eitaa logo
روزنه
6.3هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.2هزار ویدیو
260 فایل
دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر ارتباط با ادمین @M_shahidani
مشاهده در ایتا
دانلود
در این شب عزیز، امام و شهیدان را فراموش نخواهیم کرد. @rozaneebefarda
پیام تسلیت فرمانده معظم کل قوا درپی شهادت جمعی از پرسنل نیروی دریایی ارتش @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم امیر سرلشکر موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران حادثه‌ی دردناک شناور کنارک که به شهادت جمعی از دریادلان نیروی دریائی ارتش انجامیده برای اینجانب بسیار تلخ و تاسف آور است. گرچه کارکنان زحمتکش که در هنگام خدمتی دشوار و با افتخار جان باخته‌اند از پاداش و ثواب الهی برخوردارند ان‌شاءالله، ولی غم از دست دادن عزیزان برای خانواده‌های آنان و خسارت فقدان جوانان صمیمیِ پرتلاش برای نیرو بسی بزرگ و سنگین است. این‌جانب به آن خانواده‌های داغدار تسلیت عرض میکنم و صبر و تسلای آنان و شفای آسیب‌دیدگان را از خداوند مسألت مینمایم و از مسئولان ذیربط میخواهم که ابعاد این حادثه را به درستی روشن کرده، ضمن شناسائی مقصران احتمالی، تدابیر لازم برای عدم تکرار چنین پیشامدهای خسارتبار و تلخ را اتخاذ نمایند. سید علی خامنه‌ای ۲۳ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ @rozaneebefarda
نقد سیدمحمود خسروشاهی بر کتاب پراشکال جعفریان باید هادی را شناخت؛ سپس به نگارش هادی نامه اقدام کرد!! [صفحه 1 از 2] 💥بسیار_مهم @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 بسم الله الرحمن الرحیم چنان خشک سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق غم خشکسالی فروکش کرده و غم بیماری فراگیر شده است. در این ماههای پر ملال، والد معظم آیت الله خسروشاهی نیز رخ در نقاب خاک کشید. در این مدت، بسیاری از عزیزان و فرهیختگان همت کردند و جنبه ای از شخصیت ایشان را به تصویر کشیدند. در این میان کتابی به بهانه ی ارج نهادن به مقام مرحوم والد منتشر شد. این اثر "هادی نامه" نام داشت و آقای رسول جعفریان آن را گردآوری کرده بود. از زحمتشان سپاس گزارم، اما این مجموعه را چندان در راستای دغدغه ها و تاملات مرحوم والد نمی بینم. ابتدا می باید استاد را شناخت و بعد ... ◀️ این کتاب پر حجم که بیش از هزار صفحه است و تصویری از آیت الله خسروشاهی بر جلد آن نقش بسته است، مخاطب را مجاب می کند که با خرید آن ، می تواند به زوایای پیدا و پنهان شخصیت ایشان واقف شود. مبلغ 150 هزار تومان را هزینه می کند و به امید شناخت بیشتر، کتاب را به مطالعه می گیرد. غافل از اینکه این اثر به اندازه ی کتابچه ای هم در خصوص استاد خسروشاهی به سخن نپرداخته است. شاید بتوان جفایی که در حق خریدار این کتاب می شود را در ذیل حکمی شرعی در آورد و یکی از احکام فقهی را بر چنین عملی مترتب دانست. اینچنین هم اگر نباشد اما این را می دانیم که این خلاف اخلاق است. این هم از معایب تحقیق در سرزمین ماست که کمیت را ملاک و معیاری برای برتری می دانیم و پای کیفیت را چندان به میان نمی آوریم. وقتی که این کتاب پر حجم منتشر شد، برخی به همین کمیت بالای آن توجه دادند و آن را ملاکی برای برتری قلمداد کردند. گفته شده که پیش از چهلم آیت الله خسروشاهی کتاب در این حجم بسیار منتشر شده است. از همین رو حضرت آقای جعفریان را مورد تکریم قرار دادند. اما این حجم بالا اگر نکته ی حسنه ای هم باشد، مرحوم والد ابدا به آن توجهی نداشت. اینگونه تلاشها را کشکول می دانست. به دفعات شاهد بودم که ایشان برای انتشار یک متن مختصر پانزده تا بیست بار آن را مورد ویرایش و بازبینی مکرر قرار می داد. بارها از ایشان شنیدم و به عینه می دیدم که کارهای با حجم بالا را تورقی می کردند و به کناری می گذاشتند. همیشه به این نکته اشاره می کردند که در بسیاری موارد ، کیفیت فدای کمیت شده است. ◀️ اما اینک اثری به بهانه ارج گذاری ایشان !! منتشر می شود که صرفا به حجم عظیم آن تاکید شده و به مدت کوتاه بیست روزه ی آن توجه می شود. این موعدهای بیست روزه و چهل روزه بعضا یاد آور وعده های صد روزه است!! وعده ی آب است اما جز سرابی به ارمغان نمی آورد. به این نکته، نیک واقفم که ارج نامه و یادنامه ها به همراه مقالات بسیار و پژوهشگران فعالی تهیه می شود. این رویّه ی مقبول و مرسومی است. ◀️اما در نظر بگیرید مجموعه هایی را که استاد دکتر مهدی محقق و سپس جناب دکتر بلخاری در انجمن آثار و مفاخر ایران منتشر کرده و می‌کنند. نه حتی این نهادهای برگزیده که حتی محققین کوشای دیگری را در نظر بگیرید که چگونه به معرفی فرهیختگان این دیار می پردازند. از آن جمله است آقای علی دهباشی. مجموعه های بخارا که به همت ایشان منتشر می‌شود هر کدام به تنهایی برای شناخت یکی از فرهیختگان کفایت می کند و هر کدام برای ثبت در تاریخ فرهنگی ایران بسنده است. در عرصه ی روحانیت و علما نیز آثاری که حضرت استاد رضا مختاری در موسسه کتابشناسی شیعه و استاد ناصرالدین انصاری قمی یا جناب حاج آقا محمد تقی انصاریان از بزرگان عرصه نشر معارف اهلبیت علیهم السلام به انتشار می رسانند، می تواند نمونه و الگویی نیک در معرفی شخصیتهای فرهیخته قلمداد شود. اما وقتی که ملاک سرعت و کمیت بالا و افزون بود، پشت پا به اصول و اسلوب تحقیق زده می شود و بعضا آثاری کم مایه منتشر می گردد و هادی نامه نیز از این کم مایگی رنج می برد ، واقعیتی که در تنظیم و چینش مطالب می توان این را به خوبی دریافت. @rozaneebefarda ادامه 👇
نقد سیدمحمود خسروشاهی بر کتاب پراشکال جعفریان ◀️ کتابی که در ارج و منزلت مرحوم والد نگاشته شده با مقاله ای انتقادی از آیت الله آغاز می شود. آیت الله استادی متنی را در نقد کتاب "خاندان علم و تقوا، فقاهت و سیاست" نوشته و در آن به برخی ایرادهای ویرایشی و ارجاع دهی پرداخته اند. البته تاریخ نگارش این مقاله را نمی دانم اما انتظار از آیت الله استادی بیش از این بود. باید اشاره کنم که اندک زمانی بعد از چاپ کتاب در سال 1395 شمسی و به سفارش والد رحمت الله علیه نسخه ای را خدمت حضرت آقای استادی حفظه الله ارسال داشتیم. حال چه شد که ایشان پس از سه سال از زمان چاپ و توزیع کتاب، به این ایرادهای ویرایشی نه چندان مهم دست یافته و بدان تمسک می کنند؟ انتظار این بود که اگر نکته ای نیز داشتند در این مدت با مرحوم والد در میان می گذاشتند تا پاسخ ایشان را هم دریافت کنند نه این که بعد از رحلت والد ... در ثانی در کتابی که به بهانه ی ارج نامه ی آیت الله خسروشاهی چاپ شده است، چنین متنی چرا می باید در سر فصل کتاب قرار گیرد؟ این غفلت گردآورنده ی اثر را می رساند. ◀️ آقای جعفریان، مجموعه ای از پژوهشگران را برای انتشار این ارج نامه به همکاری طلبیده اند. برخی از محققین حاضر در این مجموعه، کمتر شناختی از مرحوم استاد خسروشاهی دارند. کمتر به مرام ایشان واقفند. این را می توان با مطالعه بعضی مقالات این مجموعه دریافت. البته وقتی که ملاک و معیار جمع آوری مطالب، مدت زمان چهل روزه باشد، انتظاری بیش از این هم نمی رود. الغرض این نحوه مواجهه را تکریم استاد خسروشاهی نمی دانیم. به قول یکی از فضلای حوزه علمیه این ارج نامه بود یا نقص نامه ⁉️ ◀️ و شگفت و تاسف آور اینکه استاد مهدوی راد هم در این میان ترجیح داده اند که وظیفه ی تحقیق در آثار مرحوم والد را به محققین تبریزی محول کنند و آنها را به چاپ یادنامه تشویق کنند. نمی دانم از چه زمانی مرسوم شده که بر اساس محل تولد محققین، اولویت بندی صورت می پذیرد؟!! کسی که کمترین آشنایی با شخصیت بین المللی مرحوم والد داشته باشد و حتی برخی آثار ایشان را خوانده باشد به خوبی در می یابد که ایشان نه نگاهی قومی را می پسندیدند، نه رویکردی ناسیونالیستی؛ نه نگاهی صرفاً وطن پرستانه و نه حتی نگاههای جناحی در کارنامه ی ایشان برجا مانده است. نه تفاوت بین حوزوی و غیر حوزوی را باور داشتند و نه حتی فقط بر اساس مذهب شیعه به قضاوت می پرداختند. این امور کمتر جایگاهی در نظر مرحوم پدرم داشت. ◀️ایشان کسی بود که از بیست سالگی با شخصیتهای جهان اسلام مکاتبه و رابطه ای دیرین با اکثر سران حرکتهای اسلامی داشت. با افرادی مراوده داشت که شاید بعضی از دوستان وزارت خارجه نیز هنوز نام و نسبشان را نشنیده باشند.!! ایشان کسی بود که از سالها قبل از انقلاب به عنوان یک شخصیت بین المللی مطرح بود. رابطه ی ایشان با الازهر مصر را کمتر شخصیت ایرانی داشته است. ایشان کسی بود که امضایش پای دهها بیانیه علمای بلاد اسلامی در دفاع از حق مسلمانان و آزادی فلسطین و... بوده اما هیچگاه حاضر نشد که نامش در دسته بندیهای موهوم قرار بگیرد. ◀️حال پس از رحلت ایشان بیاییم و نگاهی صرفا قومی را ترویج دهیم و از محققان تبریزی بخواهیم تا قدر همشهری!! خود را بدانند و قدمی در معرفی ایشان بردارند؟ این سخن نشان از عدم اطلاع دقیق نسبت به سیره ی مرحوم والد دارد و متاسفانه این عدم شناخت، در هادی نامه ! نیز رخ نمایی می کند. برخی مقالات این مجموعه، گویی مدح شبیه به ذم را تداعی می کند. در برخی خاطره گوییها از مرحوم خسروشاهی، رعایت انصاف نشده و بعضا از سر غفلت از مرام آن مرحوم سخنی گفته شده است. به عنوان نمونه ای کوچک، در ذکر خاطره ای گفته شده که آیت الله خسروشاهی به دلیل کدورتی که با بیت امام خمینی داشت به تشییع جنازه حاج سید احمد خمینی نرفت. این سخن، از عدم آشنایی کافی با منش مرحوم والد حکایت می کند چرا که ایشان در کمتر مجلس تشییعی حضور می‌یافتند و عدم حضورشان قاعده بود و نه استثناء. ◀️ بنای بنده بر اتلاف وقت خود و سایر عزیزان نبوده و نیست. اما بر خود فریضه می دانم که هر کجا بزرگوارانی خواسته یا ناخواسته به تحریف یا تقلیل شخصیت ایشان و یا مصادره به نفع جریان و گروهی خاص بپردازند، پاسخی را بر اساس مسلک و مشی ایشان عنوان کنم. ممکن است که در این میان، برخی رنجیده خاطر شوند و یا دلی مکدر شود، اما این رنجش را بر تحریف واقعیت ترجیح می دهم. این مرامی است که در تمام 25 سالی که توفیق خدمت به ایشان در مرکز را داشته ام، دیده ام و به آن پایبند خواهم بود . البته در این مدت سخنان غیر دقیق دیگری نیز به ایشان منتسب شده که در وقت مناسب و توسط مرکز پاسخ داده خواهد شد. شرح این هجران و این خون جگر این زمان بگذار تا وقت دگر مرکز بررسی های اسلامی قم سید محمود خسروشاهی 23اردیبهشت 1399
روزنه
نقد سیدمحمود خسروشاهی بر کتاب پراشکال #هادی_نامه جعفریان ◀️ کتابی که در ارج و منزلت مرحوم والد نگاش
یا ؛ مسئله این است! 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 انتشار کتاب هادی نامه در آستانه چهلمین روز درگذشت جناب استاد خسروشاهی، از نظر سرعت عمل، اقدام قابل تقدیری بود اما.... محتوای کتاب که با هدایت شخص آقای گردآوری شده، از جهات متعدد قابل خدشه و نقد علمی است. انشاءالله به زودی نقد مستند و تفصیلی تحریریه تاریخ روزنه بر محتوای این کتاب منتشر خواهد شد اما در این یادداشت کوتاه، اجمالا قابل عرض آنکه: اولا بخش معظم از محتوای کتاب کاملا بی ربط به جناب استاد خسروشاهی و مصداق بارز است که البته متاسفانه جناب جعفریان ید طولایی در این باب دارند و در پیشینه و کارنامه ایشان به وفور آثاری با عناوین متکثر و محتوای تکراری را شاهدیم که خود موضوع مقالات مجزاست(صد البته این نقیصه، نافی زحمات و ابتکارات و تولیدات علمی ایشان نیست) ثانیا اغلاط و تحریفات تاریخی در این اثر کم نیست و وجود چنین تحریفاتی در ارج نامه استاد منصف، متتبع و مدققی چون مرحوم خسروشاهی، بی مهری و بی انصافی به تاریخ معاصر و به شخص مرحوم خسروشاهی است. ضمن آنکه از جهت نیز بسیار خسارت بار است. ثالثا این اثر از یک پی رنگ تاریخی نامرئی برخوردار است که گاه نشانه های آن آشکار شده است. و آن اینکه، در موارد متعدد به تجلیل و تمجید از و جریان پرداخته و در حقیقت نوعی عقده گشایی تاریخی علیه جریان انقلاب اسلامی محسوب می شود که مستندات آن در حال تجمیع و در قالب مقاله ای مفصل ارائه خواهد شد. از همین رو این اثر بیش از آن که هادی نامه باشد، شریعتمدارنامه است! رابعا هادی نامه در واقع از شبکه مرتبطین با جعفریان رونمایی کرده(جز موارد معدود از آقایان مستقل) و از این جهت بسیار واجد اهمیت است. این شبکه در دو دهه گذشته در اتوبان فرهنگ و تاریخ ایران از قم تا تهران و نجف و برخی مراکز اروپائی، فعال بوده، از امکانات جمهوری اسلامی به غایت برخوردار و در عین حال کارنامه قابل دفاعی در پی گیری دیدگاه های امام و رهبری در عرصه تاریخ، سیاست و فرهنگ ندارد که در جای خود قابل نقد و ارزیابی جدی است.(این گزاره البته در مورد همه نویسندگان هادی نامه صدق نمی کند؛ عمومیت دارد اگرچه کلیت ندارد) توجه به این نکته ما را با نوعی تاریخ نگاری جناحی و جریانی مواجه می کند، که معلوم نیست در بازخوانی تاریخ، تا چه میزان به واقعیت ها توجه دارد و تا چه اندازه مسائل جناحی را ردیابی می کند. رسول جعفریان اگرچه در دوران گذشته در میان برخی طیف ها تا حدودی به حریت و استقلال شناخته می شد اما اکنون به واقع باید او را از بازشناسیم. امری که در موضع گیری ها و پروژه های علمی اخیر او واضح است و صدالبته این لقمه بسیار بزرگتر از گلوی خرده جریان اعتدال بود و جا داشت جناب جعفریان تا این پایه خود را قربانی مطامع سیاسی خرده جریان اعتدال نکند، اما چه می توان گفت که فعلا چنین طریقه ای پیش گرفته است. @rozaneebefarda
نقد /بخش نخست مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه 1 از9] 💥اختصاصی @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 کتاب هادی‌نامه با عنوان ارج‌نامه مرحوم سیدهادی خسروشاهی در بهار 1399 منتشر شد.این کتاب توسط آقای رسول جعفریان گردآوری شد. در ضمن این کتاب مقاله‌ای از آقای (وزیر فرهنگ و ارشاد و عضو هیئت امنای ) نیز درج شد و 150 نسخه از آن نیز با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در مجموع 200 شمارگان چاپ شد. یکی از 52 مقاله این مجموعه توسط آقای نوشته شده بود. عنوان مقاله وی «مروری بر رفتار محافل و چهره‌های مذهبی در دهه‌های 30 تا 50» بود. با توجه به جایگاه مرحوم خسروشاهی و هم‌چنین تمرکز گردآورنده بر مسائل تاریخی انتظار می‌رفت یادداشت‌های این مجموعه از طراز علمی لازم برخوردار باشند اما با مشاهده اشتباهات و تحریفات تاریخی یادداشت آقای مهاجری این انگاره مخدوش شد. شروع یادداشت علاوه بر این‌که ضابطه‌های علمی را نداشت؛ بوی تمجید از خود نیز می‌داد.(واقعا تعریف از کتاب‌خوان بودن خود نویسنده و پدرش؛ چه ارتباطی با ارج‌گذاری مقام علمی مرحوم خسروشاهی دارد و چه نسبت منطقی با موضوع مقاله دارد؟) غیر از این اشکال ساختاری و فنی؛ محتوای یادداشت آقای مهاجری نیز خدشه‌های غیرقابل انکاری داشت که بهتر بود آقای به عنوان مسئول و گردآورنده کتاب؛ برای پاسداشت از شخصیت علمی و فرهنگی مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین خسروشاهی این اشکالات را برطرف کرده و مطلبی لااقل در طراز متوسط علمی در کتاب بگنجانند و یا اگر اصرار بر انتشار چنین مطالبی دارند در پاورقی به خطاهای آن اشاره کنند تا ذهن تاریخی مخاطب به این راحتی آلوده نگردد. با وجود این‌که نویسنده یادداشت هم‌اکنون نیز سردبیر سایت شبه دولتی (رسانه نزدیک به و از حامیان دوآتشه دولت) است اما از پیشینه و عملکرد سیاسی وی اطلاعات چندانی در دسترس نیست. البته محمد مهاجری در توییتر نیز فعال است و با هشتگ زدن (مااصولگراها) علاقه دارد خود را اصولگرا نشان بدهد تا تخریب‌های خود به به این طیف را درون‌گروهی نشان دهد که البته این اقدام نخ نما به شدت در حال حاضر دستمایه طنز کاربران و فعالان سیاسی قرار گرفته است. در ادامه به برخی از اشکالات یادداشت محمد مهاجری در هادی‌نامه اشاره خواهیم کرد: 1. تقسیم‌بندی ناقص و همان‌طور که از موضوع این یادداشت برمی‌آید نویسنده قرار بود «مروری بر رفتار محافل و چهره‌های مذهبی در دهه های 30 تا 50» داشته باشد و باید مهم‌ترین چهره‌ها و محافل مذهبی را، لااقل به صورت اجمالی و مختصر، بیان کند. او در یک تقسیم‌بندی؛ جریانات مذهبی را به دو گروه تقسیم می‌کند: «جریانات مذهبی سنتی و جریانات مذهبی روشنفکری». سنتی در فضای حوزه علمیه و فضای تاریخی و جریان‌شناسی و... تعاریف و شاخصه‌های مختلفی دارد و منطق نویسنده و تعریفش از این کلیدواژه مشخص نیست. اما در هر صورت؛ آقای نویسنده این تقسیم‌بندی را ارائه می‌کند و آن را این‌گونه بیان می‌کند: « یک: و اسلامی دو گروه شاخص مذهبی بودند که روحانیت در شکل دهی ساختار فکری آن ها نقش اساسی داشت...[که مشی مسلحانه داشتند و] پایگاه خود را در میان متدینان سنتی ،بازاریان، کسبه و پیشه وران می جستند و شاید تلاش چندانی برای جذب دانشگاهیان به خرج نمی دادند. دو : جریان روشنفکری مذهبی که عمده آن ها را تحصیل کرده‌های دانشگاهی تشکیل می دادند.» این تقسیم‌بندی ناقص و جهت‌دار نمونه‌ای جالب از انواع تحریفات است که در ادامه نسبت به آن توضیحاتی خواهیم داد: 1.1. حذف جریان امام قدس سره الشریف پیامی که این تقسیم‌بندی به مخاطب ارائه می‌دهد این است: الف) جریانات مذهبی که در شکل‌دهی ساختار فکری آن‌ها نقش اساسی داشته اولا اهل کار سیاسی چارچوب‌مند نبوده و دست به اسلحه بودند؛ ثانیا طرفداران‌شان محدود به عوام و کسبه و... بوده است. ب) ارکان و عمده جریان مذهبی اهل فکر و روشنفکر؛ دانشگاهی بودند و نه حوزوی. البته جناب نویسنده لطف نموده و و و... را نیز به همین طیف ملحق کرده است. @rozaneebefarda ادامه 👇
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه 2 از9] امّا سؤال این‌جاست که جناب روزنامه‌نگار چرا مهم‌ترین و تأثیرگذارترین جریان مذهبی سیاسی غیرمسلح را حذف نمود؟ چرا آقای محمد مهاجری هیچ نامی از جریان مذهبی به رهبری قدس سره الشریف نیاورد؟ امام و جریان تابع او (که طیف وسیعی از دانشگاهیان و مردم عادی را شامل می‌شود) یا باید سنتی باشند یا غیرسنتی و به اصطلاحِ ایشان روشنفکر. اما ایشان هیچ نام و نشانی از ایشان نمی‌آورد و این نمونه‌ای آشکار از تحریف به نقیصه است. اما دلیل این کار چیست؟ به طور خلاصه باید گفت که آقای مهاجری نمی‌تواند امام قدس سره الشریف را هم‌عرض شخصیت‌های معلوم‌الحالی مثل و و بیاورد بنابراین خود به خود ایشان ذیل جریانِ به اصطلاح سنتی قرار می‌گیرد. بهترین فرض برای تحریف‌گران تاریخ این است که جریان تابع امام را به عنوان یک جریان تندرو با مشی خشن مسلحانه معرفی کنند و برای این منظور؛ تنها کاری که لازم است این است که جریانات مسلح به عنوان نمادِ جریانات مذهبی انقلابی و متعهد به سنت معرفی شوند و از آن به بعد هرکس که گرایشی به جریانات مذهبی متعهد داشته باشد با برچسب «مسلح و » رانده می‌شود. این حربه پوسیده‌ای است که مدت‌‌ها علیه جریان انقلابی به کار گرفته می‌شود و بارها و بارها پاسخ علمی آن داده شده است. اما به صورت خلاصه باید گفت: اولا مهم‌ترین جریان مذهبی دهه چهل و پنجاه، جریان امام خمینی قدس سره الشریف بود. ثانیا امام خمینی به هیچ عنوان مشی مسلحانه را تأیید نمی‌کردند بلکه قائل به مبارزات سیاسی و غیرمسلحانه برانداز بودند. که البته آقای نویسنده نیز نتوانست این مسئله را بپوشاند و به صورت جزئی؛ صدور فتوای ترور توسط امام را نفی کرد. بنابراین باید گفت که تقسیم‌بندی نویسنده یادداشت ناقص و غیرگویاست. جریان انقلابی امام؛ به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین جریان اجتماعی و سیاسی دهه چهل و پنجاه را نه می‌توان ذیل گروه اول تعریف کرد و هم‌عرض و مؤتلفه دانست؛ نه می‌توان آن را در کنار امثال بازرگان و سحابی گذاشت. 1.2. هم‌طراز قرار دادن شهید مطهری و بازرگان شهید مطهری و بازرگان گرچه در برخی فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی همکاری‌هایی داشتند اما هیچ‌گاه نمی‌توان این دو شخصیت را در یک گروه دانست. شهید مطهری عالمی متعهد و برجسته و دقیق دینی بود که بر اساس تشخیص اجتهادی خود حرکت می‌کرد و کوچک‌ترین التقاط و انحرافی را نمی‌پذیرفت و اگر با مجموعه‌های فرنگی‌مآب ارتباطاتی داشت تنها از سر دل‌سوزی اسلامی و وظیفه تبلیغی و ارشادی بوده است به علاوه ایشان استفاده از پرورش‌یافتگان غرب را تنها با نظارت دقیق و جدی روحانیت جایز می‌دانسته و بدون این نظارت استفاده این شخصیت‌ها دارای مضرات فراوان عنوان نموده بود. در این زمینه به متن زیر توجه کنید: «در حال حاضر خوشبختانه طبقه‌ای به وجود آمده‌اند که از طرفی در فرهنگ جدید غربی پرورش یافته‌اند و از طرف دیگر مطالعات و علایق اسلامی دارند و اسلام را با معیارهای جدید عرضه می‌دارند و طبعا مورد استقبال نسل جوان که بالفطره مسلمانند و از طرف دیگر مجذوب معیارهای غربی می‌باشند، قرار می گیرند. درباره این طبقه که در حال تکثیر و افزایش‌اند، نظریات افراطی و تفریطی ابراز می‌شود و مکرر نظر مرا در این موضوع خواسته‌اند. این بنده لازم می‌دانم نظر خود را درباره این موضوع از نظر روابط حسینیه [ارشاد] با این طبقه ابراز دارم، زیرا این طبقه امروز به صورت یک مسئله اجتماعی درآمده‌اند. من با استفاده از این طبقه موافق مشروطم. در گذشته موسسه حسینیه ارشاد با پیشنهاد و موافقت اینجانب از وجود این طبقه استفاده کرده است. این طبقه می‌توانند حلقه ارتباط فرهنگ غربی و فرهنگ اسلامی واقع شوند ولی مشروط به اینکه برنامه‌هایی که به وسیله این طبقه اجرا می‌شود تحت نظارت و کنترل دقیق افرادی باشد که در فرهنگ اسلامی پرورش یافته‌اند و در علوم اسلامی اعم از تفسیر و فقه و اصول و کلام و فلسفه و ادبیات تخصص یافته‌اند و اگر این نظارت دقیق و جدی صورت نگیرد زیان اینگونه افراد و برنامه‌هایی که اجرا می‌کنند از سودش بسی بیشتر است. » دامنه عملی این مرزبندی دینی با جریان غرب‌زده و به اصطلاح روشنفکر پس از پیروزی و در شورای انقلاب نیز نمود داشت. در بحبوجه تجزیه‌طلبی حزب دموکرات در غرب کشور، مهدی بازرگان در شورای انقلاب طرح تسلیم در برابر خواسته‌های نامشروع تجزیه‌طلب‌ها را کلید می‌زند اما شهید مطهری و شهید بهشتی با تسلیم‌طلبی وی، که از شاخصه‌های سیاسی غرب‌زدگان نیز هست، به شدت برخورد می‌کنند. خاطره سرلشکر رحیم‌صفوی گویای این مطلب است: @rozaneebefarda ادامه 👇
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه3از9] «[بازرگان گفت:]دولت چاره‌ای ندارد جز این‌که در مقابل تسلیم شود و یک نوع خودمختاری به آن‌ها اعطا کند و شرایط‌شان را بپذیرد.در همین جلسه بود که شهید بهشتی و شهید مطهری بلند شده، فریاد می‌کشند:« شما می‌خواهید ما در مقابل نیروهای دموکرات و کمونیست تن به سازش بدهیم؟ نه خیر، چنین نیست و سازش معنا ندارد.عبدالرحمن قاسملو[دبیر کل حزب دموکرات] تا مدتی که زنده بود از اندیشه خام و تجزیه‌طلبانه خود دست نکشید.»(انقلاب اسلامی و گروه‌های تجزیه‌طلب ص۳۸۳-۳۸۴) 2. نسبت مجاهدین خلق با بازرگان و نهضت آزادی روزنامه‌نگار و یادداشت‌نویس مورد نظر در بخشی از مطلب خود می‌نویسد: « برخی منتقدان بازرگان و سحابی معتقدند جریان مجاهدین خلق از درون نهضت آزادی (که بازرگان ، سحابی و آیت الله طالقانی از چهره های اصلی آن بوده اند) زاده شده و با این پیشفرض چنین داوری می کنند که اندیشه های بازرگان و ... انحراف داشته است. در صدد بازرگان و همفکران او نیستم اما صرف این ادعا که عده ای با خواندن آثار او راه انحراف را برگزیده اند، سست و نامعتبر است. همانگونه که منتسب کردن فهم خوارج به قران اعتبار ندارد. اگر به بازرگان و همراهانش انتقاد وارد است، باید آن را در مشی سیاسی آنها جستجو کرد نه در تلاش آنها برای نشر افکار دینی.» در خصوص این چند خط؛ چند نکته می‌توان گفت: 1. ارتباط گروهک تروریستی با از نکات آشکار تاریخ معاصر است و محدود به «برخی منتقدان بازرگان و سحابی» نیست. چه کسی است که نداند و از اعضای نهضت آزادی ایران و از فعالین دانشجویی آن بودند؟‏(سازمان مجاهدین خلق، حسین احمدی روحانی، 1390، ص 25) آیا آقای مهاجری؛ که رندانه انتساب مجاهدین به نهضت آزادی را محدود به منتقدان بازرگان و سحابی می‌کند نمی‌داند که محمد حنیف‌نژاد پس از آمدن به تهران و ورود به دانشگاه با فعالان سیاسی چون مهندس بازرگان، یدالله سحابی، عزت‌الله سحابی، رحیم عطایی و... رابطه داشت؟و پس از دستگیری سران نهضت آزادی در اول بهمن 1341 دستگیر شد؟ ‏(سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ج 1، ص 277) جالب توجه این‌که خود بازرگان هم حنیف‌نژاد را نهضتی می‌داند: «صبح سحابی و مرا برای پرونده‌خوانی به دادگاه بردند... حال و روحیه رفقا خوب است، بحمدالله. پورقبادی آزاد شده است. کجابی را به دادستانی برده‌اند، تعهد و استعفانامه بدهد تا آزاد شود او هم به سرتیپ صدوقی جواب منفی داده‌است. کسانی که مانده‌اند از نهضتی‌ها: ، شیبانی، علی‌بابایی، حکیمی، جعفری، مجابی»‏(یادداشتهای روزانه مهندس مهدی بازرگان، مهدی بازرگان، 1376، ص 78) و هم‌چنین: «روز یازدهم محرم است و ما این چند شب، مختصر مجلس سخنرانی و تذکر و زیارت‌خوانی داشتیم. دو شب مهندس صباغیان صحبت کرد. یک شب ، دو شب شیخ مصطفی رهنما، یک شب دکتر سحابی، سه شب اول هم من.»‏(یادداشتهای روزانه مهندس مهدی بازرگان، مهدی بازرگان، 1376، صص 491–492) آیا آقای بازرگان هم منتقد خودش بوده که سران مجاهدین خلق را به نهضت آزادی نسبت می‌دهد؟ یا آقای مهاجری غرض دیگری از این نسبت دادن‌ها دارد؟ نکته جالب توجه این‌که جناب آقای رسول جعفریان نیز سران مجاهدین خلق را منتسب به مهندس بازرگان می‌دانند: « سازمان مجاهدین خلق چند نفر از شاگردان جوان مهندس بازرگان، به طور عمده از طیف دانشجو و البته بیش‌تر طبقه بازاری سازمان را تشکیل دادند. این افراد بیش‌تر در نیمه دوم دهه سی در نهضت مقاومت ملی و سپس در نهضت آزادی فعالیت کرده و تجربه سیاسی اندوخته بودند.»‏(جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، رسول جعفریان، 1398، ص 660) آیا از نظر آقای مهاجری؛ جناب رسول جعفریان هم از منتقدین بازرگان‌اند؟ 2. انحراف آقای بازرگان محدود به اشتباهات فاحش سیاسی وی نیست و در زمینه فکری نیز انحرافاتی داشت و یکی از منتقدین افکار بازرگان، آیت‌الله شهید مرتضی مطهری بودند که با بیانی متقن، متین و منصفانه به نقد نظرات بازرگان پرداختند.‏(مجموعه آثار شهید مطهری، مطهری، 1377، ج 4، ص 379 و811 و 828) البته اشتباهات و التقاط‌های فکری از جانب کسی که مدعی تفسیر دین است اما تخصص دینی ندارد امری طبیعی و قهری است. 3. نکته تأسف‌برانگیز این‌که آقای مهاجری تلاش کرده تأثیر منفی بازرگان در شکل‌گیری و انحراف سازمان مجاهدین خلق را انکار کند. این تحریف تاریخ حتی مورد تأیید آقای جعفریان هم نیست و معلوم نیست چرا ایشان این اشتباهات فاحش را در کتاب تحت نظر خود گردآورده‌اند و هیچ تذکری (ولو به صورت پاورقی و تحشیه) نداده‌اند. @rozaneebefarda ادامه 👇
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه 4 از9] جناب آقای جعفریان در خصوص نقش افکار در شکل‌گیری الگوی اندیشه‌ای سازمان مجاهدین خلق می‌نویسد: « [مؤسسین سازمان مجاهدین خلق] بر اساس الهامی که از آثار مرحوم بازرگان گرفتند، به تدوین و سیاسی خود پرداختند و کوشیدند تا متونی را تدوین کنند که بتوانند از آن‌ها به عنوان متن آموزشی برای تربیت کادرهای مورد نظر در سازمان استفاده کنند. در سازمان به جز قرآن و نهج‌البلاغه؛ از متون تفسیری و حدیثی شیعه، کتابی مورد استفاده قرار نمی‌گرفت. حتی اندیشه‌های علامه طباطبائی و استاد مطهری هم مورد بی‌اعتنایی کامل بود و خواهیم دید که تنها برخی از نوشته‌های تفسیری مرحوم طالقانی و بیش‌تر آثار بازرگان –عمدتا راه طی شده- محل اعتنا بود.»‏(جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران، رسول جعفریان، 1398، ص 665) 3. انجمن حجتیه 3.1. تطهیر جناب نویسنده ذیل عنوان «انجمن حجتیه» می‌گوید: «گرچه انجمن حجتیه را می توانستم در دسته بندی بالا قرار دهم اما بدلیل تمایزهای خاصش جداگانه نوشتم.» اما مشخص نمی‌کند که آن تمایزهای خاص که باعث شد به انجمن حجتیه عنوانی مستقل بدهد چیست؟ طبیعی است که هر گروهی تمایزاتی خاص با گروه‌های دیگر دارد کما این‌که مؤتلفه و فدائیان اسلام هم تمایزاتی دارند اما تمایز انجمن حجتیه چه بوده که آن را ذیل جریان‌های مذهبی به اصطلاح «سنتی» نیاورده است؟ نقش انجمن حجتیه در روند انقلاب اسلامی بیش‌تر و برجسته‌تر از گروه‌هایی مثل مؤتلفه است؟ یا ایشان می‌خواسته سنتی‌ها را محدود به طیف‌های مسلح کند؟ یا تطهیرهایی در نظر داشته که نسبت به انجمن داشته برجسته‌تر شود؟ معلوم نیست. در هر صورت آقای محمد مهاجری طبق گفته خود با انجمنی‌ها هم مدرسه بوده و در این نوشته هم تلاش کرده از ؛ چهره‌ای ، و بسازد. ویژگی‌های عجیبی که محمد مهاجری به اعضای انجمن حجتیه نسبت می‌دهد و با آن انجمن را تطهیر می‌کند عبارت است از: «با مطالعه ، دقیق ، عمیق ، اهل گفتگو و بحاث، تلاش برای یافتن چهره‌ای متجدد و روشن‌فکر، آراسته، شیک‌پوش، مؤدب و... » توصیف‌های آقای مهاجری قابل تأمل است. چگونه می‌توان جمعیت متحجری را که به تعبیر امام قدس سره الشریف در منشور روحانیت حتی مبارزه سیاسی را هم حرام می‌دانسته ‏(صحیفه امام، امام خمینی، 1378، ج 21، ص 281) عمیق و دقیق دانست؟ آیا گروهی که تزشان اين بود كه بگذاريد معصيت زياد بشود تا حضرت صاحب بيايد ‏(صحیفه امام، امام خمینی، 1378، ج 17، ص 534) می‌تواند ژست روشنفکری بگیرد؟ آیا جمعیتی که حتی جهاد دفاعی در برابر رژیمی خون‌خوار را زیر سؤال می‌برد می‌تواند اهل مطالعه و متفکر و امروزی باشد؟ در این زمینه بد نیست به موضع‌گیری انجمن حجتیه و شخص آقای حلبی در زمان جنگ تحمیلی اشاره کنیم: انجمن در ابتدا که عراق به ایران حمله کرد هیچ‌گونه عکس‌العملی نشان نداد. و پس از مدتی شروع به محکوم کردن جنگ در زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کردند و آقای حلبی در سخنرانی خود گفت: اول شما یک افسر و یک پیشوا و رهبر معصوم پیدا کنید. رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت، دیشب گفتم اول او را پیدا کنید او را اقامه به کار بکنید. طرح داشته باشید، نقشه صحیح طبق نظر دین، رهبر معصوم داشته باشید... از من هم واجب است منبر را ول کنم، هفت‌تیر به کمر ببندم، بروم جلو...باید جنگ روی موازین دین به رهبری معصوم نه عادل، عادل کافی نیست... عادل گاهی اشتباه می‌کند، خون مردم، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نمی‌توان داد به کسی که خطا می‌کند. حتی گستاخی را تا آن‌جا ادامه داد که گفت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم که بیاید خودش جلوتر از همه در لشکر حرکت می‌کند. او بدون توجه به اهمیت جان امام امت برای نظام جمهوری اسلامی، بدون توجه به کهنسالی او و بدون نگاه به جنگ مدرن گفت:«بنده توی خانه‌ام بنشینم، پلو بخوریم، به جناب آقا بگوییم برو میدان. می‌گوید برو آقا دنبال کار خودت خیلی خوب است، خودت بیا عمل کن.‏(جریان شناسی انجمن حجتیه، ابوالفضل صدقی، 1388، ص 150) امروز باید در برابر تطهیرکنندگان انجمن حجتیه بیش از پیش هوشیار باشیم و این جمله امام را جلوی چشم خود قرار دهیم: «حواستان را جمع كنيد كه نكند يك‌مرتبه متوجه شويد كه انجمن حجتيه‏اي‌ها همه چيزتان را نابود كرده‏اند.»‏(صحیفه امام، امام خمینی، 1378، ج 21، ص 681) @rozaneebefarda ادامه 👇
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه 5 از9] 3.2. استناد به خاطره‌ای مخدوش آقای محمد مهاجری در پایان مطلب انجمن حجتیه‌اش خاطره‌ای از مرحوم آیت‌الله خزعلی می‌آورد: «مرحوم از چهره هایی است که به انجمن گرایش داشت اما آن‌گونه که شخصا از او شنیدم هیچ‌وقت عضو انجمن نبود. مع‌هذا مرحوم آقای خزعلی اعتقاد داشت نسبت به انجمن بی انصافی شده. او می گفت اوایل سال 58 با مرحوم شهیدمطهری در باره انجمن صحبت کرده و قرار شده در جلسه ای در حضور امام، در باره آن گفت وگو شود. تصمیم می‌گیرند از امام وقت ملاقات بخواهند اما ترور آقای مطهری این فرصت را سلب می کند.» این سخن آقای مهاجری یک خاطره است اما هر خطش چند غلط دارد: 1. مرحوم آیت‌الله خزعلی شخصیتی تمام انقلابی بود که با مشاهده انحراف فرزندش از وی نیز تبری جست. 2. ایشان برای صحبت با امام نیازی به حضور شخص ثالثی نداشت. 3. ایشان پیش از ترور با امام در خصوص انجمن صحبت کرده بود و مدتی نیز به دستور امام برای ارتباط‌گیری ارشادی و... با اعضای انجمن ارتباط گرفت و پس از انحراف قطعی و غیرقابل بازگشت انجمن همین ارتباط هم قطع شد. 4. ایشان اعتقادی به بی‌انصافی علیه انجمن نداشت بلکه شهید مطهری به مرحوم خزعلی می‌گویند که اعضای انجمن به حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف گرایش شدیدی دارند در نتیجه باید به انقلاب جذب شوند و نباید به طور کامل طرد شوند. اکنون اصل خاطره را نقل می‌کنیم: «جنابعالی برای توجیه حجتیه نزد امام تلاش فراوانی کردید که البته ایشان نپذیرفتند؟ چرا پیگیر این قضیه بودید و چرا امام قبول نکردند؟ بنده نه هیچ وقت حجتیه‌ای بوده‌ام و نه هستم. یک هستم و در این مسیر حتی اگر فرزندم هم خلاف عمل کند، او را خواهم کرد، کما اینکه کردم. در هم بهتر از امام رهبری را سراغ ندارم و لذا با هر کس که با امام مخالف باشد ذره‌ای مماشات نخواهم کرد.در مورد انجمن حجتیه، بین فضلا و علما بحث‌هایی مطرح بود. شهید مطهری معتقد بودند: هر چند اینها در اعتقاداتشان انحرافاتی دارند، اما عمیقاً به امام زمان(عج) معتقدند و لذا باید با امام صحبت کنیم که راهی برای جذب اینها به انقلاب پیدا کنیم و طرد آنان کار صحیحی نیست. آقای مطهری برایشان کاری پیش آمد و به رفتند و خدمت امام رفتم و موضوع را با ایشان مطرح کردم. امام فرمودند شما از طرف من نماینده باش و برو و با آنها صحبت کن. آقای مطهری که از مشهد برگشتند و موضوع را برایشان گفتم، بسیار خوشحال شدند. از آن به بعد بنده به عنوان نماینده امام در انجمن حجتیه شرکت می‌کردم و مرتباً هم از قضایای انجمن به ایشان گزارش می‌دادم. بعدها مسائلی پیش آمدند که امام نسبت به اینها بدبین شدند و به من فرمودند که دیگر به نمایندگی از طرف من نزد آنها نروید. من هم اطاعت امر کردم. * علت چه بود امام به آنها بدبین شدند؟ در جامعه شایع شده بود اینها معتقدند باید بگذاریم آن‌قدر معصیت در جامعه زیاد شود تا امام زمان(عج) ظهور کنند. حتی امام در یکی از سخنرانی‌هایشان هم به این موضوع اشاره کردند. خدمت امام عرض کردم بسیاری از اینها نماز شب خوان هستند، به جبهه می‌روند و شهید می‌شوند. آخر چگونه ممکن است چنین اعتقادی داشته باشند؟ امام فرمودند: اگر این اعتقاد را ندارند، چرا از خود نمی‌کنند؟»‏(آیت الله خزعلی، 1394) 4. علی شریعتی 4.1. تقلیل سطح مخالفت‌ها و تعضیف مخالفان شریعتی جناب آقای مهاجری که به دلیل تبحر در بر ترفندهای اقناع و تحریف مسلط است به خوبی از «تحریف به نقیصه» استفاده نموده و از مخالفان جدی و فراوان او؛ تنها مرحوم کافی و شیخ قاسم اسلامی و نهایتا شهید مطهری را ذکر می‌کند و در مورد تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی نیز دروغی می‌گوید که به آن خواهیم پرداخت. اما آیا مخالفان حوزوی شریعتی همین چند نفر بوده‌اند؟ قطعا خیر. در ادامه مخالفت بزرگ‌ترین شخصیت‌ها و مراجع دینی با افکار و آثار شریعتی خواهیم آورد که اسناد آن نزد تحریریه روزنه محفوظ است: @rozaneebefarda ادامه 👇
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه6از9] * رحمه‌الله: نوع مطالب شریعتی اشتباه و طبق مدارک دینی اسلامی غیرقابل قبول می‌باشد. * مرحوم نقدهای جدی روحانیت به شریعتی را تأیید کردند. * مرحوم نجفی آثار شریعتی را کتب ضلال می‌دانستند. * مرحوم آقا_حسن_قمی: توده مردم از مطالعه این‌گونه نشریات خودداری نمایند. * مرحوم : برای کسانی‌که قدرت علمی بر تشخیص غث و ثمین آن‌ها ندارند و عالم نیستند خرید و فروش و مطالعه آن‌ها حرام است. 4.2. شریعتی؛ عنصری مرتبط با ساواک آقای محمد مهاجری می‌نویسد: « آقای نویسنده کتاب "تاریخ تحلیلی نهضت امام خمینی " او را رسما عامل ساواک معرفی می کند. در سال 1372 دیداری در مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران با وی داشتم. یکی ازدوستان به درخواست آقای روحانی مرا به او معرفی کرده بود تا با مجله "15 خرداد" که ارگان مرکز اسناد انقلاب اسلامی بود همکاری کنم . در آن جلسه روش تاریخ نگاری او را مورد نقد قرار دادم و بحث را به دکتر شریعتی ربط دادم . آقای روحانی قسم جلاله یاد کرد که در اسناد ساواک حتی یک برگ وجود ندارد که شریعتی را فردی مثبت جلوه دهد . همکاری با آقای حمید روحانی بدلیل زاویه فکری و سلیقه ای با او میسر نشد اما چند سال بعد که آقای روحانی از ریاست مرکز اسناد کنار رفت(یا کنار گذاشته شد) و آقای روح الله حسینیان به جای او منصوب شد، سه جلد اسناد ساواک در مورد شریعتی را منتشر کرد. من هر سه جلد این کتاب را خواندم و اطمینان می دهم حتی یک برگ سند که دلالت بر ساواکی بودن او داشته باشد، وجود ندارد. و هنوز از قسم جلاله آقای روحانی در شگفتم.» ورای اسنادی که در خصوص آقای شریعتی وجود دارد؛ صدر و ذیل همین کلام آقای ژورنالیست نیز با هم نمی‌خواند. او در این خاطره از یک طرف می‌نویسد: « آقای روحانی قسم جلاله یاد کرد که در اسناد ساواک حتی یک برگ وجود ندارد که شریعتی را فردی مثبت جلوه دهد .» و چند خط پایین‌تر می‌نویسد: « حتی یک برگ سند که دلالت بر ساواکی بودن او داشته باشد، وجود ندارد. و هنوز از قسم جلاله آقای روحانی در شگفتم.» یا سهوی در خاطره‌گویی امری طبیعی است(و همین هم باعث کم‌ارزش شدن خاطرات شفاهی یا خاطرات با گذشت زمان طولانی می‌گردد) اما این‌که یک خاطره مکتوب به فاصله چند خط با هم نخواند از نکات عجیبی است که از هر کسی برنمی‌آید. طبق این خاطره مهاجری؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی قسم جلاله خورده که یک برگ سند ساواک برای مثبت بودن فعالیت‌ها و شخصیت شریعتی وجود ندارد نه این‌که سندی برای ساواکی بودن او وجود داشته باشد و در ادامه محمد مهاجری می‌نویسد حتی یک برگ سند برای ساواکی بودن شریعتی پیدا نکرده و از قسم جلاله جناب روحانی تعجب کرده است. حال تعجب این از چیست؛ معلوم نیست. از این که بگذریم؛ آیا حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی ادعا کرده که شریعتی ساواکی بوده؟ به این معنا که شریعتی عنصر رسمی و استخدام شده ساواک بوده و مثلا کد امنیتی داشته و مخبر بوده؟ قطعا خیر. دیدگاه ایشان نسبت به شریعتی به طور مفصل در کتاب نهضت امام خمینی قدس سره الشریف جلد سوم ص389-141 آمده است. ویژگی آن نوشتار استناد آن به اسناد مختلف از جمله اسناد ساواک است که مخاطبان محترم می‌توانند مراجعه کنند. اما خلاصه دیدگاه ایشان در کتاب نهضت امام خمینی این است که ضعف روحی و سازش‌کاری شریعتی و هم‌چنین زمینه فکر التقاطی‌اش؛ درگاه خوبی بود برای شکل‌گیری برخی ارتباطات و همکاری‌های وی با ساواک و بر اساس اسناد این همکاری‌ها و ارتباطات وجود داشته و غیرقابل انکار است. طبق اسناد ساواک؛ این نهاد امنیتی رژیم پهلوی نسبت به شریعتی نظر مثبتی داشت و شخص رئیس سازمان اطلاعات و امنیت خراسان، سرتیپ بهرامی اعتقاد داشت که در صورت تعامل با وی می‌توان از او استفاده کرد و عضو مفیدی برای اهداف رژیم پهلوی خواهد بود: البته این پشتیبانی ادامه نیز داشت و در تاریخ 21/2/1348 بار دیگر تلاش می‌کند حمایت ساواک مرکز را جلب کند: هرچند طبیعی است که ساواک مرکز در آن اوضاع کشور به راحتی نتواند به همکاری با اشخاص مختلف رضایت دهد و در تاریخ 23/2/1348 سیاست خود را دایر بر واداشتن شریعتی به همکاری، سازش و کرنش بیش‌تر اعلام می‌کند. هم‌چنین شریعتی در گفت و گویی با ساواک در تاریخ 20/2/1348 خود را مطیع دستگاه معرفی نموده؛ آمادگی خود را برای خدمت‌گزاری به ساواک اعلام می‌دارد و یادآوری می‌کند که: در حال حاضر در دو جبهه و چپی‌ها مشغول مبارزه هستم... و آمادگی خدمتگزاری دارم، استفاده یا عدم استفاده از من بسته به نظر مقامات عالیه است. @rozaneebefarda ادامه 👇
مروری بر غلط‌های تاریخی یک ژورنالیست اعتدالگرا نقد یادداشت محمد مهاجری در کتاب «هادی‌نامه» [صفحه 7 از9] از پاسخ به گزارش بالا به دست می‌آید که ساواک مرکز طرح و برنامه گسترده‌ای را برای بهره‌گیری از علی شریعتی در دست اجرا داشته و بر آن بوده است که روی او سرمایه‌گذاری فوق‌العاده‌ای به عمل آورد. از این رو از ساواک خراسان نیز خواسته طرح خود را برای استفاده از وی تهیه و ارسال دارند که در ادامه ساواک خراسان نیز طراحی را به عهده شخص آقای شریعتی می‌گذارد. بدون این‌که دستگیر شده باشد یا کوچک‌ترین شکنجه‌ای دیده باشد نامه‌ای بلندبالا و 40 صفحه‌ای به ساواک می‌نویسد. و در نهایت دو تن از مقامات کاردان و ورزیده ساواک به نام‌های ثابتی و عطارپور برای بررسی نامه 40صفحه‌ای شریعتی به ساواک مأمور ویژه می‌یابند. محتوای نامه آن‌قدر برای مأموران ویژخ ساواک جذاب بود که پس از بررسی و ارزیابی، این‌گونه نوشتند: « چنانچه وی به نحو مقتضی راهنمایی گردد می‌توان از وجود این شخص-که دارای معلومات و طرفداران قابل توجهی می‌باشد- نمود. مستدعی است در صورت تصویب اجازه فرمایند هنگامی که مشاره الیه به تهران آمد به این اداره کل احضار و با او در این زمینه مذاکره شود. موکول به امر عالی است: شریعتی در ادامه نیز ارتباطات خود با ساواک را ادامه داد و بالاخره زمینه دیدار او با برخی از مقامات بلندپایه ساواک در فراهم شد. او پس از سفر به تهران با مدتی تأخیر با آنان تماس برقرار کرد و آن‌چه را که میان او و برخی از مقامات ساواک در تهران گذشته، برای سرتیپ -رئیس ساواک خراسان(که او را در نامه به ساواک دوست گرامی خطاب می‌کرد و در مقابل بهرامی نیز هوای او را داشت) بازگو می‌کند.‏(نهضت امام خمینی، سیدحمید روحانی، 1393، ج 3، ص 237) و بر اساس نکات گفته شده و همین سوابق ساواک تصمیم به مدیریت محتوایی سخنرانی‌های شریعتی می‌گیرد: و در پی این دستور، تلگرامی نیز از سوی سپهبد نصیری به شهربانی کل کشور مخابره می‌گردد. متن این تلگرام چنین است: « نامبرده بالا استاد دانشگاه مشهد می‌باشد و سخنرانی مشار الیه در حسینیه ارشاد از نظر ساواک بلامانع است» بنابراین ارتباطات شریعتی با ساواک قطعی و غیرقابل انکار است و البته پیامد عمل‌کرد شریعتی در ایجاد تفرقه و تخریب رهبری نهضت (که به دست روحانیت بود) نیز غیرقابل تردید است. بخشی از دیدگاه حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی در خصوص شریعتی این بود و ایشان در مصاحبه با مجموعه‌های مختلف و حتی مجموعه‌هایی مثل که احتمالا مسلک نزدیک‌تری به آقای محمد مهاجری دارند؛ تصریح کرده‌اند که «شریعتی ساواکی نبود اما ارتباطاتی با ساواک داشت»‏(تاریخ ایرانی، 1390) اما معلوم نیست نویسنده این یادداشت چه غرضی از تکرار این دروغ آشکار داشته است و از زبان ایشان به شریعتی تهمت ساواکی بودن زده است. 5. شریعتمداری 5.1. آقای شریعتمداری و «مکتب اسلام» جناب آقای محمد مهاجری در خصوص شریعتمداری و رابطه‌اش با «مکتب اسلام» می‌نویسد: «گفته می شود مجله مکتب اسلام را "موسسه دارالتبلیغ" که موسس آن آیت الله سیدکاظم شریعتمداری بود، راه اندازی کرد.» و اما نکات: 1. در خصوص یادداشت منتشر شده در کتاب آقای رسول جعفریان؛ تا این‌جا اشتباهات و نسبت‌های ناروای آشکاری داده شده بود اما انتساب «مکتب اسلام» به مؤسسه دارالتبلیغ نشان می‌دهد که نه نویسنده یادداشت آگاهی ابتدایی تاریخی داشته نه گردآورنده آن دقتی در خصوص یادداشت‌های رسیده داشته است. از آقای محمد مهاجری به عنوان یک ژورنالیست روزنامه‌نویس توقعی نیست اما آقای رسول جعفریان نمی‌دانسته که مجله مکتب اسلام مدت‌ها قبل از تأسیس دارالتبلیغ منتشر می‌شده؟ این نکته‌ای است که در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های ایشان هم می‌توان آن را یافت. تاریخ انتشار اولین شماره از مکتب اسلام به سال 1337 بازمی‌گردد ‏(جریان‌ها و سازمانها، رسول جعفریان، 1386، ص 483) که طبق گفتار العظمی_سبحانی انتشار آن در ابتدا به صورت مخفیانه و در قالب کتاب بوده ‏(آیت‌الله العظمی سبحانی، 1391) و چند سال بعد آیت‌الله مکارم درخواست امتیاز مجله‌ای با نام «درس‌هایی از مکتب اسلام» را مطرح نموده که این درخواست در تاریخ 23دی1340 مورد موافقت قرار گرفت.‏(آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1396، ص 6) اما زدن کلنگ ساختمان دارالتبلیغ در تاریخ 11اردیبهشت1343 زده شد و مراسم افتتاحیه آن نیز در 15مهر1344 بود. ‏(جریان‌ها و سازمان‌ها، رسول جعفریان، 1386، صص 431–432) @rozaneebefarda ادامه 👇