eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
326 دنبال‌کننده
332 عکس
76 ویدیو
218 فایل
این کانال به منظور بارگذاری صوت تدریس، و مطالب مهم علم "فقه" و "اصول" است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ۷- نظرة في بيع الكلي في الذمة (قسمت دوم): ✅ مرحوم چند نکته را در مورد بیان می‌کنند: 📌 ملکیّت، متاصّل و واقعی نبوده و به هیچ وجه قابل تحقّق در عالَم خارج نیست، بلکه همه‌ی حقیقتش اعتبار و قراداد است. 🔷️🔹️ مراتب ملکیّت: 🔹️ ۱- ملکیّت حقیقی و سلطنت تامه‌ی خداوند نسبت به همه‌ی موجودات. 🔹️ ۲- ملکیّت تکوینی انسان نسبت به خود، اعضای خود، افعال خود و ذمه‌ی خود. 🔹️ ۳- ملکیّت و احاطه خارجی: هیات خارجى اشیاء نسبت به یکدیگر، مانند احاطه‌ی بدن با پیراهن و احاطه‌ی سر با عمامه. 🔹️ ۴- ملکیت اعتباری عقلایی: این گونه ملکیّت کاملاً اعتباری است و هیچ مئونه‌‌ای ندارد و به انحاء مختلف قابل تحقّق است. 📌 اعتبار و ارزش چنین ملکیّتی تنها منوط به وجود مصلحت و اغراض عُقلایی است. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۴- قوله (ج۳، ص۹): و السرّ أن هذا الحقّ سلطنة فعلية... . (مرحوم معتقد است حقّ همان سلطنت است، و این دو هیچ ارتباطی با ملکیّت ندارند؛ از این رو، ایشان را با توجیهی صحیح دانسته، و بیعِ حقّ و سلطنت را به دلیل استحاله‌ی اتّحاد و ناصحیح می‌داند) ✅ مرحوم -برخلاف مرحوم شیخ انصاری- می‌فرماید: ، سلطنت نبوده، بلکه از آثار است، همان طور که ، سلطنت نبوده، و از آثار است. 🔷️🔹️ حقّ، یک اعتبار خاصّ با آثار خاصّ است؛ مثلاً "حقّ خیار" یعنی سلطنت بر فسخ، و "حق شفعه" یعنی سلطنت بر تملّک در مقابل عوض، و "حق تحجیر" نیز یعنی سلطنت بر تملّک بدون عوض. 🔷️🔹️ ، نیاز به وجود ندارد؛ اگر این گونه بود وجود نیز در ملکیّت لازم می‌بود، زیرا سلطنت، اثر ملکیّت نیز هست. 🔶️🔸️ مرحوم در ادامه بنا بر این که سلطنت، اثر حقّ و اثر ملکیّت است، و ثبوت آن نیاز به وجود ندارد -به عنوان یک اشکال به مرحوم - می‌فرماید: اگر در سلطنت، وجودِ لازم باشد نیز دچار اشکال و محذور می‌شود، زیرا در چنین‌ بیعی نیز یا باید معتقد شد که شخص چیزی را بر علیهِ خودش مسلَّط می‌شود که -بنا بر نظر خود شما نیز- محذور دارد، و یا باید اثر ملکیّت (سلطنت) را از آن بگیرید و راهی جز این دو محذور وجود ندارد، حال آن که چنین محذوری در بیعِ حقّ تنها در جایی پیش می‌آید که صاحبِ حقّ بخواهد حقّش را به کسی بفروشد که حقّ بر علیهِ اوست، و اگر قصد فروش حقّش به شخص دیگری را داشته باشد چنین محذوری (اتّحاد و ) پیش نمی‌آید، مانند جایی که صاحب حقّ بخواهد حق‌ّ خیارش در معامله‌ی با زید را به عمرو بفروشد‌؛ البته ظاهرا‌ً بحث مرحوم تنها فروش حقّ به کسی است که حقّ بر علیهِ اوست. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 مرحوم در تنبیه ششم در بیان مُلزِماتِ (ج۳/ص۹۶) ابتدا به دنبال آن است که روشن کند اصل و اساس در معاطات، است یا ؛ از این رو، بنا بر هر دو نظریه‌ی و مطلب را بررسی می‌کند؛ ایشان اصل اوّلی را بنا بر نظریه‌ی این گونه تبیین می‌کند: "... و أما على القول بالإباحة فالأصل عدم اللزوم؛ لقاعدة تسلّط الناس على أموالهم، و أصالةِ سلطنة المالك الثابتة قبل المعاطاة، و هي حاكمة على أصالة بقاء الإباحة الثابتة قبل رجوع المالك لو سُلِّم جريانُها". ✅ ایشان برای اثبات این که اصل اوّلی در معاطات -بنا بر نظریه‌ی اباحه- عدم لزوم است غیر از حدیث تسلّط به استصحابِ سلطنت مالک نیز تمسّک می‌کند؛ اما مرحوم در کنار چنین استصحابی، استصحابِ دیگری را نیز مطرح کرده و آن استصحابِ اباحه‌ی مباحٌ‌له بعد از رجوع است؛ بحث، بحث تعارض دو استصحاب است. تعارض این دو استصحاب به خاطر تنافی اقتضای این دو استصحاب است. از طرفی استصحاب اوّل می‌گوید: مالک چنانچه قبل از معاطات مسلَّط بر مالش بوده است بعد از معاطات نیز -بنا بر نظریه‌ی اباحه- همچنان مسلَّط بر مالش است؛ البته روشن است که معاطاتِ صورت‌گرفته، تصرّف در آن مال را برای شخص قبول‌کننده (مباح‌ٌله) مباح و جایز کرده است. و از طرف دیگر، استصحاب دو‌ّم نیز می‌گوید: مالکِ مالِ معاطاتی اگر چه شخص مباح‌ٌله نيست، اما چنانچه او بعد از معاطات تا زمان رجوعِ مالک می‌توانست تصرّف در مالِ معاطاتی کند بعد از رجوعِ مالک نیز اباحه‌ی او پابرجاست. 🔶️🔸️ ایشان به صورت کاملاً سربسته و بدون توضیح، دو نکته در مورد استصحاب دوّم (استصحاب بقای اباحه) ذکر می‌کند: 🔸️ ۱- نکته‌ی اول: "لو سُلِّم جریانها" یکی از ارکان ضروری در استصحاب، در استصحاب دوّم وجود ندارد، و آن "شکّ در بقای اباحه" است؛ زیرا اباحه‌ای که قبل از رجوعِ مالک برای شخصِ مباحٌ‌له ثابت بوده بعد از رجوعِ مالک قطعاً قابل تصوّر نیست تا در بود و نبودش شکّ کنیم، زیرا فرض بر این است که آن مال، مالِ مباحٌ‌له نبوده، بلکه مالِ مالک است؛ از این رو، شخص مباح‌ٌله -بعد از رجوعِ مالک و اِعمال سلطنتِ او- هیچ جواز و هیچ اباحه‌ای برای تصرّف در آن مال ندارد؛ پس استصحاب دوّم ابداً جاری نمی‌شود. 🔸️ ۲- نکته‌ی دوم: "... و هی حاکمة على..." اگر استصحاب دوّم را نیز تمام بدانیم استصحاب اوّل بر آن حاکم است؛ زیرا شکّ موجود در استصحاب اول (شکّ در سلطنتِ مالک) سببِ پدیدآمدنِ شکّ در بقای اباحه است؛ بنا بر این، استصحابِ سبب بر استصحابِ مُسبَّب مقدَّم است. ✴️@fegh_osoul_rafiee