eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
268 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
لیست هشتکهای گروه اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. صاحب عزای حضرت راوی ِ کربلا جانم فدای غربت پیوسته ی شما بین بقیع ، وارث درد و اَلَم شدی زائر برای خاک ِ بدون حرم شدی داری به دیده اشک ِ غم زین العابدین با داغ های کرب وبلایش شدی قرین حالا کنار قبر ِ بدون ضریح او خون گریه می کنی گل زهرا شبیه او او دم به دم ز سوز جگر گریه کرده است سی سال در عزای پدر گریه کرده است یادش نرفته نیمه ی روزی کنار او شد لاله چین ِ قافله اش،کینه ی عدو آتش گرفته عصر ِ جسارت،خیام او وقتی فتاده گوشه ی مقتل،امام او وقتی که رفت از دل ِ اهل حرم قرار دستور از او رسیده: عَلیکُنَّ بِالفَرار با اشک ،شسته پیکر غرق ستاره را بر بوریا نهاده تن پاره پاره را او را سوار ناقه ی عریان نموده اند تا شهر شام رفته دو دستش میان بند بر روی نیزه دیده سر زخمی پدر او هم شبیه فاطمه ها گشته محتضر رفته میان هلهله های حرامیان شد آشنای طعنه و دشنام ِ شامیان مانده به روی پیکر او ردّ ِ سنگ بام او هم کشیده درد نوامیس و ازدحام در مجلس شراب ِ عدو رفته از جفا دق کرده از شرار لب و چوب بی حیا هر چند او گرفته ز زهر جفا امان شد قاتل حقیقی او چوب خیرزان ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. ‍ آنچه در کرببلا از غمِ هجران دیدم همه حادثه را با دلِ سوزان دیدم کربلا خاطره ے سینه ے پُر سوزِ من است من در این دشتِ بلا کینه ی عدوان دیدم عرصه ی کرببلا یا که به جولانِ بلا من لبِ سوخته و تشنه‌ی مهمان دیدم اے پدر این که پذیرایےِ مهمان نبود نیزه ے شمرِ لعین بر لب و دندان دیدم خسته ام سینه ے سوزانِ من و زخم عدو هر ستم را همه با دیده ے گریان دیدم گو پدر جان که من از غصه‌ی هجرت چه کنم نرم شد پیکرت از سمِ ستوران.... دیدم پس تو ای شمر مزن پای به این جسمِ شریف پاره پاره بدنی فرشِ بیابان دیدم بعدِ آن حلقه زده گرِد خیامِ نبَوی خیمه ے آل رسول غارتِ آنان دیدم کربلا جلوه اے از آیت و اسرارِ خداست از حرم تا به حرم رنجِ فراوان دیدم کربلا خاطره اش جور و جفا بوده و بس ظلم بی حد به خود و عمه و طفلان دیدم شام تا کوفه بسی رنج کشیدم ای وای عمرِ خود با محن و درد به پایان دیدم .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. آن لب لعل که بوسه ز نبی، خوب گرفت حال در طشت طلا بوسه از او، چوب گرفت سرِ بُبریده و آل علی و بزم شراب صحنه ای بود که صبر از دلِ ایوب گرفت هر که فریاد کشید، از دو طرف سیلی خورد هر که افتاد زمین، هدیۀ سرکوب گرفت خارجی خواندنشان تهمتِ عادی شده بود رفعِ تهمت ز لبِ قاریِ محبوب گرفت با تمسخر،وسط آیۀ قرآنِ لبش ضربه ها بردهنش،دشمنِ مغضوب گرفت «لَعُبَت هاشمُ وَالمُلک فَلا »را میخواند مستِ مِی، دورِ سرش جُرعۀ مشروب گرفت اهلبیتِ پسرِ فاطمه را داد خطاب دیدی آخر که خدا حق مرا خوب گرفت دور تا دورِ لبش را پُرِ خون دید رباب بوسه ای گریه کنان از لبِ مرطوب گرفت سرخ مویی، به یتیمی، به کنیزی نگریست شعله بر جان و دلِ دختر محجوب گرفت جشنشان را به عزا ساخت بدَل دخت حسین ناله ای کرد که مجلس، همه آشوب گرفت خطبۀ نایبة الفاطمه غوغا میکرد کار، در دست، به این شیوۀ مطلوب گرفت ز سخنرانی سجاد گِره ها وا شد بزم، شد بزمِ عزا، نالۀ یعقوب گرفت به اَنابنُ الحَسنِینَش همه را رسوا کرد آنچه را خصمِ لعین معرکه با چوب گرفت این رقیه است که حالا سرِ پنجه، به قیام ابتکار عمل از دشمن مغلوب گرفت محمود ژولیده✍ .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.   من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زنهای شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سيل اشک ریختم و او شراب ریخت با آن که بود آیهء کوثر به شأن من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من... .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. دریا به دیدهء تر من گریه می کند آتش به سوز حنجر من گریه می کند تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه بر لاله های پرپر من گریه می کند سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام بر زخم تازۀ سر من گریه می کند از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ریزد سرشک دیدهء اکبر به نوک نی اینجا به من برادر من گریه می کند وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند رأس حسین بر همه سر می زند ولی چون می رسد برابر من گریه می کند زنهای شام هلهله و خنده می کنند جایی که جدّ اطهر من گریه می کند... .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. سر خاک کف پای تو یا حضرت سجاد جان، مست تولّای تو یا حضرت سجاد دل غرق تجلّای تو یا حضرت سجاد دست من و اعطای تو یا حضرت سجاد پرواز دهد ذکر تو تا عرش، دعا را جنت، شنود از نفست بوی خدا را تو وجه خدا، دست خدا، چشم خدایی تو روح دعا، بال دعا، قلب دعایی تو کعبه و تو زمزم و تو سعی و صفایی تو مشعر و خیف و عرفاتی و منایی تا دور تو ای کعبه مقصود نگردند حجاج، طواف حرم الله نکردند ای سر زده از سینۀ هـر نسل نـدایت  ای زمزمۀ وحی خداونـد، صدایـت  اسلام، رهیـنِ نـفسِ روح فزایـت  در سلسله پیوسته به لب ذکر خدایت در خطبۀ تـو خشم خدای ازلی بـود  فریاد خروشان خدا صوت علی بـود  تو نور فروزندهء مصباح هدایی تو صاحبِ فریـادِ تـمامِ شهدایی  همسنگر سرهایی و بین اسرایی و الله تو پیغامبرِ خون خدایی بر لعل لبت بوسهء آیات شریفه مصحف، بود از فاطمه و، از تو صحیفه پرواز کند طایر وحی از چمن تو شمشیر خدا خطبهء دشمن شکن تو افسوس که شد سنگ جواب سخن تو زنجیر کند گریه به زخم بدن تو گیرم که عدو برد سوی شام خرابت ای کاش نمی برد سوی بزم شرابت ای طایر رحمت، ز چه رو بال و پرت سوخت؟ هر لحظه دل از شعلهء داغ دگرت سوخت افسوس که در ماه محرّم، جگرت سوخت از زهر جفا یکسره پا تا به سرت سوخت یک کرب و بلا سوز دلت بود به سینه تا کرب و بلا شد ز غمت شهر مدینه عمری به دل سوخته ات، سوز نهان بود خون جگرت، دم به دم از دیده روان بود چشمت به عزای شهدا، اشک فشان بود از کعب نی اَت، بر بدن خسته نشان بود در غسل تو یاران ز جگر آه کشیدند بر پیکر پاکت اثر سلسله دیدند هر شب دل زارم شده، زوّار بقیعت ای کاش نهم چهره به دیوار بقیعت چون شمع بسوزم به شب تار بقیعت خون گریه کنم، لحظهء دیدار بقیعت گیرم به دل شب ز دل خاک سراغت گریم به تو و تربت بی شمع و چراغت .___________________________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
. تا قیامت از غم بیمار دشت کربلا میچکد خون دل از مژگان فخر انبیا . آن که چون یعقوب در بیت الحزن خون میگریست تا چهل سال از فراق یوسف دشت بلا . آنکه باب تاجدارش را غریب و تشنه لب سر بریدند اشقیا با خنجر ظلم از قفا . آنکه بعد کشتن باب و برادر شد اسیر با همه پرده نشینان سرای مصطفی . آنکه با زنجیر و غل از کربلا تا شهر شام میزدندش تازیانه از ره جور و جفا . آنکه میزد در حضورش جام می گاهی و گه چوب بر لعل لب بابش یزید بی حیا . آنکه باشد نام آن مظلوم زین العابدین نور چشم و جانشین خامس آل عبا . آنکه از غمش با دیده تر میزند دست ماتم بر سر و بر سینه تا روز فنا ✍ . ----------------------------- کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. چهل سال است دارد اشک ممتد غمی که از نگاهش شعله می زد شروع گریه اش حتمی ست وقتی که چشمش بر حصیری کهنه افتد الهی خسته ی غربت نباشد بزرگ دهر بی عزت نباشد الهی لحظه ای اهل و عیالت اسیر دست بی غیرت نباشد به شهر شام بغضش در گلو ریخت چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت دو دستش بسته بود و دید آتش به روی چادر ناموس او ریخت الهی بی برادر ها نباشی کنار نیزه ی سر ها نباشی الهی بین یک عده حرامی دچار داغ معجر ها نباشی ___________ کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab کانال ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af .
. ما را ضریح ِ قبر ِ تو ، در آفتاب کُشت این‌داغ‌ودرد ، حسرت و اشک و عذاب کشت « خدالتریب » صورت خاکی ، تو را شکست «شیب الخضیبِ»صورت‌ِدرخون‌خضاب‌کشت چشمت به آب خورد و به کامت حرام شد یعقوب ِ دل‌شکسته ، تو را ، داغ آب کشت قلب تو را به سینه چهل سال ، امام صبر بغض ِ صدای ِ تشنه ی طفل ِ رباب ، کشت دیـدی سر ِ بریـده ، سـر ِ نیزه ها ، ولی ... زخم زبان و طعنه ، تو را بی حساب کشت یابن الخلیل ، نوبت آتش شد و تو را ... لجبازی و حرارت ِ سرب ِ مذاب کشت وقتی که خواهرت ، به کنیزی خطاب شد عمری غرور ِ قلب تو را این "خطاب" کشت رقصیدن ِ کنار ِ سر ِ حجت ِ خدا ... رفتن میان ِ مجلس ِ بزم ِ شراب... کشت آمد میان شهر و صدا زد ، گناه نیست ... یک مشرکی اگر که به قصد ثواب کشت پروانه ای و با پر ِ سجاده ، سوختی با داغ کربلا ، سرِ سجاده ، سوختی ............................................. کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af گروه آموزش مقتل https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ۷۶۰ من چارمین سلاله ی پاک پیمبرم زین العباد،مظهر الله اکبرم زهر جفا نکشت مرا،می کشد مرا هر صحنه ای که دیده دو چشم ز خون ترم گریم به یاد واقعه ی کربلا مدام آن خاطرات تلخ ز خاطر نمی برم یادم نرفته ست که طفلی دم غروب فریاد زد که عمه ببین سوخت معجرم یک عمر گریه کرده ام از یاد کربلا یک عمر سوخت قلب من از غارت حرم من بین خیمه روی گلیمی به سوز تب خولی رسید خنده کنان در برابرم برد آن گلیم و من به زمین خوردم از ستم ذکر لبم به خیمه شد ای وای مادرم همچون پدر رخم به روی خاک تیره ماند عمه در آن میانه فقط گشت یاورم دیدم به چشم خویش که در پشت خیمه ها بودند عده ای پی راس برادرم ای وای من ز شام که دیدم به چشم خویش سرها ز روی نیزه زمین خورد در برم در بین کوچه عمه ی ما را کتک زدند هرگز نبود دیدن این صحنه باورم در مجلس یزید چو حرف از کنیز شد دیدم فتاده لرزه بر اندام خواهرم **** ✍ .
. ۷۶۱ چارمین حجت اِلاه منم به دلم غصه های کرب و بلاست قاتلم زهر کینه نیست که نیست قاتلم خاطرات عاشوراست من چهل سال از غم گودال به سرو سینه می‌زنم چکنم از غم آن سر شکسته شده سرخود گر که نشکنم چکنم به روی خاک، بی سرو عریان جسم بابای خویش را دیدم نیزه با پیکرش گره خورده من از این غصه سخت پاشیدم من به اندازه ی نگینی هم جای سالم ندیده ام به تنش در میان حصیر پیچیدم پاره پاره تمامی بدنش بدتر از قتلگاه، کوفه و شام چه به روز رباب آوردند دور دیدند چشم سقا را بهر زنها طناب آوردند وای از شام روز ما شد شام وای از شام و طعنه و آزار وای از کینه ی یهودی ها وای از شام و کوچه و بازار مطربان‌بین کوچه و بازار دور ما می زدندو می خندند عده ای سنگ و خاک یک عده از روی بام آتش افکندند دست من بسته بود و آتش هم به عمامه رسید، بعد چه شد سوخت عمامه و سرم هم سوخت رنگ عمه پرید، بعد چه شد چه بگویم چه شد در آن غوغا غربتم را حرامیان دیدند ماعزادارو بر مصیبت ما نیزه داران مدام رقصیدند کودکی سقط شد ز بی آبی پیش آن مادر اب می خوردند ناکسان با تمام بی شرمی دور زینب شراب می خوردند دیدم از روی نیزه ها افتاد سر کودک مقابل مادر آه در زیر اسبها له شد صورت کوچک علی اصغر ✍ .
. صحیفه با سجده‌هاش زینت سجّاده‌ها شده‌ست سجّاده‌اش ادامه‌ی عرش خدا شده‌ست مجموعه‌ی تمام صفات پیمبری آئینه‌ی تمام‌قد مرتضی شده‌ست هم افتخار قوم بنی‌هاشم عرب هم افتخار مردم ایران ما شده‌ست ارباب بوده است، ولی از فروتنی هم‌سفره با یتیم و اسیر و گدا شده‌ست بیمار مصلحت شده، اما به‌لطف خویش بیماری تمام جهان را دوا شده‌ست در معرکه نبوده، ولی کفر دشمنان با ذوالفقار خطبه‌ی او برملا شده‌ست از برکت صحیفه‌ی او سال‌های سال باب نجات بر همه‌ی خلق وا شده‌ست شد از کلام ناب تو دنیا به کام خلق « دون کلام خالق و فوق کلام خلق » این مصحفی که از هنر آیینه‌کاری است پنجاه‌وچار پنجره تا رستگاری است این بوستان که در دل هر چشمه‌ای از آن از هر طرف مکارم اخلاق جاری است آن را زبور آل‌محمد نوشته‌اند چون چاره در برابر آن خاکساری است معروف بوده است به انجیل اهل‌بیت پس هرکسی که حافظ او شد حواری است حق است در برابر ظلم ایستادگی حق در قبال آدم مظلوم، یاری است گاهی بیا سری بزن اینجا، که حاصلش در اوج ناامیدی، امیدواری است هرکس که خواست تالی آن را بیاورد معلوم شد که عاقبتش شرمساری است دور از خداست هرکه به فکر رهایی است هرکس که ماند پای شما کربلایی است ای یادگار کشته‌ی مظلوم کربلا چشمان توست مقتل منظوم کربلا آن‌دیده‌ها چه‌دیده؟ که‌خون گریه‌کرده‌است یک‌عمر بر مصیبت مظلوم کربلا غمگین مباش، فتح تو در شام‌وکوفه است ای مرد از مبارزه محروم کربلا آن خطبه‌‌خوانی تو و زینب اگر نبود روشن نمی‌شد این‌همه مفهوم کربلا تو قاضی‌القضاة شدی و صحیفه‌ات آیینه شد به چهره‌ی معصوم کربلا پیروز در همیشه‌ی تاریخ شد حسین این شد همان نتیجه‌ی معلوم کربلا یک‌روز می‌رسد که مجازات می‌شود با دست عشق، دشمن محکوم کربلا پایان راه این شب جان‌کاه می‌رسد روزی امام منتقم از راه می‌رسد... .