#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#شروط_المتعاقدين
#بیع_فضولی
📚 ١٣۱- قوله (ج۳، ص۳۷۱): مع أن تحريمه لا يدلّ على الفساد... .
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در تبیینِ فرمایشِ #شیخ_انصاری میفرماید: "لا یجوز لأحد التصرّف..." تنها زمانی دلالت بر فساد نداشته و بیانگرِ عدمِ جوازِ تکلیفی (حرمت) است که ما جواز در این عبارت را به #جواز_تکلیفی تفسیر کنیم؛ اما اگر جواز در عبارتِ مذکور را #نفوذ بدانیم هم شاملِ #جواز_تکلیفی و هم شاملِ #جواز_وضعی خواهد شد.
🔹️ از این رو، این عبارت نسبت به احکام و آثارِ تکلیفی به معنای عدمِ نفوذِ تکلیفی یا همان حرمت و عدمِ حلّیّت است، و نسبت به احکام و آثارِ وضعی به معنای عدمِ نفوذِ وضعی یا همان فَساد و عدمِ ترتّبِ اثر است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
هدایت شده از محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
✅ ادامهی تصحیح، شرح و تبیینِ #حاشیة_المكاسب مرحوم #آخوند_خراسانی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#شروط_المتعاقدين
#بیع_فضولی
📚 ١٣٢- قوله (ج۳، ص۳۷۱): خصوصاً إذا كانت الإجازة ناقلةً... .
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى میفرماید:
🔶️ همان طور که #شیخ_انصاری فرموده است اگر اجازهی مالک را در #بیع_فضولی #ناقل بدانیم مستقلّنبودنِ بیعِ فضول در نقل و انتقال روشنتر است، اما اگر اجازه را #کاشف و #شرط_متاخّر برای بیعِ فضول بدانیم نیز همین گونه است؛ یعنی بر اساسِ این مبنا نیز مستقلّنبودنِ عقد در ترتیبِ اثر روشن است.
🔷️ اما اگر اجازه را -از بابِ #شرط_متاخّر- #کاشف ندانیم به این معنا که معتقد باشیم اجازه -اگر چه #کاشف است- اما هیچ تاثیرِ فعلی بر بیعِ فضول ندارد در این فرض خودِ انجامِ بیع توسّطِ فضول #تصرّف محسوب میشود، زیرا بنا بر این فرض، اثرِ بیع (نقل و انتقال) نه برگرفته از اجازه، بلکه اثرِ خود بیع است، اگر چه این اثر منوط به اجازه است، اما این نکته نه از این جهت که خودِ اجازه دخالتی در بیع دارد بر بیع مترتّبش است، بلکه از این جهت که اجازه #کاشف از تحقّقِ شرطِ بیع در زمان اجرای بیع توسّطِ فضول است در بیع جاری است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#فوائد_الأصول
#محقّق_میرزای_نائینی
#دوران_بین_محذوریْن
#مساله_ضدّ
#تزاحُم
#ترتّب
✅ مرحوم #محقّق_میرزای_نائینی در #فوائد_الأصول (ج١/ص٣۴۰) در ادامهی بیانِ مقدّمهی دوّم از مسالهی اوّل مطلبِ خود را با بیانِ دیگری میفرماید: #شرط همیشه #واسطه_عُرُوض است، نه #واسطه_ثُبُوت؛ یعنی #شرط همیشه واسطهی بین حملِ #محمول (حکم) بر #موضوع (مکلّف) است، و #شرط هیچگاه علّتِ تشریع و ثبوتِ حکم برای موضوع نیست.
🔹️ از این رو، آن که گفتیم #امر_مهمّ مشروط به عصیانِ #امر_اهمّ است، این اشتراط همیشگی و دائمی است، حتی بعد از عصیانِ #امر_اهمّ؛ این اشتراط به معنای #طُولیّت بین #اهمّ و #مهمّ است.
🔷️🔸️ ایشان در نقدِ برخی از کلماتِ #آخوند_خراسانی میآورد: #آخوند_خراسانی در برخی مباحث -مانند #شرط_متاخّر و در همین مسالهی #ترتّب (بعد از تحقّقِ شرط)- سخن از #عَرْضيّت (همعَرْضشدن مهمّ با اهمّ) به میان میآورد، که روشن است #عَرْضيّت جز با انقلابِ #واجب_مشروط به #واجب_مطلق (بعد از تحقّقِ شرط) قابل توجیه نیست، که این انقلاب -همان طور که گفتیم- مُحال است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️https://eitaa.com/Rafiee_kh
#فوائد_الأصول
#محقّق_میرزای_نائینی
#دوران_بین_محذوریْن
#مساله_ضدّ
#تزاحُم
#ترتّب
✅ مرحوم #محقّق_میرزای_نائینی در #فوائد_الأصول (ج١/ص٣۴۳) در ادامهی بیانِ مقدّمهی سوّم از مسالهی اوّل در مسالهی #ترتّب نکتهای را از بعضی اَعلام نقل کرده، سپس ردّ میفرماید؛ ایشان میآورد:
🔶️ برخی معتقدند اگر در #واجبِ_مُضیَّق -مانند #صوم- که زمانِ تحقّقِ #شرط و زمانِ #تکلیف و زمانِ #امتثال متّحد و یکی باشد #تکلیف به صورت آناً مّا (لحظهای) قبل از زمانِ #امتثال تحقّق مییابد تا مکلّف بتواند امتثال کند؛ به این معنا که #امتثال در ظرفِ #تکلیف و نه همزمان با آن تحقّق یابد؛ از این رو، اینان معتقدند مقارنت و همزمانیِ #تکلیف و #امتثال ممکن نیست.
و #آخوند_خراسانی نیز در #واجب_مُعلَّق به روشنی میفرماید: تقدّمِ زمانیِ #تکلیف بر #امتثال در همهی واجبات معتبر است.
🔷️ و این سخن گاه این گونه توجیه شده است که اگر زمانِ #تکلیف مقدَّم بر زمانِ #امتثال نباشد یا مستلزمِ #تکلیف به حاصل است، زیرا در این حال مکلّف از اوّلین لحظهی طلوعِ فجر امساک کرده، و تکلیفکردنِ او به امساک در همان لحظه تکلیفکردنِ او به امساکی است که هست.
و یا تکلیف به متعذّر است، زیرا اگر مکلّف در همان اوّلین لحظه امساک نکرده باشد تکلیفکردنِ او به امساک از اوّلین لحظهی طلوع فجر امکان ندارد، زیرا فرض بر این است که او در اوّلین لحظهی طلوعِ فجر امساک نکرده بوده و آن لحظه را از دست داده و آن لحظه سپری و تمام شده است، حال، تکلیفکردنِ او به امساک معنا ندارد.
📌 ایشان به این سخن، چهار اشکال دارد که در ادامه خواهد آمد.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️https://eitaa.com/Rafiee_kh
#فوائد_الأصول
#محقّق_میرزای_نائینی
#دوران_بین_محذوریْن
#مساله_ضدّ
#تزاحُم
#ترتّب
✅ مرحوم #محقّق_میرزای_نائینی در #فوائد_الأصول (ج١/ص٣۴۴) در ادامهی بیانِ مقدّمهی سوّم از مسالهی اوّل در مسالهی #ترتّب در ردِّ فرمایشِ کسانی چون #آخوند_خراسانی که معتقدند همزمانیِ تکلیف و امتثال محال است چهار اشکال بیان میفرماید:
🔴 ۱- اشکال اول:
روشن است که رابطهی بین #انبعاث و #بعث شدیدتر از رابطهی بین #علّت و #معلول نیست؛ از این رو، همزمانیِ #بعث و #انبعاث چه اشکالی دارد در حالی که #علّت و #معلول با هم همزماناند و در عینِ همزمانی #معلول ناشی از #علّت است و رتبهاش از #علّت متاخّر است؟!
🔸️ و نیز این که تحصیلِ حاصل مُحال است نیز ارتباطی به این جا پیدا نخواهد کرد، زیرا در فرضِ موردِ بحث #انبعاث ناشی از #بعث است، نه آن که به واسطهی علّتِ دیگری حاصل بوده است؛ اگر این سخن درست باشد هر علّتی باید علّت برای یک امرِ حاصلشده باشد.
🔹️ البته همان طور که گفتیم اگر واجبی چون #صوم را در نظر بیاوریم که زمانِ #تکلیف (وجوب) و زمانِ امتثال یکی است، مکلّف باید قبل از زمانِ بعث #علم داشته باشد که از اوّلِ طلوعِ فجر -که زمانِ امتثالِ صوم است- #تکلیف (وجوبِ صوم) نیز به عهدهاش میآید؛ از این رو، علم به #تکلیف باید مقدّم بر زمانِ #انبعاث باشد، نه خودِ تکلیف و وجوب.
از این رو، ظاهراً در اینجا خلْطی برای آنان صورت گرفته است.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️https://eitaa.com/Rafiee_kh
#فوائد_الأصول
#محقّق_میرزای_نائینی
#دوران_بین_محذوریْن
#مساله_ضدّ
#تزاحُم
#ترتّب
✅ مرحوم #محقّق_میرزای_نائینی در #فوائد_الأصول (ج١/ص٣۴۵) در ادامهی بیانِ مقدّمهی سوّم از مسالهی اوّل در مسالهی #ترتّب بعد از بیانِ اشکالِّ اوّلِ خود بر کلامِ کسانی چون #آخوند_خراسانی میفرماید:
🔴 اشکال دوّم:
تقدّمِ زمانیِ تکلیف بر #امتثال هیچ اثری نداشته و لغو است، زیرا #بعث و #تکلیف اگر قبل از #امتثال باشد یا تا زمانِ #امتثال و #انبعاث استمرار دارد و یا ندارد.
اگر استمرار ندارد که #امتثال و #انبعاث بیمعنا بوده و ممکن نیست، زیرا تکلیفی وجود ندارد تا امتثال شود.
و اگر استمرار دارد نیز آنچه موجبِ #انبعاث و #امتثال است آن است که آن #تکلیف تا زمانِ #امتثال و #انبعاث استمرار یافته بوده است؛ از این رو، وجودِ #تکلیف در آن مدّتی که زمانِ #امتثال فرا نرسیده بوده است لغو و بیهوده است چون اثری ندارد، زیرا #تکلیف بدون #بعث بیاثر و لغو است.
🔴 اشکال سوّم:
تقدّمِ زمانِ #تکلیف غیر از آن که بیاثر است ذاتاً مستحیل است، به خاطرِ آنچه در #واجب_مُعلَّق توضیح دادیم.
🔴 اشکال چهارم:
اگر قرار باشد در #واجبِ_مُضیَّق زمانِ #تکلیف بر زمانِ #امتثال مقدَّم باشد، فرقی بینِ #واجب_مُضیَّق و #واجب_مُوسَّع نیست، زیرا انجامِ #صلات از لحظهی ابتداییِ زوالِ آفتاب حقیقتاً صحیح است؛ البته این، واجب نیست، اما قطعاً چنین امتثالی صحیح است.
از این رو، سخنِ آنان در #واجب_مُوسَّع نیز جاری است در حالی که هیچ کدام چنین چیزی را در موردِ #واجب_مُوسَّع نگفتهاند.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️https://eitaa.com/Rafiee_kh
هدایت شده از محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
✅ ادامهی تصحیح، شرح و تبیینِ #حاشیة_المكاسب مرحوم #آخوند_خراسانی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#شروط_المتعاقدين
#بیع_فضولی
📚 ۱٢٧- قوله (ج۳، ص۳۴۷): و إن كان الذي يقوى في النفس لو لا خروجه... .
(#شیخ_انصاری در ابتدای بحثِ #بیع_فضولی میفرماید: اگر مالک در هنگامِ اجرای صیغهی عقد توسّطِ فضولی واقعاً در قلبِ خود راضی بوده باشد آن بیع صحیح و لازم است و نیازی به اجازهی بعدی ندارد، البته مالک بینَه و بینَ الله نباید کتمان کند.)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در نقدِ فرمایشِ ایشان میفرماید: این که رضایتِ باطنیِ #مالک (نه #اذن) برای لازمشدنِ #عقد کافی باشد و در نتیجه نیازی به اجازهی بعدی نداشته باشد تنها در صورتی این سخن قابلِ قبول است که معتقد باشیم ظهورِ #اطلاقات و #عمومات این است که اگر شخصی ملکِ زید را -که قلباً به بیعِ مِلکش راضی است- بیع کند بیع و عقدِ آن شخص صحیح و نافذ است و به مجرّدِ عقد #نقل_و_انتقال تحقّق میپذیرد، حتی اگر آن شخص بیع را نه از جانبِ زید (#مالک) انجام داده باشد و نه بعداً با اجازهی زید بیعِ زید محسوب بشود.
🔸️ اما #اطلاقات و #عمومات ظاهرش این نیست که با رضایتِ مالک میتوان اموالِ او را برای دیگران معامله کرد، بلکه ظاهرِ #اطلاقات و #عمومات این است که هر کسی باید به عقدِ خودش -یعنی عقدی که برای او و از جانبِ اوست- وفا کند، نه این که به عقدِ دیگران وفا کند.
🔹️ حتی اگر فرض کنیم عقد بر ملکِ زید منعقد شده باشد این عقد زمانی عقدِ زید محسوب شده و به او منسوب میشود که زید آن را برای خود #اجازه کند.
از این رو، به مجرّدِ این که مالک راضی به عقدِ اجراشدهی بر مِلکش باشد آن عقد عقدِ مالک محسوب نمیشود، بلکه مالک یا باید اذنِ قبلی داده باشد یا اجازهی بعدی تا عقدِ ماذُون یا مُجاز عقدِ مالک محسوب شود.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری #حاشیة_المكاسب #آخوند_خراسانى #شروط_المتعاقدين #بیع_فضولی 📚 ۱٢٧- قوله (ج۳، ص
#نوشته_دوّم_تامُّل
#نوشته_سوّم_تامُّل
🔴 آنچه مرحوم #آخوند_خراسانی در این حاشیه در اعتراض به فرمایشِ مرحوم #شیخ_انصاری میفرماید انصافاً متین و صحیح است و نظرِ #شیخ_انصاری قابلِ پذیرش نیست.
🔵 اما آنچه در #نوشته_دوّم_تامُّل و #نوشته_سوّم_تامُّل بیان شد در حقیقت تبیینِ نکتهای است که قِوامِ مطلبِ متینِ مرحوم #آخوند_خراسانی نیز به آن است.
🔹️ در #نوشته_دوّم_تامُّل و #نوشته_سوّم_تامُّل به تفصیل بیان شد که به طورِ کلّی #عقد تنها در صورتی به #مالک نسبت داده میشود و در نتیجه مشمولِ اطلاقات و عمومات میشود که در عالَمِ #اعتبارات_عقلایی بینِ #مالک و #عقد یک نوع #پیوند_اعتباری برقرار باشد، و گرنه مانندِ #عقد_فضولی است که تا بین #مالک و #عقد_فضولی به سببِ #اجازه پیوندی اعتباری برقرار نشود #عقد_فضولی کاملاً بیاثر و بیارزش است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️https://eitaa.com/Rafiee_kh
هدایت شده از محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
✅ ادامهی تصحیح، شرح و تبیینِ #حاشیة_المكاسب مرحوم #آخوند_خراسانی 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هدایت شده از محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#شروط_المتعاقدين
#بیع_فضولی
📚 ۱٢٧- قوله (ج۳، ص۳۴۷): و إن كان الذي يقوى في النفس لو لا خروجه... .
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در ادامهی حاشیهی ۱۲۷ میفرماید: آن چه از اطلاقِ آیاتی مانند: "أحلَّ اللهُ البيعَ" نيز به نظر میرسد این است که مراد و مقصود از آن، بیعی است که از #مالک صادر شود و یا حتی با #اجازه به او برگردد و منسوب شود.
🔸️ ایشان در ادامه در مورد آیهی حلّیّتِ بیع مینویسد: این آیه اطلاق نداشته، بلکه تنها در مقامِ بیانِ تحریمِ ربا است.
🔹️ ایشان در پایان نکتهای را اضافه کرده، میفرماید: بله، اگر عقدی از #مالک صادر شود، اما حقِّ غیر نیز به آن متعلّق باشد بعید نیست که مجرَّدِ رضایتِ قلبیِ آن غیر کافی باشد و اجازهی بعدی نخواهد؛ مانند مسالهی #رهن، آن جا که #مالک، مالی که به #مُرتهِن سپرده است را بفروشد؛ زیرا این #مُرتهِن اگر چه #مالک نیست، اما رضایتش از این جهت معتبر است که او نسبت به مالِ مرهونه حقّ دارد.
✴️@fegh_osoul_rafiee