eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
810 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•ای دیده خون ببار... مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ شهادت حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای دیده خون ببار نیامد نگار ما آخر سحر نگشت شبِ انتظار ما صاحب عزا به مجلس ما هم سری بزن رحمی نما بر این جگر داغدار ما ای کاش گریه وا کند این دیده بنگريم در مجلس عزا تو نشستی کنار ما یا صاحب البکاء سبوئی حواله کن خشکانده است گناه دو ابر بهار ما سوگند بر نوای حسین جان فاطمه باشد گدائی حرمت اعتبار ما خیمه زدی به چادر خاکی ِ مادرت تا درس نوکری بدهی بر تبار ما ای کاش با دعای شما تا خدا رویم همراه تو زیارتِ کرب و بلا رویم قاسم نعمتی
|⇦•سخن اهل عشق... وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سخن اهل عشق این سخن است کربلا در احاطه ی حسن است هرکسی رو به کربلا کرده باطناً رو به مجتبی کرده بَزم مارا حَسَن فراهم کرد او حسین‌ را عزیز عالم کرد *اِبن عباس ميگه: گفتم آقا جان! اين همه ادب ميكنيد وقتي حسين مياد، كسي ندونه فكر ميكنه برادرتون امامِ بر شماست، امام حسن فرمود: بايد هم احترامش كنم، من هيبت بابام علي رو در حسين مي بينم، شجاعتِ علي رو در حسين مي بينم... هر كجا حسين رو مي ديد ادب مي كرد، احترام مي كرد...* اینهمه مجلس مصیبت ها پرچم یاحسین هیات ها خیر ها را به ما حسن داده او به ما اِذن سوختن داده *اون ذاكرِ اهلبيت كه از سادات هم بود ميگه: در عالم رؤيا بي بي حضرت زهرا سلام الله عليها رو ديدم، ديدم بي بي حضرت زهرا از من ناراحته، سلام كردم جوابم رو با ناراحتي دادن، گفتم: بي بي جان! قصوري از من سر زده؟ اشتباهي كردم؟ من عُمري نوكري دَرِ خونه ي شما رو كردم... بي بي فرمود: ازت دلگيرم، به من بگو آيا حسن پسر من نيست؟ دو ماه از حسينم داري ميخوني، خدا خيرت بده، چرا از حسنم حرفي نمي زني؟ حسنم مظلومه، غريبِ...* میوه ي نور میدهد شجرش ای به قربان هردوتا پسرش با حسن، جانِ تازه میگیریم امشب از او اجازه میگیرم که بگویم ز جلوه آن ماه مددی یا جنابِ عبدالله یازده ساله است و صف شکن است پس یتیم حَسَن خودش حَسَن است دست آورده جای شمشیرش همه ماتند مات تکبیرش حق شده پیش هو بزرگ شده این پسر با عمو بزرگ شده گریه کن ها نظر به راه کنید حسن کوچه را نگاه کنید از روی تل خدا خدا میکرد عمویش را فقط صدا میکرد *اين بچه دستش تو دستِ عمه است، سفارش خودِ ابي عبدالله است، فرمود: زينب جان! اين بچه خيلي بي قرارِ، من سَرِ قاسم خيلي خجالت زده ي داداشم حسن هستم، نكنه دستش رو رها كني... يه جايي دست زينب بي حس شد، عبدالله تونست دستش رو از دست عمه جدا كنه، اون جايي كه زينب نگاه كرد، ديد"فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْض" «بلندمرتبه شاهی ز صدرِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد تو نیزه خوردی و یک بار زمین خوردی هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد همین که از طرف جمعیت دو تا چکمه رسید اول گودال، مادرت افتاد» *دستورِ وقتي ميخواي بري زيارتِ امام "فَاخْلَعْ نَعْلَيْك" كفشات رو در بيار، بايد احترام كني، يه وقت ديدن عبدالله داره دوان دوان مياد، نانجيب چكمه ات رو از روي سينه ي عمويِ من بردار...* چه عمویی؟میان چندسپاه تشنه ای در میان قربانگاه.. صحنه را تا که دید گفت حسین دست خود را کشید گفت حسین *چه صحنه اي بوده اين صحنه، عبدالله مي دويد، زينب مي دويد، چادرِ عربي به پاهاي عمه ي سادات گير مي كرد، هي با صورت روي زمين ميخورد...* حَسَنِ کربلا به جان آمد پابرهنه دوان‌دوان آمد آمد و دید گریه بی اثر است یک نفر روی سینه ی پدر است *ابي عبدالله هميشه به عبدالله مثل بچه هاي خودش نگاه كرده، لذا گاهي صدا ميزدن: عمو! گاهي صدا ميزدن: بابا!...* پاره پاره شدست پیرهنش میزند با قلاف بر دهنش بند بند تنش گسسته شده نیزه ها در تنش شکسته شده داد زد ای عموی خون جگرم غم نخور من برای تو سپرم چشم بر سمت خیمه گاه ندوز دست ناقابلم که هست هنوز میدهم دست در برابر تو تا بلا دور باشد از سر تو دیدی آخر تنم ز عشقت سوخت تیر من را به روی جسم تو دوخت پوریا هاشمی
وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *اومد بالا سرِ عمو ايستاد، چند نفر اومدن به قصد جدا كردن سر مقدس ابي عبدالله، يكي شون اِبن كعب ملعونِ، وقتي عبدالله اومد ديد اين نانجيب شمشير كشيده ميخواد سر عموش رو جدا كنه، فرمود: " يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي؟" آيا ميخواهي عموي من رو بكشي؟ مگه عبدالله مُرده باشه، دستش رو جلو آوُرد، همچين كه نانجيب شمشير رو پايين آوُرد، استخون دست كه شكست، مثل اينكه يادِ مدينه افتاد، يه مرتبه ديدن صدا ميزنه: "وا اُمّاه!..." از سخت ترين لحظه ها براي ابي عبدالله جون دادنِ عبدالله تو بغلش بود، وقتي حرمله ي نانجيب آخرين تير رو در كمان گذاشت، گلوي عبدالله رو نشونه گرفت، چنان نانجيب تير رو زد، گلو به سينه ي عمو دوخته شد، خون تو صورت حسين پاشيد... تا قبل از اينكه عبدالله بياد دستور ابي عبدالله بود كه زينب برگرد خواهرم، برو به سمت خيمه ها اين صحنه هارو نبيني، ان شاءالله اين صحنه رو هم عمه نديده باشه، اين بچه رويِ سينه ي حسينِ، يه مرتبه ده تا اسب رو نعل تازه زدن، حسين!...*
|⇦•از خيمه ها اومد ... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ از خيمه ها اومد به ياريِ عموش مي بينه شمر چطور رسيده روبروش ميگه چكار داري با تنِ زير و رو بايد كه برداري چكمه رو از گلو ميشه كه نعل اسب سراغ من بياد اون و رها كنه ميشه كه ساربون دستِ من و جايِ عمو جدا كنه اما نشد اوني كه من ميخواستم تنش رو مركب خاكِ كربلا كرد تنم با عمو تو گودال يكي شد ساربون هم انگشتش رو جدا كرد
|⇦•ای پسر اولِ شیر خدا... اول وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ" السّلامُ عَلیکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه ای پسرِ اولِ شیرِ خدا ای به حسین ابن علی مُقتدا تَجسُّم جمالِ سِرُّ و عَلم کریم آلِ فاطمه یا حسن مدح تو شد زینتِ لوح‌وقلم بین امامان به کِرامت عَلم *از ابی عبدالله پرسیدن "ـ لمّا سُئلَ عنِ الكَرَم"آقا کَرَم چیه؟حضرت فرمودن: "الِابْتِدَاءُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ"یعنی قبل از اینکه چیزی ازت بخوان عطا کنی. آقا امام حسن آقای کَرَمه..خودش خدای کرم بود، خونش تو رگ بچه هاش هم جاریه، قبل از اینکه حسین بگه، این دو تا آقا زاده چه کردند کربلا. عبدالله ابن حسن وقایم ابن الحسن‌ جوری کشته شدن که هیچ‌ کس کشته نشد....* سلام بر تیغِ شرر بار تو جنگ جَمل شاهد پیکارِ تو دستِ تو دستِ علی مرتضی ست اشاره ی چَشم تو‌ خیبر گشاست علی تو زهرا تو، پیمبر تویی وارثِ ذوالفقار حیدر تویی ای که بقیعِ دلِ ما قبر توست شجاعت برتر تو صبر توست مثل باباش امیرالمؤمنین بود. می تونست دست به قبضه ی شمشیر ببره اما صبر کرد. با دینش دین خدا رو نگه داشت ... تو پسر اصبر الصابرین تو آسمان وحی در زمینی این عبارت فقط برا امام‌ِ مجتبی اومده،" أَشْهَدُ أَنَّكَ عِشْتَ مَظْلُوماً" بعضیا شهادتشون مظلومانه بود اما زندگیشون مظلومانه نبود. خودِ امیرالمؤمنین اول مظلوم عالم مگه نیست؟ ابی عبدالله مگه مصیبت ما اعظمها نیست؟ اما امیرالمؤمنین بیرون خونه اذیت میشد، سلامش رو‌جواب نمیدادن، درهارو به روش میبستن، حقش رو‌ می خوردن، بهش توهین می کردن اما میومد خونه یه فاطمه داشت.... قربونت برم "عشت مظلوما" مظلومانه زندگی کردی.... تو شهریارِ دست بسته دیدی تو‌ گوشواره ی شکسته دیدی تو شاهد شهادت مادری تو‌وارث غریبی حیدری *اينقدر امام‌حسن‌ و امام‌حسین علیه السلام باهم درد و دل می کردن .. لحظه ی آخر عٌمر امام‌حسن وقتی سه نفر اومدن کنار بسترش، با محمد حنفیه حرف زد، با زینب کبری حرف زد، با برادرش ابی عبدالله حرف زد ..یه نگاه کرد دید حسین داره اشک‌ می ریزه."مَا يُبْكِيكَ یا أخا؟"چرا داری گریه می کنی؟ همه ی عالم یه روزی برا تو گریه می کنن. اونجا فرمود:"لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ"اما صدا زد بردارم! عزیز دلم گریه نکن داداش، یه قسمتی از بلا مال من بود بقیّه بلا مال توئه.. امام‌ مجتبی شروع کرد با ابی عبدالله حرف زدن....* غریب کوچه ها شدن با من غریب کربلا شدن با تو دیدن مادر روی خاک با من شهید سر جدا شدن با تو تو نبودی و دیدم روی خاکِ یه مادر نیستم و تو‌ می بینی روی خاکِ یه خواهر *من یه بار دیدم‌ مادرم رو‌ خاک افتاد، اما یه ساعتی میاد میبینی زینب بالای تَلِّ زینبیه هی میخوره زمین میگه: وا حسینا..* غریبِ در وطن شدن با من شهید بی کفن شدن با تو تو‌خونه دست و پا زدن با من قتلگاه دست و پا زدن با تو *من تو خونه‌ دست‌ و پا میزنم‌ اما تو جلو چشم‌ سی هزار نفر دست و پا میزنی...* من با خاطره های غم‌ِ فاطمه مُردم غریبونه به دستت پسرام و‌ سپردم
|⇦•اگر که‌ من شهید نشم... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی •✾• می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : سید مهدی سرخان *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد...
. |⇦•نافع ابن هلال.. حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── نافع ابن هلال ! اسب بی سوار هم حنا بسته به یال نافع ابن هلال! میکُشن حسینو پیش چشم اهل و عیال *شلوغش کنین برا امام حسین،روضه می‌شنوی فریاد بزن، اونی که ادای گریه رو هم درمیاره، میره بهشت. بگو ما برا بهشت نیومدیم، ما جیگرمون برات میسوزه ... ای حسین* تشنه ولی شریعه در خروشه چشم همه به گودیه گَلوشه حاضرن آبو رو زمین بریزن یه قطره هم ندن حسین بنوشه «حسین... حسین .. یا اباعبدالله» نافع ابن هلال! واژگون شده از زین، شاه بین جدال نافع ابن هلال! این حرامِ خدا بود، شمر کرده حلال دور حسین ما، قحطِ رجال شد خونِ اباعبدالله حلال شد تکیه که زد به نیزهٔ غریبی سخت ترین لحظهٔ این قتال شد مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و زنده بودی و قلبت می تپید رگ هاتو برید نافع ابن هلال! شب عاشورا از حسین کردی سوال بگو تاج سرم چرا داری خار میکَنی دور حرم؟ به نافع می‌گفت: غروب فردا این زن و بچه میدُوَن تو صحرا خار مغیلان و خاک بیابون اینقده میدُوَن میوفتن از پا نافع ابن هلال! مرغ تو قفس بیوفته میزنه پر و بال نافع ابن هلال! نیزه پشت نیزه و کسی نمی‌ده مجال تو قتلگاه مشغول فریضه ان بعد حسین دور حرم بریزن این زن و بچه رو دیگه اسارت نبَرید، این خانواده عزیزن تا حالا از این خونواده زنی رو نبُردن اسارت الهی میمردم؛ نمیدیدم اونقدر جسارت رَیّان بن شبیب! جد ما رو غریب گیر آوردن رَیّان بن شَبیب! آبو واسه حبیب دیر آوردن تو شیب گودال، سرازیر شد حسین پیر شد... حسین پیر شد ته گودال، زمین گیر شد  حسین پیر شد…  .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: یا: 👌واعظ و مداح 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: ‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: یا: 👌واعظ و مداح 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: ‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
|⇦•اشکمو ببین... و توسل ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• اشکمو ببین *عمه جان! رحم به حال من کن...* بیا عمه رومو نزن زمین نگو اینقد تو خیمه ها بشین وای وای وای سایه سرم برام مثل زندون شده حرم عموم تنها مونده بذار برم وای وای وای *جزو تنها کسایی بود که داره می بینه عمو رو. یه مرتبه نگاه کرد...* نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز جور مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید *یه مرتبه دستشو از دست عمه رها کرد. صدا زد "والله لا اُفارق عَمّی" والله قسم نمیتونم از عموم جدا بمونم....* نمیخوام بازم یتیم شم پشیمون از زندگیم شم مثه اصغر مثل قاسم میخوام که ذبح عظیم شم دوس دارم بشم بلا گردونش خودم بشم قربونش عمو غریبه دوس دارم برم توی آغوشش بابا بگم تو گوشِش عمو غریبه *عبدالله داره میدوه. دو تا نَقْله. بعضیا میگن عمه سادات دنبالش می دوید. گاهی چادر عربی زیر پای زینب... هی جلو دشمن میخورد زمین. هی صدا میزد عزیز دلم صبر کن. تو امانت برادرمی. من جواب حسینو چی بگم؟ ای وای... یه نقل هم اینه، میگن تا عبدالله دوید، همه بچه ها اومدن بدون به سمت مقتل، حضرت زینب دیگه دست از عبدالله کشید. بچه های دیگه رو حفظ کرد. چون قصد دشمن این بود، که یکجا ابی عبدالله رو با اهل خیام به شهادت برسونه. این نانجیب ها اگر که دنبال فرصت بودن، فرصت گیرشون میومد این کارو میکردن. اون روز هم پشت در، گفتن چیکار میکنی؟ فاطمه و بچه های فاطمه، گفت: فاطمه رو با اهل خونه با هم آتیش میزنم. لذا امیرالمومنین مدیریت کرد، که امامین بعد از امیرالمومنین جونشون به خطر نیفته. خودشو رسوند. یه موقعی رسید که دید نانجیب بالاسر عمو، بحر ابن کعب ملعون، بعضیا هم حرمله نانجیب رو نوشتن. شمشیر آخته، آماده رو میخواد بزنه، یه مرتبه گفت "ویلک یابن الخبیثه... اتقتل عمی؟ "میخوای جلو چشم من عمومو بکشی؟ ای فرزند زن ناپاک، مگر عبدالله مرده باشه. نانجیب شمشیر رو آورد پایین، تا حالا میگفت" یا عَمّی"، عمو رو صدا میزد. همچین که شمشیر رو آورد پایین، خورد، شمشیر استخون دستو شکست، انگار عبدالله یه جایی دیگه رو دید. یهو گفت "وا اُمّاه..." تا حالا این روضه رو فقط شنیده بود از باباش. هی میگفت: عبدالله نبودی، جلو چشمم، نانجیب با غلاف شمشیر به بازوی مادرم میزد...حالا داره با عمو حرف میزنه...* ای غریب من روی خاکی خد التریب من بلند شو ای شیب الخضیب من یا مظلوم *آه! یا صاحب الزمان معذرت میخوام...* ای عموی من نزن دست و پا روبروی من سپر میخوای اینم گلوی من یا مظلوم چرا جسمت نیزه زاره یه جای سالم نداره *عمو! چه کردن با این بدن. عمو خیالت راحت...* نمیذارم تا که زنده ام رو سینه ات شمر پا بذاره سربسته میگم که روضه بازه آخه اسبا با نعل تازه میان تو گودال ای خسته با نیزه دوره ات کردن برای غارت کردن میان تو گودال ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
|⇦•یازده برگ گل یاس... و توسل ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج محمد رضا طاهری•✾• روح والای عبادت به ظهور آمده بود یا که عبدالله در جبهه نور آمده بود کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر یازده لیله قدرش به حضور آمده بود یازده برگ گل یاس حسن بیش نداشت که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود یوسف دیگری از آل علی کز رخ او چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود باغبان در ورق چهرهٔ گرما زده اش گلشن حُسن حسن راه به مرور آمده بود صورتش صفحه برجسته قرآن کریم صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود بی کلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت بس که از تاب تجلی به سرور آمده بود قتلگه طور و حسین ابن علی چون موسی به تماشای کلیم الله و طور آمده بود به طواف حرم عشق ز آغوش حرم دل ز جان شسته به شیدایی و شور آمده بود عجب از این همه مستی چو برادر را دید که چه ها بر سرش از سم ستور آمده بود *هی میگفت عمه دستمو رها کن. مگه قاسم نرفت جونشو فدای عمو کرد. چرا عبدالله باید تو خیام بمونه...؟* طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود : سید رضا مؤید *من اعتقادم اینه، حتما امام حسن کنار گودال، درِ گوش عبدالله میگفت، پسرم خوش بحالت! تونستی دفع خطر کنی از امامت. اما من تو کوچه هرکاری کردم، هی رو پنجه پا بلند شدم..* دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد... *نتونستم کاری برا مادر بکنم. اگه عمه سادات اومده باشه بالا تن زینبیه، روایات اینو میگن. چون نوشتن ابی عبدالله اون لحظه های آخر دیگه جانی هم در صداش نیست، نایی نداره. اما با اشاره میگفت: زینب برگرد. برگرد خواهرم! چرا بین نامحرما اومدی؟ عبدالله رو سینه عمو افتاد. عمو آروم تو گوشش میگه *اِصْبر علی ما نزل بک.* از اینکه سرت اومده اینطوری صبر کن عزیز دلم. بابام اومده تو گودال. مادرم زهرا اومده. بابات امام حسن اومده. الان مهمان بابات میشی. من همیشه میگم سخت ترین روضه برا ابی عبدالله این بود، والله قسم حتی روضه علی اصغر سخت تر. علی پسر خودش بود اما این امانت داداششه. همچین که رو بدن عمو افتاده بود یه وقت حرمله نانجیب، دوباره یه تیر یه شعبه در کمان گذاشت. روایت نوشته گلوی عبدالله به سینه عمو دوخته شد. من سوالم از شما اینه. کسی تو این شلوغی توست عبدالله از بدن عمو جدا کنه؟ کسی که نتونست این بدنو جدا کنه. حتما وقتی اون نانجیب ها اسبا رو نعل تازه زدن، این بچه رو سینه عمو زیر نعل های اسب ها...ای حسین...* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅