eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
🙇🏻 ⭕️ یعنی از دهنت نیفته ولی ندانی👈 در هیچ کتاب ، در اوستا، در شاهنامه، در گلستان و در هیچ نگاره و نقاشی، نامی از و هخامنشی نیست و توی یه کتاب فرمانده نظامی اردشیر دوم، نامیده شده، (یعنی کوروش و هخامنشی انقدر در نظر ایرانی ها ناچیز بودند)👈 و ریز و درشت این داستان سازی های تاریخی را از تورات و چند منبع کپی تورات بگیری! ⭕️آریایی بازی یعنی از لابلای خرابه های تاریخ، بند کنی به 2500 سال پیش، و 6000 سال تاریخ ایران از آن را عمدا خط بزنی.✂️ ⭕️ بازی یعنی بگی هخامنشیان چه قدرت و شکوه و امپراتوری عجیب غریبی داشتند، ولی تمام منبعت از این عظمت، ویکی پدیا باشه، اونم فارسی اش!🙄 و هضم نکنی آخه با اون شکوه و عظمت چطوری در برابر یه لشکر کوچک نابود شدند و حکومتشون به 200 سال هم نکشید!! ⭕️ آریایی بازی یعنی دم از برتر عاریایی بزنی ولی ندونی ما اصلا چنین نژادی از نظر علمی نداریم و 150 ساله این کلمه اختراع شده. ولی ندونی محتوای ژنتیکی ما و همون عربها یکسانه 😊 و هیچ تفاوتی جز در زبان با هم نداریم. ولی ندونی 6 میلیون "" فقط از نسل پدر توی این کشور وجود داره. یعنی 6 میلیون فقط از نسل داریم. و حالا پیدا کن آمار جمعیت را از نسل بقیه اعراب!!☺️ ⭕️ یعنی یعنی به بهانه احترام به تاریخ و ملی گرایی! جلوی کوچکترین و بیان کوروش و چند شاه با بوی را ببندی و چند تا چوب پرست خونریز را و غیرقابل نقد کنی. ⭕️کوروش پرستی یعنی بچه مسلمانها را "عرب پرست" و "ملخ خور"! بخونی، ولی خودت بعد از 1400 سال توی این کشور، مثل دوره جاهلیت، دور یک سنگ خالی منتسب به یک بچرخی.🙌 ⭕️کوروش پرستی یعنی باور کنی شاهی برای کشورگشایی به کشورهای دیگر حمله کنه ولی خون از دماغ مردم آن کشورها نریزه!😎 ⚠️ تو نیستی عزیزم، یه هستی. نیستی. هستی. ⚠️ ما اما روشنفکر نيستيم ، ما يه ایرانی هستیم یه ! که و تمام هویتمونه و به فرموده مولایمان علی(ع) بقیه انسانها، یا در شبیه ما هستند و برادر دینی ما؛ یا در شبیه ما هستند و انسان. 🙏 @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۱۰۸ «نهج البلاغه» در باب توحید با چه براهینی به «اثبات خداوند» می‌پردازد؟ 🔹 (عليه السلام) در آغاز خطبه ۱۰۸ ، به سراغ حمد و و ذكر جمال و جلال او و براهين ذات مقدّسش مى رود. در عباراتى كوتاه و زيبا و دلنشين، به مهم‌ترين دلايل اشاره مى كند. نخست مى فرمايد: «الْحَمْدُللهِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ» (ستايش مخصوص است كه با خود، بر انسان ها تجلى كرده است!). و اين، در واقع اشاره به است كه در جاى جاى آمده است. 🔹گاه دست انسان را مى گيرد و به مى برد و سيّارات و ثوابت و كهكشان هاى با عظمت را به او نشان مى دهد، و گاه به مى كشاند و ساختمان شگفت انگيز آن را به انسان ارائه مى دهد. گاه عجايب خلقت پرندگان، گاه شگفتى هاى جهانِ حيوانات و جانداران، گاه اسرار آفرينش نباتات، گاه عجايب اعماق درياها. آرى، به وسيله ، را به خلقش نشان داده است و اين، داستان عجيب و طولانى دارد كه هرگز تمام نمى شود. 🔹از يك سو، هر قدر در عظمت بينديشيم، به جايى نمى رسيم و از سويى ديگر، در اسرار خلقت آنها و حاكم بر آنها. از تفسير بالا روشن شد كه خلق در «لِخَلْقِهِ» اشاره به انسان ها است و در «بِخَلْقِهِ» اشاره به تمامى مخلوقات است. يكى خاص، و ديگرى عام است. سپس در ادامه اين سخن، اشاره به مى كند و مى فرمايد: «وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ» ( كه با و دليل خود، بر آشكار شده است!). 🔹چه حجّتى از اين بالاتر كه وقتى به قلب و خود باز مى گردد، بانگ و خداشناسى را از هر گوشه آن مى شنود و به همين دليل، هر قدر در انكار ذات پاكش بكوشند و براى منحرف ساختن بندگان تلاش كنند، هنگامى كه فشارها برچيده شد، و ابرهاى ظلمانى وساوس شيطانى كنار رود، تجلّى مى كند و باز انسان به سوى خدا بر مى گردد. در سومين جمله، اشاره به دليل سومى مى كند كه مى توان آن را نام نهاد. 🔹مى فرمايد: «خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ، إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لاَ تَلِيقُ إِلَّا بِذوِی الضَّمَائِرِ، وَ لَيْسَ بِذِی ضَمِيرٍ فِی نَفْسِهِ» ( را بدون نياز به فكر و انديشه آفريد؛ چرا كه مخصوص كسانى است كه داراى روح و ضمير باطن هستند و او چنين نيست!). مى دانيم تمام بازگشت به و برنامه ريزى و نقشه كشى هاى قبلى مى كند و اين تفكّر و برنامه ريزى نيز بازگشت به مخلوقات و مصنوعات جهان آفرينش دارد. 🔹يعنى هر چه مى سازد، و مانندى براى آن در جهان خلقت ديده؛ و گاه اَشكال مخلوقات گوناگون را به هم تركيب مى كند و از آن چيزى درست مى كند؛ صنعت كشتى را از مرغان دريايى، و هواپيما را از خلقت پرندگان، و مراكب ديگر را از مراكب صحرايى آموخته است. بنابراين، اوّلا در نياز به انديشه و تفكّر دارد و ثانياً نياز به و و از موجودات اطراف خويش. 🔹آن كس كه تمام افعالش است، نه انديشه اى لازم دارد و نه الگويى، تنها . امروز ثابت شده است كه تنها در روى كره زمين ميليونها نوع گياه و حيوان و حشره وجود دارد كه هنوز بسيارى از آنها كه در اعماق درياها و يا در قلب جنگلها و يا درون كويرهاى دوردست و يا مناطق قطبى زندگى مى كنند، براى انسان كشف نشده است؛ آفريده هايى با هاى حيرت انگيز و طرز زندگى كاملا متفاوت و ساختمان و تركيب بندى بسيار حساب شده. 🔹تمام اينها، است، و او يكى از دلايل و و است. گذشته از همه اينها، مصنوعات بشرى با گذشت قرنها و استفاده كردن از تجربه هاى ديگران تكامل مى يابد؛ در حالى كه چنين نيست و اگر روند تكاملى داشته باشند، از درون خود آن مخلوق سرچشمه مى گيرد، نه با تجربه جديد. 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، چ اول‏، ج ۴، ص ۵۰۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۸۶ نهج البلاغه با چه عباراتی قدرت خداوند را به تصویر می کشد؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۶ به شرح يكى از صفات مهم يعنى او مى پردازد و در اين زمينه نخست مسئله و را مطرح كرده و مى فرمايد: «خَلَقَ الْخَلَائِقَ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلَا مِنْ غَيْرِهِ، وَ لَمْ يَسْتَعِنْ عَلَى خَلْقِهَا بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ»؛ ( را بدون همانندى كه از ديگرى گرفته باشد و در آفرينش آنها از كسى يارى نجست). 🔹هنگامى كه به نظر مى افكنيم انواع بی‌شمارى از را در عالم جانداران و گياهان و جمادات مى بينيم كه هر يك شكل و ساختمان بديع و و جالبى دارند. موجوداتى كه هرگز سابقه نداشته و آنها را از كتم عدم به عرصه وجود آورد و در مسير تكامل پيش فرستاد؛ در حالى كه اگر صنايعى دارند از ديگرى است؛ مثلا روز نخست كسى با دقّت در بال و پر پرندگان و كيفيّت پرواز آنها به فكر ساختن نوعى هواپيماى بسيار ابتدايى افتاد. 🔹سپس دانشمندان در زمان هاى بعد يكى پس از ديگرى اختراع پيشين را گرفته و به تكميل آن پرداختند تا در عصر و زمان ما به اوج تكامل خود رسيد. بر اين اساس، ما يا در اختراعات خود از الهام مى گيرند و يا از ديگرى؛ نه كارى بدون سابقه انجام مى دهند و نه كارى بدون كمك گرفتن از ديگران؛ در حالى كه كارهاى آنها است؛ ولى در پهنه آفرينش و در ايجاد اين همه و بى شمار، نه نياز به سابقه دارد و نه نياز به كمك. 🔹آنگاه به سراغ چهره ديگرى از او رفته و مى فرمايد: «وَ أَنْشَأَ الْاَرْضَ فَأَمْسَكَهَا مِنْ غَيْرِ اِشْتِغَالٍ، وَ أَرْسَاهَا عَلَى غَيْرِ قَرَارٍ، وَ أَقَامَهَا بِغَيْرِ قَوَائِمَ، وَ رَفَعَهَا بِغَيْرِ دَعَائِمَ، وَ حَصَّنَهَا مِنَ الْاَوَدِ [۱] وَ الْاِعْوِجَاجِ، وَ مَنَعَهَا مِنَ التَّهَافُتِ [۲] وَ الْاِنْفِرَاجِ» [۳] ( زمين را آفريد و آن را در جاى خود ثابت نگه داشت، بى آنكه اين كار او را به خود مشغول سازد و در عين حركت و بى قرارى به او ثبات بخشيد. بدون هيچ پايه اى آن را بر پا كرد و بى هيچ آن را برافراشت و از كژى و اعوجاج نگاه داشت و از سقوط و در هم شكافتن آن جلوگيرى كرد). 🔹امروز اين مطلب براى همه ما مسلم است كه ميليون ها سال است به دور خود و به دور خورشيد در در حركت است و اين حركت سريع به قدرى منظم و آرام است كه ساكنان زمين هرگز آن را احساس نمى كنند و به همين دليل دانشمندان پيشين كره زمين را مركز عالَم و ثابت مى دانستند. امروز ما مى دانيم كه قرار گرفتن زمين در فاصله معينى از خورشيد و در وضعى كاملا يكنواخت و آرام، نتيجه قوه‌ جاذبه و دافعه است. 🔹بر اين اساس هر دو جسم، يكديگر را به نسبت مستقيم جرم ها و به نسبت معكوس مجذور فاصله ها جذب مى كنند. اين نيرو سبب مى شود كره خاكى ما به سرعت به سوى خورشيد پيش رود و مجذوب آن شود و تبديل به دود و بخار گردد؛ از سوى ديگر حركت دورانى بر گِرد يك مركز سبب فرار آن جسم از مركز مى شود كه آن را «نيروى‌ » مى نامند، و هر قدر حركت سريعتر باشد «نيروى » بيشتر است، لذا هنگامى كه قلاب سنگ را به دور دست به طور سريع به گردش در مى آورند ناگهان آن را رها مى كنند به شدت به نقطه دور پرتاب مى شود. 🔹حال براى اينكه ميليون ها سال در مدار خود به صورت يكنواخت گردش كند تنها راه اين است كه كه تناسب با جسم زمين و خورشيد دارد، با كه بر اثر حركت و گريز از مركز حاصل مى شود كاملا باشد؛ حتى اگر كمى فاصله زيادتر و يا كمتر گردد و يا كمى حركت كندتر و يا سريع تر شود اين بر هم مى خورد و در فضا سرگردان مى شود و يا به سوى خورشيد رفته و جذب مى گردد. اين چه است كه ميليون ها سال زمينِ با اين عظمت را در عين حركت هاى متعدّد، ثابت نگه داشته، بى آنكه پايه اى بخواهد و يا داشته باشد و يا اينكه با گذشت اين همه زمان شكافى بردارد و اجزاى آن در هم بريزد؛ آيا جز مى تواند چنين برنامه اى براى زمين تنظيم كند؟ پی نوشت‌ها؛ [۱] «اَوَد» به معناى فشار و سنگينى است كه گاه موجب كجى و اعوجاج مى شود. [۲] «تهافت» يعنى فرو ريختن و خرد شدن. [۳] «انفراج» به معناى شكاف برداشتن است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دارالكتب الاسلامية‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۷، ص ۲۲۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️دیدگاه اسلام در مورد «سؤال کردن» چیست؟ 🔹هر انسانى در برابر انبوهى از و درباره خود و ديگران قرار دارد، كه گاه مربوط به مسائل است و گاه و كليد حلّ آنها غالباً از و انديشمندان است. به همين دليل، در عالَم تكوين و تشريع، درهاى را به روى انسان گشوده است. از نظر تشريع در دستورات اسلامى نه تنها اجازه به هر كس و درباره هر چيز داده شده است، بلكه به سؤال كردن امر كرده است‌. در دو آيه مى فرمايد: «فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَاتَعْلَمُونَ» [۱] (از كنيد اگر نمى دانيد). 🔹اميرمؤمنان (عليه السلام) در بعضى از كلمات پرمعنايش در ميفرمايد:  «وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ» (هيچ گاه كسى در فراگيرى و از مجهولات، شرم و حيا به خود راه ندهد). آرى، كردن عيب نيست. عيب آن است كه انسان پرسش نكند و در و نادانى باقی بماند. جالب اين است كه در خطبه ۱۶۲ كردن را براى هر كس ذكر فرموده و اين معنا در مورد و بسيار مهم‌تر است، چرا كه آنها داراى مجهولات فراوان از نظر تكوين و هستند. 🔹خداوند نیز، و جستجوگرى را در ذات انسان قرار داده است. ، همواره مايل است از چيزهايى كه نمى داند، بپرسد و بداند. اين حسّ در جوانان و نوجوانان شديدتر است؛ به سبب همان نيازى كه دارند، گاه آن قدر پدر و مادر را سؤال پيچ مى كنند كه داد و فريادشان بلند مى شود؛ در حالى كه وظيفه آنها اين است كه با محبّت و مدارا به اين نياز روحى شان پاسخ مثبت دهند. آنچه را مى دانند، در اختيارشان بگذارند و آنچه را نمى دانند به كسانى كه مى دانند ارجاع دهند. 🔹بعضى فكر مى كنند اگر از مسائل سؤال كنند نشانه كفر و بى اعتقادى است، در حالى كه اين پرسش ها براى بيشتر و استحكام بخشيدن به است. و آگاهان، به ويژه وظيفه دارند كه در هر حال و در هر شرايط، براى پاسخ به اعلام آمادگى كنند و با محبّت و احترام از استقبال كنند و فراموش نكنند كه بر اساس روايتى كه از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل شده، چنين وظيفه اى بر دوش دارند:  «خداوند از ، پيمانِ فراگيرى علم نگرفته، مگر آنكه پيش از آن از ، پيمان آموزش گرفته است». [۳] 🔹اين بحث را با ذكر چند حديث پر معنا پايان مى دهيم؛ (عليه السلام) يكى از يارانش به نام «حمران بن أعين» را تشويق به سؤال كرد و فرمود: «مردم به اين علت، و گمراه مى شوند كه نمى كنند». [۴] (عليه السلام) مى فرمايد: «دلها قفل شده است و كليد آن، است». [۵] از (صلّی الله علیه و آله) روايت شده كه: «، خزانه هايى است و كليدهاى آن است. خدا شما را رحمت كند، همواره سؤال كنيد؛ چرا كه چهار گروه براى آن پاداش داده مى شوند: سؤال كننده، پاسخ گوينده، كسانى كه در آنجا مستمعند و آنها كه بدان ها علاقه مندند». [۶] 🔹در تاريخ آمده كه: «در روز جنگ جمل، مرد عربى به (عليه السلام) عرض كرد: اى اميرمؤمنان! تو مى گويى خداوند يگانه است؟ [منظور از اين يگانگى چيست؟] مردم از هر سو به او حمله كردند. گفتند: اى مرد عرب، نمى بينى تمام فكر اميرمؤمنان متوجّه جنگ است؟ [هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد!] (عليه السلام) فرمود: او را رها كنيد. چيزى كه اين مرد عرب مى خواهد، همان چيزى است كه ما از اين قوم مى خواهيم [ما هم از اين گروه، توحيد و يگانگى مى طلبيم و جنگ براى فراگيرى اين تعليمات مقدّس است]». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] نحل، آيه ۴۳؛ انبياء، آيه ۷. [۲] نهج البلاغة، صبحی صالح، هجرت‏، قم‏، چ ۱، ص ۴۸۲، حکمت ۸۲. [۳] الكافی، دارالكتب الإسلامية، چ ۴، ج ‏۱، ص ۴۱. [۴] الكافی، همان، ص ۴۰. [۵] غرر الحكم و درر الكلم‏، دارالكتاب الإسلامی، چ ۲، ص ۷۶، حکمت ۱۴۶۵. [۶] كنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، صفوة الس مؤسسة الرسالة، چ ۵، ج ۱۰، ص ۲۳۰، ح ۲۸۶۶۲. [۷] شرح آن را در كتاب التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، چ ۱، ص ۸۳، باب ۳ (معنى الواحد و التوحيد و الموحد) مطالعه فرماييد. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۹۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا اسلام سرپرستى خانواده را به مرد سپرده است؟ 🔹، یک واحد کوچک اجتماعى است و همانند یک اجتماع بزرگ باید رهبر و داشته باشد؛ زیرا رهبرى و سرپرستى دسته جمعى که زن و مرد مشترکاً آن را به عهده بگیرند، مفهومى ندارد، در نتیجه یا یکى باید «رئیس» خانواده، و دیگرى «معاون» و تحت نظارت او باشد؛ قرآن در آیه ۳۴ سوره «نساء» تصریح مى کند که: مقام باید به داده شود، مى فرماید: «الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ» ( سرپرست و نگهبان زنان هستند). 🔹البته مقصود از این تعبیر، استبداد، اجحاف و تعدى نیست، بلکه منظور ، با توجه به مسئولیت ها و مشورت هاى لازم است. این مسأله در دنیاى امروز بیش از هر زمان، روشن است که اگر هیئتى (حتى یک هیئت دو نفرى) مأمور انجام کارى شود، حتماً باید یکى از آن دو، «رئیس» و دیگرى «معاون یا عضو» باشد، و گر نه در کار آنها پیدا مى شود. در نیز از همین قبیل است، و این موقعیت به خاطر وجود در مرد است؛ مانند ترجیح او بر نیروى عاطفه و احساسات. 🔹به عکس زن که از نیروى سرشار بیشترى بهره مند است، و دیگرى داشتن بنیه و ، که با اوّلى بتواند بیندیشد و نقشه طرح کند و با دومى بتواند از خود دفاع نماید. به علاوه، تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداختن و پرداخت مهر و تأمین زندگى آبرومندانه همسر و فرزند، این حق را به او مى دهد که وظیفه سرپرستى به عهده او باشد. البته ممکن است زنانى در جهات فوق بر شوهران خود، امتیاز داشته باشند، ولى: قوانین به تک تک افراد و نفرات نظر ندارد، بلکه نوع و کلى را در نظر مى گیرد، 🔹و شکى نیست که از نظر کلى، نسبت به زنان براى این کار دارند، اگر چه زنان نیز وظایفى مى توانند به عهده بگیرند که اهمیت آن مورد تردید نیست. جمله هاى بعد اشاره به همین حقیقت است؛ زیرا در قسمت اول مى فرماید: «بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض» (این به خاطر تفاوت هايى است که خداوند از نظر ، روى نوع بشر میان آنها قرار داده). و در قسمت دیگر مى فرماید: «وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» (و نیز این سرپرستى به خاطر است که در مورد انفاق و پرداخت هاى مالى در برابر زنان و خانواده بر عهده دارند). 🔹ناگفته پیدا است سپردن این وظیفه به ، نه دلیل بالاتر بودن شخصیت انسانى آنها است، و نه سبب امتیاز آنها در جهان دیگر، زیرا آن صرفاً بستگى به تقوا و پرهیزگارى دارد، همان طور که شخصیت انسانى یک معاون از یک رئیس ممکن است در جنبه هاى مختلفى بیشتر باشد، اما رئیس براى سرپرستى کارى که به او محول شده از معاون خود شایسته تر است. 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمى مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و دوم، ج ۳، ص ۴۶۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️قرآن كريم در مقام تعريف انسان چه بيانی دارد؟ (بخش دوم) 💠ويژگى هاى آفرينشى «انسان» 🔹 در حقيقت آفرينش خود، از بهره مند است؛ خداوند اين تشريف را بدو بخشيده كه او را با دستان قدرت و حکمت خود آفريده است؛ «قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ» [۱] ([خداوند] فرمود: ای ابلیس! تو را چه چیزی از سجده کردن بر آنچه که با دستان قدرت خود آفریدم، بازداشت؟ آیا تکبّر کردی یا از بلند مرتبه گانی؟). خداوند كه خالق همه اشياء است، پس بى ترديد خصوصيتى در آفرينش اين بوده كه او را سزاوار اين تشريف كرده است. 🔹اين عنايت مخصوص او در حق اين موجود است كه شاهد آن، است كه در او به وديعت نهاده شده. علامه طباطبايى مى نويسد: «اينكه او را به دستان خود نسبت داده، دليلى بر است، چنان كه فرموده «وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِی» [۲] (و در او از دميدم). و اينكه فرموده با دو دست خود، كنايه از اهتمام ويژه او به آفرينش و صنع اوست، چرا كه هرگاه در ساختن چيزى اهتمام ويژه داشته باشد هر دو دست خود را به كار مى گيرد». [۳]  🔹دميدن روح الهى در او، كنايه از آن است كه در اصل وجود، از ، هر چند كه تن او برگرفته از عنصرى زمينى باشد. پس او به واقع پيش از آن كه عنصرى زمينى باشد، است. آرى ، نخست از عنصر اين زمين و سپس از نفخه‌اى علوى پديده آمد كه او را از صف ديگر جانداران جدا ساخته و از «امتيازات بزرگ انسانى» بهره مندش گردانيده؛ امتيازاتى كه نخستين آنها امكان پيمودن مدارج جهانى ويژه است. اين نفخه، را با ملأ اعلى ارتباط مى دهد و او را مى بخشد تا با خداى خود مرتبط گردد، از او فرا گيرد، از حوزه عملكرد اندام و حواس برهد و به سراپرده انديشه و دل راه يابد. 🔹او را محرم راز هستى مى گرداند تا بر فراز زمان و مكان و فراتر از جولانگه اندام و حواس برجهد و گاهى به انديشه اى نامحدود نيز دست يابد. [۱] و بدين سان سزاوار آن شد كه ـ كه همان ودايع ربّانى و بلند و ملكوتى است ـ به وى سپرده شود؛ تنها او، و نه ديگران. اين ودايع در نيروى عظيمى كه در طبيعت اوليه خود دارد خلاصه مى شود؛ نيرويى كه امكان چيرگى بر نيروهاى درونى طبيعت را بدو مى بخشد تا آنها را بدانگونه كه مى خواهد تسخير كند. اين همان نيروى و و و است؛ نيروى و ، نيروى و به كارگيرى، و همان جسارت برداشتن بار اين مسؤوليت خطير. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره ص، آیه ۷۵ [۲] همان، سوره حجر، آيه ۲۹ [۳] المیزان، ج ۱۷، ص ۲۳۹ [۴] به گرفته از سخن سيد قطب. ر.ك: فی ظلال القرآن، جزء ۱۴ / ۱۷. مجلد ۵، ص ۲۰۳ 📕نقد شبهات پيرامون قرآن كريم، معرفت، محمدهادی، مترجمان: حكيم باشی، حسن، رستمی، علی اكبر، عليزاده، ميرزا، خرقانی، حسن، مؤسسه فرهنگی تمهيد، ۱۳۸۸، چ دوم، ص ۳۸ الی ۴۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (عليه السلام) «اراده الهی» به چه صورت محققّ می شود؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۸۶ مى فرمايد: «يَقُولُ لِمَنْ أَرَادَ كَوْنَهُ: (كُنْ فَيَكُونُ) [۱]، لَا بِصَوْتٍ يَقْرَعُ، وَ لَا بِنِدَاءٍ يُسْمَعُ؛ وَ إِنَّمَا كَلَامُهُ سُبْحَانَهُ فِعْلٌ مِنْهُ أَنْشَأَهُ وَ مَثَّلَهُ، لَمْ يَكُنْ مِنْ قَبْلِ ذلِكَ كَائِناً، وَ لَوْ كَانَ قَدِيماً لَكَانَ إِلهاً ثَانِياً» (هر گاه اراده چيزى كند، مى گويد: موجود باش و بلادرنگ موجود مى شود، نه به اين معنا كه صدايى از او در گوش ها بنشيند يا فريادى شنيده شود، بلكه سخن خداوند همان كارى است كه ايجاد مى كند و صورت مى بخشد و پيش از آن چيزى وجود نداشته و اگر پيش از آن چيزى از ازل وجود داشت خدا معبود دوم بود). 🔹مقصود حضرت از اين سخن اين است كه جمله «كُنْ فَيَكُونُ» كه در آيات آمده به معناى فرمانى لفظى، مانند فرمان رؤسا و پادشاهان به زيردستان خود نيست كه الفاظى بر زبان مى رانند و در گوش مخاطبين مى نشيند و گاه كه اصرار بر چيزى دارند فرياد مى كشند كه تا فاصله زيادى فريادشان شنيده مى شود، بلكه همان او، و به تعبير ديگر است، تا اراده چيزى كند (اراده نيز به معناى علم به نظام اصلح است) بى درنگ موجود مى شود، 🔹اگر اراده كند كائنات در يك لحظه موجود شوند، در همان يك لحظه آسمان و زمين و ستارگان و كهكشان ها ايجاد مى شوند و اگر اراده كند به طور تدريجى در هزار سال يا ميليون ها سال به وجود آيند بى كم و كاست همان خواهد شد. در ضمن، كه همان است بر اساس شبيه سازى قبلى هرگز نبوده است؛ زيرا اگر چنين باشد مفهوم آن تعدّد وجود ازلى و تعدّد خداوند و معبود خواهد بود و همان گونه كه در بحث هاى توحيدى آمده تعدّد در اين مورد محال است؛ زيرا و نامحدود از هر جهت، تعدّد نمى پذيرد. پی نوشت‌؛ [۱] سوره بقره، آيه ۱۱۷ 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۲۱۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۹۱ «نهج البلاغه» برنامه الهى برای آفرینش و تدبیر موجودات را چگونه ترسیم نموده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۹۱ ، به و تدبير الهى در خلقت و نظم اشاره می نماید و از اين نظم و تدبير به عنوان آينه اى براى نشان دادن جلال و جمال پروردگار بهره مى گيرد و مى فرمايد: «قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْكَمَ تَقْدِيرَهُ، وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِيرَهُ، وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ». ([خداوند] آنچه آفريده به درستى اندازه گيرى نموده است و به خوبى تدبير كرده و در مسير خودش قرار داده است). به اين ترتيب، مراحل سه گانه «تقدير» و «تدبير» و «توجيه» را بيان فرموده است. ، مقام اندازه گيرى خلقت موجودات است، و ، به راه انداختن آنها در مسير تعيين شده است و ، فراهم ساختن اسباب حركت در اين مسير براى رسيدن به است، 🔹و تمام اين مراحل طبق و برنامه منظّمى است، به گونه اى كه در همه جهان هستى هيچ موجودى نه در آغاز آفرينش و نه در مسير حركت خود به سوى هدف، بى برنامه نيست. به همين جهت بلافاصله مى افزايد: «فَلَمْ يَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ، وَ لَمْ يَقْصُرْ دُونَ الإِنْتِهاءِ إِلى غَايَتِهِ، وَ لَمْ يَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالمُضِيِّ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِيئَتِهِ؟». (هيچ موجودى از حدّ و منزلت خود تجاوز نكرده و قبل از رسيدن به هدف كوتاهى ننموده است، و به هنگامى كه به آن فرمان داده شد كه مطابق اراده پروردگار حركت كند، سرپيچى ننمود؛ چگونه ممكن است سرپيچى كند، حال آن كه همه چيز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!). 🔹در حقيقت اين سخن، اشاره به آن است كه تصوّر نشود حركات موجودات زمينى و آسمانى و پيمودن مراحل وجود در جهان گياهان و حيوانات و انسان و كواكب آسمان بى حساب است. همه در حركات خود سر بر فرمان او دارند و برنامه اى را كه از پيش براى آنها تعيين كرده، اجرا مى كنند و هيچ تخلّفى از برنامه هاى تعيين شده ندارند، و به اين ترتيب، مجموعه اى است از و حركات و جريان هاى برنامه ريزى شده. در آيات نيز، به اين مراتب و مراحل سه گانه اشاره شده است. 🔹در سوره «يس» آيات ۳۸ تا ۴۰ مى فرمايد: «وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ - وَ الْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ - لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَ كُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُونَ»؛ (و خورشيد كه پيوسته به سوى قرارگاهش در حركت است، [آيتى ديگر از آيات خدا است] اين و اندازه گيرى خداوند قادر دانا است، و براى ماه منزلگاه هايى قرار داديم [هنگامى كه اين منازل را طى كرد] سرانجام به صورت شاخه كهنه قوسى شكل و زرد رنگ خرما در مى آيد. نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد و نه شب بر روز پيشى مى گيرد و هر كدام در مسير خود شناورند). آيات فراوان ديگرى نيز در «قرآن مجيد» است كه به اين حقيقت اشاره مى كند. 🔹در اينجا به دو نكته بايد توجّه داشت: نخست اين كه، آنچه در جمله هاى بالا درباره امر و فرمان و پيروى موجودات از فرمان الهى آمده، همه اشاره به اوامر تكوينيّه الهى، يا به تعبيرى ديگر: اشاره به قوانينى است كه خداوند براى جهان هستى تعيين كرده و همه موجودات را در سیطره اين قوانين قرار داده است، به گونه اى كه تخلّف از اين قوانين براى آنها غير ممكن است. ديگر اين كه، اين سخن هرگز به معناى مجبور بودن انسان در افعال خويش نيست! چرا كه خداوند صفت و را به عنوان يك قانون از قوانين عالم هستى براى انسان قرار داده است، و هرگز انسان نمى تواند اين صفت را از خود سلب كند و به تعبير ديگر: آزادى او هم به فرمان خدا است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۶۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️زن در قصص قرآن کریم 🔹در میدان زندگی، از نظر حقوقی، انسانی، و هایش با یکسان است، مگر در آنجا که اختلاف آن دو از لحاظ و خلقت الهی سبب تفاوت استعدادهایش و عملش با مردان گردد. به همین منظور در ، به مثابه یک چهره می‌نماید. انسانی است و که امور را به ترازوی اندیشه می‌سنجد و نقش خویش را به عنوان یک و ایفا می‌کند. [۱] 🔹از اراده‌ای سرسختانه بهره دارد که با آن مرزها را می‌شکند و بندها را می‌گسلد تا خواست خویش را چنان که باید تحقق بخشد. بهترین نمونه این چهره، (سلام الله علیها) همسر فرعون است، که فریفته جاه و مقام و جلوه‌های فرعونی و مقهور شیطان نمی‌گردد، و از قلمرو نفوذ فرعون می‌رهد و اقتدار او را از هم می‌درد و او را به عنوان مثل می‌زند. «وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ... ؛ و خدا بر کسانی که ایمان آورده‌اند، را مثل می‌زند...». [تحریم، ۱۱] 🔹و اما در مقابل، نیز هستند که گاه با حق به ستیز بر می‌خیزند و از هدایت سر می‌پیچند. «ضَرَبَ اللهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللهِ شَيْئًا وَ قِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ؛ خداوند برای کسانی که کافر شده‌اند به و مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستی دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولی به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودی به حالشان (در برابر عذاب الهی) نداشت، و به آنها گفته شد: وارد آتش شوید همراه کسانی که وارد می‌شوند». [تحریم، ۱۰] در قصه‌ های قرآنی، به حسب طبیعت مونث خویش در جستجوی زوج است، بی‌آنکه و کبریای خود را فراموش نماید. 🔹 رفتار (عليه السلام) را با (علیه السلام) این‌گونه ترسیم می‌نماید: «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا...؛ پس یکی از آن دو [زن] در حالی که با حالت و گام بر می‌داشت، نزد او آمد [و] گفت: پدرم تو را می طلبد تا پاداش اینکه [دام های] ما را آب دادی به تو بدهد...». [قصص، ۲۵] به راستی این گام برداشتن چه زیبا ترسیم شده است. راه سپردن بر و چه شگفت‌مندانه قرآن این صحنه را باز می‌آفریند، را گستره‌ای می‌‌ شمارد که آن روی آن گام بر می‌دارد. او نه بر زمین، که بر گام می‌زند. 🔹در دیگر جای قرآن کریم، را می‌یابیم صاحب جاه و حکمت. این تجلی از پادشاه سبا است. وی الگوی یک زن حکمران است که در جایگاه رهبری در هنگامه بحران، مقهور عواطف و احساسات خود نگردیده و با دلیری و بیداری با آن رویا رو می‌شد. اگرچه در آثار هنری امروزی مثل داستان‌ها، نمایشنامه‌ها و... پایه‌‌ای اصلی به عنوان عنصری فعال در جذب خواننده یا بیننده حضور دارد، اما در در جایی حضور دارد که اوست، و در خور شان و اوست، 🔹و هرگز بر شالوده خودنمایی، دیگرفریبی و... عمل ننموده است، تا عواطف و احساسات را از رهگذر زیبایی به سوی خویش معطوف سازد. در مجموع آیات مربوط به و اصیل زن و مقام و منزلت شایسته او را بیان می‌نماید و الگوهای رضای عملی زنان را برای ما ترسیم می‌نماید؛ و چه زیباست تا هنرمندان و فعالان اجتماعی بتوانند از گرفته و در آ‌ثار خویش چهره واقعی و در خور زنان را به تصویر کشند. پی نوشت؛ [۱] عبدالکریم خطیب، زن در قصه‌های قرآن کریم برگرفته از: روزنامه رسالت شماره ۶۰۹۳ منبع؛ وبسایت پژوهشکده باقرالعلوم (ع) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه «ايمان» در شخصيت مومنان، «خوش‌ بينی» ايجاد می‌کند؟ 🔹يكى از مهم‌ترين آثار  از نظر نشاط آفرينى و بهجت زایی، به جهان و خلقت و هستى است. از آن جهت كه تلقى انسان را نسبت به جهانْ، شكلی خاص می‌دهد، به اين نحو كه را ، و هدف را خير و تكامل و معرفى می‌كند، طبعاً ديد انسان را نسبت به و قوانين حاكم بر آن می‌سازد. 🔹حالت در نظام هستى، مانند حالت فردى است كه در كشورى زندگى می‌كند كه قوانين و تشكيلات و نظامات آن كشور را و می‏داند، به حسن‏ نيت گردانندگان اصلى كشور نيز ايمان دارد و قهراً زمينه و را براى خودش و همه افراد ديگر فراهم مى ‏بيند، و معتقد است كه تنها چيزى كه ممكن است موجب عقب‏ ماندگى او بشود، و بى ‏تجربگى خود او و انسان هايى مانند اوست كه مانند او مكلّف و مسئول ‏اند. 🔹از نظر چنين شخصى، مسئول عقب ‏ماندگى او خودش است نه تشكيلات و نظامات كشور، و هر نقصى وجود دارد از آنجاست كه او و امثال او وظيفه و مسئوليت خويش را انجام نداده ‏اند. اين انديشه طبعاً او را به غيرت مى ‏آورد و با و به حركت و جنبش وادار مى ‏كند. اما يك در نظام هستى، مانند فردى است كه در كشورى زندگى مى ‏كند كه قوانين و تشكيلات و تأسيسات كشور را فاسد و مى ‏داند و از قبول آنها هم چاره ‏اى ندارد. 🔹درون چنين فردى همواره پر از عقده و كينه است. او هرگز به فكر نمى‏ افتد، بلكه فكر مى ‏كند در جايى كه زمين و آسمان بر ناهموارى است و سراسر هستى و جور و است، درستىِ ذره ‏اى مانند من چه اثرى دارد؟! چنين كسى هرگز از جهان لذت نمى‏ برد. براى او همواره مانند يك است. اين است كه قرآن كريم مى‏ فرمايد: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً؛ [طه، ۱۲۴] هر كس از توجه و ياد من رو برگرداند، ‏ تنگ و پر از فشار خواهد داشت». 📕انسان و ايمان، مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۲، ص ۴۶ منبع: وبسایت انوار طاها @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فرزند آوری از نگاه اسلام (بخش اول) 🔸برای ، اهداف بسیاری یاد شده که از همه مهم‌تر است، که با آمدن فرزند زندگی ها رنگ و بوی بیشتری به خود می گیرد. داشتن یکی از اهداف‌ مهم ازدواج و است و اکثر زوجین داشتن فرزند را به عنوان یکی از خواسته ها و های خود در زندگی مشترک مد نظر دارند؛ در این بخش نوشتار و بخش بعدی آن، به مواردی مرتبط با این بحث پرداخته می‌شود.   💠بارداری از روی آگاهی و اختیار زوجین 🔹آنچه که در باید به عنوان یک مورد توجه قرار گیرد این است که هر و تولد در پی آن باید ، و بوده و زوجین با در نظر گرفتن شرایط لازم، نسبت به شدن اقدام نموده و برای نیز همه توان خود را به کار گیرند.    💠فرزند صالح 🔹 است که خداوند به زوجین ارزانی می‌دارد، بنابراین باید قدر این را دانسته و در و پاسداری از او همه سعی خود را به کار گیرند. «پروردگارا به ما از همسران و مان آن ده که مایه روشنی چشمان ما باشد». [ترجمه آیه ۷۴، سوره فرقان] «ای پروردگارمن، مرا از شایستگان بخش». [ترجمه آيه ۱۰۰ سوره صافات]  و روایات بسیاری نیز از (صلی الله علیه و آله) و (عليهم السلام) نقل شده، که نمایانگر نگرش مثبت آن بزرگواران به فرزندان و می باشد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: ، گلی از گل‌های بهشت است.   💠آرامش و آسایش در زندگی 🔹 هدف اصلی تشکیل زندگی و را «ایجاد در انسان‌ها و پیدایش و در زوجین دانسته»، [ر.ک: سوره روم، آيه ۲۱] و تاثیرات مثبت و سازنده ای را در زندگی آنان ایجاد میکند. می تواند زوجین را کند و روح زندگی را در آن بدمد و شادی و  را به زندگی آنان ببخشد.    💠ارکان خانواده 🔹از نظر ، از ارکان مهم خانواده محسوب می‌شوند، و در آیات و روایات از با تعبیری چون ، نور دیده، ، مایه ثواب و و رحمت و یاد شده است. خداوند کریم در وصف مؤمنان می‌فرماید؛ «آنها کسانی هستند که در مناجات خویش با پروردگارشان می گویند: از همسران ما مایه های نور و روشنایی چشم قرار ده». [ترجمه آيه ۲۴ سوره فرقان] 💠فرزند پسر باشد یا دختر 🔹آفتی که بعضیها به آن گرفتار هستند، است، بطوری که بعضیها گویا هنوز در به سر می‌برند؛ اگر بعد از گرفتن جواب آزمایش بفهمند که فرزندشان دختر است و همسر آنها فرزند پسر بدنیا نمی‌آورد، از چشم شوهر و خانواده شوهر میفتد، در حالی که نباید مهم باشد، بلکه باید دعا کرد که باشد و ختم به خیر شود. [۱] (عليه السلام) می فرمایند؛ «خداوندا به من عطا کن و او را و پاک قرار ده که در کم و زیاد نباشد و را نیکو گردان». [۲] (عليه السلام) نیز می‌فرمایند؛ « خوبی ها و نعمت اند، به خوبی ها ثواب می‌دهند و از نعمت ها سوال می شود». [۳]   💠احساسی ترین تجربه انسان 🔹بدون هیچگونه تردیدی، و پدر یا مادر شدن یکی از تجربیات انسانی، مطابق با انسانها برای و بقاء آنان و نیز مورد توصیه شرع مقدس اسلام است. فرزند سالم و صالح می‌تواند موجب افزایش عشق، و سلامت روانی و تعالی شخصیت والدین شود. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] اصول کافى، ج ۶، ص ۳ [۲] تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۴۱۱ [۳] تحف العقول، ص ۳۸۲ نویسنده: سجاد رستمی چورتی منبع: راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اسباب و انگيزه های «ناسپاسی» کدامند؟ 🔹گاه تقصير در و گرايش به ، از کمی انسان نسبت به سرچشمه می گيرد، و اصولا به نمى انديشند؛ با كمى دقت در و دستگاه عجيب و بسيار دقيق آن، به اهميت در وجودمان آگاه شده و حس در وجود انسان تحريك مى شود. دستگاه هايى [مانند قلب و كبد و كليه ها و شش ها] را در وجود قرار داده كه اگر بشر بتواند معادل مصنوعى آنها را بسازد، قطعاً كارايى بسيار پايينى خواهد داشت گاه دهها يا صدها ميليون هزينه دارد و به اين ترتيب اگر بخواهيم قيمتى بر يك يك اعضاء خود بگذاريم خواهيم ديد صاحب سرمايه بسيار عظيمى هستيم. 🔹در ، گاه يك جرعه آب به اندازه يك دنيا ارزش دارد، چنان كه بعضى از علماء نقل كرده اند كه: «روزى عالمی بر پادشاهی وارد شد در حالى كه ظرف آبى در دست او بود و مى خواست بنوشد، شاه به آن عالم بزرگ گفت: مرا پندى ده، مرد عالم گفت: اگر فوق العاده تشنه باشى و اين آب را از تو باز گيرند، مگر اين كه تمام ملك و حكومت خود را بدهى چه خواهى كرد؟ گفت چاره اى ندارم، تمام ملك خود را مى دهم، مرد عالم گفت: چگونه به حكومتى دارى كه بهاى آن جرعه آبى بيش نيست». 🔹گاه انسان، را مى بيند كه از شدّت و به خود مى پيچند و مرگ را يك عطيّه آسمانى براى خود مى شمرند، در آن حال انسان فكر مى كند اگر تمام عالم را به همراه اين بيمارى به او بدهند هيچ ارزشى ندارد و اگر همه جهان را از او بگيرند و در مقابل عافيت و به او بدهند، سلامتی براي او ارزشمندتر است. با سلب هاى به ظاهر كوچك و بسيار كم اهميت در وجود ، او به خطر مى افتد. چشمه هاى آبى به نام غدّه هاى بزاق در دهان انسان به طور دائم كار مى كند و دائماً زبان، دهان، لب ها و گلو را نرم و مرطوب نگه مى دارد، 🔹و به هنگام خوردن غذا با جوششی فوق العاده، غذا را برای فرو بردن نرم و آماده مى نمايد و در عين حال به هضم آن نيز كمك مى كند. اگر روزى اين چشمه ها به كلّى بخشكد، لب ها، زبان و گلوى انسان مثل چوب شده، و حالت خفگى به او دست مى دهد، و قدرت بر سخن گفتن ندارد، و يك لقمه طعام ممكن است گلوگير شده و به حيات او خاتمه دهد، به يقين اين چشمه هاى كوچك ناپيدا و به ظاهر بى اهميّت براى انسان از تمام ثروت هاى جهان برتر و بالاتر است. 🔹بگذريم از نعمت آفتاب عالم تاب، هواى روح پرور و انواع ، گياهان، مركب ها و مواهب عظيم ديگر كه به تعبير قرآن «وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها»؛ [۱] (اگر را شمارش كنيد هرگز به آن قادر نمى يابيد). از سوی ديگر، بسيارى از ، هيچ گاه از آدمى سلب نمى شود، از اين رو، هيچگاه شناخته نخواهد شد؛ بود كه در گذشته براى انسان دائمى بود، اما با ، انسان سلب شدن آن نعمت را می بيند و به عظمت آن نعمت پى مى برد، در حالى كه ممكن است هنوز ديگرى مكتوم باشد. 🔹تا مسأله سفرهاى فضايى و تأثير حالت بى وزنى بر محيط زندگى پيش نيامده بود انسان در گذشته به اهميت نيروى جاذبه پی نبرده بود، اما امروز فهميده كه اگر جاذبه نبود خانه ها، كاخ ها، زراعت ها و درخت ها، همه با اندك چيزى به هوا پرتاب شده و انسان با اندك حركتى به سقف و ديوار برخورد مى کرد، سفره غذا با مختصر حركتى به اطراف پراكنده مى شد و حتى فرو بردن لقمه غذا و جرعه آب براى انسان مشكل بود، اگر روزی همين يك را از انسان بگيرد حركت دورانى زمين سبب مى شود كه آب های دريا و اقيانوس ها در فضا پخش شده و زمين به بيابانى خشك و سوزان تبديل گردد،گ؛ 🔹فكر كنيد اگر در تمام طول عمر، به شكر همين نعمت بپردازيم، آيا قادر به خواهيم بود؟ و اگر يعنى و (عليهم السلام) و را كه بسيار برتر از نعمت هاى مادى هستند را بر آنها بيفزاييم، آنگاه به عظمت و توان ناچيز خود بر شکر و سپاس آگاه می شويم. توجّه به اين امور، ريشه هاى را مى سوزاند، و روح را در انسان زنده مى كند. پی نوشت: [۱] قرآن کریم، سوره نحل، آيه ۱۸ 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چ اول‏، ج ۳، ص ۷۵. منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اولین چیزی که انسان باید در مورد آن «تفکر» و «اندیشه» کند چه موضوعی است؟ 🔹مسلماً نخستين چيزى كه بايد روى آن فكر كنيم اين است كه ما از كجا شروع شده؟ اين چيست؟ و اين راه دراز را ما چگونه پيموده ايم؟ موضوعى قبل از اين براى و انديشه نداريم، چه اينكه آشنایی با و حل اين معما مى تواند كمك زيادى به حل معماهاى ديگر كند. ممكن است بگوئيد بسيار خوب بايد نيروى را بكار انداخت، ولى مگر نه اين است كه پاره اى از مكتب هاى فلسفى جديد «مانند پراگماتيسم» به ما توصيه مى كنند كه ارزش و اصالت بلكه وجود هر پديده بسته به نتايج آن است؛ 🔹يعنى چيزى كه در زندگى ما نتيجه اى ندارد اصلا بايد گفت وجود ندارد و يا وجود و عدمش در ترازوى فكر و انديشه ما يكسان است. ما چه الزامى به شناسائى نخستين از نظر ادامه زندگى فردى و اجتماعى داريم؟ مگر نه اين است كه ملت‌هایی همچون «ملت چين» بدون حل اين مسئله زنده هستند و شايد از ما هم بهتر زندگى مى كنند، و هرگز زحمت مطالعه در چنان مسئله پيچيده اى را هم به خود نمى دهند؟ ولى كسانى كه با اين منطق مى خواهند خود را حتى از زير بار فكر و انديشه در مورد اين حقيقت بزرگ كنار بكشند دو مطلب را فراموش كرده اند: 🔹نخست اينكه براى و مطالعه در مسائل مختلف نتيجه اى بالاتر از تصور نمى شود، و به عبارت ديگر ما هميشه را بخاطر علم مى خواهيم و را بخاطر درك واقعيت آنها مى جوئيم نه فقط بخاطر اثرى كه در زندگى ما دارند. (دقت بفرمائيد) بزرگترين گمشده بشر و درك واقعيات جهان هستى آخرين هدف و آرزوى انسانهاست، و لذا در تمام طول تاريخ زندگى بشر شاهد و كوشش هاى خستگى ناپذير انسان براى هستيم، 🔹و بخوبى احساس مى كنيم كه ما را بسوى اين هدف مى راند، بدون اينكه خود را مسئول ارتباط علوم و دانش هایی كه بخاطر آنها زمين و آسمان را جستجو مى كنيم، با زندگى روزمره، بدانيم. مگر اين همه تلاش و كه براى پى بردن به اسرار كهكشان ها و سحابی ها و چگونگى پيدايش عوالم دور دست مى شود به خاطر اثرى است كه آنها در زندگى روزانه ما دارند؟ با اينكه در شرایط فعلى هيچگونه اثر محسوسى براى آنها در زندگى ما به چشم نمى خورد، 🔹حتى اگر به فرض محال موشك هایی به سرعت سير نور ساخته شود باز دسترسى ما به آنها امكان پذير نيست و يا اينكه پى بردن به اسرار زندگى مورچگان، و تمدن خيره كننده موريانه و حشراتى مانند آنها كه ساليان دراز افكار دانشمندان را بخود جذب كرده است بخاطر تأثير آنها در زندگى مادى ماست؟ چرا فلكى يا حشره شناس از اين همه هاى خود خسته نمى شوند؟ زيرا آنها را (هر چه باشد) خود در برابر طاقت فرسا مى دانند و از خود احساس غرور و مى كنند. 🔹جایی كه درباره از چنين فكر كنيم آيا مى توانيم درباره بزرگترين و اساسى ترين مسئله مربوط به پيدايش اين جهان يعنى درباره نخستين (فرضاً كه در زندگى و سرنوشت ما اثر نداشته باشد) از و خوددارى نمائيم؟ ثانياً: اصولا اين مسئله در زندگى و ، و ما دارد، و ما تا حدود زيادى به آن مربوط است و هاى كنونى و شكست بن بست هایی كه در زندگى ماشينى فعلى پيدا شده بدون به آن مبدأ ميسر نيست. 🔹 و جان ما و باز يافتن براى مقابله با بدون اتكاء به چنين مبدئى ممكن نيست. در كاوشها و هاى علمى نيز اعتقاد به يك و قدرت، كه طرح اصلى را با نظام خاصى ريخته، به ما روشن بينى می دهد و به و هر چه بيشتر در همه پديده ها و بر می انگیزد و اين خود سرچشمه بسيارى از خواهد بود. بنابراين چگونه می توان گفت حل اين مسئله در زندگى ما اثر محسوسى ندارد و به همين دليل بايد آنرا كنار گذاشت و فكر خود را بخاطر آن خسته نكرد؟ 📕معماى هستى‏، مكارم شيرازى، ناصر، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۶ش، ‏چاپ شانزدهم‏، ص ۹۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فلسفه «رشد تدریجی» عقل و حواس در کودکان چیست؟ 🔹اگر از آغاز مى‌ داشت، مسلّمآ بسيار رنج مى‌ برد؛ زيرا احساس و مذلّت مى‌ كرد، که چرا نمى‌ تواند راه برود، غذا بخورد و كمترين حركتى داشته باشد؛ بايد او را در پارچه‌ اى بپيچند و در بخوابانند و جامه‌ اى بر او بيفكنند و تر و خشك كنند. (علیه السلام) ضمن اشاره به اين مطلب در حديث معروف توحيد مفضّل مى‌ فرماید: 🔹«بعلاوه اگر متولّد مى‌ شد و زندگى مستقل داشت، شيرينى و اولاد و رابطه‌ اى كه از اين طريق ميان فرزندان و و در تمام عمر برقرار مى‌ شود از ميان مى‌رفت». [۱] گذشته از اينها انتقال به دنياى كاملا جديد و ناشناخته، چنان وحشت و در او ايجاد مى‌ كرد كه ممكن بود فكر و او را آزار دهد؛ ولى آن كه انسان را براى آفريده همه اين اصول را در او پيش‌ بينى فرموده است. 🔹همچنين اگر او كامل بود، يك مرتبه چشم باز مى‌ كرد و صحنه‌ هاى تازه را مشاهده مى‌ نمود و گوش او و آهنگ‌ هاى جديد را مى‌ شنيد؛ و چه بسا قدرت تحمّل آنها را نداشت؛ لذا اين امور تدريجآ و يكى پس از ديگرى صورت مى‌ گيرد. جالب توجّه اينكه مى فرماید: «وَ اللهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لاتَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الأَبْصارَ وَ الأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» [نحل، ۷۸] (و خداوند شما را از خارج نمود، در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد؛ و براى شما، و و قرار داد تا به جا آوريد». 🔹طبق اين آيه، در آغاز هيچ علمى نداشت و حتّى و نداشت؛ سپس خداوند قدرت ، و انديشيدن را به او داد. شايد ذكر واژه (گوش) قبل از ذكر (چشم‌ ها) اشاره به اين است كه در نخست فعاليّت گوش شروع مى‌ شود و بعد از مدّتى چشم‌ ها توانايى ديدن را پيدا مى‌ كنند. حتّى بعضى معتقدند كه در عالم جنين، كم و بيش قدرت شنوايى دارد و آهنگ قلب مادر را مى‌ شنود و به آن عادت مى‌ كند. نوشت: [۱] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربي‏، چ ۲ ج ‏۳، ص ۶۴، باب ۴ 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چ نهم، ج ۲، ص ۹۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا خداى متعال دستور مطالعه در «آفرینش آسمان‌ها» را به انسان‌ها مى دهد؟ 🔹 در «آیات ۳ و ۴ سوره ملک»، به نظام کلى جهان پرداخته، و انسان را به «مطالعه مجموعه » دعوت مى کند، تا از این طریق، خود را براى آن آماده کند؛ مى فرماید: «الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماوات طِباقاً» (همان خدایی که را بر روى یکدیگر آفرید). و به دنبال آن، مى افزاید: «ما تَرى فِی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُت» (در خلقت خداوند رحمان هیچ و و نمى بینى). با تمام عظمتى که دارد، هر چه هست است و ، ، و ترکیبات حساب شده، و ، و اگر بى نظمى در گوشه اى از جهان راه مى یافت، آن را به نابودى مى کشید. 🔹از و شگفت انگیزى که بر یک دانه اتم، و و پروتون حاکم است، گرفته، تا نظامات حاکم بر کل منظومه شمسى، و منظومه هاى دیگر و ، همه در «سیطره قوانین دقیقى» قرار دارند که، آنها را در مسیر خاصى پیش مى برند، خلاصه، همه جا » است و ، و همه جا است و . و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر مى فرماید: «فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرى مِنْ فُطُور» (بار دیگر نگاه کن و عالم را با بنگر، آیا هیچ شکاف، و اختلافى در جهان مشاهده مى کنى؟!). از ماده «فطر» (بر وزن سطر) به معنى شکافتن از طول است، و به معنى شکستن (مانند افطار روزه) و و فساد نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است. 🔹منظور این است که: هر چه انسان در دقت کند، کمترین خلل و در آن نمى بیند. لذا، در آیه بعد، براى تأکید همین معنى مى افزاید: «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیرٌ» (بار دیگر دیده خود را باز کن، و دو مرتبه به بنگر، سرانجام به سوى تو باز مى گردد در حالى که خسته و شده، و در جستجوى خلل و در این عالم بزرگ مانده است!). از ماده «کرّ» (بر وزن شرّ) به معنى توجه و بازگشت به چیزى است، و «کرة» به معنى تکرار و «کَرَّتَیْن» تثنیه آن است، ولى بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «کَرَّتَیْن» در اینجا معنى تثنیه نیست، بلکه، منظور ، پى درپى و متعدد است. 🔹بنابراین، حداقل در این آیات دستور به مردم مى دهد: سه بار در بنگرند، و را مطالعه کنند، و به یک معنى بارها و بارها دقیق شوند، و هنگامى که نتوانستند کمترین و نقصانى در این نظام عجیب بیابند، به این دستگاه و این جهان و علم و قدرت بى پایان شوند. به هر حال، از این آیات، دو نتیجه مهم مى توان گرفت: نخست این که: به همه رهروان راه حق، مى دهد: هر چه مى توانند در و شگفتى هاى جهان آفرینش بیشتر و کنند، و به یک بار و دو بار قناعت ننماید، چه بسیار که در نگاه اول و دوم خود را نشان نمى دهد، لازم است که بعد از چندین نگاه آنها را بیابد. 🔹دیگر این که: هر قدر انسان در این نظام دقیق تر و باریک تر شود، آن را بهتر درک مى کند، انسجامى خالى از هرگونه ، ، کژى و اعوجاج. و اگر، در نظر سطحى و ابتدایی بعضى از پدیده هاى این جهان به عنوان شرور، آفات و فساد دیده مى شود (همچون زمین لرزه ها، سیلاب ها، بیمارى ها و حوادث ناگوارى که گهگاه در زندگى انسان ها رخ مى دهد) در مطالعات دقیق تر روشن مى شود: آنها نیز و و مهمى دارند. [۱] 🔹این آیات اشاره روشنى به دارد که مى گوید: وجود در هر دستگاه، نشانه وجود و در پشت آن دستگاه است، و گرنه، حوادث اتفاقى حساب نشده، و تصادف هاى کور و کر، هرگز نمى توانند «مبدأ نظام و حساب» گردد، همان گونه که در حدیث معروف «مفضّل» از (علیه السلام) آمده است: «إِنَّ الاِْهْمالَ لایَأْتِى بِالصَّوابِ، وَ التَّضادَ لایَأْتِى بِالنِّظامِ»؛ (، هرگز نتیجه درست نمى دهد، و تضاد، مبدأ نظام نمى گردد!). [۲] پی نوشت‌ها؛ [۱] شرح این مطلب را در مباحث «اثبات وجود خدا» در پاسخ به دلائل مادّیین در زمینه «آفات و بلاها» ذکر کرده ایم، به کتاب «آفریدگار جهان» مراجعه کنید. [۲] بحار الانوار، ج ۳، ص ۶۳ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چ ۲۹، ج ۲۴، ص ۳۲۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel