eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
438 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 و 🌸🔹 اين مطلب مفاد دو دسته از آيات قرآن كريم است. يك دسته، آياتي كه خالقيت و ربوبيت را مخصوص خداوند مي‌داند. و دسته ي ديگر آياتي كه آثار و افعال ويژه اي را به موجودات طبيعي و ماوراء طبيعي و از جمله به انسان، نسبت داده است، و هم به موجودات ديگر. مانند گرفتن جانها هنگام مرگ كه هم به خداوند نسبت داده است (اللهُ يَتَوَفَّي الاَْنْفُسَ حينَ مَوْتِها) [۱] و هم به ملك الموت (قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ) [۲] و هم به فرشتگان الهي (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا) [۳] . ۴ توحيد در عبادت: كسي جز خداوند شايسته ي عبادت نيست. عبادت عبارت است از خضوع در برابر موجودي با اين اعتقاد كه آن موجود داراي مقام الوهيت است. يعني در ذات يا صفات و افعال خود از استقلال وجودي برخوردار است. از آنجا كه مقام الوهيت مخصوص خداوند است، عبادت نيز به او اختصاص دارد. و عبادت هر موجودي جز او شرك خواهد بود. بديهي است خضوع در برابر غير خداوند به انگيزه احترام به او بدون اعتقاد به الوهيت او، شرك نخواهد بود. هر چند بصورت برترين خضوع يعني سجده باشد چنان كه قرآن كريم از سجده ي فرشتگان در برابر آدم [۴] و سجده ي يعقوب و همسر و فرزندان [۵] او در برابر يوسف سخن گفته است. سجده ي فرشتگان به امر الهي بود، و يعقوب پيامبر نيز از گناه بويژه شرك معصوم بوده است، چنان كه نقل سجده ي برادران يوسف نيز با نكوهش همراه نيست، تا بر ناروا بودن آن دلالت كند. از طرفي شرك ظلم عظيم است. [۱] و ظلم قبح ذاتي دارد، و خداوند هرگز به فعل قبيح امر نمي كند. [۲] . بنابراين، از آيات مربوط به سجده ي فرشتگان بر آدم و سجده يعقوب و فرزندانش بر يوسف به دست مي‌آيد كه سجده اگر به قصد پرستش نباشد، بلكه به قصد تكريم و تحيت باشد، شرك نيست. ولي بعيد نيست كه گفته شود مستفاد از ظواهر ديني اين است كه در شريعت اسلام سجده براي غير خداوند هر چند به قصد پرستش نباشد ممنوع گرديده است. [۳] . از اين جا مي‌توان به نادرستي عقيده ي وهّابيان كه اعتقاد به شفاعت و توسل جستن به پيامبران و اولياء الهي، و تبرك جستن به قبور و يا آثار بر جاي مانده از آنان را شرك مي‌دانند، پي برد. زيرا مسلماناني كه اين اعمال را انجام مي‌دهند، هرگز قصد پرستش ندارند، و براي پيامبران و اولياء الهي مقام الوهيت قايل نيستند. بلكه قصد آنان تكريم پيامبران و اولياء الهي و تقرب به خداوند از طريق آنان است. وهّابيان مي‌گويند: مشركان عصر رسالت نيز بت‌ها را به انگيزه تقرب به خداوند پرستش مي‌كردند: (ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَي اللهِ زُلْفي) [۱] و نيز آنان را شفيعان درگاه الهي دانسته و از آنان طلب شفاعت مي‌كردند. (وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ) [۲] بنابراين، عبادت غير خدا يا طلب شفاعت از غير خدا شرك است، هرچند به انگيزه ي تكريم يا تقرب به خداوند باشد. ولي اين استدلال نادرست است. زيرا مشركان عصر رسالت همان گونه كه در آيه تصريح شده است بت‌ها را پرستش مي‌كردند، و به ربوبيت آنها، هرچند در پاره اي از امور، قايل بودند، چنان كه در قيامت به اين خطاي خود پي برده مي‌گويند: (تَاللهِ إِنْ كُنّا لَفي ضَلال مُبين) (إِذْ نُسَوِّيكُمْ بِرَبِّ الْعالَمينَ) [۳]: به خدا سوگند ما در گمراهي آشكار بوديم كه شما را با پروردگار عالميان برابر مي‌پنداشتيم. آنان براي معبودان خود مقام شفاعت را به صورت مستقل و بدون نياز به اذن و مشيت خداوند قايل بودند. بدين جهت قرآن كريم آن را مردود دانسته مي‌فرمايد: (مَنْ ذَاالَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ) [۱] و بدون شك چنين اعتقادي شرك در ربوبيت و تدبير است، و هيچ مسلماني چه شيعه و چه سنّي چنين اعتقادي ندارد. ---------- 📚منابع: [۱]: زمر: ۴۲. [۲]: سجده: ۱۱. [۳]: انعام: ۶۱. [۴]: وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْليسَ بقره: ۳۴. [۵]: وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ يا أَبَتِ هذا تَأْويلُ رُءْيايَ مِنْ قَبْلُ يوسف: ۱۰۰. [۱]: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيم لقمان: ۱۳. [۲]: قُلْ إِنَّ اللهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَي اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ اعراف: ۲۸. [۳]: لكن الذوق الديني المتخذ من الاستيناس بظواهره يقضي باختصاص هذا الفعل به تعالي، و المنع عن استعماله في غير مورده تعالي، و ان لم يقصد به الا التحية والتكرمة فقط، الميزان، ج۱، ص ۱۲۳؛ نيز ر. ك: محاضرات في الالهيات، ص ۷۱. [۱]: زمر: ۳. [۲]: يونس: ۱۸. [۳]: شعراء: ۹۸. [۱]: بقره: ۲۵۵. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 و 🔹🍃🍃 بحث تنزيه و تشبيه مربوط به صفات خداوند است. صفات خداوند را به صفات ثبوتيه و سلبيّه تقسيم كرده اند. صفات ثبوتيه صفاتي است كه بر كمال وجودي دلالت مي‌كند، و خداوند آنها را دارد. و صفات سلبيّه صفاتي است كه بر نقص وجودي دلالت مي‌كند، و خداوند از آنها پيراسته است. از زاويه ي ديگر، صفات خداوند به صفات ذاتيه و صفات فعليه تقسيم شده است. صفات ذاتيه صفاتي است كه ذات خداوند بدون در نظر گرفتن اين كه خداوند چيزي را آفريده است، به آنها توصيف مي‌شود. مانند حيات، علم و قدرت، و صفات فعليه صفاتي است كه توصيف ذات خداوند به آنها مربوط به مقام فعل و ايجاد است. مانند خالق بودن، رازق بودن، غافر بودن، مميت بودن و مانند آن. از آنجا كه در خداوند هيچ گونه نقص و فقداني راه ندارد، صفات سلبيه در مورد او سلب نقص است نه سلب كمال. بدين ترتيب صفات سلبيه به تنزيه و تقديس ذات خداوند از صفات نقص باز مي‌گردد، خواه صفات ذاتيه باشد و خواه صفات فعليه. و در مقابل «تنزيه»، «تشبيه» قرار دارد، يعني اثبات صفاتي براي خداوند كه به موجودات امكاني و مخلوقات اختصاص دارد. در تاريخ اديان و مذاهب كساني بوده اند كه در مورد صفات الهي از مسير حق منحرف گرديده و به تشبيه گراييده اند. تشبيه گرايي در جهان اسلام نيز پديد آمده است، چنان كه در كتب ملل و نحل از مجسّمه و مشبّهه به عنوان فرقه‌هايي ياد شده است. تشبيه گرايي اگر چه در همه ي صفات خداوند يافت مي‌شود، ولي در مورد آن دسته از صفات كه در آيات متشابه مطرح شده است، بيشتر رواج يافته است. عده اي از مسلمانان با استناد به ظواهر آياتي چون: (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ)، (الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي)، (جاءَرَبُّكَ) و (كُلُّ شَيْء هالِكٌ إِلاّ وَجْهَهُ)، به جسم بودن خداوند قايل شده و براي او اعضايي چون دست، پا و صورت و صفاتي چون قدم زدن و نشستن اثبات كرده اند. شيعه به پيروي از اهل بيت (عليهم السلام) معتقد به تنزيه و ابطال تجسيم و تشبيه است. به اعتقاد شيعه ي اماميه با دقت در آيات ياد شده و نظاير آنها مي‌توان به مفاد حقيقي آنها پي برد. كلمه «يد» كنايه از قدرت خداوند است و مقصود اين است كه قدرت الهي برترين قدرتها است. مقصود از «وجه» ذات الهي است، يعني همه ي چيز در معرض فنا و زوال است، جز ذات خداوند متعال. استواء بر عرش كنايه از احاطه ي علم و قدرت خداوند در تدبير جهان است. نه تنها در صفات ياد شده كه آنها را صفات خبريّه مي‌گويند بايد به اصل تنزيه معتقد بود، بلكه اين اصل در همه ي صفات الهي جاري است، مثلا علم خداوند را نمي توان علم حصولي و زايد بر ذات او و محدود دانست، بلكه علم خداوند عين ذات خداوند، و حضوري و نامحدود است. همين گونه است قدرت و حيات خداوند. كوتاه سخن آن كه در باب صفات الهي، بايد كمال آنها را براي خداوند اثبات كرد و نقص و كاستي آنها را از خداوند نفي نمود، و اين است طريق مستقيم در باب توحيد كه شيعه به آن اعتقاد دارد. چنان كه امام رضا (عليه السلام) فرموده است: «للناس في التوحيد ثلاثة مذاهب: نفي، و تشبيه، و اثبات بغير تشبيه، فمذهب النفي لا يجوز، و مذهب التشبيه لا يجوز، و السبيل في الطريقة الثالثة، اثبات بلا تشبيه». [۱] . ---------- [۱]: 📚شيخ صدوق، كتاب توحيد، باب ۷، حديث ۸. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به ديده نمي 🔹🌸🌸 يكي از لوازم نفي جسم بودن از خداوند، نفي رؤيت بصري است، زيرا ديدن چيزي با چشم مستلزم اين است كه آن چيز در مكان و در جهت مقابل باشدو در فاصله ي معيني قرار داشته باشدو در فضايي روشن باشد. در غير اين صورت رؤيت بصري ممكن نخواهد بود. بديهي است شرايط ياد شده مستلزم جسمانيّت است و جسم بودن خداوند محال است. آري رؤيت قلبي نسبت به خداوند ممكن است، زيرا حقيقت آن به علم و ايمان كامل به خداوند باز مي‌گردد. بدين جهت ائمه ي اطهار (عليهم السلام) كه رؤيت بصري خداوند را با شدت انكار كرده اند، بر رؤيت قلبي او تأكيد نموده اند. شخصي از امام علي (عليه السلام) پرسيد: آيا پروردگارت را ديده اي؟ امام علي (عليه السلام) فرمود: من پروردگاري را كه نديده باشم عبادت نمي كنم، پرسيد: چگونه او را ديده اي؟ امام (عليه السلام) فرمود: «لا تدركه العيون بمشاهدة العيان. ولكن تدركه القلوب بحقائق الايمان». [۱] . با توجه به اين كه رؤيت بصري خداوند عقلا محال است، نمي توان در اثبات آن به ظواهر قرآن يا روايات استناد كرد؛ زيرا همان گونه كه نمي توان ظاهر آيه ي (الرَّحْمنُ عَلَي الْعَرْشِ اسْتَوي) را دليل بر جلوس و استقرار خداوند بر تخت و صندلي و مانند آن دانست، ظاهر آيه ي (وُجُوهٌ يَوْمَئِذ ناضِرَةٌ، إِلي رَبِّها ناظِرَةٌ) [۲] را نيز نمي توان دليل اين دانست كه در قيامت مؤمنان با ديدگان خود به خداوند مي‌نگرند. همين گونه است حديثي كه از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه مؤمنان در قيامت خداوند را مي‌بينند همان گونه كه ماه را در شب بدر مي‌بينند. زيرا هرگاه ظاهر قرآن يا حديث با حكم قطعي عقل منافات داشته باشد، و مستلزم تجسيم و تشبيه گردد، نمي توان مفاد آن را برگزيد. يا بايد آن را تأويل كرد، و يا توقف نمود. ---------- 📚منابع: [۱]: نهج البلاغه، خطبه ي ۱۷۹. [۲]: قيامت: ۲۱ ۲۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 🍂🔸 اشاره يكي از عقايد اسلامي، شفاعت شافعان در روز قيامت است كه به اذن الهي انجام مي‌يابد. شفاعت در مورد افرادي صورت مي‌گيرد كه پيوند خود را به كلي با دين و خداي متعال قطع نكرده و قابليت آن را دارند كه، با وجود آلودگي به برخي گناهان، به بركت شفاعت شافعان مشمول رحمت حق شوند. عقيده به شفاعت از قرآن و سنت گرفته شده كه ذيلا به آنها اشاره مي‌كنيم: در 🍃🌸 آيات قرآن حاكي از وجود اصل شفاعت در روز رستاخيز بوده و اين كتاب شريف به اصل شفاعت، و منوط بودن آن به اذن و رضاي خداوند، تصريح دارد: (وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضي) (انبياء: ۲۸): شافعان جز در حق كساني كه خدا مي‌پسندد، شفاعت نمي كنند. در آيه ديگر مي‌فرمايد: (ما مِنْ شَفيع إِلاّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ) (يونس: ۳). بنابراين اصل شفاعت (البته با اذن و رضاي خداوند) از نظر قرآن، امري قطعي و مسلّم است. از برخي آيات استفاده مي‌شود كه فرشتگان از شافعانند، چنانكه مي‌فرمايد: (وَ كَمْ مِنْ مَلَك فِي السَّماواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضي) (نجم: ۲۶): چه بسيار فرشتگاني در آسمانها هستند كه شفاعت آنان جز پس از اذن خداوند، در مورد آن كس كه مشيت و رضايت الهي به (رستگاري وي) تعلق گيرد، سود نمي بخشد. مفسران در تفسير آيه (عَسي أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً) (اسراء: ۷۹): اميد است كه پروردگارت تو را به مقام پسنديده اي برانگيزد، مي‌گويند مقصود از مقام محمود، همان مقام شفاعت براي پيامبر اسلام است. [۱] . ---------- [۱]:📚 الميزان: ۱۳: ۱۹۱ ۱۹۲؛ مجمع البيان: ۱۰: ۵۴۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 در 🔹🍃 گذشته از قرآن، در كتب حديث نيز روايات بسياري درباره شفاعت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل شده است كه به برخي از آنها اشاره مي‌كنيم: ۱ پيامبر مي‌فرمايد: «إنّما شفاعتي لأهل الكبائر من أُمّتي» [۲]: شفاعت من مخصوص مرتكبان گناهان كبيره از امتم مي‌باشد. ظاهراً علت اينكه شفاعت را مخصوص مرتكبان كباير دانسته اين است كه خداوند در قرآن وعده داده كه هرگاه انسانها از گناهان كبيره اجتناب ورزند، آنها را خواهد بخشيد (نساء: ۳۱) و ديگر نيازي به شفاعت نيست. ۲ نيز مي‌فرمايد: «أُعطيتُ خمساً... و اُعطيتُ الشّفاعة، فادّخَرْتها لأُمّتي فهي لمن لا يُشرِك بالله» [۱]: از جانب خداوند پنج موهبت به من اعطا شده، و (از آن جمله) به من شفاعت داده شده، كه آن را براي امتم ذخيره كرده ام. شفاعت من در حقّ كساني خواهد بود كه به خداوند شرك نميورزند. براي آگاهي از شافعان روز محشر غير از پيامبر (مانند ائمه معصومين (عليهم السلام) و دانشمندان و شهداء) و نيز شفاعت شوندگان آنها به كتابهاي عقايد و كلام و حديث رجوع كنيد. ضمناً، بايد توجه داشت كه اعتقاد به شفاعت همچون اعتقاد به قبولي توبه نبايد مايه تجرّي افراد بر گناه شود، بلكه بايد آن را روزنه اميدي شمرده به اميد بخشودگي، به راه صحيح باز گردند، و بسان نوميدان نباشند كه به اصطلاح، آب را از سر گذشته مي‌پندارند و در نتيجه هيچگاه به فكر بازگشت به طريق صحيح نمي افتند. همان طور كه يادآور شديم اعتقاد به «اصل شفاعت در آخرت در چارچوب اذن الهي» از عقايد مسلّم اسلامي بوده و كسي نمي تواند در آن خدشه كند. حال بايد ديد كه آيا مي‌توان در اين دنيا نيز، از شافعاني چون پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) طلب شفاعت نمود، و به تعبير ديگر، آيا درست است كه انسان بگويد: اي رسول گرامي، نزد خدا در حق من شفاعت كن (يا وجيهاً عندالله إشفع لنا عندالله)؟ در پاسخ بايد گفت: مشروعيت اين امر، تا قرن هشتم مورد اتفاق همه مسلمانان قرار داشته است و تنها از نيمه قرن هشتم به بعد برخي از اهل تسنن با آن به مخالفت برخاستند و آن را جايز ندانستند، در حالي كه آيات قرآني و احاديث معتبر نبوي و سيره مستمره مسلمين بر جواز آن گواهي مي‌دهد. زيرا شفاعت شافعان، در معني، همان دعاي آنان در حقّ افراد است، و درخواست دعا از فرد مؤمن چه رسد به پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) بدون شك امري جايز و مستحسن است. از حديث زير كه ابن عباس از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي‌كند به روشني استفاده مي‌شود كه شفاعت مؤمن، دعاي او در حق ديگران است: «هرگاه مسلماني بميرد و چهل مؤمن موحّد بر جنازه او نماز بگزارند خدا شفاعت آنان را در حق او مي‌پذيرد» [۱] . چه، مسلّم است كه شفاعت چهل مؤمن به هنگام اقامه نماز بر ميّت، جز دعاي آنان در حق او چيزي نيست. با مروري به اوراق تاريخ، مي‌بينيم كه صحابه پيامبر از آن حضرت در زمان حيات ايشان درخواست شفاعت مي‌كردند. ترمذي از انس بن مالك نقل مي‌كند كه مي‌گويد: از پيامبر درخواست كردم در روز قيامت شفاعتم كند. پيامبر فرمود: چنين خواهم كرد. به او گفتم: كجا شما را پيدا كنم؟ فرمود: در كنار صراط. [۱] . با توجه به اينكه واقعيت استشفاع، چيزي جز درخواست دعا از شفيع نيست، وقوع نمونه‌هايي از اين امر در عصر انبيا را مي‌تون از خود قرآن به دست آورد: ۱ فرزندان يعقوب، پس از فاش شدن گناهشان، از پدر خواستند از خداوند براي آنان طلب آمرزش كند. حضرت يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و به وعده خود در موعد مقرّر عمل كرد. [۲] . ۲ قرآن كريم مي‌فرمايد: هرگاه افرادي از امت اسلامي كه در حق خود ستم كرده اند، نزد پيامبر آمده و از او بخواهند براي آنان از خدا طلب آمرزش كند، آن گاه خود آنان استغفار كرده....... ---------- 📚منابع: [۲]: من لا يحضره الفقيه، ۳: ۳۷۶. [۱]: خصال شيخ صدوق، ابواب پنجگانه، صحيح بخاري، ۱: ۴۲؛ مسند احمد، ۱: ۳۰۱. [۱]: ما من رجل مسلم يموت فيقوم علي جنازته أربعون رجلا لا يشركون بالله شيئاً، إلاّ شفّعهم الله فيه صحيح مسلم، ۳: ۵۴. [۱]: سألتُ النّبي أن يشفع لي يوم القيامة فقال أنا فاعل، قلت فأين أطلبك؟ فقال علي الصراط سنن ترمذي، ۴: ۴۲، باب ما جاء في شأن الصراط. [۲]: يوسف: ۹۷: قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 در 🔹🍃 ۲ قرآن كريم مي‌فرمايد: هرگاه افرادي از امت اسلامي كه در حق خود ستم كرده اند، نزد پيامبر آمده و از او بخواهند براي آنان از خدا طلب آمرزش كند، آن گاه خود آنان استغفار كرده و پيامبر نيز براي آنان از درگاه الهي آمرزش خواهد، خداوند توبه شان را مي پذيرد و رحمت خود را شامل آنان مي‌كند. [۱] . ۳ همچنين درباره منافقين مي‌فرمايد: هرگاه به آنان گفته مي‌شود بياييد و از پيامبر بخواهيد تا در حق شما استغفار كند، سرپيچي مي‌كنند و استكبار ميورزند. [۲] بديهي است چنانچه روگرداني از طلب استغفار از پيامبر، كه ماهيّتاً با طلب شفاعت يكسان است، نشانه نفاق و استكبار باشد، طبعاً انجام دادن آن نيز نشانه ايمان و خضوع در پيشگاه الهي خواهد بود. ضمناً از آنجا كه مقصود ما در بحث حاضر، اثبات جواز و مشروعيت درخواست شفاعت است، زنده بودن شخص شفيع در اين آيات، ضرري به مقصد نمي زند. زيرا اگر درخواست شفاعت از زندگان شرك نباشد، طبعاً درخواست آن از ميّت نيز شرك نخواهد بود، چون حيات و موت شفيع، ملاك توحيد و شرك نبوده و تنها چيزي كه هنگام درخواست شفاعت از ارواح مقدسه ضروري است شنوايي آنها مي‌باشد، كه در مبحث توسل، وجود ارتباط مزبور و سودمندي آن ثابت شده است. در اينجا بايد توجه نمود كه شفاعت خواستن مؤمنان و موحدان از پيامبران و اولياي الهي، با شفاعت خواستن بت پرستان از بتهاي خويش، تفاوت بنيادين دارد. زيرا موحّدان، با اذعان به دو مطلب اساسي، از اولياي الهي درخواست شفاعت مي‌كنند: ۱ مقام شفاعت، مقامي است مخصوص خدا و در اختيار او، چنانكه مي‌فرمايد: (قُلْ للهِِ الشَّفاعَةُ جَميعاً) (زمر: ۴۴): بگو شفاعت، تماماً از آنِ خداست، و: (مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ (بقره: ۲۵۵): كيست كه بدون اذن وي حقّ شفاعت داشته و شفاعتش مقبول و مؤثر باشد؟ ۲ شفيعاني كه موحّدان دست التجا به سوي آنان دراز مي‌كنند، بندگان مخلص خدا هستند كه به پاس تقرب در درگاه الهي، دعايشان به هدف اجابت مي‌رسد. با توجه به اين دو شرط، تفاوت اساسي موحّدان با مشركان عصر بعثت در امر شفاعت روشن مي‌گردد: اولا: مشركان براي شفاعت آنها هيچ نوع قيد و شرطي قائل نبودند؛ تو گويي خدا حق خود را به بتهاي كور و كر تفويض كرده است! در حالي كه موحّدان، به رهنمود قرآن، مقام شفاعت را يكسره از آنِ خدا دانسته و پذيرش شفاعت شافعين را، منوط به اذن و رضاي الهي مي‌دانند. ثانياً: مشركان عصر پيامبر بت‌ها را عبادت مي‌كردند و مي‌گفتند «لا نعبدهم الا ليقربونا الي الله» و اعتقاد داشتند اين موجودات بي جان، سهمي از ربوبيت و الوهيت هستي را بر عهده دارند! حال آنكه موحدان، پيامبران و امامان را بندگان وارسته خدا شمرده و پيوسته به اين كلام مترنّمند كه: «... عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» و «... عِبادِ اللهِ الصّالِحين» و هيچ گاه شفيعان خود را معبود خود نمي دانند. ببين تفاوت ره از كجا است تا كجا؟! بنابراين، استدلال به آياتي كه شفاعت خواهي مشركان از بتها را نفي مي‌كند بر نفي طلب شفاعت از اولياء الهي، كلامي كاملا بي پايه و قياسي نابجا خواهد بود. ---------- 📚منابع: [۱]: نساء: ۶۴: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً. [۲]: منافقين: ۵: وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 🌸🔹 زيارت قبور مؤمنان، خصوصاً زيارت بستگان و آشنايان، يكي از مستحبات است كه آثار سازنده اي دارد، زيرا مشاهده وادي آرام قبرستان كه چراغ زندگي انسانها در آنجا به خاموشي گراييده، دل و جان را تكان مي‌دهد، و براي انسانهاي عبرت آموز درس عبرت مي‌شود و با خود مي‌گويند: اين زندگي موقت كه پايان آن پنهان شدن در زير خروارها خاك است ارزش تلاشهاي ناروا را ندارد. و سرانجام اين افراد در برنامه زندگي خود تجديد نظر مي‌كنند و تحولي در روح و روان آنها پديد مي‌آيد، پيامبرگرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) در حديثي به اين نكته اشاره كرده و مي‌فرمايد: «زُورُوا الْقُبورَ فانّها تذكّركُم الآخِرَة» [۱]: قبرها را زيارت كنيد، زيرا يادآور سراي ديگر مي‌باشد. گذشته از اين، زيارت بزرگان دين، نوعي ترويج از دين و مقامات معنوي است، و توجه مردم به مدفن بزرگان، اين فكر را تقويت مي‌كند كه معنويت آنان مايه اين گرايش‌ها است، وگرنه صاحبان قدرت و مكنت كه فاقد معنويت بوده اند، زير خاك خفته و كسي به آنها توجهي ندارد. رسول گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) در آخرين روزهاي عمر خود به قبرستان بقيع رفت و درباره اصحاب قبور، طلب آمرزش كرد و فرمود: پروردگارم دستور داده است كه به قبرستان بقيع بيايم و براي آنان طلب مغفرت كنم، آنگاه فرمود: هرگاه به زيارت آنان شتافتيد بگوييد: «السلامُ علي أَهْلِ الدِّيارِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ وَالمُسْلِمين يَرْحَمُ الله المُسْتَقْدِمِينَ مِنّا وَ الْمُسْتأخِرينَ وَ إِنّا إنْ شاءالله بِكُمْ لا حِقُون» [۱]: درود بر ساكنان اين وادي از مؤمنان و مسلمانان، رحمت خدا بر گذشتگان از ما، و بازماندگان و ما به خواست خدا به شما مي‌پيونديم. در كتابهاي حديثي، زيارت قبور اولياء الهي و پيشوايان دين به صورت يك مستحب مؤكّد آمده و پيوسته ائمه اهل بيت (عليهم السلام) به زيارت رسول خدا، و ديگر امامان (عليهم السلام) مي‌رفتند، و پيروان خود را بر انجام آن دعوت مي‌نمودند. ---------- 📚منابع: [۱]: سنن ابن ماجه، ج۱، باب ما جاء في زيارة القبور، ص ۱۱۳. [۱]: صحيح مسلم: ج ۳، باب ما يقال عند دخول القبور، ص ۶۴. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به و 🔹🌸🌸 توسل به اسباب طبيعي و غير طبيعي (به شرط اينكه، رنگ استقلال در تأثير به خود نگيرند) عين توحيد است. شكي نيست كه انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زكات و جهاد و غيره در راه خدا، همگي وسايل معنوي يي هستند كه انسان را به سر منزل مقصود، كه همان تقرب به خداوند است مي‌رسانند. انسان در پرتو اين اعمال، حقيقت بندگي را مي‌يابد و در نتيجه به خدا نزديك مي‌شود. ولي بايد توجه نمود كه وسايل غير طبيعي، منحصر به انجام امور عبادي نيست، بلكه در كتاب و سنت يك رشته وسايل معرفي شده كه توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد كه ذيلا برخي از آنها را يادآور مي‌شويم: ۱ توسل به اسماء و صفات حسناي الهي كه در كتاب و سنت وارد شده است، چنانكه مي‌فرمايد: (وَ للهِِ اْلأَسْماءُ الْحُسْني فَادْعُوهُ بِها) (اعراف: ۱۸۰): اسماء حسني مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسيله آنها بخوانيد. در ادعيه اسلامي، توسل به اسماء و صفات الهي فراوان وارد شده است. ۲ توسل به دعاي صالحان كه برترين نوع آن توسل به ساحت پيامبران و اولياي خاص خداوند است تا براي انسان از درگاه الهي دعا كنند. قرآن مجيد به كساني كه بر خويشتن ستم كرده اند (گنهكاران) فرمان مي‌دهد سراغ پيامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت كنند، و هم پيامبر براي آنان طلب آمرزش كند. و نويد مي‌بخشد كه: در اين موقع خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت، مي‌فرمايد: (وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً) (نساء: ۶۴) در آيه ديگر، منافقان را نكوهش مي‌كند كه چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پيامبر بروند تا درباره آنان از خداوند طلب آمرزش كند، سرپيچي مي‌كنند؟! مي‌فرمايد: (وَإذا قِيلَ لَهُمْ تَعالَوا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ) (منافقون: ۵). از برخي از آيات بر مي‌آيد كه در امتهاي پيشين نيز چنين سيره اي جريان داشته است. في المثل، به گفته قرآن، فرزندان يعقوب (عليه السلام) از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا براي آنان طلب آمرزش كند و يعقوب نيز درخواست آنان را پذيرفت و وعده استغفار داد: (يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ) (يوسف: ۹۷ ۹۸). ممكن است گفته شود: توسل به دعاي صالحان، در صورتي بي اشكال است كه كسي كه به او توسل مي‌جوييم در قيد حيات باشد، ولي اكنون كه انبيا و اوليا از جهان رخت بربسته اند، چگونه توسل به آنان مي‌تواند مفيد و عين توحيد باشد؟ در پاسخ به اين سؤال يا ايراد، يادآور مي‌شويم مؤثر و مفيد بودن توسل دو شرط بيشتر ندارد: ۱ فردي كه به وي توسل مي‌جويند، داراي علم و شعور و قدرت باشد. ۲ ميان توسل جويندگان و او ارتباط برقرار باشد و در توسل به انبيا و اوليايي كه از جهان درگذشته اند، هر دو شرط فوق (درك و شعور، و وجود ارتباط ميان ما و آنان) به دلايل روشن عقلي و نقلي، تحقق دارد. وجود حيات برزخي يكي از مسايل مسلّم قرآني و حديثي است در جايي كه، به گفته قرآن، شهداي راه حق حيات و زندگي دارند، مسلّماً پيامبران و اولياي خاص الهي كه بسياري از ايشان خود نيز شهيد شده اند از حيات برتر و بالاتري برخوردارند. بر وجود ارتباط ميان ما و اولياي الهي دلايل بسياري در دست است كه برخي را ذيلا يادآور مي‌شويم: ۱ همه مسلمانان در پايان نماز شخص پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) را خطاب قرار داده و مي‌گويند: السّلام عليك أيّها النبي و رحمة الله و بركاته؛ آيا آنان براستي كار «لغوي» انجام مي دهند و پيامبر اين همه سلام را نمي شنود و پاسخي نمي دهد؟!....... ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به و 🔹🌸🌸 ۲ پيامبر گرامي در جنگ بدر دستور داد اجساد مشركان را در چاهي ريختند. سپس خود با همه آنان سخن گفت. يكي از ياران رسول خدا عرض كرد: آيا با مردگان سخن مي‌گوييد؟ پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: شماها از آنان شنواتر نيستيد. [۱] . ۳ رسول گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) كراراً به قبرستان بقيع مي‌رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنين خطاب مي‌كرد: السّلام علي أهل الدّيار من المؤمنين و المؤمنات. و براساس روايتي ديگر مي‌فرمود: السّلام عليكم دار قوم مؤمنين». [۲] . ۴ امير مؤمنان علي (عليه السلام) آنگاه كه پيامبر را غسل مي‌داد به او چنين گفت: «بأبي أنت و أُمّي يا رسولَ الله لقد إنقطعَ بموتِك ما لَمْ يَنْقَطِعْ بموتِ غيرِك مِن النُبوّةِ و الأنباء و أخبارِ السماء... بأبي أنتَ و أُمّي اذكرنا عند ربِّك و اجْعلنا من بالك» [۳] پدر و مادرم فداي تو باد اي رسول خدا، با مرگ تو چيزي (وحي) منقطع گرديد، كه با مرگ ديگران منقطع نگرديده بود. ما را نزد پروردگارت ياد كن... ---------- 📚منابع: [۱]: صحيح بخاري، ج ۵، باب قتل ابي جهل، سيره ابن هشام: ۲: ۲۸۲ و غيره. [۲]: صحيح مسلم، ج ۲، باب ما يقال عند دخول القبر. [۳]: نهج البلاغه، بخش خطبه ها، شماره ۲۳۵. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 ؟ 🔹🌸 «بدعت» در لغت به معني كار نو و بي سابقه اي است كه بيانگر نوعي حسن وكمال درفاعل مي‌باشد، چنانكه يكي از صفات خداوند «بديع» است: (بَدِيعُ السَّمواتِ وَ الأَرض) (بقره: ۱۱۷). مفهوم اصطلاحي بدعت نيز آن است كه انسان چيزي را كه جزو شريعت نيست، به آن نسبت دهد، و كوتاهترين عبارت براي تعريف اصطلاح بدعت آن است كه بگوييم: إدْخالُ ما لَيْسَ مِنَ الدِّينِ في الدينِ. بدعت گذاري در دين از گناهان كبيره بوده و در حرمت آن هيچ ترديدي نيست. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «كُلُ بِدْعَةِ ضَلالَةٌ، وَكُلُّ ضَلالَة فِي النّار» [۱] . نكته مهم در مسأله بدعت، تنها اين است كه مفهوم بدعت به صورتي روشن تبيين شود تا بدعت از غير آن تميز داده شود در اين زمينه، براي درك حقيقت بدعت، بايستي به دو مطلب توجه نمود: ۱ بدعت، نوعي تصرف در دين، از طريق افزودن يا كاستن شريعت است. بنابراين، نوآوري‌هايي كه ربطي به دين و شريعت نداشته، بلكه به عنوان يك مسأله عرفي و عادي انجام گيرد، بدعت نخواهد بود (هرچند مشروع بودن آن مشروط به اين است كه ابداع و ابتكار مزبور در شرع محرّم و ممنوع نباشد). في المثل، بشر از نظر مسكن و پوشاك و ديگر وسايل زندگي همواره دست به نوآوريهايي مي‌زند و بويژه در عصر ما بسياري از روشها و ابزارهاي معمول زندگي دگرگون شده و براي نمونه لباس‌ها و خوراك‌هاي جديد پديد آمده است. بديهي است همه اينها يك نوع بدعت (به معني نورآوري) بوده، ولي ارتباط به بدعت در شرع ندارد. تنها، چنانكه گفتيم، حلال بودن آنها و استفاده از آنها مشروط به اين است كه مخالف با احكام و موازين شرع نباشد. مثلا، اختلاط زن و مرد بدون حجاب در مجالس و محافل، كه از ارمغانهاي فاسد غرب مي‌باشد، حرام است ولي بدعت نيست؛ زيرا كساني كه در اين محافل شركت مي‌كنند، اين كار را به عنوان يك عمل مشروع كه اسلام بر آن صحه نهاده انجام نمي دهند، بلكه احياناً با اعتقاد به اينكه امري مخالف شرع است، روي عدم مبالات تن به اين كار مي‌دهند. لذا گاه تنّبه يافته و تصميم جدّي مي‌گيرند كه ديگر در آن مجالس شركت نورزند. و يا چنانچه ملتي روز يا روزهايي را براي موسم شادي و گردهمايي معين كنند، امّا نه به اين قصد كه شرع چنين دستوري داده است، چنين كاري بدعت نيست، هرچند بايستي حلّيّت و حرمت آن از جهات ديگر مورد بحث و بررسي قرار گيرد. از اينجا روشن مي‌شود كه بسياري از نوآوريهاي بشري در زمينه هنر، ورزش، صنعت و غيره از قلمرو بدعت اصطلاحي بيرون بوده، و آنچه درباره آنها مطرح است مسأله حلال و حرام بودن آن‌ها از جهات ديگر است كه خود ملاك و مقياس خاص خويش را دارد. ۲ اساس بدعت در شرع به اين نكته باز مي‌گردد كه چيزي را به عنوان يك امر شرعي به كار برند، در حالي كه براي مشروعيت آن، اصل يا ضابطه اي در شرع وجود نداشته باشد؛ ولي هرگاه كاري را كه انسان به عنوان يك عمل ديني انجام مي‌دهد، دليل شرعي يي (به صورت خاص، يا كلّي و عام) بر مشروعيت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. از اين روست كه علامه مجلسي، عالم بزرگ شيعي، مي‌گويد: «البِدْعَةُ في الشَّرعِ ما حَدَثَ بَعْدَ الرَّسُولِ [بما انّه من الدين] وَ لَمْ يَكُنْ فِيهِ نَصٌ عَلي الخصوصِ وَ لا يَكُونُ داخلا في بَعْضِ العُمُوماتِ» [۱]: بدعت در شرع چيزي است كه پس از رسول گرامي حادث شده و دليل شرعي خاص يا عامّي نيز بر جواز آن در كار نباشد....... ---------- 📚منابع: [۱]: بحارالانوار: ۲: ۲۶۳؛ مسند احمد: ۴: ۱۲۶ ۱۲۷. [۱]: بحارالانوار، ۷۴: ۲۰۲. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 ؟ 🔹🌸 ابن حجر عسقلاني، دانشمند مشهور اهل سنت، نيز مي‌گويد: «البدعةُ ما أُحدثَ و ليس له أصل فِي الشرع، و ما كانَ له أصل يدلّ عليه الشّرع فليس ببدعة» [۱]: بدعت چيزي است كه (پس از پيامبر) پديد آمده باشد و دليلي حاكي از جواز آن در شريعت يافت نشود؛ و آن چيزي كه دليل و ريشه اي در دين دارد، بدعت نخواهد بود. بنابراين، هرگاه عملي را كه به شرع نسبت مي‌دهيم مستند به دليلي خاص يا ضابطه اي كلي در شرع باشد، مسلّماً بدعت نخواهد بود. صورت نخست (وجود دليل خاص) نياز به بيان ندارد. مهم توضيح قسمت دوم است، زيرا چه بسا ممكن است يك عمل ظاهراً حالت نوآوري داشته و در تاريخ اسلام بي سابقه باشد ولي معناً تحت ضابطه اي قرار گيرد كه شرع اسلام آن را به صورت كلي پذيرفته است. به عنوان نمونه، مي‌توان از سربازگيري عمومي ياد كرد كه امروزه در نوع كشورها اجرا مي‌شود. دعوت جوانان به خدمت زير پرچم به عنوان وظيفه ديني، هرچند حالت نوآوري دارد، ولي چون يك اصل و قاعده ديني پشتيبان آن است بدعت نخواهد بود. زيرا قرآن مي‌فرمايد: (وَأَعِدُّوالَهُمْ مَّااسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوّة) (انفال: ۶۰). بديهي است بر اثر تحوّلات جهاني، آموزش عمومي رزمي براي جوانان موجب آمادگي بيشتر در مقابل دشمن مترصد و گوش بزنگ است و عمل به روح آيه شريفه، در عصر ما، مقتضي همين امر است. از بيان فوق، بسياري از شبهات واهي حل مي‌شود. براي نمونه، انبوه مسلمانان جهان روز ميلاد پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) را جشن مي‌گيرند و گروهي اين امر را بدعت مي‌نامند! در حاليكه، طبق آنچه گفتيم، هرگز ملاك بدعت بر آن صادق نيست. زيرا استحباب اظهار محبت به پيامبر گرامي اسلام و خاندان او سلام الله عليهم اجمعين يكي از اصول مسلّم اسلام است كه اين گونه جشنهاي مذهبي جلوه و مظهري از آن اصل كلّي است. پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «لا يُؤْمِنُ أَحدُكُمْ حَتّي أَكونَ أحبَّ إِليهِ مِنْ مالِهِ وَ أَهلِهِ وَ النّاس أجْمَعين» [۱]: هيچكدام از شما مؤمن نخواهد بود، مگر آنكه من نزد او از خانواده وي و تمامي مردم، محبوبتر باشم. همانگونه كه يادآور شديم، بدعت بودن عمل در صورتي است كه براي آن مدرك صحيحي در شرع (به صورت خاص يا عام) وجود نداشته باشد، و بايد توجه نمود كه روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام)، به حكم حديث متواتر «ثقلين»، از مصادر شريعت و دلايل احكام ديني به شمار مي‌رود. و هرگاه حضرات معصومين سلام الله عليهم اجمعين بر جواز يا منع چيزي تصريح كنند، پيروي از گفتار آنان پيروي از دين بوده و مشمول عنوان بدعت گذاري در دين نخواهد بود. ---------- 📚منابع: [۱]: فتح الباري: ۵: ۱۵۶، ۱۷: ۹. [۱]: جامع الأُصول ۱: ۲۳۸. ❌کپی فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به حكم واجب 🌸🔹🔹 يكي از تعاليم قرآن اين است كه، در مواردي كه جان و عِرض و مال يك فرد مسلمان در اثر اظهار عقيده به خطر خواهد افتاد مي‌تواند عقيده خود را كتمان كند. در اصطلاح شرعي به اين امر «تقيه» گفته مي‌شود. جواز تقيه، نه تنها مدرك شرعي دارد، بلكه عقل و خرد نيز بر درستي و لزوم آن در شرايط خاص گواهي مي‌دهد. چه، از يك طرف حفظ جان و مال و آبرو لازم است، و از طرف ديگر عمل بر وفق عقيده يك وظيفه ديني است. امّا در مواردي كه اظهار عقيده جان و مال و آبروي شخص را به خطر مي‌افكند و اين دو وظيفه عملا با هم تزاحم و اصطكاك مي‌يابند، طبعاً حكم خرد آن است كه انسان وظيفه و تكليف مهمتر را بر ديگري مقدم بدارد. در حقيقت، تقيه سلاح ضعفا در مقابل اشخاص قدرتمند و بي رحم است، و پيداست كه اگر تهديدي در كار نباشد، انسان نه عقيده خويش را كتمان مي‌كند و نه برخلاف اعتقاد خود عمل مي‌نمايد. قرآن در مورد عمار ياسر (و كساني كه اصولا در چنگ كافران گرفتار شده و به رغم ايمان استوار قلبي خويش، صورتاً براي تخلص آنان لفظ كفر را بر زبان جاري مي‌كنند) چنين مي‌فرمايد: (مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِاْلإيمانِ) (نحل: ۱۰۶): كسي كه پس از ايمان به خدا كفر ورزد (به سزاي عمل خود مي‌رسد) مگر كسي كه از روي ناچاري و اجبار اظهار كفر كند، ولي قلبش به ايمان، قرص و محكم باشد. در آيه ديگر مي‌فرمايد: (لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ في شَيْء إِلاّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ يُحَذِّرُكُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَ إِلَي اللهِ الْمَصيرُ) (آل عمران: ۲۸): روا نيست مؤمنان كافران را به جاي مؤمنان وليّ خود گيرند، و هركس چنين كند پيوند خويش را با خداوند گسسته است؛ مگر اينكه خود را (براي ايمني از شر آنها) در حصن و حفاظِ تظاهر به قبول ولايتشان قرار دهيد. خداوند شما را از مخالفت با خويش بر حذر مي‌دارد و بازگشت همگان به سوي خدا است. مفسران قرآن در شرح اين دو آيه، همگي اصل تقيه را اصلي مشروع دانسته اند. [۱] . اصولا هركس مطالعه مختصري در تفسير قرآن و فقه اسلامي داشته باشد مي‌داند كه اصل تقيه از اصول اسلامي است و نمي توان آيات ياد شده در فوق و نيز عمل مؤمن آل فرعون و كتمان ايمان خويش و اظهار خلاف آن را (غافر: ۲۸) ناديده گرفت. و تقيه را به طور كلي منكر شد. ضمناً در خور ذكر است كه هرچند آيات تقيه در مورد تقيه از كافران وارد شده، ولي ملاك آن، كه همان حفظ جان و عرض و مال مسلمين در شرايط خاص و ناگوار است، اختصاص به كافران ندارد، و اگر اظهار عقيده و يا عمل شخص بر وفق آن، نزديك فرد مسلمان نيز موجب خوف شخص بر جان و مال و عرض خويش باشد، تقيه در اين مورد حكم تقيه از كافر را خواهد داشت. اين سخني است كه ديگران نيز به آن تصريح كرده اند. رازي مي‌گويد: مذهب شافعي اين است كه هرگاه وضع مسلمانان در ميان خود همان حالتي را به خود گرفت كه مسلمانان در ميان كفّار (حربي) دارند، تقيه براي حفظ جان جايز است. همچنين تقيه منحصر به ضرر جاني نبوده و حتي ضرر مالي نيز مجوّز تقيه است؛ زيرا احترام مال مسلمان هم مانند احترام خون مسلمان است، و اگر كسي در راه آن كشته شود، شهيد مي‌باشد. [۱] ...... ---------- 📚منابع: [۱]: تفسير طبري: ۳: ۱۵۳؛ تفسير رازي: ۸: ۱۱۳؛ تفسير نسفي، در حاشيه تفسير خازن: ۱: ۲۷۱؛ روح المعاني: ۳: ۱۲۱؛ مجمع البيان: ۳:... و ۱: ۴۳۰. [۱]: تفسير رازي: ۸: ۱۳. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به حكم واجب 🌸🔹🔹 به عقيده شيعه، تقيه در شرايطي واجب، ولي در برخي شرايط نيز حرام است، و انسان در آن شرايط نبايد به بهانه اينكه جان و مال وي به خطر مي‌افتد تقيه كند. گروهي تصور مي‌كنند كه شيعه مطلقاً تقيه را واجب مي‌داند، در حالي كه اين تصور غلط بوده و روش پيشوايان شيعه هرگز چنين نبوده است. زيرا آنان با در نظر گرفتن شرايط و رعايت مصالح و مفاسد، در هر زماني راهي خاص و مناسب را انتخاب مي‌كردند و لذا مي‌بينيم كه گاه تقيه نكرده و جان و مال خود را در راه اظهار عقيده فدا مي‌كردند. اصولا پيشوايان معصوم شيعه غالباً به وسيله شمشير يا زهر جفاي دشمنان به شهادت رسيده اند، در حالي كه يقيناً اگر آنان به حاكمان عصر خويش چهره خوش نشان مي‌دادند، قدرتمندان حاكم چه بسا بزرگترين و عالي ترين مقامات را نيز در اختيار آنان مي‌نهادند؛ ولي آنها خوب مي‌دانستند كه تقيه في المثل در برابر يزيد مايه نابودي دين و محو مذهب است. در شرايط كنوني نيز براي رهبران ديني مسلمين دو نوع تكليف وجود دارد: در شرايطي راه تقيه را در پيش گيرند؛ و در شرايط ديگر، كه اساس دين در خطر است، جان به كف گرفته به استقبال مرگ روند. در پايان يادآور مي‌شويم كه در تعليم و تبيين معارف و احكام ديني، تقيه موردي نخواهد داشت، كه مثلا دانشمندي كتابي را بر اساس تقيه بنويسد و عقايد انحرافي و خلاف را، به عنوان عقايد شيعه، در جامعه منتشر سازد! به همين جهت است كه مي‌بينيم در طول تاريخ شيعه، هيچ گاه كتابي در زمينه عقايد و احكام بر اساس تقيه نوشته نشده است، بلكه علماي شيعه در سخت ترين شرايط نيز عقيده خويش را اظهار داشته اند. البته ممكن است در ميان آنان پيرامون اصل يا مسأله اي خاص اختلاف نظر وجود داشته باشد، ولي هرگز در طول تاريخ يك بار هم اتفاق نيفتاده كه دانشمندان شيعه رساله يا كتابي را به بهانه تقيه بر خلاف آرا و عقايد مسلّم اين مذهب بنويسند. در اينجا، به كساني كه فهم و هضم تقيه براي آنان سنگين بوده و تحت تأثير تبليغات سوء دشمنان شيعه قرار دارند، اكيداً توصيه مي‌كنيم كه يك دوره تاريخ شيعه را در عهد امويان و عباسيان، و حتي عثمانيها در تركيه و شامات، مطالعه كنند تا بدانند كه اين گروه براي دفاع از عقيده و پيروي از اهل بيت (عليهم السلام) چه بهاي گزافي را پرداخته اند، چه قربانيهايي داده، و چه مصايب تلخي را تحمل كرده اند، تا آنجا كه حتي از خانه و كاشانه خود به كوهها پناه برده اند. شيعيان، با وجود رعايت تقيه، چنين وضعي داشتند، حال اگر اين اصل را رعايت نمي كردند چه وضعي پيش مي‌آمد؟! و براستي آيا در آن صورت اثري از تشيع در جهان باقي مي‌ماند؟! اصولا بايد توجه داشت كه، اگر نكوهشي در تقيّه هست در اصل متوجه مسبّبان آن است. كساني مستوجب نكوهشند كه به جاي اجراي عدل و رأفت اسلامي، سخت ترين و كشنده ترين اختناقهاي سياسي و مذهبي را بر پيروان عترت نبوي (عليهم السلام) تحميل مي‌كردند و در حال حاضر هم مي‌كنند نه كساني كه از روي ناچاري براي حفظ جان و مال و ناموس خويش به تقيه پناه مي‌بردند! و شگفت اينجاست كه برخي كسان، به جاي نكوهش مسبّبان تقيه يعني ظالمان، تقيه كنندگان، يعني مظلومان را نكوهش كرده و متهم به نفاق مي‌كنند! حال آنكه فاصله «نفاق» با «تقيه» از زمين تا آسمان است: منافق، كفر را در دل خويش پنهان كرده و در ظاهر ابراز ايمان مي‌كند، در حالي كه مسلمان در حال تقيه، قلبي لبريز از ايمان دارد و صرفاً به علت ترس از آزار طاقت فرساي ظالمان، اظهار خلاف مي‌نمايد. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به اهل و آنان 🌺🍃🔹 مهرورزيدن و دوست داشتن پيامبر و خاندانش يكي از اصول اسلام است كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند. قرآن كريم در اين باره مي‌فرمايد: (قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهاد في سَبيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّي يَأْتِيَ اللهُ بِأَمْرِهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقينَ) (توبه: ۲۴): بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و بستگان شما و اموالي كه بدست آورده ايد و تجارتي كه از كساد آن بيم داريد و مسكن‌هاي مورد پسند شما، در نظرتان از خداوند و پيامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند، و خداوند جمعيت نافرمانبردار را هدايت نمي كند. و در آيه ديگر مي‌فرمايد: (الَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (اعراف: ۱۵۷): كساني كه به او ايمان آورده اند و او را تكريم كرده و كمك نموده اند و از نوري كه بر وي فرود آمده پيروي كرده اند، رستگارانند. خدا در اين آيه براي رستگاران چهار ويژگي مي‌شمارد: ۱ ايمان به پيامبر: (آمَنُوابه). ۲ تعزيز و تكريم او: (عَزَّروهُ). ۳ ياري كردن او: (نَصَرُوهُ). ۴ پيروي از نوري (قرآن) كه نازل شده است (وَاتَّبَعُوا النُّورَ الّذي أُنْزلَ مَعَهُ) با توجه به اينكه ياري كردن پيامبر در ويژگي سوم آمده است، قطعاً مراد از (عَزَّروهُ) در ويژگي دوم همان تكريم و تعظيم پيامبر است، و مسلماً، تكريم پيامبر مخصوص دوران حيات او نيست، همچنانكه ايمان به وي كه در آيه وارد شده، چنين محدوديتي ندارد. درباره محبت به خاندان رسالت كافي است كه قرآن آن را به صورت پاداش رسالت ذكر كرده و مي‌فرمايد: (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي) (شوري: ۲۳): بگو من براي اداي رسالت خداا از شما پاداشي نمي طلبم، جز محبت ورزيدن به بستگان و نزديكانم. محبت و تكريم نسبت به پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نه تنها در قرآن آمده، بلكه در احاديث اسلامي نيز بر آن تأكيد شده است، كه دو نمونه آن را يادآور مي‌شويم: ۱ رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «لا يُؤمِنُ أَحدُكُمْ حَتّي أَكُونَ عنده أَحبَّ مِنْ وُلْدِهِ وَالنّاسِ أَجْمَعين». [۱]: هرگز يك نفر از شما مؤمن واقعي نخواهد بود، مگر اينكه من براي او از فرزندانش و همه مردم محبوبتر باشم. ۲ در حديث ديگر مي‌فرمايد: ثَلاث من كُنّ فيه ذاقَ طعمَ الايمان: من كان لا شيء أحبُّ إليه من اللهِ وَ رَسُولِهِ، وَ مَنْ كان لَئِنْ يُحرق بالنّار أحبَّ اليه مِنْ أَنْ يرتدّ عن دينه، و مَنْ كانَ يُحبُّ للهِ وَ يبغضُ لله» [۲]: سه چيز است كه هركس داراي آن باشد، مزه ايمان را چشيده است: ۱ آن كس كه چيزي براي او از خدا و رسولش محبوب تر نباشد. ۲ آن كس كه سوخته شدن در آتش براي او محبوبتر از خروج از دين باشد. ۳ آن كس كه دوستي و دشمني او براي خدا باشد. محبت خاندان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز در احاديث اسلامي مورد تأكيد واقع شده است كه برخي را يادآور مي‌شويم: ۱ پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «لايؤمن عبد حتّي أكون أحبَّ إليه مُنْ نفسِه و تكونَ عترتي أحبَّ إليه من عترته، و يكون أهلي أحبَّ إليه من أهله» [۱]: مؤمن به شمار نمي آيد بنده اي مگر اينكه مرا بيش از خود دوست بدارد، و فرزندان مرا بيش از فرزندانش، و خاندان مرا فزون از خاندان خود، دوست بدارد. ۲ در حديث ديگر درباره عترت خود مي‌فرمايد: «مَنْ أحبّهم أحبّه الله و من أبغضهم أبغضه الله» [۲]: هركس آنها را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و هركس آنها را دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است. تا اين جا با دلايل وجوب مهر ورزيدن به پيامبر و عترتش و تكريم آنان آشنا شديم، اكنون سؤال مي‌شود:...... ---------- 📚منابع: [۱]: كنزالعمال: ج ۱، ص ۷۰ و ۷۲ و جامع الاصول: ج۱، ص ۲۳۸. [۲]: كنزالعمال: ج ۱، ص ۷۰ و ۷۲ و جامع الاصول: ج۱، ص ۲۳۸. [۱]: مناقب الامام اميرالمؤمنين تأليف حافظ محمد بن سليمان كوفي ج ۲ ح ۶۱۹ و ۷۰۰ و بحار الانوار ج ۱۷ ص ۱۳، علل الشرايع باب ۱۱۷ ح ۳. [۲]: كنزالعمال: ج ۱، ص ۷۰ و ۷۲ و جامع الاصول: ج۱، ص ۲۳۸. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به اهل و آنان 🌺🍃🔹 تا اين جا با دلايل وجوب مهر ورزيدن به پيامبر و عترتش و تكريم آنان آشنا شديم، اكنون سؤال مي‌شود: ۱ سودي كه امت از مهر ورزيدن به پيامبر و عترت او مي‌برد چيست؟ ۲ شيوه مهر ورزي و تكريم نسبت به پيامبر و خاندان او چيست؟ درباره مطلب نخست يادآور مي‌شويم: محبت به انسان با كمال و با فضيلت، خود نردبان صعود به سوي كمال است، هرگاه انساني فردي را از صميم دل دوست بدارد، كوشش مي‌كند خود را با او همگون سازد و آنچه كه مايه خرسندي او است انجام داده، و آنچه او را آزار مي‌دهد ترك نمايد. ناگفته پيداست وجود چنين روحيه اي در انسان مايه تحول بوده و سبب مي‌شود كه پيوسته راه اطاعت را در پيش گيرد و از گناه بپرهيزد. كساني كه در زبان اظهار علاقه كرده ولي عملا با محبوب خود مخالفت ميورزند، فاقد محبت واقعي مي‌باشند، امام صادق (عليه السلام) بر اين موضوع با دو بيت استدلال كرد و فرمود: تعصي الإلهَ وَ أنتَ تُظْهِرُ حبَّه هذا لَعمْري في الفعال بديعٌ لو كان حبُّكَ صادقاً لأطعتَه إنّ المُحبَّ لِمَن يُحبُّ مطيعٌ [۱] . «خدا را نافرماني مي‌كني و اظهار دوستي مي‌نمايي، به جانم سوگند، اين كار شگفتي است. اگر در ادعاي خود راستگو بودي او را اطاعت مي‌كردي، زيرا كه محبّ مطيع محبوب خود مي‌باشد». اكنون كه برخي از ثمرات مهر ورزي به پيامبر و خاندان او روشن شد، بايد به شيوه ابراز آن بپردازيم: مسلماً مقصود حب دروني بدون هيچ گونه بازتاب عملي نيست، بلكه مقصود مهري است كه در گفتار و رفتار انسان بازتاب مناسبي داشته باشد. شكي نيست كه يكي از بازتابهاي محبت به پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و خاندان او پيروي عملي از آنان است، چنان كه اشاره شد، ولي سخن در ديگر بازتابهاي اين حالت دروني است، و اجمال آن اين است كه هر گفتار يا رفتاري كه در نظر مردم نشانه محبت و وسيله گرامي داشت افراد به شمار مي‌رود، مشمول اين قاعده مي‌باشد، مشروط بر اينكه، با عمل مشروع او را تكريم كنند، نه با عمل حرام. بنابراين، گرامي داشت پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و خاندان او در هر زمان خصوصاً در سالروز ولادت يا وفات يكي از شيوه‌هاي ابراز محبت و گرامي داشت مقام و منزل آنان است و آزين بندي در روزهاي ولادت و روشن كردن چراغ و برافراشتن پرچم و تشكيل مجلس براي ذكر فضايل و مناقب پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) يا خاندان او، نشانه محبت به آنان و وسيله ابراز آن به شمار مي‌رود و به اين خاطر تجليل پيامبر در ايام ولادت يك سنت مستمر، در ميان مسلمانان بوده است. ديار بكري در كتاب «تاريخ الخميس» مي‌نويسد: مسلمانان پيوسته ماه ولادت پيامبر را گرامي داشته و جشن مي‌گيرند و اطعام مي‌كنند و به فقرا صدقه مي‌دهند اظهار شادماني مي‌نمايند و سرگذشت ولادت او را بيان مي‌كنند، چه بسا كراماتي براي آنان ظاهر مي‌شود. عين اين سخن را عالم ديگري به نام ابن حجر عسقلاني در كتاب خود آورده است. [۱] ....... ---------- 📚منابع: [۱]: سفينة البحار: ۱: ۱۹۹. [۱]: المواهب اللدنية، ج ۲۱، ص ۲۷، تاريخ الخميس، ج ۱، ص ۲۲۳. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 به اهل و آنان 🌺🍃🔹 از بيان گذشته فلسفه سوگواري براي پيشوايان ديني نيز روشن مي‌گردد، زيرا هر نوع ترتيب مجلس براي ذكر مصائب آنان نوعي اظهار محبت و مهر ورزيدن است، اگر يعقوب ساليان درازي بر فقدان عزيزش يوسف گريه كرد و اشك ريخت [۱] ريشه آن، علاقه باطني او به فرزندش بود، پس هرگاه علاقمندان به خاندان رسالت در پرتو مهري كه به آنان دارند، در روزهاي درگذشت و شهادت آنان، اشك بريزند چه اشكالي دارد. اصولا تشكيل مجلس براي فقدان عزيزان كاري است كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) آن را در جنگ اُحد پي ريزي كرد آنگاه كه از گريه زنان انصار بر شهداي اُحد آگاه گشت، و به ياد عموي بزرگوار خود افتاد و فرمود: «وَلكِنَّ حَمزَة لا بَواكيَ له» [۲]: ولي كسي بر حمزه گريه نمي كند». وقتي ياران پيامبر علاقه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را به برپايي مجلس عزا براي عمويش احساس كردند، از زنان خود خواستند تا مجلسي برپا كرده و بر عموي پيامبر سوگواري كنند. مجلس تشكيل شد، و رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از ابراز عواطف آنان تقدير، و در حقّ آنان دعا كرد، و فرمود «رحمَ اللهُ الأَنصارَ»، سپس از سران انصار خواست از زنان بخواهند تا به خانه‌هاي خود باز گردند. [۳] . گذشته از اين، سوگواري براي پيامبر و امامان و شهيدان راه حق، فلسفه ديگري نيز دارد و آن اينكه بزرگداشت ياد آنان مايه حفظ مكتب آنهاست، مكتبي كه اساس آن را فداكاري در راه دين و تن ندادن به ذلّت و خواري تشكيل مي‌دهد. و منطق آنان اين است كه «مرگ سرخ به از زندگي ننگين است» و از اين رو است كه در هر عاشوراي حسيني اين منطق احياء مي‌گردد و ملت‌ها از نهضت او، درس آموخته و مي‌آموزند. مطلب ديگر اينكه خردمندان جهان در نگهداري آثار نياكان خود كوشا بوده و آن را تحت عنوان «ميراث فرهنگي» از گزند روزگار حفظ مي‌كنند، و با صرف هزينه هايي، به عنوان آثار ملي و يا مفاخر گذشتگان از آن حراست مي‌نمايند، زيرا آثار گذشتگان حلقه اتصال بين قديم و جديد بوده و حركت ملتها را در سير ترقي و تعالي به روشني بيان مي‌كند. مسلمانان براساس همين رسم در طول تاريخ، آثار به جا مانده از رسول گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) و فرزندان او را از گزند روزگار حفظ كرده اند، و مي‌گويند: شخصيتي الهي فزون از چهارده قرن قبل به مقام نبوت برگزيده شد، و با برنامه بسيار مترقي به اصلاح جامعه پرداخت و تحولي عميق كه هم اكنون مردم جهان از آن بهره مندند پديد آورد پس حفاظت زادگاه او، محل عبادت و نيايش او، نقطه اي كه در آنجا به پيامبري برانگيخته شده و نقاطي كه در آنجا به سخنراني پرداخت، و مناطقي كه در آنجا به دفاع شرافتمندانه دست زده و صدها علائم و آثار او وظيفه تمام مسلمانان جهان است و بايد در حفظ اين آثار بكوشند، و لوحه‌هايي بر آنها نصب كنند. امّا متأسفانه وهّابيان به اين اصل عقلائي و خداپسند عمل نمي كنند و به جاي اينكه در راه بقاء اين آثار بكوشند آنها را محو مي‌نمايند؟!!! ---------- 📚منابع: [۱]: يوسف: ۱۸۴. [۲]: سيره ابن هشام: ۱: ۹۹. [۳]: مدرك قبل، و مقريزي در امتاع الأسماع: ۱۱: ۱۶۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 همگي مي‌دانيم كه وضو يكي از مقدمات نماز است. در سوره مباركه مائده مي‌خوانيم: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَي الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ) (مائده: ۶): اي افراد با ايمان هرگاه براي نماز بپا خاستيد صورت و دستهاي خود را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا كعبين مسح كنيد. در جمله نخست (وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِق) لفظ «أيدي» به كار رفته كه جمع «يد» است و از آنجا كه اولا كلمه يد در زبان عربي استعمالات مختلفي داشته و گاه به انگشتان دست، گاه به انگشتان تا مچ، گاه به انگشتان تا آرنج، و گاه به كلّ دست از سر انگشتان تا كتف اطلاق مي‌شود، و ثانياً مقدار واجب شستن دست در وضو فاصله ميان مرفق تا سر انگشتان است، لذا قرآن لفظ (إِلَي الْمَرافِق) را به كار برده تا مقدار واجب را بيان نمايد بنابراين كلمه «الي» در «الي المرافق» بيانگر مقدار «مغسول به» است، نه «كيفيت» غَسل و شستشوي دست (كه مثلا از بالا به پايين صورت گيرد يا از پايين به بالا)، بلكه كيفيت شستشو مربوط به عرف و عادت مردم است كه معمولا هنگام نظافت از بالا به پايين مي‌شويند و امامان معصوم كه تفسير قرآن را از آنان بايد آموخت با نقل وضوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مسأله وجوب از بالا به پايين شستن را يادآور شده اند. از اين رو شيعه اماميه معتقد است كه در هنگام وضو صورت و دستها را بايستي از بالا به پايين شست و خلاف آن را صحيح نمي داند. مطلب ديگر، مسئله مسح پاها در وضو است. شيعه مي‌گويد بايد پاها را، مسح كرد، نه غَسل؛ و دليل وي نيز به صورت خلاصه اين است كه ظاهر آيه ششم سوره مائده حاكي از آن است كه انسان نمازگزار به هنگام وضو دو وظيفه دارد: يكي شستن (در مورد صورت و دست) و ديگري مسح (در مورد سر و پاها). اين مطلب از تقارن و مقايسه دو جمله زير روشن مي‌شود: ۱ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَي الْمَرافِقِ) ۲ (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَي الْكَعْبَيْنِ) چنانچه ما اين دو جمله را به فرد عرب زباني كه ذهن او مسبوق به فتواي فقهي خاصي نباشد ارائه كنيم، بي ترديد خواهد گفت كه طبق اين آيه وظيفه ما نسبت به صورت و دست، شستن؛ و نسبت به سرو پاها، مسح است. از نظر قواعد ادبي، لفظ (أرجلكم) بايد عطف بر كلمه (رؤوسكم) باشد كه نتيجه آن همان مسح پاهاست، و نمي توان آن را بر جمله پيشين (و أيديكم) عطف كرد كه نتيجه آن شستن پاها مي‌باشد. زيرا لازمه اين امر آن است كه ميان معطوف (وَأرجلكم) و معطوفٌ عليه (وأيديكم) جمله معترضه (فامسحوا برؤوسكم) قرار گيرد، كه از نظر قواعد عربي مناسب نيست و مايه اشتباه در مقصود مي‌باشد. و روايات متواتر از ائمه اهل بيت حاكي است كه وضو از دو چيز تشكيل يافته است: غَسْلَتان و مَسْحَتان؛ يعني دو شستن و دو مسح كردن و امام باقر (عليه السلام) در حديثي ضمن توضيح وضوي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل مي‌كند كه آن حضرت پاهاي خود را مسح كرد. در خور ذكر است كه نه تنها ائمه اهل بيت در هنگام وضو پاها را مسح مي‌كردند، بلكه گروهي از صحابه و تابعين نيز بر اين رأي بودند، ولي بعدها به عللي نزد عدّه اي از مسلمانان مسح تبديل به غسل گرديد كه مشروح آن در كتب فقهي آمده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 علي 🌸🔹 علماي شيعه اماميه به پيروي از حديث‌هايي كه از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و امامان معصوم (عليهم السلام) به آنها رسيده اتفاق نظر دارند كه «حيّ علي خيرالعمل» جزء اذان و اقامه است و بدون آن اذان و اقامه ناقص است. و اهل تسنن هم قبول دارند كه «حيّ علي خيرالعمل» در زمان رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در اذان گفته مي‌شده است اما به استناد برخي روايات كه به نظر شيعه بي اعتبار است مي‌گويند اين جمله از اذان نسخ شده است و از اين رو آن را در اذان واقامه نمي گويند. و همچنين شيعه با استناد به روايات اهل بيت (عليهم السلام) مي‌گويد جمله «الصلوة خير من النوم» كه اهل تسنن در اذان نماز صبح مي‌گويند، جزء اذان نبوده و افزودن آن به اذان به عنوان اينكه جزء اذان مي‌باشد بدعت و حرام است. و اينكه شيعيان در اذان و اقامه جمله «اشهد ان علياً ولي الله» و امثال آن را مي‌گويند نه به خاطر آن است كه اين جمله را جزء اذان و اقامه مي‌دانند بلكه همانطور كه فقهاي شيعه فرموده اند اين جمله جزء اذان و اقامه نيست و شيعيان با قصد جزئيت نمي گويند. بلكه به عنوان اظهار تشيّع و شعار شيعه گفته مي‌شود و اشكالي هم ندارد. بسته خواندن 🌺🔸 از مسائلي كه ميان شيعه و بخشي از اهل تسنن (نه همه آنها) اختلاف است مسأله قرار دادن دست راست را روي دست چپ و قرار دادن آن بالاي ناف يا پايين ناف در حال ايستادن در نماز است در فقه شيعه اين كار حرام و بدعت بشمار آمده اما بخشي از اهل تسنن اين كار را جائز يا مستحب مي‌دانند. دليل شيعه گفتار امامان معصوم (عليهم السلام) است كه به حكم حديث ثقلين كه پيشتر ياد شد براي همگان حجّت است. زراره از امام باقر (عليه السلام) نقل مي‌كند كه فرمود: بر تو باد به اقبال در نماز، و از قرار دادن دست راست روي دست چپ اجتناب كن. زيرا اين عمل از كارهاي مجوس است. [۱] . محمد بن مسلم از امام صادق (عليه السلام) يا امام باقر (عليه السلام) نقل مي‌كند كه به آن حضرت عرض كردم شخصي دست راستش را در حال نماز روي دست چپ خود مي‌گذارد حضرت فرمود نبايد اين كار انجام شود. [۱] . و ابن رشد قرطبي كه از علماي بزرگ اهل تسنن است گويد: روايات صحيحه اي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) وارد شده كه در آنها خصوصيات نماز پيامبر ذكر شده اما از دست روي دست گذاشتن سخني به ميان نيامده است... [۲] . ---------- 📚منابع: [۱]: وسائل الشيعه، ج ۴، ص ۱۲۶۴ چاپ بيست جلدي. [۱]: وسائل الشيعه ۴: ۱۲۶۴. [۲]: بداية المجتهد ۱۳۷: ۱. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 بعد از سوره 🌺🔹 از كارهايي كه اهل تسنن در نماز انجام مي‌دهند گفتن «آمين» بعد از خواندن سوره حمد در نماز است. اما شيعه نه فقط گفتن آن را جايز نمي داند بلكه گفتن آن را باطل كننده نماز و بدعت مي‌داند و استدلال شيعه اين است: ۱ نماز از عبادات شرعي است كه حدّ و حدود آن را خود پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) بيان كرده است و هيچ كس حق ندارد به دلخواه خود چيزي به آن بيافزايد يا از آن بكاهد. و با مراجعه به رواياتي كه در آنها كيفيت نماز پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) بيان شده معلوم مي‌شود كه از آمين گفتن ياد نشده است از جمله روايت ابوحميد ساعدي است كه در سنن بيهقي ۲: ۱۰۵ و سنن ترمذي حديث ۳۰۴ ياد شده و در آن همه جزئيات نماز رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) ذكر شده و آمين گفتن بعد از سوره حمد در آن نيست. ۲ اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) كه گفتار آنها براي همه حجت است به خاطر حفظ سنّت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) از تحريف و بدعت، شيعيان را از گفتن آمين باز داشته اند. مرحوم شيخ كليني به سند خود از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌كند كه فرمود: هرگاه پشت سر امام جماعت نماز مي‌خواندي هنگامي كه امام جماعت از خواندن سوره حمد فارغ شد بگو الحمدلله رب العالمين و آمين مگو [۱] . بر 🌸🔹 شيعه به پيروي از احاديث اهل بيت (عليهم السلام) سجده بر زمين و آنچه از زمين مي‌رويد را صحيح مي‌داند و سجده مثلا بر فرش را صحيح نمي داند و اينكه شيعيان يك قطعه خاك به نام «مهر نماز» همراه دارند و يا در مساجد براي نماز گزاران آماده شده است براي اين است كه همه جا سنگ يا خاك يا چيزي كه سجده بر آن جايز باشد يافت نمي شود و نيز در روايات امامان معصوم (عليهم السلام) بيان شده كه سجده بر خاك قبر امام حسين (عليه السلام) ثواب فراوان دارد و شيعه براي عمل به اين روايات و انجام اين مستحب به تربت سيدالشهدا (عليه السلام) سجده مي‌كند. يكي از دانشمندان گويد: از مهمترين اسرار استحباب سجده بر تربت حضرت امام حسين (عليه السلام) اين است كه نمازگزار هر روز در اوقات پنج گانه نماز هنگامي كه چشمش به تربت حسيني مي‌افتد به ياد فداكاري‌هاي آن حضرت و اصحاب و اهل بيت او مي‌افتد و معلوم است كه يادآوري اين چنين الگوهايي اگر مورد توجه خاص قرار گيرد اثر تربيتي معنوي عجيبي در انسان خواهد داشت. يادآوري: برخي از شيعيان در مدينه و مكّه سجاده حصيري به همراه خود دارند و روي آن نماز مي‌خوانند و بر آن سجده مي‌كنند؛ اين كار پيروي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) است. به اين دو حديث كه در دو كتاب از كتابهاي حديثي معتبر اهل تسنّن نقل شده است توجّه كنيد: ۱ ابن عباس مي‌گويد: «كان رسول الله (صلي الله عليه وآله) يصلي علي الخمرة» [۱] پيامبر (صلي الله عليه وآله) بر «خمره» نماز مي‌خواند. ترمذي پس از نقل حديث فوق مي‌نويسد: الخمرة: هو حصير صغير (خمره عبارت است از حصير كوچك). ۲ ابوسعيد خدري مي‌گويد: «دخلت علي النبي (صلي الله عليه وآله) فرأيته يصلّي علي حصير يسجد عليه» [۲] بر رسول خدا وارد شدم، ديدم بر حصيري نماز مي‌خواند، و بر همان سجده مي‌كند. بنابر اين ممانعت برخي از مأموران و روحانيان سنّي از اين كار، و اينكه به شيعيان به خاطر اين كار اعتراض مي‌كنند دليل بي اطلاعي آنان از كتابهاي خودشان است. ---------- 📚منابع: [۱]: وسائل الشيعة ۷۵۲: ۴. [۱]: سنن ترمذي ۱: ۲۰۷ چاپ سلفيه. [۲]: صحيح مسلم ۱: ۴۵۸، دارالفكر بيروت ۱۳۹۸ ه. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 بين نمازهاي و و و 🌸🔹🔹 بر هر مسلماني لازم است در شبانه روز پنج بار نماز بگزارد كه اوقات شرعي آنها در قرآن و سنت بيان شده است: از ظهر تا غروب وقت نماز ظهر و عصر است؛ از مغرب تا نيمه شب وقت نماز مغرب و عشاء؛ و از طلوع فجر تا طلوع آفتاب نيز وقت نماز صبح. شيعه آن طور كه در كتب فقهي توضيح داده شده معتقد است از ظهر تا غروب و از مغرب تا نيمه شب وقت مشترك دو نماز است، جز اينكه به مقدار چهار ركعت از اول وقت، مخصوص نماز ظهر و به مقدار سه ركعت از اول وقت مخصوص نماز مغرب و به مقدار چهار ركعت از آخر وقت، مخصوص نماز عصر و عشاء مي‌باشد. بنابراين، غير از دو وقت اختصاصي مذكور، انسان مي‌تواند هر دو نماز را در فاصله مزبور هر وقت خواست انجام دهد هرچند بهتر آن است كه آن‌ها را از هم جدا كند و هر يك را در وقت فضيلت خود انجام دهد. امام باقر (عليه السلام) مي‌فرمايد: «إذا زالت الشمسُ دَخَلَ الوقتان الظهرُ وَالعصرُ وإذا غابت الشمسُ دخل الوقتان المغربُ و العشاءُ الآخرة» [۱]: آنگاه كه خورشيد به وسط آسمان رسيد وقت انجام دادن نماز ظهر و عصر فرا مي‌رسد و آنگاه كه خورشيد غروب كرد هنگام انجام نماز مغرب و عشاء فرا مي‌رسد. امام صادق (عليه السلام) مي‌فرمايد: «إذا زالت الشمسُ فقد دَخَلَ وقتُ الظهر وَ العصر جميعاً إلا ان هذه قبل هذه، ثمّ أنت في وقت منهما جميعاً حتي تغيب الشمس» [۲]: هنگامي كه خورشيد به حدّ زوال رسيد وقت نماز ظهر و عصر فرا مي‌رسد؛ جز آنكه نماز ظهر قبل از نماز عصر انجام مي‌گيرد. آنگاه تو وقت داري كه آن دو را در هر وقتي خواستي بخواني تا زماني كه خورشيد غروب كند. امام باقر (عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) حكايت مي‌كند كه آن حضرت نماز ظهر و عصر را بدون هيچ عذر و علتي با هم به جاي آورد. [۳] . اصولا جواز جمع ميان دو نماز در برخي از موارد، مورد اتفاق همه فقهاي اسلام قرار دارد. در عرفه و مزدلفه همه فقها جمع ميان نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را جايز مي‌دانند، همچنانكه گروه زيادي از فقهاي اهل سنت جمع بين دو نماز را در سفر مجاز مي‌شمرند. تمايز شيعه از ديگران آن است كه با استناد به ادلّه فوق (در عين قبول افضليت انجام نمازها در وقت فضيلت خويش) جمع ميان دو نماز را مطلقاً جايز مي‌داند. حكمت اين امر نيز، همان گونه كه در احاديث بيان شده است، تسهيل امر بر مسلمانان است، و خود پيامبر گرامي در موارد زيادي بدون عذر (مانند سفر، بيماري و غيره) بين دو نماز جمع مي‌كرده تا كار را براي امت آسان سازد كه هركس بخواهد بين نمازها جمع كند و هركس بخواهد آنها را جدا از يكديگر انجام دهد. مسلم در كتاب صحيح خود نقل مي‌كند كه «صلّي رسولُ الله الظهرَ و العصرَ جميعاً والمغربَ والعشاءَ جميعاً في غير خوف ولا سفر» [۱]: رسول خدا نماز ظهر و عصر و نيز نماز مغرب و عشاء را با هم به جاي آوردند، بدون اينكه خوفي از دشمن باشد و يا در سفر باشند. در برخي از روايات به حكمت اين عمل اشاره شده است، چنانچه در يك روايت مي‌خوانيم «جَمَعَ النبّي (صلي الله عليه وآله وسلم) بين الظهر والعصر وبين المغرب والعشاء فقيل له في ذلك فقال صنعتُ هذا لئلاّ تحرج أمتي» [۱] پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را با هم به جاي آورد. علت اين امر از ايشان سؤال شد، فرمود: چنين كردم تا امّتم به رنج و سختي نيفتند. رواياتي كه درباره اقدام رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به جمع بين دو نماز، در صحاح و مسانيد وارد شده، متجاوز از بيست روايت است كه بخشي از آنها مربوط به سفر، و بخش ديگر در غير سفر و مرض و وقت باراني است. در برخي از آنها به حكمت جمع ميان نمازها، كه همان آسان شدن امر بر مسلمانان مي‌باشد، اشاره شده است و فقهاي شيعه از همين تسهيل استفاده كرده جمع بين دو نماز را مطلقاً جايز شمرده اند، و در عين حال خواندن نمازها را در پنج وقت (جدا جدا) افضل مي‌دانند. ---------- 📚منابع: [۱]: وسائل الشيعة: ج ۳، أبواب مواقيت، باب ۴، روايت ۱. [۲]: وسائل الشعه: ج ۳، أبواب مواقعيت، باب ۴، روايت ۴ و ۶. [۳]: وسائل الشعه: ج ۳، أبواب مواقعيت، باب ۴، روايت ۴ و ۶. [۱]: صحيح مسلم: ۲: ۱۵۱، كتاب صلاة المسافرين وقصرها، باب ۶، ج ۱، ص ۴۸۸ دارالفكر. [۱]: شرح زرقاني بر موطأ مالك، ج ۱، باب الجمع بين الصلاتين في الحضر و السفر، ص ۲۹۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 نماز 🌺 در فقه شيعه به پيروي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت (عليهم السلام) آمده: مستحب است انسان در مجموع شبهاي ماه رمضان هزار ركعت نماز بگزارد. ولي برگزاري اين نمازها به جماعت، بدعت است و بايد به صورت فُرادي برگزار شود. امام باقر (عليه السلام) مي‌فرمايد: نمازهاي مستحبي را نمي توان با جماعت خواند، و هر نوع بدعت در دين مايه گمراهي بوده و عاقبت آن آتش است. [۱] . امام رضا (عليه السلام) نيز در رساله خود كه پيرامون عقايد و واجبات و مستحبات و غيره نگاشته، يادآور شده است كه نماز مستحب را نمي توان به جماعت خواند، و اين كار بدعت است. [۲] . از بررسي تاريخچه برگزاري نماز تراويح (مستحب در شب‌هاي ماه رمضان) به صورت جماعت، كه در ميان اهل سنت متداول است، روشن مي‌شود كه اجتهاد به رأي، به اين عمل مشروعيت بخشيده، نه اينكه آيه يا روايتي دليل اين عمل باشد. در اين مورد طالبين مي‌توانند به مدارك ياد شده در پاورقي مراجعه نمايند. [۱] . يادآوري: يكي از اشتباهات اهل تسنن اين است كه از خواندن نماز مستحبي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب و نيز از خواندن نماز مستحبي بعد از نماز عصر تا غروب آفتاب منع مي‌كنند و مي‌گويند حرام است. در صورتي كه در فقه اهل بيت (عليهم السلام)، حرام نيست بلكه به قولي مكروه است و مكروه در اين قبيل موارد به معني اين است كه ثوابش كمتر است. 🌸 همه فقهاء اسلام معتقدند كه غنايم جنگي ميان جهادگران تقسيم مي‌شود، مگر يك پنجم آن كه بايد در موارد خاصي صرف شود كه در آيه كريمه قرآن وارد شده است: (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ... ) (انفال: ۴۱): بدانيد آنچه را كه به غنيمت مي‌گيريد، يك پنجم آن، از آن خدا و رسول او، و خويشاوندان وي، و يتيمان و تهيدستان و در راه ماندگان است... تفاوتي كه فقيهان شيعه با ديگر فقهاء دارند اين است كه سنّي‌ها خمس را منحصر به غنيمت جنگي دانسته و در غير آن قايل به چنين فريضه اي نيستند. و دليل آنان اين است كه اين آيه در مورد غنيمت جنگي وارد شده است. ولي اين مطلب از دو نظر صحيح نيست. اولا: در لغت عرب علاوه بر غنيمت جنگي، به هر چيزي كه انسان به آن دست يابد، غنيمت گفته مي‌شود، و اختصاص به غنيمت جنگي ندارد، چنانكه ابن منظور مي‌گويد: «الغنم الفوز بالشيء من غير مشقّة» [۱]: غنيمت، دست يافتن به چيزي است بدون مشقّت. و اصولا «غنيمت» در برابر «غرامت» است، هرگاه انساني بدون بهره گيري از چيزي محكوم به پرداخت مبلغي شود، نام آن غرامت، و آنگاه كه نفعي به دست آورد، غنيمت نام دارد. بنابراين، تخصيص آيه به غنايم جنگي دليلي ندارد و نزول آيه در غنايم جنگي «بدر» دليل بر اختصاص نيست. و ثانياً: در برخي از روايات وارد شده است كه پيامبر گرامي (صلي الله عليه وآله وسلم) پرداخت خمس را از هر نوع درآمد واجب كرده است. آنگاه كه گروهي از قبيله عبدالقيس حضور او رسيدند و گفتند: ميان ما و شما، مشركان حايل و مانع اند، و ما فقط در ماههاي حرام (كه امنيت برقرار است) مي‌توانيم نزد شما بياييم، دستوراتي را كه در سايه عمل به آن وارد بهشت گرديم و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم، بيان فرماييد، پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: شما را به ايمان فرمان مي‌دهم، آنگاه در تفسير ايمان فرمود: «شهادة أن لا إله إلا الله، و اقام الصلاة و إيتاء الزكاة، و ان تعطوا الخمس من المغنم» [۲]: شهادت بر يگانگي خدا، و بر پاداشتن نماز، و پرداختن زكات و اينكه يك پنجم درآمدها را بپردازند. مسلماً غنيمت در اين حديث درآمدهاي غير جنگي است، زيرا مي‌گويند: ما در نقطه اي هستيم كه دسترسي به پيامبر نداريم، يعني از ترس مشركان نمي توانيم به مدينه بياييم، اين گونه افراد كه در محاصره مشركان بودند توانايي جهاد با مشركان را نداشتند تا خمس غنيمت جنگ با آنان را بپردازند. علاوه دليل اصلي وجوب خمس از نظر شيعه روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام) است كه براي همه حجّت است بر لزوم پرداخت خمس از هر گونه درآمد تصريح كرده و نقطه ابهامي باقي نگذاشته است. [۱] . ---------- 📚منابع: [۱]: خصال: صدوق، ۲: ۱۵۲. [۲]: عيون اخبار الرضا، صدوق، ج۲، ص ۱۲۴. [۱]: ارشاد الساري: ۳: ۲۲۶: عُمدة القاري ۱۱۰: ۱۲۶؛ الاعتصام: ۲: ۲۹۱. [۱]: لسان العرب، كلمه غَنَم. قريب به اين معناست كلام ابن اثير در النهاية، و كلام فيروز آبادي در قاموس اللغة. [۲]: صحيح بخاري، ج ۴، ص ۲۵۰. [۱]: وسايل الشيعه، ج۶، كتاب خمس، باب اول. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 🍃🌺 شريعت اسلام، شريعت جهاني و ابدي است. و همه ي ابعاد و نيازهاي زندگي فردي و اجتماعي انسان را مورد توجّه قرار داده است. آئين اسلام براي آن كه بتواند به رسالت جهاني و جاويدان و همه ي جانبه ي خود جامه ي عمل بپوشاند براي شرايط غير عادي، احكام و قوانين ويژه ي آنها را مقرّر داشته است. يكي از نيازهاي طبيعي انسان، نياز به ازدواج است، اين نياز از نحوه ي آفرينش مرد و زن سرچشمه مي‌گيرد. قرآن كريم، آن را از نشانه‌هاي حكمت و قدرت الهي دانسته مي‌فرمايد: (وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ َلآيات لِقَوْم يَتَفَكَّرُونَ) [۱] ؛ در اين آيه ي كريمه به برخي از آثار سازنده و اهداف حكيمانه ي ازدواج اشاره شده است. ازدواج كانوني گرم و سرشار از محبت و مودّت را بنيان مي‌نهد و در سايه ي آن انسان به آرامش روحي دست مي‌يابد ازدواج سبب ادامه يافتن نسل بشر و تشكيل جوامع بشري مي‌شود كه منشا تمدن و تكامل مادي و معنوي انسان مي‌گردد: (وَاللهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْواجِكُمْ بَنينَ وَ حَفَدَةً وَ رَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ) [۱] ؛ در كنار اين اهداف و اغراض عقلاني، و معنوي، غريزه ي جنسي انسان نيز به طريق مشروع ارضاء مي‌گردد. و اين، خود نتايج معنوي بزرگي را به دنبال دارد. بدين جهت است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ازدواج را موجب حفظ نيمي از تديّن انسان دانسته و فرموده است: من تزوّج فقد احرز نصف دينه. و نيز بدين جهت است كه آن حضرت ازدواج را از محبوب ترين امور دانسته و فرموده؛ «ما بني في الاسلام بناء أحبّ اليّ من التّزويج». و ما اگر واقع بينانه به زندگي بشر و شرايط گوناگون آن بنگريم اين حقيقت را مي‌يابيم كه نيازهاي بشر در مسأله ي ازدواج به گونه اي است كه دو گونه ازدواج را طلب مي‌كند: يكي ازدواج دايمي و ديگري ازدواج موقت؛ ازدواج دايمي براي شرايط عادي و معمولي زندگي، و ازدواج موقت براي شرايط غير عادي، از قبيل سفر در مدتي طولاني و مواردي كه در اثر جنگ و حوادث ديگر، زناني، همسران خود را از دست مي‌دهند، و از طرفي هزينه ي ازدواج دايمي و مشكلات ديگر مانع از چند همسري مي‌باشد. شريعت مقدس اسلام، درست با توجه به واقعيت مزبور دو گونه از ازدواج دايمي و موقت را تشريع كرده است. در مورد ازدواج دايمي فرموده است: (وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِي الْيَتامي فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْني وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً) [۱] اگر از ازدواج با يتيمان از اين جهت كه مبادا با آنان به عدل رفتار نكنيد بيمناكيد، با زنان غير يتيم كه مورد پسند شماست ازدواج كنيد، دو همسر يا سه همسر يا چهار همسر مي‌توانيد برگزينيد، ولي اگر از اجراء عدالت ميان آنها بيمناكيد، به يك همسر بسنده كنيد. و در مورد ازدواج موقت فرموده است: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً) [۲]، از هر زني كه به طور مشروع كام برگرفتيد، آنچه را كه در مقابل اين كام جويي به عنوان مهر مقرر داشته ايد به او بپردازيد. دلايل اين كه اين آيه مربوط به ازدواج موقت مي‌باشد متعدد است يكي از آنها روايات اهل بيت (عليهم السلام) است كه آيه را به ازدواج موقّت (متعه) تفسير كرده اند. [۱] در احاديث اهل سنّت نيز اين تفسير از عدّه اي از صحابه و تابعان روايت شده است. ابن عباس و اُبيّ بن كعب و سعيدبن جبير و سدّي آيه را چنين قرائت مي‌كردند: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ [الي أجل مسمي ] فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَة) [۲] و مجاهد نيز گفته است: اين آيه در مورد ازدواج موقت نازل شده است. [۳] . فخرالدين رازي، پس از ذكر قرائت اُبيّ بن كعب و ابن عباس گفته است: «مسلمانان اين گونه قرائت را بر آن دو انكار نكردند. از اينجا به دست مي‌آيد كه درستي اين قرائت مورد قبول همه ي مسلمانان بوده است، در نتيجه مشروعيت ازدواج موقّت مورد اجماع مسلمانان بوده است. [۴] ....... ---------- 📚منابع: [۱]: روم: ۲۱. [۱]: نحل: ۷۲. [۱]: نساء: ۳. [۲]: نساء: ۲۴. [۱]: وسائل الشيعة، ج۱۴، ابواب المتعة، باب اول. [۲]: مقصود اين است كه آنان جمله ي «الي أجل مسمّي» را به عنوان تفسير به هنگام قرائت آيه اضافه مي‌كردند. [۳]: تفسير ابن كثير: ۲: ۲۴۴. [۴]: مفتايح الغيب: ۱۰: ۵۱ ۵۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
  🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 🍃🌺 و 🔹🌺🌺 ازدواج موقّت در چند حكم با ازدواج دايمي يكسان است كه عبارتند از: ۱ موانع ازدواج (محرّمات النكاح) ۲ شرايط لازم به هنگام عقد ازدواج مانند: در عده نبودن زن ۳ اجراي صيغه ي مخصوص ازدواج ۴ لزوم مهريه ۵ احكام مربوط به فرزندان و خويشاوندان ۶ احكام مربوط به ارث فرزندان از پدر و مادر و بالعكس ۷ لزوم عدّه پس از پايان يافتن ازدواج براي زن تفاوت‌هاي ازدواج موقت با ازدواج دايمي در امور ذيل است: الف) در ازدواج موقّت زن و شوهر از يك ديگر ارث نمي برند. ب) در ازدواج موقّت نفقه ي زن بر شوهر واجب نيست. ج) در ازدواج موقّت زن حق همخوابگي با شوهر ندارد. د) در ازدواج موقّت با پايان يافتن مدّت ازدواج اجراي صيغه ي طلاق لازم نيست. ه) پاره اي از تفاوت‌هاي ديگر كه در كتب فقه بيان شده است. در هر حال، ازدواج موقت با ازدواج دايمي هر دو از اقسام نكاح شرعي به شمار مي‌روند و در بسياري از احكام ازدواج يكسانند. اگر چه هريك احكام ويژه اي نيز دارند. روشن است كه داشتن احكام ويژه سبب تباين آن دو نخواهد بود چنان كه در ديگر احكام شرعي نيز چنين است، مثلا هبه ي معوّضه و غير معوّضه، و هبه ي به خويشاوند و غير خويشاوند احكام ويژه اي دارند، ولي همگي از اقسام يك نوع عقد شرعي به شمار مي‌روند كه هبه نام دارد. از مطالب پيشين روشن شد كه در اصل مشروعيت ازدواج موقّت ترديدي نيست، و اين مطلب مورد اجماع مسلمانان است، ليكن علماي اهل سنّت با استناد به برخي از دليل‌هايي كه به نظر شيعه بي اعتبار است مدعي نسخ اين حكم شده اند. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 🍃🌺 صحابه و ياران پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) كه در زمان حيات آن حضرت به او ايمان آورده و از محضر وي كسب معرفت كرده اند، نزد شيعيان از احترام خاصي برخوردارند، چه آنان كه در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از دنيا رفتند و يا شهيد شدند و چه آنان كه پس از درگذشت پيامبر در قيد حيات باقي ماندند. همه اينان، از حيث آنكه به پيامبر ايمان آورده و در كنار او بوده اند، از احترام برخوردارند، و هيچ مسلماني نيست كه به صحابه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) (از نظر اينكه صحابه پيامبر بوده است) بدگويي كرده يا اظهار بي مهري نمايد، و اگر چنين نسبتي به گروهي از مسلمانان بدهند نسبتي كاملا بي اساس است. ولي در كنار اين مسأله، مطلب ديگري وجود دارد كه بايستي بدون هيچ تعصّب يا حبّ و بغضي بدان رسيدگي كرد: آيا همه اصحاب، عادل و پرهيزگار و پيراسته از گناه بوده اند؟ يا آنكه حكم صحابه، از اين نظر، حكم بقيه مردم است كه نمي توان همگي آنان را عادل و پارسا دانست؟ بديهي است رؤيت پيامبر و مصاحبت با او، هرچند امري افتخارآميز است، ولي براي هيچ انساني مصونيت از گناه نمي آورد، و نمي توان به همه صحابه به يك نظر نگريست و همگي را عادل و پرهيزگار و پيراسته از گناه دانست، زيرا به شهادت قرآن، آنان در عين داشتن افتخار «صحابي بودن» از حيث ايمان و نفاق، و اطاعت و عصيان در برابر خدا و رسول به اصناف گوناگوني تقسيم شده اند كه با توجه به اين تقسيم بندي نمي توان همگان را يكسان انديشيد، و كلا عادل و پرهيزگار دانست. شكي نيست كه قرآن ياران پيامبر را در مواقع مختلف ستوده است. [۱] . في المثل از بيعت كنندگان با پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در جريان صلح حديبيه اظهار رضايت كرده ومي فرمايد: (لَقَدْ رَضِيَ اللهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ) (فتح: ۱۸). امّا اين ستايش، بيانگر رضايت خداوند از آنان در حال بيعت (إِذْ يُبايِعُونَكَ) است، و دلالت بر تضمين صلاح و رستگاري همه آنان تا پايان عمر ندارد. لذا اگر فرد يا افرادي از آنان بعداً راه خلاف در پيش گرفته باشند، مسلماً رضايت پيشين الهي، گواه بر پارسايي پيوسته و رستگاري ابدي آنان نخواهد بود. اين نوع آيات، بيانگر كمالي است كه اين افراد در آن حالت به دست آورده اند، و البته اگر تا پايان زندگي نيز آن كمال را پاس دارند، رستگار خواهند بود. بنابر آنچه گفته شد، هرگاه دلايل قاطعي از قرآن و سنت و تاريخ بر انحراف فرد يا افرادي گواهي داد، نمي توان به استناد به اين گونه ستايشها دلايل مزبور را رد كرد. از باب نمونه، قرآن كريم از برخي از صحابه به عنوان «فاسق» ياد مي‌كند و مي‌فرمايد: (إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات: ۶). در آيه ديگر نيز درباره وي مي‌فرمايد: (أَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ) (سجده: ۱۸). اين فرد، به گواهي قطعي تاريخ، «وليدبن عقبه» از صحابه پيامبر بوده است، كه در عين كسب دو فضيلت صحابي بودن و هجرت كردن، نتوانست اعتبار خود را حفظ كند و با جعل دروغ درباره طايفه بني مصطلق، خداوند از وي به عنوان فاسق ياد كرد. [۱] . با توجه به اين آيه و نظاير آن [۲] و نيز ملاحظه احاديثي كه در نكوهش برخي از صحابه در كتب حديث [۳] وارد شده و همچنين مطالعه تاريخ زندگي آنان نمي توان همه اصحاب پيامبر را عادل و پارسا دانست. آنچه كه در اينجا مورد بحث و بررسي است همانا مسأله «عدالت همه صحابه» است، نه سبّ صحابه. متأسفانه برخي ميان اين دو مسأله فرقي نگذاشته و مخالفان در مسأله نخست را به مطلب دوم متهم مي‌سازند. بنابراين شيعه اماميه، احترام به مصاحبت با پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) را مانع از داوري در افعال پاره اي از صحابه آن حضرت نمي داند و معتقد است كه معاشرت با پيامبر به تنهايي نمي تواند سبب مصونيت از گناه تا پايان عمر باشد. اساس داوري شيعه را نيز در اين باره، آيات قرآني و احاديث صحيح و تاريخ قطعي تشكيل مي‌دهد. ---------- 📚منابع: [۱]: سوره توبه آيه ۱۰۰، سوره فتح آيه‌هاي ۱۸ و ۲۹، سوره حشر آيه ۸ و ۹. [۱]: درباره دو آيه فوق به تفاسير مراجعه شود. [۲]: آل عمران: ۱۵۳ ۱۵۴. احزاب: ۱۲، توبه: ۴۵ ۴۷. [۳]: جامع الاصول، ج ۱۱. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 ✨🍂🍂 از دانشمندان 🌸🍃🍃 تمدن اسلامي مرهون تلاشهاي بي وقفه امت اسلامي است. آنان با داشتن مليتهاي گوناگون در سايه ايمان و عقيده، در اسلام و خدمت به آن ذوب شدند و همه تلاش خود را در مسير پيشبرد اهداف عالي اسلام بكار گرفتند، و در نتيجه تمدني را پايه گذاري كردند كه هم اكنون جامعه بشري مرهون آن تمدن درخشان است. امّا اين يادآوري لازم است كه شيعه در برافراشتن بناي شكوهمند تمدن اسلامي نقش مؤثري داشته است، كافي است در اينجا كتابهاي مربوط به علوم و تمدن اسلامي را ورق بزنيم كه همه جا نام دانشمندان شيعه مي‌درخشد. در ادبيات و علوم ادبي، كافي است كه پايه گذار آن اميرمؤمنان علي (عليه السلام) بوده و ادامه دهنده راه او شاگردش ابوالأسود دوئلي، و پس از آن شخصيت‌هاي شيعي كه غالباً در عراق مي‌زيستند، مانند: مازني (متوفاي: ۲۴۸)، ابن سكيت (متوفاي: ۲۴۴) ابو اسحاق نحوي (از ياران امام كاظم (عليه السلام) )، خليل بن احمد مؤلف كتاب «العين» (متوفاي: ۱۷۰)، ابن دريد مؤلف «الجمهرة» (متوفاي: ۳۲۱) و صاحب بن عبّاد، مؤلف كتاب «المحيط» (متوفاي: ۳۸۶). در علم تفسير، اوّلين مفسر پس از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) امير مؤمنان (عليه السلام) و ائمه اهل بيت (عليهم السلام) و پس از آنان اصحاب و شاگردان آنان بوده اند. و در طول چهارده قرن، صدها تفسير بر قرآن به صورت‌هاي مختلف نوشته اند. در علم حديث، شيعه بر ديگر فرق اسلامي تقدم داشته و سنت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) را، روزي كه نوشتن حديث در عصر خلفا ممنوع بود، با نوشتن و مذاكره، حفظ كردند. در اين باره مي‌توان از «عبدالله بن ابي رافع» و «علي بن أبي رافع» از ياران امام علي (عليه السلام) و سپس شخصيتهايي از شاگردان امام سجاد و حضرت صادق و باقر (عليهم السلام) ياد كرد. رُشد حديث در عصر حضرت صادق (عليه السلام) به جايي رسيد كه حسن بن علي الوشّاء مي‌گويد: و من در مسجد كوفه نهصد محدّث را ديدم كه همگان مي‌گفتند: حدثني جعفر بن محمد (عليهما السلام). [۱] . در قلمرو فقه، در مكتب پيشوايان اهل بيت (عليهم السلام) مجتهدان برجسته اي تربيت شده اند مانند: ابان بن تغلب (متوفاي: ۱۴۱)، زرارة بن اعين (متوفاي: ۱۵۰)، محمد بن مسلم (متوفاي: ۱۵۰)، صفوان بن يحيي بجلي مؤلف سي كتاب (متوفاي: ۲۱۰ ه) و صدها مجتهد توانا و محقق مانند شيخ مفيد، و سيد مرتضي و شيخ طوسي و ابن ادريس و محقق حلّي و علامه حلّي كه آثار گرانبهايي از خود به يادگار نهاده اند. شيعه نه تنها در اين علوم تلاشگر و خدمتگزار بوده، بلكه در ديگر علوم مانند تاريخ، رجال و درايه، شعر و ادب نيز خدمات شاياني را به جهان اسلام عرضه كرده است كه ذكر نام و اسامي آنان در اين مختصر نمي گنجد. آنچه گفته شد مربوط به علوم نقلي است، ولي در علوم عقلي مانند كلام و فلسفه بر تمام مذاهب، تقدم داشته اند، زيرا شيعه بيش از تمام فرقه‌هاي اسلامي به عقل بها داده است. و با الهام از گفتارهاي اميرمؤمنان و فرزندان معصوم او (عليهما السلام) در تبيين عقايد اسلامي بيش از حد كوشش كرده، و متكلمان عاليقدر و فلاسفه بزرگ به جهان اسلام تحويل داده است، و كلام شيعي يكي از پربارترين مكاتب كلام اسلامي است كه علاوه بر كتاب و سنت از عقل و خرد به نحو شايسته بهره مي‌گيرد. يكي از پايه‌هاي تمدن علمي، شناخت عالم طبيعت و قوانين آن است، و در عصر حضرت صادق (عليه السلام) شاگرد نامدار او جابربن حيان در علوم طبيعي به پايه اي رسيد كه او را امروز پدر شيمي مي‌نامند. و در تدوين علوم جغرافيا، يعقوبي (متوفاي: ۲۹۰) نخستين جغرافي دان است كه كتابي به نام «البلدان» نگاشت. اين تلاش همه جانبه توسط دانشمندان شيعي از قرن نخست هجري تا به امروز ادامه داشته و در اين راه حوزه‌ها و مدارس و دانشگاههاي فراواني تأسيس كرده اند كه پيوسته در راه علم و دانش خدمتگزار بشريت بوده است. آنچه گفته شد اشاره اي گذرا به نقش شيعه در علم و تمدن اسلامي بود. براي آگاهي بيشتر به كتابهاي مربوط به اين موضوع رجوع فرماييد. [۱] . ---------- 📚منابع: [۱]: رجال نجاشي، شماره ۷۹. [۱]: فهرست ابن نديم، رجال نجاشي، فهرست شيخ طوسي، تأسيس الشيعة، الذريعة إلي تصانيف الشيعة، أعيان الشيعة، و جلد ششم از بحوث في الملل و النحل و كتب ديگر. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫