#عروة_البارقي
#رجال
#كتاب_البيع
#بيع_فضولى
✅ یکی از روایاتِ مشهور در باب #بیع_فضولی قضیهی #عروه_بارقی است که #شیخ_انصاری نیز در کتاب #مکاسب (ج۳/ص۳۵۰) آن را ذکر میکند.
📚 مرحوم #شیخ_طوسى (م۴۶۰) ایشان را با عنوان #عروة_البارقي در رجال (رقم ۳۰۸) از جملهی اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله) ذکر میکند.
📚 ابن أثير (م۶۳۰) نيز در أُسُد الغَابة في مَعْرِفة الصّحابة (ج۳/ص۴۰۳) از ابنمَنده اصفهانی (م۳۹۶) با رمز "د"، و از أبونُعَیم اصفهانی (م۴۳۰) با رمز "ع" نقل میکند: "عُرْوَة بن الجَعْد، و قيل: ابن أبيالجَعْد البارقي، و قيل: الأزدي؛ قاله ابن منده و أبونعيم. سکن الکوفة روى عنه الشعبي و السبيعي و شبيب بن غرقدة و سماك بن حرب و شريح بن هانئ و غيرهم و كان ممن سيّره عثمان رضي الله عنه إلى الشام من أهل الكوفة و كان مرابطاً ببراز الزور. ....
و قولُهما (أي: ابنمنده و أبونعیم) -بارقيٌّ و قيل: أزديُّ- واحدٌ، فإن بارقاً من الأزْد و هو بارق بن عدي بن حارثة... و إنما قيل: بارقٌ، لأنه نَزَل عند جبلٍ اسمه 'بارق' فنُسِب إليه. و قيل غير ذلك".
و همو در أُسُد الغَابة في مَعْرِفة الصّحابة (ج۳/ص۴۰۴) از ابوعُمر ابنعبدالبرّ نَمِری (م۴۶۳) با رمز "ب" نقل میکند: "عُرْوة بن عَياض بن أبيالجَعْد البارقي، و بارقٌ من الأزْد. و يقال: إن بارقاً جبلٌ نزله بعض الأزْد، فنسبوا إليه.
استعمل عمرُ بن الخطّاب عُروةً هذا على قضاء الكوفة و ضمَّ إليه سلمان بن ربيعة الباهلي و ذلك قبل أن يستقضي شُرَيحاً...".
#عروة_البارقي
✴️@fegh_osoul_rafiee
#روش_شناسی_فقه
#روش_فقه_شیخ
#شیخ_انصاری
#کتاب_البیع
#بیع_فضولی
✅ یکی از پرسشهایی که #شیخ_انصاری برای تحدیدِ حقیقتِ #بیع_فضولی در #مکاسب (ج۳/ص۳۴۶تا۳۴۸) مطرح میکند این است که اگر در هنگامِ جاریشدنِ عقد توسطِ #فضولی مالک راضی باشد آیا چنین عقدی که مقرون به رضایتِ مالک باشد فضولی است یا نیست؟ نیاز به اجازهی بعدی دارد یا ندارد؟
📚 #شیخ_انصاری -بعد از آن که سخنِ ابتداییِ خود را با عبارتِ "فالظاهر شموله..." (ج۳/ص۳۴۶) بیان میکند- در اثنای صفحهی ۳۴۷ مینویسد: "و إن كان الذي يقوى في النَّفْس ... ... فيَجِب على المالك فيما بينه و بين الله تعالى إمضاءُ ما رضي به و ترتيبُ الآثار عليه... ".
🔷️🔸️ آن چه در این سخنِ #شیخ_انصاری جالبِ توجّه است این است که ایشان معتقد است اگر مالک در هنگامِ جاریشدنِ صیغهی عقد توسطِ بایعِ فضولی در درونِ خود واقعاً راضی بوده باشد عقدِ مذکور صحیح و لازم است و مالک باید مردانگی کرده و بینِ خود و خدای خودش رضایتِ درونیاش را برای مشتری آشکار کند و کتمان نکند و به مشتری بگوید که معاملهی مذکور صحیح بوده و دارای اثر است، حتی اگر هیچ کسی نداند که او در هنگامِ جاریشدنِ صیغهی عقد راضی بوده است.
❓❔❓ پرسشِ ما این است که آیا رَواست نظم و نظامِ تجارت، بازار و معاملات را موقوف بر وجدانِ بیدارِ صاحبِ عقد کنیم؟!
آیا میتوان نظامِ مالکیّتها و نقل و انتقالها در میان مردم را حوالهی به حساب و کتابِ آخرت دهیم؟!
آیا نظم و نظامِ بازار و تعاملاتِ اجتماعی مالی و اقتصادی در میان مردم این گونه سامان مییابد؟
آیا این، عقلایی است؟!
آیا بهتر و عقلایی این نیست که نظامِ تجارت، بازار و معاملات را به گونهای ساماندهی و قانونگذاری کنیم که مُبتنی بر اعتباراتِ عقلایی -مانند اِبراز به سببِ مُبرِز خارجی- باشد و البته قابلِ راستیآزمایی؟!
#روش_شناسی_فقه
#روش_فقه_شیخ
✴️@fegh_osoul_rafiee
#شیخ_انصاری
#کتاب_البیع
#بیع_فضولی
#اصل_لفظی
#اصل_عملی
📚 #شیخ_انصاری در بحثِ #بیع_فضولی (ج۳/ص۳۵۰) نقطهی اصلیِ نزاع و اختلاف در این مبحث را اختلاف و نزاع در "اشتراطِ سبق و مقارنتِ اذن" در معامله میداند.
ظاهراً ایشان برای ردِّ چنین شرطی دو نحو استدلال میکند:
🔷️🔸️🔸️ ۱- نحو اول: #اصل_لفظی
ایشان در ابتدا به اصلِ لفظیِ #أصالة_العموم در "أَوْفُوا بِالْعُقُودِ" و #أصالة_الإطلاق در "أحَلَّ اللهُ الْبَيْعَ" تمسّک میکند؛ ایشان میفرماید: "...فلم یبق الکلام إلا في اشتراط سبق الإذن، و حيث لا دليل عليه فمقتضى الإطلاقات عدمه" (ج۳/ص۳۵۰).
ایشان میفرماید: چون دلیل و قرینهای بر اعتبارِ این شرط وجود ندارد #اصالت_ظهور (عموم و اطلاق) حجّیّت پیدا میکند.
📌 #اصل_لفظى دلیل اجتهادی است، و از لحاظِ فنّی حاکم بر #اصل_عملی_شرعی مانند #اصل_عدم است.
📌 بحثِ مذکور از مصادیقِ بحثِ اصولیِ "حجّيّة العامِّ المُخصَّص فی الباقي" است؛ رجوع شود به #كفاية_الأصول (ج۱/ص۳۰۰).
🔷️🔸️🔸️ ۲- نحو دوم: #اصل_عملی
ایشان در ادامهی کلامِ خود در صفحهی ۳۵۱ شرطِ سبق و مقارنتِ اذن و رضایت را با #اصل_عدم نیز -که #اصل_عملی است- منتفی میداند، زیرا اصل در هر شرطی، عدمِ اشتراط است؛ ایشان میفرماید: "فلیس محلّ الكلام إلا خلوّ العقد عن مقارنة إذن المالك، و هو مدفوعٌ بالأصل" (ج٣/ص۳۵۱).
📌 البته ممکن است مرادِ ایشان از اصل، در عبارتِ دوم همان #اصل_لفظی یعنی #أصالة_العموم و أصالة_الإطلاق باشد؛ رجوع شود به #هدی_الطالب (ج۴/ص۳۷۹).
اما بعید نیست بگوییم تعبیرِ ایشان در عبارتِ مذکور به "اصل" ظهورِ بیشتری در #اصل_عدم دارد، تا اصلِ اطلاق.
و این که ایشان در اینجا به جای دلیلِ اجتهادی، #دلیل_فقاهی (#اصل_عملی) را ذکر کرده باشد نیز موهِن مطلبی که ذکر کردیم نیست، زیرا #شیخ_انصاری در بسیاری از موارد #اصل_عملی را به عنوانِ تمامکنندهی بحث در صورت عدمِ قبولِ دلالتِ دلیل اجتهادی بیان میکند تا روشن کند در فرضِ اشکال در دلیلِ اجتهادی نیز همان سخنِ ایشان محکَّم است، و الله العالِم.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#ولایت_فقيه
#ولایت_نبیّ
#ولایت_امام
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٣/ص۲۳۰) دربارهی ولایتِ پیامبر و ائمه (علیهم السلام) میفرماید: ولایتِ ایشان (علیهم السلام) چهار جهت دارد:
🔵🔶️ جهت اوّل: #ولایت_تکوینی
شکّی نیست که ایشان #ولایت_تکوینی بر همهی مخلوقات دارند، همان طور که در روایات و اخبار آمده است که ایشان واسطهی در ایجاد و خلق و اِفاضه به مخلوقات هستند.
🔵🔶️ جهت دوّم: #ولایت_تشریعی
🔸️ نسبت به معنای اولِ #ولایت_تشریعی (استقلالِ پیامبر و امام در تصرّف) هیچ اختلاف و اشکالی نیست در این که ایشان ولیّ و صاحباختیار در تصرّف بر اموال و انفس مردم هستند، همان طور که آیات و روایات فراوانی دلالت بر این نکته دارد، مانند "النبيّ أولَى بالمؤمنين من أنفُسهم" و "إنما وليّكُم اللهُ و رسولُه و الّذين ءامَنوا".
📌 البته این که پیامبر و ائمه (علیهم السلام) در زندگیِشان در اموال و اَنفُسِ دیگران به صورتهای غیرِ متعارف و غیرِ عُرفی تصرّف نمیکردند دلیل بر عدمِ ولایتشان نیست.
🔸️ نسبت به معنای دومِ #ولایت_تشریعی (توقّفِ تصرّفِ دیگران بر اذنِ پیامبر و امام) نیز اگر در جایی دلیلی بر آن نباشد اصل، عدمِ اشتراط است.
🔵🔶️ جهت سوّم: وجوب #تبعیّت از ایشان در #تبلیغ احکامِ شریعت
به روشنی چنین جهتی برای ایشان (علیهم السلام) ثابت است، زیرا وقتی میدانیم احکامِ شرعی به واسطهی ایشان به ما میرسد قطعاً اطاعت از ایشان در تبلیغِ احکام واجب است.
🔵🔶️ جهت چهارم: وجوبِ #اطاعت از ایشان در #اوامرِ_شخصی
آیات و روایاتِ بسیار فراوانی که بیانگرِ وجوبِ اطاعتِ از ایشان (علیهم السلام) است اِطلاق داشته و همهی اوامر و نواهیِشان را شامل است، حتی آن چه ارتباطی با احکامِ شرعی نداشته و مربوط به مسائل شخصیِشان باشد.
📌 البته دلیلِ عقلیِ مستقلّ و غیر مستقلّی که در مساله وجود دارد دلالتِ تامّ و تمامی بر مطلب ندارد، اما آیات و روایات کافی است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#امام_خمینی
#ولایت_فقیه
#اصل_عدم_ولایت
#ولایت_امام
✅ مرحوم #امام_خمینی در بحثهای #ولایت_فقیه -چه در کتابِ #ولایت_فقیه و چه در #کتاب_البیع- بحث را از نقطهی #اصل_عدم_ولایت آغاز نکرده و حتی اشارهای به این اصل نمیکند؛ از این رو، ابداً بحثی در موردِ #ولایت_امام نمیکند، بر خلافِ #شیخ_انصاری و #محقّق_خویی که بحثِ مستوفایی در تبیینِ ادلّهی #ولایت_امام دارند و آن را دلیلِ خروجِ امام (علیه السلام) از ذیلِ #اصل_عدم_ولایت میدانند.
🔶️ روشِ ورودِ #امام_خمینی به بحثِ #ولایت_فقیه کاملاً بر خلافِ روشِ ورودِ #شیخ_انصاری است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#كتاب_البيع
#چکیدهی_مباحث
#ولایت_فقیه
✅ #محقّق_خویی در کتاب #مصباح_الفقاهة (ج۳/ص۲۳۷) در بیان نظریهی خود در بابِ #ولایت_فقیه میفرماید:
"و الظاهر أنه لم يُخالف أحدٌ في أنه لا يجب إطاعة الفقيه إلا في ما يُرجع إلى تبليغ الأحكام بالنسبة إلى مقلّده، و لكلّ الناس لو كان أعلم و قلنا بوجوب تقليد الأعلم، و أما في غير ذلك بأن يكون مستقلّاً في التصرّف في أموال الناس و كانت له الولاية على الناس -بأن يبيع دار زيد أو زوّج بنت أحد على أحد أو غير ذلك من التصرّفات الماليّة و النفسيّة- فلم يثبُت له من قِبَل الشارع المُقدَّس مثلُ ذلك."
✴️@fegh_osoul_rafiee
#امام_خمینی
#ولایت_فقیه
#کتاب_البیع
✅ #امام_خمینی در ابتدای کتاب #ولایت_فقیه (ج۱/ص۹) میفرماید:
"موضوعِ #ولایت_فقیه فرصتی است که راجع به بعضی امور و مسائلِ مربوط به آن صحبت شود. #ولایت_فقیه از موضوعاتی است که تصوّرِ آنها موجبِ تصدیق میشود و چندان به برهان احتیاج ندارد؛ به این معنا که هر کس عقاید و احکامِ اسلام را -حتی اجمالاً- دریافته باشد چون به #ولایت_فقیه برسد و آن را به تصدر درآورد بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت. این که امروز به #ولایت_فقیه چندان توجّهی نمیشود و احتیاج به استدلال پیدا کرده علّتش اوضاعِ اجتماعیِ مسلمانان عموماً، و #حوزههای_علمیه خصوصاً میباشد."
✅ همچنین در #کتاب_البیع (ج۲/ص۴۶۲) مینویسد:
"... و ما ذکرناه، و إن كان من واضحات العقل -فإن لزوم الحكومة لبسط العدالة و التعليم و التربية و حفظ النظم و رفع الظلم و سدّ الثغور و المنع عن تجاوز الأجانب من أوضح أحكام العقول من غير فرق بين عصر و عصر أو مصر و مصر- و مع ذلك فقد دلّ عليه الدليلُ الشرعيُ أيضاً."
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#بیع_فضولی
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۷۰۷) در مسالهی سوم از مسائلِ #بیع_فضولی در موردِ #بیع_فضولی_لنفسه میفرماید: عمدهی آنچه به #بیع_فضولی_لنفسه وارد است دو اشکال است:
🔶️🔹️ ۱- اشکال اول:
حقیقتِ #معاوضه این است که عوض و مُعوِّض در عالَمِ اعتبار در جای یکدیگر بنشینند؛ به این معنا که هر کدام از دو عوض به همان جیبی برود که عوضِ دیگر از آن جیب درآمده است.
حقیقتِ #معاوضه مقصودِ عاقدِ فضولی نیست، زیرا او غاصب است و میخواهد مالِ مالباخته را برای خودش بفروشد، بلکه مقصودِ او #بیع_فضولی_لنفسه است که حقیقی نبوده، بلکه صُوری است.
از این رو، هیچ راهی برای درستشدنِ چنین بیعی وجود ندارد.
در ادامه ایشان پاسخ این اشکال را بیان میکند:
🔹️ پاسخ اول:
این اشکال اخصّ از مُدَّعاست، زیرا این اشکال تنها در موردِ #بیع_غاصب -که علم دارد مالِ دیگری را میفروشد- کاربرد دارد.
🔹️ پاسخ دوم:
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#مکاسب
#شیخ_انصاری
#کتاب_البیع
#بیع_فضولی
#حقیقت_معاوضه
✅ از نکاتِ بسیار مهمِّی که زیربنای شکلگیریِ تعاملاتِ مُعاملی و تِجاری بین انسانهاست #حقیقت_معاوضه یا به تعبیرِ دیگر #مفهوم_مبادله است؛ #شیخ_انصاری در جایجایِ #کتاب_البیع از آن سخن به میان میآورد و بر اساسِ آن یا معاملهای را پوچ دیده و حکم به صُوریبودنِ آن معامله میکند، و یا بر اساسِ آن معاملهای را بازسازی و تصحیح میکند.
🔶️ #حقیقت_معاوضه -فارغ از صحّت یا بطلانِ خارجی و فعلیِ آن- آن مفهوم و معنایی است که عرف و عقلاء برای گونههای مختلفِ روابطِ مُعاملی و تِجاری ساخته و اثرِ خاصّی بر آن بار کردهاند.
🔷️ ساختنِ #حقیقت_معاوضه تنها به دستِ عرف و عقلاء و در یک نظامِ مُعاملی و تجاریِ جمعی و عقلایی صورت میپذیرد، و ابداً یک امرِ شخصی نیست تا هر فردی یا افرادی بتواند معاملهی خودساختهای را اختراع کند و آثاری بر آن بار کرده، روابطِ تجاریِ خود را بر اساسِ آن برقرار کند.
🔸️ از این رو، هر انسانی برای ایجادِ روابطِ مُعاملی و تجاری با دیگران ناگُزیر است در قالبِ یکی از گونههای شناختهشدهی معاملات و تجارات و در محدودهی آثارِ شناختهشدهی در نگاه عُرف و عُقلا -که در میانِ آنان اعتبار دارد- با دیگران تعامُل کند.
🔵 مهمّ این است که #حقیقت_معاوضه -همان گونه که بیان شد- یک امرِ عقلایی و عرفی است، اما #تحقّق_معاوضه به معنای ایجادشدنِ یک معاوضهی عرفی و عقلایی در عالَمِ خارج وابستهی به قصدِ انسان است؛ اینجاست که قاعدهی فقهیِ #تبعیّت_عُقُود_از_قُصُود معنا پیدا میکند.
🔹️ به دیگر بیان، هر معاملهای در حقیقتِ اعتباریِ خودش ثبوتاً وابستهی به قصدِ عرف و عقلاست، و در تحقّقِ اعتباریاش اثباتاً وامدارِ قصدِ فرد است.
#حقیقت_معاوضه
#تحقّق_معاوضه
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#بیع_فضولی
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۷۰۸) در مسالهی سوم از مسائلِ #بیع_فضولی در موردِ #بیع_فضولی_لنفسه میفرماید: عمدهی آنچه به #بیع_فضولی_لنفسه وارد است دو اشکال است:
🔷️ پاسخ دوم از اشکال اول:
#محقّق_خویی ابتدا حقیقتِ #بیع را این گونه تعریف میکند: #بیع قصد و اعتبارِ نفسانی و درونی بر تبدیلِ و جانشینیِ دو مال است که با یک مُبرِز خارجی اظهار و ابراز شود.
🔹️ ایشان در ادامه میفرماید: همین که دو طرفِ عقد باشند و چنین قصد و ابرازی نیز داشته باشند به این معنا که هر دو قصد دارند دو مال را در جای یکدیگر بنشانند #بیع تحقّق یافته است، اگر چه آن فضولی قصد کرده است مالِ دیگری را برای خود بفروشد و پولش را به جیبِ خود بزند؛ همین برای تحقّقِ حقیقتِ #بیع کافی است، چه آن که تعیینِ مالکِ دو مال نیز در تحقّقِ حقیقتِ بیع معتبر نیست.
🔸️ و در ادامه نیز میآورد: همان طور که #شیخ_انصاری فرموده است فضولی در #بیع_فضولی_لنفسه -چه غاصبانه و چه به اشتباه- خود را مالک میداند؛ گویی خود را بر صندلیِ مالک نشانده و خود را به جای او جا زده است، از همین رو، #حقیقت_معاوضه بی هیچ اشکالی تحقّق یافته است، اما روشن است که شارع و عقلاء این معاوضه را نه برای آن مالکِ ادّعایی یا مالکِ اشتباهی، بلکه برای مالکِ حقیقیاش قابلِ درستشدن میدانند، در حالی که اصلِ معامله به دستِ غیرِ مالکِ حقیقی تحقّق یافته است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#امام_خمینی
#کتاب_البیع
#ولایت_فقیه
#روایات
✅ #امام_خمینی در #کتاب_البیع (ج۲/ص۴۶۲) بعد از آن که ادله و توضیحات عقلیِ خود از ضرورتِ حکومت و #ولایت_فقیه را بر میشُمارد و همهی راهها بر نقضِ ادلّهی عقلیِ مذکور را بستهشده میداند، به سراغِ #روایات و اَخبار رفته و آنها را نیز با توجّه به ظهورات و لوازمشان -بر اساسِ همان چه که از ابتدا با بیانِ عقلی بر آن پا میفِشُرد- معنا میفرماید.
🔷️ ایشان دربارهی دلالتِ روایات و اَخبار میفرماید: "و ما ذكرناه و إن كان من واضحات العقل... و مع ذلك فقد دلَّ عليه الدليل الشرعيّ أيضاً، ففي الوافي عقد باباً في أنه ليس شيء مما يحتاج إليه الناس إلا و قد جاء فيه كتاب أو سنة، و فيه روايات... ."
🔶️ و پس از بررسی روایات و اَخبارِ عامِّ #ولایت_فقیه نيز میآورد: "... فتحصّل ممّا مَرَّ ثبوتُ الولایة للفقهاء من قِبَل المعصومين عليهم السلام في جميع ما ثَبَتَ لهم الولايةُ فيه من جهة كونهم سلطاناً على الأمّة، و لا بُدَّ -في الإخراج عن هذه الكلّيّة في موردٍ- من دلالة دليلٍ دالٍّ على اختصاصه بالإمام المعصوم عليه السلام، بخلاف ما إذا ورد في الأخبار أن الأمر الكذائي للإمام عليه السلام أو يأمر الإمام بكذا و أمثال ذلك؛ فإنه يثبُت مثلُ ذلك للفقهاء العُدُول بالأدلّة المتقدّمة".
✴️@fegh_osoul_rafiee
#محقّق_خویی
#مصباح_الفقاهة
#کتاب_البیع
#چکیدهی_مباحث
#شروط_المتعاقدین
#بیع_فضولی
✅ مرحوم #محقّق_خویی در #مصباح_الفقاهة (ج٢/ص۷۱۰) در مسالهی سوم از مسائلِ #بیع_فضولی در موردِ #بیع_فضولی_لنفسه میفرماید: عمدهی آنچه به #بیع_فضولی_لنفسه وارد است دو اشکال است:
🔷️🔸️ ۲- اشکال دوم:
غاصبِ فضولی در #بیع_فضولی_لنفسه عقدی را انشاء کرده است که مالک -در صورتِ اجازه- آن را اجازه نمیکند، و در مقابل، اجازهی مالک نیز به غیرِ آن چیزی که توسّطِ غاصبِ فضولی انشاء شده است تعلّق میگیرد؛ از این رو، چگونه این اجازه میخواهد آن عقد را درست کند؟!
🔷️ پاسخِ اشکالِ دوم:
مرحوم #محقّق_خویی با تبیینِ حقیقتِ #بیع میفرماید: حقیقتِ #بیع یعنی تبدیلِ اضافهی مالکیِ دو مال به یکدیگر، و علم و جهلِ مالک یا قصدِ عاقد هیچ تاثیری در حقیقتِ #بیع ندارد؛ از این رو، اگر عاقد به اشتباه شخصی غیر از عاقدِ واقعی را خطاب قرار داده و بیع یا شراء را برای او نیّت کند بیع صحیح است.
🔸️ در هر حال، در توضیحِ فرمایشِ #محقّق_خویی میتوان گفت: بر اساسِ قاعدهی #تبعیّت_عُقُود_از_قُصُود تا مفادِ عرفی و عقلاییِ یک عقد موردِ قصدِ عاقد نبوده باشد عقد تحقّق پیدا نمیکند، اما این که حقیقتِ عرفی و عقلاییِ هر عقدی مانندِ #بیع یا #نکاح یا #اجاره چیست در دستِ این و آن و در اختیارِ عاقد نیست؛ از این رو، اگر حقیقتِ عرفی و عقلاییِ #بیع -که بنا بر نظریهی #محقّق_خویی تبدیلِ اضافهی مالکیِ دو مال به یکدیگر است- تحقّق یابد هر قصدِ دیگری ورای آن اعتبار نداشته و لغو است، و به قابلیّتِ عقد نیز آسیبی نمیزند.
✴️@fegh_osoul_rafiee