eitaa logo
حدیث اشک
6.8هزار دنبال‌کننده
41 عکس
82 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
اي كاش ای کاش نامه ام را از یار می نوشتم در لحظه فراق از دیدار می نوشتم حالا که با رقیه در راه این دیاری ای کاش از خرابه از خار می نوشتم رونق گرفته کار نیزه فروش کوفه باید برایت از این بازار می نوشتم افتاده پیکر من بر زیر پای طفلان می شد ، برایت از این آزار می نوشتم آتش درست کردند روی سرت بریزند ای کاش از در و از دیوار می نوشتم کوفه مرا به یاد شهر مدینه انداخت جای قناره باید مسمار می نوشتم  یاسین قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ما را اسیر درد و غم خویشتن مکن تنبیه مان به فاصله انداختن مکن من آمدم به خیمه تو تا ببینمت حال مرا چو حال اویس قرن مکن یا رب قسم به پنج نمازی که خوانده ایم ما را جدا ز خانه این پنج تن مکن ما را خدا ز خاک حرم آفریده است ما را شبیه خویش تو دور از وطن مکن با اشک چشم کار گدا پیش می رود بی گریه بین روضه مرا سینه زن مکن شاید که با دهان تو این نیزه لج کند با نیزه ها بیا و دهن به دهن مکن   با پهلوی شکسته کفن دوخت فاطمه ای شمر,بی وضو کفنش را به تن مکن   هر چه که داشتی همه غارت شده حسین دیگر اشاره ای به عقیق یمن مکن @hadithashk
کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است شبیه مادرمان پهلویش شکستنی است دگر تو نیزه نزن بس که از سنان خورده مگر ندیده ای که نیزه از دهان خورده هزار تیر به قد کمانش افتادند همین که دیر رسیدم به جانش افتادند نفس نفس زدنت را تو از گلو ننداز برات آب میارم به شمر رو ننداز جواب گریه ی من خنده های قاتل شد تو رفتی و حرم تو پر از اراذل شد تو رفتی و همه ی حس مادری ام رفت میان ولوله ی خیمه روسری ام رفت بگو چه کار کنم من مجال دیگر نیست قسم به جان تو گودال جای مادر نیست بگو چه کار کنم تا که دست بر دارند هنوز نقشه ی دیگر به زیر سر دارند تن شهید من و نیزه و چهل تا نعل بگو چه کار کنم ای غریب من با نعل طناب را چه کنم من رباب را چه کنم بگو که یک تنه بزم شراب را چه کنم ز گاهواره نپرس از لباس پاره نپرس ز گوش دخترکان و ز گوشواره نپرس میان کرب و بلا قتل صبر هم دیدم کنار خیمه ی تو نبش قبر هم دیدم @hadithashk
لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟ اصلا انگار که یک پیر زنم میبینی؟ زخم های تن من میخ دری کم دارد مثل زهرا شده وضع بدنم می بینی؟ نکند مثل من امروز تو سیلی خوردی؟ شده چشمان تو هم تار…منم! می بینی؟ کعب نی ها چه در این قائله گُل می کارند لاله افتاده روی پیرهنم میبینی؟ با لبِ لب پرت اینبار مرا بوسه بزن… جای سالم تو اگر روی تنم می بینی @hadithashk
حالا که وقت کربلای من گرفته حالا که وقت کربلای من گرفته این کوچه ها را گریه های من گرفته میخواستم تا که فدایی تو باشم خوشحالم از اینکه دعای من گرفته جان خودت بالای بام انقدر گفتم: کوفه نیا مولا,صدای من گرفته این کارها انگار که در کوفه رسم است موی مرا هم از قفای من گرفته اصلا چرا راه شما اینجا بیفتد...؟ این طشت را تنها برای من گرفته ای وای که تیر سه شعبه را نگه داشت من فکر میکردم برای من گرفته یاسین قاسمی (ع) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از خجالت نذار مو سفید بشم از خجالت نذار مو سفید بشم من نیومدم که نا امید بشم این دو تا قربونی ها مو بپذیر تا جلو فاطمه رو سپید بشم نذاری برن آخه بی تاب میشن مثل زینب اسیر طناب میشن وقتی تشنه ای خجالت میکشن قطره قطره جلو چشمام آب میشن میمیرن به تو اهانت که بشه بعد تو موقع غارت که بشه به غرور جفتشون بر میخوره جلوشون به من جسارت که بشه حرفی از بیا زدن خودت برو منو که صدا زدن خودت برو دوست دارن رو دامن تو جون بدن اگه دست و پا زدن خودت برو شاعر:یاسین قاسمی (س) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مَن لَم یَشکُرِالمَخلوقَ، لَم یَشکُرِ الخالقَ به رسم ادب و معرفت از همه دوستان و عزیزان شاعر که لطف کردن منت سر ما گذاشتن و اشعارشونو برای انتشار در اختیار مجموعه قرار دادن تقدیر، تشکر و قدردانی میکنیم 🙏🙏🙏🙏
عمرى اگر چه پاى همين غم گريستيم اين باور من است كه ما كم گريستيم حق تو را ادا نتوان كرد گرچه ما قدر تمام عالم و آدم گريستيم چون شعله اى كه مى زند آتش به جان دشت با يك دم حسين دمادم گريستيم ايام بعد ماه عزاى تو را حسين دائم به پيشواز محرم گريستيم گرد آمديم خوب و بد اينجا به هر طريق در هم بخر كه ما همه با هم گريستيم @hadithashk
همين كه قبر را كندم من از اين شهر دل كندم دگر بار سفر را فاطمه بعد از تو مى بندم قرار ما نبود اينگونه من شرمنده ام زهرا به جاى قبر تو قبر خودم را كنده ام زهرا الا اى دختر پيغمبر اى انسية الحورا برايت ساختم با دست خود اين خانه نو را نبودم شوهر خوبى اگر، زهرا حلالم كن تو ماندى بين آن ديوار و در زهرا حلالم كن نشد آئينه دل از غبار غصه پاك اينجا سپردم نيمه شب خاطراتم را به خاك اينجا بدان اى خاك اين را، فاطمه هستِ پيمبر بود دو دستى كه ز قبر آمد برون دست پيمبر بود پس از نه سال امشب پس بگير از من جوانت را حلالم كن كه سالم پس ندادم اين امانت را مراقب باش! آهسته! كه آئينه ترك دارد تن و دست و دو پهلو و سر و سينه ترك دارد كفن را باز كردم آخرين ديدار ما اين است ندارم چاره اى زهرا كه اين ها رسم و آئين است به سوى قبله بردم صورتت را اى گل نيلى كه ديدم هست روى صورت تو جاى يك سيلى من اين دم تازه فهميدم چرا روى تو خاكى بود بگو با من كه اين سيلى عزيزم ضربه كى بود به دوشم ميكشم بارى كه همچون كوه سنگين است ندارم فرصتى ديگر كه حالا وقت تلقين است چه مى بينم! هنوز انگار خون تازه مى ريزد ز چشم بچه ها باران بى اندازه مى ريزد چه زخمى كاشته بر سينه آن مسمار وا مانده كه تا امروز حتى فاطمه زخم تو وا مانده گل باغ مرا اين مردم نامرد بد چيدند ملائك آمدند و روى قبر تو لحد چيدند ببين من هم به پشت دست دارم خاك ميريزم دگر جانى نمانده تا ز جاى خويش برخيزم در اين تاريكى غم، آفتاب من خداحافظ جواب هر سلام بى جواب من خداحافظ @hadithashk
ز ناله تو در آمد فغان بى خبران چه كرد گريه تو با قلوب رهگذران به پرسش تو جوابى نداده است كسى بگو مگر كه چه پرسيده اى ز همسفران همينكه پيش تو نام از حسين مى آرند دوباره مى كند آتشفشان غم فوران به آفتاب مدينه بيا و عادت كن كه بر سر تو دگر نيست سايه پسران كسى تو را دگر ام البنين خطاب نكرد نداشت فايده اما محبت دگران ز بچه هاى تو اصلا رباب دلخور نيست مباش آخر عمرى از اين جهت نگران @hadithash
درود حق به عروس ابوتراب، رباب دل شكسته صدا مى زند رباب رباب به التماس حرم لب به آب زد آخر وگرنه از سر رغبت نخورد آب رباب تو كيستى كه حتى خود اسارت هم دخيل بست به دست تو با طناب، رباب چه شد كه هيچ كسى چهره تو را نشناخت چه كرد با تو مگر تيغ آفتاب، رباب قسم به آيه تطهير و غيرت عباس نبود جاى تو در مجلس شراب، رباب هر آنكه شرح وفاى تو را شنيد، نوشت: درود حق به عروس ابوتراب، رباب @hadithashk