eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
230.4هزار عکس
62.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
هم که می‌رفت همواره وقتی از ما می‌کرد و می‌رفت به ما می‌گفت : که «ممکن است دیگر برنگردم و این بار آخر باشد». 🍃🌷🍃 بسیار اهل به بود. هر وقت از برمی‌گشت را با و ر با برایمان می‌کرد و در خانه خیلی می‌کرد. 🍃🌷🍃 از روز و هفته تا 10 بود اما همیشه احوال بود و هر وقت هم که تماس می‌گرفت می‌گفت: «کمبودی ندارید؟ 🍃🌷🍃 وقتی از برمی‌گشت و ما و می‌کردیم با و ما را می‌کرد و آن‌قدر و بود که را می‌کردیم. 🍃🌷🍃 به فرمان بودند، سرهبر انقلاب را داشت از آن داشتن‌هایی که واقعاً بود خود را کند و این را در کرد.😭 🍃🌷🍃 سرانجام ماشاالله شمسه هم درتاریخ    ۱۳۹۴/۱/۱۳#  و با تیرانداز تکفیری به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 : روستای سراب ، شهرستان بروجرد. 🍃🌷🍃
گاهی من و ابوذر در سنین هشت، نه سالگی چغندر قندهایی که مردم روی زمین‌های‌شان کشت می‌کردند را تمیز می‌کردیم تا به کارخانه فرستاده شوند. از قبالش مبلغ کمی دریافت می‌کردیم. 🍃🌷🍃 یا کارهای دیگری انجام می‌دادیم. رفته رفته هم که به مشاغل ورود کردیم. مثل ابوذر که از اول دبیرستان ترک تحصیل کرد و به بازار کار ورود یافت. او بود و از همین راه امرار معاش می‌کرد. 🍃🌷🍃 ابوذر شغل آزاد داشت. کاملاً و به صورت هم شد. من و ابوذر از چندین سال پیش در روستای مان عضو بودیم. 🍃🌷🍃 تا اینکه حدود سه سال قبل #بسیجی فجر فسا شد. از طریق همین هم به کرد. البته به سختی صورت گرفت. 🍃🌷🍃 بود و با وجود فرزند کوچک سخت می‌توانست مجوز بگیرد. با این وجود نشد و خیلی کرد. 🍃🌷🍃 حتی یک بار که برای جهادی به عراق اعزام شدیم و میانه راه به در بن موسی الرضا(ع)🌷 فعالیت می‌کردیم، او به این امید آمده بود که بتواند خودش را به حرم برساند. 🍃🌷🍃
روز قبل از اینکه به برود، یک بار سفرش لغو شد، همسرشون گفتند:حالا که قسمت نشده عید را پیش‌مان بمان. گفته بود  من دیگه  شده چرا درک نمی‌کنید که دیگر نمی‌توانم .😭😭 🍃🌷🍃 داشت که باعث شده بود از همه و بکند و برود وگرنه که بود.😭 🍃🌷🍃 دیگری رو داشت. وقتی به خانه ما می‌آمدند، من از دخترش فاطمه می‌خواستم پیشم بنشیند. می‌گفت: می‌خواهم کنار باشم. یک مدت هم نمی‌خواست از باشد. 🍃🌷🍃 اول وقتش نمی‌شد. تا خ بارز داشت؛ اول وقت، به و . 🍃🌷🍃 در روستای‌مان یزدل زینب🌷 داریم که زیادی به آنجا داشت. در حریم 💔 دفن هستند. مرتب به می‌رفت.😭 🍃🌷🍃 گمنام و گلزار یزدل از همیشگی بود. به خانمش گفته بود اگر شد دوست دارد در دفن بشم.😭😭 🍃🌷🍃
#شهید دفاع مقدس محمد پور حیدری 🍃🌷🍃 ایشان هم هست. هم از جنگ تحمیلی هستند. 🍃🌷🍃 معرفی و خانواده اش  به روایت از بزرگوار آقای قاسم صادقی: در روزهای اول داشتیم که هنوز هستند، از جمله این افراد معروف به «ننه مریم» با اسم شناسنامه‌ای «گلناز گلبی» بود که اصالتش به خرم آباد برمی‌گشت؛ ولی در خرمشهر ساکن بود. اول وقتی وارد شدیم این خانم را دیدیم که مدام به بیمارستان شهر رفت و آمد دارد. فهمیدیم همراه با شوهرش «بابامراد پورحیدری» و 2# فرزندش جزو 34# روزه هستند. 🍃🌷🍃 یکی از مهم این خانواده اطلاعات از نیروهای دشمن بود که در جای جای شهر نفوذ کرده بودند. «ننه مریم» را زمان صدا می‌کردند و بعد از فوتش «مادر شهر» گرفت؛ مریم زنی است که با سقوط از شهر خارج شد و پس از نیز نفری است که به وارد شد. 🍃🌷🍃
درسال  ۱۳۶۴# با اصرار خانواده  ازدواج کرد ،مراسم ازدواج بسيار برگزار شد به طورى كه حتى بعضى از همسايه ها هم مطلع نشدند. 🍃🌷🍃 ایشان پس از مراسم عروسى روز نگذشته بود كه به منطقه رفت، بيشتر اوقات، در بود ،و وقتى كه به خانه مى ‏آمد در روزانه به همسرش می کرد. 🍃🌷🍃 در بهار 1365# تنها فرزندش (سمانه) به دنيا آمد از اينكه صاحب دختر شد خوشحال بود. ولى باهاش خيلى انس نمی گرفت. می گفت: «اگر انس بگيرم وقتى كه نيستم، ناراحت می شود.»💔 زمان ایشان سمانه ۸ ماهه بود. 🍃🌷🍃 ایشان بارى كه آمد، روى پيشانى‏ اش سبز شده بود. مادرم پرسيد چه شده؟ به شوخى گفت: «علامت بچه ها در مرا می بوسند و می گويند اين علامت . 🍃🌷🍃 بعد با شوخى به مادرش گفت: «اگر شما راضى باشيد و لياقت داشته باشم اين دفعه ديگر می شوم.» در اين ديدار توصيه كرد: «دخترم را با لباس سفيد بر سر جنازه‏ ام حاضر كنيد.» 🍃🌷🍃
با آغاز ، تلاش برای حضور در میدان های نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان، از ایشان چهره ای و ساخته بود. در گوناگون و در مدیریتی به خوبی . 🍃🌷🍃 در سال ۱۳۶۳# ایشان به #پاسداران سیرجان منصوب و در طول سال ، بسیار چشمگیری در شهر ایجادکرد مدتی هم در بود. 🍃🌷🍃 در سال ۱۳۶۴# در «والفجر ۸»  به دلیل های شیمیایی دشمن بعثی از و به شد و در همین زمان واحد استان را . 🍃🌷🍃 در جنوب در منطقه عباس با لشکر ۴۱ ثارالله به #حاج قاسم سلیمانی مشغول شد. 🍃🌷🍃 در کربلای ۴ ایشان هم علاوه بر ، ستادی و نیروها و و رسانی و آنها تا عملیاتی های بسیار زیادی داشت. 🍃🌷🍃 در این عملیات تجهیز و هدایت قایق ها تا نزدیک منطقه عملیاتی «کربلای ۴» بود و از آنجا که این عملیات با سختی و دشواری روبرو شد مجبور به بازگشت به خرمشهر شد.
مدافع حرم ، مهدی موحد نیا🍃⚘🍃 در ۱۸ فروردین سال ۱۳۶۶ در شهر سبزوار در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.۴فرزند بودند ، ۲ برادر و ۲ خواهر فرزند آخر خانواده و ته تغاری بود. 🍃⚘🍃 و مدافع حرم سبزوار هست. 🍃⚘🍃 پس از گذروندن دوران مختلف سنی و تحصیلی در بین دوستان و آشنایان به و طبع و در كارش جدی معروف بود. 🍃⚘🍃 متاهل بود و یک فرزند رو به یادگار دارد آقا ابوالفضل. که زمان ایشان ماه و نیمه بود. 🍃⚘🍃 از فرهنگی در شهرستان سبزوار بود. از و كردن تكیه های مراسم عزاداری ، های و صلواتی و ... 🍃⚘🍃 اندرکار در برگزاری های ، در گروه های جهادی و رسانی به محروم ، و در اردوهای مناطق جنگی راهیان نور و ... بود. 🍃⚘🍃
۱۸ مبارزه با صهیونیست ها ، احمد قصیر 🍃🌷🍃 در سال  1346# در خانواده‌ای مذهبی در روستای «دیر قانون النهر» از توابع شهر «صور» لبنان متولدشد. و در دامان پرمهر مادر و پدرش بزرگ شده بود، به و دشمنی با کفار، زورگویان و استعمارگران را در جامعه آشوب‌زده و اشغال شده لبنان به درستی آموخت. تا سالگی به همراه خانواده‌اش در و بود. پدرش، مغازه کوچکى داشت که در آن میوه و تره‌بار مى‌‏فروخت و از این راه، هزینه خانواده شان رو  به ‌دست می‌آورد. ایشان  هم در مغازه به می‌کرد، تا از این راه  رو بیشتر کند. 🍃🌷🍃 و یاد گرفت که همواره با استعمارگران و صهیونیست‌های اشغالگر در باشد‌. در آغاز دوران ، چند ماهى برای کار به حجاز عربستان سعودی سفر کرد و با دلگرمی دوستان و همکارى آنان، به کار خرید و فروش ابزار بهداشتى پرداخت. اما با تجاوز رژیم صهیونیستی به به کشور خود، برگشت. 🍃🌷🍃
مدافع حرم ، مهدی موحد نیا🍃⚘🍃 در ۱۸ فروردین سال ۱۳۶۶ در شهر سبزوار در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد.۴فرزند بودند ، ۲ برادر و ۲ خواهر فرزند آخر خانواده و ته تغاری بود. 🍃⚘🍃 و مدافع حرم سبزوار هست. 🍃⚘🍃 پس از گذروندن دوران مختلف سنی و تحصیلی در بین دوستان و آشنایان به و طبع و در كارش جدی معروف بود. 🍃⚘🍃 متاهل بود و یک فرزند رو به یادگار دارد آقا ابوالفضل. که زمان ایشان ماه و نیمه بود. 🍃⚘🍃 از فرهنگی در شهرستان سبزوار بود. از و كردن تكیه های مراسم عزاداری ، های و صلواتی و ... 🍃⚘🍃 اندرکار در برگزاری های ، در گروه های جهادی و رسانی به محروم ، و در اردوهای مناطق جنگی راهیان نور و ... بود. 🍃⚘🍃
در هايي كه به مي گرفت، و كار بود. نسبت به المال ،هر گاه با به مي آمد، المال را خانه مي گذاشت و با من به اش مي كرد. 🍃🌷🍃 يك بار يكي به منزل ما آمد و گفت كه رضا با ماشين او را به جايي برسند. حاضر# نشد از المال استفاده كند و با من او را به مقصد رساند. 🍃🌷🍃 نحوه به روایت از همرزم: دشمن در ارتفاع 143 فكه پاتك سنگين زده بود. به هر ترتيبي بود، خود را به آن جارساندم، چراغي، عباس كريمي، اكبر زجاجي در حال آر پي چي 60 بودند. 🍃🌷🍃 دشمن پاتك سنگيني زده بود. هر چه اصرار كردم كه عقب برگردند، قبول نكردند. روي فقط نفر سالم مانده بودند كه جنگيدند. 🍃🌷🍃
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃
مجید بودند. قرار بود هفت سال دیگر  از و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به دینی و خاصی داشتند.😭 🍃🌷🍃 جمکران و معصومه(س)🌷 بود، در هم می‌کرد. همچنین بود و حوزوی را دنبال می‌کرد، صالحین شده بود و را می‌داد. 🍃🌷🍃 شون باعث شده بود که با ایشان خیلی باشند. بیشتر بودند تا و . بود و زیادی برایشان می‌گذاشت. بچه‌ها هم بودند.😭😭 🍃🌷🍃 را که بود دیگری داشت. به خاطر و خاصش، زیادی به نشان می‌داد. اما از نظر سعی می‌کرد به هر تایشان . 🍃🌷🍃 همیشه به من می‌گفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت می‌توانم بگویم که لحظه از سرش نیفتاد.😭 🍃🌷🍃
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃
صبح ها با هم به 🌷 می رفتیم ، تعداد زیادی از را می شناخت و از# پیری بود. می گفت: «اگر پیر و ناتوان شوم دیگر حاضر به اعزام من نمی شوند.»😭 🍃🌷🍃 او در نظر من بود، حتی وقتی با هم زندگی می کردیم دوست نداشتم به مرگ طبیعی بمیره،احساس می کردم در ایشان می شود. بارها از خواسته بودم که اگر می خواهی او را از ما بگیری، با از دنیا ببر.😭😭 🍃🌷🍃 هربار از می آمد، چمدانش در گوشه اتاق کوچکش باز بود و ما به آن دست نمی زدیم. دوست داشتم در فرصت کمی که آمده، خوشحال باشد و راضی به برگردد.😭😭 🍃🌷🍃 ایشان و زیادی برای و به ویژه بود زیرا خانواده بود و رابطه و زیادی بین آنها وجود داشت. ایشان بودند. 🍃🌷🍃 پدرشان سال 1382 سن 86 سالگی و مادر، سال 1394# در سن 90 سالگی از دنیا رفتند. شاید خواست بود که انصاری 9# روز بعد از مادر شود.😭 🍃🌷🍃 شون 8 سال زمین گیر بود و فرزندان از ایشان می کردند، انصاری و را انجام می دادند. 🍃🌷🍃
مدافع حرم حاج عزت الله سلیمانی 🍃🌷🍃 متاهل بود و دو فرزند پسر به یادگار  دارد. آقا «رضا» ارشد رشته مهندسی نفت . و آقا «مهدی»، کلاس هشتم. 🍃🌷🍃 مقدس بود. از دوران مقدس در ایشان بود و زمانی که  رفت، آنجا هم شد. 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۹/۱/۲# در خانواده ای متدین وکشاورز ،در روستای «باغملک» استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. 🍃🌷🍃 ایشان نسبت به و و و روزی خاصی داشت، تاکید داشت که   را پرداخت کند تا مالش باشد، برای قدم بود. 🍃🌷🍃 بعد از اول دبیرستان به رفت، و ماه در بود، سال 1367# به درآمد. 🍃🌷🍃 و و بود، به خاطر شغلش خیلی وقت ها کنار خانواده  نبود و همسر ایشان  مسئولیت فرزندانش را به داشتند. 🍃🌷🍃
🔅امیدوار_ کننده ترین آیه در قرآن ❓❓ ❇️ امیرالمؤمنین فرمود: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم كه ترین آیه در قرآن، آن است كه می فرماید: « أَقِمِ_ الصَّلاه طَرَفَی النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یذْهِبْنَ السَّیئاتِ ذلِكَ ذِكْرى لِلذَّاكِرین؛ (سوره هود، آیه 114) را اقامه كن در و_ انتهای روز و در میانه های شب. چرا كه نیك (مانند نماز)، بدیها و آثار آن را# محو میكند.» 🔆 سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی، به خدایی كه مرا به سوی مردم فرستاد، سوگند كه اگر كسی برای# وضو برخیزد، او می ریزد تا آنگاه كه از نماز بیرون آید. رضا بابایی ؛ نماز در حكایت ها و داستان ها ؛ ص 23 به نقل از بحار الانوار، ج82، ص 220. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک عدوهم
سر دفاع مقدس، رضائیان🍃⚘🍃 در تاریخ هفت دی 1340 در شهر اصفهان  در خانواده ای متدین ومذهبی متولدشد. ۱۹ساله بود و مجرد 🍃⚘🍃 هم هست. برادر کوچکترش رضائیان،  بعداز ایشان ودرسن به رسید. 🍃⚘🍃 دوران کودکی روپشت سرگذاشت و وارد مدرسه شد تا دبیرستان، رشته دبیرستانش ماشین افزار بود  ودانش آموز هنرستان ابوذر بود، مدرسه امام صادق(ع)⚘ هم ثبت نام کرد برای طلبگی، ولی رفت . 🍃⚘🍃 سر پر شوری داشت و یک جا بند نمی شد، قبل از انقلاب با دوستانش گروهی تشکیل و کار و انجام می دادند ساله شده بود، اما نه یک ساله ، تصمیم گرفت لباس سبز سپاه را بپوشد راهی محروم شد. 🍃⚘🍃 سیستان و بلوچستان رو انتخاب کرد، و با بچه‌های سپاه برای به مردم محروم وارد عمل شد، و فرهنگی در کنار رسانی 🍃⚘🍃 می کرد و کنار بچه های محروم کلاسس روی زمین می نشست، و باهاشون  عکس می گرفت به آب رسانی با خرید پمپ برای کشاورزی به این مناطق،  از دیگر کارهای ایشان و همرزمانش بود. 🍃⚘🍃
درسال  ۱۳۶۴# با اصرار خانواده  ازدواج کرد ،مراسم ازدواج بسيار برگزار شد به طورى كه حتى بعضى از همسايه ها هم مطلع نشدند. 🍃🌷🍃 ایشان پس از مراسم عروسى روز نگذشته بود كه به منطقه رفت، بيشتر اوقات، در بود ،و وقتى كه به خانه مى ‏آمد در روزانه به همسرش می کرد. 🍃🌷🍃 در بهار 1365# تنها فرزندش (سمانه) به دنيا آمد از اينكه صاحب دختر شد خوشحال بود. ولى باهاش خيلى انس نمی گرفت. می گفت: «اگر انس بگيرم وقتى كه نيستم، ناراحت می شود.»💔 زمان ایشان سمانه ۸ ماهه بود. 🍃🌷🍃 ایشان بارى كه آمد، روى پيشانى‏ اش سبز شده بود. مادرم پرسيد چه شده؟ به شوخى گفت: «علامت بچه ها در مرا می بوسند و می گويند اين علامت . 🍃🌷🍃 بعد با شوخى به مادرش گفت: «اگر شما راضى باشيد و لياقت داشته باشم اين دفعه ديگر می شوم.» در اين ديدار توصيه كرد: «دخترم را با لباس سفيد بر سر جنازه‏ ام حاضر كنيد.» 🍃🌷🍃
مدافع وطن ، محمد کلاته نایبی 🍃⚘🍃 در مهر ماه سال ۱۳۶۳ در شهر بیرجند و در خانواده ای متدین و مذهبی متولد شد. متاهل بود و یک فرزند به یادگار دارد. امیر حسین ۴ ساله 🍃⚘🍃 یکی از هست که همواره عاشقانه و مخلصانه در راه خدمت به نظام اسلامی تلاش می‌کرد. 🍃⚘🍃 از کودکی علاقه ی شدیدی به شغل پلیسی داشت. به همه می‌کرد و هر کاری که از دستش بر می‌ آمد برای دیگران انجام می‌ داد. 🍃⚘🍃 از کودکی بودو در زمان تحصیل ، رشته ی ریاضی فیزیک رو انتخاب کرده بودو وقتی در امتحان کنکور قبول شد در دانشکده ی افسری نیروی انتظامی پذیرفته شد. 🍃⚘🍃 در داشت و به همه می‌کرد و کسی نبود که به ایشان کاری بگوید و کاری رو برایش انجام ندهد. 🍃⚘🍃 خانواده اش بود. طاقت دیدن و رو نداشت و در زندگی به زیادی می‌کرد. 🍃⚘🍃
به روایت از سید یحیی رحیم صفوی: شوشتری ،، ، به و برای دیروز، امروز و فردای این بودند. 🍃🌷🍃 شوشتری به و و بلوچستان بود، بلوچ سیستانی را همچون و خود در .😔 🍃🌷🍃 و ذاتا یک انسان ، و بود. پاسداران یک ، و را در راه ، و به و بلوچستان کرد. 😭 🍃🌷🍃 من شوشتری را 58# و سال 59# در برای بار کردم. آنچه در اول برای من جلب می‌کرد ، و بود. 🍃🌷🍃 در از دست ، همچون شوشتری کردند و در این که سخت بود از خود زیادی نشان داد و به کرد. 🍃🌷🍃
شوشتری با صحرایی، می­‌برد و سه روز در آنجا می­‌شدند و را درمان می‌­کردند؛ ما بعد از شون به پیرمردی برخوردیم که می­‌گفت: من به خاطر نداشتن خرج عمل، رو به موت بودم، اگر شوشتری مرا عمل نمی‌­کرد الان مرده بودم. 🍃🌷🍃 مادر یک پسر بچه با گریه می گفت: من خرج عمل بچه­‌ام را نداشتم، و با ­‌های صحرایی که ایجاد شد، توانستم فرزندم را عمل کنم. 🍃🌷🍃 انجام می‌­داد، مثلاً رفته بود زاهدان، در آن­جا ­‌های زندانی در یک اتاق با سه و یا چهار بچه در بدی در حال زندگی بودند، در را باز می‌­کند. و می­‌بیند، فقط یک دبه آب توی یخچال است و در کنار یخچال می­‌نشیند و زار گریه می­‌کند و می­‌گوید: ما اینجا باشیم و اینها با این شرایط زندگی کنند. 🍃🌷🍃 لحظه پول از خود می­‌کند تا آن­ها را کند و به ­ های دستور دادند تا فردا به ساکنان آن­جا و سامان داده شود. 🍃🌷🍃
مجید بودند. قرار بود هفت سال دیگر  از و پرورش بازنشسته بشوند همسرم کلاً به دینی و خاصی داشتند.😭 🍃🌷🍃 جمکران و معصومه(س)🌷 بود، در هم می‌کرد. همچنین بود و حوزوی را دنبال می‌کرد، صالحین شده بود و را می‌داد. 🍃🌷🍃 شون باعث شده بود که با ایشان خیلی باشند. بیشتر بودند تا و . بود و زیادی برایشان می‌گذاشت. بچه‌ها هم بودند.😭😭 🍃🌷🍃 را که بود دیگری داشت. به خاطر و خاصش، زیادی به نشان می‌داد. اما از نظر سعی می‌کرد به هر تایشان . 🍃🌷🍃 همیشه به من می‌گفت دعا کن به مرگ طبیعی از دنیا نروی. برای من هم طلب کن تا در آن دنیا کنار هم باشیم. به جرئت می‌توانم بگویم که لحظه از سرش نیفتاد.😭 🍃🌷🍃
در سوریه علاوه بر آوردن مهمات و حضور در رزم با رزمندگان سوری علاقه ی زیاد به فرهنگی داشتند و نماز اول وقت در هر موقعیتی ترک نمی شد و به همین دلیل در سوریه او را ابو صالح لقب داده بودند‌.🍃⚘🍃 سرانجام سید مهدی موسوی هم در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۰ در سوریه به آرزویش که شهادت بود رسید. مزار شهیدگلزار شهدای شهر اهواز.
مدافع حرم حاج عزت الله سلیمانی 🍃🌷🍃 متاهل بود و دو فرزند پسر به یادگار  دارد. آقا «رضا» ارشد رشته مهندسی نفت . و آقا «مهدی»، کلاس هشتم. 🍃🌷🍃 مقدس بود. از دوران مقدس در ایشان بود و زمانی که  رفت، آنجا هم شد. 🍃🌷🍃 درتاریخ   ۱۳۴۹/۱/۲# در خانواده ای متدین وکشاورز ،در روستای «باغملک» استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. 🍃🌷🍃 ایشان نسبت به و و و روزی خاصی داشت، تاکید داشت که   را پرداخت کند تا مالش باشد، برای قدم بود. 🍃🌷🍃 بعد از اول دبیرستان به رفت، و ماه در بود، سال 1367# به درآمد. 🍃🌷🍃 و و بود، به خاطر شغلش خیلی وقت ها کنار خانواده  نبود و همسر ایشان  مسئولیت فرزندانش را به داشتند. 🍃🌷🍃
در سوریه علاوه بر آوردن مهمات و حضور در رزم با رزمندگان سوری علاقه ی زیاد به فرهنگی داشتند و نماز اول وقت در هر موقعیتی ترک نمی شد و به همین دلیل در سوریه او را ابو صالح لقب داده بودند‌.🍃⚘🍃 سرانجام سید مهدی موسوی هم در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۰ در سوریه به آرزویش که شهادت بود رسید. مزار شهیدگلزار شهدای شهر اهواز.