همگام با سعدی جلسه 7.mp3
21.26M
بسمه تعالی
#همگام_با_سعدی
آنچه در این دیدار گذشت :
✅شاخه گلی از #باب_احسان
✅درون فروماندگان شاد کن..
✅پدر مرده را سایه بر سر فکن..
✅یکی در بیابان سگی تشنه یافت..
✅مینداز خود را چو روباه شل...
✅جفا پیشگان را بده سر به باد...
#یک_فنجان_شعر
@zarakhsh
بسمه تعالی
برادرم نماز نمی خواند!
از دیرباز تا کنون چنین بوده است و بعید نیست پس از این هم چنین باشد...
همواره #کانون خانواده های مذهبی و دامن مادران دلسوز ،به دغدغه های #دینی بسیار گرم بوده است.
حتی گاه، توفانِ بحث، #وزیدن می گیرد و غبار #قهر و فریاد بر دل خانواده می نشیند !
خب اینک چه باید کرد؟
عصارهی تجربیات موفق و نافرجام من چنین است امیدوارم مفیدتان باشد:
1.پیش از آنکه به حساب جوانان برسید و به حال آنان گریه کنید، نخست از #خودتان حساب بکشید و نگران حال خود باشید!
اگر جوانان، در رفتار ما، #بوی خوش نماز را استشمام می کردند و به تماشای #حلاوت نماز ، در زندگی ما می نشستند، خواه و ناخواه شیفته ی نماز می شدند و خود را شریک این #لذت انسان ساز می ساختند!
2غرور جوانان امروز، با #دلی پُر و زبانی دراز و بی باک، پیوند خورده است. لذا #حوصله پند و اندرز ندارند و به دنبال گوشی شنوا، رفیقی همراه و دوستی صمیمی می گردند تا #محرَم اسرار و #مرهم زخم هایشان باشد.
اگر شما #صبر و صفا پیشه ساخته و رفیق پر نشاط آنان باشید، خواهید دید که چگونه یخ های #لجاجت ذوب می شود و قفل سینه ی جوانان چگونه خواهد شکست؟! و چه حرف های تلخ و شیرینی برای گفتن دارند!!؟!
آنقدر #پیامبر دَم به دم، اعراب می داد و دل به حرف هایشان می سپرد که می گفتند : هوَ اُذُنٌ محمد (ص) سرتاپا گوش است!
3.جوانان همانند توپِ هفت سنگ اند، هرچه زمین زیر پایشان #سفت تر و برخورد با آنان شدید تر باشد ، دور تر می شوند...
لذا اگر نمی خواهید #هیزم بر آتش لجاجت بگذارید ، شدت عمل بی رویه به خرج ندهید.
آرام و خونسرد باشید تا جوان، خیر خواهی شما را احساس کند و با خود به تردید افتد :«نکند نماز را منفعتی است که والدینم از #محرومیت آن بر من، می ترسند!؟»
4.نماز، آینه #سلامت روح و روان آدمیان و سامان بخش زندگی آنان است، باید با نور افکن های قوی، #دریای درون جوانان را قواصی کنید و ریشه این رفتار را بجویید و #بجوید!! درد که پیدا شود، سر و سیمای درمان نیز پیدا خواهد شد.
آن مقدار که من درون جوانان بی نماز را کاویده ام ، بی نمازی را یک چنین ریشه های می تواند باشد :
_شبهات علمی و پرسش های اعتقادی
_تنفر از نماز گزاران بد اخلاق
_یاس از گذشته پر گناه و شرارت بار
_انباشت فشار های جنسی
_ارضای نادرست فشار های جنسی
_تاس و بی اعتمادی از آینده
_وسواس های فقهی و فکری
_بی خبری از مبانی دینی و اعتقادی
_فقدان اعتماد به نفس دینی در مواجه با دین گریزان.
_بی اطلاعی از لذات و فواید نماز
_نشست و برخاست با دوستان دین ستیز
_نوشیدن جام موسیقی های مسموم
_تنبلی و ضعف اراده
_تراکم و تنوع گناهان
_رفاه و آسایش بیش از اندازه
_روانی افسرده و خالی از نشاط
_آثار مخرب فضای مجازی بر روان و مغز
_اختلال ها و خلأ های عاطفی
_کمال گرایی دینی و سخت پنداری نماز
#اتاق_مشاوره
@zarakhsh
بسمه تعالی
در امتداد گرگیاس
اگر سرچشمه نسبی گرایی را بجویم و در پی منشا آن بکاویم، تاریخ، دستان ما را در دست #گرگیاس و #پرتاگوراس می گذارد.
در روزگار #ارسطو، علف هرز سفسطه در باغ و بوستان جامعه سبز شده بود و مغالطه و کلاه برداری در #دادگاه بی داد می کرد و اساساً خورشید #منطق از پشت ابر های سیاه نسبی گرایی و مغالطه کاری طلوع کرد.
اوضاع آشفته اندیشه،روح ارسطو را بر آشفتد و او را به تدوين منطق و مبانی درستِ اندیشه وا داشت.
عاشقان اندیشه و شاگردان ارسطو، پا به پای تاریخ، دانش منطق را پیش برده و امروزیان آن را به #کمال رساندند و آتش نسبی گرایی به خاموشی که نه اما به خاکستر شدن گرایید و بسیار کام #عقل و #حقیقت از این رویداد شیرین شد.
هنوز شیرینی این پیشرفت علمی بر کام عقل و حقیقت ننشسته بود که باد انحراف و #مادیگری وزیدن گرفت و دوباره خاکستر نسبی گرایی شعله برافروخت و آتش مغالطه بر دامن عقل و حقیقت نشست.
امروزه برخی از فیلسوفان ، بر شاخه های درخت اندیشه نشسته اند و #تبر نسبی گرایی تیز می کنند، غافل از آنکه بیخ و بن خود را نشانه رفته اند و به زودی از فراز درخت سبز اندیشه #سقوط می کنند و زمین خوردن آنان دردناک است!
آنان،نسبی گرایی کهن را لباس #مدرنیته پوشاندند و جالب آنکه خود نیز از این فریب، غافل و شادمان اند.
در نگاه آنان، آسمان ِحقيقت بر زمین افتاده و در هم #شکسته و هر مکتب و اندیشه ای تکه ای از آن را به غنیمت برداشته است!
شگفتا که آسمان حقیقت در نگاه انان ماهیت یکسان و پیراسته از #تناقض ندارد چراکه مکاتب فکری امروز ، اندیشه هایی متناقض دارند آنقدر که نمی توانند زیر یک #آسمان جمع گردند چه رسد به اینکه از یک آسمان باشند.
باز شگفتا!! که در نگاه آنان هر مرز و بوم باور های متناسب با #مزاج خود را می آفریند و باید محترم شمرده شود.
اگر چنین است پس چرا غرب به شدت به #تخریب آداب و رسوم ملت ها و #تبلیغ فرهنگ خود می پردازد مگر همه اندیشه ها حق و حقیقت نبودند!!!؟؟
#کلام
#فلسفه
@zarakhsh
بسمه تعالی
نطنز!
متاسفم برای برخی هنرمندان و اهل رسانه که ساحت #طنز را آلوده به #ابتذال کرده اند آنقدر آلوده که دیگر در اذهان عمومی طنز، برابر با ابتذال شده است.
و چنانچه نویسنده ای طنز پاک در متن بگنجاند اصلا از او #استقبال نمی شود!
عزیزان هنرمند!
طنز، در #ادبیات کهن ایران ، رسالتی مقدس بر دوش داشته و آن منعکس کردن درد و رنج رعیت و تلاش برای رسیدن به وضعیت #مطلوب است.
امروزه #افسردگی ها و التهابات فکری و روانی بهانه ای برای تولید این محصولات مبتذل شده است! هر چند هنوز هم ، طنز، ابزاری برای شادمانی مردمان است.
طنز در نگاه برخی #هدف قلمداد شده وبرای رسیدن به این مقصود، دست به هر کاری میزنند!
ابتذال، پدیده ای است که آبرو برای طنز باقی نگذاشته است!
طنز، رسالتی مقدس داشت که برخی برای رسیدن به #شهرت آن را به آتش کشیدند!
این طنز رایج، طنز نیست، #نطنز است.
والسلام!
#ناقدانه
@zarakhsh
بسمه تعالی
عقل، عشق، وحی
عقل از رَحِم کلمه #عِقال، متولد شده و به معنای #منع است.
عرب زبانان،زانو بند شتر را عِقال می گویند چراکه آمد و شد حیوان را با فشردن و رهانیدن طناب آن زانو بند، کنترل می نمایند.
عِقال، سرکشی ها و #چموشی شتر را مدیریت می کند و زمینه بهرمندی از استعداد های حیوان را فراهم می نماید.
عقل، سدّی نفوذ ناپذیر در برابر خواهش های #نفسانی و #لِجامی، بر دهان این نَفسِ پُر طمع است.
عقل است که دست و بال نفس را می بندد و آن را #آرام می کند! عقل، منعی است که هزار #نفع به دنبال دارد.
درست است که عقل، پشتِ میزِ #مدیریت نفس نشسته و آن را آرام می کند اما جای این پرسش باقی است که:چه کسی عقل را مهار خواهد کرد؟
عقل، یک شمشیر تیز و #بُرّان است.
اگر آدميان، تنها بر محور قوانین #خشک عقل، گام بر دارند و فتاوای آن را سرلوحه رفتارهای خود سازند، #دیو خود خواهی و #منفعت_طلبی، جان گرفته، #عواطف انسانی را بلعیده و جامه ی عشق و محبت را از تن جامعه به در خواهد کرد
و وای بر #مدرنيته ای که برهنه از #عشق و محبت باشد!
آنکه بر خود خواهیِ عقل، پای می کوبد و #احساسات را زنده نگه می دارد، عشق است!
عشق، نیام این شمشیر بُرنده و #چاشنی زندگی آدمیان است.
عشق، عقلِ عقل است.
باران تعادل، از #ابر عقل می بارد و از #دریای عشق سرچشمه می گیرد.
عقل و عشق، آب و #آفتاب اند، در کنار هم زندگی را به جریان انداخته و معنا می بخشند.
و باز جای این پرسش خالی است :
هرچند که عقل و عشق، هریک مدیر دیگری است و #دوست خود را مهار می کند اما اگر عقل به #دام_تفریط افتاد و عشق سر از #دره_افراط درآورد، چه باید کرد؟
چه کسی عقل و عشق را تربیت می کند؟
آری، آن مربی سالم و بی لغزش ، #وحی است!
عقل در پرتو وحی، شکوفا می شود و عشق از آلودگی و افراط، رهایی می یابد.
جالب تر آنکه عقل سلیم و عشق پاک، آینه هایی صاف و پاکیزه اند که جمال خدا را باز می تابند و راه های #خداشناسی اند.
عقل، در میدان #فلسفه و #کلام، خدا را فریاد می زند و عشق، در میدان #عرفان، تدریس توحید می کند.
این برهانی است که ضرورت #وحی و #نبوت را برای خودم اثبات کرده ام و به همین برهان شادمان و البته نزد خدایم #مسؤولم.
#دلنوشته
#کلام
@zarakhsh
بسمه تعالی
هماننده آنش نیاورده کس!
شبانه روز در کتابخانه،، #دود چراغ می خورند و به جان کتاب ها می افتند!
خط به خط منابع مان را کاوش می کنند و از این کاویدن #خسته و ملول نمی شوند.
نویسندگان چیره دست را به خدمت می گمارند تا با #قلم جادویی خود، آدمیان را سحر و جادو کنند!
لنز دوربین هایشان روبه اسلام است و بی وقفه به تولید فیلم وسریال مشغول اند!
میلیارد ها دلار هزینه می کنند تا پرچم اسلام را از قله افتخار به بیابان #ذلت بکشانند و چه خیال های خامی که در ذهن می پرورانند!
من آنان را به راهی کوتاه و #میانبری دیگر سفارش می کنم به جای آنکه خودشان را به آب و آتش بزنند و این حجم از مال و منال #جهانیان را فدای قدرت طلبی خویش نمایند!!
به جای اینها فقط کافی است، همه شاعران و #ادبیان عرب را به خدمت گیرند و فقط یک سوره هماننده قرآن بیاورند!!
اگر آوردند ما خودمان پرچم شريعت را پایین می آوریم!!
تا کنون نیاورنده اند و نخواهند آورد! اگر می توانستند سوره ای بیاورند، حتما اقدام کرده و در هر کوی و برزن #فریاد می کردند!
#کلام
@zarakhsh
بسمه تعالی
هیئتی ها، هم آدمیان اند!
دیشب سخنی آشنا و پر تکرار از زبان راننده #اسنپ مرا به فکر فرو برد و پای گفت و گو را به میدان #سکوت باز کرد.
راننده جوان، پشت فرمان که نه، بر #قله پریشان حالی نشسته بود و در #اوج بی رغبتی و در #کمال #ناآشنایی با هیئت و ذکر و عبادت حرف هایی می زد که #حافظه قلم این چنین محتوا را باز نویسی می کند:
«همین مردم که یک پایشان در منبر و محراب است و یک پایشان در حرم و هیئت، زبانشان از هزار #مار گزنده تر، اخلاق شان از هزار #سگ، خشونت بار تر و طمع شان از هزار #گرگ فراتر است.
در چنگال #غضب و #شهوت گرفتاران اند و ادعایشان گوش فَلَک را کر کرده است !
با اندک جرقه ای، #شعله ور می شوند و فحش و ناسزا نثار این و آن می کنند!
برخی هم پول پرست و پُر بخیل اند! اینان #دینار داران اند نه #دینداران!
و وای بر دینار و دیندار و سکه و سکه پرست!
چند خطی از سیاست گفت و به شدت باهم آغوشی #دین و #سیاست مخالفت می ورزید و لابه لای حرف هایش از #اختلاس و دَله دزدی برخی از مملکت داران به خروش می آمد!»
حرف هایش را به جان دل شنیدم و آنچنان #متن درد هایش را #شرح کردم و بر اشکال هایش، #حاشیه زدم که از حوصله و انصافم به سپاس آمد.
نباید فراموش کرد که هیئتی ها #نیز آدمیان اند و مثل بسیاری از آدمیان در دام #لرزش های فکری و #لغزش های رفتاری گرفتارند.
تو می گویی:
چون، دیندار اند این چنین اند اما من می گویم : این چنین اند چون #دیندار واقعی نیستند !!
دین، برای #تربیت آدمیان آمده است. اگر همه آنان مثل مولایشان علی ع #انسان_کامل می بودند اصلا نیازی به دین و مذهب و منبر و محراب نبود!
بسیاری از آدمیان، از دین بی خبران اند و به حکم #غریزه حیوانی، روزگار می گذرانند از این رو اصلا بسیاری از لغزش هایشان، ریشه در دین ندارد.شما نگاهتان به دینداران موفق و به #قله ها باشد.
همان طور که پولدار بد، شما را از پول منتفر نمی سازد، دیندار بد هم شما را از دین گریزان نسازد.
ابتدا نوک قلم را بر #شقیقه خود می فشارم و سپس شما مذهبیانِ دین دارِ هیئتی را به #رفتار و #گفتار و#پندار اسلامی سفارش می کنم، ما در معرض نگاه #خدا و #خلق خدا هستیم.
#پندانه
@zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی
درخت شاتوت!
باران، به نرمی باریده بود و #نسیم دلنواز بهاری، سر و سیمای عابران را بوسه باران می کرد.
باران باریده بود و بویِ #آرامش بخشِ کاه گِل تمام محله را پُر کرده بود!
آرام آرام آفتاب از پس ابر سَرَک می کشید و هوا رو به #گرمای تابستانی می رفت!
چند ساعتی به قدر تاب و توان زمین را #بیل زدم تا اینکه بانگ اذان در سراسر بیشه زار #طنین انداز شد.
آفتاب به قدرت رسیده بود و با شدت و بی رحمانه می تابید!
در فکر فرورفته بودم که در میانه ی راه سر و صدای #کودکان مرا از گریبان فکر به در آورد!
اطراف درخت #شاتوت جمع شده بودند و هر کسی به دنبال شیرین شدن کامَش بود!
برخی #میمون_وار از درخت بالا می رفتند و بر شاخه ساران می نشستند و شاخه ها را در #چشم بهم زدنی جارو می کردند!
آنان که دستشان به درخت نمی رسید #سنگ و چوب و #لنگه کفش نثار درخت می کردند بلکه چند حبه شاتوت، مهمان شان کند!
از کنارشان عبور کردم که ناگهان گُلی از گلستان #سعدی مرا به خاطر آمد...
شرح حال انسان های #موفق و مفید، حکایت حال همان درخت شاتوت است ، چون #ثَمری دارند، سنگ آدمیان را به جان می خرند و لگد هایشان را #صبورانه تحمل می نمایند.
و گرنه هیچ کسی بر شانه درخت #کاج قدم نمی گذارد و سنگ و لگدش نمی زند!
زخم زبان مردم، شنیدن، #عادت انسان های موفق است.
تو را تحمل امثال ما بیاید کرد
که هیچ کس نزند بر درخت بی بَر سنگ
«سعدی»
#شعر
#پندانه
@zarakhsh
بسمه تعالی
انا لله و انا الیه راجعون.
عجب از چرخ روزگار، یک روز آن چنان، #نعمت می بخشد و غرق در شور و شوق میسازدت که انگار پنجه های مرغ بخت و #اقبال را بر شانه هایت احساس می کنی!
و یک روز آنچنان زیر پایت را خالی می کند که زمین خوردنت اصلا #تماشایی نیست!
در این روزها که روز های #بندگی و روزه داری است! روز هایی که سفره هایش بوی #خدا می دهد و لقمه هایش لذتی دوچندان دارد!!
روز هایی که شب هایش، مالامال از نسیم #رحمت خداوندی است!!
در همين روزها، خبر تلخ #کودک_کشی های #افغانستان و نسل کشی های #فلسطین، خون به دلِ خردمندانِ دل زنده می کند!
نفرین بر حقوق بشر #حیوانی و نفرین بر این سکوت #همگانی!!
مشتی #منفعت طلب ِسنگ دل ِبی رحم، #نقابِ انسان دوستی بر چهره زده و کراوات آدمیت بسته اند و با لبخندی فریبا خود را #مدافعان حقوق بشر می خوانند!!!
یک روز دل هایشان به حال #سگ ها می سوزد و کشتار سگ ها را در بیانیه ای تحریم می کنند اما امروز چشم های سردشان را بر این همه #جنایت و نسل کشی و ناجوان مردی بسته اند!
نفرین بر این همه #نیرنگ و نفرین بر این همه نقاب!!
بخواب دخترم!
چشم هایت را ببند پسرم!
کیف و #کفش مدرسه ات را به یاد گار نگه می دارم تا هر بار که دلم به حال آینده تباه شده ات سوخت!
هر بار که خیال خام شب عروسی ات را در ذهن پروردم!
! هر بار که زمین خوردم و از فَرط تنهایی #عصای دست می خواستم!
همین کیف و کفش ها را به #آغوش می فشارم و از این همه ظلم و #سکوت به خدای ستم ستیز و ستمگر سوز، شکایت می کنم!
بخواب دخترم!
چشم برهم بگذار پسرم!
آنجا که می روی حتما از اینجا آرام تر است!
بخواب که الهی مادرت هم به خوابی ابدی فرو رود!
این درد به تنهایی برای #باریدن کافی است و به قدر شکنجه بر سینه سنگینی می کند!
دیگر غم تنها شدن استاد آیت الله #جوادی آملی را نزد که باید بُرد!
باخبر گشتم که سرکار خانم، سکینه #روحی، همسر محترم آیت الله جوادی آملی و بانوی فعال فرهنگی، رخت سفر بر بست و استاد را تنها گذاشت!
خدایش بیامرزد! از آنجا که پشت هر مرد موفق یک زن موفق ایستاده است، ما همه مدیون این بانوی فرزانه ایم!
اما آنچه گلویم را می فشارد و روحم را به التهاب آورده است، تنهایی استاد جوادی آملی است! من سالیان سال است که از جام #معارف ایشان می نوشم، شب ها با صدای ایشان به خواب فرومی روم و آشنایی جدی با #قلم شان دارم.
نیک می دانم که استاد روحیه ای بس لطیف دارد! و غم فراق و درد تنهایی #آشفته اش می سازد!
شاید، از #عرفان، سپری در برابر تنهایی استاد بسازید و با خود گمان زنید که : استاد عارف است و خدا همه تنهایی هایش را پر کرده است! چرا رنج بیهوده بر خود هموار می کنی!!؟»
هر چیز سر جای خود شیرین است، مگر از تاریخ گهر بار مرحوم علامه #طباطبایی ره خبر ندارید! مگر ایشان عارف و عبد #خالص خدا نبود اما با این همه در فراق همسرش تاب نیاورد و لشگر #سکته بر ایشان هجوم آورد !
روح همه درگذشتگان شاد و جان استاد جوادی آملی بی ملال باد.
#پیام_ارادت
@zarakhsh
آذرخش
بسمه تعالی
کلوخ انداز را پاداش سنگ است!
پس از شبی طولانی، #صبح_انقلاب دمیده بود و چیزی از این طلوع بر ما نمی گذشت.
همگان، #ریسمان همت به کمر بسته بودند تا با هم و در کنار هم، کوه مشکلات را در #آغوش گرفته و قله های صعب العبورش را در نوردند!
دلهایشان توفانی تر از دریا و عزمشان راسخ تر از #امواج بود، لذا جامه ی قواصی به تن کرده، دل به دریای مشکلات زدند و به نفع انقلاب #مرواریدها جستند!
با صبر و#بصیرت ، موش های #منافق را از لانه بیرون کشیدند و چاه نفاق شان را از خاک ذلت پُر ساختند!
در برابر #دشمنان تا دندان مسلح ، با #خون و خنجر، صف توحید آراستند و سينه ی ایمان سِتَبر کردند!
شب ایران، روز شده بود و روز، گَهِ کار و #عرق ریختن است، همگان مشغول کار بودند که دشمن دیو صفت، در سایه نشسته بود و نقشه های شوم در سر می پروراند!
دلش برای #ارواحی که در سفارت آمریکا گماشته بود تا شبانه ایران را بکاوند و جاسوسی کنند، به شدت تَنگی می کرد و از #اسارت آنان در هراس بود!
پاورچین پاورچین، خیلی ساکت و آرام خودشان را به #طبس رساندند و پنجه ی عقاب هایشان را به قصد لانه جاسوسی تیز کرده بودند، چیزی به آغاز عملیات «#پنج_عقاب» نمانده بود که چشمان بیدار خداوند، فرمان حمله به لشگریانش صادر کرد و شن های طبس #توفانی به پا کردند که از پنجه ی عقاب، مشتی آهن پاره باقی ماند!
آن سیاه دلان، سالیان سال ، علف هرز بوستان #وطن شده بودند و بر سر راه رشد و بالندگی مان #کلوخ گرفتاری انداختند.
شاید چشمان ما از فرط خستگی در خواب غفلت فرورفته باشد اما چشمان خدای ما که بیدار است.
ای بندگان زحمت کشیده خدا:
فریاد شن های طبس نمی شنوید که به ما درس توحید می دهند،انگار می گویند: گستره گیتی #لشگریان خدایند و تا زمانی که برای خدا و در راه خدا گام بردارید دستان گرم و نگاه پر مهرش بر سر شماست.
پس بار دیگر #شیطان را از خود بران و این آیه را بخوان :
وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا.
لشکریان آسمانها و زمین تنها از آنِ خداست و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است.( فتح /٣)
#رهگذر
@zarakhsh
Mojtaba Ramezani - Man Gharghe Donyamam (128).mp3
4.22M
سلام بر حسین ع
خود را از شنیدن این مداحی عالی محروم نکنید.
التماس دعا
#نغمه_های_حسینی
@zarakhsh
بسمه تعالی
غریبه ی آشنا!
وقتی میان دو #دلبسته، آتش #قهر و جدایی اُفتد، حتی اگر از در آشتی درآیند باز مانند قبل #نمی شوند :
👈 نه می توانند دشمن هم باشند چون زمانی #عاشق هم بوده اند!
👈و نه می توانند، دوباره دلباخته ی هم شوند چون به قلب هم #زخم زده اند!
حکایت حال آنان، حکایت یک تناقض است، حکایت #غریبه_آشنا!
هان ای گناه کاران، #خدا همیشه آشناست! نکند او را آشنای غریبه بپندارید!
@zarakhsh
به نام خالق لبخند
جور استاد به ز مهر پدر
از #افلاطون پرسیدند :پدرت را دوست تر می داری یا #آموزگارت را ؟
آن استاد خرد، آموزگارش را برگزید و گفت : «هر چند پدرم مرا از آسمان به زمین آورد اما این آموزگار بود که دوباره مرا به آسمان #رساند.»
معلم، شمع پر فروغی است که #درد فهمیدن دارد، می سوزد و روشنایی می بخشد.
سقف جهان بر #ستون دانش، نهاده شده و معلم، یگانه #معمار این ساختمان پر شکوه و پر حشمت است. هر که طبیعت را کاوید و کشفی نوین به دنیای علم آورد همگی در پرتوی #آموزش و آموزگار بوده است، آنان که خود را شناختند و پا در میدان انسانیت نهادند، همگی وامدار آموزگاران #فرهیخته اند.
هر گاه که قلم، #بغض در گلو خفته ام را فریاد می زند یا از فَرْط تنهایی به #آغوش مطالعه پناه می برم، جایگاه معلم بر من زنده می شود و خدا را بر این نعمت سپاس می گذارم.
مرا در مسیر زندگی، آموزگارانی بوده است که قلب تاریکم را به #دانش و بینش، نورانی ساختند و در سایه حکمت آنان بود که #بازار جهل و سبک سری من از رونق افتاد و دوباره خریدار فرهنگ و ادب شدم، آری :
ز بوسیدنی های این روزگار
یکی شان بود دست آموزگار
نوجوانی #خام و از دین، بی خبر بودم که آشنایی با آیت الله جوادی آملی، خارستان وجودم را #باغ خُتَن کرد و پا در مسیر طلبگی نهادم.
کودکی نو پا، ناآگاه و ملتهب بودم که مهرورزی های استاد #نظافت و دقت های استاد #پارسا مرا آگاهی بخشید و این پایان کار نبود....
هنوز ناخالصیها در من #موج می زد که آشنایی استاد #ممتازی مرا ممتاز کرد و شاگردی استاد #جوان_زیبا مرا پالُود و آماده تاج خدمت بر سر نهادن کرد و باز هم این پایان راه تربیت نبود....!!
شاید بیابان باورها و #عقایدم، سیراب شده بود اما هنوز در بوستانِ #عواطفم، عَلفِ التهاب می رویید که خداوند این ضعف را بر من نمایاند.
من در آب دیدهآموزگار، #شناوری آموخته ام و هنوز هم راه تعلیم و تربیت ادامه دارد ...
آموزگار، گر چه خداوندگار نیست
غیر از خدای برتر از آموزگار نیست
#پیام_ارادت
@zarakhsh
بسمه تعالی
از دو میدانی بیاموز....!
سال هاست ، از #تلخ کامی های زندگی، #تیری بُرنده میسازند تا پیکر #عدل الهی را زخمی کنند!
ما، دوندگان #میدان زندگی هستیم! هرچه استعداد رشد به آدمی بدهند همان قدر هم تکلیف میخواهند!
آنکه در ظاهر از بقیه جلو تر است، دیر تر از همه به #خط پایان میرسد!
نگاهت را بالا بیاور...
#کلام
@zarakhsh
بسمه تعالی
گاو می پندارَدَم !
دامداری، #گاو در طویله می پروراند. علوفه اش می داد و شیرش می ستاند. و بدین سان #روزگار می گذراند!
یک شب، شیر به طویله حمله آورد و گاو را #بلعید و در آن تاریکی ، در جای گاو نشست!
پس از مدتی، دامدار آمد و به خیال اینکه گاو را تیمار می کند، دست بر #پشت شیر می کشید!
شیر با خودش می گفت :
این چنین گستاخ، زان می خارَدَم
کو در این شب، #گاو می پندارَدَم
اگر این بی نوا، مرا می شناخت، از ترس هرگز #تیمارم نمی کرد!»
(مولوی)
اگر آدمی، به درستی #شیطان را می #شناخت! هرگز این دشمن قسم خورده را،گرامی نمی داشت! و نوازشش نمی کرد!
#شعر
@zarakhsh
گفتاری پیرامون اجتماعات حیوانی.pdf
163.1K
بسمه تعالی
جرعه ای از عجایب تفسیر المیزان!
❓آيا به راستى حيوانات هم قيامتى دارند؟
❓ آيا حیوانات به سان انسان ها در پیشگاه خداوند محشور مىشود؟
❓ آيا حشر آنها مانند حشر انسان است؟
❓ اعمال آنها هم حساب و کتاب و بهشت و جهنم دارد ؟
❓آيا آنها نيز براى خود پیامبران دارند، و در دنيا تكاليفشان به گوش انان مىرسد؟
❓ اگر چنين است آيا انبياى آنها از جنس خود آنها است، و يا از جنس بشر است؟
#تقریر
#کلام
@zarakhsh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الحسین.
#تلنگر
#آخرین_دیدار.
هدیه ای ناقابل تقدیم به همه عاشقان حسینی ع.
التماس دعا
@zarakhsh
🎙مصاحبه خبرگزاری مهر با مصطفی امینی خواه ، پیرامون ویژگی هایی که مرحوم آیت الله فاطمی نیا را ممتاز میساخت:
◾️"وقتی کتابفروشی میبینم زانوهایم سست میشود!"
حجت الاسلام مصطفی امینیخواه با بیان اینکه آقای فاطمینیا ترکیبی از ویژگیهای متنوع و برجسته بود، بیان کرد: اولین ویژگی اینکه ایشان، خیلی متقن و مستند صحبت میکرد. همیشه با خرافات و مطالب ضعیف و ساختگی مخالفت جدی داشت و همیشه مقابل این مطالب گارد و موضع سفت و سخت داشت.
-کدام حرفها؟
حرفهایی که گاهی در منابر و روضهها مطرح میشود و به جایی هم بند نیست. همیشه خیلی صریح و شفاف نسبت به این مطالب هجمه داشت. خودش هم بسیار اهل مطالعه بود. میفرمود من وقتی از جلوی کتابفروشیها رد میشوم زانوهام سست میشود. کتابخانه خیلی بزرگی داشت و دائماً اهل مطالعه و تحقیق بود. بر اثر همین مطالعات بود که مطالباش دائماً به روز میشد و اطلاعاتش دائماً در حال افزایش بود.
❗برای دیدن متن کامل مصاحبه به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://www.mehrnews.com/xXH9c
✅@Aminikhaah