eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆👆 🔷البته نکته اساسي در پيوند عيد غدير و قربان آن است که در قرآن مي خوانيم: زماني که خداوند ـ عليه السلام ـ را به امتحانات گوناگون آزمود و ايشان همه آنها را به اتمام رساند، خداوند به ايشان فرمود: تو را براي مردم قرار دادم و او گفت آيا از ذريه من هم کسي به مي رسد، خداوند فرمود، عهد من «امامت و ولايت» به نمي رسد.[۴] از آيه شريفه فوق استفاده مي شود که حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ پس از تحمّل هاي سخت که از جمله مهم ترين آنها قرباني فرزند بود به رسيد، و اين امر نشانگر آن است که نقطه مشترک روز عيد قربان و روز عيد غدير از لحاظ معرفتي و با نگاهي عميق، امر ولايت و امامت است. اگر حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ ، فرزند خود را به قربانگاه آورد تا مايه تقرّبش به ذات اقدس الهي شود، حضرت امير ـ عليه السلام ـ هم تمام هستي اش را قرباني راه خدا نمود. 🔷از ديگر اشتراکات عيد غدير و عيد قربان، مسأله فضيلت اين دو عيد اکبر الهي است: از ـ عليه السلام ـ روايت شده است که فرمودند: در روز ، چهار روز با شتاب به خدا مي رسد همان گونه که عروس به حجله خود مي رسد پرسيدند اين چهار روز کدام است؟ حضرت فرمودند: روز قربان، روز فطر، روز جمعه و روز غدير که روزي است که ابراهيم خليل ـ عليه السلام ـ در آن از آتش رهايي ياف و به جهت سپاسگزاري، آن روز را روزه گرفت و نيز روزي است که در آن روز ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حضرت عليه السلام ـ را به عنوان خود معرّفي و فضيلت هاي او را بيان نمود و خداوند بدين وسيله را کامل کرد و حضرت امير ـ عليه السلام ـ به خاطر شکرگزاري اين روز را روزه گرفته است.[۵] اين روز، ، روز ناراحتي شيطان و روزي است که اعمال و دوستداران پذيرفته شده و خداوند عمل آنها را و نابود مي گرداند و اين همان است که خداوند در آيه ۲۳ سوره فرقان مي فرمايد: «آن اعمال اعمال مخالفين اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را باطل و نابود نموديم. 🔷وجه اشتراک ديگر غدير و قربان را بايد در خود نام جستجو کنيم، غدير نام برکه اي است که اين واقعه اعلام ـ عليه السلام ـ در نزديکي آن واقع شده است؛ از سوي ديگر حاجيان هم که به مني قرباني مي فرستند شهر مکّه کنار قرار دارند که آب پر برکتش به دعاي حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ نياز آبي همه زائران و ساکنان را تأمين مي کند. برکه و چاه هر دو محل تجمع آب هستند و آب، مظهر پاکي است و تفسير عرفاني آب، همان و است همان طور که آب ظاهر را تطهير مي کند، باطني هم بدون ولايت ممکن نيست. لذا باز از هر دو عيد قربان و عيد غدير، به پاکي ظاهري که مظهرش آب است و پاکي و طهارت باطني که مظهرش ولايت است و معناي باطني آب هم همان ولايت است دست مي يابيم. 👇👇👇
✅ريشه #قرباني_کردن در اسلام 🔷 #قرباني يک عبادت و از #شعائر_اسلام است و در مقابل ديگر عبادت ها از جايگاه و اهميت خاصي برخوردار است. از نظر معني لغوي هر آن چيزي است که وسيله #تقرب و نزديکي به #خداوند متعال باشد، خواه آن چيز ذبح حيوان باشد يا ديگر صدقات. در عرف عام به آن حيوان خاص #قرباني گفته مي شود که به خاطر رضاي خداوند در روزهاي #عيد_قربان #مسلمانان آن را ذبح مي کنند. 🔷ذبح قرباني جهت تقرب پروردگار از زمان ابوالبشر #حضرت_آدم (ع) شروع شد، وقتي که دو فرزندش هابيل، قوچي و قابيل مقداري گندم را به عنوان قرباني به بارگاه خداوندي تقديم نمودند، به دستور و روال آن زمان صاعقه اي از آسمان قرباني #هابيل را سوزاند که اين علامت قبوليت بود و قرباني #قابيل به حال خود باقي ماند. 🔷در #قرآن_مجيد اين واقعه تاريخي چنين آمده است: «إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ؛[۱] وقتي که (هابيل و قابيل پسران آدم) #قرباني تقديم کردند از يکي (هابيل) پذيرفته شد و از ديگري (قابيل) پذيرفته نشد». قرباني به عنوان شعار #دين و آيين و مشروعيت آن به زمان حضرت آدم بر ميگردد، اما وقتي که واقعه بي نظير و شگفت انگيز #حضرت_ابراهيم (ع) پيش آمد که در آن واقعه ايشان براي ذبح و قرباني کردن يکتا فرزندش #اسماعيل (ع) اقدام فرمود و از اين #امتحان_الهي سربلند بيرون آمد قرباني جايگاه و اهميت ويژه اي را در اديان سماوي کسب کرد. داستان مذکور در سوره صافات قرآن مجيد آمده است. 👇👇👇
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از قربانی کردن حیوان درون تا پرواز به ملکوت اعلی (بخش اول) 🔹در آیین و فرهنگ وحیانی همواره خدای متعال، برای هدایت و سعادت جامعه بشری، افرادی را به عنوان و الگو در پیش روی آحاد مردم قرار داده است، تا اینکه با اقتدا به این افراد، انسان بتواند پله های کمال و سعادت را طی نمایند. در میان و اولیای الهی، پیامبری والا مقام به نام (ع) وجود دارد که سبک‌ زندگی‌ او چراغ راهی برای فتح قله های خوشبختی است. جایگاه و اهمیت سبک زندگی (ع) تا به جایی است که خدای متعال در فرهنگ قرآن قریب به ۶۹ بار به نیکی از او یاد کرده است. 🔹تنها در گوشه ای از این آیات رحمانی، خدای متعال اینچنین او را به عنوان و اسوه مردم معرفی می فرماید: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فی‏ إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ؛ [ممتحنه، ۴] قطعاً براى شما در [پیروى از] و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست‏». با اندکی دقت و تأمل در آیات رحمانی، متوجه عنایت‌ خاص‌ قرآن‌ کریم به سبک زندگی (ع) می‌ شویم؛ سبک زندگی که دارای شاخص و فاکتورهای اخلاقی ویژه ای است و درس ها و آموزه‌ های زیبایی برای غلبه بر شیطان درون و هوای نفس را در پیش افراد قرار می دهد.   💠«عید قربان» جشن رهایی انسان از وسوسه شیطان 🔹  یکی از مهم‌ترین و بارزترین اسناد و مدارکی است که گواه بر عظمت و بزرگی (ع) است. در واقع ، رزمگاه و میدان نبرد ابراهیم نبی (ع) با و هوای نفس است که پیام ها و درس های فراوانی را برای جامعه بشریت به دنبال دارد. در اهمیت و ارزش این عید بزرگ و قربانی کردن، در منابع روایی نکات طلایی و زیبایی به یادگار مانده است، ولی آنچه در این مهم از همه بیشتر اهمیت دارد، قربانی کردن هوای نفس است، که فاکتورهای خاص خود را می طلبد که در ادامه به برخی از این موارد اشاره خواهیم داشت. 1⃣انقیاد، اطاعت پذیری و تواضع در برابر خدا 🔹در سبک زندگی (ع) مدال های زرین تربیتی، اخلاقی، عرفانی و اعتقادی فراوانی وجود دارد، که هر یک از آنها به نوبه خود از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است، ولی با این وجود، یکی از برجسته ترین و پراهمیت‌ ترین درسهای سبک زندگی حضرت ابراهیم (ع) انقیاد و در برابر امر الهی است. اگر اندکی در حال و روز زندگی خودمان دقت و تأمل نماییم، متوجه می شویم در بسیاری از موارد در تقابل میان انتخاب خود و امر الهی به دنبال راهکاری می گردیم که فرمان الهی را با توجیه و بهانه تراشی دور بزنیم و از انجام آن سر باز بزنیم. این رویه نامیمون و دردسر ساز نوعاً در تمام عمر ما جریان دارد. علت و منشأ این گرفتاری نیز چیزی جز هوای نفس و تمایلات شیطانی نیست. این در حالی است که اگر زندگی حضرت ابراهیم (ع) را مورد مطالعه قرار دهیم متوجه خواهیم شد که او معلم و استاد اعظم مبارزه با هوای نفس و خواهش های شیطانی است. 🔹بزرگترین مصداق این سخن را می توان در قربانگاه اسماعیل (ع) مشاهده کرد. امتحان سخت و پیچیده ای که موجب سربلندی و سرافرازی حضرت ابراهیم (ع) شد. سختی و پیچیدگی این امتحان از دو جنبه قابل ملاحظه است. جنبه اول: مهر عمیق پدری که می تواند دست هر پدری را در اجرای حکم الهی بلغزاند؛ و نکته دوم اینکه: ابراهیم (ع) مأمور شده بود، فرزندی را ذبح کند که سالیان متمادی از وجود او محروم بود و همواره برای داشتن فرزندی نیک به درگاه الهی دست به دعا بر می داشت. «رَبِّ هَبْ لی‏ مِنَ الصَّالِحینَ، فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَلیمٍ؛ [صافات، ۱۰۰ و ۱۰۱] اى پروردگار من! مرا [فرزندى‏] از شایستگان بخش»؛ پس او را به پسرى بردبار مژده دادیم.‏» انقیاد و اطاعت پذیری (ع) در برابر خدا و پیروی نکردن از وسوسه شیطان موجب شده است که خدای متعال این چنین شاخص اخلاقی او را به همه انسانها معرفی نماید: «وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً؛ [آل عمران، ۶۷] بلکه حق‏ گرایى فرمانبردار بود». ... منبع: وبسایت‌ راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از قربانی کردن حیوان درون تا پرواز به ملکوت اعلی (بخش دوم) 🔸  یکی از مهم‌ترین و بارزترین اسناد و مدارکی است که گواه بر عظمت و بزرگی (ع) است. در واقع ، رزمگاه و میدان نبرد ابراهیم نبی (ع) با و هوای نفس است که پیام ها و درس های فراوانی را برای جامعه بشریت به دنبال دارد. در اهمیت و ارزش این عید بزرگ و قربانی کردن، در منابع روایی نکات طلایی و زیبایی به یادگار مانده است، ولی آنچه در این مهم از همه بیشتر اهمیت دارد، قربانی کردن هوای نفس است، که فاکتورهای خاص خود را می طلبد که در ادامه به برخی از این موارد اشاره خواهیم داشت. 2⃣عقلانیت، بصیرت و هوشمندی 🔹یکی از ویژگی های مهمی که موجب می شود انسان در مواجهه با به راحتی پیروز شود و هوای نفس خود را قربانی کند، مجهز شدن به شاخص تعقل، بصیرت و هوشمندی است. انسان هایی که به خوبی از قوه تعقل و اندیشه ورزی استفاده می کنند، به راحتی مغلوب هوای نفس خود نمی شوند؛ چرا که این دسته افراد به خوبی به جوانب و تبعات کارخود واقف هستند، از این رو برای لذات زود گذر مادی، آخرت خود را به دنیای ناپایدار نمی فروشند. 🔹در به خوبی به این نکته اشاره شده است که اگر انسان ها در حیات مادی و دنیوی خود از قوه تعقل و اندیشه ورزی استفاده می کردند، گرفتار عذاب اخروی نمی شدند: «وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ؛ [ملک، ۱۰] و می گویند: اگر ما گوش شنوا داشتیم یا میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!». خدا در قرآن کریم این چنین (ع) را با شاخص و ویژگی بصیرت و تعقل ورزی معرفی می فرماید: «وَ اذْکُرْ عِبادَنا إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ أُولِی الْأَیْدی وَ الْأَبْصارِ؛ [ص، ۴] و به خاطر بیاور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را، صاحبان دستها (ى نیرومند) و چشمها (ى بینا)!». 3⃣معاد باوری و خداترسی 🔹بطور قطع و یقین هستند افرادی که اعتقادی به معاد و خدای متعال ندارند، و هیچگاه در برابر هوای نفس نمی توانند قد علم کنند. به حیات ابدی و اعتقاد به حساب و کتاب روز جزا است که موجب می شود انسان در عواقب و تبعات کارهای خود بیاندیشد و خود را تسلیم و تابع هوای نفس خود نکند، در واقع اگر کسی به دنبال قربانی کردن نفس خود می گردد، و تلاش دارد که سعادت و خوشبختی ماندگار را برای خود به ارمغان آورد، باید شناخت و معرفت خود را نسبت به حیات ابدی تقویت نماید، و این علم و شناخت را به ایمان و باور تبدیل نماید. اگر اندکی در آیات وحیانی قرآن کریم دقت و تأمل نمایید، متوجه خواهیم شد یکی از علل و عواملی که موجب جهنمی شدن افراد شده ضعف در معاد باوری ایشان بوده است؛ 🔹«مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ، ... وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ؛ [مدثر، ۴۲ و ۴۶] چه چیز شما را در آتش [سقر] درآورد؛ ... و روز جزا را دروغ مى‏ شمردیم». خدا در قرآن کریم (ع) را به عنوان، شخصی که توانست به خوبی بر هوای نفس خود غلبه نماید را با ویژگی معاد باوری معرفی کرده و می فرماید: «إِنَّا أَخْلَصْناهُمْ بِخالِصَةٍ ذِکْرَى الدَّارِ؛ [ص، ۴۶] ما آنها را با خلوص ویژه‏اى خالص کردیم، و آن یادآورى سراى آخرت بود!». مفسران قرآن کریم در ذیل این آیه شریف این چنین بیان داشته اند: «آرى آنها پیوسته به یاد جهان دیگر بودند، افق دید آنها در زندگى چند روزه این دنیا و لذات آن محدود نمی شد، آنها در ماوراى این زندگى زودگذر، سراى جاویدان با نعمت هاى بى‏ پایانش را می‌ دیدند، و همواره براى آن تلاش و کوشش داشتند». [۱] ... پی نوشت؛ [۱] تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۳۰۸ منبع: وبسایت‌ راسخون @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از قربانی کردن حیوان درون تا پرواز به ملکوت اعلی (بخش سوم و پایانی) 🔸  یکی از مهم‌ترین و بارزترین اسناد و مدارکی است که گواه بر عظمت و بزرگی (ع) است. در واقع ، رزمگاه و میدان نبرد ابراهیم نبی (ع) با و هوای نفس است که پیام ها و درس های فراوانی را برای جامعه بشریت به دنبال دارد. در اهمیت و ارزش این عید بزرگ و قربانی کردن، در منابع روایی نکات طلایی و زیبایی به یادگار مانده است، ولی آنچه در این مهم از همه بیشتر اهمیت دارد، قربانی کردن هوای نفس است، که فاکتورهای خاص خود را می طلبد که در ادامه به برخی از این موارد اشاره خواهیم داشت. 4⃣صبر، تعهد و وفاداری 🔹برای پیروزی بر و خواهش های شیطانی، هیچ انسانی بی‌نیاز از عنصر نیست. در واقع این صبر و بردباری است که مانع‌ نفوذ شیطان در سرزمین وجودی انسان می شود. انسان های مقاوم و صبور هیچگاه در برابر وسوسه‌ های شیطان سستی و ضعف از خود نشان نمی دهند، و همچون کوهی استوار در برابر لذات زودگذر نفسانی خویشتنداری می کنند. این دسته افراد زمانی که با خدای متعال عهدی را می‌ ببندند، بر پیمان خود ایستادگی می کنند و صداقت و درستی خود را به منصه ظهور می رسانند. خدای متعال این چنین وفاداری (ع) را به رخ جهانیان می کشد: «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى؛ [نجم، ۳۷] و [نیز در نوشته‏ هاى‏] همان ابراهیمى که کرد».   5⃣توکل و پیوسته در مسیر خدا بودن 🔹برخی افراد برای مبارزه با هوای نفس تنها به نیرو و توان خود تکیه و اعتماد می کنند، این در حالی است که انبیاء و اولیای الهی در مواجهه با شیطان و هوای نفس بهترین پناهگاه را نه نیرو و توان خود، بلکه مدد و یاری خداوند معرفی کرده اند؛ این موضوع به خوبی در داستان پیامبران و اولیای الهی مشهود است. بطور مثال داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا در قرآن کریم این چنین بیان شده است: «وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ [یوسف، ۵۳] من هرگز خودم را تبرئه نمی‌کنم، که (سرکش) بسیار به بدیها امر می‌ کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است». در سبک زندگی حضرت ابراهیم (ع) نیز به خوبی با عنصر و ویژگی و اعتماد بر خدا و در مسیر او بودن مواجه می شویم: «وَ قالَ إِنِّی ذاهِبٌ إِلى‏ رَبِّی سَیَهْدینِ؛ [صافات، ۹۹] و [ابراهیم‏] گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، زودا که مرا راه نماید».   منبع: وبسایت‌راسخون @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️فرزند آوری در آئینه قرآن (بخش دهم) 🔸در ، آیاتی نقل شده اند که بر تمنّی و دعای برخی از برای دلالت می کنند. این دعا و طلب ها از محضر الهی و متعاقب آن اجابت آنها و تعابیری که خداوند متعال از این اجابت می فرماید، همگی دالّ بر و برکت این موضوع در قاموس فرهنگ قرآنی است. 💠آیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع) 🔹 (ع) یکی از انبیای الهی بود که به رغم کهولت سن شان، نداشتند و به همین خاطر در آیات متعددی از قرآن مجید این موضوع و برای و در ادامه، اجابت این دعا مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال در آیه ۱۰۰ و ۱۰۱ سوره صافات و در بیان بخشی از سیر زندگی شان می خوانیم که ایشان در مقطعی از زندگی شان این دعا را به خداوند عرضه داشتند که: «رَبِّ هَبْ لي‏ مِنَ الصَّالِحينَ - فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ؛ پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح‏] ببخش! - ما او [ابراهيم‏] را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت داديم!». 🔹در این آیه (ع) از خداوند بیان شده است که در ۸۰ سالگی وقتی دید فرزندی ندارد، از خداوند متعال درخواست کرد که را به ایشان عنایت کند. فرزندى كه بتواند خط رسالت او را تداوم بخشد و برنامه هاى نيمه تمامش را به پايان برساند. بلافاصله بعداز این دعاست که خداوند با تعبیر «بشارت یک نوجوانی بردبار» از مستجاب شدن این دعا خبر می دهد. علاوه بر آن ادامه همین سوره و در آیه ۱۱۲ همین سوره، سخن از بشارت دادن حضرت ابراهیم (ع) به تولد حضرت اسحاق هم به میان می آید: «بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ؛ ما او را به اسحاق- پيامبرى از شايستگان- بشارت داديم!». [۱] ... پی نوشت؛ [۱] تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۱۰۴ نویسندگان: حجّة الاسلام احمد حیدری -  علی غبیشاوی منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️فرزند آوری در آئینه قرآن (بخش دوازدهم) 🔸در ، آیاتی نقل شده اند که بر تمنّی و دعای برخی از برای دلالت می کنند. این دعا و طلب ها از محضر الهی و متعاقب آن اجابت آنها و تعابیری که خداوند متعال از این اجابت می فرماید، همگی دالّ بر و برکت این موضوع در قاموس فرهنگ قرآنی است. 💠آیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع) 🔹سوره دیگری که به موضوع (ع) و اشاره می کند، سوره حجر است. در آیات ۵۳ تا ۵۶ این سوره می خوانیم:  «قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَليمٍ - قالَ أَ بَشَّرْتُمُوني‏ عَلى‏ أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ - قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ - قالَ وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ؛ گفتند: نترس، ما تو را به بشارت مى دهيم! - گفت: آيا به من [چنين] بشارت مى دهيد با اينكه پير شده ام؟! به چه چيز بشارت مى دهيد؟! - گفتند: تو را به حق بشارت داديم؛ از مأيوسان مباش!» - گفت: جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مأيوس مى شود؟!». 🔹در این آیات مواجهه حضرت ابراهیم (ع) با فرشتگان الهی که به میهمانی به منزلش آمده بودند روایت می شود و مژده آنها را مبنی بر آن حضرت در سنین پیری را شاهد هستیم: «قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ». در اينكه منظور از غلام عليم (پسر دانا) كيست؟ با توجه به آيات ديگر قرآن شك نيست كه منظور، حضرت اسحاق است، چرا كه هنگامى كه فرشتگان اين بشارت را به ابراهيم دادند، همسر ابراهيم ساره كه ظاهرا زن عقيمى بود حاضر بود و اين بشارت به او نيز داده شد. [۱] 🔹گفتنی است که حرف اضافه «بـ» در کلمه «بالحق» در آیه ۵۵ این سوره باء مصاحبت است كه آيه را چنين معنا مى دهد: «بشارت ملازم با حق و غير منفك از آن». بنابراین حضرت ابراهیم (ع) نباید به صرف اینکه تولد فرزند برای او بعید به نظر می رسد، آن را انکار نماید تا در جمله نومیدان به رحمت الهی نباشد. حضرت ابراهيم (ع) هم در قبال گفته آنان به طور كنايه سخن آن میهمانان و پیغام آوران الهی را تاييد و اعتراف نموده و به عنوان استفهام انكارى گفت: «كيست كه از رحمت پروردگار خود نوميد شود جز گمراهان» و چنين فهمانيد كه نوميدى از رحمت پروردگار از خصائص گمراهان است و من از گمراهان نيستم، پس پرسشم پرسش يك نفر نوميد كه به خاطر نوميدى، فرزنددار شدن در اين سنين را بعيد بشمارد نيست. [۲] 🔹به هر حال دلالت این آیات بر شمرده شدن در بسیار روشن است. آنچه از تمامی این آیات به دست می آید این است که در آموزه های قرآنی، و و شده است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] چنان كه در آيه ۷۱ سوره هود به این موضوع اشاره شده است: «وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ». [۲] الميزان فی تفسیر القرآن، همان، ج ‏۱۲، ص ۲۶۸ نویسندگان: حجّة الاسلام احمد حیدری -  علی غبیشاوی منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️ 🌸 ⭕️به مناسبت عيد سعيد قربان 🔸 از عُود و برگشتن است، چون در اين روز شامل مردم ميشود و با آمدن عيد شادی به مردم بر می گردد. [۱] و يا به معنای برگشتن به فطرت است. 🔹در اسلام چهار عيد داريم؛ عيد فطر، ، جمعه و عيد غدير. چنانكه در روايتى از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: غير از عيد فطر و قربان و جمعه عيد ديگري است به نام عيد غدير كه از همه حرمتش بيشتر است. [۲] روز دهم ذی‌الحجّه است، در دعای قنوت نماز اين روز ميخوانيم كه خدايا تو اين روز را برای مسلمانان عيد قرار دادی. اين روز در روايات به نام از ريشه اضحيّه به معنای گرفته شده است؛[۳] چون در اين روز بر واجب است که در سرزمين مِنی كنند، و برای آنهايی كه در حج شركت ندارند، مستحب است اين قربانی را انجام دهند. 🔹امّا نكته مهم، فلسفه اين قربانی است، چون خداوند نيازى به گوشت قربانی ندارد، چون او نه جسم است و نه نيازمند. او وجودی است كامل و بی انتها از هر جهت؛ هدف اين است كه مردم با پيمودن روز به روز به خدا نزديكتر شوند، درس ايثار و فداكاری و گذشت و آمادگی برای شهادت در دل، و كمك به و مستمندان را می آموزد. [۴] در روايات هم اشاراتی به اين جهات داريم. از جمله امام صادق (ع) از علّت قربانی نمودن سؤال شد، حضرت فرمود: خداوند را قرار داد تا از آن استفاده و بهره ببرند. [۵] امام صادق (ع) فرمود: خداوند در اوّلين قطره كه از خون آن به زمين ميريزد صاحب آن را بيامرزد و تا خداوند بداند كه چه كسی در پنهانيها را مراعات ميكند. (با نيّت خالص قربانی را انجام ميدهد و...) بعد فرمود: نگاه كن چگونه خداوند قرباني هابيل را قبول کرد و قربانی قابيل را رد نمود. [۶] 🔹ناگفته نماند که نامگذاری اين روز به تناسب سرافرازی (ع) در امتحان الهی صورت گرفته است، چرا که خداوند به ايشان دستور داده بود که فرزندش (ع) را قربانی کند، و وقتی حضرت اقدام به قربانی کردن نمود، به امر الهی کارد گلوی اسماعيل (ع) را نبريد، و از سوی خداوند قوچی برای قربانی فرستاده شد. پس حاجيان خانه خدا نيز مأمور شدند به تأسی از قهرمان توحيد، در چنين روزی حيوانی را قربانی کنند. پي نوشت‌ها؛ [۱] لمعه دمشقيه، ج ۱، ص ۳۰۶ [۲] مفاتيح الجنان، اعمال روز هجدهم ذيحجّه، ص ۴۵۶ [۳] شرح لمعه، كتاب الحج اعمال مِنی [۴] تفسير نمونه، ج ۱۴، ص ۱۰۹ [۵] علل الشرائع، دارالبلاغه، ص ۴۳۷ [۶] همان، ص ۴۳۸ منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات @tabyinchannel
🌸☄🌸☄🌸☄🌸☄🌸 ☄ ⭕️تربیت دینی خانواده (بخش یازدهم) 🔸شیوه های تربیت دینی خانواده (۲) 💠 در محیط خانواده دارای دو شیوه اساسی و است که هر یک در نقش اساسی دارد. به طور خلاصه، به آن ها اشاره می شود: 🔹ب. «شیوه نمادین (عملی)»: به آنچه از اعمال و رفتار و دیگر افراد خانواده یاد می گیرد بدون این که دعوتی از او شده باشد، (عملی) گفته میشود. این گونه یادگیری و تربیت به صورت پنهان صورت می گیرد و در شکل گیری شخصیت کودک بسیار مؤثر بوده و در عین حال، دارای دامنه گسترده ای است. 🔹اساساً یکی از تربیت از راه بوده و برای تربیت دینی مردم از آن استفاده می کرده‌اند؛ یعنی پیش از آنکه به مردم دستوری بدهند، خود به آن عمل می نمودند و برای مردم قرار می گرفتند. بیشتر مردم و به ویژه ، از رفتار ظاهری دیگران تقلید می کنند و یا پس از مشاهده رفتار آن ها دست کم، زمینه تربیت کلامی برایشان فراهم می شود. بر این اساس، (ع) برای هدایت بت پرستان از شیوه غیر کلامی و عملی استفاده می نمود و به جای موعظه و نصیحت، با شکستن بت ها به آن ها نشان داد که چنان معبودهایی بی‌روح، نفع و ضرری به حالشان ندارد و وقتی بت پرستان او را مورد بازپرسی و تهدید قرار دادند، برای او زمینه تربیت کلامی فراهم شد و با بیان قوی و استدلال منطقی به سؤالات بت پرستان پاسخ داد و وجدان خفته آنها را بیدار ساخت. در اثر گفتار منطقی و بیان شیوای حضرت ابراهیم (ع)، فطرت توحیدی بسیاری از بت پرستان از پشت پرده های جهل و تعصب ظاهر گشت و گروهی از آن ها به دین توحیدی گرویدند. [۱] 🔹 (ص) نیز در موارد متعددی، مانند تعلیم نماز و حج، از این شیوه استفاده کردند و فرمودند: «صلوا کما رایتمونی اصلی؛ نماز بگزارید، آن گونه که می بینید من نماز می گزارم». [۲] استفاده از شیوه غیر کلامی و عملی در تربیت دینی کودک نیز بسیار مؤثر است و باید در این زمینه، از آن بهره گرفت. دوره وابستگی و اعتماد کامل کودک به والدین است و میزان تأثیرپذیری او از پدر و مادر بسیار عمیق و پابرجاست. از این رو برای فرصت مناسبی است. بیشترین ارتباط کودک در این دوره با است و ارتباط در تمامی ابعاد پنهان و آشکار و کلامی و غیر کلامی آن زمینه ساز رشد و تحول کودک در جنبه های روحی و بدنی است. تنها الگوی مورد اعتماد کودک در این دوره، پدر و مادر است و تا آنجا که بتواند، خود را بر اساس رفتارهای آنان منطبق می سازد. [۳] 🔹چشمان ظریف و تیزبین مانند دوربین حساس از تمام صحنه های زندگی و به خصوص حرکات و رفتار و دیگر اعضای آن، فیلم برداری می کند. از لبخندها، زمزمه ها و نوازش های والدین درس خوشبینی، امیدواری، اعتماد و محبت می آموزد، و به عکس، از تندی ها، بد رفتاری ها و عصبانیت های آنها درس تندی و بداخلاقی می گیرد. معمولاً ، سخن گفتن، آداب معاشرت، رعایت نظم یا بی نظمی، امانتداری یا خیانت، راستگویی یا دروغگویی، خیرخواهی یا بدخواهی را در محیط خانه فرا می گیرد. اگر به اهمیت دهند، اهل عبادت، نماز، دعا، تلاوت قرآن و توجه به معنویات باشند، بدون شک، بر ابعاد روحی و دینی کودک تأثیر می گذارند. [۴] 🔹به همین دلیل، کودک سه یا چهار ساله هنگام مشاهده نماز والدین به نماز ترغیب میشود و مانند آنان به رکوع و سجده می رود. فرزندان کوچکی که همراه پدر و مادر به مساجد و حسینیه ها رفته در مجالس عزاداری حضرت سیدالشهداء (ع) شرکت می نمایند و مانند پدر و مادر خود را به حالت گریه در می آورند، همه حاکی از بر رفتار دینی فرزندان است. اظهار اینگونه رفتارها از کودک ناشی از تأثیر عمیق رفتار والدین بر جسم و روح اوست، که غالباً تبدیل به ملکه میشود و تا پایان عمر در او باقی می ماند. از میان اعضای خانواده، نقش بیشتری در دارد؛ چرا که او نخستین کسی است که رابطه ای مستقیم با کودک دارد، نیازهای او را تأمین می کند و به خواسته هایش پاسخ میگوید. از این رو، کودک از عواطف، احساسات، نگرشها و اندیشه های مادر بیشتر متأثر میشود و بر این اساس، در قبال تربیت دینی کودک سنگین تر است. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج ۱۳، ص ۴۳۵ - ۴۴۲؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۴۲۲-۴۲۶ [۲] بحارالانوار، ج ۸۵، ص ۲۷۹ [۳] مصطفی عباسی، نقش اسوه ها در تعلیم و تربیت، سازمان تبلیغات اسلامی، ص ۴۱ به بعد [۴] ابراهیم امینی، آیین تربیت، ص ۱۰۱ برگرفته از فصلنامه معرفت، شماره ۳۲، محمد احسانی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در چه مواقعی گوشه گيری و عزلت مطلوب است؟ 🔹با دقت در متون آيات و رواياتی که از و رهبانیت نهی کرده و آیات و روایاتی که به و کناره گیری از مردم توصیه کرده است، به خوبى ثابت مى شود كه یک اصل کلی است و مسأله عزلت و در يك سلسله شرايط خاص و به صورت استثنايى توصيه شده است. مثلا در مورد مى دانيم كه آنها در يك جامعه كافر و بى بند و بار گرفتار شده بودند و به جرم ايمانشان به خدا، تحت تعقيب بودند، و چاره اى جز فرار از شهر و ديار و پناه بردن به كوه و غار نداشتند. در مورد (ع) نيز چنين بود، او نهايت تلاش و كوشش خود را در طريق مبارزه با بت پرستى تا پاى جان انجام داد، ولى هنگامى كه مؤثر واقع نشد و جانش در خطر بود، مأمور به مهاجرت و عزلت شد. 🔹گاه بعضى از افراد شرايط خاصى دارند، و بسيار آسيب پذير و ضعيف در برابر مظاهر فسادند، ممكن است به اين گونه افراد توصيه شود، كمتر در اجتماعات ظاهر شوند. آنها شبيه افراد ضعيف المزاجى هستند كه اگر در اجتماعات حاضر شوند به زودى مزاج آنها انواع بيمارى ها را به خود جذب مى كند، ممكن است طبيب به چنين شخصى دستور دهد كمتر در اجتماع ظاهر شود. امروز معمول است هنگامى كه هوا بيش از حد آلوده مى شود، به افراد ضعيف مانند كودكان و پيرمردان و بيماران قلبى و تنفّسى توصيه مى شود در خانه بمانند. بديهى است هيچ يك از اينها يك اصل كلى نيست، بلكه مربوط به شرايط خاص اجتماعى است، يا شرايط خاص فرد است، بنابراين نبايد آن را به همگان و در هر زمان و مكان توصيه كرد. 🔹اين نكته را نيز نمى توان ناديده گرفت كه انسان هاى اجتماعى نيز براى انس به پروردگار ساعت يا ساعاتى را از روز بايد به خويشتن پردازند، مخصوصاً در ساعات آخر شب، تنها باشند و با خدا اُنس گيرند و راز و نياز كنند، و از اين فراتر اين كه سالكان راه خدا و عاشقان پروردگار و عارفان پاكباخته در همان ساعاتى كه در ميان جمعند، با خدا هستند، و جز او نمى بينند، و به غير او انس نمى گيرند، و همه را براى او مى خواهند. گاه نيز مى شود كه جدايى و از مردمى كه راه را لجوجانه مى پيمايند، يكى از طرق مبارزه منفى با مفاسد است، چرا كه اين امر سبب مى شود كه آنها تكان بخورند و به خويش آيند. در حالات جمعى از علما ديده مى شود كه وقتى مردم در اصرار مى ورزيدند آنها را ترك مى گفتند و به صورت از ميان آنها بيرون مى رفتند، و چيزى نمى گذشت كه مردم احساس و كمبود مى نمودند، و به سراغ آن عالم رفته او را به ميان خود باز گردانده و اعمال خويش را مى نمودند. همه اينها استثنائاتى است كه در برابر اصل كلى اجتماعى بودن انسان قابل قبول است. 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسة الامام على بن ابى طالب(ع)، قم‏، ۱۳۷۷ش،‏ چاپ اول‏، ج ۳، ص ۴۵۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️داستان «اصحاب الجنه» که در قرآن آمده چيست و به چه سرنوشتی دچار شدند؟ 🔹واژه در «قرآن مجيد» زياد تكرار شده، و غالب آنها به معناى است؛ امّا در «سوره قلم» آيه ۱۷ «إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ» (ما آنها را آزموديم، همانگونه كه را آزمايش كرديم، هنگامى كه سوگند خوردند كه ميوه هاى باغ را صبحگاهان بچينند) به معناى است و همين آيه مورد بحث ماست. 🔹اين داستان - كه بسيار عبرت آميز است - در ضمن ۱۷ آيه از آيات ۱۷ تا ۳۳ «سوره قلم» مورد بحث قرار گرفته است. اين گروه، كه مورد آزمايش و قرار گرفتند، از عهده امتحان سرافراز بيرون نيامده و و تلخى پيدا كردند. ضمن هشدار به دشمنان و مخالفان، سرگذشت «اصحاب الجنّه» را بيان میكند. قرآن مجيد در مورد زياد بحث كرده و درسهاى فراوانى از اقوام مختلف بيان نموده است كه میتوان آنها را به سه قسم تقسيم كرد: 🔹تاريخ انبياء؛ به شرح حال تعدادى از پيامبران، و چگونگى مبارزات و مجاهدات آنان، و مفاسدى كه با آن درگير بودند پرداخته است. (ع)، قهرمانِ بت شكن با بت پرستى، (ع) با ظلم و بردگى، (ع) با مفاسد اخلاقى و شهوترانى، (ع) با مفاسد اقتصادى و خلاصه هر پيامبرى با موجود در عصر و زمان خود مبارزه كرده، و «قرآن مجيد» تاريخِ تعدادى از آنها را شرح داده است. 🔹تاريخ اولياء الله؛ گاه تاريخ كسانى از خدا را كه زندگى آنها داراى درس هاى آميزى بوده نيز مورد توجّه قرار داده است. مثل كه پيامبر نبودند، ولى سرگذشت آنها عبرت آميز است؛ يا سرگذشت كه پيامبر نبود، امّا و دانشمند بود و لذا خداوند سخنان آن مرد بزرگ و مطالبى كه بين او و فرزندش ردّ و بدل شده را برای ما نقل كرده است. 🔹در مورد اشخاص بد و ناشايست كه نمونه هاى متعددى دارد و يك نمونه از آنهاست، شرح حال آنها خواندنى و است. در مورد محلّ «اصحاب الجنّة» در ميان مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. عدّه اى معتقدند در نزديك صنعا «پايتخت يمن» بوده است، و عده اى ديگر محلّ آن را «شامات» گفته و صاحبانِ آن را از بنى اسرائيل دانسته اند. گروه سوم «طائف» در سرزمين عربستان را ترجيح داده اند و «حبشه» نظريه چهارمى است كه طرفدارانى دارد. امّا اين مطلب تأثيرى در بحث ندارد، زيرا مهم اصل جريانى است كه آن را نقل فرموده، نه محلّ آن. 🔹اجمال داستان «اصحاب الجنّة» مطابق آنچه از كتب تفاسير، روايات و تاريخ استفاده میشود به شرح زير است: «در زمان هاى بسيار دور مرد نيكوكارى وجود داشت كه و بسيار با بود. او و پربارى داشت. در فصل ميوه، همه و نيازمندان آن منطقه به باغ او مى آمدند تا از سخاوتش بهره اى ببرند. به اندازه نياز خود و خانواده اش برمى داشت و بقيّه را در ميان تقسيم میكرد. سال ها به همين شكل عمل میكرد و سال به سال ميوه هاى پربارتر و مى شد، تا اينكه اين مرد نيكوكار از دنيا رفت، 🔹و باغش به ارث به رسيد. فرزندانى كه چيزى از به ارث نبرده بودند، جلسه اى گرفته و با يكديگر گفتند: چه معنايى دارد كه محصول باغ ما را عدّه اى و مستمند بدون آن كه متحمّل زحمتى شوند، ببرند و . پدر اشتباه كرد كه آنها را چنين عادت داد! امسال را صبحگاهان مى چينيم و در جعبه هاى از پيش آماده شده میريزيم و قبل از آنكه بيايند همه ميوه ها را براى به منتقل ميكنيم. مقدّمات كار را فراهم كردند، صبح زود با تمام امكانات به همراه كارگران براى چيدن ميوه ها، آهسته و بدون سر و صدا به سمت باغ حركت كردند تا مبادا كسى متوجّه حركت آنها به سمت باغ شود؛ 🔹هنگامى كه به رسيدند در كمال تعجّب و ناباورى، نه از خبرى بود و نه از ميوه‌ها؛ بلكه جز چيزى باقى نمانده بود. گويا شب گذشته اى آمده و تمام باغ را تبديل به كرده بود، و اكنون به جاى درختان و ميوه ها چشم آنها به خاكستر و آتش و دود افتاده است. متوجّه و اشتباه خود شدند، و بدين وسيله نتيجه بُخل را با چشمان خود مشاهده كردند. همان گونه كه در زمان حيات پدر ساليان درازى نتيجه سخاوت و كمك به نيازمندان و فقراء را ديده بودند. 📕داستان ياران، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: عليان نژادى، ابوالقاسم، ‏مدرسه امام على بن ابيطالب (ع)، قم‏، ۱۳۹۰ش، ‏چ اول‏، ص ۹۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پاسخ امام علی (علیه السلام) برای ديدن خدايی كه ديده نمى شود چه بود؟ 🔹از روايات مختلف در شرح حال (ع) استفاده میشود كه حضرت بارها میفرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي»؛ (هر را كه میخواهید از من كنيد پيش از آنكه از ميان شما بروم) و به اين ترتيب خود را براى به هر - چه مربوط به و چه مردم باشد - بيان میفرمود؛ حتى بعد از آنكه ضربه هولناك بر فرق مباركش وارد شد در ملاقاتى كه با توده هاى مردم در بستر شهادتش داشت، همين جمله را تكرار فرمود!! 🔹از جمله مواردى كه حضرت اين جمله را بيان فرمود هنگامى بود كه بر كرسى خلافت ظاهرى نشست و براى مردم خطبه اى خواند و در ضمن آن خطبه، جمله «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» را تكرار فرمود و بر اين معنا تأكيد كرد كه مخصوصاً از تمام و زمان و شأن نزول و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه آن با خبرم. در اين هنگام، «ذعلب يمانى» كه مردى شجاع و فصيح بود برخاست و سؤال كرد: ای آیا را دیده ای؟ و (عليه السلام) با زيبايى تمام به پاسخ او پرداخت؛ «أَفَاَعْبُدُ مَا لَا أَرَى؟» [۱] (آيا ممكن است كسى را كه نمى بينم كنم؟!). 🔹به اين معنا كه ، فرع بر است و درجاتى دارد كه بالاترين درجه آن است و حضرت در اين سخن به خود نظر دارد كه آن را همراه با مشاهده می‌شمرد. ذعلب در فكر فرو رفت كه منظور حضرت در اينجا كدام مشاهده است؟ آيا مشاهده حسّى است كه قائلان به جسميت خداوند (مجسّمه) عقيده دارند؟ يا مشاهده و میباشد كه چيزى برتر از مشاهده عقلى است؟ لذا بلافاصله سؤال كرد: «وَ كَيْفَ تَرَاهُ؟» (چگونه خدا را مى بينى؟) 🔹 (ع) در پاسخ او سخنى گفت و پرده از روى برداشت و همه حتى ذعلب را تحت قرار داد تا آنجا كه ذعلب در پايان اين سخن، مدهوش شد و بوى گلش چنانش مست كرد كه دامنش از دست برفت. حضرت چنين فرمود: «فقال: لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونَ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ، وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ» ( هرگز او را آشكارا نبيند، اما با نیروی ، وى را درك میكند). منظور از حقايق ايمان، و است. 🔹براى توضيح اين سخن بايد به اين نكته توجّه كرد كه مشاهده بر سه گونه است: 1⃣ كه با چشم صورت میگیرد. 2⃣ كه انسان از طريق به آن میرسد و حقايقى را همچون آفتاب با چشم دل مى بيند؛ آنگونه ـ كه به گفته مرحوم مغنيه در «شرح نهج البلاغه» ـ كسانى مانند مشاهده كردند؛ از افتادن يك سيب از درخت به روى زمين، را كه هرگز با چشم سر ديده نمیشود مشاهده كرد و به آن پى برد. 3⃣ و درون كه يك نوع است؛ اما نه استدلالى. انسان با واقعيت موجود را مى بيند و آن را باور میكند، بى آنكه احتياج به استدلالى داشته باشد و اين درك و ديدى است كه تا انسان به آن نرسد فهم آن مشكل است. اين موضوع، نمونه هاى فراوانى در و دارد. 🔹درباره (ع) میخوانیم: خداوند و زمين را به او نشان داد: «وَ كَذَلِكَ نُرِى إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماوَاتِ وَ الْأَرْضِ». [۲] درباره (ع) میخوانيم: هنگامى كه برادران (ع)، پيراهن وى را در مصر از او گرفتند و حركت كردند، يعقوب (ع) گفت: «إِنِّى لاَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ» [۳] (من را احساس میكنم). 🔹در تاريخ اسلام آمده كه: « (ص) به هنگام حفر خندق، قبل از شروع جنگ احزاب، زمانى كه كلنگ را بر سنگى كه مانع پيشرفت كار خندق شده بود در سه نوبت فرو كوفت و جرقه هایى پريد، فرمود: من كاخ كسرى و قصر قيصر و قصرهاى صنعا در يمن را ديدم كه به روى اصحاب من گشوده میشود ». [۴] (ع) بارها در از خبر میدهد و در بعضى موارد میفرماید: «فلان گروه را مى بينم كه چنين و چنان خواهند كرد». 🔹حتى بعضى از به چنين كشف و شهودى نايل میشدند. داستان جوان پاكدلى كه صبحگاهان در صف جماعت پيامبر اكرم(ص) بود معروف است كه مى گفت: «هم اكنون بهشتيان را در بهشت و دوزخيان را در جهنم مى بينم!» و (ص) او را تصديق كرد و فرمود: اين «جوان، بنده اى است كه خداوند، قلبش را به روشن كرده است». [۵] و موارد ديگر كه شرح آن در خور كتاب مستقلى درباره كشف و شهود است و همگى دلالت بر اين میكند كه غير از مشاهده حسّى و عقلى، نوع ديگرى از شهود وجود دارد كه برتر از اينهاست. [۶] منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۶۱ نهج البلاغه با چه اوصافی از «پیامبر اكرم» (صلی الله علیه و آله) تجليل می‌كند؟ 🔹 (عليه السلام) در آغاز خطبه ۱۶۱ «نهج البلاغه» به معرفى (صلی الله علیه و آله) مى پردازد و می‌فرمايد: «ابْتَعَثَهُ بِالنُّورِ الْمُضِي‏ءِ، وَ الْبُرْهَانِ الْجَلِيِّ، وَ الْمِنْهَاجِ الْبَادِی وَ الْكِتَابِ الْهَادِی» (خداوند او را با نور روشنى بخش و و و برانگيخت). منظور از «نور مضىء» همان اوست كه همه جا را روشن ساخت و «برهان جلى» اشاره به اوست. «منهاج بادى» او را بيان می‌كند و «كتاب هادى»، است كه هدايتگر خلايق تا دامنه قيامت است. 🔹بعضى از شارحان نهج البلاغه هر چهار جمله را اشاره به «قرآن مجيد» میدانند كه امام (عليه السلام) از زواياى مختلف به آن نگريسته است؛ ولى آنچه در تفسير آن گفتيم كه هريك به چيزى اشاره میكند، مناسبتر به نظر میرسد و جمعى از شارحان نهج البلاغه آن را پذيرفته اند. در هر حال، كلام (عليه السلام) اشاره به اين دارد كه اركان چهارگانه دعوت (صلی الله علیه و آله)، از هر نظر كامل و قوى و سرچشمه آن، نور بود و مختلف، و دليل آن و كتاب هدايت كننده اى همچون ، بيانگر آن و قوانين و احكامش روشن، حساب شده و حكيمانه بود. 🔹سپس به معرفى (صلی الله علیه و آله) در هشت جمله كوتاه مى پردازد و میفرمايد: «أُسْرَتُهُ خَيْرُ أُسْرَةٍ، وَ شَجَرَتُهُ خَيْرُ شَجَرَةٍ؛ أَغْصَانُهَا مُعْتَدِلَةٌ، وَ ثِمَارُهَا مُتَهَدِّلَةٌ، مَوْلِدُهُ بِمَكَّةَ، وَ هِجْرَتُهُ بِطَيْبَةَ عَلَا بِهَا ذِكْرُهُ وَ امْتَدَّ مِنْهَا صَوْتُهُ» « بهترين خاندانها، فاميل او [بنى هاشم] بهترين شجره ها، شاخه هايش موزون و ميوه هايش در دسترس همگان قرار داشت. زادگاهش [مركز خانه خدا] و هجرتگاهش، طيّبه [مركز جمعى از پاكبازان] بود. آوازه اش از آن شهر برخاست و صدايش از آنجا به همه رسيد». «متهدل» به معناى آويزان است و در اينجا به معناى ميوه اى است كه در دسترس همگان قرار دارد. 🔹پيروزى و موفقيّت انسان در سايه امور مختلفى به دست مى آيد. شرافت خانواده و كرامت اصل و نسب و شخصيت والاى بستگان و فرزندان، تولّد در محلِّ با ارزش و فعاليّت در محيط آماده، هريك سهمى در پيروزى انسان دارد. و هر گاه در زندگى (صلی الله علیه و آله) درست دقت كنيم مى بينيم علاوه بر آن حضرت، خداوند را براى او فراهم ساخته تا بندگانش را از اين طريق هدايت كند؛ نسب او به (عليه السلام) و فرزندش (عليه السلام) می‌رسد و از آن پدر و فرزند، شجاعت و ايثار را به ارث برده است.
🔹خاندانش كه از بهترين طوايف عرب بودند. «پدرى» همچون و «جدّى» چون ، «عمويى» همچون و و «عموزاده اى» مانند و و فرزندانى همچون و (عليهم السلام) داشت. حرم امن الهى زادگاه او بود و هجرتگاهش طيّبه مركز گروهى از مردم ايثارگر و فداكار بود. دعوت خود را از آنجا گسترش داد و صداى او در تمام جهان پيچيد. 🔹«اسره» كه از مادّه «اسر» (بر وزن عصر) به معناى قدرت و قوّت گرفته شده، اشاره به خاندان و فاميل نزديك حضرت است. «شجره»، اشاره به ريشه اصلى اين خانواده است كه به (عليه السلام) باز مى گردد و «اغصان معتدل» اشاره به شاخه هاى او همچون عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه، جعفر، اميرمؤمنان علی و ائمه هدى (علیهم السلام) مى باشد كه از نظر و و عدم اختلاف همچون شاخه هاى هماهنگ يك درخت بودند و «ثمار»؛ (ميوه ها)، و دانش هايى است كه از اين خاندان در طول تاريخ نصيب مردم شد. 🔹آنگاه به سراغ معرفى «برنامه هاى عملى » (صلی الله علیه و آله) می‌رود و می‌فرمايد: «أَرْسَلَهُ بِحُجَّةٍ كَافِيَةٍ، وَ مَوْعِظَةٍ شَافِيَةٍ، وَ دَعْوَةٍ مُتَلَافِيَةٍ». «خداوند او را با دليل كافى و اندرز شافى و دعوت اصلاح گرانه، فرستاد». آرى، او داراى ، و انواع بود و انسانها و جامعه هاى بيمار را با سخنان خود درمان كرد و ويرانى هاى فراوانى از عصر جاهليّت - كه در تمام شئون اجتماعى وجود داشت - اصلاح و آباد ساخت. «دعوت » (صلی الله علیه و آله) از نظر ريشه با حجت و همراه بود و از نظر محتوا، در بر داشت، و از نظر نتيجه به اصلاح مفاسد و ترميم ويرانیهاى فكرى و اخلاقى و اجتماعى منتهى شد. 🔹 (عليه السلام) سپس به كارهاى مهمّى كه (صلی الله علیه و آله) انجام داد پرداخته، چنين می‌فرمايد: «أَظْهَرَ بِهِ الشَّرَائِعَ الْمَجْهُولَةَ، وَ قَمَعَ بِهِ الْبِدَعَ الْمَدْخُولَةَ، وَ بَيَّنَ بِهِ الْأَحْكَامَ الْمَفْصُولَةَ». «خداوند به وسيله او احكام ناشناخته [الهى] را آشكار ساخت و بدعت هايى كه به نام دين در شريعت الهى وارد شده بود ريشه كن كرد و احكامى را كه اكنون نزد ما روشن است بيان داشت». در واقع (صلی الله علیه و آله) به سه كار مهم دست زد: را آشكار ساخت؛ و را از ميان برداشت و را به طور روشن براى همه مردم تبيين كرد كه هريك از اينها با مجاهدات بسيار و تحمّل رنج‌هاى فراوان صورت گرفت. 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول، ج ششم، ص ۲۶۶ منبع؛ وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel