eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من اشک روان بر رخ این اهل خیامم بگذار بیفتم سر دامان امامم بر خال لب دوست گرفتارترینم مانند کبوتر پی این دانه و داممم در خیمه بمانم شب اول چو هلالم بر دامن خورشید روم ماه تمام برخاسته سردار جمل از جگر من لا حول ولا قوه الا به قیامم از نعره من میسره تا میمنه پاشید شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم هم فاطمه ام هم علی ام هم حسنم من حیران شده آیینه نداند که کدامم در رکعت آخر نکند فاصله افتد هنگام تشهد شده و وقت سلامم دستش همه عمر نوازشگر من بود دستم سپرش گر نشود باد حرامم من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند دستی نرسد بر سر گیسوی امامم من روزه ام ای پست مزن سنگ لبش را بگذار شود این رطب افطار صیامم از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم حالا که در آغوش عمویم بزنیدم   در خلوت خاصم خبری نیست زعامم هر موی تنم داده اذان حی علی العشق بر تیر سه شعبه برسانید پیامم بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی جبریل برد رشک بر این شان و مقامم ای تیر بچرخان لب من را به لب یار تا این دم آخر شود ایامم به کامم با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران هرگونه بخواهند شهید تو مدامم @raziolhossein
بارگاهی که شده عرش خدا کَفش‌کَنش لشکری پای نهادند به روی بدنش این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟! یا روی خاک، به لب آمده جان حسنش یک‌ نفر درصدد غارت عمامه‌ی او یک نفر آمده تاکه ببرد پیرهنش دورتادورِ حرم دست حرامی‌ها بود وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش رجز شیر جمل نعره‌ی مستانه‌ی اوست یاحسن بود که می‌ریخت ز کنج دهنش آمد و داشت به لب آیه‌ی "فَاخْلَعْ نَعْلَيْك" گفت سیناست همین سینه‌ی غرق محنش بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو بود با شمر درآن مهلکه روی سخنش به ادب نافه‌گشایی کن ازآن زلفِ سیاه *جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش* ساربانا سر من سهم تو اما عوضش دست بردار از انگشت و عقیق یمنش بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو که میان دل خود داشت غم یاسمنش *یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می‌سپارم به تو از دست حسود چمنش* وای از بال و پرش، رفت به غارت با تیغ وای از حنجره‌اش، حرمله شد راهزنش وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش *حافظ @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
دوباره مرغ دلم میل کربلا دارد همان حریم که یک بام و دو هوا دارد یکی هوای اباالفضل یکی هوای حسین چه با صفاست هوایی که کربلا دارد حسین کرببلای تو کعبه عشق است  اگرچه مروه ندارد ولی صفا دارد تویی تو قبله کعبه که کعبه در غم تو تمام عمر به بر جامه عزا دارد ز زائران تو و حاجیان در عرفات خدا به زائر تو اول اعتنا دارد ((بهشت با همه سرسبزی و طراوت و حسن)) صفای کرببلای تو را کجا دارد بهشت با همه وسعت بهای خون تو نیست بهای خون ترا ذات کبریا دارد ز بسکه محترم است زائر تو و حرمت ز پر و بال ملک فرش زیر پا دارد به افتخار غلام سیاه ترک تو حق اگر که بگذرد از جرم خلق جا دارد @raziolhossein
زجای خیز یتیم برادرم قاسم مگر نمیشنوی ضجه‌ی حرم قاسم؟ همینکه جسم تو دیدم به زیر سم ستور گهی به سینه زدم گاه بر سرم قاسم تو پاره پاره شدی مثل پاره‌ی جگرم تو قطعه قطعه شدی مثل اکبرم قاسم خجالتم نده اینقدر ای یتیم حسن مکش تو پا به زمین ای کبوترم قاسم چگونه جسم تو را سمت خیمه ها ببرم؟ نشسته چشم به راه تو دخترم قاسم چگونه جمع کنم این حروف قرآن را؟ که ریخته به زمین در برابرم قاسم از اینکه گیسوی داماد را بهم زده اند خبر برای عروست نمی برم قاسم @raziolhossein
تا لاله‌گون شود کفنم بیشتر زدند از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود گفتم که زاده‌ی حسنم بیشتر زدند این ضربه‌ها تلافی بدر و حنین بود گفتم علی وبر دهنم بیشتر زدند از جنس شیشه بود مگر استخوان من دیدند خوب می‌شِکَنم بیشتر زدند می‌خواستند از نظر عمق زخم‌ها پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند دیدند پا ز درد روی خاک می‌کِشم در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند @raziolhossein
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن پریده مرغ دلم باز در مدار حسن زبان چگونه بگوید فضائل او را چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟! کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن و همنشینیِ او با جزامیان یعنی که خار ها همه گل می‌شود کنار حسن کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست که بین معرکه هر کس شود شکار حسن فدای همت مردانه اش که افتاده جمل به زیر قدم های استوار حسن برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی که آمدند به میدان دو یادگار حسن دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت به قلب معرکه میرفت با شعار حسن که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد هجا هجا شد فرزند نامدار حسن روایت است به محشر نمی‌شود غمگین هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن و بر صراط، قدمهای او نمیلرزد کسی که رفته به پابوسی مزار حسن @raziolhossein
شاخِ شمشاد حسن از دور تا معلوم شد  قامتش زخمیِ تیرِ چشمهای شوم شد تا بماند سنگباران گشتنش در یادها  نُقل پاشیدن سرِ دامادها مرسوّم شد قد او کوتاه اما نیزه کوتاهی نکرد که بلند از این مصیبت ناله ی معصوم شد نامه اش وقتی به دست نعل مرکب ها رسید  پیکرش از پشت و رو هم مُهر شد هم موم شد   درمیان هلهله کوفه حنابندان گرفت بند بندش واشد و رنگ حنا معلوم شد رنجِ قدّی که به زیر سم مرکبها کشید  باعث رنجیدن هر چارده معصوم شد بین حرفش لشگر دشمن دویده بود که  ناله ی "من را عمو دریاب" نامفهوم شد لحظه ی آخر در آغوش عمویش جان سپرد  آن که یک عمری از آغوش پدر محروم شد   داغ او در کربلا داغ حسن را زنده کرد در مدینه باز انگاری حسن مسموم شد از همان روزی که زهرا ناله زد فضه بیا کشتن معصوم زیر دست و پا مرسوّم شد صورتش وقت به میدان رفتنش معلوم بود وقت برگشتن به دارالحرب نامعلوم شد پیکرش آورده شد خیمه کنار پیکری که به سختی تکه تکه در عبا منظوم شد رفتنش از خیمه داغی روی داغ اکبر است نوعروسش با غمی نو به عزا محکوم شد کربلا جشن عروسی، شام هم ماه عسل قِصّه زیر سُم شروع و روی نی مختوم شد @raziolhossein
کجا داماد دیدی عازم میدان خون باشد به روی کاکل و دستش حنابندان خون باشد چراغ ریسه اش از برق شمشیر عدو باشد عسل در کام داماد و شهادت آرزو باشد چه دامادی ، چه دامادی هوای بزم دارد ؟نه به قربانگاه راهی شد لباس رزم دارد ؟ نه رجز می‌خواند و در خیمه ماتم می‌شود بر پا صدای مجتبی از حلق قاسم می‌شود پیدا علیلان جمل با کینه اینجا سر در آوردند به بغض مجتبی شمشیر را بالاتر آوردند به زحمت لحظه‌ای از گرگ‌ها خود را رها کرده عمو را با دهان غرق در خونش صدا کرده از این یوسف در این میدان نمانده پیرهن حتی ندارد قدر بوسه جای سالم در بدن حتی چه تفسیری !چو تابوت پدر شد پیکرش پر تیر چه تعبیری!  پذیرای تنش شد نیزه و شمشیر شما ای کوفیان ! وحشتی ترین اقوام انسانید اگر جان در بدن دارد بر او مرکب نتازانید @raziolhossein
روی زَمین، زِ بَس که شُده جا به جا تَنَت! پاشیده شُد، به وُسعَتِ کرب و بلا تَنَت! بوی گُلاب می رِسَد، اَمّا تو نیستی! پَرپَر شُده، عزیزِ دِلِ من، کُجا تَنَت؟ بیرون کشیدم از وَسَطِ مَعرِکه، تو را دیدم که قِطعه قِطعه شُده زیرِ پا، تَنَت! هم سَطح با زَمین شُده ای، لاله ی حَسَن کوبیده شُد، به زیرِ سُمِ اَسبها تَنَت! بَندِ مَفاصِلت، چه شُد، از هم گُسیخته!؟ این نَعل های داغ، چه کَردَه ست با تَنَت!؟ از سینه ی شِکسته و پَهلوت روشن اَست خورده هِزار نِیزه، وَلی بی هَوا... تَنَت! این جِسم را رِساندنِ تا خِیمه مُشکِل اَست @raziolhossein
وقتی زمان جنگ تو در کارزار شد.. دیدم خود حسن روی مرکب سوار شد گفتی که قاسمم نفس کوفیان برید.. از ترس بین قافله داد و هوار شد! خود و زره نیاز نداری تو حیدری مبهوت رزم حیدری ات ذوالفقار شد انگار ناقه ی زن ملعونه پی شد و انگار مجتبای جمل آشکار شد از میمنه به میسره کولاک کرده ای هر مدعی مقابلت آمد شکار شد با یک اشاره پوزه ی ازرق به خاک خورد با یک جرقه کار بقیه فرار شد عباس کیف کرد چه مردانه می‌زدی لشکر مقابل غضبت تارو مار شد من چهارقل برای تو خواندم عزیز من دورت شلوغ شد جگرم پرشرار شد ! وقتی که دوره شد بدنت بین اسب‌ها.. صحرا مقابل نظرم پر غبار شد تحت الهنک ز روی تو افتاد وای من چشمان شور آمد و کار تو زار شد زیبای خانواده ی من گونه ات شکست کعبه میان قوم زنا سنگسار شد می‌خواستم که حجله ببندم برای تو با سُمّ اسب سینه ی تو همجوار شد داماد کربلا چه حنایی به مو زدی با خون عروسی ات چقدر ناگوار شد با بند بند وا شده از هم تکان نخور تو دست و پا زدی و عمو بی قرار شد یکبار تو به زور نفس میکشی ولی شرمندگی من ز غمت بی شمار شد فکری به حال تازه عروست نمیکنی؟! افتادی و بدون تو بی سایه سار شد @raziolhossein
.            بسم‌الله الرحمن الرحیم                 هذا_یوم_الجمعه       و هو یومک المتوقع فیه ظهورک   دعای سلامتی حضرت فراموش نشود    اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن ِ    صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ   السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ      اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا .       جهت سلامتی و تعجیل در فرج ۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه هدیه بفرمایید 🌷اللهم‌صل‌علی‌محمد‌و‌آل‌محمد‌و‌عجل‌فرجهم 🌷             🌴اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🌴
حس میکنم زمین و زمان گریه میکند با گریهات تمام جهان گریه میکند حی علی الحسین، جهان عازم غم است هفت آسمان به وقت اذان گریه میکند هر چند غایبی، همه در محضر توایم با تو تمام هستیمان گریه میکند خشکش زده ست از غم لبهای جد تو آب فرات بی جریان گریه میکند انگار خون تازه تری بعد سالها از زخم جای تیر و سنان گریه میکند ای موج، بیقرار که هستی؟ گمان کنم زینب هنوز هم نگران گریه میکند @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از تمام لاله های کاروان غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان غنچه‌ای که برگ او خشکیده بود نسخه‌اش را تشنگی پیچیده بود زخم می‌شد روی او با گریه‌اش شعله می‌زد خیمه‌ها را گریه‌اش دست بر دست همه اهل حرم نغمه لالایی‌اش آوای غم دوش تا وقت سحر از قحط آب دست و پا می‌زد در آغوش رباب لیک امروز از رمق افتاده بود نای دست و پا زدن در او نبود هر طرف بر پیکرش با دست باد چون گل پژمرده  راسش می فتاد مثل هاجر هفت  نه هفتادبار رفت مادر خیمه خیمه بی قرار قطره آبی ولی پیدا نشد چشمه ای از پای طفلش پا نشد ماند اسماعیل او در انتظار تا به قربانگه شود قربان یار سر به روی شانه بابا گذاشت نای گریه نیز نای او نداشت مثل ماهی لب به هم میزد مدام در تلظی بود بر دست امام تا که بالا رفت بر دستان او سرعقب افتاد و پیدا شد گلو حرمله حلق سپیدش را که دید تیر را در چله تا آخر کشید چشم او بر چشم بابا خیره بود ناگهان شد چشم‌های او کبود از فشار تیر بر طفل رباب گل میان دست بابا شد گلاب دید بیت آرزوی ویران شده برگ گل از شاخه آویزان شده زود بابا بین آغوشش فشرد   دست را زیر سرش آرام برد تا نیفتد  راس او از پیکرش بای بسم اله بماندمحورش روی دست باغبان پرپرکه شد نوبت تشییع آن بی سر که شد شعله زد این غم به جان عالمین حرمله خندید بر اشک حسین @raziolhossein
کیست این طفل که در ساعت خواب سر گذارد روی دوش مهتاب از تبش سوخته حتی خورشید از لبش باخته رنگ مهتاب تشنه کامی که ز پیمانه ی عمر خورده اندازه ی شش جرعه ی آب حیف  از این برگ گل باغ بهشت از عطش دید چه بسيار عذاب قاتلش با چه حسابی میکرد طفل را قدر علمدار حساب با همان تیر که مرد افکن بود تیر افکند به طفل بی تاب گوسفندی بکُشند آب دهند کشتن طفل ندارد آداب؟ او دوتا گشت سر دست پدر گشت تا تیر سه شعبه پرتاب سَرِ او رفت به نی با اولاد تن او ماند کنار اصحاب @raziolhossein
چرا تو رفته‌ای من زنده هستم سراسر از غمت آکَنده هستم برای مادری شش‌ماه کم بود نشد شیرت دهم شرمنده هستم به قربون گلوی پاره‌ی تو رباب خسته شد آواره‌ی تو شبیه اُستُنِ حنانه از هجر بنالد چوبه‌ی گهواره‌ی تو بریده حنجرم لالا لالایی علی اصغرم لالا لالایی چه جوری دل ز من کندی و رفتی نگفتی مادرم لالا لالایی تو که قربونی قحطی آبی چی می‌شه باز به روی پام بخوابی اگرچه کاکُلِ تو گشته خونی هنوزم کودک ناز ربابی مرا از پِی، چهل منزل دواندی بمیرد مادرت بی‌شیر ماندی عزیزم جای شکرش باز باقیست به زیر سُمِّ مَرکب‌ها نماندی تو که بر روی نیزه قرص ماهی به دست کوتَهِ مادر نگاهی فقط من نه همه عالم بپرسند شدی کشته به چه جرم و گناهی @raziolhossein
تو را زد حرمله تا ناگهان زد به روی قلبِ بابا هم نشان زد نشان بگذاشت روی سینه‌ی او دقیقا یک سه‌شعبه روی آن زد پدر صدها برابر خورد ، مادر پس از تو تیغ و خنجر خورد ، مادر من از حلق تو ممنونم که باتو پدر یک تیر کمتر خورد ، مادر به دستم مشت پُر خون مانده از خاک به رویم گَرد گلگون مانده از خاک اگرچه گودی قبرت عمیق است پرِ این تیر بیرون مانده از خاک چه حالی یا دلی دلگیر دارم گلویی خشک از این تقدیر دارم خدا را آب مگذارید نوشم که می‌ترسم ببینم شیر دارم نگاهش کردم و چشمی خجل داشت مزار از اشک  بابا آب و گِل داشت سه‌شعبه کاش بعد از بوسه می‌خورد حسینم داغ یک بوسه به دل داشت @raziolhossein
از خواب ناز کودک من پا نمی شود می خواستم که پا شود اما نمی شود هاجر اگر دوید به زمزم رسید ، آه سعی رباب ، ختم به دریا نمی شود چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم با تیر هم گلوی علی وا نمی شود چشم امید من به ابالفضل بود آه ! عباسِ روی نیزه که سقّا نمی شود بی فایده است سعی شما نیزه دارها سر کوچک است بر سر نی جا نمی شود من رو زدم به نیزه ، علی را به من نداد این نی چه محکم است چرا تا نمی شود خم شو برای خاطرم ای چوب ! رحم کن از پای نیزه خوب تماشا نمی شود @raziolhossein
در غمت داده ام از دست عنانم چه کنم خنده ی آخر تو برده امانم چه کنم یک طرف خنده ی لشگر طرفی اشک رباب مانده ام من بروم یا که بمانم چه کنم تیر را گر بکشم راس ز هم می پاشد خار را از جگرم گر نکشانم چه کنم ترس دارم که بیفتد سر تو از بغلم روی دوشم شده ای بار گرانم چه کنم می دود مادر تو گریه کنان پشت سرم به پس خیمه تو را گر ندوانم چه کنم بیشتر خاک به زیر سر تو ریخته ام پیکرت را به سرت گر نرسانم چه کنم چشم تو باز و چسان خاک بریزم رویت تا که مادر نرسیده نگرانم چه کنم چه کنم تا که نفهمد چه سرت آمده است نیزه ای فاش کند راز نهانم چه کنم @raziolhossein
بگذار پدر کبوترت پر بزند طعنه به رگ غیرت لشکر بزند یک تیر گرفتم از سپاه دشمن تا تیر به پیکر تو کمتر بزند @raziolhossein
دست و پا میزنه تقصیر نداره  شیرخواره تحمل تیر نداره  تقصیر منه که منت کشیدی بمیرم که مادرش شیر نداره اونیکه میره دلم براش میاد  آبو خورده داره با باباش میاد واسه اینکه زیر آفتاب نباشه  بچه مو گرفته توو عباش میاد تشنگی برده قرار و توونم  سخته راه برم با قد کمونم یکمی زمان بده منم بیام  تا براش نماز میت بخونم عرق پیشونیت از شرمه حسین خون بچه مون هنوز گرمه حسین  خاکو آروم رو تنش بریز آخه  استخون شیش ماهم نرمه حسین الهی براش بمیره مادرش جای دستم خاک اومد زیر سرش  نگا کن که روی صورتش هنوز  مونده جای بوسه های خواهرش خاک میگن سرده، نه خاک اصغرم تشنه کشتنش، نمیشه باورم روی میوهی دلم خاک نریزی  خاکو باید بریزی روی سرم  @raziolhossein
فکر کن تشنگی به دنیا نیست.. خیمه ی ما کنار دریا نیست فکر کن در مدینه ایم اصلا.. خبر از آفتاب صحرا نیست فکر کن شیر می‌خوری راحت.. مادرت شرمسار بابا نیست فکر کن مشک ها پر از آب است غصه ای در وجود سقا نیست فکر کن حرمله نیامده است.. تیرها با کمانش اینجا نیست فکر کن تختِ تحت خوابیدی همه اش واقعی ست رویا نیست آه دیگر بس است فکر و خیال پسرم جا برای حاشا نیست به خدا مادر تو صد دفعه.. رفت دنبال آب، اما نیست! بین آغوش من بمان امن است جای دیگر بغیر بلوا نیست تو حواست فقط به بابات است چاره ات خواب نیست لالا نیست پسرم حرمله کمان دارد تیرهایش یکی و دوتا نیست تیر مردانه می‌زنند به تو ذره ای رحم بین اینها نیست تیر آمد..درست سمت سرت سر روی پیکر تو حالا نیست بین میدان و خیمه مانده حسین راه دیگر برای آقا نیست ختم تو پشت خیمه برپا شد! عفو کن مجلس تو غوغا نیست @raziolhossein1
امشب ستاره ها همه دور و بر تواند خورشید و ماه گرم طواف سر تواند این سنگ ها به جنگ نگاه تو آمدند طفلان کاروان همه هم سنگر تواند بر روی نی سران تمامیِ کشتگان حیران تاب آوری حنجر تواند نی ها که برده اند سرت را به روی دست اینها مقصر بدن پر پر تواند خون تو رفت تا نچکد پای نیزه ات خونها به فکر خون دل مادر تواند گاهی نگاه کن دلشان تنگ می شود این ناله دارها همگی خواهر تواند قربان غیرتِ علویه تو من شوم حالِ خیام علت چشم تر تواند رفتی به روی نی که بفهمند اکبری اینجا بزرگها همگی اصغر تواند @raziolhossein1
حالا که دیگر هست راه آسمان بسته.. دشمن روی ما آب را با قصد جان بسته زخم لبت وا شد..زبانت را نکش رویش جان رباب آرام شو طفل زبان بسته! میخواستم در مجلس دامادی ات باشم مادر به تو صدجور امیدِ گران بسته گریه کنی با تیر می‌گیرد تو را از من چون حرمله امروز بر دوشش کمان بسته ّذبح تو خیلی جایزه دارد دراین لشکر او هم‌ برایش شرط با شمر و سنان بسته من با صدای تیر فهمیدم تورا کشتند چشمان من را اضطرابِ تیرشان بسته حالا سه دندان داری اما حیف پنهان است آنقدر محکم تیر خوردی شد دهان بسته تیری که چشمان عمویت را زیارت کرد حالا دخیلش را میان ابروان بسته آواره شد از غربتت بابات ای مظلوم راهش به میدان بسته، راهش بر زنان بسته سخت است اما از روی نیزه نیوفت اصلا دشمن تورا با روسری خواهران بسته @raziolhossein
گریه بر جان دادنش افلاک کرد خون زیر حنجرش را پاک کرد کند با شمشیر قبر کوچکی.. از لحد کوچکترش را خاک کرد تیر جا خوش کرده ای بر حنجر است ذبح اکبر بود و  نامش اصغر است تاج گل از قبر او شرمنده بود قدش از یک شاخه گل کوچکتر است آه از این سینه ی پر خون بکش ناز از این غنچه ی گلگون بکش مادرش از دیدنش جان می دهد تیر را آهسته تر بیرون بکش ... دفن شد آن دیده ی دریایی اش خاک شد شرمنده ی زیبایی اش وقت تلقین علی اصغر رسید اسمع افهم شد دم لالایی اش ... قبر شد کاشانه اش شرمنده ای از غبار خانه اش شرمنده ای جای طفلت داخل گهواره بود از تکان شانه اش شرمنده ای @raziolhossein
از عمق جان بگو: لبیک یاحسین با هرتوان بگو: لبیک یاحسین با یاد نغمه‌ی، هل من معین او با عرشیان بگو: لبیک یاحسین بر یاری امام، فرقی نمی‌کند با هر زبان بگو: لبیک یاحسین درس نماز را، از او فرابگیر وقت اذان بگو: لبیک یاحسین گاهی حبیب باش، گاهی زهیر باش گه توأمان بگو: لبیک یاحسین سوریه و عراق، ایران و یا یمن در هر مکان بگو: لبیک یاحسین مثل مدافعان، جان را به‌کف بگیر با نقدِ جان بگو: لبیک یاحسین با یاد غربتش، در دشت کربلا گریه کنان بگو: لبیک یاحسین @raziolhossein1
به گوش می‌رسد از آسمان اذان حسین زمین از آنِ حسین، آسمان از آنِ حسین هزار سال گذشت و هنوز در گذر است... کسی مرا برساند به کاروان حسین عجیب نیست اگر بر کویر خشکِ یزید ببارد ابر کرامت از آسمان حسین مرا به دست کسی جز حسین نسپارید قسم به جان عقیله، قسم به جان حسین به ریگ‌های بیابان بگو قیام کنند به احترامِ کفِ پای دختران حسین حسن غریب‌ترین نام عالم هستی‌ست و عاشقانه‌ترین نامِ عاشقانه: حسین به کام ماست، اگرچه به نام او باشد چه شعرها که نگفتیم از زبان حسین... هزار سال گذشت و بلندتر از قبل به گوش می‌رسد از نیزه‌ها اذان حسین @Raziolhossein
بیا بیا دلمان را تکان بده شب اول بیا و رزق فراوان مان بده شب اول همیشه شرط وصال شما طهارت نفس است برای توبه نمودن زمان بده شب اول تو را به حرمت این روضه ها ضمانتمان کن اگر چه اهل گناهیم امان بده شب اول محرمی که نباشی به کار شیعه نیاید به اهل ندبه خودت را نشان بده شب اول برای این که مبادا به روضه کم بگذاریم به جمع گریه کنانت توان بده شب اول دو ماه مثل تو باید به گریه انس بگیریم به ما دو چشمه ی اشک روان بده شب اول دعای خیر تو بوده اگر اسیر حسین ایم دوباره گریه کن روضه ی سفیر حسین ایم @raziolhossein
به استعانتِ اشکِ عَلَی الدَّوامِ حسین شروع می کنم این ماه را به نام حسین دوباره چشمه ی خونی ز عرش جوشیده تمام عالمِ امکان سیاه پوشیده هزار شکر عجینیم با غم تو حسین رسیده ایم به ماه محرم تو حسین هزار شُکر که درگیر ماتمت شده ایم دوباره مُحرِم ماهِ مُحَرَّمت شده ایم قَبای بندگیِ خویش را کفن کردیم لباس نوکری شاه را به تن کردیم اجازه داده خدا تا ثواب کسب کنیم سیاهه های عزا را دوباره نصب کنیم میان سینه ی ما آهِ تازه..،دم شده است بساط چایی و اسپند هم علم شده است چقدر فرش حسینیّه جا به جا کردیم چقدر پادویی روضه ی تو را کردیم بقای نوکری از ربَّنای فاطمه است به روضه آمدن ما دعای فاطمه است در این حسینیه تحت لوای مولائیم به زیر سایه‌ی چادر نماز زهرائیم خوشا به حال دو چشمی که غرقِ دریا شد کسی که گریه‌کُن‌ات شد..،عزیز زهرا شد قسم به کوثر و زمزم،شفاست گریه ی تو برای هرچه مریضی،دواست گریه ی تو قسم به تذکره‌ی قدسی خدای جهان "حسین"..،راه علاج است..،آی بیماران اسیر معصیتِ ممتدم نکن ارباب تو را به جان رقیه ردم نکن ارباب مرا فقیر نگاهت بدانی ام خوب است گدای شاه خراسان بخوانی ام خوب است رکوع اشک شدم،گریه‌ی نماز شدم به جان دختر تو کربلا‌نیاز شدم چه می شود که به سمتت قدم قدم برسم چه می شود که دم اربعین حرم برسم چراغ سرخ دم قتلگاه روشن بود... هزار نیزه‌ی خونین درون یک تن بود نفس نفس زدن او به آه بند شده صدای چکمه ی یک بددهن بلند شده به خشکی لب آقا لگد نزن ای شمر به پیش مادر او حرف بد نزن ای شمر سنان کشانده عقب جمع نیزه‌داران را... خدا بخیر کند حلق شاه عطشان را @raziolhossein