eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
437 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹 از على عليه السّلام اطاعت از 🔹🔸🌸🌸 (۲)📚 [مستدرك حاكم ۳/ ۱۲۱] به سند خود، از «ابوذر» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است، و كسى كه از فرمان من سرپيچى نمايد، از فرمان خدا سرپيچى كرده است؛ و كسى كه از على عليه السّلام اطاعت نمايد، از من اطاعت كرده است؛ و كسى كه از فرمان على عليه السّلام سرپيچى نمايد، از من سرپيچى كرده است. «حاكم» گويد: اين حديث از اسناد صحيح برخوردار است. مؤلف گويد: در [۳/ ۱۲۹] به طريق ديگر روايت كرده است. (۳) 📚[محب طبرى در الرياض النضرة ۲/ ۱۶۷] از «ابوذر غفارى» از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است كه خطاب به على عليه السّلام فرمود: كسى كه از تو فرمانبردارى داشته است، از من فرمانبردارى داشته است؛ و كسى كه از فرمان من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است؛ و كسى كه از فرمان تو سرپيچى كند، از فرمان من سرپيچى كرده است. «محب طبرى» گويد: اين حديث را «ابو بكر اسماعيلى» در «معجم» و «خجندى» روايت كرده و چنين آورده اند: كسى كه از دستور من اطاعت كند، از فرمان خدا اطاعت كرده است؛ و كسى كه از تو اطاعت كند، از من اطاعت نموده است؛ و كسى كه از فرمان من امتناع ورزد، از دستور خدا امتناع ورزيده است؛ و كسى كه از فرمان تو امتناع كند، از فرمان من سرپيچى كرده است. (۱) مؤلف گويد: در رابطه با آنچه كه اظهار شد، دو حديث ديگر وجود دارد كه مناسب است آنها را در پايان اين باب متذكر شويم. (۲) اوّل: 📚حديثى است كه «مناوى» در [كنوز الحقايق ص ۶۴] نقل كرده كه مى گويد: حق على بر اين امت، مانند حقى است كه پدر نسبت به فرزندش دارد. «ديلمى» اين حديث را نقل كرده است. (۳) دوم:📚 «محب طبرى» در [الرياض النضرة ۲/ ۱۷۲] از «عمار ياسر» و «ابو ايوب» روايت كرده كه هر دو تن اظهار داشتند: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: حق على بر مسلمانان، مانند حقى است كه پدر بر فرزندش دارد. «حاكمى» هم اين روايت را نقل كرده است ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام 🌸🌺 (۲) 📚[كنوز الحقايق مناوى ص ۴۳] از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه فرمود: من و على عليه السّلام حجت خدا بر بندگانش هستيم. «مناوى» گفته است: «ديلمى» اين روايت را نقل كرده است. (۳)📚 [تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۲/ ۸۸] به سند خود، از «انس بن مالك» نقل كرده است كه حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بوديم، طولى نكشيد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على عليه السّلام را مشاهده كرد كه بسوى حضرتش مى آيد، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من و اين بزرگوار، در روز قيامت حجت اين امت خواهيم بود. (۴)📚 [الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۹۳] از «انس بن مالك» نقل كرده است كه حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودم، در اين هنگام على عليه السّلام بسوى ما مى آمد، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله كه او را مشاهده كرد، فرمود: اى انس! گفتم: لبيك يا رسول اللّه! حضرت فرمود: اين بزرگوار كه بسوى ما تشريف مى آورد، در روز قيامت حجت من بر امتم خواهد بود. (۱)📚 مؤلف گويد: «محب طبرى» اين حديث را در [ذخائر ص ۷۷] روايت كرده و گفته است كه «نقاش» هم روايت نموده است ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام اصحاب 🌸🌺🌺 (۲) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۸/ ۴۳۷] به سند خود، از «رشيد» (هارون الرشيد) نقل كرده است كه در يكى از روزها در حضور «مهدى عباسى» بودم، سخن از على عليه السّلام به ميان آورد و گفت: پدرم از جدّم از پدرش از «ابن عباس» روايت كرده است كه گفت: در حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودم و گروهى از اصحاب اطراف آن حضرت را فرا گرفته بودند. در اين هنگام حضرت على عليه السّلام وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به ايشان، فرمود: تو «عبقرى» اصحاب من مى باشى. «مهدى» كلمه «عبقرى» را به معناى «سيّد» گفته است، يعنى تو سيّد اصحابى. مؤلف گويد: «فيروز آبادى» در «قاموس» مى گويد: «عبقرى»، كامل از هر چيز است و سيد و بزرگى را گويند كه چيزى برتر از آن نباشد ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام سيّد مسلمانان و مؤمنان و پرهيزگاران و پيشانى و امت و راهنماى است🍂🍃🌺🌸 (۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۳۷] به سند خود، از «عبد الله بن اسعد بن زراره» از پدرش روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: از راه وحى چنان دريافته‌ام كه على عليه السّلام داراى سه خصلت است: ۱- سيّد مسلمانان است ۲- پيشواى پرهيزگاران است ۳- راهبر سپيد چهرگان است. «حاكم» گويد: اين حديث از اسناد صحيح برخوردار مى باشد. (۳) مؤلف گويد: «متّقى» در [📚كنز العمال ۶/ ۱۵۷] به دو طريق، حديث مزبور را متعرض است. در يكى از آن دو آمده است: هنگامى كه به معراج رفتم، در مسير خود به كاخى رسيدم از لؤلؤ و طلا، كه چون خورشيد مى درخشيد! در اين هنگام حضرت پروردگار به من وحى كرد كه على عليه السّلام داراى سه خصلت ارزنده است: ۱- سيّد مسلمانان است ۲- امام پرهيزكاران است ۳- راهبر پيشانى سپيدان است. اين حديث را «باوردى»، «ابن قانع»، «بزّاز»، «حاكم» و «ابو نعيم» روايت كرده اند (۱) و در طريق ديگر گويد: در شبى كه به معراج رفتم و بحضور حضرت پروردگار شرفياب شدم، خداى تعالى وحى كرد كه على عليه السّلام داراى سه خصلت است: ۱- او سيّد مسلمانان است ۲- او ولىّ پرهيزكاران است ۳- او پيشواى سپيد چهرگان است. اين حديث را «ابن نجّار» از «عبد الله بن اسعد بن زرارة» روايت نموده است (۲) و📚 «ابن حجر» در [الاصابة ۴/ قسم ۱/ ۳۳] آورده است و پس از ياد آورى از سند حديث مى گويد: از «عبد الله بن اسعد بن زرارة» به روايت رسيده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: در شب معراج به «سدرة المنتهى» رسيدم. خداى تعالى درباره حضرت على عليه السّلام به من وحى كرد كه او پيشواى پرهيزكاران است (تا آخر حديث) «ابن اثير جزرى» هم دو بار اين حديث را متعرض است؛ يكى در [📚اسد الغابة ۱/ ۶۹] و دومى در [۳/ ۱۱۶]. و «محب طبرى» هم در [الرياض النضرة ۲/ ۱۷۷] نقل كرده است و اظهار مى دارد كه اين حديث را «محاملى» هم ياد آور شده است (۳) و «هيثمى» هم در [📚مجمع ۹/ ۱۲۱] آورده و مى گويد: حديث مزبور را از «عبد الله بن حكيم» از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده است كه فرمود: خداى تعالى در شب معراج درباره على عليه السّلام سه خصلت، برايم ذكر فرمود: ۱- او سيد مؤمنان است ۲- او امام پرهيزگاران است ۳- او راهبر چهره سپيدان است. «طبرى» اين حديث را در «الصغير» آورده است. (۴) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۷۷] از حضرت على عليه السّلام روايت است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من، فرمود: تو سيّد مسلمانان، پيشواى پرهيزگاران، راهنماى چهره سپيدان و «يعسوب» دين هستى. (۵) [📚حلية الاولياء ابو نعيم ۱/ ۶۶] به سند خود، از «شعبى» روايت دارد كه على عليه السّلام فرمود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من، فرمود: آفرين بر سيّد مسلمانان و پيشواى متقيان! يكى از حاضران گفت: يا على! در برابر اين نعمتى كه به تو ارزانى شده است، چگونه خدا را شكر مى كنى؟ على عليه السّلام فرمود: خدا را حمد مى كنم از اينكه چنين نعمتى به من ارزانى داشته است و از وى سپاسگزارم و از خداى مى خواهم كه بيش از آن به من اعطا فرمايد. (۱) [حلية الاولياء ۱/ ۶۳] به سند خود، از «انس» روايت كرده كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به «انس»، فرمود: اى انس! آب براى وضو حاضر كن. بعد از آن دو ركعت نماز بجاى آورد و فرمود: اى انس! نخستين كسى كه از اين در وارد شود، امير مؤمنان و سيد مسلمانان و پيشواى چهره سپيدان و خاتم اوصياى پيغمبران است! «انس» گفت با خود گفتم كه پروردگارا! آن شخص را يكى از انصار قرار بده و راز دلم را پنهان داشتم. در اين هنگام على عليه السّلام وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: اى انس! چه كسى وارد شد؟ عرض كردم: على عليه السّلام. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از شنيدن نام على عليه السّلام با خوشحالى هر چه تمامتر از جاى برخاست و على عليه السّلام را در آغوش گرفت و عرق چهره اش را پاك كرد و به چهره خود ماليد! على عليه السّلام عرض كرد: يا رسول الله! امروز طورى با من رفتار كردى كه آنچنان رفتارى سابقه نداشته است. حضرت فرمود: اينگونه رفتار به آن خاطر است كه تو دين مرا مى پردازى و صداى مرا به گوش جهانيان مى رسانى و اختلافاتى كه پس از رحلت من اتفاق مى افتد برطرف مى گردانى. «ابو نعيم» مى گويد: «جابر جعفى» اين حديث را از «ابو الطّفيل» از «انس» روايت كرده است....... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام سيّد مسلمانان و مؤمنان و پرهيزگاران و پيشانى و امت و راهنماى است🍂🍃🌺🌸 (۲)📚 [تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۱۳/ ۱۲۲] به سند خود، از «ابن عباس» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله فرمود: در روز جزا سواره اى جز ما چهار تن نيست. عمويش، «عباس»، پس از استماع اين سخن گفت: پدر و مادرم فداى شما! غير از شما، آن سواره‌ها چه كسانى هستند؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من بر ناقه «براق» سوارم و برادرم «صالح» بر ناقه اى كه خدا در اختيار او در آورد و بدكرداران آنرا پى كردند و عمويم، «حمزة» شير خدا و شير رسول خدا، بر «ناقه غضباء» من، و برادر و پسر عمو و دامادم، على بن ابيطالب عليه السّلام، بر ناقه اى از ناقه هاى بهشت مى نشيند كه بر پشت آن ديباى بهشتى زين شده است، پاهاى آن از زمرّد سبز و مزيّن به طلاى سرخ، سر آن از كافور سفيد، و دم آن از عنبر، و زانوهاى آن از مشك اذفر، و گردن آن از لؤلؤ، قبّه اى از نور الهى بر فراز آن گذاشته شده است كه باطن و درون آن، بخشش خدا و ظاهر و بيرون آن، رحمت الهى است و لواء حمد در دست اوست. به هر گروه از فرشتگان كه مى گذرد، مى گويند: اين بزرگوار، يا فرشته مقرّب است، و يا پيغمبر برگزيده و يا حامل عرش پروردگار جهانيان. همزمان منادى از درون عرش الهى ندا مى دهد كه اين شايسته هر گونه مرحمت الهى، نه فرشته مقرّب است، و نه پيغمبر مرسل و نه حامل عرش حضرت پروردگار عالم؛ بلكه او على بن ابيطالب عليه السّلام، امير مؤمنان و امام پرهيزگاران و راهبر پيشانى سپيدان است. او با اين تجليل بسوى پروردگار عالميان مى آيد؛ آرى! آن كس كه ولايت او را تصديق كرده رستگار شده و آن كس كه وى را تكذيب نموده است، زيانكار گرديده است. و هر گاه بنده اى هزار سال و هزار سال در بين «ركن» و «مقام» به عبادت حق تعالى بپردازد تا از كثرت عبادت مانند مشك خشكيده شود، و خدا را درحالى ملاقات نمايد كه كينه آل محمد را در دل دارد، خداى تعالى او را به صورت در دوزخ مى افكند! (۱) مؤلف گويد: حديث مزبور را به طريق ديگرى، در [۱۱/ ۱۱۲] نقل كرده است و در آن طريق آمده است كه: «اين بزرگوار على بن ابيطالب عليه السّلام جانشين رسول رب العالمين و امام متقين و راهنماى مؤمنين است». پيش از اين، طريق مزبور را در باب «على وصى پيغمبر است» متذكر شديم، به آنجا مراجعه فرمائيد. (۲) [ا📚صابة ابن حجر ۷/ قسم ۱/ ۱۶۷] گفته است: «ابو احمد»، «ابن مندة» و ديگران، از طريق «اسحاق بن بشر اسدى» از «خالد بن حارث» از «عوف» از «حسن» از «ابو ليلا غفارى» روايت كرده اند كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: به زودى پس از رحلت من آشوبى بوجود مى آيد، در آن هنگام ملازم على باشيد! براى اينكه او نخستين فردى است كه به من ايمان آورده است، و اولين كسى است كه در روز قيامت با من مصافحه مى كند، و او«صدّيق اكبر»، «فاروق» اين امت و راهبر مؤمنان است؛ همانطور كه جاه و مقام راهنماى منافقان است. مؤلف گويد: اين حديث را «ابن عبد البر» در [استيعاب ۲/ ۶۵۷] و «ابن اثير» در [📚اسد الغابة ۵/ ۲۸۷] آورده است. (۱) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۰۲] روايت كرده است كه «ابوذر» و «سلمان» نقل كرده اند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت و فرمود: همانا اين عاليمقدار نخستين كسى است كه به من ايمان آورده است، و اولين كسى خواهد بود كه در قيامت با من مصافحه مى كند و اين بزرگوار «صديق اكبر» و «فاروق» اين امت است كه حق را از باطل جدا مى سازد، اين شخصيت پيشواى مؤمنان است و مال، پيشواى ستمگران. اين حديث را «طبرانى» و «بزّاز» تنها از «ابوذر» روايت كرده اند. مؤلف گويد: «مناوى» هم در [شرح فيض القدير ۴/ ۳۵۸] و «طبرانى» و «بزّاز» از «ابوذر» و «سلمان» و «متّقى» هم در [📚كنز العمال ۶/ ۱۵۶] روايت كرده اند..... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام سيّد مسلمانان و مؤمنان و پرهيزگاران و پيشانى و امت و راهنماى است🍂🍃🌺🌸 «متقى» گويد: حديث مورد بحث را «طبرانى» از «سلمان» و «ابوذر»، و «بيهقى» و «ابن عدى» از «حذيفة»، روايت كرده اند. (۲) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۵۵] از «ابوذر» روايت كرده است: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه خطاب به على عليه السّلام، فرمود: تو «صديق اكبرى» و «فاروق» هستى كه حق را از باطل جدا مى كنى. (۳) در روايت ديگر، فرمود: تو «يعسوب» دين مى باشى. هر دو روايت را «حاكمى» روايت كرده است. (۱) [📚كنز العمال ۶/ ۳۹۴] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: من «يعسوب» مؤمنانم و مال و جاه «يعسوب» «۱» ستمگران است. (۲) «متّقى» گفته است: اين حديث را «ابو نعيم» نقل كرده است و در [📚۶/ ۳۹۴] از «ابو مشعر» روايت كرده است كه گفت: در يكى از اوقات، حضور على عليه السّلام شرفياب شدم، در برابرش مقدارى طلا بود. حضرت على عليه السّلام فرمود: من «يعسوب» مؤمنانم و اين طلا «يعسوب» منافقان است و فرمود: مؤمنان به من پناهنده مى شوند و منافقان به طلا دل مى بندند. (۳) گفته: اين حديث را «ابو نعيم» روايت كرده است و در📚 [۶/ ۱۵۳] اظهار داشته است كه على عليه السّلام «يعسوب» مؤمنان است و مال «يعسوب» منافقان است. اين خبر را «ابن عدى» از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است. مؤلف گويد: «ابن حجر» هم در [صواعق ص ۷۵] و «مناوى» هم در متن [📚فيض القدير ۴/ ۳۵۸] روايت كرده اند و هر دو تن اظهار مى دارند كه اين حديث را «ابن عدى» هم نقل كرده است و «مناوى» نيز در [📚كنوز الحقايق ص ۹۲] با لفظ «علىّ يعسوب المؤمنين» روايت كرده و اظهار مى دارد كه «طبرانى» آنرا نقل كرده است. گذشته از اخبار مذكور، بخشى از اخبار رسيده است كه يادآورى آنها در پايان اين باب بى تناسب نخواهد بود. (۴) از آن جمله: حديثى است كه «هيثمى» در [📚مجمع ۹/ ۱۵۸] از «ربعى بن حراش» روايت كرده است كه گفت: «عبد الله بن عباس» از «معاوية» اجازه ملاقات خواست و به ملاقاتش رفت. در اين هنگام گروهى از شكم بارگان قريش در دربارش حضورداشتند و «سعيد بن عاص» در جانب راستش نشسته بود، «عبد الله» وارد شد، به مجرديكه «معاوية» او را ديد به «سعيد»، گفت: به خدا _____________ _ (۱)📚 «يعسوب»، ملكه زنبور عسل و هم به معناى رئيس بزرگ مى باشد. (مترجم) سوگند! هم اكنون مسائلى از وى مى پرسم كه قدرت پاسخ آنها را نداشته باشد! «سعيد» گفت: اشتباه مى كنى، «ابن عباس» كسى نيست كه در پاسخ پرسشهاى تو درمانده شود. به مجرديكه «ابن عباس» در محل خويش قرار گرفت، «معاوية» چگونگى حال برخى از مردان را، كه «هيثمى» از آنها در كتابش ياد كرده است، از وى پرسيد (تا آنجا كه گفته بود) در حق على بن ابيطالب عليه السّلام چه مى گوئى؟ «ابن عباس» پاسخ داد: خداى تعالى حضرت ابو الحسن را بيامرزد، به خدا سوگند! او پرچم بر افراشته هدايت بود (تا آنجا كه گفته است) على عليه السّلام بزرگ مردانى است كه خود را به پيراهن و عبا مزيّن و ملبّس مى دارند، و برترين شخصى است كه به حج مشرّف مى شوند و «سعى» بين «صفا» و «مروه» مى كنند و سخاوتمندترين فردى است كه از زير بناى عدالت و تسويه تجاوز نمى كند. تا آخر حديث كه تمام آنرا در باب «على عليه السّلام بهترين بشر است» متذكر شديم. به آنجا مراجعه كنيد. (۱) از آن جمله: حديثى كه «ابو نعيم» در📚 [حلية ۱/ ۶۴] به سند خود، از «ابن عباس» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداى تعالى آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا را نازل نكرد مگر اينكه على عليه السّلام مصداق حقيقى آن آيه بود.... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام سيّد مسلمانان و مؤمنان و پرهيزگاران و پيشانى و امت و راهنماى است🍂🍃🌺🌸 (۱) از آن جمله: 📚حديثى كه «ابو نعيم» در [حلية ۱/ ۶۴] به سند خود، از «ابن عباس» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداى تعالى آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا را نازل نكرد مگر اينكه على عليه السّلام مصداق حقيقى آن آيه بود و رياست و امارت همه مؤمنان را به عهده داشت. (۲) 📚مؤلف گويد: «ابن حجر» اين حديث را در [صواعق ص ۷۶] و «شبلنجى» در [نور الانوار ص ۷۳] نقل كرده و هر دو تن اظهار مى دارند كه اين حديث را «طبرانى» و «ابن ابى حاتم» آورده اند و «هيثمى» هم در [📚مجمع ۹/ ۱۱۲] متذكر شده است و در پايان آن اين جمله را افزون بر آن آورده است كه خدا آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا را نازل نفرمود مگر اينكه على عليه السّلام رئيس و شريف مؤمنان بشمار مى آيد؛ خداى تعالى در چند موضع، از اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله سخن به عتاب گفته است و از على عليه السّلام بجز خوبى، چيز ديگرى ذكر نكرده است. «هيثمى» گويد: «طبرانى» هم اين حديث را نقل كرده است. (۱) «📚محب طبرى» هم در [الرياض النضرة ۲/ ۲۰۷] مى نويسد: در قرآن كريم آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا نازل نشده است مگر اينكه على عليه السّلام نخستين مصداق آن و امير و شريف مؤمنان است. خداى تعالى در قرآن كريم از اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله نكوهش كرده است، و از على عليه السّلام به غير از خوبى، مطلب ديگرى ياد نكرده است. «محب طبرى» گويد: اين حديث را «امام احمد» در «المناقب» آورده است. و «متّقى» هم در [كنز العمال ۶/ ۳۱۹] حديث مزبور را متذكر شده است. (۲) از آن جمله: «حاكم» در 📚[المستدرك ۳/ ۱۲۹] به سند خود، از «جابر بن عبد الله» نقل كرده است كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بازوى على عليهالسّلام را گرفته بود، فرمود: اين بزرگوار، امير آفريدگان و قاتل فاجران است؛ كسى كه بيارى او برخيزد، خدا او را يارى مى كند و كسى كه او را خوار كند، خدا او را خوار و ذليل مى سازد. اين سخنان را رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله با صداى بلند در محضر اصحاب بيان فرمود. «حاكم» صحت اين حديث را تأييد كرده است. (۳) مؤلف گويد: «خطيب بغدادى» اين حديث را در 📚[تاريخ بغداد ۴/ ۲۱۹] روايت كرده است و در روايت او آمده: در روز «حديبيّه» در حالى كه بازوى على عليه السّلام را گرفته بود، اين حديث را بيان فرمود: (۴) 📚و در [۲/ ۳۷۷] در پايان حديث چنين آورده است: «من شهر دانشم و على عليه السّلام دروازه آن است. بديهى است كسى كه مى خواهد وارد خانه اى بشود از در آن وارد مى شود». (۵)📚 از آن جمله: «ابو نعيم» در [حلية ۱/ ۶۶] به سند خود، از «انس بن مالك» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله من و «ابو برزه اسلمى» را بحضور مبارك طلبيد و خطاب به «ابو برزه»- در حالى كه من سخن آن حضرت را مى شنيدم- فرمود: اى ابا برزه! پروردگار جهانيان درباره ويژگيهاى على عليه السّلام از من تعهد گرفت تا آنها را براى شما بازگو نمايم: على عليه السّلام پرچم برافراشته هدايت و جايگاه نور فروزان ايمان است و پيشواى اولياى من و روشنى بخش دلهاى مطيعان مى باشد؛ اى ابا برزه! على بن ابيطالب عليه السّلام در روز قيامت امين من است و پرچم برافراشته من در آن روز در دست تواناى اوست و كليدهاى خزانه هاى رحمت پروردگارم دراختيار او خواهد بود. (۱) 📚مؤلف گويد: «ابو نعيم» بار ديگر در [۱/ ۶۶] به سند خود، از «ابو برزه» روايت كرده است كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: خداى تعالى با توجه به ويژگيهائى كه على بن ابيطالب عليه السّلام دارد از من تعهد گرفت تا آنها را به اطلاع مردم برسانم: على عليه السّلام پرچم هدايت و پيشواى اولياى من و نور مطيعان من و كلمه اى است كه پرهيزگاران همواره آنرا فرا راه خويش قرار مى دهند ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام و سيّد در و است 🌺🌸🌸 (۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۲۷] به سند خود، از «ابن عباس» نقل كرده است كه در يكى از روزها، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نگاهى به على عليه السّلام نموده و فرمود: يا على! تو سيّد و سرور دنيا و آخرت هستى. دوست تو، دوست من است و دوست من، دوست خداست و دشمن تو، دشمن من است و دشمن من، دشمن خداست؛ واى بر آن كس كه پس از ارتحال من، كينه تو را به دل مى گيرد! «حاكم» گويد: اين حديث بنا بر شرطى كه «بخارى» و «مسلم» دارند، صحيح است. مؤلف گويد: «خطيب بغدادى» اين روايت را در [تاريخ بغداد ۴/ ۴۱] به پنج طريق، روايت كرده است. «ابن حجر» هم در [تهذيب التهذيب ۱/ ۱۲]📚 مختصرى از آنرا نقل كرده است. «محب طبرى» هم در [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۶] و «شبلنجى» در [نور الابصار ص ۷۳] و «على بن سلطان» در [مرقاة ۵/ ۵۷۳] و همگى از «مناقب» «امام احمد حنبل»، نقل نموده اند و «محبّ طبرى» هم بار ديگر در [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۷۷] مختصرى از آنرا روايت كرده است و اظهار مى دارد كه «ابو عمر» و «ابو الخير حاكمى» هم آنرا نقل كرده اند. (۱)📚 [حلية الاولياء ابو نعيم ۵/ ۵۹] به سند خود، از «عبد الله بن مسعود» روايت كرده است كه گفت: بامداد شب زفاف، حالت اضطراب و نگرانى در فاطمه عليها السّلام بوجود آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى آرامش دل زهرا عليها السّلام، فرمود: اى فاطمه! تو را در اين دنيا به همسرى بزرگوارى در آوردم كه سيد دنيا و آخرت است و در جهان ديگر از نيكو كاران بشمار مى آيد. اى فاطمه! آنگاه كه خدا اراده فرمود كه تو را به همسرى على عليه السّلام درآورم، به «جبرئيل» دستور داد كه مراسم ويژه اى برگزار نمايد. آنگاه «جبرئيل» در آسمان چهارم در برابر صفهاى بى شمارى از فرشتگان ايستاد و تو را به همسرى على عليه السّلام در آورد. آنگاه به درختان بهشت امر كرد، تا زيورها و حله هاى بهشتى كه سراپاى آنها را پوشيده است، بر فرشتگان نثار كنند؛ هر يك از فرشتگان كه چيزى از آن هدايا را بدست مى آورد، بيشتر از آن چيزى بود كه ديگرى بدست آورده بود و به آنچه بدست آورده است تا روز قيامت مباهات مى كند. «امّ سلمه» با شنيدن آن، گفت: بنا بر اين بايد فاطمه عليها السّلام بر زنان و عروسان ديگر ببالد؛ چرا كه «جبرئيل» خطبه عقد او را خوانده است. مؤلف گويد: 📚«خطيب بغدادى» هم اين حديث را در [تاريخ بغداد ۴/ ۱۲۸] آورده است. (۲) [همان كتاب ۲/ ۴۲] به سند خود، از «عمران بن حصين» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من گفت: فاطمه عليها السّلام بيمار است، آيا مى خواهى به عيادتش برويم؟ عرض كردم: آرى، از محل خود حركت كرده به اتفاق رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به در خانه فاطمه عليها السّلام رسيديم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سلام كرد و اجازه ورود خواست! و اضافه كرد كه آيا اجازه مى دهى من و كسى كه همراهم است به خانه ات وارد شويم؟ عرض كرد: آرى، اى پدر! شما و شخصى كه همراهتان هست مى توانيد به خانه‌ام وارد شويد؛ ليكن به خدا سوگند! در حال حاضر بدن پوشى جز عبا ندارم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آنرا چنين و چنان بر اندام خود راست آور و چگونگى پوشش آنرا به حضرت فاطمه عليها السّلام بياموخت. فاطمه عليها السّلام عرض كرد: يا رسول الله! به خدا سوگند! در حال حاضر پارچه اى براى پوشش سرم ندارم؛ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پارچه اى را كه همراه داشت به فاطمه عليها السّلام داد و فرمود: اين پارچه را سرپوش خود قرار بده. آنگاه فاطمه عليها السّلام اجازه داد تا هر دو تن به خانه اش وارد شوند. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و «عمران» بحضور حضرت فاطمه عليها السّلام رسيدند. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: اى دختر عزيزم! چگونه تو را مى يابم؟ فاطمه عليها السّلام عرض كرد: چنانكه مشاهده مى فرماييد بيمارم، همچنين غير از اين بيمارى، غذائى هم ندارم كه آنرا تناول نمايم! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه مى دانست فاطمه عليها السّلام چه مى گويد، فرمود: آيا خرسند نيستى كه سرور زنان جهان هستى؟ عرض كرد: اگر من سرور زنان جهان هستم پس حضرت مريم عليها السّلام چه مقام و مرتبه اى دارند؟ فرمود: او سيده زنان دوران خود بود و تو سيده زنان دوران خودت هستى اينك، به خدا سوگند! همسر تو، على عليه السّلام سيّد دنيا و آخرت است. (۱)📚 مؤلف گويد: «. ..... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام و سيّد در و است 🌺🌸🌸 (۱) 📚مؤلف گويد: «ابن عبد البرّ» اين حديث را در [استيعاب ۲/ ۷۵۰] و «طحاوى» در [مشكل الآثار ۱/ ۵۰] نقل كرده اند و در آخر حديث «طحاوى» آمده است: «جز منافق ديگرى كينه او را در دل نمى گيرد». (۲) «محبّ طبرى» هم در📚 [ذخائر ص ۴۳] حديث مزبور را روايت كرده و در پايان آن آمده است كه «جز منافق ديگرى او را دشمن نمى دارد» و گفته است كه «حافظ ابو القاسم دمشقى» هم از حديث مزبور ياد كرده است. (۳) [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۹۳] از «معقل بن يسار» روايت كرده است، در يكى از روزها، كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اندك ناراحتى داشت، به من گفت: آيا مى خواهى با هم به عيادت فاطمه عليها السّلام برويم؟ گفتم: آرى، يا رسول الله! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در حالى كه به من تكيه داده بود، از جاى برخاست و فرمود: سنگينى بدن مرا ديگرى به دوش مى كشد، (ولى) تو از پاداش آن بهره مندمى شوى! «معقل» گويد: همانطور كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله متذكر شد، هيچگونه ناراحتى و سنگينى از آن حضرت احساس نكردم. با اين حال به ديدار فاطمه عليها السّلام نايل آمديم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله احوال فاطمه عليها السّلام را جويا شد. فاطمه عليها السّلام عرض كرد: همانطور كه مشاهده مى فرماييد، اندوه و نادارى و بيماريم بسيار است. (۱)📚 «محبّ طبرى» مى گويد: «عبد الله بن احمد حنبل» گفت: به خط پدرم، در ذيل حديث مزبور چنان يافتم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به فاطمه عليها السّلام، فرمود: آيا از اين حقيقت خرسندنيستى كه تو را به همسرى بزرگوارى در آوردم كه قبل از همه به آئين اسلام گرويده، و دانش او از همگان زيادتر است، و حلم و بردباريش از همه مردم افزونتر مى باشد؟ اين حديث را «امام احمد» و «قلعى» متعرضند و در حديث «قلعى» آمده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به همسرى بزرگوارى تو را در آوردم كه سيد دنيا و آخرت مى باشد. (۲) [📚كنوز الحقايق ص ۱۸۸] پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: يا على! تو سيد دنيا وآخرت مى باشى. «ديلمى» هم اين حديث را آورده است ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام و همراز با است و هم و همراه با على عليه السّلام است 🌺🌸🌸 (۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۲۴] به سند خود، از «ابو سعيد تيمى» از «ابو ثابت»، آزاد شده «ابوذر»، روايت كرده است كه گفت: در روز جمل، زمانيكه چشمم به «عايشه» افتاد كه ايستاده است، پاره اى از خيالات كه در دل ديگران خلجان مى كند، در دل من پديد آمد و به همين حال بودم تا هنگامى كه نماز ظهر فرا رسيد و خداى تعالى پرده پندار را از برابر ديدگانم برطرف ساخت و سرانجام به پشتيبانى از حضرت على عليه السّلام با دشمنان او نبرد كردم. پس از پايان جنگ به مدينه بازگشتم. و به خانه «امّ سلمه» رفتم و به او گفتم: به خدا سوگند! به منظور درخواست خوراكى و آشاميدنى به خانه تو نيامده ام. من آزاده شده «ابوذر» هستم. «ام سلمه» به من خوش آمد گفت و من حكايت حال خود را در روز جمل بازگو كردم. «ام سلمه» گفت: آنگاه كجا بودى كه دلها بسوى پروازگاه خود بودند؟ در پاسخ گفتم: تا آنجا پرواز كردم كه خداى تعالى پرده پندار را از چشم دل من برطرف كرد و در هنگام زوال شمس، در حقيقت به روى من گشوده و در راه حقيقت، از جان گذشته و عاشقانه با دشمنان نبرد كردم. «ام سلمه» از شنيدن سخنان من، شادمان گشت و به من آفرين گفت و اظهار داشت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه فرمود: على همراز و همراه با قرآن است و قرآن هم، همراه و همراز با على عليه السّلام است. هيچگاه على عليه السّلام از قرآن و قرآن از على عليه السّلام مفارقت نمى كنند تا اينكه كنار حوض كوثر بر من وارد شوند. «حاكم» اظهار داشته است كه حديث مزبور از احاديث صحيح است و راوى حديث «ابو سعيد تيمى» كه همان «عقيصا» است، مردى مورد وثوق و اطمينان بوده است. «۱» مؤلف گويد: حديث مزبور را «مناوى» هم در متن [📚فيض القدير ۴/ ۳۵۶] و «متّقى» در [كنز العمال ۶/ ۱۵۳] نقل كرده اند و هر دو تن بطور اختصار به ذكر آن پرداخته اند و گفته اند كه از «طبرانى» در كتاب «الاوسط» روايت شده است. (۱) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۳۴] از «امّ سلمه» روايت كرده است كه گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: على با قرآن است و قرآن با على است. اين دو از يكديگر جدا نمى شوند، مگر اينكه در روز قيامت در كنار حوض كوثر مرا دريابند. «هيثمى» گفته است: اين حديث را «طبرانى» در «الصغير» و «الاوسط» روايت نموده است. _____________ _ (۱) «ابو سعيد» نامش دينار و معروف به «عقيصا» بنام «ابو سعيد تيمى» شهرت دارد و جمله فوق را از آن جهت «حاكم» ياد كرده كه علماى حديث در حق او به اختلاف سخن گفته اند؛ چنانكه برخى او را «غير ثقه» و بعضى «متروك الحديث» گفته اند. «ابن حجر» در [📚لسان الميزان ۲/ ۴۳۴] مى نويسد: روايت مورد اطمينانى از صحابه نقل نكرده است و تنها به پاره اى از قصه‌ها پرداخته است و او را بدتر از «رشيد هجرى»، «حبه عرنى» و «اصبغ بن نباته» شمرده اند و از على «و «عمار» روايت مى كرده تا آنجا كه جمله فوق را از «مستدرك حاكم» نقل كرده است و او را از شيعيان حضرت على عليه السّلام بشمار آورده اند. «شيخ طوسى»، «ابو سعيد» را در ضمن اصحاب حضرت على عليه السّلام نام برده است. (مترجم) مؤلف گويد: 📚«ابن حجر» هم در [صواعق ص ۷۴] و «شبلنجى» هم در [نور الابصار ص ۷۲] به ذكر اين حديث پرداخته اند و هر دو تن ابراز داشته اند: اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط» آورده است. (۱) [📚الصواعق المحرقة ص ۷۵] در روايتى آمده است: هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آخرين روزهاى زندگى خويش را سپرى مى كرد، خطاب به مردم فرمود: اى مردم! نزديك است كه به زودى زود دار فانى را وداع گويم. اينك سخنى با شما دارم كه جاى هر گونه پوزش را از بين مى برد: آگاه باشيد! من كتاب پروردگار- عزّ و جلّ- و عترتم را كه اهل بيت منند، در ميان شما باقى مى گذارم. آنگاه دست على عليه السّلام را بالا گرفت و فرمود: اين بزرگوار كه على عليه السّلام است، همراه و همراز با قرآن است و قرآن هم، همراز و همراه با اوست. و جدائى ميان اين دو نيست تا اينكه در كنار حوض كوثر مرا دريابند. آن روز كه فرا مى رسد از شما مى پرسم كه با آنان چه كرديد و چگونه مراعات حال ايشان را نموديد؟! ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام و كردن از ايشان است ▪️🔹🔹 (۲) 📚[مستدرك حاكم ۳/ ۱۴۱] به سند خود، از «ابو سعيد خدرى» از «عمران بن حصين» روايت دارد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: ديدار على عليه السّلام عبادت و بندگى حق تعالى است. «حاكم» گفته است: اين حديث صحيح است و گواه بر صحت آن، روايت صحيح «عبد الله بن مسعود» است. (۳) [همان كتاب] به دو سند، از «عبد الله بن مسعود» روايت كرده است كه يكى از آن دو، در [۳/ ۱۴۱] و ديگرى در [۳/ ۱۴۲] از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده است كه فرمود: نگاه كردن به على عليه السّلام، عبادت است. مؤلف گويد: همين حديث را «ابو نعيم» در [📚حلية ۵/ ۵۸] و «هيثمى» باز در [مجمع ۹/ ۱۱۹] روايت كرده و اظهار مى دارد: اين حديث را «طبرانى» نقل كرده است و «محبّ طبرى» هم در [الرياض النضرة ۲/ ۲۱۹] نقل كرده مى گويد: «ابو الحسن» اين حديث را روايت كرده است. پس از اين مى گويد: مانند اين حديث هم از «عمرو عاص» روايت شده و «بخترى» هم روايت كرده است. (۱) [📚حلية الاولياء ابو نعيم ۲/ ۱۸۲] به سند خود، از «عروة» از «عايشه» روايت كرده است كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى فرمود: نظر كردن به على عليه السّلام، عبادت است. (۲) [📚تاريخ بغداد ۲/ ۵۱] به سند خود، از «ابو هريره» روايت كرده است كه گفت: همواره متوجه بودم كه «معاذ بن جبل» به حضرت على عليه السّلام نگاه مى كند؛ در يكى از اوقات، از او پرسيدم: سبب چيست كه همواره به على بن ابيطالب عليه السّلام مى نگرى و چنان نگاهش مى كنى كه گويا او را نديده اى؟ «معاذ» گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: نظر كردن به رخسار على، عبادت است. (۳) [📚كنز العمال ۶/ ۱۵۲] و «مناوى» در متن [فيض القدير ۶/ ۲۹۹] گفته اند: نگاه به رخسار على عليه السّلام، عبادت است. و گفته اند كه اين حديث را «طبرانى» و «حاكم» از «ابن مسعود» از «عمران بن حصين» روايت كرده اند. «مناوى» در «شرح فيض القدير» مى نويسد: «زمخشرى» از «ابن اعرابى» نقل كرده است كه هرگاه على عليه السّلام در جمع مردم ظاهر مى شد، مردم شگفت زده گشته و مى گفتند: «لا اله الّا اللّه»، چقدر رخسار اين جوان درخشنده است، چقدر داناست، چقدر عاليمقام است، چقدر بردبار است و چقدر دلاور است!! ديدار او به پايه اى ارتقا يافته است كه خود بخود انسان را به عبادت حق تعالى مى خواند! اى بس بر اين نيكبختى كه آدمى را در كنف خويش قرار مى دهد. «متّقى» اين حديث را بار ديگر در [كنز العمال ۶/ ۱۵۸] و «مناوى» در [📚كنوز الحقايق ص ۱۵۵] روايت كرده اند و هر دو گفته اند كه «ابن عساكر» هم اين حديث را نقل كرده است. (۴) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۱۹] از «طليق بن محمد» نقل مى كند كه گفت: «عمران بن حصين» را مشاهده كردم كه تيز بينانه به على عليه السّلام مى نگرد، يكى از اصحاب، علت اينگونه نگريستن به حضرت على عليه السّلام را جويا شد. او در پاسخ گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه مى فرمود: نگاه به چهره مبارك على عليه السّلام عبادت است. «طبرانى» هم اين حديث را نقل كرده است. (۱) 📚[الاصابة ابن حجر ۸/ قسم ۱/ ۱۸۳] حديثى را به شرح ذيل از «عمرة» روايت كرده است كه گفت: «معاذة غفارى» به من گفت: من همراز و انيس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم؛ بطوريكه در سفرها با آن حضرت همسفر مى شدم و از سوى آن حضرت به عيادت بيماران مى رفتم و جراحت زخم يافتگان را مداوا مى كردم. در يكى از روزها، به ديدار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كه در خانه «عايشه» بود، رفتم و دراين هنگام، على عليه السّلام در خارج از خانه حضور داشت. از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم خطاب به «عايشه»، فرمود: اين مرد (على بن ابيطالب عليه السّلام) از بهترين مردانى است كه آنها را دوست مى دارم و از گرامى ترين افرادى است كه آنها را گرامى مى دارم. اينك اى عايشه! حق او را بشناس و جايگاه او را گرامى بدار. (۲) «ابن حجر» پس از نقل حديث، گفته است: در اين حديث آمده است: و نظر كردن به على عليه السّلام، عبادت است. (۳) مؤلف گويد: «محبّ طبرى» حديث مزبور را از آغاز تا انجام و بطور كامل، در........ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 على عليه السّلام و كردن از ايشان است ▪️🔹🔹 (۳) 📚مؤلف گويد: «محبّ طبرى» حديث مزبور را از آغاز تا انجام و بطور كامل، در [رياض النضرة ۲/ ۲۱۹] از «معاذه غفارى» نقل كرده است كه گفت: من انيس و همراز با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بودم؛ بطوريكه با آن حضرت در سفرها هم ركاب مى شدم و به دستور ايشان به عيادت بيماران مى رفتم و جراحت يافتگان را مداوا مى كردم. در يكى از روزها، عازم ملاقات رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله بودم. در اين هنگام حضرت پيغمبر بزرگوار صلّى اللّه عليه و آله در خانه «عايشه» تشريف فرما بود و على عليه السّلام در بيرون خانه ايستاده بود. از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه خطاب به «عايشه»، فرمود: اين بزرگوار (على عليه السّلام) از بهترين مردان و از گرامى ترين افرادى است كه آنها را دوست و گرامى مى دارم. اينك، اى عايشه! حق او را بشناس و جايگاهش را گرامى بدار. «معاذة» مى گويد: در ماجرايى كه ميان او و حضرت على عليه السّلام در بصره رخ داد و سرانجام، «عايشه» به مدينه بازگشت، به ديدار «عايشه» رفتم و به او گفتم: اى مادر مؤمنان! امروز دل تو در مورد على عليه السّلام پس از آنچه كه از نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده بودى كه در حق على عليه السّلام به تو چنين و چنان گفت، چگونه است؟ «عايشه» در پاسخ گفت: چگونه دلم خواهان مردى نباشد كه هر گاه على عليه السّلام بر ما وارد مى شد و پدرم در خانه ما بود، از نظر كردن به چهره مبارك على عليه السّلام احساس ملالت و خستگى نمى نمود و هنگامى كه به او مى گفتم: اى پدر! مى بينم كه پيوسته به رخسار على عليه السّلام مى نگرى! وى در پاسخ مى گفت: اى دختر! از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نظر كردن به چهره على عليه السّلام، عبادت است. «خجندى» هم اين حديث را نقل كرده است. (۱) [📚الرياض النضرة ۲/ ۲۱۹] از «عايشه» نقل كرده است كه گفت: مى ديدم پدرم، «ابو بكر»، همواره به چهره على عليه السّلام مى نگرد، به او گفتم: اى پدر! چرا همواره به چهره على عليه السّلام مى نگرى؟ گفت: اى دختر! از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نظر كردن به چهره على عليه السّلام، عبادت است. «ابن سمّان» اين حديث را در «الموافقه» آورده است. (۲) [📚همان كتاب ۲/ ۲۱۹] از «جابر» نقل كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: يا على! «عمران بن حصين» بيمار است، از او عيادتى بكن. حضرت على عليه السّلام باتفاق «معاذ» و «ابو هريره» به عيادت او رفتند. به مجرديكه عيادت كنندگان هر يك در جاى خويش قرار گرفتند، «عمران» با دقت هر چه تمامتر و با كمال تيزبينى به على عليه السّلام نگاه مى كرد. «معاذ» از وى پرسيد: چرا به اين شدت به على عليه السّلام مى نگرى؟ در پاسخ گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نظر كردن به على عليه السّلام، عبادت است. «معاذ» گفت: من هم همين سخن را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده ام. «ابن ابى فرات» اين حديث را روايت كرده است. (۱) [📚همان كتاب ۲/ ۲۲۰] از يكى از فرزندان حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام روايت است كه به «عمران بن حصين» كه تيزبينانه و با دقت نظر به على عليه السّلام نگاه مى كرد، گفت: علّت اين نگاه مداوم تو به على عليه السّلام، چيست؟ درپاسخ گفت: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم كه فرمود: نظر كردن به على عليه السّلام، عبادت است. «ابو الخير حاكمى» اين حديث را نقل كرده است. (۲) [📚متن فيض القدير مناوى ۳/ ۵۶۵] روايت است: ذكر (نام و فضائل) على عليه السّلام، عبادت است. اين حديث را «ديلمى» در «فردوس» از «عايشه» نقل كرده است. مؤلف گويد: «متّقى» هم در [كنز العمال ۶/ ۱۵۲] نقل كرده و اظهار مى دارد كه حديث مورد نظر را «ديلمى» در «الفردوس»از «عايشه» روايت كرده است. (۳) [📚كنوز الحقايق مناوى ص ۷۳] روايت كرده است: ذكر (نام و فضائل) على عليه السّلام، عبادت است. و گفته است كه اين حديث را «خليلى» هم روايت نموده است. (۴) [📚صواعق محرقه ابن حجر ص ۷۴] «ديلمى» به سند خود، از «عايشه» از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده كه فرمود: بهترين برادرانم، على عليه السّلام و بهترين عموهايم، «حمزة» است. و ياد على عليه السّلام، عبادت است. ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 تعالى با على عليه السّلام مى كرد 🔹▪️▪️▪️▪️ (۲) [📚صحيح ترمذى ۲/ ۳۰۰] به سند خود، از «جابر» روايت كرده است كه در روز طائف، رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را بحضور طلبيد و با او نجوا كرد. مردم گفتند: چقدر با پسر عمويش نجوا مى كند! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تنها من با على عليه السّلام نجوا نمى كنم، بلكه خدا هم با او نجوا مى كند! مؤلف گويد: «متّقى» هم در [📚كنز العمال ۶/ ۱۵۹] حديث مزبور را روايت كرده است و مى گويد: «ترمذى» و «طبرانى» هم آنرا نقل كرده اند. (۳) 📚«خطيب بغدادى» در [تاريخ بغداد ۷/ ۴۰۲] پس از ذكر سند حديث، از «جابر» روايت كرده است كه در يكى از روزهاى جنگ طائف، حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله با حضرت على عليه السّلام به نجوا پرداخت و نجوا بطول انجاميد. مردم گفتند: نجواى شما امروز با على عليه السّلام، از انداره گذشت! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تنها من با على نجوا نمى كنم، بلكه خدا هم با او نجوا مى كند! (۴) «ابن اثير جزرى» در [📚اسد الغابة ۴/ ۲۷] پس از ذكر سند حديث، از «جابر» نقل كرده است كه در روز طائف، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را بحضور طلبيد و با او نجوا كرد و نجوايش بطول انجاميد، بعضى از اصحاب گفتند: نجواى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله با پسر عمويش، بطول انجاميد! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تنها من با على عليه السّلام نجوا نمى كنم، بلكه خدا هم با او نجوا مى كند! (۱) [📚كنز العمال ۶/ ۳۹۹] از «جندب بن ناجية»- يا ناجية بن جندب- روايت مى كند كه در جنگ طائف، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله همراه با على عليه السّلام آهسته حركت كرد و در محلى با على عليه السّلام نجوا كرد. پس از آنكه از بيان رازهاى خود فارغ شد، «ابو بكر» گفت: يا رسول الله! نجواى شما امروز با على، بطول انجاميد! فرمود: تنها من با على عليه السّلام نجوا نمى كنم، بلكه خدا هم با على عليه السّلام نجوا مى كند و اسرارى را به او مى گويد! «طبرانى» هم اين حديث را نقل كرده است. ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 خدا صلّى اللّه عليه و آله خداى تعالى على عليه السّلام را نمود و شما را كرد 🔹◾️◾️◾️ (۲) [📚خصائص نسائى ص ۳] به سند خود، از «ابراهيم بن سعد بن ابى وقّاص» از پدرش روايت كرده است كه گفت: در يكى از روزها، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب بودم و گروهى هم در محضرش نشسته بودند كه حضرت على عليه السّلام وارد شد، به مجرديكه على عليه السّلام وارد شد، همگى آنها كه جلوس كرده بودند، از جاى برخاسته و بيرون رفتند و در اين هنگام يكديگر را سرزنش كردند و گفتند: به خدا سوگند! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله كه ما را از خانه اش بيرون نكرد، پس سببش چه بود كه همزمان با ورود على عليه السّلام از خانه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بيرون آمديم. اين بود كه از انديشه اى كه داشتند صرف نظر كردند و دوباره بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: همانطور كه به زبان آورده ايد، به خدا سوگند! من على عليه السّلام را وارد خانه نكردم و شما را از خانه‌ام بيرون نكردم، بلكه خدا بود كه على عليه السّلام را به خانه من وارد كرد و شما را از خانه‌ام خارج ساخت! مؤلف گويد:📚 «هيثمى» اين حديث را در [مجمع ۹/ ۱۱۵] نقل كرده است. و مى افزايد كه «بزّاز» هم آنرا نقل كرده است و رجالش موثّقند. (۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۵/ ۲۹۴] به سند خود، از «عمرو» نقل كرده است كه در يكى از اوقات، من و «ابو جعفر» با هم بوديم كه در مسير خويش، به «ابراهيم بن سعد بن ابى وقّاص» برخورد كرديم. «ابو جعفر» به من گفت: همين جا بمان و در انتظار من باش تا از «ابراهيم» در رابطه با حديثى كه نقل مى كند، پرسشى بكنم. «عمرو» گويد: اين پيشنهاد را با من كرد و خود بسوى «ابراهيم» رفت. در بازگشت از اين ملاقات، به من گفت كه «ابراهيم» مى گويد: در يكى از روزها، گروهى حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نشسته بودند، همان زمان على عليه السّلام وارد شد، به مجرديكه حضرت على عليه السّلام وارد شد، آن گروه كه در حضور مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جلوس داشتند، از جاى برخاستند و بيرون رفتند. به دنبال خروج از خانه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله با خود گفتند: به خدا سوگند! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه ما را از خانه اش بيرون نكرد، پس چرا از خانه پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بيرون آمديم. اين بود كه بازگشتند و بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رسيدند. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به خدا سوگند! من شما را از خانه‌ام بيرون نكردم و على عليه السّلام را هم وارد خانه‌ام نكردم، بلكه خدا بود كه او را وارد خانه‌ام كرد و شما را از خانه من بيرون برد. مؤلف گويد: «خطيب» اين حديث را به دو طريق ديگر، نقل كرده است ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 شمس به دعاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله براى على عليه السّلام🔹◾️◾️◾️ (۲) [📚فخر رازى در تفسير كبير] در ذيل تفسير سوره كوثر، اظهار مى دارد: براى حضرت سليمان عليه السّلام يكبار ردّ شمس اتفاق افتاد. و براى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله هم ردّ شمس واقع شد و اين در حالى بود كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سر در دامان على عليه السّلام گذاشته بود و به خواب رفته بود، هنگامى ازخواب برخاست كه آفتاب غروب كرده بود؛ به دعاى رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله خورشيد بازگشت، تا على عليه السّلام نمازش را بجاى آورد. و بار ديگر ردّ شمس اتفاق افتاد، تا على عليه السّلام نماز عصر را در هنگام خود بجاى آورد. (۳) [📚ثعلبى در قصص الانبياء ص ۳۴۰] روايت كرده است كه خبر داد «احمد بن عبد الله بن حامد اصفهانى» به سند خود، از «عروة بن عبد الله» كه گفت: بحضور فاطمه، دختر على عليه السّلام شرفياب شدم در حالى كه گلوبندى به گردن و دست بندى در دست داشت و اين زيور را در هنگامى به خود آويخته بود كه پير زنى كهنسال بود. به او گفتم: با اين سن و سال مناسب نيست كه خود را به زيورها بيارائى! در پاسخ گفت: شايسته است زن در هر حالى كه باشد، خود را شبيه به مردها ننمايد و از زيور زنانه استفاده كند. سپس به من گفت: «اسماء بنت عميس خثعميّه» به من گفت كه در يكى از اوقات، حضرت على عليه السّلام همراه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بود، در آن هنگام بر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله وحى نازل شد، شدّت وحى به اندازه اى بود كه حضرت امير عليه السّلام آن حضرت را به جامه اش پوشانيد و به همين حال بود كه تا هنگامى كه خورشيد غروب كرد- يا نزديك به غروب كردن آن بود- پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به حال عادى برگشت و از على عليه السّلام پرسيد: آيا نماز گزارده اى؟ على عليه السّلام گفت: نخير! رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بار پروردگارا! خورشيد را براى على عليه السّلام بازگردان، خورشيد بازگشت تا حدّى كه تابش آن،نيمى از مسجد را فرا گرفت! (۱) [📚كنز العمال ۶/ ۲۷۷] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه آنگاهى كه در خيبر بوديم، تمام شب را با مشركين نبرد مى كرديم. فرداى آن شب، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نماز ظهر را بجاى آورد و پيش از نماز عصر، از شدّت خستگى سر در دامن من گذاشت و همچنان به خواب بود تا آفتاب غروب كرد. در آن هنگام از خواب برخاست به عرض رسانيدم يا رسول الله نماز عصر را بجاى نياورده ام، بخاطر آنكه حاضر نبودم شما را از خواب بيدار كنم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه از جريان اطلاع يافت، دستهاى مبارك را بالا برد وفرمود: پروردگارا! بنده تو (على عليه السّلام) خودش را فداى پيغمبر تو قرار داد، اكنون آفتاب را باز گردان تا على عليه السّلام نماز عصرش را در وقتش ادا نمايد. على عليه السّلام فرمود: طولى نكشيد آفتاب برگشت؛ آنچنان كه هنگام ادا كردن نماز عصر فرا رسيد و خورشيد با كمال درخشندگى در آسمان مى درخشيد. من از جاى برخاستم و با كمال آسودگى وضو گرفتم و نماز عصر را بجاى آوردم. پس از آن، خورشيد غروب كرد. «متّقى» گويد: اين حديث را «ابو الحسن سادان فضلى عراقى» در كتاب «ردّ الشمس» آورده است. (۱) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۷۹] از «اسماء بنت عميس» روايت كرده كه گفت: سر مبارك پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در دامان على عليه السّلام بود. على عليه السّلام مكروه طبعش بود كه از جاى حركت كند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را بيدار نمايد. و اين حال همچنان ادامه داشت تا خورشيد غروب كرد و در اين هنگام حضرت على عليه السّلام از خواندن نماز عصر بازماند، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از خواب بيدار شد و على عليه السّلام به عرض رسانيد: بخاطر اينكه سر شما را در دامان داشتم و نخواستم شما را از خواب بيدار كنم، از نماز عصر باز ماندم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از حضرت پروردگار درخواست كرد تا خورشيد را كه غروب كرده است باز گرداند. دعاى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به اجابت رسيد، صدائى از حركت خورشيد به گوش رسيد و آفتاب هنگام وقت نماز عصر را اعلام كرد و على عليه السّلام نماز عصر را بجاى آورد و خورشيد بازگشت و غروب كرد. «حاكمى» اين حديث را روايت كرده است...... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 شمس به دعاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله براى على عليه السّلام🔹◾️◾️◾️ (۲) 📚[هيثمى در مجمع ۸/ ۲۹۷] از «اسماء بنت عميس» نقل كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نماز ظهر را در محل صهباء بجاى آورد، پس از آن، على عليه السّلام را براى انجام مأموريتى گسيل داشت. على عليه السّلام عازم مأموريت شد و در بازگشت هنگامى رسيد كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نماز عصر را بجاى آورده بود. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله براى رفع كسالت، سر در دامان على عليه السّلام گذاشت و خوابيد. على عليه السّلام همچنان سر مبارك را در دامان داشت و ازجاى حركت نكرد تا خورشيد غروب نمود. پس از غروب آفتاب، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بيدار شد و على عليه السّلام جريان قضا شدن نماز عصر را به عرض مبارك تقديم داشت. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عرض كرد: پروردگارا! بنده تو على، خود را محبوس آسايش و آرامش پيغمبر تو قرار داده است، اينك خورشيد را برگردان تا على عليه السّلام نماز عصرش را در وقت خود بجاى آورد. «اسماء بنت عميس» گويد: در اين هنگام با دعاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خورشيد طلوع كرد بطوريكه نورش همه جا، كوهها و زمين را روشن ساخت و على عليه السّلام از جاى برخاست و وضو گرفت و نماز عصر را بجاى آورد و خورشيد غروب كرد. اين واقعه يعنى ردّ شمس، در محل صهباء به وقوع پيوست. مؤلف گويد: اين حديث را «طحاوى» در [📚مشكل الآثار ۲/ ۸] آورده است و به سند خود، از «اسماء بنت عميس» روايت كرده است. (۱) [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۷۹] از حضرت حسن بن على عليهما السّلام روايت كرده است، يكى از روزها كه وحى مى شد، سر مبارك حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در دامان حضرت على عليه السّلام بود و نزول وحى بطول انجاميد تا نماز عصر على عليه السّلام قضا شد. پس از آنكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از حال وحى به حال عادى برگشت، از على عليه السّلام سؤال فرمود: آيا نماز عصر را بجاى آورده اى عرض كرد: نه! پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به مقام كبريائى عرضه داشت: پروردگارا! على، حاجت تو و حاجت پيغمبرت را بر آورد، اينك خورشيد را برگردان، تا على عليه السّلام نماز عصرش را در وقت خود بجاى آورد. دعاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مستجاب گرديد. خورشيد بازگشت و على عليه السّلام نماز عصر را بجاى آورد و پس از آن خورشيد غروب كرد. «دو لابى» هم اين حديث را روايت كرده است. مؤلف گويد: حديث مزبور را «طحاوى» در [📚مشكل الآثار ۲/ ۸] به سند خود، از «فاطمه» دختر امام حسين عليه السّلام، از «اسماء بنت عميس» با اندك اختلافى بيان كرده است. (۲) [📚هيثمى در مجمع ۸/ ۱۹۷] از «اسماء بنت عميس» روايت كرده است كه معمول پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن بود، هر گاه وحى بر حضرتش نازل مى شد، حالت غشوه مانندى به حضرتش دست مى داد. در يكى از روزها كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سر فضائل پنج تن (ع)در دامان على عليه السّلام گذاشته بود، وحى بر حضرتش نازل شد و همچنان به حال وحى بود تا خورشيد غروب كرد. پس از آنكه به حال عادى برگشت و سر از روى دامان على عليه السّلام برداشت، از على عليه السّلام پرسيد: آيا نماز عصر را بجاى آورده اى؟ على عليه السّلام عرض كرد: نه، يا رسول الله! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دعا كرد. خداى تعالى خورشيد را برگردانيد، تا على عليه السّلام نماز عصر را در محل خود بجاى آورد. «اسماء» گويد: خورشيد را ديدم پس از آنكه غروب كرده بود، دوباره طلوع نمود، تا على عليه السّلام نماز را بجاى آورد. پس از آن دوباره غروب كرد. «هيثمى» گويد: همه روايات ردّ شمس را «طبرانى» به سندهاى خود، روايت كرده است ....... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 در از و قسمتى از مستجاب على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️ (۲)📚 [فخر رازى در تفسير كبير] در ذيل آيه شريفه أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً؛ آيا مى پندارى كه سرانجام اصحاب كهف و اصحاب رقيم از آيات و نشانه هاى ما شگفت آميزتر است. مى نويسد: در روايت آمده است، يكى از محبّان و ارادتمندان على عليه السّلام كه بنده سياه چهره اى بود، دزدى كرد. او را به جرم اينكه دزدى كرده است بحضور على عليه السّلام آوردند. حضرت على عليه السّلام از وى پرسيد: آيا دزدى كرده اى؟ گفت: آرى، يا امير المؤمنين! حضرت على عليه السّلام دستور داد دست او را به جرم دزدى جدا كردند. آن شخص از حضور حضرت على عليه السّلام مرخص شد و در راه به «سلمان فارسى» و «ابن الكرا» «۱» رسيد. «ابن الكرا» پرسيد: چه كسى دست تو را قطع كرده است؟ در پاسخ گفت: دست _________ _ (۱) ممكن است بجاى «ابن الكوا»، «ابن الكرا» ضبط شده باشد و در هر حال از ظاهر آن خبر بدست مى آيد كه اين پيشآمد، در موقعى بوده كه على عليه السّلام به خلافت ظاهرى نرسيده بود و اين هم به گواهى آنست كه در زمان زندگى «سلمان» اتفاق افتاده است. (مؤلف) مرا امير مؤمنان، يعسوب مسلمانان، داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و همسر بتول، قطع كرده است!! «ابن الكرا» گفت: شگفت اينجاست كه او دست تو را بريده و او را مدح و ثناء مى گوئى! وى در پاسخ گفت: چرا از وى سپاسگزارى ننمايم، چرا كه او دست مرا به بر حق بريد و مرا ازآتش دوزخ رهائى بخشيد. «سلمان» كه شاهد گفتگوى اين دو بود، در هنگام شرفيابى بحضور حضرت على عليه السّلام، جريان را به عرض مبارك تقديم داشت. حضرت على عليه السّلام آن بنده سياه چهره را بحضور طلبيد و دست مباركش را روى بند دست او گذاشت و آنرا با پارچه اى بست و دعاهائى خواند. در اين هنگام، ندائى از آسمان به گوش رسيد كه يا على! دست از روى دست او بردار. هنگامى كه دست از روى دستش برداشت، حضّار مشاهده كردند كه دستش در اثر دعاى على عليه السّلام به اذن خدا، به حالت اول درآمده و شفا يافته است! (۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۷/ ۵۶] به سند خود، از حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من فرمود: يا على! بر ناقه من سوار شو و بسوى يمن حركت كن، هنگامى كه وارد «عقبه افيق» شدى و بر بالاى آن قرار گرفتى، مى بينى كه مردمى بسوى تو مى آيند و تصميم دارند بر تو بشورند و تو را از پاى در آورند، بگو «اى سنگ و كلوخ، اى درخت! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به شما سلام مى رساند! » على عليه السّلام گفته است كه به فرمان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله عازم يمن شدم ودر مسير خود به «عقبه افيق» رسيدم، به مجرديكه بر فراز آن عقبه قرار گرفتم، همانطور كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرموده بود، گفتم: اى سنگ، اى كلوخ، اى درخت! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، به شما درود مى فرستد. در اين هنگام اضطراب شديدى در عقبه بوجود آمد و همگان گفتند: درود خدا بر رسول او، و بر تو يا على! آن مردم از تصميمى كه داشتند صرف نظر كرده و در حالى كه اسلام اختيار كرده بودند با من روبرو شدند. (۲) [📚الرياض النضرة محب طبرى ۲/۲۲۲] از «ابوذر» روايت كرده است كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا گسيل داشت تا على عليه السّلام را بحضور حضرتش بخوانم. به اين منظور به خانه حضرت على عليه السّلام رفتم. او را به بيرون از خانه خواندم، پاسخى نداد. بازگشتم و جريان را به عرض رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم داشتم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: باز گرد و على را كه در خانه است بسوى من بخوان. براى بار دوّم، به خانه آن حضرت رفتم و او را به خارج از خانه دعوت كردم، در اين حال صداى آسياى دستى كه به آرد كردن مشغول بود، بگوشم رسيد. از شكاف در نگاه كردم ديدم آسيا به كار خود مشغول است و كسى آنرا حركت نمى دهد. در همين موقع، على عليه السّلام را صدا كردم و ايشان پاسخ مرا داد و با كمال خوشروئى از خانه بيرون آمد. گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تو را بسوى خويش مى خواند. على عليه السّلام با سرعت بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شتافت. پس از ورود بحضور مبارك، من به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى نگريستم ...... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 در از و قسمتى از مستجاب على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️ هم بسوى من مى نگريست. در اين هنگام پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى اباذر! در ضمن انجام مأموريت خويش چه ديده اى؟ گفتم: كار شگفت آورى كه تاكنون نديده بودم؛ در خانه على عليه السّلام ديدم كه آسياب حركت مى كند ولى كسى آنرا حركت نمى دهد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى اباذر! همانا براى خداى تعالى فرشتگان جهانگردى است كه ايشان را موظف داشته تا آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله را يارى كنند. «ملّا» اين حديث را در «سيره» اش آورده است. مؤلف گويد: مختصرى از اين حديث را «ابن حجر» هم در [📚صواعق ص ۱۰۵] ياد كرده و اظهار مى دارد كه «ملا» هم در «سيره» اش آنرا آورده است. (۱) [📚ذخائر العقبى ص ۴۵] از «ابو سعيد» روايت كرده است كه در يكى از روزها، حضرت على عليه السّلام خطاب به حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام، فرمود: آيا غذاى آماده دارى، تناول كنم؟ فاطمه عليها السّلام فرمود: به خدائى كه پدرم را به پيغمبرى برانگيخته است، غذاى آماده براى شما ندارم و پس از شما هم غذائى نخواهيم خورد، حتى مدت دو روز است كه غذائى براى مصرف خود و دو فرزندانم نداشتيم! (۱) على عليه السّلام خطاب به فاطمه عليها السّلام، فرمود: چرا از اين جريان مرا مطلع نساخته اى تا غذائى براى شما تهيه ببينم؟ فاطمه عليها السّلام پاسخ داد: از خداى تعالى شرم داشتم از اينكه تو را به كارى وادار كنم كه توان انجامش را ندارى. در اين هنگام، على عليه السّلام از خانه بيرون رفت و با اطمينان به خدا و خوش گمانى به حضرت حق تعالى، يك دينار وام گرفت. همچنان كه مبلغ مزبور در دست حضرتش بود و مى خواست غذائى براى خانواده خود تهيه كند، در راه با «مقداد» روبرو شد، و آن روز در نهايت گرمى بود چنانكه از بالا سر صورت «مقداد» را برافروخته كرده و از زير پا هم، از شدت حرارت آزار مى داد. حضرت على عليه السّلام كه او را به آن حال مشاهده كرد، از وى پرسيد: به چه سبب در چنين روز گرمى از خانه بيرون آمده اى؟ «مقداد» گفت: اى ابا حسن! مرا به حال خودم واگذار و از آنچه در وراى من اتفاق افتاده است، پرسش مكن! حضرت على عليه السّلام خطاب به او، فرمود: اى برادرزاده! درست نيست كه چگونگى حال و پيشآمدت را از من پوشيده بدارى. «مقداد» گفت: اكنون كه مرا وادار مى كنى تا شرح حالم را بگويم، به خدائى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به راستى به پيغمبرى برگزيده است، هيچ جهتى مرا وادار نكرد كه در چنين روزى از خانه بيرون بيايم، مگر گرسنگى و رنج نادارى؛ آن چنانكه زن و فرزندم از شدت گرسنگى تاب و توان را از دست داده و مى گريستند. آنگاه كه صداى ناله و گريه خانواده‌ام را شنيدم، چنان بود كه نيروى ماندن در روى زمين را در خود احساس نمى كردم. با كمال رنج و محنت از خانه بيرون آمدم تا ناله خانواده‌ام را نشنوم. اين است حكايت حال من، ديدگان حضرت على عليه السّلام از شنيدن جريان «مقداد»، پر از اشك شد، بطوريكه قطرات اشك بر محاسن شريفش جارى گشت! آنگاه فرمود: اى مقداد! به آن كسى كه سوگند به نام و نشان او ياد كردى، من هم به همان جهت كه تو از خانه بيرون آمده اى، بيرون آمده ام. اينك، يك دينار وام گرفته‌ام و تو را در مصرف كردن آن دينار بر خود ترجيح مى دهم. در اين هنگام آن دينار را به مقداد داد و خود دست خالى بازگشت تا اينكه بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله رسيد و نماز ظهر و عصر و مغرب را با آن حضرت بجاى آورد. (۱) پس از اتمام نماز مغرب، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست و با پاى مبارك به على عليه السّلام كه در صف اول جماعت قرار داشت، اشاره اى كرد. حضرت على عليه السّلام از جاى خود برخاست و در پى پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله راه افتاد تا اينكه در كنار در مسجد، به حضرتش ملحق شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: اى ابا حسن! آيا در منزل شما غذائى هست تا شام را مهمان شما باشم؟ حضرت على عليه السّلام سر به زير انداخت و در برابر شرمى كه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خود احساس مى كرد پاسخى نداد تا مبادا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اطلاع حاصل كند كه با چه حالى از خانه بيرون آمده است. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا بگو غذائى حاضر ندارم تا از آمدن به خانه شما منصرف شوم، يا بگو غذائى آماده دارم تا به اتفاق تو، به خانه شما بيايم. ..... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 در از و قسمتى از مستجاب على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️ امیرالمومنین على عليه السّلام پيشنهاد آن حضرت را به ديده منت پذيرفت و از ايشان تقاضا كرد تا به خانه اش تشريف فرما بشود. از قرينه پيداست كه خداى تعالى به پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دستور داده بود تا شام را در منزل على عليه السّلام تناول فرمايد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست على عليه السّلام را گرفت و عازم خانه على عليه السّلام شد و هر دو تن هنگامى وارد منزل شدند كه حضرت زهرا عليها السّلام در محراب عبادت تشريف داشت. و در پشت سر مباركش، كاسه غذائى بود كه بخار از آن متصاعد مى شد. به مجرديكه حضرت فاطمه عليها السّلام صداى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را شنيد، از محراب برخاسته به رسول خداصلّى اللّه عليه و آله سلام كرد- فاطمه عليها السّلام از عزيزترين افراد در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود- رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پاسخ سلامش را داد و دست مهر و محبت بر سر مباركش كشيد. و از فاطمه عليها السّلام پرسيد: چگونه امروز را به شام رسانيدى؟ همانا از خدا خواسته‌ام تا مغفرتش را شامل حال تو قرار بدهد و او هم به حسب لطفى كه دارد درخواست مرا درباره تو پذيرفته است. آنگاه حضرت زهرا عليها السّلام كاسه غذا را در برابر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله قرارداد. در اين هنگام كه على عليه السّلام كاسه غذا را ديد و بوى غذا به مشامش رسيد، خشمگينانه به زهرا عليها السّلام نگريست. (۱) فاطمه عليها السّلام شگفت زده شد و گفت: يا على! چرا با نظر غضب به من مى نگرى، مگر گناهى ميان من و تو اتفاق افتاده است كه اين چنين نگاهم مى كنى؟ على عليه السّلام گفت: گناهى بالاتر از اين چيست كه امروز به خدا سوگند ياد كردى كه دو روز است غذا نخورده اى؟ حضرت زهرا عليها السّلام سر به طرف آسمان بالا كرد و گفت: پروردگارا! از آنچه در زمين و آسمان است باخبرى و مى دانى آنچه امروز گفته‌ام جز حق، سخن ديگرى نبوده است. «۱» على گفت: اگر چنان است كه مى گوئى، پس اين كاسه غذا از كجاست كه مانند آنرا نديده و بوئى به خوبى آن به مشامم نرسيده است و پاكيزه تر و بهتر از آنرا تاكنون تناول نكرده ام! در اين هنگام پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله دست مبارك را در ميان دو شانه على عليه السّلام گذاشت و حركتى داد و فرمود: يا على! اين كاسه غذا پاداش آن دينارى است كه به «مقداد» بخشيدى و او را بر خود و فرزندانت، ترجيح دادى. آرى! اين كاسه غذا، از ناحيه خداست. و به راستى هر كسى را كه خدا بخواهد، پاداش بى حساب كرامت مى فرمايد. سپس پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گريست و در حالى كه اشك مى ريخت، فرمود: از خدا سپاسگزارم كه شما را از دنيا نبرد، تا اينكه تو را موقعيت زكريا عليه السّلام بخشيد و فاطمه عليها السّلام را، به مقام مريم عليه السّلام نايل گردانيد و اين آيه را تلاوت كرد: كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا (سوره آل عمران، آيه ۳۷) ؛ هر گاه زكريا وارد محراب مريم مى شد، غذاى مخصوص در نزد او آماده مى ديد. از او پرسيد: اى مريم! اين غذا از كجاست؟! «محبّ طبرى» مى گويد: اين حديث را «حافظ دمشقى» در «الاربعين _________ _ (۱) نسبت دادن اينگونه عبارات عوامى به معصومين دور از انصاف و ايمان است و اين حرفها در خور مردم عوام است نه على عليه السّلام؛ زيرا هر دو صاحب ولايت كليه اند و مصداق وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ مى باشند و بدين حال به سر مى برند تا با ضعيف ترين مردم امّت همراهى كرده باشند و خدا پاداششان را آنچنان مرحمت مى كند كه نمونه اش در حديث فوق بدون اضافات عوامى آمده است. (مترجم) الطوال» نقل كرده است. (۱) 📚[الرياض النضرة ۲/ ۲۲۲] از «على بن زاذان» روايت كرده است كه در يكى از اوقات، حضرت على عليه السّلام حديثى نقل فرمود. مردى كه در آنجا حضور داشت، مقام مقدّس علوى را تكذيب كرد. حضرت على عليه السّلام فرمود: اينك، در برابر تكذيبى كه از من به عمل آوردى، اگر به گمان خودت سخن به صدق گفته باشى، تو را نفرين مى كنم. گفت: آنچه گفتم، راست است! حضرت على عليه السّلام او را نفرين كرد، هنوز از حضور مبارك بيرون نرفته بود كه دو چشمانش كور شد! «محبّ طبرى» گفت: اين روايت را «ملّا» در «سيره» و «امام احمد» در «المناقب» آورده اند...... فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 در از و قسمتى از مستجاب على عليه السّلام 🔹▪️▪️▪️ (۲)📚 مؤلف گويد: حديث مزبور را «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۱۶] متذكر است و گفته است كه اين حديث را «طبرانى» در «الاوسط» آورده و «ابن حجر» هم در [صواعق ص ۷۷] ياد كرده است و پيش از اين در جزء اوّل من كنت مولاه فعلىّ مولاه » آمده است كه حضرت على عليه السّلام مردم را به گواهى خواند و فرمود: سوگند مى دهم هر كسى كه در روز غدير حديث مزبور را از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شنيده است، گواهى خود را اعلام نمايد. شانزده تن از حاضران گواهى خويش را اعلام كردند. در آخر حديث راوى مى گويد: من از آنهائى بودم كه گواهى خويش را كتمان نمودم و به همين سبب كور شدم! در همان باب آمده است كه حضّار براى گواهى از جاى برخاستند و گواهى خويش را اعلام كردند؛ تنها مردى از جاى خويش قيام نكرد. حضرت على عليه السّلام از وى پرسيد: تو چرا براى گواهى قيام نكردى؟ عرض كرد: يا امير المؤمنين! من پير شده‌ام و كهولت سن، مرا فراموشكار ساخته است. امير المؤمنين در برابر پاسخ مغرضانه او، فرمود: بار پروردگارا! اگر اين نابخرد دروغ مى گويد، او را به بلائى كه آسيبى به اعضا و جوارحش نداشته باشد، مبتلا گردان (او را به بلاء حسن مبتلاساز). راوى گفته است: آن فرتوت بد فرجام هنوز نمرده بود كه در ميان دو ديدگانش، نقطه سپيدى ظاهر گشت كه عمامه اش نمى توانست آنرا از مردم بپوشاند! (۱) [📚اصابه ابن حجر ۵/ قسم ۳/ ۲۸۷] در ضمن شرح حال «قيس بن تميم طائى كيلانى اشبح»، مى نويسد: «جندى» در «تاريخ يمن» مى گويد: «قيس بن تميم» در سال پانصد و هفده هجرى از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و على بن ابيطالب عليه السّلام، روايت مى كرده است و «ابو الخير طالقانى»، «محمود بن صالح»، «على طرازى» و «محمود بن عبيد الله بن صاعد مروزى»، همگى از وى روايت كرده اند. گفته است: ما چهار صد و پنجاه تن بوديم كه از شهر بيرون آمديم. راه را گم كرده و به بى راهه افتاديم. در اين حال، مردى ظاهر شد، در سه حمله كه به ما كرد، در هر حمله اى بيشتر از صد مرد از همراهان مرا از پاى در آورد، تا اينكه سى و هشت تن از ما باقى ماند. ما از وى امان خواستيم. ما را امان داد. سرانجام معلوم شد كه اين مرد، على بن ابيطالب عليه السّلام است. ما را بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله برد كه در آن حال، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مشغول تقسيم غنيمتهاى جنگ بدر بود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا به حضرت على عليه السّلام بخشيد. در اين هنگام ملازمت آن حضرت را اختيار كردم. پس از چندى از حضرتش تقاضا كردم تا به من اجازه بدهد كه بديدار زن و فرزندم بروم. حضرت على عليه السّلام تقاضاى مرا پذيرفت. به شهر خود بازگشتم و پس از قتل «عثمان» بحضور مبارك حضرت على عليه السّلام شرفياب شدم. ملازمت حضرتش را برگزيدم و ركاب دارى آن حضرت را اختيار كردم. در يكى از روزها، استرى مرا هدف سمّ خويش قرار داد، بطوريكه سرم شكست و خون از آن جارى شد. حضرت على عليه السّلام بر شكافى كه در سرم ايجاد شده بود، دست كشيد و فرمود: خداى تعالى عمر تو را طولانى گرداند. (۲) مؤلف گويد: آرى! دعاى حضرت على عليه السّلام در حق او به اجابت رسيد و عمرش طولانى گرديد بطوريكه تا سال پانصد و هفده هجرى زنده بود! و همانطور كه از آغاز كلام «ابن حجر» بر مى آيد، در آن سال از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام، حديث نقل كرده است ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 همانندى على عليه السّلام با و عليهم السّلام 🌺🌸🌸🌸 (۲) [📚مستدرك حاكم ۳/ ۱۴۳] به سند خود، از «ربيعة بن ناجد» از حضرت على عليه السّلام نقل كرده است كه فرمود: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا بحضور طلبيد و فرمود: يا على! همانا از حضرت عيسى عليه السّلام در تو نمونه اى وجود دارد و آن اينكه يهوديان كينه او را در دل داشتند تا جائى كه نسبت به مادرش بدبين گرديده و به او بهتان زدند! و از سوى ديگر ترسايان (نصرانيان) او را به حدّى دوست داشتند و به جائى رسانيدند كه عيسى عليه السّلام شايسته آن منزلت و مقام نبود (خدائى)! «حاكم» گويد: حضرت على عليه السّلام فرموده است كه دو گروه از مردم در حق من، به بيچارگى و هلاكت افتاده اند: يكى دوست بس ثنا گستر و غالى كه موضوعى را به من نسبت مى دهد كه در خور آن نيستم. گروه ديگر، كينه ورز افتراگر كه افتراهاى او به حدى است كه مرا با نسبت‌ها و افتراهائى كه بر من وارد مى كند مبهوت و حيران مى سازد! «حاكم» سند اين حديث را صحيح مى داند. مؤلف گويد: «امام احمد حنبل» اين حديث را در [📚مسند ۱/ ۱۶۰] به دوطريق و «نسائى» در [خصائص ص ۲۷] و «متّقى» در [كنز العمال ۶/ ۱۵۸] نقل كرده اند و «ابن عدى»، «حاكم» و «ابو نعيم» در «فضائل صحابه» و صفحه ۳۵۵ و همچنين «ابو يعلى»، «دورقى»، «ابن ابى عاصم»، «ابن شاهين» در «السّنّة» و «ابن جوزى» روايت كرده اند. و «ابن جرير» هم صدر اين حديث را روايت كرده است و «هيثمى» هم در [📚مجمع ۹/ ۱۳۳] متعرض است و اظهار داشته كه مختصرى از حديث مزبور را «عبد الله» و«بزّاز» روايت كرده اند و «ابو يعلى» كاملتر از آنرا آورده است و «ابن حجر» در [📚صواعق ص ۷۴] و «شبلنجى» در [نور الابصار ص ۷۲] نقل كرده اند و گفته اند: «بزّاز»، «ابو يعلى» و «حاكم» هم آنرا روايت كرده اند. (۱) [📚كنز العمال ۱/ ۲۲۶] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: در حضور گروهى از مردم قريش به محضر مبارك رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدم، به مجرديكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا ديد، فرمود: يا على! همانا مثال تو در اين امت، مثال عيسى بن مريم عليهما السّلام است كه ترسايان او را دوست مى داشتند و دوستى او را به حدى رسانيدند كه او را خدا قلمداد كردند! آن گروه حاضر در مجلس فرياد زدند: پيغمبر پسر عمويش، على، را به عيسى عليه السّلام تشبيه مى كند! در اين هنگام، آيه وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ (سوره زخرف، آيه ۵۷) ؛ و هنگامى كه درباره فرزند مريم (عيسى عليه السّلام) مثلى زده شد، ناگهان قوم تو بخاطر (آن مثل) داد و فرياد راه انداختند. «ابن جوزى» هم اين حديث را نقل كرده است. (۲) 📚[كنز العمال ۱/ ۲۶۴] از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است: آيه وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ... در حق من نازل شده است. «ابن مردويه» هم اين روايت را نقل كرده است. (۳) [📚الرياض النضرة ۲/ ۲۱۸] از «ابو حمراء» روايت است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه مى خواهد به علم آدم عليه السّلام، فهم نوح عليه السّلام، حلم و بردبارى ابراهيم عليه السّلام، پارسائى يحيى بن زكريا عليه السّلام و تعصّب دينى موسى عليه السّلام بنگرد و حقيقت آنها را دريابد، به على بن ابيطالب عليه السّلام بايد بنگرد (و حقيقت اينگونه صفات پسنديده را از حضرت على عليه السّلام بدست آورد). «قزوينى» و «حاكمى» اين حديث را روايت كرده اند. (۱) [📚همان كتاب ۲/ ۲۱۸] از «ابن عبّاس» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه مى خواهد حقيقت بردبارى ابراهيم عليه السّلام، حكمت نوح عليه السّلام و زيبائى يوسف عليه السّلام را بدست آورد، به على بن ابيطالب عليه السّلام بنگرد. «ملّا» اين حديث را در «سيره» اش روايت كرده است. (۲) 📚[همان كتاب ۲/ ۲۰۲] «ملّا» در «سيره» خود آورده است: يكى از اصحاب از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: چگونه على عليه السّلام مى تواند در روز قيامت پرچم حمد را به دوش بكشد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: چگونه على عليه السّلام تاب به دوش كشيدن لواء حمد را نداشته باشد، حال آنكه خداى تعالى ويژگيهاى چندى در وجود او نهاده است: صبرى مانند صبر من، جمالى چون جمال يوسف عليه السّلام و نيروئى مثل نيروى«جبرئيل» عليه السّلام ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 خطبه ازدواج على عليه السّلام و عليها السّلام از سوى خدا صلّى اللّه عليه و آله 🌸🌺🌺🌺 (۲) [📚الرياض النضرة ۲/ ۱۸۳ و ذخائر العقبى ص ۲۹] از «انس بن مالك» روايت كرده اند: «ابو بكر» براى خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى ابا بكر! هنوز قضاى الهى به مرحله اجرا نرسيده است تا او را به همسرى تو در آورم. پس از او، «عمر» با گروهى شرفياب شدند. همان سخن را به آنان فرمود كه به «ابوبكر» فرموده بود. در اين هنگام به حضرت على عليه السّلام پيشنهاد شد كه اگر تو زهراى مرضيه عليها السّلام را خواستگارى نمائى، بديهى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله پيشنهادت را مى پذيرد و او را به همسرى تو در مى آورد. حضرت على عليه السّلام فرمود: چگونه من مى توانم از دختر پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله با تهيدستيى كه دارم، خواستگارى نمايم؟ حال آنكه ثروتمندان قريش با همه مال و جاهى كه دارند به خواستگارى آن حضرت رفتند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جواب مثبت ندادند. در عين حال حضرت على عليه السّلام به خواستگارى حضرت زهرا عليها السّلام اقدام كرد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پيشنهاد مولاى متقيان را پذيرفت و فرمود: پروردگار جهان به من دستور داده تا خواستگارى على عليه السّلام را بپذيرم و دخترم را به همسرى او در آورم. (۱) «انس» گفته است: پس از چند روز كه از خواستگارى حضرت على عليه السّلام گذشته بود، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مرا طلبيد و فرمود: «ابو بكر»، «عمر بن خطّاب»، «عثمان بن عفّان»، «عبد الرحمن بن عوف»، «سعد بن ابى وقّاص»، «طلحه»، «زبير» و گروهى از انصار را به حضورم دعوت كن. «انس» به امر رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آنها را دعوت كرد. دعوت شدگان حضور يافته و هر يك در خور مقامى كه داشت در جاى خود قرار گرفت، در آن مجلس، حضرت على عليه السّلام حضور نداشت و به انجام يكى از دستورهاى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله مأموريت يافته بود. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حضور گروه دعوت شدگان، خطبه عقد را به اين مضمون ايراد فرمود: از خدائى سپاسگزارم كه با اعطا نعمت، محمود آفريدگان است و با نيروئى كه دارد، همگان او را بندگى مى نمايند و با تسلّطى كه بر ماسواى خود دارد، همگى سر اطاعت در برابر او به زير مى آورند و از شكنجه و عذاب و از مخالفت با او در هراسند. فرمان او در آسمان و زمين نافذ است. خدائى كه آفريدگان خويش را آفريد و با دستورهائى كه صادر كرد امتيازى ميان ايشان به وجود آورد. و مردم را با اعلام دين خويش، عزّت بخشيد و از بركت وجود پيغمبرش، محمد صلّى اللّه عليه و آله، آنان را گرامى داشت. به راستى خدائى كه نامش بابركت است و بزرگواريش عاليتر از آنست كه به زبان آيد. مصاهرت و دامادى وسيله پيوندى قرار داد و آنرا بر مردم لازم كرد تا پيوندها برقرار بماند و در اين رابطه مردم را به پيوستن آنها الزام كرد و فرمود: او خدائى است كه از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را وسيله نسب و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره بر همه چيز تواناست. (سوره فرقان، آيه ۵۴) آرى! فرمان خدا به قضاى او مى پيوندد و قضاى او با قدر او ارتباط مى يابد؛ و براى هر قضا، قدرى است و براى هر قدرى، مدتى است و براى هر مدتى، پرونده اى است، چنانكه فرموده است: آنچه را بخواهد محو مى كند و آنچه را بخواهد، پايدار مى دارد و امّ الكتاب (لوح محفوظ) نزد اوست. (۱) اينك، پروردگار به من دستور داده است كه فاطمه عليها السّلام دختر خديجه را، به همسرى على بن ابيطالب عليه السّلام نامزد كنم و شما گواه باشيد كه اگر او راضى باشد، فاطمه عليها السّلام را به كابين چهار صد درهم به همسرى وى در آوردم. آنگاه دستور داد طبقى از خرما حاضر كردند و در برابر دعوت شدگان قرار دادند و فرمود: از اين خرما كه به منظور عقد همسرى زهرا عليها السّلام با على عليه السّلام تهيه شده است، تناول نمائيد. در حالى كه ما به تناول خرما مشغول بوديم، على عليه السّلام وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از ورود او شادمان شد و لبخندى زد. آنگاه خطاب به على عليه السّلام، فرمود: آيا راضى هستى كه دخترم، فاطمه عليها السّلام را به كابين چهارصد درهم به عقد تو در آورم؟ گفت: آرى، يا رسول الله! راضيم. «انس» گفته است: در اين هنگام، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دعا كرد و فرمود: خداى تعالى اجتماع شما دو همسر را برقرار بدارد، و كوشش شما را در گرد آورى امورزندگى به نيكبختى منتهى بسازد، و بركاتش را بر شما جارى گرداند و پيوندهاى بسيار شايسته از شما بوجود آورد. «انس» گفته است كه آرى همانطور كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقاضا
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 عروسى على عليه السّلام و عليها السّلام 🌺🌸🌸 (۲) [📚طبقات كبرى ابن سعد ۸/ ۱۲] به سند خود، از «ابوبريدة» از پدرش روايت كرده است كه گروهى از انصار خطاب به على عليه السّلام، گفتند: فاطمه عليها السّلام را درياب! امير المؤمنين على عليه السّلام بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: پسر ابو طالب براى چه حضورم رسيده اى؟ عرض كرد: به حضورتان رسيده‌ام تا تذكّرى راجع به فاطمه عليها السّلام به عرض مبارك برسانم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «مرحبا و اهلا» !جز اين دوكلمه«مرحبا و اهلا» ، مطلب ديگرى ابراز نفرمود. على عليه السّلام از حضور مبارك بازگشت و به ديدار آن چند تن از انصار كه منتظرش بودند، رسيد. پرسيدند: چه شد؟ على عليه السّلام گفت: خبر مهمى نيست جز اينكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ من فرمود: «مرحبا و اهلا» ! انصارگفتند:يكى ازاين كلمه‌هاازطرف رسول خدا صلی الله علیه وآله ،براى پاسخ به شماكافى است،زيراپيغمبرصلّى الله علیه وآله ههم به شماهمسرى داده است كه ازهرنظراهل وشايسته است وهم فراخى روزى رابراى شماازخدادرخواست فرموده است.سرانجام پس از آنكه زفاف اتفاق افتاد، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا على! عروسى بى مهمانى و وليمه نمى شود. در اين هنگام، «سعد» پيش قدم شد و گفت: من گوسفندى را براى پذيرائى ميهمانان تقديم مى كنم. گروهى از انصار هم چند صاع ذرّت فراهم آوردند. پيش از آنكه شب ميهمانى فرا برسد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: با كسى راجع به وليمه بدون ملاقات من صحبت نكن. در اين هنگام، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لگن و آفتابه اى براى وضو بياورند! پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله در آن ظرف وضو گرفت و آب وضويش را بر روى على عليه السّلام پاشيد و فرمود: بار الها! بركاتت را در وجود اين دو زوج و در آنچه در اختيار ايشان قرار مى گيرد و نسلى كه از آنها به ظهور مى رسد، مبارك گردان. مؤلف گويد: «محب طبرى» اين حديث را در [📚ذخائر ص ۳۳] نقل كرده و گفته است كه «ابو عبد الرحمن نسائى» و «دولابى» هم آنرا نقل نموده اند و «ابن اثير جزرى» هم در [📚صواعق ص ۱۴۰] به نقل آن پرداخته و گفته است كه «نسائى» در «عمل اليوم و الليلة» آنرا آورده است. (۱) 📚[الرياض النضرة محب طبرى ۲/ ۱۸۲] از «جابر» روايت كرده است كه در مجلس عروسيى على عليه السّلام شركت كرديم، هيچ مجلس عروسى را به خوبى مجلس عروسى على عليه السّلام نديده بوديم؛ خانه را از بوى عطر آكنده ساختيم و خرما و روغن زيتون ترتيب داده، تناول كرديم. گفتنى است كه زيرانداز شب زفاف على و فاطمه عليهما السّلام پوست گوسفند بود! «محب طبرى» گويد: «ابو بكر بن فارس» اين حديث را نقل كرده است. مؤلف گويد: اين حديث را در 📚[ذخائر ص ۳۴] و «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۲۰۹] روايت كرده اند و «هيثمى» گويد: «بزّاز» هم آنرا آورده است. پيش از اين در باب گذشته پاره اى از آنچه در رابطه با وليمه على عليه السّلام و فاطمه عليها السّلام است متذكر شديم. به آنجا رجوع شود ❌ فقط با ذکر کانال ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ( )🍃🌸🍃 (۷) قصد کشتن (علیه السلام) را ولی بعدا شد؟ 🌸🔹 آیا خبر دارید ابوبکر توطئه ترور حضرت علی (علیه السلام) را طراحی کرد و این مأموریت را به خالدبن ولید واگذار نمود ولی از اجرای آن و لو رفتن نقشه عواقب آن ترسید و آن را لغو کرد؟ سمعانی [۱] همین جریان را به صورت مختصر و به نقل از رواجنی (استاد بخاری) این گونه آورده است: رواجنی نقل کرده است که ابوبکر به خالد بن ولید گفت: آن چه به تو امر کرده‌ام را انجام نده. عمر بن ابراهیم در کوفه از معنای این جمله ی ابوبکر سوال کرد و او چنین گفت: ابوبکر به خالد بن ولید امر کرد که علی (علیه السلام) را به قتل برساند سپس پشیمان شد و آن را لغو نمود. گرچه ما در این نوشتار تماما از منابع اهل تسنن نقل کرده ایم اما در این جا چون اصل جریان به طور خلاصه در منابع اهل تسنن موجود است لذا مناسب دیدیم که تفصیل جریان را از منابع شیعی نقل نماییم گرچه همان مختصری که از سمعانی نقل کردیم نیز مطلب مورد نظر را اثبات خواهد کرد. قطب راوندی در الخرائج و الجرائح همین جریان را مفصل تر این گونه نقل کرده است: بعد از آن که امیرالمومنین (علیه السلام) با ابوبکر بیعت نکرد، ابوبکر به خالد بن ولید دستور داد که بعد از آن که نماز صبح را سلام دادم علی را به قتل برسان. خالد کنار امیرالمومنین (علیه السلام) نشست و با خود شمشیری همراه داشت. ابوبکر در نماز به عاقبت این کار فکر کرد که اگر علی (علیه السلام) کشته شود بنی هاشم او را زنده نخواهند گذاشت لذا بعد از آن که از تشهد فارغ شد و قبل از آن که سلام نماز را بدهد چنین گفت: خالد آن چه به تو دستور دادم را انجام نده. سپس سلام نماز را گفت. امیرالمومنین (علیه السلام) به خالد فرمود: آیا قصد داشتی من را به قتل برسانی؟ خالد گفت: آری. در این هنگام امیرالمومنین (علیه السلام) با انگشت خود چنان بر گلوی خالد فشار آوردند که نزدیک بود چشم‌های او از کاسه سرش بیرون بیفتد، آن قدر خالد حضرت را قسم داد و مردم نیز شفاعت کردند تا این که حضرت او را رها کردند. آیا باز هم می‌توان ادعا کرد که دستگاه خلافت، با امیرالمومنين (عليه السلام) روابط حسنه داشتند و به آن حضرت احترام می‌گذاشتند؟ ---------- [۱]: 📚الانساب، سمعانی ۱۷۰/۶ - ۱۷۱، شرح حال رواجنی. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 ( )🍃🌸🍃 (۱۳) اعتراف کرده که و ، حق (علیه السلام) را کردند؟ 🍃◾️◾️ محمد بن ابی بکر در نامه ای که به معاویه نوشت برخی از فضایل اميرالمومنين (عليه السلام) را یاد آور شد. معاویه در جواب نامه به مطالب بسیار مهمی اعتراف کرد که افرادی هم چون نصر بن مزاحم منقری در کتاب وقعه صفین و بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و دیگران به متن این نامه مهم اشاره کرده اند. ما با در نظر گرفتن تغییرات اندکی که در این منابع موجود است، ترجمه این نامه را از بلاذری [۱] این چنین نقل می‌کنیم: معاویه در جواب نامه محمد بن ابی بکر چنین نوشت: ما و پدرت (ابوبکر) در عصر زندگانی پیامبر باهم بودیم و دیدیم حق پسر ابوطالب بر ما لازم و برتری او بر ما آشکار است. پس چون خداوند آن چه را می‌بایست برای پیامبرش برگزید و آن چه را به او وعده کرده بود به تمامی رساند و دعوتش را آشکار کرد و حجتش را روشن و غالب ساخت، جان وی را به جوار خویش برد. آن گاه پدر تو (ابوبکر) و فاروق او (عمر) نخستین کسانی بودند که حق علی (علیه السلام) را گرفتند و با او به مخالفت پرداختند و هر دو بر این امر متفق شدند سپس او را به پذیرفتن حکومت خود خواندند و او در بیعت با آن دو نفر تعلّل کرد و بر ضد ایشان به این سو و آن سوی روی آورد تا این که آن دو نفر در کار او اندیشیدند و تصمیم گرفتند او را به اندوهی بزرگ مبتلا کنند و ضربه ای سخت به او بزنند. سپس در ادامه نامه می‌نویسد: پدرت (ابوبکر) شالوده این دولت را نهاده و حکومت خود را پایه گذاشته است. بنابراین اگر آن چه ما انجام می‌دهیم درست است، پدرت (ابوبکر) آن را شروع کرده و اگر جور و ستم است باز هم پدر تو (ابوبکر) آن را پایه گذاشته است. ما شُرکای او هستیم و از کار او پیروی می‌کنیم. اگر پدرت (ابوبکر) قبل از ما به این راه نمی رفت ما با پسر ابوطالب مخالفتی نمی کردیم و به او تسلیم می‌شدیم. ولی دیدیم پدرت (ابوبکر) چنان کرد ما نیز گام جای گام او گذاشتیم و رفتار او را سرمشق خود ساختیم. پس سزاوار است ابتدا پدرت (ابوبکر) را سرزنش کنی. معاویه از سوی ابوبکر و عمر والی شام، بزرگ ترین ولایت‌های خلافت شد و مورد اطمینان آن‌ها بود؛ ولی با این همه اعتراف می‌کند که ابوبکر و عمر با توافق هماهنگی میان خویش، نخستین کسانی بودند که حق مسلّمِ خلافت را از اميرالمومنين (عليه السلام) ربوده و غصب کردند. از این جاست که اعتراف معاویه، دلیلی است که هم گریبان گیر خود او می‌شود و هم کسانی که او را بر أمارت شام نصب کردند و هم پیروان آن ها. آیا بعد از این اعتراف مهم از طرف بزرگ ترین دشمن امیرالمومنين (عليه السلام)، نکته مبهمی نیز باقی می‌ماند؟ آیا باز هم می‌توان گفت پیامبر اکرم نسبت به رهبری بعد از خود بی تفاوت بوده و خلیفه بعد از خود را معیین نکرده است؟ آیا باز هم می‌توان مردم را فریب داد که دستگاه خلافت با اهل بیت پیامبر (عليهم السلام) ألفت و محبت و حسن روابط داشته اند؟ ---------- [۱]:📚 انساب الاشراف، بلاذری، ۱۶۶/۳ - ۱۶۷، امر مصر في خلافه على. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫