#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
خدا گر بار ایمان تو را سنجد سرِ مویی
به میزان عمل، سالم نمیماند ترازویی
کنار حسن تو، جنات تجری تحته الانهار
به مشتی سبزه میماند که روئیده لب جویی
قدت در روزگار شعب خم شد لحظه در لحظه
ولی نگذاشتی از غم بیفتد خم بر ابرویی
"علی ابن ابیطالب" علی نامش سه گام از تو
عقب تر گام برمیدارد از روی ادب گویی
تو چون اصحاب کهفی در مثل، تاریخ میگوید:
از اسلامت نبرده هیچ موقع دشمنت بویی
اگر اسلام باقی ماند سویی همتت بود و
خدیجه ثروتش سویی، علی تیغ خمش سویی
غزل را بی تعلل نذر سلطان ادب کردم
مگر بخشد به من عیب قوافی را و پر گویی
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
پر از مدح محمد بود دیوان ابوطالب
که غیر از او نبوده در در دلوجان ابوطالب
اگر حتی تمام مکه با او دشمنی میکرد
شبیه کوه محکم بود پیمان ابوطالب
چنان دین زیر دِین جانفشانیهای او مانده
که مینامند ما را هم مسلمان ابوطالب
کسی حتی اگر فکر جسارت بر نبی میکرد
طرف میشد به برق تیغ برّان ابوطالب
به دستان خودش پروردگار عشق پروردهست
گلی مثل علی را در گلستان ابوطالب
بنیهاشم مسیر رستگاری را نمیپیمود
اگر سکّان نمیشد تحت فرمان ابوطالب
بدونشک بدل میشد به ویرانه تمام شهر
نمیافتاد اگر در دست عمران ابوطالب
پیام آورده جبریل امین از حق به پیغمبر؛
که "آتش دور باد از حول دامان ابوطالب"
کرامت نسل اندر نسل ارث خانهاش میشد
اگر میشد کسی یکبار مهمان ابوطالب
پیمبر سفرهی او را نمکگیر خودش کرده
چه بنویسیم ما از برکت نان ابوطالب
تمام روزی یکسال خود را با خودش میبرد
اگر یکوعده میآمد سر خوان ابوطالب
به یُمن مقدم پاک رسول مهربانیهاست
که حتی شعب شد ملک سلیمان ابوطالب
محمد جای خود را داشت، اما در همان دیدار
بحیرا بعد از او ماندهست حیران ابوطالب
علی سر نهانش بود و باید پرده برمیداشت
شکاف کعبه از این راز پنهان ابوطالب
اگر آن سال را پیغمبر "عامالحزن" نامیدند
سبب این شد که سنگین بود هجران ابوطالب
نه بویی برده از ایمان، نه بویی برده از اسلام
مسلمانی که شک دارد به ایمان ابوطالب
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش
ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش
چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان
مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش
همان والامقامی که به غیر از چارده معصوم
خدا بر خیل خوبان جهان داده ست رُجحانش
یگانه مؤمني که طبق قول حضرت باقر
بُوَد سنگین تر از ایمان کُلّ خلق ؛ ایمانش
چگونه جان پیغمبر نخوانم آن کسی را که
کسی مثل علی عالی اعلاست جانانش
به شُهرت مؤمن آل قریش و سیّد بَطحاست
اگر چه داده است عبدالمُطلّب،نام،عِمرانش
بنازم شهسواری را که وقت حفظ پیغمبر
علی در سِنّ کم بوده ست با رغبت به فرمانش
بُوَد نام عروس و همسرش با مادرش یکسان
خدا اینسان به نور فاطمه کرده درخشانش
به طعن خار از زیبایی گل کم نخواهد شد
چه غم گر کافری او را بخواند نامسلمانش
علی وقتی قسیم جنّت و نار است،بابایش
بُوَد همسایه ی ختم رُسُل در باغ رضوانش
همانطوری که از اوّل موحّد بود ابوطالب
به اسلام حقیقی ختم شد بی شُبهه پایانش
چه دردی داشت داغ رفتنش که در عزای او
علی و مصطفی و فاطمه بودند گریانش
علی هنگام غسل او دل دریایی اش می سوخت
که می افتاد روی نعش بابا اشک چشمانش
گمانم یاد چندین سال بعد افتاد که باید
بشوید نیمه ی شب یاس را در بیت الاحزانش
#محمد_قاسمی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#دوبیتی
نام تو به روی لب مکرر دارد
در دل غم داغ تو پیمبر دارد
یک لحظه به ایمان شما شک نکند
هر کس که به دل ولای حیدر دارد
#کمیل_کاشانی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
کدام شعر به وصفش سر خطر دارد؟
به وصف او که خودش شعرهای تر دارد!
تمام شعر جهان یک طرف، مقابل آن
قصیده ای که مدال از پیامبر دارد
بگو به قوم عرب مصرعی مشابه آن
بیاورد هر کس دعوی هنر دارد
به ارث برده علی از پدر دلیری را
به وقت معرکه چون شیر اگر جگر دارد!
فضایلش را از فاطمه سوال کنید
عروس خانه از این رازها خبر دارد
کسی که گفته مسلمان نبود ابوطالب
بیاورد سند معتبر اگر دارد
به مدحت پدری که علی ست فرزندش
سزاست کعبه ی شعرم شکاف بردارد!
به حول محور او واژه واژه ی غزلم
قدم برهنه به رسم طواف بردارد
کسی که سینه ی اشعار کفر را بدرد
اگر که تیغ بلیغ از غلاف بردارد
به پای مصرع شعرش نمی رسد حتی
جهان واژه اگر ائتلاف بردارد!
#علی_سلیمیان
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
ابوطالب شدی و دست حق در آستین داری
چنین نور امیرالمومنین را در جبین داری
به صورت نور حیدر را به سیرت حسن احمد را
جمالی آنچنان داری کمالی اینچنین داری
زمان از تو زمین از تو امان از تو امین از تو
ستون آسمان ها هستی و پا بر زمین داری
مسلمان بوده ای وقتی نبود اصلأ مسلمانی
بدین ترتیب دین داری و عمری درد دین داری
بلاغت در سخن داری دقیقأ مثل فرزندت
به هنگام رجز خوانی کلامی آتشین داری
از آن سو جعفر طیار از این سو حیدر کرار
چه سهمی پیش آن داری چه ارثی نزد این داری
نبی با رفتنت یک سال را سال عزا خوانده
عجب جائی میان قلب ختم المرسلین داری
اگر در خانه کس باشد همین یک جمله بس باشد
همین بس که تو در خانه امیرالمومنین داری
#محسن_صرامی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#دوبیتی
ای باب علی! تو ز آفرینش به سری
زیرا که تو را بُوَد بدینسان پسری
بر جملهی ماسوا علی هست پدر
حیران تو هستم که علی را پدری
#اشراق_آصفی
#حضرت_ابوطالب_عليه_السلام
با درد و با غم هم همنشين و آشنا بود
اما به هر درد و غمي بي اعتنا بود
قبل از نزول آيه ي تطهير حتي
او شامل شان نزول انما بود
چيزي نبايد گفت در مدحش جز اينكه
فرزند او حيدر علي مرتضي بود
حكم پدر را او براي مصطفي داشت
پس با دل و جان تكيه گاه مصطفي بود
او مثل و مانندي ندارد تا قيامت
از هر نظر قطعأ حساب او جدا بود
وقتي خداي ديگران بت هايشان بود
او هر سحر گرم عبادت با خدا بود
ايمان او سنگين تر از ايمان خلق است
از بس وجودش خالي از عجب و ريا بود
هر كس به ايمان ابوطالب كند شك
ايمان ندارد نقطه چين اهل خطا بود...
#محسن_صرامی
#حضرت_ابوطالب_عليه_السلام
به وصف تو به جز آیات قرآنی نمی آید
که در توصیف نور الفاظ چندانی نمی آید
به غیر از شرح شأن باشکوه خاندان تو
به توصیف کسی که " آل عمرانی " نمی آید
ندارم شک که دین از اعتبارت معتبر بوده
بدون گل که رونق در گلستانی نمی آید
نشسته نام تو بعد از علی باید همین باشد
کنار نور هرگز غیر نورانی نمی آید
حمایت از تو ، ثروت از خدیجه ، تیغ از حیدر
بدون این سه بویی از مسلمانی نمی آید
نه تنها بر علی که بر محمد هم پدر بودي
چنین شأنی دگر بر هیچ داماني نمی آید
به ایمان اباذرها و سلمان ها قسم دیگر
که هرگز مثل ایمان تو ایمانی نمی آید
تو تا از دار دنیا یک علی داری چه کم داری
به دارایی تو هرگز سلیمانی نمی آيد
زمانه بعد تو بر خاندانت سخت می گيرد
پس از تو بر علي انگار آسانی نمی آید
#علی_کاوند
#حضرت_ابوطالب_عليه_السلام
همیشه جوهر تحریف در جریان تاریخ است
که هر چه میکشیم امروز هم تاوان تاریخ است
بلایی بر سر تاریخ آمد که پس از ده قرن
حقیقت همچنان در نیمهی پنهان تاریخ است
حقیقت را زمانی مردمان با زر عوض کردند :
اگر امروز دین کاسب ترین دکان تاریخ است
حقیقت را به جرم باعلی بودن گرفتند و
حقیقت چهارده قرن است در زندان تاریخ است
ابوطالب حقیقت بود و صد افسوس کتمان شد
که این بعد از سقیفه بدترین کتمان تاریخ است
علی مردانگی را مثل غیرت از پدر آموخت
پدر اسطوره ی رویایی مردان تاریخ است
علی فاضل ترین مرد جهان بود و به تعبیری
ابوطالب ابوفاضلترین انسان تاریخ است
علی مولای ما مولاترین مولای عالم بود
اگر سلمان او سلمانترین سلمان تاریخ است
معاویه فراوان داشت تاریخ جهان اما :
علی پاینده می ماند ؛ علی پایان تاریخ است
خدا از طرح ایوان نجف عرش خودش را ساخت
و ایوان نجف زیباترین ایوان تاریخ است
اگر چه با علی و نسل او بد کرد این عالم
ولی روز ظهوری هست که جبران تاریخ است
علی می آید و از نو حکومت میکند آری
زمان رجعتی که بهترین دوران تاریخ است
#محسن_سلطانی
#حضرت_ابوطالب_عليه_السلام
#رباعی
در اوج فلک ستارهای ثاقب بود
پیغمبر ما به دیدنش راغب بود
داغی که شکست قلب پیغمبر را
داغ و غم هجران ابوطالب بود
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
ای باب علی!ز آفرینش به سری
زیراکه تو را بُوَد بدینسان پسری
برجملهی ماسوا علی هست پدر
حیران تو هستم که علی را پدری
#اشراق_آصفی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
کنار بسترت عالم حزین است
که داغت داغِ ختمالمرسین است
دم آخر پیمبر گفت و گفتی
فقط حیدر امیرالمومنین است
#حسن_لطفی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#مدح
#مربع_ترکیب
ای عموی حضرت خورشید ، ای فرزند ماه
ای برای آخرین پیغمبرِ حق ، تکیه گاه ...
بهترین یار و ملازم ، بهترین پشت و پناه
ذوب در دین خدا گردیدی از آغازِ راه
عطر اَکملت لکم با تار و پودت شد عجین
نوش جانت باد آغوشِ امیرالمؤمنین ...
وارث کعبه تو هستی سید بطحا تویی
ابن ساقی و ابا ساقی تویی ، سقا تویی
ما سراپا تشنه ایم و حضرت دریا تویی
صاحب نورِ علیِ عالیِ اعلا تویی ...
ای که هردم میچکد از هردمت جوشن کبیر
دستگیر عالمی پس دست ما را هم بگیر
لحظه ای که بوی باران ابابیل آمده
از فراز آسمان ها سیل سجیل آمده
یا سپاه ابرهه با لشگر فیل آمده...
یا زمانی که به کوهِ نور ، جبریل آمده
شاهدِ اعجاز و اسرارِ نبوت بوده ای
بر سرِ سجاده های وحی دعوت بوده ای
لحظه ای که کعبه آغوش خودش را باز کرد
یاعلی گفت و مسیری تازه را آغاز کرد...
جعفر طیار با عشق علی پرواز کرد
تا فلک این ذکر زیبا را طنین انداز کرد
نسل در نسل تو با شور شهادت زنده است
با رشادت های تو دین خدا پاینده است
رسم تو دلدادگی بود اسم تو عبد مناف
در شب موی محمد می نمودی اعتکاف
یار غارش بودی و با دشمنانش در مصاف
سال ها گِردِ رسول الله بودی در طواف
کعبه ی حاجات تو چشم رسول الله بود
دیده ی حق بین تو تفسیرِ لا اکراه بود...
غرق بودی در شکوه قل هوالله احد
مست بودی دائم از صهبای الله الصمد
معنی نورٌ عَلی نورید با بنت اسد
از ازل نور علی با توست تا شام ابد
پس بخوان در هر سحر با حضرت پروردگار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
غربتِ شعبِ ابیطالب پریشانت نکرد
تندبادِ حادثه درگیر طوفانت نکرد
ای پدر ، این ناگواری ها پشیمانت نکرد
تو مسلمان بوده ای احمد مسلمانت نکرد
بیگمان مشمول لطف حضرت صاحب شده است
هر که مجنون علی بن ابیطالب شده است ...
#احمد_علوی
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#وفات
#مثنوی
ای همه جا یار رسولخدا
محـرم اسـرار رسولخدا
عاشق و دلـدادۀ ختـم رسـل!
پارۀ دل در قـدمت شاخـه گل
کفـر ز اسـلام تـو انـدر ستوه
کفۀ ایمان تو سنگین چو کوه
وصل نبـی را همـهجـا طالبی
حامــی اســلام ابــوطالـبی
قـدر تـو برتـر ز تمـام قریش
نجـل تـو آقـا و امـام قـریش
حامی جان بـر کف پیغمبـری
جان به فدایت که اباالحیدری
قلب محبـان علـی مشهـدت
پشت نبی گرم شد از اشهدت
حضرت صادق، شه دنیا و دین
حجـت حـق، کعبـۀ اهـلیقین
گفت ز هـر مؤمـن یکتـاپرست
کفۀ ایمـان تـو سنگینتر است
صلـب تـو بایـد که علی پرورد
حجــت حــی ازلــی پــرورد
صلب تو دریا و علی گوهـرش
خواجـۀ لـولاک، ثنـاگستــرش
یـار و طرفــدار محمّــد تویی
شـاخص انصـار محمّــد تویی
رفتـن تـو غـربت اسـلام شـد
روز محمّـد ز غمـت شـام شـد
داشت پیمبر ز غمت حال حزن
سال وفات تو شدی سال حزن
روح خدایـی بـه تـن پـاک تو
لاله ایمـان دمـد از خـاک تـو
صدق و خلوص تو قبول خداست
زائـر قبـر تـو رسـول خـداست
قلب نبی سوخت بـه یـاد غمت
اشک علـی ریختــه در ماتمت
ســلام مخصـوص خـداوند تو
بر تو و بـر همسـر و فرزنـد تو
جز تـو که بـر خـدا ولی پرورد؟
جعفـر طیــار و علـی پــرورد؟
نسل عقیلت شهدای حسین
مسلمت اولین فدای حسین
تا که سحر صبح شود روز شام
بر تـو و ابنـاء تـو بـادا سـلام
#استاد_غلامرضا_سازگار
#بیست_ششم_رجب
#وفات
#حضرت_ابوطالب_علیه_السلام
#غزل
نه اینکه سوره ابوطالب است و آیه علی ست
چنانکه قبل علی بوده مبتدای علی ست
همین که لب به سخن باز می کند انگار
هِجا هِجای نبی و صدا صدای علی ست
به استناد حدیث،او پدربزرگ همه است
فقط به خاطر این که پدر برای علی ست
به استناد به اصلاب شامخه،انگار
دلیل پاکی او نیز در ازای علی ست
پدر که جای خودش،جنتش شده تضمین
به روز حشر هر آنکس که آشنای علی ست
بریده باد زبانش کسی که مُشرک گفت؛
به آنکه حد پرستیدنش خدای علی ست
رضایت پسرش در رضایت پدر است
رضای حضرت حق هم که در رضای علی ست
چنانکه بردن نامش گره گشای همه ست
دعا به حق پدر هم گره گشای علی ست
شب مَبیت به بستر،غدیر بر منبر
علی به جای نبی و نبی به جای علی ست
نگو بهشت که عرش است زیر نعلینش
به روی دوش نبی چون که رد پای علی ست
#مهدی_رحیمی
.
#حضرت_ابوطالب
شده طوطی طبع من ثنا خوان ابوطالب
تمام هستیم بادا به قربان ابوطالب
که جز معصوم باید دم زند از حقّ عرفانش؟
نه هر کس آشنا باشد به عرفان ابوطالب
نظیر لیلة القدری که ناپیدا بود قدرش
عیان بر خلق نبود قدر پنهان ابوطالب
به ایثار و خلوص و عشق و عرفان و جوانمردی
گواهی می دهد اشعار دیوان ابوطالب
بود لعن خدا بر هر که او را مشرکش خواند
که غرق نور حق باشد دل و جان ابوطالب
چه توفیقی از این بهتر که بابای علی باشد؟
بنازم من به این توفیقِ شایان ابوطالب
به میلاد علی لوحی برای تسمیت آمد
خدا بگذاشت آن را روی دامان ابوطالب
مپرس از من که جانان ابوطالب که می باشد؟
بود شخص رسول اللَّه جانان ابوطالب
از آن روز الستی که برای یاری احمد
تعهّد داد، ثابت ماند پیمان ابوطالب
سبب شد تا نبی آیین خود را منتشر سازد
تلاش بی امان، سعی فراوان ابوطالب
چنین فرمود پیغمبر، که از ایمان خلق اللَّه
وزین تر هست اندر کفه، ایمان ابوطالب
یقیناً ملتجی با ذکر این اشعار ناقابل
نگردد نا امید از لطف و احسان ابوطالب
#علی_اصغر_یونسیان ملتجی
#حضرت_ابوطالب علیهالسلام
#مثنوی
🔹هوادار محمد🔹
کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
کسی بشکوه، همچون بوقبیس و صور و نور است او
نفسگیر است وصف نام او، صعبالعبور است او
به جا ماندهست در دوران هزاران رمز و راز از او
سخن گفتهست در لفافه تاریخِ حجاز از او
به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب
تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب ابوطالب
ابوطالب که آرامش گرفت آرامش از لحنش
نمکگیر است دنیا تا ابد از سفرۀ پهنش
برای زنگیان لبخندهایش حکم آزادیست
کلید کعبه دور گردنش میراث اجدادیست
بخوان او را که طعم واژههایش چون رطب باشد
قلم در دست او چون رقص شمشیر عرب باشد
زمین نشناختش در آسمان پیچیده آوازش
بخوان او را بخوان ابیات «لامیّه» است اعجازش
دلش مانند آتش زیر خاکستر حرارت داشت
که پنهان بر سر سجاده با توحید خلوت داشت
چه توحیدی که در اندیشه انسان نمیگنجد
که ایمانش درون کفۀ میزان نمیگنجد
به قرآن از صمیم قلب بر این باورم مردم
اگر ایمان او کفر است من هم کافرم مردم
در آن دوران که دوران، گرم انکار محمد بود
ابوطالب به تنهایی هوادار محمد بود
به توصیف وجودش این سخن از مصطفی کافیست
که در شعب ابوطالب، ابوطالب مرا کافیست
زمینی نیست آغوشش، پر از رمز و پر از راز است
چه دستی دارد او احمدنواز است و علیساز است
خدایی که علی را با محمد آشنا کرده
مساجد را در آغوش ابوطالب بنا کرده
به قرآن از صراط مستقیمش قبله بود آگاه
به استقبال فرزندش ترک برداشت بیتالله
قدم از او صلابت را به هنگام خطر آموخت
علی، حیدر شدن را از تماشای پدر آموخت
هلا شاعر هرآنجایی که غم شد بر دلت غالب
بگو آهسته با خود یا علی بن ابیطالب
تو سلطان نجف هستی، پر از دُر کن جهانم را
در ایوان طلایت از طلا پر کن دهانم را
خودت تقدیر شعرم را پر از شور و شعف بنویس
برایت از پدر گفتم، برایم یک نجف بنویس
#سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_ابوطالب علیهالسلام
#مثنوی
🔹مؤمن قریش🔹
تو کیستی که صداقت تو را صدا میکرد
دعا به جان تو پیغمبر خدا میکرد
تو را سقایت حُجّاج دادهاند آری
شکوه و شوکت عَبدالمطلّبی داری
کلیدداری بیتالحرام سهم تو بود
بر آستان تو از آسمان سلام و درود
نَبی به برق نگاهت چه رازها دیدهست
که بین آن همه عاشق تو را پسندیدهست
تو مرزبان حقیقت شدی و حقباور
یتیم آمنه را یار بودی و یاور
تمام هَمّ و غمت عشق سرپرستی شد
که حاصل غمِ تو افتخار هستی شد
تو را به سعی و صداقت ستود پیغمبر
به سایهسار پناه تو بود پیغمبر
دعای خیر پیمبر همیشه جوشن توست
«اَلَم یَجِدکَ یَتیماً» گواه روشن توست..
همین که همسر تو «فاطمهست بنت اسد»
کسی به گَردِ سمندِ فضائلت نرسد
چه همسری! که مقامی رفیع پیدا کرد
به خیر مقدم او «مُستجار» لب واکرد
چه همسری! که حرم میهمانسرایش شد
سه روز بال مَلَک فرش زیر پایش شد
چه همسری! که قدم در حریم کعبه نهاد
و نور دیدۀ او شد «لِکُلّ قومٍ هاد»
«عقیل» در سفر عشق در سفینۀ توست
مدال «جعفر طیّار» هم به سینۀ توست
یگانه دختر پاک تو «اُمّ هانی» شد
که در پناه رسول خدا، جهانی شد
تو سایه بر سرت از مهر احمدی داری
تو آن گلی که گلاب محمدی داری
شعاع وحی و نبوت چراغ راهت شد
شکوه عالم هستی «علی» گواهت شد
علی که کعبه برایش گشوده است آغوش
خلیل بتشکن دهر شد تبر بر دوش
علی که هیبت او قبضه کرد هستی را
و زنده کرد ره و رسم حقپرستی را
علی که اینه «اِنَّما وَلیکّم» است
علی که مَطلعُ الانوار او غدیر خم است
اَلا مبارز و سر حلقۀ جوانمردان
که در برابر دشمن شدی بلاگردان
تو جام خاطرت از مهر دوست لب به لب است
نثار خصم تو «تَبَّت یَدا اَبیلَهَب» است
مرید مکتب توحید دودمان تو شد
کمندِ صیدِ ابوجهلها کمان تو شد
قسم به فجر که ای کوهمرد نامآور
کسی چنان که تو بودی نبود دینباور
اگر چه رسم تو یک عمر رازداری بود
زلال ایمان در رگ رگِ تو جاری بود
امید عاطفه درس وفا گرفت از تو
نهال نورس اسلام پا گرفت از تو
تمام هستی تو ذوب در نبوت شد
رهین سعی تو ایثار شد، مروّت شد
به جز مسیر محمد سلوک و سیر تو نیست
بگو که مؤمن آل قریش غیر تو کیست؟
شهامت از ازل آمیختهست با شیرت
گرهگشایِ بلا بود برقِ شمشیرت
تو خود مدافع آیین احمدی بودی
تو طالب نَفَحات محمدی بودی
فضای «شعب اَبیطالب» از تو رنگ گرفت
و چتر بر سر خورشید بیدرنگ گرفت
حدیث الفت تو با یتیم عبدالله
شنیدنیست در آن سالهای سرد و سیاه
که از قبیله و قومت جدا شدی ای مرد!
نگاهبان رسول خدا شدی ای مرد!
ز خواب خویش چه شبها که چشم پوشیدی
برای حفظ پیمبر مدام کوشیدی..
سه سال شاهد آن ظلم و جور بودی تو
اگر «قصیدۀ لامّیه» را سرودی تو
همان قصیده که فریاد دادخواهی داشت
که شرح برتری نور بر سیاهی داشت
همان قصیده که آیینۀ وفاداریست
گلاب معرفت از بیت بیت آن جاریست
قصایدت اثر از فیض سرمدی دارد
شمیم دلکش یاس محمدی دارد
هُمای طبع بلندت سرود از ایمان
زلال ذوق تو سرشار بود از ایمان
تو را عنایت روح القُدُس مدد میکرد
دلت ستارۀ اسلام را رَصَد میکرد
شدهست شهرۀ آفاق استقامت تو
که پیش کفر سپر شد بلند قامت تو
تو سایهبان رسالت چهل بهاری شدی
به کاروان هدایت طلایهداری شدی
کلام آخرت ای حضرت رسولپناه
چه بود؟ «اَشهدُ اَن لا اِلهَ الا الله»..
به یاد آن همه سالی که با تو زیسته بود
چهقدر بیتو رسول خدا گریسته بود
از آن که بار فراق تو سخت سنگین بود
پیمبر از غمِ هجرت عجیب غمگین بود
همین که پنجرۀ پلک تو، بههم آمد
خدیجه رفت و تو رفتی و «سال غم» آمد
رسول بعد تو از شهر مکه زود گذشت
«بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت»
بهار مهر و وفا جانت ای ابوطالب!
درود بر تو و ایمانت ای ابوطالب!
#محمدجواد_غفورزاده
دنیا، ز ستاره، سبحه گر بردارد
حاشا که فضائل تو را بشمارد
ایمان تو را، ندید دشمن، زیرا
«کافر، همه را به کیش خود پندارد»
#میثم_مؤمنینژاد
"#بعثت_خاتم_الانبیا،حضرت محمد مصطفیٰ (ص) مبارک باد."
در زمانی که بشر با چشم بینا ، کور بود
روزهای آفتابی ، چون شبی دیجور بود
سرنوشت دختران محکوم خاک گور بود
هر کسی بر کشتن نوزاد خود مجبور بود
آفتابی سر زد از مشرق چو اسلام مبین
کرد روشن از شعاعش ظلمت روی زمین
شد پیام آور کسی که بود اهل آسمان
آنکه از مَدّ نگاهش نقش بسته کهکشان
تا کند ابلاغ ، فرمان خداوند جهان...
گفت: من هستم محمد ، خاتم پیغمبران
دین من اسلام و قرآن مبین ، آیین من
هست قرآن برترین و هست کامل دین من
در "حِرا" قرآن حق گردید بر من آشکار
جبرئیل آورد پیغام خدا ، در آن دیار
گفت: "اقرأ یا محمد"! آیهی پروردگار
گفتمش خواندن نمیدانم ؛ بگفتا ای نگار :
"اقرأ باسم ربکَ..." ؛ خواندم به آوای بلند
گشت روشن آیهها بر من بدون چون و چند
"قم فأنذر" گفت بر من آن خدای بیقرین
تا کنم آگاه ، انسان را ، ز قرآن مبین
گرچه گرگِ شرک و کینه از یسار و از یمین
کرده از بغض و عناد و حیله در راهم کمین
از خدا خواهم مرا تا از گزند مشرکان
در مسیر اعتلای دین حق ، دارد امان
کفر و بیداد و تجاوز بود در هر جا عیان
بود ابوسفیان ، بزرگ مکه و بازارگان
برده داری بود عادی در عیان و در نهان
غارت و عصیانگری و ظلم و نخوت توامان
بت پرستی بود مَشی و شیوهی اهل حجاز
کز جهالت ، با بتان بودند در راز و نیاز
تا محمد ، آمد و بتهای سنگی را ، شکست
گفت دست حضرت حق، از همه بالاتر است
رشتهی جهل و خرافات عرب از هم گسست
گفت از حق تا شود مخلوق حق، یکتاپرست
نیست شایان پرستش ، دست ساز آدمی
کِی توان خوانَد بشر، بت را خدای عالمی؟
گرچه قوم مشرکین با کینه و خشم و غضب
دشمنی کردند از آغاز ، با او بی سبب
بود راسخ آن رسول الله اعظم روز و شب
تا دهد پایان به جهل و خودسریهای عرب
پرچم اسلام شد در اهتزاز و پایدار
چون که اسلام است دین کامل پروردگار
برترین مردی که او را مَحرم اسرار بود
هم مرید و همنشین و مونس و غمخوار بود
همچنین در غزوهها بعد از نبی، سالار بود
او علی شیر خدا ، آن حیدر کرار بود
چون علی را دید در معراج با خود مصطفی
گفت غیر از من نداند کیست شاه لا فتی
(ساقی) کوثر علی اَست و شفیع محشر است
همسر زهرا و آرام دل پیغمبر است
بعد احمد ، از تمام انبیا والاتر است
شیعیان را بعد پیغمبر امیر و رهبر است
آنکه در وصفش بگفتا جبرئیل از افتخار
"لافتی الاعلی ، لاسیف الا ذوالفقار"
سید محمدرضا شمس (ساقی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#مبعث
..امشب زمین وآسمان ازنورتابان میشود
پیغمبرآخر زمان امشب نمایان میشود
امشب تمام مکه درشوروشادی وشعف
ختم رسل مبعوث شد امشب درخشان میشود
امشب تمام عرشیان باقدسیان وحوریان
برکف زنندشادی کنندخوشحال وخندان میشود
امشب که ازغارحرانوری دگر آمد پدید
یعنی محمد مصطفی ازکوه شتابان میشود
امشب خداوندجهان ازمبعثش شادی کند
تاج طلاوافتخار بر سر نمایان میشود
امشب گل آل عبا ختم رسل نور خدا
گردد نمایان برهمه دنیا گلستان میشود
امشب دل قاصد نگرمسروروشادان است خدا
چون خاتم پیغمبران دعوت زیزدان میشود
✍ #محمود_قاسمیان_قاصد
عید بزرگ #مبعث مبارک 💐
به نام ربّی که آفریدت به نام پروردگار اقرأ
حراست سجاده قیامت گذر کن از قلب غار اقرأ
بگو که آمد تجلّی حق بگو که در دست توست بیرق
سرود رحمت سرود بعثت به گوش لیل و نهار اقرأ
بگو که شب رفت و نور آمد بگو که موسی ز طور آمد
بخوان به کوری شب پرستان که ماه شد آشکار، اقرأ
بگو که حبّ علی تو را بعد اینهمه بندگی نبی کرد
برای این مردم از مقامات صاحب ذوالفقار اقرأ
بگو که پابست اوست ایمان بگو که در دست اوست ارکان
نَمی زِ دریای فضل و اوصاف شاه دلدل سوار اقرأ
بگو علی بوده آنکه در بستر تو شب را سحر نموده
برای آن بزدلی که روزی گذاشت پا به فرار اقرأ
بگو به غیر از علی کسی لایق خلافت نبوده و نیست
بیار بالا یَد ولی را بیار با افتخار اقرأ
بگو که بعثت فدایی و پیشمرگ ِپیشامد غدیر است
بخوان که حب علی شود حک به سینه روزگار، اقراء
#محمود_یوسفی
#حضرت_رسول_اعظم_صلی_الله_علیهواله
#مبعث
#مسمط
ای ابتدا محمد و تا انتها علی
ای انتها محمد و از ابتدا علی
ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی
یعنی که یک حقیقتِ مَحضید با علی
در باطنِ ظهور تو در اِختفی علی
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
در جوش آمدهاست خُم خانگی ما
در چشمِ ماست سرمهی مستانگی ما
بیرون زده است یک رگِ دیوانگی ما
نورِ نبی است کعبهی پروانگی ما
از مرتضاست نعرهی مردانگی ما
اِلّایِ مانده در پسِ اظهار لا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
باید به دشتها برود چوپان شود
باید سفر رَود نَفس راهبان شود
تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود
باید میانِ مکه امین و امان شود
باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود
تا که شود پیامبرِ مرتضی علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است
چل سال پشت پرده برای جهان بس است
چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است
چل سال بین خلوت کروبیان بس است
حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است
برخیز با ملائکه برخیز با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
از عشق از حضور لبالب نشسته بود
در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود
بین حرا به چلهی یارب نشسته بود
اشراقِ نور بود اگر شب نشسته بود
جبریل پیش روش مودب نشسته بود
ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب
بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب
صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب
تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب
هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب
غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی هست با علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است
اصرار در مقابل انکار مشکل است
گیرم میان مشرک و کفار مشکل است
ماندن ولی مقابلِ کرار مشکل است
بودن به پیش ضربِ علیوار مشکل است
مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
وقتش رسیده است از این پس علی بگو
امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو
در صحنِ آن سرای مقدس علی بگو
بین رواقهای مُقَرنَس علی بگو
آری کَسم علی است نه هرکس ، علی بگو
نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی
صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی
#حسن_لطفی
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنونترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا
قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانیات
این مردههای روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازهی شعور پرم آسمان بده
جز با صدای عشق مسلمان نمیشوم
پس لطف کن خودت درِ گوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده*
تو آسمان مکه ای و ماه تو علیست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علیست
مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشتهها همه پرواز میکنند
اطراف آستانهی غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوتها
ایمان میآورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی، کتاب شدی، مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی
امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالیست ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار میکشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست
شصت و سه سال زندگیات مهربان گذشت
با کیسههای وصلهایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگیات بین کوچهها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانهی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
وقت نزول، حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود، ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن
یک عدهای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانوادهام همه عبدالله شما
از خانوادهات همه آقای من شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عدهای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچههای تو پاره جگر ولی
یک عده بچههای تو پاره بدن شدند
این کشتهها تمام جگر گوشۀ توأند
یا ایها الرسول! ببین بی کفن شدند
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشتهی فتاده به گودال را ببین
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
#زیارت_مخصوصه
حاصل عمر فقیران خرج سلطان میشود
دسترنج مور تقدیم سلیمان میشود
گریه در آغوش او توحیدِ تکوینی ماست
قطرهقطره اشکِ ما دریای ایمان میشود
مشقِ هر روز و شب ما، نام شیرین رضاست
خضر، پای درس او طفل دبستان میشود*
ظرفِ من ظرفیّتش در حدِّ آهوها نبود
خواب دیده کهف را، روزی نگهبان میشود!
مثل کفشِ پارهای تحویل میگیرد مرا
دردهای کهنهام اینجاست درمان میشود
مهربانیِ پدر مادر کجا وُ مِهر او!
آدم از لطفِ رئوفِ طوس حیران میشود
ریشه های معرفت در صحن جامع، جمع شد
کاه عقلم در حریمش کوه عرفان میشود
پادشاهان جهان در مُلک مشهد نوکرند
هر شهنشاهی مگر شاه خراسان میشود!
رو به ایوان رضا، هو میکشم یا مرتضی
بس که تصویر نجف اینجا نمایان میشود
یا رضا گفتیم ، یا معصومهجان تعبیر شد
زعفران داریم، تبدیلِ به سوهان میشود
صحن این خواهربرادر، اعتبار خاک ماست
مشهد و قم آبروی کل ایران میشود
خِطّهی مشرق غروبی را به خود هرگز ندید
نیمهشبها گنبدش خورشید تابان میشود
* *
نالهی یَابْنَ الشَّبیبش قاتل جان من است
چشم حیوانات با این آه، گریان میشود
استخوان سینهای در زیر سُمها نرم شد...
پیکر پاشیدهای با خاک یکسان میشود
#بردیا_محمدی
بهمناسبت #زیارت_مخصوصه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دمی با آه خلوت کن، بگیر ای دل جلا اینجا
بیا سبقت بگیر از خلق، با رنگ خدا اینجا
به نفس خویش غالب باش تا صاحبنفس باشی
خدایی میشوی با نفس خالی از هوا اینجا
گواهم آیت «لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله» است
به استقبالِ استغفار میآید، رجا اینجا
من آداب زیارت را مفاتیحالجنان دیدم
شنیدم «فَادْخُلُوها خالِدِین» را بارها اینجا
ریاض الجنة است اینجا نیازی بر ریاضت نیست
رضایتنامهای کافیست با مهر رضا اینجا
به اشکی باز گردان آبروی رفته را برگرد
بجو از چشمۀ خیر کثیر آب بقا اینجا..
گناهانیست مخفی از همه «بینی و بین الله»
که مشروط است عفو آن به امضای رضا اینجا
رضای او «رَضِیَ اللهُ عَنهُم وَ رَضوا عَنهُ» است
اگر مشتاق رِضوانٌ مِنَ اللهی بیا اینجا
خدا با دستخط او خطای خلق میبخشد
به دست راست آید نامهٔ اعمال ما اینجا..
صدای زنگ ساعت میبرد زنگ دل ما را
که در دل میدمد هر ثانیه حمد و ثنا اینجا
مقرب باش با یارب لبالب باش از لبیک
«أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاع» است لبیک دعا اینجا
کنار خود امامی مهربانتر از پدر داریم
که حاصل میبرند از فضل او خلق خدا اینجا
به امر «رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا» تلاوت کن
بخوان وصف مقام انبیا و اولیا اینجا
قرائت کن «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْض»
بیا با آیتالکرسی به عرش کبریا اینجا
تضرع کن در این مضجع بخوان «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَع»
بگیر اذن شفاعت از عزیز مرتضی اینجا
عیان بین دو کوه طوس، طور زادۀ موساست
به چشم دل تماشا کن تجلای خدا اینجا
تجلی میکند دائم صفات کبریا اینجا
همه اسمای او حُسناست «فَادْعُوهُ بِها» اینجا
«مَن اَرجوهُ لِکُلِّ خَیر» را در این حرم دیدم
که با «أینَ لِیَ الخَیر» آشنایم سالها اینجا
سحرهای دعا را با دعاهای سحر دریاب
بیا لب بر دعا وا کن که مییابی بها اینجا
شب و روز دلم با روضه و روزه هماهنگ است
که دارد آه من آهنگ تسبیح خدا اینجا
خوشا سی روزۀ ختم کتاب از باء بسم الله
خوشا حمدی که باشد افتتاحش با ثنا اینجا
به هر ختمی نثار روح خود رحمت فرستادیم
به ذکر فاتحه وا شد گره از کار ما اینجا
حریمش باب حاجات و کلید آن مناجات است
دعا کن هرچه میخواهی که میبخشد خدا اینجا
ملائک هر شبش را با سلامی قدر میدانند
همه تا مطلع الفجر فرج گرم دعا اینجا
یکی تسبیحخوانِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى»ست
یکی با آیههای سجده دارد اعتلا اینجا
یکی با سجدۀ «والنَّجم» در نجوای معراج است
یکی گرم مناجات است با «شمس» و «ضحی» اینجا
تمنا کن حقایق را، بدان قدر دقایق را
به قرآن «لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» اینجا
طواف زائر او آیتی از «سعی مشکور» است
که مشهود است «أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى» اینجا
خوش آن سائل که ذکر دائمش «اَوفِ لَنَا الکَیل» است
خوش آن زائر که بیند «ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَا» اینجا
به هر خیری که نازل میشود آری فقیرم من
عجب سرمایهای دارم به امید خدا اینجا
دو دست خالی آوردم پر از عطر دعا اینجا
عجب جمع نقیضینیست این فقر و غنا اینجا
به «إِنَّ اللهَ تَوَّابٌ رَحِیم» امّیدوارم من
که دیدم در زیارت «رحمةالموصوله» را اینجا
«الهی لا تُؤَدِبنِی»، «الهی لا تُعَذِّبنِی»
مرا تأدیب کن با رأفت و لطف و عطا اینجا
«الهی لا تعاقبنی» اجابت شد، یقین دارم
اگر لطفت نبود امشب نمیخواندی مرا اینجا
من آن عبد گریزانم پناهم داده سلطانم
وگرنه بوده جای مجرمی چون من کجا اینجا؟!
از این درگاه هرگز دست خالی برنمی گردم
که نگذاری بماند بنده محروم از عطا اینجا
وفا آیینهای دارد که میگیرد صفا اینجا
عطا گنجینهای دارد که مییابد بها اینجا
هجوم سائلان دور ضریح او مجابم کرد
همه دیدند ازاو خیر و کسی نشنیده لا اینجا
عنایاتش عیان باشد، چه حاجت بر بیان باشد
کراماتش نمیگنجد به ظرف لفظ ما اینجا
حرم هرگاه مهمانم، امین الله میخوانم
نمیبینم کسی غیر از علیّ مرتضی اینجا
به «اللهم فَاجعَل نَفسی» آری مطمئن هستم
که صادر میشود امر قَدَر، حکم قضا اینجا
«وَ اِلْحِقْنی بِنُورِ عِزِّکَ الْاَبْهَج» دلیل ماست
به بهجت میرسد قلب محبان رضا اینجا
زیارت، جامهای خواهد که از تقواست تشریفش
شهادت، نامهای خواهد به تصدیق وفا اینجا
«فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ» فدای آنکه در این ره
سر تسلیم دارد پای پیمان رضا اینجا
گروهی منتظر عمری دعای عهد میخوانند
گروهی ندبهها دارند هر صبح و مسا اینجا..
بخوان با آدم و نوح از مقام آل ابراهیم
ببین در آل عمران، آیتی از مصطفی اینجا
حسین این آیه را وقت وداع اکبرش خواندهست
بخوان تا کربلاییتر شود دلهای ما اینجا
به رسم دعبل ای دل دم بزن از آه اهلالبیت
مصیبتخوان شده «قبرٌ بطوس یالها» اینجا
#سید_محمد_رضا_یعقوبی_آل
#امیرالمومنین_ع_مدح
#زیارت_مخصوصه
همیشه مبدأم مشهد ولی مقصد نجف بوده
سری که بی علی سرکرده باری بی هدف بوده
علی آنجا که میبخشید جان بر عالم امکان
مسیحا آخر و آدم در اولهای صف بوده
شب معراج از صوت علی دانستهام این را
پیمبر این طرف بودهست و مولا آن طرف بوده
علی صبح بلی گویی، علی شام بلاجویی
اگر چه نفس احمد بوده اما جان به کف بوده
سلامت رفت با نادعلی از فتنه بیرون نوح
چنان دُری که از اول در آغوش صدف بوده
#مسعود_یوسف_پور
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات؛ #زیارت_مخصوصه؛ #امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده
چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده
نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر میگویم
که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده
عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد
کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده
نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت
خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده
همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت
دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده
ولی جنت نمیآید به چشم زائرت وقتی...
...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده
خجالت میکشم وقتی که میآیم حضور تو
ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده
به سقاخانهات بردم پناه از درد و بیماری
چه سقاخانهای که درد عالم را دوا کرده
همه آیینهها لبیک میگویند آن کس را
که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده
قسم بر خطّهی طوست، قسم بر شوق پابوست
زیارتهای مخصوصت، دلم را مبتلا کرده
دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش
ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده
معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست
به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده
نمیگوید گنهکاری، نمیگوید خطا داری
فقط آغوش بگشوده، محبتها به ما کرده
نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون
حوائج را به لطف و رحمتش یکیک روا کرده
تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست
یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده
قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که
خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده
چه سِرّی هست در پایین پایش هر که میآید
تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده
* *
صفا در قلب این صحن و، بساط روضه هم پهن و
دو چشمم اشک میبارد، هوای نینوا کرده
قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو
تو میدانی که عاشورا به قلب ما چهها کرده
قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت...
چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟
برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل
چگونه نیزهها را در دل گودال جا کرده؟
تو را گیرم که دشمن کشت با لبهای عطشانت
تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟
صدای مادرت پیچیده در عالم که میگوید:
بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده
بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم
چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده
#مجتبی_شکریان
#زیارت_مخصوصه
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خود را میان صحن رضا دربهدر کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
آمادهی زیارت مخصوصه میشویم
باید تمام همت خود را به کار بست
حالا که بار عام شده کولهبار بست
با جبر عشق، در بهرویِ اختیار بست
دل را به حلقههای ضریح نگار بست
در طوس برگزار شده اعتکاف ما
صد حج واجب است ثوابِ طواف ما
شکرخدا که از فُقراییم تا ابد
از حاجیانِ کوی رضاییم تا ابد
پیش رضا کنار خداییم تا ابد
ما راهیانِ کرببلاییم تا ابد
در صحن کهنه بود که تأييد ما رسید
آقا نگاه کرد و روادید ما رسید
ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن
دل را بیا به جادهی مشهد روانه کن
یک گوشهای ز صحن رضا آشیانه کن
پیش کریم، نوکری عاشقانه کن
آنجا برات کرببلا زود میرسد
هی خونِ دل نخور، بخدا زود میرسد
آقا خودش غریب و به فکر غریبهاست
مرثیهخوانِ روضهی یابن شبیبهاست
هرشب دلش شکستهی شیب الخضیبهاست
آزرده از مزاحمت نانجیبهاست
یک عمه بود و لشکر اوباشِ بی حیا
عالم فدای شیرزن دشتِ کربلا
#سیدپوریا_هاشمی