eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
shhyd_dhbashy (1).pdf
486.8K
👆👆 📗کتاب " شهدای روحانی -۵ " ✅ #خاطرات و روایاتی از شهدای روحانی 👌 #شهید عباس دهباشی 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅موضع قبر #امام_حسین 🌷عن الحسن بن محبوب بن إسحاق بن عمار قال سمعت أبا عبد الله ع یقول موضع قبر الحسین ع منذ یوم دفن روضة من ریاض الجنة و قال موضع قبر الحسین ع ترعة من ترع الجنة 🌷حسن بن محبوب گوید شنیدم از #امام_صادق علیه السلام فرمودند: موضع قبر امام حسین علیه السلام از روزی که در آن مدفون شده است، باغی است که از #باغ های بهشتی و فرمودند موضع #قبر او چشمه و قناتی از #چشمه های #بهشت است. 🔰ثواب الاعمال | ص 94 #همراه_با_شهدا #حدیث #همراه_با_علما #همراه_با_اهلبیت #تلنگر #تربیتی 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍پاسدار شهيد احمد خادم الحسينى در سال ١٣٣٢ در شيراز متولد شد. در شهر در دوران به هنگام و رسم بر این بود که برجسته شهر و ائمه جماعات دوشادوش مردم در مراسم شرکت مى کردند و در پایان مراسم تشييع، مسؤوليت شهدا را برعهده مى گرفتند. 🌷از نماینده و امام جمعه محترم شيراز شنيدم: «پس از عمليات بيت المقدس که منجر به فتح گردید عده اى از شهدایى را که در این عمليات به شهادت رسيده بودند به شيراز آوردند. زیادى از مردم در این مراسم تشييع حضور یافته بودند که در ميان آنها علماى شهر دیده مى شدند. 🍀اجساد در ميان حزن و اندوه فراوان مردم بر دستهاى آنان تا "دارالرحمه" شيراز تشييع گردید و در آنار قبرهایى که از قبل آماده شده بود، قرار گرفت. 🌹در شيراز رسم بر این بود که شهر بخصوص روحانيونى که از لحاظ سنى و موقعيت اجتماعى از دیگران ممتازتر بودند مسؤوليت را برعهده مى گرفتند. حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شيراز بود براى من نقل مى کرد: شب قبل که براى برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم. 💠وقتى وارد شدم تا تلقين مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم. وقتى خم شدم و شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام (عج) رسيدم مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون به (عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍هنگامی که را داخل گذاشتند، او را به (ع) قسم دادم و گفتم: «پسرم! چشمانت را باز کن تا یک بار دیگر تو را ببینم. آن گاه چشمانش را باز کرد» و این چنین اکبر صادقی، پیک لشکر 27 محمد رسول ا... آخرین درخواست مادرش را اجابت کرد و برای ما تصاویری به یادگار گذاشت که بدانیم «شهدا زنده اند». 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهیدی_که_مادرش #صدایش_را_ازمزارش_میشنود روزی سید مهدی از جبهه آمد و گفت - #مادرجان! بازهم جدّم به دادم رسید. در حال انجام عملیات بودیم؛ در محوری که ما بودیم تمامی نیروها شهید شدند و من در آنجا تنها ماندم، راه را گم کرده بودم و نمی دانستم به کدام سمت باید بروم. آنقدر #جدم #حسین(ع) و اربابم ابالفضل را صدا زدم که به طور #تصادفی و غیر ممکن نیروهای خودی مرا پیدا کردند. هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم #سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر #مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل #قبر سید مهدی مرا #صدا می زند و چند بار می گوید: - #مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. سید احمد غزالی (برادرشهید) آخرین باری که می خواست #اعزام شود. با همه #خداحافظی کرد و من آخرین نفر بودم که باید با سیدمهدی خداحافظی می کردم، با هم روبوسی کردیم و همدیگر را در آغوش گرفتیم. سیدمهدی گفت: - داداش! این آخرین باری ست که می بینیمت و در آغوشت هستم. من دیگر برنمی گردم؛ حلالم کن. خیلی ناراحت شدم و گریه کردم. هیچ وقت سیدمهدی را اینقدر نورانی ندیده بودم. شب بعد، خواب دیدم که سید مهدی شهید شده است. دقیقاً یک هفته بعد خبر شهادت سیدمهدی را هم شنیدم. #شهید_سید_مهدی_غزالی🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚حلالیت طلبی❤️ 🍃 ✨ 👈بارها از دوستان🌷 شنيده بوديم كه قبل از آخرين#رفتار و آن ها مي كرد.شايد براي خود من باور كردني نبود! با خودم مي گفتم: شايد و بوده، شايد مي خواهند از🌷 موجودات ماورائي در ما ايجاد كنند.اما خود من با همين چشمانم ديدم كه روز آخري كه🌷 در🌟 بود چه اتفاقاتي افتاد! 🌷@shahidabad313 💢بار آخري كه مي خواست براي با⚡#اعزام شود همه چيز عوض شد! او نامه اش را كرد. به سراغ شخصي خودش رفته بود و هر آنچه را كه داشت به ديگران بخشيد!چند تا ي ودور دوخته داشت كه به طلبه ها بخشيد. از همه ي كساني كه با آنها رفت و آمد داشت طلبيد. ⚘@pmsh313 💢دوستي داشت كه در كنار🕌#مغازه داشت.🌷 به سراغ او رفت و گفت: اگر بر نگشتم، از فلاني و فلاني براي من بگير!حتي گفت: برو و از آن كه با او به خاطر⚡ به☀️ درگير شده بودم بطلب، نمي خواهم كسي از دست من باشد. 🌷@shahidabad313 🌟 به سراغ نابينايي رفت كه مدت ها با او بود. را با خودش به🕌 آورد. با اين هم كرد و طلبيد. ⚘@pmsh313 💢براي هم كه قبلا با يك#صحبت كرده بود و يك در ابتداي🌟 از او گرفته بود.برخي دوستان🌷 را بارها در كنار خودش ديده بودند كه مشغول و بود!! 🌷@shahidabad313 🌷#تكليف همه ي امور دنيايي خودش را مشخص كرد و آماده ي شد.معمولاً وقتي به جاي مهمي مي رفت، بهترين لباس هايش را مي پوشيد. براي هم بهترين لباس ها را پوشيد و حركت كرد... ⚘@pmsh313 💢برادر از دوستان🌷 و از🌟 مي گفت: صورت🌷 خيلي جوش مي زد. از دنبال#درمان بود.پيش يكي دو تا در رفته بود و استفاده كرد، اما تغييري در جوش هاي صورتش ايجاد نشد. 🌷@shahidabad313 💥 ديدم كه با آن خداحافظي مي كرد. با صفايي كه هر منتظر بود تا🌷 به دنبال او بيايد و به🕌 بروند.🌒 بود كه با هم كرديم. ⚘@pmsh313 🌷 حرف از رفتن و🌷 زد. بعد گفتم: راستي ديگه براي جوش هاي صورتت كاري نكردي🌷#لبخند تلخي زد و گفت: يه احتياجه كه اين جوش هاي صورت ما رو كنه! دوباره حرف از🌷 را ادامه داد. 🌷@shahidabad313 💢من هم به گفتم:🌷 تو🌷 شو، ما برات يه سنگين برگزار مي كنيم. بعد ادامه دادم: يه هست كه مداح ها مي خونن، مي خوام توي تو اين رو بخونم. ⚘@pmsh313 🌷 منتظر بود كه گفتم: جنازه ام رو بيارين، بگيد فقط به زير لب🌷 (علیه السلام)...🌷 خيلي خوشش آمد. بود كه چند روز بعد درست در زمان، به ياد اين مطلب افتادم. يكباره#مراسم شروع به خواندن اين كرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚توفیق شهادت❤️ ✔️راوی:محمدرضا ناجی 👈قرار بود براي تصويربرداري به🌷 و دوستان ملحق شويم. روز يکشنبه نتوانستم به بروم. هر چقدر هم با🌷 تماس گرفتم تماس برقرار نمي شد.تا اينکه فردا يکي از دوستان از برگشت.سلام کردم و گفتم: چه خبر از بچه ها؟ 🌷@shahidabad313 💢گفت: براي🌷 دعا کن.ترسيدم و گفتم: چرا؟ مگه زخمي شده؟ دوست من بدون مکث گفت: نه🌷 شده.همانجا شوکه شدم و نشستم. خيلي حال و روز من به هم ريخت. نمي دانستم چه بگويم.آن قدر حالم خراب شد که حتي نتوانستم بپرسم چطور🌷 شده. ⚘@pmsh313 💢براي ساعاتي فقط فکر🌷 بودم. ياد صحبت هاي آخرش. من شک نداشتم🌷 از🌷 خودش خبر داشت.به دوستم گفتم:🌷 به عشقش رسيد.او🌷 بود. بعد حرف از نحوه ي🌷 شد. 🌷@shahidabad313 💢او گفت که در جريان يک⚡ در شمال،پيکر🌷 از بين رفته و ظاهراً چيزي از او نمانده! روز بعد🌷 را آوردند. همين که را ديديم همه شديم!لنز پر از آب شده و خود دوربين هم کاملاً منهدم شده بود. با ديدن اين صحنه حتي کساني که🌷 را نمي شناختند، فهميدند که چه مهيبي رخ داده. ⚘@pmsh313 💢از طرفي همه ي دوستان ما به دنبال پيکر🌷 بودند. از هر کسي که در آن محور بود و سؤال مي کرديم، نمي دانست و مي گفت: تا آخرين لحظه که به ياد ما مي آيد،🌷 مشغول تهيه ي و بود. حتي از لودر که به سمت روستا آمد عکس گرفت. 🌷@shahidabad313 💢من خيلي ناراحت بودم. ياد آخرين شبي افتادم که با🌷 بودم.🌷 به خودش اشاره کرد و به من گفت: برادرت در يک تکه تکه ميشه! اگر چيزي پيدا کرديد، در نزديک ترين نقطه به☀️ _علي (علیه السلام) دفنش کنيد. نمي دانستم براي🌷 چه بايد کرد. شنيدم که خانواده ي او هم از راهي شده اند تا براي مراسم او به🌟 بيايند. ⚘@pmsh313 💢سه روز از🌷 گذشته بود. من يقين داشتم حتي شده قسمتي از پيکر🌷 پيدا مي شود؛ چون او براي خودش آماده کرده بود.همان روز يکي از دوستان داد در نظامي شهر، يک کاميون يخچال دار مخصوص حمل پيکر🌷 قرار دارد. پيکر بيشتر اين🌷 از آمده. 🌷@shahidabad313 💢در ميان آنها يک وجود دارد که سالم است اما! او هيچ مشخصه اي ندارد، فقط در دست راست او دو💥 است.تا اين را گفت يک باره به ياد🌷 افتادم. با و ديگر فرماندهان کردم. همان روز رفتم و کاميون پيکر🌷 را ديدم.خودش بود. ⚘@pmsh313 💎اولين🌷 بود که خوابيده بود. صورتش کمي بود اما کاملاً واضح بود که🌷 است؛. بالاي سر🌷 نشستم و زارزار کردم. ياد روزي افتادم که با هم از به بر مي گشتيم.🌷 مي گفت براي🌷 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي فاصله گرفت و... 🌷@shahidabad313 🌟بعد به من گفت: وضعيت در چطوره؟ گفتم: خوب نيست، مثل.گفت: بايد را از حفظ کرد تا🌷 را از دست ندهيم. بعد چفيه اش را انداخت روي سر و صورتش.در کل مدتي که در بوديم همين طور بود. تا اينکه از خارج شديم و راهي☀️ شديم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📙 🌟 📚 ⬅️۵۶تا۶۰ 👈در این قسمت ها خواهید خواند: 💚مفقود شدن پیکر هادی❤️ 💚 و چهره ي داشتني اين طلبه ي هرگز فراموش نمی شود❤️ 💚از🌷 فقط لاشه ي عكاسي اش باقي مانده بود❤️ 💚 مي گفت براي🌷 بايد از خيلي چيزها گذشت. از برخي فاصله گرفت❤️ 💚هادی می گفت بايد را از حفظ کرد تا🌷 را از دست ندهيم❤️ 💚 در آخري که داشت،خيلي تلاش کرد تا مادرشان را به☀️ ببرد❤️ 💚همه مي گفتند که اين🌷 همه چيزش است.از🌷 تا و و...❤️ 💚#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️،⬅️،⬅️ و⬅️،🔃 دهند❤️ 💚ماجرای قبر شهید❤️ 💚وصیت های عجیب شهید برای تدفین❤️ 💚به خواست خودش بالاي🌷 نوشتند:☀️(س)❤️ 💚ماجرای سجاده پهن شده قبل از شهادت❤️ 💚وصیت هادی به عدم‌دفن در ایران❤️ 💚توصیه شهید به عدم مجلس عزا برایشان❤️ 💚توصیه شهید:روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک آدم گناهکار است❤️ 💚توصیه شهید:پشت سر ولی فقیه باشید❤️ 💚توصیه به رعایت حجابی که بوی حضرت زهرا(س) بدهد❤️ 💚کلام آخر شهید: _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم❤️ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚شهید استثنائی❤️ 🥀 🏴 👈خبر پيدا شدن پيكر🌷 درست زماني پخش شد كه قرار بود☀️،يعني شب اول🌷 در🕌(علیه اسلام) براي او مراسم برگزار شود.همزمان با اعلام شد كه امروز پنجشنبه، براي🌷 چهار برگزار شده! 🌷@shahidabad313 🌷#وصيت کرده بود پيکرش را در⬅️،⬅️،⬅️ و⬅️،🔃 دهند. اين بعيد بود اجرا شود؛ زيرا عراقي ها شهداي خود را فقط به يکي از حرمين مي برند و بعد مي كنند.اما درباره ي🌷 باز هم شرايط تغيير کرد، ابتدا پيكر او را به🌟 و بعد به🌟 بردند. سپس در🌷 و💥 پيکر او شد. بعد هم به☀️ بردند و اصلي برگزار شد. ⚘@pmsh313 🍁در همه ي حرم ها نيز برايش خواندند! زيباي نيز بر روي پيكر اين🌷، حرف هاي زيادي با خود داشت. اينكه مردم ما، برادران خود را رها نمي كنند.🌷 در☀️ بسيار با شكوه بود. چنين جمعيتي حتي در#علما و ديده نشده بود. 🌷@shahidabad313 💢(نماينده ي) هم در🌟 بر پيکر🌷#نماز خواند. در آخر هم همه ي جمعيتي که براي پيکر🌷 آمده بودند براي به سمت رفتند. ⚘@pmsh313 💎مي گويند عراقي ها در☀️ براي شهداي خودشان خوبي در حرم ها راه مي اندازند، ولي بعد از آنکه مي خواهند🌷 را کنند، همه مي روند و فقط چند نفر مي مانندولي در پيکر🌷 همه چيز فرق کرد. صدها نفر وارد شدند. خود عراقي ها هم از شرکت چنين جمعيتي در#تدفين🌷 تعجب کرده بودند و مي گفتند اين#استثنايي است. 🌷@shahidabad313 💢اما نكته ي ديگر اينكه قطعه ي شهداي در☀️ از حضرت علی(علیه اسلام) فاصله ي بسياري دارد اما🌷 به🌟(علیه اسلام) بسيار نزديک است.اين متعلق به يکي از دوستان🌷 بود كه او هم را براي مادرش در نظر داشت، اما🌷 قبل از با او كرد. او هم مادرش را نمود تا را براي🌷 قرار دهد. ⚘@pmsh313 💢يكي از دوستانش مي گفت:🌷 در اين روزهاي آخر، بيشتر شب ها و سحرها بر سر مزاري که براي خودش در نظر گرفته بود حاضر مي شد و و مي خواند.دست آخر درست در☀️ و🌷 در همان (كمي جلوتر از قبر عالم ره) به سپرده شد. 🌷@shahidabad313 🌷 وصيت هاي عجيبي براي داشت که عمل کردنش بود، اما به خواست همه اش تحقق يافت.او کرده بود مرا سياهي بزنيد و بعد مرا در آن کنيد! اما امکانش نبود، قبرهاي☀️ به شکلي است که ماسه هاي سستي دارد. ممکن است خيلي فرو بريزد. ⚘@pmsh313 🌷 در🌷 شد و نداشت. خودش قبلاً سياهي تهيه کرده بود که خيلي ناگهاني پيکرش را در ميان آن پيچيدند و در قرار دادند! ناخواسته کل قبرش و🌷 عملي شد. 🌷@shahidabad313 🍀به گفته ي دوستانش يک «🌟(علیها السلام)» هم بود که آن را روي صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالاي🌷 نوشتند:☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 💎اما همه ي دوستان و آشنايان بر اين باورند که شايد علت اين ارادت ويژه ي🌷 به☀️ (علیها السلام) بوده. چون وقتي او با اين تأخير چند روزه پيدا شد، آغاز🌷 بود. شبي که او به سپرده شد🌷 بود. 🌷@shahidabad313 💥دوستانش مي گويند بعد از🌷 وقتي به خانه اش رفتيم ديديم حتي سجاده اش پهن بوده است.انگار که او بعد از براي رفتن و جنگيدن به قدر جمع کردني هم نکرده است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
(آخر) 💚وصیت نامه❤️ (🌷 با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از🌷 دست بر برد و خود را اينگونه نگاشت) : ✍اينجانب🌷#وصيت مي کنم که من را در#دفن نکنند. اگر شد، ببرند🌟(علیه السلام)🔃 بدهند و برگردانند و در🌟 و🌟 و🌟 و🌟🔃 بدهند و در💥#دفن کنند. 🌷@shahidabad313 ⬅️دوست دارم نزديک🌟 باشم و همه ي انجام شود.در داخل و دور من بزنند و گريه ي و ... مثل بگذارند.داخل من مثل🌱 شود و اگر شد جايي که سرم مي خورد به، يک اسم☀️ (علیها السلام) بگذارند که اگر سرم خورد به آن، آخ نگويم و بگويم☀️(علیها السلام) ⚘@pmsh313 ⬅️بالاي سر من و بگيرند و موقع من، بالاي قبرم قرار بگيرد و در زير من را کنيد.زياد☀️(علیه السلام) بگوييد و براي من نگيريد، چون من به چيزي که مي خواستم رسيدم. براي☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) بگيريد و کنيد. 🌷@shahidabad313 ⬅️(من را) رو به صحيح کنيد... روي سنگ قبرم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا يک است.يعني؛ و يا مثل اين. هم بگذاريد داخل. وصيتم به مردم و در بعضي از قسمت ها براي مردم اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم مي کنم، مشکلات بيشتر از است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر🌟 باشند. ⚘@pmsh313 ⬅️با باشند؛ چون همين🌟 است که باعث شده از بيرون بيايد.از مي خواهم که حجابشان را مثل🌟(علیها السلام) کنند، نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجاب ها بوي🌟(علیها السلام) نمي دهد.از برادرانم مي خواهم که غير حرف کس ديگري را ندهند 🌷@shahidabad313 ⬅️ در حال است، ديگر طبيعي نيست، الان دو در پيش داريم، اول که واجب تر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر مي شود که🔥 هستيم يا🌴.حتي در با دشمن ها احتمال مي رود که طرف شود ولي🌷 به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و! آنها هستند و ما هم. ⚘@pmsh313 ⬅️ خودتان را کنيد، چون اگر☀️(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايد دارد روبه روي🌟 باشيم و با#مخالفت کنيم.🌟(عج) را تنها نگذاريد.من که عمرم رفت و را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي کردم و پل هاي پشت سرم را شکسته ام و راه ندارم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بچه هاي و، من دير فهميدم و خيلي و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم🌟 به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.🌟 شهري است که مثل است که گناه ها را به از آدم مي گيرد و جاي گناهان مي دهد. اين#خيلي_مهربان است. ⚘@pmsh313 ⬅️همچنين مي خواهم که مردم از و خودشان و مخصوصاً حرم ها کنند و به اين ندهند و مردم مخصوصاً🌟 در اين شرکت کنند، چون ديدم که هست لکن است، بايد شود.و مطمئنم که اين ها (دشمنان) هستند و فقط با يک با🌟(علیها السلام) مي شود اين مفسدها را کرد و _ظهور شويم. 🌷@shahidabad313 ⬅️بهتر است که همديگر دهيد و اين غده ي را از بين ببريد. براي من خيلي کنيد؛ چون خيلي و از همه بگيريد. من به اين است که اگر براي رضاي خدا مي خوانند و دارند،بخوانند. اگر اين طور نيست نخوانند.چون مي شود. بعد شهريه ي🌟 را هم مي گيرند؛ ديگر مي شود و دارد.اگر مي توانند بخوانند (و ادامه بدهند) البته همه اش نيست،🌱 هم هست بايد مقداري از خود را صرف کنند؛ چون طلبه اي با تقوا داريم اول تزکيه ي بعد. ⚘@pmsh313 🍁اي داد از. _گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم. ان شاءلله☀️(علیه السلام) و☀️(علیها السلام) و☀️(علیه السلام) در مي آيند... ⚡⚡ 🍎 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⏺گفت‌وگوی با نفیسه پورجعفری دختر🌷 بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷 📍(آخر) 💧بدون تو نمی روم 👇 ⬅🌷 در🌷 شهدای به خواست و خودشان بود؟ ⭕بله؛ موقعی که پدرم با مادرم به🌷 شهدای رفته بودند مادرم به می‌گوید بیا نزدیکی مادرم یک دوطبقه بگیر. پدرم در جواب مادرم می‌گوید: « مشخص نیست چگونه باشد؛ شاید به صورت باشم.» واقعاً پدرم حرفش درست بود، چون وقتی پدرم را جلوی ما باز کردند ما هرچه دست زدیم به جز چیزی از پیکر باقی نمانده بود. 📍وقتی که با مامانم به🌷 شهدای رفته بودند، می‌گوید: «نمی‌دانم چرا وقتی به این سمت می‌آیم گویا این🌷 با من حرف می‌زنند.» 📍دوست می‌گفت: یک روز با🌷 در🌷 شهدای روی نیمکتی نشسته بودیم که ایشان به من گفت: «🌷 که جایش را مشخص کرده است؛ من را هم زیر پایش بگذارید.» 📍دوستش می‌گوید: «تو که اینجا جا نمی‌شوی؟» می‌گوید: «چرا من جا می‌شوم.» الان پدرم به فاصله دو آجر زیر پای 🌷 قرار دارد. آنجا نمی‌شود یک پیکر کامل را کرد، ولی پدرم جا شد. ⬅و سخن پایانی... ⭕یک بار حاج‌قاسم به پدرم گفته بود: «اگر نزد خدا آبرو و🌷 را داشته باشم در☀️ می‌ایستم تا شما بیایید. من بدون تو (حسین) به ☀️ نمی‌روم. این بی‌معرفتی است که من بدون تو به☀️ بروم.» 📍در آخر به کسانی که در شبکه‌های مجازی می‌گویند وقتی در کشور مشکلات زیاد است چرا به و کمک می‌شود، 📍می‌گویم هر ارگانی یک مسئولیتی دارد. نیز یک نیروی گسترده است که یک شاخه از آن به مردم و مربوط می‌شود. اگر امثال من و🌷 نباشند ناامنی‌های بسیاری در این کشور‌ها و به تبع آن در به وجود می‌آید. 💥 من،🌷🌷🌷،🌷،🌷 و... می‌روند تا برای ما و به بیاورند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ♦️یک بار با هم رفتیم اصفهان درس . آن جلسه خیلی بهش چسبید.😍 از آن به بعد دیگر نمک گیر جلسات حاج آقا شد. 🤩 جمعه ها که می رفتیم سر حاج احمد،جوری تنظیم می کرد که با درس اخلاق آیت الله ناصری هم برسیم. ⭐توی جلسات دفترچه اش را در می‌آورد و حرف ها و نکته های حاج آقا را می‌نوشت. از همان موقع بود که بیشتر شد دیگر حسابی رفت توی نخ . یادم هست آن سال ماه شعبان همه هایش را گرفت😮💪🏻 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
😳 🔰عصــر بود کہ حســین آمــد درب پادگان امــام حسین شیــراز. گفت بیا بریم چــند جا ڪار دارم! گــفت :بــرو دارالرحــمه! رفتیــم قطعــہ ، تعــدادے آمــاده کرده بودند. گفت ســید بیا برویــم داخل قـبر بخوابیــم ببینیم اندازه ما هـــست یا نه! هرکدام رفـــتیم داخل یہ قبر دراز کشیــدیم. حسین صدا زد اندازه اســت؟ 😇 گفتم: برای من ڪنده شــده اندازه است. گفت این هم برای من هـــم آماده شده.🙂 بعد از چند روز خــبر شـــهادتش را در عملیات شنیدم‌. جنازه اش را در قــبر گذاشــتند که گفـــت برای مــن اســت‌‌‌... حسین رنجبر اسلاملو 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊