eitaa logo
حوزهٔ علمیهٔ امام صادق (ع) گرگان ✅
1.2هزار دنبال‌کننده
15.2هزار عکس
9.9هزار ویدیو
579 فایل
🔹کانال حوزهٔ علمیهٔ امام صادق (ع) گرگان 🔹سایت : 🔹www.emamsadegh.ir 🔹ارتباط با ادمین 🔹@hamidam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸🔹ماجرای قوم ثمود در قرآن 🔷🔶 يكى از قوم هاى قديمى عرب بوده كه در سرزمين يمن در احقاف مى زيسته اند، این قوم بعد از قوم عاد پدید آمده و تمدنی داشته اند که زمین را آباد می کردند و در زمین هموار قصرها و در شکم کوهها خانه هایی ایمن می ساختند (۷۴ ) ویکی از مشاغل آنان زراعت بوده، یعنی چشمه هایی به راه انداخته و نخلستانها و باغها وکشتزارها پدید آوردند. (۱۴۸ شعراء) بعد از آنکه آنها پروردگار خود را فراموش کرده وفساد کاری را از حد گذراندند، خدای عز و جل حضرت صالح را به سوی آنان مبعوث کرد و او همچنان به امر دعوت قیام می نمود و مردم را به حکمت و موعظه حسنه نصیحت می کرد و در برابر آزار و اذیت آن قوم سرکش ، در راه خدا صبر می نمود تا شاید دست ازلجبازی برداشته، ایمان بیاورند ولی به جز جماعتی اندک از مستضعفین قوم، کسی ایمان نیاورد، (۷۵ اعراف) 🔸طاغیان مستکبر و عامه مردم که همیشه دنباله رو طغیانند ، همچنان بر کفر و عناد خوداصرار ورزیدند و ایمان آورندگان به صالح را خوار شمردند و جناب صالح را به سفاهت و جادوگری متهم ساختند. (۶۶ اعراف) 🔹و هنگامى که تقاضاى معجزه اى کردند، خداوند «ناقه» (شتر ماده اى) را به طریق اعجازآمیز و خارق العاده از دل کوه برآورد، ولى براى این که آنها را در این مورد بیازماید، دستور داد: که شما از آب چشمه، یک روز استفاده کنید و یک روز دیگر را به این ناقه اختصاص دهید تا آن حیوان از آن چشمه بنوشد، و نیز فرمود او را آزاد بگذارید تا در زمین خدا هر جور که می خواهد بچرد و زنهار که به او آسیب برسانید که اگر چنین کنید عذابی دردناک و نزدیک شما را خواهد گرفت (۷۲ اعراف). حتى در بعضى از روایات آمده: در آن روز که از آب محروم بودند، از شیر بهره مى گرفتند. 🔸ولی قوم طغیان را به این حدرساندند که نقشه کشتن ناقه را طرح کرده و شقی ترین فرد خود را وادار کردند تا آن ناقه را به قتل برساند و به گفتند: حالا اگر از راستگویان هستی آن عذابی که ما را به آن تهدید می کردی بیاور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت دارید که در خانه هایتان از زندگی برخوردارباشید و این وعده ای است که تکذیب پذیر نیست (۶۵ هود). 🔹بعد از این تهدید آنها نقشه از بین بردن صالح(ع)را طرح کردند و در بین خود سوگندها خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانواده اش می تازیم و همه را به قتل می رسانیم و آنگاه به صاحب خون او می گوییم ما هیچ اطلاعی از ماجرای کشته شدن او و خانواده اش نداریم و ما به یقین راستگویانیم.آری این نقشه را طرح کردند و خدای تعالی نیزنقشه ای داشت که آنها از آن خبر نداشتند، (۵۰ نمل) چیزی نگذشت که صاعقه آنان را گرفت در حالی که آمدنش را تماشا می کردند. (۴۴ ذاریات) و همچنین رجفه(زلزله بسیار شدید)آمد و قوم ثموددر خانه هایشان هلاک شدند(۷۸اعراف) 🔸حضرت صالح روی از آنان برتافت و به آن جسدهای بی جان خطاب کرد که ای قوم!چقدر به شما گفتم دست از این بتها بردارید و چند بار رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ نموده در باره شما خیرخواهی کردم و لیکن شما خیرخواهان خود رادوست نمی داشتید (۷۹ اعراف). و خدای تعالی صالح و آنهایی که ایمان آورده و از عذاب خدا پروا داشتندرا نجات داد (۵۳ النمل) و بعد از آنکه همه از بین رفتند منادی الهی ندا در داد: "الا ان ثمود کفرواربهم الا بعدا لثمود(۶۸ هود) - آگاه باشید که قوم ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور گشتند". 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸 کلمه «» که مفرد آن، اِلْی (بر وزن حبر و فرس و عنب) است (اقرب الموارد) به صورت جمع 34 بار در قرآن مجید آمده است .و در اصل به مفهوم نهایت احسان و رسیدن در اظهار رحمت و کوتاهی نکردن در آن است.. از آن‌جا که «نعمت» بازگشتش به ظهور رحمت و نهایت عطوفت و مهربانی است، این کلمه به جای نعمت استعمال شده است. ولی كلمه‏ ى «آلاء» جامع‏تر از مى‏ باشد و شامل هر نعمت ظاهرى و باطنى، مادّى یا معنوى مى‏ شود، چنانكه در سوره الرّحمن مكرّر آمده است، و حتّى شامل عقاب و جهنّم كه لازمه‏ ى عدل الهى است، نیز مى‏ شود.🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
ماجرای قوم در سوره 🔹🔸در آيات ۸۰ تا ۸۴ ، قرآن ، صحنه عبرت انگيز ديگرى از سرگذشت پيامبران را بازگو مى كند و هدف آيات پيشين را تعقيب و تكميل مى نمايد، و آن سرگذشت پيامبر بزرگ خدا (لوط) و قوم او است . 🔹اين ماجرا در چندين سوره قرآن از جمله سوره هود و حجر و شعراء و انبياء و نمل و عنكبوت آمده است . در اينجا در ضمن پنج آيه ، به فشرده گفتگوهاى لوط و قومش اشاره شده است و چنين بر مى آيد كه در اين سوره (اعراف ) عصاره اى از درگيريهاى اين پيامبران و گفتگوهاى آنان با جمعيتهاى سركش ، منعكس شده ، ولى شرح كامل سرگذشت آنان به سوره هاى ديگر قرآن موكول شده است .. 🔸با توجه به آنچه در این آیات آمده ، هر داور منصفى مى تواند حكم محكوميت چنين قوم و ملتى را صادر كند زیرا كه آن قوم سرکش در برابر پند و اندرز منطقى و نصيحت و خيرخواهى يك مصلح بزرگ اجتماعى ، تنها متوسل به زور و تهديد و تهمت شده اند، لذا خداوند مى فرمايد👈🏻 (چون كار به اينجا رسيد ما لوط و پيروان واقعى و خاندانش را كه پاكدامن بودند نجات بخشيديم جز همسرش كه او را در ميان قوم تبهكار رها ساختيم ، زيرا او نیز از نظر عقيده و آئين و مذهب با آنان هماهنگ بود👈🏻 (فانجيناه و اهله الا امراءته كانت من الغابرين ). 🔹بعضى گفته اند كلمه (اهل ) گرچه معمولا به خويشاوندان نزديك گفته مى شود، ولى در آيه ۸۳ به پيروان راستين او نيز اطلاق شده يعنى آنها نيز جزء خانواده او محسوب شده اند، ولى بطورى كه از آيه۳۶ سوره ذاريات👈🏻 (فما وجدنا فيها غير بيت من المسلمين ) بر مى آيد هيچكس از قوم لوط جز خانواده و كسان نزديك او ايمان نياوردند، بنابراين (اهل ) در اينجا به همان معنى اصلى يعنى 👈🏻بستگان نزديك است 🔸از آيه۱۰ سوره تحريم استفاده مى شود كه همسر لوط راه خيانت را در پيش گرفت و دشمنان لوط را جرأت بخشيد. 🔹در آيه ۸۴ اشاره بسيار كوتاه و پر معنى به مجازات شديد و وحشتناك اين قوم كرده مى گويد: ما بارانى بر آنها فرستاديم كه آنها را در هم مى كوبيد و نابود مى كرد👈🏻 (و امطرنا عليهم مطرا) . گرچه در آيه فوق نوع اين باران بيان نشده است اما از ذكر كلمه مطراً (بارانى ) به طور سربسته روشن مى شود كه از بارانهاى معمولى نبوده بلكه بارانى از سنگ بوده چنانكه در آيه۸۳ سوره هود آمده است .🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔹🔸ماجرای حضرت در قرآن 🔹شعيب علیه السلام ريشه و تبارش به ابراهيم خليل مى رسید و از مادر نيز از لوط، آن پيامبر ضد فساد نسب داشت. شعيب، دوبار و دوجا از سوى پروردگارش به رسانيدن پيام ، فرمان يافت: يك بار به سوى مردم «مدين» رفت و بارديگر به سوى مردم «ايکه» 🔸«» نام يكى از فرزندان ابراهيم بود كه بر آن قبيله بزرگ و يا شهر آنان نامگذارى شد، و بقولی منظور از مردم «مدين» همان اصحاب «» مى باشند. 🔹شعیب(ع)از اهل مدین بوده(و مدین شهری بوده در سر راه شام، راهی که ازشبه جزیره عربستان به طرف شام می رفته)و آن جناب با موسی بن عمران(ع)معاصربوده و یکی از دو دختر خود را در برابر هشت سال خدمت به عقد موسی در آورد. 🔸قوم شعیب مردمی برخوردار از نعمت های الهی بودند.امنیت و رفاه و ارزانی قیمت ها و فراوانی نعمت داشتند ولی فساد در بینشان شیوع یافت مخصوصا کم فروشی و نقص در ترازو و قپان (۸۴ هود) ، لذا خدای تعالی شعیب را بسوی آنها مبعوث کردو دستور داد تا مردم را از پرستش بت ها و از فساد در زمین و نقص کیلها و میزانها نهی کند و آن جناب مردم را بدانچه مامور شده بود دعوت کرد، اندرزشان داد، بشارتشان داد،و مصایبی که به قوم نوح، قوم هود، قوم صالح و قوم لوط رسیده بود به یادشان آورد، و در احتجاج علیه کارهای زشتشان و در موعظه و اندرزشان سعی بلیغ کرد اما جز بیشتر شدن طغیان و کفر و فسوق درآنان نتیجه ای نگرفت. مردم مدین بجز چند نفر به وی ایمان نیاوردند بلکه در عوض شروع به اذیت او و مسخره کردن و تهدیدش نموده، مردم دیگر را از پیروی آن جناب بر حذر داشتند، بر سر هر راهی که به جناب شعیب منتهی می شد می نشستند و رهگذران را از اینکه نزد شعیب بروند می ترساندندو کسانی که به وی ایمان آورده بودند را از راه خدا كه همان دين فطرت است منع می کردند، همواره راه خدا را کج و معوج نشان می دادند و می خواستند هر چه بیشتر این راه را زننده در نظرها جلوه دهند. (۸۶ ) 🔹سپس شروع کردند به تهمت زدن، گاهی او را ساحر خواندند و زمانی کذابش معرفی کردند (۱۸۵ شعرا) و خود آن جناب را تهدید کردند که اگر دست از دعوتت برنداری سنگسارت خواهیم کرد و بار دیگر او و گروندگان به او را تهدید کردند که از شهر بیرونتان می کنیم مگر اینکه به کیش بت پرستی ما برگردید. (۸۶ اعراف) و به این رفتار خود همچنان ادامه دادند تا آنکه آن حضرت ازایمان آوردنشان بکلی مایوس گردید و بناچار رهایشان کرده به حال خودشان واگذار نمود (۹۳ هود) 🔸و درآخر دعا کرد و از خدای تعالی درخواست فتح نموده، عرضه داشت:👈🏻 "ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین" (۸۹ اعراف). 🔹دنبال این دعا خدای تعالی عذاب الظله را نازل کرد، روزی که ابر سیاه همه جا راتاریک کرد و بارانی سیل آسا ببارید ، اهل مدین آنجناب را مسخره می کردند که اگر ازراستگویانی قطعه ای از طاق آسمان را بر سر ما ساقط کن (۱۸۹ شعرا) ، پس صیحه آسمان آنها را بگرفت (۹۱ اعراف) در نتیجه در خانه هایشان صبح کردند در حالی که به زانو در آمده و مرده بودند و خدای تعالی شعیب و مؤمنین به وی را نجات داد (۹۴ هود) 🔹🔸آرى سنت پروردگار بر اين جريان يافته كه انسان زندگى خود را بر اساس تعقل بنا كند، و اگر غير اين كند و راه فساد و افساد را پيش گيرد، طبع عالم و اسباب جارى در آن با او بناى ضديت و دشمنى را مى گذارد و او هر قدر هم نيرومند باشد در بين دو سنگ آسياى طبيعت له و نابود مى شود.. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸نفوذ هر گونه و در امر پايه هاى اطمينان و اعتماد عمومى را كه بزرگترين پشتوانه اقتصادى ملتها است متزلزل و ويران مى سازد و ضايعات غير قابل جبرانى براى جامعه به بار مى آورد. 💥نمونه هایی از فروشی : ⚡️-در آب گذاشتن مرغ یا سبزیجات برای اینکه وزن آنها بیشتر شود. ⚡️- بیشتر گذاشتن چربی و استخوان همراه گوشت. ⚡️- سبک کشیدن کالاها. ⚡️- کم گذاشتن از کیفیت کالا همچون: رنگ، بو، شیرینی، دوخت و... ⚡️- دست کاری کردن ترازو یا تنظیم نبودن ترازو. ⚡️- کم کاری مسئولین و کارکنان در هر رده ی صنفی ⚠️⚠️از نظر فقهی و حقوقی کم فروشان در برابر خریداران ضامن و بدهکارند و لذا توبه آنها جز با ادای حقوقی که غصب کرده اند ممکن نیست حتی اگر صاحبانش را نشناسند باید معادل آن را به عنوان از طرف صاحبان اصلی به مستمندان بدهند..🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🍃🌸اول ذی القعده روزیست که حضرت موسی(ع) به دستور خداوند چله ای را در کوه طور آغاز کرد و به عبادت و گفتگو با خداوند پرداخت. البته قرار بود ملاقات حضرت موسی(ع) با خداوند سی شب باشد، اما به دستور خداوند چهل شب ادامه داشت. حضرت موسی(ع) کلیم‌الله، در این چهل شب که به چله موسویه مشهور است، علاوه بر عبادت، دستور العمل هایی را مبنی بر چگونگی هدایت قومش از خدا دریافت کرد. ♦️علامه طباطبایی(ره) در تفسیر المیزان ذیل آیه 142 سوره می‌فرمایند: «برگشت معناى آيه به اين است كه خداى تعالى موسى(ع) را براى مدت سى شب به درگاه خود و براى گفتگوى با وى نزديک ساخته و ده شب ديگر براى اتمام آن گفتگوها بر آن مدت افزوده و در نتيجه ميقات پروردگارش چهل شب تمام شده است، و اگر حساب را بر روى شب‏ها برده نه روزها و حال آنكه در اين مدت موسى روزها هم در ميقات بسر برده و معمولا در اينگونه موارد حساب روى روزها برده مى‏‌شود نه شب‏ها، شايد براى اين است كه غرض از اين ميقات تقرب به درگاه خدا و مناجات با او است كه شب‏ها اختصاص بيشترى براى اين كار داشته و حواس انسان جمع‏تر و نفس براى انس گرفتن آماده‏‌تر است، آنهم در چنين مناجاتى كه در آن تورات نازل شده است.» در طول سال آدم مي تواند چله بگيرد، ولي بهارش اين چهل شب است : يعني از اوّل ذيقعده تا دهم ذيحجّه ⛔️آدم مواظب دهانش باشد كه غذاي بد واردش نشود، مواظب زبانش باشد كه حرف بد نزند، مواظب گوشش باشد كه حرف بد نشنود، مواظب چشمش باشد كه نگاه بد نكند.. ⭕️ شاید هم ساده ترین بهره مندی از این فرصت بی نظیر، چهل روز عهد بستن با خدا برای ترک یکی از عیب هایمان باشد. . خدا به همه ی ما در توفیق چنین عهدی یاری کند. الهی آمین 🌸🍃 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ﴿ ۹۴﴾ هیچ پیامبری را در شهری نفرستادیم مگر آنکه اهلش را [پس از تکذیب آن پیامبر] به تهیدستی و سختی و رنج و بیماری دچار کردیم، باشد که [به پیشگاه ما] فروتنی و زاری کنند. ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ ﴿﴾ سپس به جاى ناخوشى، خوشى آورديم تا آنكه انبوه شدند و گفتند به راستى به پدران ما هم [به همين‏گونه، از گردش روزگار] رنج و راحت مى‏رسيد، آنگاه آنان را ناگهان -در حالى كه بى‏خبر بودندفروگرفتيم‏ 🔸«»، به حوادث و ضربه‏ هاى جسمى مثل بیمارى ومرگ و «»، به ضربه‏ ها و زیان‏ هاى مالى گفته مى‏ شود. 🔶این دو آيه شريفه بيانگر اين واقعيت است كه آفريدگار فرزانه، گاه مردم را بر اثر سرپيچى از حق و عدالت به فقر و تهيدستى گرفتار مى سازد، و گاه به زدگى و فراوانى نعمت ها. اگر آنان در اين تحولات و دگرگونى هاى هدفدار به خود آمدند و راه درست را برگزيدند و به جبران اشتباهات و زشتكارى ها برخاستند، هم هدف بعثت ها تحقّق يافته و هم آنان به نجات و رستگارى رسيده اند، امّا اگر در هيچ يك از تحولات و فراز و نشيب ها به خود نيامدند و به مسئوليت هاى انسانى و تاريخى خويش نينديشيدند، آن گاه است كه سقوط و كيفر در انتظار آنان است، آن هم عذاب و كيفرى که ناگهانى و يكباره خواهد بود. روشن است كه عذاب ناگهانى دشوارتر و دهشتناك تر است 🔶نظیر این آیه را در سوره‏ ى انعام آیه۴۴ نیز خواندیم و شرح دادیم 👈🏻: «فلمّا نسوا ما ذكّروا به فتحنا علیهم أبواب كلّ شى‏ء حتّى اذا فرحوا بما أوتوا أخذناهم بغتة» چون تذكّرات ما را فراموش كردند، درهاى نعمت‏ها را به رویشان گشودیم و پس از كامیابى‏ها، ناگهان گرفتار خویش كردیم. این در حقيقت امتحانى است به عسر بعد از امتحان به يسر. شاهد گوياى گفتار ما آيه شريفه (ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس لنذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون ) است كه مى فرمايد: مظالم و گناهانى كه مردم مرتكب مى شوند باعث فساد در بر و بحر عالم است ، فسادى كه يا مانند وقوع جنگ و بسته شدن راه ها و سلب امنيت دامنگير خصوص انسان مى شود و يا مانند اختلال اوضاع جوى و زمينى كه زندگى و معاش انسان و غير انسان را مختل مى سازد. 🧡بايد از خشم خدا به خوداو پناه بريم. نکات: 🔸تلخى‏ ها و ناملایمات، به عنوان یك سنّت الهى براى همه‏ ى اقوام وجود دارد. 🔸سختى ‏ها و مشكلات، عامل سازندگى، غفلت‏ زدایى و توجّه به خداوند است. 🔸ناگوارى‏ ها همیشه قهر الهى نیست، گاهى لطفى است كه به شكل بلا جلوه مى‏ كند. 🔸بیشتر مردودین در آزمایش‏ هاى‏ الهى، مرفّهانند نه محرومان. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ۹۶ و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و پرهیزکاری پیشه می کردند، یقیناً [درهایِ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم، ولی [آیات الهی و پیامبران را] تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالی که همواره مرتکب می شدند [به عذابی سخت] گرفتیم.﴿۹۶﴾ ♦️در اينكه منظور از (بركات ) زمين و آسمان ، چيست در ميان مفسران گفتگو است : بعضى آن را به نزول باران و روئيدن گياهان تفسير كرده اند، و بعضى به اجابت دعا و حل مشكلات زندگى ، ولى اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از بركات آسمانى ، بركات معنوى و منظور از بركات زمينى بركات مادى بوده باشد ، 🔺و به عبارتی بركات به معناى هر چيز كثيرى از قبيل امنيت ، آسايش ، سلامتى ، مال و اولاد است كه غالبا انسان به فقد آنها مورد آزمايش قرار مى گيرد. 🔺در جمله (لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض ) استعاره به كنايه به كار رفته ، براى اينكه بركات را به مجرائى تشبيه كرده كه نعمت هاى الهى از آن مجرا بر آدميان جريان مى يابد، باران و برف هر كدام در موقع مناسب و به مقدار نافع مى بارد، هوا در موقعش گرم و در موقعش سرد شده ، و در نتيجه غلات و ميوه ها فراوان مى شود، 🔺قابل توجه اينكه و نه تنها سبب نزول الهى مى شود، بلكه باعث مى گردد كه آنچه در اختيار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نياز به كار گرفته شود! 🔺در آيه فوق كلمه (اخذ) كه به معنى گرفتن است در مفهوم مجازات و كيفر دادن به كار رفته ، و اين در حقيقت به خاطر آن است كه معمولا كسى را كه مى خواهند مجازات كنند نخست مى گيرند و او را با وسائلى مى بندند كه هيچگونه قدرت فرار نداشته باشد ، سپس او را كيفر مى دهند. ♦️گر چه آيه شريفه مورد بحث ، ناظر به وضع اقوام پيشين است ولى مسلما مفهوم آن يك مفهوم وسيع و عمومى و دائمى است و انحصار به هيچ قوم و ملتى ندارد و اين يك 👈🏻سنت الهى است كه افراد بى ايمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واكنشها در همين زندگى دنياى خود خواهند شد. و اما چرا مشاهده مى كنيم ملتهاى بى ايمانى را كه غرق ناز و نعمتند ، در حالى كه جمعى از افراد با ايمان به سختى روزگار مى گذرانند⁉️ با نهايت تاسف باید بگوییم که امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسيارى از جوامع اسلامى متروك يا نيمه متروك مانده است و چهره اين جوامع ، چهره مسلمانان راستين نيست❗️ اسلام دعوت به پاكى و درستكارى و امانت و تلاش و كوشش مى كند كو آن امانت و تلاش ❓ اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بيدارى مى كند كو آن علم و آگاهى سرشار❓ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صفوف و فداكارى مى كند ، آيا براستى اين اصل به طور كامل در جوامع اسلامى امروز حكمفرما است و با اين حال عقب مانده اند⁉️ بنابراين بايد اعتراف كرد:👈🏻 اسلام چيزى است و ما مسلمانان چيز ديگر‼️ 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
✅ به دنبال سرگذشت جمعى از انبياى بزرگ كه در آيات قبل به طور فشرده بيان شده در آيات این صفحه () و آيات فراوان ديگرى در سوره های ديگر به قسمتهاى مختلف داستان بن عمران و سرگذشت درگيريهاى او با فرعون و فرعونيان و سرانجام كار آنها اشاره شده است و اگر آيات هر سوره را جداگانه مورد بررسى قرار دهيم و سپس كنار هم بچينيم خواهيم ديد كه بر خلاف آنچه بعضى تصور مى كنند جنبه تكرار ندارد بلكه در هر سوره به تناسب بحثى كه در آن سوره مطرح بوده به عنوان شاهد به قسمتى از اين سرگذشت پرماجرا اشاره شده است . در این آیات به شرح معجزات آن حضرت و از درگيرى موسى (عليه السلام ) با و سرانجام كار او در اين مبارزه به ميان آمده است . ✅ مصر در آن زمان ساحران فراوان و بسيار آزموده داشت ، و اساتيد اين فن و ساحران پر سابقه چهره هاى شناخته شده اى در آن محيط بودند در حالى كه موسى مردى به ظاهر گمنام از ميان بنى اسرائيل برخاست و دست به چنان كارى زد كه همه در مقابل آن عاجز و ناتوان ماندند، از اينجا معلوم شد كه يك نيروى غيبى در كار بوده و موسى (عليه السلام ) يك فرد عادى و معمولى نبوده است. ✅ موسى در برابر فرعون دو معجزه مهم آورد كه مايه شگفتى او و حاضران در مجلس او گرديد. اولين معجزه موسى اين بود كه وقتى عصاى خود را انداخت ناگهان به صورت مارى بزرگ درآمد! دومين معجزه اش اين بود كه چون دست خود را آستين بيرون آورد، ناگهان دست او درخشيد و نورى سفيد از آن به چشم بينندگان تابيد. ✅ مطلب قابل بحث در اينجا اين است كه در اين آيه از تبديل شدن عصاى موسى به «ثعبان» يعنى مار بزرگ سخن مى گويد ، ولى در آيه ديگر از تبديل شدن آن به «جانّ» يعنى مار كوچك خبر مى دهد. اگر به قبل و بعد اين دو آيه توجه كنيم خواهيم ديد كه هر كدام از آنها درباره قصه خاصى است و هر دو مربوط به يك قصه نيست. آيه ۳۱ قصص كه كلمه را به كار برده است مربوط به آغاز رسالت اوست و چون خدا او را به رسالت مبعوث كرد به او دستور داد كه عصاى خود را بيندازد. او انداخت و ناگهان به صورت مارى كوچك درآمد ولی آيه مورد بحث كه كلمه ، را به كار برده مربوط به انداختن عصا در برابر فرعون و حاضران در مجلس اوست كه تبديل به مار بزرگ شد، ✅ در اين هنگام حق آشكار شد و اعمال ساحران كه بى اساس و نادرست بود، باطل گرديد (فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون ). زيرا كار موسى يك واقعيت بود و اعمال آنها يك مشت تقلب و تزوير و چشم بندى و اغفال ، و شك نيست كه هيچ باطلى در برابر حق براى هميشه ياراى مقاومت ندارد. ✅ قرآن با جمله 👈🏻و جاؤ ا بسحر عظيم به طور سربسته اشاره به اين واقعيت كرده است كه صحنه ای را كه ساحران به وجود آورده بودند بسيار مهم و حساب شده و هول انگيز بود و گرنه كلمه عظيم در اينجا به كار نميرفت . ✅ و اين نخستين ضربتى بود كه بر پايه قدرت فرعون جبار فرود آمد ضربه مهمتر آنگاه واقع شد كه صحنه مبارزه ساحران با موسى (عليه السلام ) به كلى تغيير شكل داد، ناگهان همه ساحران به زمين افتادند و براى عظمت خداوند كردند👈🏻 (و أ لقى السحرة ساجدين ). ✅ و فرياد زدند ما ايمان به پروردگار جهانيان آورديم👈🏻 (قالوا آمنا برب العالمين ). 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🔵 توضیح آيات (۱۲۳-۱۲۶) سوره 🔷 ايمان آوردن ساحران به موسى باعث ناراحتى شديد فرعون شد. او كه خود را صاحب اختيار همه مردم مى دانست از اينكه ساحران بدون اجازه او و بر خلاف ميل او به موسى ايمان آورده اند عصبانى شد و به آنها گفت: پيش از آنكه من رخصت بدهم ، شما چگونه به او ايمان آورديد؟ بى گمان شما با موسى بر ضد من توطئه كرده ايد و اين نيرنگ را به كار برديد تا مردم شهر را از آن بيرون كنيد. يعنى شما در صدد براندازى حكومت من هستيد و مى خواهيد به وسيله موسى و بنى اسرائيل، قبطيان را از حكومت ساقط كنيد و آنها را از سرزمين خويش بيرون سازيد. 🔷 بـرنـامـه فـرعون در اينجا براى مبارزه با ساحرانى كه به موسى (ع) ايمان آورده بودند، يك برنامه عمومى در مبارزات ناجوانمردانه جباران با طرفداران حق است كه از يكسو از حربه تهمت استفاده مـى كـنـنـد، تا موقعيت حق طلبان را در افكارعمومى تضعيف كنند و از سوى ديگر تكيه بر زور و قدرت و تهديد به قتل و نابودى مى نمايند تا اراده آنها را درهم بشكنند. 🔹تهمتی که فرعون زد، تهمت بزرگى بود و مجازاتهاى شديدى را در پى داشت، از اين رو گفت: بزودى سزاى كار خود را در مى يابيد. سپس مجازاتهاى شديدى را به آنها وعده داد و گفت: دستها و پاهايتان را بر خلاف جهت يكديگر خواهم بريد و ديگر اينكه همه شما را بردار خواهم زد. 🔹تهمت براندازى و توطئه با موسى در جهت بيرون كردن مردم از شهر ونيز تهديد با اين مجازاتهاى سنگين، همه براى اين بود كه ديگرمردمان ، بخصوص قبطيان به موسى ايمان نياورند و از او فاصله بگيرند، چون فرعون ديد با اين كار شگفت آورى كه موسى كرد ممكن است مردم از او پيروى كنند و دعوت او را بپذيرند، بنابراين از يك طرف در آنها ايجاد خوف كرد كه هدف موسى بيرون كردن آنها از شهرشان است و از طرف ديگر ساحران را كه ايمان آورده بودند با چنين مجازاتهايى تهديد کرد كه ديگران عبرت گيرند و به موسى ايمان نياورند. 🔷ولی ساحران در برابر هيچ يك از دو حربه فرعون از ميدان در نرفتند،يكدل و يكجان در پاسخ او گفتند: ما به سوى پروردگار خود باز مى گرديم👈🏻 (قالواانا الى ربنا منقلبون). 🔹و سپس روى به سوى خدا كردند و از او براى خود تقاضاى صبر و شكيبايى در برابر شكنجه هاى فرعون نمودند و عرضه داشتند كه پروردگارا! براى ما شكيبايى فرو فرست، همچنانكه باران رحمت را فرو مى ريزى، و ما را مسلمان بميران. اين تقاضا براى آن بود كه آنها در مقابل شكنجه هاى فرعون شكست نخورند و تسليم نشوند، چون ممكن بود تاب تحمل شكنجه ها را نداشته باشند و مجبور شوند از ايمان خود دست بردارند، بنابراين از خدا تقاضاى صبر كردند و اينكه تا پايان عمر و تا لحظه مرگ ايمان آنها را حفظ كند. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَلَا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۳۱ ﴾ پس هنگامی که رفاه و نعمت به آنان روی می کرد، می گفتند: این به سبب [شایستگیِ] خود ماست، و چون گزند و آسیبی به آنان می رسید، به موسی و همراهانش فال بد می زدند، آگاه باشید که [سررشته و] علت شومی و نحوست فرعونیان [که عکس العمل زشتی های خود آنان است] نزد خداست، ولی بیشترشان نمی دانند. ♦️«يطيروا»از ماده «تطير » به معنى👈🏻 فال بد زدن است ، و ريشه اصلى آن كلمه «طير» به معنى پرنده مى باشد. در قديم عربها با پريدن پرنده فال نيك و بد مى زدند، بعد به هر فال بدى تطيّر و طيره گفته شد. 🔻«طائر» فال بد و نيك. در اينجا منظور سرنوشت خوب و بد انسان است كه نزد خداست. ♦️قرآن مى گويد: بدانيد كه سرچشمه شوميها و ناراحتى هائى كه دامان فرعونیان را مى گرفت ، از ناحيه پروردگار بوده و خدا مى خواسته است كه آنها را گرفتار نتيجه شوم اعمالشان بكند، ولى اكثر آنها نمى دانند (الا انما طائرهم عند الله و لكن اكثرهم لا يعلمون ) ♦️ قابل توجه اينكه اين طرز تفكر، مخصوص به فرعونيان نبود، هم اكنون در ميان اقوام خودخواه و گمراه نيز اين موضوع به وضوح ديده مى شود كه براى قلب حقائق و گمراه ساختن وجدان خويش يا ديگران ، هر زمان پيروزى نصيبشان شود آنرا مرهون لياقت و كاردانى خويش مى دانند، هر چند لياقت آنها كمترين اثرى در آن پيروزى نداشته باشد، و به عكس هر بدبختى دامنشان را مى گيرد فورا به بيگانگان و دستهاى مرموز و يا آشكار دشمن نسبت مى دهند هر چند خودشان عامل اصلى بدبختى بوده باشند. 🔺 قرآن مجيد مى گويد: دشمنان پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز در برابر او چنين منطقى داشتند (سوره نساء آيه 78) و در جاى ديگر مى گويد انسانهاى منحرف اين چنين هستند (سوره فصلت آيه 50) و اين در حقيقت يكى از مظاهر بارز روح خودخواهى و لجاجت است. ♦️ هميشه در ميان انسانها و اقوام مختلف ، فال نيك و بد رواج داشته است ، امورى را به فال نيك مى گرفتند و دليل بر پيروزى و پيشرفت كار مى دانستند، و امورى را به فال بد مى گرفتند و دليل بر شكست و ناكامى و عدم پيروزى مى پنداشتند، در حالى كه هيچگونه رابطه منطقى در ميان پيروزى و شكست با اينگونه امور وجود ندارد و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد. 🔺اينها اگرچه اثر طبيعى ندارند، ولى بدون ترديد اثر روانى مى توانند داشته باشند، فال نيك غالبا مايه اميدوارى و حركت است ولى (فال بد) موجب ياس و نوميدى و سستى و ناتوانى است . ♥️امام صادق فرمودند: الطيرة على ما تجعلها ان هونتها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شيئا لم تكن شيئا: 👈🏻فال بد اثرش به همان اندازه است كه آنرا مى پذيرى ، اگر آن را سبك بگيرى كم اثر خواهد بود و اگر آنرا محكم بگيرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نكنى ، هيچ اثرى نخواهد داشت . 🔻 نکته : ریشه‏ ى خرافات و فال بد، 👈🏻جهل است. «یطیّروا... لكن اكثرهم 👈🏻لا یعلمون» 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَلَمَّا جَآءَ مُوسَى‏ لِمِيقَتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِ‏ّ أَرِنِى أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَينِى وَلَكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَينِى فَلَمَّا تَجَلَّى‏ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكّاً وَخَرَّ مُوسَى‏ صَعِقاً فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ﴿ ۱۴۳﴾ و چون موسى به میقات و وعده‏ گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، (موسى) گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! (خداوند) فرمود: هرگز مرا نخواهى دید، ولى به این كوه بنگر، اگر در جاى خود برقرار ماند، پس به زودى مرا خواهى دید. پس چون پروردگار موسى بر كوه تجلّى و جلوه نمود (و پرتوى از عظمت خود را بر كوه افكند)، كوه را متلاشى كرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد. پس چون به هوش آمد گفت: (خداوندا!) تو منزّهى (كه دیده شوى)، من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم. 🔺«دَكّ»، به معناى زمین صاف و«جعله دكّا»، یعنى كوه متلاشى و ذرّه ذرّه شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت. 🔺«خَرَّ»، به معناى ساقط شدن و افتادن است و «صَعِقَ»، به معناى بیهوشى بر اثر صداى مهیب است. ♦️دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ ى بنى ‏اسرائیل بود كه از موسى مى‏ خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند👈🏻 (و اذقلتم يا موسى لن نؤمن لك حتى نرى الله جهرة (بقره ۵۵) 🔺و آن كافران غافل بودند كه هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، 👈🏻«لاتدركه الابصار» [۱۰۳انعام] ، بلكه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. ❤️چشم دل باز كن كه جان بینى‏ آنچه نادیدنى است، آن بینى 🔺براى همين است كه در آيات بعدى خواهيم ديد كه چون بنى اسرائيل به خاطر اين درخواست دچار صاعقه يا زلزله شدند موسى درخواست رؤيت را به جاهلان قوم خود نسبت داد و گفت: 👈🏻اتهلكنا بما فعل السفهاء منا (اعراف / 155) آيا ما را به خاطر كارى كه جاهلان ما كرده اند، هلاك مى كنى؟ ♦️در ادامه آيه مورد بحث، پس از آنكه ديدن خدا را به صورت «نفى ابد» نفى كرد👈🏻 (لن) و اينكه هرگز خدا را نخواهى ديد، براى اثبات اينكه بشر توانايى ديدن خدا را ندارد مى فرمايد: «ولى به اين كوه بنگر، اگر آن را ثابت يافتى مرا خواهى ديد». 🔺در همان حال خداوند به آن كوه تجلّى کرد. يعنى بعضى از آيات و نشانه هاى قدرت خود را در آن آشكار نمود، آن كوه منفجر شد و به صورت ريزريز درآمد، 👈🏻كوه تاب تحمل تجلى خدا را نداشت. با ديدن اين منظره موسى بيهوش افتاد و چون به هوش آمد زبان به تسبيح خدا گشود و گفت: «خدايا! تو منزّهى و من به سوى تو توبه كردم، و من نخستين مؤمنان هستم.» 🔺بدينگونه موسى از درخواستى كه كرده بود پشيمان شد و توبه كرد در واقع حضرت موسى علیه السلام با بیان جمله‏ ى «ارنى» و پاسخ «لن ترانى» خواست به مردم بفهماند كه خداوند براى من قابل رؤیت با چشم نیست، تا چه رسد به شما. ♦️حضرت على علیه السلام در پاسخ به این سؤال كه آیا تو خدا را دیده ‏اى؟ فرمود: خدایى را كه ندیده باشم عبادت نمى‏ كنم، امّا نه با چشم سر، كه با چشم دل. در جاى دیگر هم فرمود: چیزى را ندیدم، مگر آنكه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن دیدم. ♦️آرى، چشم توان دیدن او را ندارد، 👈🏻«لاتدركه الابصار و هو یدرك الابصار» (۱۰۳ انعام)، امّا با چشم دل مى‏ توان خدا را دید، چنانكه قرآن مى‏ فرماید:👈🏻 «لقد رآه نَزلَة اُخرى عند سِدرة المنتهى» (۱۳-۱۴ نجم) پیامبر، در معراج، ایات عظمت الهى را دید.. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ ﴿ ۱۴۶﴾ وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿﴾ آیات ۱۴۶- ۱۴۷ به سه قسمت از صفات افراد متكبر و سركش و چگونگى سلب توفيق حق پذيرى از آنها اشاره كرده ميفرمايد: ✅آنها اگر تمام آيات و نشانه هاى الهى را ببينند، ايمان نمى آورند! (و ان يروا كل آيه لا يؤ منوا بها). ✅و نيز اگر راه راست و طريق درست را مشاهده كنند، انتخاب نخواهند كرد (و ان يروا سبيل الرشد لا يتخذوه سبيلا). ✅و به عكس اگر راه منحرف و نادرست را ببينند، راه خود انتخاب ميكنند (و ان يروا سبيل الغى يتخذوه سبيلا). ♻️ بعد از ذكر اين صفات سه گانه كه همگى حكايت از انعطاف ناپذيريشان در برابر حق ميباشد، اشاره به دليل آن كرده ميگويد: 👈🏻اينها همه به خاطر آن است كه آيات ما را تكذيب كردند و از آن غافل بودند (ذلك بانهم كذبوا باياتنا و كانوا عنها غافلين ). ❎ شك نيست كه تنها با يك يا چند مرتبه ، تكذيب آيات الهى ، انسان استحقاق چنان سلب توفيقى پيدا نخواهد كرد، و راه توبه و بازگشت ، هنوز به روى او باز است ، ولى بدون شك ادامه و اصرار در اين راه ، او را به جائى ميرساند كه 👈🏻حس تشخيص نيك و بد و راه راست و منحرف (رشد و غى ) از او سلب ميگردد. ✅ آيه بعد كيفر چنين اشخاصى را بيان كرده ميگويد: 👈🏻آنها كه آيات ما را تكذيب كنند و لقاى رستاخيز را منكر شوند اعمالشان به كلى حبط و نابود ميگردد (و الذين كذبوا باياتنا و لقاء الاخرة حبطت اعمالهم) ♻️حبط به معنى باطل و بی خاصيت نمودن عمل است ، يعنى اين گونه افراد حتى اگر كار خيرى انجام دهند، نتيجه اى براى آنها نخواهد داشت ✅ و در پايان آيه چنين اضافه مى كند، اين سرنوشت براى آنها، جنبه انتقامى ندارد، اين نتيجه اعمال خود آنها است ، بلكه عين اعمال آنها است كه در برابرشان مجسم شده ، آيا آنها جز اعمالى را كه انجام مى دادند، جزا داده ميشوند؟👈🏻 (هل يجزون الا ما كانوا يعملون ). حبط عمل، بر خلاف عدل الهى نیست، بلكه امرى قهرى و تكوینى و نتیجه ‏ى عملكرد خود انسان است. ✳️ اين آيه يكى ديگر از آياتى است كه دليل بر اعمال ، و حضور خود اعمال نيك و بد در قيامت مى باشد. ♻️پس كفر و تكذیب، سبب اعمال گذشته می باشد. ♻️پاداشها و كیفرهاى قیامت، تجسّم اعمال ماست. «هل یجزون الاّ ما كانوا یعملون» ♻️از فعل «كانوا یعملون» ، فهمیده میشود که آنچه بدتر از گناه است، 👈🏻اصرار بر آن است. ✅ حبط عمل و بى اجر بودن آن ، خود يك نحو كيفر است ، زيرا پاداش هر عمل ، نيكى خود عمل است و وقتى عمل نيك بى اجر باشد پس در حقيقت بى اجر كردن آن خود يك نحو كيفر است ، چون نتيجه بى اجر شدن حسنات كسى كه هم حسنات دارد و هم سيئات ، اين است كه چنين كسى جز كيفر سيئات پاداش ديگرى نداشته باشد. البته ممكن هم هست آيه را طور ديگرى معنا كرده و بگوييم : مراد از جزاء، پاداش نيك است و جمله (هل يجزون الا ما كانوا يعملون ) كنايه است از اينكه ايشان به هيچ عملى پاداش و ثواب داده نمى شوند، چون بعد از حبط، هيچ عمل صالحى ندارند، همچنانكه در آیه ۲۳ فرقان ، فرموده : 👈🏻(وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا 👈🏻 و به هر گونه كارى كه كرده‏ اند مى ‏پردازيم و آن را [چون] گردى پراكنده مى‏ سازيم) و دليل اينكه مراد از جزاء، پاداش و ثواب مى باشد اين است كه اين جزاء همان جزاى اعمال است كه قبلا در آيه ذكر شده بود، و قهرا به قرينه ذكر حبط، منظور از آن جزاى اعمال صالح خواهد بود. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَالَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِهَا وَآمَنُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۵۳ ﴾ و[لى] كسانى كه مرتكب گناهان شدند آنگاه توبه كردند و ايمان آوردند قطعا پروردگار تو پس از آن آمرزنده مهربان خواهد بود (۱۵۳) 🌐 حكم كلّى که در اين آيه آمده مربوط به توبه است و اين مطلب به مناسبت توبه بنى اسرائيل از گوساله پرستى در اينجا آمده و اشعار مى دارد كسانى كه كارهاى بد انجام مى دهند و خدا را نافرمانى مى كنند و پس از آن به سوى خدا باز مى گردند و توبه مى كنند، خدا آمرزنده و مهربان است; يعنى گناه آنها را مى آمرزد و آنها را داخل در رحمت خود مى سازد. 🌐 با اینكه تا ایمان نباشد توبه پذیرفته نمى‏ شود، امّا در این آیه ابتدا توبه آمده و پس از آن ایمان، شاید به این دلیل كه گناه، ایمان انسان را متزلزل كرده و فروغ ایمان را بى‏ اثر مى‏ كند و با توبه بار دیگر ایمان تجدید مى‏ شود. 🌐 يك حكم كلى است و شامل همه كسانى مى شود كه كار خلاف انجام مى دهند، حتى كسانى كه از گناه بزرگى مانند شرك، توبه كنند خدا آنها را مى بخشايد; ولى اين بخشايش ، مربوط به عذاب آخرت است و عواقب دنيوى معصيت، با توبه برداشته نمى شود. حتى كسانى كه به خاطر ارتكاب گناهى مانند زنا حدى براى آنها ثابت شده است، اگر پس از صدور حكم حاكم شرع توبه كنند ، حدّ ساقط نمى شود و فقط عذاب آخرت از او برداشته مى شود. همچنين اگر كسى گناهى كرده كه حق مردم را از بين برده است، با توبه كردن حقّ آن شخص ساقط نمى شود، بایستی جبران کرده شود. نکات : 💠راه توبه همیشه باز است، گرچه پس از مدّت‏ ها باشد. «ثمّ تابوا» («ثمّ» براى گذشت زمان طولانى است) 💠از رحمت خدا مأیوس نشویم، گرچه با گناهی عظیم. «كادوا یقتلوننى - ثمّ تابوا من بعدها» 💠توبه‏ ى هر خلافى، جبران همان است، توبه ‏ى گوساله‏پرستى، بازگشت به ایمان واقعى به خداست. «آمنوا» 💠براى دعوت به توبه باید زمینه ‏اى را فراهم آورد. «انّ ربّك من بعدها لغفور رحیم» 💠خداوند نسبت به توبه‏ كنندگان واقعى علاوه بر بخشش، رحمت خود را هم شامل آنان مى‏ سازد. «لَغفور رحیم» آرى، اسما و صفات الهى، جلوه‏ هاى حكیمانه دارند. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
در این صبح زیبا،یک دنیا لبخند، یک دل خرسند، و یک روز دلپسند،برایتان آرزو میکنم. درود صبحتون بخیر🌹 وَ اكْتُبْ لَنَا فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِى الْأَخِرَةِ إِنَّا هُدْنَآ إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِى أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَآءُ وَرَحْمَتِى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَالَّذِينَ هُم بَِايَتِنَا يُؤْمِنُونَ‏﴿ ۱۵۶﴾ (خداوندا!) براى ما در این دنیا و در آخرت، خیر و نیكى مقرّر كن كه ما به سوى تو رهنمون و بازگشت كرده‏ ایم. (خداوند) فرمود: عذابم را به هر كس كه بخواهم (و مستحقّ باشد) مى‏ رسانم، و(لى) رحمتم همه چیز را فرا گرفته است، پس به‏ زودى آن (رحمتم) را براى كسانى كه تقوى دارند و زكات مى ‏دهند و آنان كه به آیات ما ایمان مى‏ آورند، مقرّر مى‏ دارم. 🔷چون مناجات و دعاى موسى تمام شد، از سوى خداوند خطاب رسيد كه عذاب خود را بر هر كس كه بخواهم مى فرستم; ولى رحمت من همه چيز را فرا گرفته است. از اين دو جمله فهميده مى شود كه اصل آفرينش بر اساس رحمت و فيض الهى است و اين رحمت همه چيز و همه كس را فرا گرفته است و اگر احياناً كسى مورد غضب خدا قرار مى گيرد و عذاب الهى بر او نازل مى شود، اين برخلاف اصل است و تنها كسانى را شامل مى شود كه از روى عمد و عناد و با كارهاى خلاف خود، خويشتن را در معرض عذاب الهى قرار مى دهند. اينكه مى فرمايد: عذاب خود را به هر كس كه بخواهم مى فرستم، معلوم است كه خدا تنها كسانى را براى عذاب كردن مى خواهد كه خود را مستحقّ عذاب كرده اند و بنابراين بايد خود را سرزنش كنند. توجه كنيم كه لطف و رحمت خدا دو گونه است; يكى لطف و رحمت عام اوست كه شامل همه كس و همه چيز مى شود و مؤمن و كافر از آن بهره مى برند، و ديگرى لطف و رحمت خاص اوست كه تنها شامل حال مؤمن مى گردد. براى همين است كه پس از اعلام رحمت عام خود مى فرمايد: «به زودى رحمت خود را براى كسانى كه تقوا داشته باشند و زكات دهند و به آيات ما ايمان بياورند، خواهم نوشت.» اين همان 👈🏻رحمت خاص است كه ويژه اين افراد است، و اينكه مى فرمايد: «به زودى رحمت خود را خواهم نوشت» به خاطر هدف خاصى است كه در آيه بعدى مى آيد. در آن آيه از گروهى ياد مى كند كه در عصر بعثت پيامبر اسلام خواهند آمد و به او ايمان خواهند آورد، آنها مشمول رحمت خاص خدا خواهند بود. 🔹پس با وجود تقوا و عمل به تكالیف، شمول رحمت الهى حتمى است، ولى با وجود گناه و معصیت، عذاب حتمى نیست، زیرا با توبه و استغفار، امكان مغفرت وجود دارد. 🔹رحمت الهى بى‏نهایت است، امّا شرط بهره‏ورى از آن، تقوا، پرداخت زكات و ایمان است. 🔹و آنچه سبب دریافت الطاف الهى است، ایمان به تمام آیات است، نه بعض آنها.👈🏻 «بآیاتنا یؤمنون» 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿ ۱۵۷ ﴾ 🌼در اين آيه، اوصافى براى اسلام ذکر شده،که در واقع ترسيمى از اسلام و هدفهاى آن است و اگر بخواهيم اسلام را در چند جمله خلاصه كنيم، جملاتى بهتر از اين پيدا نخواهيم كرد: ⭐️۱ ـ او رسول و پيغام آورنده از سوى خداوند و فرستاده اوست. ⭐️۲ـ او است و پيغام خدا را به مردم مى رساند. مى توان گفت كه پيامبر در رابطه با خدا، بود و در رابطه با مردم، نبى. البته براى رسول و نبى فرقهايى گفته شده ، از جمله اينكه رسول، كسى است كه مأمور تبليغ پيغام است ، ولى نبى كسى است كه پيغامى به او داده شده، اگر چه مأمور به تبليغ آن نباشد و پيغام يك پيغام شخصى و مربوط به خود او باشد. ⭐️۳ـ او امّى است ، يعنى نزد استاد نرفته و درس نخوانده است. بعضى هم معتقدند كه كسى است كه اهل مكه باشد; چون يكى از نامهاى مكه «امّ القرى» است و در نسبت، به آن «امّى» گفته مى شود. ولى آيات و روايات و تكه هاى تاريخى، احتمال اوّل را تأييد مى كند. ⭐️۴ـ آنها نام و نشان پيامبر اسلام(ص) را در كتابهاى دينى خود ديده اند و مشخصات او در تورات و انجيل كه نزد آنهاست نوشته شده است. ⭐️۵ ـ آن پيامبر، آنها را به سوى نيكيها فرمان مى دهد (امر به معروف مى كند). ⭐️۶ ـ آن پيامبر، آنها را از بديها باز مى دارد (نهى از منكر). ⭐️۷ ـ آن پيامبر، چيزهاى پاك و پاكيزه را بر مردم حلال مى كند. اشاره به اينكه بعضى از چيزهاى پاك و طيّب كه بر بنى اسرائيل به خاطر گناهانى كه كرده بودند حرام شده بود، به وسيله پيامبر اسلام حرمت آنها برداشته مى شود، مانند حرام بودن بعضى گوشتهاى پاك و حرام بودن شكارماهى در روز شنبه ولزوم خودكشى در توبه از گناهان و موضوعات ديگر كه در آيات قرآنى به آنها اشاره شده از جمله: فبظلم من الذين هادوا حرّمنا عليهم طيبات احلت لهم (۱۶۰نساء)به سبب ستمى از يهود، بعضى از چيزهاى پاكيزه را كه بر آنان حلال شده بود بر آنان حرام كرديم. ⭐️۸ ـ آن پيامبر، چيزهاى پليد و خبيث را بر آنان حرام مى كند. اين منطق اسلام كه هر چيز پاك، و هر چيز پليد و زيان آور، است، يك اصل كلى است و با آن مى توان نظر اسلام را درباره موضوعات مختلف به دست آورد. ⭐️۹ ـ آن پيامبر، بار گرانى را كه بر دوش آنها و زنجيرهايى را كه بر دست و پاى آنها بسته شده بود، برمى دارد. منظور از اين تعبير آن قيد و بندهايى است كه آنها براى خود درست كرده بودند; مانند خرافاتى كه گرفتار آن بودند و يا رسوم سختى كه احبار و رهبان و سران يهود و نصارى به نفع خود براى مردم درست كرده بودند و انحرافهايى كه در دين به وجود آورده بودند. اين رسمهاى غلط و آزاردهنده بار سنگينى بر دوش مردم بود و مانند زنجير، دست و پاى آنها را بسته بود كه با آمدن رسول گرامى ا سلام آن بارها برداشته شد و آن زنجيرها از هم گسست.. 🌼سپس چهار صفت براى حضرت محمد(ص) بيان مى كند. 🌟۱ ـ آنها به پيامبر اسلام ايمان مى آورند و حقانيت دين او را مى پذيرند. 🌟۲ ـ آنها پشتيبان او مى شوند و در دفع شرّ دشمنان و رفع خطر از او پيشقدم هستند. 🌟۳ ـ آنها او را يارى مى كنند كه شامل هر نوع كمك مالى، جانى و تبليغى مى شود. 🌟۴ ـ آنها از احكام قرآن پيروى مى كنند. اينكه مى فرمايد: پيروى از نورى مى كنند كه با او نازل شده (معه) اشاره به همراهى هميشگى قرآن با پيامبر اسلام و ملازم بودن اين دو با يكديگر است. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ﴿ ۱۶۰ ﴾ و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امتى بودند تقسيم كرديم و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن پس از آن دوازده چشمه جوشيد هر گروهى آبشخور خود را بشناخت و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم از چيزهاى پاكيزه‏ اى كه روزيتان كرده‏ ايم بخوريد و بر ما ستم نكردند ليكن بر خودشان ستم میکردند (۱۶۰) 🔶بنى اسرائيل كه همگى از نسل حضرت يعقوب بودند، به دوازده گروه تقسيم مى شدند و هر گروه امتى را تشكيل مى دادند. در رأس هر كدام از اين دوازده قبيله يكى از نوه هاى حضرت يعقوب قرار داشت. از اين آيه چنين برمى آيد كه اين تقسيم بندى به امر خدا بوده و اسباط دوازده گانه علاوه بر اينكه از نظر نژادى در رأس قبيله بودند، از نظر دينى هم رهبرى داشتند.. 🔶آيه از چندين نعمت بزرگ كه خداوند به بنى اسرائيل داده ياد مى كند. يكى از آنها جريان جوشيدن دوازده چشمه از سنگ است، كه چون بنى اسرائيل در آن بيابان به شدّت تشنه شدند و از موسى آب خواستند، با وحى خداوند، موسى عصاى خود را به سنگ زد و دوازده چشمه جارى شد و هر سبطى از يك چشمه آب خوردند و هر كدام آبشخور خود را شناختند. 🔶نعمت ديگرى كه خدا به بنى اسرائيل داد اين بود كه در بيابان سوزان ابر را سايبان آنها قرار مى داد، و نعمت ديگر اينكه به آسانى غذاهاى مطلوبى در اختيار آنها مى گذاشت و براى آنها «منّ = انگبين» و «سلوى = بلدرچين» مى فرستاد و آنها از اين غذاهاى لذيذ مى خوردند. 🔸پس از بيان اين نعمتها خطاب به بنى اسرائيل مى فرمايد: از روزيهاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم بخوريد. سپس اضافه مى كند كه آنها بر ما ستم نكردند، بلكه بر خويشتن ستم كردند. اشاره به اينكه آنها در برابر اين نعمتها ناسپاسى كردند و با بهانه هاى واهى موسى را آزار دادند. 🔸🔸قرآن آب را به عنوان اصلي‌ترين نياز اين گروه مثال مي‌زند زيرا آب ضروری‌ترین نیاز زندگی بشر است ، تفاسیر عرفانی از آب تعبير به علم و معرفت و محبت نموده است كه از ناحیه‌ي امام و ولی تامین می‌گردد . 🔸نکته دیگر آنکه گر چه آب نزد ولی خدا است اما باید طلب آن از ناحیه امت صورت گيرد زيرا « اسْتَسْقاه‏» را به معناي طلب آب كرده است. 🔸هر کدام هم می‌دانستند سلوک آنها از طریق کدام چشمه میسر خواهد بود .« ً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناس‏» 🔸موهبت دیگر « الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏» و روزیهای با ارزش بود . دستور آمد که بخورید👈🏻 «كُلُوا » و بهره برید . اما آنها استفاده نکردند یا به جا مورد مصرف قرار ندادند و به خود ظلم کردند . آيه مي‌گويد: 👈🏻استفاده نكردن از امكانات الهي از مصاديق ظلم است. 🔶در الدر المنثور است كه ابن ابى حاتم از على بن ابيطالب (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : بنى اسرائيل بعد از موسى به هفتاد و يك فرقه منشعب شدند و اهل نجات از همه آنها يك فرقه است و ما بقى در آتشند و نصارا بعد از عيسى (عليه السلام ) به هفتاد و دو فرقه منشعب شدند و اهل نجات از آنها تنها يك فرقه است ، و مابقى در آتشند، امت اسلام هم به هفتاد و سه فرقه منشعب خواهند شد و همه آن فرق در آتشند مگر يك فرقه ، قرآن درباره آن يك فرقه از امت موسى فرموده : 👈🏻(و من قوم موسى امه يهدون بالحق و به يعدلون ) و درباره امت عيسى فرموده :👈🏻 (منهم امه مقتصده ) اين آن دو امت اهل نجات از قوم موسى و عيسى هستند. و درباره ما مسلمانان مى فرمايد:👈🏻 (و ممن خلقنا امه يهدون بالحق و به يعدلون ) اين آن فرقه اهل نجات از امت اسلام است . 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَالَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ ﴿۱۷۰ ﴾ و كسانى كه به كتاب [آسمانى] چنگ درمى‏ زنند و نماز برپا داشته‏ اند [بدانند كه] ما اجر درستكاران را تباه نخواهيم كرد (۱۷۰) 🔹تعبير به يمسكون كه به معنى تمسك جستن است ، نكته جالبى را در بر دارد، زيرا تمسك به معنى 👈🏻گرفتن و چسبيدن به چيزى براى حفظ و نگهدارى آن ميباشد، و اين صورت حسى آن است ، و صورت معنوى آن اين است كه انسان با كمال جديت پايبند به عقيده و برنامه اى باشد و در حفظ و حراست آن بكوشد. 🌀پس تمسك به كتاب الهى اين نيست كه انسان صفحات قرآن و تورات و يا كتاب ديگرى را محكم در دست بگيرد و در حفظ و حراست جلد و كاغذ آن بكوشد، بلكه تمسك واقعى آن است كه اجازه ندهد كمترين مخالفتى با آن از هيچ سو انجام شود و در تحقق يافتن مفاهيم آن از جان و دل بكوشد. 🔷آيات فوق به خوبى نشان مى دهد كه اصلاح واقعى در روى زمين بدون تمسك به كتب آسمانى و فرمانهاى الهى امكانپذير نميباشد، و اين تعبير اين حقيقت را تاكيد مى كند كه دين و مذهب تنها يك برنامه مربوط به جهان ماوراء طبيعت و يا سراى آخرت نيست ، بلكه آئينى است در متن زندگى انسانها، و در طريق حفظ منافع تمام افراد بشر و اجراى اصول عدالت و صلح و رفاه و آسايش و بالاخره هر مفهومى كه در معنى وسيع جمع است . 🌀«مُصلِح»، هم به كسى كه در صدد اصلاح خویش است و هم به كسى كه در تلاش براى اصلاح جامعه است، گفته مى‏شود. 🔷 اينكه مى بينيم از ميان فرمانهاى خدا مخصوصا روى تكيه شده است به خاطر آن است كه 👈🏻نماز واقعى پيوند انسانرا با خدا چنان محكم مى كند كه در برابر هر كار و هر برنامه او را حاضر و ناظر و مراقب اعمال خويش می بیند و اين همان است كه در آيات ديگر ، از آن تعبير به تاثير نماز در دعوت به امر به معروف و نهى از منكر شده است ، و اين بيانگر اهميت نماز و تأثير مستقيم آن در اصلاح جامعه است. اقامه نماز رابطه انسان با خدا را تقويت مى كند و همين رابطه او را به سوى خير و صلاح مى كشاند و شخص از مصلحان مى شود. 🔵 افراد بى‏ نماز و جاهل به كتاب خدا، نمى‏ توانند مصلح باشند. پس اصلاح واقعى دو شرط و محور دارد: ۱- تمسّك به قانون الهى ۲- رابطه‏ ى استوار با خدا از طریق اقامه‏ ى نماز. 🔹اين اشاره به يك حقيقت مسلّم است كه اگر در جامعه اى به كتاب آسمانى عمل شود، آن جامعه اصلاح مى شود و به رستگارى مى رسد. جامعه اى كه بر اساس تعليمات آسمانى و داده هاى دينى اداره مى شود، 👈🏻كتاب الهى در آن حاكميت يافته و انگيزه هاى فساد و اختلاف در آن وجود ندارد و هر كسى طبق قانون الهى وظايف خود را مى شناسد و از تجاوز به حقوق ديگران خود دارى مى كند. 🔹در مقابل، جامعه اى كه از كتاب خدا و تعليمات پيامبران دور شده است، گرفتار زورگوييها و حق كشيها و ستمگريهاست و در ورطه فساد افتاده است. 🔷همچنین از اين آيه استفاده مى شود كه اگر گروهى به كتاب الهى چنگ بزنند و نماز را به پا دارند، از تأييدات خداوند برخوردار مى شوند و خداوند آنها را يارى مى كند و نمى گذارد كوشش آنها در اجراى احكام الهى ضايع شود. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۱۷۲ ( صفحه۱۷۳) وَ إِذۡ أَخَذَ رَبُّكَ مِنۢ بَنِيٓ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمۡ ذُرِّيَّتَهُمۡ وَ أَشۡهَدَهُمۡ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ أَلَسۡتُ بِرَبِّكُمۡۖ قَالُواْ بَلَىٰ شَهِدۡنَآۚ أَن تَقُولُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ إِنَّا كُنَّا عَنۡ هَٰذَا غَٰفِلِينَ . و (به یاد آر) آن زمان که خداوندت از پشتهای فرزندان آدم نسلشان را بگرفت و آنان را برخود گواه ساخت که آیا من خداوند شما نیستم ؟ گفتند : آری، گواهی دادیم (که تو خداوند مایی) تا به روز رستاخیز نگویید، از این (ماجرا) بی خبر بودیم »، ✴️ يکي از دشوارترين آياتي که در تفسير آن ميان مفسران اختلاف پديد آمده است، آية ميثاق يا ذر است.. درمورد این آیه دو قول مشهور تفسیری هست : 🔶قول اوّل به معتقدان «عالَمِ ذرّ» تعلّق دارد و می گویند: خداوند آدم را آفرید و سپس تمام فرزندانش را به صورت ذرّه های ریزی از پشت وی برون آورد و از آنها بر یگانگی خود پیمان گرفت و آنگاه آنها را به صُلب آدم برد تا بعدها به صورت انسانهای موحّد ظهور کنند. شاید، به زبان امروز بتوان این قول را چنین بیان داشت که در تمام ترشّحات جنسی انسان (کرموزومها و عوامل ژنتیک) این آمادگی وجود دارد که چنانچه انسانی شوند، خداشناس باشند و با مشاهده نظام طبیعت، متوجّه خالق و آن قدرتِ فائقه گردند. بنابراين پيمان مزبور يك (پيمان تشريعى ) و قرارداد خود آگاه در ميان انسانها و پروردگارشان بوده است.. 🔶قول دوّم را گروهی دیگر ازمفسّران آورده اندکه خداوند با نصب دلیل و ارائه عقل و وجدان به آدمی، «پیمان فطری» مبنی بر اعتراف به وجود خود از او گرفته است. به عبارت دیگر، می گویند، پیمان خدا با «عقلِ» بشر بوده، چنانکه می دانیم با رشد عقل و ادراک به شرط استقلال از نفس، بشر به خدا راه می یابد. منظور از اين عالم و اين پيمان همان (عالم استعدادها) و (پيمان فطرت ) و تكوين و آفرينش است بنابراين همه افراد بشر داراى روح توحيدند و سؤ الى كه خداوند از آنها كرده به زبان تكوين و آفرينش است و پاسخى كه آنها داده اند نيز به همين زبان است . ‌🔸به نظر می رسد آیه به «تمایل خداشناسی» در بشر اشاره دارد و آنچه در آیه فرموده، بالاتر از مسائل عقلی و نظری است. به عبارت دیگر، نیازِ به خدا و توجّهِ خالصانه به او، ازجمله تمایلاتی است که خداوند در بشر نهاده و به همین علّت انسان -در طول تاریخ و در مراحل مختلف فکری- همواره «خداجو» و «خداطلب» بوده است. مادّی ترین انسانها نیز در زمانی چنین بوده اند، ولی عوامل مختلفی آنها را از این تمایل دور کرده است امّا به محض آنکه گرفتاری برای آنها پیش آید و اسباب دنیوی قطع گردد، غالباً آن تمایل، ایشان را به سوی خدا می کشاند. انسان فطرتاً ضعیف است و فقط با اِتّکال به خدا قوی می گردد و آنگاه که در معرض حوادث سهمگین قرار گرفته و می بیند که هیچ نیرویی قادر به نجات او نیست ، وهمه عوامل طبیعی بر ضدِّ او برخاسته اند، متوجّه آن قدرتی می شود که می تواند دستش را بگیرد. در قرآن به این موضوع فراوان اشاره شده و در سوره روم آیه 30 انسانها را به رجوع و اتّصال همیشگی با این پیمان فطری (غریزی) فرا می خواند و می فرماید : فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا (ای انسان!) روی خود سوی دینی پاک کن، دینی برطبق فطرت إلهی، فطرتی که خدا مردم را بر آن قرار داده است. 🔸در مقطع آیه هم می فرماید خداوند کشش به سوی خود را در بشر نهاد تا بتواند عَلیرغمِ اِلقائاتِ نفس و محیط، خود را به آن تکیه گاه ماورایی متّصل سازد و بنابراین در روز رستاخیز هیچگونه بهانه ای در اینکه «نتوانستم خودم را در برابر عوامل و عادات کنترل کنم» پذیرفته نخواهد بود. ⚠️به هرحال چون این آیه، مورد گفتگوى متكلّمین، محدّثین و مفسّرین است، لذا ما علم آن را به اهلش كه همان راسخان در علم هستند، واگذار مى‏كنیم... 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیات ۱۷۵و ۱۷۶ ( صفحه ۱۷۴) وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ و خبر آن كس را كه آيات خود را به او داده بوديم براى آنان بخوان كه از آن عارى گشت آنگاه شيطان او را دنبال كرد و از گمراهان شد وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ و اگر مى‏ خواستيم قدر او را به وسيله آن [آيات] بالا مى ‏برديم اما او به زمين [=دنيا] گراييد و از هواى نفس خود پيروى كرد از اين رو داستانش چون داستان سگ است [كه] اگر بر آن حمله‏ور شوى زبان از كام برآورد و اگر آن را رها كنى [باز هم] زبان از كام برآورد اين مثل آن گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند پس اين داستان را [براى آنان] حكايت كن شايد كه آنان بينديشند (۱۷۶) 🔶اين آيات اشاره به داستان كسى مى كند كه نخست در صف مؤ منان و حامل آيات و علوم الهى گشته و آنچنان در مسير حق بود، كه هيچكس فكر نمى كرد روزى منحرف شود اما سرانجام دنيا پرستى و پيروى از هواى نفس چنان به سقوطش كشانيد كه در صف گمراهان و پيروان شيطان قرار گرفت .. 🔸از بسيارى از روايات و كلمات مفسران استفاده مى شود كه منظور از اين شخص مردى به نام (بلعم باعورا) بوده است كه در عصر موسى (ع ) زندگى مى كرد و از علماى مشهور بنى اسرائيل محسوب مى شد، و حتى موسى (ع ) از وجود او به عنوان يك مبلغ نيرومند استفاده مى كرد، و كارش در اين راه آنقدر بالا گرفت كه دعايش در پيشگاه خدا به اجابت مى رسيد، ولى بر اثر تمايل به فرعون و وعده و وعيدهاى او از راه حق منحرف شد و همه مقامات معنوی خود را از دست داد، تا آنجا كه در صف مخالفان موسى (ع ) قرار گرفت . 🔶اصولا كمتر خطرى در جوامع انسانى به اندازه خطرعلمائی است كه علم و دانش خود را در اختيار فراعنه و جباران عصر خود قرار مى دهند و در اثر هواپرستى و تمايل به زرق و برق جهان ماده (و اخلاد الى الارض ) همه سرمايه هاى فكرى خود را در اختيار طاغوتها مى گذارند، و آنها نيز براى تحميق مردم عوام از وجود اينگونه افراد حداكثر استفاده را مى كنند. 🔸تعبير (انسلخ ) كه از ماده (انسلاخ ) و در اصل به معنى از پوست بيرون آمدن است ، نشان مى دهد كه آيات و علوم الهى در آغاز چنان به او احاطه داشت كه همچون پوست تن او شده بود، اما ناگهان از اين پوست بيرون آمد و با يك چرخش تند، مسير خود را به كلى تغيير داد!. 🔸از تعبير (فاتبعه الشيطان ) چنين استفاده مى شود كه در آغاز شيطان تقريباً از او قطع اميد كرده بود، چرا كه او كاملا در مسير حق قرار داشت ، اما پس از انحراف مزبور، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و به او رسيد و بر سر راهش نشست و به وسوسه گرى پرداخت ، و سرانجام او را در صف گمراهان و شقاوتمندان قرار داد. 🔸آيه بعد اين موضوع را چنين تكميل مى كند كه (اگر مى خواستيم ، مى توانستيم او را در همان مسير حق به اجبار نگاه داريم و به وسيله آن آيات و علوم ، مقام والا بدهيم ) (و لو شئنا لرفعناه بها). ولى مسلم است كه نگاهدارى اجبارى افراد در مسير حق با سنت پروردگار كه سنت اختيار و آزادى اراده است ، سازگار نيست و نشانه شخصيت و عظمت كسى نخواهد بود، لذا بلافاصله اضافه مى كند:👈🏻ما او را به اختيارش واگذارديم و او به جاى اينكه با استفاده از علوم و دانش خويش هر روز مقام بالاترى را بپيمايد (به پستى گرائيد و بر اثر پيروى از هوى و هوس مراحل سقوط را طى كرد)👈🏻 (و لكنه اخلد الى الارض و اتبع هواه ). 🔸(اخلد) از ماده (اخلاد) به معنى سكونت دائمى در يكجا اختيار كردن است ، بنابراين (اخلد الى الارض ) يعنى براى هميشه به زمين چسبيد كه در اينجا كنايه از جهان ماده و زرق و برق و لذات نامشروع زندگى مادى است . 🔸سپس اين شخص را تشبيه به سگ بیماری مى كند كه هميشه زبان خود را بعلت تشنگی بيرون می آورد. وجه شباهت در اين تشبيه ،‌عطش كاذب است يعنى اين گونه افراد يك حالت عطش نامحدود و پايان ناپذيرى به آنها دست مى دهد وبه هرثروت و مقام که دست يابند، باز هم احساس سيرى نمى كنند! بايد اين گونه افراد را شناخت و به شدت از آنها برحذر بود 🔸عالمی مثل بلعم باعورا وقتی با سگ اصحاب کهف مقایسه شود ، آن سگ ، بسیار برتری بر آن عالِم دارد .. رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا..🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹ ﴾ و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ ايم [چرا كه] دلهايى دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمى كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى ‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى ‏شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراه‏ ترند [آرى] آنها همان غافل‏ماندگانند (۱۷۹) 🔥🔥عاقبت بسيارى از جنّ و انس افتادن در جهنم است. دليلى كه براى آن مى آورد اين است كه آنها امكانات هدايت شدن را دارند ولى از آن استفاده نمى كنند و گمراه مى شوند. آنها وسيله فهم و درك حقايق را دارند، و آن روح و انديشه و فكر است كه در قرآن از آن به «» تعبير شده است; ولى آنها با اين «قلب» درك نمى كنند و با گناه و عناد، پرده اى بر روى فهم خود كشيده اند، و آنها چشم دارند ولى با آن حقيقت را نمى بينند و گوش دارند ولى با آن سخن حق را نمى شنوند. آنها استعدادهاى خود را كور كرده اند و راههاى رسيدن به حق را بسته اند و اين از اراده و اختيار خود آنها صورت گرفته است و جبرى در ميان نيست. آنها هم مى توانستند مانند مؤمنان، دل و چشم و گوش خود را باز كنند و قواى خود را در مسير درست قرار دهند تا حقيقت را دريابند و آن را با چشم ببينيد و با گوش بشنوند. اكنون كه آنان راههاى ارتباطى خود را به روى حقيقت بسته اند، و مانند حيوانات تنها در تمتع از لذائذ شكم و شهوت استعمال كرده اند شايسته است كه گفته شود آنها چون چارپايانند، بلكه از آنها گمراه ترند. زيرا چارپايان اگر سخن حق را نمى شنوند و مفاهيم عالى را درك نمى كنند، حق دارند، زيرا كه قدرت و ابزار انديشيدن، ديدن و شنيدن حقيقت در آنها وجود ندارد. بدين ترتيب اين گروه از انسانها به مراتب از چنين حيواناتى گمراه تر و پست ترند و آنان همان 👈🏻غافلان از حقيقت هستند. مشيت خدا با مهر زدن بر دل ها و چشم ها و گوش هايشان ، ايشان را به آن مبتلا كرده ، و معلوم است كه ريشه هر ضلالت و باطلى است . 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
آیه ۱۸۸ ( صفحه ۱۷۵) قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مى‏ دانستم قطعا خير بيشترى مى‏ اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى ‏رسيد من جز بيم‏ دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى ‏آورند نيستم 🔴 در تأكيد آیه قبل (۱۸۷)كه علم به زمان وقوع قيامت در انحصار خداست و هيچ كس حتى پيامبر هم از آن آگاهى ندارد، در این آیه ،به پيامبر دستور مى دهد كه به طور كلى عجز و ناتوانى خود را در برابر علم و قدرت خدا به مردم ابلاغ كند تا مردم درباره او غلوّ نكنند و گمان نبرند كه چون او پيامبر است پس همان علم و قدرت خدا را دارد. ♦️مى فرمايد: بگو من در برابر خدا آنچنان ناتوانم كه مالك نفس خود هم نيستم و نمى توانم سود و زيانى به خود برسانم، مگر اينكه خدا بخواهد، يعنى هر سود و زيانى هم كه به خود مى رسانم از خداست و اوست كه ابزار كار را در اختيار من گذاشته و من با استفاده از نيرويى كه او به من داده است سود و زيانى به خود مى رسانم. وقتى انسان چنين است، بى شك نمى تواند به طور 👈🏻مستقل و بدون كمك خداوند از آينده خبر داشته باشد و علم غيب بداند. ♦️سبب حقيقى اختصاص علم غيب به خداى تعالى اين است كه غير او هر چه باشد وجودش محدود است ، و ممكن نيست كه از حدش بيرون شده و به آنچه كه خارج از حد او و غايت از او است آگاه شود، و معلوم است كه هيچ موجودى غير محدود و غير متناهى و محيط به تمام اشياء نيست مگر خداى تعالى ، پس تنها او عالم به غيب است . و ليكن از آنجايى كه سؤ ال كنندگان از رسول خدا (صلى الله عليه و آله وسلم ) فهم ساده و عاميانه شان قاصر از درك اين معنا بوده لذا خداى تعالى دستور داده كه جواب ايشان را طورى بدهد كه در خور فهم ايشان باشد، و آن اين است كه بگويد: علم غيب آدمى را به تمامى خير و شرها واقف مى سازد، و عاده معقول نيست كسى كه به همه خير و شرها اطلاع دارد از اطلاعات خود استفاده نكند، و اگر كسى تمامى خيرات را به خود جلب نكرده و همه شرور را از خود دفع نمى كند بايد بفهميم كه قطعا علم غيب نداشته است . ♦️بايد دانست كه پيامبر و امام نيز مانند ساير انسانها به طور مستقل و از پيش خود علم غيب نداشتند و آينده را نمى دانستند، ولى گاهى خداوند بعضى از حوادث آينده را به آنها خبر مى داد و آنها به طور محدود و با تعليم خدا علم غيب داشتند. 🔺اين حقيقت در آيه زير به روشنى بيان شده است: عالم الغيب لايظهر على غيبه احدا الاّ من ارتضى من رسول (جنّ/ 26 - 27). داناى نهان، كسى را به غيب خود آگاه نمى كند، مگر فرستاده اى را كه از او خوشنود باشد. ♦️در پايان به دو وظيفه مهم خود در امر پيام رسانى اشاره مى كند و مى گويد: «من جز يك بيم دهنده و مژده دهنده براى گروهى كه ايمان دارند، نيستم.» و دو وظيفه مهم براى پيامبران بود كه آنها از سويى مردم را از عاقبت گناهان خود بترسانند و از سوى ديگر آنها را به لطف و كرم خدا اميدوار كنند و مژده رحمت خدا را به آنها بدهند و از دو راه «تشويق» و «تنبيه» مردم را ارشاد كنند. 🔴 اين عقيده يك نفر مسلمان است كه هيچكس را ذاتا خالق و رازق و مالك سود و زيان ، جز خدا نمى داند، و به همين دليل اگر از ديگرى چيزى مى خواهد با توجه به اين حقيقت است كه 👈🏻او آنچه دارد از ناحيه خدا است (دقت كنيد). و از اينجا روشن مى شود آنهائى كه اينگونه آيات را دستاويز براى نفى هر گونه توسل جستن به پيامبران و امامان قرار داده اند و آنرا يكنوع شرك پنداشته اند، اشتباهشان از اينجا سرچشمه گرفته كه تصور كرده اند توسل به پيامبر و امام مفهومش آن است كه او را در برابر خداوند مستقل بدانيم و مالك سود و زيان ! 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴿ ۱۹۹ ﴾ با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكيها دعوت نما و از جاهلان روي بگردان (و با آنها ستيزه مكن) ✳️ این آیه با تمام سادگى و فشردگى، همه ‏ى اصول اخلاقى را در بر دارد. هم اخلاق فردى👈🏻 «عفو»، هم اخلاق اجتماعى👈🏻 «وأمر بالعُرف»، هم با دوست👈🏻 «عفو»، هم با دشمن👈🏻 «أعرض»، هم زبانى 👈🏻«وأمر»، هم عملى👈🏻 «أعرض»، هم مثبت👈🏻 «خُذ»، هم منفى👈🏻 «أعرض»، هم براى رهبر، هم براى امّت، هم براى آن زمان و هم براى این زمان. 💚چنانكه امام صادق علیه السلام فرمودند: در قرآن آیه‏ اى جامع‏تر از این آیه در مكارم الاخلاق نیست. ✳️ در اين آيه خداوند پيامبر خود را به سه چيز فرمان مى دهد: ✅ اول اینکه در طرز رفتار با مردم سختگير مباش و با آنها مدارا كن ، عذرشان را بپذير، و بيش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه (خذ العفو). ♻️ گاهى به معنى مقدار اضافى چيزى آمده ، و گاهى به معنى حد وسط و ميانه ، و گاه به معنى قبول عذر خطاكار و بخشيدن او، و گاه به معنى آسان گرفتن كارها. قرائن آيات نشان مى دهد كه آيه فوق ارتباط با مسائل مالى و گرفتن مقدار اضافى از اموال مردم كه بعضى از مفسران گفته اند ندارد، بلكه مفهوم مناسب ، آسان گرفتن و گذشت و انتخاب حد وسط و ميانه است . البتّه شكّى نیست كه 👈🏻عفو، در مسائل شخصى است، نه در حقّ النّاس و بیت‏ المال. ♻️ بديهى است اگر رهبر و مبلغ ، شخص سختگيرى باشد به زودى جمعيت از اطراف او پراكنده مى شوند، و نفوذ خود را در قلوب از دست خواهد داد، همانطور كه قرآن مجيد مى گويد: وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ♻️ عفو و گذشت يكى از صفات كريمه انسانى است و انسانهاى بزرگوار با درگذشتن از لغزشهاى ديگران كرامت نفس خود را ثابت مى كنند. و به تعبير اميرالمؤمنين (ع) عفو در حال قدرت، شكرانه قدرت است. ✅ دوم اينكه به نيكى امر كن. اينكه كسى ديگران را به نيكيها دعوت مى كند باید خود اهل نيكى باشد و اين يك وظيفه الهى و انسانى براى همه افراد است كه مردم را به سوى نيكيها سفارش كنند. سنن و سيره هاى جميل جارى در جامعه است كه عقلاى جامعه آنها را مى شناسند، ♻️مقتضاى اينكه فرمود: (و امر بالعرف ) اين است كه اولا 👈🏻به تمامى معروفها و نيكى ها امر بكند و در ثانى خود 👈🏻امر كردن هم بنحو معروف باشد نه بنحو منكر و ناپسند. ✅ سوم اينكه از نادانان روى گردان. (و اعرض عن الجاهلين ) این دستور ديگرى است در مراعات مداراى با مردم ، و اين دستور بهترين و نزديكترين راه است براى خنثى كردن نتايج جهل مردم و تقليل فساد اعمالشان براى اينكه بكار نبستن اين دستور و تلافى كردن جهل مردم ، بيشتر مردم را به جهل و ادامه كجى و گمراهى وا مى دارد. ♻️وقتى سخن اصلاح طلبانه در يك فرد جاهل اثر نكرد و انسان مورد مسخره او قرار گرفت بهترين شيوه اين است كه با كرامت از او روى گرداند و پرخاشگرى نكند. اين شيوه ممكن است در شخص نادان اثر بگذارد و او از كرده خود پشيمان شود و همين مقدمه اى بر هدايت او باشد. ♻️تجربه نشان مى دهد براى بيدار ساختن جاهلان و خاموش كردن آتش خشم و حسد و تعصبشان ، اين بهترين راه است. 🌸🍃🌸🍃🌸 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
🖤 | قَالُوا يَا مُوسَىٰ إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ ▪️ ادب انسان را بالا می‌برد و هم‌پرواز فرشته می‌کند. این سخن ساحران فرعون به حضرت موسی که: «تو شروع می‌کنی یا ما شروع کنیم؟»، به گفتۀ سید مفسران علامه طباطبایی بوی ادب می‌دهد. کسی چه می‌داند شاید همین ادبشان در مقابل ولیِّ خدا بوده که عاقبت‌به‌خیرشان کرده. آیه ۱۱۵ 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir
يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ﴿۳۹ ﴾ خدا آنچه را بخواهد محو يا اثبات مى ‏كند و اصل كتاب نزد اوست بحثى پیرامون مقدّرات الهى‏ مطابق آنچه از آیات و روایات به دست مى‏ آید الهى بر دو نوع است: 🌼۱- امورى كه مصلحت دائمى دارد و لذا قانونش هم دائمى است. مثل آیاتِ؛«ما یبدّل القول لدىّ»(۲۹ ق) در كلام ما تبدّل راه ندارد.یا «كلّ شى‏ءٍ عنده بمقدار»(۱۶۲ بقره) هر چیزى در نزد پروردگار داراى حساب و كتاب دقیقى است. اینگونه مقدرات در محفوظ ثبت است «فى لوح محفوظ»(۱۶۲ بقره) و فقط مقربان الهى با اذن خداوند مى‏ توانند بر آن آگاه شوند. «كتاب مرقوم یشهده المقرّبون»(۲۰و۲۱ ) 🌼۲- امورى كه غیرحتمى و مصالح آنها تابع اعمال و رفتار مردم است، مثل كردن مردم از گناه كه مصلحت را درپى دارد، و یا دادن صدقه كه مصلحت دفع بلا را به همراه مى‏ آورد و یا ظلم و ستم كه به خاطر مفسده ‏اش قهر الهى را به دنبال دارد، یعنى خداوند متعال در اداره ‏ى نظام آفرینش دست بسته نیست و با و علم بى‏ نهایتى كه دارد، مى‏ تواند با تغییر شرایط، تغییراتى در آفرینش و قوانین آن بدهد. بدیهى است كه این تغییرات، نشانه ‏ى جهل خداوند متعال و یا تجدید نظر و پشیمانى او نیست، بلكه این تغییرات بر اساس حكمت و تغییر شرایط و یا پایان دوره ‏ى آن امر است. 🔆قرآن مجید در این زمینه نمونه‏ هاى زیادى دارد كه به چند نمونه اشاره مى‏ كنیم: ⚡️الف: «اُدعونى 👈🏻استجب لكم»(۶۰ ) دعا كنید تا من براى شما مستجاب كنم. انسان با تضرع ودعا مى‏ تواند مصالح خود را بدست آورد و سرنوشت خود را تغییر دهد. ⚡️ب: «لعلّ اللَّه یحدث بعد ذلك 👈🏻امرا»(۱ طلاق) قانون الهى در همه جا ثابت نیست ، شاید خداوند با پدید آمدن شرایط لازم، برنامه جدیدى را بوجود آورد. ⚡️ج: «كلّ یوم 👈🏻هو فى شأن»(۲۹ الرحمن) خداوند، هر روز در شأن مخصوص همان روز است. ⚡️د: «فلّما زاغوا👈🏻ازاغ اللَّه»(۵ ) چون راه‏انحرافى را انتخاب كردند، خدا هم منحرفشان ساخت. ⚡️ه: «و لو انّ اهل القرى‏ آمنوا واتقوا 👈🏻لفتحنا علیهم بركات»(۶۹ ) با ایمان و تقوا، مسیر قهر الهى به لطف و بركت تغییر مى‏ یابد. ⚡️و: «ان اللَّه لایغیّر مابقوم 👈🏻حتّى یغیّروا ما بانفسهم»(۱۱ رعد) خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى‏ دهد، مگر آنكه آنها خودشان را تغییر دهند. ⚡️ز: «الاّ مَن تاب و آمن و عمل عملا صالحاً فاولئك 👈🏻یبدّل اللَّه سیئاتهم حسنات»(۷۰ ) كسانى‏كه توبه كنند، ایمان آورند و عمل نیكو انجام دهند، خداوند بدى‏ هاى آنان را به خوبى و حسنه تبدیل مى‏ كند. ⚡️ح: «ان عُدتم 👈🏻عُدنا»(۸ ) اگر شما برگردید، ما هم برمى‏گردیم. 🔆سؤال: اگر خدا عین ذات اوست و قابل تغییر نیست، پس هر چه در علم او گذشته باید به مرحله عمل برسد وگرنه جهل خواهد بود. 🔅پاسخ: علم خدا بر اساس نظام علل و اسباب است، بدین صورت كه او علم دارد كه اگر از این وسیله استفاده شود، این نتیجه و اگر از وسیله ‏اى دیگر بهره‏ بردارى شود، سرانجام دیگرى را درپى خواهد داشت و علم او جداى از علم بر و علل نیست. 🆔https://eitaa.com/emamsadegh_ir