eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
356 دنبال‌کننده
696 عکس
107 ویدیو
168 فایل
این کانال به منظور ارائه‌ی مطالب مهمّ فقهی، اصولی و طلبگی، و بارگذاری صوت تدریس فقه و اصول است.
مشاهده در ایتا
دانلود
مرحوم در بحث (ج۳/ص۱۸۳ تا ص۱۸۸) بحث مُشبِعی در معنای مفردات و الفاظ و زوایای مختلف متنِ قاعده‌ی ارائه می‌فرماید. تا آن جا که در میانه‌ی بحث خود در معنای قاعده، زمانی که سخنی از در مورد مدرک قاعده نقل می‌فرماید، می‌نویسد: "نعم، ما ذکره بعضهم من التعلیل لهذه القاعدة... لا يجري في هذا الفرع، لكن الكلام في معنى القاعدة، لا في مدركها". 🔹️ مرحوم در حاشیه‌ی شماره‌ی ۶۸ از کتاب و مرحوم در کتاب در نقد این بحث مرحوم می‌فرمایند: بحث از مفردات و الفاظ متن این قاعده هیچ اهمیتی ندارد، زیرا این قاعده نه آیه است و نه روایت، و نه معقد اجماعی قرار گرفته است. 🔷️🔸️ از این رو، تحقیق این است که این نقد و اعتراض صحیح بوده و این بخش از بحث‌های مرحوم از نگاه هیچ کارآیی فقهی نداشته و در حقیقت چیزی را ثابت نمی‌کند، بلکه کاملاً فرضی، انتزاعی و -به خودیِ خود- غیرِ قابلِ اثبات است. 🔷️🔸️ زیرا بحث از ظهور و عموم الفاظ و مفردات و به طور مثال این که باء در "بصحیحه" و "بفاسده" به معنای سببیّت است یا ظرفیّت هیچ فایده‌ای ندارد، زیرا متنی که مرحوم از ظهورات و عمومش بحث می‌کند محسوب نمی‌شود تا ظهوراتش حجّیّت داشته باشد و نیاز باشد مورد واکاوی قرار گیرد. 🔶️🔹️ از این رو، معنای قاعده، صدر و ذیل قاعده و مقدار عموم و شمولِ قاعده تنها و تنها منوط به و مدرکِ شرعیِ قاعده است؛ پس، بحث اصلی و اساسیِ این قاعده همان بحث از حجّیّت، ظهور و لوازمِ اثباتیِ این قاعده است، نه واکاویِ متنِ معروفِ این قاعده. ✴️@fegh_osoul_rafiee
مرحوم در مساله‌ی (ج۳/ص۲۷۵ تا ص۲۹۴) بارها از سخن به میان آورده، نکاتی را در مورد اجماعی که بر در عقد وجود دارد بیان می‌فرماید؛ سیر بحث ایشان حتماً نیاز به توجّه و دقّت دارد. 🔷️🔸️ ایشان در ابتدا (ج۳/ص۲۷۵) "بطلان عقد صبیّ مطلقاً" را مشهور، و سپس اجماعی دانسته است؛ این اجماع را از مرحوم ، و مرحوم ، و مرحوم نقل کرده، و البته در ص۲۷۵ و ص۲۷۶ و همچنین ص۲۸۰ با تفسیری دقیق از کلام و دایره‌ی اجماع را همان نظریه‌ی مشهور می‌داند. 🔶️🔹️ ایشان در ص۲۷۸ و ص۲۷۹ بعد از آن که عدم کفایتِ روایاتِ نظریه‌ی مشهور (بطلان عقد صبیّ مطلقاً) را نتیجه می‌گیرد تصریح می‌کند که دلیل عمده‌ی آن‌ نظریه -که نظر خود است- همانا محکیّ‌ای است که به عظیمه تقویت می‌‌شود؛ گویی دلیلِ اصلیِ ایشان، است و مؤيد آن، . سپس از مرحوم () و ( و و حتى ) و () و () و () و () کلماتی را نقل می‌کند که یا جزماً مخالف با نظریه‌ی مشهور است و دلالت بر صحّت عقد صبیّ دارد، یا تردید در نظریه‌ی مشهور است، و یا دلالت بر عدمِ اجماعی‌بودنِ نظریه‌ی مشهور است. 🔷️🔸️ جالب آن است که بعد از نقل چنین کلماتی که تحقّق را کاملاً مخدوش می‌کند ایشان چشمشان را بر تمام این کلمات بسته و در ص۲۸۰ با استفاده از "فاء" تفريع می‌فرماید: "فالإنصاف أن الحجّة في المسألة هي الشهرة المحقّقة و الإجماع المحكيّ عن ... و كذا إجماع ... . و يؤيد الإجماعين ما تقدّم عن ". 🔶️🔹️ بسیار جالب است که ایشان بعد از ابتنای کامل بر چنین‌ اجماعی در پایین صفحه‌ی ۲۸۰ با یک برگشت و استدراک تصریح می‌کند که بر اساس کلماتی که از فقهای بزرگِ نامبرده آورده شد می‌توان گفت چنین اجماعی در مساله وجود ندارد؛ ایشان در ص۲۸۰ و ص۲۸۱ می‌نویسد: "نعم، لقائلٍ أن يقول: إن ما عرفتَ... يدلّ على عدم تحقّق الإجماع"، و بعد از آن تصریح می‌کند: "و کیف کان، فالعمل علی المشهور". 🔷️🔸️ و بُهت‌آور است که در ادامه در ص۲۸۴ -کاملاً بر خلاف آن چه از کلمات و عبارات ایشان روشن است- بدون آن که نامی از به میان آورد می‌فرماید: "و الحاصل: أن مقتضى ما تقدّم من الإجماع المحكيّ... و الأخبار المتقدّمة -بعد انضمام بعضها إلى بعض-: عدمُ الاعتبار بما يصدر من الصبيّ من الأفعال... و كلِّ التزام على نفسه...". 🔶️🔹️ همچنین در ادامه نیز در ردّ نظریه‌ی محدّث کاشانی (ج۳/ص۲۸۷) نیز می‌آورد: "... فالظاهر کونه مخالفاً للإجماع". 🔷️🔸️ و عجیب آن که در ردّ نظریه‌ی کاشف الغطاء (ج۳/ص۲۹۰) دوباره سخن از شهرت به میان آورده می‌نویسد: "أما التصرف و المعاملة بإذن الأولياء... فهو الذي قد عرفت أنه خلاف المشهور و المعروف... ". ✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
#روش_شناسی_فقه #روش_فقه_شیخ #کتاب_البیع_شیخ_انصاری #اشتراط_بلوغ #اجماع ✅ مرحوم #شیخ_انصاری در مسال
❓❔❓ این رفت و برگشتی که ایشان در مورد استناد به چنین اجماع منقولی دارد -که تحقّقش به روشنی مخدوش است- تا چه اندازه در چارچوب و که مبتنی بر و جای می‌گیرد؟! ❓❔❓ آیا می‌توان چنین رفت و برگشتی را تهافت یا پریشانی در استدلال معنا کرد؟! ❓❔❓ آیا برآیندِ تراکمِ چُنان روایات و چُنین شهرت و اجماعی می‌تواند اطمینان به نظریه‌ی مشهور باشد یا تنها ظن و گمان حاصل می‌کند؟! ❓❔❓ اگر قرار باشد ما نیز این رفت و برگشت‌های این‌چُنینیِ را آن چنان که خود ایشان با یک نگاه جامع کلمات و عبارات فقهاء را تتبّع و موشکافی می‌کند موشکافی کنیم چه باید بگوییم؟! ✴️@fegh_osoul_rafiee
مرحوم در مساله‌ی ادله‌ای را برای اثبات نظریه‌ی مشهور (بطلان عقد صبیّ مطلقاً) ذکر می‌کند؛ ، ، حدیثِ ، روایاتِ ، روایاتِ . 🔶️🔹️ نقطه‌ای که بسیار سوال‌برانگیز است این است که در بحث خود در این مساله‌ حتی اشاره‌ی کوچک و گذرایی نیز به آیه‌ی ۶ سوره‌ی مبارکه‌ی نساء -که معروف به آیه‌ی است و دلالت بسیار روشنی بر حکم تصرّفات صبیّ دارد- هیچ اشاره‌ای نمی‌کند. 🔷️🔸️ این در حالی است که دیگر فقیهان در بحث حجْر صبیّ به روشنی از این آیه نام برده و بر آن استدلال می‌کنند؛ مرحوم در و و مرحوم در و مرحوم در و مرحوم در و و مرحوم در و... بارها و بارها از این آیه سخن به میان آورده‌اند. 🔶️🔹️ بعد از مرحوم نیز در و و در و در و در و... در بحث به این آیه استدلال کرده و دلالت آن را مورد بحث قرار داده‌اند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
✅ مرحوم در بحث (ج۳/ص۲۸۸) در ردّ نظریه‌ی -که به استدلال می‌کند- مانند همیشه را بر نتابیده و آن را به شدّت ردّ می‌کند. 🔷️🔶️🔸️ نکته‌ی بسیار اساسی -که باید به دقّت واکاوی و تحلیل شود- نوع رفتار فقهیِ با است، مخصوصاً در که جایگاه و موقف شارع در آن، جایگاه امضاء و نظارت است، نه تاسیس و اختراع. 🔸️ ایشان در همین بحث (ج۳/ص۲۸۸) می‌فرماید: "... و فیه إشكالٌ من جهة قوّة احتمال كون السيرة ناشئة من عدم المُبالاة في الدّين، كما في كثيرٍ من سِيَرهم الفاسدة". 🔸️ پیش از آن نیز در بحث (ج۳/ص۴۲) می‌نویسد: "و أما ثبوت السيرة و استمرارها على التوريث فهي كسائر سيراتهم الناشئة عن المسامحة و قلّة المُبالاة في الدّين ممّا لا يُحصى في عباداتهم و معاملاتهم و سياساتهم، كما لا يخفى". 🔸️ همچنین در ردّ کلام در بحث دَیْن‌بودنِ مالی که از ظَلَمه اخذ شده است (ج۲/ص۹۹) می‌آورد: "و ما ادَّعاه من السیرة، فهو ناشٍ من قلّة مُبالاة الناس، كما هو دَيْدَنهم في أكثر السِّيَر التي استمرّوا عليها... " 🔹️ اگر چه در مقابل نیز در برخی موارد در کتاب ، را مُویِّد نظریه‌ی خود دانسته، و از آن به بدی یاد نمی‌کند؛ ایشان در بحث اعتبار (ج۴/ص۲۱۶) می‌فرماید: "... و یؤيِّد ذلك جريان سيرة الناس على المعاملة بها من دون معرفة الأغلب بوزنها". 🔶️🔷️🔹️ از عبارات گوناگون ایشان در کتاب به نظر می‌رسد حتی در اعتبار چَندانی برای و بنائاتِ عقلاییِ حاکم بر نظامِ بازار و تجارت معتقد نبوده، و در جایی نیز اگر سخن از می‌آورد برای تایید و تقویت نظریه‌ای است که پیش از آن با خصوص ادلّه‌‌ای چون روایات، اجماع و شهرت اثبات شده باشد. 🔹️ این بدبینی و بی‌اعتناییِ بسیارِ ایشان به یکی از نشانه‌های روشنِ نگاهِ تعبّدگرایانه‌ی در است؛ . ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 مرحوم در (ج۱/ص۳۱۲) در بحث نسبت‌سنجی بین امکان یا عدمِ امکانِ تفصّی با موضوع و حکمِ چند بار رفت و برگشت دارند و هر بار نظریه‌ای را تقویت می‌کنند. 🔸️ ایشان از "الذي يظهر من النصوص و الفتاوى..." (ج٣/ص۳۱۳) بحث خود را آغاز می‌کند. 🔹️ سپس در عبارت "لكن الإنصاف أن وقوع الفعل..." (ج٣/ص٣١۴) و "ما ذکرناه و إن كان جارياً في التورية..." ( ج۳/ص۴۱۵) نظریه‌ی دیگری را تقویت می‌کند. 🔸️ و پس از آن، از ظاهر کلامشان پیداست که نظریه‌ی نهاییِ ایشان آن چیزی است که با عبارتِ "هذا، ولکنّ الأولَى أن يفرَّق بين..." (ج۳/ص۳۱۶) بیان می‌فرماید. ✅ آن چه در این بحث جالبِ توجّه است آن است که مرحوم در نهایتِ بحثِ خود با نادیده‌گرفتنِ آن چه به عنوانِ ظهورِ نصوص و اخبار (ص۳۱۳) و همچنین با چشم‌پوشی از استدلالِ نسبتاً خوبی که در ص۳۱۴ و قضیه‌ی عمّار که در ص۳۱۵ مطرح کرده‌اند نظریه‌ی نهاییِ خود را تنها بر اساسِ کلامِ فقیهانی چون و و و و دیگران -که همگی به تبعِ مرحوم در بیان فرموده‌اند- پایه‌ریزی می‌کند. 🔵🔸️ جالب این است که ظهورِ نصوص و اخبار را در این بحث رها کرده، و در پایه‌ریزیِ نظریه‌ی نهاییِ خود تنها بر ظهورِ کلامِ فقیهانِ نامبرده -به ویژه - اعتماد می‌کند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 مرحوم در (ج۱/ص۳۳۰) می‌فرماید: "نعم، لو صحّ ما ذکر سابقاً من توهّم أن المكرَه... لكن عرفت سابقاً أنه خلافُ المقطوع من النصوص و الفتاوى؛ فراجِع!"؛ احتمالی از جانب مرحوم (ج۲۲/ص۲۶۷) مطرح شده است که ایشان مکرَه را خالی از قصدِ مضمونِ عقد دانسته، و او را تنها مانندِ ایجادکننده‌ی صوت می‌داند. مرحوم برای ردِّ این احتمال -که آن را توهّم یاد می‌کند- می‌فرماید: این توهّم خلافِ آن چیزی است که ما با توجّه به نصوص، اخبار و فتاوای فقیهان به آن قطع و یقین پیدا کرده‌ایم. ✅ جالبِ توجّه در اینجا آن است که وجودِ قصدِ مدلول در ذهنِ مکرَه امری است حقیقی و خارجی که در ظرفِ ذهن تحقّق می‌یابد، اما ایشان در این گفتارِ خود -بدونِ تحلیلِ حقیقت‌شناسانه و یا تمسّک به اصول و قواعدِ پذیرفته‌شده‌ی عرفی و عقلایی- می‌فرماید: از نصوص شرعی و فتاوا قطع پیدا کرده‌اند که مکرَه چنین قصدی در ذهن دارد. این در حالی است که در چند صفحه‌ی پیش از آن (ج۳/ص۳۲۳) ایشان بحثِ خوبی را بر اساسِ استشکالِ آغاز کردند، اما با بیانِ نه چندان مُحکمی با "اللّهم إلا أن يقال..." و "فتأمّل" ما را به پاسخ روشنی نرساندند؛ از این رو، ایشان در ص۳۳۰ با کنارگذاشتنِ این استدلال‌ها و اصول و قواعدِ کلامی کار را با نصوص و فتاوا و قطعی که از خلالِ توجّه به آن‌ها به آن رسیده‌اند تمام‌شده دانسته و توهّمِ مذکور را باطل می‌دانند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
یکی از عناصرِ روشیِ بحث‌های این است که مطلب را با توجّه به همه‌ی انظارِ مهمّ و قابلِ بحث به خوبی وَرْز می‌دهد؛ از این رو، در یک مطلب بارها رفت و برگشت می‌کند و برای هر وجهی دلیل‌تراشی می‌کند، و گاه با عباراتی چون "و فيه" يا "و لكنّ الإنصاف" يا "اللّهم إلّا أن يقال" و یا حتی با "فتأمّل!" و "فافهم!" ضعفِ آن را آشکار کرده و پایانِ بحث را باز نگه می‌دارد. 🔶️🔵🔹️ نمونه‌ای از سیر بحث در کتاب : 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ۱- گام اول (اثبات): ایشان در بحثِ صحیح‌شدنِ بعد از لحوقِ رضایت ابتدا چند اشکالِ ضعیف را مطرح کرده و محکم ردّ می‌کند؛ رجوع کنید به عبارت "و دعوی اعتبار مقارَنَة طيب النّفس... ... لعدم مدخليّة غير المالك فيه." (ج۳/ص۳۲۹تا٣٣۰). ۲- گام دوم (اثبات): سپس در پاسخ به کسانی که را مانعِ شرعی برای صحیح‌شدنِ می‌دانند اشکالِ دقیقی را بیان می‌کند؛ رجوع کنید به عبارت "و ثانیاً: أنه يدلّ على أن الحكم الثابت... ... و هذا غیر مرتفع الإكراه." (ج۳/ص۳۳۲تا۳۳۳). ۳- گام سوم (نفی): پس از آن، با بیانِ حکومتِ بر اطلاقاتِ بیع و عقود پاسخِ مذکور را مخدوش کرده و راه را برای جریان در باز می‌کند؛ رجوع کنید به عبارت "لکن یرد علی هذا... ... فلا ینفع." (ج۳/ص۳۳۳). ۴- گام چهارم (اثبات): دوباره با تقریرِ دیگری حکومتِ مذکور را ردّ کرده و دوباره صحیح‌شدنِ (با لحوقِ رضایت) را تقویت کرده و می‌پذیرد؛ رجوع کنيد به عبارت "اللّهم إلا أن يقال: إن الإطلاقات المفيدة للسببية المستقلّة... ... و وجوب الوفاء به." (ج۳/ص۳۳۳). ۵- گام پنجم (اثبات): سپس در نتیجه‌گیریِ دوباره سخنِ خود را تکرار کرده و اطلاقاتِ بیع و عقود را طوری تفسیر می‌کند که مجال برای صحّت باز باشد؛ رجوع کنید به عبارت "فالإطلاقات بعد التقييد تُثبِت التأثير التامّ... مأخوذٌ فيه بالفرض." (ج٣/ص٣٣۴). ۶- گام ششم (نفی): در ادامه در همين نیز خدشه کرده، دوباره مطلب را برگردانده و می‌نویسد: "إلّا أن يقال: إن أدلّة الإكراه کما ترفع... و هو تعقّبه للرضا." (ج۳/ص۳۳۴) ۷- گام هفتم (اثبات): سپس دوباره همان مطلبِ قبل را تکرار می‌کند؛ رجوع کنید به عبارت "و کیف کان، فذات العقد المکرَه علیه... أو وصف تعقّبه له." (ج٣/ص۳۳۵) ۸- گام هشتم (نفی): عجیب است که ایشان در نهایت نیز امر به تامّل می‌کند که مُشعِر به ضعفِ مطلبِ قبلی است؛ رجوع کنید به عبارت "فتأمّل!" (ج۳/ص۳۳۵). ✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول و طلبگی
#روش_شناسی_فقه #روش_فقه_شیخ #شیخ_انصاری #کتاب_البیع #شروط_المتعاقديْن ✅ یکی از عناصرِ روشیِ بحث‌ها
آن چه در پیامِ قبل بیان کردیم حاویِ دو نکته‌ است؛ و . 🔸️ ۱- : در بیشترِ بحث‌های خود تنها به تحکیمِ نظریه‌ی خود و ردِّ نظریه‌ی مخالف بسنده نمی‌کند و تا جایی که از نگاهِ ایشان جای تقویت و دلیل‌تراشی برای انظارِ مخالف وجود داشته باشد بحث را پیش می‌برد. 🔹️ ۲- : به جای پرداختنِ منظّم به ادلّه‌ی هر دو نظریه کاملاً به صورت پینگ‌پُنگی بین هر دو نظریه رَفت‌وبَرگشت می‌کند به صورتی که گاه برای نظم‌دادن به آن چه فرموده است باید مدّت‌ها در لابه‌لای کلماتِ ایشان تامّل کرد تا بتوان دسته‌بندیِ درستی از بحثِ ایشان ارائه کرد. 🔶️🔸️ و اما آن به نوبه‌ی خود می‌تواند نشانه‌ای از قدرتِ استدلال و تضلّعِ بر ادلّه و قواعد بوده، و همچنین برای طالبِ علم نیز بسیار سودمند باشد، چه آن که او را در نه تنها با اقوالِ گوناگون آشنا می‌کند، بلکه راهِ تطبیق و استدلال بر قواعد و ادلّه‌ی گوناگون را نیز به خوبی به او می‌فهماند. 🔷️🔹️ و اما آن شاید بیش از آن که نشانِ علم و دقّت باشد سببِ تشویشِ ذهن و سردرگمیِ طالبِ علم است و به خودیِ خود امرِ مطلوبی نیست؛ از این رو، موردِ پسندِ باحثان و طالبانِ امروزیِ علم -که با نوعِ امروزیِ تالیف و تصنیف اُنس دارند- نیست، چه آن که کتاب‌ها، پایان‌نامه‌ها، رساله‌ها و مقالاتِ علمیِ امروزی کاملاً منظَّم و تیتربندی‌شده ارائه می‌شود و دارای بخش‌ها و فصل‌های مُبوَّب و به‌هم‌پیوسته است؛ البته بیشترِ تصنیفات و تالیفات در گذشته به همین سبک ارائه می‌شده است. 📌 البته بنا بر آن چه از -که معروف به یا یا یا هر اسمِ درست و غلطِ دیگری است- آموخته و دانسته‌ایم، این رَفت‌وبَرگشت‌ها از لحاظِ می‌تواند نشانه‌ای از این باشد که در بحث‌ها بیش از آن که به دنبالِ ردّ و ابرامِ انظار و ادلّه باشد به دنبالِ آن نقطه‌ای است که ظنّ‌ها و گمان‌ها در آن نقطه متراکم می‌شود و ایشان بر آن نقطه قَرار پیدا می‌کند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
✅ یکی از پرسش‌هایی که برای تحدیدِ حقیقتِ در (ج۳/ص۳۴۶تا۳۴۸) مطرح می‌کند این است که اگر در هنگامِ جاری‌شدنِ عقد توسطِ مالک راضی باشد آیا چنین عقدی که مقرون به رضایتِ مالک باشد فضولی است یا نیست؟ نیاز به اجازه‌ی بعدی دارد یا ندارد؟ 📚 -بعد از آن که سخنِ ابتداییِ خود را با عبارتِ "فالظاهر شموله..." (ج۳/ص۳۴۶) بیان می‌کند- در اثنای صفحه‌ی ۳۴۷ می‌نویسد: "و إن كان الذي يقوى في النَّفْس ... ... فيَجِب على المالك فيما بينه و بين الله تعالى إمضاءُ ما رضي به و ترتيبُ الآثار عليه... ". 🔷️🔸️ آن چه در این سخنِ جالبِ توجّه است این است که ایشان معتقد است اگر مالک در هنگامِ جاری‌شدنِ صیغه‌ی عقد توسطِ بایعِ فضولی در درونِ خود واقعاً راضی بوده باشد عقدِ مذکور صحیح و لازم است و مالک باید مردانگی کرده و بینِ خود و خدای خودش رضایتِ درونی‌اش را برای مشتری آشکار کند و کتمان نکند و به مشتری بگوید که معامله‌ی مذکور صحیح بوده و دارای اثر است، حتی اگر هیچ کسی نداند که او در هنگامِ جاری‌شدنِ صیغه‌ی عقد راضی بوده است. ❓❔❓ پرسشِ ما این است که آیا رَواست نظم و نظامِ تجارت، بازار و معاملات را موقوف بر وجدانِ بیدارِ صاحبِ عقد کنیم؟! آیا می‌توان نظامِ مالکیّت‌‌‌ها و نقل و انتقال‌ها در میان مردم را حواله‌ی به حساب و کتابِ آخرت دهیم؟! آیا نظم و نظامِ بازار و تعاملاتِ اجتماعی مالی و اقتصادی در میان مردم این گونه سامان می‌یابد؟ آیا این، عقلایی است؟! آیا بهتر و عقلایی‌ این نیست که نظامِ تجارت، بازار و معاملات را به گونه‌ای سامان‌دهی و قانون‌گذاری کنیم که مُبتنی بر اعتباراتِ عقلایی -مانند اِبراز به سببِ مُبرِز خارجی- باشد و البته قابلِ راستی‌آزمایی؟! ✴️@fegh_osoul_rafiee