eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
435 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 امام علیه السلام به دولت 🌸🍃🍃 یکی از اهالی بصره، سرمایه داران آن شهر را به مهمانی دعوت نمود و از عثما بن حنیف نیز که از جانب امیر مؤمنان علی (علیه السلام)؟ استاندار بصره بود دعوت به عمل آورد. عثمان دعوت او را پذیرفت و همراه ثروتمندان در کنار سفره رنگین وی نشست. امام علی (علیه السلام) در ضمن نامهای عتاب آمیز او را چنین نکوهش می‌کند: ای پسر حنیف! به من گزارش دادند که مردی از ثروتمندان بصره، تو را به مهمانی فرا خوانده و تو شتابان به سوی او رفتی، غذاهای رنگارنگ لذیذ برای تو آوردند، و ظرف‌های پر از خوردنی، پی در پی جلوی تو نهادند، گمان نمیکردم تو در کنار سفره مردمی بنشینی که نیازمندانشان محروم، و سرمایه دارانشان بر آن دعوت شده اند. فکر کن در کجا قرار گرفته ای و چه غذایی می‌خوری؟ پس آنچه را که نمی دانی حلال است یا حرام، دور بیفکن! آن را مخور و از آن غذاها که یقین داری حلال و پاکیزه است، میل کن. [۱] بدان! هر کسی امامی دارد که از او پیروی نموده و از نور دانشش روشنی می‌گیرد. آگاه باش! رهبر شما از دنیای خود به دو جامه کهنه، و به دو قرص نان اکتفا کرده است. [۲] بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید ولی «آعینونی بورع و اجتهاد وعفت و سداد» با پارسایی، کوشش فراوان، پاکدامنی و درستکاری، مرا یاری دهید. به خدا سوگند! من از دنیای شما طلا و نقره ای نیندوخته، و از غنیمت‌های آن چیزی ذخیره نکرده ام، و بر دو لباس فرسوده ام، لباس دیگری نیفزوده ام، و از زمین دنیا حتی یک وجب مالک نشده ام، و دنیای شما در نظر من از دانه تلخ درخت بلوط بی ارزش تر است!. بلی از آنچه آسمان سایه بر آن انداخته، فدک [۳] در دست ما بود که گروهی (سه خلیفه) به آن بخل ورزیده و گروه دیگر علی (علیه السلام) و خانواده اش سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، بهترین داور خداست و فدک و غیر فدک را چه خواهم کرد؟ در حالی که فردا جایگاه آدمی قبر است، که در تاریکی آن، هیچ اثری از انسان باقی نمی ماند، گودالی که اگر دستهای گورکن بر وسعت آن بیفزاید، سنگ و کلوخ، آن را پر می‌کند، و خاکهای انباشته، شکاف‌های آن را مسدود می‌نماید. من نفس خودم را با تقوی پرورش میدهم تا روز قیامت که وحشتناکترین روزهاست در امان بوده، و در لغزشگاه آن ثابت قدم باشد. من اگر می‌خواستم، می‌توانستم از چکیده عسل و مغز گندم غذا و از پارچه ابریشم برای خود لباس فراهم کنم. اما هیهات که هوای نفس بر من غلبه کند، و شکم خوارگی مرا وادار کند که به غذاهای لذیذ روی آورم، در حالی که شاید در حجاز یا در یمامه کسی باشد قرص نانی نداشته، و یا هرگز غذای سیر نخورده باشد، یا من سیر بخوابم و در پیرامونم شکمهای گرسنه و جگرهای سوخته باشند. [۱] و یا چنان باشم که شاعر گفته: و حسبک داء أن تبیت ببطنه *** و حولک أکباد تحن الی القد! [۱] این درد، تو را بس است که شب با شکم سیر بخوابی و در پیرامونت افرادی در آرزوی سیری به سر برند. آیا به این قانع شوم که مرا امیر مؤمنان گویند و در گرفتاری‌های سخت روزگار با آنان همدرد و در سختی‌های زندگی الگو نباشم؟ [۲] از خدا بترس! ای پسر حنیف! و به قرص‌های نان خودت قناعت کن تا از آتش دوزخ رهایی یابی... [۳] ---------- 📚منابع: [۱]: فانظر إلی ما تقضمة من هذا المقضم، فما إشتبه علیک فالفظة، و ما أیقنت بطیب وجوهیه فنل منه. [۲]: آلا و إن إمامکم قد اکتفا من دنیا بط مریه و من طعمه بقرصیه [۳]: فدک ملکی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یا آن را به فاطمه (علیهما السلام) بخشید بود، در حکومت ابابکر آن را مصادره کرده، غاصبانه از دست حضرت فاطمه (علیهما السلام) گرفتند. [۱]: و لو شئت لأهدیت الطریق الی مصفی هذ العسل و لباب هذا القز، و لکن هیهات أن یغلبنی هوائ و یقودنی جشعی إلی تخیر الأطعمه، و لعل بالحجاز أو الیمامة من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع، أوأن أبیت مبطانا و حولی بطون غرثی و أکباد حری. [۱]: این شعر منسوب به حاتم طایی است. [۲]: ِِِاأفنع من نفسی بأن یقال: هذا أمیر المؤمنین، ولا أشارکهم فی مکاره الدهر؟ أو أکون أسوه لهم فی جشوبة العیش؟. [۳]: ۳ - قاتق الله یابن حنیف و أتکفک أقراصک لیکون من النار خلاصک. ۴- ب: ج ۳۳ ص ۴۷۴ با اندکی تفاوت در ج ۴۰ ص ۳۴۰. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز فرمود: به كه عليه السّلام و را مى دارد و و هم او را مى دارند 🌸🌺 از ميدان باز نمى گردد، مگر اينكه خداى تعالى فتح و پيروزى را بدست او برقرار مى سازد. مردم كه خواهان چنان مقامى بودند، آمادگى خود را براى بدست آوردن پرچم اسلام اعلام كردند. بر خلاف انتظار آنان، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: على كجاست؟ همزمان على عليه السّلام از درد چشم شكوه مى كرد. در ملاقاتى كه با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله داشت، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نخست آب دهان در چشمهاى حضرت على عليه السّلام ريخت. سپس پرچم اسلام را در اختيار او قرار داد. على عليه السّلام پرچم اسلام را به اهتزاز در آورد و خدا فتح و پيروزى را نصيب او فرمود. «طبرانى» اين روايت را نقل كرده است. (۱)📚 [تهذيب التهذيب ابن حجر عسقلانى ۷/ ۳۳۷] «سعد بن ابى وقّاص»، «ابو هريره»، «سهل بن سعد»، «بريدة»، «ابو سعيد»، «ابو عمر»، «عمران بن حصين» و «سلمة بن اكوع»، «ابن حجر» از همه اين راويان- با توجه به اينكه روايت همه اينها از يك معنى برخوردار است- نقل مى كند. در روز خيبر، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: فردا پرچم اسلام را در اختيار مردى قرار مى دهم كه خدا و رسول را دوست مى دارد، و خدا و رسول هم او را دوست مى دارند و خدا بدست او خيبر را فتح مى كند. در اين رابطه، پرچم اسلام را به على عليه السّلام اعطا كرد. و در [۷/ ۳۳۹] اظهار مى دارد كه روايت پرچم در روز خيبر، از احاديثى است كه از على عليه السّلام، حسين عليه السّلام، «زبير بن عوّام»، «ابو ليلاى انصارى»، «عبد الله بن عمرو بن عاص»، «جابر» و ديگران، روايت شده است. در باب مزبور بخشى از اخبار رسيده است كه مناسب است آنها را در پايان اين باب متذكر شويم. (۲) از آن جمله: «زمخشرى» در «كشّاف» در تفسير آيه نجوا در سوره مجادله، از «ابن عمر» روايت كرده است كه على عليه السّلام سه خصلت داشت كه اگر يكى از آنها را من داشتم، بهتر بود برايم از شتران سرخ مو و آن سه ويژگى عبارتند از: ۱- همسرى با فاطمه عليها السّلام؛ ۲- پرچم اسلام در روز خيبر به او اعطا شد؛ ۳- عمل كردن به آيه نجوا. (۳) از آن جمله:📚 «ابن اثير جزرى» در [اسد الغابة ۳/ ۳۴] از «ضحّاك انصارى» روايت كرده است، هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عازم خيبر شد، على عليه السّلام را در جلو لشكر قرار داد و فرمود: كسى كه وارد نخلستان بشود در امان است. هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اين مطلب را اعلام كرد، حضرت على عليه السّلام ابلاغ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به اطلاع مردم رساند. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله توجهى به «جبرئيل» كرد: مشاهده كرد كه «جبرئيل» لبخند مى زند! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: چرا مى خندى؟ در پاسخ گفت: همانا من على عليه السّلام را دوست مى دارم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على عليه السّلام را از اين جريان آگاه ساخت كه «جبرئيل» اظهار مى دارد تو را دوست مى دارد. على عليه السّلام گفت: به راستى به عرض شما رسانيده است كه مرا دوست مى دارد؟ فرمود: آرى، او و كسى كه بهتر از «جبرئيل» است يعنى خدا، تو را دوست مى دارند. (۱)📚 مؤلف گويد: اين حديث را «ابن اثير» بار ديگر در [اسد الغابة ۵/ ۲۳۱] آورده است و «ابن حجر عسقلانى» هم در [الاصابة ۷/ قسم ۱/ ۱۰۸] و «متّقى» در [كنز العمال ۶/ ۱۵۸] و «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۲۶] ياد كرده و مى گويد كه «طبرانى» هم آنرا نقل نموده است. (۲) از آن جمله: «ابن اثير جزرى» در [اسد الغابة ۴/ ۳۰] به سند خود، از «حسن بصرى» روايت كرده كه مى گويد: از «انس بن مالك» شنيدم مى گفت: پرنده اى را به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هديه كردند. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! از تو مى خواهم، مردى را بفرستى، كه خدا و رسول را دوست مى دارد. «انس» گفته است كه همان زمان على عليه السّلام پشت در آمد و كوبه در را به حركت در آورد. در را گشودم و به او گفتم كه هم اكنون پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. و دوست داشتم بدين وسيله مردى از انصار بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شود! اين بود كه على عليه السّلام را اجازه ورود ندادم! بار دوم، على عليه السّلام كوبه در را به حركت در آورد، در را گشودم و همان مطلب را گفتم. بار سوم، على عليه السّلام كوبه در را به حركت در آورد. در اين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس!،..... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 ۳۵۵ / ۵ - در بعضى از كتابهاى شيعه حديثى طولانى از جابر بن يزيد جعفى نقل گرديده كه ما مختصرى از آن را كه مناسب اين باب است ذكر مى كنيم: جابر به امام باقر عليه السلام عرض كرد: سپاس و ستايش سزاوار خداوندى است كه به معرفت شما بر من منّت گذاشته و فضيلت شما را به من الهام فرمود، و به فرمان بردارى از دستورات شما توفيقم داد، و دوستى دوستان شما و دشمنى با دشمنان شما را نصيبم ساخت. امام عليه السلام فرمود: يا جابر؛ أتدري ما المعرفة؟ المعرفة إثبات التوحيد أوّلاً، ثمّ معرفة المعاني ثانياً، ثمّ معرفة الأبواب ثالثاً، ثمّ معرفة الأنام رابعاً، ثمّ معرفة الأركان خامساً، ثمّ معرفة النقباء سادساً، ثمّ معرفة النجباء سابعاً. اى جابر! آيا مى دانى معرفت چيست؟ معرفت هفت مرحله دارد: ۱ - اثبات توحيد، ۲ - شناخت معانى، ۳ - شناخت ابواب (آنها كه باب امام عليه السلام هستند، حكم درِ ورودى را دارند و از طريق آنها مى شود به امام عليه السلام راه پيدا كرد)، ۴ - شناخت مردمان، ۵ - شناخت اركان (آنها كه نقش عمده اى در آفرينش دارند و در حكم پايه و ستون خيمه اند)، ۶ - شناخت نقباء كه سروران و مهتران و رؤساء قوم هستند، ۷ - شناخت نجباء كه مردمان پاك طينت و با اصل و نسب مى باشند. و خداوند تبارك و تعالى فرموده است: «قُلْ لَوْ كانَ البَحْرُ مِداداً لِكَلماتِ رَبّي لَنَفِدَ البَحْر قَبْل أنْ تَنْفَد كَلماتِ رَبّي وَلَوْ جِئْنا بِمِثْلِه مَدداً». [۱] «بگو اگر دريا مركب شود براى نوشتن كلمات پروردگارم، هر آينه قبل از آنكه كلمات پروردگارم تمام شود دريا به پايان مى رسد، گرچه درياى ديگرى او را يارى كند». و در جاى ديگر فرموده است: «وَلَوْ أنَّ ما فِي الأرْض مِنْ شَجَرَةٍ أقْلامٌ وَالبَحْرُ يَمُدُّه مِن بَعْدِه سَبْعَةُ أبْحُرٍ ما نَفِدَتْ كَلِماتُ اللَّه إنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ ». [۲] «اگر درختان روى زمين همگى قلم شوند و آب دريا مركّب گردد و هفت درياى ديگر هم آن را كمك كند تا كلمات خداوندى نوشته شود، باز كلمات پروردگار ناتمام مى ماند، همانا خدا مقتدر و باحكمت است». بعد فرمود: اى جابر! اثبات توحيد ؛ شناختن خداوند ازلى و بى ابتداى پنهانى است كه ديدگان او را نمى بيند و او ديدگان را مى بيند، و او خالق اشياء لطيف و بر همه چيز آگاه است. و او ناپيداى پنهان است همانطور كه او خود را اينگونه وصف كرده است. امّا معانى: بدان كه ما معانى و مظاهر توحيد در ميان شما هستيم، خداوند ما را از نور ذاتش آفريد، و امور بندگانش را به ما واگذار كرد، ما با اجازه و فرمان او آنچه مى خواهيم انجام مى دهيم، و آنچه مى خواهيم همان است كه او مى خواهد، و اراده ما همان اراده پروردگار است، و او چنين مقام و مرتبه و موقعيّتى به ما مرحمت فرموده و ما را از ميان بندگانش برگزيده و حجّت خود در مملكتش قرار داده است. فمن أنكر شيئاً وردّه فقد ردّ على اللَّه جلّ اسمه وكفر بآياته وأنبيائه ورسله. اگر كسى فضايل ما و يا گفتار ما را انكار كند و نپذيرد، در حقيقت خدا را ردّ كرده و به آيات پروردگار و پيغمبران و رسولان الهى كافر گشته است. اى جابر! هر كس خداوند را با اين اوصاف شناخت ؛ توحيد را اثبات كرده است، زيرا اين اوصاف مطابق و موافق آنچه در قرآن ذكر شده مى باشد، و آن فرمايش خداوند تبارك و تعالى است كه مى فرمايد: «لاتُدْرِكُه الأبْصارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأبْصار » [۱] ...... ---------- 📚منابع: [۱]: سوره كهف، آيه ۱۰۹. [۲]: سوره لقمان، آيه ۲۷. [۱]: سوره انعام، آيه ۱۰۳. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 اكرم صلّى اللّه عليه و آله در روز فرمود: به كه عليه السّلام و را مى دارد و و هم او را مى دارند 🌸🌺 اى انس! بگذار تا على عليه السّلام وارد شود كه مطلوب من، على است! هنگامى كه على عليه السّلام وارد شد و بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد، رسول الله صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللّهمّ وال اللهمّ وال... » «۱»؛ «خدايا على عليه السّلام را دوست بدار». «ابن اثير» گفته است كه اين روايت را تنى چند از محدّثان، از «انس» نقل كرده اند. از جمله آنها «حميد الطويل»، «ابو الهندى» و «يغنم بن سالم» را مى توان نام برد. (۱) از آن جمله: «متّقى» در [📚كنز العمال ۶/ ۴۰۶] از «عبد الله قشيرى» روايت مى كند كه «انس بن مالك» به من گفت: دربانى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به عهده داشتم، شنيدم مى فرمود: پروردگارا! طعام بهشت را روزى ما گردان. طولى نكشيد مرغ بريان شده اى در برابر حضرتش قرار گرفت! فرمود: پروردگارا! اكنون كه اين مرغ را روزى ما قرار دادى كسى را بفرست كه تو او را دوست مى دارى، و او هم تو را دوست مى دارد؛ كسى را بر سر اين سفره حاضر كن كه پيغمبرت را دوست مى دارد، و پيغمبرت او را دوست مى دارد. «انس» گفته است: به دنبال آنچه كه شنيدم از خانه بيرون رفتم. على عليه السّلام را در كنار در خانه مشاهده كردم. از من اجازه خواست تا بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شود، به او اجازه ندادم! بازگشتم و شنيدم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باز همان درخواست را دارد. از خانه بيرون رفتم و اين بار هم على عليه السّلام را در كنار در خانه ديدم. باز هم از من اجازه ملاقات با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله را خواست و من اجازه ندادم. بار سوّم، على عليه السّلام بدون آنكه اجازه ملاقات بخواهد، با كمال بى اعتنائى به من، وارد خانه شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از وى پرسيد: علت تأخير چه بود؟ در پاسخ گفت: يا رسول الله! علت آن بود كه «انس» مانع مى شد و اجازه ملاقات نمى داد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: اى انس! چرا اجازه نمى دادى؟ گفتم: يا رسول الله! هنگامى كه دعاى شما را شنيدم، دوست مى داشتم كه مردى از بستگانم به در خانه بيايد و او را بحضور شما معرّفى كنم تا با شما در _____________ _ (۱) در «اسد الغابة» در دو موضع كه به نقل روايت پرداخته است، كلمه «وال» بدون «ياء» آورده شده است و در بعضى از روايات «اللهم والى» با «ياء» مشدّد، ذكر شده و ممكن است صحيح باشد. (مؤلف) تناول اين مرغ شركت نمايد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: كسى كه علاقه مند به بستگانش باشد، زيانى نبرده مادامى كه كينه ديگرى را در دل نداشته باشد، «ابن عساكر» اين حديث را نقل كرده است. (۱) از آن جمله: 📚«خطيب بغدادى» در [تاريخ بغداد ۱/ ۲۵۹] از «ابن عباس» روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: شب معراج كنار در بهشت رسيدم. بر در بهشت نوشته بود: «لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، علىّ حبّ اللّه، و الحسن و الحسين صفوة اللّه، فاطمة خيرة اللّه، على باغضهم لعنة اللّه» ؛ «خدائى جز خداى يكتا نيست، محمد رسول خداست، على محبوب خداست، حسن و حسين برگزيدگان خدايند، فاطمه برگزيده حق تعالى است. و لعنت خدا بر كينه توزان آنان باد! ». (۲) مؤلف مى نويسد: «حبّ»- به كسر حاى بى نقطه و باء نقطه دار مشدّد- به معنى «محبوب» است. (۳) از آن جمله: در آن 📚كتاب [۷/ ۴۰۱] از «ابى عبد الله جدلى» از «امّ سلمه» روايت مى كند كه «ام سلمه» خطاب به من گفت: اى ابا عبد الله! آيا مردم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را ناسزا مى گويند؟ و آيا بر فراز منبرها از آن حضرت نكوهش مى كنند؟ از شنيدن اين سخن به شگفت آمدم؛ سبحان الله! چگونه ممكن است كه مردم از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نكوهش كنند؟ «امّ سلمه» گفت: مگر نه اينست كه مردم على عليه السّلام و كسى را كه دوستدار على عليه السّلام است، سبّ مى كنند؟! و اضافه كرد: من از آنهائى هستم كه گواهى مى دهم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله على عليه السّلام را دوست مى داشت؛ بنا بر اين كسى كه از على عليه السّلام نكوهش نمايد، از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله هم نكوهش كرده است! (۴) از آن جمله: [📚كنز العمال ۶/ ۴۰۴] از على عليه السّلام روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هنگام بازگشتن از خيبر، مطلبى فرمود كه براى من از همه دنيا محبوبتر بود!«ابو يعلى» اين حديث را نقل كرده است ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 «از ديدن او ديدگان عاجز (بلكه تفكّر و انديشه و وهم از درك و فهم او عاجز است) و او ديدگان را مى بيند». و فرموده است: «لَيْسَ كَمِثْلِه شَيْ ءٌ وَهُوَ السميعُ البَصير » [۲] . «هيچ چيز همانند او نيست و او شنوا و بينا است». و فرموده است: «لايُسْئلُ عَمّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْئَلُون » [۳] . «از آنچه او انجام مى دهد سئوال نمى شود و مردم هستند كه از افعال آنها سئوال مى شود و مورد بازخواست قرار مى گيرند». جابر گفت: اى سرور من! چقدر اصحاب من و آنها كه با من هم فكر و هم عقيده اند اندك هستند. فرمود: هيهات، هيهات، آيا مى دانى چقدر بر روى اين زمين پهناور ياور دارى؟ عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! گمان مى كنم در هر شهرى بين صد تا دويست نفر، و در هر ناحيه اى بين هزار تا دو هزار نفر باشند و در تمام اطراف و نواحى گمان مى كنم بيش از صد هزار نفر باشند. امام عليه السلام فرمودند: اى جابر! با گمانى كه دارى مخالفت كن و نظرت را نارسا بدان، آن طور كه تو گمان كرده اى نيست بلكه آنهائى را كه فكر مى كنى همگى مقصّرند و از نظر فكر و عقيده خود را به كمال نرسانده و ناقص مانده اند و آنها اصحاب و همراهان تو نيستند. جابر گويد: عرض كردم: اى فرزند رسول خدا! چه كسى مقصّر است؟ فرمود: الّذين قصّروا في معرفة الأئمّة، وعن معرفة ما فرض اللَّه عليهم من أمره وروحه. كسانى كه در معرفت و شناخت امامان، و شناخت امر و روح كه خدا بر آنها واجب كرده است كوتاهى كرده اند. عرض كردم: اى سرور من! شناخت روح چيست؟ امام عليه السلام فرمود: درك كند و بشناسد كه هر كه خداوند روح را مخصوص او گردانيده در حقيقت امر خود را به او واگذار نموده است، به اذن او خلق مى كند و زنده مى كند، و آنچه در نيّت‌ها و انديشه‌ها است مى داند و به آنچه انجام شده و تا روز قيامت انجام مى شود دانا است، و اين بدان جهت است كه روح از امر خداوند تبارك و تعالى است، پس هر كه را خداوند به اين روح مخصوص گرداند او كامل است و هيچگونه نقص و كمبودى ندارد، آنچه بخواهد به اذن پروردگار انجام مى دهد، مشرق تا مغرب را در يك لحظه مى پيمايد، به آسمان بالا مى رود و از آسمان فرود مى آيد، و آنچه بخواهد و اراده كند انجام مي‌دهد. عرض كردم: اى سرور من! دوست دارم بيان اين روح را از كتاب پروردگار و اينكه اين از امورى است كه خداوند پيغمبرش محمّد صلى الله عليه وآله وسلم را به آن اختصاص داده دريابم و بفهمم. فرمود: اين آيه را بخوان: «وَكَذلكَ أوْحَيْنا إلَيْك رُوحاً مِنْ أمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الكتابُ ولا الإيمانُ ولكنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِه مَن نَشاءُ مِنْ عِبادِنا » [۱] . «و همچنين ما روح را كه از امر ما است به سوى تو وحى فرستاديم، قبل از آن نمى دانستى كتاب چيست و ايمان كدام است، ولى ما آن را نور قرار داديم و به سبب آن هر كدام از بندگان خود را كه بخواهيم هدايت مى كنيم». و فرموده است: «اُولئكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الإيمانَ وأيَّدَهُمْ برُوح مِنْه » [۲] . «در دلهاى ايشان ايمان را ثبت نموده و آنها را به روح كه از ناحيه او است تأييد كرده است. » عرض كردم: خدا در كار شما گشايش دهد همانطور كه در كار من گشايش داديد و مشكلم را برطرف كرديد و مرا بر شناختن روح و امر موفّق نموديد. سپس عرض كردم: اى سرور من! درود خداوند بر شما باد، بنابراين بيشتر شيعيان مقصّر هستند و من يكى از رفقاى خود را به اين صفت نمى شناسم. فرمود: اى جابر! اگر تو از ميان آنها كسى را اينگونه نمي شناسى، ولى من عدّه كمى را مى شناسم كه نزد من مى آيند سلام مى كنند و از من اسرار و علوم نهانى كه ديگران از آن مطّلع نيستند مى آموزند....... ---------- 📚منابع: [۲]: سوره شورى، آيه ۱۱. [۳]: سوره انبياء، آيه ۲۳. [۱]: سوره شورى، آيه ۵۲. [۲]: سوره مجادله، آيه ۲۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 @ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 🔶🔸🌺 🌸🍃 امیر مؤمنان علی (علیه السلام) مریض شده بود، روزی عده ای برای عیادت به محضرش رفتند، هنگام احوال پرسی عرض کردند: یا امیرالمؤمنین! کیف أصبحت؟: چگونه صبح کردی؟ حالتان چگونه است؟ حضرت بر خلاف آنچه متعارف است فرمود: أصبحت بشر: همراه با شر و بدی شب را به صبح آوردم. مردم که انتظار چنین جواب را از حضرت نداشتند با تعجب گفتند: سبحان الله! همانند شما، اینگونه پاسخ می‌دهد؟ فرمود: خداوند می‌فرماید: ولنبلونکم بالشر و الخیره «ما شما را با شر و خیر امتحان می‌کنیم». منظور از خیر سلامتی و ثروتمندی و منظور از شر بیماری و نیازمندی است و این هر دو برای آزمایش انسان است. [۱] سخنان علیه السلام در 🌼🍃 علی (علیه السلام) وارد بازار بصره شد، دید مردم سرگرم خرید و فروشنده بر غفلت مردم سخت گریست. سپس فرمود: ای بندگان دنیا! روزها برای معامله‌های خود قسم یاد می‌کنید، شب‌ها در بستر می‌خوابید، در شبانه روز از آخرت غافلید، پس چه وقت برای آخرت خود توشه بر می‌گیرید، و در امر معاد فکر میکنید. مردی به حضرت گفت: چه کنیم به تأمین مخارج زندگی نیازمندیم. حضرت فرمود: تأمین زندگی از راه حلال آدمی را از آخرت باز نمی دارد، و چنانچه قصد احتکار و جمع آوری دنیا داشته باشی، هرگز عذرت پذیرفته نیست. مرد گریه کنان برگشت و رفت. حضرت او را صدا زد و فرمود: برگرد بیشتر توضیح بدهم. آن مرد برگشت. امام فرمود: بدان ای بنده خدا! هرکس در این جهان برای آخرت تلاش کند پاداشش در آن دنیا بر او پرداخت می‌گردد، و هرکس در دنیا فقط برای دنیا کار کند در فکر آخرت نباشد، مزدش در جهان آخرت آتش جهنم خواهد بود. سپس این آیه را خواند: و اما من طغی وا ترالحیاة الدنیا فان الجهیم هی المأوی»: هر کس از حکم خدا سرکش و طاغی شد، و زندگی دنیا را برگزید، دوزخ جایگاه اوست. [۱] پس از 🌸🍃 کعب بن سوره از طرف عمر قاضی بصره بود، در زمان عثمان نیز پست قضاوت را در آنجا به عهده داشت. جنگ جمل که پیش آمد او قرآن را به گردن آویخت و با زن و فرزندانش به جنگ علی (علیه السلام) آمد و همه در جنگ کشته شدند. پس از پایان جنگ جمل، علی (علیه السلام) در میان کشته شدگان می‌گشت، ناگاه چشمش بر جنازه کعب افتاد و به یاران فرمود: جنازه کعب را بنشانید، آنگاه فرمود: ای کعب! آنچه را که خداوند وعده داده بود (پاداش نیک) حق یافتم، آیا تو نیز آنچه را که خداوند به تو وعده دادم (کیفر بد) حق یافتی؟ سپس دستور داد جنازه طلحه را نشاندند، فرمود: آیا تو نیز وعده‌های خداوند را حق یافتی؟ یکی از یاران آن حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! شما با مردگانی سخن می‌گویید که نمیشنوند، چه فایده دارد؟ فرمود: ساکت باش! به خدا سوگند سخن مرا شنیدند، هم چنان که سخن پیغمبر را کشته شدگان بدر، در چاه بدر شنیدند. [۱] ---------- 📚منابع: [۱]: ب: ج ۸۱، ص ۲۰۹. [۱]: ب: ج ۷۷، ص ۴۲۴، ج ۱۰۳ ص ۳۲ [۱]: ا- ب: ج ۶، ص ۲۵۵ و ج ۳۲، ص ۲۰۰ ۲-گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با کشته شدگان بدر، در چاه را در جلد پنجم تحت عنوان داستان ۱۰ مطالعه فرمایید ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌    ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 خيبر خدا صلّى اللّه عليه و آله براى عليه السّلام كرد كه در نتيجه آن تعالى اثر حرارت، ، درد و سردرد را از آن حضرت گردانيد ✨🌺🌺 (۲) مؤلف گويد: در باب پيشين حديث «عبد الرحمن بن ابى ليلى» را كه به طرق متعدد روايت شده است، آورديم. در اين روايت چنين آمده است: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى على عليه السّلام دعا كرد كه پروردگارا! اثر حرارت و سردى را از على عليه السّلام برطرف گردان. و در روايت آمده است: على عليه السّلام كسى است كه خدا و رسول را دوست مى دارد، و خدا و رسول هم او را دوست مى دارند. همه اخبار ياد شده (طرق حديث «عبد الرحمن») در باب پيشين مشتمل بر محبت خدا و رسول بود؛ كه خدا و رسول او را دوست مى دارند، و على عليه السّلام هم آنها را دوست مى دارد. و در بخشى از طرق روايات گفتگوئى از محبت آنها نيست ولى به پاره اى از ويژگيهاى حضرت على عليه السّلام اشاره شده، در ابتداى اين باب برخى از آنها را ذكر مى كنيم. (۳) [خصائص نسائى ص ۳۸] به سند خود، از «عبد الرحمن ابى ليلى» روايت مى كند كه در گرماى بسيار شديدى على عليه السّلام را ملاقات كرديم. آن هنگام جامه زمستانى پوشيده بود و بر عكس آن، در زمستان ايشان را ديديم كه لباس تابستانى پوشيده است! در زمستان از ما آب خوردن خواست، آب براى ايشان آورديم، حضرت على عليه السّلام آب مى آشاميد و عرق از جبين مباركش پاك مى كرد! «عبد الرحمن» گفته است: پس از آنكه به خانه بازگشتم، خطاب به پدرم، «ابو ليلى» گفتم: اى پدر! آيا امروز به حال امير المؤمنين على عليه السّلام توجه كردى؟ پرسيد: منظورت چيست؟ گفتم: بخاطر دارى كه در زمستان لباس تابستانى، و در تابستان لباس زمستانى مى پوشد؟ پدرم، «ابو ليلى»، گفت: تا حال به اين مسئله توجه نكرده ام. آنگاه دست مرا گرفت و بحضور حضرت على عليه السّلام، شرفياب شديم. پدرم طرز لباس پوشيدن حضرت را كه «عبد الرحمن» ديده بود به عرض رسانيد. حضرت على عليه السّلام فرمود: آرى، چنان است كه «عبد الرحمن» توضيح داده است. در جنگ خيبر كه به درد چشم شديدى مبتلا بودم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله مرا بحضور طلبيد. و آب دهان مبارك را در ميان دو چشم من ريخت و فرمود: چشمهاى خودت را بگشاى. ديدگانم را گشودم و از آنروز تاكنون هرگز احساس درد چشم ننموده ام. و همچنين در آن هنگام براى من دعا كرد و فرمود: پروردگارا! اثر گرما و سرما را از على عليه السّلام برطرف كن. از آنروز تاكنون من هرگز احساس گرمى و سردى نكرده ام. مؤلف گويد: اين حديث را «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۲۲] نقل كرده و مى گويد: حديث مورد نظر را «طبرانى» در «الاوسط» ياد كرده و سند آن را حسن شمرده است. و «مناوى» هم مختصرى از آن را در [كنوز الحقايق ص ۲۵] آورده است و مى گويد: حديث مزبور را «ديلمى» هم نقل كرده است. (۱) [هيثمى در مجمع ۹/ ۱۲۲] از «سويد بن غفلة» روايت كرده است كه گفت: در ملاقاتى كه با حضرت على عليه السّلام، در فصل زمستان دست داد، مشاهده كردم حضرت على عليه السّلام دو جامه تابستانى پوشيده است. عرض كردم: يا على! به ظاهر هواى سرزمين ما مغرور نباش چرا كه سرزمين ما بسيار سرد است و مانند سرزمين شما كه هواى گرم دارد، نيست. على عليه السّلام فرمود: آرى! هواى سرزمين شما سرد است، ليكن هيچگونه احساس سردى و گرمى نمى كنم! و اين بدان جهت است كه هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تصميم گرفت مرا به جنگ خيبر اعزام فرمايد، به درد چشم مبتلا بودم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مبارك را در چشمان من ريخت و از آن موقع تاكنون، احساس گرما و سرما نمى كنم و به درد چشم هم گرفتار نشده ام. «طبرانى» اين حديث را نقل كرده است. (۱) [📚مسند ابو داود طيالسى ۱/ ۲۶] به سند خود، از «امّ موسى» روايت كرده است كه از على عليه السّلام شنيدم مى فرمود: از هنگامى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرچم اسلام را در روز خيبر در دست من قرار داد، تا به حال به درد چشم و به سردرد مبتلا نشده ام. (۲) مؤلف گويد: اين حديث را «امام احمد» در [مسند ۱/ ۷۸] نقل كرده و مى گويد: از آغازى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آب دهان مباركش را در چشمان من ريخت، تا به حال به درد چشم مبتلا نشده ام (۳) و📚 «هيثمى» هم در [مجمع ۹/ ۱۲۲] به نقل آن روايت پرداخته و مى گويد: از حضرت على عليه السّلام روايت است كه فرمود: از هنگامى كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله دست مباركش را به چهره من كشيد و آب دهان در چشمهاى من ريخت، آنگاه پرچم اسلام را در روز خيبر بدست من داد، تا به حال به درد چشم و سردرد مبتلا نشده‌ام و همين حديث را «ابو يعلى» و «امام احمد» به اختصار متذكر شده اند
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 عرض كردم: فلانى و رفقاى او ان شاء اللَّه اهل اين صفتند، يعنى آشنا به اسرار شما مى باشند، زيرا از آنها اسرار شما و علوم پنهانى شما را شنيده‌ام و گمان مى كنم كه آنها كامل گشته اند و به حدّ كمال رسيده اند. فرمود: اى جابر! فردا آنها را دعوت كن و همراه خود بياور. جابر گويد: فردا ايشان را به محضر آن حضرت حاضر كردم، چون خدمت امام عليه السلام رسيدند بر او سلام كردند و احترام نمودند و آن بزرگوار را بزرگ و گرامى داشتند. فرمود: اى جابر! اينها برادران تو هستند، ولى هنوز مقدارى مانده است تا كامل شوند. بعد رو به آنها كرد و فرمود: آيا شما اعتراف مى كنيد كه خداوند تبارك و تعالى آنچه را بخواهد انجام مى دهد، و آنچه را اراده فرمايد حكم مى كند، و هيچكس قادر نيست حكم او را نقض كند و رأى او را ردّ كند، و از آنچه انجام مى دهد سئوال نمى شود، و مردمان هستند كه مورد سئوال و بازجوئى قرار مى گيرند. عرض كردند: بله، همان طور است كه فرموديد، خداوند آنچه را بخواهد انجام مى دهد، و آنچه را اراده كند فرمان مى دهد. من گفتم: خدا را سپاس، اينها همگى آگاهند و معرفت دارند و كاملند. فرمود: اى جابر! آنچه را نمى دانى شتابزده درباره اش قضاوت مكن. من متحيّر و سرگردان شدم. فرمود: از آنها بپرس آيا علىّ بن الحسين عليهما السلام مى تواند به صورت فرزندش محمّد عليه السلام تغيير كند؟ جابر گويد: از آنها پرسش نمودم و ايشان از جواب دادن خوددارى كردند و ساكت ماندند. فرمود: اى جابر! از آنها سئوال كن آيا محمّد مى تواند به صورت علىّ بن الحسين درآيد و تغيير كند؟ جابر گويد: از ايشان سئوال كردم، و آنها باز هم از جواب دادن خوددارى كردند و ساكت ماندند. آنگاه امام عليه السلام به من نگاهى كرد و فرمود: اين است آنچه به تو خبر دادم كه اينها هنوز كامل نشده اند. من به آنها گفتم: چه شده است، چرا به امام خود جواب نمى دهيد؟ باز هم ساكت ماندند و در شك فرو رفتند. امام عليه السلام دوباره به جابر فرمود: اين همان است كه گفتم اينها بايد مراحل ديگرى را طىّ كنند تا كامل شوند. و آنگاه امام عليه السلام فرمود: چه شده چرا صحبت نمى كنيد؟ آنها به هم نگاه كردند و گفتگو نمودند سپس عرض كردند: اى فرزند رسول خدا! ما نمى دانيم به ما بياموز. سرور عبادت پيشه گاه حضرت علىّ بن الحسين عليهما السلام به فرزندش امام باقر عليه السلام نگاه كرد و به آنها فرمود: اين شخص كيست؟ عرض كردند: فرزند شما است. فرمود: من كيستم؟ عرض كردند: علىّ بن الحسين عليهما السلام پدر او هستيد. جابر گويد: بعد از اين پرسشها امام عليه السلام كلماتى فرمود كه ما نفهميديم ناگهان ديديم محمّد به صورت پدرش علىّ بن الحسين عليهما السلام و امام سجّاد عليه السلام به صورت فرزندش محمّد عليه السلام گرديد، آنها با مشاهده اين دگرگونى از روى تعجّب گفتند: «لا إله الّا اللَّه». امام عليه السلام فرمود: لاتعجبوا من قدرة اللَّه، أنا محمّد و محمّد أنا، وقال محمّدعليه السلام: يا قوم لاتعجبوا من أمر اللَّه، أنا عليّ و عليّ أنا، وكلّنا واحد من نور واحد وروحنا من أمر اللَّه، أوّلنا محمّد وأوسطنا محمّد و آخرنا محمّد وكلّنا محمّد. از قدرت پروردگار تعجّب نكنيد، من محمّد هستم و محمّد من است، و محمّد بن على عليهما السلام فرمود: اى گروه! از كار خدا تعجّب نكنيد، من على هستم، و على من است و همه ما يكى هستيم و از يك نور آفريده شده ايم، و روح ما از امر خدا و از عالم امر است، اوّل ما محمّد است وسط ما محمّد است و آخر ما محمّد است و همه ما محمّد هستيم. جابر گويد: وقتى اين كلمات را از امام عليه السلام شنيدند همگى با صورت به روى زمين افتاده و سجده كردند و گفتند: ما به ولايت شما و مقامات پنهان شما ايمان آورديم و به ويژگيهاى شما اقرار كرديم. امام سجّاد عليه السلام فرمود: يا قوم، ارفعوا رؤوسكم فأنتم الآن العارفون الفائزون المستبصرون، وأنتم الكاملون البالغون، اللَّه اللَّه لاتطّلعوا أحداً من المقصّرين المستضعفين على ما رأيتم منّي ومن محمّد فيشنعوا عليكم ويكذّبوكم...... فقط با ذکر به نیت امام عج   ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 @ya_amiralmomenin110
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 تعالى به اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى دهد تا را به حضرت عليه السّلام و « » و « » تشويق و به برساند كه خداى تعالى و همچنين «عمّار» را مى دارد 🌺🍃🍃🍃 (۲) [📚صحيح ترمذى ۲/ ۲۹۹] به سند خود، از «ابن بريدة» از پدرش روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: به راستى خداى تعالى به من امر كرده است تا به اطلاع شما برسانم كه چهار تن را بايد دوست بداريد. و خدا خودش هم آن چهار تن را دوست مى دارد. پرسيدند: يا رسول اللّه! آن چهار تن كيانند؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ آنان سه مرتبه فرمود: على عليه السّلام يكى از آنهاست و سه تن ديگر، «ابوذر»، «مقداد» و «سلمان» هستند كه بايد آنها را دوست بداريد، و خداى تعالى هم آنها را دوست مى دارد. مؤلف گويد: «ابن ماجه» در «صحيح» خود، در باب فضائل اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله صفحه ۴ و «حاكم» در [المستدرك ۳/ ۱۳۰] به ذكر حديث پرداخته، ليكن به نام «ابوذر»، «مقداد» و «سلمان» تصريح نكرده است و مى گويد: اين حديث، طبق قاعده «مسلم» صحيح است و «📚امام احمد» در [مسند ۵/ ۳۵۱] و «ابو نعيم» در [حلية الاولياء ۱/ ۱۹۰] و «هيثمى» در [مجمع ۹/ ۱۵۵] آورده و مى گويد كه «طبرانى» در «الاوسط»، «ابن حجر» در [تهذيب التهذيب ۱۰/ ۲۸۶] و «ابن عبد البرّ» در [استيعاب ۱/ ۲۸۰ و ۲/ ۵۵۷] نقل كرده اند. (۱) [كنز العمال ۶/ ۴۲۸] از «ابن عباس» از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بهشت مشتاق ملاقات چهار تن از ياران من است. پروردگارم هم دستور داده است تا آنها را دوست بدارم. در اين هنگام، «صهيب رومى»، «بلال بن ابى رباح»، «طلحه»، «زبير»، «سعد بن ابى وقاص»، «حذيفة بن يمان» و «عمار بن ياسر» پرسيدند: آن چهار تن چه كسانى هستند تا ما هم آنها را دوست بداريم؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ آنها نخست به «عمّار»، فرمود: خداى تعالى تو را به منافقان معرّفى كرده است. و اما آن چهار تن: نخستين آنها، على بن ابيطالب عليه السّلام است؛ دومين ايشان، «مقداد بن اسود كندى» است؛ سومين آنها، «سلمان فارسى» است؛ چهارمين ايشان، «ابوذر غفارى» است. «متّقى» گويد: «طبرانى» اين حديث را در «الاوسط» نقل كرده است. مؤلف گويد: «هيثمى» هم در [مجمع ۹/ ۱۵۵] حديث مزبور را آورده است و اشاره مى كند كه «طبرانى» در «الاوسط» به نقل آن پرداخته است. (۲) [📚همان كتاب ۶/ ۴۲۹] از حضرت على عليه السّلام روايت مى كند كه «جبرئيل» حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و گفت: اى محمد! خداى تعالى سه تن از اصحاب تو را دوست مى دارد، و تو هم آنها را دوست بدار آنها عبارتند از: على بن ابيطالب عليه السّلام، «ابوذر» و «مقداد». «ابو يعلى» اين حديث را روايت كرده است. مؤلف گويد: «هيثمى» در [📚مجمع ۹/ ۱۱۷ و ۳۳۰] روايت كرده و در هر دو موضع گويد كه حديث مزبور را «ابو يعلى» نقل كرده است. (۱) [📚هيثمى در مجمع ۹/ ۱۱۷] از «انس» روايت كرده است كه «جبرئيل» حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و گفت: اى محمد! خداى تبارك و تعالى سه تن از اصحاب تو را دوست مى دارد. بار ديگر فرود آمد و گفت: اى محمد! بهشت مشتاق ملاقات سه تن از اصحاب تو مى باشد. «انس» گفته است كه تصميم گرفتم سؤال كنم كه آنان چه كسانى هستند، ولى ابهّت حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله مانع از اين سؤال شد. در اين هنگام با «ابو بكر» ملاقات كردم و به او گفتم كه من و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تنها بوديم، «جبرئيل» نازل شد و گفت: اى محمد! بهشت مشتاق ديدار سه تن از اصحاب تو مى باشد. اطمينان دارم تو يكى از آنها مى باشى (! ) پس از او با «عمر» گفتگو كردم و همان مطلب را نيز به او تذكر دادم سپس با على بن ابيطالب عليه السّلام ملاقات كردم و همان سخن را به وى ياد آورى كردم كه به «عمر» و «ابو بكر» گفته بودم. حضرت على عليه السّلام فرمود: اينك، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب مى شوم و جريان را مى پرسم. هر گاه من يكى از آن سه تن باشم، از خدا سپاسگزارم كه اين افتخار را نصيب من كرده است، و اگر از آنها بشمار نيامدم، احساس هيچگونه ناراحتى نمى كنم، بلكه باز هم به حمد خدا مى پردازم. در اين رابطه حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدم و گفتم: يا رسول الله! ..... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 اى گروه! سر از سجده برداريد، اكنون شما عارف، رستگار و آگاه شديد، و الآن كامل گرديد و به حدّ كمال رسيديد، شما را به خدا آنچه از من و فرزندم محمّد عليه السلام ديديد به هيچ يك از آشنايان خود كه به اين مرتبه نرسيده اند بلكه كوتاهى كرده اند و آنها را به ضعف كشيده اند خبر ندهيد كه شما را سرزنش و تكذيب مى كنند. عرض كردند: گفتارتان را شنيديم و اطاعت مى كنيم. فرمود: شما كه به حدّ رشد و كمال رسيده ايد اكنون برگرديد، و آنها برگشتند. جابر گويد: عرض كردم: اى سرور من! هر كس اين امر را به وجهى كه بيان كرديد نشناسد ولى شما را دوست داشته باشد و از دشمنان شما بيزار باشد و به برترى شما قائل باشد حالش چگونه است؟ فرمود: او در مسير سعادت و خير و خوبى است تا آنكه به آن پايه از معرفت برسد.... [۱] مؤلّف رحمه الله گويد: اين حديث صدر و ذيل طولانى دارد و ما به خاطر مناسبت نداشتن آن با اين كتاب ذكر نكرديم، و آن را شيخ حسين بن عبدالوهّاب در كتاب «عيون المعجزات» با مختصر تفاوتى در باب معجزات امام باقر عليه السلام نقل كرده است. [۲] ۳۵۶ / ۶ - عيّاشى رحمه الله در كتاب «تفسير» از بريد بن معاويه عجلى نقل كرده است كه گفت: نزد امام باقر عليه السلام حاضر بودم كه ناگاه شخصى كه از خراسان پياده براى ملاقات آن حضرت سفر كرده بود وارد شد، دو پاى خود را كه تركيدگى و شكاف برداشته بود براى نشان دادن بيرون آورد و عرض كرد: بخدا قسم چيزى جز محبّت شما اهل بيت مرا به اين كار وا نداشت، و دوستى شما باعث شد كه اين راه طولانى را پياده بپيمايم. امام باقر عليه السلام فرمود: واللَّه لو أحبّنا حجر حشره اللَّه معنا، وهل الدين إلّا الحبّ؟ بخدا قسم اگر سنگى ما را دوست بدارد خداوند تبارك و تعالى او را با ما محشور گرداند، و آيا دين چيزى جز محبّت است؟ همانا خداوند مى فرمايد: «قُلْ إنْ كُنْتُم تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّه » [۱]، «بگو اگر شما خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست داشته باشد». و فرموده است: «يُحِبُّونَ مَن هاجَرَ إلَيْهِم » [۲] . «مهاجرين را كه بسوى ايشان آمدند دوست مى دارند». (و دو مرتبه تكرار فرمود: ) آيا دين چيزى جز محبّت و دوستى است؟ [۳] ۳۵۷ / ۷ - محمّد بن يعقوب كلينى رحمه الله در كتاب «كافى» از عبدالحميد وابشى نقل كرده است كه گفت: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: همسايه اى دارم كه هر گونه حرامى را مرتكب مى شود، نماز را كه از مهمّترين تكاليف است بجا نمى آورد، و بقيّه واجبات را بطريق اولى ترك مى كند. امام عليه السلام فرمود: سبحان اللَّه، خيلى بزرگ به نظرت آمده است؟ ألا اُخبرك بمن هو شرّ منه؟ مى خواهى بدتر از او را به تو معرّفى كنم؟ عرض كردم: بلى بفرمائيد....... ---------- 📚منابع: [۱]: بحار الأنوار: ۱۳/۲۶ ضمن ح۲. [۲]: عيون المعجزات: ۷۸. [۱]: سوره آل عمران، آيه ۳۱. [۲]: سوره حشر، آيه ۹. [۳]: تفسير عيّاشى: ۱۶۷/۱ ح ۲۷، بحار الأنوار: ۹۵/۲۷ ح ۵۷، تفسير برهان: ۲۷۷/۱ ح۹. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 تعالى به اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى دهد تا را به حضرت عليه السّلام و « » و « » تشويق و به برساند كه خداى تعالى و همچنين «عمّار» را مى دارد 🌺🍃🍃🍃 گفتم: يا رسول الله! همانا «انس» مى گويد: كه «جبرئيل» بر شما نازل شده و گفته است كه بهشت مشتاق ديدار سه تن از اصحاب شماست. اينك، اگر من يكى از آنها بشمار مى آيم، از خدا سپاسگزارم و اگر از آنها به حساب نمى آيم، باز هم سپاسگزارم! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: تو از آنهائى، تو از آنهائى. و ديگرى، «عمّار ياسر» است. و مشاهداتى دارد كه فضيلت آنها آشكار و پاداش آنها بزرگ است و ديگرى، «سلمان» است كه از ما اهل بيت بشمار مى آيد. او را مصاحب خود گردان. «بزّاز» اين حديث را روايت كرده است. (۲) [📚كنز العمال ۳/ ۱۵۴] حديث مسندى را از «ابوذر» نقل كرده است كه در نخستين روزى كه مهاجر و انصار در مسجد اجتماع كرده و آماده بيعت با «عثمان» بودند، على بن ابيطالب عليه السّلام وارد مسجد شد و خطابه اى ايراد فرمود: سزاوارترين سخن كه گويندگان به آن آغاز مى كنند و مهمترين مطلبى كه سخنرانان گفتار خود با به آن مى آرايند و سخن گويان بر زبان جارى مى سازند، ستايش خداى تعالى و ثنا گسترى از حضرتش نسبت به آنچه كه او را سزاوار است، مى باشد درود بر نبى اكرم محمد صلّى اللّه عليه و آله (و حديث را ادامه داده تا آنجا كه فرمود) اينك، اى حاضران! شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه «جبرئيل» بر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نازل شد و گفت: اى محمد! خداى تعالى دستور مى دهد كه على را دوست بدارى و دوستدار على را هم دوست بدارى؛ چرا كه خداى تعالى على عليه السّلام را دوست مى دارد و دوستدار او را هم دوست مى دارد. حاضران فرمايش حضرت را تصديق كرده و گفتند: خداى مى داند آنچه را كه مى فرمائى درست است و ما هم آنرا مى پذيريم. «ابن عساكر» اين حديث را نقل كرده است ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃   فرمود: الناصب لنا شرٌّ منه. أما إنّه ليس من عبد يذكر عنده أهل البيت فيرقّ لذكرنا إلّا مسحت الملائكة ظهره، وغفر اللَّه له ذنوبه كلّها إلّا أن يجي ء بذنب يخرجه من الإيمان، وإنّ الشفاعة لمقبولة وما تقبل في ناصب، وإنّ المؤمن ليشفع لجاره وما له حسنة. ناصبى (كسى كه آشكارا با اهل بيت عليهم السلام دشمنى مى كند و ناسزا مى گويد) از او بدتر است، بدان بنده اى نيست كه ما اهل بيت نزد او ياد شويم پس با ياد ما قلبش نرم گردد و به ما متمايل شود مگر اينكه فرشته با بال خود بر پشت او بكشد (براى او دعا كند) و خداوند تبارك و تعالى همه گناهان او را بيامرزد مگر گناهى مرتكب شود كه او را از دائره ايمان خارج كند. و همانا شفاعت اولياء الهى درباره گنه كاران پذيرفته مى شود و در مورد ناصبى شفاعت كسى پذيرفته نمى شود. مؤمن براى همسايه اش كه كار نيكوئى ندارد شفاعت مى كند و مى گويد: خداوندا! اين همسايه من است كه اذيّت و آزار را از من باز مى داشت، پس شفاعت او درباره همسايه اش پذيرفته شود، و خداوند تبارك و تعالى بفرمايد: من پروردگار تو هستم و من به پاداش دادن او سزاوارترم، پس او را در حاليكه هيچگونه ثوابى و كار نيكى ندارد داخل بهشت گرداند. و همانا مؤمنى كه از همه كمتر توان شفاعت دارد در مورد سى نفر شفاعت مى كند و در اين هنگام است كه اهل دوزخ گويند: «فَما لَنا مِن شافِعين × وَلا صَديقٍ حَميم × فَلَوْ أنَّ لَنا كَرَّةً فَنَكُونَ مِنَ المُؤْمِنين » [۱]، «ما شفيعى نداريم، و دوستى صميمى براى ما نيست، اگر بار ديگر به دنيا برمى گشتيم از مؤمنين مي‌شديم». [۲] و در روايتى بعد از قرائت آيه امام باقر عليه السلام فرمود: بخدا قسم! رتبه و مرتبه دوست بزرگ است چون خداوند تبارك و تعالى او را بر خويشاوند مقدّم داشته است. [۳] ۳۵۸ / ۸ - كلينى رحمه الله در كتاب «كافى» از حكم بن عتبه نقل مى كند: در خدمت امام باقر عليه السلام بودم و خانه پر از جمعيّت بود كه ناگاه پيرمردى كه بر عصاى خود تكيه مى كرد آمد تا آنكه كنار در اطاق ايستاد و رو كرد به امام باقر عليه السلام و گفت: «السلام عليك يابن رسول اللَّه ورحمة اللَّه وبركاته»، اى فرزند رسول خدا! درود و رحمت و بركات خداوندى بر شما باد. سپس ساكت شد و منتظر جواب ماند. امام عليه السلام سلام او را به همان گونه پاسخ داد، آنگاه پيرمرد روى خود به اهل مجلس كرد و به آنها سلام نمود و ساكت ماند تا آنكه جمعيّت همگى سلام او را پاسخ گفتند. سپس رو كرد به امام باقر عليه السلام و عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! مرا نزديك خود جاى بده، خدا مرا فدايت گرداند. بخدا قسم! براستى من شما را دوست دارم و هر كس شما را دوست داشته باشد دوست دارم، و بخدا قسم اين دوستى‌ام بخاطر طمع دنيوى نيست، و من براستى با دشمنان شما دشمنم، و از آنها بيزارم و نفرت دارم، و بخدا قسم اين دشمنى و نفرت بخاطر انتقام جوئى يا كدورتى شخصى كه بين من و او باشد نيست، و بخدا قسم حلال شما را حلال مى دانم و حرام شما را حرام مى دانم، و منتظر امر شما و دولت كريمه شما هستم، آيا اميدوار باشم و شما نسبت به من اميدى داريد؟ خداوند مرا فداى شما گرداند. امام باقر عليه السلام فرمود: بسوى من بيا، بسوى من بيا، و او را كنار خود نشانيد سپس فرمود: اى پيرمرد! شخصى خدمت پدرم علىّ بن الحسين عليهما السلام رسيد و از آن حضرت همين سئوال تو را پرسش نمود، پدرم به او فرمود: إن تمُت ترد على رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم وعلى عليّ والحسن والحسين، وعلى عليّ بن الحسين عليهم السلام ويثلج قلبك، ويبرد فؤادك وتقرّ عينك وتستقبل بالروح والريحان مع الكرام الكاتبين. اگر با اين حال از دنيا رفتى بر رسول خدا، اميرالمؤمنين، امام مجتبى، امام حسين و علىّ بن الحسين عليهم السلام وارد مى شوى و دلت خنك مى شود و قلبت خشنود و چشمانت روشن مى گردد و هنگامى كه جان به حلقومت مى رسد فرشتگان با آغوش باز و با دسته هاى گل به استقبال تو مى آيند. و اگر زنده ماندى آنچه باعث روشنى چشمان تو است خواهى ديد و در مقامات عالى بهشت با ما خواهى بود...... ----- 📚منابع: [۱]: سوره شعراء، آيه ۱۰۲ - ۱۰۰. [۲]: الكافى: ۱۰۱/۸ ح ۷۲، بحار الأنوار: ۵۶/۸ ح ۷۰، تفسير برهان: ۱۸۵/۳ ح۲، تأويل الآيات: ۳۹۱/۱ ح ۱۵. [۳]: در تفسير برهان بعد از ذكر روايت پيشين دو روايت از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: مرتبه و منزلت دوست، بزرگ است بحدّى كه.... ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 بيان كه از محبت و علاقه خدا صلّى اللّه عليه و آله به عليه السّلام مى كند 🌺🌸🌸 (۲) مؤلف گويد: پيش از اين در باب «على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام آل پيغمبرند» در جلد اول، آورديم كه «امّ سلمه» روايت مى كند: در يكى از روزها، على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند، بلافاصله رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله حسنين را در ميان دامان خود گذاشت و چهره ايشان را بوسيد. و آنگاه دستى به گردن على عليه السّلام ودست ديگرش را به گردن حضرت فاطمه عليها السّلام گذاشت و آنها را مى بوسيد. و در باب نود و پنجم ترجمه حاضر آمده است: نسل همه پيغمبران در صلب خود آنهاست و نسل من در صلب على عليه السّلام است. حديثى از «ابن عباس» نقل شده كه گفت، در يكى از اوقات، بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شد و عرض سلام كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با كمال خوشروئى پاسخ او را داد. و از جا برخاست و على عليه السّلام را در آغوش گرفت و ميان دو ديدگانش را بوسيد و او را در طرف راست خود نشانيد (تا آخر حديث) از مضمون اين دو حديث بدست مى آيد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله علاقه شديدى به على عليه السّلام داشته است. و احاديث ديگر نيز حكايت مى كنند كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بى اندازه به آن حضرت علاقه مند بوده است و ما آن احاديث را- با شتابى كه داشتيم- بدست آورده ايم كه به شرح ذيل مى باشد و لازم است دقت كامل را نسبت به آنها به عمل آوريم. (۱) 📚[صحيح ترمذى ۱/ ۵۸] از حضرت على عليه السّلام روايت مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به من فرمود: يا على! آنچه براى خود دوست مى دارم، براى تو هم دوست مى دارم و آنچه مكروه طبع من است، براى تو هم مكروه مى دارم. 📚مؤلف گويد: اين حديث را «ابو داود طيالسى» در [مسند ۱/ ۲۵] و «امام احمد» در [مسند ۱/ ۱۴۶] و «دارقطنى» در [سنن ص ۴۴] و «متّقى» در [كنز العمال ۴/ ۲۲۹] آورده اند و «متّقى» گويد كه «دورقى» اين حديث را نقل كرده است و در [۸/ ۵۸] گفته كه «ابو اسحاق» در «امالى» و در [۸/ ۵۸] مى گويد: «قاضى عبد الجبار» هم در «امالى» نقل كرده است و در [۸/ ۱۹۵] گفته است: «عبد الرزاق» و «بيهقى» هم از آن ياد آورى كرده اند. (۲) [همان كتاب ۲/ ۳۰۱] به سند خود، از «امّ عطيّه» نقل مى كند كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله لشكرى به جنگ با دشمن فرستاد كه على عليه السّلام هم شركت داشت. پس از آنكه لشكر عازم جنگ شد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم- در حالى كه دستهايش را بسوى آسمان بالا برده بود- مى فرمود: پروردگارا! عمر مرا به پايان مرسان، مگر آنگاه كه على را ببينم. (۳)📚 [كنز العمال ۵/ ۲۸۲ و ۶/ ۱۵۸] از على عليه السّلام روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در روز خندق، اظهار داشت: پروردگارا! «عبيدة بن حارث» را در روز بدر از من گرفتى، و «حمزة بن عبد المطّلب» را در روز احد از من گرفتى، اينك اين على عليه السّلام است! او را از من مگير و مرا تنها مگذار كه تو بهترين وارثان هستى. «ديلمى» اين حديث را نقل كرده است. (۱) [📚مستدرك حاكم ۲/ ۶۲۰] به سند خود، از حضرت على عليه السّلام روايت كرده است كه در يكى از اوقات بيمار شدم، رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به عيادتم آمد و من در آنحال چنين مناجات مى كردم: «اللهمّ ان كان اجلى قد حضر، فارحنى؛ و ان كان متأخّرا، فارفعنى؛ و ان كان للبلاء فصبّرنى» ؛ «پروردگارا! اگر مرگ من فرا رسيده است، مرا آسوده ساز؛ و اگر اجل من به آينده موكول است، ناراحتى‌ها را از من دور كن؛ و اگر بيمارى من به علت آزمايش و امتحان است، به من شكيبائى و صبر مرحمت فرما». رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: چه مى گوئى؟ آنچه را كه به عرض خدا رسانده بودم، بازگو كردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللهمّ اشفه اللهم عافه» ؛ «پروردگارا! به على عليه السّلام شفا كرم كن و او را عافيت بده». سپس فرمود: يا على! برخيز. به فرمان حضرت از جاى برخاستم، در حالى كه هيچگونه احساس درد و ناراحتى نمى كردم و پس از آن هم هرگز بيمار نشدم! «حاكم» گفته است كه اين روايت با قواعد حديث شناسى «بخارى» و «مسلم»، صحيح بشمار مى آيد. 📚مؤلف گويد: اين حديث را «امام احمد حنبل» در [مسند ۱/ ۸۳ و ۸۴ و ۱۲۸] با اندك اختلافى و «ابو داود طيالسى» در [مسند ۱/ ۲۱]، «ابو نعيم» در [حلية ۵/ ۹۶] و «محب طبرى» در [الرياض النضرة ۲/ ۲۱۶] روايت كرده و افزوده كه «ابو حاتم» هم آنرا نقل كرده است.
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 پيرمرد كه گويا از شنيدن گفتار امام باقر عليه السلام شوق زده شده بود عرض كرد: اى ابوجعفر! چه فرموديد؟ امام عليه السلام بار ديگر مطالبى را كه فرموده بود تكرار كرد. پيرمرد شگفت زده گفت: اللَّه اكبر، اى ابوجعفر! اگر بميرم بر رسول خدا و اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين و علىّ بن الحسين عليهم السلام وارد مى شوم... و همان مطالبى را كه امام عليه السلام فرموده بود تكرار كرد. سپس پيرمرد صدا را به گريه بلند كرد و گريه راه گلويش را گرفته هق هق مى كرد تا نقش زمين گرديد، اهل مجلس از مشاهده حال اين پيرمرد و گريه هاى او همه ناله كردند. امام باقر عليه السلام با انگشتان مبارك اشك از گوشه هاى چشم پيرمرد پاك كرد و آنها را فرو ريخت. پيرمرد سر بلند كرد و به امام باقر عليه السلام عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! دست مبارك خود را بده تا ببوسم خداوند مرا فداى شما گرداند. آنگاه دست امام عليه السلام را گرفت و بوسيد و بر چشمان و صورت خود نهاد، سپس پيراهن خود را بالا زد و سينه و شكم خود را برهنه نمود و دست امام عليه السلام را بر آن گذاشت و بعد از آن از جا برخاست و سلام خداحافظى گفت. امام باقر عليه السلام از پشت سرش به او نگاه مى كرد و او مى رفت، سپس رو به اهل مجلس كرد و فرمود: من أحبّ أن ينظر إلى رجل من أهل الجنّة فلينظر إلى هذا. هر كه دوست دارد يكى از اهل بهشت را ببيند به اين شخص نگاه كند. حكم بن عتبه گويد: هرگز ماتمكده اى را شبيه آن مجلس نديده ام. [۱] ۳۵۹ / ۹ - علىّ بن ابراهيم قمى رحمه الله در تفسير آيه شريفه «تَبارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِى الجَلالِ وَالإكْرام » [۱]، «پاك و بزرگوار است نام پروردگارت كه صاحب عزّت و بزرگى و بزرگوارى است» از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: نحن جلال اللَّه وكرامته الّتي أكرم اللَّه العباد بطاعتنا. [۲] ما مظهر جلال و بزرگوارى خداونديم كه بندگان به اطاعت و فرمانبردارى از ما به كرامت و بزرگوارى خداوند نائل مى شوند. مؤلّف رحمه الله گويد: اين روايت را روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام تأييد مى كند: كسى كه روبرى امام عليه السلام تكبير بگويد يعنى خدا را به بزرگى ياد كند و بگويد: «لا إله إلّا اللَّه وحده لا شريك له»، «خدائى جز خداوند يكتا نيست، او بى همتا است و شريك ندارد»، خداوند براى او رضوان اكبر خود را (كه مراد بهشت رضوان است يا رضايت و خشنودى او است) واجب گرداند و كسى كه چنين توفيقى يافت خداوند لازم مى داند كه بين او و خليلش ابراهيم و حبيبش محمّد صلى الله عليه وآله وسلم و ساير رسولانش در دارالجلال جمع كند. راوى كه سعد بن طريف است گويد: از آن حضرت سئوال كردم دارالجلال چيست؟ فرمود: مراد از «دار» ما هستيم و اشاره به همين مطلب دارد فرمايش پروردگار: «تِلْكَ الدارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لايُريدُونَ عُلُوّاً فِي الأرْض وَلا فَساداً وَالعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين » [۳]، «اين خانه آخرت يعنى بهشت جاودان براى آنهايى است كه اراده برترى جويى و فساد بر روى زمين ندارند، و عاقبت نيكو مخصوص پرهيزكاران است». فرمود: مراد از عاقبت در اين آيه ما هستيم و مودّت و دوستى ما مخصوص اهل تقوا است. و خداوند تبارك و تعالى فرموده است: «تَبارَك اسْمُ رَبِّك ذِى الجَلال وَالإكْرام »، «ميمون و مبارك است نام پروردگارت كه صاحب عزّت و بزرگى و بزرگوارى است». فرمود: ما مظهر بزرگوارى و كرامت خداونديم كه بندگان با فرمانبردارى از ما مشمول كرامت و بزرگوارى پروردگار مى شوند. [۱] و نيز مؤلّف رحمه الله گويد: از آنچه ذكر كرديم تفسير دعاى بهاء كه در سحر شبهاى ماه رمضان وارد شده است ظاهر گرديد و روشن و واضح شد كه اهل بيت عليهم السلام مظهر جلال (كبريائى) و جمال (زيبائى) و غير اينها از صفات نيكوى پروردگار مى باشند. ۳۶۰ / ۱۰ - شيخ مفيد قدس سره در كتاب «إختصاص» از جابر بن يزيد جعفى نقل كرده است كه گفت: امام باقر عليه السلام براى من هفتاد هزار حديث، و بنابر نسخه ديگرى نود هزار حديث فرمود ..... ---------- 📚منابع: [۱]: الكافى: ۷۶/۸ ح۳۰، الوافى: ۷۹۹/۵ ح۳، بحارالأنوار: ۳۶۱/۴۶ ح۳، ارشاد القلوب: ۲۹۸/۲ با كمى اختلاف. [۱]: سوره الرحمن، آيه ۷۸. [۲]: تفسير القمي: ۳۴۶/۲، بحار الأنوار: ۱۹۶/۲۴ ح ۲۰، تفسير برهان: ۲۷۲/۴ ح۱. [۳]: سوره قصص، آيه ۸۳. [۱]: بصائر الدرجات: ۳۱۲ ضمن ح ۱۲، بحار الأنوار: ۳۹۷/۲۴ ح ۱۱۶، تفسير برهان: ۲۹۸/۴ ح۲. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام در پيشگاه خدا صلّى اللّه عليه و آله از همه محبوبتر و بود 🌸🌺🍃 (۲) [صحيح ترمذى ۲/ ۳۱۹] از «ابن بريدة» از پدرش روايت كرده است كه گفت: محبوبترين زنان در پيشگاه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله، حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام بود؛ و ارجمندترين مردان هم حضرت على عليه السّلام بوده است. مؤلف گويد: «حاكم» اين حديث را در [📚مستدرك ۳/ ۱۵۵] روايت كرده و مى گويد: اين حديث از احاديث صحيح است و «نسائى» هم در [خصايص ص ۲۹] و «ابن عبد البرّ» در [استيعاب ۲/ ۷۵۱] آنرا آورده اند. (۳) [همان كتاب ۲/ ۳۱۰] به سند خود، از «جميع بن عمير تيمى» روايت مى كند كه همراه با عمه‌ام به ديدار «عايشه» رفتيم. عمه‌ام از وى پرسيد: كداميك از افراد در پيشگاه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله محبوبتر از ديگران بود؟ در پاسخ گفت: محبوبترين افراد در پيشگاه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فاطمه عليها السّلام بود. سؤال شد: از مردان چه كسى محبوبتر بود؟ در پاسخ گفت: شوهر فاطمه عليها السّلام در نزد آن حضرت از ديگران ارجمندتر به شمار مى آمد. آرى، او بود كه روزها را به روزه، و شبها را به عبادت به سر مى برد. مؤلف گويد: 📚«حاكم» اين حديث را در [مستدرك ۳/ ۷۵۱] نقل كرده و صحت آنرا تأييد نموده است و «خطيب بغدادى» در [تاريخ ۱۱/ ۴۳۰]، «ابن عبد البر» در [استيعاب ۲/ ۷۵۱] و «متّقى» در [كنز العمال ۶/ ۴۰۰] آنرا آورده اند. و «متقى» مى گويد: «خطيب» و «ابن نجار» هم روايت مزبور را نقل كرده اند. (۱) و «محب طبرى» در [ذخائر ص ۳۵] به نقل آن پرداخته و مى گويد: «ابن عبيد» حديث مزبور را نقل نموده و اضافه كرده كه علاوه بر آنكه حضرت على عليه السّلام هميشه روزه دار و شبها در عبادت بود، شايسته ترين افراد براى پذيرش سخن حق بود. (۲) 📚[مستدرك حاكم ۳/ ۱۵۴] به سند خود، از «جميع بن عمير» روايت مى كند كه گفت: باتفاق مادرم به ديدار «عايشه» رفتيم. مادرم از چگونگى احوال على عليه السّلام جويا شد! صداى او را از پشت پرده شنيدم كه مى گفت: جوياى احوال مردى مى شوى كه به خدا سوگند! هيچ مردى مانند على عليه السّلام، در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله محبوبتر نبود و هيچ زنى هم در روى زمين، مانند همسرش حضرت زهرا عليها السّلام محبوبتر نبود. «حاكم» گفته است كه حديث از احاديث صحيح بشمار مى آيد. مؤلف گويد: حديث مزبور را «نسائى» هم در [خصايص ص ۲۹] نقل كرده است. (۳) 📚[خصائص نسائى ص ۲۹] از «جميع بن عمير» نقل كرده است باتفاق پدرم بديدار «عايشه» رفتيم. «عايشه» در پس پرده بود. پدرم چگونگى شخصيت على عليه السّلام را از وى جويا شد. «عايشه» در پاسخ گفت: از مردى مى پرسى كه هيچ مردى در نزد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گرامى تر از او نبود و همسرش، فاطمه عليها السّلام در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از همه زنان محبوبتر بود. (۱) 📚[مسند امام احمد حنبل ۴/ ۲۵۷] به سند خود، از «نعمان بن بشير» نقل كرده، در يكى از روزها، «ابو بكر» براى تشرّف بحضور رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله اجازه مى خواست كه همزمان صداى «عايشه» را شنيد كه فرياد مى زند! به خدا سوگند! اينك متوجه شدم كه على عليه السّلام از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و اين جمله را دو بار يا سه بار تكرار كرد- «ابو بكر» پس از اذن ورود داخل منزل شد و به مجرديكه بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد به «عايشه» حمله برده و گفت: اى دختر فلانه! آگاه باش كه من مى شنوم چگونه صدايت را به فرياد بلند كرده و عليه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله داد مى زنى! (۲) «نسائى» همين حديث را در [خصائص ص ۲۸] آورده است كه «ابو بكر» به دخترش «عايشه» حمله برد تا سيلى به رخسارش بزند و به او گفت: اى دختر فلانه! مى بينم كه تو عليه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرياد مى زنى! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در اين حالت جلوى «ابو بكر» را گرفت. «ابو بكر» خشمگين شد و از منزل بيرون رفت. «هيثمى» در📚 [مجمع ۹/ ۱۲۶] روايت كرده است و مى گويد: اين روايت را «بزّاز» نقل كرده و سند آن صحيح است و «طبرانى» هم نقل نموده است... (۳) [📚اسد الغابة ابن اثير جزرى ۵/ ۵۴۷] به سند خود، از «معاذه غفارى» نقل كرده كه گفت: من انيس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم؛ بطوريكه در سفرها خدمتكارى آن حضرت را به عهده داشتم و از بيماران عيادت به عمل مى آوردم و مجروحان را مداوا مى كردم. در يكى از روزها، بحضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله- كه در خانه «عايشه» تشريف فرما بود- شرفياب شدم... ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 امام باقر عليه السلام براى من هفتاد هزار حديث، و بنابر نسخه ديگرى نود هزار حديث فرمود كه يكى از آنها را به كسى نگفتم. مى گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: فداى شما گردم بار سنگينى از علوم و اسرار خود بر دوش من نهاده ايد كه آنها را براى كسى هم نمى توانم بازگو كنم، و گاهى در سينه‌ام طوفانى بپا مى كند كه حالتى شبيه به جنون به من دست مى دهد. فرمود: يا جابر؛ فإذا كان ذلك فاخرج إلى الجبّان فاحفر حفيرة ودلّ رأسك فيها، ثمّ قل: حدّثني محمّد بن عليّ بكذا وكذا. اى جابر! وقتى چنين حالتى برايت پيش آمد سر به صحرا بگذار و در آنجا گودالى حفر كن، و سر خود را در ميان آن داخل كن و سپس بگو: محمّد بن على عليهما السلام به من چنين فرمود. [۲] مؤلّف رحمه الله گويد: جابر جعفى با اين مقام والايى كه دارد در حديثى امام باقر عليه السلام به او فرمود: فإذا ورد عليك يا جابر شي ء من أمرنا فلان له قلبك فأحمد اللَّه، وإن أنكرته فردّه إلينا أهل البيت، ولاتقل: كيف جاء هذا؟ و كيف كان؟ أو كيف هو؟ فإنّ هذا واللَّه هو الشرك باللَّه العظيم. وليس ذلك إلّا لعظم أسرارهم عليهم السلام. هرگاه از امر ما (كه مربوط به شئونات امام عليه السلام و مقام والاى او است) چيزى شنيدى و قلب تو آن را پذيرفت خداوند را سپاس و ستايش كن، و اگر قلب تو آن را انكار كرد آن را به خود ما اهل بيت واگذار (بگو خود آنها مى دانند) و مگو چطور اين حديث صادر شده؟ چطور بوده؟ و چگونه است؟ زيرا اين ردّ كلام ما مى باشد و بخدا قسم شرك ورزيدن به خداوند بزرگ است. [۱] و اينها همه به خاطر عظمت و بزرگى اسرار اهل بيت عليهم السلام است. ۳۶۱ / ۱۱ - ابن شهراشوب در كتاب «مناقب» از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه جابر از آن حضرت درباره اين فرمايش پروردگار: «وَكَذلكَ نُري إبْراهيمَ مَلَكُوتَ السمواتِ وَالأرْض وَلِيَكُونَ مِنَ المُوقِنين » [۲] «ما باطن آسمان‌ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا اينكه از اهل يقين باشد»، سئوال كرد. امام عليه السلام دستش را بالا برد و فرمود: سرت را بلند كن و نگاهى به بالا بينداز. جابر گويد: سر خود را بلند كردم، ديدم سقف جدا جدا و پراكنده گشته است، به شكافى از آن پيوسته نگريستم تا اينكه نورى را ديدم كه چشمم از ديدن آن سرگردان شد. امام عليه السلام فرمود: ابراهيم عليه السلام اين گونه ملكوت آسمان‌ها و زمين را ديد، اكنون به زمين نگاه كن و سپس سرت را بلند كن. چون سرم را بلند كردم ديدم سقف به حال اوّل برگشت. سپس امام عليه السلام دست مرا گرفت و از خانه خارج شد و لباسى به من پوشانيد و فرمود: چشمان خود را ببند. پس از مدّتى فرمود: تو الآن در ظلمات و آن تاريكى هائى هستى كه ذوالقرنين ديد. چشمان خود را باز كردم هيچ چيزى را نديدم، سپس چند گام برداشت و فرمود: اكنون كنار آن چشمه آب حيات هستى كه خضر از آن نوشيد، سپس از اين عالم خارج شديم و از پنچ عالم گذشتيم، آنگاه فرمود: اين ملكوت زمين است، بعد از آن فرمود: چشمان خود را ببند و دستم را گرفت، ناگهان ديدم در همان خانه اى هستيم كه قبلاً آنجا بوديم و آن لباسى را كه بر من پوشانيده بود بيرون آورد. عرض كردم: فداى شما گردم چند ساعت از روز گذشته است؟ فرمود: سه ساعت. [۱] مؤلّف رحمه الله گويد: سيّد هاشم بحرانى رحمه الله در كتاب «تفسير برهان» روايت شريفى را در تفسير اين آيه نقل كرده است كه ذكر آن در اينجا خالى از بهره و فايده نيست...... ---------- 📚منابع: [۲]: الإختصاص: ۶۱، بحار الأنوار: ۳۴۰/۴۶ ح ۳۰. [۱]: بحار الأنوار: ۲۰۸/۲ ح ۱۰۲. [۲]: سوره أنعام، آيه ۷۵. [۱]: مناقب ابن شهراشوب: ۱۹۴/۴، بحار الأنوار: ۲۶۸/۴۶ ذيل ح ۶۵، تفسير برهان: ۵۳۲/۱ ح۹ به نقل از اختصاص: ۳۱۷ (با كمى اختلاف). ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام در پيشگاه خدا صلّى اللّه عليه و آله از همه محبوبتر و بود 🌸🌺🍃 در آن روز على عليه السّلام در بيرون خانه تشريف داشت. از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم خطاب به «عايشه»، مى فرمود: اى عايشه! اين شخص (على عليه السّلام)، از محبوبترين و گرامى ترين افراد در نزد من است؛ حق او را بشناس و جايگاه او را گرامى بدار. (۱) مؤلف گويد: «ابن حجر» اين حديث را در [الاصابة ۸/ ۱۸۳] و «محب طبرى» در [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] نقل كرده است و اضافه مى نمايد: «خجندى» هم اين روايت را آورده است و در [۲/ ۲۱۹] افزوده است كه «معاذ» اظهار داشته: هنگامى كه ماجراى بصره ميان او و على عليه السّلام اتفاق افتاد و «عايشه» به مدينه بازگشت، به ملاقات «عايشه» رفتم و به او بصره را برپا ساختى در حالى كه آنچه را كه لازم بود، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله درباره ات بيان فرموده بود! اكنون با چه دل و جرأتى به جنگ على عليه السّلام رفتى؟! در پاسخ گفت: چگونه دل از على تهى سازم (! ) حال آنكه هر گاه او بر ما وارد مى شد و پدرم حضور داشت، از نظر كردن به على عليه السّلام خسته نمى شد! در اين هنگام به او مى گفتم: از زمانى كه على عليه السّلام بر ما وارد شده، چشم از او برنمى دارى و همچنان به او خيره شده اى؟! در پاسخ من مى گفت: اى دخترم! از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: «النّظر الى وجه علىّ، عبادة» ؛ «نگاه كردن به چهره على، عبادت است». «خجندى» اين حديث را روايت كرده است. (۲) [اسد الغابة ابن اثير ۵/ ۳۱۴] به سند خود، از «ابو هاشم» آزاد شده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده كه گفت: مادرم كنيز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود و آن حضرت پدر و مادرم را آزاد كرد. در آله از مسجد به خانه على عليه السّلام وارد شد، در حالى كه على و فاطمه خوابيده بودند و آفتاب بر آنها مى تابيد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عباى خيبرى را كه در اختيار داشت به روى آنها افكند و فرمود: برخيزيد! اى كسانى كه از هر حاضر و غائبى محبوبتريد. اين جمله را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سه بار تكرار كرد. «ابو موسى» اين حديث را روايت كرده است. (۳)📚 [زمخشرى در كشّاف] ذيل آيه شريفه إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ (سوره بقره، آيه ۱۴۳) ؛... اين حكم (تغيير قبله)، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود! و خدا هرگز ايمان شما را ضايع نمى گرداند؛ زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است. «زمخشرى» مى نويسد: از «حجّاج» حكايت كرده اند كه از «حسن بصرى»، پرسيد: عقيده تو درباره ابو تراب چيست؟ وى آيه فوق را تلاوت كرد و گفت: على عليه السّلام يكى از مصاديق آيه فوق است و او پسر عموى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، داماد، نزديكترين و محبوبترين افراد، نزد آن حضرت بود. (۱) [كنز العمال ۶/ ۸۴] راوى گويد: از «عايشه» پرسيدم: محبوبترين افراد در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چه كسى بود؟ در پاسخ گفت: على بن ابيطالب عليه السّلام. پرسيدم: علت خروج تو بر آن حضرت چه بود؟ در پاسخ گفت: علت ازدواج پدر تو با مادرت چه بود؟!! در پاسخ گفتم: قضاى الهى بر اين عمل جارى بود. در جواب گفت: علت خروج من هم بر على عليه السّلام، قضاى الهى بوده است!! «متّقى» مى گويد: «بزّاز» هم اين حديث را روايت كرده است. (۲)📚 [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] از «مجمع» روايت مى كند كه همراه پدرم به ديدار «عايشه» رفتيم. پدرم از وى پرسيد: چرا جنگ جمل را بر پا كردى؟ در پاسخ گفت: علت آن، قضاى الهى بود!! از چگونگى شخصيت على عليه السّلام پرسيد. «عايشه» گفت: از محبوبترين افراد در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، و همسر محبوبترين افراد در نزد آن حضرت، سؤال مى كنى. (۳) 📚[الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] از «عايشه» نقل شده است كه در نزد او سخن از على بن ابيطالب عليه السّلام به ميان آمد. در پاسخ گفت: مردى را محبوبتر از او در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نديدم و زنى را محبوبتر از همسر او (فاطمه عليها السّلام)، در پيش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نيافتم. «مخلص» و «حافظ» اين حديث را نقل كرده اند. (۴)📚 [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] از «معاوية بن ثعلبة» نقل كرده است، در يكى از روزها كه «ابوذر» در مسجد رسول خدا صلّى
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 مى گويد: روايت شده است كه خداوند هنگاميكه او را به آسمانها بالا برد بينائى او را نيرو بخشيد تا آنكه زمين و ساكنان آن را ديد، به كنارى توجّه كرد ديد زن و مردى به كار زشتى مشغولند، آنها را نفرين كرد، هر دو هلاك شدند، سپس زن و مرد ديگرى را در آن حال ديد، بر آنها نفرين كرد، آن دو نيز هلاك شدند، بعد از آن زن و مرد ديگرى را همانگونه مشاهده كرد آنها را هم نفرين كرد و هلاك شدند، براى مرتبه چهارم وقتى زن و مرد ديگرى را آنگونه ديد و خواست نفرين كند خداوند تبارك و تعالى به او وحى فرستاد: يا إبراهيم، اكفف دعوتك عن إمائي وعبادي فإنّي أنا الغفور الرحيم الجبّار الحليم، لاتضرّني ذنوب عبادي كما لاتنفعني طاعتهم، ولست أسوسهم بشفاء الغيظ كسياستك. اى ابراهيم! از نفرين كردن بر بندگان من خوددارى كن، من پروردگار آمرزنده مهربان، و جبران كننده بردبار هستم، گناه بندگانم به من ضررى نمى زند همانطور كه از اطاعت آنها سودى نمى برم، آنها را براى بهبود يافتن خشم خود تأديب نمى كنم، آنطور كه تو تدبير مى كنى. پس دعا نكن بر عليه بندگان و كنيزان من، و از نفرين آنها خوددارى كن و همانا تو بنده من هستى كه از طرف من مأموريّت دارى آنها را بيم دهى، نه آنكه در پادشاهى با من شركت داشته باشى، و نه آنكه بر من و بندگانم چيره شوى. و بندگانم نسبت به من بين يكى از اين سه حالت هستند: يا از گناه خود توبه مى كنند، من توبه آنها را مى پذيرم و گناهانشان را مى آمرزم، و زشتى هاى آنها را مى پوشانم، يا از عذاب آنها خوددارى مى كنم، زيرا مى دانم از نسل آنها فرزندان باايمان به دنيا خواهند آمد، لذا با پدران كافر مدارا مى كنم، و نسبت به مادران كافر درنگ مى كنم، و عذاب بر آنها نازل نمى كنم تا آن اشخاص باايمان از نسل آنها بيرون آيند، و وقتى اين كار صورت گرفت عذاب من بر آنها فرود مى آيد و بلاى من آنها را احاطه مى كند، و اگر از اين دو قسم نباشند عذابى كه براى آنها مهيّا كرده‌ام سخت تر است از آنچه تو اراده مى كنى، زيرا آنها را بر حسب بزرگى و عظمت و كبريايى خود عذاب مى كنم. يا إبراهيم، فخلّ بيني وبين عبادي فإنّي أرحم بهم منك، وخلّ بيني وبين عبادي فإنّي أنا الجبّار الحليم العلّام، اُدبّرهم بعلمي واُنفذ فيهم قضائي. اى ابراهيم! مرا با بندگانم واگذار، همانا من به آنها مهربانتر از تو هستم، و مرا با آنها واگذار، زيرا من جبران كننده و بردبار و بسيار دانا مى باشم، آنها را به علم خود تدبير مى كنم و حكم خود را در ميان آنها اجرا مى نمايم. [۱] محدّث قمى رحمه الله اين حديث را روايت كرده و فرموده است: نظير اين كار - يعنى نشان دادن ملكوت آسمان‌ها و زمين و ساكنان آن، و نشان دادن عرش و فرشتگانى كه آن را بر دوش دارند - براى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام و ائمّه طاهرين عليهم السلام صورت گرفته است. [۱] ۳۶۲ / ۱۲ - فرات رحمه الله در تفسير خود از بريد بن معاويه عجلى و ابراهيم احمرى نقل مى كند كه گفتند: محضر امام باقر عليه السلام شرفياب شديم و زياد نزد آن حضرت حضور داشت، امام عليه السلام به او فرمود: اى زياد! چه شده است مى بينم پاهايت تركيدگى و شكاف برداشته است؟ عرض كرد: با شتر ضعيف و لاغرى كه دارم اين راه را پيموده ام، او از حمل من عاجز بود، و گاهى پياده مى شدم و او را به راه رفتن وا مى داشتم، و چيزى جز دوستى شما و اشتياق ديدار شما مرا بر اين كار وانداشت، سپس سر را به زير انداخت، بعد از مدّتى عرض كرد: فداى شما گردم، گاهى كه تنها هستم (يا با خود خلوت مى كنم) شيطان به سراغ من مى آيد معصيت‌ها و گناهان گذشته‌ام را بياد من مى آورد و آن قدر وسوسه مى كند كه مرا به يأس و نااميدى بكشاند، آنگاه دوستى خود را با شما و ارتباط و دلبستگى‌ام را به شما بخاطر مى آورم (قلبم آرام مى گيرد و اميدوار مى شوم). امام باقر عليه السلام فرمود: يا زياد، وهل الدين إلّا الحبّ والبغض؟ اى زياد! آيا دين چيزى جز دوستى و دشمنى است؟...... ---------- 📚منابع: [۱]: تفسير امام عسكرى عليه السلام: ۵۱۳، تفسير برهان: ۵۳۲/۱ ح ۱۱، بحار الأنوار: ۲۷۸/۹ ضمن ح۲، به نقل از احتجاج: ۲۶/۱. [۱]: تأويل الآيات: ۸۱۸/۲ ح ۴، بحار الأنوار: ۹۷/۲۵ ح ۷۱، مدينة المعاجز: ۴۴۹/۲ ح ۶۷۴. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام در پيشگاه خدا صلّى اللّه عليه و آله از همه محبوبتر و بود 🌸🌺🍃 در آن روز على عليه السّلام در بيرون خانه تشريف داشت. از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم خطاب به «عايشه»، مى فرمود: اى عايشه! اين شخص (على عليه السّلام)، از محبوبترين و گرامى ترين افراد در نزد من است؛ حق او را بشناس و جايگاه او را گرامى بدار. (۱) مؤلف گويد: «ابن حجر» اين حديث را در [الاصابة ۸/ ۱۸۳] و «محب طبرى» در [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] نقل كرده است و اضافه مى نمايد: «خجندى» هم اين روايت را آورده است و در [۲/ ۲۱۹] افزوده است كه «معاذ» اظهار داشته: هنگامى كه ماجراى بصره ميان او و على عليه السّلام اتفاق افتاد و «عايشه» به مدينه بازگشت، به ملاقات «عايشه» رفتم و به او بصره را برپا ساختى در حالى كه آنچه را كه لازم بود، پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله درباره ات بيان فرموده بود! اكنون با چه دل و جرأتى به جنگ على عليه السّلام رفتى؟! در پاسخ گفت: چگونه دل از على تهى سازم (! ) حال آنكه هر گاه او بر ما وارد مى شد و پدرم حضور داشت، از نظر كردن به على عليه السّلام خسته نمى شد! در اين هنگام به او مى گفتم: از زمانى كه على عليه السّلام بر ما وارد شده، چشم از او برنمى دارى و همچنان به او خيره شده اى؟! در پاسخ من مى گفت: اى دخترم! از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيدم مى فرمود: «النّظر الى وجه علىّ، عبادة» ؛ «نگاه كردن به چهره على، عبادت است». «خجندى» اين حديث را روايت كرده است. (۲) [اسد الغابة ابن اثير ۵/ ۳۱۴] به سند خود، از «ابو هاشم» آزاد شده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت كرده كه گفت: مادرم كنيز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود و آن حضرت پدر و مادرم را آزاد كرد. در آله از مسجد به خانه على عليه السّلام وارد شد، در حالى كه على و فاطمه خوابيده بودند و آفتاب بر آنها مى تابيد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله عباى خيبرى را كه در اختيار داشت به روى آنها افكند و فرمود: برخيزيد! اى كسانى كه از هر حاضر و غائبى محبوبتريد. اين جمله را رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سه بار تكرار كرد. «ابو موسى» اين حديث را روايت كرده است. (۳)📚 [زمخشرى در كشّاف] ذيل آيه شريفه إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ (سوره بقره، آيه ۱۴۳) ؛... اين حكم (تغيير قبله)، جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده، دشوار بود! و خدا هرگز ايمان شما را ضايع نمى گرداند؛ زيرا خداوند، نسبت به مردم، رحيم و مهربان است. «زمخشرى» مى نويسد: از «حجّاج» حكايت كرده اند كه از «حسن بصرى»، پرسيد: عقيده تو درباره ابو تراب چيست؟ وى آيه فوق را تلاوت كرد و گفت: على عليه السّلام يكى از مصاديق آيه فوق است و او پسر عموى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، داماد، نزديكترين و محبوبترين افراد، نزد آن حضرت بود. (۱) [كنز العمال ۶/ ۸۴] راوى گويد: از «عايشه» پرسيدم: محبوبترين افراد در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چه كسى بود؟ در پاسخ گفت: على بن ابيطالب عليه السّلام. پرسيدم: علت خروج تو بر آن حضرت چه بود؟ در پاسخ گفت: علت ازدواج پدر تو با مادرت چه بود؟!! در پاسخ گفتم: قضاى الهى بر اين عمل جارى بود. در جواب گفت: علت خروج من هم بر على عليه السّلام، قضاى الهى بوده است!! «متّقى» مى گويد: «بزّاز» هم اين حديث را روايت كرده است. (۲)📚 [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] از «مجمع» روايت مى كند كه همراه پدرم به ديدار «عايشه» رفتيم. پدرم از وى پرسيد: چرا جنگ جمل را بر پا كردى؟ در پاسخ گفت: علت آن، قضاى الهى بود!! از چگونگى شخصيت على عليه السّلام پرسيد. «عايشه» گفت: از محبوبترين افراد در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، و همسر محبوبترين افراد در نزد آن حضرت، سؤال مى كنى. (۳) 📚[الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] از «عايشه» نقل شده است كه در نزد او سخن از على بن ابيطالب عليه السّلام به ميان آمد. در پاسخ گفت: مردى را محبوبتر از او در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نديدم و زنى را محبوبتر از همسر او (فاطمه عليها السّلام)، در پيش رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نيافتم. «مخلص» و «حافظ» اين حديث را نقل كرده اند. (۴)📚 [الرياض النضرة ۲/ ۱۶۱] از «معاوية بن ثعلبة» نقل كرده است، در يكى از روزها كه «ابوذر» در مسجد رسول خدا صلّى
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 سپس سه آيه از قرآن را تلاوت فرمود كه گويا آنها را در كف دست داشت (يعنى بدون اينكه تأمّل نمايد و فكر كند قرائت كرد): «وَلكنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إلَيْكُمُ الإيمانَ وَزيَّنَهُ في قُلُوبِكُم... » [۱]، «خداوند ايمان را محبوب شما گردانيد و آن را در دلهاى شما زيبا جلوه داد». «يُحبُّونَ مَنْ هاجَرَ إلَيْهِمْ » [۲]، «كسانى را كه بسوى ايشان هجرت مى كنند دوست مى دارند». «إنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعوني يُحْبِبْكُم اللَّهُ وَيَغْفِر لَكُم ذُنُوبَكُم وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ » [۳] . «اگر خدا را دوست داريد از دستورات من پيروى كنيد تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را بيامرزد، و او آمرزنده و مهربان است». سپس فرمود: مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم رسيد و عرض كرد: اى رسول خدا! من روزه داران را دوست دارم و خودم روزه نمى گيرم، و نمازگزاران را دوست دارم و خود نماز نمى خوانم، و آنها را كه بذل و بخشش مى كنند و صدقه مى دهند دوست دارم، ولى خودم احسان و بخشش نمى كنم. پيغمبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: أنت مع من أحببت ولك ما اكتسبت، أما ترضون أن لو كانت فزعة من السماء فزع كلّ قوم إلى مأمنهم وفزعنا إلى رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم وفزعتم إلينا. تو با كسانى هستى كه آنها را دوست دارى، و آنچه را بجا آورى به تو پاداش مى دهند، آيا خشنود نمى شويد وقتى حادثه وحشتناك آسمانى پديد آيد هر گروهى به پناهگاه خود رود، و ما به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم پناهنده شويم، و شما در آن هنگام به ما پناهنده شويد؟ [۴] ۳۶۳ / ۱۳ - شيخ مفيد قدس سره از محمّد بن مسلم ثقفى نقل مى كند كه گفت: از امام باقر عليه السلام درباره اين آيه سئوال كردم: «فَاُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّه سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات وَكانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً » [۱] «خداوند بدى هاى ايشان را به خوبى‌ها تبديل مى كند و خداوند آمرزنده و مهربان مى باشد»، حضرت فرمود: فرداى قيامت مؤمن گنه كارى را در محلّ بازرسى و حساب نگه مى دارند، و خداوند خودش بررسى حساب او را به عهده دارد و كسى را از آن آگاه نمى كند، گناهانش را بياد او مى آورد و او به همه بدى هاى خود اقرار و اعتراف مى نمايد، آنگاه خداوند به آنها كه مى نويسند دستور مى دهد همه آن‌ها را به خوبى‌ها و ثواب‌ها تبديل كنيد و پس از آن براى مردم ظاهر كنيد. مردم وقتى پرونده او را مى بينند مى گويند: آيا اين بنده حتّى يك گناه نداشته است؟ سپس خداوند او را به بهشت روانه سازد. فهذا تأويل الآية وهي في المذنبين من شيعتنا خاصّة. و اين است تفسير و تأويل اين آيه شريفه، و اين تنها در مورد گنه كاران شيعه است، يعنى اين لطف الهى مخصوص شيعيان ما اهل بيت است. [۲] ۳۶۴ / ۱۴ - علّامه مجلسى قدس سره در كتاب شريف «بحار الأنوار» مى نويسد: از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه آن حضرت درباره آيه شريفه «وَإنّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى » [۳]، «هر آينه من آمرزنده‌ام كسى را كه توبه كند و به سوى من بازگشت نمايد و ايمان آورد و كار نيكو انجام دهد سپس به راه هدايت رود»، فرمود: مقصود اينستكه به ولايت ما اهل بيت عليهم السلام راه پيدا كند و هدايت شود. [۴] ۳۶۵ / ۱۵ - شيخ طوسى قدس سره در كتاب «امالى» از خيثمه نقل مى كند كه گفت: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه آن حضرت فرمود: نحن جنب اللَّه، ونحن صفوة اللَّه، ونحن خيرة اللَّه ونحن مستودع مواريث الأنبياء، ونحن اُمناء اللَّه عزّوجلّ، ونحن حجج اللَّه، ونحن حبل اللَّه ونحن رحمة اللَّه على خلقه. ما جنب خدا هستيم، [۱] ما خالص و برگزيده خدا و اختيار شده او هستيم،..... ---------- 📚منابع: [۱]: سوره حجرات، آيه ۷. [۲]: سوره حشر، آيه ۹. [۳]: سوره آل عمران، آيه ۳۱. [۴]: تفسير فرات: ۴۲۸ ح ۵۶۷، بحار الأنوار: ۶۳/۶۸ ح ۱۱۴، الكافى: ۷۹/۸ ح ۳۵، تفسير برهان: ۲۰۶/۴ ح۱. [۱]: سوره فرقان، آيه ۷۰. [۲]: امالى مفيد: ۲۹۸ ح ۸، بحار الأنوار: ۱۰۰/۶۸ ح۴، امالى طوسى: ۷۲ ح ۱۴ مجلس سوّم، تأويل الآيات: ۳۸۲/۱ ح ۲۰، بحار الأنوار: ۲۶۱/۷ ح ۱۲، تفسير برهان: ۱۷۵/۳ ح۳، بشارة المصطفى: ۷. [۳]: سوره طه، آيه ۸۲. [۴]: تأويل الآيات: ۳۱۶/۱ ح ۱۱، بحار الأنوار: ۱۴۸/۲۴ ح ۲۶، تفسير برهان: ۴۰/۳ ح۵. [۱]: جنب به معنى پهلو و كنار است و اين كنايه از مقام قرب آن بزرگواران به پروردگار است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام افراد در پيشگاه و خدا صلّى اللّه عليه و آله 🌺🍃🍃 (۲) [📚صحيح ترمذى ۲/ ۲۹۹] به سند خود، از «سدى» از «انس بن مالك» روايت مى كند كه در نزد پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرنده اى پخته شده بود، گفت: پروردگارا! محبوبترين آفريدگان خودت را بفرست تا اين پرنده را با هم تناول نمائيم. در اين حال، على عليه السّلام وارد شد و با هم آن پرنده را تناول فرمودند. «ترمذى» گويد: اين حديث به طرق ديگر هم، از «انس» روايت شده است. (۳) مؤلف گويد: «نسائى» هم در [خصائص ص ۵] روايت مزبور را نقل كرده است و در آن آمده: پس از اين دعا، «ابو بكر» آمد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله او را اذن ورود نداد. «عمر» آمد، او را هم رد كرد. على عليه السّلام آمد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مقدم او را گرامى داشت و اذن ورود داد. (۴)📚 «ابن اثير» اين روايت را در [اسد الغابة ۴/ ۳۰] آورده و در آن حديث نقل است كه «ابو بكر» آمد، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اذن ورود نداد «عثمان» آمد، به او هم اجازه ورود نداد. پس از آنها على عليه السّلام آمد و حضرت به او اذن ورود داد. «محبّ طبرى» هم در 📚[الرياض النضرة ص ۶۱] به نقل آن پرداخته و مى گويد: حديث مزبور را «ترمذى» و «بغوى» در «مصابيح» ذكر كرده و آنرا از احاديث حسان بشمار آورده اند و «حربى» هم آنرا ذكر كرده است. (۱) در 📚[الرياض النضرة ۲/ ۱۶۰] به نقل آن پرداخته و مى گويد: «انس» گفت: على عليه السّلام آمد، او را بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله اجازه ندادم. بار ديگر آمد، باز هم به او اجازه ورود ندادم. براى بار سوم يا چهارم، على عليه السّلام وارد منزل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از وى پرسيد: علّت تأخير شما چه بود؟ عرض كرد: بار اول خواستم كه حضورتان شرفياب شوم، «انس» مانع شد. دوم بار هم مانع شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه چنان توقعى نداشت از «انس» پرسيد: چرا مانع على عليه السّلام شده اى و اجازه ملاقات به ايشان نداده اى؟ «انس» گفت: علت آن بود كه مى خواستم يكى از انصار بيايد و با شما در تناول اين پرنده شركت نمايد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ او، فرمود: آيا در ميان انصار، شخصى بهتر و بافضيلت تر از على عليه السّلام وجود دارد؟! «عمرو بن شاهين» اين حديث را روايت كرده است. (۲) 📚[مستدرك حاكم ۳/ ۱۳۰] به سند خود، از «يحيى بن سعيد» از «انس بن مالك» روايت مى كند كه من خادم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم. در يكى از روزها، مرغ بريان شده اى بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: بار پروردگارا! بهترين آفريده ات را بفرست تا با هم اين غذا را تناول كنيم. من هم به دنبال اين دعا گفتم: پروردگارا! يكى از انصار را براى تناول اين مرغ برسان. «انس» گويد: طولى نكشيد كه على عليه السّلام آمد و در زد. - من از اين كه دعا به اجابت نرسيد ناراحت شدم- گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله سرگرم انجام كارى است (به اين بهانه از ورود على عليه السّلام به خانه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله ممانعت كردم) پس از اندك فاصله اى على عليه السّلام دوباره آمد. باز هم اجازه ورود ندادم و گفتم: پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. بار سوّم آمد، خواستم اين بار هم مانع شوم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: در را باز كن! بنا به دستور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در را گشودم. على عليه السّلام وارد شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: يا على! علت تأخيرت چه بود؟ به عرض رسانيد: يا رسول الله! اين سومين بار بود كه اجازه ورود خواستم، «انس» مانع مى شد و مى گفت كه شما سرگرم كارى هستيد و به همين علت در خانه را به روى من باز نمى كرد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به «انس»، فرمود: چرا در را به روى على عليه السّلام نگشودى؟ عرض كردم: دعاى شما را شنيدم و دوست مى داشتم كه مردى از قوم من بيايد و با شما در تناول اين مرغ شركت نمايد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: البته طبيعى است كه انسان قوم خويش را دوست بدارد. (۱) «حاكم» گفته است كه اين حديث بنا به رأى «بخارى» و «مسلم»، حديث صحيح است. سپس اظهار داشته است: اين حديث را گروهى از اصحاب كه متجاوز از سى تن مى باشند، نقل كرده اند و روايت صحيحش همان روايتى است كه على عليه السّلام، «ابو سعيد خدرى» و «سفينة» روايت كرده اند...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 ميراث انبياء نزد ما به وديعه سپرده شده است، ما امانتدار الهى و امين او هستيم، وما ريسمان خداوندى و وسيله ارتباط او با خلق هستيم، ما رحمت خداوند هستيم كه بر بندگانش ارزانى داشته است. ما هستيم كه خداوند آفرينش خود را به وجود ما آغاز كرد، و به وجود ما آن را پايان مى دهد، ما پيشوايان هدايت و چراغهاى روشن او در تاريكى ها، و محلّ تابش نور هدايت هستيم، ما پرچم‌ها و نشانه هاى برافراشته براى اهل دنيا هستيم، ما سابقون [۲] هستيم و از نظر رتبه و مرتبه و فضيلت، از همگان پيشى گرفته ايم و ما آخرون [۳] هستيم كه از نظر زمانى ديرتر از ديگران آمده ايم. كسى كه به دامن ما چنگ زند به ما ملحق مى شود و نجات پيدا مى كند، و كسى كه از ما عقب افتد و با ما همراهى نكند در درياى غرور و جهالت خود غرق مى شود، ما فرمانده و رهبر مردمان روسفيديم، ما حريم پروردگار و در حمايت او هستيم، ما راه روشن و جادّه مستقيم بسوى خداونديم، ما از نعمتهاى خدا بر بندگان و راه آشكار او و كانون شرع نبوى هستيم، ما جايگاه و محلّ قرار گرفتن رسالت يعنى حقايق و اسرار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هستيم. ما اصل و اساس دين هستيم، فرشتگان با ما رفت و آمد دارند، ما نورافكنيم براى آنها كه در طلب نور هستند، و راه نجاتيم براى آنها كه پيروى كنند، ما مردمان را به بهشت راهنمايى مى كنيم، و ما فرماندهان اسلام و دستاويز محكم و باعث عزّت و آبروى آن هستيم، ما همانند پل‌ها هستيم كه هر كه بر آن عبور كند (يعنى از دستورات ما پيروى كند و با ما باشد) مى تواند به راه خود ادامه دهد و به مقصد برسد، و هر كس جا بماند و به راه ديگر رود هلاك مى شود، ما در قلّه رفيع و اوج عظمت هستيم. ما هستيم كه خداوند به واسطه ما رحمت خود را نازل مى كند و بارانش را سرازير مى نمايد، و ما هستيم كه خداوند به واسطه ما عذاب را از شما برطرف مى كند. فمن أبصرنا وعرفنا وعرف حقّنا وأخذ بأمرنا فهو منّا وإلينا. كسى كه درباره ما آگاهى پيدا كند و ما و حقّ ما را بشناسد و فرمان ما را اطاعت كند از ما است و سرانجام به سوى ما مى آيد. [۱] ۳۶۶ / ۱۶ - علّامه مجلسى قدس سره در كتاب «بحار الأنوار» از كتاب «محاسن برقى» از ابوبصير و از امام باقر يا امام صادق عليهما السلام نقل مى كند كه فرمود: إذا مات العبد المؤمن دخل معه في قبره ستّة صور، فيهنّ صورة هي أحسنهنّ وجهاً، وأبهاهنّ هيئة وأطيبهنّ ريحاً وأنظفهنّ صورة. هنگامى كه مؤمن مى ميرد با او در قبرش شش صورت وارد مى شود، در ميان آن شكل و شمايل‌ها صورتى است كه از همه چهره اش نيكوتر، و شكل و كيفيّت او باشكوهتر و خوش بوتر و پاكيزه تر است. بعد فرمود: از اين شش صورت يكى طرف راست او، يكى طرف چپ، يكى روبرو، يكى پشت سر، يكى پائين پا و آنكه از همه زيباتر است بالاى سرش مى ايستد، اگر چيزى (بلائى يا عذابى) از طرف راست او پيش آيد آن صورتى كه در سمت راست ايستاده آن را مانع شود، و همينطور ساير جهات شش گانه. بعد فرمود: آنكه زيباتر از همه صورتها است به صورتهاى ديگر گويد: شما خودتان را معرّفى كنيد خداوند به شما جزاى خير از طرف من دهد، آنگاه صورت دست راست گويد: من نمازم، صورت دست چپ گويد: من زكاتم، صورت روبرو گويد: من روزه ام، صورتى كه در پشت سر است گويد: من حجّ و عمره‌ام و آن صورتى كه در پائين پاى او است مى گويد: من آن خوبى و احسانم كه به برادران خود كرده است. سپس اين صورتها گويند: اكنون تو خودت را معرّفى كن، تو كه از همه ما زيباتر و خوش بوتر و باشكوهترى كيستى؟ مى گويد: أنا الولاية لآل محمّد صلوات اللَّه عليهم أجمعين. من ولايت و دوستى آل محمّد - كه درود خداوند بر همه آنها باد - مى باشم. [۱] ۳۶۷ / ۱۷ - شيخ طوسى قدس سره در كتاب «امالى» از جابر بن يزيد جعفى نقل كرده است كه گفت: سرور جهانيان امام باقر عليه السلام را هجده سال خدمت كردم، هنگامى كه خواستم از نزد آن حضرت بيرون روم و با او وداع كنم عرض كردم: حديثى بفرمائيد تا استفاده كنم..... ---------- 📚منابع: [۲]: سابقون ؛ اشاره به آيه مباركه «السابقون السابقون × اولئك المقرّبون » دارد. [۳]: آخرون اشاره به آيه مباركه «وقليل من الآخرين» دارد. [۱]: امالى طوسى: ۶۵۴ ح۴ مجلس ۳۴، بحار الأنوار: ۲۴۸/۲۶ ح ۱۸، مناقب ابن شهراشوب: ۲۰۶/۴، بصائر الدرجات: ۶۲ ح ۱۰، المحتضر: ۱۲۸، ارشاد القلوب: ۳۱۶/۲. [۱]: محاسن: ۲۳۲ ح ۴۳۲، بحار الأنوار: ۲۳۴/۶ ح ۵۰. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام افراد در پيشگاه و خدا صلّى اللّه عليه و آله 🌺🍃🍃 (۲) مؤلف گويد: حديث مزبور را «هيثمى» در 📚[مجمع ۹/ ۱۲۵] نقل كرده است و در پايان آن گويد: در روايتى چنين آمده است كه «انس» گفت: در مكانى، حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم كه مرغى بريان تقديم رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله نمودند. در روايت ديگر آمده كه «امّ ايمن»، مرغ بريان را در ميان دو گرده نان گذاشت، در همين هنگام رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پرسيد: آيا غذائى براى تناول داريد؟ «ام ايمن» همان مرغ را كه در ميان دو گرده نان گذاشته بود، بحضور مبارك حضرت آورد. (۳) «حاكم» مى گويد: اين روايت را «طبرانى» در «الاوسط» و «الكبير» بطور اختصار، آورده است و «ابو يعلى» هم، مختصرى از آنرا روايت نموده و اضافه مى كند كه نخست «ابو بكر» اجازه ورود خواست و پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اجازه ورود نداد. پس از او «عمر» آمد، او هم از رسيدن بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله محروم گرديد. پس از آنها حضرت على عليه السّلام آمد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله او را بحضور پذيرفت. (۱) 📚[همان كتاب ۳/ ۱۳۱] با دو سند، از «ثابت بنانى» روايت مى كند كه «انس بن مالك» بيمار شد. «محمد بن حجّاج» با گروهى از همدستانش به عيادت او آمدند. از هر طرف سخن گفتند. تا اينكه سخن به ياد على عليه السّلام منتهى شد. «محمد بن حجّاج» از حضرت على عليه السّلام نكوهش كرد. «انس» كه سخنان ناهنجار و پليد او را شنيد، پرسيد: اين كيست؟ اينك مرا بنشانيد. آنگاه خطاب به پسر «حجّاج» گفت: اى محمد بن حجاج! مى بينم كه از على عليه السّلام بد گوئى مى كنى؟ به خدائى كه محمد را به راستى برگزيد، من خادم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بودم و هر روز در برابر حضرتش آماده به خدمت مى ايستادم. در يكى از روزها كه نوبت خدمت من بود ولى آن روز جوانى از انصار خدمتكارى آن حضرت را به عهده گرفته بود. «امّ ايمن»- آزاد شده رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله- وارد شد و پرنده بريان شده اى را در برابر حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله قرار داد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله سؤال فرمود: اى امّ ايمن! اين پرنده چيست؟ پاسخ داد: پرنده اى است كه به دستم رسيده، آنرا بريان كرده حضور مبارك آوردم. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريده نزد خودت و مرا، بسوى من بفرست، تا با من در تناول اين پرنده شركت نمايد. طولى نكشيد صداى كوبه در نواخته شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! ببين كيست. با خود گفتم: پروردگارا! اميد آن دارم كه پشت در، يكى از انصار باشد. آمدم در را گشودم ولى ديدم على عليه السّلام پشت در ايستاده است. از آنجا كه آمدن على عليه السّلام بر خلاف ميلم بود، به او اجازه ورود نداده و گفتم كه در حال حاضر، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سرگرم كارى است. بلافاصله بازگشتم و در محل خود آرام گرفتم. مدتى نگذشت، باز كوبه در را نواختند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! در را باز كن و اضافه كرد: تو تنها مردى نيستى كه قوم خودت را دوست مى دارى؛ همانا اين شخص از مردم انصار خواهد بود! ناچار به طرف در رفتم، در را گشودم و به او اجازه ورود دادم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! مرغ بريان را نزديك ايشان بگذار. بنا به فرموده آن حضرت، مرغ بريان را حضور پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گذاشتم و هر دوى آنها تمام مرغ را تناول كردند. «محمد بن حجّاج» خطاب به «انس» گفت: مرغ بريان شده را كه على عليه السّلام با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله تناول كردند، در حضور تو اتفاق افتاده است؟ در پاسخ گفتم: آرى، تمام آنچه ابراز داشتم در حضورم پيش آمده بود. «ابن حجّاج» گفت: اينك تصميم گرفتم كه هرگز از او نكوهش نكنم و هر گاه كسى از وى نكوهش نمايد، او را به جزايش برسانم و صورتش را با سيلى، سرخ گون نمايم. (۱) [📚حلية الاولياء ابو نعيم ۶/ ۳۳۹] به سند خود، از «اسحاق بن عبد الله بن ابى طلحة» از «انس» روايت مى كند كه در يكى از روزها، «امّ سليم» مرغ بريان شده اى را با چند گرده نان جوين در اختيار من گذاشت و از من خواست تا آنها را بحضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تقديم نمايم. آنها را از وى گرفتم بحضور پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بردم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: اى انس! برو و يكى از اصحاب را بحضورم دعوت كن تا اين مرغ و نان را با او تناول نمايم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به اين اندازه اكتفا نكرد، بلكه عرض كرد:.. ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹  ): ای از دریای اهل علیهم السلام ✨🍂 اى از درياى و شكافنده پيغمبران حضرت بن بن عليه صلوات المصلّين🌸🍃🍃 فرمود: اى جابر! بعد از هجده سال كه در خدمت ما بودى هنوز هم منتظر شنيدن گفتار ما هستى؟ عرض كردم: بلى، شما درياى بى پايانى هستيد كه هرچه از آن بردارند تمام نمى شود و به انتهاى آن نمى توان رسيد. فرمود: يا جابر؛ بلّغ شيعتي عنّي السلام وأعلمهم أنّه لا قرابة بيننا وبين اللَّه عزّوجلّ ولايتقرّب إليه إلّا بالطاعة له. يا جابر؛ من أطاع اللَّه وأحبّنا فهو وليّنا، ومن عصى اللَّه لم ينفعه حبّنا. اى جابر! به شيعيانم از طرف من سلام برسان و به آنها خبر بده كه بين ما و خداوند هيچگونه خويشاوندى نيست و جز با اطاعت كردن از او به مقام قربش نمى توان رسيد. اى جابر! كسى كه از فرامين الهى اطاعت كند و ما را دوست بدارد او اهل ولايت ما است و كسى كه نافرمانى پروردگار كند دوستى ما به او سودى نمى بخشد. اى جابر! چه كسى از خداوند درخواست نموده و او مرحمت نفرموده است؟ يا بر خدا توكّل كرده و او را كفايت ننموده و يا به او اعتماد و اطمينان داشته و نجات پيدا نكرده است؟ اى جابر! دنيا را همانند منزلگاهى قرار بده كه براى مدّتى در آنجا فرود آمده اى و مى خواهى منتقل شوى، آيا دنيا مثل مركبى نيست كه در خواب بر آن سوار شده اى و وقتى بيدار گشتى از آن خبرى نبوده، نه بر آن سوار بودى و نه زمام آن را بدست داشتى، بلكه روى بسترت آرميده بوده اى؟ يا همانند لباسى كه آن را پوشيده باشى، و يا كنيزى كه با آن همبستر شده باشى؟ اى جابر! دنيا نزد صاحبان عقل و خرد همانند سايه اى روان است. «لا إله الّا اللَّه» يعنى اعتقاد به يكتايى خداوند، عزّت و آبروى اهل ايمان است. نماز كانون اخلاص و باعث دورى از تكبّر و خودپسندى است، زكات روزى را افزايش مى دهد، روزه و حجّ دل را آرامش مى بخشند، قصاص [۱] و حدود [۲] باعث جلوگيرى از خونريزى‌ها است. و دوستى ما اهل بيت نظم و سامان به امور دين مى دهد، خداوند تبارك و تعالى ما و شما را از كسانى قرار دهد كه در پنهانى‌ها از او خوف و هراس دارند و از قيامت مى ترسند. [۳] مؤلّف رحمه الله گويد: در روايت مذكور اين جمله كه فرموده است: «كسى كه نافرمانى خدا كند دوستى ما به او سودى نمى بخشد» با روايات فراوان ديگرى كه دوستى اهل بيت عليهم السلام را با داشتن گناهان هم سودمند ذكر مى كند ظاهراً منافات دارد [۱] و براى جمع بين اين دو دسته از روايات مى توان گفت: اين روايت به گروهى اشاره دارد كه چون خود را از اهل بهشت تصوّر كردند خويشتن را در ارتكاب گناهان آزاد و از هر گونه خطرى ايمن دانسته اند و به خاطر همين به آنها فرموده اند كه به دوستى ما مغرور نشويد. يا اينكه گفته شود: نسبت به گرفتارى هاى دنيا و عالم برزخ دوستى اهل بيت عليهم السلام به اهل معاصى سودى نمى بخشد، امّا نسبت به سختى هاى قيامت براى آنها سودمند است. و به اين تفصيل اشاره دارد روايتى كه علىّ بن ابراهيم قمى در تفسير آيه شريفه «فَيَوْمَئِذٍ لايُسْئَلُ عَن ذَنْبِه » [۲]، نقل كرده است كه هر كس ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام را پذيرفته و از دشمنان او بيزارى جسته باشد، حلال او را حلال و حرامش را حرام بداند و با اين وصف گناهانى را مرتكب شود و در دنيا از آن توبه نكند، بخاطر آن گناهان در عالم برزخ او را عذاب كنند، و وقتى وارد قيامت مى شود گناهى برايش نماند تا از او بازجوئى كنند. [۳].... --- 📚منابع: [۱]: قصاص يعنى كيفر دادن كسى به همان گونه كه او عمل كرده است. [۲]: حدود ؛ حكم شرع است و آن عقوبتى است كه گناهكار را از بازگشت به گناه باز مى دارد و موجب تأديب ديگران مى شود. [۳]: امالى طوسى: ۲۹۶ ح ۲۹ مجلس ۱۱، بحار الأنوار: ۱۸۲/۷۸ ح ۸. [۱]: در «تفسير امام عسكرى عليه السلام: ۲۰» از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم روايت شده است كه فرمود: اگر على عليه السلام را اهل آسمانها و زمين دشمن داشته باشند خداوند بخاطر اين دشمنى همه آنها را هلاك سازد، و اگر همه كفّار او را دوست بدارند خداوند به پاداش اين محبّت به آنها عاقبت بخيرى مرحمت كند و به آنها توفيق دهد كه ايمان آورند، سپس همه آنها را به رحمت خود وارد بهشت نمايد. و در ص ۳ ۹۲ ضمن يك حديث قدسى نقل مى كند كه اگر يكى از كفّار يا همه آنها يكى از اهل بيت پيغمبر عليهم السلام يا اصحاب راستين او را دوست بدارند خداوند به پاداش اين محبّت توفيق توبه كردن و ايمان آوردن به آنها مرحمت كند و سپس ايشان را وارد بهشت نمايد. [۲]: سوره الرحمن، آيه ۳۹. [۳]: تفسير قمى: ۶۶۰، تفسير برهان: ۲۶۸/۴، بحار الأنوار: ۲۴۶/۶ ح ۷۷. ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹 💠🔹 🔹💠 🔸🔹 🔹🔸 حضرت عليه السّلام افراد در پيشگاه و خدا صلّى اللّه عليه و آله 🌺🍃🍃 بلكه عرض كرد: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بفرست تا در تناول اين پرنده با من شريك باشد. بنا به فرمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از خانه بيرون رفتم و تمام همتم آن بود كه يكى از مردم خود را به خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دعوت كنم. بر خلاف انتظار، به على بن ابيطالب عليه السّلام برخورد كردم. و دعوت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به وى اعلام نكردم! بلافاصله به خانه برگشتم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آيا كسى را نديدى كه دعوتش كنى؟ عرض كردم: كسى از اصحاب را نديدم! پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله بار ديگر فرمود: از خانه بيرون برو شايد اين بار با يكى از آنها ملاقات نمائى. اين بار هم كه بيرون رفتم، با على عليه السّلام برخورد كردم. باز هم بنا به وسوسه نفسانى، دعوت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله را به ايشان اعلام نكردم! و تا سه بار اين حركت نابجا از من سر زد. مرتبه سوم، از خانه بيرون رفتم در بازگشت بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، عرضه داشتم: يا رسول الله! بجز على عليه السّلام، كسى از صحابه شما را نديدم. اينك على است كه اجازه ملاقات مى خواهد. فرمود: به او اجازه ورود بده. به مجرديكه على عليه السّلام وارد شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «اللهمّ والى، اللهمّ والى» . اين جمله را مى فرمود و با دست راست در حالى كه آنرا حركت مى داد، به على عليه السّلام اشاره مى كرد. «ابو نعيم» گويد: اين روايت را گروه بسيارى از محدثان، از «انس» روايت كرده اند. (۱) [📚تاريخ بغداد خطيب بغدادى ۳/ ۱۷۱] به سند خود، از «ابو الهندى» از «انس» روايت كرده است كه گفت: در يكى از اوقات، مرغ بريان شده اى تقديم حضور مبارك رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شد. پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از خداى تعالى تمنّى كرد تا محبوبترين آفريدگانش را بفرستد تا با وى در تناول آن مرغ شريك باشد. در اين هنگام على عليه السّلام پشت در آمد كوبه در را نواخت. در را گشودم، ليكن از ورود على عليه السّلام به خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله جلوگيرى نمودم. اين عمل، دو بار تكرار شد. مرتبه سوم، على عليه السّلام را اجازه دادم. هنگامى كه حضرت على عليه السّلام وارد منزل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: علت تأخير تو چه بود؟ و چه مانعى داشتى؟ على عليه السّلام عرض كرد: اين بار كه افتخار حضور پيدا كردم، سومين دفعه است كه مى خواستم شرفياب حضور مبارك شوم، هر دفعه، «انس» مانع مى شد! رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از «انس»، پرسيد: چرا از ورود على عليه السّلام به خانه‌ام ممانعت مى كردى؟ «انس» گفت: دعاى شما را شنيدم و مى خواستم يكى از بستگانم در تناول آن مرغ با شما شركت نمايد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: طبيعى است كه مرد به قوم خود علاقه مند باشد (ليكن اين علاقه نبايد بر خلاف دستور خدا و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشد). مؤلف گويد: اين روايت را «خطيب» بار ديگر در [۹/ ۳۶۹] آورده است. (۲) 📚[اسد الغابة ابن اثير ۴/ ۳۰] به سند خود، از «ابراهيم» از «انس» روايت كرده است كه گفت: مرغ بريان شده اى حضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اهدا شد. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بحضورم بفرست تا در تناول آن شركت نمايد! طولى نكشيد على عليه السّلام وارد شد و آن مرغ را با هم تناول فرمودند. (۱) [📚كنز العمال ۶/ ۴۰۶] از «انس» روايت مى كند كه «امّ سلمه» چند كبك بريان كرده بود، آنها را بحضور رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله آورد. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: پروردگارا! بهترين آفريدگانت را بفرست تا در تناول اين پرندگان مرا همراهى كند. طولى نكشيد على عليه السّلام پشت در آمد و به من فرمود: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برايم اجازه ملاقات بگير. به او گفتم: رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در حال حاضر، سرگرم انجام حاجتى است! اين پاسخ بدان جهت بود كه مى خواستم مردى از انصار بيايد و با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در تناول آن شركت نمايد. على عليه السّلام حرف مرا پذيرفت و رفت. بار ديگر آمد و از من اجازه ورود خواست. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله صداى آن حضرت را شنيد، فرمود: يا على! وارد شو. همزمان با ورود حضرت على عليه السّلام، حضرت صلّى اللّه عليه و آله سه بار فرمود:.... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ~~~~⚜🔸💠🔸⚜~~~~~~~~ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫