#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#حقيقة_البيع
📚 ٧- قوله (ج۳، ص١١): فالأولى تعريفه بأنه إنشاء تمليك عين بمال... .
(مرحوم #شیخ_انصاری بعد از آن که سه تعریف از تعاریف بيع را از كلام فقهاء ذکر میکند تعریف خود را ارائه میکند: "إنشاء تمليك عين بمال")
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در نقد تعریف مرحوم #شیخ_انصاری میفرماید: چگونه ممکن است تعریف بیع چنین چیزی باشد؟! در حالی که قصد ایشان از تعریف بیع و خصوص تعریفی که ارائه کرده است ارائهی معنای مادّه و ریشهای است که در صیغهی "بعتُ" و مشتقّاتِ دیگر این مادّه استعمال میشود، همان طور که خودِ ایشان در صفحهی ۱۶ تصریح میکند: "ثم إن ما ذكرنا تعريفٌ للبيع المأخوذ في صيغة بعتُ و غيره من المشتقّات"؛ همچنین مراد از مادّه و ریشهی بیع در مشتقّات اِخباریای مانند "بَاعَ" و "یَبِیعُ" خودِ بیع است، نه اِنشای بیع.
🔶️ در ادامه ایشان تعریف خود را نیز ارائه کرده و میفرماید: تعریف صحیح این است: "تملیک العین بالعوض"؛ و باید توجّه داشت که "اِنشاءِ تمليک"، نه بیع است و نه خصوص تملیک؛ البته تملیک، جزءِ سبب برای ایجاد بیع است.
🔶️ اشکال دیگر تعریف مرحوم #شیخ_انصاری این است که "اِنشاءِ تمليك" قابل اِنشاء نیست.
بنا بر این، هر چیزی که میتواند با اِنشاء به وجود آید و میتواند دارای حالات و اطْوار گوناگونی باشد خودِ "تملیک" است؛ گاه به خودیِ خود تصوّر میشود، و گاه اِنشاء میشود، و گاه در عالَم خارج به وجود میآید، و هر کدام از این حالات نیز اثرِ خاصِّ خود را دارد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#حقيقة_البيع
📚 ۸- قوله (ج۳، ص١١): منها: أنه موقوف على صحة (جواز) الإيجاب... .
(مرحوم #شیخ_انصاری بعد از ارائهی تعریف مورد نظرشان برخی نقوض به این تعریف را مطرح و پاسخ میدهد؛ اولین نقض این است که تعریف بیع به تملیک، زمانی صحیح است که انشای بیع به لفظ "ملَّکتُ" صحیح باشد، زیرا در این صورت است که "بیع" و "تملیک" مرادف خواهند بود)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در اصل چنین اشکالی میفرماید: مخفی نماند که اصل چنین نقض و اشکالی به تعریف ایشان وارد نیست تا نیاز به پاسخدادن باشد، زیرا اگر معتقد باشیم انشای بیع با تملیک و لفظ "ملَّكتُ" -به خاطر عدم صراحتش- تحقّق پیدا نمیکند و تنها باید به لفظ "بیع" و الفاظ صریح و هممعنای آن انشاء شود، اگر معتقد به چنین چیزی باشیم تعریف بیع به تملیک با ذکر خصوصیات و قیود آن اشکالی نخواهد داشت.
🔷️ ایشان در ادامه در نقد فرمایش #فخر_المحقّقین میفرماید: آن چه مرحوم #شیخ_انصاری از #فخر_المحقّقین نقل میکند -که ایشان معتقد بوده است لفظ "ملَّکتُ" در زبان عربی به معنای "بعتُ" است- قطعاً صحیح نیست، زیرا به روشنی معنای تملیک، اعمّ از معنای بیع است.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#حقيقة_البيع
📚 ۹- قوله (ج۳، ص١۴): إذ ليس المقصود الأصلي منه المعاوضة... .
📌 این، قسمتی است که در برخی نسخههای مکاسب در متن، و در چاپ مجمع الفکر در پاورقی ذکر شده است.
(مرحوم #شیخ_انصاری میفرماید فرق بین عقد #قرض با عقد #بیع این است که مقصود از قرض، معاوضه و مقابله نیست)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در تحلیل ماهیّت عقد #قرض میفرماید: مقصود و مراد از عقد #قرض، "تملیک غرامتی" است (البته تاء غیر مبسوط در غرامت با اضافهشدن یاء نسبت بايد حذف شود، اما به جهت اشتباهنشدن مصطلح این گونه ذکر کردیم)؛ یعنی شخص مالش را تملیک میکند و مقترض باید در مقابل غرامت بپردازد.
🔸️ از این رو، تعیینِ عینِ مثل در صورت مثلیّبودن و عینِ قیمت در قیمیّبودن واجب نیست، بلکه تنها اگر مثلیّ بود باید مثل، و اگر قیمیّ بود باید قیمت را بپردازد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#حقيقة_البيع
📚 ۱۰- قوله (ج۳، ص١۵): کان بیعاً... .
(مرحوم #شیخ_انصاری میفرماید حقیقت تملیک، بیع است و "ملّکتُک" یعنی بیع)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در نقد فرمایش ایشان میفرماید: "ملّکتُک" تنها زمانی دلالت بر بیع دارد که صلح یا هبهی معوّضه اراده نشده باشد.
🔶️ حال اگر به وقوع عقود با الفاظ غیر صریح نیز معتقد باشیم "ملّکتُک" به خودی خود میتواند مفید #صلح و #هبه نیز باشد، زیرا اگر عقود با الفاظ غیر صریح واقع نشود "ملّکتُک" نه به خودی خود ظهور در بیع خواهد داشت زیرا -بنا بر این فرض- بیع مقصود نیست (به خاطر عدم صراحتش در تملیک بیعی)، و نه مُفید #هبه و #صلح است، زیرا صراحتی در این دو ندارد.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#حقيقة_البيع
📚 ۱۱- قوله (ج۳، ص١۶): أحدها: التمليك المذكور، لكن بشرط تعقّبه... .
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در تبیین یک نقد بسیار دقیق نسبت به کلام مرحوم #شیخ_انصاری میفرماید: مراد مرحوم #شیخ_انصاری از تملیک مذکور، "تملیک انشایی" است؛ یعنی تملیکی که در بیع از طرف بایع انشاء میشود. ظاهر این کلام ایشان و سایر کلماتشان -مانند تعریف ایشان از بیع- نیز همین است.
🔶️ اما این سخن با مورد استشهادشان در همین متن (یعنی: و لعلّه لتبادر التملیک المقرون بالقبول من اللفظ) با ادامهی کلام ایشان (یعنی: و لهذا لا يقال: "باعَ فلانٌ مالَه" إلا بعد أن يكون قد اشتراه غيره) سازگار نیست.
🔸️ زیرا ایشان در تعریف خود، بیع را انشای تملیک میداند، حال آن که در فقرهی دوّمی که ذکر شد میگوید: "اگر بایعی تملیک را انشاء کند، اما خریدار آن را نخرد، عرفاً نمیگویند: باعَ فلانٌ مالَه"؛ اگر دقّت شود این کلام ایشان با فقرهی دوّمی که ذکر شد متنافی است، زیرا اگر بیع را -همانند مرحوم شیخ- انشای تملیک بدانیم دیگر وجهی ندارد تملیکِ بدونِ شرائی که انشاء شده است را بیع ندانیم.
🔷️ از این رو، مرحوم #آخوند_خراسانى در ادامه میفرمایند: استشهاد مرحوم #شیخ_انصاری با تعریف مرحوم آخوند سازگاری دارد که بیع را تملیک میداند، و نه انشای تملیکی که مرحوم شیخ میگوید.
🔹️ زیرا اگر کسی انشای تملیک کند در حالی که شرایط عقد را رعایت نکرده باشد عرفاً نمیگویند: "باعَ"، و صحیح است که گفته شود: "ما باعَ"؛ فتدبَّر جیِّداً!
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#حقيقة_البيع
📚 ۱۲- قوله (ج۳، ص١۶): و لعلّه لتبادر التمليك المقرون... .
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در حاشیهی ۱۲ در ادامهی مطلب حاشیهی ۱۱ میفرماید: این که متبادر از لفظ "بیع"، تملیکِ مقرونِ به قبول است به این خاطر است که تملیکِ حقیقی بدون تملّک و قبول مشتری تحقّق نمییابد؛ یعنی این تبادر ناشی از لفظ نیست، زیرا معنای تملیک به خودیِ خود دلالتی بر قبول ندارد.
🔶️ از این رو، صحّتِ سلبِ اسمِ "بیع" از تملیکی که خالی از قبولِ مشتری است نیز از همین روست، نه به خاطر معنای موضوعٌلهِ بیع، و نه به خاطر انصرافی که ایشان در ادامه (ج۳/ص۱۷) بیان میکند.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#أحكام_المقبوض_بالعقد_الفاسد
📚 ۶۸- قوله (ج۳، ص۱۸۲): فالمهمّ بیان معنی القاعدة... .
(مرحوم #شیخ_انصاری در کلام خود (ج٣/ص۱۸۲) میفرماید: در بررسی قاعدهی #ما_یضمن و قاعدهی #ما_لایضمن آنچه مهمّ است بیان معنای این دو قاعده و مفردات و الفاظ آن دو است)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در نقد فرمایش مرحوم #شیخ_انصاری دربارهی قاعدهی #ما_یضمن و قاعدهی #ما_لایضمن میفرماید: این دو قاعده با این الفاظ و عبارت نه تنها در هیچ آیه و روایتی ذکر نشده است، بلکه به عنوان معقد اجماع نیز مطرح نبوده است؛ از این رو، بیان معنای مفردات و الفاظ آن هیچ اهمّیّتی ندارد.
🔸️ بنا بر این، باید بررسی شود که آیا مفادش با سائر قواعد همراه و سازگار است یا نه.
🔶️ و همچنین آن چه مهمّ است بیان این نکته است که با توجّه به سائر قواعد فقهی آیا #ضَمان در جمیع عقود و معاملات فاسد ثابت است یا نه؛ حال، تفاوتی نمیکند که ظاهر این دو قاعده با آن مساعدت و همراهی کند یا نکند.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#روش_شناسی_فقه
#روش_فقه_شیخ
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#ما_یضمن
✅ مرحوم #شیخ_انصاری در بحث #أحكام_المقبوض_بالعقد_الفاسد (ج۳/ص۱۸۳ تا ص۱۸۸) بحث مُشبِعی در معنای مفردات و الفاظ و زوایای مختلف متنِ قاعدهی #ما_یضمن ارائه میفرماید. تا آن جا که در میانهی بحث خود در معنای قاعده، زمانی که سخنی از #شهید_ثانی در مورد مدرک قاعده نقل میفرماید، مینویسد: "نعم، ما ذکره بعضهم من التعلیل لهذه القاعدة... لا يجري في هذا الفرع، لكن الكلام في معنى القاعدة، لا في مدركها".
🔹️ مرحوم #آخوند_خراسانى در حاشیهی شمارهی ۶۸ از کتاب #حاشیة_المكاسب و مرحوم #محقق_خویی در کتاب #مصباح_الفقاهة در نقد این بحث مرحوم #شیخ_انصاری میفرمایند: بحث از مفردات و الفاظ متن این قاعده هیچ اهمیتی ندارد، زیرا این قاعده نه آیه است و نه روایت، و نه معقد اجماعی قرار گرفته است.
🔷️🔸️ از این رو، تحقیق این است که این نقد و اعتراض صحیح بوده و این بخش از بحثهای مرحوم #شیخ_انصاری از نگاه #روش_شناسی_فقه هیچ کارآیی فقهی نداشته و در حقیقت چیزی را ثابت نمیکند، بلکه کاملاً فرضی، انتزاعی و -به خودیِ خود- غیرِ قابلِ اثبات است.
🔷️🔸️ زیرا بحث از ظهور و عموم الفاظ و مفردات و به طور مثال این که باء در "بصحیحه" و "بفاسده" به معنای سببیّت است یا ظرفیّت هیچ فایدهای ندارد، زیرا متنی که مرحوم #شیخ_انصاری از ظهورات و عمومش بحث میکند #دلیل_شرعی محسوب نمیشود تا ظهوراتش حجّیّت داشته باشد و نیاز باشد مورد واکاوی قرار گیرد.
🔶️🔹️ از این رو، معنای قاعده، صدر و ذیل قاعده و مقدار عموم و شمولِ قاعده تنها و تنها منوط به #دلیل_شرعی و مدرکِ شرعیِ قاعده است؛ پس، بحث اصلی و اساسیِ این قاعده همان بحث از حجّیّت، ظهور و لوازمِ اثباتیِ #مدرک_شرعیِ این قاعده است، نه واکاویِ متنِ معروفِ این قاعده.
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#أحكام_المقبوض_بالعقد_الفاسد
📚 ۶۹- قوله (ج۳، ص۱۸۳): و المراد بالضَمان فی الجملتین هو کون دَرَک المضمون علیه... . (قسمت اول)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در توضیح معنای #ضَمان میفرماید: #ضَمان یک اعتبار و جعل خاصّی است که آثار تکلیفی و وضعیای در شریعت بر آن بار میشود؛ مانند وجوبِ ادای مورد ضَمان به شخص مضمونله در صورت تمکّن از ادای آن. و همچنین ادای قیمت یا مثل آن، در صورت عدم تمکّن از ادای آن به خاطر تلف مثلاً.
🔶️ این چنین معنایی از #ضَمان نسبت به مالِ خودِ ضامن معنا نمیشود، بلکه در مورد مالِ دیگران است که معنای حقیقی پیدا میکند؛ زیرا روشن است که گفته نمیشود: "شخص، ضامن مال خودش است و باید خودِ مال یا بدل آن را به خودش بپردازد".
همچنین روشن است که #ضَمان به این معنایی که گفتیم -که معنای حقیقی آن است- در عقد صحیح نیز معنا نمیشود؛ از این رو، #ضَمان در "ما یُضمن بصحیحه" معنای مجازی آن است. و اقرب المجازات نیز در اینجا ضمان در صورت تلف است که اظهر آثار #ضَمان است.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#شروط_المتعاقدين
📚 ۱۰۸- قوله (ج۳، ص٢٧۵): و المشهور -کما عن الدروس و الکفایه: بطلانُ عقد الصبي... . (قسمت اول)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى -در تبیین نظریهی خود در مورد صحّت یا عدمِ صحّتِ معاملهی غلام (صبیّ ممیِّز) پیش از رسیدن به سنّ تکلیف یا احتلام- در قالب چند مطلب میفرماید:
🔶️🔹️ مطلب۱: بیشکّ معاملهای که صبیّ در آن به طور مستقلّ و به تنهایی خودْ زمامِ معامله را به دست بگیرد، حتی اگر ولیّش او را وکیل در انجام معامله قرار دهد یا به طور کلّی، امرِ معامله را به او بسپارد معاملهاش در تمام این صورتها باطل است.
دلیل این بطلان نیز اجماعی است که در کلام جمعی از اصحاب اخیار نقل شده است و همچنین روایات فراوانی است که دلالت بر بطلان دارد.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee
#روش_شناسی_فقه
#روش_فقه_شیخ
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#اشتراط_بلوغ
#اجماع
✅ مرحوم #شیخ_انصاری در مسالهی #اشتراط_بلوغ (ج۳/ص۲۷۵ تا ص۲۹۴) بارها از #اجماع سخن به میان آورده، نکاتی را در مورد اجماعی که بر #اشتراط_بلوغ در عقد وجود دارد بیان میفرماید؛ سیر بحث ایشان حتماً نیاز به توجّه و دقّت دارد.
🔷️🔸️ ایشان در ابتدا (ج۳/ص۲۷۵) "بطلان عقد صبیّ مطلقاً" را مشهور، و سپس اجماعی دانسته است؛ این اجماع را از #الغُنیة مرحوم #ابن_زهره، و #کنز_العرفان مرحوم #فاضل_مقداد، و #التذکرة مرحوم #علّامه نقل کرده، و البته در ص۲۷۵ و ص۲۷۶ و همچنین ص۲۸۰ با تفسیری دقیق از کلام #علّامه و #ابن_زهره دایرهی اجماع را همان نظریهی مشهور میداند.
🔶️🔹️ ایشان در ص۲۷۸ و ص۲۷۹ بعد از آن که عدم کفایتِ روایاتِ نظریهی مشهور (بطلان عقد صبیّ مطلقاً) را نتیجه میگیرد تصریح میکند که دلیل عمدهی آن نظریه -که نظر خود #شیخ_انصاری است- همانا #اجماعِ محکیّای است که به #شهرتِ عظیمه تقویت میشود؛ گویی دلیلِ اصلیِ ایشان، #اجماع است و مؤيد آن، #شهرت.
سپس از مرحوم #محقّق (#الشرائع) و #علامه (#القواعد و #التحریر و حتى #التذكرة) و #فخرالمحقّقین (#الإيضاح) و #محقّق_اردبیلی (#مجمع_الفائدة) و #محقّق_ثانى (#جامع_المقاصد) و #ابن_برّاج (#المهذّب) کلماتی را نقل میکند که یا جزماً مخالف با نظریهی مشهور است و دلالت بر صحّت عقد صبیّ دارد، یا تردید در نظریهی مشهور است، و یا دلالت بر عدمِ اجماعیبودنِ نظریهی مشهور است.
🔷️🔸️ جالب آن است که بعد از نقل چنین کلماتی که تحقّق #اجماع را کاملاً مخدوش میکند ایشان چشمشان را بر تمام این کلمات بسته و در ص۲۸۰ با استفاده از "فاء" تفريع میفرماید: "فالإنصاف أن الحجّة في المسألة هي الشهرة المحقّقة و الإجماع المحكيّ عن #التذكرة... و كذا إجماع #الغنية... . و يؤيد الإجماعين ما تقدّم عن #كنز_العرفان".
🔶️🔹️ بسیار جالب است که ایشان بعد از ابتنای کامل بر چنین اجماعی در پایین صفحهی ۲۸۰ با یک برگشت و استدراک تصریح میکند که بر اساس کلماتی که از فقهای بزرگِ نامبرده آورده شد میتوان گفت چنین اجماعی در مساله وجود ندارد؛ ایشان در ص۲۸۰ و ص۲۸۱ مینویسد: "نعم، لقائلٍ أن يقول: إن ما عرفتَ... يدلّ على عدم تحقّق الإجماع"، و بعد از آن تصریح میکند: "و کیف کان، فالعمل علی المشهور".
🔷️🔸️ و بُهتآور است که در ادامه در ص۲۸۴ -کاملاً بر خلاف آن چه از کلمات و عبارات ایشان روشن است- بدون آن که نامی از #شهرت به میان آورد میفرماید: "و الحاصل: أن مقتضى ما تقدّم من الإجماع المحكيّ... و الأخبار المتقدّمة -بعد انضمام بعضها إلى بعض-: عدمُ الاعتبار بما يصدر من الصبيّ من الأفعال... و كلِّ التزام على نفسه...".
🔶️🔹️ همچنین در ادامه نیز در ردّ نظریهی محدّث کاشانی (ج۳/ص۲۸۷) نیز میآورد: "... فالظاهر کونه مخالفاً للإجماع".
🔷️🔸️ و عجیب آن که در ردّ نظریهی کاشف الغطاء (ج۳/ص۲۹۰) دوباره سخن از شهرت به میان آورده مینویسد: "أما التصرف و المعاملة بإذن الأولياء... فهو الذي قد عرفت أنه خلاف المشهور و المعروف... ".
✴️@fegh_osoul_rafiee
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری
#حاشیة_المكاسب
#آخوند_خراسانى
#شروط_المتعاقدين
📚 ۱۰۸- قوله (ج۳، ص٢٧۵): و المشهور -کما عن الدروس و الکفایة: بطلانُ عقد الصبيّ... . (قسمت دوم)
✅ مرحوم #آخوند_خراسانى در ادامهی حاشیهی ۱۰۸ میفرماید:
🔶️🔹️ مطلب۲: اگر ولیّ، کارِ خرید و فروش را خود جلو ببرد و تنها اجرای صیغهی عقد را به صبیّ بسپارد، یا ولیّ بعد از چک و چانهزدن با طرف مقابل، امر عقد و انجام یا عدم انجام آن را به صبیّ بسپارد؛ مشکل است که این دو صورت را -که صبیّ با اذن و نظارت ولیّ معامله را انجام میدهد- باطل بدانیم.
🔷️🔸️ ایشان عمومات و اطلاقات فوقانی باب بیع و معاملات را دلیل چنین اشکالی میداند؛ "أحَلَّ اللهُ الْبَيْعُ" و "أوْفُوا بِالْعُقُودِ".
🔸️ زیرا اجماع منقولی که #شیخ_انصاری بارها و بارها از دیگران نقل میکند نمیتواند مُخصِّصِ عمومات و اطلاقات فوقانی باشد، زیرا قدر متیقِّن از آن اجماع، صورتی است که امر معامله کاملاً به دست صبیّ باشد که باطل است.
🔸️ همچنین سخن #علامه در #التذکرة -که #شیخ_انصاری در ص۲۷۵ از جلد سوم نقل کرده و آن را همان نظریهی مشهور میداند- نیز نمیتواند بطلانِ این دو صورت را اثبات کند؛ این که #علامه "رساندن هدیه" و "اذن دخول در خانه" توسط صبیّ را از "جمیع التصرّفات" (مستثنا منه) استثنا میکند نیز نمیتواند دلالت بر عمومِ مستثنا منه (جمیع التصرفات) کند، زیرا استثنای این دو مورد تنها دلالت بر شاملبودنِ آن مستثنا منه نسبت به افعالی مثل همان دو مستثنا دارد، و نمیتواند دلالت کند که مستثنا منه شامل همهی افعال و اقوال صبیّ (حتی اگر با اذن و نظارت ولیّ باشد) است.
ادامه دارد...
✴️@fegh_osoul_rafiee