eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
326 دنبال‌کننده
332 عکس
76 ویدیو
218 فایل
این کانال به منظور بارگذاری صوت تدریس، و مطالب مهم علم "فقه" و "اصول" است.
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ۱۱- قوله (ج۳، ص١۶): أحدها: التمليك المذكور، لكن بشرط تعقّبه... .مرحوم در تبیین یک نقد بسیار دقیق نسبت به کلام مرحوم می‌فرماید: مراد مرحوم از تملیک مذکور، "تملیک انشایی" است؛ یعنی تملیکی که در بیع از طرف بایع انشاء می‌شود. ظاهر این کلام ایشان و سایر کلماتشان -مانند تعریف ایشان از بیع- نیز همین است. 🔶️ اما این سخن با مورد استشهادشان در همین متن (یعنی: و لعلّه لتبادر التملیک المقرون بالقبول من اللفظ) با ادامه‌ی کلام ایشان (یعنی: و لهذا لا يقال: "باعَ فلانٌ مالَه" إلا بعد أن يكون قد اشتراه غيره) سازگار نیست. 🔸️ زیرا ایشان در تعریف خود، بیع را انشای تملیک می‌داند، حال آن که در فقره‌ی دوّمی که ذکر شد می‌گوید: "اگر بایعی تملیک را انشاء کند، اما خریدار آن را نخرد، عرفاً نمی‌گویند: باعَ فلانٌ مالَه"؛ اگر دقّت شود این کلام ایشان با‌ فقره‌ی دوّمی که ذکر شد متنافی است، زیرا اگر بیع را -همانند مرحوم شیخ- انشای تملیک بدانیم دیگر وجهی ندارد تملیکِ بدونِ شرائی که انشاء شده است را بیع ندانیم. 🔷️ از این رو، مرحوم در ادامه می‌فرمایند: استشهاد مرحوم با تعریف مرحوم آخوند سازگاری دارد که بیع را تملیک می‌داند، و نه انشای تملیکی که مرحوم شیخ می‌گوید. ‌‌ 🔹️ زیرا اگر کسی انشای تملیک کند در حالی که شرایط عقد را رعایت نکرده باشد عرفاً نمی‌گویند: "باعَ"، و صحیح است که گفته‌ شود: "ما باعَ"؛ فتدبَّر جیِّداً! ✴️@fegh_osoul_rafiee
✴️ یکی از اختلافات مرحوم با مرحوم در تعریف است که آخوند، بیع را خودِ "تملیک" و شیخ، "انشای تملیک" می‌داند.
📚 ۴- تعریف علم /ذکر دو نکته‌‌ی مرحوم در تعریف اصول (محاضرات/ج۱/ص۸): تعریفی که مرحوم در مورد علم اصول ارائه می‌کنند این چنین است: 💠 "العلم بالقواعد التي تقع بنفسها في طريق استنباط الأحكام الشرعية الكلية الإلهية، من دون حاجة إلى ضميمة كبرى أو صغرى أصولية أخرى إليها" 💠 🔶️🔸️ ایشان ضابط مساله‌ی اصولی را بنا بر تعريف خود دارای دو رکیزه (نکته) می‌داند: 🔸️ ۱- نکته‌ی اول: نکته‌ی استنباط، و نه تطبیق. 🔸️ ۲- نکته‌ی دوم: نکته‌ی عدم احتیاج به ضمّ قاعده‌ی اصولی دیگر. شرح و تبیین این دو نکته ادامه دارد... ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۱۲- قوله (ج۳، ص١۶): و لعلّه لتبادر التمليك المقرون... . مرحوم در حاشیه‌ی ۱۲ در ادامه‌ی مطلب حاشیه‌ی ۱۱ می‌فرماید: این که متبادر از لفظ "بیع"، تملیکِ مقرونِ به قبول است به این خاطر است که تملیکِ حقیقی بدون تملّک و قبول مشتری تحقّق نمی‌یابد؛ یعنی این تبادر ناشی از لفظ نیست، زیرا معنای تملیک به خودیِ خود دلالتی بر قبول ندارد. 🔶️ از این رو، صحّتِ سلبِ اسمِ "بیع" از تملیکی که خالی از قبولِ مشتری است نیز از همین روست، نه به خاطر معنای موضوعٌ‌لهِ بیع، و نه به خاطر انصرافی که ایشان در ادامه (ج۳/ص۱۷) بیان می‌کند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
حضرت امام خامنه‌ای (دام ظلّه) در درس تفسیر خود می‌فرمايند: "من مواردی را سراغ داشتم که آن کسانی که به اسم اسلام حرف می‌زدند به اسم قرآن و حدیث حرف می‌زدند حتی ترجمه‌ی یک عبارت عربی را درست بلد نبودند گاهی یک چیز خیلی واضحی را که یک عربی‌دان می‌فهمد این‌ها عوضی معنا می‌کردند در عین حال دم از می‌زدند." (تفسیر سوره جمعه؛ ص۱۴۹) ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۵- تعریف علم /توضیح الرکیزة الأولى/فرق بین و (محاضرات/ج۱/ص۹):مرحوم در بیان رکیزه و نکته‌ی اول تعریفشان می‌فرمایند: ویژگی این است که حکم فقهی با توسیط و واسطه‌گری آن‌ها استنباط می‌شود، و این ‌گونه نیست که مانند تنها بر مصادیق و مسائل جزئی فقهی تطبیق شود. 🔶️ بنا بر این، یکی از فوارق بین این دو این است که در طریقِ استنباط قرار می‌گیرند، اما -نه در طریق استنباط- بلکه در طریقِ تطبیقِ قاعده‌ی کلّی فقهی بر مساله‌ی جزئی فقهی به کارگرفته می‌شوند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
عالم و متفکّر برجسته مرحوم استاد محمدرضا حکیمی (رضوان الله علیه): "ما همیشه درس‌های تعطیلی داشتیم؛ درس‌های دهه‌ی محرّم داشتیم؛ درس‌ رمضان داشتیم؛ درس که تعطیل می‌شد جایش درس می‌گذشتیم. ... آن تابستان سه نفری [بودیم که] پیش ایشان [مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی (رضوان الله علیه)] اشارات می‌خواندیم." ✴️@fegh_osoul_rafiee
۷- مرحوم در (ج۴/ص۲۸۴) در بیان نکته‌ی بسیار دقیقی پیرامون و می‌فرماید: درست است که جمیع احکام شریعت تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند و به هدفِ به‌دست‌آوردنِ مصالح و دوری‌جستنِ از مفاسد تشریع شده‌اند، اما این موجِب نمی‌شود واجبات نفسی را غیری بدانیم. 🔶️🔸️ دلیل این سخن آن است که آن چه به عنوان هدفِ جعلِ یک حکم مورد نظر است دو گونه است: 🔸️ ۱- مصالحِ واقعیِ خودِ حکم؛ در این موارد، وجوب منوط به وجود ملاک نیست و ملاکات، حکمتِ تشریع هستند، نه علّت آن؛ مانند اختلاط میاه که حکمت وجوب عدّه بر نساء است. 🔸️ ۲- خطاباتِ واقعیِ دیگر؛ در این فرض، وجوب منوط به وجود آن خطاب واقعی است و آن خطاب، علّت برای آن وجوب است، مانند وجوب ذی‌المقدّمه به نسبت با وجوب مقدّمه‌اش. 🔸️ از این رو، خطابات واقعی علّت برای وجوب تعلّم و احتیاط هستند، و از گونه‌ی دوم محسوب می‌شوند؛ البته وجوب غیری مقدّمه مترشّح از وجوب ذی‌المقدّمه بوده حال آن که وجوب تعلّم و احتیاط وجوب ترشّحی ندارند. 🔷️🔹️ با آن چه گفته شد روشن می‌شود نظریه‌ای که به منسوب است -که مرحوم می‌فرماید ایشان معتقد به وجوب نفسی تعلّم است- نظریه‌ی ناصوابی است. 🔷️🔹️ همان طور که نظریه‌ای که به نیز نسبت داده می‌شود نیز ناصحیح است، زیرا این که بگوییم مکلّفِ جاهل به خاطر ترکِ واقع مستحقِّ عقوبت است قابل پذیرش نیست، زیرا در هر حال، او نسبت به واقع جهل دارد. 🔶️🔹️ بنا بر این، اقوی آن است که مکلّفِ جاهل به خاطر ترکِ تعلّمی که منجرّ به مخالفتِ واقع می‌شود مستحقّ عقاب است؛ فتأمّل جيّداً! ✴️@fegh_osoul_rafiee
📚 ۶۸- قوله (ج۳، ص۱۸۲): فالمهمّ بیان معنی القاعدة... . (مرحوم در کلام خود (ج٣/ص۱۸۲) می‌فرماید: در بررسی قاعده‌ی و قاعده‌ی آنچه مهمّ است بیان معنای این دو قاعده و مفردات و الفاظ آن دو است) ✅ مرحوم در نقد فرمایش مرحوم درباره‌ی قاعده‌ی و قاعده‌ی می‌فرماید: این دو قاعده با این الفاظ و عبارت نه تنها در هیچ آیه و روایتی ذکر نشده است، بلکه به عنوان معقد اجماع نیز مطرح نبوده است؛ از این رو، بیان معنای مفردات و الفاظ آن هیچ اهمّیّتی ندارد. 🔸️ بنا بر این، باید بررسی شود که آیا مفادش با سائر قواعد همراه و سازگار است یا نه. 🔶️ و همچنین آن چه مهمّ است بیان این نکته است که با توجّه به سائر قواعد فقهی آیا در جمیع عقود و معاملات فاسد ثابت است یا نه؛ حال، تفاوتی نمی‌کند که ظاهر این دو قاعده با آن مساعدت و همراهی کند یا نکند. ✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#کتاب_البیع_شیخ_انصاری #حاشیة_المكاسب #آخوند_خراسانى #أحكام_المقبوض_بالعقد_الفاسد 📚 ۶۸- قوله (ج۳،
🔷️ با توجه به پایان‌یافتن بحث و شروع بحث در درس مکاسب حقیر، در کنار بيان حواشی مربوط به بحث و بحث که به تدریج تقدیم و تكميل می‌شود، انشالله حواشی مربوط به بحث نیز تقدیم دوستان عزیز می‌شود. 🔹️ حاشیه‌ی ۶۸ ابتدای بحث است.
مرحوم علامه‌ی طهرانی (رضوان الله علیه) می‌فرمودند: "در ایام تابستان در آب‌انبار مدرسه‌ی حجّتیّه که هم تاریک بود و هم رطوبت داشت یک کُرسی گذاشته بودم و روی آن می‌نشستم و مطالعه می‌کردم و آنجا را مکتبه‌ی خود کرده بودم. روزی چند نوبت از یکی از آقایان درس مکاسب می‌گرفتم؛ می‌آمدم آنجا درس را مطالعه می‌کردم و دوباره می‌رفتم و درس بعدی را می‌گرفتم! حتی پنجشنبه و جمعه‌ها را هم می‌خواندیم؛ تعطیلی برایمان معنا نداشت. و لذا تمام بیع مکاسب را در یک تابستان خواندم." (نور مجرّد؛ ج۱/ص۷۱) ✴️@fegh_osoul_rafiee