#امام_جواد
#دوبیتی
حرم می رفت دنبال مرادش
دعا می خواند در حد سوادش
پدر هر وقت عرض حاجتی داشت
مشرف می شد از باب الجوادش
#محمد_حسین_ملکیان
#امام_جواد_شهادت
میان حجره خود زار ومضطر افتاده.
دوباره همسری از ظلم همسر افتاده
تمام حجره پر از لخته های خون شده است
اگرچه پا شده اما مکرر افتاده
کنیزها همه مشغول رقص و هلهله اند
جوان بی رمقی در برابر افتاده
بس است طشت نکوبید فاطمه اینجاست
کنار جسم پسر باز مادر افتاده
غریب طوس کجایی که پاره ی جگرت
بروی بام غریبانه پرپر افتاده
هزارشکر تنش زیر آفتاب نرفت
به پیکرش پروبال کبوتر افتاده
هزارشکر سرش روی نیزه بند نشد
کسی نگفته تنش بین لشگر افتاده
کسی نگفت زن و بچه اش اسیر شدند
کسی نگفت گلویش به خنجر افتاده
فدای تشنه لبی که لبش ترک میخورد
و در کنار تنش خواهرش کتک میخورد
#سیدپوریا_هاشمی
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام جواد علیه السلام
بابا کجایی
آتش گرفته جگر من
ببین چه اومد به سر من
داره میخنده همسر من
بابا کجایی
بیا جوان تو رو کشتن
ابرو کمان تو رو کشتن
آرام جان تو رو کشتن
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بابا کجایی
به دیده وقت خواب ندادن
به من توان و تاب ندادن
یک قطره بر من آب ندادن
بابا کجایی
بیا ببین چو گل فسردم
میان حجره جان سپردم
به مثل جدم تشنه مردم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بابا کجایی
من گل پرپر تو هستم
امید آخر تو هستم
من علی اکبر تو هستم
اکبرم اما
من و دیگه هر جا نریختن
من و به زیر پا نریختن
من و توی عبا نریختن
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
به مثل جدم
من که دیگه بی سر نگشتم
بی سر و بی پیکر نگشتم
میان حجره بر نگشتم
شنیده ام من
میان قتلگاه رفتن
به سوی قرص ماه رفتن
بروی جدم راه رفتن
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
آخر ذیقعده ۱۴۴۵ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام جواد علیه السلام
بابا بیا ببین لحظه آخرم
بابا بیا ببین چه آمد بر سرم
آتش گرفتم و میخندد همسرم
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بابا بیا ببین اشگ غم مرا
بیا بیا ببین تو ماتم مرا
بابا بیا ببین عمر کم مرا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
بابا بیا ببین من دیده بر درم
کم کم بسته شده این دو چشم ترم
تو حسینی و من علی اکبرم
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
ای پدر من کجا اکبر کربلا
مثل اکبر دگر نماندم زیر پا
نباید که مرا بریزی در عبا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
من که در حجره ام جان سپردم بیا
ای پدر مثل گل من فسردم بیا
مثل جدم حسین تشنه مردم بیا
واویلا واویلا واویلا واویلا
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
آخر ذیقعده ۱۴۴۵ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
#غدیر
با سجده بر خاک نجف شاه زمینم
با سجده بر خاک نجف شاه زمینم
در باغ انگور ولایت خوشه چینم
با خط زهرا حک شده روی جبینم:
من تا ابد عبد امیرالمومنینم
هرکس قدم برداشته در راه مولا
قطعا نشسته زیر ابر لطف زهرا
از روز اول که نجف رفتم خمارم
طی می شود با حب حیدر روزگارم
بی او خزانی هستم و با او بهارم
در قبر هم جز با علی کاری ندارم
در روز غربت دلخوشی ماست حیدر
تنها پناه و ملجا دنیاست حیدر
دنیای بی صحن نجف ذاتش عذاب است
از غصه و هجر حرم حالم خراب است
با هر نفس یاد علی کردن ثواب است
شرح همین قول پیمبر صد کتاب است...
..."حبُّ علیِّ بن ابیطالب عباده"
الحمدللهِ علی طیبِ الولاده
ای نفس پیغمبر نظر کن بر گدایت
فکری بکن بر عاشق گنبد طلایت
یک شب مرا مهمان نما پایین پایت
من دوستت دارم علی جان بی نهایت
پیش کسی سر خم نکردم من به جز تو
در زیر ایوان گفته ام واللهِ فُزتُ
ریزه خور این در شدم الحمدلله
دیوانه ی حیدر شدم الحمدلله
مست از خم کوثر شدم الحمدلله
خاک در قنبر شدم الحمدلله
خوشبخت یعنی من که بر کویش اسیرم
من عبد دربار و علی باشد امیرم
وقتی میان صحن مولا مینشینی
در عرش هستی گرچه بر روی زمینی
بر حق حیدر تو اگر اهل یقینی
هستی به زیر دِین علامه امینی
با الغدیرش شیعه هر دم رو سپید است
با تیغ برهانش حماسه آفریده است
دیگر نباشد فایده در شبهه سازی
علامه ی هندی نموده سرفرازی
متن کتاب او ندارد هم طرازی
مالیده شد بر خاک پوز فخررازی
کرده دفاع از حق مولا در شدائد
جان همه گردد فدای میرحامد
هر تشنه که سیراب از جام غدیر است
دنبال بالا بردن نام غدیر است
برخیز ای شیعه که هنگام غدیر است
از برترین اعمال اطعام غدیر است
آن کس که میبرده به دوشش کیسه ی نان
خیلی سفارش کرده ما را بر فقیران
رسم پیمبر دائما مدح علی بود
با دیدن روی علی میگشت خشنود
وابستگی او به مولا بود مشهود
در پیش روی قوم خود اینگونه فرمود:
اَنتَ وَلیٌّ لِلَّذی کُنتُ نَبیَّه
یَا مُرتضی شیعَتُکَ خَیرُالبَریَّه
در کل عالم شهریاری جز علی نیست
در سختی محشر حصاری جز علی نیست
بر کعبه ی ایمان مداری جز علی نیست
بهر پیمبر جان نثاری جز علی نیست
در جنگ ها تنها شود هم غم ندارد
حیدر که باشد، هیچ چیزی کم ندارد
هرکه طرف شد با علی کارش تمام است
کار علی کشتارِ یل های به نام است
با منکر حیدر خطابم یک کلام است
تنها یل خیبر گشا بر ما امام است
نه آن که در هر معرکه نیرنگ می کرد
مثل بز کوهی فرار از جنگ می کرد
ای من فدای مرتضی و خلق و خویش
هستم زمان مرگ خود در جست و جویش
من آرزو دارم که باشم کلب کویش
مرهم به نیش دشمنان نوش سبویش
مست امیرم در دو عالم شاد هستم
چون آهوی دامش پی صیاد هستم
ما عاشقان مرتضی مشتاقِ داریم
ما دست از لعن و تبری بر نداریم
بر چشم های منکرین شیعه خاریم
با این تبری های خود امیدواریم...
...فردا بگیرد دست ما را در قیامت
وقتی که زهرا می رسد بهر شفاعت
فضل علی بن ابیطالب عیان است
غیر از علی گفتن به هر منبر زیان است
در سینه ی شیعه دو گوهر جاودان است...
...از یک طرف بغض فلانی و فلان است
از یک طرف حب علی و عترت اوست
این حب و بغض ما نشان از رحمت اوست
ما بر در میخانه ی حیدر اسیریم
ما باده نوشان مست از دست امیریم
اهل سقیفه نیستیم اهل غدیریم
آخر تقاص از قاتل زهرا بگیریم
امروز روز شرح و بسط و موشکافی است
فردا که مهدی می رسد، روز تلافی است
مردم همه با مرتضی بیعت نمودند
ده ها هزاران بی وفا بیعت نمودند
زن ها ز پشت پرده ها بیعت نمودند
حیدر نشد مولا؟ چرا بیعت نمودند؟
اصلا چه شد که دومی می گفت: " بَخٍّ
أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُؤْمِن.."
حق پیمبر را چه زود امت ادا کرد
بیعت شکستند آن همه مردان بی درد
آنکس که بَخٍّ گفت آخر هیزم آورد
هر کینه ای که از ولایت داشت نامرد...
...پشت در خانه تلافی کرد با پا
می سوخت بر روی زمین دنیای مولا
شاعر: #مهدی_علی_قاسمی
#حضرت_علی_علیه_السلام
كل دين،تفسير قرآن،حرف حق اين مطلب است
حب مولايم علي اصل و اساس مذهب است
مست حب ام،مستحب ارزاني زهاد باد
بردن نام علي واجب تر از نان شب است
مصطفي فرمود او حق است و حق هم با علي ست
شك ندارم ياعلي ذكر شريف يارب است
از شكاف كعبه فهميدم كه صاحبخانه كيست
در طوافش عاشقان را ذكر او روي لب است
هر كه در ذهن خودش تصويري از او ميكشد
سوره ي توحيد را بر هر سر مو ميكشد
صحبت محراب شد،معمار مسجد با ادب
نقش زيبائي از آن قوس دو ابرو ميكشد
با نگاهي بر جمال بي مثال مرتضي
يكصد و ده بار ايوان نجف هو ميكشد
خادمين بارگاهش انبيا هستند و بس
جبرئيل اينجا فقط گه گاه جارو ميكشد...
سجده واجب شد به آدم بر تراب بوتراب
نور ميگيرد فلك از آفتاب بوتراب
مثل و مانندي ندارد وقت جنگيدن علي
مي درد زَهره نگاه بي نقاب بوتراب
يك نفر تنها سلوني گفت آن هم مرتضاست
نكته ها سربسته مانده در كتاب بوتراب
يا شده از انبيا يا اوليا يا كه ملك
قطره اي هر كس چشيده از شراب بوتراب...
يك نفر مخلوق دست خالق است آن هم علي ست
خالق ارض و سماء و عالم و آدم علي ست
بارها فرمود احمد اين علي نفس من است
كاشف الكرب وجود حضرت خاتم علي ست
درك اين نكته براي شخص عيسي ممكن است
مرده ها را زنده كردن كار صاحب دم علي ست
روز محشر ميشود معلوم بر خلق خدا
مالك روز قيامت صاحب پرچم علي ست...
سوره سوره آيه آيه از علي قرآن نوشت
قدر او را چون شب قدرش خدا پنهان نوشت
بغض او را كفر مطلق خواند ذات كبريا
حب او را هم ملاك اصلي ايمان نوشت
شد قسيم النار و الجنه اميرالمومنين
پس براي سنجش آقاي مرا ميزان نوشت
هر چه ميشد از لبش تكبير در هرجا بلند
حضرت حق در جواب دلبر خود جان نوشت...
دست ما را هم گرفتي يا صراط المستقيم
دائم الذكرم به عشق ياعلي و ياعظيم
من كجا اينجا كجا در مجلس عشاق تو
شامل لطف ات معناي رحمان رحيم
سائل ابن سائل ابن سائل ابن سائلم
تو كريم ابن كريم ابن كريم ابن كريم
با اجازه رب خود ميخوانمت در خلوتم
حكم تكفير مرا زاهد نوشته از قديم...
.
.
#محسن_صرامی
#ازدواج #پیوند_آسمانی
عاشقان مژده که دارد غم به آخر میرسد
چون که امشب ساقی کوثر به کوثر میرسد
کوری چشمان ناپاک همه کفتارها
عاقبت دارد کبوتر به کبوتر میرسد
نیست جز قلب صدف در شأن مروارید جا
با همین منطق، فقط زهرا به حیدر میرسد
جبرئیل عاقد نبی شاهد خدا غرق سرور
هرچه میخواهی طلب کن صد برابر میرسد
گو به یک اقلیم میگنجند هر دو پادشه
آن دمی که حضرت مولا به همسر میرسد
از علی مرتضی تنها خودش را کن طلب
ورنه روزی که خودش با دست قنبر میرسد
نیست از مادر کسی با معرفتتر در جهان
هر کجا تنها شوم زهرای اطهر میرسد
او شب اول لباسش را به سائل هدیه داد
پس به داد ما یقیناً روز محشر میرسد
زینب کبری همان صدیقه کبرای ماست
بی گمان ارثیه مادر به دختر میرسد
#محمود_یوسفی
#ازدواج_حضرت_زهرا_و_امیرالمومنین_علیهاسلام
شبِ عروسیتان آسمان مصفّا شد
زمين پر از برکات خدای اعلی شد
شب فرار غم و ماندن خوشیها شد
که بین عرش خدا بزم شور برپا شد
"دلم ز پرده برون شد، کجايی ای مطرب؟"
هوا هوای جنون شد، کجايی ای مطرب؟
رمق به جان غزلها دميده شد امشب
جنون به مرز تماشا کشيده شد امشب
همينکه صحنهی اين عقد ديده شد امشب
ندا رسيد که "عشق آفريده شد" امشب
" معاشران! گره از زلف يار باز کنيد "
به سمت فاطمه و مرتضی نماز کنيد
زمان بخشش هر اشتباه آمده است
شب سياه به پايان راه آمده است
به شام تار، هوای پگاه آمده است
شب عروسی خورشيد و ماه آمده است
"دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوشباد"
که غنچه گل شده با نغمهی مبارکباد
شب وصال دو دلداده و دو دلبند است
به اين دليل دل کل خلق خرسند است
لب رسول از اين عقد، غرق لبخند است
که عاقدِ علی و فاطمه خداوند است
"سرود مجلس امشب فلک بهرقص آرد"
از آسمان گل ياس و سپيده میبارد
دونيمه شد شب معراج سيب پيغمبر
که نيم آن شده زهرا و نيم با حيدر
ولی رساند خدا اين دو را به همديگر
زبان شاعر از اين وصف الکن است آخر...
"به پير ميکده گفتم که: چيست راه نجات؟"
نوشت: "نذر ظهور گل علی صلوات"
#مجتبی_خرسندی
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#ذی_الحجه
#غزل
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همهی ارض و سما داشت مُهیا می شد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد
تا کمی تربت اعلای نجف بردارد
پر جبریل به زیرِ قدمش وا می شد
چشم "خورشید" به رخساره ی "مهتاب" افتاد
کهکشان بُهت زده غرق تماشا می شد
گذرِ نور اگر آینه کاری شده بود
نیمهشب "کوچه ی پیوند" چه زیبا می شد
و خدا زیر لب آهسته به خود می گوید:
چه کسی غیر علی همدم زهرا می شد؟!
زیر آن چادر خود فاطمه تا می خندید
یل خیبر شکن آنقَدر دلش وا می شد
رمز سرزندگی ام یا "علی" و یا "زهراست"
وسط این دودمه نبض من احیا می شد
در حقیقت سند عقدِ "علی" و "زهرا"
سندِ نوکری ماست..، که امضا می شد
#بردیا_محمدی
#ازدواج_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_و_امیرالمومنین_علیه_السلام
چون خدا خلقت صدیقهی کبری میکرد
صورت عصمت خود را متجلا میکرد
تا علی آیت عظمی نبوَد بی همتا
ذات حق خلقت صدیقهی کبری میکرد
ازدواج علی و فاطمه با آن برکات
چشمهای بود که پیوند دو دریا میکرد
رازی از اعظم اسماء و صفات خود را
با یکایک صفت فاطمه معنا میکرد
ذات زهرا به امم نیست کسی مانندش
نور زهرا ز رُسُل حل معما میکرد
مصحف او که امامان همه را در بر بود
رازهاییست که روح القدس انشاء میکرد
فضهی خادمهاش مرتبهی مریم داشت
قنبر خانهی او کار مسیحا میکرد
در حضورش همه هستی به رکوع آمدهاند
فخر از سجدهی او حی تعالی میکرد
ز چه عالم نشود مجری فرمودهی او
کآنچه میخواست خدا، فاطمه اجرا میکرد
اول خاتمهی هر سفری پیغمبر
عزم دیدار حرمخانهی زهرا میکرد
باز میشد درِ جنات خدا بر رویش
تا درِ خانه به روی پدرش وا میکرد
مرتضی چشم خدا بود خدا را میدید
هر زمان بر رخ زهراش تماشا میکرد
::
گر نمیرفت برون حضرت حوا ز بهشت
اندر آن تا به ابد سیر چو حورا میکرد
بیش از این قدر که از همسری آدم داشت
نیست معلوم دگر مرتبه پیدا میکرد
لیک از آن روز که جبریل امین در بر عرش
مدحت فاطمه تقریر به حوا میکرد
گندمی خورده و آمد به جهان چون در دل
خواهش مادری حضرت زهرا میکرد
ترک اولی اگر این فایده را در بر داشت
کاش آدم همه دم ترک ز اولی میکرد
توبهاش تا که نیامیخت به نام زهرا
بود بی فایده هر چند خدایا میکرد
خوشترین لحظهی ایام "مؤید" آن بود
که مدیح علی و فاطمه انشاء میکرد
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#ازدواج_حضرت_علی_علیه_السلام_و_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آن شب که بین هالهای از نور بودم
بین پَر و بالِ ملک مستور بودم
وقتی مرا بردند از پیش پیمبر
تا خانهی مردِ دلیرِ بدر، حیدر
گفتم: علی جان گرچه ناموس خدایم
اما برای تو کنیزی مینمایم
من آمدم در خانهات سوسو کنم من
با عشق زیر پات را جارو کنم من
گفتم علی جان کارهای خانه با من
گردیدن دور تو چون پروانه با من
گفتى: تو كه باشى دلم گرم است زهرا
با تو تنور خانهام گرم است زهرا
آوردمت در خانهام ريحانه باشى
بانوى من خانوم اين كاشانه باشى
گفتى: بيا تا جان به پاى تو بريزم
گفتى براى اولين دفعه "عزيزم"
گفتى: اگر چه خواجهی لولاک هستم
زهراى من بر ساحت تو خاک هستم
از كوثر چشمت عزيزم باده نوشم
زهرا كه دارم، پس زره را میفروشم
گفتى' كه میبالم به پيوند تو زهرا
جانِ على قربان لبخند تو زهرا
گفتى تو را احمد امانت داده بر من
بيرون نيا از خانهات حتى اگر من...
با دست بسته رفتم و زانويم افتاد
يا ريسمان كينه بر بازويم افتاد
زهرا نيا بيرون كه اين كابوس سخت است
آرى زمين افتادنِ ناموس سخت است
از جاى اينكه هر دو دستم را ببندند
ایكاش بين كوچه چشمم را ببندند
بلكه نبينم زير دست و پا میاُفتی
در كوچه تا پا میشوى از جا میاُفتی
حيدر بميرد خار بر رويت نگيرد
ميخ درِ خانه به پهلويت نگيرد
حيدر بميرد با مغيره در نيفتى
بر روى خاکِ كوچهها با سر نيفتى
حيدر بميرد نشنود نيلى شدى تو
يا در گذر آزرده از سيلى شدى تو
آن شب به او گفتم علی یار تو هستم
هرچه که پیش آید طرفدار تو هستم
گفتم تحمل کردن مسمار با من
افتادن بین درودیوار با من
گفتم که پژمردن میان کوچه با من
حتى زمین خوردن میان کوچه با من
گفتم علی جان سایهی بالاسرم باش
کوچه که رفتم خواهشاً دوروبرم باش
هردم کنارم باش بارِ من نیفتد
در بین کوچه گوشوار من نیفتد...
شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
#محمد_جواد_پرچمی
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علطه_السلام
#ذی_الحجه
از واژه اگر ریسه ببندید کم است
از شوق دو چشم آسمان غرقِ نم است
شاباش دهید و دائما کِل بکشید
دستان علی و فاطمه دست هم است
#نرجس_قادری
#ازدواج_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها_و_امیرالمومنین_علیه_السلام
صدای به هم خوردن بال و پر بود
گمانم که جبریل آن دور و بر بود
نگاهش به در بود مهمان بیاید
صدای در آمد، علی پشت در بود
علی بود امّا نه مثل همیشه
که رخسارش از شبنم شرم، تر بود
گُل افتاد بر گونۀ حیدر امّا
مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟!
علی خواست لب وا کند، لب فرو بست
نگفت و محمّد خودش باخبر بود
«فداها ابوها»، نگاهش به زهراست
به نوری که در خانهاش جلوهگر بود
به زهرا که قالوا بلی خواند و خندید
به زهرا که شاد از قضا و قدر بود
علی رفت و زهرا جهیزیّه میخواست
علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود
زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ
که داراییِ او همین مختصر بود
زره شد جهیزیّۀ عشق اما
از آن روز زهرا برایش سپر بود
#محسن_ناصحی
بسم الله الرحمن الرحيم
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
خدا میخواست بنویسد که بسم الله یعنی چه!
صراط المستقیمش چیست آیا؟ راه یعنی چه؟
بفهماند به مهر و ماه اصلا ماه یعنی چه!
به شاهان جهان گوید مراد از شاه یعنی چه؟
خدا از خود نوشت و در دلش منظور دیگر بود
که وجه الله و عین الله و بسم الله حیدر بود
خدا میخواست در خلقت علی نقش آفرین باشد
علی یک نسخه از ذات خودش روی زمین باشد
خدا میخواست از اول که تا آخر چنین باشد
فقط حیدر فقط حیدر امیرالمومنین باشد
از اول تا همان آخر همین را گفت پیغمبر
امیر اصلا به جز حیدر ندارد معنی دیگر
خدا با خلق حیدر جلوهی خود را نشان داده
پس از آن یاعلی گفته به آدم روح و جان داده
طنین یا علیهایش عوالم را تکان داده
علی گفتهاست و آرامش به جان این جهان داده
به آدم گفت برخیزد ز جایش یاعلی گوید
و یادش داد هر شب در دعایش یاعلی گوید
علی را حاکم ملک سلیمانی خود کرده
دلش را مخزن اسرار پنهانی خود کرده
نجف را تکیهگاه عرش رحمانی خود کرده
و این ایوان طلا را وقف مهمانی خود کرده
هر آنکس که نجف رفتهاست مهمان خداوند است
بپرس از من دلیلش را: علی جان خداوند است
علی دروازهی علم نبی، دروازهی قرآن
علی راز همان اعجاز بیاندازهی قرآن
علی متن کلامالله در شیرازهی قرآن
کلامش مو نمیزد با کلام تازهی قرآن
من از نهجالبلاغه شرح قرآن را درآوردم
از ارکان نمازش روح ایمان را درآوردم
علی معمار این جان و علی معیار ایمان و
علی سالار انسان و علی سردار میدان و
علی اذکار عرفان و علی اسرار قرآن و
علی انوار تابان و علی تکرار یزدان و ...
همه اینها علی هست و علی تنها همینها نیست
علی اندازهی فهم زمانها و زمینها نیست
خدا از اول ایجاد تا حالا علی گفته
فقط در وصف حیدر "لا فتی الا علی" گفته
"سلونی" را در این عالم فقط مولا علی گفته
ببین هفتاد دفعه دشمنش "لولا علی..." گفته
دریغا! دشمنانش مرتضی را درک میکردند
ولی یاران به هر هنگامه او را ترک میکردند
اگر حیدر به یک سو رفت و عالم سوی دیگر رفت
نجات از آنِ آن فردی است که دنبال حیدر رفت
سعادت را هرآنکس خواست با پا نه که با سر رفت
از آن راهی که سلمان رفت و مالک رفت و قنبر رفت
صراط المستقیم است و به جز حیدر صراطی نیست
علی راه نجات است و جز او راه نجاتی نیست
برای پیکر ایمان، امیرالمومنین سر بود
تماشای جمالش از عبادات پیمبر بود
علی معنای قرآن و علی تفسیر کوثر بود
علی ذکر قنوت هر شب زهرای اطهر بود
نبود از عشق تعریفی، علی معشوق زهرا بود
علی داند که عشق و عاشقی مخلوق زهرا بود
کسی که بی علی باشد قیامت کور خواهد بود
رفیق مرتضی در غصه هم مسرور خواهد بود
عذاب از جسم و جان شیعیانش دور خواهد بود
و بدخواه علی پیش خدا منفور خواهد بود
جهنم چیست غیر از اینکه از حیدر جدا باشم؟
بهشتم چیست؟ این که در پناه مرتضی باشم
گدای مرتضی مُلک دو عالم را نمیخواهد
اسیر عشق حیدر غیر ازین غم را نمیخواهد
دلم از دست حیدر حاجت کم را نمیخواهد
از او غیر از ولیالله اعظم را نمیخواهد
مگو یوسف که بعد از این زلیخا را نمیخواهی
میان اینهمه عاشق نگو ما را نمیخواهی
برای ماتمی جز ماتم مولا نمیسوزم
مرا آتش بزن جانا که جز اینجا نمیسوزم
علی شمع است و من گِردش چنان پروانه میسوزم
در این دنیا که میسوزم در آن دنیا نمیسوزم
دلی که پر شد از عشق علی آتش نمیگیرد
دل پروانه میسوزد ولی آتش نمیگیرد
#داوودرحیمی
#پیوند_مهر_و_ماه
فرازی از یک #مثنوی
🔹با رایحۀ گل آمد🔹
میرسد قصه به آنجا که علی دل تنگ است
میفروشد زرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
«إن یکاد» از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک سراسیمه رسید
تا که این نیمۀ توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایۀ هم... فکر کنید
شانه در شانه دو تا کعبۀ یکدست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشۀ عشاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحۀ گل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریۀ او بود که باران آمد
نفس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجرهای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه یا فاطمةالزهرا شد
مثنوی نام تو را برده تلاطم دارد
چادرت را بتکان قصد تیمم دارد
میرسد قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
#سیدحمیدرضا_برقعی
#پیوند_مهر_و_ماه
#غزل
🔹زهرای علی🔹
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
این که دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
#عباس_شاهزیدی
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
تبریک وصالشان ز دادار رسید
از سفره ی شان به خلق بسیار رسید
بر عالمیان ملک علی می باشد
امروز ملیکه اش به دربار رسید
حق فاطمه هست و مرتضی حق دار است
ای شکر خدا که حق به حق دار رسید
دلدار علی نداشت دلدار آمد
غمخوار علی نداشت غمخوار رسید
در شام زفاف خود چه انفاقی کرد
با رخت عروسی به گرفتار رسید
صد حیف که این وصل دوامش کم بود
صد حیف خلافت به جفاکار رسید
از گوشه ی چشم شعر خون می ریزد
ای وای که قافیه به مسمار رسید
#محمد_حسین_مهدی_پناه
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده
امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده
امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده
امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده
امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده
زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده
جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی
دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی
مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند
یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند
دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند
طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند
روح الامین مداحی مولی الموالی میکند
حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند
ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین
در مجلس دامادی مولا امیر المومنین
جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر
آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر
ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر
تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر
گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر
او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر
این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود
این عقد ، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود
وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود
کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود
بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود
او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود
مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود
لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود
مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین
آدم گدای کوی او عالم فدای روی این
ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن
امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن
بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن
بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن
گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن
گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن
تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته
در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته
امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می زند
روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند
در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند
گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند
گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند
گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند
ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه
خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه
آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین
خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین
خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین
تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین
استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین
داود مداحی کند با نغمه های دل نشین
یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند
یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند
می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش
پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش
جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش
پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش
رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش
سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش
حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند
استاده در پشت در و لحظه شماری می کند
بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او
نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او
یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او
غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او
افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او
یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او
گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی
من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی
در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم
آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم
آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم
بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم
گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم
گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم
پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این
سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این
امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را
بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را
روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را
پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را
در دامن او یافتم من دودمان خویش را
چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را
هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا
آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا
ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه
ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه
ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه
ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه
ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه
ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه
در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده
مدح تو ذکر علی شیرینی "میثم " شده
#غلامرضا_سازگار
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#رباعی
در باغ بهشت،زمزمه جاری شد
لبخند به لبهای همه جاری شد
ذکر صلوات در زمین راه افتاد
تا عقد علی و فاطمه جاری شد
#کمیل_کاشانی
.....
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
امشب به ستارهها بگو که لبخند زنید
خورشید به عقد ماه در میآید
.......
بر هر چه به غیر عشق میتاخت علی
با خوب و بد زمانه میساخت علی
از غم خبری نداشت تا وقتی که
بر فاطمهاش نظر میانداخت علی
#ایوب_پرندآور
#ازدواج_حضرت_علی_و_حضرت_زهرا
درود!طلعت خورشید روزگار علی
سلام مادر آب و سلام یار علی
کسی که گفته نیاید بهار با یک گل
خبر نداشته اصلاً ز نو بهار علی
کلید جنت و فردوس زیر لفظی بود
برای عقد تو از سمت کردگار علی
عروس خانه ی حیدر مبارکت باشد…
شروع زندگی مشترک کنار علی
سپر فروخت برای عروسی ات مولا
خبر شدند دو عالم ز شاهکار علی
طبق طبق سبد یاس جبرئیل آورد
به افتخار شما و به افتخار علی
دخیل بخت ببند ای ملیکه با چشمت
به چشم های سراسر امیدوار علی
قسم به (واقعه)،(کوثر)پسند کرده (نباء)
و جای باطن (قدر) است در جوار علی
سه بار جلوه گری کن ز صبح تاخود شب
سه بار دیدن این جلوه هاست کار علی
بدون اذن تو دستی به قبضه زد نه نزد
که هست فاطمه مِن بعد ذوالفقار علی
رضایت است سکوت اختیار کردی تو!
که انتخاب گذاری به اختیار علی
خدا کند نظر تنگ چشمتان نزند…
خدا کند نرود طاقت و قرار علی
#علیرضا_وفایی_خیال
#امیرالمومنین_مدح
گرچه مـقـامِ رَفْعَت او را كسي نداشت
هنگام خشم، رأفت او را كسي نداشت
شمشير خويش را به عدو داد وقت جنگ
پس شك نكن،مروّت او را كسي نداشت
وقت ركوع بود كه فهــميد آن فقــــير
يك خَرْدَل از سخاوت او را كسي نداشت
بُت هاي كعبه بر قدمش سجده كرده اند
يعني شكوه و هيبت او را كسي نداشت
از قامت رشيد پسرهاي او بِـفَـــهم
"قدْ قامتِ" قيامتِ او را كسي نداشت
هرشب هزار ركعت او تا به عرش رفت
يك لحظه از عبادت او را كسي نداشت
با اينكه شاه بود و جهان زيرِ سُلطه اش
آزاديِ رَعـيّـــتِ او را كسي نداشت
بر كفش وصله دار خودش وصله زد علي
در بُرهه اي كه ثروت او را كسي نداشت
انشاء كرده خطبه ي بي نقطه،بي الف
اقرار كن ، فصاحت او را كسي نداشت
محضِ دعـــايِ فاطمه نورش طلوع كرد
روزي كه درك عصمت او را كسي نداشت
ناموس كردگار، بلي گفت اگر به او
چون غيرِ او لياقت او را كسي نداشت
محراب كوفه ، بهر علي قتــله گاه شد
چون طاقتِ عدالت او را كسي نداشت
#محمد_قاسمي
#حضرت_زهرا_مدح
ﮐﺲ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺯَﻫﺮﻩ مدحت ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺍ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﻧﻪ بلکه امّ ابیها ﺭﺍ
ﻣﺪﺣﺶ ﭼﺴﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺁﯾﻢ-
ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺪﺣﺖ ﺍﺳﻤﺎ ﺭﺍ
ﻣﺪﺣﺶ ﭼﺴﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻨﺠﺎﻧﻢ
ﺩﺭ ﺑﻄﻦ ﻟﻔﻆ ﺁنهمه ﻣﻌﻨﺎ ﺭﺍ
ﻣﺪﺣﺶ ﭼﺴﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﻨﮕﺬﺍﺭﻡ
ﺁنسوﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻠﯿﻢ ﺍﺩﺏ ﭘﺎ ﺭﺍ
ﻣﺪﺣﺶ ﭼﺴﺎﻥ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻧﮕﻮﯾﻨﺪﻡ
ﮐﺲ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺯﻫﺮﻩ ﻣﺪﺣﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺍ؟
ﮐﻮچکتر ﺍﺳﺖ ﻭﺻﻒ ﺯ ﺗﻮﺻﯿﻔﺶ
ﺩﺭ ﮐﻮﺯﻩ ﮐﺲ ﻧﺮﯾﺨﺘﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ
ﯾﺎﻟﻠﻌﺠﺐ ﮐﻨﻢ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺗﺸﺒﯿﻬﺶ؟
ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺍﻭ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ ﻫﻤﺘﺎ ﺭﺍ
ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﻣﻌﺬﻭﺭ ﺩﺍﺭ ﻣﺮﯾﻢ ﻋﺬﺭﺍ ﺭﺍ
ﭼﻮﻥ ﺳﺮ ﺯﻧﺪ ﺯ ﺟَﯿﺐ ﺳﺤﺮ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﻣﻮﺳﯽ ﻧﻬﺪ ﺯ ﮐﻒ ﯾﺪ ﺑﯿﻀﺎ ﺭﺍ
ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﯾﺠﻪﯼ ﮐﺒﺮﺍ ﺯﺍﺩ؟
ﺟﺰ ﺍﻭ ﮐﻪ ﺯﺍﺩ ﺯﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮﺍ ﺭﺍ؟
ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﺳﺎﻗﯽ ﮐﻮﺛﺮ ﺭﺍ
ﻫﻢ ﮐﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﻃﺎﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻠﯿﻞ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﺪ
ﻗﯿﻤﺖ ﺷﮑﺴﺖ ﻫﺎﺟﺮ ﻭ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ
ﺑﺮﻫﺎﻥ ﻧﺎﻃﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻪ ﺑﺮﻫﺎﻧﯽ
ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻣﺮ ﺧﺪﺍﯼ ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺭﺍ
ﭼﺸﻢ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ ﺳﻮﺭﻩﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﻭﯼ ﻧﮕﻪ ﮐﻦ ﺁﯾﺖ ﻋﻈﻤﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﺪﯾﺲ ﻓﺨﺮ ﺑﯿﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮ ﺍﻧﺪﺭ
هرگز ﻧﮑﺮﺩ ﻋﺮﺿﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﺍﻭ ببین ﺣﯿﺎﯼ ﻣﺠﺴﻢ ﺭﺍ
ﺑﻨﮕﺮ ﺩﺭ ﺍﻭ ﺗﺠﺴﻢ ﺗﻘﻮﺍ ﺭﺍ
ﻋﻤﺮﺵ ﭼﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ
ﭘﻬﻠﻮ ﺯﺩﻩﺳﺖ ﻻﻟﻪﯼ ﺣﻤﺮﺍ ﺭﺍ
ﺩﯾﺪ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ
ﮔﻮ ﻣﺪﻋﯽ ﺯﻧﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﺷﺎ ﺭﺍ
ﻫﺎﻥ ﺍﯼ ﻋﺼﺎﯼ ﺩﺳﺖ ﺳﺨﻦ ﺍﯼ ﮐﻠﮏ!
ﻣﺸﮑﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﻨﺠﺮﻩ ﻫرّا ﺭﺍ
یکرویه ﮐﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﻭﭘﻬﻠﻮ ﺭا
ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﮑﻦ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﺭﺍ
ﻣﺮﻫﻢ ﺻﺮﺍﺣﺖ ﺍﺳﺖ ﺟﺮﺍﺣﺖ ﺭﺍ
ﯾﮑﺴﻮ ﻓﮑﻦ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻭ ﺍﯾﻤﺎ ﺭﺍ
"ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻣﻬﺮﻩﯼ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺭﺍ
ﺑﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ لؤلؤ ﻻﻻ ﺭﺍ"
ﺑﺮ ﺳﺮ کله ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺭﺍ
ﺣﺮﻣﺖ ﻧﮕﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻣﻮﻻ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺩﻓﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ
ﺑﺮ ﭘﺎﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻮﺭﺍ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺣﺮﻑ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﺭﺍ
ﺁﺯﺭﺩﻩ ﭘﺎﺭﻩﯼ ﺗﻦ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ
ﺗﺸﻮﯾﺶ ﻭقت ﭘﯿﺮ ﻣﻐﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ
ﺗﻔﺘﯿﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﺎﻧﻪﯼ ﺯﻫﺮﺍ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﮐﻒ ﺳﺘﺎﻧﺪﻩ ﻣﺎﻝ ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﺘﻮﻓﺎ ﺭﺍ
ﮐﺞﺑﺮﻧﻬﺎﺩﻩ ﺧﺸﺖ نخستینند
ﺩﯾﻮﺍﺭِ ﺭﻓﺘﻪ ﮐﺞ ﺑﻪ ﺛﺮﯾﺎ ﺭﺍ
ﺍﯾﻨﺎﻥ ﺍﮔﺮ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻭ ﺍﻧﺼﺎﺭﻧﺪ
ﭘﺲ ﻭﺍ ﻣﻬﺎﺟﺮﺍ ﻭﺍ ﺍﻧﺼﺎﺭﺍ
"ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ پیش ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺴﻮﺯﻧﺪﺵ
ﺧﺮﻣﻦ ﺑﺴﻮﺧﺖ ﻭﺣﺸﺖ ﻭ ﭘﺮﻭﺍ ﺭﺍ"
ﺑﺮ ﻓﺮﻕ ﺁﻥ ﺧﻠﯿﻔﻪﯼ ﺧﻮﺩﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﺁﻭﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺧﻄﺒﻪﯼ ﻏﺮﺍ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻭﺣﺪﺕ ﻧﯿﺰ
ﺣﯿﺪﺭ ﻧﺪﺍﺩ ﺩﺳﺖ ﻣﺪﺍﺭﺍ ﺭﺍ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻨﺎﺯﻣﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﯼ
ﺍﺷﮏ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺭﺷﮏ ﺣﻤﯿﺮﺍ ﺭﺍ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻨﺎﺯﻣﺖ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﻥ ﮐﺮﺩﯼ
ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻏﯿﺮ ﻻﻧﻪﯼ ﻋﻨﻘﺎ ﺭﺍ
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻨﺎﺯﻣﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﯽ ﺍﻣﺎ
ﺁﻣﻮﺧﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﻟﻔﺒﺎ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﺳﺮﮐﺶ و سیلآسا
ﮐﻨﺪﯼ ﺯ ﺟﺎﯼ ﺻﺨﺮﻩﯼ صمّا را
"ﺍﻟﺤﻖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺨﻦ ﻫﻨﺮﯼ ﮐﺮﺩﯼ
ﺩﺍﺩﯼ ﻧﺸﺎﻧﺸﺎﻥ ﯾﺪ ﻃﻮﻻ ﺭﺍ"
ﺗﺎ ﺷﻌﻠﻪ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﺷﺐ ﺍﻧﺪﺍﺯﯼ
ﺯﺍﺩﯼ ﺣﺴﯿﻦ ﺻﺎﻋﻘﻪﺁﺳﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻧﮑﻪ به جا ﻣﺎﻧﺪﯼ
ﺁﻥ ﺷﯿﺮ ﺷﺮﺯﻩﯼ ﺗﮏ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﻓﺮﺱ ﺭﺍﻧﺪﯼ
ﺁﻥ ﺗﮑﺴﻮﺍﺭ ﺩﻟﺪﻝ ﺷﻬﺒﺎ ﺭﺍ
ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻠﺮﺯﺍﻧﺪﯼ
ﺳﻘﻒ ﻭ ﺳﺘﻮﻥ ﺳﻘﯿﻔﻪﯼ ﺭﺳﻮﺍ ﺭﺍ
ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﭘﯽﺍﻓﮑﻨﺪﻡ
ﺑﻨﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﭼﮑﺎﻣﻪﯼ ﺷﯿﻮﺍ ﺭﺍ
ﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺳﻮﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﺷﻌﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﻩﯼ ﺷِﻌﺮﺍ ﺭﺍ
#سیدحامد_احمدی
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#دوبیتی
علی و جلوهی پروردگاری
ندارد هیچ غیر از ذوالفقاری
به کوریِ فلانی و فلانی
خدا میرفت با او خواستگاری
#حسن_طفی
#ازدواج_امیرالمومنین_و_حضرت_زهرا
#دوبیتی
شراب عشق نوش مرتضی شد
که زهرا یاس پوش مرتضی شد
علی را دید همتایی ندارد
خدا خود ساقدوش مرتضی شد
#حسن_لطفی
#امیرالمومنین_مدح
فی الیل و فی النهار بگو یا علی مدد
با ابرها ببار...بگو یا علی مدد
دلداده گی به «میثم تمار» بودن است
یک بار روی دار بگو یا علی مدد
گاهی به جای نافله و گریه ی سحر
هر شب هزار بار بگو یا علی مدد
سینه سپر کن و به گدا بودنت بناز
یعنی به افتخار بگو یا علی مدد
اینبار شاعرانه به گنبد نگاه کن
از قولِ شهریار بگو یا علی مدد
هر جا که حرف خیبر و بی باکیِ علی ست
همراه ذوالفقار بگو یا علی مدد
وقتی دلت برای نجف تنگ می شود
از جورِ روزگار بگو یا علی مدد
آنجا که جز علی احدی نیست پای تو
هنگام احتضار بگو یا علی مدد
#احسان_نرگسی
برای #زائرین_مدینه ، #قبرستان_بقیع ، #حج
بقیعا السلام ای تربت عشق
سلام ای بارگاه غربت عشق
سلام ای خاک پاکت نورباران
سلام ای مرقد زهرا تباران
سلام ای مهد زوار خدایی
انیس دردهای مجتبائی
سلام ای ناظر تُبلی السرائر
دلیل غربت سجاد و باقر
سلام ای قبلهی دلهای عاشق
سلام ای بوستان پاک صادق
فدای آن زمین و آسمانت
که چندین گنج داری در نهانت
که گفته بارگاهت خشت خشت است
که خاکت بهتر از باغ بهشت است
تو باب باب جبریل امینی
زیارتخانهی اُم البنینی
نشان از عطر و بوی یاس داری
که در خود ریشهی عباس داری
گلی که میدهد بوی علی کیست؟
گلی جز فاطمه بنت اسد نیست
انیس گنبد خضرا تو هستی
قرین تربت زهرا تو هستی
تو سفرهدار مهمانی عزیزی
غبار مهدوی بر سر بریزی
کنی هر روز و شب تجدید عهدی
به یک بوسه زخاک پای مهدی
بقیعا در دل شهر مدینه
تویی تنها انیس زخم سینه
تو تنها شاهد صوت الحزینی
شنیدی نالۀ فضه خذینی
بده اذن دخولی تا بیائیم
به مژگان آب و جارویت نمائیم
#محمود_ژوليده
برای #زائرین_مدینه ، #قبرستان_بقیع ، #حج
باز كن بر روى من آغوش جان را، اى بقیع
تا ببینم دوست دارى میهمان را، اى بقیع
خاكى اما برتر از افلاك دارى جایگاه
در تو مىبینم شكوهِ آسمان را اى بقیع
پنج خورشیدِ جهانافروز در دامان توست
كردهاى رشك فلك این خاكدان را اى بقیع
میرسیم از گرد ره با كوله بار اشك و آه
بار ده این كاروانِ خستهجان را اى بقیع
جز تو غمهای على را هیچ كس باور نكرد
میکشى بر دوش خود بارى گران را اى بقیع
باز گو با ما، مزار كعبهی دلها كجاست
در كجا كردى نهان آن بینشان را اى بقیع
قطره اى، اما در آغوش تو دریا خفته است
كردهاى پنهان تو موجى بیکران را اى بقیع
چشم تو خون گرید و «پروانه» مىداند كجاست
چشمهی جوشان این اشكِ روان را اى بقیع
#محمدعلى_مجاهدى
#امام_زمان_عج_مناجات
برای #حاجیان_بیت_الله_الحرام؛ #مکه_مکرمه؛ #حج
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
#محمدجواد_غفورزاده
برای #زائرین_مدینه؛ #قبرستان_بقیع؛ #حج
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهی زیارت دلخواه دادهاند
صدها هزار سوختهدل بود از میان
در روضهی مدینه تو را راه دادهاند
سوگند میخورم به گل روی مجتبی
این جا به خار، منزلت و جاه دادهاند
این لحظهها غنیمت عمر من و شماست
غفلت مکن که فرصت کوتاه دادهاند
شیرینیِ زیارتت از شیر مادر است
این جلوه را ز پرتو آن ماه دادهاند
منت خدای را که به ما پَر شکستگان
پروانهی عروج در این ماه دادهاند
فیض حضور دوست به قدر خلوص ماست
گاهی گرفتهاند ز ما، گاه دادهاند
از غربت بقیع به چشم و دل شما
باران اشک و بارقهی آه دادهاند
یعقوبوار از چه نگرید پیامبر
وقتی به چار یوسف او چاه دادهاند
سوغات ما به سوی وطن عطر فاطمهست
عطری که با نسیم سحرگاه دادهاند
#محمدجواد_غفورزاده
برای #زائرین_مدینه؛ #قبرستان_بقیع؛ #حج
آتش بزن ای غم تمام پیکرم را
لبریز کن از خونِ دل، چشم ترم را
ای آه و ناله! راه بغضم را بگیرید
تا پنجۀ بغضی نگیرد حنجرم را
خانه خرابم کرد سیل اشک، وقتی
کردم نظاره تربت پیغمبرم را
بگذار تا از غربت زهرا بگویم
بر پنجرههای بقیع او سرم را
ای کاش چون پروانهای در ماتم او
آتش بسوزاند همه بال و پرم را
اینجا چرا گلچین به گل زد تازیانه؟
این غم شراره زد دل غم پرورم را
هرگز نمیبخشم تو را شهر مدینه
من در کجا جویم مزار مادرم را؟
آتش مزن بر دفتر شعر «وفائی»
ای اشکِ غم! رنگین نمودی دفترم را
#سیدهاشم_وفایی