eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
355 دنبال‌کننده
693 عکس
107 ویدیو
168 فایل
این کانال به منظور ارائه‌ی مطالب مهمّ فقهی، اصولی و طلبگی، و بارگذاری صوت تدریس فقه و اصول است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ١- "دليل عقلی" هر گزاره‌ی عقلی است که می‌توان حکم شرعی از آن استنباط کرد. 🔶️🔸️ بحث‌های عقلی دو گونه است: 🔸️ بحث‌های صغروی: بحث از این که آیا عقل چنین و چنان ادراکی دارد یا نه. 🔸️ بحث‌‌های کبروی: بحث از حجیّتِ ادراکات عقلی، که آیا این ادراک و آن ادراک حجیّت دارد یا نه. 📌 حجیّتِ گزاره‌هایِ عقلیِ قطعی، ذاتی است و بحثی ندارد، و بحث‌هایِ حجیّت در علم اصول تنها محدود به گزاره‌هایِ عقلیِ غیرِ قطعی است. 🔶️🔸️ گزاره‌های عقلی بر دو قسم است: 🔸️ عنصر مشترک: گزاره‌ای که عنصر مشترک در استنباط است، مانند وجوب مقدمه. 📌 بحث‌های صغروی و کبرویِ این گزاره‌ها هر دو مساله‌ى اصولی است. 🔸️ عنصر خاص: گزاره‌ای که مانند عنصر خاص مربوط به احکام خاص شرعی است، مانند قبح عقلی کذب. 📌 بحث‌های صغروی این گزاره‌ها اصولی نیست. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۱- تمهید (ج۱/ص۵): 🔶️ در شریعت اسلام -بی‌شک- قوانین واجب و حرامی وجود دارد که به حکم عقل باید از عهده‌ی آن‌ها بیرون آمد. 🔶️ از آن جهت که بیشتر این احکام ضروری نبوده و نیاز به اثبات نظری و برهان دارد اثبات و استدلال بر احکام شرعی از منابع شرع جز با شناسایی و به‌کارگیری قواعد و مبادی‌ای -که نتیجه‌اش شناخت و تشخیص وظیفه‌ی فعلیّ است- ممکن نخواهد بود. 🔶️ علمی که به این قواعد -که خود از مبادی تصدیقی علم است- می‌پردازد و آن‌ها را برای استنباط فقهی آماده و سامان‌دهی می‌کند علم است. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۲- اقسام قواعد اصولی (ج۱/ص۶): 🔶️🔸️ ۱) قسم اول: قواعد مفید (مباحث ملازمات عقلیه) ، ، ، ، مبحث . 🔶️🔸️ ۲) قسم دوم: قواعد مفید (مباحث حجج و امارات) این قواعد دو گونه‌ بحث‌ دارند: ✔️ بحث‌های صغروی (مباحث الفاظ) ▫️ظهور ذاتی الفاظ بدون قرینه (ظهور امر و نهی و مفهوم و عام و خاص و مطلق و مقید) ▫️ظهور الفاظ با توجه به قرینه‌ی خارجی (بعضی از مباحث الفاظ مانند بعضی از مباحث عام و خاص و مطلق و مقید) ✔️ بحث‌های کبروی (مباحث حجّیّت) حجّیّت ، حجّیّت ، حجّیّت ، حجّیّت ، حجّیّت ، مبحث . 📌 نکته‌ی جالب توجه آن است که مرحوم در اینجا مباحث را -به دلیل اتفاق علماء و سیره‌ی قطعی عقلاء بر آن و عدم وجود اختلاف در آن- خارج از چارچوب علم می‌دانند. 🔶️🔸️ ۳) قسم سوم: اصول عملیه‌ی شرعیّه (، ، ) 🔶️🔸️ ۴) قسم چهارم: اصول عملیه‌ی عقلیّه (، ، مبحث ) ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ٣- فايده‌ی علم (محاضرات/ج۱/ص۸):مرحوم می‌فرماید: فایده‌ی علم این است که با توجه به و قواعد آن است که می‌توان وظیفه‌‌‌ی عملی مکلّف را -که موجب ایمنی از عقاب می‌شود- تعیین کرد. 🔹️ ایشان در توضیح فرمایش خود می‌آورد: مکلّفی که می‌داند در شریعت، احکام و قوانینی برای او و عملش وجود دارد احتمال می‌دهد در مقابل بسیاری از افعال عقاب وجود دارد؛ از این رو، به دنبال ایمنی از عقاب می‌گردد و روشن است که تنها راه برای فهم احکام شریعت و تحصیل ایمنی و مسائل اصولی است. 🔸️ البته پرداختن به مسائل علم کار مجتهد است، و اوست که باید به تنقیح و تبیین مبانی و قواعد اصولی بپردازد تا برای خود و نیز برای مقلّدانش ایمنی و مُؤمِّن به دست آورد. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۴- تعریف علم /ذکر دو نکته‌‌ی مرحوم در تعریف اصول (محاضرات/ج۱/ص۸): تعریفی که مرحوم در مورد علم اصول ارائه می‌کنند این چنین است: 💠 "العلم بالقواعد التي تقع بنفسها في طريق استنباط الأحكام الشرعية الكلية الإلهية، من دون حاجة إلى ضميمة كبرى أو صغرى أصولية أخرى إليها" 💠 🔶️🔸️ ایشان ضابط مساله‌ی اصولی را بنا بر تعريف خود دارای دو رکیزه (نکته) می‌داند: 🔸️ ۱- نکته‌ی اول: نکته‌ی استنباط، و نه تطبیق. 🔸️ ۲- نکته‌ی دوم: نکته‌ی عدم احتیاج به ضمّ قاعده‌ی اصولی دیگر. شرح و تبیین این دو نکته ادامه دارد... ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۵- تعریف علم /توضیح الرکیزة الأولى/فرق بین و (محاضرات/ج۱/ص۹):مرحوم در بیان رکیزه و نکته‌ی اول تعریفشان می‌فرمایند: ویژگی این است که حکم فقهی با توسیط و واسطه‌گری آن‌ها استنباط می‌شود، و این ‌گونه نیست که مانند تنها بر مصادیق و مسائل جزئی فقهی تطبیق شود. 🔶️ بنا بر این، یکی از فوارق بین این دو این است که در طریقِ استنباط قرار می‌گیرند، اما -نه در طریق استنباط- بلکه در طریقِ تطبیقِ قاعده‌ی کلّی فقهی بر مساله‌ی جزئی فقهی به کارگرفته می‌شوند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۶- تعریف علم /توضیح الرکیزة الأولى/بیان اشکال و جواب (محاضرات/ج۱/ص۹):مرحوم در ذیل رکیزه‌ی اول اشکال و جوابی را مطرح می‌فرمایند: 🔷️🔷️🔹️ اِشکال: اگر مناطِ را استنباط و توسیط بدانیم موجب خروجِ بسیاری از مباحث مهم اصول از چارچوب این علم می‌شود؛ مانند مباحث و و . 🔹️ زیرا فرآیند ِبه‌کارگیریِ در فقه چیزی جز تطبیق آن‌ها بر مواردشان نیست. و و نیز حکم شرعی‌ای را ثابت نمی‌کنند. 🔶️🔶️🔸️ پاسخ: گویی مستشکل در اِشکال خود را -بنا بر آن چه از تعریف مشهور اصولیان بر می‌آید- تنها به معنای "اثباتِ حقیقیِ حکمِ شرعی" تصوّر کرده است، در حالی که یعنی مجرّدِ ؛ چه وجدانی، چه شرعی (تعبّدی)، چه تنجیزی و چه تعذیری. 🔶️🔸️ از این رو، اگر چه بسیاری از مسائل علم اصول ما را به حکم شرعی واقعی یا ظاهری نمی‌رسانند، اما مُنجِّز (تکلیف‌آور) یا مُعذِّر (عُذْرآور) هستند، و این برای فرق بین و کافی است. 🔰 نکته‌ی مرحوم را می‌توان این گونه شرح و تبیین کرد که فقیه در تنها مضامین‌ آن‌ها را بر مسائل فقهی جزئی تطبیق می‌کند و در این تطبیق به دنبال چیزی جز مصداقِ آن کلّیّات نیست، بدون آن که فرآیندِ تطبیق -به خودی‌ِ خود- برای او تکلیف جدیدی را ثابت کرده یا عُذرآوری جدیدی را به همراه داشته باشد، بلکه حکم همان است که بوده؛ اگر چه با فرآیند تطبیق، حُکمی که تا قبل از آن، کلّی تصوّر می‌شده، بعد از آن، به صورت جزئی و مصداقی ادراک شده است. اما کارکرد چیزی غیر از این تطبیق است، بلکه فقیه با توسیط و استخدامِ یا تنجیز یا تعذیری را به دست می‌آورد که قبل از فرآیند استنباط، در تصوّرِ کلّیِ فقیه نیز نبوده است؛ پس، در این جا هیچ تطبیقی در کار نیست. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۷- تعریف علم /توضیح الرکیزة الأولى/نقد کلام (محاضرات/ج۱/ص۱۱):مرحوم فرمایشی از در فرق بین و را مورد نقد قرار می‌دهد. 🔶️ مرحوم می‌فرماید: نتیجه‌ی مساله‌ و قاعده‌ی فقهی مستقیماً به عامّی (غیر مجتهد) عرضه می‌شود او خود است که باید بر مصادیق تطبیقی نهایی شود. اما نتیجه‌ی مساله‌ی اصولی تنها برای مجتهد است و تنها اوست که می‌تواند آن مساله‌ی اصولی را بر مواردش اِعمال کند. مرحوم در نقد فرمایش استاد خود می‌فرماید: بله، مساله‌ی اصولی فقط برای مجتهد است و اوست که توانِ به‌کارگیریِ آن را دارد، اما بسیاری از قواعد فقهی نیز به دستِ عامّی (غیر مجتهد) قابل تطبیق نیست، مانند تطبیق استحباب در قاعده‌ی ، یا قاعده‌ی و موافق یا غیر مخالف با کتاب و سنّت، و مانند قاعده‌ی و ، و همچنین بعضی از فروع در شبهات موضوعیه. پس، بسیاری از مسائل فقهی و قواعد فقهی نیز به گونه‌ای است که جز مجتهد توانِ تطبیق آن بر موارد را ندارد. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۸- تعریف /الرکیزة الثانیة (محاضرات/ج۱/ص۱٣):مرحوم در توضیح رکیزه‌ی دوم می‌فرماید: به‌کارگیریِ قاعده‌ی اصولی در استنباط حکم شرعی نیازمند به هیچ قاعده‌ی اصولی دیگری نیست، بر خلاف سائر مقدّمات استنباط مانند مسائل ، ، ، ، و... که جز با کمک قواعد اصولی به استنباط حکم شرعی مُنتَج نخواهند شد. 🔷️ بنا بر این، نقش این علوم در استنباط، استقلالی نبوده، بلکه نیازمند قاعده‌ی اصولی است تا حجّیت شرعی پیدا کرده، معتبر شود. 🔶️ اگر چه استنباط فقهی بدون فهم ظاهری مفردات و الفاظ متن، و وثاقت راوی، و قوانین فراگیر منطق و... ممکن نیست، اما آن‌چه موجب شرعیّت و اعتبار استنباط است و به وثاقت راوی معنا می‌دهد قواعد اصولی‌ای مانند حجّیّت خبر ثقه است، زیرا بدون این چنین قواعدی وثاقت راوی هیچ نتیجه‌ی شرعی‌ای ندارد؛ از این جا روشن می‌شود مرتبه‌ی علم اصول بالاتر از مرتبه‌ی سایر علوم و پایین‌تر از علم فقه است. 🔷️ در ادامه ایشان بسیاری از مسائل مذکور در کتب اصولی را خارج از علم می‌داند؛ ایشان می‌فرماید: مباحثی چون ، ، دلالتِ اداتِ خارج از علم هستند، اگر چه به خاطر این که در علم بحث نشده‌اند در بحث شده‌اند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۹- شبهاتٌ و دفوعٌ (محاضرات/ج۱/ص۱۵): ✅ مرحوم در توضیح می‌فرماید: 🔷️ الشبهة الأولى: اشکالی که در نتیجه‌ی شرط دوم تعریف علم توهّم شده است این است که مساله‌ی از ذیل مسائل علم خارج خواهد شد. زیرا بنا بر استحاله‌ی اجتماع -که نتیجه‌اش عدمِ فعلیّتِ هر دو حکم با هم است- هیچ اثر شرعی‌ای بر این مساله مترتّب نخواهد شد، مگر آن که قواعد باب به آن ضمیمه شود تا روشن کند بین دو امر و نهیی که با هم فعلی نمی‌شوند چه باید کرد. این، با شرط دوم تعریف سازگار نیست. 🔶️ و يدفعها: آن چه در حقیقت، معیار مساله‌ی اصولی است این است که آن مساله شانِ این را داشته باشد که مستقلّاً و بدونِ قاعده‌ی اصولیِ دیگر در طریق استنباط قرار گیرد. و مساله‌ی و دیگر مسائلِ ، مانند و نیز به خودیِ خود شانِ این را دارد که به تنهایی و بدونِ قاعده‌ی اصولیِ دیگر در طریق استنباط قرار گیرد، اگر چه بنا بر این که این گونه مسائل، اختلافی است ممکن است بنا بر یک نظریه شرط محقَّق نشود، اما شانِ استقلال را دارد، و همین برای اصولی‌بودنِ مساله کافی است. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۱۰- موضوع العلم و عوارضه الذاتیة/ الجهة الأولى (محاضرات/ج۱/ص۱۶):مرحوم در چند جهت بحث را مطرح می‌کند: 🔷️🔹️ الجهة الأولى: آيا موضوع برای هر علمی لازم و ضروری است؟ 🔹️ نهایت چیزی که می‌توان گفت آن است که غرض از هر علمی تنها یک چیز است؛ مثلاً غرض از علم ، "اقتدار بر استنباط" است و از علم ، "حفظ لسان از خطای در گفتار" است. 🔸️ این غرض وَحْدانیّ در تمام قضایای گوناگون -که گاه در موضوع و محمول با یکدیگر متفاوتند- وجود دارد، و تمام این قضایا همان غرض را حاصل می‌کند؛ این قضایای گوناگون است که یک علم را شکل داده و به یک اسم شناخته می‌شود. 🔹️ این غرض وَحدانیّ مُحال است که از قضایای گوناگون و متفاوت -بما هو کثیر- به وجود آید، زیرا مُحال است کثیر -بما هو کثیر- امر وَحدانی‌ای را به وجود آورد. 🔸️ پس، این قضایای متکثّر و گوناگون از طرفی، و آن غرض وَحدانی -به خاطر واحدبودنش- از طرف دیگر کشف می‌کند که آن چه در واقع آن غرض را به وجود می‌آورد یک عنوان جامع است که تمام آن قضایای متکثّر و گوناگون را در بر گرفته و آن قضایا هر کدام مصداقی از آن است. همان طور که بیشتر فلاسفه قانونی را معتقدند که: "المؤثِّر في الواحد لا یکون إلا الواحد بالسنخ"؛ اين جامع، همان است. ✴️@fegh_osoul_rafiee