🌺جمع صمیمانه ی اهالی شعر و ادب🌺
🌺 در خطه ی پردیسان 🌺
لینک دعوت به گروه
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
❌❌❌❌❌ارسال مطالب سیاسی و غیرادبی ممنوووووع ❌❌❌❌❌❌❌
لطفا به نشانی جدید دقت کنید
خوانش و شرح غزل۱۵۵.mp3
2.21M
زان گه که بر آن صورت خوبم نظر افتاد
از صورت بی طاقتیم پرده برافتاد
گفتیم که عقل از همه کاری به درآید
بیچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد
شمشیر کشیدست نظر بر سر مردم
چون پای بدارم که ز دستم سپر افتاد
در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش
ما هیچ نگفتیم و حکایت به درافتاد
با هر که خبر گفتم از اوصاف جمیلش
مشتاق چنان شد که چو من بیخبر افتاد
هان تا لب شیرین نستاند دلت از دست
کان کز غم او کوه گرفت از کمر افتاد
صاحب نظران این نفس گرم چو آتش
دانند که در خرمن من بیشتر افتاد
نیکم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع
کاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد
سعدی نه حریف غم او بود ولیکن
با رستم دستان بزند هر که درافتاد
#غزلیات_سعدی
#استاد_امیر_نوری
@hafez_adabiyat
قوانین
⛔️توهین و اهانت ممنوع
⛔️ارسال مطالب غیرمرتبط با ادبیات و شعر ممنوع
⛔️ارسال تبلیغات ممنوع
⛔️تصاویر نامناسب
⛔️شاعرانی که اشعار خودشان را ارسال میکنند فقط دو شعر در روز
https://eitaa.com/joinchat/1899692313C12e4ca3fb1
گروه شعر مطلع
شهدای گمنام .mp3
1.06M
وانهاده است به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبرده است تنش را این بار
تا ز مرز خودی خود گذرد، تجربه کرد
پا نهادن به سر خویشتنش را این بار
زین سپس خلوت او معبد ابراهیمی است
که شکسته است بت ما و منش را این بار
آنقَدر رفته در این مرحله از خویش که من
خوانده ام فاتحه ی آمدنش را این بار
مثل یک موج در آغوش خطر حس می کرد
لحظه ی آبی دریا شدنش را این بار
تا از او گَرد تعلق نشود دامنگیر
همه دیدند به دریا زدنش را این بار
دل من چشم تو روشن که نسیم آورده است
بویی از رایحه ی پیرهنش را این بار
سینه سرخان مهاجر که روایت کردند
بال در بالِ مَلَک پر زدنش را این بار:
دیده بودند به تشییع شقایق هامان
بر سر دست ملایک، بدنش را این بار
بی نشانی است نشانی که ز ما می ماند
می سپاریم به خاطر، سخنش را این بار
#شعرخوانی
#استاد_محمدعلی_مجاهدی
@hafez_adabiyat
حکایت مثنوی.mp3
1.07M
مولوی » مثنوی معنوی » دفتر دوم
چار هندو در یکی مسجد شدند
بهر طاعت راکع و ساجد شدند
هر یکی بر نیتی تکبیر کرد
در نماز آمد به مسکینی و درد
مؤذن آمد از یکی لفظی بجست
کای مؤذن بانگ کردی وقت هست
گفت آن هندوی دیگر از نیاز
هی سخن گفتی و باطل شد نماز
آن سوم گفت آن دوم را کای عمو
چه زنی طعنه به او خود را بگو
آن چهارم گفت حمد حق که من
در نیفتادم به چه چون آن سه تن
پس نماز هر چهاران شد تباه
عیبگویان بیشتر گم کرده راه
ای خنک جانی که عیب خویش دید
هر که عیبی گفت آن بر خود خرید
زان که نیم او ز عیبستان شدست
وان دگر نیمش ز غیبستان بدست
سالها ابلیس نیکونام زیست
گشت رسوا بین که او را نام چیست
در جهان معروف بد علیای او
گشت معروف او به عکس ای وای او
تا نهای ایمن تو معروفی مجو
پاک شو از خوف پس از عمد گو
#مثنوی_معنوی
#به_روایت
#ساعد_باقری
@hafez_adabiyat
هدایت شده از فراخوان شعر
﷽
چهاردهمین سوگواره شعر فاطمی
«محبوبه خدا»
▪️سخنران؛
آیتالله فاضل لنکرانی
▪️شعرخوانی؛
استاد محمدعلی مجاهدی
جواد محمد زمانی
احمد علوی
محمدزارعی
مجید تال
محمدجواد الهیپور
سیدحمیدرضا برقعی
▪️با اجرای؛
نجمالدین شریعتی
▪️مرثیه سرایی؛
حاج مهدی رسولی
▪️زمان؛
پنجشنبه ۸ آذرماه
بههمراه اقامه نماز جماعت مغربوعشاء
▪️مکان؛
میدان معلم،
مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام
#خواهران_برادران
کانال #فراخوان_شعر در ایتا؛
@Farakhanesher
غزل سنایی.mp3
1.23M
شمارهٔ ۱۴۲
در طریق دین قدم پیوسته بوذر وار زن
ور زنی لافی ز شرع احمد مختار زن
اندر ایمان همچو شهباز خشین مردانه باش
بر عدوی دین همیشه تیغ حیدروار زن
گرد گلزار فنا تا چند گردی زابلهی
در سرای باقی آی و خیمه در گلزار زن
لشکر کفرست و حرص و شهوت اندر تن ترا
ناگهان امشب یکی بر لشکر کفار زن
حلقهٔ درگاه ربانی سحرگاهان بگیر
آتشی از سوز دل در عالم غدار زن
عالم فانی چو طراریست دایم سخره گیر
گر تو مردی یک لگد بر فرق این طرار زن
بلبلی دانم همه گفتار داری گرد گل
باز شو یک چند لختی دست در کردار زن
جز برای دین نفس هرگز مزن تا زندهای
چون سنایی پای سنت بر سر سیار زن
ای به خواب غفلت اندر هان و هان بیدار شو
در ره معنی قدم مردانه و هشیار زن
#سنایی
#خوانش
#ساعد_باقری
@hafez_adabiyat
مناجات.mp3
474.5K
الهی ، الهی دانستم که حیرت به وصال تو طریق است،
و تو را بیش جوید،آنکه در تو غریق است.
چو دانستم خرمن نشان خویش فراباد نهادم
الهی الهی، فروزنده نفسهای دوستانی و آرام دل غریبانی
چون در میان جان حاضری از بیدلی می گویم که کجایی
جان را زندگی باید تو آنی.
به حق تو که بر تو ما را در سایه غرور ننشانی و به عزّ وصال خود برسانی
#مناجات_نامه
#خواجه_عبدالله_انصاری
#خوانش
#ساعد_باقری
@hafez_adabiyat
حکایت ۱۰ باب اول گلستان.mp3
12.58M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
☘🍃✨🕊
🍃✨🕊
🌹🕊
☘
حکایت شمارهٔ ۱۰
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست
درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند
آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.
به بازوان توانا و قوت سر دست
خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست
نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت
دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده
وگر تو میندهی داد روز دادی هست
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
#خوانش
#ژاله_صادقیان
#شرح
#رشید_کاکاوند
@hafez_adabiyat
💫
✨
☘
🌹🕊
🍃✨🕊
☘🍃✨🕊
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
کنون که صاحب مژگان شوخ وچشم سیاهی.mp3
4.91M
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که بردهای به نگاهی
مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
چه مسجدی چه کنشتی، چه طاعتی چه گناهی
مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی
رواست گر همه عمرش به انتظار سرآید
کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی
تسلی دل خود میدهم به ملک محبت
گهی به دانهٔ اشکی، گهی به شعله آهی
فتاد تابش مهر مهی به جان فروغی
چنان که برق تجلی فتد به خرمن کاهی
#فروغی_بسطامی
#خواننده
#استاد_بنان
@hafez_adabiyat
1_2268760155.mp3
6.28M
کجاست خانه ي من؟ هرچه هست اين جا نيست
يکي به ماه بگويد که راه پيدا نيست
غريب نيست به چشم من آسمان و زمين
ولي نه... شهر و ديار من اين طرف ها نيست
نشسته گرد سفر روي شانه ي روحم
رفيق راه من اين جسم بي سر و پا نيست
تمام شهر به تعبير خواب سرگرمند
کسي معبّر بيداري من اما نيست
کسي نگفت سؤال جوابهايم را
به جمله ها خبري از چرا و آيا نيست
ز ريگ ريگ بيابان شنيده زخم زبان
حريف درد دل رود غير دریا نيست
#شاعر
#محمدمهدی_سیار
#خواننده
#محمد_معتمدی
@hafez_adabiyat
449-20-Esfand-ما ز بالاییم.mp3
21.4M
#استاد_دینانی
#تفسیر_غزل_مولوی
مولانا » دیوان شمس » غزلیات »
غزل شمارهٔ ۲۷۸۶
آتشینا آب حیوان از کجا آوردهای
دانم این باری که الحق جان فزا آوردهای
مشرق و مغرب بدرد همچو ابر از یک دگر
چون چنین خورشید عقلی از خدا آوردهای
خیره گان روی خود را از ره و منزل مپرس
چون بر ایشان شعلههای کبریا آوردهای
احمقی باشد اگر جانی بمیرد بعد از این
چون چنین دریای جوشان از بقا آوردهای
از قضا و از قدر مر عاشقان را خوف نیست
چون قدر را مست گشته با قضا آوردهای
مینگنجد جان ما در پوست از شادی تو
کاین جمال جان فزا از بهر ما آوردهای
شمس تبریزی جفا کردی و دانم این قدر
کز میان هر جفایی صد وفا آوردهای
@hafez_adabiyat
دو خوانش غزل ۳۲۲ حافظ.mp3
5.03M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
☘🍃✨🕊
🍃✨🕊
🌹🕊
☘
غزل شمارهٔ ۳۲۲
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگر چه در طلبت هم عنان باد شمالم
به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
امید در شب وصلت به روز عمر نبستم
طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم
هوای خواجگی ام بود بندگی تو کردم
امید سلطنتم بود ، خدمت تو گزیدم
ز شوق چشمه نوشت چه قطرهها که فشاندم
ز لعل باده فروشت چه عشوهها که خریدم
ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی
ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری
که بوی خون دل ریش از آن دیار شنیدم
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی
که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم
به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ
که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی
@hafez_adabiyat
💫
✨
☘
🌹🕊
🍃✨🕊
☘🍃✨🕊
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
454-25-Farvardin-آن ره که بیامدم کدامست.mp3
20.78M
#استاد_دینانی
#تفسیر_غزل_مولانا
آن ره که بیامدم کدامست
تا بازروم که کار خامست
یک لحظه ز کوی یار دوری
در مذهب عاشقان حرامست
اندر همه ده اگر کسی هست
والله که اشارتی تمامست
صعوه ز کجا رهد که سیمرغ
پابسته این شگرف دامست
آواره دلا میا بدین سو
آن جا بنشین که خوش مقامست
آن نقل گزین که جان فزایست
وان باده طلب که باقوامست
باقی همه بو و نقش و رنگست
باقی همه جنگ و ننگ و نامست
خاموش کن و ز پای بنشین
چون مستی و این کنار بامست
@hafez_adabiyat
شعرخوانی استاد محمدعلی بهمنی.mp3
1.47M
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جز انالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من – این های و هوی گنگ-
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی هم زبانیام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش
راهی به این زمانهی نه تو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم
#شعرخوانی
#زنده_یاد
#استاد_محمدعلی_بهمنی
@hafez_adabiyat
هدایت شده از خوبان پارسیگو
سه تا گروه شعر خوب ✔️🦋
🔸گروه مطلع:
https://eitaa.com/joinchat/1899692313C12e4ca3fb1
🔹گروه پادشاه وارونه:
https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6
🔸انجمن شعر «رواق» پردیسان:
https://eitaa.com/joinchat/4167041496Cbc50b4da4e
🍎🍎🍎
28.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک
رسوایی دیگری ست، سرّی ست مرا
بیخوابی خوش تری ست، سرّی ست مرا
دلتنگی دلبری ست در سینهی من
با تیغ غمش سری ست، سرّی ست مرا
دو
ای تیغ سرسنگین مشو با ما سبکسرها
دست از دل ما برمدارید آی خنجرها
رودیم و اشهد گفتن ما بر لب دریاست
ننگ است ما را مرگ در مرداب بسترها
پیشانی ما خطبهخط، خط مقدم بود
ما را سری دادند سرگردان سنگرها
آهسته در گوشم کسی گفت اسم شب صبح است
ناگاه روشن شد دو عالم از منورها
روشن برآمد دستمان تا در گریبان رفت
از سینه سوزان، برآوردیم اخگرها
مشت اسیران زمین را باز خواهد کرد
سنگی که میافتد به دنبال کبوترها
خواب غریبی دیدهام، خواب ستاره، ماه
خوابی برایم دیدهاید آیا برادرها؟
#شعرخوانی
#محمدمهدی_سیار
@hafez_adabiyat
460-05-khordad-زین دو هزاران من و ما.mp3
21.02M
#استاد_دیناتی
#غزل_مولانا
زین دو هزاران من و ما ای عجبا من چه منم
گوش بنه عربده را دست منه بر دهنم
چونک من از دست شدم در ره من شیشه منه
ور بنهی پا بنهم هر چه بیابم شکنم
زانک دلم هر نفسی دنگ خیال تو بود
گر طربی در طربم گر حزنی در حزنم
تلخ کنی تلخ شوم لطف کنی لطف شوم
با تو خوش است ای صنم لب شکر خوش ذقنم
اصل تویی من چه کسم آینهای در کف تو
هر چه نمایی بشوم آینه ممتحنم
تو به صفت سرو چمن من به صفت سایه تو
چونک شدم سایه گل پهلوی گل خیمه زنم
بیتو اگر گل شکنم خار شود در کف من
ور همه خارم ز تو من جمله گل و یاسمنم
دم به دم از خون جگر ساغر خونابه کشم
هر نفسی کوزه خود بر در ساقی شکنم
دست برم هر نفسی سوی گریبان بتی
تا بخراشد رخ من تا بدرد پیرهنم
لطف صلاح دل و دین تافت میان دل من
شمع دل است او به جهان من کیم او را لگنم
@hafez_adabiyat
هدایت شده از استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حکایت تشنگی پیرمرددرحرم امام رضا(ع)
#خراسانی
صابر خراسانی
حکایت ۱۱ باب اول گلستان.mp3
12.82M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
☘🍃✨🕊
🍃✨🕊
🌹🕊
☘
حکایت شمارهٔ ۱۱
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد حجاج یوسف را خبر کردند بخواندش و گفت دعای خیری بر من کن. گفت خدایا جانش بستان گفت از بهر خدای این چه دعاست گفت این دعای خیر است تو را و جمله مسلمانان را
ای زبردست زیردست آزار
گرم تا کی بماند این بازار
به چه کار آیدت جهانداری
مردنت به که مردم آزاری
#خوانش
#ژاله_صادقیان
#شرح
#رشید_کاکاوند
@hafez_adabiyat
💫
✨
☘
🌹🕊
🍃✨🕊
☘🍃✨🕊
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
هدایت شده از ادبیات قم
✅هفتاد ونهمین محفل شعرمهر و ماه
🔹ویژه برنامه عرض ارادت شاعران قم به پیشگاه حضرت زهرا سلام الله علیها
🔹با حضور:
سیدمحمدجواد شرافت
و
شعرخوانی شاعران قم
🗓زمان: چهارشنبه، چهاردهم آذرماه
🕐 ساعت ۱۵:۳۰
📍 مکان: قم، بلوار الغدیر، دانشگاه قم (ورودی اصلی)، دانشکده فنی ومهندسی، سالن شهید احمدی روشن
✅حضور برای عموم علاقمندان آزاد و رایگان است.
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
آفرینشهای ادبی قم🆔
🔗 ایتا | اینستاگرام
داستان قم 🆔
🔗 ایتا | اینستاگرام
🔻حوزه هنری استان قم🆔
🔗 وبسایت | ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
🔺🔺
473-03-shahrivar-هر کجا بوی خدا می آید.mp3
21.66M
#استاد_دینانی
#غزل_مولانا
هر کجا بوی خدا میآید
خلق بین بیسر و پا میآید
زانک جانها همه تشنهست به وی
تشنه را بانگ سقا میآید
شیرخوار کرمند و نگران
تا که مادر ز کجا میآید
در فراقند و همه منتظرند
کز کجا وصل و لقا میآید
از مسلمان و جهود و ترسا
هر سحر بانگ دعا میآید
خنک آن هوش که در گوش دلش
ز آسمان بانگ صلا میآید
گوش خود را ز جفا پاک کنید
زانک بانگی ز سما میآید
گوش آلوده ننوشد آن بانگ
هر سزایی به سزا میآید
چشم آلوده مکن از خد و خال
کان شهنشاه بقا میآید
ور شد آلوده به اشکش میشوی
زانک از آن اشک دوا میآید
کاروان شکر از مصر رسید
شرفه گام و درا میآید
هین خمش کز پی باقی غزل
شاه گوینده ما میآید
@hafez_adabiyat
خوانش و شرح غزل۱۵۸.mp3
1.98M
مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد
گر در خیال خلق پری وار بگذری
فریاد در نهاد بنی آدم اوفتد
افتاده تو شد دلم ای دوست دست گیر
در پای مفکنش که چنین دل کم اوفتد
در رویت آن که تیغ نظر میکشد به جهل
مانند من به تیر بلا محکم اوفتد
مشکن دلم که حقه راز نهان توست
ترسم که راز در کف نامحرم اوفتد
سعدی صبور باش بر این ریش دردناک
باشد که اتفاق یکی مرهم اوفتد
#غزلیات_سعدی
#استاد_امیرنوری
@hafez_adabiyat
هدایت شده از ادبی-اشراق
هفتاد و نهمین محفل هفتگی شعر حوزه 《مشارق》
💠 به همت اداره هنرهای ادبی معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی
🎙همراه با شعرخوانی شاعران طلبه و نقد بررسی اشعار
🔴 با حضور: استاد سید محمدجواد شرافت
🔹زمان: دوشنبه، ۱۲ آذرماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۰
🔸مکان: قم، خیابان شهدا(صفاییه)، نبش کوچه ۱۷، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، سینما اشراق.
🔻لطفا به زمان و مکان برگزاری جلسه دقت فرمایید.
🆔 @eshragh_adabi
خوانش و شرح غزل ۳۲۲.mp3
6.93M
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
☘🍃✨🕊
🍃✨🕊
🌹🕊
☘
غزل شمارهٔ ۳۲۲
خیال روی تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگر چه در طلبت هم عنان باد شمالم
به گرد سرو خرامان قامتت نرسیدم
گناه چشم سیاه تو بود و گردن دلخواه
که من چو آهوی وحشی ز آدمی برمیدم
ز شوق چشمه نوشت چه قطرهها که فشاندم
ز لعل باده فروشت چه عشوهها که خریدم
ز غمزه بر دل ریشم چه تیرها که گشادی
ز غصه بر سر کویت چه بارها که کشیدم
ز کوی یار بیار ای نسیم صبح غباری
که بوی خون دل ریش از آن تراب شنیدم
چو غنچه بر سرم از کوی او گذشت نسیمی
که پرده بر دل خونین به بوی او بدریدم
امید در شب زلفت به روز عمر نبستم
طمع به دور دهانت ز کام دل ببریدم
به خاک پای تو سوگند و نور دیده حافظ
که بی رخ تو فروغ از چراغ دیده ندیدم
#حافظ_خوانی
#با_صدای
#استاد_امیرنوری
@hafez_adabiyat
💫
✨
☘
🌹🕊
🍃✨🕊
☘🍃✨🕊
🌹☘🍃🌹☘🌹✨
516_22_tir_عارفان_را_شمع_و_شاهد_نیست_ار_بیرون_خویش.mp3
21.51M
#استاد_دینانی
#غزل_مولانا
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش
خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش
هر کسی اندر جهان مجنون لیلی شدند
عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
گر تو فرعون منی از مصر تن بیرون کنی
در درون حالی ببینی موسی و هارون خویش
لنگری از گنج مادون بستهای بر پای جان
تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق
گفتمش چونی جوابم داد بر قانون خویش
گفت بودم اندر این دریا غذای ماهیی
پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش
زین سپس ما را مگو چونی و از چون درگذر
چون ز چونی دم زند آن کس که شد بیچون خویش
باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دلتریم
رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال
هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش
باده گلگونهست بر رخسار بیماران غم
ما خوش از رنگ خودیم و چهره گلگون خویش
من نیم موقوف نفخ صور همچون مردگان
هر زمانم عشق جانی میدهد ز افسون خویش
@hafez_adabiyat