eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
287 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
📙 📙 ✍ خورشید روز شنبه ، ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در حالی طلوع کرد که دشمن برای بازپس گیری مناطق از دست داده همچنان حجم وسیع آتش توپخانه ، خمپاره ، کاتیوشا و تانک هایش را بر سر نیروهای تیپ ۲۷ محمد رسول الله ص می گستراند؛ اما به نظر می رسید که سپاه سوم ارتش عراق، سناریوی اصلی خود را هنوز به مورد اجرا نگذاشته است. 🕙 ساعت ۱۰:۱۰ صبح ، ضمن تماس بیسیم با فرمانده محور عملیاتی سلمان ، از او می خواهد که سعی کند با یک گردان از تیپ ۷ ولی عصر (عج) - که خودش را به آنجا رسانده - الحاق پیدا کند. هم از عملکرد توپخانه ی خودی گلایه کرده میگوید گلوله های توپ روی سر خودمان پایین آمدند! 🕙 ساعت ۱۰:۱۵ ، ، فرمانده گردان انصارالرسول ، را در جریان وضعیت مربوط به حد گردان خویش قرار میدهد.از سوی دیگر ، ضمن بازگشت از خط مقدم به قرارگاه -۲ ، هماهنگی های لازم را با واحد‌های تحت امر تیپ انجام داده ، آماده ی بازگشت مجدد به خط مقدم می شود؛ اما در تماسی اعلام می دارد : « ما با [ فرمانده تیپ ۷ ولی عصر ] می خواهیم از خط شما بازدید کنیم.هرکجا هستی، خودت را به ما برسان.» نیز سوار بر جیپ فرماندهی به آنها ملحق می شود. ، ناهماهنگی پیش آمده بین برخی گردان های ادغامی تیپ۲ لشکر ۲۱ با گردان های تیپ ۲۷ را به انتقال داده ، میگوید : « از طرف فرماندهی لشکر [ ۲۱ ] لازم است حتماً در این خصوص ابلاغیه ای صادر شود تا ابهامات موجود برطرف گردد. » هم در زمینه‌ی رسیدگی به این معضل، قول مساعد می دهد. 🕚 ساعت ۱۱ صبح ، در تماس تلفنی با ؛ جانشین قرارگاه عملیاتی ، مشکلات پشتیبانی از نیروهای عمل کننده را به او اعلام می کند : : ... به دلیل رَملی و باتلاقی بودن منطقه ی ما، گردان های خودمان را نتوانستیم تدارک کنیم؛ دیروز ۱۰ تا از ماشین های حامل تدارکات ما در ۶ کیلومتری توی گل فرو رفتند. به همین خاطر نیروها ناچار بودند از خط ۶ کیلومتر بیایند عقب و بعد، دوباره یک جعبه فشنگ را ۶ کیلومتر با دست به جلو ببرند و با همین وضعیت ، پاتک دشمن را دفع کنند... آقا جان! من دارم به شما می گویم دیروز مهندسی ضعیف بود و شما باید الآن به آنها تکلیف کنید که بیایند جاده را تکمیل کنند؛ واگرنه ما برای رساندن تدارکات به نیروهای مستقر در خط ، با مشکل مواجه هستیم.ما اگر می خواهیم در عملیات مشکل نداشته باشیم، باید مهندسی قوی داشته باشیم.... امروز در آن قسمت باتلاقی ، تانک تپیده ، ماشین تپیده، همه در گل فرو رفته اند. با این وضعیت که نمی شود عملیات را پشتیبانی کرد. باید کاری کنیم که برای مراحل بعدی این مشکلات را نداشته باشیم. http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
Mokalemeh Bisim Haj Ahmad70026.mp3
979.2K
مكالمه بيسيمی منتشر نشده بين شهيد و و شهيد و شهيد در عمليات بيت المقدس«آزاد سازی خرمشهر» (8:07) http://eitaa.com/yousof_e_moghavemat
📙 مصاف در دژهای مرزی 📙 - عقب راندن سه کیلومتری نیروهای تیپ ۲۷ توسط ارتش عراق - حضور فرماندهان در خط مقدم به علت وضعیت بحرانی در نوک منطقۀ نبرد در دژ - در سمت چپ دژ و منطقۀ گردان مقداد ؛ در سمت راست و در محدودۀ گردان ابوذر و هم در قسمت میانی و در حد فاصل گردان انصارالرسول 🔴 فشار دشمن در به حدی مهیب و کوبنده است که ، تنها راه چاره را در عقب کشیدن تاکتیکی گردان های مستقر بر روی دژ به عمق ۳ کیلومتری و استقرار مجدد آنها برای تشکیل یک خط پدافندی در نقاط قابل دفاع می بیند. - موفقیت دشمن در عقب راندن ۵ کیلومتری در سمت چپ و ۳ کیلومتری در سمت راست دژ 🔵 تنها گردانی که حتی یک قدم هم عقب نشینی نکرده ، گردان است که تحت نظارت مستقیم قرار دارد. همین امر دشمن را ناامید کرده است. - دفع پنجمین پاتک در ساعت ۱ بعدازظهر روز ۱۷ اردیبهشت؛ ولی هنوز اجرای آتش زرهی و توپخانه ادامه دارد. - برتری نسبی عراق در درگیری دژ - درخواست از جهت کوبیدن دو کیلومتری کانال آب با کاتیوشا و هلی کوپترهای توپدار - موج پاتک در ساعت ۲ بعدازظهر و تلاش دشمن برای بازپس گیری سرپل از دست رفته بر روی دژ های مرزی ⚠ معضل اصلی : خالی ماندن پهلوی راست گردان انصار بر اثر نرسیدن تیپ ۷ ولی عصر از قرارگاه نصر- یک 🔘 داستان در مرحلۀ دوم 🔸نصرت الله کاشانی ، مسئول واحد مهندسی تیپ می گوید : ... عصر روز جمعه ، ۱۷ اردیبهشت ۶۱، و جناب سرهنگ فرماندهان قرار گاه عملیاتی نصر، به اتفاق - نمایندۀ تیپ ۳۱ عاشورا ، وارد منطقۀ ما شدند تا ضمن بازدید وضعیت خط و هماهنگی با ، محور تصرف شده را به نیروهای نصر-۳ تحویل بدهیم. ... این عزیزان داخل یک سنگر تانک دور هم جمع شدند و سرگرم گفت و گو بودند، اما به دلیل اجرای آتش سنگین توپخانۀ دشمن بر روی منطقه، سنگر تانک ناامن شد. پیشنهاد کرد مذاکرات را در محل امن تری دنبال کنند. همه قبول کردند ولی هنوز از سنگر تانک پا به بیرون نگذاشته بودند که یه در آن حوالی فرود آمد و یکی از های آن، به پای اصابت کرد. 🔴 ؛ معاون دوم فرماندهی گردان مقداد ابن اَسوَد که در صحنه حضور داشته است، داستان مجروح شدن فرمانده تیپ ۲۷ را اینگونه روایت می کند : ... گرد و غبار که فرو نشست، دیدیم ترکش خورده و به سختی مجروح شده ؛ به زانو و سفیدران پای راست حاجی اصابت کرده بود. از هر طرف، فریاد و بچه ها به هوا بلند شد. داشتیم توی سر خودمان می زدیم. یکدفعه سر چرخاند طرف ما و با همان معروفش به ما کرد و گفت : « نُقلی اش مال ماست، گریه و زاری آن مال شما؟! بس کنید! » . بعد هم سریع کمربندش را باز کرد، بالای شریان ران را بست و به هر زحمتی بود، از جایش بلند شد 🔷 ... آنچه که به آن می گفت، بود خودم. ✍ منتظر ادامه داستان باشید...😊 https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘صحبت های شهید در مورد نگاه آیندگان (یعنی نسل ما) به هشت سال مقدس ☑️به بهانه سالگرد شهادت شهید باقری (نهم بهمن ماه) Eitta.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
❂◆◈○•-------------------- ❂○° تشکیل تیپ محمد رسول الله (ص) به همت شهید بروجردی °○❂ 💠 چه در و چه در جنگ منشأ اثر بود. انصافا تا زمان حیات ایشان اگر بخواهم یک نفر اصلی را نام ببرم که در آزادسازی کردستان نقش بزرگی عهده دار بوده است، است که نقش فرماندهی داشت. برای عملیات هم کسی که حاضر شد و موافقت کرد و بچه های سپاه را از کردستان به جبهه جنوب بیاورد و تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) را بنیان گذاری کند، محمد بروجردی بود. بنیان گذار تیپ محمد رسول الله (ص) آقای بروجردی بود. ما برای عملیات فتح المبين در بهمن ماه سال ۶۰ به رفتیم. من و آقا محسن به آنجا رفتیم و بروجردی، و فرماندهان دیگر هم بودند. آقا محسن مطرح کرد که ما می خواهیم عملیات بزرگی در غرب رودخانه انجام دهیم ولی یگان کم داریم و آمدیم از اینجا نیرو ببریم. شما یک تیپ تشکیل بدهید. 🔸 گفت شما به دلیل جنگ در جنوب همه پاسدارها را دارید می برید و بسیجی ها هم به جنوب می آیند. ما برای کردستان نه پاسدار داریم و نه بسیجی، تازه می خواهید از اینجا یک چیزی هم بردارید و ببرید! ایشان با ناراحتی از جلسه بلند شد و بیرون رفت ولی بروجردی بزرگوار خاطرم هست به ریش های طلایی رنگش دست کشید و گفت امام جنگ را مسئله اصلی می دانند. چشم، من خودم می‌آیم و نیروها را هم می آورم. ماشین و سلاح هم می آورم و از شما هم هیچ چیز نمی خواهم. فقط یک حکم به من بدهید. خودش رفت بچه های و و را به جنوب آورد و تیپ را تشکیل داد. و اینها توی بودند و بعدا آمدند. شماره تیپ ها را من و معین می کردیم. گفتیم شماره تیپ شما ۲۷ است ولی اسمش را خودتان انتخاب کنید. دستش را به هم مالید و گفت من می خواهم اسمی انتخاب کنم که هر کس این اسم را ببرد، صلوات بفرستد. نام تیپ را محمد رسول الله (ص) گذاشت. ما هم گفتیم شما تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) هستید. بنابراین بروجردی خودش آمد در عملیات در فروردین سال ۶۱ شرکت کرد. 🔹آقای بروجردی واقعا مطيع امام بود. اوايل درگیری های کردستان من رسما در سخنرانی‌هایم برای پاسدارها، علیه موضع گیری می کردم. بروجردی یکی دو بار به من تذکر داد و گفت چون امام حکم فرمانده کل قوا را به ایشان تفویض کرده و منصوب امام است، شما علیه ایشان حرف نزن. من و بروجردی از قبل انقلاب با همدیگر دوست بودیم و هر دویمان مسلح بودیم. گفتم آقا محمد من ایشان را در فرانسه دیدم و می دانم چه آدم.. است. گفت نمی خواهد دانسته هایت را به پاسدارها منتقل بکنی. این طور آدمی بود. میگفت چون حکم امام را دارد نباید عليه او صحبت کرد. درباره شهید بروجردی اگر چندین کتاب بنویسند یا فیلم بسازند، جا دارد. واقعا یک شخصیت اسوه برای همه مجاهدین اسلام در و و بود. الگوی یک انسان مطلوب و سرداری مجاهد بود. ما یک چیزی از شنیده ایم. اگر من بخواهم لقبی به ایشان بدهم، واقعا یک مالک اشتر برای امام بزرگوار بود. 📚 تاریخ شفاهی دفاع مقدس به روایت سیدیحیی رحیم صفوی - جلد اول "از سنندج تا خرمشهر" Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🌸 🌸 📄 قسمت چهارم 🔵 سرانجام ساعت ۴ بامداد روز دوشنبه، دوم فروردین ۱۳۶۱ ، دستور یورش به مواضع توپخانۀ سپاه چهارم دشمن توسط به فرماندهان گردان های ، و ابلاغ شد. رزمندگان این سه گردان در پی یک درگیری برق آسا، مقر توپخانۀ سپاه چهارم ارتش عراق در ارتفاعات را به همراه تمامی آتشبارهای آنجا، یکجا به تصرف خویش درآوردند. غنائم این فتح آسمانی عبارت بودند از: ۱۸۰ قبضه توپ، شامل ۸ قبضه توپ دوربُرد ۱۸۳ میلیمتری که دشمن با آنها ناجوانمردانه ۱۸ ماه متمادی، مردم شهرهای بی دفاع و را زیر آتش می گرفت؛ همچنین، ده ها قبضه توپ ۱۲۲ و ۱۳۰ میلیمتری، همراه با تعداد کثیری زاغه های مملو از مهمات این توپخانۀ مجهز. با سر زدن خورشید روز دوم فروردین، بلافاصله به همراه فرماندۀ قرارگاه عملیاتی ؛ ، جهت بررسی و مشاهدۀ وضعیت معجزه آسای نبرد، روانۀ مواضع تازه تسخیر شدۀ نیروهای تیپ شدند. یکی از رزمندگان گردان سلمان از آن لحظات اینچنین روایت می کند: «... صبح روز دوم عید، بعد از آزادسازی ارتفاعات ، من به عنوان برادر ؛ فرماندۀ گردان سلمان در منطقه حضور داشتم. در مجاورت ما، گردان های حبیب و حمزه بودند. خبر رسید که با ، سوار یک استیشن سفید لندرور، آمده اند برای بازدید، منتها اول رفته اند به موضع گردان حمزه. این خبر که به گردان ما رسید، بچه ها غوغا کردند. دم به دقیقه به فشار می آوردند که چرا نیامده به ما سر بزند؟ بچه ها فقط می خواستند یک نظر «حاج احمد» را ببینند. به ناچار با رفتیم بغل جادۀ «عین خوش - دزفول» و کنار یک پل، را پیدا کردیم. حسین، را کنار کشید و گفت: « ! تو رو خدا بیا و سری به بچه های ما بزن.» گفت: «خاطر جمع باشید، میام.» حسین گفت: «نه! همین الآن بیا. این بچه ها منو ذله کردن!» بالاخره رضایت داد و آمد. وقتی رسیدیم، هنوز از ماشین پیاده نشده بود که بچه ها ریختند دور ماشین. که به دستگیرۀ درِ ماشین چسبیده بود، دیگر نتوانست در مقابل آن همه فشار مقاومت کند. به زور از ماشین جدایش کردند، بغلش کردند، بوسه بارانش کردند. بعد روی دست بلندش کردند و پی در پی برای سلامتیش صلوات فرستادند. قجه ای به شوخی به من گفت: «این بچه تهرونیا چقدر بیکارن!» 😂 👈 با اختصار از ادامه دارد... ۲۷_محمد_رسول_الله http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
🌸 🌸 قسمت ششم: مرحلۀ سوم و دیگر سرداران تیپ ۲۷ ،با خاتمۀ دومین مرحلۀ عملیات كه این بار نیز با پیروزى سپاه اسلام به پایان رسید، به سرعت آمادۀ اجراى مرحلۀ سوم عملیات فتح المبین شدند. به جرأت باید گفت كه مرحلۀ سوم از حساس ترین مراحل عملیات فتح المبین به شمار مى رفت؛ چرا كه با تصرف ارتفاعات به علت خالى شدن عقبۀ دشمن در محور جبهۀ فجر، امكان الحاق سه جبهۀ نصر، فتح و فجر به دست مى آمد. یكى از فرماندهان عالى رتبۀ سپاه، از علل و عواملى كه موجب گردید تا دشوارترین مأموریت مرحلۀ سوم به محول شود مى گوید: «...نكتۀ مهم تر این است كه ارتفاعات «ابوصلیبى خات»٬ «سایتهاى ۴ و ۵ و رادار» جزء اهداف یا بهتر است بگوییم جزء منطقۀ مأموریت قرارگاه نصر و به تبع آن نبود. در واقع بایستى «جبهۀ فجر» از محور «شوش» به ارتفاعات و این سایت ها مى رسید؛ اما با توجه به اینكه قرارگاه فجر در «تك جبهه اى» كه در مرحلۀ دوم عملیات انجام داد موفق نشده بود، نیروهاى این جبهه، امكان پیشروى از محور شوش را پیدا نكردند. به همین خاطر، از طرف ؛ فرماندۀ جبهه نصر، این مأموریت به محول شد و او با آن روحیه تهاجمى قدرتمندى كه داشت، این مسئولیت سنگین را پذیرفت.» مطابق مانور درخشانى كه توسط طراحى شد، مقرر گردید تا سه گردان نیروهاى تیپ ۲۷ محمدرسول اللّه(ص) طى یك حركت عمقى از شمال غربى منطقه، به پشت تپه هاى «ابوصلیبى خات»، محل استقرار سایتهاى ۴ و ۵ و رادار نفوذ كنند. قرار بود به محض اعلام تصرف این مواضع، مرحلۀ سوم عملیات از سه جبهۀ نصر، فتح و فجر آغاز شود. حركتى کاملاً مشابه آنچه در مرحلۀ اول ، با اعزام گردانهاى ، و به عمق مواضع دشمن انجام داده بود. به گفتۀ یكى از فرماندهان سپاه: «...مسیر بسیار طولانی بود و زمان كمى در اختیار قرار داشت، ولى ایشان با یك برنامه ریزى سریع قبول كرده بود كه به هر قیمت كه شده، ارتفاعات و سایت ها را دور بزند؛ یعنى ارتفاعاتى كه فكر مى كرد یك دژ مستحكم است و نیروهاى ما به هیچ‌وجه قادر به تصرف آن نیستند. طورى كه شخص گفته بود: اگر كسى ارتفاعات، سایت ها و رادار را تصرف بكند، من كلید را به او مى دهم!.. 💌 ادامه دارد... http://Eitta.com/yousof_e_moghavemat
😍 نصرت الله کاشانی؛ مسئول واحد مهندسی ۲۷ می گوید: «...عصر روز جمعه (۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱) ، و جناب سرهنگ حسنی سعدی_فرماندهان قرارگاه عملیاتی نصر_ به اتفاق علی تجلایی -نمایندۀ تیپ ۳۱ عاشورا- وارد منطقه‌ی ما شدند تا ضمن بازدید وضعیت خط و هماهنگی ، محور تصرف شده را به نیروهای نصر-سه تحویل بدهیم. این عزیزان داخل یک سنگرِ تانک، دور هم جمع شدند و سرگرم گفت و گو بودند، اما به دلیل اجرای آتش سنگین توپخانه دشمن بر روی منطقه، سنگرِ تانک ناامن شد. پیشنهاد کرد مذاکرات را در محل امن تری دنبال کنند. همه قبول کردند، ولی هنوز از سنگرِ تانک پا به بیرون نگذاشته بودند که یک گلولۀ توپ در آن حوالی فرود آمد و یکی از ترکش های آن، به پای اصابت کرد. گرد و غبار انفجار که فرو نشست، دیدیم ترکش خورده و به سختی مجروح شده؛ ترکش به زانو و سفیدران پای راست اصابت کرده بود. از هر طرف، فریاد و بچه ها به هوا بلند شد. داشتیم توی سر خودمان می زدیم. یکدفعه سر چرخاند طرف ما و با همان غیظ معروفش به ما غضب کرد و گفت: «ترکش نُقلی اش مال ماست، گریه و زاری آن مال شما؟! [من، ترکش خورده ام! اونوقت شما گریه اش را می کنید!!؟؟] بس کنید!» بعد هم سریع کمربندش را باز کرد، بالای شریان ران را بست و به هر زحمتی بود، از جایش بلند شد... آنچه که به آن ترکش نُقلی می گفت، ترکشی بود قد نصف کف دست خودم.» 📑 با اندکی تصرف از کتاب درخشان و ارزشمند ، صفحات ۶۴۲ و ۶۴۳ @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ✔ 💠 مغز متفکر اطلاعات نظامی و عملیاتی کابوس فرماندهان ارتش بعث اولین فرمانده لشکر ۵ نصر سپاه معاون نیروی زمینی سپاه سردار عزیز و بزرگوار سپاه اسلام یا 🚩 ولادت: ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ مطابق با سوم شعبان ، تهران تشرف به کربلای معلی در ۲ سالگی پایان تحصیلات متوسطه در مدرسه هروی پذیرفته شدن در در رشته اخراج از دانشگاه به دلیل فعالیت علیه رژیم منحط پهلوی اعزام به خدمت مقدس سربازی سال ۵۶ و فعالیت روشنگرانه در پادگان فرار از پادگان به دستور حضرت امام (ره) نقش موثر در سقوط کلانتری ۱۴ و پادگان عشرت آباد تهران ، روز ۲۱ بهمن ۵۷ سفر به لبنان و اردن و تهیه خبر و گزارش از وضع نابه سامان مسلمانان آنجا پس از پیروزی انقلاب عضویت در سپاه در بهار ۱۳۵۹ به پیشنهاد آیت الله سیدعلی خامنه ای و مشغول به کار در قسمت اطلاعات عملیات ستاد کل سپاه برگزیدن نام مستعار به وی با دستور سردار محسن رضایی عزیمت به جنوب در مهر ۵۹ و راه اندازی واحد اطلاعات رزمی از معاونان ستاد عملیات جنوب سپاه فرمانده محور دارخُوِین در عملیات ثامن الائمه راه اندازی قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش در عملیات طریق القدس موسوم به برای اولین بار فرماندهی سپاهی قرارگاه عملیاتی نصر و لشکر پنجم نصر در عملیات های ، بیت المقدس و که ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) زیرمجموعه این لشکر بود. انتصاب به فرماندهی قرارگاه و جانشین فرماندهی کل سپاه بعد از عملیات رمضان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه با تشکیل سازمان رزم سپاه تشرف به حج در سال ۱۳۶۱ 🌹 شهادت: ۹ بهمن ۱۳۶۱ ، در هنگام شناسایی در منطقه عملیاتی "والفجر مقدماتی" با اصابت ترکش های خمپاره 💠 بارها شخصاً جهت دستیابی به اطلاعات از وضعیت دشمن به مواضع یگانهای سپاه سوم ارتش بعث نفوذ کرد و اطلاعات ذی قیمتی از دشمن به دست آورد.✔ 🆔 @yousof_e_moghavemat