eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
832 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
افتاده روی دوشِ نفس، بارِ نیستی عمری‌ست مانده‌ایم بدهکارِ نیستی دل بافت طرح و نقشِ هزار آرزو، ولی نقشِ بر آب شد همه بر دارِ نیستی پُشتش به خاکِ بی‌خبری گرم می‌شود هر کس که تکیه کرد به دیوارِ نیستی دلتنگِ خاک مبدأ و با یک جهان سؤال یک روز می رویم به دیدارِ نیستی از خاک آفریده و در گریه گِل شدیم شد خاکِ ما مصالحِ معمارِ نیستی گنجینه‌ای نفیس، پُر از استخوان و روح ما خاک می‌خوریم در انبارِ نیستی... ‏ @golchine_sher
فراموش کن مسلسل را مرگ را و به ماجرای زنبوری بیاندیش که در میانه ی میدان مین به جستجوی شاخه گلی ست @golchine_sher
   اشک قلم به وسعت دفتر نمی رسد چون آن حقیقتی،که به باور نمی رسد بیچاره عاشقیست که معشوق را ندید چون جان رفته ای که به پیکرنمی رسد ای دوست شِکوه نزد چه کس می بری،برو اینجا به شاه ، دست قلندر نمی رسد  دایه هرآنچه قدر،به ما مهربان شود  هرگز به مهربانی مادر نمی رسد جانا اگرکبوتر چاهی،عقاب شو زیرا کسی به داد کبوتر نمی رسد ما شمع کور سوی و تویی آفتاب حُسن شب گریه های شمع به اختر نمی رسد با خون دل به لاله نوشتم شکفته باش دنیا بدون رنج به آخر نمی رسد @golchine_sher
برای دیدن رویت دلم مهیا نیست میان صحن دو چشمم برای تو جا نیست ز بس که خانه ی یاران به رنگ دنیا شد دگر برای تو جایی به غیر صحرا نیست طبیب گونه تو درد مرا نشانم ده کسی که درد نفهمد پِیِ مداوا نیست برس به داد دل من که بی کسی سخت است اگر چه مثل تو مردی غریب و تنها نیست هر آنکه عشق تو دارد همیشه آرام است کسی که بندۀ یار است اسیر دنیا نیست شبیه صوت غریبی که روی نِی می خواند صدای غربت ما را کسی پذیرا نیست شفیع هر دو جهانم که همتم داده به تار موی تو سوگند غیر زهرا نیست @golchine_sher
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
ایکاش بهانه ای شود دستانم آغاز ترانه ای شود دستانم بگذار که لایِ دشتِ موهات گُلم دندانه ی شانه ای شود دستانم @robaiiyat_takbait
صبح شد، آی نمی‌باید خفت چشم بگشای که خورشید شِکفت باز کن پنجره را با دم صبح باید از خانه ی دل، گَرد پریشانی رُفت @golchine_sher
این بار هم تمام خطاها به پای من اما نخواه اینکه تو باشی خدای من من مانده‌ام چگونه بگویم چه قصه‌‌ای‌ست  مابین چشمهای تو با شعرهای من چوب حراج می‌زنی امروز بر دلم ای جو فروش دلبر گندم‌نمای من آخر چگونه می‌شود از عشق با تو گفت وقتی که رنگ بر تو ندارد حنای من! عمری که من دچار تو بودم تمام شد حالا بیا تو باش کمی مبتلای من بگذر از آنچه بین من و تو گذشته است این بار هم تمام خطاها به پای من @golchine_sher
ای جان! تو را به جان من خسته‌جان بمان دیگر بگو چگونه بگویم بمان؟ بمان از رفتنت همیشه خبر داده‌ای، ولی یکبار هم بدون خبر ناگهان بمان آغوش من به داشتنت گرم می‌شود ای مرغ پر گشوده در این آشیان بمان می‌میرم از حسادت خندیدنت به غیر از چشم‌های هرزه ی مردم نهان بمان «دلتنگ و دل‌سپرده» ، « دلارام و دل‌فریب » ما را چنین بخواه و خودت آنچنان بمان @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر شانه ی تو نعش شهیدی ست همچنان یعنی که با تو نور امیدی ست همچنان در دست کودکان تو از جنس بال و پر در این حصار تنگ کلیدی ست همچنان هر لحظه در مصیبت گل های پرپرت بر سینه ی تو داغ جدیدی ست همچنان فردای این زمانه ی چشم انتظار را   پیشانی تو صبح سپیدی ست همچنان کار تو لاله بودن و زیبا شکفتن است تا کار دشمن تو پلیدی ست همچنان ای غرق خون چه خوب نشان می دهی به ما عالم حسینی است و یزیدی ست همچنان @golchine_sher
به هوش بودم از اول، که دل به کس نسپارم شَمایلِ تو بدیدم، نه عقل مانْد و نه هوشم! @golchine_sher
با اینهمه لطف و سر به زیری چه کنم تو بارش ابر و من کویری چه کنم گور پدر دلار و نفت و تحریم آغوشت اگر ز من بگیری چه کنم @golchine_sher
کدام صـیغه؟ نــه جمعـم، نــه مــفردم ،بانــــو خودت بــــــگــو چـه کــنـم؟ مـن مُـردَّدم، بانـــو خودت بـگــو چـه کــنم؟ مـن بـه جبر مطلق تـو بــدون آنـــکـه بـخـــواهـــم ـ مـقــیـَّدم، بانــــو بــرای یـافـتنت، هــفـت شـــــــــهر را گــــشتم بـه حــکم قــرعــه بــه ســویت نـیـامدم،بانـــو بــه دسـت شــعله ای از گـم شدن نـجـاتم ده چـــــــراغ گــــمـشـده در راه مـــقـصدم، بانـــو دلــیــل خـلـقـت مــن انعکـــاس خصلت توست بـــــرای دم زدن از خـــوبــی ات بـــَدَم، بانـــــو نـــــــگیــر خــــرده اگـــر خـلـوت تـــو را دیـــدم تــــو مـلـتـفت نشدی؟ (مــن کـه در زدم بانو) @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
. وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد نوری میان عرش معلی درست کرد با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد مارا گدای "اُم اَبیها" درست کرد ما را شبیه خلقت بی انتهای خود از خاک پای حضرت زهرا درست کرد از اشک های مادر ما آب آفرید با گریه های فاطمه دریا درست کرد از تار و پود چادر مادر نخی گرفت حَبلُ المَتین برای گداها درست کرد اصلاً دلیل خلقت دنیاست ، فاطمه نور خدا و زهره ی زهراست ، فاطمه بانوی آب و آینه ، بانوی آفتاب ای قطره های اشکِ نمازِ شبت گلاب لبخند میزنی و نبی فکر میکند این خنده ی خداست نشسته میان قاب هم کوثر خدایی و هم بَضعَةُ الرَّسول هم ذوالفقار و ذکر قیام ابوتراب رزق تمام عالم از این خانه می رسد حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب من هر نفس که بی تو کشیدم گناه بود هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب ای چادر تو ، سایه ی روی سر همه یا فاطمه ، فقط تو شدی مادر همه حق را کنار سفره ی مولا شناختیم از وصله های چادر زهرا شناختیم با قطره های اشک به کوثر رسیده ایم مادر تورا شبیه به دریا شناختیم در روضه ی تو ، "مَنْ عَرَفَ نَفْسَه" دیده ایم خود را شناختیم ، تورا تا شناختیم ما بنده ی "فَقَدْ عَرَفَ رَبَه" نیستیم با مهرِ مادریِ تو اما شناختیم زهرا چقدر زحمت مارا کشیده است تا اینکه بین روضه خدا را شناختیم مارا نوشته اند مسلمان فاطمه ایمان ماست ، بسته به ایمان فاطمه حق را علم علیست ، علمدار فاطمه ست بانوی استقامت و ایثار فاطمه ست در خانه ای که واژه ی برخواستن علیست ذکر قیام حیدر کرار فاطمه ست تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علی ست تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمه ست اصلاً علی ست فاطمه و فاطمه علی ست در پشت در علی ست ، نه! انگار فاطمه است آن بانوی رشیده که از حال می رود در سجده هاش ، با تن تب دار فاطمه ست مقتل نوشته بود تورا بی هوا زدند مقتل بگو که مادر ما را چرا زدند؟ آتش به روی قامت در بود و یک نفر آری هجوم چند نفر بود و یك نفر قرآن به روی نیزه که نه ، زیر دست و پاست کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر سینه سپر نموده فدای ولی شود این هجمه ها به سمت سپر بود و یک نفر فرصت نکرده است علی را صدا کند موج بلا و اوج خطر بود و یک نفر زهرا نشسته بود به دامان خویشتن فضه گواه داغ پسر بود و یک نفر پروانه سوخت و وسط شعله ها نشست آیینه ی تمام نمای خدا شکست کانال اشعار احمد ایرانی نسب در ایتا👇 https://eitaa.com/ahmadiraninasab کانال اشعار احمد ایرانی نسب در تلگرام👇 https://t.me/ahmadiraninasab
هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار یا به دیدار من ابری نیا... تر میشوی @golchine_sher
دستان پر از سخاوت بارانی معصومه ترین قبیله ی ایمانی تو فاطمه پاره ی تن خورشیدی آئینه هل اتی علی الانسانی ________________________________ باران شد و بر روی زمین نازل شد با خاک در آمیخت سرآ پا گِل شد این قطره ی بی نشانه در سایه عشق روح تو در آن دمید و نامش دل شد @golchine_sher
‌ ‌ ‌‌‌‌‌دل می‌بَری و فکر اسیران نمی‌کنی بیچاره آن کسی که شود مبتلای تو! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@golchine_sher ‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‍‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سرقرار همیشه در انتظار توام بیا قرار دل من که بیقرار توام درخت ریخته برگم که در هجوم خزان در  آرزوی  بهارم ، در  انتظار   توام شبیه ذره ام و مِهر توست در دل من تو آفتابی  و  من  همچنان غبار  توام شراب  نام  تو  را صبح  جمعه  می خواهم نه صبح جمعه که هر لحظه را خمار توام به دشت بی کسی خود نشسته ام ، دریاب مرا که  تشنه ی  دیدار  چشمه  سار  توام اسیر ظلمت خویشم ،در این شب یلدا به شوق  سر زدن صبح روزگار  توام فراز دارم و سر می دهم ثنای تو را که افتخار من اینست سر به دار توام @golchine_sher
نشسته‌ام بنویسم غزل، میّسر نیست تو نیستی... غزلم عاشقانه دیگر نیست نگاه کن همه‌ی شهر عاشقت بشود که گفته چشم تو از چشم آهوان سر نیست؟ یک اتّفاق قشنگی، که در تمامی عمر به جز نگاه تو، چیزیم در برابر نیست تو باش و چشم تو، هرگز برای من چیزی از این ستاره‌ی دنباله‌دار بهتر نیست بیا و مشت خودت را برای من وا کن اگرچه حاصلم از عشق، غیر خنجر نیست هزار بار سرودم تو را و می‌دانم هنوز قصّه‌ی زیبایی‌ات مکرّر نیست... @golchine_sher
آبــــروی آفتـــــاب و آبـــــروی ماه؛ زهرا در شروع عاشقی؛ معنای بسم الله؛ زهرا عزت دین است و دنیا ؛ اوکه خود ام ابیهاست براصول و برفروع دین خود آگاه زهرا بر حسن هم برحسین اموخت راز عاشقی را در تمام سوره ی حق آیه ی دلخواه زهرا معنی حجب و حیا الگوی انسان  مسلمان شاه بانوی دو عالم  ماه زهرا راه زهرا   در مسیر مستقیمش گمرَهی معنا ندارد در صراط عشق هرجا هرزمان همراه زهرا یاعلی گفت و همیشه باعلی در هرکجا بود هم نوا با ناله هایش دردل هرچاه زهرا وزن سنگین کلامش گرچه در بحری طویل است  در بهار زندگانی صامتی کوتاه زهرا یاد و نام  دل نشینش هرزمان مشکل گشا شد بر لب پیر و جوان درهرکجا هرگاه زهرا از در و دیوارها عمریست برمیخیزد از درد آه زهــرا! آه زهــرا! آه زهــرا! آه زهــرا! «شدتی» @golchine_sher
سر بگردان، پهنهٔ رنگین کمان از دست رفت ماه را دعوت نکردی ، آسمان از دست رفت در افق دنبال کشف طالع «سعد»ی ولی در زمین اقبال خوش یُمنِ زمان از دست رفت باغمان باد خزانی را به پشت سر گذاشت ناگه اما دست رنج باغبان از دست رفت جاده‌ها را مه گرفت از آه سرد سینه‌ام شب چراغ روشن ده، ناگهان از دست رفت دل به دریا دادم و دلخوش به وصل روی رود شد سراب و جوشش رودِ روان از دست رفت در سیاهی‌های شب در جستجوی سایه‌ها غافل از فانوس راهیم و نشان از دست رفت کودکم گهواره‌اش را تازه باور کرده بود دید عمرش مثل تیری در کمان از دست رفت @golchine_sher
سالها دلم تو را تپیده است سیبی از تو، عشق من نچیده است دستهای من چرا نمی رسد؟ میوه های باغ تو رسیده است! باد بی جهت که نیست بی قرار بی گمان لب تو را چشیده است از درختها بپرس، دل کجاست؟ سمت گیسوان تو پریده است چار فصل سال، میوه می دهد مثل باغ تو کسی ندیده است مست کرده بوی تو بهار را عطر گیسوان تو وزیده است ریشه کرده ای درون جان من شاخه ات ولی مرا بریده است! آن انارِ ِپیش تو دل من است دانه دانه، اشک من چکیده است آفریده خالقت تو را ولی شاعری چو من نیافریده است! @golchine_sher
دوباره مثل تو بی اختیار می گریم و پا به پای هوای بهار می گریم چو مادری که دلش داغ نوجوان دیده بریده از همه، دیوانه وار می گریم تو آرزوی قنوت نماز من شده ای ببین! برای تو روزی سه بار می گریم ببخش! عاشق تو رازدار خوبی نیست میان کوچه اگر بی گدار می گریم! به یاد خاطره ی کوله بار بسته ی تو همیشه پشت سر هر قطار می گریم… @golchine_sher
. 😍تو ایتا محاله مثل این کانال پیدا کنی بیا حالت رو خوب کن😍 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
دیدم که چه بی درنگ زد بر مویت نقشی چِقَدر قشنگ زد بر مویت ایکاش که مُرده بودم آن وقتی که آقای نسیم چنگ زد بر مویت @robaiiyat_takbait
صبح یعنی تو بخندی دل من باز شود پلک بگشایی و از نو غزل آغاز شود صبح یعنی که دلم گرم نگاهت باشد آسمان، عشق، زمین با تو هم آواز شود @golchine_sher
تشنه بودم جای آب از جام جانش شعر ریخت مثل باران ازدل هفت آسمانش شعر ریخت نور می پاشید چون خورشید روی دفترم بارها از چشمه ی رنگین کمانش شعرریخت از کتاب سینه اش باغی بروی من گشود روی گلبرگ لبم با آن دهانش شعرریخت بی زبان بودم برای گفتن نامش ، که او جای حرف از واژه های مهربانش شعر ریخت غُصه هایش را نمی دیدم ولی حتما خدا بارها درچهره ی شاد و جوانش شعرریخت آنقدر درگوش من می گفت شاعرمی شوی شاید اصلا لابه لای لقمه نانش شعرریخت ذوق من با اینکه در اندازه ی شوقش نبود از دلش پیوند زد، از استخوانش شعرریخت عاشقم امروز اگر با شعر حالم عالی است چون پدر باعشق ازعمق روانش شعرریخت @golchine_sher
چه بود سهم من از عشق _خنده‌ای کوتاه چه بود قسمتم از عمر _گریه‌ای جانکاه اگر نبود فراقت نمی‌نوشتم شعر اگر نبود خیالت نمی‌کشیدم آه چگونه سر نگذارم به شانه‌ات ای کوه چگونه دل نسپارم به دیدنت ای ماه به حکم عشق فقط حرف، حرفِ معشوق است به حکم عقل تو هم عاشقی و هم خودخواه اگر قرار به دل‌کندن از هم است که هیچ اگر هنوز بنا عاشقی است بسم‌الله... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا