#حضرت_زهرا_مدح
#فاطميه
کوه ست و در مسیر مردد نمی شود
هر کس به عاشقی که زبانزد نمی شود
خورشیدِ عالمین ، علی هم برابرش
یک لحظه ، دور زهره نگردد نمی شود
از بس مواظبِ تن مجروح فاطمه ست
حتی نسیم از بر او رد نمی شود
وقتی مطهره برود بین کوچه ایی
جز یک حرام زاده کسی سد نمی شود
شیطان نکرد سجده به انسان ، فقط همین
شیطان به قدر ضارب او بد نمی شود
#حامد_آقایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه #هجوم #احراق_بیت
لگدی سخت به در خورد نباید میخورد..
چوبه ی در به کمر خورد نباید میخورد
فاطمه تکیه به در زد که نباید میزد..
میخ محکم به پسر خورد نباید میخورد
من ازین دست به دیوار شدن فهمیدم
نوک شلاق به سر خورد نباید میخورد
چادر خاکی زهرا به همه میگوید
ضربه ازچند نفر خورد نباید میخورد
نیمِ صورت ورم و نیمِ دیگر زخم شده
بانوی خانه نظر خورد نباید میخورد
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
زهرا همان بزرگترین آیت ِخداست
کهبر علی و آل علی حجّت ِخداست
هم مظهر تمام و کمال پیمبر است
هم جلوهگاه بیبدل عصمت ِخداست
خَلقَشبهگونهایستکهباید چنیننوشت
اینشاهکار ، نابترین صنعت ِخداست
در ساق عرش یا که میان سرای خویش
هرجا کههست؛فاطمههمصحبت ِخداست
نُـه سال با محمّد و نُـه سال با علی
این بانوی مُکرّمه در خدمت ِخداست
مثل ولایت علوی ؛ حُـبّ حضرتش
بالله قسم بزرگترین نعمتِ خداست
تنها نهاینکه کُلّ زمین مِلک طِلق اوست
در اختیار بانوی ما ثـروت ِخداست
فرموده اند كه غضبش باعث عذاب
خشنودياش به منزلهی رحمت ِخداست
هرکس که هَتکِ حُرمت از او کرد تا ابد
تنها نصیبش از دو جهان لعنت ِخداست
چندیست فاطمه طلب مرگ میکند
کنج اتاق منتظر دعوت خداست
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه #بستر
ای زخم با من تو سرِ آزار داری
در هر نفس به گریه ات اصرار داری
از من گذشت ای میخ اول مطمئن شو
پشت در خانه نباشد بارداری
ای کاش امشب پر بگیرم چون که سخت است
در سن و سال زینبم بیمارداری
تشخیص فرزند از صدا عین عذاب است
ای وای از وقتی که دیدِ تار داری
تا زنده ام خوب استراحت کن علی جان
خیلی زمان کَفْن و دفنم کار داری
من حاضرم که باز به جانم بگیرم
دردی که وقت شستن مسمار داری
بیخود مرا منصوره ی عرشم نگفتند
غصه نخور مانند زهرا یار داری
با گریه پرسیدی چرا در بین بستر
از کنج حجره فاصله بسیار داری؟!...
....بین در و دیوار گیر افتاده باشی
تا عمر داری ترس از دیوار داری
زینب کنارت هست پس جای غمی نیست
یعنی که بعد از رفتنم غمخوار داری
امروز گفتم به حسینم کاش بودم
بالاسرت روزی که نیزه دار داری
پیراهن و عمامه و انگشتر و خوود
در سفره ات خیراتیِ بسیار داری
#یا_مظلوم
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
عقبی کلامت را قیامت می شمارد
دنیا سکوتت را عبادت می شمارد
بهر تکلم، بعد تعقیب نمازت
جبریل فرصت را غنیمت می شمارد
نزدیک هجده سال باران مدینه
انگشت تر کرده، فضیلت می شمارد
از اشتیاق درک نورت، ای شب قدر!
ماه از اذان صبح، ساعت می شمارد
خورشید یثرب صبح تا مغرب کنارت
دارد برای نور، حالت می شمارد
حاتم قلم در دست جایی کنج تاریخ
پشت در این خانه رعیت می شمارد
پشت در خانه به دق الباب، سائل
حق حق کنان هر دم کرامت می شمارد
پشت درِ خانه نبی ای روح تطهیر
فضل تو را روزی سه نوبت می شمارد
پشت در خانه فلک هم جای تسبیح
خیل ملائک را به دقت می شمارد
پشت درِ خانه تو را رد سلامی ست
آن را رسول الله دعوت می شمارد
پشت در خانه...دریغا شاعر تو
این واژه را ذکر مصیبت می شمارد
ای بغض استنصار! حالا چشمهایت
تعداد یاران را به زحمت می شمارد
نه دست نه پهلو...بگو قلب تو تنها
رنج علی را جزء محنت می شمارد
از دست "آن دو" میکشی آهی و جبریل
این را از آیات برائت می شمارد
مرگا به اسلامِ پس از تو کز پیمبر
آن زن که میدانی روایت می شمارد!
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
فاطمه جان:
در شکسته مرا عاقبت شکستم داد
ببین که میخِ در خانه کار دستم داد
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#بستر
اين اشك ها براى تو مرهم نمى شود
چيزى ز غصه هاى دلت كم نمى شود
با من بگو عزيز دلم راز كوچه را
یعنی به راز تو محرم نمى شود؟
جارو نزن به خانه..براى تو خوب نيست
پهلو شكسته اين همه كه خم نمى شود
زهرا بيا و غصه ى مارا تمام كن
زينب حريفِ اين همه ماتم نمى شود
ظهر دهم حسين تنش زير دست و پاست
لب تشنه مانده است كفن هم نمى شود
#آرمان_صائمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
چه روضه ایست که هرکس روایتش می کرد
بنای گریه به وضع مصیبتش می کرد
چه می شد از دل آن کوچه برنمی گشتند
قضا به لطف قَدَر خرق عادتش می کرد
برای جمله ی کوتاه هم مجال نداد
وگرنه فاطمه او را نصیحتش می کرد
"زکیّه" هیچ زمان حرف تُند نشنیده
و کاش راهزن این را رعایتش می کرد
حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد...
گلی که لمسِ نسیمی اذیتش می کرد
آهای گریهکنان! فاطمه زمین افتاد
هجوم چکمه جسارت به ساحتش می کرد
یکی ز تکّهی آن گوشوارهها گم شد
حسن وگرنه همان شب مرمتش می کرد
عذاب روحی فرزند،داغ ناموس است
مغیره هم چه جفایی به غیرتش می کرد
.
.
دعای مادرم این روزها فقط مرگ است
اجل ز طعنه ی همسایه راحتش می کرد
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر #کوچه
این چند وقت زهرا مشغول دوختن بود
دلواپسِ علی و در فکرِ پیرهن بود
در خانه کار کردم اما به دل نچسبید
از بسکه دستم از صبح بر شانهی حسن بود
با جبرئیل گفتم جانِ تو و علیجان
من را زِ پا در آورد زخمی که در بدن بود
روزیِ خویش را صبح از دست من گرفتهاست
شهری که هیزمِ آن پشت حیاط من بود
شهری که آتش آورد جای عیادت و دید
زهرا بجای آن در مشغول سوختن بود
آنکه دلیلِ ایجادِ عالم است مردم
بر دستْ ریسمان و بر گردنش رسن بود
ماندم علی نیاُفتد بین مدینهای که
مردی نداشت غیر از یک زن که شیرزن بود
گفتم گواه دارم گفتم که ارث دارم
گفتم علی است شاهد اما جواب "لَن" بود
میگفت بین مسجد با من : دروغگویی
آنکه میانِ کوچه بدجور بد دهن بود
اصلا جدا نمیشد دستم, ولی شکستش
از خانه تا به مسجد یک جنگِ تن به تن بود
قنفذ که خسته میشد جایش مغیره میزد
این پشتِ هم زدنها پیشِ ابالحسن بود
در گوشِ گاهواره دیشب به گریه گفتم
ای کاش قدِ محسن در خانهام کفن بود...
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
ناجوانمردانه زهرای جوان را می زدند
روز روشن مادر صاحب زمان را می زدند
خانه ای که بی وضو جبریل آن را در نزد
دسته ای با پا درِ این آستان را می زدند
صورت و دستی که می بوسید پیغمبر چه شد ؟ ...
پیش قبر او هماین را و همآن را می زدند
بعد از آن ضرب لگد زهرا دگر جانی نداشت
با همه نیروی خود آن ناتوان را میزدند
زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود
این مسلمان ها چرا شاه زنان را می زدند
این زدن ها از مدینه باب شد ،.... در کربلا
بی حیاها هم زنان هم دختران را می زدند
زینیب آمد روضه ای برپا کند در قتلگاه
روضه را بر هم زدند و روضه خون را می زدند
نیست از آغوش بابا هیچ جایی امنتر
در همینجا دختر شیرین زبان را می زدند
دختری گم شد به جایش کاروان را می زدند
بیشتر بین اسیران عمه جان را می زدند
#عبدالحسن_رضایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
#دوبیتی
از آب گذشته است و دریا دارد
از خلق جهان دل بکند جا دارد
یک شهر اگر که رو بگرداند از او
در خانه دلش خوش ست زهرا دارد
#امیرحسین_آکار
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت
ای کاش عدو آن روز پشت در نمی آمد
یا در پس در لااقل مادر نمی آمد
گفتند در این خانه زهرا هست و اولادش
رحمی ولی بر قلب آن کافر نمی آمد
گفتا ( و إن ) باید بسوزد خانه با اهلش
از این حرامی غیر از این هم بر نمی آمد
...........
در شعله ور شد تندتر مادر نفس میزد
ای کاش این آتش سوی معجر نمی آمد
از آتش در ، آتش کینه فراتر بود
ساعات مظلومی و غربت سر نمی آمد
وقتی که با ضرب لگد در کنده شد از جا
چه خوب میشد میخ سمت پر نمی آمد
فریاد زد فضه خذینی کشته شد محسن
جز فضه کاری از کس دیگر نمی آمد
در روی مادر بود و یک لشکر از آن رد شد
دیگر صدای دخت پیغمبر نمی آمد
اینکه علی مأمور به صبر است می دانست
ورنه به فکرش بردن حیدر نمی آمد
بردند با دو دست بسته شاه عالم را
این بی کسی به فاتح خیبر نمی آمد
گفتم دو دست بسته یاد زینب افتادم
آنجا که جز غم بر دل مضطر نمی آمد
می دید قاتل چوب بر لعل حسینش زد
از این بلایی بر سرش بدتر نمی آمد
میگفت با گریه عقیله جام می ای کاش
دیگر کنار چوب و تشت زر نمی آمد
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
اي بهشت آرزوهاي علي
وي دو چشمت دين و دنياي علي
شام غم را پرتوِ اُمّيدِ من
كوكب من، ماه من، خورشيد من!
اي نچيده گل زِ رويت آفتاب
وي نديده شب، شبِ مويت به خواب
در دل هر ذرّه، نور مِهر تو
مِهر هم، سايهنشينِ چهر تو
يك نگاهت بِه ز صد خُلد بَرين
ني، كه يك ايماي تو خُلدآفرين!...
خانۀ ما گرچه از خِشت است و گِل
خشت روي خشت نَه، دل روي دل
آستانش، آسمانِ آسمان
سقف، بالاتر ز بام كهكشان
پايۀ ديوار آن، بر طاق عرش
وز پَرِ خود عرشيان آورده فرش
خاك آن را، شُسته آب سلسبيل
گَرد آن را رُفته، بال جبرئيل
ناودانريزش، بِه از ماءِ مَعين
بوريايش، گيسوانِ حور عين
روشني زين خانه دارد، نور هم
روزَنَش، بُرده سبق از طور هم
كي به سينا پاي، موسی ميگذاشت
گر سُراغِ خِشتي از اين خانه داشت
«لَنْ تَراني» بوده زين سينا جداي
رفته از اين خانه، هر كس تا خداي
هر تني جان و، ز جان جانانهتر
هر گُهر از آن گُهر، دُردانهتر
دخترانت بانوان مريماند
هر دو در عِزّت عَلم در عالماند
تا تو هستي قبلۀ كاشانهام
كعبه ميگردد به گِرد خانهام...
رو بدين سو دارد از هر سو، بهشت
تا بگيرد از تو رنگ و بو بهشت
خانۀ ما گُلبنِ صدق و صفاست
فاش گويم خانۀ عشق خداست
نورها از پرتو روبند توست
آفتاب خانهام لبخند توست...
اي تبسّم، آرزومند لَبَت
اي سحر، مست از مناجات شَبَت
گو بگردانند روي از من همه
دوست تا زهراست، گو دشمن همه!
گو به آن، كز تيغ من در واهمهست
ذوالفقارم جوهرش از فاطمهست
#علی_انسانی
@raziolhossein
#حضرت_محسن
#رباعی
با کینه بسیار شهیدش کردند
با ضربه مسمار شهیدش کردند
بین در و دیوار به دنیا آمد
بین در و دیوار شهیدش کردند
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم #شام
رسم است مردم! بین دعواهای مردانه..
بیرون نمی آید به هیچ عنوان زن از خانه
اما در اینجا در نبرد قوم بیگانه
زهرا به میدان میزند پیروزمندانه
گویا پیمبر به جدال بولهب رفته
بانو به جنگ قوم بی اصل و نسب رفته
مثل شراری که به یک گلزار می افتد
آتش به روی در روی دیوار می افتد
ضرب لگد بر مخزن الاسرار میوفتد
با ضربه ی مسمار دست از کار میوفتد
پای غریبه بر روی قرآن به شدت خورد
سادات میبخشند،در محکم به صورت خورد
دست علی بسته ست و دست همسرش زخمی
زهرا سرش زخمی،دلش زخمی پرش زخمی
شاخه شکست و گشت سیب نوبرش زخمی
با دیدن مادر غرور دخترش زخمی
با روضه های کوچه روز پنج تن شب بود
پایان کوچه روضه های شام زینب بود
راه حرم را کوچه پشت کوچه سد کردند
با آل عصمت مردمان شام بد کردند
بد مست ها توهین به الله الصمد کردند
هر سر که می افتاد از نیزه لگد کردند
تا دختران را با لباس پاره میدیدند
بر گریه های بچه ها مستانه خندیدند
دروازه غوغا کوچه و بازار غوغا بود
قوم یهود آماده صدجور بلوا بود
پیش اسیران بین آن اوباش دعوا بود
زینب میان حرف های بددهن ها بود
حال بزرگ قاقله خیلی مشوش بود
بر صورت سرخ اسیران جای آتش بود
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در
می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در
خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی
بعد دق الباب خندان می شود در پشت در
آنقدر از صاحب این خانه احسان دیده بود
سجده کرد و اشهدش را گفت کافر پشت در
در زدند و با خودش می گفت حتما سایل است
باز هم با کیسه نان رفت مادر پشت در
در کمال حیرت اما دید بانوی کرم
جای سائل آمده اینبار لشکر پشت در
در زدند و در زدند و در زدند و در شکست
آه شد آغاز، جنگی نا برابر پشت در
با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله برد
پا نهاد ابلیس بر آیات کوثر پشت در
غنچه یاس و هجوم آتش و مسمارِ داغ
شد گل نشکفته سادات پرپر پشت در
نیست پاسخ همچنان این پرسش تاریخ را
از چه بابت رفت فضه جای حیدر پشت در
کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود
ناگهان از پا می افتد مرد خیبر پشت در
گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم
می رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_حسن
#فاطمیه #کوچه
کار زار بین کوچه کار ما را زار کرد
حال گل را زار کرد و کوچه را گلزار کرد
دیده شیر خدا را دور دید و شیر شد
آن که روز مادرم را همچو شام تار کرد
داشت مادر حرف می زد بی حیا مهلت نداد
ناشنیده وحی را با سیلی اش انکار کرد
مادر نازک تر ازبرگ گل مارا زدند
سنگ می داند چه با ان شیشه رخسار کرد
نیمی از گلبرگ او پژمرد از سیلی خصم
نیم دیگر را چو لاله ضربه دیوار کرد
او رشیده بود آه افتاد و آن افتادنش
زخم هایی را به زخم کهنه اش تکرار کرد
شکر من بودم عصای مادرم در کوچه ها
بعد ازآن ظلمی که در کوچه بر او اغیار کرد
وای اما از رقیه در شب تاریک دشت
خواب بود و زجر او را بی هوا بیدار کرد
هیچ کس در آن سیاهی های شب یارش نشد
زیر دست پای زجر او مرگ را دیدار کرد
قد او تا زانوان زجر هم حتی نبود
بی حیا اما برای زجر او اصرار کرد
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم #احراق_بیت
پشت در عشق را اذان می داد
پرچم شیعه را تکان می داد
با تمام توان به مسلخ عشق
راه را بر همه نشان می داد
او که با چشم روشنش هر روز
نور را هدیه بر جهان می داد
مثل باران دعای هر روزش
به همه اهل شهر نان می داد
امتحان بود و حال غیرت را
ارث سرخی به شیعیان می داد
مثل روز ازل برای خدا
فاطمه، باز امتحان می داد
زن، ولی مثل ذولفقار علی
به حماسه، به غم، زبان می داد
حجت اللهِ اهل بیت اینجا
درس سختی به مشرکان می داد
دشمن او را به جرم عشق علی
بین دیوار و در مکان می داد
در که بر روی پهلویش وا شد
عرش را ناله اش تکان می داد
دشمن از عرش چادرش رد شد
مرتضی دید و داشت جان می داد
دست هایش سپر شدند اما
تازیانه مگر امان می داد
دست شیطان غلاف را پر کرد
نوبتی دست این و آن می داد
محسنش روزگار را می دید
اگر آتش کمی زمان می داد
پای مسمار در حرم وا شد
فضه آمد اگر نه جان می داد
خط خون در مسیر آن کوچه
خبر از زخم خون فشان می داد
#حسن_کردی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
تو ای غم دست بردار از سر من
نمانده اشک در چشم تر من
از آن روزی که بین شعله ها رفت
نفس تنگی گرفته مادر من
.......
تنش می سوخت در هرم شراره
سخن می گفت تنها با اشاره
تنور خانه که روشن شد امروز
سیاهی رفت چشمانش دوباره
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
صدای آمدنت بهترین ترانه ی من
فدای در زدنت ای وقار خانه ی من
شکستهبالِ تو پرواز می کند..،امروز
خودش برای تو در باز می کند امروز
غریب کوچه ی کینه..،سلام حیدر من
به جای اهل مدینه..،سلام حیدر من
کدام شانه کشیده است بارِ درد مرا
کسی علیک نگفته سلامِ مردِ مرا
به رغم این همه اندوه ناشمرده؛علی
خلاصه غم نخوری..،فاطمه نمرده؛علی
نگو که حال و هوای دلت بهاری نیست
ببین که بسترم امروز لالهکاری نیست
رسیده سُرخی گل روی شاخه ی زردم
ببین به خاطر تو پیرهن عوض کردم
تَرَک..،تَرَک..،همگی را شِمُرده ام حیدر
شبیه آینه ی سنگ خورده ام حیدر
من و شکستگی دنده ها و گریه و آه
ببین..،برای تو نان پخته ایم..،بسمالله!
بیا وُ فکر نکن بر غلافِ آن شمشیر...
تو را به بازوی آسیبدیده..،لقمه بگیر
اگرچه آه گلو را به گریه بخشیدم
اگرچه این دم آخر..،نشسته خوابیدم
اگر لگد به پرم ضربه زد..،فدای پرت
اگر دری به سرم ضربه زد..،فدای سرت
عقاب لانه ی من..،بال و پر به قربانت
هزار محسن من..،پشت در..،به قربانت
عبور سینهی خود را مسیرِ آه نکن
بیا به چوبهی گهواره اش نگاه نکن
نسیم جاروی خود را به فرش خانه زدم
خودم به موی سر زینب تو شانه زدم
به پای هر نخ آن صبح و شام سوخته ام
برای تشنهلب تو،لباس دوخته ام
غروب عصر دهم..،قتلگاه..،آه حسین
میان آن همه سرنیزه..،بی پناه..،حسین
نوای العطش او به گوش می آید
صدای بدهنی چکمهپوش می آید
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مناجات
#فاطمیه #تبری
ما بر ولای مرتضی اقرار داریم
از حب حیدر سینه ای سرشار داریم
در قلبمان بغض ع م ر بسیار داریم
با خصم زهرا روز محشر کار داریم
ما شیعیان حیدر کرار هستیم
از دشمنانِ فاطمه بیزار هستیم
با حب زهرا راهی راهِ نجاتم
یعنی خدا با مهر او داده براتم
من فاطمی ام در حیات و در مماتم
حل میشودبا لطف مادرمشکلاتم
ماجزولای فاطمه یاری نداریم
برروی خاک پای اوسرمی گذاریم
دین بی ولای فاطمه معنا ندارد
بیچاره آنکه حضرت زهرا ندارد
روز قیامت نامه اش امضا ندارد
بر لب نوایی غیر واویلا ندارد
بی چاره آنکه نیست زهرا مادر او
باید بسوزد در جهنم پیکر او
ما سائلان خانه شاه ولائیم
ما خادمان حضرت خیرالنسا ئیم
ما خاک پای محور اهل کسا ئیم
گریه کنان دختر بدرالدجائیم
غیر علی و آل او محرم نداریم
ما سرپناهی غیر این پرچم نداریم
شکر خدا که از محبان تو هستم
از لحظه ی اول ثنا خوان تو هستم
دردم همه محتاج درمان تو هستم
چشم انتظار لطف و احسان تو هستم
تو با دعا از ما بلا را دور گردان
جزءمحبان علی محشورگردان
تودشمنان مرتضی را خار کردی
از خواب غفلت خلق را بیدار کردی
خود را فدای حیدر کرار کردی
با خشم با آن دو نفر رفتار کردی
گفتی امام من امیرالمومنین است
شرح اشداءعلی الکفار این است
بوی غریبی آید از خاک مزارت
در راه حیدر شد فدا دار و ندارت
قلب تمام بی قراران بی قرارت
جانم فدای غصه های بیشمار ت
با رفتن تو مرتضی خانه نشین شد
وقتی زمین خوردی علی نقش زمین شد
مادر دعا کن بهر ما آهی نمانده
در سینه هاجزداغ جانکاهی نمانده
شیعه غریب ویاروهمراهی نمانده
غیر از ظهور مهدی ات راهی نمانده
مادر ،مخور غم نور چشمانت میاید
تا دشمنانت را همه رسوا نماید
#محمد_خرمفر
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
ای معجرت نجابت و ای چادرت حجاب
در پرده مانده از رخ ماه تو آفتاب
ای محور "لِیُذهِبَ عَنکُم " وضو بگیر!
دستی ببر به آب و ببخش آبرو به آب
بی پرده رو به آینه کن قبله را ببین
هرچند نیست آینه را تابِ بازتاب
لبریزِ مهربانی تو می شود پدر
وقتی تو را به "ام ابیها" کند خطاب
از صبر توست عزت اسلام و اهل بیت
از اشک توست آبروی عترت و کتاب
گرچه شکست بازوی انسیه باغلاف
با آنکه بسته بود ید الله با طناب
کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم؟
کی موج خسته می شود از قهر پیچ و تاب؟
وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش
در حیرتم چه شد، که نشد آسمان خراب؟
مولا سوال کرد که ای محرم علی
آخر چرا برابر من میزنی نقاب؟
مولا سوال کرد و در آن غسلِ نیمه شب
معلوم شد سوال علی نیست بی جواب!
#سیدروح_الله_موید
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #رباعی
هر آینه مظهر علی خواهم شد
در معرکه حیدر علی خواهم شد
ای اهل سقیفه همه آماده شوید
من یک تنه لشکر علی خواهم شد
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
هق هقِ هرشب من تا به ثریا رفته
حیف.. دیگر خوشی از زندگی ما رفته
از زن و بچه خود سخت خجالت زده ام
در رویش وا نشده فاطمه هرجا رفته
همه خانه ی ما از رد خون پر شده است
این چه زخمی است که بر سینه ی دریا رفته!
به علی حق بده اینقدر سرش پایین است..
آخر از خانه ما شعله به بالا رفته
از دوصد ضربه شمشیر مرا بدتر کشت
آن لگد که به روی چادر زهرا رفته
هردم و بازدم فاطمه زحمت دارد
چه کنم من؟!نفسش باز خدایا رفته!
چشم در چشم علی دست به پهلو نگرفت
تا که من فکر کنم دنده او جا رفته
به روی آن در چوبی که نبی می بوسید
غاصب حق من وفاطمه با پا رفته
در و همسایه ز من حال تورا میپرسند
که بگو فاطمه زنده ست علی یا رفته؟!
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
سائلم بر سفره اى که سفره دارش فاطمه است
هرکه مى آید کنار آن کنارش فاطمه است
معنى خیر کثیر این است, اگر لطف خدا
بر زمین جارى است قطعاً آبشارش فاطمه است
شوق پیغمبر ببین بوسه به دست فاطمه است
تاج پیغمبر نگین افتخارش فاطمه است
گر به کعبه رو نمودم زادگاه مرتضى است
گر به کعبه تکیه کردم مستجارش فاطمه است
فاطمه قبرى نمى خواهد نجف وقتى که هست
مرتضى نقش روى سنگ مزارش فاطمه است
پنج بار از آن کسا خورشید اگر بیرون زده
مطمئناً منشاء هر پنج بارش فاطمه است
به تلافى دویدن هاى بین کوچه اش
ناقه اى دارد قیامت که سوارش فاطمه است
هرکه اینجا نوکرى کرده خیالش راحت است
آنکه محشر مى دود دنبال کارش فاطمه است
آنکه در وقت اسیرى با سلاح خطبه اش
کوفه را ساکت نمود آموزگارش فاطمه است
زور بازویش چهل تن را به زانو مى زند
حیدرِ تنها سپاه استوارش فاطمه است
مى چکد از دامنش خون, مى چکد اشک از رخش
باغ سرسبز ولایت لاله زارش فاطمه است
محسنى که ثلثى از سادات مى ماندند از او
پشت آن دیوار حالا سوگوارش فاطمه است
#حسین_قربانچه
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
در چشم خلق حضرت عالیجناب شد
هرکس برای نوکری اش انتخاب شد
وقت شنیدن از غم زهرای مرضیه
عمری ثواب کرد دلی که کباب شد
هر کس که شأن بیت علی را نگه نداشت
نزد خدای فاطمه خانه خراب شد
تا باد برد شعله سوی بیت بوتراب
آتش هم از خجالت بسیار آب شد
دنیا تمام روشنی اش را ز دست داد
سیلی زدن به صورت خورشید باب شد
#شهریار_سنجری
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مناجات
#فاطمیه
در روضه ایم و روضه ی رضوان گدای ماست
اینجا دعای حضرت زهرا برای ماست
حالا که فرصت است غنیمت شمار عمر
فردا به زیر سردی این خاک جای ماست
*دردم نهفته به ز طبیبان مدعی*
گردِ عبای حضرت جانان دوای ماست
*آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند*
یک گوشه چشمشان به خدا کیمیای ماست
این اشک، رحمتی است که از عرش می رسد
این چاه زمزمی است که در چشم های ماست
اینجا میان عرش خدا سیر می کنیم
بالا نشسته ایم و جهان زیر پای ماست
این اشک ها همیشه گره باز می کنند
گریه برای فاطمه مشکل گشای ماست
ما عهد بسته ایم بمیریم در غمش
مردن برای روضه ی مادر بنای ماست
دست شکسته، سینه ی زخمی، رخ کبود
این واژه ها خلاصه ی شرح عزای ماست
....
قنفذ رسید و بازوی مادر سیاه شد
در ازدحام، پهلوی مادر سیاه شد
#وحید_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناه بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش،فانوس حیاط خانه ات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمال ظرف تو بیش از حدِ امِّ اَبیهاییست
به این ترتیب،باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایه ی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..،زهرا
اگر درد است درد عشق تو..،دردت به جان من
ز عشاقت نمی آید به جز قالو بلیٰ زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم یا زهرا
خطای طفل سهل انگار را مادر نمی بیند
همیشه چشمپوشی کرده ای از جرم ما زهرا
مرا جان حسینات روز محشر گُم نکن مادر
محال است اینکه از دستت شود دستم رها زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم،عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت داده ای با مرتضی زهرا
.
.
چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینه ات شد جابهجا زهرا
چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..،که زد فریاد:
بیا فضه..،بیا فضه..،بیا فضه..،بیاااا..،زهرا...
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار
هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار
به گونهای به گونهی تو لطمه خورده
گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار
از اين كبودی دو پهلوي تو پيداست
يك ضربه ميخ در زده يك ضربه ديوار
بگذار فضه زير بالت را بگيرد
اينگونه زهرا ميخوري كمتر به ديوار
حال من از حال تو چيزي كم ندارد
تو دست به ديواری و من سر به ديوار
در خانه بعد از آنکه با تو دشمنی کرد
تکیه نکرده هیچ کس دیگر به دیوار
تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی
خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار
من کربلا را پشت درب خانه دیدم
تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
از عرش بهر دیدن مولا ، رسید و رفت
بر دوش ، بار حزن علی را کشید و رفت
تا بستری نبود ، علی روبراه بود
نه سال بین جانِ علی جان تپید و رفت
باور کنید زخمِ دلش بستریش کرد
از غصه ی امامِ زمانش خمید و رفت
پروانه وار دور علی بود تا که بود
چون شمع پای غربتِ مولا چکید و رفت
قول ست پشتِ در پسرش دفن گشته است
بیهوش بود محسن خود را ندید و رفت
آمد به هوش و دید علی دست بسته است
با پهلوی شکسته به مسجد دوید و رفت
یک شب که خواست بوسه به فرزند خود زند
در بین خواب آهِ حسن را شنید و رفت
#حامد_آقایی
@raziolhossein