فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمه تعالی
از حیوان پست تر.....
هیچ گاه آیت الله جوادی آملی (ح) کهنه نمی شود....
@zarakhsh
بسمه تعالی
لایکلف الله نفسا الا وسعها
آن وجدان های بیدار که به دنبال کشف وسع خویش هستند، شب های امتحان را فراموش نکنند!!
اگر در تمام سال به انداره شب امتحان کوشش کنیم چه پیشرفت هایی که حاصل نمی شود!؟!!
#وسع
#توانایی
#شب_امتحان
@zarakhsh
بسمه تعالی
از دو میدانی بیاموز....!
سال هاست ، از #تلخی های زندگی، دست و پای انسان های #معلول و ناکامی های گذرا #تیری بُرنده میسازند تا #عدل الهی را زخمی کنند!
ما، دوندگان #میدان زندگی هستیم! هرچه قدر استعداد رشد به آدمی بدهند همان قدر هم تکلیف میخواهند!
آن کس که در ظاهر از بقیه جلو تر است دیر تر از همه به #خط پایان میرسد!
نگاهت را بالا بیاور...
@zarakhsh
بسمه تعالی
«مادر»
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کند مادر تو با من جنگ
هر کجا بیندم از دور، کُند
چهره پر چین و جبین پر آژنگ
با نگاه غضب آلود، زند
بر دل نازک من تیر خدنگ
از در خانه مرا تَرد کند
همچو سنگ از دهن قُلماسنگ
مادر سنگ دلت تا زنده ست
شهد در کام من و توست، شَرَنگ
نشوم یک دل و یک رنگ تٌرا
تا نسازی دل او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت، بی خوف و درنگ
روی و سینه ی تنگش بدری
دل برون آری از آن سینه ی تنگ
گرم و خونین به منش بازآری
تا برد زآینه ی قلبم زنگ
عاشق بی خرد ناهنجار
نه بل آن فاسق بی عصمت وننگ
حرمت مادری ازیاد ببرد
خیره ازباده ودیوانه ز بنگ
رفت ومادر را افکند به خاک
سینه بدرید ودل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوق نمود
دل مادربه کفش چون نارنگ
ازقضا خورد دم در به زمین
واندکی سوده شد او را آرنگ1
وآن دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بی فرهنگ
از زمین باز چو بر خاست، نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
"آه! دست پسرم یافت خراش
آخ!پای پسرم خورد به سنگ
(ایرج میرزا)
________________
1.آرنگ در این بیت همان آرنج است که به خاطر ضرورت شعری در قافیه ها، حرف جیم تبدیل به گاف شده است.
@zarakhsh
بسمه تعالی
#همگام_با_سعدی
وقتی به جهل جوانی بانگ بر #مادر زدم، دل آزرده به کنجی نشست و گریان همیگفت: مگر خُردی فراموش کردی که درشتی میکنی؟
چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن
گر از عهد خُردیت یاد آمدی
که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا
که تو شیرمردی و من پیرزن
(گلستان _باب ششم _حکایت شش)
@zarakhsh
بسمه تعالی
#در_محضر_طبیب
سلام آقای دکتر...
من برای پدر و مادرم پسری تندخو و پرتوقع هستم! متاسفانه نمی توانم احترامشان را حفظ کنم و گاه و بی گاه صدایم بر سرشان بالا می رود! خصوصا وقتی که نه حرف حساب می زنند و نه حرف حساب سرشان می شود!!
پاسخ طبیب :
سلام پسرم.
از اینکه وجدانی بیدار داری خوشنود باش و مبادا از حمایت های خداوندی نومید گردی...
من هم در کنارت هستم...
برای حل این مسئله یک جمله تو را کافی است :
«اگر میخواهی قلبت نسبت به آنان سرشار از عشق شود، مثل #مادری دلسوز به پدر و مادرت نیکی کن!!!»
«نیکی ها در قلب طرفین، محبت می آفریند و آتش لجاجت را به خاموشی می گراید.»
امام #سجاد علیه السلام :
اَبَرُّهما بِرَّ الاُمِّ الرئوف... خدایا کمکم کن مثل مادری رئوف به والدینم نیکی کنم
.
@zarakhsh
سند (7).docx
14.9K
بسمه تعالی
زبان فرسایی مجازی!
تحقیق خرد این حقیر.
بررسی آسیب های فضای مجازی بر زبان و ادب پارسی.
@zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی.
چرا آذرخش؟!
چندی پیش یکی از دوستان از وجه نام گذاری کانال پرسید و کنجکاو بود که چرا آذرخش اش نام نهادی؟
✅ شیرینی #مغز کلامم را کسی خواهد چشید که دستی بر قلم داشته و دل به شعر و ادب باخته باشد.
ناگفته پیداست که من شاعری توانا و نویسنده ای قدرتمند نیستم اما شعرها گفته و متن های فروان نگاشته ام پس به قدرتوان و طاقت در #تجربه شاعران و نویسندگان خبره شریک هستم.
گاه و بی گاه خواسته و ناخواسته معارفی ناب، جملاتی نادر و ابیاتی شیرین مثل #آذرخش از آسمان بر قلب شاعر فرود می آید و به سرعت ناپدید میشود اگر شاعر را #حافظه ای بلند یا قلم و کاغذی حاضر نباشید آن مطالب لطیف می گریزد!
هرچه #لطافت و #طهارت شاعر بیشتر باشد معارف و مطالب ناب تری از آسمان علم و ادب روزی او میشود و این حقیر با تمام خباثت ها این حالت را بارها و بارها ادراک کرده ام.
شاهد ادعایم ابیاتی است که از حکمت اول نهج البلاغه وام گرفته ام و جالب آنکه زیر #دوش حمام بودم که این ابیات مثل آذرخش از آسمان معرفت آمد و قلب تاریک ام را روشن کرد.
گفت حیدر آن امیر مؤمنون
باش اندر فتنه ها اِبن لَبون
(ابن لبون =شتر بچه دوساله)
چون ندارد #پشت و جسمی استوار
تا شوند بر دوش او هردَم سوار
چونکه #پستانی ندارد بی زبان
تا بدوشَندَش، مداوم زیرکان
این است #فلسفه آذرخش!
آذرخش یعنی :
« من هیچ ندارم!
اگر گاهی نوشته ارزشمندی بر کاغذ می نشید #هدیه خدای آسمان هاست.»
@zarakhsh
بسمه تعالی
جوان و جواد
انسان هایی که #شهد_عشق را چشیده اند، اندک تفاهمی را مایه انس و الفت قرار می دهند...
امروز سالروز چشم گشایی جوان ترین امامان است، امام جواد علیه السلام، 8 سال بیش نداشت که #خرقه امامت به دوش گرفت و 25 ساله بود که چشمان مبارک اش را از جهان #فروبست!
گمان نمی کنم لازم باشد جوانان را، به رفاقت با امام جواد علیه السلام سفارش کنم. صرف #جوان بودن ایشان برای انس بیشتر کافی است..
این #مبتدا بگیر و دَم از #خبر مَزَن...
دوست خوبم:
اکنون که #امام_جواد را #امام_جوان یافته ای، بهتر میتوانی از #بهار و خزان بوستان درونت برایش بگویی....
او خود جوان است و از آن مهم تر او #ولی_خدا و #تجلی : «یا حبیب مَن لا حبیبَ له» است.
بی معرفتی اگر برای همه جوانان نزد امام جوانت (ع) سفارش نکنی...
@zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی.
به رنگ آسمان!
مادربزرگم را مادری مهربان بود که بیش از صد سال خدا را بندگی کرد.
در عصر #احمد_شاه قاجار چشم به جهان گشود و در عهد دولت نحس #روحانی چشم از جهان فروبست!
چه قدر تلخ است که آغاز و انجام سرنوشت آدمی در روزگار دولت مردان #بی تدبیر باشد.
هرگاه کسی دلم را می شکست یا در آتش #قهر کسی می سوختم #آغوش گرمش با آن لباس های ساده روستایی اولین پناهگاهم بود.
خانه باغ کوچکی داشت که اطرافش را درختان #گیلاس و گردو احاطه کرده بودند.
تا وقتی که سرپا بود و #عصایش او را از بیگانگان بی نیاز می کرد قدم زنان خودش را به #مسجد می رساند، نماز باصفایی میخواند و دلش را به روضه های شب جمعه زنده می کرد.
خانه اش پنجره کوچکی داشت و هرگاه او را با من کاری بود از پشت همان پنجره صدایم می زد!! حافظه ام چهره پر چین و #چارقد سفیدش را پشت آن پنجره قاب گرفته است.
چه قدر دردناک بود که #آخرین بار مرا از پشت همان پنجره صدا زد!
وقتی خودم را به او رساندم دراز کشیده بود و خدا را به آبروی خانم فاطمه زهرا س قسم می داد!!
نگرانش شدم احساس کردم حال #محتضر به خود گرفته است.
با عجله خود را به مادربزرگم رساندم و همه محله از داد و فریادم جان به لب شدند وقتی به سرعت به خانه اش برگشتم، بی بی فاطمه برای #همیشه چشم هایش را بسته بود!!!
آنقدر شکّه شده بودم که حتی نمی توانستم #گریه کنم فقط روی زمین نشستم و به دیوار تکیه زدم!!
وقتی خاله کهن سالَم مرا در #آغوش گرفت بغضم ترکید و بی تابی هایم شروع شد.
خیلی مرا دوست داشت و هرگاه شب های #عید کام اهل مسجد را به #شکلات شیرین می کردند او کام فرومی بست و شکلات ها را در گوشه #چارقدش برای من گره می زد!!
دلم برایش می سوخت دوست نداشتم شب ها در آن خانه باغ #تنها باشد لذا شب ها میهمان کلبه اش می شدم، برایم بستری گرم و نرم کنار خودش پهن می کرد و از #داستان ها و #اشعاری که در خاطر داشت برایم میخواند هنوز داستان #فرخ_لَقا و #امیر_ارسلان_رومی را به خاطر دارم!!
اشعار زیادی از بَر داشت و همو بود که تیمم، وضو و امامان دوازدهگانه را در غالب #شعر به من آموخت!!!
با اینکه سواد نداشت اما قلب اش دریایی از سخنان #حکیمانه بود به خاطر دارم اولين سالی که روزه بر من واجب شده بود، تابستان گرمی بود و درو کردن #گندم ها طاقتم را طاق کرد!
، کلبه گِلی بی بی فاطمه تابستان ها خیلی #خنک بود خودم را به او رساندم و کنار بسترش دراز کشیدم، بی بی فاطمه خیلی آرام گفت : «صبر کن مادر، صبر از #بهشت آمده است»
بسیار قانع و ساده زیست بود و همیشه می گفت : «یا خدا چیزی را به آدم می دهد که #شکرش واجب است یا نمی دهد که #صبرش واجب است»
اُف بر این روزگار!
بی بی فاطمه بیشتر از این ها می توانست کنار مان بماند، فرزندان بی معرفتش هوایش را نداشتند و آن طور که باید وشاید از او پرستاری نکردند!
وقتی او خانه مادربزرگم بود خیلی حالش بهتر شده بود.
آن روز که او را به خانه خودش منتقل کردند صدای #کلنگ_قبرش را با گوش دل شنیدم!
امروز سالروز ارتحال ایشان است! خدایش بیامرزد!
خوش حال میشوم به فاتحه ای روح بلند ایشان را شاد کنید.
@zarakhsh
بسمه تعالی
لطفا #تبیین نکنید!!
عرض سلام و سلامت باش خدمت همه دوستان و گرامیان.
چندی پیش مباحثه مفیدی پیرامون «جهاد تبیین» بر گذار شد،که بسیار علاقه مند به مشارکت بودم لکن این ریه #خسته و آن فضای #بسته، مانع گردید.
در صندوقچه سرنوشت، نکاتی دارم که عصاره تجربیات برادر کوچک تان در گفت و گو های سیاسی در هر کوی و برزن بوده است:
برای موفقیت در مناظرات، باید پیراهنی به تن کرد که تار و پودش مستحکم و مزین باشد، تارش #صورت مناظره است و پودش، ماده و #محتوا.
جهاد تبیین نیز از همین تار و پود در هم تنیده شده است.
اگر حقیر پا درعرصه محتوا بگذارم بر #طبل بی تقوایی خود کوفته ام چراکه #دانش و #بینش کافی در مسئله نداشته و به حق، کلاهی از این #نمد بر سر ندارم.
اما چند خطی در جهت هموار شدن مسیر صورت مناظرات می نگارم، که در عین بدیهی بودن، رمز موفقیت همگان است.
1.خدایا مقصر به کار آمدیم!
انقلاب ما برخاسته از #حق و برای برافراشتن پرچم توحید است.
چه قدر شایسته ترحم است کسی که درگفت و گو های تبیینی برای خود نمایی و #پیروزی بر خصم لب به سخن بگشاید.
کوتاهی های ما در دفاع از انقلاب، فراوان است از نیاموختن مبانی آن گرفته تا عدم مشارکت های #میدانی!
من همیشه در طلیعه بحث ها چنین زمزمه می کنم :
«خدایا مقصر به کار آمدیم
تهی دست و امیدوار آمدیم»
خودت هوای این زمین خورده را داشته باش!
2.بی مایه فطیر است!
حکایت، همان حکایت چشم و ابرو است! دلش برای زیبایی ابروان انقلاب می تپد #ناخواسته چشمان انقلاب را کور می کند!
حراست از مرز های انقلاب اسلامی در گرو #آگاهی و #اشراف بر مبانی فکری آن است.
تبیین خام و بی محتوا، تخریب پنهان مکتب مان است.
«اول #اندیشه، وآنگهی گفتار
پای بست آمده است و پس دیوار»
لذا به قدر تاب و توان باید آموخت و در همان اندازه تبیین کرد، «نکو گوی گر دیر گویی چه غم!»
3.کوتاه و نافذ و نغز!
چه بسیارند بی مایگانی که از #یَم بی کران دانش جز #نَمی نچشیده اند اما از آنجا که حرف های خام شان را در حریر الفاظ زیبا می پیچند، #مرید می یابند و نامشان بر سر زبان ها می افتد!
در گفت و گو های تبیینی، سعی کنیم نیک سخن گفته و سخن نیک هم عرضه داریم (جمله اول، دال بر #صورت بحث است جمله دوم دال بر #محتوای بحث).
از جملات آهنگین، ضرب المثل ها، پندانه های کوتاه، کلمات حکیمانه معصومان و رهبران نهضت اسلامی بهره جویید که در فضای عمومی جملات #تویتر گونه از هزار #برهان فلسفی برنده تر است.
جمله آقای رئیسی خطاب به آقای همتی را به خاطر دارید : «حکایت حال شما، حکایت دروازه بانی است که 30 تا گل خورده است و می گوید اگر من نبودم 50 تا می خوردیم»
4.از دیار جزئیات!
همت خود را بر اين گمارید که از جملات #کلی و #قواعد گونه بپرهیزید چراکه قصر کلیات با #تیشه یک مثال نقض فرو می ریزد.
خصوصا که رفتار بعض ازمسولین ما هزار هزار مثال نقض برای هر #گزاره ارزشی ما تولید کرده است!!
تلاش کنید بحث را با جزئیات مدیریت کنید، مطمئن باشید که مخاطب از #تراکم جزئیات، آنچه شما می خواهید دریافت می کند 20 مثال برای اجرای عدالت بزنید نگاه سردش به عدالت کمی گرم می شود.
5.هدف، آرایشگر وسیله نیست!
مکتبی که #ریشه هایش را «حق» تغذیه می کند، هیچ باکی از پرسش و پاسخ ندارد و در دفاع از چنین مکتبی دروغ روا نیست.
«تا نیک ندانی که سخن عین صواب است
باید که به گفتن، دهن از هم نگشایی»
البته گره زدن نگاه، به مخاطب حیله گر حق گریزی که جز با #مغالطه مغلوب نمی شود از پنجره مغالطه کاملا به جاست.
6.که لعنت بر این نسل ناپاک باد!
همه #فرهيختگان نیک می دانند که بالا بردن صدا یا سرخی گونه و باد کردن رگ گردن، هیچ کدام دلیل بر حقانیت ادعای شما #نیست بلکه #شمع محبت شما را در دل ها خاموش می کند و تصویر زننده ای از انقلاب و انقلابی در اذهان باقی می گذارد!
چه حرف های کوتاهی که هنگام #جوشش خشم بر زبان جاری میشود و شیرینی اندیشه انقلاب را به تلخی می کشاند
«بَلی، مرد آن است از روی تحقیق
که چون خشم آیدش باطل نگوید»
نکند حرفی بزنی که بگویند :
« این اخلاق را از خمینی آموخته ای؟؟»
@zarakhsh
7.گاهی فقط سکوت!
چه خوش گفته اند #بزرگان ادب ما که «هرسخن جایی و هر نکته مکانی دارد»
#حکیم نیست کسی که بی کله و بی ترمز، شمشیر بحث از #نیام بیرون می کشد.
مثلا، به نظر حقیر که البته از استاد #نظافت آموخته ام، عید نوروز اصلا زمان مناسبی برای کَل کَل های سیاسی نیست چراکه امروزه #اقوام و #کسان، دیر هنگام به دیدار یک دیگر می روند و #پیوند ها به گرمی و استحکام گذشته نیست لذا شناخت کافی از فضای فکری یک دیگر ندارند لذا باز شدن پای بحث های سیاسی به #محفل، شاید ختم به #کدورت پنهان، #کمرنگ شدن و یا قطع رحم شود!
«مزن بی تامل به گفتار دم
نکو گوی گر دیر گفتی چه غم»
اینان حاصل تجربیات اندک این حقیر بود امیدوارم مفیدتان باشد.
ما نصیحت به جای خود کردیم
روزگاری در این به سر بردیم
گر نیاید به گوشِ رغبتِ کس
بر رسولان پیام باشد و بس 😁
موفقیت شما آرزوی ماست.
سعید لطیفی
التماس دعا
@zarakhsh
بسمه تعالی
اهانت های ادیبانه!
( اندر احوال دکتر سروش).
و اینک کاسه #صبرم به سر آمد و توفانی از التهاب دریای درونم را مواج و پر تلاطم ساخت!
خود را به قلم و کاغذ _اين دو رفیق دیرینه ام _رساندم بلکه از قلم، کشتی و از کاغذ، بادبان بسازم تا دریای درون را، دریاداری کنم بلکه #آرام شود.
اینکه دکتر سروش از ما بود،برای ما و درکنار ما کار می کرد بماند!
اینکه امام #خمینی ره را باسواد ترین رهبر تاریخ ایران می دانست بماند!
اینک در #روزگار جوانی اهل محاسبه بود و گناهانشان را می نوشت آن هم بماند!
واینکه اینک آن جناب کجاست؟
و چرا این چنین سخن می راند و قلم می فرساید؟! آن هم بماند!!
اینکه دکتر غرق در چشمه ادبیات پارسی بوده و کام قلم اش را از آب این چشمه سیر می کند، حقیقتی رشک برانگیز است!! که به قول جناب #سعدی : «هنر، چشمه زاینده است و دولت پاینده»
و به راستی یکی از رموز موفقیت ایشان همین قلم فریباست.
داغ دل و شور سَر من نیز همین #فریبایی الفاظ است!
الفاظ زیبایی که درکنار هم گلستانی، خرم می آفرینند و غافل از آنکه نسیم #حقیقت، از آن گلستان، بوی تعفن و تحریف می آورد!!!
بی چاره مخاطبی که #عطر اسلام را از دکان ایشان خریدار بوده است!
آقای سروش در کلاس ها و جلسات، بی وقفه در شیپور ادب و فرهنگ و انسانیت می دمد و از #احترام به هم نوع سخن می راند و البته، برای اهل علم و نقد #آغوش می گشاید!!
حال آنکه در عمل سرکه انگبین ایشان صفرا پس داده است !!!
و بارها شاهد کج دهنی هاو اهانت های #ادیبانه از ایشان بوده ایم!!
اهانت هایی که از کوه های بلند #غرور سرچشمه می گیرد و شخصیت مخاطب را ویران می کند !
اهانت هایی که در گل بوته هایی از الفاظ زیبا #پیچیده می شود و به خورد مخاطبان داده میشود!!
اهانت ایشان به آقای #انصاریان عزیز و جناب آقای #علیدوست نمونه بارز این اهانت های ادیبانه و دلسوزی های عوام فریبانه برای اسلام است!
جناب آقای سروش :
امیدوارم هرکجا که هستید خوش #عاقبت و نیک فرجام باشید.
@zarakhsh
بسمه تعالی
کارگردان گیتی و نقش زینب کبری س.
اگر حتی یک #نسیم بهاری از بوستان #روایات بر رخسار ما نمی وزید باز برای اثبات بزرگی #روح و بلندای #مقام حضرت زینب کبری سلام الله علیها #مضطر نمی شدیم!
چراکه :
#کارگردان گیتی #نقش های سخت را به هر بازیگری نمی دهد!
از #مصیبت های خانم #زینب_کبری می توان بزرگی شخصیت ایشان را استنباط کرد و این همان "#برهان_انّی"فلسفه و منطق است.
@zarakhsh
بسمه تعالی
همرنگ امّ داوود...
امّ داوود، #مادری بود که به دنبال #پسر گم گشته و دور گشته اش میگشت نزد #امام_صادق علیه السلام رسید و امام اعمالی را جهت ِ یافتن پسر به مادر، آموخت.
از آن روز به بعد مؤمنان در نیمه ماه رجب، #همرنگ ام داوود شده و به دنبال #گم_گشته خویش می گردند!
من #تو را گم کرده ام خود را هویدا می کنی؟؟
چشم #نابینای_دل، امروز بینا می کنی؟
عقده لبیک احرام و طواف کعبه را
با دعای ام داوود از دلم وا می کنی؟
التماس دعا
@zarakhsh
به نام خالق لبخند.
«قصه های خوب برای بچه های خوب»
❓اگر #چشم های درخشان و تیز بین ات را در خیابان های اصلی شهر بگشایی حتما #دخترانی را خواهی دید که در کنار مادر قدم میزنند در حالی که مادر چادری و دختر #مانتویی و بدحجاب است!
چه شده است؟!
مگر قدیمی ها نمی گویند : «تره به تخمش میره و حسنی به باباش»
شما این پدیده را چگونه #تحلیل می کنید؟!
✅نمی توان این #دغدغه را پنهان کرد که شالوده فکری وشخصیت انسان در دوران #کودکی شکل گرفته و تا میان سالی ادامه دارد.
کوتاهی خانواده در انتقال فرهنگ، منجر به چنین تضاد های رفتاری می شود.
اگر نسل #موجود در انتقال فرهنگ و ارزش های خود _به هر دلیل کوتاهی کنند _آن فرهنگ #بازتولید نشده در اثر گذر زمان شکسته و فراموش می شود.
شور غیر قابل وصفی در دل این حقیر نسبت به آموزش والدین وکودکان افتاده است. اگر دستان والدین از #محتوا پر باشد در آینده، شاهد نسلی متدین، هنجار دوست و ساختار محور خواهیم بود.
✅یکی از شیرین ترین راه های تربیت کودکان #داستان خوانی است.
لذت و اثری که یک داستان #جذاب و #مفید دارد با منبر و پند و اندرز قابل مقایسه نیست. خصوصا اگر پیش از خواب باشد چراکه ذهن #خیال پرداز کودک را با مفاهیم انسان ساز گره زده و کودک را با همان خیال پردازی ها می خواباند.
حقیر در همین راستا برای کودکان کتابچه عقاید نگاشتم و به زیور تصویر و رنگ و لعاب آراستم این را گفتم تا برخی نگویند، دغدغه های توخالی دارم!!
پدر فرزانه انقلاب مقام معظم #رهبری مجموعه کتاب های «قصه های خوب برای بچه های خوب» را معرفی کرده و فرموند :
« من خودم را از جهت رسیدگی به فرزندانم، بخشی مدیون آقای آذریزدی و کتاب این مرد میدانم... در سطح شعاع ارتباطات فامیلی و دوستانه، هرجا دستم رسید و فرزندی داشتند که مناسب بود با این قضیه، این کتاب ایشان را معرفی کردم. ۱۳۸۶/۱۰/۱۵»
@zarakhsh