eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.9هزار دنبال‌کننده
268 عکس
172 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
. ولی الله اعظم ای که حسنت شوردر هفت آسمان انداخته یوسف مصری به پای تو عنان انداخته بس که شیرین وحلاوت زاست ذکریاجواد شور عشقت را خدا در قدسیان انداخته می توان آیات قرآن را به رخسار تو دید آیه آیه نور بر رویت نشان انداخته آفتابا بارش باران اشکت درنماز در میان آسمان رنگین کمان انداخته ای ولی الله اعظم ای جواد اهل بیت سائلا ن را جود تو شوری به جان انداخته جلوه ای از دانش بی حد و مرز علم تو پور اکثم را به پای فضلتان انداخته پیروی ازمکتب توحیدی وایثارتان روی دوش شیعیان باری گران انداخته دربهار آرزوی عمر ،گلچینی تو را روی خاک تیره چون برگ خزان انداخته پیکرت برخاک غربت مانده امّا برتنت بال مرغان هوایی سایبان انداخته بس که نوراز گنبد زرین تو تابیده است درفلک نور تو نقش کهکشان انداخته پیرو آل علی باش ای «وفایی» ، چون خدا طوق گُل برگردن این خاندان انداخته ✍ .
. مدح و مرثیه امام جواد علیه السلام روح جود و سخا و احسان است اُسوه ی بندگی و ایمان است نصّ آیات و نور قرآن است پاره قلب و جان سلطان است او جواد است و مظهر تقوا جود و احسان ازاو شده معنا ماه شبهای کاظمین است او شاه و مولای عالمین است او بر علی تاج و نورعین است او ششمین وارث حسین است او کاظمینش صفا به عالم داد عالم از نور او شده آباد ای فدای کرامت و جودش جان گرفته جهان زِ یک رودش مدح او را نوشته معبودش غم بُوَد از همه جهان سودش چون پدر بوده بی نوا و غریب بینِ خانه شده بدونِ حبیب عزّت حضرت رضا بوده غرقِ در غُصه و بلا بوده بر غم کوچه مبتلا بوده از مریدانِ کربلا بوده گفته با هرکه شد به غُصه دُچار رو به سوی حسین کنید فرار... عاقبت هم به خانه جان داده شد به وصل خداش آماده بر روی خاکِ حجره اُفتاده آن جوانمرد و مردِ آزاده.. ..با لب تشنه رفته جان زِ تَنَش مثل جدّش حسین شد محَنَش .
. پیله ام ، پیله در اندیشه ی پروانه شدن متوسل به جوادم(ع) که دهد حاجت من ذره در وادی خورشید نهاده است قدم کم نبوده است کویری که شد اینجا گلشن خواست بینا بشوم حال مرا ریخت بهم مثل یعقوب پس از بوسه ی بر پیراهن اشک بر گونه سرازیر، شدم محو حرم روی لب ذکر جواد(ع) است عسل گشته دهن موج افتاده در اطراف ضریحی که دو گل دارد از نسل علی در دل پاکش مدفن پنجه انداخته هر کس به گره پنجره ها موم گردیده از آن شعشعه ی «نور آهن» کاظمین است ولی عطر رضا را دارد هرکه با شیوه ی خود غرق مناجات و سخن می روم غرق شوم در دل آن موج اگر بپذیرند بدِ خیره سرِ عهد شکن شیعه مدیون جواد است و به این مفتخرم شیعه ام ،شیعه ی اثنی عشری مذهب من ✍ یاجوادالائمه ادرکنی .
. وقتی که جانِ پاکِ پیمبر نشان شود تیرِ جفا دوباره به قلبش روان شود وقتی که زهر، چون نوکِ مسمار اثر کند یعنی دوباره قامت کوثر کمان شود طوفانِ کینه، چون برسد تا سرای وحی جانِ جواد، فصلِ جوانی خزان شود آنکه به غیرِ لطف، ز همسر ندیده بود حقش نبود، قاتلِ یارِ جوان شود درهای حجره را به رویَش بست، نانجیب تا با کنیزها همه، اُرجوزه خوان شود هرچند گفت تشنه لبم، کف زدند تا در هلهله، صدای ضعیفش نهان شود یک یاحسین گفت ز سوزِ جگر، جواد شاید کلامِ العطشِ او، بیان شود تازه گلو بریده نبود، این امامِ ما تا نیزه‌ای بجای گلو، در دهان شود خواهر نداشت، تا به کنارِ برادرش با دیدنِ شهادتِ او نیمه جان شود بی سر نشد، ولی بدنش رفت روی بام تا داغِ شام و کوفه دوباره عیان شود سنگش نزد، ولی سرِ او بود و پلّه ها وای از سَری، که ضربه خورِ بی امان شود حالا پسر رسید کنار پدر ولی در کربلا پدر ز پسر در فغان شود صدپاره کرد جسمِ جوان حسین را آن لشکری که خواست، حرم بی جوان شود بر گریه‌ی حسین، چه بَد کوفه خنده کرد تا باخبر از آن، حرم بانوان شود خواهر رسید و جان برادر نجات یافت وقتی حسینِ فاطمه را در ممات یافت ✍ .
. السلام علیک یا محمد ابن علی الجواد ______________________ دومین کوثری و چشمه نور ، کیستی؟ ساقی شراب طهور بده بر سینه‌ام تو فیض حضور، یا جواد الائمه ادرکنی دوست دارم که سائلت بشوم، از غلامان منزلت بشوم زائرت در مقابلت بشوم، یا جواد الائمه ادرکنی دل من لک زده برای حرم، مثل مرغی ولی شکسته‌پرم منتظر هستم و به پشت درم، یا جواد الائمه ادرکنی التیام دل شکسته تویی، داروی سینه‌های خسته تویی، چاره‌ی قفل درب بسته تویی، یا جوادالائمه ادرکنی به لب عاشقان ترانه تویی، به مسیر خدا نشانه تویی، امشبی بر دلم بهانه تویی، یا جوادالائمه ادرکنی من ز تو سوز سینه می‌خواهم، دل بی کبر و کینه می‌خواهم، کربلا و مدینه می‌خواهم، یا جوادالائمه ادرکنی درد دل را دوا عنایت کن، تشنه‌ام من خودت سقایت کن، تن من خاک زیر پایت کن، یا جوادالائمه ادرکنی منم آن سائلی که درمانده، به حریم تو شد پناهنده، دلم از مهر توست آکنده، یا جوادالائمه ادرکنی آرزویم تویی گـل زهرا، آبرویم تویی گـل زهرا، گفتگویم تویی گـل زهرا، یا جوادالائمه ادرکنی ای فدای دل پر از دردت، لعنت حق به یار نامردت، من بمیرم بر آن رخ زردت، یا جوادالائمه ادرکنی بین حجره فتاده‌ای تنها، العطش العطش به لب اما، پشت در هلهله شده بر پا، یا جوادالائمه ادرکنی ______________________ ✍ .
. محرّم حضرت علی اکبر علیه‌السلام با زمین خوردنِ تو شاه زمین‌گیر شده پایِ این پیکرِ صدپاره  پدر پیر شده به سویِ تو نَدویدم که خَزیدم بابا اُف به دنیا پدر از زندگی‌اش سیر شده ای اذانِ حَرمم واژه‌به‌واژه شده‌ای اِرباً اِرباٰ وسطِ معرکه تصویر شده حمزه‌یِ لشکر من مُثله شدی واویلا آمدم سویِ تو امّا چقدَر دیر شده تکّه‌های بدنت رویِ حصیری چیدم چند تا گم‌شده یا جسمِ تو تبخیر شده همه‌یِ دشت به حال من و تو می‌خندند طعنه با روضه‌یِ غم‌هایِ تو درگیر شده بر رویِ شانه‌یِ یاران به حرم می‌آیی وقتِ تشییعِ علی‌اکبر و تکبیر شده لخته‌خون از دهنت با سرِ انگشت کشید العجل گفت پدر  از غمِ تو پیر شده علیه_السلام ✍ .
. علیه السلام برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش بر تار گیسوان تو جای لب رضاست این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش اینان ز دست و پا زدنت کیف می کنند طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش شکر خدا که نیست تماشا کند رضا گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش در کربلا پدر به پسر التماس کرد برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش بس کن حسین آبروی خویش را مبر زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش کار عباست بردن این جسم زینبا با گوشه های معجر خود بر زمین مکش ✍ ........... . یا جوادالائمه ادرکنی... می رسد بوی رحیلش اندک اندک بر مشام می شود خاموش ،شمعِ عمرِ کوتاهِ امام نورِ چشمانِ رضا را سوی مقتل می برند پس چه شد ای قومِ بی‌دین حرمت شهرُ الحرام؟ در میان پایکوبی، در میان هلهله سوزِ بانگ العطش از حجره می آید مدام کاسه‌ی آبی کنارش هست، امّا وایِ من... مثل آن جدّ غریبش می دهد جان، تشنه‌کام یاد شد از هلهله ناگه دلم آتش گرفت رد نشد صد شکر جسمش از دل بازار شام او که خود پشت و پناه شیعه‌ی مظلوم بود جسم بی جانش کنون افتاده روی پشت بام گرچه با جود و سخایش خلق را شرمنده کرد وقتِ رفتن این‌چنین کردند او را احترام شب، شبِ روضه‌ست زهرا آمده تا کاظمین روضه ی مکشوف لازم نیست دیگر والسلام علیه_السلام ۱۴۰۳/۳/۱۷ .
کسی خبر نشد از غربت نهانی من نیامده به سرم بهر همزبانی من فقط غریب مدینه غم مرا فهمد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟حال و روز من بینی کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من برای مادرم انقدر گریه کردم تا غم جوانی اش امد سر جوانی من بیا و خوب ببین کوچه ی بنی هاشم به جلوه آمده در وقت قد کمانی من بیا و در رخ من روی مادرت را بین کبود گشته چو او روی ارغوانی من میان هلهله ها گمشده نوای دلم ز بسکه کف زنند وقت روضه خوانی من چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید عیان بود ز مچ پای ریسمانی من هزار بال کبوتر نیابتا ز حسین رسید تا که کند کار سایه بانی من سلام بر بدن بی عزیز خدا سلام بر تن عریان سیدالشهدا .
. میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... ✍ .
. ای حجره ات غریب ترین جای این جهان در قتلگاهت... آه... کسی نیست روضه خوان، جز مادری جوان که ز جان آه می‌کشد هنگام دست و پا زدنت با قدی کمان بغداد شد مدینه و مردی که باز هم در خانه‌اش ز کینۀ همخانه داد جان جعده است ام فضل و تو هم مجتبی ولی آن پست‌تر از این و تو مظلوم‌تر از آن آن‌قدر بی کسی که به دستور همسرت مشتی کنیز مست که رقاص و شادمان، با سوز ناله‌های تو بر طبل می‌زنند تا نشنوند داد دلت را در آن میان آن‌قدر بی کسی که تنت را کشان کشان دادند روی بام به دستان آسمان اما برای اینکه نسوزد تنت ببین از مشهد آمدند تمام کبوتران آه از تنی که زیر شررهای آفتاب پوشیده بود پیکرش از نیزه و سنان ✍ ........ . ای که درچشم ملائک نوری شجر طوری ونور هوری دل شیدازدگان را شوری بس که در جود وکرم مشهوری جود مسکین در خانه ی تو ست خاکبوس در کاشانه ی توست ما نه در عشق صفیران توایم که گرفتار واسیران توایم خاکبوسان وحقیران توایم مستمندان وفقیران توایم برگدایان درت احسات کن همه را برکرمت مهمان کن کوی تو قبله ی دل هاست جواد حرمت عرش معلاست جواد بس که گلزار تو زیباست جواد وصل آن آرزوی ماست جواد ای که مهرت به سرشت همه است کاظمین تو بهشت همه است ای که برعرش برین قائمه ای ای که امید دل ما همه ای تو صفای سحرو زمزمه ای توجگر سوخه ی فاطمه ای دیده ات گر که زطفلی تر بود دل تو خونجگر مادر بود زهر زد تا که شرر بر دل تو بسته شد سوی جنان محمل تو پرشد از هلهله ها منزل تو خنده می کرد را قاتل تو تو که گفتی جگرم می سوزد زشرر بال وپرم می سوزد چشم هستی همه گریان تو بود حال خورشید پریشان تو بود گوئیا شام غریبان تو بود جسم تو کعبه ی مرغان تو بود صبح تا شام طوافت کردند به روی بام طوافت کردند دوست دارم زغمت گریه کنم همه شب برالمت گریه کنم زفراق حرمت گریه کنم برتو وعمر کمت گریه کنم گرچنین خسته دل وپر دردم یاد عمر کم زهرا کردم ای شفای دل بیمار همه شاهد چشم گهربار همه چلچراغی به شب تار همه همه جا مونس وغمخوار همه به «وفایی»تو کرامت داری لطف در روز قیامت داری ✍ .
. از دست زمانه خون جگر بود جواد(ع) یک عمر اسیر ام شر بود جواد(ع) فرزند غریب الغربا بود ولی در خانه ی خود غریب تر بود جواد(ع) ✍ ............... مشمول عنایات تو هستیم زیاد با دست پر آمدیم از باب مراد هـر بار گره بوده بـه کاری گفتند یادت نرود ذکر توسل به جواد(ع) ✍ .
. السلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی ایها الجواد یابن رسول الله ای نام تو نور دل ما ادرکنی ای چشمه ی هر جود و سخا ادرکنی بر باب کرامت تو، سر می ساییم ای زاده حضرت رضا ادرکنی . ✍ .
2.79M
🌴🌴 توضیح درباره ی استفاده از هشتک پاسخ به سوالات 🌴🌴 حدود 3500 سوال در تمام موضوعات عاشوراء در کانال پاسخ داده شده است که در ضامن اشک ، و باب الحسین ع تلگرام و 1600 سوال در ایتا جواب داده شده است. 🌴🌴 اهمیت نشر مطالب کانال در اتصال مداحان جوان و عزیزانی که می خواهند در اجتماعت مدافع حرم باشند. 🌴🌴 شرح نام جواد و اهمیت آن در خود سازی 🌺 پست را حتما منتشر کنید السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
. منتظَر منتظرماست بیا یارشویم وقت آن است همه طالب دیدارشویم غافل از کرده خویشیم وگرفتارهوس ازچه خوابیم خدارا همه بیدارشویم یوسف فاطمه هرروز به فکرمن وتوست ماچه کردیم برایش که طلبکارشویم گر زلیخای دل ما نکند هیچ تلاش بی تمتع نتوان برسربازارشویم چشم حق بین من وتو زچه نابینا شد شدگنه مانع از این واقف اسرارشویم همه درحرف پی امرفرج مشتاقیم درعمل خوب عیان است ریاکارشویم خون ببار ازصدف دیده برایش طاهر اوغریب است چرا ماهمه سربار شویم ✍ .
. بن ابی‌شَبیب شاکِری . . در رجزهای تو پژواک دعای جوشن است چاک از آن گلچرخ رنگین بر تنت پیراهن است در سماع خون فشانت گفت دشمن با هراس: مست این‌سان ار کدامین باده مرد افکن است؟! "پیرهن چاک و غزلخوان" می‌روی تا قتلگاه پیرهن چاک و سر افشانی به وجه احسن است پیرهن چاک و رجز خوان،آخر این پیر از کجاست؟ از کجای بیشه تازان این یل شیر اوژن است؟! عقل آن دم گفت: این جامه درانی‌ها چرا عشق گفت :اینجا خموش او از شهیدان من است! از خروش خصم بشنو کیست این سرو رشید این شقایق جامه آخر از کدامین گلشن است؟ کو چکاچاک دگر از تیغ ها در معرکه بعد از آن هنگامه در حیرت تمام دشمن است نعره هل من مبارز مانده بی پاسخ تو را لشکر از هر سو گریزان رو به سوی مکمن است کس نمی‌آید به جنگ تن به تن، یاللعجب! تابه دستت تیغ همچون تندری بنیان کن است آی بگریزید از میدان! کسی فریاد کرد ای بسا سرها که با تیغ تو افشان از تن است سنگ بارانش کنید ای قوم از هر سو که او در هجوم این همه شمشیر، سد آهن است جوشن و خود و کلاه آن سوتر افکندی به شور خصم را از برق تیغت شعله‌ها بر خرمن است عابسی و جلوه عباس داری در نبرد آری این شور دگرگونت، دلیلی متقن است پشت سر، یکسر عطشناک اهل بیت آینه پیش رو، صف در صف اما تیره اهریمن است شب شکاری ای سفیر سربدار کربلا! بر زمین، خون مبینت آیه‌هایی روشن است از ازل سرخ ست اوراق شهادت نامه ات بر سپهر این ظهر غربت، خون فشان پرویزن است بر افق‌های شهود آیینه گردان تواَند پیش چشمانت بر آن سوها پیاپی روزن است عاجزم از شرح آن شور سر افشانی ببخش از چنان وصفی زبان شوق، یکسر الکن است . ✍ ..
. دلهای عرش و فرش با شادی عجین است پیوندی از افلاکیان روی زمین است «انسیه الحورا» عروس و شاه داماد مولای مظلومان «امیر المومنین» است در سیل تبریک تمام خلق عالم تبریک خالق با دم روح الامین است غیر از علی(ع) در شان زهرا هیچ کس نیست آیینه ی زهرا (س)فقط «حبل المتین» است تصویر زیبایی است در تفسیر این وصل «خیر البریه» خاتم و «کوثر» نگین است دست علی(ع) را گرم می گیرد،از این پس از عشق «بحرالعلم» ،زهرا (س)خوشه چین است عشقی که دارد یازده خورشید با خود در اوج زیبائی است ،زیبا آفرین است ✍ .
. آسمان می‌خواند امشب، قدسیان دف می‌زنند حوریان کِل می‌کشند و خاکیان کف می‌زنند شیر عاشق کش! کدام آهو دلت را برده است؟ تیغ مرحب جو! کدام ابرو دلت را برده است؟ آسمانی بی کرانی، عاشق دریا شدی آمدی آیینه‌ی انسیه‌ی حورا شدی امشب ای زیباترین! ای دلبر کوثر بیا! شب، شبِ عشق است، ای داماد پیغمبر بیا! «لیلةُ القدرِ» نگاهش یا علی! اجر تو است او «سلامٌ فیه حَتی مَطلَعِ الفجر» تو است از ازل در پرده بود آیینه‌دارش می‌شوی در عبور از کوچه‌باغ عشق، یارش می‌شوی قدّ و بالای علی از چشم زهرا دیدنی‌ست وای! وقتی می‌رسد دریا به دریا دیدنی‌ست ماه در امواج دریا دیدنی‌تر می‌شود قدر زهرا با علی فهمیدنی‌تر می‌شود مانده احمد تا کدامین وجه رب را بنگرد روی حیدر را ببیند یا به زهرا بنگرد ای بلال! امشب اذانی را که می‌خواهی بگو «اَشهدُ اَنَّ علیاً حجتُ الله»ی بگو عقد زهرا و علی در آسمان‌ها بسته شد سرنوشت عشق هم بر زلف آن‌ها بسته شد گفت احمد: این زره خرج جهاز دختر است خوب می‌دانست حیدر بی زره هم حیدر است تا در میخانه امشب روح را پر می‌دهیم دل به چشم کوثر و دستان حیدر می‌دهیم ✍ .
. عشق لبخند است لبخندی بدون واهمه قطره ی اشک است آرام و بدون زمزمه در تمامی جهان از ابتدا تا خاتمه عشق تصویری ندارد جز علی و فاطمه لحظه لحظه دم به دم از یکدگر دل می برند گر ببینی‌شان نمی فهمی کدام عاشق ترند گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی دست پروانه است همواره کلاف عاشقی مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست در نگاهش افضل الاعمال یاریِ علیست لذتش در زندگانی خانه داریِ علیست بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست می رسد دستت به دامان علی با فاطمه سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه ✍ .
. به لب ذکر ملائک  بی عدد شد به دریای ولایت جذر و مد شد خدیجه گشته خندان چونکه زهرا عروس فاطمه بنت اسد شد ✍ .
. السلام علیکَ یا ابوتراب السلام علیکِ یا امـ الائمه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ترکیب بند سالروز ازدواج امیرالمؤمنین با حضرت صدیقه (علیهم السلام) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قافيه‌هاي شعر من امشب به احساس آمده هر حرف و هر صوت و هجا مانند الماس آمده شوق و شعور و شور من فارغ ز وسواس آمده شيدايي‌ جان و دلم بيرون ز مقياس آمده دل را ببين دل را ببين در اوج شور و در شعف شام وصال فاطمه با حضرت شاه نجف ـــــــــــــــــــ عاقد خدا شاهد نبي جبريل هم آينه‌دار خيل ملک تسبيح گو ميکال هم شد پرده‌دار جمع تمام انبياء اين بزم را شد سفره‌دار اهل سماوات و زمين از شوق جمله بيقرار هم شانه ناموس حق ساقي کوثر را ببين گرد و غبار راهشان صد ماه و اختر را ببين ــــــــــــــــــ داماد ختم الانبياء شد حضرت يعسوب دين شير خدا دست خدا وجه خدا حصن حصين اوج ادب اوج حيا اوج وفا اوج يقين سر را به زير انداخته مولا اميرالمؤمنين سرگرم تسبيح خدا باشد لسان ذاکرش زهرا عروس او شده بنگر وجود شاکرش ـــــــــــــــــ دخت نبي امشب نهد پا در سراي مرتضي عطرش صفايي داده آري بر سراي مرتضي زهرا شود شمع و چراغ سرسراي مرتضي دارد صفايي بيکران ديگر سراي مرتضي ام‌اليقين ام‌الحياء ام‌النجابت فاطمه هم علت ايجاد و هم بانوي جنت فاطمه ـــــــــــــــــ از امتزاج نورشان عالم منور مي‌شود از انتشار عطرشان هستي معطر مي‌شود از شاخه‌هاي نسل‌شان عالم مُشَجّر مي‌شود از نامشان از يادشان دلها مسخّر مي‌شود ما را مريد کوثر و ساقي کوثرساختند ما را گدايان در اولاد حيدر ساختند ــــــــــــــــــــ با نام زهرا و علي ما را سعادت داده‌اند با حب زهرا و علي بر ما بشارت داده‌اند با مهرشان در اين جهان بر ما کرامت داداه‌اند بر ما کرامت داده و نور هدايت داده‌اند عشاق زهرا و علي مشهور بر هم عهدي‌اند اهل یقین، اهل حیا، چشم انتظار مهدي‌اند ـــــــــــــــــــ ما اهل ایمانیم اگر، سِرّش دعای فاطمه است این عزت و آزادگی اصلاً برای فاطمه است دار و ندار ما همه لطف و عطای فاطمه است سوگند بر نام علی هستی گدای فاطمه است از برکت زهرا خدا داده به ما عزّ و شرف پس خانه‌ی بابای ما هم می‌شود شهر نجف ـــــــــــــــــــ ✍ .
. او دست های پر ترک و قلب شاد داشت علامه بود!، پنجم نهضت سواد داشت جز مهربانی از پدرم هیچ‌کس ندید دستی دهنده با دل روشن نهاد داشت دخلش نبود در خور خرجش،عجیب بود مهمان همیشه خانه ی بابا زیاد داشت هشتش نبود در گرو نُه، چرا که او دائم به لطف و قول خدا اعتماد داشت یا روضه بود خانه ی ما یا سرور و جشن انگار شعبه از خود باب المراد داشت هر جا گره به کار بود، مادرم ذکر توسلی به امام جواد(ع)داشت با نُه سر عائله پدرم پای انقلاب جان را گذاشت ،گرچه به آن انتقاد داشت .
. چاوُش که می خوانی دعایت می‌کند زهرا می ریزد اشک و می زند بر سینه‌اش مولا چاوش که می‌خوانی پیمبر می‌کشد آهی شخصاً خدا در عرش روضه می‌کند برپا این بی‌قراری‌هایِ پایِ پرچمِ ارباب آرامش و اُمّید شد در قلبِ نوکرها دارد خدا حتماً هوایِ گریه‌کن‌ها را شالِ عزا  انداخته بر شانه‌ها  آقا آقا نگاهم کرده که از شاه می‌گویم شد این نفس تسبیح وقتی آه می‌گویم آه از تَهِ دل می‌کشم چه بر سرت آمد ؟! هر جا به پا شد روضه فوراً مادرت آمد بر سینه‌اش کوبید با ذکرِ حسینم وای ظالم که با خنجر به سویِ پیکرت آمد پشتِ سرِ هم زخم خوردی پشت‌ ُو رو شد تن خنجر نمی‌برّید وقتی خواهرت آمد خیلی معطّل شد برایِ کشتنَت قاتل تا اینکه از خیمه صدایِ دخترت آمد راحت کنید این تشنه‌یِ مظلوم و تنها را این صبرِ بیجایِ شما که کُشت زهرا را ای سرفرازِ بی‌سرِ نیزه‌نشین ارباب ای پاره پاره پیکرت نقشِ زمین ارباب بر رویِ نِی قرآن که می‌خواندید زینب گفت شاهِ سَریرِ عشق عاشق را ببین ارباب چه بر سرِ آن نازنین دختر نیاوردند ناز و نوازش شد چه بد این نازنین ارباب جانم فدایِ روضه‌خوانی که ادب دارد عالم فدایِ ناله‌یِ اُمُّ‌البنین  ارباب بر سینه‌اش می‌زد به جایِ مادری غمگین جایِ همان بانو که خورده سیلیِ سنگین از روضه‌یِ گودال سنگین‌تر کجا ؟!  کوچه ای وای از روزی که رفته مجتبی   کوچه دستِ پلیدی راه را بر مادرِ ما بست بر چادرِ ناموسِ ما بُگذاشت پا  کوچه خون می‌چکید و خاکِ رویِ معجری گِل شد آویزه‌ای افتاده رویِ خاکها    کوچه چشمی نمی‌دید و تنی لرزید و می‌خندید .... بر گریه‌هایِ کوثرِ پرپر    چرا؟! کوچه در کوچه راهِ پابه‌ماهی با لگد بستند که سینه را در حینِ ندبه سخت بِشکستند ✍ .
. بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید به چشم دید یلی رفت و اربا اربا شد به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر به روی خار مغیلان کنار عمه دوید به نیزه دید سر بهترین عالم را و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید چگونه می شود از داغ این بلا نشود تمام موی سر کودک سه ساله سپید صبور در غم عظمی کشید قد اما به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید کسی به یاد ندارد میان مردم شهر کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم خبر رسید که شد باقر العلوم شهید حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت برای حضرت خورشید بارگاه جدید .
. علیه السلام علیه السلام از کودکی با آهِ سوزان گریه کردم با کاروانی دیده گریان؛گریه کردم هربار با مویی سپید و قامتی خم عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم دنبال مرکب پا برهنه می دویدم دنبال زن ها در بیابان گریه کردم دیدم که دسته دسته در گودال رفتند شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم دیدم یکی زانو زده بر روی سینه گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم پیدا که شد تا صبح باعمه کشیدم از گیسویش خار مغیلان گریه کردم با چشمهایم کوچه های شام دیدم کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار برحال عمه من فراوان گریه کردم دیدم که می بندد یکی با خیزرانش لبهای یک قاری قرآن گریه کردم گریان؛گریه کردم هربار با مویی سپید و قامتی خم عمه صدامی زد«حسین جان»...گریه کردم یادم نرفته تا که دیدم مرکب آمد با یالِ غرقِ خون ز میدان گریه کردم دنبال مرکب پا برهنه می دویدم دنبال زن ها در بیابان گریه کردم دیدم که دسته دسته در گودال رفتند شد شاه عالم سنگ باران گریه کردم دیدم یکی زانو زده بر روی سینه گیسوی جدم شد پریشان گریه کردم دیدم که آب مشک را روی زمین ریخت سر می برید از ذبح؛عطشان؛ گریه کردم پیراهن یوسف به چنگ گرگ افتاد میر بنی هاشم شد عریان گریه کردم دیدم سپاهی حمله کرده سوی خیمه تا صبح ؛من شام غریبان گریه کردم همبازی ام را پیش چشمم ضجر می زد گُم شد رقیه در بیابان گریه کردم پیداکه شد تا صبح باعمه کشیدم از گیسویش خار مغیلان گریه کردم با چشمهایم کوچه های شام دیدم کوچه به کوچه با اسیران گریه کردم دیدم که ناموس خدا گشته گرفتار برحال عمه من فراوان گریه کردم دیدم که می بندد یکی با خیزرانش لبهای یک قاری قرآن گریه کردم ✍ .
1.02M
. ❤️🥀❤️ بسیار مهم مادحین جتما گوش کنند بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید به چشم دید یلی رفت و اربا اربا شد به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر به روی خار مغیلان کنار عمه دوید به نیزه دید سر بهترین عالم را و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید چگونه می شود از داغ این بلا نشود تمام موی سر کودک سه ساله سپید صبور در غم عظمی کشید قد اما به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید کسی به یاد ندارد میان مردم شهر کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم خبر رسید که شد باقر العلوم شهید حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت برای حضرت خورشید بارگاه جدید .کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
دوستان سوالات مقتل خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
‍ . اشعار ،با هشتک های هرشب تفکیک شده و بشرح زیر است: ................. .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... .................... . .................... . ................... .................. ............... ................................ لطفا هشتک یا "کلمه آبی رنگ" فوق را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت راست، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از اشعار آیینی بهرمند شوید .___ کانال اشعار حسینی ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af ای دی برای پاسخ به سوالات مقتل @m_h_tabemanesh آی دی ارسال اشعار برای ثبت در کانال @Yaghoubian1349 .
علیه‌السلام علیه السلام کوهى ز درد بر سر شانه کشيده ام گشتم ولى براى تو يارى نديده ام ذکر قنوت هاى نمازم عوض شد کوفه مياست ذکر سحر تا سپيده ام هر جا که رو زدم به در بسته خورده ام دور تمام شهر به عشقت دويده ام نذر نگاه دو على ات اين دو پسر قربان خاک پاى رقيه حميده ام بازارهاى کوفه غرور مرا شکست من طعم حرف هاى بدش را چشيده ام گفتم به طوعه هر چه که شد پشت در ميا چون داغديده غم يک خميده ام تاثير ضربه هاى لگد روى دنده هاست از مادرت بپرس دگر من بريده ام ديدم يکى سه شعبه مخصوص ميخرد در فکر چشم و سينه و حلقى دريده ام پشت قباله زن خولى سر شماست با گوش خويش قول و قرارى شنيده ام اينان به سر بريدن من قانع نيستند بنگر لباسهاى بريده بريده ام در کوچه هاى شهر تنم ريخته حسين از هر کجا که رد شده ام ضربه ديده ام يک عمر زحمت پدرت را هدر مده دلواپس عقيله قامت رشيده ام گفتا زنى که کهنه شده چادرم چه غم نقشه براى چادر زينب کشيده ام حاجيه خانم است و بزرگ مدينه است چادر شبيه چادر ايشان نديده ام .