#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پانزدهم
💚بيكار نمي ماند و خستگی را نمی فهمید❤️
💕 #اهل_كار ۲🍃
✔️راوی:دوستان شهيد
🌷#هادي يك ويژگي بسيار #مثبت داشت. در هر كاري وارد ميشد#كار را به#بهترين_نحو به پايان ميرساند.
⚘@pmsh313
🍀خوب به ياد دارم كه يك روز وارد#پايگاه_بسيج شد. يكي از بچه ها مشغول گچ كاري ديوارهاي طبقه ي بالای🕌#مسجد بود. اما نيروي كمكي نداشت.
#🌷هادي يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردي به كمك اين گچ كار آمد.
⚘@pmsh313
💢او خيلي زود#كار را ياد گرفت و#كار گچ كاري ساختمان#بسيج، به سرعت و به خوبي انجام شد.
🌿مدتي بعد بحث حضور بچه هاي🕌#مسجد در #اردوي_جهادي پيش آمد.
تابستان 1387 بود كه🌷#هادي به همراه چند نفر از رفقا از جمله🌷#سيد_علي_مصطفوي راهي منطقه ي #پيرا_شگفت، اطراف#ياسوج، شد.
🌷#هادي در اردوهاي#جهادي نيز همين ويژگي را داشت.☀️#بيكار_نمي_ماند. از لحظه لحظه وقتش استفاده ميكرد.
🌷@shahidabad313
💢در كارهاي عمراني☀️#خستگي_را_نمي_فهميد. مثل بولدوزر#كار ميكرد. وقتي#كار_عمراني تمام ميشد، به سراغ بچه هايي ميرفت كه مشغول#كار_فرهنگي بودند.
به آنها در زمينه ي#فرهنگي كمك ميكرد. بعد به آشپزخانه جهت #پخت_غذا ميرفت و...
⚘@pmsh313
💢با آن#بدن_نحيف اما هميشه#اهل_كار و فعاليت بود.🌷#هادي هيچ گاه#احساس_خستگي نميكرد.
تا اينكه بعد از پايان#اردوي_جهادي به#تهران آمديم.
💢فعاليت بچه هاي🕌#مسجد در منطقه ي #پيرا_شگفت مورد #تحسين مسئولان قرار گرفت.
قرار شد از بچه هاي#جهادي برتر در مراسمي با حضور#رئيس_جمهور #تقدير شود.
💢راهي #سالن_وزارت_كشور شديم. بعد از پايان #مراسم و#تقدير از بچه هاي🕌#مسجد🌷#هادي به سمت#رئيس_جمهور رفت.
او توانست خودش را به آقاي#احمدي_نژاد برساند و از دوركمي با ايشان#صحبت كند.
⚘@pmsh313
💢اطراف#رئيس_جمهور شلوغ بود. نفهميدم🌷#هادي چه گفت و چه شد. اما🌷#هادي دستش را از روي جمعيت دراز كرد تا با#رئيس_جمهور، يعني بالاترین #مقام_اجرايي_كشور دست بدهد، اما همينكه دست🌷#هادي به سمت ايشان رفت، آقاي #احمدي_نژاد دست🌷#هادي را بوسيد!
💥رنگ از چهره ي🌷#هادي پريد. او كه هميشه ميخواست كارهايش در#خفا باشد و براي كسي#حرف نميزد، اما يكباره در چنين شرايطي قرار گرفت.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شانزدهم
💚گره بازکن مشکلات مردم❤️
❄️ #بازار✨
✔️راوی: مهدی ذوالفقاری (برادر شهید)
⏺🌷#هادي بعد از دوراني كه در#فلافل_فروشي كار مي كرد، با معرفي يكي از دوستانش راهي#بازار شد.
⚘@pmsh313
💢در حجره ي يكي از#آهن_فروشان پامنار#كار را آغاز كرد. او در مدت كوتاهي توانايي خود را نشان داد. صاحبكار او از🌷#هادي خيلي خوشش آمد.
خيلي به او#اعتماد پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهي نگذشته بود كه مسئول كارهاي مالي شد.
چك ها و حساب هاي مالي#صاحبكار خودش را وصول مي كرد.
💢آن ها آنقدر به🌷#هادي#اعتماد داشتند كه چك هاي سنگين و مبالغ بالا را در اختيار او قرار مي دادند.
كار#🌷هادي در#بازار هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت.
⚘@pmsh313
🌷#هادي عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش مي شد و با#موتور كار مي كرد.
💢درآمد خوبي در آن دوران داشت و هزينه ي زيادي نداشت. دستش توي جيب خودش بود و ديگر به كسي وابستگي مالي نداشت.
🌷@shahidabad313
🍀يادم هست روح پاك🌷#هادي در همه جا خودش را نشان مي داد. حتي وقتي با#موتور مسافركشي مي كرد.دوستش مي گفت: يك بار شاهد بودم كه 🌷#هادي شخصي را با موتور به ميدان خراسان آورد.
با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طي كرده بود، اما وقتي متوجه شد كه او وضع مالي خوبي ندارد نه تنها پولي از او نگرفت، بلكه موجودي داخل جيبش را به اين شخص داد!
⚘@pmsh313
💢از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكلات بسياري از دوستان و آشنايان باز كرد.
💢به بسياري از#رفقا#قرض داده بود. بعضي ها پول او را پس مي دادند و بعضي ها هم بعد از🌷#شهادت_هادي ...من از🌷#هادي#چهار_سال بزرگ تر بودم. وقتي 🌷#هادي حسابي در بازار جا باز كرد، من در سربازي بودم.
🌿دوران خدمت من كه تمام شد،🌷#هادي مرا به همان مغازه اي برد كه خودش كار مي كرد. من اين گونه وارد#بازار_آهن شدم.به#صاحبكار خودش مرا معرفي كرد و گفت: آقا#مهدي برادر من است و در خدمت شما. بعد ادامه داد:#مهدي مثل🌷#هادي است، همان طور مي توانيد#اعتماد داشته باشيد. من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازي بروم.
⚘@pmsh313
🌷#هادي مرا جاي خودش در#بازار مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت براي خدمت.مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ي#بسيجي_فعال كم شد.فكر مي كنم يك سال در#سپاه_حفاظت مشغول خدمت بود.
💢از آن دوران تنها خاطره اي كه دارم🌷#بازداشت_هادي بود!🌷#هادي به خاطر درگيري در دوران خدمت با يكي از سربازان يك شب بازداشت شد.تا اين كه روز بعد فهميدند حق با🌷#هادي بوده و آزاد شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي در آنجا به خاطر#امر_به_معروف با اين شخص درگير شده بود.چند بار به او#تذكر داده بود كه فلان#گناه را انجام ندهد اما بي نتيجه بود. تا اينكه مجبور شد برخورد#فيزيكي داشته باشد.بعد از#پايان_خدمت نيز مدتي در#بازار_آهن#كار كرد. البته فعاليت🌷#هادي در#بسيج و🕌#مسجد زيادتر از قبل شده بود.
⚘@pmsh313
💢پيگيري كار براي🌷#شهدا و#مبارزه با فتنه گران، وقت او را گرفته بود.بعد هم تصميم گرفت كار در #بازار را رها كند!#صاحبكار ما خيلي از#اخلاق و#مرام و#صداقت🌷#هادي خوشش مي آمد.براي همين#اصرار داشت به هر قيمتي🌷#هادي را پس از پايان خدمت نگه دارد.🌷#هادي اما تصميم خودش را به صورت جدي گرفته بود.
💥قصد داشت به سراغ #علم برود. مي خواست از #فرصت_كوتاه_عمر در جهت#شناخت بهتر خدا بهره ببرد.
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هفدهم
💚زیارت با ماشین داغون ❤️
✨ #ماشین🍃
✔️راوی: یک از دوستان🕌#مسجد
💢شخصيت🌷#هادي براي من بسيار#جذاب بود. #رفاقت با او كسي را#خسته نمي كرد.
⚘@pmsh313
🌼در ايامي كه با هم در🕌#مسجد_موسي_ابن_جعفر (علیهماالسلام) فعاليت داشتيم،بهترين روزهاي#زندگي ما رقم خورد،يادم هست يك#شب_جمعه وقتي كار#بسيج تمام شد 🌷#هادي گفت: بچه ها حالش رو داريد بريم☀️#زيارت؟
⚘@pmsh313
💢گفتيم: كجا؟! وسيله نداريم،🌷#هادي گفت: من مي رم#ماشين بابام رو مي يارم،بعد با هم بريم ☀️#زيارت_شاه_عبد_العظيم (علیه السلام).
💢گفتيم: باشه، ما هستيم،🌷#هادي رفت و ما منتظر شديم تا با#ماشين پدرش برگردد. بعضي از بچه ها كه🌷#هادي را نمي شناختند، فكر مي كردند يك#ماشين مدل بالا و...
🌷@shahidabad313
💢چند دقيقه بعد يك#پيكان استيشن درب داغون جلوي🕌#مسجد ايستاد. فكر كنم تنها جاي سالم اين #ماشين موتورش بود كه كار مي كرد و#ماشين راه مي رفت.
💢نه بدنه داشت، نه صندلي درست و حسابي و... از همه بدتر اينكه#برق نداشت. يعني لامپ هاي#ماشين كار نميكرد!
⚘@pmsh313
📍#رفقا با ديدن#ماشين خيلي خنديدند. هر كسي #ماشين را مي ديد مي گفت: اينكه تا سر#چهار_راه هم نمي تونه بره، چه برسه به#شهر_ري.
📍اما با آن شرايط حركت كرديم. بچه ها چند#چراغ_قوه آورده بودند. ما در طي مسير از#نور#چراغ_قوه استفاده مي كرديم.
💎وقتي هم مي خواستيم#راهنما بزنيم،#چراغ_قوه را بيرون مي گرفتيم و به سمت#عقب#راهنما مي
زديم.
⚘@pmsh313
💥خلاصه اينكه آن شب خيلي خنديديم.☀️#زيارت عجيبي شد و اين#خاطره براي مدت ها#نقل_محافل شده بود.بعضي بچه ها#شوخي مي كردند و مي گفتند: مي خواهيم براي#شب_عروسي،#ماشين🌷#هادي را بگيريم و...
🌴چند روز بعد هم پدر🌷#هادي آن#پيكان استيشن را كه براي كار استفاده مي كرد#فروخت و يك#وانت خريد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هجدهم
💚مقابله با فتنه گران❤️
#فتنه ۱
👈سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثي بود كه هيچ كس از نتيجه ي آن خبر نداشت!
بحث هاي داغ انتخاباتي و بعد هم حضور حداكثري مردم، نقشه هاي شوم دشمن را#نقش_بر_آب كرد.
⚘@pmsh313
📍اما يك باره اتفاقاتي در كشور رخ داد كه همه چيز را دست خوش تغييرات كرد. صداي استكبار از گلوي دو كانديداي بازنده ي#انتخابات شنيده شد.
📍يك باره خيابان هاي مركزي#تهران جولان گاه #حضور فرزندان معنوي بي بي سي شد!🌷#هادي در آن زمان يك موتور تريل داشت. در#بازار_آهن كار مي كرد. اما بيشتر وقت او پيگيري مسائل مربوط به#فتنه بود.
🌷@shahidabad313
📍#غروب كه از سر كار مي آمد مستقيم به پايگاه #بسيج مي آمد و از#رفقا اخبار را مي شنيد.هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان🕌#مسجد راهي خيابان هاي مركزي#تهران بود.
💥مي گفت: من دلم براي اين ها مي سوزد، به خدا اين جوانها نمي دانند چه مي كنند، مگر مي شود#تقلب كرد آن هم به اين وسعت؟! يك روز🌷#هادي همراه🌷#سيد_علي_مصطفوي جلوي #دانشگاه رفتند.
⚘@pmsh313
🍂جمعيت اغتشاش گران كم نبود. جلوي#دانشگاه پارچه ي سياه نصب كرده و تصاوير كشته هاي خيالي اغتشاش گران روي آن نصب بود.🌷#هادي و🌷#سيد_علي از موتور پياده شدند. جرئت مي خواست كسي به طرف آن ها برود.
💢اما آن ها حركت كردند و خودشان را مقابل #تصاوير رساندند. يك باره همه ي عكس ها را كنده و پارچه ي سياه را نيز برداشتند.قبل از اين كه جمعيت #فتنه گر بخواهد كاري كند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب#بي_بي_سي اين صحنه را نشان داد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_نوزدهم
💚ارادت عجیب به ساحت ولایت❤️
#فتنه ۲
👈در#ايام_فتنه يكي از كارهاي پياده نظام دشمن، كه در شبكه هاي ماهواره اي آموزش داده مي شد، نوشتن#اهانت به مسئولان و#رهبر_انقلاب روي ديوارها و ... بود.
⚘@pmsh313
🌷#هادي نسبت به☀️#مقام_معظم_رهبري(مدظله العالی) بسيار#حساس بود.☀️#ارادت او به#ساحت_ولايت عجيب بود.
💢يادم هست چند ماه كه از#فتنه گذشت، طبق يك برنامه ريزي از آن سوي مرزها، همه ي اتهامات، كه تا آن زمان به#رئيس_جمهور وقت زده مي شد به سمت ☀️#رهبري_انقلاب رفت!
💢آنها در شبكه هاي ماهواره اي#تبليغ مي كردند كه چگونه در مكان هاي مختلف روي ديوارها #شعار_نويسي كنيد. بيشتر صبح ها شاهد بوديم كه روي ديوارها #شعار نوشته بودند.🌷#هادي از#هزينه ي شخصي خودش چند اسپري#رنگ تهيه کرد و صبح هاي زود، قبل از اين كه به محل كار برود، در خيابان هاي محل با#موتور دور مي زد. اگر جايي شعاري عليه مسئولان روي ديوار مي ديد، آن را#پاک مي کرد.
🌷@shahidabad313
🍂يکي از دوستانش مي گفت: يک بار شعاري را گوشه اي از#پل عابر ديده بود. به من اطلاع داد که يک#شعار را در فلان جا فلان قسمت نوشته اند و من دارم مي روم که آن را#پاك کنم.
گفتم: آخه تو از کجا ديدي که اونجا#شعار نوشته اند!؟
گفت: من هر#شب اين مناطق را#چک مي کنم، الان متوجه اين#شعار شدم.
🍂بعد ادامه داد: کسي نبايد چيزي بنويسد، حالا که همه ي مردم پاي#انقلاب ايستاده اند ما نبايد به#ضد_انقلاب اجازه ي جولان دادن و عرض اندام بدهيم.
⚘@pmsh313
🌷#هادي خيلي روي☀️#حضرت_آقا#حساس بود.
يک بار به او گفتم اگر شعاري#ضد_حکومت روي ديوار بنويسند و ما برويم آن را#پاك کنيم، چه سودي داره چرا اين همه وقت مي گذاري تا#شعار پاک کني؟ اين همه#پاک مي کني، خب دوباره مي نويسند!
🍂گفت: نه، اين كساني كه مي نويسند زياد نيستند. اما مي خوان اينطور جلوه بدهند كه خيلي هستند. من اينقدر#پاک مي کنم تا ديگر ننويسند.در ثاني اين ها دارند يه#مسئله را كه به قول خودشون به#رئيس_جمهور مربوط مي شه به💥#حساب_رهبري و#نظام مي گذارند. اين ها همه برنامه ريزي شده است.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست
💚حافظ امنیت❤️
#فدایی_رهبر ۱
👈اوج جسارت به☀️#رهبر_انقلاب در💥#ايام_فتنه، روز سيزده#آبان رقم خورد. در اين روز #باطن اعمال كثيف فتنه گران نمايان شد.
⚘@pmsh313
🌴آن روز☀️#رهبر_عزيز_انقلاب علناً مورد حملات كلامي آن ها قرار گرفت. آنها مقابل#دانشگاه_تهران تجمع كردند و بعد از#اهانت به تصاوير☀️#مقام_عظماي_ولايت قصد خروج از#دانشگاه را داشتند.اما با ممانعت#نيروي_انتظامي روبه رو شده و به داخل#دانشگاه برگشتند. اما به جسارت هاي خود ادامه دادند!
🌴خوب به ياد دارم كه همان روز يكي از دوستان 🌷#شهيد_هادي تماس گرفت و از من پرسيد: امروز جلوي#دانشگاه در فلان ساعت چه خبر بوده؟!
با تعجب گفتم: چطور؟!
🌷@shahidabad313
🌴گفت: من مي خواستم بروم به محل كارم، يك لحظه در كنار اتاق دراز كشيدم و از خستگي زياد خوابم برد.
با تعجب ديدم كه🌷#ابراهيم_هادي و همه ي دوستان شهيدش نظير🌷#رضا_گوديني و🌷#جواد_افراسيابي و... با#لباس_نظامي روبه روي درب #دانشگاه ايستاده اند و با عصبانيت به درب #دانشگاه_تهران نگاه مي كنند.
⚘@pmsh313
🌴گفتم: يكي از دوستان من در#حراست_دانشگاه #تهران است، الان خبر می گيرم.
به او زنگ زدم و پرسيدم: فلان ساعت جلوي درب #دانشگاه چه خبر بود؟
ايشان هم گفت: دقيقاً در همين ساعت كه مي گويي پلاكارد بزرگ☀️#تصوير_حضرت_آقا را پاره كردند و شروع كردند به جسارت كردن به☀️#مقام_معظم_رهبري!
🌴لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود. موتورش را تميز كرده بود. گفتم:🌷#هادي جان كجا؟ مي خواي بري #عمليات!؟
⚘@pmsh313
🌴يكي ديگه از بچه ها گفت: اين لباس كماندويي رو از كجا آوردي؟ نكنه خبرايي هست و ما نمي دونيم!؟
خنديد و گفت: امروز ميخوان جلوي#دانشگاه تجمع كنند. بچه هاي #بسيج آماده باش هستند. ما هم بايد از طريق #بسيج كار كنيم. اين #وظيفه است.
🌴گفتم: مگه نمي خواي بري سر كار. با اين كارهايي كه تو مي كني#صاحبكار حتماً اخراجت مي كنه.
لبخندي زد و گفت: كار رو براي وقتي مي خوايم كه تو كشور ما #امنيت باشه و كسي در مقابل #نظام قرار نگيره. بعد به من گفت: برو سريع حاضر شو كه داره دير مي شه.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_یک
💚اثر زخم فتنه❤️
#فدایی_رهبر ۲
👈رفتيم به سمت#ميدان_انقلاب. يك مقرّي بود كه نيروهاي #بسيج در آن مستقر بودند. قرار بود به آنجا رفته و پس از گرفتن تجهيزات منتظر دستور باشيم.
در طي مسير يك باره به مقابل درب #دانشگاه رسيديم. درست در همان موقع جسارت اغتشاش گران به☀️#رهبر_معظم_انقلاب آغاز شد.
⚘@pmsh313
🌷#هادي وقتي اين صحنه را مشاهده كرد ديگر نتوانست تحمل كند! به من گفت: همين جا بمون... سريع پياده شد و دويد به سمت درب اصلي#دانشگاه.
من همين طور داد مي زدم:🌷#هادي برگرد، تو تنهايي مي خواي چي كار کنی؟🌷#هادی ...🌷#هادی ...
🌷@shahidabad313
🌴اما انگار حرف هاي من را نمي شنيد. چشمانش را #اشك گرفته بود. به#اعتقادات او جسارت مي شد و نمي توانست#تحمل كند.همين طور كه🌷#هادي به سمت درب #دانشگاه مي دويد يك باره آماج سنگ ها قرار گرفت.
⚘@pmsh313
🌴من از دور او را#نگاه مي كردم. مي دانستم كه🌷#هادي بدن ورزيده اي دارد و از هيچ چيزي هم نمي ترسد. اما آنجا شرايط بسيار پيچيده بود.همين كه به درب #دانشگاه نزديك شد يك🌷#پاره_آجر محكم به صورت🌷#هادي و زير#چشم او اصابت كرد.
🌴من ديدم كه🌷#هادي يك دفعه سر جاي خودش ايستاد. مي خواست حركت كند اما نتوانست!خواست برگردد اما روي#زمين افتاد! دوباره بلند شد و دور خودش چرخيد و باز روي #زمين افتاد.
⚘@pmsh313
💢از شدت ضربه اي كه به صورتش خورد، نمي توانست روي پا بايستد. سريع به سمت او دويدم. هر طور بود در زير باراني از #سنگ و #چوب🌷#هادي را به عقب آوردم.خيلي درد مي كشيد، اما#ناله نمي كرد.#زخم بزرگي روي صورتش ايجاد شده و همه ي صورت و لباسش #غرق_خون بود.
🌷#هادي چنان دردي داشت كه با آن همه #صبر، باز به خود مي پيچيد و در حال بي هوش شدن بود.
سريع او را به #بيمارستان منتقل کرديم. چند روزي در يكي از بيمارستان هاي خصوصي تهران بستري بود. آن جا حرفي از#فتنه و اتفاقي كه برايش افتاده نزد.
⚘@pmsh313
🌴آن ضربه آنقدر#محکم بود که بخش هايي از صورت🌷#هادي چندين روز بي حس بود.شدت اين ضربه باعث شد که گونه او #شکافته شد و تا زمان 🌷#شهادت، وقتي🌷#هادي #لبخند مي زد، جاي اين زخم بر صورت او قابل مشاهده بود.
📍بعد از مرخص شدن از#بيمارستان، چند روزي صورتش بسته بود. به #خانه هم نرفت و در پايگاه #بسيج مي خوابيد، تا #خانواده نگران نشوند. اما هر روز تماس مي گرفت تا آن ها نگران سلامتي اش نباشند.
⚘@pmsh313
📍بعدها #رفقا پيگيري كردند و گفتند: بيا#هزينه_درمان خودت را بگير، اما🌷#هادي كه همه هزينه ها را از خودش داده بود لبخندي زد و پيگيري نكرد.حتي يكي از #دوستان گفت: من پيگيري مي كنم و به خاطر اين ماجرا و بستري شدن🌷#هادي، برايش درصد جانبازي مي گيرم.
🌷#هادي جواب او را هم با لبخندي بر لب داد!
🌷#هادي هيچ وقت از فعاليت هاي خودش در💥#ايام_فتنه حرفي نزد، اما همه دوستان مي دانستند كه او به تنهايي مانند يك#اكيپ_نظامي عمل مي كرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_دوم
💚شهدا او را انتخاب کردند❤️
🌷#به_عشق_شهدا(۱)
✔️راوی: دوستان شهید
⏺ورود🌷#هادی به🕌#مسجد با#مراسم یادواره ی 🌷#شهدا بود.به قول زنده یاد🌷#سید_علی_مصطفوی،🌷#هادی را🌷#شهدا#انتخاب کردند.
🌷@shahidabad313
🌴از روزی که🌷#هادی را شناختیم ،همیشه برای #مراسم سنگ تمام میگذاشت.اگر میگفتیم فلان 🕌#مسجد میخواهد یادواره ی🌷#شهدا برگزار کند و کمک میخواهد،دریغ نمیکرد.این ویژگی🌷#هادی را همه#شاهد بودند که🌷#به_عشق_شهدا همه کار می کرد.از شستن و پختن گرفته تا...
⚘@pmsh313
🌴تقریبا هر#هفته شب های#جمعه🌷#بهشت_زهرا(ع)میرفت .با🌷#شهدا #دوست شده بود و در این دوستی🌷#سید_علی_مصطفوی بیشترین #نقش را داشت.هیئتی را در🌷#مسجد راه اندازی کردند به نام🌷#رهروان_شهدا
⚘@pmsh313
🍀هر#هفته با بچه ها دور هم جمع می شدند و🌷#به_عشق_شهدا برنامه های#هیئت را پیگیری می کردند.🌷#هادی در این#هیئت مداحی هم میکرد و همه او را#دوست داشتند.
🌷@shahidabad313
💢اما یکی از کارهای مهمی که همراه با برخی #دوستان انجام داد،نصب تابلوی🌷#شهدا در کوچه ها بود.
💢من اولین بار از🌷#سید_علی_مصطفوی شنیدم که می گفت باید برای شهدای محل کاری انجام دهیم.
گفتم چه کاری؟
🌷@shahidabad313
🌱گفت بیشتر کوچه ها به🌷#اسم_شهید است اما بخاطر گذشت سه دهه از🌷#شهادت آن ها،هیچکس این🌷#شهدا را نمی شناسد.
💥لااقل ما🌷#تصویر_شهدا را در سر#کوچه#نصب کنیم تا مردم با چهره ی🌷#شهید آشنا شوند.یا اینکه زندگینامه ای از🌷#شهید را به اطلاع اهل آن#کوچه و محل برسانیم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_سوم
💚کار برای شهدا،با تمام وجود❤️
🌷#به_عشق_شهدا(۲)
✔️راوی: دوستان شهید
👈كار آغاز شد. از طريق🕌#مساجد و🌷#بنياد_شهيد و... تصاوير شهداي محل جمع آوري شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي در همان ايام#كار با فتوشاپ و ديگر نرم افزارهاي كامپيوتري را ياد گرفت. استعداد او براي فراگرفتن اين كارها زياد بود.
🌷#تصاوير_شهدا را اسكن و سپس در يک اندازه ي مشخص طراحي كردند.
بَنر تهيه ميشد.
بعد هم با يك نجار هم صحبت شد كه اين تصاوير را به صورت #قاب چوبي در آورد.
🌷@shahidabad313
🌲#كار خيلي سريع به نتيجه رسيد.🌷#هادي وانت پدرش را مي آورد و با يك دريل و... كار را به اتمام ميرساند.
💢بيشتر کوچه هاي محل ما با تابلوهاي قرمزرنگ 🌷#شهدا مزين شد
⚘@pmsh313
💢یادم هست برخي ها مخالف اين حركت بودند! حتي از بچه هاي#بسيج!
🌷@shahidabad313
💢ميگفتند شما اين كار را ميكنيد، ولي يك سري از اراذل و اوباش اين تصاوير را پاره ميكنند و به🌷#شهدا اهانت ميكنند.
⚘@pmsh313
📍اما حقيقت چيز ديگري بود. ارادت مردم به🌷#شهدا فراتر از تصورات دوستان ما بود.
📍الان با گذشت شش سال از آن روزها هنوز يادگار 🌷#هادي و دوستانش را روي ديوارهاي محل ميبينيم.
🌷@shahidabad313
📍هيچ کس به اين تابلوها بي احترامي نکرد، بر عکس آنچه تصور ميشد، تقاضا براي نصب #تابلو از محلات ديگر هم رسيد.
🌿در بسياري از محلات اين حرکت آغاز شد. بعد هم #بسيج شهرداري، حرکت عظيمي را در اين زمينه آغاز کرد.
🌷@shahidabad313
🍀بعد از آن در برگزاري نمايشگاه براي🌷#شهدا فعاليت داشت،🌷#هادي كسي بود كه به تأييد تمام دوستان، وقتي كار براي🌷#شهدا بود، با تمام وجود #كار ميكرد.
🌴يكبار در ميدان🌷#شهيد_آيت_الله_سعيدي او را ديدم. نيمه هاي شب آنجا ايستاده بود!
⚘@pmsh313
🌷#نمايشگاه_شهدا در داخل ميدان برقرار بود. تمام دوستانش رفتند اما🌷#هادي مانده بود تا مراقب وسايل و لوازم نمايشگاه باشد.
🌷@shahidabad313
🌱از ديگر کارهاي🌷#هادي که تا اين اواخر ادامه يافت، فعاليت در زمينه ي🌷#معرفي_شهدا بود.
💥براي🌷#شهدا پوستر درست ميکرد، در زمينه ي طراحي تصاوير کار ميکرد و...
🍂حتي رايانه ي شخصي او، که پس از🌷#شهادت به #خانواده تحويل شد، پر بود از تصاوير شهداي 🌷#مجاهد_عراقي که🌷#هادي براي آنها طراحي انجام داده بود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_چهارم
💚💚گره بازکن مشکلات مردم❤️❤️
🍃 #دستگيري_از_مردم ✨
✔️راوی:حجت السلام سميعي و...
👈يادم هست در خاطرات🌷#ابراهيم_هادي خواندم كه هميشه دنبال#گره_گشايي از مشكلات مردم بود.
🌷@shahidabad313
📍اين🌷#شهيد والامقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام هميشه جيبم پر#پول باشد تا#گره از مشكلات مردم بگشايم.
📍من دقيقاً چنين شخصيتي را در🌷#هادي_ذوالفقاري ديدم. او🌷#ابراهيم_هادي را الگوي خودش قرار داده بود. دقيقاً پا جاي پاي🌷#ابراهيم ميگذاشت.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي صبحها تا عصر در#بازار_آهن كار ميكرد و عصرها نيز اگر وقت داشت، با #موتور كار ميكرد.
📍اما چيزي براي خودش خرج نميكرد. وقتي مي فهميد كه مثال#هيئت نوجوانان🕌#مسجد، احتياج به كمك مالي دارد دريغ نميكرد.
🌷@shahidabad313
📍يا اگر ميفهميد كه شخصي احتياج به#پول دارد، حتي اگر شده#قرض ميكرد و كار او را راه مي انداخت.🌷#هادي چنين انسان بزرگي بود.
⚘@pmsh313
💢من يك بار احتياج به#پول پيدا كردم. به كسي هم نگفتم، اما🌷#هادي تا احساس كرد كه من احتياج به #پول دارم به سرعت مبلغي را آماده كرد و به من داد.
📍زماني كه ميخواستم#عروسي كنم نيز هفتصد هزار تومان به من داد.ظاهراً اين مبلغ همه ي پس اندازش بود. او لطف بزرگي در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.
🌷@shahidabad313
📍اما يك بار برادري را در حق من تمام كرد.
زماني كه براي تحصيل در #قم مستقر شده بودم، يك روز به🌷#هادي زنگ زدم و گفتم: فاصله ي حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به#موتور دارم، اما نه#پول دارم و نه موتورشناس هستم.
📍هنوز چند ساعتي از صحبت ما نگذشته بود كه🌷#هادي زنگ زد. گوشي را برداشتم.🌷#هادي گفت: كجايي؟ گفتم: توي#حجره در#قم. گفت: برات#موتور خريدم و با وانت آوردم#قم، كجا بيارم؟
🌷@shahidabad313
💢تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد.نميدانيد آن #موتور چقدر كار من را راه انداخت.
بعدها فهميدم كه🌷#هادي براي بسياري از اطرافيان همينگونه است. او راه درست را انتخاب كرده بود. 🌷#هادي اين#توفيق را داشت كه اينگونه اعمالش مورد قبول واقع شود.
⚘@pmsh313
👈كارهاي او مرا ياد حديث☀️#امام_كاظم (ع) در بحارالانوار، ج 75 ،ص 379 انداخت که فرمودند:
همانا#مُهر قبول اعمال شما، برآوردن نيازهاي برادرانتان و#نيكي كردن به آنان در حد توانتان است و الّا (اگر چنين نکنيد)، هيچ عملي از شما پذيرفته نميشود.
٭٭٭
🌷#هادي درباره ي كارهايي كه انجام ميداد خيلي تودار بود. از كارهايش حرفي نميزد. بيشتر اين مطالب را بعد از🌷#شهادت_هادي فهميديم.
🌷@shahidabad313
📍وقتي🌷#هادي🌷#شهيد شد و برايش#مراسم گرفتيم، اتفاق عجيبي افتاد. من در كنار برادر آقا🌷#هادي در🕌#مسجد بودم.
⚘@pmsh313
💥يک خانمي آمد و همينطور به تصوير🌷#شهيد نگاه ميكرد و💧#اشك ميريخت. كسي هم او را نميشناخت.بعد جلو آمد و گفت: با خانواده ي🌷#شهيد كار دارم.برادر🌷#شهيد جلو رفت. من فكر كردم از بستگان🌷#شهيد_هادي است، اما برادر🌷#شهيد هم او را نميشناخت.
🌷@shahidabad313
💢اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي نداشتيم. خيلي گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما کمک کرد.براي ما عجيب بود. همه جور از🌷#هادي شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه اين#خانواده را تحت پوشش داشته!
📍حتي زماني كه🌷#هادي در#عراق و شهر#نجف اقامت داشت، اين سنت الهي را رها نكرد.در مراسم تشييع🌷#هادي، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختيم.بعدها فهميديم كه🌷#هادي گره از كار بسياري از آنان گشوده بود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_پنجم
💚اهل ذکر،دائم با وضو،❤️
🍃 #ویژگی_ها✨
👈اين سخنان را از خيلي ها شنيدم. اينکه🌷#هادي ويژگي هاي خاصي داشت. هميشه💧#دائم_الوضو بود. #مداحي مي کرد.اکثر اوقات ذکر#سينه_زني#هيئت را مي گفت.
🌷@shahidabad313
💢#اهل_ذکر بود. گاهي به#شوخي مي گفت: من دو هزار تا#يا_حسين(علیه السلام) حفظ هستم. يا مي گفت: امروز هزار بار ذکر#يا_حسين(علیه اسلام) گفتم، #عاشق امام حسين (علیه السلام) و گريه براي ايشان بود.
⚘@pmsh313
💢واقعاً براي ارباب با سوز 💧#اشک مي ریخت.
#اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسي از او تعريف مي کرد، خيلي بدش مي آمد. وقتي که شخصي از زحمات او #تشکر مي کرد، مي گفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد!
💢يعني ما کاري نکرده ايم. همه کاره خداست و همه ي کارها براي خداست. حال و هوا و خواسته هايش مثل #جوانان همسن و سالش نبود. دغدغه مندتر و جهادي تر از ديگر #جوانان بود.انرژي اش را وقف #بسيج و کار فرهنگي و #هيئت کرده بود. در آخر راهي جز #طلبگي در #نجف پاسخگوي غوغاي درونش نشد.
🌷@shahidabad313
📍من شنيدم که دوستانش مي گفتند:🌷#هادي اين سال هاي آخر وقتي#ايران مي آمد، بارها روي صورتش#چفيه مي انداخت و مي گفت: اگر به نامحرم #نگاه کنيم راه🌷#شهادت بسته مي شود.
⚘@pmsh313
📍خيلي دوست داشت به#سوريه برود و از#حرم #حضرت_زينب (علیها السلام) دفاع کند. يک طرف ديوار خانه را از بنري پوشانده بود که رويش اسم #حضرت_زينب (علیها السلام) نوشته شده بود. مي گفت نبايد بگذاريم #حرم عمه ي سادات، دست تروريستها بيفتد.
🌷@shahidabad313
💢وقتي مي خواست براي نبرد با #داعش برود، پرسيديم #درس و #بحث را مي خواهي چه کني؟ گفت: اگر🌷#شهيد نشدم، درسم را ادامه مي دهم. اگر🌷#شهيد شوم، که چه بهتر خدا مي خواهد اينگونه باشد.
🔰در ميان فيلم ها به#خدا_حافظ_رفيق خيلي علاقه داشت. سي دي#فيلم را تهيه کرد و براي #خانواده پخش نمود.خواهرش مي گفت: من مدت ها فکر مي کردم🌷#هادي هم مثل آدم هاي درون #فيلم، هر شب با #موتور و با دوستانش به🌷#بهشت_زهرا (علیها السلام) مي رود. صحنه هاي اين فيلم همه اش جلوي چشمهاي من است.
🌷@shahidabad313
💎همه اش نگران بودم مي گفتم نکند شباهت هاي🌷#هادي با محتواي#فيلم اتفاقي نباشد!
🌷#هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي مي افتد بيايد براي همه تعريف کند. هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد.#آرامش در کلامش جاري بود.
⏺برادرش مي گفت: «نمي گذاشت کسي از دستش ناراحت شود اگر دلخوري پيش ميآمد، سريعاً از#دل طرف درمي آورد.🌷#هادي به ما مي گفت يکي از خاله هايمان را در#کودکي ناراحت کرده، اما نه ما چيزي به خاطر داشتيم نه خاله مان.ولي همه اش مي گفت بايد بروم#حلاليت بطلبم. هيچ وقت#دوست نداشت کسي با دلخوري از او جدا شود.»
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت۳۰ تا چهل بعدا می اید
🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷
در این قسمتها می خوانید:
❤️#محبت آقا🌷#اباعبدالله (علیه السلام) با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود❤️
💚زندگي لذت بخش در كنار مولا علی(ع) ❤️
💚زندگي در💥#نجف را دوست داشت💚
❤️پسر بسيار #با_ادب و#شوخ و#خنده_رويي بود❤️
💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️
❤️#هادي مثل بسيجي هاي زمان#جنگ بسيار#شجاع و بسيار#معنوي بود❤️
💎به🕌مسجد هندي ها#علاقه داشت.#نماز_جماعت اين🕌#مسجد توسط☀️#آيت_الله_حكيم و به حالتي#عارفانه برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين🕌#مسجد#نماز مي خواند.خلوت هاي#عارفانه داشت.☀️#نماز_شب و برخي#اذكار و#ادعيه را هيچ گاه#ترك نمي كرد💎
🌷#هادي يك انسان بسيار عادي بود.مثل بقيه تنها#تفاوت او#عمل_دقيق_به_دستورات_دين بود🌷
🍁#توكل و#اعتماد عجيبي به خدا داشت🍁
☀️#مرد_ميدان_جهاد☀️
💥اهل خلوت معنوی و ذکر💥
💚ماجرای دست سوخته هادی و طهارت درونی💚
🌷@shahidabad313
🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷