eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
این جوانِ با جنم آیینهٔ پیغمبر است یک نفر در ظاهر اما باطناً یک لشکر است با تواضع میگذارد بوسه بر دستانشان قوّت قلب حسین و نورِ چشم مادر است دشت با صوتِ اذانش میشود غرق نماز جذبهٔ «ألله أکبر» گفتنش نام آور است خواب از چشمش گرفته لذّت و شوق نبرد بسکه مانند عمو عباسِ خود جنگاور است با زره، خوش قدّ و بالا پیش بابا راه رفت گفت دشمن با خودش این دلبریِ آخر است شبه پیغمبر به میدان رفت و بسم الله گفت جانِ او در یاوریِ از پدر شعله ور است هر که شد با تیغ برّانش مواجه لال شد ضربه های آخرش از ضرب اول بدتر است وای از وقتی که مرکب راه را رفت اشتباه زد به قلب دشمن و ای وای قلبم مضطر است نیزه ها و تیرها و عقدهٔ شمشیرها عشقِ لیلا بر زمین افتاده بی بال و پر است از رمق افتاده پایش! تار می بیند حسین اینکه افتاده به خاک آیا علیِ اکبر است؟! میگذارد لحظه ای صورت به صورت؛ بیقرار شد خضاب ازخون،محاسن!چشم اربابم «تر» است ریخت با گریه عصای پیری اش را در عبا زینب آمد! آن طرف در خیمه روز محشر است!
گرفته بر سر دامن سر جوانش را و داده است ز کف طاقت و توانش را برای این‌که پدر را دمی صدا بزند گرفت خون میان لب و دهانش را صدای خنده شان تا رسید نفرین کرد ز آه سینه‌ی خود جمع دشمنانش را خلیل وعده نمود و پس از هزاران سال حسین ِ فاطمه پس داد امتحانش را دوباره حرف علی کوچه باز شد این‌بار کشاند تا وسط دشت عمه جانش را مردد است که تا خیمه‌ها که را ببرد تن جوانش را ... یا قد کمانش را ؟ ... وساعتی پس از‌این روی نیزه خواهدگفت موذن حرم کربلا اذانش را
چه شرافت اینکه گدا شوم به سرای تو که سخا تویی چه عنایت اینکه به ابتلا تو ببینی ام که شفا تویی نبوی ثمر علوی پسر دُر فاطمی حسنی کرم و شجاعتت همه چون پدر که تمام آل عبا تویی جبروت محو جلال تو ملک است و میل وصال تو حَسُنَت جمیع خصال تو که ورای مدح و ثنا تویی به ضریح نزد حسین تو، پدرت چو کعبه و حِجر تو حرم از وجود تو شش جهت همه قبله‌ی شهدا تویی تو برای فدیه مرا بخوان به طواف دور سرت کشان صنما به سعی تو ام چنان که صفا تویی و منا تویی نه فقط به چهره محمدی تو چنان خلاصه‌ی احمدی که نگفته آنکه به عمر خود سخنی ز روی هوی تویی چو پدر در اوج هدایتش چو عمو به وقت سقایتش تو چو عمه‌ای و حمایتش قمری و شمس و ضحی تویی به وداع تلخ تو از حرم چه نهیب زد شه محترم که رها کنید! علی اکبرم! همه غرق ذات خدا تویی پدرت چو دیده تن تو را به کنار تو متحیرا چه شده است پیکرت اکبرا که تمام کرب وبلا تویی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی همه جا تویی
نام حسین را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست هرچند باعث همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغ تو را دید، غم گریست اشکی نداشت چشم من از کثرت گناه آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است پیش تو و مادرت حسین چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست خوشبخت آن که بین حسینیه گریه کرد خوشبخت‌تر کسی که میان حرم گریست گوشه‌به‌گوشه کرببلا روضه‌های توست اینگونه بود زائر تو هر قدم گریست یک قطره‌اش شفاعت یوم‌الورود ماست چشمان ما برای تو با این رقم گریست در روز حشر حسرت بسیار می‌خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست فرموده است؛ "مرهم زخم دل من است" چشمی که در عزای علی‌اکبرم گریست
آینه دار شکوه است علی جانِ حسین همچنان سلسله کوه است علی جانِ حسین آمده مثل ابالفضل پناهش بشود یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود زلف بر شانه به سیمای نبی می آید به اُحد می رود و جای نبی می آید صفت سرو بر این قد رسا کم باشد قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید دشمن از کثرت کشته به فغان می آید میرود تا که ولی زنده بماند بی شک اشهَدُ اَنَّ علی زنده بماند بی شک تیر از چله ی ابروی کجش می بارد برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد میمنه میسره را ساده بهم می ریزد دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد دست در قبضه شمشیر شبیه علی است پدرش گفت که این شیر شبیه علی است لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش همه گفتند علی آمده یا فرزندش جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند به جوانمردی او آیه مکرر می خواند می رود میمنه تا میسره را مثل علی زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد برد با حوصله در کوچه دشمن او را می سپارد به دم تیزی آهن او را ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد روی زانو پدر از راه خمیده آمد از همه زندگی اش دست کشیده آمد
در خیمه بود دست پدر سوی آسمان ناگه ز رزمگاه صدای پسر شنید تا آن نوا شنید ندانم چها گذشت خواهر بدید رنگ برادر ز رخ پرید برپُشت زین نشست و بدان سوی روی کرد اما نَسیم وار، پی اش عمه می دوید می خواست بلکه بار دگر زنده بیندش «یارب مکن امید کسی را تو نا امید» با زانو آمد و به سر جسم او نشست او را به بر کشید و ز دل آه بر کشید در شعله های آتش غم آه بر کشید بر گوش آسمان ز زمین ناله اش رسید می رفت تا پدر برود همره پسر زینب اگر کنار برادر نمی رسید تا در کنار جسم پسر جا پدر گرفت در یک اُفُق قِرانِ مه و مِهر شد پدید
شاه عالم زره آورده و سقا شمشیر چه می آید به علی اکبر لیلا شمشیر مصطفی بود که آمد وسط دشت ولی پیش پایش احدی پا نشد الا شمشیر قاریان و علما، پیش نمازان، حجاج بسته بودند همه زیر عبا ها شمشیر غیر از این مردم کوفه چه کسی حاضر بود بگذارد به رگ گردن مولا شمشیر على اكبر پسرم پیش پدر راه برو قبل از آن که بشوی طعمه ی صد ها شمشیر هرکسی با من و با نام تو مشکل دارد ابن ملجم شده برداشته حالا شمشیر تو سرت آمده پایین و پدر جان به سر است چقدر دور و برت آماده بالا شمشیر هر کسی کینه ی زهرا و علی را دارد سمت پهلوی تو با نیزه زده یا شمشیر تا که بی حال روی گردن اسب افتادی لشگر افتاد به جان پسرم با شمشیر باید آرام تورا روی عبا جمع کنم پخش کرده است تمام بدنت را شمشیر
گریه برای توست که رحمت میاورد دست کریم توست سخاوت میاورد با تو به خیر عاقبتم ختم می شود این اشک هاست رزق شهادت میاورد از لطف توست اینکه نمک گیر روضه ایم لطف شما همیشه محبّت میاورد بیهوده اند در پی این شرق و غرب ها این مکتب شماست که عزّت میاورد من آبرو نداشتم آقا، بدون شک زهرا مرا همیشه به هیئت میاورد این لطف بی نهایت تو مُزد نوکریست این نوکری همیشه سعادت میاورد ما غیر کربلای تو حاجت نداشتیم عالم به کربلای تو حاجت میاورد تا اینکه برد نام علی را، همه زدند نام علی و فاطمه غربت میاورد باید عبا برای تنش دست و پا کنی تا این تن جدا شده را جا بجا کنی
خواست از عالم بالا خبری  داشته باشد پر زند سمت پدر بال و پری داشته باشد خواست خونش برسد تا دل بارانی طوفان ابر با مرثیه اش چشم تری داشته باشد گرچه شش ماهه ولی مرد خطر بود نمیخواست سهم کم حادثه و بی اثری داشته باشد غنچه میخواست در این دسته ی گل جای بگیرد بین سرهای سر نیزه سری داشته باشد رفت میدان و فقط غصه اش این بود: خدایا نکند تیر به بابا نظری داشته باشد نکند رد شود از حنجره کوچکم و بعد... نکند وای برایش خطری داشته باشد پسری خواست برای پدرش با سر و گردن جلوی تیر سه شعبه سپری داشته باشد
تابید بر آب، ماهتابی در آب، قدم زد، آفتابی گفتند: گرفته آب در دست راوی سخنی به جا نگفته ست از ذهن بلند این علمدار حتی نگذشت، فکر این کار این دست در آب؟ نه! خیال است نزدیک دهان؟ مگو، محال است لب تشنه حسین و تر لبانش؟ حتی نگذشت از گمانش هیهات! اگر عموی اصغر حتی به خیال، لب کُند تر حتی نگذشت از ضمیرش سیراب ببیندش، امیرش ای بی‌خبر از مرام عباس! این ننگ کجا و نام عباس کی بگذرد از خیال دریا نوشیدن آب، قبل مولا؟ سقای حرم! دوباره برخیز منگر تو به مشک پاره، برخیز این مشک، عمود اگر گذارد اندازه‌ی اصغر آب دارد برخاست عمو و مشک برداشت افسوس! که آن عمود نگذاشت ای بارگه ادب، اباالفضل! ای ساقی تشنه‌لب، اباالفضل! از چهره، بکش نقاب امشب ماهی تو، بیا بتاب امشب بنگر قمرا! که بی‌قراریم داریم تو را و غم نداریم ای کارگشای ارمنی‌ها سوگند دعای ارمنی‌ها حق است که دارد این همه مست دستی که دل از حسین برده ست زنجیر فراق، بسته ما را بی دست، بگیر دست ما را حیدر نسبی، علی تباری تو وارث برق ذوالفقاری سقا و برادر حسینی دلداده و دلبر حسینی احوال زمانه بس عجیب است ای میر حرم! حرم غریب است ماییم و غم و دعای عهدی ای ماه عمو! بگو به مهدی: عالم، همه بی‌قرار اویند عمری ست در انتظار اویند او که حسنی است در کرامت تکرار حسین، در شجاعت مانند علی است، هیبت او مثل قمر است، غیرت او ای دست گره گشا، اباالفضل! یا عشق! دخیل یا اباالفضل! قاسم صرافان حضرت عباس (ع) روضه
مدح حضرت علی اکبر علیه السلام؛ شاعر: علی انسانی توسط ثقلین در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۹۴ در رزمگاه عشق، نه فرق پسر شکست گویی درست، شیشه عمر پدر شکست پشتی که جز مقابل یکتا دو تا نشد پشت حسین بود و ز داغ پسر شکست تا شد سپر به تیغ، سر شبه مصطفی سر، شد دو تا و رونق «شق القمر» شکست شد با سر شکسته ز زین سرنگون، لیک با آن شکست، داد به بیدادگر شکست سر سبز شد به اشک،نهالم، ولیک خصم تا خواست این درخت برآرد ثمر، شکست مادر، در انتظار، و زین بی خبر که تیغ از تو سر و ازو دل و از من، کمر شکست آن دست بشکند! که سرت را شکست و یافت پای امید مادر خونین جگر، شکست صیاد دون به داغ تو، او را ز پا فکند از مرغ دل شکسته، چرا بال و پر شکست؟ شاعر: علی انسانی
۴۲ (حضرت علی اصغر ع) یک غنچه ز گلزار ولایی علی اصغر تو نور دل آل عبایی علی اصغر تو یار حسینی،دلدار حسینی روی دست بابا،سردار حسینی مولی علی اصغر۲ در هر دو جهان طفل سرافراز حسینی زهرا بکند فخر که سرباز حسینی مولای دو عالم،تو طفل ربابی روی دست بابا،لب تشنه ی آبی مولی علی اصغر۲ تو کودک شش ماهه ولی بچه ی شیری با خنده ی خود بر دل دشمن تو چو تیری روی دست بابا،تو خنده نمودی زین خنده عدو را،شرمنده نمودی مولی علی اصغر۲ از کینه ستاد حرمله در رو به روی او با تیر سه شعبه زده او بر گلوی او با تیر سه شعبه،گشته ای تو چیده شد حنجر پاکت،با تیر بریده مولی علی اصغر۲ تا دید تو را غرق به خون شد قد او خم بوسید رخ غرقه به خونت دل پر غم روی دست بابا،قنداقه ی گلگون منتظر رباب است،با قلب پر از خون مولی علی اصغر۲ بر روی پدر بسته شده هر ره چاره بابا چه کند با تو و با حنجر پاره قنداقه ی خونین،بهر تو کفن شد در پشت خیامش،دفن آن بدن شد مولی علی اصغر۲ بابا چه کند با تو و با ناله ی مادر پرپر شده از تیر ستم لاله ی مادر غنچه ی مدینه،بی مثل و قرینه ریزد ز بصر اشک،زینب و سکینه مولی علی اصغر۲
های محرم محرم آمد و دلها غمین شد غم و عشق و بلا با هم عجین شد حسین آماده بهر جانفشانی است دوباره فاطمه قلبش حزین شد 🏴🏴🏴🏴🏴 محرم بوی عطر یاس دارد نوایی از غم و احساس دارد سخن از تشنگی وغیرت عشق نشان از قامت عباس دارد 🏴🏴🏴🏴🏴 باز محرم شده ماه حسین دل شده محزون شه عالمین جن و ملک برسر وسینه زنند رفته به نیزه سر آن نور عین
# غزل شروع محرم باز دلم نغمه ی ماتم گرفت بوی خدا بوی محرم گرفت صدای زنگ قافله می رسد ارض وسما را همه جاغم گرفت قصه ی کربلای خونین یار جان ز همه عالم و آدم گرفت اعوذ بالله من الکربلا برلب پرفیض حسین دم گرفت غصه قلب زینب از هجر یار شیون پیغمبر خاتم گرفت زمزمه ی غریب مادر حسین از بصرش اشک دمادم گرفت ناله ی طفلان ز عطش بی گمان صبر و قرار از دل علقم گرفت نوای مظلوم حسین غریب خواب ز چشم همه عالم گرفت شعر حزین محتشم تا ابد نقش به هر بیرق و پرچم گرفت سینه ی عشاق ز مِهر حسین مُهر شد و عشق مجسم گرفت
استقبال محرم (سبک مجید بنی فاطمه) دوباره از راه می رسه ماتم سیاهی و کتیبه و پرچم پهن شده سفره ی غمِ عالم ای وای ازاین غم ٬ای وای ازاین غم چه حس خوبیه بازم هیأت عاشورا و سجده ی رو تربت ایشالا کربلا بشه قسمت توی محرم ٬ توی محرم میاد صدای قافله ای وای نداره دیگه فاصله ای وای تیر وکمان و حرمله ای وای آه و واویلا ٬ آه و واویلا
زمینه شبهای محرم ( زیبا و روان ) از راه رسیده محرم شد دل زهرا پُر از غم می خونه زینب ز ماتم : خداحسینم خدا حسینم وای حسین (۳) دوباره وقت عزا شد عزای خون خدا شد هر دلی کرببلا شد از غم ارباب از غم‌ ارباب وای حسین غم تو کرده دیوونم گدای خونت می مونم با اشک و ناله میخونم : حسین مظلوم حسین مظلوم وای حسین با مدد صاحب زمان به اذن شاه خراسان همه می گیم با دل و جان : آقام حسین جان آقام حسین جان
# نوحه تک یا واحد شبهای محرم سبک ساده و روان بگرید زمین و بنالد سماء فلک نوحه خوان سینه زن نینوا سلامُ ن علی ساکن کربلا حسین یا حسین یا حسین یا حسین (۳) دوباره شده ماه خون خدا زند هر دلی پر سوی کربلا شرر زد غم او به جانهای ما حسین یا حسین یا حسین یا حسین پریشون شده مادرش فاطمه برای حسین قامت او خَمه دلِ جن و اِنس و مَلَک پر غمه حسین یا حسین یا حسین یا حسین
زمینه یا شور( اسقبال محرم ) بپوشید رخت عزارو ٬ پیرهنای مشکیا رو توی کوچه هادوباره٬بزنید٬ پرچمای هیئتارو بارونیه آسمون ٬ آخه رسیده کاروون رسیده وقت وداع ٬ دل زینب غرق خون بابی انت و امی ثارلله و ابن ثاره هیچ جای دنیا صفای کرببلا رو نداره دل زهرا شده پرغم ٬ می خونه نوای ماتم شدبپاروضه ی ارباب٬مادرش٬میزنه ناله دمادم شده پریشون فاطمه ٬ قامت زهرا خمه تسلا بدید مادرو ٬ دوباره ماه محرمه السلام علی المرمل بالدما پیکرغرق بخون ٬ افتاده تو قتلگاه کربلا بشور و شینه ٬ همه جا ذکر حسینه توی قافله صدای٬خواهرش٬واغریباواحسینه دل نگرون زینبه٬ همش به تاب و تبه بوی جدایی میاد ٬ جون خواهربرلبه السلام علی ساکن کرببلا سرحسین فاطمه ٬ میره روی نیزه ها
شور (اسقبال وشروع محرم) سبک (ابواافضل شعارمه) محرم پر از غمه ٬ محرم ماه دمه محرم فصل عزا و ماتمه محرم وقت عزاست ٬ محرم عقده گشاست محرم هر دلی توی کربلاست چشماتونو باز دریا کنید رسیده ماه محرم مجلس و کرببلا کنید رسیده ماه محرم کربلا کربلا ٬ میکشی آخر تو مرا(۲) یاحسین منم گدات ٬ یاحسین دل مبتلات یاحسین محشره نام دلربات آرزوم دعای توست ٬ آرزوم عطای توست آرزوم دیدن کربلای توست ببین که من بازبه لطف تو برات به سینه میزنم دوباره زهرا مادرتو پیرهن سیاه کرده تنم کربلا کربلا ٬ میکشی آخر تو مرا حسین جان ای امیرم٬حسین جان من فقیرم حسین جان از در خونت نمیرم دل من هوایی شد ٬ دل من خدایی شد دل من به عشق تو کربلایی شد باز دل تنگ منو ببین کرده هوای کربلا مثل پرنده پر میزنه تو کوچه های کربلا کربلا کربلا ٬ میکشی آخر تو مرا
سلام و ادب به ذاکرین بزرگوار..... ضمن تشکر از دوست بزرگوار و نوکر دوست داشتنی حضرت زهرا (س) آقا مهدی مظفری که زحمت این کانال پرمحتوا رو کشیدند یادآور میشوم سبک جدید بالا که مشاهده میکنید برای ۱۳ یا ۱۴ شب و موضوع برای محرم ۱۴۰۲ در نظر گرفته شده است....👆👆👆 سبک بسیار سوزناک و زیبایی است که هم تک و شور قابل اجراست هم سنگین و واحد خوانده میشود.‌‌‌.... لینک کانالی که گذاشتیم بخاطر مَشغله مُحرم که اگر فراموش شد سبک ده شبی رو ، دوستان میتوانند از کانال (مرتضی شاهمندی) هم استفاده کنند... یا حق و یا علی التماس دعا
می‌رسد آوای حزن از سوی جنات النعیم داغ شد آغاز، بسم الله رحمن الرحیم انبیا دارند جنت را سیاهی می‌زنند اولیا دارند می‌گریند بر داغی عظیم عرش با پیراهنی خونین مزین می‌شود چشم‌هامان همچو یعقوب‌اند دنبال شمیم هرکه حیران است، بسم الله، این باب نجات هرکه گم کرده است خود را، این صراط المستقیم ما نه از امروز و دیروز و نه یک‌صد سال پیش ما گرفتار حسینیم از همان عهد قدیم کربلا تنها اقامتگاه قلب مبتلاست دل به‌جز پایین پا، جایی نمی‌گردد مقیم
حرم بی صاحب و صاحب حرم گردیده صحرایی بریز ای کعبه تا صبح قیامت،اشک تنهایی امیر کاروان دل شده آواره در صحرا کند،دنبال او صد کاروان دل راهپیمایی خلایق دور کعبه جمع و جمعی از بنی هاشم به صحراها شده آواره با گل های زهرایی رخ ماه بنی هاشم گل روی علی اکبر بود منزل به منزل دور محمل ها تماشایی پراکنده آل الله را از مکه،می بینم که نوک نیزه ها دارند فردا گردد هم آیی به سنگ زشت خویان از کنار کعبه می بینم که از خون جبین گلگون شود رخسار زیبایی بریز ای اشک بهر باغبان وحی از دیده که پرپر می شود گل های او پیش از شکوفایی نه طفلی تشنه جان داده،نه آبی منع گردیده چه رخ داده که از خون چشم سقا گشته دریایی؟ به سوی کربلا منزل به منزل می رود زینب که در گودال خون بخشد امامش را شکیبایی به صحرای بلا پر می زند روح علی اصغر که در گهواره خون بهر او گویند لالایی ز بام کعبه زیر تابش خورشید می بینم که می گیرد عطش از چشم عین الله بینایی بسوز ای دل که می بینم سر فرزند زهرا را کند بر نوک نی هر دلربایی هم دل آرایی نشاید شرح این غم را نوشتو گفت ای(میثم) قلم را نیست یارایی،زبان را نیست گویایی شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار امام حسین (ع) روضه
؛ به نام نامی او احترام بگذارید پس از «حسین»، «علیه السلام» بگذارید به غیر اسم «علی» روی نسل خود نگذاشت به روی نسل خود این‌گونه نام بگذارید ز پا نشست، نمازی مگر به پا دارد زمان برای قعود و قیام بگذارید عمود خورده و فرق سرش دو تا شده است که فرق بین حلال و حرام بگذارید اگر خدای نکرده دچار درد شدید کمی ز تربت او بین کام بگذارید شبیه سنت اجدادمان محرم را نشانه‌ی عَلَمی روی بام بگذارید برای اینکه سلامی به محضرش بدهید به سینه دستِ ادب صبح و شام بگذارید بدون روضه‌ی گودال، خاک‌تان نکنند! برای ذریه‌ی خود پیام بگذارید لباس مشکی‌مان را میان خانه‌ی قبر فقط به نیت حُسنِ خِتام بگذارید چنانچه کم بگذارید، خود ضرر کردید قدم به مجلس روضه مدام بگذارید شبیه ضجه‌زدن‌های مادرش هرشب برای مرثیه سنگ تمام بگذارید ** به کهنه پیرهنش کوفیان طمع نکنید کمی لباس برای امام بگذارید گرسنه بود که شد ذبح، لااقل دیگر برای طفل یتیمش طعام بگذارید
پیش نگاه مضطر من دست و پا مزن در موج خون ، کبوتر من دست و پا مزن ای قد کشیده زیر سم اسب ، داغ تو تیغی است روی حنجر من دست و پا مزن عطر مدینه می وزد از زخم های تو آیینه ی برادر من دست و پا مزن اینسان عمو مگو که کار از عمو گذشت ای بسمل برابر من دست و پا مزن خون می چکد ز پهلو و بازو و سینه ات زخمی ترین چو مادر من دست و پا مزن دشمن دوباره دید که من گریه میکنم ای وای علی اکبر من دست و پا مزن میثم مومنی نژاد قاسم ابن الحسن (ع) روضه
مهر تو تعبیر عطرآگینی از باران شده عشق بعد از نام تو در روضه ها گریان شده تو علی هستی که اعمالت همان میزان شده بغض تو معنای کفر و عشق تو ایمان شده جام من خالی شده از عشق محتاج توام بانگ رسوایی زدم در عشق حلاج توام با دعایت یک قلم بر جرم این هستی بکش پرده ای از مهربانی روی هر پستی بکش غافلان را با نگاهی سوی این مستی بکش بر سرم چون دانه ی تسبیح خود دستی بکش در قنوت سبز دستانت مرا هم یاد کن کلبه ی ویرانه ی دل را شبی آباد کن گریه کردی سالها با قصه ی شام بلا با غم پیراهن غارت شده در نینوا با خرابه ، با اسارت ، با شب ویرانه ها با لب عطشان و بزم مستی و تشت طلا خواب در چشمان دریایی تو هر شب شکست ذکر شیرین حسین مشق شب و روز تو است شعله‌ بر جانم بزن پروانگی یادم بده مثل میثم کن مرا دیوانگی یادم بده سر خوش از عشقم کن و مستانگی یادم‌ بده با همه غیر از خودت بیگانگی یادم بده هر نفس در سینه که دارم بدهکار توام سر به زیرم ، ادعا دارم خریدار توام سجاد احمدیان امام سجاد (ع) روضه
گسترده‌ای تا آسمان بال و پرت را در جانمان تزریق کردی باورت را از نیزه می‌تابی و یا خورشید تشتی باید کجا پیدا کنم ماه سرت را؟ دردا که افزون از شمارش بارش زخم گل بوسه داده جای‌جای پیکرت را تابید آیه آیه نور از قتلگاهت گویی خدا بوسیده ماهِ حنجرت را ای حاتمان حیران خاتم بخشی تو هم داده‌ای انگشت و هم انگشرت را خیمه به خیمه با حسد آتش کشیدند چادر به چادر یادگار مادرت را از چشم کوه صبر می‌جوشید چشمه این آسمان می‌بارد اشک خواهرت را آرام آغوشت کجا جامانده که غم حالا بغل کرده به‌جایت دخترت را؟ از نیزه می‌افتد پِیاپی زیر پاها دستی رسان بردار قدری اصغرت را آهسته، کم‌کم، قطعه‌قطعه می‌سپردی بر دست لرزانِ عبا پیغمبرت را دریا به کام هیچ رودی خوش نیامد وقتی عطش شرمنده کرد آب‌آورت را ای زخم در گودالِ خون تا دق نکرده بردار از خواهر نگاه آخرت را آهت به آتش بی‌هوا دامن زد و آه شعر از نفس افتاد، شاعر دفترت را... لبریز اشک و آهم و دلتنگ دریا دریاب دریا قطره‌قطره نوکرت را دیگر به خوبیِ خودت باید ببخشی لکنت زبانِ شاعرِ نوحه‌گرت را از خاطرش هرگز نخواهد برد دنیا دریای مَواج و خروش لشکرت را
مابین ذکرِ (جانم آقا، جانم آقا) مانند مادر مُرده‌ها گریانم آقا دنیا بدون تو به درد من نمی‌خورد از ابتدای زندگی می‌دانم آقا تبعیدی کرب و بلا کردند ما را در انفرادیِ همین زندانم آقا مجبورْ ما را آفریدند از همان دم یک چند روزی لاجرم مهمانم آقا گفتی: عَلَی الدُنیا و دنیا ریخت بر هم دنیا سر من ریخت و ویرانم آقا از ابتدا آقای عالم بوده‌ای تو از ابتدا هم دست بر دامانم آقا ** تو تشنه بودی، اسب دشمن آب خورده از این همه مظلومیت حیرانم آقا چوب از عبیدالله خوردی، من بمیرم قربانِ دندانِ شما دندانم آقا
سال‌ها در طلب سیم و زر دنیاییم که خجالت زده از گل پسر زهراییم "به عمل کار برآید، به سخندانی نیست" مانع آمدن حضرت حجت ماییم او حسینی‌ست ولی بی علی اکبر مانده غافل از فلسفه‌ی مکتب عاشوراییم حال‌مان حال یتیمی‌ست که از بی مهری همه محتاج نوازشگری باباییم عصر غیبت به‌خدا کثرت ما وحدت ماست تا نیاید خبر از صاحب‌مان تنهاییم وعده‌ی آمدن منجی عالم حتمی‌ست چشم بر راه، همه منتظر فرداییم آبرویی هم اگر هست از آقایی اوست ماهمه نوکر این خانه ولی آقاییم کاش همراه خود این قافله را هم ببرد همه در آرزوی دیدن پایینْ پاییم ** شب هشتم شد و در راه به خود می‌گفتیم مجلس ختم حسین بن علی می‌آییم منتقم مُطَّلع از ترجمه‌ی "مقراض" است جهل محض‌ایم همه؛ بی خبر از معناییم روضه‌ی " لشگر جراحه " پر از ابهام است سال‌ها منتظر حل معماهاییم
ای واسط فیض دو سرا آجَرَکَ‌الله وی حجّت حق؛ صاحب عزا آجرک‌الله با ناله‌ی زهراست عجین سوز صدایت هم‌ناله‌ی اُمّ‌النُّجَبا آجرک‌الله دریاب مرا در غم سالار شهیدان ای منتقم خون خدا آجرک‌الله اذنی بده تا گریه‌کن جدّ تو باشم هرجا که شود روضه به‌پا آجرک‌الله ما روضه گرفتیم قدم‌رنجه نمایی تا جلوه کنی بر دل ما آجرک‌الله ما هرچه که داریم از آن گوشه‌ی چشم است تو روی مگردان ز گدا آجرک‌الله راضی به رضای تو شدن خیر و فلاح است کی می‌شوی از شیعه رضا؟ آجرک‌الله با اشک بشوئیم دل از زنگ معاصی باشیم سرِ خوان ولا آجرک‌الله ای بانی هرساله‌ی روضه مددی تا در روضه بیابیم تو را آجرک‌الله بر عاشق جامانده‌ی ارباب عطا کن یک تذکره‌ی کرب و بلا آجرک‌الله
در کام جهان عشق خوشایند حسین است آن‌کس که دل از سینه‌ی ما کند حسین است گفتیم که کوتاه‌ترین راه به الله ذرات جهان زمزمه کردند حسین است آنکس که به خاک و گل ما روح دوانید با گوشه‌نگاهی و به لبخند حسین است در مذهب ما جز قسم راست نباشد معصوم‌ترین آیه‌ی سوگند حسین است چون دانه‌ی تسبیح جداییم و کسی که مارا به خدایش زده پیوند حسین است عباس و علی اکبر و سجاد و عقیله این دایره، مجموعه‌ای از چند حسین است در باغچه‌ها شاخه‌ی خشکیده زیاد است در باغ خدا سرو تنومند حسین است ما با احدی غیر خودش کار نداریم چون خاص‌ترین لطف خداوند حسین است و