eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5هزار دنبال‌کننده
276 عکس
174 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
شبیه پیر کنعان نه... که من یوسف دو تا دارم غم معصومه را دارم، به دل شوق رضا دارم از این زندان به آن زندان جدا از اهل خود رفتم در این شب ها هوای کوچ از این ویرانه را دارم امان از سِجن هارون و امان از سندی ملعون در این غربتکده دیوانی از درد و بلا دارم به هم می ریزد احوال مرا با ناسزاهایش خبر دارد که غیرت روی نام مرتضی دارم برای هتک حرمت، سمت من بدکاره آوردند دعا کردم به سجده رفت و شد حالا هوادارم زمان سجده می افتم شبیه یک عبا بر خاک به درگاه خدایم روز و شب دست دعا دارم هزاران رد پا و چکمه بر روی عبا دارم هزاران رد شلاقِ جفا زیر عبا دارم کمی از چهره ام نیلی، کمی سرخ و کمی زرد است شده رنگین کمان، رویم... خزانِ رنگ ها دارم شبانه قعر این گودال، سرپا ماندنم سخت است نمی فهمند انگاری که دردِ ساق پا دارم میان هر نمازم خوانده ام "عجل وفاتی" را تمسک بر طریق مادرم خیرالنسا دارم لبان تشنه ام مثل دو تا چوب است و حق دارم اگر که گریه بر لبْ تشنه ی کرب و بلا دارم به دور گردنم جای غل و زنجیر می سوزد گریز روضه بر شاه ذَبیحاً بِالْقَفا دارم تنم بر روی تخته پاره ای رفته ولی دیگر کجا جای کفن تکه حصیر و بوریا دارم؟!
به حيرت مي كشاند صحبت از نامش سخن را هم گرفتار خودش كرده است لطفش مثل من را هم وضو كه جاي خود دارد براي بردن نامش هزاران بار شستم با گلاب امشب دهن را هم نشان از پنج تن دارد چه در حسن و چه در غربت در آورده است اين آقا غمش اشك حسن را هم براي آنكه تصويري بسازد ذهنت از روضه اضافه كن به زنداني،سيه چال و زدن را هم يهودي،تازيانه،ضربه ي سيلي،غل و زنجير اضافه كن به اينها ناسزاي بد دهن را هم براي جد خود اغلب چنين او روضه ميخواند به غارت برده از جدم پليدي پيرهن را هم غريب عطشان،غريب عريان،غريب بي كس و تنها اضافه كن به القابش غريب بي كفن را هم
هرکس که "یا باب الحوائج" را صدا کرده موسی بن جعفر حاجت او را روا کرده غیر از خدا که شان او را خوب میداند هرکس که مدحی گفته در حقش جفا کرده در شان او نازل شده "والکاظمین الغیظ" موسای کاظم جای نفرین هم دعا کرده هر بی حیایی که به آقا بی حیایی کرد با دیدن روی خوش آقا حیا کرده با دوستان خود نمی دانم چه خواهد کرد وقتی که قرض دشمنش را هم ادا کرده* در کنج زندان نیست او در وادی طور است اینجا کلیم الله خلوت با خدا کرده با او زنی در سجده افتاده در این زندان یعنی زلیخایی به یوسف اقتدا کرده از کهکشان او گرفتند اخترانش را این چند وقت اصلا ندیده دخترانش را
رشته‌ی دلهای عاشق پشت این در بسته شد بار ما از خانه‌ی موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون می‌زند با هجوم سائلان از صبح معبر بسته شد مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسه‌ی زر بسته شد آنکه از کار پیمبرها گره وا می‌کند دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش این ظلم چیست؟ در قفس حتی پر و بال کبوتر بسته شد یک نفر با تازیانه آمد و در باز شد یک نفر با تازیانه آمد و در بسته شد تازیانه رفت بالا چشم مادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضه ها سربسته شد
در دل حبسم و حبس است به دل فریادم فرصتی نیست که از سینه برآید دادم سال‌ها می‌گذرد رفته‌ام از یاد همه کاش می‌کرد اجل گوشۀ زندان، یادم طایر عرش کجا، قعر سیه‌چال کجا؟ من کجا بودم و یا رب به کجا افتادم همه شب خُرم از آنم که در این گوشۀ حبس «هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم» زهر یکبار مرا کشت، خدا می‌داند بارها سوختم و ساختم و جان دادم به امیدی که رضا لحظه‌ای آید به برم سال‌ها حلقه‌صفت چشم به در بنْهادم بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است چه نیاز است که صیاد کند آزادم دل صیاد بوَد سنگ و ندارد اثری گیرم از سینه برآید به فلک فریادم منم آن لالۀ پرپر شدۀ دور از باغ که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم مرهم زخم تن خستۀ من گریه بوَد چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج" بانی احسان می شود موسی بن جعفر مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر یک قطره از دریای آقایی اش این است یار فقیران می شود موسی بن جعفر فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر باید که با پای برهنه رفت سویش وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که زندان به زندان می شود موسی بن جعفر وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد دردش فراوان می شود موسی بن جعفر وقتی که می افتد میان سجده انگار در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر حالا که زندان بان غرورش را شکسته داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر کارش فقط گریه است بر جد غریبش وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟! یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟! یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟! واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
ای هزاران موسی ات از طور آورده سلام وی مسیحا برده بر حبل‌ المتینت اعتصام موسـی جعفـر، امـام العـارفین، نـورالهدی روی قرآن، پشت دین، کهف التقی، خیرالانام گوهر شش‌بحر نـور استی و بحـر پنج دُر خــود امـام ابـن امـام ابـن امـام ابن امام صحن زیبایت همـان صحن امیرالمؤمنین کـاظمینت کـربلا و مـرقدت بیـت‌الحرام جان به خاک آستانت فرش چون بال ملک دل در اطراف حریمت چون کبوتر گِردِ بام هر دری از صحن زیبایت دو صد باب‌المراد هـر قـدم از خـاک زوّار تـو یک دارالسلام با همه ایمان کـه دارم کفـر نعمت کرده‌ام گر به صحنینت برم از جنّت و فردوس، نام با تـولاّی تــو از اوّل حیــاتم شـد شروع از تو گفتم، از تو گویم، تا شود عمرم تمام کظم غیظت برده از دشمن هزاران‌بار دل مهربانی‌هـات داده زخــم دل را التیــام نه به دوزخ کار دارم، نه به محشر، نه بهشت دوست دارم تا که در این آستان باشم غلام چـارده معصـوم را بــالله زیارت کرده‌است هر که بر این آستان از دور گوید یک سلام تـا ز راه دور قبـرت را زیــارت می‌کنم بـوی جنت آیدم از چار جـانب بر مشام ای مقـام «قاب قوسینِ» تـو در مطموره‌ها وی میان سلسله با حیّ سبحان همکلام خصم در زندان اسیرت کرده، کو تا بنگرد طایـر آزادگـی بـر روی دسـت توست رام دست در زنجیر و پا در کند و پیشانی به خاک ذکر بر لب، روز و شب، اشکت به دیده صبح و شام پای تابـوت تـو هم حتی اهانت شد به تو خوب بگرفتنــد از فرزنــد زهــرا احترام روز و شب با دوست در زیر غل و زنجیرها حال می‌کردی هماره، ذکر می‌گفتی مدام گاه در ذکر سجود و گاه در ذکر رکوع گاه در حـال قعود و گاه در حال قیام «سندی شاهک» رسانْدَت بر بدن، آزارها آن یهودی خواست کز اسلام گیرد انتقام روزها را روزه، شب‌ها در مناجات و نماز دوره سالت به زندان بود چون ماه صیام یوسف زهرا! شنیدم بر رخت سیلی زدند با کدامین جـرم مولا؟ بـا کدامین اتهام؟ پیکرت بر تخته‌ای با آن‌چنان جاه و جلال تختـه ی در بـود روی شانـه ی چندین غلام بود جسمت بر زمین، چون پیکر جدت سه روز گریه بر مظلومی‌ات می‌کرد چشم خاص و عام نه تنت بر خاک عریان، نه سرت بر نوک نی نه حریمت را کسی آتـش زد ای عالی مقام! نه تصـدّق داد کـس در کوفـه بر معصومه‌ات نه عزیـزان تــو را بردنــد سـوی شهـر شام تا جهان باقی است باید بهر جدت گریه کرد آنکه بی او گریه بر هـر دیـده‌ای باشد حرام اشـک او از دیــده ی هــر شیعه ریـزد متصل داغ او در سینه‌هــا پیوستـه باشـد مستدام چشم «میثم» اشک می‌ریزد به یاد کشته‌ای کز غمش پیوسته گرید هفت‌باب و چارمام ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ در دل حبسم و حبس است به دل فریادم فرصتی نیست که از سینه برآید دادم سال‌هـا می‌گذرد رفتـه‌ام از یـاد همه کاش می‌کرد اجـل گوشه ی زندان، یادم طایر عرش کجـا، قعـر سیـه‌چال کجا؟ من کجا بودم و یـا رب به کجا افتادم همه شب خُرم از آنم که در این گوشه ی حبس «هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم» زهـر یکبــار مـرا کـشت، خدا می‌داند بارهــا سـوختم و ساختم و جان دادم به امیدی که رضا لحظـه‌ای آید به برم سال‌ها حلقه‌صفت چشم به در بنْهادم بال پرواز، شکسته است و پرم ریخته است چــه نیـاز اسـت کـه صیاد کند آزادم دل صیـاد بـوَد سنـگ و نـدارد اثری گیـرم از سینـه برآیـد به فلک فریادم منـم آن لالـه ی پرپــر شـده ی دور از باغ که چو گلبرگ خزان داد فلک بر بادم مرهـم زخـم تن خسته ی مـن گریه بوَد چشم «میثم» مگر از اشک کند دلشادم ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ من کیستـم؟ فـرشته ی عرش آشیانه ام دردا که گشتـه قعر سیـه‌چال، لانه‌ام از حلقـه‌های سلسلـه بـاشد نشانه‌ها بر دست و پا و گردن و بر پشت و شانه‌ام مخفی است زخم‌ها به درون دلم، ولی پیــداست بــر بــدن، اثــرِ تازیانه‌ام مـن در کنـار قبـر نبـی خانه داشتم کردنـد بی‌گنــاه بــه زنـدان روانه‌ام گر شیعه‌ای به شهر مدینه کند عبور جرأت نمی‌کند که زند سـر به خانه‌ام هر شب بوَد چهار ملاقاتی‌ام به حبس زنجیر و کند و قاتـل و اشک شبانه‌ام از بس که تیرگی نگهم را گرفته است روز و شبـم یکـی شـده در آشیانه‌ام دیدم بسی شکنجه و خواهند اگر شهود این زخـم‌های سلسلـه باشـد نشانه‌ام نشنیده مانـد نالـه ی شب‌هـای تـار من خامـوش در میـان قفس شـد ترانه‌ام «میثم» ز سوز سینه سرودی برای ما سـوز دلــت قبـولِ خــدای یگانه‌ام
اول سال شروعش به عزاداری توست کشورشیعه فقط محو هواداری توست کیستی ؟ بابِ حوائج شده ای در همه جا اول سال دلم در طلب یاری توست
اول سال شروعش به عزاداری توست کشورشیعه فقط محو هواداری توست کیستی ؟ بابِ حوائج شده ای در همه جا اول سال دلم در طلب یاری توست عرض سلام و ادب خدمت ذاکران آل الله علیهم السلام برای دسترسی به اشعار باب الحوائج ، آقا موسی بن جعفر علیه السلام هشتک را جستجو کنید. التماس دعا یا علی
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج" بانی احسان می شود موسی بن جعفر مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر یک قطره از دریای آقایی اش این است یار فقیران می شود موسی بن جعفر فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر باید که با پای برهنه رفت سویش وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که زندان به زندان می شود موسی بن جعفر وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد دردش فراوان می شود موسی بن جعفر وقتی که می افتد میان سجده انگار در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر حالا که زندان بان غرورش را شکسته داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر کارش فقط گریه است بر جد غریبش وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟! یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟! یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟! واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af