#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
حلقه زدن به خیمهی ماتم شروع شد
یا صاحب الزمان! غم عالم شروع شد
در مجلس عزای حسینم خوش آمدید
این را که گفت فاطمه، این غم شروع شد
شکر خدا که با گذر از روزهای سخت
ما زنده ماندهایم و محرم شروع شد
این خیمهی عزاست که آرام پا گرفت
این اشکِ نم نم است که کم کم شروع شد
در کوچه روی سردرِ هر خانه پرچمیست
یعنی صفای روضهی ما هم شروع شد
در پای دستهها به لبِ پیرمردها
"باز این چه شورش است و چه ماتم " شروع شد
ماه محرم آمد و وقت گریستن
با مخزنُ البُکاء و مقرَّم شروع شد
ای مستمع! بیا به عزا دیر میرسی
مداح روضه خوانده، بیا، دم شروع شد
یک قطره هم ز مهریهی مادرش نخورد
اشک فرات و دجله و زمزم شروع شد
کارِ بریدنِ سرِ حضرت تمام شد
دعوا ولی برای دو دِرهم شروع شد...
#مهدی_مقیمی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#ورود_به_محرم
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما
معطر است به ذکر حسین محفل ما
به زرق و برق جهان دل نبستهایم دمی
خوشیم تا که همین نوکریست حاصل ما
برای سینه زنان تا ابد همین کافیست
همین که ذرهای از تربت است در گِل ما
صدای پای محرم به گوش می آید..
دوباره عکس ضریح است در مقابل ما
گناه با دل ما هر چه کرده بود گذشت...
از این به بعد حسین است صاحب دل ما
#احسان_نرگسی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#اول_جلسه
زندگی یعنی نفس یعنی هوا یعنی حسین
زندگی در اصل یعنی کربلا یعنی حسین
زندگی یعنی رفاقت با خدا یعنی حسین
زندگی عشق است آری عشق ما یعنی حسین
اولین حرفی که وارد شد به دفتر حرف اوست
آنچه خواهد ماند با مردم در آخر حرف اوست
بر زبان عالم از ذر تا به محشر حرف اوست
ابتدا یعنی حسین و انتها یعنی حسین
یوسف من نیست از کنعان ، عزیز کربلاست
عشق من هم سرزمین اشک خیز کربلاست
لابلای هر مناجاتم گریز کربلاست
شرط مقبولیتم پیش خدا یعنی حسین
هرکجا نفس ضعیف افتاد دنبال هوا
با حسین بن علی کردیم تجدید قوا
در لغت باید بگویم معنی درد و دوا
درد ، دوری از حسین است و دوا یعنی حسین
کیست آن که بر همه عالم امیری میکند
سربلند است آن که پیشش سر به زیری میکند
کیست در بن بست آخر دستگیری میکند
دست گیر مردم بی دست و پا یعنی حسین
پیش هر کس رفتم از کربوبلایش دم زدم
یا حسین گفتم به درد مادرم مرهم زدم
هر کجا که بوسه بر دستان بابایم زدم
با شعف گفتم به خود این پینه ها یعنی حسین
گبر اگر دنبال کار او بیافتد عابد است
گر مسلمانی هواخواهش نباشد ملحد است
اکبر و اصغر ندارد ، ذات ، اینجا واحد است
روی سینه باشی یا پایین پا یعنی حسین
شان نوکر کلفتش بالاتر از صد پادشاه
شاه عالم بود و گیر افتاد بین قتلگاه
شد پناه هر دوعالم زینبش بی سر پناه
شاه بی انگشتر کربوبلا یعنی حسین
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
شاکلهی اِنَّما ، قابِ دعا زینب است
گنج نهان جهان ، سِرِّ خدا زینب است
اُسوهی ایوبها ، وقت بلا زینب است
بر لب ما بهترین ، زمزمه "یا زینب" است
ما همگی نوکریم ، سرور ما زینب است
دُرِّ گرانسنگ حِلم ، بین صدف دیده شد
در دل دریای صبر ، موج شعف دیده شد
دفتر خِلقت نوشت: لوح شرف دیده شد
پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد
زائر هر روزِ آن ، شخصِ اَبازینب است
از برکات علی ، هیچ فقیری نماند
پای همین سفره ها ، فاطمه ما را کشاند
دست گدا را گرفت ، پیش حسنجان رساند
سائل این خانه را ، نزد حسینش نشاند
کارِ پذیرایی از ، این همه با زینب است
محور عرش است او ، اهل جنان شاهدند
ساحت صبر است او ، مُلک و مکان شاهدند
راوی فتح است او ، نُطق و بیان شاهدند
مادر اشک است او ، گریهکنان شاهدند
اهل بکا واقفند ، اُمِّ بُکا زینب است
مایه ی آرامشش ، بوده صدای حسین
سایه ی امنیتش ، بوده عبای حسین
زندگیاش وقف شد ، وقف برای حسین
هرچه که در چَنته داشت ، کرد فدای حسین
قُلّه ی ایثار گفت: کوهِ وفا زینب است
واژه ی مظلوم را ، اول غربت نوشت
هرچه بلا دیده بود ، وقت اسارت..، نوشت
قصهی اندوه را ، با چه شهامت نوشت
با قلم گریه اش ، شعر مصیبت نوشت
روضهی منظوم در ، کرببلا زینب است
اهل و عیال حسین ، در دل آزار بود
کوفه و شامات بود ، کوچه و بازار بود
در دل نامحرمان ، کارِ حرم زار بود
تا خودِ بزم یزید..، شمر جلودار بود
همسفر خولی و ، حرمله ها ، زینب است
در وسط بزم کُفر ، ساحت ایمان شکست
حرف کنیزی که شد ، قلب یتیمان شکست
با لگد خیزران ، حُرمت قرآن شکست
ضربه چنان سخت بود ، آن همه دندان ..،شکست
دغدغهی قاریِ تشتِ طلا..،زینب است
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#اولاد_حضرت_زینب
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد
در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم
در خلوت خیال خودم، اشک ریختم
اما به هیچ رو، مژهای تر نداشتم
اینقدر بیوفایی و، اینقدر بیکسی
در نیمروز واقعه، باور نداشتم
دریای بیکرانِ شهادت، که موج زد
من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم...
تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند
چشم از جمال روشنشان برنداشتم
ای باغبان عاطفه! از من قبول کن
غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم
سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل
شرمندهام که هدیۀ دیگر نداشتم!
تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر
از زانوی مشاهده، سر برنداشتم...
در سایهسار خیمه، نشستم پس از وداع
تاب نگاههای برادر نداشتم
پرواز تا حضور برادر، محال بود
میسوختم ز هجر، ولی پر نداشتم
چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است
شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است
#محمدجواد_غفورزاده
@raziolhossein
#اولاد_حضرت_زینب
#رباعی
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
میبخشی اگر کم است اما بپذیر
این هم دو پسر تمام داراییِ من
#ص_سادات_موسوی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح
#رباعی
زینب که على با جلوات دگرىست
زهراى بتول در حیات دگرىست
از عشق حسین و فیض همصحبتیاش
او نیز سفینةالنّجات دگرىست
مرحوم #سیدرضا_موید
@raziolhossein
#حضرت_حر
پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم
سراپا حیرتم! از خویش میپرسم چرا بستم؟
عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن
خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم..
خدا میخواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم
سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم
جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر
که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم
فرات اشک میجوشد ز چشم سر به زیر من
که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم
اگر فرمان دهی، حُرّ پیشمرگ اصغرت گردد
کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم
دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من
که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان
رواست چشم جهان تا ابد شود گریان
چرا که گریه کند روز و شب امام زمان
(روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان)
نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت
نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت
نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت
(نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت)
هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید
صدای هلهله از شش جهت برون گردید
زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید
(هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید)
ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد
شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد
ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد
(بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد)
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
ای در غم تو ارض و سما خون گریسته
ماهی در آب و وحش به هامون گریسته
وی روز و شب به یاد لبت چشم روزگار
نیل و فرات و دجله و جیحون گریسته
از تابشِ سرت به سنان، چشم آفتاب
اشک شفق به دامن گردون گریسته
در آسمان ز دود خِیامِ عفاف تو
چشم مسیح، اشکِ جگرگون گریسته
با درد اشتیاق تو در وادی جنون
لیلی بهانه کرده و مجنون گریسته
تنها نه چشم دوست به حال تو اشکبار
خنجر به دست قاتل تو خون گریسته
آدم پیِ عزای تو در روضهی بهشت
خرگاه درد و غم زده بیرون گریسته
گر از ازل تورا سرِ این داستان نبود
اندر جهان ز آدم و حوا نشان نبود
#نیر_تبریزی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
شنیدم از لب باد صبا حسین حسین
نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین
محرم آمده و گوش جان که بسپاری
شنیده میشود از هرکجا حسین حسین
محرم آمده قد قامت العزا بشنو
بخوان به مأذنه حَیّ علیٰ حسین حسین
کتیبه سینهزن و باد نوحهخوان شده است
صدای زمزمۀ بادها حسین حسین
ز عرش پیرهنی خونچکان شد آویزان
چکیده در همه عرش خدا حسین حسین
ملک نشانی خون خدا گرفت ز خاک
صدا بلند شد از کربلا: حسین! حسین!..
عجب غمیست به نامش، هرآنکه گفت بسوخت
که کرده یکسره آتش به پا حسین حسین
گذشت عمر به زیر کتیبههای غمش
هزار شکر شدم پیر با حسین حسین
لبم به ذکر دگر وا نمیشود چه کنم؟
شدهست با لب من آشنا حسین حسین
ز لطف اوست کز او نام میبرم، ور نه
من خراب کجا و کجا حسین حسین؟
گریست دیدهٔ ناپاک من هم از داغش
از آنکه زنده کند مرده را حسین حسین
خوشا به بزم عزایش که یکصدا گویند
از ابتدا همه تا انتها حسین حسین
#محمود_حبیبی_کسبی
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
خورده ترک لب ها ولی آب آورش نیست
نائی برای گریه در چشم ترش نیست
شیب الخضیب افتاده روی خاک گودال
ای کاش میمردم برایش مادرش نیست
تکیه زده بی کس به شمشیری شکسته
حتی عصای پیری او اکبرش نیست
پس آخرین سربازش عبدالله آمد
دیگر نباید گفت شاهم لشگرش نیست
هی زخم ها را می شمرد و گریه میکرد
اینقدر زخم و یک بدن در باورش نیست
دست از سرش بردار دیگر جای سالم
حتی به قدر یک نگین در پیکرش نیست
پس دست شست از هر دو دست اش پای عشق اش
نائی برای ناله ای در حنجرش نیست
سر داد تا گردد نصیب اش سربلندی
قبل از عمو دید عمه عبدالله سرش نیست
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله
یتیمی، خردسالی، بیگناهی
در آغوش عمو یک شعله آهی
حسن میخواست در گودال باشد
تو سهم مجتبی در قتلگاهی
#سید_میلاد_حسنی
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله
وقتی که از حال عمویش با خبر شد
آتش وجودش را گرفت و شعله ور شد
از دستهای عمه دست خود کشید و
فریاد زد: عمه دگر وقت سفر شد
آمد میان گودی گودال و با دست
جان عموی نیمه جانش را سپر شد
تیزی تیغ حرمله بر او اثر کرد
دستش برید و طفلکی بیبال و پر شد
با دست آویزان شده بر پوست میگفت:
حالا زمان دیدن روی پدر شد
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
قرار نیست که من روی تل نظاره کنم
برای حفظ تو باید که فکر چاره کنم
قرار نیست بمانم کنار عمه و بعد
نظر به پیکرت ای جسم پاره پاره کنم
قرار نیست ببینم که پایمال شدی
و من به زیر سم اسبها اشاره کنم
قرار نیست ببینم هجوم دشمن را
نظر به غارت خلخال و گوشواره کنم
مگر چه چیز من از طفل کوچک تو کم است
قرار نیست حسادت به شیرخواره کنم
قرار نیست که بعد از علی اصغر تو
نظر به سوختن چوب گاهواره کنم
قرار نیست که فردا به گودی مقتل
به مصحف بدن پاکت استخاره کنم
خدا گواه که از تو جدا نخواهم شد
قرار نیست که از روی تل نظاره کنم
#سیدمحمدحسین_حسینی(زخم حسینی)
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله
#محاوره
صدای گریهی عمه هام میاد
دیگه کمتر اینجا خوشحالی کنید
انقدر زدید، پر از زخمِ تنش
بسه! دورِ عمومو خالی کنید
با همین قدِ کوچیکم، بخدا
توی قلگاه سپر میشم براش
دست من جدا شده، فداسرش
اومدم تا که جونم بشه فداش
الهی چشماشو وا کنه به روم
کاممو شیرین تر از عسل کنه
منکه دست ندارمو نمیتونم
کاش عمو حسین منو بغل کنه
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
من اشک روان بر رخ این اهل خیامم
بگذار بیفتم سر دامان امامم
بر خال لب دوست گرفتارترینم
مانند کبوتر پی این دانه و داممم
در خیمه بمانم شب اول چو هلالم
بر دامن خورشید روم ماه تمام
برخاسته سردار جمل از جگر من
لا حول ولا قوه الا به قیامم
از نعره من میسره تا میمنه پاشید
شد جلوه ای از حیدر کرار کلامم
هم فاطمه ام هم علی ام هم حسنم من
حیران شده آیینه نداند که کدامم
در رکعت آخر نکند فاصله افتد
هنگام تشهد شده و وقت سلامم
دستش همه عمر نوازشگر من بود
دستم سپرش گر نشود باد حرامم
من حاضرم این زلف مرا دست بگیرند
دستی نرسد بر سر گیسوی امامم
من روزه ام ای پست مزن سنگ لبش را
بگذار شود این رطب افطار صیامم
از فاطمه آموختم اینگونه بجنگم
بازو عوض تیغ کشیدم ز نیامم
حالا که در آغوش عمویم بزنیدم
در خلوت خاصم خبری نیست زعامم
هر موی تنم داده اذان حی علی العشق
بر تیر سه شعبه برسانید پیامم
بر دامنش آویخته دستم چه شکوهی
جبریل برد رشک بر این شان و مقامم
ای تیر بچرخان لب من را به لب یار
تا این دم آخر شود ایامم به کامم
با تیغ و سه شعبه پس از آن سم ستوران
هرگونه بخواهند شهید تو مدامم
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن
بارگاهی که شده عرش خدا کَفشکَنش
لشکری پای نهادند به روی بدنش
این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟!
یا روی خاک، به لب آمده جان حسنش
یک نفر درصدد غارت عمامهی او
یک نفر آمده تاکه ببرد پیرهنش
دورتادورِ حرم دست حرامیها بود
وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش
رجز شیر جمل نعرهی مستانهی اوست
یاحسن بود که میریخت ز کنج دهنش
آمد و داشت به لب آیهی "فَاخْلَعْ نَعْلَيْك"
گفت سیناست همین سینهی غرق محنش
بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو
بود با شمر درآن مهلکه روی سخنش
به ادب نافهگشایی کن ازآن زلفِ سیاه
*جای دلهای عزیز است به هم بر مَزَنَش*
ساربانا سر من سهم تو اما عوضش
دست بردار از انگشت و عقیق یمنش
بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو
که میان دل خود داشت غم یاسمنش
*یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش*
وای از بال و پرش، رفت به غارت با تیغ
وای از حنجرهاش، حرمله شد راهزنش
وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله
لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش
*حافظ
#محسن_حنیفی
@raziolhossein
.
عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست
شب زیارت مخصوص سیدالشهداست
🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷
وعلی الارواح التی حلت بفنائک
علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل
والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلی علی ابن الحسین
وعلی اولادالحسین
وعلی اصحاب الحسین
لبیک یاحسین
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان
ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات
.
#امام_حسین_مناجات
دوباره مرغ دلم میل کربلا دارد
همان حریم که یک بام و دو هوا دارد
یکی هوای اباالفضل یکی هوای حسین
چه با صفاست هوایی که کربلا دارد
حسین کرببلای تو کعبه عشق است
اگرچه مروه ندارد ولی صفا دارد
تویی تو قبله کعبه که کعبه در غم تو
تمام عمر به بر جامه عزا دارد
ز زائران تو و حاجیان در عرفات
خدا به زائر تو اول اعتنا دارد
((بهشت با همه سرسبزی و طراوت و حسن))
صفای کرببلای تو را کجا دارد
بهشت با همه وسعت بهای خون تو نیست
بهای خون ترا ذات کبریا دارد
ز بسکه محترم است زائر تو و حرمت
ز پر و بال ملک فرش زیر پا دارد
به افتخار غلام سیاه ترک تو حق
اگر که بگذرد از جرم خلق جا دارد
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
زجای خیز یتیم برادرم قاسم
مگر نمیشنوی ضجهی حرم قاسم؟
همینکه جسم تو دیدم به زیر سم ستور
گهی به سینه زدم گاه بر سرم قاسم
تو پاره پاره شدی مثل پارهی جگرم
تو قطعه قطعه شدی مثل اکبرم قاسم
خجالتم نده اینقدر ای یتیم حسن
مکش تو پا به زمین ای کبوترم قاسم
چگونه جسم تو را سمت خیمه ها ببرم؟
نشسته چشم به راه تو دخترم قاسم
چگونه جمع کنم این حروف قرآن را؟
که ریخته به زمین در برابرم قاسم
از اینکه گیسوی داماد را بهم زده اند
خبر برای عروست نمی برم قاسم
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
تا لالهگون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زادهی حسنم بیشتر زدند
این ضربهها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی وبر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب میشِکَنم بیشتر زدند
میخواستند از نظر عمق زخمها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی در آوردند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک میکِشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدند
#عباس_احمدی
@raziolhossein
#امام_حسن_علیه_السلام
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
سپرده ام غزلم را به اختیار حسن
پریده مرغ دلم باز در مدار حسن
زبان چگونه بگوید فضائل او را
چگونه وصف شود حُسن بیشمار حسن؟!
کریم اگر که تو باشی؛همه گدا هستیم
خدا گذاشت کرم را در انحصار حسن
و همنشینیِ او با جزامیان یعنی
که خار ها همه گل میشود کنار حسن
کمانِ ابرو و تیغِ نگاه او کافیست
که بین معرکه هر کس شود شکار حسن
فدای همت مردانه اش که افتاده
جمل به زیر قدم های استوار حسن
برای مصلحت دین سکوت کرد و نشست
زمان صلح مشخص شد اقتدار حسن
دوباره زنده شد انگار مجتبی وقتی
که آمدند به میدان دو یادگار حسن
دو بال لشکر او قاسم اند و عبدالله
به معرکه دو لب تیغ ذوالفقار حسن
پسر به زیر لب "احلی من العسل"میگفت
به قلب معرکه میرفت با شعار حسن
که ناگهان همه ی دشت از حسن پر شد
هجا هجا شد فرزند نامدار حسن
روایت است به محشر نمیشود غمگین
هر آنکسی که به دنیاست سوگوار حسن
و بر صراط، قدمهای او نمیلرزد
کسی که رفته به پابوسی مزار حسن
#عباس_جواهری_رفیع
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
شاخِ شمشاد حسن از دور تا معلوم شد
قامتش زخمیِ تیرِ چشمهای شوم شد
تا بماند سنگباران گشتنش در یادها
نُقل پاشیدن سرِ دامادها مرسوّم شد
قد او کوتاه اما نیزه کوتاهی نکرد
که بلند از این مصیبت ناله ی معصوم شد
نامه اش وقتی به دست نعل مرکب ها رسید
پیکرش از پشت و رو هم مُهر شد هم موم شد
درمیان هلهله کوفه حنابندان گرفت
بند بندش واشد و رنگ حنا معلوم شد
رنجِ قدّی که به زیر سم مرکبها کشید
باعث رنجیدن هر چارده معصوم شد
بین حرفش لشگر دشمن دویده بود که
ناله ی "من را عمو دریاب" نامفهوم شد
لحظه ی آخر در آغوش عمویش جان سپرد
آن که یک عمری از آغوش پدر محروم شد
داغ او در کربلا داغ حسن را زنده کرد
در مدینه باز انگاری حسن مسموم شد
از همان روزی که زهرا ناله زد فضه بیا
کشتن معصوم زیر دست و پا مرسوّم شد
صورتش وقت به میدان رفتنش معلوم بود
وقت برگشتن به دارالحرب نامعلوم شد
پیکرش آورده شد خیمه کنار پیکری
که به سختی تکه تکه در عبا منظوم شد
رفتنش از خیمه داغی روی داغ اکبر است
نوعروسش با غمی نو به عزا محکوم شد
کربلا جشن عروسی، شام هم ماه عسل
قِصّه زیر سُم شروع و روی نی مختوم شد
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
کجا داماد دیدی عازم میدان خون باشد
به روی کاکل و دستش حنابندان خون باشد
چراغ ریسه اش از برق شمشیر عدو باشد
عسل در کام داماد و شهادت آرزو باشد
چه دامادی ، چه دامادی هوای بزم دارد ؟نه
به قربانگاه راهی شد لباس رزم دارد ؟ نه
رجز میخواند و در خیمه ماتم میشود بر پا
صدای مجتبی از حلق قاسم میشود پیدا
علیلان جمل با کینه اینجا سر در آوردند
به بغض مجتبی شمشیر را بالاتر آوردند
به زحمت لحظهای از گرگها خود را رها کرده
عمو را با دهان غرق در خونش صدا کرده
از این یوسف در این میدان نمانده پیرهن حتی
ندارد قدر بوسه جای سالم در بدن حتی
چه تفسیری !چو تابوت پدر شد پیکرش پر تیر
چه تعبیری! پذیرای تنش شد نیزه و شمشیر
شما ای کوفیان ! وحشتی ترین اقوام انسانید
اگر جان در بدن دارد بر او مرکب نتازانید
#س_کرمانی
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
روی زَمین، زِ بَس که شُده جا به جا تَنَت!
پاشیده شُد، به وُسعَتِ کرب و بلا تَنَت!
بوی گُلاب می رِسَد، اَمّا تو نیستی!
پَرپَر شُده، عزیزِ دِلِ من، کُجا تَنَت؟
بیرون کشیدم از وَسَطِ مَعرِکه، تو را
دیدم که قِطعه قِطعه شُده زیرِ پا، تَنَت!
هم سَطح با زَمین شُده ای، لاله ی حَسَن
کوبیده شُد، به زیرِ سُمِ اَسبها تَنَت!
بَندِ مَفاصِلت، چه شُد، از هم گُسیخته!؟
این نَعل های داغ، چه کَردَه ست با تَنَت!؟
از سینه ی شِکسته و پَهلوت روشن اَست
خورده هِزار نِیزه، وَلی بی هَوا... تَنَت!
این جِسم را رِساندنِ تا خِیمه مُشکِل اَست
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#حضرت_قاسم_شهادت
وقتی زمان جنگ تو در کارزار شد..
دیدم خود حسن روی مرکب سوار شد
گفتی که قاسمم نفس کوفیان برید..
از ترس بین قافله داد و هوار شد!
خود و زره نیاز نداری تو حیدری
مبهوت رزم حیدری ات ذوالفقار شد
انگار ناقه ی زن ملعونه پی شد و
انگار مجتبای جمل آشکار شد
از میمنه به میسره کولاک کرده ای
هر مدعی مقابلت آمد شکار شد
با یک اشاره پوزه ی ازرق به خاک خورد
با یک جرقه کار بقیه فرار شد
عباس کیف کرد چه مردانه میزدی
لشکر مقابل غضبت تارو مار شد
من چهارقل برای تو خواندم عزیز من
دورت شلوغ شد جگرم پرشرار شد !
وقتی که دوره شد بدنت بین اسبها..
صحرا مقابل نظرم پر غبار شد
تحت الهنک ز روی تو افتاد وای من
چشمان شور آمد و کار تو زار شد
زیبای خانواده ی من گونه ات شکست
کعبه میان قوم زنا سنگسار شد
میخواستم که حجله ببندم برای تو
با سُمّ اسب سینه ی تو همجوار شد
داماد کربلا چه حنایی به مو زدی
با خون عروسی ات چقدر ناگوار شد
با بند بند وا شده از هم تکان نخور
تو دست و پا زدی و عمو بی قرار شد
یکبار تو به زور نفس میکشی ولی
شرمندگی من ز غمت بی شمار شد
فکری به حال تازه عروست نمیکنی؟!
افتادی و بدون تو بی سایه سار شد
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
. بسمالله الرحمن الرحیم
هذا_یوم_الجمعه
و هو یومک المتوقع فیه ظهورک
دعای سلامتی حضرت فراموش نشود
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّك الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن
ِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ
السَّاعَة وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ
اَرْضَكَ طَوْعاً ًوَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
۵صلوات به حضرت زهرا و حضرت خدیجه
هدیه بفرمایید
🌷اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم 🌷
🌴اللهمعجللولیکالفرج🌴
#امام_زمان_محرم
حس میکنم زمین و زمان گریه میکند
با گریهات تمام جهان گریه میکند
حی علی الحسین، جهان عازم غم است
هفت آسمان به وقت اذان گریه میکند
هر چند غایبی، همه در محضر توایم
با تو تمام هستیمان گریه میکند
خشکش زده ست از غم لبهای جد تو
آب فرات بی جریان گریه میکند
انگار خون تازه تری بعد سالها
از زخم جای تیر و سنان گریه میکند
ای موج، بیقرار که هستی؟ گمان کنم
زینب هنوز هم نگران گریه میکند
#علی_گلی_حسین_آبادی
@raziolhossein