#حضرت_زینب_اسارت
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
ای صبر تو چون کوه در انبوهی از اندوه
طوفان بر آشفته آرام وزیده
ای روضه ترین شعر غم انگیز حماسه
ای بغض ترین ابر به باران نرسیده
ای کوه شبیه دلت و چشم تو چون رود
هر روز زمانه به غمت غصه ای افزود
غم درپی غم درپی غم درپی غم بود
ای آنکه کسی شکوه ای از تو نشنیده
من تاب ندارم که بگویم چه کشیدی
تا بشنوم آن روضه و آن داغ که دیدی
تو در دل گودال چه دیدی چه شنیدی؟
که آمده ای با دل خون قد خمیده
نه دست خودم نیست که شعرم شده مقتل
شد شعر به یک روضه مکشوف مبدل
نه دست خودم نیست خدایا چه بگویم؟
این بیت رسیده ست به رگ های بریده
این کرب و بلا نیست مدینه ست در آتش
شد باز درون دل تو شعله ور آتش
در خیمه کسی هست ولی خیمه در آتش
ای آنکه شبیه تو کسی داغ ندیده
این قافله توست سوی کوفه روان است
برنیزه برای تو کسی دل نگران است
شکر است که تا شام فقط ورد زبان است
رفتید دعا گفته و دشنام شنیده
سخت است که بنویسم دستان تو بسته ست
مانند دلت قد تو چندی ست شکسته ست
قد تو شکسته ست نماز تو نشسته ست
من ماندم و این شعر و گریبان دریده
#محمدرضا_شرافت
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#قتلگاه
تورا به رسم عرب های جاهلی کشتند
به آن طریق که دیگر گمان نمیکردم..
گمان به نیزه و شمشیر و سنگ میبردم
ولی به کندی خنجر! گمان نمیکردم!
همیشه عطر خوش سیب از تو می آمد
ولی ز چکمه ی لشکر گمان نمیکردم
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
در ماتمی بی انتها با چند کودک
تنها رها کردی مرا با چند کودک
یک خیمه ماند و یک بغل دلواپسی و
من ماندم و این ماجرا با چند کودک
هی چهره ات را در سرم تکرار کردم
هی گریه کردم بی صدا با چند کودک
وقتی صدای داد و بوی دود آمد
دیدی چه کرد آن شعله ها با چند کودک؟!
تا پرده خیمه به یکسو رفت دیدم
خورشید روی نیزه را با چند کودک
می خواستم پنهان کنم اما رقیه
زل زد به سرهای جدا با چند کودک
یک باره سمت خیمه هامان حمله کردند
من مانده بودم زیر پا با چند کودک
سیلی زدند و معجر از سرها کشیدند
با من قبول اما چرا با چند کودک؟
وقتی سرت با من تنت از من جدا بود
راهی شدم از کربلا با چند کودک
ای کاش می دیدی که در کوفه چه کردند
مردم میان کوچه ها با چند کودک
در راه هم گویی هزاران حرف دارند
با صورت خونی بابا چند کودک
لب تشنه خواهر فقط لب تر کن امروز
باید بیایم تا کجا با چند کودک؟!
#حسن_اسحاقی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
چشمان شور،آینه ات را نظر زدند
در پیش خانه ی تو سرم را به در زدند
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
نیزه نشین تو همه را پیر کرده است
شکل سرش دو مرتبه تغییر کرده است
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#روز_یازدهم
#محاوره
شبِ این قافله بی تو سخت گذشت
جنگِ با حرمله بی تو سخت گذشت
بین دشمن سوار ناقه شدم
خیلی این مرحله بی تو سخت گذشت
مُردَم از تب بی تو خیلی سخت گذشت
جانِ زینب بی تو خیلی سخت گذشت
سیلی و آتیش و تازیانه ها...
اولین شب بی تو خیلی سخت گذشت
رو خاکه برهنه پیکرت حسین
الهی بمیره خواهرت حسین
سر تو که روی نیزه ها زدن
افتاد از رو ناقه دخترت حسین
میدونی که خیلی دلخونم حسین
میدونی به لب رسید جونم حسین
با اینا که کشتنت، برم سفر؟
من بدون تو نمیتونم حسین
بعد تو پشت و پناه ما کیه
سر و کار دختر تو با کیه
تو که شیرخواره اتو خاک کرده بودی
پس سرِ کوچیک، رو نی برا کیه
بی تو زینب تو بی پناه میره
با کتک از دلِ قتلگاه میره
چشماتو ببند رو نیزه نبینی
شمر کنار خواهر تو راه میره
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#اسارت
آن روز بر تو آسمان هم گریه می کرد
عیوق بلکه کهکشان هم گریه می کرد
بر جسم زیر آفتابت ای برادر
حیوان به زیر سایه بان هم گریه می کرد
باید به خوشحالی ز تو می برد خاتم
می رفت اما ساربان هم گریه می کرد
ای برکت نانِ همه ، با ملک ری هم
گندم به آب دیده ، نان هم گریه می کرد
یوم علی صدر النبی ای من بمیرم
بر سینه ات تیر و کمان هم گریه می کرد
شلاق ها اشک حرم را در نیاورد
تو گریه کردی ، کاروان هم گریه می کرد
تر گشت چوب خیزران از خون و از اشک
چونکه برایت خیزران هم گریه می کرد
#حامد_آقایی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو
از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند
از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی
من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم
همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی
من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده
جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف
صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام
خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست
گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
#حسن_کردی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای
پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای
سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای
دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای
چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای
با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای
پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای
جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#امام_زمان_محرم
اشک غریب عاقبتش شرم آشناست
بدبخت آن کسیست که از صاحبش جداست
یک عمر از دعای فرج رزق خورده ایم
باید وبال گفت به دستی که بی دعاست
پایی که نیست در پی تو لنگ میزند
دنبال تو دویدن ما آبروی ماست
از دیگران دوا برسد درد مطلق است
دردی اگر ز تو برسد مرهم و دواست
هرجور هست پیش تو یکروز میرسیم
آقا بگو که خیمه زهراییات کجاست؟
حق میدهیم دل به دل ما نمیدهی
ما سالهاست عادتمان لاف و ادعاست
سجده بغیر تربت اعلی نمیکنیم
مهر قبول سجده ما مهر کربلاست
هرچه زدند باز ز جایش تکان نخورد
زینب کنار نیزه ی آقای سرجداست
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
ای سر که در مقابل چشمان زینبی
داغِ نشَسته بر دل سوزان زینبی
ای سر بریدهای که تنت روی خاکهاست
تو کشتهی غریب بیابان زینبی
ای سربریده! بیسروسامانیام ببین
میبینمت که بیسر وسامان زینبی
از چشم نیمهباز تو ای غیرتخدا
معلوم شد هنوز نگهبان زینبی
با اینکه نیزهای به گلویت نشسته است
اما هنوز قاری قرآن زینبی
گیسوی درهمت سر نی فاش میکند
آشفتهی رباب و پریشان زینبی
پایین نی، مراقب طفلان تو منم
بالای نی، مراقب طفلان زینبی
#امیر_عظیمی
#مرتضی_امیر_سلیمانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
خون تو مرز دائمی حق و باطل است
خاک تو بین خلق و خدا حدفاصل است
در اهدنا الصراط به این فکر میکنم
خوشبخت آن کسی که به سمت تو مایل است
مارا ببخش بر تو فقط گریه میکنیم
فهم کسی شبیه تو بسیار مشکل است
ما تشنه ایم چشمه و رودند تشنه ات
محبوب ما بزرگتر از این مسائل است
عشقت اثر گذار به دلهاست یا حسین
چیزی اگر شکست برای تو پس دل است
نام تو در دهان من قدر ناشناس
مثل جواهریست که در دست جاهل است
دفن تو ای کهن به عشایر رسیده بود
این نیز افتخار بزرگ قبایل است
شب در میان دشت هلالی به روی نی
هرچند تا کنار توام ماه کامل است
وقتی جهان مصالحه کردی به پیرهن
بعد از تو هرچه شاه به گیتیست سائل است
آیینه هر چه خرد شود باز آینه است
تکثیر تو بزرگترین خبط قاتل است
#زخم_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
من دختر یک امیر هستم
در کوفه چرا اسیر هستم
نفرین به جفای اهل کوفه
لعنت به وفای اهل کوفه
گفتند اگر عشیره داری
برخیز بایست در کناری
هرکس که به کوفه آشنا داشت
تا شام مرا غریب بگذاشت
تنهایم و یاوری ندارم
حالا که برادری ندارم
افسوس کسی دور و برم نیست
عباس علمدار حرم نیست
بر خاک فتاده نور عینم
بر نیزه شده سر حسینم
#مرتضی_کربلایی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت_آل_الله
نمیگویم ز نوک نیزه با خواهر، تکلّم کن
نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحّم کن
اگر چه غنچۀ بیآب، هرگز نشکفد امّا
درِ فردوس را بگْشا، به روی من، تبسّم کن
به چشم خارجی ما را تماشا میکند، کوفی
به نیِ قرآن بخوان و رفع این سوءتفاهم کن
اگر بهر نماز شُکر میخواهی وضو سازی
ندارم آب، با خاک سر زینب، تیمّم کن
تو قلب عالم امکانی و آگاهی از قلبم
به دریا با نگاه خود بگو، کمتر تلاطم کن
نگه با اختیار و اشکِ من بیاختیار آید
ز برجنی، نظر،ای ماهمن!امشب به انجم کن
اگر چه کاسۀ صبر مرا هم کردهای لبریز
ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلّم کن
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه
من زینب غمپرورم اُمّ حبیبه
ببین چه آمد بر سرم اُمّ حبیبه
حق داشتی نشناختی که زینبم من
شد پیر بانوی حرم اُمّ حبیبه
باور نمیکردی ببینی بی حسینم
من هم نمیشد باورم اُمّ حبیبه
این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت
باشد سر برادرم اُمّ حبیبه
در کربلا لب تشنه او را سر بریدند
در پیش چشمان ترم اُمّ حبیبه
هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند
از اصغرم تا اکبرم اُمّ حبیبه
بگو به اینها صدقه بر ما حرام است
من دختر پیغمبرم اُمّ حبیبه
امروزِ زینب را نبین من روزگاری
بودم در اینجا محترم اُمّ حبیبه
پرده نشین کوفه بودم من که حالا
در کوچه ها دربه درم اُمّ حبیبه
یادت می آید موی ما را شانه میزد
پهلو شکسته مادرم اُمّ حبیبه
یادت می آید در مدینه با تو گفتم
هستی تو مثل خواهرم اُمّ حبیبه
سر بسته میگویم برایم خواهری کن
فکری برای معجرم اُمّ حبیبه
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#کوفه #مجلس_ابن_زیاد
زینب به کوفه جا چو به دارالاماره کرد
بیصبر شد چنانکه به تن جامه پاره کرد
لب پر ز خنده دید به هر کس که بنگریست
کف پر خضاب دید به هر سو نظاره کرد
پوشید رخ ز موی پریشان و ز اشک و آه
گردون سیاه و خرمن مه پر ستاره کرد
ابن زیاد روی به زینب نمود و گفت:
حرفی که رخنهها به دل سنگ خاره کرد
دیری نماند تا ز غم کشتن حسین
منّت خدای را که غمم زود چاره کرد
دیدی که تیغ شحنۀ قدرم چو شد بلند
نه رحم بر جوان و نه بر شیرخواره کرد
دیدی که دل شکسته تو را پای تخت من
حاضر زمانه با دف و چنگ و نقّاره کرد
زینب چو رعد ناله ز دل برکشید و گفت:
کای بیخبر ز حق ز تو باید کناره کرد
کُشتی ز راه ظلم کسی را که از غمش
خیرالنساء به خلد برین جامه پاره کرد
کُشتی ز تیغ کینه کسی را که ذوالجلال
وصفش به آیه آیۀ قرآن شماره کرد
پس آن لعین به خشم شد و از ره غضب
بر ظالمی به کشتن زینب اشاره کرد
یکباره چاک زد به گریبان سکینه گفت:
آه و فغان که چرخ یتیمم دوباره کرد
"جودی" خموش باش که این آه آتشین
خرگاه مهر پر شرر از یک اشاره کرد
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#اسارت #کوفه
به کوفه آمدم از داغ و داغدار بگویم
در آن غبار ره از هیجده سوار بگویم
همه قبیلۀ یاسین و قبلهگاه گل یاس
هَزاروار، ز گلها هزار بار بگویم
همین نه مرگ به بازی گرفتهاند جوانان
به نوک نی، ز سر طفل نیسوار بگویم
ز خیمههای به آتش کشیده، دست کشیدند
ز کودکانِ دویده به روی خار بگویم
ز دختری که پیاده دویده و نرسیده
ز چشم منتظر و خشم نیزه دار بگویم
به آسمان چهارم، گرفته گوش مسیحا
که نشنود اگر از گوش و گوشوار بگویم
نگاه سر، سوی دختر، نهد قرار ملاقات
ز رمز و راز نگاه دو بیقرار بگویم
#علی_انسانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها ملائک میفرستند
صدها سلام از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر میرسد "صدیقه ی کبری" به زهرا
پس میرسد "صدیقه ی صغری" به زینب
ام النجابت آنقدر پاک و زلال است
عمری حسادت میکند دریا به زینب
" عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة " ست یعنی
داده خدا علم لدنی را به زینب
عون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای " اعطینا بزینب..."
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
این خانواده به خدایم میرسانند
دل میدهم یا به رقیه یا به زینب
مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد
شیعه توسل میکند هرجا به زینب
" اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا "
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم میسپارد
روز جزا انسیه الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که میرسد "حلما" به "زینب"
"امُّ المَصائب" را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
در هرنماز شب برای من دعا کن
هی عرض حاجت میکند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت میدهد سقا به زینب
او به اسیری رفته ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش
خون گریه دارد میکند صحرا به زینب
پا جای پای مادر خود میگذارد
روی کبود ارثیه ی زهرا به زینب
نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست
پیرزنی که میدهد خرما به زینب
تنها رباب از حرمله دلخور نباشد
ملعون جسارت میکند حتی به زینب
سر های روی نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت میزند اما به زینب
منزل به منزل در بیابانها رقیه
هرشب پناه آورده از سرما به زینب
شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز
با تازیانه میزند فردا به زینب
سرهای روی نیزه میبارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه #نیزه
چرا از همرهان دوش ای سر خونین جدا بودی
چرا پرخاک و پرخاکستری ،دیشب کجا بودی
که بر روی جراحات سرت پاشیده خاکستر
مگر درد تو را این گونه داروئی دوا بودی
به مهمانی چرا در خانهٔ بیگانگان رفتی
بُریدی ازچه با ما ،روزی آخر آشنا بودی
گرفتار جفای شمر ما بودیم دیشب را
تو در دست که ای سر تا سحرگه مبتلا بودی
تو را بوده است سر درکوفه ،تن در کربلا چون است؟
دل ما سوی کوفه چشم ما درکربلا بودی
یکی گوید تو را جا بوده درکنج تنور ای سر
یکی گوید به زیر طشت پنهان از جفا بودی
نه در کنج تو بود ای گنج شایان کنج مطبخها
تو آخر روزی ای سر زینت عرش خدا بودی
پس از کشتن سری در ماسوا کی شد به این خواری
همانا از ازل ای سر سِوا از ماسِوا بودی
هماندم دست جودی کآن مصیبت را رقم کردی
خدایا کاش تن از جان و جان از تن جدا بودی
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_زینب_اسارت
#نیزه
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
#ژولیده_نیشابوری
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #کوفه
چنان کوهیم اما کوه هم از غصه ات آب است
چنان آهیم آهی که میان سینه بی تاب است
پس از عباس ما تشنه نماندیم ای حسین من
حرم از ناسزا و طعنه و آزار سیراب است
به اشک خواهرت زنهای کوفه خوب خندیدند
گمانم میهمان آزاری اینجا جزء آداب است
من و طفلان همه غمخوار یکدیگر شدیم اما
چه سازد مادری که کودکش بر نیزه ها خواب است
خلاصه هر چه با ما شد خودت از روی نی دیدی
گذر کردم ز شهری که علی کشتن در آن باب است
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#کوفه #اسارت #نیزه
دید چو زینب به کوفه غارتِ دین است
شورِ قیامت چو روزِ باز پسین است
شهر پر آشوب و مرد و زن به تماشا
بر سرِ نی شاهباز سِدره نشین است
خلق به انگشت می کنند اشارت
بر سر نی کاین سرِ امام مبین است
کرد برون سر چو خُور زمحمِلِ عریان
گفت که یا لَلْعَجب حسین من این است
خواند هلالاً لَما اسْتَتَمَّ کمالا
دید قمر مُنخسِف در ابر نشین است
گفت که ای ماه من چه وقت غروب است
رخ بنما دل زفُرقتِ تو غمین است
پرسشی ای همسفر زخَسته دلان کن
جان من آئین دوستی نه چنین است
نیزه بلند است دستْ کوته و دلْ خون
صبر کنم دلْ مگر به سنگ عجین است
#فاضل_طهرانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #کوفه #نیزه
دنبال تو ما را به چشم تر می آورد
آنکس که روی نیزه اش گوهر می آورد
بالای تل دیدم سر بالانشینم...
از زیر دست و پا ترا مادر می آورد
ای پیکر جامانده روی خاک سوزان!
دیدم کسی در کوفه انگشتر می آورد
من زینبم بر ناقه عریان همانکه...
روزی مرا با احترام اکبر می آورد
با سر کسی روی زمین هرگز نمی خورد
این ساربان ما را اگر بهتر می آورد
ای کاش از بالای آن سرنیزهء تیز
می آمدی و دخترت پر در می آورد
هی سنگ خوردم باتو از دست کسی که
خرما و نان از سفره حیدر می آورد
رد می شوم از کوچه و بازار کوفه
ای کاش محرم داشتم معجر می آورد
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #کوفه #نیزه
"ای یکشبه هلال! چه زیبا نشستهای!"
ماه منیّ و انجمنآرا نشستهای
طوبی و سدره بر قد تو رشک میبرند
از بس که سروقامت و رعنا نشستهای
پژمردگی به گلشن تو ره نمیبرد
بر چوب خشک نیز شکوفا نشستهای
با دیدن سر تو شکیبم ز دست رفت
تو روی پا هنوز و شکیبا نشستهای؟!
چشمان خیس ما عطش دیدن تو داشت
در پیش تشنگان چه گوارا نشستهای!
دستان کودکانهی طفلت نمیرسد
افسوس میخورد که چه بالا نشستهای
موسای نخل نیزه! مسیح دیار دیر!
آخر برای تشت که یحیی نشستهای؟
بر صفحهی جبین تو کوفی چه خط نوشت؟
کاینسان شکستهایّ و معلّا نشستهای
دیگر مگیر از سر ما سایه را، حسین!
اکنون که نزد زینب کبری نشستهای
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#امام_زمان
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت
یابن خیرالانام امام زمان
صاحب انتقام امام زمان
سیدی العجل بیاو بگیر
تیغ را از نیام امام زمان
روضه در یک کلام می خوانم
حرم و ازدحام امام زمان
خنده بر اشک داغدیده زدند
عده ای بی مرام امام زمان
بر جناب عقیله سخت گذشت
ماند بی احترام امام زمان
سخت تر اینکه ماند در بینِ...
نظر خاص و عام امام زمان
چقدر عمه ات اذیت شد
از نگاه حرام امام زمان
حرمت خانواده رفت به باد
دَخَلَتْ زینبُ علیَ بنِ زیاد
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#اسارت_آل_الله
#مجلس_ابن_زیاد
#مجلس_یزید
دل، ریش شد ز غم، به دلم نیشتر مزن
آتش به خرمن من از این بیشتر مزن
از داغِ خشکی لب او، چشمها تر است
دست تو خشک! آتش بر خشک و تر مزن
این لب، هزار بار مرا بوسه داده است
گر میزنی، برابر دختر دگر مزن
ای چوب خیزران! تو ادب کن، فرو میا
خود را به جای بوسۀ «خیر البشر» مزن
دستت شکسته باد! که دندان او شکست
ای سنگدل! تو سنگ به دُرج گهر مزن
من دست بر سر و تو بهسر، چوب میزنی
بر نخل آرزوی جهانی، تَبَر مزن
از طشت هم به عمّه، پدر میکند نگاه
بر خرمن وجود من و او شرر مزن
دعوت از او کنم که به ویرانه سر زند
ای مرغ روح! از قفس سینه پر مزن
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#اسارت
اینجا که بال چلچله را سنگ میزنند
ماهِ اسیر سلسله را سنگ میزنند
ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل
یاران پاک و یکدله را سنگ میزنند
یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» میکشند
یا «آیۀ مباهله» را سنگ میزنند
وقتی که دستهای علمدار قطع شد
پاهای غرق آبله را سنگ میزنند
با آنکه هست آینۀ عصمت و عفاف
پرچم به دوش قافله را سنگ میزنند
محراب اگر کهخمشوداز غم،عجیب نیست
روح نماز نافله را سنگ میزنند
تفسیر عشق بود و پریشانی حسین
وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین
#محمدجواد_غفورزاده
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_اسارت
انتهای صبر در اصل ابتدای زینب است
چشم زهرا و علی وقف عزای زینب است
گریه بر او هست گریه بر حسین و بر حسن
مبدا گریه در عالم غصه های زینب است
در غدیر کربلا زینب امامت میکند
جلوه "مَن کُنتُ مولا" در ولای زینب است
پنج تن دلداده ی اویند پس با این حساب
اصلا این اهل کسا اهل کسای زینب است
حق شفا را داده در تربت که این خاک شریف..
کیمیای عشق شد چون زیر پای زینب است
کربلا را زینب از غربت برون اورده است
پرچم سرخ حسینی در هوای زینب است
نور خاک چادرش کافر مسلمان میکند
عزت اسلام از یاربنای زینب است
شام را با جمله "اِلّا جَمیلا "خاک کرد
ابتلای انبیا جمعا بلای زینب است
دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها..
مردن ما کمترین درک عزای زینب است
#جواد_حیدری
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین
#اسارت
#کوفه
چهها که با دل زینب نکرده این کوفه؟
تو نیسوار و منم کوچهگرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من
به دستهای زن و طفل و مرد این کوفه
من از فراق نگارم عزا گرفتهام و
گرفته جشن ظفر فرد فردِ این کوفه
ادامهدار شده خاطرات کرب و بلا
چه آتشیست به پا در نبرد این کوفه
به جای نان و رطبهای هر شب بابا
چه لقمهها که نصیبم نکرده این کوفه
به خاندان رسول خدا کنایه زدند
چه داغ کرده دلم، قلب سرد این کوفه
نخوان دگر سر نیزه برایشان قرآن
که سکه میخورد آقا به درد این کوفه
بخوان دعای فرج تا بیاید آن مردی
که پاسخیست خدایی، به عهد این کوفه
#حسین_ایمانی
@raziolhossein