🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری
⬅️ تغییر نیت ها....⁉️
✅ این آفت از نوع تغییر جهت دادن #اندیشه_ها است از نوع انحراف یافتن مسیر #نیت_ها است، #نهضت_خدایی باید برای خدا آغاز یابد و برای خدا ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه ی غیر خدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شاملش گردد، وگرنه بادِ #غیرت_خدایی به صد خار، پریشان دلش می نماید؛
✅ آنکه #نهضت_خدایی آغاز می کند باید جز به خدا نیندیشد، توکلش بر ذات مقدّس او باشد و دائما حضور ذهنی داشته باشد که در حال بازگشتن به او است.
✅ قرآن از زبان شعیب پیغمبر نقل می کند: اِن اُریدُ اِلَّا الاِصلاحَ مَا استَطَعت و ما تَوفیقی اِلّا بِالله عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وِ اِلَیهِ اُنیبُ(هود/۸۸) هنگامی که گروهی از مجاهدینِ اسلام نبردی را پشت سر گذاشته و به مدینه بر می گشتند رسول خدا به آنها فرمود: "مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر بقی علیهم الجهاد الاکبر" آفرین بر گروهی که جهاد کوچک تر را انجام داده اند و #جهاد_بزرگ_ترشان باقی است. گفتند: یا رسول الله جهاد بزرگ تر چیست؟ فرمود #جهاد_با_هوای_نفس.
✅ #پاک نگهداشتن #اندیشه_و_نیت در مراحل نفی و انکار که همه سرگرمی ها و درگیری با دشمن بیرونی است، #آسان_تر است. همین که نهضت به #ثمر رسد و نوبت سازندگی و اثبات، که ضمنا پای #تقسیم_غنائم هم در میان است برسد حفظ #اخلاص بسی #مشکل_تر است.
✅ قرآن کریم در سوره ی مائده که آخرین سوره یا از آخرین سوره های قرآن است و بالاخره در دو سه ماه آخر عمر رسول اکرم نازل شده است و زمان، زمانی است که مشرکین یکسره به زانو در آمده اند و #خطری از ناحیه ی #آنها اسلام را #تهدید نمی کند و در همین وقت در غدیر خم تکلیف #امامت روشن، امامت و خلافت علی علیه السلام به امر خداوند اعلام می شود؛ یک اعلام از ناحیه ی #خدا به همه ی مسلمانان می نماید، و آن این که تا کنون از دشمن می ترسیدید که #ریشه_ی_شما را برکَنَد؛ اکنون #نگرانی از ناحیه ی من است؛ از این پس از کافران و دشمنان خارجی نترسید. از #من بترسید که در #کمین شما هستم. اَلیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِن دینِکُم فلاتَخشَوهُم و اخشَون(مائده/۳)
✅ #یعنی_چه ؟؟ یعنی جامعه ی اسلامی از این پس از درون خود #تهدید می شود که راه انحراف از مسیر خداییِ اخلاص پیش گیرد و خدا را فراموش کند. سنت لایتغیر خداست که هر ملتی از درون و از جنبه ی #اخلاقی تغییر کند و #عوض شود، خداوند متعال #سرنوشت آنها را #تغییر دهد: اِنَّ الله لایُغَیِّرُ ما بِقَوم حَتّی یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم(رعد/۱۱)
✅ خداوند وضع و سرنوشت مردمی را عوض نمی کند، مادامی که آن ها خود را و آن چه به اندیشه ها و رفتارهای خودشان مربوط است #تغییر ندهند. (از کتاب بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، صص۹۹_۸۷)
📚 از کتاب تابلوهای خطر
📩 سمیّه خیرزاده اردکان
👈 در این زمان باید اندیشه های ناب شخصیتهای بزرگ انقلاب اسلامی همچون آیت الله اُستاد مطهری، آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله طالقانی، دکتر علی شریعتی و آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید از #نو مرور کرد و به #کار بست.
@zarrhbin
🍃 ودر بین اولاد زمانیکه نوبت رفتن به خانه ی دخترش فرا می رسید، روزها را نیز آنجا می ماند چون همیشه با تک دخترش راحت بود و به قول معروف با او رودرواسی نداشت، ملکه خانم هم سعی می کرد همانطور که برای مادر کم نگذاشته بود، برای پدر نیز کم نگذارد، بنابراین هنگامی که پدر مهمان خانه اش بود، با رویی گشاده و لبخندی برلب از حضورش استقبال می نمود و ناهار و شام، هر چه که پدر دوست داشت برایش تهیه می کرد و هنگامی که آغ بابا می خواست خانه ی دختر را ترک کند، #دختر با مهربانی پیشانی پدر را می بوسید و او را بدرقه می کرد.
🍂 چند سالی به همین شیوه گذشت تا اینکه پدربزرگ دیگر توان رفتنِ به مغازه را در خود ندید و به حدی بیماری بر او چیره شد که حتی نتوانست به خانه ی فرزندانش نیز برود و تصمیم گرفت در خانه بماند و از آنها خواست شبها به نوبت به نزد او بیایند؛
🍃 اما متاسفانه پدربزرگ هر روز از نظر جسمانی ضعیف و ضعیف تر می شد و وضعیت موجود، حاکی از از غیر طبیعی بودن بیماری داشت تا اینکه پزشکان تشخیص دادند که #تومورهای_سرطانی، ریه های آغ بابا را درگیر نموده است و این خبر برای ما غیرمنتظره، و باورش بسیار مشکل بود. اما پدربزرگ همیشه در زندگی آنقدر مقاوم بود که ما فکر می کردیم در برابر بیماری نیز طاقت خواهد آورد، ولی #سرنوشت چیز دیگری را رقم زده بود و بیماری به حدّی پیشرفت کرده بود که شیمی درمانی هم جواب نمی داد تا جایی که پزشکان داروهای پدربزرگ را نیز قطع کردند، ولی ما با خود می گفتیم: #معجزه فراتر از داروهای پزشکان است.
🍂 بنابراین آغ بابا را از بیمارستان به خانه آوردیم ولی نمی توانستیم شاهد رنج او باشیم، چرا که از طریق سُرُم به او غذا می دادیم و با دستگاه اکسیژن نفسهایش را می شمردیم، #روزها می گذشت و وضعیت آغ بابا هر روز بدتر می شد، و نیاز او به دستگاههای مختلف بیشتر و بیشتر، از یک طرف نیاز به تختخواب مخصوص و تشک برقی که مانع از زخم بستر می شد و از طرف دیگر به دستگاههایی چون ساکشن و اکسیژن که خوشبختانه بعضی از این وسایل را خود بیمارستان در اختیار بیماران درون منزل قرار می داد اما متاسفانه مدت زمان استفاده از آن محدود و تقاضا کننده زیاد بود.
🍃 پدربزرگ هر روز جلوی چشمان ما ضعیف و ضعیف تر می شد، تا جایی که دیگر نتوانست جلوی بیماری #سرطان دوام بیاورد و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به اصطلاح عوام، خداوند عزیزش نمود.
📌 و امّا ما از مریضی و رفتن آغ بابا #درسهایی آموختیم که شاید برای شما مخاطب محترم و بزرگوار، خالی از پند و اندرز نباشد، اول اینکه همه ی آدم ها در جایگاه خود عزیز و محترمند و در این بین پیر و جوان نداریم و رفتنشان فقدانی است. دوم، حکمت و مصلحت امور به دست خداوند بلند مرتبه است و گاهی رفتن آدمها بر زجر ماندنشان اولویت دارد. سوم اینکه داغ عزیز، آدم ها را به هم نزدیک می کند ولی ای کاش تا هستیم و در کنار هم نفس می کشیم، قدر هم را بدانیم و در برابر مشکلات، پشت هم را خالی نکنیم. چهارم اینکه سنت زیبای #وقف را از یاد نبریم و بدانیم وقف کردن تنها #مختص به زمین و ملک یا مفاتیح الجنان و چادر نماز و ظرف و کاسه نیست. گاهی وقتها با وقف نمودن یک دستگاه اکسیژن یا دستگاه ساکشن یا ویلچر و حتی وسایل تخصصی پزشکی می توانیم جان انسان ها را #نجات دهیم و از این طریق باقیات الصالحاتی را از خود به یادگار بگذاریم.
🌹 آغ بابا رفت اما طنین صدای مهربانش و قصّه های دلنشین شبهای یلدایش و صدای ملکوتیش هنگامی که به تنهایی در خانه برای سیّد و سالار شهیدان در ماههای محرم نوحه سرایی می کرد و عزاداری می نمود، همچنان گوش هایمان را نوازش می دهد و ان شاءالله بهشت برین، جایگاه تمام پدربزرگها و مادربزرگهای مهربان و رفته از این دنیای فانی باشد. آمین
✍ سمیّه خیرزاده اردکان
🔹 این هم قصه ای بود از داستانهای کتابی که اگر #الله کند یاری، چاپ خواهد شد.
@zarrhbin
🍂 روزها می گذشت و همه این #راز بزرگ را درون سینه ی خود نگاه داشته بودند، از فامیل و همسایه گرفته تا دوست و آشنا، امّا به قول قدیمی ها "حرف دنیا که برای همیشه پنهان نمی ماند!" تا اینکه مهلا به سن #دبیرستان رسید و از قضا یکی از دوستانش از شباهت ظاهری او با دختر عمویش که دو سال از او بزرگتر بود گفت و از او سئوال کرد: مهلا هیچ وقت از خود نپرسیدی چرا تک فرزندی؟ و یا اینکه چرا اینقدر به دختر عموهایت شباهت داری؟ تو می دانی با آنها خواهر هستی؟ مهلا که با شنیدن این حرف ها نمی دانست چه عکس العملی نشان دهد به دوستش گفت: تو #دروغ می گویی، تو نسبت به من حسودی می کنی که این حرف ها را می زنی!!
🍃 آن همکلاسی که از همسایه های قدیمی عمو رضا بود، گفت: من دروغ نمی گویم مادرم این #واقعیت را برای من تعریف کرده و از من خواسته تا با تو در این مورد حرفی نزنم، حالا هم خیلی #ناراحتم که حقیقت را به تو گفتم. بنابراین دیگر شُبه ای برای مهلا باقی نماند. ولی او دختر بسیار مقاومی بود و حالا نوبت به او رسید، تا این #راز را درون سینه ی خود نگه دارد و #آرامش خانواده ها را برهم نزند بنابراین برای آرام کردن خودش تنها به دفتر #خاطراتش پناه می برد، زیرا آن دفتر، مونس تنهایی های او بود.
🍂 اما #موضوع به گونه ای بود که نمی شد به راحتی از کنار آن گذشت و تغییراتی در رفتار مهلا به وقوع پیوست که پدر و مادر ناتنی او متوجه ی این تغییرات شدند و هر چه اصرار کردند تا او حرف بزند ولی او طَفره می رفت، زیرا آنها را دوست می داشت و هرگز نمی خواست به دنبال #مقصر بگردد تنها با خود می گفت: چرا باید بین همه ی خواهرها و برادرهایم قرعه به نام من بیفتد، من صفا و صمیمیت و زندگی در یک خانواده ی پرجمعیت را بر این قفس طلا ترجیح می دادم و چرا مرا از این حق محروم کردند؟ و این ها #چراهایی بود که ذهن مهلا را به خود مشغول کرده بود.
🍃 تا اینکه همان همسایه ی قدیمی به پدر و مادر و خانواده ی عمو رضا خبر داد که دخترشان چه دسته گلی به آب داده! و اَسرار را برای مهلا هویدا کرده، بنابراین آنها از یک طرف خوشحال بودند که آن همکلاسی #باری را از روی دوش آنها برداشته و از طرف دیگر نمی دانستند چگونه موضوع برای مهلا #تشریح کنند و از کجای #قصه برایش بگویند، بنابراین سعی کردند همه چیز را به دست #زمان بسپارند.
🍂 تا اینکه روزی از روزهای #خدا که مهلا به خانه عمو رضا رفته بود تا با بچّه ها سرگرم شود خود را درون آشپزخانه با #مادرش که او را به دنیا آورده بود، تنها دید در آن هنگام مهلا بغض گلویش را شکست و به طرف مادر رفت و دستانش را به دور گردن مادر حلقه زد و یک دلِ سیر #گریه کرد، مادر نیز که سالها حسرت بغل گرفتن مهلا را به عنوان فرزندش در دل داشت و هیچ وقت به روی کسی نیاورده بود، مهلا را محکم در آغوش گرفت و هر دو #باهم گریستند و مهلا در حین گریه، سئوالاتش را نیز از مادر می پرسید ولی مادر جوابی نداشت جز اشکِ چشم.
🍃 حالا مهلای قصّه ی ما بزرگ شده و خود نیز #مادر است، اما برای مادرانش که امروز روزگار پیری را می گذرانند، #حرمت قائل است و برای هیچکدام کم نمی گذارد و برای پدرانش نیز که چشم از دنیا فرو بسته اند و دستانشان از این دنیا کوتاه است #خیرات می دهد و همیشه راضی به رضای خداوند است، چرا که به قسمت و #سرنوشت اعتقاد خاصّی دارد ولی گاهی وقتها با خود می گوید، ای کاش می شد، "سرنوشت را از سر، نوشت."
✍سمیّه خیرزاده اردکان
✅ امیدوارم قصّه ی امروز نیز به دلتان نشسته باشد و یک #خواهش از شما مخاطبین عزیز و بزرگوار که اگر در این روز زیبای #عرفه با #امام_حسین_ع، سرور #آزادگان عالم، همنوا شدید، من حقیر و عوامل محترم کانال ذره بین در شهر را از دعای خیر خود محروم نفرمائید که سخت محتاج دعائیم.
#و_من_الله_التوفیق
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 سرنوشت مردم....
✅ با همه ی #ایمانی که به #سرنوشت مردم دارم؛ و زندگی ام را همه #وقف مردم کرده ام و این #کلمه را می پرستم، اما هرگز #دلهره ی این را نداشته ام که #مرا چگونه می شناسند و از من چه می گویند؟!
زیرا، نه به خودم #اهمیت می دهم، که وسوسه ی آن را داشته باشم که مرا درست #بشناسند؛ و نه به بینش و فهم عموم #اعتقادی دارم، که مرا چگونه خواهند #دید و خواهند یافت! و همیشه به #سرنوشت_مردم می اندیشم، نه #نظرشان!
📚 کویریات
#دکتر_علی_شریعتی
@zarrhbin
🔴 قصه ی پر غصه ی یزد و معامله های وزارت کشور بر سرِ #یزد
✅ #خاتمی بازهم ناجیِ یزد شد!
👈 خبر های موثق یزد فردا از #انتخاب استاندار یزد متاسفانه خیلی #ناگوار خواهد بود.
📌 زمانی که کرمان، اصفهان، همدان و مازندران، بومی و اهل همان مناطق هستند و #یزد که در کابینه هیچ نماینده ای ندارد و حتی در سمت معاون وزیر هم نقشی به یزدی ها نداده اند و #نمایندگان استان هم هر کدام برای #قدرت_نمایی خود تنها به بازگشت یک رییس معدن برای خود #مانورتبلیغاتی راه می اندازند...
📌عده ای با همدستیِ #بیگانگان که به خون یزدی ها تشنه اند و #آب را بر مردمانش می بندند و هیچ صدایی نه از قوه قضاییه و نه از #دولت در نمی آید در صدد انتصاب #استانداران_غیربومی گوش بفرمانِ #خود هستند ...
📌 ابتدا سرمست مدیر کل سیاسی و پس از شکست به دنبال معرفیِ #کلانتری در معاون سیاسی وزارت کشور رفته و پرونده ی او را بر خلاف مصاحبه هایی که از دیگران گرفته بودند برای ارائه به هیئت دولت آماده کردند ........
📌اما باز هم #سیدمحمدخاتمی که هرگز خود را #آغشته به سوء استفاده شخصی نکرده است با #درایت تمام جلو این #خیانت به مردم یزد را گرفت و پرونده ی کلانتری به #وزارت_کشور بازگشت.
📌 تا یزدی ها #امیدوار به انتخابِ #درست شوند و این کوتاهی ها زمانی صورت می گیرد که عده ای براساس #منافع_خود و اشخاص دور بر خود می گویند هر کدام که شد #خوب است....
📌حتی #داماد را هم خانواده ی عروس اینگونه #انتخاب نمی کنند تا #فردی که #سرنوشت یک استان را می خواهند به دست وی #بسپارند ....
📌 متاسفانه #یزدی با صعه ی صدر در برابر #ناملایمتی_ها خویشتن داری کرده اند ولی اگر فکر کنند با #استاندار_تحمیلی به اندازه ی حضور زمانی قمی #تعامل خواهند کرد، فکری #بیهوده است....
📌 زمانی قمی، یزد را #هوشیار و مردمانش را #آبدیده کرد که یک انتخابِ #بد چگونه می تواند همه ی #استان را #فلج کند.
📌جنابِ #عارف، #نمایندگان_استان، دوستان وزارت کشور و #وزیر محترم کشور منتظر باشید تا صبحِ دولت یزد هم بدمد .....
👈 بی مهری با یک استان تبعات خوبی برای کشور ندارد....
🍃 #خداقوت_خاتمی ...._سردبیر/یزد فردا
@zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب...
💠 تاثیر و عواقبِ سخن ها و عملکردها...⁉️
✅ من وقتی #وزیر_آموزش_و_پرورش بودم #فکر می کردم #خدا در #جهنم یک جایی دارد، که به اندازه ی ده میلیون آدم #فشارعذاب هست، #آنجا جای وزیر آموزش و پرورش است!
✅ #زیرا که هر #جمله ی وزیر آموزش و پرورش روی ده میلیون انسان #نقش دارد، پس باید #هوشیار باشد که این #سخن در چه گستره ای #اثر می گذارد و چه #مسئولیتی دارد.
✅ البته وزیر آموزش و پرورش #همیشه به لطفِ خدا #امیدوار است؛ به این جهت فقط به #آنجای_جهنم فکر نمی کند. خوب #مثال یک کمی مطلب را برایمان #نزدیک کرد.
✅ #اجازه بدهید باز راجع به این #مثال، بیشتر صحبت کنم. در #جهنم خدا یک جایی دارد که #فشارعذابش مساوی است با #گناه سی و شش میلیون #انسان؛ آنجا جایِ #من است که حرکت و #سخن و برخوردم رویِ #زندگی سی و شش میلیون انسان #اثر می گذارد. یک بله و یک نه #سرنوشت سی و شش میلیون انسان را #تحت_الشعاع قرار می دهد.
📼 #شهید_دکتر_محمدعلی_رجایی
@zarrhbin
🖋 متن پیام #سیدمحمدخاتمی به مناسبت نوروز ۱۴۰۱
به نام خداوند #بهار آفرین
بار دیگر #نوروز، نه تکراری ملالآور، که نشانهٔ نو شدن #طبیعت و لزوم نو شدن #اندیشه و احساس و افزودن بر #امید به بهبود اوضاع آدم و عالم، بهرغم همه عواملی که در برابر این بهبودخواهی و بهبودجویی در کار است، و تلاش برای کمال بخشیدن به جان کمال جوی آدمی که آن را نهایت و منتهایی نیست.
اگر در همه جا کم و بیش خشونت و زور و سرکوب و تبعیض و فریب و اهانت به انسان و انسانیت به گونههای مختلف حاکم است، آنچه در نهایت تعیینکننده #سرنوشت است، آگاهی، اختیار، اراده و قدرت #انتخاب #انسان در برابر عوامل پلشت بازدارنده از حرکت به سوی زندگی خوب است. راه به سوی کمال مطلق گشوده است؛ اگر خواست و همت یاری کند.
در مقابله با خشونت و زور و بیداد، نه اعمال خشونت متقابل، که تصمیم به تنندادن به خشونتِ تحمیل شده و تلاش برای #اصلاح است، بخصوص با نیرومند کردن و گسترش دادن گفتمان #صلح و #عدالت و #آزادی و کوشیدن تا این گفتمان، گفتمان غالب و برانگیزانندهٔ ارادههای آزاد باشد.
همزمانی #عید امسال با سالروز میلاد مسعود #امام_مهدی عدالت گستر (ع) امید به بهبودی اوضاع را بیشتر می کند.
عید نوروز را به همه ایرانیان عزیز و انبوه مردمانی که نوروز را گرامی میدارند و سالروز میلاد #مهدی_موعود (عج) را به همهٔ آنان که جانشینی صلح و اصلاح را به جای بیداد و فریب و زور منتظرند شادباش میگویم.
سیدمحمد خاتمی
آغاز #سده_پانزدهم
@zarrhbin