🌷شهید نظرزاده 🌷
ز جام #روضه ی #ارباب کام او تر شد دلش لبالب نور و یقین و باور شد #خزان، بهارِ #حسین_ولایتی فر شد #
6⃣8⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حسین_ولایتی_فر🕊❤️
💠مرا کربلایی کرد
🔸 #پارسال همین روزا بود که رفقا داشتن واسه کاروان زیارتی #اربعین هیأت ثبت نام📝 می کردند.حسابی دلم گرفته بود💔 نمی دونستم هزینه💶 سفر رو از کجا جور کنم⁉️
🔹روم نمی شد با کسی در میون بزارم😔.یه شب بعد #هیئت، حسین رو دیدم.
مثل همیشه گرم احوالپرسی کرد.در مورد سفر #اربعین پرسید؟!
🔸گفت مصطفی امسال میای یا نه❓
بهش گفتم #رفیق کارم گره خورده.
(تو اون شرایط روم نشد بگم که #مشکل مالی دارم).تا #حسین اینو شنید، دستمو گرفت و با خودش برد یه گوشه
🔹گفت: چه مشکلی داری؟!چه گره ای تو کارت افتاده⁉️هیچ #حرفی نزدم، با این که دلم لک زده بود واسه #کربلا ⚡️اما نمی تونستم بهش بگم حتی پول ویزا گرفتن هم ندارم😔
🔸حسین گفت: رفیق اگه #پول کم آوردی من هستم!اگه مشکلت مالیه رو #کمک_من حساب کن👌.خیلی خوشحال شدم😃گفتم از کجا می خوای جورش کنی؟!
🔹گفت من با یه شخصی صحبت کردم ، قبول کرد برا چند نفر که واسه #زیارت_کربلا نیاز مالی دارن، هزینه ای رو #قرض بده💰.قرار گذاشتم هر وقت توانایی شو داشتن، پول رو پس بدن✔️.
🔸با اینکه هیچ راهی جز این نداشتم، #ولی روم نشد قبول کنم🙁.گفتم دمت گرم. اگه جور نشد بهت خبر می دم.اونم گفت پس من منتظر خبرت می مونم😊. #همون_شب به حسین زنگ زدم 📞و حسین هم سریع، پول رو بهم داد.
🔹اون سال با کمک آقا #حسین_ولایتی فر ما کربلایی شدیم☺️.قدم قدم کنار هم به سمت حضرت عشقـ❤️ رفتیم.امسال اما حسین #شهیدشده🌷.رفیقمون زود تر از همه ما رفته #کربلا.
🔸این روزها که بچه های هیئت دوباره دارن واسه زیارت #کربلا ثبتنام📝 می کنند، من تو دلم با حسین حرف میزنم :رفیقی که معرفتت رو ثابت کردی✅،مشتی ترین، اگه هنوز می تونم #رفیق صدات کنم،یعنی اگه هنوز لیاقت رفاقت با تو رو دارم، ازت یه خواهش دارم🙏.ازت می خوام امسال هم رفیقتو #کربلایی کنی!
«راوی :مصطفی رحمانی»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⭕️ #مطیع_امرولی برهمه واجبست مطیع محض فرمایشات رهبر باشند #دشمنان_اسلام کمر همت بستند تا #ولایت را
8⃣8⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠زیادی گناه
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
🔰رفتم هیئت رهروان #امام_ره تا بلکه...
مجلس خیلی با حال و با صفایی بود .⚡️ اما آنچه می خواستم نشد❌ ! بعد از مراسم رفتم جلو و #مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش #سید_مجتبی_علمدار است.
🔰گفتم: آقا سید من یه سؤال❓ دارم.
جلوتر آمد . گفتم : من هر #هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا #گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم⁉️
🔰 #سید نگاهی به من کرد و گفت : در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت⁉️گفتم : #نه ! اصلا گریه ام نگرفت.
🔰رفت توی فکر💭 . بعد با لحن خاصی گفت : می دونی چیه !؟ من #گناهانم زیاده. من #آلوده_ام . برای همین وقتی می خوانم اشک😭 شما جاری نمی شود❌.
🔰سید این حرف را خیلی #جدی گفت و رفت.من تعجب کردم😟 . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : #شما گناهانت🔞 زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهانت #توبه کن . آن وقت گریه ات😭 می گیرد .
🔰البته من می دانستم مشکل از خودم است ⚡️اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، #اخلاص و درون پاک✨ او را می رساند.از آن وقت مرتب به #هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی #سید اشک من جاری بود.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣بسم رب الشهدا❣ خادم شدن، بہ #پیراهن خادمے و چسباندن #پلاک خادمے بر روے سینہ نیست! #خادم_الشهدا بود
💠رفتار و منش شهید حجت هم در خانه و هم در بیرون خانه #زبانزد خاص وعام بود..کمتر کسی رو سراغ دارم که در این خصوص و نکات مثبت اخلاقی حجت سخن نگفته باشد.. در جمع خانواده هم هیچ وقت کسی اخم و #عصبانیت حجت رو ندیده..
💠در بیرون هم اگر موضوعی دوستانه پیش می آمد برای پیشبرد کارهای #هیئت بود. اخلاق حجت واقعا شبیه #شهدا بود، خیلی ها که با حجت حشر ونشر داشتند بش می گفت #شهید_زنده
#شهید_حجت_الله_رحیمی🌷
🌷شهید نظرزاده 🌷
افتخار نسل ما... #حسین همیشه می گفت:از افتخارات نسل ما اینه که داریم تو #عصر و زمانی زندگی می کنیم
6⃣1⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_حسین_ولایتی_فر
🔰در شش تیر ماه 1375 در شهرستان #دزفول دیده به جهان گشود. هشت نُه سالگی عضو جلسات قرآن📖 مسجد حضرت مهدی(عج) شد. حضور چندین ساله در فضای مسجد و جلسات تاثیر به سزایی در شکل گرفتن روحیات حسین😇 گذاشت.
🔰از همان نوجوانی روحیه جهادی✌️ را با خود همراه داشت. در نوجوانی گروه تئاتری🎭 را در #مسجد راهاندازی کرد و کارهای پشتیبانی و فنی جلسات را هم انجام میداد.
🔰پس از طی کردن دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی، رشته #معارف را انتخاب کرد و در دبیرستان شهید مطهری مشغول به تحصیل شد📚. 17 ساله بود که به پیشنهاد #مسئول جلسهاش در جلسات کودکان👦 فعالیت میکرد
🔰20 سالگی جذب #سپاه شد. دورههای تکاوری را پشت سر گذاشته بود. محل خدمت حسین بعد از گذراندن دورههای ابتدایی #اهواز بود. فقط سه روز آخر هفته🗓 را در دزفول بود و همین فرصت کافی بود برای پوشیدن لباس خادمی #هیئت محبان اباالفضل العباس (علیه السلام).
🔰در جمع رفقای هیئتی حسین لقب #سردار داشت. همیشه میگفت: «من یک روز #شهید میشوم🌷» عاشق روضه سه ساله #امام_حسین(ع) بود
🔰وصیت کرده بود اگر #شهید شدم سر مزارم روضه #حضرت_رقیه(س) بخواند🎤. چند وقتی پیگیر اعزام به #سوریه شد؛ ⚡️اما شرایط جوری نشد که بتواند #مدافع_حرم شود.
🔰سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله #تروریستها به مراسم رژه نیروهای مسلح #اهواز، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید🕊.
🔰یکی از دوستان و #همرزمان شاهد حسین نقل میکرد که حسین خود استاد کمین و #ضدکمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند 💥امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو👥👥 همه میخوابند روی زمین، حسین #جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر♿️ گیر کرده
🔰 #حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر💥 به سینهاش خورده و به شهادت🌷 میرسد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نوجوانی_سالم در #اردوی جهادی که از طرف دبیرستان اعزام شدند🚌، بیشتر بچه ها چون با آب و هوای ☁️آن من
1⃣4⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💢سکانس اول:
🔸تو #عملیات بودیم که پشت بیسیم📞 گفتند یکی از بچه ها #شهید شده و سه چهار تا زخمی.بعد از یک مدتی گفتند: نه! شهید نشده❌!!
🔹همین طوری پیش رفت تا شب🌙، توی #هیئت، وسط سینه زنی، خبر شهادت #شهید_امین_کریمی 🌷را دادند .همه بهم ریختیم.
💢سکانس دوم:
🔸 #شب_تاسوعا بود.جلو در هییت بودم که محمدرضا زنگ زد☎️.خیلی ناراحت بود، گفت: "الان از عملیات برگشتیم. #عبدالله_باقری زخمی شده، "امین کریمی" هم شهید شد🕊
🔹به #شوخی بهش گفتم: "بابا همه رفیقات شهید شدن🌷 تو سالمی میخوای برگردی ضایع س!😂 حداقل یه خطی بنداز یا به بچه ها بگو یه #تیری تو پات بزنن بگی جانباز شدم😅"گفت: آره اتفاقا تو فکرش بودم💭.
💢سکانس سوم:
🔸دو روز بعد، با #محمدرضا که صحبت میکردم بهش گفتم:یکی با اسم #کریمی شهید شده.گفت: "آره با ما بود، البته تیممون جداست ولی خیلی میدیدمش. از وقتی شهید شده🕊 حال و هوای بچه ها خیلی تغییر کرده😔.
🔹چون خبر شهادتش رو توی هییت شب #تاسوعا به بچه ها دادن.خوب موقعی گفتند.بعضیا همون موقع با همون حالشون حاجتشون رو گرفتن، شاید محمدرضا هم.😔
💢سکانس آخر:
🔸وقتی خبر شهادت "امین کریمی" رو شنیدم🎧 اولین چیزی که ذهنم رو مشغول کرد🗯 این بود که اگه یک وقت #محمدرضا شهید شه چی😰و از اون موقع بود که خیلی جدی تر به #شهادت محمدرضا فکر کردم.
🔹چه می دونستیم انقدر نزدیکه😭.چه می دونستیم انقدر جدی تو فکرش بود.شهید کریمی شب تاسوعا و محمدرضا 29 محرم...
نقل از تعدادی از #دوستان_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
فراموش نمی کنم، گفت: من #فرصت زیادی ندارم، به این آسمان پر ستاره اروند بیش از سی سال عمر نمی کنم! از
7⃣7⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💢دامنه کارهای پشت پرده #علیه_سید به محل کار او هم کشیده شده بود. عده ای علناً در حضورش به او بد🚫 می گفتند. به #هیئت رهروان که آن زمان از لحاظ معنویت یکی از بهترین محافل #مذهبی سطح کشور بود، می گفتند هیئت غشی ها و ...
💢من را صدا کردند📢، رفتم دفتر آقای ... در سپاه، آن موقع من در تبلیغات #سپاه ساری مسئولیت داشتم. پرسید: «از #سیدمجتبی علمدار چه می دانی⁉️» گفتم: «چطور!؟🤔»
💢گفت: «خواهش می کنم، مطلب مهمی پیش آمده، هر چه که می دانی #بگو.» گفتم: «پشت سر او👥 خیلی حرف می زنند، ⚡️اما من از زمان جنگ با او دوست هستم💞، هیچ کدام این حرف ها صحیح نیست❌. سید مجتبی یک #شهیدزنده است.»
💢بعد ادامه دادم: «سید با #سربازها خوب برخورد می کند. همه سربازها عاشق او هستند😍، اما برخی از #پرسنل از این کار خوششان نمی آید. سید به برخی از افراد #تذکر می دهد که کارشان را درست انجام دهند✅ اما خیلی ها خوششان نمی آید. بنابر این پشت سر سید حرف می زنند🚫 و ...»
💢آن مسئول یک به یک #سؤال می کرد و من با دلیل جواب سخنان او را می دادم. در پایان گفت: «خیلی از تو ممنونم😊. مشکل مرا حل کردی!» تعجب کردم😟. پرسیدم: «چه مشکلی؟!» نمی خواست جواب دهد اما با #اصرار من گفت
💢«برای #سید پرونده درست شده بود📑. قرار بود من پرونده را امضا کنم📝 و به تهران بفرستم. دیروز آخر وقت می خواستم امضا کنم، ⚡️اما گفتم بگذار فردا پرونده را #بخوانم بعد.»
💢دیشب در عالم خواب #شهیدمحلاتی، نماینده امام (ره) در #سپاه، را دیدم، ایشان فرمودند: «حضرت امام (ره) از تو راضی نیست!😔» من گفتم: «چرا؟!» گفتند: «این پرونده چیست که می خواهی امضا کنی⁉️»
💢من از خواب پریدم🗯. تنها پرونده ای که قرار بود امضا کنم همین پرونده #سیدمجتبی بود. برای همین شما را صدا کردم.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
عجیب دنیارا جدی گرفتیم... #شهید_هادی_ذوالفقاری_میگفت؛ "من مطمئنم چشمی که به نگاه حرام عادت کنه خی
0⃣8⃣7⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#گذرے_بر_سیره_شهید
🔹خانواده #هادی می گویند : هادي اذيتي براي ما نداشت🚫. آنچه مي خواست را #خودش به دست مي آورد.از همان كودكي👦 روي پاي خودش بود.
🔸مستقل بار آمد و اين، در #آينده زندگي او خيلي تأثير داشت👌. هادی از اول یک #جور_دیگری بود. حال و هوا و خواستههایش مثل جوانان هم سن و سالش نبود❌.
🔹دغدغهمندتر و #جهادیتر از جوانان دیگر بود. او ویژگی های خاصی داشت :
همیشه #دائم_الوضو بود. مداحی می کرد🎤. اکثر اوقات ذکر سینه زنی #هیئت را می گفت.
🔸 #اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او #تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد😔.وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد✌️، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره #خداست و همه کارها برای خداست.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_سامرا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
آری! #شهــدا درست زدند به هـدف🎯 خالصانه👌 پیش رفتند و به آنچه آرزویش را داشتند رسیدند🌷. آنها دنبال
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...اما تشکر فقط #زبانی نباشه
گاهی به پاس تشکر او را به ابمیوه خوردن یا رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل وحتی یک #شاخه_گل بخرید
خاطره:
حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت؛ چندین بار به من میگفت ولی چون #خجالت میکشیدم نمیرفتم این بار حرفش را #رد نکردم.
فردای ان روز بعد از کلاس حمید طبق معمول با #موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با #دسته_گل_قشنگ🌹
پرسیدم به چه مناسبت گرفتی گفت این #گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای #تشکر برات گرفتم...
✍ همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#مذهبیها_عاشقترند
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸 بسماللهالرحمنالرحیم «السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام» #
1⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹این #اواخر روزهایی بود که حامد جان حس غریبی از زندگی داشت. انگاری از درون داشت همه رو به #چشم_دل❤️ می دید . مثل همیشه خنده های معروفش روی صورتش گل کرده بود😍 از سفر اولش که اومده بود از حال و #هوای_روحانی اونجا می گفت معلوم بود یه چیزی هست که اونجا #دامنگیرش کرده.
🔸شاید میخواست بگه⚡️اما نگفت! بعد #هیئت طبق روال هر هفته اومد و گفت بیا بریم برسونمت🚕. حرفهایی می گفت که مفهومش برام #سخت بود. حتما از پروازش🕊 خبر داشت. باورش برام سخت بود وقتی میخواستم از ماشین پیاده بشم، دستاشو انداخت دورگردنم👥 و گفت: نمی خوای برای #آخرین_بار خوب تماشام کنی⁉️
🔹بعد هم #رفت. تاجایی که حتی پرنده ها هم توان رفتن رو ندارن🚫."جوان غیور تبریزی25 ساله" لقبی بود که اهالی #پایتخت بهش داده بودن ویکی از روزنامه های محلی📰 هم گفته بود #اولین شهید دهه هفتادی ایران🇮🇷
#شهید_حامد_جوانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌻💐🌻💐🌻 خداوند منان، تمام #مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات قرار داد تا اشرف مخلوقات #حق را از #
4⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠روایتی از یک دیدار صمیمی با خانواده شهید مدافع حرم #سجاد_زبرجدی
🔰خانه ای کوچک🏡 و ساده اما گرم و صمیمی💞خانه ای که به راحتی پذیرای #سی_نفر مهمان شد،وارد خانه که شدیم، مادر اصرار کرد که در اتاق #پسرش بنشینیم و ما وارد اتاق شدیم.
🔰در و دیوار اتاق با ما حرف داشت.انگار این اتاق از دیگر اتاقهای خانه #خوشبخت_تر بود؛
بیشتر حضور مرد آسمانی✨ را درک کرده بود و اکنون #امانتدار یادگارهایش بود.
🔰مادر قدرت تکلم نداشت🚫، با زبان بی زبانی #یادگارها را با عشق❤️ نشانمان می داد و با اشاره به ما می فهماند چقدر فرزندش برایش عزیز بوده😍،فرزندی که از #سه_سالگی طعم یتیمی را چشیده و از نوجوانی کمک خرج💰 خانه بوده.
🔰و دلش طاقت نیاورده به #مظلومان کشورهای دوردست کمک نکند😔.خواهر و مادر را به #خدایی سپرده که تا به حال حامیشان بوده😊 و پایشان را به مسجد🕌 و #هیئت باز کرده بود.کمی که می گذرد ، #خواهرشهید بقچه ی لباس های برادر👕 را می آورد و جلویمان می گذارد.
🔰و می گوید این همان لباسی است که در زمان #شهادت بر تن برادرم بوده.و ناگاه یاد پیرهن پاره پاره و قلب صبور💔 #زینب_کبری می افتی.
🔰خواهر برایمان می گوید که #برادرش چقدر عاشق #چادر بود.و او را با این امانت حضرت زهرا آشنا کرده و امروز همان خواهر، با نهایت توان✊، دست بقیه را می گیرد و به #راه_حسینی و زینبی می آورد👌
🔰ما نیز امید بستیم به دست گیری #شهید بابرکت این خانه🏡، تا بتوانیم ادامه دهنده ی #راهش باشیم✅.
🔸به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید
🔸برای خاطر خدا ، شما ادامه اش دهید
🔰از امروز باری روی شانه مان سنگینی می کندو از تو ممنونیم که ما را به #خانه_ات دعوت کردی و اجازه دادی در هوایت نفس بکشیم😌.
#مدافع_حرم
#شهید_سجاد_زبرجدی
#زکات_دیدار
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴یاد شهید #سعید_شاهدی بخیر؛
🌾یکی از دغدغه هایش علم کردن پرچم عزای🏴 #امام_حسین(علیه السلام) بود. بعد از ارتحال امام(رحمت الله علیه) هیئت عشاق الخمینی را به همراه دوستانش👥 در محله #فلاح تاسیس کرد. در سرما❄️ و گرما اجازه نمی داد #هیئت تعطیل شود🚫
🌾حتی اگر ۵نفر بودند #زیارت_عاشورا را برپا می کرد. خودش روحانی هیئت را با موتور🏍 می آورد و می برد. گاهی هم مداحی می کرد هم #خادمی. در هیئت های دیگر هم شرکت می کرد و میانداری می کرد👌 #خانواده و ودوستانش را هم با خود می برد. روزی که او را به خاک سپردند روز #ولادت_امام_حسین(علیه السلام) بود.
📚کتاب #معبرتنگ
#شهید_سعید_شاهدی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠 #عاشقانه_شهدا ❤️ ⚜دوران #نامزدی باید برای حضور در یک دوره سه ماهه پزشک یاری به مشهد می رفت. ⚜فر
💢شب قبل از اعزام برایشان #جشن_حنابندان گرفته شد و آقا حمید بسیار خوشحال بود...
💢همیشه به #تربیت بچه ها علاقه داشت و سعی می کرد بچه ها را با #هیئت جذب کنه، حتی باهاشون #کشتی میگرفت، و بهشون شعرهایی راجع به #شهادت یاد می داد..
💢ضریب هوشی ایشان 130 بود بنابراین در هر حرفه ایی #باهوش و ذکاوت بود.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ شهید معز غلامی ۱۳ سال در مسجد قمر بنی هاشم (سلام الله علیه) فعالیت داشتند و در سال های اخری در ع
7⃣4⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 سرو قمحانه
🍃🌹حسین در اثر اون روضه هایی که می خوند به #مقصد رسید. سیمش وصل بود.
او واقعا مقید بود که حتی اگر مثلا شیفت کاریشه، با کسی عوض کنه یا از من اجازه بگیره و بره هیئت شون و روضه خونی کنه.
🍃🌹تو شهر حماء، حسین جانشین تیپ #هجوم بود، چون فرمانده ی حسین به مرخصی رفته بود او #مسئول_تیپ محسوب میشد.
قرار بود در چند روز آینده تیپ حسین برای پس زدن دشمن و گسترش منطقه امن، #عملیات کنه. در همین حدود زمانی، دشمن با استفاده از اصل #غافلگیری به ما حمله کرد.
🍃🌹فرمانده منطقه می گفت که ما تیپ هجوم رو فرستادیم کمک نیروهامون در #قمحانه که جلوی #هجوم غافلگیرانه دشمن رو بگیرن.
دشمن بعد از حمله، خط رو شکسته و چندین کیلومتر #پیشروی کرده بود. #حسین به دشمن می رسه وراه اون ها رو میبنده.
🍃🌹پشتیبانی آتش مناسب و فرماندهی بی بدیل فرمانده منطقه در کنار #ایستادگی_حسین و دیگر نیروهای محور مقاومت، سد محکمی در مقابل دشمن میشن و #فرصتی ایجاد میکنن که نیروهای خودی منسجم شده و به منطقه برسند.
🍃🌹بعد از یک رزم #جانانه، ارتباط بیسیم حسین #قطع میشه.
تلاش کردیم از سرنوشت حسین خبری کسب کنیم اما حسین #شهید شده و پیکر مطهرش مفقود بود.
دشمن با این #اشتباه که حسین از نیروهای #سوری هست، بی تفاوت از کنار پیکرش عبور می کنه.
🍃🌹فرمانده منطقه با نیروهایی که بهش رسیده و توانسته سازماندهی کنه به دشمن میزنه و خط رو #تثبیت میکنه.
حالا با دستور فرماندهی نیروها به دنبال پیکر مطهر شهدا می گردند. با لطف خدا و خانوم حضرت زینب سلام الله علیها متوجه سه پیکر شدن که #شهید_حسین_معزغلامی یکی از اون سه شهید بود.
🍃🌹از نظر #نظامی با توجه به تازه وارد بودن حسین، نمیتوان گفت تخصص نظامی شهید از دیگران بیشتر بود، ولی #مردانه ایستاده بود وبا عده کمی که برایش باقی مونده بود قمحانه رو حفظ کرد و نگذاشت #سقوط کنه.
نقش شهادت حسین معز غلامی از نظر نظامی اینجا خودش رو نشون میده...
🍃🌹شاید سوال بشه که حسین با اینکه سابقه زیادی در جنگ نداشت چطور جلوی #سقوط_قمحانه رو گرفت؟
پاسخ فقط یک کلمه است " #مقاومت "
حسین مثل #سرو در قمحانه ایستاد.
🍃🌹چی باعث شد که حسین #مقاومت کنه، شهید بشه و جاودانه بشه؟
ب نظرم اثر همون روضه ها و #هیئت رفتن ها بود.
واقعا بهشت رو به بها میدهند نه به بهانه
✍به نقل از ( فرمانده ی شهید )
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به نقل ازيك فرمانده در #حلب 🔸به #سید گفت: چند تا نیرو زبده بهم بده اونم گفت: برو پیش #سیاوشی باهاش
#بچه_هیئتی
🌷شهید امیر سیاوشی براي اينكه مراسم #هيئت آبرومندانه برگزار شود، از هيچكاری دريغ نميكرد❌ يكي از #خادمان و ميانداران بيروني هيئت چیذر بود👌
🌷از چند وقت قبل #محرم کارهایش را هماهنگ میکرد که هرطور شده خودش را به مراسم ارباب🏴 برساند. وقتي روضه #حضرت_زينب(ع) خوانده ميشد جور ديگري اشك ميريخت😭و سينه ميزد💔
🌷امير يك #بچه_هيئتي نمونه بود👌 اگر در این مراسم ها کسی به او حرفی میزد و #ناراحتش میکرد او جوابش را تنها با لبخند😃 میداد. علاوه بر اینها امیر یک چایخانه☕️ هم در کنار امامزاده علی اکبر🕌 برپا کرده بود و از #عزاداران حسینی پذیرایی میکرد
🌷روز تاسوعا و عاشورا هم با علامتی که خودش خریده بود #علمداری میکرد🙂 « #شهادت🕊» مزد خدمتـــــهایش در مجالس اباعبدالله بود.
#شهیدمدافعحرم
#شهید_امیر_سیاوشی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 #تقید به نماز _حفظ حریم نامحرم به دوستش گفت: بیا یه کاری کنیم رفیقش سرش را انداخت پایین و با #ا
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰برادرش نقل می کند که یک بار من خوابیدم، من را بیدار کرد و گفت: به #هیئت برویم، حضور پیدا کردیم، 💥اما یک بار در میان سخنان سخنران گفت، برویم، پرسید که چرا⁉️ گفت: برویم توضیح می دهم، در مسیر گفت: این سخنران خطی #فکری_سیاسی است و از نظر قانونی است.
🔰شهید ارادت خاصی به #حضرت_زهرا (س)داشت و در مراسم عزاداری حضرت (ص)🏴 اینقدر صورت خود را با سیلی می زد😱 که تا زمانی که به خانه هم برمی گشت #صورتش سرخ بود❣
#شهید_رسول_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠 عیادت علامه جعفری از ابراهیم هادی 🔰در محله ای که ابـراهیـم حضور داشت #علام
🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام
📖 #ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام #دفاع_مقدس، یکبار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم.
📖 او در یک #باغ زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش درکنار اوبودند.
جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که #ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟
📖قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا #اباعبدالله علیه السلام آمدند و مرا در آغوش گرفتند و....
📚سلام بر ابراهیم ۲
#شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تنهاترین_سردار❤️ 🗣سردار مدافع حرم حاج مهدی فرجی فرمانده تیپ سوم انصار الحسین همدان: 🌷 #شجاعت ودل
#بازنشر👇👇
💠 سرو قمحانه
🍃🌹حسین در اثر اون روضه هایی که می خوند به #مقصد رسید. سیمش وصل بود.
او واقعا مقید بود که حتی اگر مثلا شیفت کاریشه، با کسی عوض کنه یا از من اجازه بگیره و بره هیئت شون و روضه خونی کنه.
🍃🌹تو شهر حماء، حسین جانشین تیپ #هجوم بود، چون فرمانده ی حسین به مرخصی رفته بود او #مسئول_تیپ محسوب میشد.
قرار بود در چند روز آینده تیپ حسین برای پس زدن دشمن و گسترش منطقه امن، #عملیات کنه. در همین حدود زمانی، دشمن با استفاده از اصل #غافلگیری به ما حمله کرد.
🍃🌹فرمانده منطقه می گفت که ما تیپ هجوم رو فرستادیم کمک نیروهامون در #قمحانه که جلوی #هجوم غافلگیرانه دشمن رو بگیرن.
دشمن بعد از حمله، خط رو شکسته و چندین کیلومتر #پیشروی کرده بود. #حسین به دشمن می رسه وراه اون ها رو میبنده.
🍃🌹پشتیبانی آتش مناسب و فرماندهی بی بدیل فرمانده منطقه در کنار #ایستادگی_حسین و دیگر نیروهای محور مقاومت، سد محکمی در مقابل دشمن میشن و #فرصتی ایجاد میکنن که نیروهای خودی منسجم شده و به منطقه برسند.
🍃🌹بعد از یک رزم #جانانه، ارتباط بیسیم حسین #قطع میشه.
تلاش کردیم از سرنوشت حسین خبری کسب کنیم اما حسین #شهید شده و پیکر مطهرش مفقود بود.
دشمن با این #اشتباه که حسین از نیروهای #سوری هست، بی تفاوت از کنار پیکرش عبور می کنه.
🍃🌹فرمانده منطقه با نیروهایی که بهش رسیده و توانسته سازماندهی کنه به دشمن میزنه و خط رو #تثبیت میکنه.
حالا با دستور فرماندهی نیروها به دنبال پیکر مطهر شهدا می گردند. با لطف خدا و خانوم حضرت زینب سلام الله علیها متوجه سه پیکر شدن که #شهید_حسین_معزغلامی یکی از اون سه شهید بود.
🍃🌹از نظر #نظامی با توجه به تازه وارد بودن حسین، نمیتوان گفت تخصص نظامی شهید از دیگران بیشتر بود، ولی #مردانه ایستاده بود وبا عده کمی که برایش باقی مونده بود قمحانه رو حفظ کرد و نگذاشت #سقوط کنه.
نقش شهادت حسین معز غلامی از نظر نظامی اینجا خودش رو نشون میده...
🍃🌹شاید سوال بشه که حسین با اینکه سابقه زیادی در جنگ نداشت چطور جلوی #سقوط_قمحانه رو گرفت؟
پاسخ فقط یک کلمه است " #مقاومت "
حسین مثل #سرو در قمحانه ایستاد.
🍃🌹چی باعث شد که حسین #مقاومت کنه، شهید بشه و جاودانه بشه؟
ب نظرم اثر همون روضه ها و #هیئت رفتن ها بود.
واقعا بهشت رو به بها میدهند نه به بهانه
✍به نقل از ( فرمانده ی شهید )
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
کنارم نشست👥 گفت: « تورو به #صبر دعوت نمیکنم، بلکه به رشد دعوتت میکنم. نمیشه که کسی #مومن رو اذیت
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...
💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌
گاهی به پاس تشکر او را به ابمیوه خوردن یا #رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل💐 وحتی یک شاخه گل🌹 بخرید.
#خاطره📝
🔰حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت چندین بار به من میگفت؛ ولی چون #خجالت میکشیدم☺️ نمیرفتم این بار حرفش را #رد نکردم.
🔰فردای آن روز بعد از کلاس #حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با #دسته_گل💐 قشنگ
🔰پرسیدم، به چه مناسبت گرفتی⁉️ گفت این #گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای #تشکر برات گرفتم.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍂هادی به همراه دیگر #مدافعان_حرم، حدود بیست کیلومتر جلوتر از حرمین عسکریین در سنگرها حضور داشتند.
✿زمانی که محمد هادی در #تهران بود و در بازار آهن⛓ فعالیت می کرد، همیشه دست به #خیر داشت. خصوصاً برای هیئت ها🏴 بسیار خرج می کرد.
✿هادی میگفت باید مجلس "امام حسین" (علیه السلام) پر رونق باشد. باید این بچه ها که #هیئت می آیند خاطره خوشی💖 داشته باشند.
✿هربار که برای هیئت و یا کارهای #فرهنگی مسجد احتیاج به کمک مالی💰 داشتیم اولین کسی که جلو می آمد #هادی بود. #همیشه آماده بود برای هزینه کردن.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠لباس گرم ❄️زمستان بود. جایی که بودند هوا به شدت #سرد بود و برف زیادی می بارید🌨. خیلی سرمایی بود. ک
#عاشقانه_شهدا💞
محمـد آقا با برادرم دوست بود و با هم #هیئت میرفتند☺️
خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن
خیلےتمایل داشتند #وصلتے صورت بگیره😌
اما چون فاصله سنےمن و محمد آقا زیاد بود قبول نمےکردم😕 .
من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆
محمد آقا تو سفرے که به کربلا داشته در حرم #حضرت_عباس(ع) #متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر #مؤمن و محب اهلبیت(ع) را میخواد💞✌
️ همزمان با این موضوع بـرادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم🙂
نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد☺️
از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره😢😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از #کربلا برگشته بود💐❤️ .
اول صحبتهامون یه روایت برام گفت:
« نجات و رستگاری در راستگویی است.»
تا این حرف رو شنیدم
یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇
گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو میبخشه😍👭
و همسری خوب و مهربان دارم،
ولےهمه این چیزها رو میگذارمو #شهادت در راه خدا رو انتخاب میکنم. خوابهای محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود....
#شهید_محمد_پورهنگ🌷
#طلبه_شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢یه #جوان تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما ر
💠مصطفی و نذرش🙏
زمانی که #هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت.
یک روز آمد خانه و با خوشحالی گفت: #مامان یک هیئت به اسم
حضرت #عباس ( ع) زدم.
🌷خیلی خوشحال شدم و #اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه
می کنم با تعجب علتش را پرسید؟😔 اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم 🙏🌹 حالا خوشحالم که این کاروکردی .
🌷ازآنجا متوجه شدم که حسابی #هوای مصطفي را دارند. برای مصطفي خیلی اتفاقهای #خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.🌹
🌷همیشه برایم عجیب بود که چقدر #مصطفي درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته.
کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. #عمویم مصطفی را برای خاندان آل علی علیه السلام انتخاب کرد.
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💎گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن #خون_شهید، از خود شهادت🌷 کمتر نیست❌ #شهید، چیز عظیم و حقیقت شگفتآور
#هــو_الشهیـــد🌷
💟گاهے مینشینیم و فکــ💭ـر میکنیم
به آن⇜(عند ربهم یرزقون)ی که خدا
با بنده های #شهیدش دارد.
❣چه بهشت زیبایی😍 دارند!
❣چه خلوت زیباوحال وهوای خوبیست
💟آنقدر از #بهشت🌸🍃 حوری و سیب و گلابی🍐 به خورد فکرمان داده اند که از درک بعضی نعمت هایش #عاجز شدیم و غافل🗯
🌷شهدا را تصور کن💬
آزاد و رها🕊 خالی از هر #محدودیتی
مثل آب زلال🏝 و جارےِ رودی که به دریا میریزد. کنار #خداوندشان❤
💥اما نصیبِ مایی که هنوز #شهادت را نچشیده ایم چه⁉️😔
💟اطرافمان💫 را بهشت کنیم
↵آنجایے که بحثی از #پول نباشد❌
↵#دغدغه ی خانه و خانواده نباشد
↵بحثی از زمان و مکان🏘 نباشد
↵کسی به خاطر #مقام به کسی برتری نداشته باشد
↵به برادر مؤمنش #دروغ نگوید🚫
🌸آنجا بوی بهشت می پیچد😌
💟به همین خاطر است
که ما #هیئت و مسجد🕌 را دوست داریم💞 از حال و هوای #راهیـان_نــور خوشمان می آید و بی تاب💓 #کربلا هستیم. چون اینجا دیگر #مادیات مطرح نیست❌
💥اما #جنگ
در معرکه ی جنگ به آن #بهشت_برین میرسیم😍 آنجایی که بحثی از مادیات #نیست و عزیز تر از همه ی آنها، دیگر بحث «جـ❣ــان» هم مطرح نیست!
💟تصور کن...
این بهشت را عده ی معدودی👥 میچشند. 🔅و منهم من یَنتظِر !
#ما_منتظریم.......
#اللهم_ارزقنی_شهادت_فی_سبیلک
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✾طلبه ✾ شهیـــ🌷ــد ✾لوله کش ✾ #فلافل_فروش ✾زاهد و عابد💖 ✾یا مستند ساز🎞 و مرد رسانه ⇜این ها همه اوص
✍ #خاطره_شهدا🌷
🌷يادم هست چند نفر از كوچكترهای هيئت🏴 میپرسيدند: چرا وقتی #آقا_هادی در جلسات هيئت شركت میكند حال و هوای مجلس ما تغيير میكند⁉️ ما هم میگفتيم: به خاطر اينكه او تازه از #كربلا و نجف برگشته؛ 💥اما واقعيت چيز ديگری بود
🌷محبت💖 آقا اباعبدالله (ع) با گوشت و پوست و خون او #آميخته شده بود او تا حدودی امام حسين(ع) را شناخته بود👌 برای همين وقتی #نام مبارك آقا را در مقابل او میبردند، اختيار از كف میداد.
🌷خوب به ياد دارم #صبحها برای نماز به مسجد🕌 میآمد بعد از نمازصبح در گوشه ای از مسجد به #سجده میرفت و در سجده كل #زيارت_عاشورا📖 را قرائت میكرد.
🌷هادی هرجا میرفت برای #هيئت امام حسين(ع) هزينه💰 میكرد، در مورد هيئت رهروان #شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزو بانيان هزینههای هیئت بود✅
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عمــــــار... دلتنگیــ💔ـم برای #صاعقه ی نگاهت. از همان ها که تخریب⚡️ میکند بنای آلودگی ها را و #م
💢به اسم حبیب
💠روایت اول #قسمت_اول
🔰میخوام در مورد #جوونی صحبت کنم از جنس جوونای شهر♡همرنگ، هم خون❣هم دل [محمدحسین محمد خانی] دانشجوی دانشگاه آزاد یزد. اگه بخوام از زبون اطرافیانش معرفیش کنم؛ باید بگم:👇
🔰یه جوون نسبتا #تپل با قد متوسط. شلوار کتان وپیراهن یقه دیپلمات👌 و ریش بلند. البته موتور تریلش🏍 رو از قلم نندازیم بهتره، بچه #مایه_دار بود ولی وقتی میدیدیش یه آدم معمولی بود. کسی که فیلم بازی کردن بلد نبود❌باور داشت و #عمل میکرد.
🔰سر وتهش رو میزدی تو #هیئت پیداش میکردی، خونه🏡 دانشجویی داشت خونه که چه عرض کنم هیئت بود تا خونه☺️ درش به رو همه باز بود. با همه #تیپ آدمی می پرید می آوردشون تو خط. به قول دوستاش گرا که میداد تا ته خطو میرفتی.
🔰میگفت کلید جذب هیئت محبته💞همه رو تحویل میگرفت بعد هیئت حتما باید سفره مینداختن تا همه دور هم👥 باشن به هیچ وجه از #شام_هیئت نمی گذشت🚫حالا چه نون پنیر سبزی باشه. چه قیمه یا شایدم پیتزا وساندویچ🌯 بستگی داشت #بودجش چقدر باشه. اواخر آشپزی🍲 یاد گرفته بود خودش دست بکار میشد. سر همون سفره هم باب #رفاقتو باز میکرد و بچه ها رو پابند هیئت…
🔰فوتبال⚽️ دستی وتخمه هم برنامه آخر شبشون بود. اگه قرار بود جایی #نیرو جمع کنه با یه پیام📲 همه بچه های دانشکده رو خبر میکرد. آدمایی رو کنار هم بکار میگرفت که حتی #ظاهرشونم یکی نبود... بذارید اول کاری یه یادگاری از حاج قاسم #سلیمانی داشته باشیم.
🔰ایشون میگن: باید به این بلوغ برسیم که دیگر نباید #دیده_شویم♨️ آنکس که باید ببیند میبیند. #محمدحسین دنبال دیده شدن نبود، نمی گذاشت کار رو زمین بمونه❌ از مداحی ومیون داری و #دیگ شستن وبنر زدن وهر چی که به ذهنتون💭 برسه
🔰مثل #شهیدحججی(همون کسی که از شاهین شهر میومد اصفهان🚗 تا کارای تدارکات هیئت رو انجام بده) کسی از زیر کار در میرفت محمد حسین جاشو میگرفت. میگفت خودت رو خرج #حسین کن، همیشه میخوند:
🔸عشق حسین مارا به این وادی کشانده
🔹ای عاشقان تا #کربلا راهی نمانده
🔸در خاطرم شد زنده یاد #فاطمیون
🔹یاد #شلمچه یاد فکه یاد مجنون
🔰نه که فقط بگه✘ واقعا خودش رو خرج میکرد؛ یه خط در میون جزوه هاش #یاحسین ای همه زندگی ام رو پیدا میکردی. یکی از هیئتی ها میگفت: آدم مثل چاله میمونه #محمدحسین بلد بود چطور چاله رو پر کنه✅ بیل اول را که ریخت #هواخواهش شدم...
📚برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_اول 🔰میخوام در مورد #جوونی صحبت کنم از جنس جوونای شهر♡همرنگ، هم خون❣
💢به اسم حبیب
💠روایت اول #قسمت_دوم
🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم #رهبری مد ظله العالی فرمودند: جوانان #آتش_به_اختیارند. ما چه کار بزرگی باید انجام بدیم⁉️ چقدرسخت. چقدر پرهزینه و...اما #امروز میخوایم با این جوون آتش به اختیار بودن رو یاد بگیریم👌 #ولایی بودن رو یاد بگیریم. افسر جنگ نرم بودن رو یاد بگیریم، چه جنگ نرم، چه جنگ نظامی.
اول از ولایی بودن بگیم:👇
🔰دوستشون میگفتن: #حضرت_آقا که فرمودند: تولید ملی🇮🇷 فردا محمدحسین گوشیشو📵 عوض کرد ویه گوشی #ایرانی گرفت. محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنشو در بیاره. شور می گرفتن تو #هیئت میگفت برا امام حسین کم نذارین❌ حضرت آقا که فرمودند: #شعور حسینی. محمد حسین دیگه این کار رو نکرد📛
🔰حتی روز #عید که بچه ها چراغارو💡 خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت:حضرت آقا گفتن: با #شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت✔️ کی گفته ما دیوونه #حسینیم. کاملا هم آدمای عاقل با شعوری هستیم. #عاقلانه عاشق حسینیم💞(به قول خودش نمیذاشت حرف آقا #شهید بشه بلافاصله اطاعت میکرد✋)
🔰توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات #حضرت_آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس♨️ بود. پای کار بود، #هدف رو در نظر میگرفت و #طرح میریخت و ولایت پذیری اعضا براش اولویت داشت. رو مسئله ازدواج💍 حساس بود. #پیگیر کار همه بچه ها بود. حتی وقتی #سوریه بود کم نمیذاشت
🔰تا جایی که حاج قاسم #سلیمانی در موردش گفتن: وقتی او رادیدم گمان کردم #همت است. محمد حسین همت من بود دیگر کسی برای من همت🌷 نمیشود❌
💯یه سوال؛ ماها کجای کاریم⁉️
اینهمه دم از #ولایت میزنیم. با کدوم حرف حضرت آقا آستین بالا زدیم؟
اصلا #همت شدن بلدیم؟
📚برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh