eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ارتباط عمقي و معرفتي  و ⭕️  از قرب به معناي نزديکي و گرفته شده، اوّلين  که در تاريخ بشر کنوني پذيرفته شد، مربوط به حضرت [۱] عليه السلام است. در ميان اقوام پيشين هم رسم بر اين بود که براي تقرّب به معبود يا معبودان خود قرباني کنند. اين مسأله ادامه يافت تا هنگامه نبوّت عليه السلام در اين هنگام ايشان ۳ مرتبه در رؤياي صادقه ديدند که ايشان را امر به ذبح فرزند مي فرمايند. آنگاه که يقين براي ايشان حاصل شد که رؤيا صادقه است، خود را براي اجراي آمده کردند ولي تيغ، گلوي فرزند ايشان عليه السلام را نبريد، و به امر الهي قوچي را به عنوان قرباني به جاي فرزندشان، ذبح کردند. که اين قضيّه مبناي  در هم قرار گرفت. 💠بعد از ذکر تاريخچه اجمالي  بايد مطالب ذيل را ذکر کنيم: 🔷اوّلا: در ما کلمه «قرباني» در مواردي ذکر شده مثل «الصلوة قربان کل تقيّ» نماز مايه تقرّب هر شخص به است. پس با توجه به روايت شريفه «قربان»، «آنچه مايه تقرّب الي الله» است، صرفاً در ذبح حيوان خاصّ خلاصه نمي شود بلکه مفهومي بسيار گسترده تر از آن دارد. و بالاترين و عالي ترين مصداق «قربان»، و کشتن و از بين بردن نفساني و اخلاقي است که در حديث شريف «موتوا قبل ان تموتوا» يعني بميريد پيش از آنکه شما را بميرانند، بدان اشاره شده دارد. معناي «موتوا» در حديث فوق اين است که نفسانيّت خود را ذبح کنيد و از منيّت ها و هواهاي نفساني کاملا جدا شويد تا به جوار دست يابيد. 🔷پيوند روز  با که مطلقه کليّه الهيّه است، اين است که در روز عيد قربان رذائل و هواهاي نفساني را در درون خود ذبح و قرباني کنيد تا با و پاکي روح، وارد، عيد ولايت مطلقه کليّه الهيّه حضرت امير ـ عليه السلام ـ شويد زيرا مسأله عليه السلام آن قدر پاک و طاهر است که، هرگز نمي تواند با آلودگي هاي باطني، قدم در آن نهاد و خود را از مواليان واقعي حضرت امير ـ عليه السلام ـ دانست. 🔷امّا خود با قطع نظر از ، به منزله آخرين جزء از علّت تامّه نسبت به مبعث ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است. بلکه به منزله باطن يک چيز ظاهر و به منزله روح، نسبت به است، زيرا تمامي خيرات و سعادات مشروط به امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ و فرزندانش ـ عليهم السلام ـ است. در روايات کثيره از طريق و اهل سنت وارد شده که نورهاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ يکي بود تا اين که در صلب عبدالله و عبدالمطلب از هم جدا گشته و خداوند، ولايت آنان را بر همه مردم واجب نموده است و اين ولايت در روز غدير آشکار شد،[۲] به همين جهت در آمده: «امروز «روز غدير» دينتان را برايتان کامل و نعمتم را بر شما تکميل و را براي شما انتخاب نمودم».[۳] 👇👇👇
💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫 🌸💫 💫 ✅پرسش 💠چرا (ص) مسئله (ع) را در بازگشت از « الوداع » و در آن شرایط سخت، در محل « » مطرح فرمودند؟ ⭕️پاسخ اجمالی 🔷آن‌گاه که تهدید رومیان از ناحیه سرزمین‌هاى شام، مرزهاى شمالى کشور اسلامى را به خطر انداخت و قدرتِ زبان‌زد رومیان، همه را وحشت‌زده کرد، (ص) چنین مصحلت دانست که سپاهى گران از تمام بلاد اسلامى فراهم و به قصد سرحدّات شمالى روانه گرداند. چون زمان مقّرر فرا رسید، (ص) دستور حرکت دادند و بر خلاف گذشته نماینده خود؛ یعنی (ع) را در مدینه معیّن نمودند. نیز از این فرصت در پى بهره‌جویى آمدند. به همین جهت چنین کردند که (ص) را حفظ جان داماد و پسر عمّ، عزیزتر از جهاد با رومیان بوده و شاید این به خواست خود  (ع) انجام شده است. این شایعه را على(ع) دریافت و سراسیمه خود را به پیامبر رسانید و مصرّانه از مقتداى خویش خواست تا اذن حضور در رکاب را صادر نماید. اما رسول خدا(ص) در ظاهر براى اطمینان خاطر على(ع)، و در واقع براى به و در اردوگاه، به (ع) فرمود: «آیا راضى نیستى به این‌که براى من چون براى باشى با این فرق که بعد از من نخواهد بود». این بگذشت تا موسم آن خیرالبشر گردید. اراده آن‌ حضرت که ملهم از خواست خداوندى بود بر این قرار گرفت که مردمان جملگى را از این سفر آگاه سازد تا هر کس از ، ، و توان دارد، در ، آن سرور را همراه باشند و دستور فرمود تا خبر به همگان ابلاغ شود. پیک‌هاى ویژه به تمام نقاط فرستاده شدند و مردم شهرها، واحه‌ها و بادیه‌نشینان به (ص) فراخوانده شدند. (ص) پیشاپیش کاروان حجاج از شهر خارج شدند و کاروانیان به دنبال وى. هر کس قدرت یا توفیق همراهى نداشت، با اشک، کاروان را بدرقه می‌کرد. در میان راه مردمان، گروه گروه و دسته دسته به کاروان حجّ می‌پیوستند. ، در راه بازگشت، ناگهان . حالتى که همواره بر ایشان عارض می‌شد. ، : «اى پیامبر! آنچه بر تو شده است، کاملاً [به مردم] برسان! و اگر نکنى، او را انجام نداده‌اى! تو را از [خطرات احتمالى] مردم، نگاه می‌دارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران [لجوج] را هدایت نمی‌کند». پیامبر(ص) توقف نمود. محل توقف، آخرین نقطه مشترک مسیر کاروانیان بود و از آن پس، هر کدام، راه دیار خویش، در پیش می‌گرفتند. (ص) می‌دانست خزیده‌اند که اگر مجال یابند، را آن‌گونه رقم خواهند زد که خود می‌خواهند و خواست خداوند و رسولش نزد آنان متاعى است که خریدار ندارد. پس باید کاروان خوش آهنگِ تازه به حرکت درآمده را باشد و از طرفى، نیز براى این است. آهنگ توقف کاروان توسط جارچیان نواخته شد. رفته‌ها بازگشتند؛ پراکنده‌ها جمع شدند؛ پیاده‌ها توشه بر زمین نهادند، سواره‌ها پیاده شدند و همه گوش به فرمان. همه می‌دانستند به یقین، پیش آمده که (ص)، را به ماندن و شنیدن آن دعوت کرده است. در پایین‌ترین نقطه دشت بنا شد تا همه بتوانند آفتاب روى رسول خدا(ص) را نظاره کنند. و بیان داشت و در ضمن آن، (ع) را کنار خود آورد و و فرمود: «هرکس من اویم، ». سپس براى ایشان فرمود و را به دعوت کرد. خیمه مولا آن روز حال و هواى خاصى داشت. (ص) که بار سنگین را از دوش خود برداشته بود به وفادارى امت نسبت به  شادمان بود. ∆منبع: وبسایت اسلام کوئست. نت @tabyinchannel
🌸💫🌸💫🌸💫🌸💫🌸 💫🌸 🌸 ✅پرسش ⭕️ کسی که به بعد از در که بود؟ تبریک گفتن ولایت در به فرمان چه کسی بود؟ این‌گونه تبریک را چه کسی گفت: «بخ بخ یا ابا الحسن! اصبحت مولای و مولی کل مسلم»؟ 💠پاسخ اجمالی 🔷 (ص) در بازگشت از ، حاجیان را به مدت سه روز، در مکانی به نام نگه داشت. پس از جمع شدن همه حاجیان، بر منبری از جهاز شتر قرار گرفت و برایشان سخنرانی کرد. ایشان در این سخنرانی، دست (ع) را گرفته و فرمود: «آیا من ولیّ مؤمنین نیستم؟». همه مردم ولایت پیامبر بر خود را تأیید کردند. (ص) در ادامه فرمودند: «هرکس که من ولیّ او هستم، ». گزارش شده است که در این هنگام از جای خود بلند شد و گفت: «بخ بخ لک یا ابن أبی‌طالب أصبحت مولای و مولى کل مسلم‏»[۱] به به! گوارا باد بر تو ای ، شدی! برخی منابع دیگر ، با کمی تغییر در عبارت، این مطلب را آورده‌اند.[۲] در گفتن این کلام از را مربوط به بعد از کردن با (ع) دانسته‌اند.[۳] 🔺پی نوشت [۱]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج ۷، ص ۳۴۹، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق. [۲]. ابن مغازلی، علی بن محمد، مناقب امیر المؤمنین علی بن أبی‌طالب(ع)، ج ۱، ص ۴۶، صنعاء،‌ دار الآثار، چاپ اول، ۱۴۲۴ق. [۳]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج ۱، ص ۳۹۱، قم، الهادی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ص ۱۱۲، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق. @tabyinchannel
👆👆 🔷 #عاشوراى_حسينى، برنامه‌اى #احياگرانه نسبت به دين و جلوه‌هاى گوناگون آن بود، تا در سـايـه #بذل_خون و #نثار_جان، #دين بر پا شود و سيره #پيامبر_اسلام سرمشق عملى مسلمانان گردد، و عزّت دين خدا به جامعه بازگردد.(۳) تـلاش و برنامه‌هاى احـيـاگـرانـه #ائمـه_مـعـصـومـيـن (عليهم السلام) و پـيروانشان در احياگرى نسبت به اصـل #حـادثـه_عـاشورا و ارزش‌هاى آن و مقابله با سياستِ دشمن در كتمان واقعه و مسخ جريان و به فـرامـوشـى سـپـردن #خـون‌هاى_مطهّر_عاشورايى، برنامه ديگرى در راستاى دين احياگرى است و پـيـامـش، ضـرورت #تـبـيـين_اهداف و #روشنگرى_اذهان و زنده نگهداشتن #شعائر و #حماسه‌ها و #يادها و #خاطره‌هاست. 💠 #احياگرى 🔷در بـسـيـارى از #نـهـضـت‌ها، پس از مدتى كه از دوران آغازين آن مى‌گذرد و #كسانى_به_ناروا بر مـسـنـد #قـدرت و ريـاسـت تكيه مى‌زنند، هدف‌هاى نخستين و ارزش‌هاى متعالى كه در شعارهاى نهضت مطرح مى‌شده، #كمرنگ مى‌شود، يا فراموش مى‌گردد. آنچه از دين نيست (#بدعت) وارد دين مى‌شـود و آنـچـه از پـايه‌هاى اصلى و اوّليه انقلابِ دينى و مكتبى است، از ياد مى‌رود و #رويّه‌هايى_مغاير با سنت‌هاى نخستين #رايج مى‌شود و #قانون و #حكم_الهى نقض مى‌شود. مـردم نـيـز بـتـدريـج، بـه ايـن #انـحـراف‌هـا و #بدعت‌ها خـو مى‌گيرند و عـكـس العـمـل چـندانى از خود نشان نمى‌دهند. گاهى از شعائر و برنامه ها و سنّت‌ها، اسكلتى بى روح و تشريفاتى ظاهرى بر جاى مى‌ماند كه چندان اثرگذار هم نيست. @tabyinchannel #کانال_تبیین 👇👇
⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️☄⭐️ ☄⭐️ ⭐️ ✅پرسش 💠چرا در سلام‌ها (عج) را می‌خوانند؟ 💎پاسخ اجمالی 🔷در ارتباط با فلسفه « ‏_الْقُرْآن » خواندن (عج)، حدیث معتبر و متواتری در منابع شیعه و اهل سنت با عنوان از (ص) نقل شده است که در آن چنین آمده است: «اَیُّهَا النَّاسُ اِنِّی تَارِکٌ‏ فِیکُمُ‏ الثَّقَلَیْنِ‏، قَالُوا یَا رَسُولَ اللهِ وَ مَا الثَّقَلَانِ قَالَ کِتَابُ اللهِ وَ عِتْرَتِی اَهْلُ بَیْتِی...»؛[۱] اشاره به همین ترادف در است.  [۱]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج ۲، ص ۷۱۲، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق؛ ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ص ۴۲۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق. ∆منبع: وبسایت اسلام کوئست @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️حکمت ختم نبوّت و انقطاع وحی چیست؟ چرا ارسال رسولان و برانگیختن انبیاء و جریان وحی با پیامبر اسلام (ص) خاتمه یافته است؟ 🔶چنین پرسشی می تواند در قالب دو سؤال مطرح گردد: ۱) اگر فرستادن پيامبران يک فيض بزرگ الهى است، چرا مردم زمان ما از اين فيض بزرگ محروم باشند؟ ۲) چرا راهنماى جديدى براى هدايت و رهبرى مردم اين عصر نيايد؟ 🔷در پاسخ باید گفت آنها كه چنين میگويند، در حقيقت از يک نكته غافلند، و آن اينكه: محروميت عصر ما نه به خاطر عدم لياقت آنهاست، بلكه به خاطر آن است كه قافله بشريت در مسير فكرى و آگاهى به پايه اى رسيده است، كه مى تواند با در دست داشتن تعليمات (ص) به راه خود ادامه دهد. [۱] این حقیقتی بدیهی است که انسان می تواند به مرحله اى از بلوغ فكرى و فرهنگى برسد، كه بتواند با استفاده مستمر از اصول و تعليماتى كه (ص) بطور جامع در اختيار او گذارده، راه را ادامه دهد، بى آنكه احتياج به شريعت تازه ‏اى داشته باشد. [۲] 🔷اصولا یکی از مهم ترین اهداف پیامبران همین تکامل عقلانی بشر است. (ص) در حدیثی هدف از بعثت را تکمیل عقول بشر معرفی می کند: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً وَ لَا رَسُولًا حَتّی یسْتَکمِلَ الْعَقْلَ، وَ یکونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِه؛ خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود، و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است». [۳] 🔷طبق بیان امام علی (ع) نیز آمدن پی در پی پیامبران، برای این بود که مردم را به عهد و میثاق فطری که در آفرینش آنان نهاده شده است، فرا خوانند و خردهای پنهان شده آنان را از زیر گرد و غبار ضلالت بیرون آورند: «فبَعَثَ فيهِم رُسُلَهُ و واتَرَ إلَيهِم أنبياءهُ، لِيَستَأدُوهُم مِيثاقَ فِطرَتِهِ و يُذَكِّروهُم مَنسِيَّ نِعمَتِهِ و يَحتَجُّوا علَيهِم بالتَّبليغِ و يُثيروا لَهُم دَفائنَ العُقولِ و يُرُوهُم آياتِ المَقدِرَةِ؛ پس [خداوند] رسولان خود را در ميان آنان برانگيخت و پيامبرانش را پياپى سوى ايشان فرستاد، تا از آنان بخواهند عهد الهى را كه در فطرتشان نهاده است، بگذارند و نعمت فراموش شده او را به يادشان آورند و با رساندن پيام الهى حجّت را بر آنان تمام كنند و گنجينه هاى خردهايشان را بيرون آورند و نشانه هاى قدرت [خدا] را به آنها نشان دهند». [۴] 🔷نتیجه این حرکت بیدارگرانه پیامبران الهی نیز رشد تدریجی عقول و اندیشه های بشری بوده است. میدانیم که پيامبران اولوالعزم، يعنى آنها كه داراى دين و آيين جديد و كتاب آسمانى بودند ۵ نفر بودند: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى و محمد (علیهم السلام). اينها هر كدام در مقطع تاریخی خاصی برای هدايت و تكامل بشر تلاش كردند. هر کدام از این مردان الهی قافله را از يک مرحله گذرانده و در مرحله دوم به پيامبر اولوالعزم ديگرى تحويل داده تا به مرحله اى رسيد كه اين قافله راه نهايى را يافت و توانايى بر ادامه راه را درست همانند يک محصل كه پنج مرحله تحصيلى را طى مى كند تا دوران فراغت از تحصيل برسد: دوره دبستان، دوره دبيرستان، دوره ليسانس، دوره فوق لیسانس و دوره دكترا. (البته در مثال ما فراغتی از تکامل و رشد وجود ندارد و منظور ادامه راه با پاى خويش است). 👇
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️تفکیک ناپذیری از اخلاق در اسلام (بخش چهارم) 🔶 ، سیاست خاصی است و با سیاستهای منفور جهان به هیچ وجه قابل مقایسه نمیباشد. در مساله وحدت و در ، اختلاف اساسی اسلام، با فلسفه سیاسی غرب آشکار می شود. در نظام سیاسی اسلام، نه تنها از سیاست جدا نیست، بلکه بر استوار است. 🔷 (ص) در عین این که و جنگ و حکومت‌داری بود، و و ، در سیمای او نمایان تر بود، کشمکشهای مداوم حکومت و سیاستی که زندگی او را در بر گرفته بود، مانع از آن نبود که مردم در چهره او آرامش و صفایی را که از یک پیامبر انتظار داشتند، ببینند. او یک با مشخصات کاملا تازه ای بود که از متن بر می‌خاست؛ او با تاسیس چنین سیاستی توانست سیستمهای سیاسی متداول آن عصر را براندازد. 🔷راستی اعجاب انگیز است که در زمانی که «شاه» یا «قیصر» و یا «امپراطور» که همواره در تاریخ مظهر قساوت و خشونت و استبداد و بی رحمی بوده اند، و پوست کندن و آن را از کاه انباشتن و بر دروازه شهر یا کنگره قصر آویختن، و به چشم میل کشیدن و در تنور افکندن و از کله ها منازه درست کردن و یک خانواده و بلکه یک فامیل را به جرم یکی از اعضاء آن نابودکردن و در کاسه سر انسانها شراب نوشیدن و غیره معنی رایج «سیاست» آن عصر بوده است، او در شبه جزیره عربستان در جامعه بدوی، میان قبائل آن موقع عرب را بر ، ، ، ، و به مردم، و بنیاد نهاد، و به افراد حق داد که در برابر او از نظر خود دفاع کنند و در این کار کمترین احساس خطری از جانب او نکنند؛ و در زندگی سیاسی حضرت می خوانیم که بارها یارانش و حتی مردم بی مسئولیت، رو در روی ایشان ایستادند و بدون ترس، نظر خود را اظهار داشتند. آری این است ، سیاستی که از هرگونه هوا و هوس و طمع و آلودگی پاک است. ... برگرفته از فصلنامه مکتب اسلام، شماره ۷، داود الهامی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ويژگی های دين و شريعت خاتم (بخش اول) 💠با دقت و تتبع در آثار بزرگان ميتوان در مجموع شش ويژگی را برای استقصا كرد و برشمرد: 1⃣«منسوخ نمودن شريعتهای پيشين»؛ با ، ديگر اديان آسمانی اعتبار و حجيت خود را از دست داده‌اند و هر انسان مكلف و آگاهی ملزم به پذيرش دين اسلام است. [۱] اگرچه قران كريم بين پيامبران فرق نميگذارد و ايمان به همه كتابهای آسمانی و همه پيامبران را از صفات مؤمنان به شمار می‌آورد [۲]، ولی اين تفاوت بين و ديگر كتابهای آسمانی و نيز بين (ص) و ساير پيامبران وجود دارد، كه اعتقاد به نبوت پيامبران پيشين و كتابهای آنها مستلزم عمل طبق دستورها و تعاليم آنها نيست، برخلاف كه اعتقاد به حقانيت آن، از عمل طبق آموزه‌ها و دستورهای آن جدايى ناپذير است و اين نيست مگر بدين دليل كه شريعتهای پيش از خود است؛ به خصوص با توجه به اين امر كه در واقع شده و صبغه الهی و قداست آن خدشه‌دار شده است. [۳] از مجموع آيات قرآن استفاده ميشود با يكديگر از نوع تباين نبوده است؛ بلكه و آنها - مانند نماز، روزه، زكات - و يكسان بوده، از دو جهت با هم تفاوت داشته‌اند: يكی از نظر و با گذشت زمان و به تناسب استعداد و توانايى مخاطبان [۴]، و ديگر از نظر نسخ پاره‌ای از احكام و جايگزين شدن احكامی ديگر، به اقتضاء شرايط زمانی [۵]؛ به عنوان مثال بعضی از چيزهايى كه در شريعت حضرت موسی (ع) بر بنی اسرائيل حرام شده بود، در شريعت حضرت عيسی (ع) حلال گرديد [۶]. 🔷به عبارتی مجموعه دستورهای اخلاقی و احكام عملی‌ای كه براى تنظيم روابط انسان با خود، خدا، طبيعت و ديگر انسانها معين شده - كه اصطلاحاً شريعت ناميده ميشود - به مرور زمان، و به تدريج، تكميل شده و در بعضی موارد تغيير پيدا كرده تا اين كه در صورت نهايی و خود را يافته است. بديهى است طبق اين نوع نگرش به نسبت شرايع با يكديگر، با در اختيار داشتن آخرين و كاملترين دستورالعمل زندگی، جايى برای عمل به شريعتهای گذشته باقی نمی‌ماند. به نظر علامه طباطبايى (ره) از آيه «و انزلنا اليك الكتاب مصدقاً لما بين يديه من الكتاب و مهيمناً عليه؛ [مائده، ۴۸] و كتاب آسمانی (قرآن) را به راستی و درستی به سوى تو فرو فرستاديم، در حالی كه تصديق كننده كتابهای پيشين و حاكم بر آنهاست»، ميتوان اين معنا را استنباط كرد. در اين آيه خداوند را هم مصدّق كتابهای آسمانی گذشته توصيف ميكند، كه بيانگر عدم بينونت و جدايى بين شرايع است، و هم مهيمن بر آنها، تا گمان نشود اسلام شرايع قبلی را بدون هيچ گونه تغييری و بی‌كم وكاست ابقاء نموده است، بلكه با و ، در آنها دخل و تصرف كرده است [۷]. 2⃣«نسخ ناپذيری و جاودانگى»؛ در بيان اين ويژگی ميفرمايد: «... و إنّه لكتاب عزيز - لا يأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد؛ [فصلت، ۴۱ و ۴۲] و به راستی آن كتابی ارجمند است - از پيش روی آن و از پشت سرش در آن راه نمی‌يابد؛ فرو فرستاده‌ای است از حكيمی ستوده». علامه طباطبایی در تفسير آيه مينويسد: «راه يافتن به قرآن... به اين است كه تمام يا بخشی از معارف حق آن ناحق گردد، يا احكام و شرايع آن و نيز دستورهای اخلاقی آن، همگی يا برخی از آنها، لغو شده، عمل به آن سزاوار نباشد». [۸] به طور كلى، راه يافتن باطل به قرآن را به سه صورت ميتوان فرض نمود: الف) وقوع تحريف در آن؛ ب) نسخ و بطلان به وسيله كتاب آسمانی ديگر؛ ج) دروغين بودن خبرهای آن. و از آنجا كه آيه، مطلق است، را و از جمله نسخ به وسيله كتاب آسمانی ديگر را رد ميكند؛ بنابراين و ، ، هميشگی و است و به زمان خاصی محدود نميشود. [۹] ... پی نوشت‌ها: [۱] ر. ش به: محمد تقی مصباح يزدی، معارف قرآن، ج ۵ (راهنما شناسی)، ص ۵۴ [۲] بقره، ۲۸۵ [۳] ر. ش به: محمد تقی مصباح يزدی، راهنما شناسی، ص ۳۳۵ و ۳۳۶ و نيز ص ۳۵۹ و ۳۶۰ [۴] ر ش به: محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج ۱۰، ص ۶۴ [۵] ر ش به: محمد تقی مصباح يزدی، معارف قرآن، ج ۵، ص ۳۶ [۶] ر ش به: آل عمران، ۵۰ [۷] ر. ش به: محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج ۵، ص ۳۴۹ [۸] محمد حسين طباطبايى، الميزان فی تفسير القرآن، ج ۱۷، ص ۳۹۸ [۹] ر. ش به: جعفر سبحانی، الهيات، ج ۲، ص ۴۶۹ و ۴۷۰ نویسنده: مركز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علميه منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا قرآن انجیل و تورات را تحریف شده می داند؟ (بخش چهارم) 🔸 از تحريف تورات و انجيل صريحا سخن نگفته است، اما آیاتی در قرآن وجود دارد که می توان از آنها نتیجه گرفت برخی از اهل کتاب قسمت هایی از تورات و انجیل را که باب میلشان نبوده تغییر می دادند که در نهایت منجر به تحریف لفظی و معنوی آن دو کتاب گردیده است. از جمله آیاتی که به تحریف کتاب های مقدس توسط اهل کتاب اشاره دارند عبارت اند از: 4⃣ آیات ۱۳ و ۴۱ سوره مائده 🔹یکی دیگر از آیاتی که نشان می دهد اهل کتاب بعد از مخالفت با پیامبر (ص) به دنبال محو آثار و صفات آن حضرت از کتابهای خود بودند، عبارتی است که در آیات ۱۳ و ۴۱ سوره مائده تکرار شده است: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ‏ وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ؛ آنها كلمات را می كنند و از محل و مسير آن بيرون مى برند و قسمتهاى قابل ملاحظه اى از آنچه به آنها گفته شده بود به دست فراموشى مى سپارند». بعيد نيست قسمتى را كه آنها به دست فراموشى سپردند همان نشانه‏ ها و آثار (ص) باشد كه در آيات ديگر قرآن به آن اشاره شده است و نيز ممكن است اين جمله اشاره به آن باشد كه ميدانيم تورات در طول تاريخ مفقود شده، سپس جمعى از دانشمندان يهود به نوشتن آن مبادرت كردند و طبعا قسمتهاى فراوانى از ميان رفت و قسمتى تحريف يا به دست فراموشى سپرده شد و آنچه به دست آنها آمد بخشى از كتاب واقعى موسى (ع) بود كه با خرافات زيادى آميخته شده بود و آنها همين بخش را نيز گاهى بدست فراموشى سپردند. [۱] 💠اختلاف قرآن و کتاب های آسمانی ذیگر در نقل داستان برخی انبیاء الهی 🔹موضوع دیگری که هنگام بحث از تحریف آمیز بودن کتاب های مقدس، سخن از آن به میان می آید، چگونگی روایت داستان برخی از انبیای الهی در است. در قرآن بیان شده و شکی نیست که آنچه در این کتاب آمده از ناحیه خداست و مطابق با واقع می باشد. از طرفی برخی از این داستان ها در تورات و انجیل طور دیگری بیان شده که با آنچه در قرآن آمده تفاوت بسیار دارد، لذا با توجه به اینکه دو گزارش متفاوت و نقیض از یک جریان هر دو صحیح نمی باشد می توان نتیجه گرفت که برخی از مطالب و را تحریف شده و ناصحیح می داند. با وجود این آیات و شواهد و قرائنی که وجود دارد به این نتیجه می رسیم که تورات و انجیلی که در اختیار اهل کتاب می باشد همان چیزی نیست که بر حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) نازل شده و حتی خود علمای یهود و مسیحیت نیز گاهی به این نکته اعتراف کرده اند. 💠معنای تصدیق شدن برخی از مفاد کتاب های مقدس در قرآن 🔹آنچه مسلم است در زمان نزول قرآن، تورات و انجیل به صورت کامل تحریف نشده بود و بسیاری از حقایق از جمله (ص) و صفات و ویژگی های آن حضرت و حتی برخی از احکامی که حضرت بیان می کردند در اختیار اهل کتاب بود، و آنها با وجود علم به حقانیت حضرت با ایشان مخالفت کردند، چنانچه در آيات متعددى از قرآن مجيد، اين تعبير به چشم مى‏ خورد كه: «قرآن مفاد كتب پيشين را تصديق مى ‏كند». به عنوان مثال در آيات ۸۹ و ۱۰۱ سوره بقره مى‏ خوانيم: «مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ» و در آيه ۴۸ سوره مائده مى‏ فرمايد: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ؛ ما اين كتاب را به حق بر تو نازل كرديم در حالى اين كتاب كتب آسمانى پيشين را تصديق مى ‏كند». همين امر سبب شده كه جمعى از مبلغان يهود و مسيحى، اين آيات را سندى بر عدم تحريف‏ تورات و انجيل‏ بگيرند، در حالی که این آيات چيزى جز «تصديق كردن عملى» قرآن و پيامبر (ص) نسبت به او كه در كتب گذشته بوده است نيست، و دلالتى بر تصديق تمام مندرجات تورات و انجيل ندارد. به علاوه چنانکه بیان شد آيات متعددى از قرآن حكايت از اين مى‏ كند كه آنها آيات و را نمودند. [۲] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] تفسیر نمونه، ج ۴، ص ۳۱۲ [۲] همان، ج ۱، ص ۲۱۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️به چه دلیل همسران پيامبر اكرم (ص) مشمول «آیه تطهير» نمی شوند؟ 🔹درست است كه اين آيه در لابلاى آيات مربوط به همسران پيامبر (ص) است، ولى لحن جداگانه اى دارد و نشان مى دهد را دنبال مى كند؛ چرا كه آيات قبل و بعد همه با ضميرهاى جمع مؤنت است، ولى آيه مورد بحث با آمده است! اين آيه در آغاز همسران پيامبر (ص) را مخاطب ساخته و به آنها دستور مى دهد كه در خانه هاى خود بمانيد و همچون دوران جاهليت نخستين در [ميان مردم] ظاهر نشويد و نماز را بر پا داريد و زكات را بپردازيد، و خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد؛ «وَ قَرْنَ فى بُيُوتِكُنَّ وَ لاتَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الجاهِليَّةِ الاوُلى وَ اَقِمْنَ الصَّلوةَ و آتينَ الزَّكاةَ وَ اَطِعْنَ اللهَ وَ رَسُولَهُ». [احزاب، ۳۳]  🔹تمام شش ضميرى كه در اين بخش از آيه آمده است همه به صورت جمع مؤنت است. (دقت كنيد) سپس لحن آيه طور ديگرى مى شود، و مى فرمايد: «اِنَّما يُريدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِرَّكُمْ تَطْهيراً؛ خداوند فقط مى خواهد پليدى [گناه] را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملا پاك سازد». همانطور که می بینید در اين بخش از آيه، دو ضمير جمع به كار رفته است كه هر دو به صورت آمده است. درست است كه صدر و ذيل يك آيه معمولا يك مطلب را دنبال مى كند، ولى اين سخن در جايى است كه قرينه اى بر خلاف آن وجود نداشته باشد؛ 🔹بنابراين كسانى كه اين قسمت از آيه را نيز ناظر به همسران پيامبر (ص) دانسته اند سخنى بر خلاف ظاهر آيه و قرينه موجود در آن، يعنى تفاوت ضميرها، گفته اند. از اين گذشته در مورد اين آيه دسترسى به داريم كه علماى بزرگ اسلام اعم از اهل تسنن و شيعه، آن را از شخص (ص) نقل كرده اند و در معروف ترين منابع فريقين كه مورد قبول آنها است اين روايات به وفور و كثرت آمده است. اين روايات همگى حاكى از آن است كه در اين آيه، (ص) و و و و (عليهم السلام) مى باشند. 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶، چاپ نهم، ج ۹، ص ۱۳۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«امام علی» (علیه السلام) وضعیت مردم در زمان «معاویه» را چگونه پیش بینی می کند؟ 🔹 (عليه السلام) در خطبه ۵۷ ، از حاكم شدن بر امّت پيشگويى مى كند و به كه از اين حاكميت سرچشمه مى گيرد اشاره مى فرماید. ایشان نخست مى فرمايد: «أَمَّا إنَّهُ سَيَظْهَرُ عَلَيْكُمْ بَعْدِي رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ، مُنْدَحِقُ البَطْنِ، يَأْكُلُ مَايَجِدُ وَ يَطْلُبُ ما لا يَجِدُ» (آگاه باشيد بعد از من مردى و بر شما مسلّط خواهد شد كه هر چه بيابد مى خورد و آنچه را نمى يابد جستجو مى كند). 🔹در ادامه اين سخن، دستور چنين فردى را صادر كرده، مى فرمايد: «فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ» (او را ولى هرگز نخواهيد كشت!). اما اینکه چرا اين فرد از ديدگاه (عليه السلام) بوده، روشن ترين دليل آن همان است كه در ميان مسلمين بر پا كرده بود و از بارزترين مصداق هاى بود؛ چرا كه علاوه بر ايجاد در كشور اسلام، هايى به راه انداخت كه خون بسيارى از در آن ريخته شد. گذشته از اين، هايى در اسلام گذاشت كه اگر ادامه مى يافت به كلّى دگرگون مى شد. 🔹اضافه بر اينها او دستور سبّ (عليه السلام) را صادر كرده بود؛ همان كسى كه (صلی الله علیه و آله) درباره اش فرموده بود: «مَنْ سَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ سَبَّنی» [۱] (كسى كه را دشنام دهد مرا دشنام داده)؛ و به يقين كسى كه (صلی الله علیه و آله) را سب كند مهدورالدّم است. در ادامه اين سخن، از يكى ديگر از حوادث آينده پرده برمى دارد و مى فرمايد: «أَلاَ وَ إِنَّهُ سَيَأْمُرُكُمْ بِسَبِّي وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّی» (آگاه باشيد، او به شما فرمان مى دهد كه مرا دشنام دهيد! و از من بيزارى جوييد!). 🔹اين نشان مى دهد كه تا چه حدّ كينه توز و حريص بر مقام بود. او مى دانست فضائلى كه (صلی الله علیه و آله) درباره (عليه السلام) گفته است و همه اصحاب و ياران شنيده اند، شرق و غرب جهان را فرا خواهد گرفت؛ و هر يك از اين احاديث دليلى بر بى اعتبارى حكومت او و باطل بودن ادعاهاى اوست. از سوى ديگر، دستور سبّ و دشنام آن حضرت را در منابر و در خطبه هاى نماز جمعه رواج داد، و اين يكى از زشت ترين بدعت هاى بود كه هيچ توجيه گر متعصّبى نيز توجيهى براى آن ندارد؛ 🔹و به گفته شاعر عرب: «أَ عَلَى الْمَنابِرِ تُعْلِنُونَ بِسَبَّهِ ؛ وَ بِسَيْفِه نُصِبَتْ لَكُمْ أَعْوادُها»؛ [۲] (آيا بر منبرها آشكارا او را دشنام مى دهيد در حالى كه چوبه اين با او براى شما بر پا شد). جالب توجه اين كه نيز به اين حقيقت «كه اين را براى تحكيم غاصبانه و خود گذارده اند» اعتراف كرده اند؛ از جمله اين كه كسى از سؤال كرد: چرا (علیه السلام) را بر منابر دشنام مى گوييد؟ او در جواب گفت: «إنَّهُ لايَسْتَقيمُ لَناَ الاَمْرُ إلاّ بِذلِكَ»؛ [۳] (كار حكومت ما بدون آن [يعنى سب على] سامان نمى يابد). 🔹سپس (علیه السلام) در برابر اين ، به يارانش چنين دستور مى دهد: «فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِي، فَإِنَّهُ لي زَكاةٌ وَ لَكُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا الْبَراءَةُ فَلاَ تَتَبَرَّأُوا مِنِّي، فَإِنّی وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الايمَانِ وَ الْهِجْرَةِ» (اما بدگويى را [به هنگام اجبار دشمن] به شما اجازه مى دهم؛ چرا كه اين موجب فزونى من و باعث نجات شماست؛ ولى در مورد بيزارى جستن، هرگز از من بيزارى مجوييد، زيرا من بر فطرت پاك توحيد تولّد يافته ام و در و و بر ديگران پيشى گرفته ام!). 🔹از اين سخن، به خوبى روشن مى شود كه اگر از سوى و بى ايمان، مورد هتك قرار گيرد، يا مردم را اجبار به هتك او كند، نه تنها از او كاسته نمى شود، بلكه خداوند به جبران اين اهانت بر كرامت و عظمت مقام او مى افزايد. 📕پيام امام امير المومنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۲، ص ۶۴۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️گستره عفاف (بخش دهم) 🔸در این نوشتار برآنیم که ثمرات و نتایج را در جامعه مورد بررسی قرار داده، و با نگاهی به عوامل سیر نزولی توجه به فرهنگ و ، راهکارهای اجرایی که باعث رشد و ترویج این فرهنگ در جامعه می شود را ارائه دهیم. 💠راهکارهای اجرایی عفاف (۴) 4⃣«معرفی الگوی مناسب برای جوانان» 🔹 که آینده ساز فردای جامعه اند، نیازمند مدل و می باشند. ما در مدت کوتاهی رشد کرده و وارد می شوند. کرده و در نقش مادری و یا پدری به انجام وظیفه می پردازند. طبعاً باید موضعی را در زندگی انتخاب و به اتخاذ و بپردازند؛ این برایشان مهم است که بدانند بر اساس چه و چه روشی باید به پیش روند و چه کسانی حق دارند و قائدشان در باشند. 🔹جستجوی الگو و مدل برای زندگیشان یک اصل و یک قاعده است، و طبیعی است که هر قدر کامل‌تر و سالم‌تر و جامع‌تر باشند، امکان و موفقیت برایشان بیشتر است. وجود زمینه تقلید در انسان و میل به قهرمان جویی سبب می شود که بسیاری از افراد، ناخودآگاه به دنبال روان شوند، و همه و و پوشش‌ها و آرایش های خود را بر آن اساس استوار سازند. در به ارائه توجه بسیاری شده است. 🔹 در «قرآن» به معرفی اعم از و پرداخته، و را به انتخاب راه و روش آنها رهنمون می دارد. در نقش کلی و اساسی تربیتی، (صلی الله علیه و آله) برای مردم است. «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة»، و به دنبال ایشان (سلام الله علیها) است که سیدة نساء عالمین، پیشوای عظیم الشأن و پاسدار حریم است. 🔹 (عليه السلام)، (سلام الله علیها) که دو مظهر عفاف اند، . «اگر انسانی وارسته شد، دیگر انسان هاست، اگر مرد است، الگوی مردم است نه فقط مردان، و اگر زن است، الگوی مردم است نه تنها زنان». بنابراین سیاستمداران حکومت دینی باید به این اصل توجه بیشتری کرده و با معرفی و تبلیغ و موفق این خلأ را در پر کنند، تا راه را به اشتباه نرفته و فلان خواننده و هنرپیشه و یا بازیگر غربی را مدل خود قرار ندهند. ... منبع: تبیان @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ دیدگاه اسلام در مورد احترام به پدر و مادر چیست؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸گرچه عواطف انسانى و مسأله ، به تنهایى براى رعایت در برابر کافى است، ولى از آنجا که حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن را به وضوح درمى یابد، سکوت روا نمى دارد، بلکه به عنوان تأکید در اینگونه موارد دستورات لازم را صادر مى کند. در مورد آنقدر تأکید کرده است که در کمتر مسأله اى دیده مى شود. به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى کنیم: 5⃣با اینکه ، یکى از مهم‌ترین برنامه هاى اسلامى است، مادام که جنبه وجوب عینى پیدا نکند، یعنى داوطلب به قدر کافى باشد، بودن در از آن مهم‌تر است، و اگر موجب ناراحتى آنها شود، جایز نیست. در حدیثى از (عليه السلام) مى خوانیم: مردى نزد (صلی الله علیه و آله) آمده عرض کرد: من جوان با نشاط و ورزیده اى هستم و را دوست دارم، ولى دارم که از این موضوع ناراحت مى شود، فرمود:  🔹«ارْجِعْ فَکُنْ مَعَ والِدَتِکَ فَوَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ لاَ ُنْسُهَا بِکَ لَیْلَةً خَیْرٌ مِنْ جِهاد فِی سَبِیلِ اللهِ سَنَة» [۱] (برگرد و با خویش باش، قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث ساخته است، یک شب با تو مأنوس گردد از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است!). ولى، البته هنگامى که ، جنبه پیدا کند، و کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى پذیرفته نیست، حتى نارضایتی والدین. در مورد سایر واجبات کفائى و همچنین مستحبات، مسأله همان گونه است که در مورد جهاد گفته شد. 6⃣ (صلی الله علیه و آله) فرمود: «إِیّاکُمْ وَ عُقُوقَ الْوالِدَیْنِ فَإِنَّ رِیحَ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ أَلْفِ عام وَ لا یَجِدُها عاقٌّ» [۲] (بترسید از این که و مغضوب آنها شوید، زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى رسد، ولى هیچ گاه به کسانى که مورد هستند، نخواهد رسید). این تعبیر اشاره لطیفى به این موضوع است که چنین اشخاصى نه تنها در گام نمى گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى توانند به آن نزدیک شوند. 🔹«سید قطب» در تفسیر «فى ظلال» حدیثى به این مضمون از (صلّی الله علیه و آله) نقل مى کند که: مشغول طواف، را بر دوش گرفته طواف مى داد، را در همان حال مشاهده کرد، عرض کرد: آیا را با این کار انجام دادم؟ فرمود: «نه حتى جبران یکى از ناله هاى او را (به هنگام وضع حمل) نمى کند»! [۳] در پایان این بحث، ذکر این نکته را لازم مى دانیم: گاه مى شود پیشنهادهاى غیر منطقى و یا خلاف شرع به انسان مى کنند، بدیهى است اطاعت آنها در هیچ یک از این موارد لازم نیست، ولى با این حال باید با و انجام وظیفه امر به معروف در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. 🔹سخن خود را در این زمینه با حدیثى از (علیه السلام) پایان مى دهیم؛ کسى نزد (صلّی الله علیه و آله) آمد و از و سؤال کرد؛ فرمود:  «لا یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ وَ لا یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لا یَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لایَسْتَسِبُّ لَه» (باید او را با نام صدا نزند [بلکه بگوید پدرم!]، جلوتر از او راه نرود، قبل از او ننشیند، و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کنند [نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى!]». [۴] پی نوشت‌ها؛ [۱] «جامع السعادات»، ج ۲، ص ۲۶۰ [۲] همان، ص ۲۵۷ [۳] «فى ضلال»، ج ۵، ص ۳۱۸ [۴] «نور الثقلين»، ج ۳، ص ۱۴۹ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دارالکتب الإسلامیه، چ ۲۶، ج ۱۲، ص ۹۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا از منظر آیات و روایات قابلیت تغییر در اخلاقیات افراد وجود دارد؟ (بخش اول) 🔸آیات و روایات به روشنی بر قابلیّت تغییر در دلالت دارند؛ زيرا: 1⃣نفس مسأله و ارسال رسل و ، و بطور كلّى مأموريّتى كه آنها براى و تربيت همه داشتند، محكم‌ترين دليل بر امكان تربيت و پرورش در تمام افراد است. آياتى مانند: «هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُْمِّيِينَ رَسُولا مِنْهُم يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ اِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلال مُبِيْن». [۱] ، [۲] و آيات مشابه آن به خوبى نشان مى دهد كه هدف از مأموريّت (صلی الله علیه و آله) و و و همه كسانى بود كه در «ضَلال مُبِيْن» و بودند. 2⃣تمام آياتى كه خطاب به همه انسانها به عنوان «يا بَنى آدَمَ» و «يا اَيُّها النّاسُ» و «يا اَيُّها الاِْنْسانُ» و «يا عِبادى» مى باشد، و مشتمل بر اوامر و نواهى و مسائل مربوط به و كسب فضائل اخلاقى است، بهترين دليل بر امكان تغيير «اخلاق رذيله» و صفات ناپسند است، در غير اين صورت عموميّت اين خطابها لغو و بيهوده خواهد بود. 🔹ممكن است گفته شود: اين آيات غالباً مشتمل بر احكام است، و احكام مربوط به جنبه هاى عملى است، در حالى كه ناظر به است، ولى نبايد فراموش كرد كه «اخلاق» و «عمل» لازم و ملزوم يكديگر و به منزله علّت و معلول اند و در يكديگر دارند؛ هر سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه كه ، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل اعمال نيك و بد نيز اگر تكرار شود تدريجاً تبديل به خلق و خوى خوب و بد مى شود. 3⃣اعتقاد به عدم امكان تغيير اخلاق سر از اعتقاد به در مى آورد؛ زيرا مفهومش اين است كه صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغيير آن نيستند، و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است پس در انجام كار خوب يا بد مجبورند و در عين حال مكلّف به انجام خوبيها و ترك بديها هستند؛ اين عين جبر است و تمام را كه مذهب جبر دارد بر آن مترتّب مى شود. [۳] 4⃣آياتى كه با صراحت تشويق به مى كند و از بر حذر مى دارد نيز دليل محكمى است بر امكان تغيير صفات اخلاقى، مانند: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَكّيها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّيها» [۴] (هر كس خود را كند، شده، و آن كس كه نفس خويش را با و گناه آلوده سازد نوميد و گشته است). تعبير به «دسّيها» از ماده «دسّ» و «دسيسه» در اصل به معنى آميختن شىء ناپسندى با چيز ديگر است؛ مثل اين كه گفته مى شود: «دسّ الحنطة بالتراب» (گندم را با خاك مخلوط كرده)؛ اين تعبير نشان مى دهد كه بر پاكى و است و آلودگيها و از خارج بر انسان نفوذ مى كند، و هر دو قابل و تبديل است. 🔹در آيه ۳۴ سوره فصّلت مى خوانيم:  «اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذاَ الَّذى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِيْمٌ» ( را با دفع كن، ناگهان [خواهى ديد] همان كسى كه ميان تو و او دشمن است، گويى و صميمى [و قديمى تو] است!). اين آيه به خوبى نشان مى دهد كه و دشمنی هاى عميق كه در خلق و خوى انسان ريشه دوانده باشد، با و رفتار شايسته ممكن است تبديل به دوستی هاى داغ و ريشه دار شود؛ اگر قابل تغيير نبود اين امر امكان نداشت. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره جمعه، آيه ۲؛ [۲] آيه ۱۶۴ آل عمران نيز همين مضمون را در بردارد. [۳] ر.ک: الكافی، دار الكتب الإسلامية، چ ۴، ج‏ ۱، ص ۱۵۵؛ و كشف المراد فى شرح تجريد الإعتقاد، علامه حلی، مؤسسة النشر الإسلامی، بحث قضا و قدر درباره مفاسد مذهب جبر. [۴] همان، سوره شمس، آيه ۹ و ۱۰ 📕اخلاق در قرآن‏، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، مدرسه الامام على بن ابيطالب (ع)، قم، چ اول، ۱۳۷۷ش، ج ۱، ص ۳۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اهمیّت «صله رحم» در اسلام تا چه حدّ است؟ 🔹 نسبت به ، کمک، حمایت و محبت نسبت به اهمیت فوق العاده اى قائل شده، و و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیداً نهى کرده است. اهمیت تا آنجا است که (صلی الله علیه و آله) مى فرماید: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیارَ وَ تَزِیدُ فِی الأَعْمارِ وَ إِنْ کانَ أَهْلُها غَیْرَ أَخْیار» [۱] ( با شهرها را آباد مى سازد، و بر مى افزاید هر چند انجام دهندگان آن از نیکان هم نباشند). 🔹و در سخنان (عليه السلام) مى خوانیم: «صِلْ رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء وَ أَفْضَلُ ما یُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأَذى عَنْه» [۲] ( خویش را حتى با جرعه اى از آب محکم کن و بهترین کار براى ، دست کشیدن از آزار و مزاحمت آنان است!). زشتى و ، به حدى است که (عليه السلام) به فرزند خود نصیحت مى کند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکى از آن پنج گروه کسانى هستند که کرده اند؛ فرموده است: « ... وَ إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کِتابِ اللهِ» [۳] (بپرهیز از معاشرت با کسى که کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است). 🔹در سوره محمّد (صلی الله علیه و آله) آیات ۲۲ و ۲۳ مى فرماید: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ - أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمَىٰ أَبْصَارَهُمْ»؛ (پس اگر [از خدا و پیامبر] روی گردان شوید آیا از شما جز این انتظار می رود که در زمین کنید و [بر سر مال و منال دنیا] نمایید؟ - آنان [که روی گردانند] کسانی هستند که خدا لعنتشان کرده و گوش [دل] شان را کر و چشم [بصیرت] شان را کور کرده است). کوتاه سخن این که: نسبت به و برهم زنندگان پیوند خویشاوندى تعبیرات شدیدى دارد، و نیز آنها را سخت مذمت کرده است. 🔹از (صلی الله علیه و آله) سوال شد: مبغوض ترین عمل در پیشگاه خداوند کدام است؟ در پاسخ فرمود: «شرک به خدا». پرسیدند بعد از آن؟ فرمود: . [۴] علت این که نسبت به نگهدارى و حفظ این همه پافشارى کرده، این است که: همیشه براى ، ، ، و عظمت بخشیدن به یک ، چه از نظر اقتصادى یا نظامى، و چه از نظر جنبه هاى معنوى و اخلاقى، باید از واحدهاى کوچک آن شروع کرد، با پیشرفت و تقویت تمام واحدهاى کوچک، اجتماع عظیم، خود به خود اصلاح خواهد شد. 🔹 براى عظمت مسلمانان از این روش به نحو کامل ترى بهره بردارى نموده است، دستور به اصلاح واحدهایی داده که معمولاً افراد از و و عظمت بخشیدن به آن روگردان نیستند، زیرا تقویت بنیه افرادى را توصیه مى کند که خونشان در رگ و پوست هم در گردش است، اعضاى یک اند، و پیداست هنگامى که اجتماعات کوچک نیرومند شد، عظیم آنها نیز عظمت مى یابد و از هر نظر قوى خواهد شد. شاید حدیثى که مى گوید: «، باعث آبادى شهرها مى گردد» [۵] به همین معنى اشاره باشد.  پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۱۶۳؛ [۲] همان، ج ۷۱، ص ۸۸؛ [۳] همان، ج ۷۱، ص ۱۹۶؛ [۴] همان، ج ۶۹، ص ۱۰۶، ح ۴ و ص ۱۹۶، ح ۲۰؛ [۵] همان، ج ۴۷، ص ۱۶۳ و ۲۱۱ 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ۱، ص ۱۹۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا روایات اسلامی خاتمیّت پیامبر اسلام را تایید می کنند؟ (بخش دوم) 🔸اعتقاد به جاودانى بودن اسلام، مورد اتفاق همه علماء و دانشمندان اسلامى است، بلكه از ضروريات اين آئين به شمار مى رود و سرچشمه اين عقيده، علاوه بر ، بیشماری است كه از پيامبر گرامى اسلام (ص) و ديگر پيشوايان معصوم (عليهم السلام) رسيده است، كه مجموعه آنها كتابى را تشكيل مى دهد و ما به گوشه اى از آنها به عنوان نمونه اشاره مى كنيم: 4⃣همچنین در احاديث متعددى آمده است كه احكام اسلام تا پايان جهان باقى و برقرار خواهد بود. اين چيزى است كه جز با خاتميت پيامبر اسلام (ص) سازگار نيست؛ زيرا با آمدن پيامبر ديگرى، حداقل قسمتى از احكام پيامبر پِيشين نسخ مى شود. از جمله در اصول كافى مى خوانيم: «حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ ابَداً الى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ ابَداً الى‏ يَوْمِ الْقَيامَةِ لا يَكُونُُ غَيْرُهُ وَ لا يَجيئُ غَيْرُهُ؛ حلال محمد (ص) حلال است تا ابد تا روز قيامت؛ و حرام او حرام است تا ابد تا روز قيامت؛ غير آن نخواهد بود، و غير آن نمى آيد». [۱] 🔹همين معنا در جاى ديگرى نيز آمده كه بعد از ذكر آمدن پيامبران، امام صادق (ع) میفرمايد:  «...حَتَّى‏ جاءََ مُحَمَّدٌ (ص) فَجاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَريعَتِهِ وَ مِنْهاجِهِ فَحَلالُهُ حَلالٌ الى‏ يَوْمِ الْقَيامَةِ وَ حَرامُهُ حَرام الى يَومِ القيامَةِ؛ پيامبر (ص) قرآن و شريعت و طريقه اش را آورد، پس حلال او حلال است تا روز قيامت، و حرام او حرام است تا روز قيامت». [۲] 🔹ضمناً از اين خبر مشهور روشن مى شود كه نه تنها (ص) است، بلكه دين او و مجموعه دستورات و احكام او جاودانى است، و هيچگونه دگرگونى در آن راه نمى يابد و آنها كه تصور كردند با قبول مسأله خاتميت، مى توانند با فكر خود تغييراتى در تعليمات اسلام و احكام آن ايجاد كنند، سخت در اشتباه اند. زيرا احاديث فوق مى گويد جاودانگى نبوت با جاودانگى تعليمات و احكام آن حضرت همراه است. 5⃣در پايان خطبه معروف حَجَّةُ الْوِداع - همان خطبه اى كه پيامبر اسلام (ص) در آخرين حج و آخرين سال عمر مباركش به عنوان يك وصيتنامه جامع براى مردم بيان كرد - نيز مسأله صريحاً آمده است، فرمود: «الا فَلْيُبَلّغْ شاهِدُكُمْ غائِبَكُمْ لا نَبِىَّ بَعْدى وَ لا امَّةَ بَعْدَكُمْ؛ آگاه باشيد! حاضران به غائبان اين سخن را برسانند كه بعد از من‌ پيامبری‌ نيست و بعد از شما امتى نخواهد بود»؛ سپس دست‏ هاى مباركش را - بعد از بيان تمام اين وصايا - به آسمان بلند كرد آن گونه كه سفيدى زير بغلش آشكار شد، سپس فرمود: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ انّى‏ قَدْ بَلَّغْتُ؛ خدايا گواه باش كه من آنچه را كه بايد ابلاغ كنم، كردم». [۳] ... پی‌نوشت‌ها؛ [۱] الكافی، کلینی، دارالکتب الاسلامیه، چ ۴، ج ‏۱، ص ۵۸، ح ۱۹ [۲] الكافى، همان، ج ۲، ص ۱۷، ح ۲ [۳] الخصال‏، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، قم، چ ۱، ج ‏۲، ص ۴۸۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از انگیزه «فطری» برای شناخت خداوند چیست؟ 🔹هنگامى كه از سخن مى‌ گویيم، منظور همان و دركى است كه هيچ گونه نيازى به ندارد. از این رو هنگامى كه يك منظره بسيار زيباى طبيعى، يا يك گل بسيار خوشرنگ و خوشبو را مى‌ بينيم، جاذبه نيرومندى از درون خود نسبت به آن احساس مى‌ كنيم كه نام آن را تمايل و عشق به زيبايى مى‌ نهيم؛ و هيچ گونه نيازى به استدلال در اينجا نمى‌ بينيم. در واقع حس زيبايى يكى از تمايلات عاليه روح انسانى است. 🔹همچنین كشش به سوى ، مخصوصا نيز يكى از اين و درونى است، بلكه از در اعماق سرشت و جان همه انسان‌ ها است. به همين دليل هيچ قوم و ملتى را نه در امروز و نه در گذشته تاريخ مشاهده نمى‌ كنيم كه نوعى از عقاید مذهبى بر فكر و روح آنها حكمفرما نباشد؛ و اين نشانه اصالت اين است. از این رو به هنگام ذكر داستان قيام در موارد زيادى روى اين نكته تكيه كرده كه رسالت اصلى انبياء زدودن آثار و بوده، نه اثبات وجود خدا؛ چرا كه اين موضوع در اعماق سرشت هركس نهفته شده است. 🔹به تعبير ديگر: آنها به دنبال اين نبودند كه نهال خداپرستى را در دل‌ هاى مردم غرس كنند، بلكه به دنبال اين بودند كه نهال موجود را آبيارى كرده، و خارها و علف هرزه‌ هاى مزاحم را كه گاهى اين نهال را به كلى پژمرده و خشك مى‌ كند از ريشه بركنند! جمله «ألّا تَعْبُدُوا اِلّا الله» يا «ألّا تَعْبُدوا اِلّا اِيّاهُ»؛ (جز خدا را نپرستيد) كه به صورت نفى بت‌ها، و نه اثبات وجود خدا، مطرح شده، در گفتار بسيارى از در آمده است. 🔹از جمله: در دعوت (صلی الله علیه و آله) [سوره هود، آیه ۲]؛ در دعوت (عليه السلام) [سوره هود، آيه ۲۶]؛ در دعوت (عليه السلام) [سوره يوسف، آيه ۴۰] و در دعوت (عليه السلام) [سوره احقاف، آيه ۲۱] مطرح شده است. از اين گذشته، ما در درون جان خود «احساسات اصيل فطرى» ديگرى نيز داريم، از جمله جذبه فوق‌ العاده‌اى است كه نسبت به علم و دانش و آگاهى هرچه بيشتر در خود مى‌ بينيم. آيا ممكن است ما اين را در اين جهان پهناور مشاهده كنيم و علاقه نداشته باشيم سرچشمه اين نظام را بشناسيم؟ 🔹آيا ممكن است دانشمندى بيست سال براى شناخت زندگى مورچگان زحمت كشد، و دانشمند ديگرى ده‌ها سال براى شناخت بعضى از پرندگان يا درختان يا ماهيان درياها تلاش كند، بى‌ آنكه انگيزه‌ اى جز عشق به علم، در درون جان او باشد؟ آيا ممكن است آنها نخواهند سرچشمه اصلى اين درياى بى‌ كرانى كه از ازل تا ابد را فرا گرفته بشناسند؟! آرى اينها انگيزه‌ هايى است كه ما را به سوى دعوت مى‌ كند؛ ما را به اين راه مى‌ خواند، ما را به اين سو جذب مى‌ كند، و ما را به اين سمت مى‌ راند. 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۲، ص ۴۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️جايگاه ويژه پیامبر اکرم (ص) در قرآن 🔸جایگاه و مقام بلند ملکوتی و الهی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) برای هیچ عالم و انسان منصف و حق مداری پوشیده و پنهان نیست، حقیقتاً تاریخ نگاران در کتب خود، به نکات و ظرایف ارزشمندی از سیره و منش (ص) اشاره کرده اند، ولی آنچه برای ما از همه این موارد باارزش‌تر و زیباتر می‌باشد، وصف این پیامبر الهی در کلام خداوند بلند مرتبه است. جایگاه رفیع این پیام آور صلح و دوستی تا به چه اندازه رفیع و بلند بوده که خدا هم به دنبال توصیف جاه و مقام ایشان برای بشریت است؛ در این مقاله سعی بر این است که به خاطر طولانی نشدن بحث تیتروار به این اشارات و توصیفات  زیبای الهی  بپردازیم؛ 💠«آخرین پیامبر»؛ «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَ لَٰكِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كَانَ اللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ [احزاب، ۴۰] محمّد (ص) پدر هیچ یك از مردان شما نبوده و نیست، ولى رسول خدا و ختم کننده و آخرینِ پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است!». 💠«فروتنی در برابر خدا و بندگان خدا»؛ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ؛ [فتح، ۲۹] محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند». 💠«دلسوز و غم‌خوار امّت»؛ «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما به سوی‌تان آمد، که رنج های شما بر او سخت است، و اصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است». [توبه، ۱۲۸] 💠«بشارت دهنده و انذار کننده»؛ «یا اَیُّها النَّبی اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً اِلَی اللهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً‌؛ [احزاب ۴۵، ۴۶] ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده! و تو را دعوت کننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنی بخش». 💠«امان اهل زمین»؛ «وَ مَا كَانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ [انفال، ۳۳] ولى (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نیز) تا استغفار می‌كنند، خدا عذابشان نمی‌كند». 💠«بهترین الگوی زندگی»؛ «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثیراً؛ [احزاب، ۲۱] یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می کند». 🔹از مهربانی و دلسوزی (ص) آنکه وقتی مشرکان مکه آن حضرت را سنگباران می‌کردند، به جای نفرین می‌فرمود: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ قَوْمی؛ فَاِنَّهُم لایَعْلَمُونَ؛ خدایا! قومم را ببخش، زیرا آنها [نسبت به مقام من نادانند»! [منتخب میزان الحکمه، ص ۴۹۹] امیر مؤمنان امام علی (ع) در جای دیگر فرمود: «پیامبر (ص) دنیا را کوچک می‌شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه می‌داد، آن را خوار می‌شمرد و در نزد دیگران خوار و بی‌مقدار معرّفی می‌فرمود. او می‌دانست که خداوند برای احترام به ارزش او، دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. (ص) از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. او دوست داشت زینت های دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن، لباس فاخری تهیّه نسازد، یا اقامت در آن را آرزو نکند». [نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص ۲۰۸] 🔹سخن پایانی اینکه به حق و انصاف برای هر یک از این آیات از کلام الهی مجید، در تفاسیر بزرگان دین، تفسیر های طولانی و ارزشمندی ارائه شده که حق مطلب هم این بود که برای هر آیه در توصیف حضرت، به تفاسیر ارزشمند علمای تفسیر اشاره می کردیم، ولی به خاطر پرهیز از طولانی شدن بحث و امکان آزرده شدن خوانندگان از آوردن مطالب شرح و توضیح خوداری می‌کنیم. منبع: وبسایت رهروان ولایت به نقل از گروه رهپویان قرآن @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️همنشینى با دوستان چه تأثیرى بر شخصیّت انسان دارد؟ 🔹بدون شک عامل سازنده انسان ـ بعد از اراده، خواست و تصمیم او ـ امور مختلفى است که از اهم آنها ، و است؛ چرا که خواه و ناخواه، است، و بخش مهمى، از افکار و صفات اخلاقى خود را از طریق مى گیرد. این حقیقت، هم از نظر و هم از طریق و مشاهدات حسى به ثبوت رسیده است. 🔹این تأثیرپذیرى، از نظر منطق تا آن حدّ است که در روایات اسلامى از پیامبر خدا (علیه السلام) چنین نقل شده: «لا تَحْکُمُوا عَلَى رَجُل بِشَیْء حَتَّى تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ یُصَاحِبُ، فَإِنَّمَا یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْکَالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ یُنْسَبُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَخْدَانِهِ» [۱] (درباره کسى قضاوت نکنید، تا به نظر بیفکنید، چرا که انسان به وسیله دوستان، یاران و رفقایش شناخته مى شود). 🔹امیرالمؤمنین (علیه السلام) در گفتار گویاى خود، مى فرماید: «فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ، فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطائِهِ، فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللهِ فَهُوَ عَلى دِینِ اللهِ، وَ إِنْ کانُوا عَلى غَیْرِ دِینِ اللهِ فَلا حَظَّ لَهُ مِنْ دِینِ اللهِ» [۲] (هر گاه وضع کسى بر شما مشتبه شد، و دین او را نشناختید، به نظر کنید، اگر اهل دین و آئین خدا باشند، او نیز پیرو آئین خدا است، و اگر بر آئین خدا نباشند، او نیز بهره اى از آئین حق ندارد). 🔹به راستى، گاه، نقش در و یک انسان، از هر عاملى مهم‌تر است، گاه او را تا سر حدّ فنا و نیستى پیش مى برد، و گاه او را به اوج افتخار مى رساند. «آیات ۲۷ تا ۲۹ سوره فرقان»، به خوبى نشان مى دهد چگونه ممکن است تا مرز پیش برود، اما یک از ناحیه یک ، او را به بازگرداند، و سرنوشتى مرگبار براى او فراهم سازد که از حسرت آن، روز هر دو دست را به دندان بگزد، و فریاد «یا وَیْلَتى» از او بلند شود. 🔹در حدیثى از نهمین پیشواى بزرگ اسلام (علیه السلام) مى خوانیم: «إِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَةَ الشَّرِیرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ یَقْبَحُ أَثَرُهُ» [۳] (از بپرهیز که همچون شمشیر برهنه اند، ظاهرش زیبا و اثرش بسیار زشت است!). (صلى الله علیه و آله) فرمود: «أَرْبَعٌ یُمِتْنَ الْقَلْبَ: الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ... وَ مُجالَسَةُ الْمَوْتَى، فَقِیلَ لَهُ یا رَسُولَ اللهِ وَ مَا الْمَوْتى؟ قالَ: کُلُّ غَنِیّ مُتْرِف» [۴] (چهار چیز است که را مى میراند: تکرار گناه ـ تا آنجا که فرمود: ـ و همنشینى با مردگان، کسى پرسید: اى رسول خدا مردگان کیانند؟! فرمود: ثروتمندانى که مست ثروت اند). [۴] پی نوشت‌ها؛ [۱] «سفینة البحار»، ج ۲، ص ۲۷ [۲] «بحار الانوار»، ج ۷۴، ص ۱۹۷ [۳] همان، ص ۱۹۸ [۴] «خصال صدوق»، ج ۱، ص ۲۲۸ (طبق نقل «بحار الانوار»، ج ۷۴، ص ۱۹۵) 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمی مکارم شيرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و ششم، ج ۱۵، ص ۸۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel