eitaa logo
حدیث اشک
6.5هزار دنبال‌کننده
41 عکس
80 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
شرمنده از گناهان دلبر دلش گرفته دلدار گریه کرده عاشق همیشه وقت دیدار گریه کرده به آشتى بنده ، مشتاق تر خدا بود از توبه گنهکار ، غفار گریه کرده درد مریض را جز درد آشنا نفهمید گاهى طبیب هم با بیمار گریه کرده شرمنده از گناهان دانى مثال ما چیست؟ خانه خراب زیرِ آوار گریه کرده شب زنده دارها را طورى دگر خریدند طوبى برآنکه تا صبح بیدار گریه کرده یک شهر را دعاى یک مست زنده کرده مستى که در مناجات هشیار گریه کرده در کسوت گدایى حرفى بلد نبودیم سائل همیشه جاىِ اصرار گریه کرده با گریه طفل هرچه که خواسته گرفته حاجت گرفته کودک ، هربار گریه کرده مارا فقط دعاى زهرا نجات داده مادر براى طفلش بسیار گریه کرده بر حال مادر ما در بین آتش و خون دیوار دم گرفته ، مسمار گریه کرده کفاره گناهِ مارا حسین داده ارباب بین گودال خونبار گریه کرده یک یاحسین گفته وا کرده روزه اش را آن تشنه که زمانِ افطار گریه کرده آب فرات آخر تا خیمه ها نیامد با مشک از خجالت صدبار گریه کرده کف مى زدند لشکر ، قلب رباب مى سوخت او بینِ خنده هاى اغیار گریه کرده زیر عبا چه چیزى پنهان نموده ارباب سرخ است چشمهایش انگار گریه کرده گهواره بعد اصغر ، در دست ابن سعد است گهواره در حراجِ بازار گریه کرده محمد جواد پرچمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا غافرالخطایا در سایه ی جهالت عمری خراب کردم وقتی که پشت خود را بر آفتاب کردم حتی عبادت من بوی ریا گرفته در توبه ای حقیقی ترک ثواب کردم یا منتهی الرجایا یا غافرالخطایا بر روی بخشش تو خیلی حساب کردم با روی خوش برایم آغوش باز کردی وقتی تو را میان گریه خطاب کردم تنها تو راه داری در خانه ی دل من غیر از تو هر که آمد نزدم جواب کردم باب نجات یعنی باب الحسین از این رو تا بوسه گیرم از شش گوشه شتاب کردم هر کس کشیده بر دل تصویری از وطن را من عکس کربلا را بر سینه قاب کردم نان و نمک حسین است سنگ محک حسین است گفتم حسین و  در دلها انقلاب کردم سی شب به ارگ روضه تا وقت مرگ روضه من عمر خویش را صرف آن جناب کردم مویی سپید کردم در روضه های آقا کی من سپید مو را در آسیاب کردم !؟ حتی خود خدا هم امشب به گریه افتاد تا روضه ی عطش را من انتخاب کردم بر کاسه های شیر افطار خیره بودم دل رفت پشت خیمه یاد رباب کردم از کام خشک طفل شش ماهه یادم آمد هر لحظه ای که مشتم را پر ز آب کردم تیر سه شعبه بود و حلقوم پاره پاره سر نیزه بود میرفت تشییع شیرخواره علیرضا خاکساری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
آنقدر بخشیدی آنقدر بخشیدی که دستانت ، بخشندگی را هم هوایی کرد ثروت به پاهای تو افتاد و    از تو غرورش را گدایی کرد   من هم کنار آسمان بودم ، وقتی نماز نور را خواندی در روزهای غربت و سختی ، مردانه پای عشق خود ماندی   بانو کسی دیگر نمیگوید : مردانگی در سیرت زن نیست مردانگی ها را نشان دادی ، مردانگی تنها به گفتن نیست   فرمود پیغمبر به یارانش : باید شبیه همسرم باشید از او شنیدم توی جنت هم ، قسمت شده تا مال هم باشید   تو همسرش بودی و می مانی ، قدر تو بیش از دیگران  باشد اصلاً برای چون تویی بانو ، باید کفن از آسمان باشد   با چشم خود دیدم برای او ، سال عروجت سال غم ها شد شکر خدا آن روزهای سخت ، زهرای تو ام ابیها شد تو مادر زهرا شدی پس دین باید در اینجا نکته بین باشد ننگ است در عالم زنی دیگر غیراز تو ام المومنین باشد   یادت میاید گفت پیغمبر: خورشید بر شب میشود غالب؟! بانو منم همرزم دیروزت ، یعنی علی ابن ابیطالب   امروز اینجا بر مزار تو ، آورده ام زهرا و زینب را زینب دوسالش هست و میداند ، زن میتواند بشکند شب را... محسن کاویانی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نوای عشق جز نوای عشق هرگز نیست شوری در سرش او که سرتا پا شده محو صفات دلبرش شد مسلمانِ نگاه رحمه للعالمین قبل از آنیکه بخواند آیه ای پیغمبرش شان او بنگر، سلام از ذات حق می آورَد تا که از معراج می آید به خانه همسرش هرچه زن های عرب زخم زبانش میزدند بیشتر از قبل ها میشد به احمد باورش میرود اسلام تا اوج آن زمان که میشود ثروت بانو و تیغ مرتضی بال و پرش اشهد انَّ علی را گفته چون قبل از غدیر اسوه ی عالم شد ایمان ولایت محورش پاک تر از او نبوده پس خدا میخواسته پرورش یابَد درآغوش خدیجه کوثرش مادر زهراست ام المومنین، شاعر بگو کوری چشم تمام دشمنان ابترش تا قیامت زیر دین مادری هستیم که مادری کرده برای اهل عالم دخترش احمد جواد نوآبادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جَـدّه اين خاندان سه سال آخر عُمرش شکسته تر شده بود بلی شکسته تر از فـرطِ دردِ سـر شده بود تمام بال و پر او کبود و زخمی بود که پیــش موج بلا بارهـا سـپـر شده بـود بـلایِ شِعْب به پایان رسیـده بود امّــا خدیجه بیشـتر آماده ی خطر شده بود چه قدر دیر به محبوبه اش رسـید نبی چه قدر زود گُلش عازمِ سفر شده بود زنی که پیـک اَجَل تحت امرِ مَردش بـود به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود نبی به فکـر وصـایایِ همسـرش بود و غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود شبیه فاطمه اش بود و در سه نوبتِ تلخ خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود چه قـدر جَـدّه این خاندان اذیّت شـد چه قدر مادر سادات خونْ جگر شده بود چگونه بگذرم ؟ از اینکه بین شعله و دود به قلب فاطمه اش داغ حمله ور شده بود خدیجه سنگ ز کُـفّـار خورد و دخـتر او سرش شکسته ی بی حُرمتیِ در شده بود نداد فاطمه رُخصت ، وگرنه در آتــش بنا به سوختـن آن چهل نفر شده بود محمد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
دست به دامانِ حُسين سالیانی ست شدم دست به دامانِ حُسین سائـلِ هر شبه ی سفره ی احسانِ حُسین تا که اوضاعِ دلم زود به سامان برسد شدم از صبح ازل بی سر و سامانِ حُسین وسط هروله عُمریست چنین حس کردم کرده دیوانه مرا گردشِ چشمانِ حُسین خاطرآسوده ام از هـولِ پریشانیِ حشر بسکه در روضه شدم زار و پریشانِ حُسین من که هر بار پیِ خلوت دِنجی گشتم سر در آورده ام از گوشه ی ایوانِ حُسین راضی ام رانده شوم از درِ فردوس ولی ببرندم به سوی روضه ی رضوانِ حُسین بعد مرگم اگر از مذهب من بپرسیدند پاسخ آرید که بوده ست مُسلمانِ حُسین برکت نافله ی نیمه شب خواهر اوست که شدم گریه کُنِ پیکر عریانِ حُسین جان خلق دوجهان هیچ بُــوَد جایی که شده سقّا به فدایِ لب عطشانِ حُسین طاق شد طاقت زینب که پس از پهلویش چوب افتاد به جانِ لب و دندانِ حُسین محمّد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حُسن یوسف دلبر شب ماه باشد ، دلربای من حسین گر عقیق حُسن یوسف شد ، بُوَد معدن حسین بی نیاز از باغ جنت بی خیال از دوزخم گر به روز حشر بردارد قدم با من حسین گاه ما را می کُشی گاهی مسیحا می شوی وای از عشقی که شد هم دوست هم دشمن حسین پشت پای زائرانت ریخت آب و گفت دل لذتی دارد شکستن های تو ، بشکن حسین بوده ای تنها سه شب بی سر میان قتلگاه بعد از آن بودی به روی نیزه ها بی تن حسین پیرهن ها شد از آن روزی برایت رو سیاه که وفا با تو نکرد آن پاره پیراهن حسین بی کفن گشتی که آسان تر رساند عاشقت با نگاه غرق اشکش دست بر دامن حسین بوده از روز ازل پشت و پناه ما غریب! در تمام زندگی چون کوهی از آهن حسین محسن قاسمی غریب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کربلا اگر دست تو باشد موی من از شانه اش راضی ست و چون از شانه اش راضی ست،از هم شانه اش راضی ست به هیأت ها نمی فهمیم دوری از حرم را، چون به وقت مست بودن آدم از میخانه اش راضی ست چنان مُرغی که در کنج قفس شاد است از بودن دلم از دام اگر راضی نشد،از دانه اش راضی ست به هم می ریزی ای دَرهَم شده مَبنای عالم را تو آن شمعی که در هجران هم از پروانه اش راضی ست سگ این آستان آواره ی اینجا و آنجا نیست کنار صاحبش هرجا که شد از لانه اش راضی ست حسین از کِردگارش بیشتر دلداده دارد، چون از او هم عاقلش راضی ست هم دیوانه اش راضی ست کسی که کربلا رفته پس از عمری،فقط مست است کسی که سخت صاحبخانه شد، از خانه اش راضی ست  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ذکرُ الله بنای نوکری ام بی دلیل،محکم نیست که در طراز شما سروری در عالم نیست به قدر تو که خدا گفته است(اَنَا دِیَتُک) به پیشــگاه الهـی کسی مُکـرّم نیست به این دلیل که اسماء توست (ذکرُ الله) زمان دَم ، زِ دَم تو دمی مُقدّم نیست (هُوَ الشَّهید وَ أنتَ الشَّهید)مشهود است صفات مُشـترکت با خدای ما کم نیست تویی تجسـّم ما از خُـدای عزّ و جل اگرچه ظاهراً او در نظر مُجسّم نیست اگرچه زخم روی زخم خورده بر سر ما به لطف تُربت تو حاجتی به مَرهم نیست رسیده ام به مقامی که در منازل عشق حیات هردو جهان بی غمت فراهم نیست بهشت معنی روضه ست روضه اوج غم است که گفته است به فردوس حرفی از غم نیست؟ در آب چشم عزادارت ای حقیقت اشک تقدّسی ست که در آب چاه زمزم نیست منی که از همه جا رانده ام از این شادم که جز رواق حریم تو سر پناهم نیست تو را به بغض علی آن دوتا لعین کشتند فقط به خاطر دِرهم تن تو دَرهم نیست تو گوشواره ی عرشی و می کُشد مارا غمی که از کفت انگشت رفت و خاتم نیست  محمّد قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا ولی الله با روی سیه ، با دل زنگار گرفته با این قلم رنگ ز اغیار گرفته امروز کمی اشک و کمی آه نوشتم امروز دلم از غمت انگار، گرفته شاید که خبرهاست در این ساعت اندوه داغ تو مرا از چه به اقرار گرفته؟ حق ده نکنم باورش این حال و هوا را یعنی دل من بهر تو اینبار گرفته؟ در دوره ی هجران تو جز درد ندیدم گویا که دلم در بغلش خار گرفته یک عارف دل سوخته میگفت که مهدی از دست شما دست به دیوار گرفته ای پشت در پرده ی پندار ، نهفته چشمان مرا پرده ی پندار، گرفته لعنت به جهانی که در آن عشق، غریب است انظار، خمیده همه افکار، گرفته جعفر ابوالفتحی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر من زبان بسته ام و صوت تو چاووش شده ست عقل گویا شده، جهل است که خاموش شده ست سال ها کعبه پریشان همان یک لحظه ست اینچنین از غم دوریت سیه پوش شده ست زاهدان گرم نماز اند به تزویر و دروغ زین سبب در رَهِ تو مست کفن پوش شده ست مانده ام دفتر فردوسی طوسی زِ چه رو، پر زِ تاریخ فریدون و کیانوش شده ست؟ ((دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس)) حافظ از پیچ و خم زلف تو مدهوش شده ست معجزات تو که نه، معجزه های قنبر با دم حضرت عیسی ست که هم دوش شده ست و بگویید که چادر به سر خود بکشد، آنکه در معرکه با ترس هم آغوش شده ست پیش چشم همه آقای جهانش کردند لکن از فرط کهن سالیِ اصحاب فراموش شده ست! ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر، بر دَرِ عرش، با خَطِ حضرت حق است که منقوش شده است محمدرضا نادعلیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عطر کرامات باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند آسمان بار دگر نیّر بدر آورده لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده ای که از جانب معشوق نظر می طلبی تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت مادرش هم لقب مادر سادات گرفت پسر فاطمه و باب نجات است حسن هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست روزی خلق خداوند به زیر پر اوست دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست او برای کرم عبدالله و قاسم دارد ابر جود است و سر شیعه ی خود می بارد او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده بارها ثروت خود را به گدا بخشیده ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد شیعیان را – به حسن – روز جزا می بخشد ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها اسم مولام همانند عسل شیرین است ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد کوثر جان من اینست `حسن هرچه که گفت” حرف قران من اینست”حسن هرچه که گفت” دین و ایمان من اینست”حسن هرچه که گفت” بنویسید حسن مکتب و آیین من است حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد تا که سردار چو عباس دلاور دارد یک حسین بن علی، ماه برادر دارد غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد مادری بود حسن، دید که مادر افتاد آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما امیر عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
به نام عشق به نام عشق به نام خدا به نام حسن به نام نامی مولا که شد امام حسن شب ولادت او ماه مهمانی شد خود خداست دَمِ در به احترام حسن خوشا به حال کسی که غلام حیدر شد خوشا به حال خودم که شدم غُلامِ حسن تمام قافیهها بهر مصرعی آمد حسن تمام خدا و خدا تمام حسن هوای شعر من امشب هوای باران است لب خدا به خدا گرم یا حسن جان است نشان بده به همه عین لایزالی را بیا و پر بکن این دستهای خالی را میان شورِ مناجات نام تو کافیست چه احتیاج ابوحمزهی ثُمالی را تویی که هر قدمت شأن کبریا دارد تویی که سبز نمودی همه حوالی را کریم آل عبایی، نشد، نداری تو و مستجاب نمودی هر محالی تو قسم به کعبه که عین خود مطافی تو غریب آل علی عین شین و قافی تو چقدر با کرمت مستجابمان کردی تویی که ز خجلت خود قطرهی آبمان کردی همیشه بیشتر از حد انتظاری تو مویز بودیم و تو شرابمان کردی همینکه نوکرتان گشتهایم، ممنونیم همینکه خاک قدومت حسابمان کردی چقدر یکه و تنها چقدر درویشی چقدر از غم غربت خرابمان کردی به لطف گام تو گل شد گلاب، آقاجان و نوکرت شده عالیجناب، آقاجان خدا سپرد فلک را به اختیار شما که حیدری شده شأنِ اقتدار شما هنوز پرچم تو بین اولیا بالاست حسینِ فاطمه نازد به اعتبار شما میان کوچه نشین تا که راه بند آید در این میانه خدا گشته بی قرارِ شما اگر نبود کسی پا رکابتان باشد ببین که هست سرم بی قرارِ دارِ شما تمام ایل و تبارم فدای تو آقا منم گدای گدای گدای تو آقا مگر نه اینکه هه کبریا برای توست به روی عرش خداوند رد پای توست تو بی نهایتِ مطلق تو عشق زهرایی مقام خضر نبی تازه ابتدای توست تویی که طایقه ات یک به یک سلیمانند حسین فاطمه بیمار،مبتلای توست همیشه حاجت ما را تو با کرم دادی همیشه دستِ دلم بر پر عبای توست مگر نه اینکه خودت صاحبِ کرم هستی چرا،برای چه،آخر بی حرم هستی؟ دلم همیشه هواى تو را به سر دارد هواى خاک مزارت دم سحر دارد براى طرح حرم نقشه‌ها به سر داریم که صحن مادرِ تو جلوه‌ى دگر دارد ورودى حرمت صحن مادرِ سقاست به روى قبر و ضریحش دو شاه‌پر دارد شما براى فرج لااقل دعایى کن دعا براى فرج از شما اثر دارد عَلم به دستِ علمدارِ کربلا زیباست یقین که روز فرج مرگ این ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جانم حسن جانم به فدای تیغ چون رعد حسن(ع) به به بنویسید فقط بعد حسن(ع) پیچیده ترین خیال ما جَعدِ حسن(ع) «۱» الکن تر از آنیم که گوییم ز دوست وقتی که خود خدا ثناگستر اوست این مرد تمام دین و‌دنیای من است مثل پدرش دلاور و بت شکن است نازم به علی(ع) که کنیه اش بوالحسن است باید به نبرد شیر و اژدر باشی وقتی پسر بزرگ حیدر باشی از مرحمت و عنایت این آقا یک عمر گرفته ام سرم را بالا این طایفه را خدا نگیرد از ما ما کوه تبرّا و تولّا هستیم دلدادهء بچه های زهرا(س) هستیم عالم علوی شدست، مولا حسنی(ع) حق عاشق فاطمست، زهرا حسنی(ع) زینب(س) حسنی حسینی و ما حسنی(ع) آن کس که همیشه یاحسن گفته منم کوریِ سَلَقْلَقیّه(ل) کلب حسنم(ع) آنان که به عشق مجتبی دل دادند بی شک همه اهل فاطمه(س) آبادند اصحاب حسن(ع) روز قیامت شادند ما آب به آسیاب حق میریزیم پیروز بزرگ روز رستاخیزیم با آمدنش لباس غم لک میشد ملعونهء دهر خوار و کوچک میشد ماه رمضان، ماه مبارک میشد رزق دو‌جهان ز سفرهء قاسم اوست «شهرُالرَّمضان» ضیافت دائم اوست عماد بهرامی (سکوت) ۱_ جعد : به معنی موی درهم پیچیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ای جانِ جانِ جانِ جان ای جانِ جانِ جانِ جان ، کز جانِ جانان جان تری وی نیکِ نیکِ نیک ها ، کز نیک ها نیکوتری کارت دمادم دلبری ، از دلبران دل می بری جان میدهی دل می بری ، از دلبران با دلبری مجنون همه لیلا تویی ، نور دل طاها تویی مولا تویی والا تویی ، هم رهگشا هم رهبری چون جلوهء طاهایی ات ، چون صورت زهرایی ات همپایهء آقایی ات ، گردون نبیند دیگری آبی ، زلالی ، باده ای ، چون متن قرآن ساده ای آزادی و آزاده ای ، از جمع خوبان برتری تو روشنای خانه ای ، بر شمع دین پروانه ای جانی و هم جانانه ای ، جان بخشی و جان پروری ای نخل طوبی را ثمر ، وی بحر جانها را گهر شمس هدایی یا قمر ، اعجاز و لطف داوری ای جلوهء حق در زمین ، ای ماه خورشید آفرین ای مهر تو حبل المتین ، هستی به مهرت مشتری عطر تنت پیغمبری ، آرام جان حیدری هم زمزمی هم کوثری ، هم نور چشم کوثری ای معنیِ جود و کرم ، ای خاندانت محترم ای با ملائک هم قدم ، هم سروی و هم سروری نامت کریم ابن الکرم ، خاک مسیرت محترم بی تیغ و تیر و بی حرم ، کارت ز دل غارتگری ماوای تو در آسمان ، مهرت به دلها جاودان در کار جمله عاشقان ، شافع به روز محشری  داریوش جعفری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بنازم این ساقی را حرم ندارد و دل در غمش مقیم تر است کسی که رأفتش از آسمان عظیم تر است! اگرچه جمله کریم اند و شهره در کرم اند در این سلاله یکی از همه کریم تر است بنازم این ساقی را که از وفاش مدام گلوی ما که از او باده می خریم، تر است علی که رفت همه کوفه شد یتیم، ولی میان کوفه حسن از همه یتیم تر است چه آمده به سرت ای غریب آل عبا؟ که راه صلح تو از جنگ، مستقیم تر است به لطف صلح تو تا کربلا رسید حسین! قسم به نام خدایی که خود علیم تر است دعا کن این جمعه آخرین ولی برسد که حال دنیا از هر زمان وخیم تر است!  علی سلیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
کریم آل طه به چشمهای خیالی به روی پرچینی نگاه کن که طلوعی دوباره می بینی درست نیمه ماه خدا مبارک شد شروع سلسله سائلان آیینی چنان سروده حسن را خدای شاعرها... چنین نکرده کسی از بهشت تضمینی عسل نگاه و رطب گونه و لبی چو نبات فتاده آب دهانم زبس که شیرینی بس است تا که ترا بین سفره بگذارد خدا نشان بدهد چیده بزم رنگینی علی و فاطمه با تو چه عالمی دارند به بوسه از لب تو هر دو گرم افطارند نگاه کن که ملکها ز چشم زیبایت برای نه فلک خود ستاره بردارند به این جمال و جلالت سزد که نام تورا حسن به عشق خداوند حسن بگذارند طبیب هر دو جهانند آن کسانی که به چشمهای پر از نرگس تو بیمارند توامدی و جمل شاهد است زلزله شد هنوزهم تلفا تت به زیر آوارند خوشا کسی که به زندان عشق دربند است رها زبند هوا و پرنده مانند است کسی که عاشق روی حسن شود لیلاست جنون عشق حسن دانش خردمند است به ذره گر برسد ذره ای ازالطافت به زیر سایه ی تو آفتاب تابند است چطور تو ز گدا پادشاه میسازی چقدر دست کریمانه ات هنرمند است گدای خانه تو میخرد فلک ها را مگر که نرخ گداییِ از حسن چند است کریم آنچه بیارد به دست , می بخشد هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد زپا فتادی اگر یاحسن بگو بنگر چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد به تشنگان برادر حسن دهد روزی شراب ناب حسینی به مست می بخشد قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین هر آنکسی که حسینی شداست می بخشد گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است کریم آل عبا هر چه هست می بخشد… موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا امام حسن(ع) خدا پرده را تا ثُریا گشود و راهی برای تماشا گشود خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود برایِ ظهورِ تمامیِ خویش زِ خود جاده‌ای تا به دنیا گشود به سویِ کویری ترین خاکها خدا دامنی غرقِ دریا گشود شبی که پیمبر هم از تاب رفت چو آئینه‌اش چشم خود را گشود زمین و زمان را به هم ریخت باز نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود علی عرضِ تبریکِ حق را شنید زِ لبهایِ او تا که بابا شنید زمانی که جای دقایق نبود اُفق های خورشید مشرق نبود زمانی که حتی تمامِ بهشت برای حضورِ تو لایق نبود جهان بی وجودت عدم در عدم خدا بی شکوهِ تو خالق نبود تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی زمانی که حرف از خلایق نبود کسی مثلِ تو در پِیِ ما نگشت کسی مثلِ ما بر تو عاشق نبود – قدم زن که چشم همه مست شد گذر بسته شد کوچه بن بست شد بدون تو دنیا نسیمی نداشت خلیلی خدا یا کلیمی نداشت چه می‌کرد با ازدحامِ گدا اگر سفره دارِ کریمی نداشت زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود اگر آسمان یاکریمی نداشت بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت اگر آفتابِ زمینی نداشت تو میراثِ دوشِ علی بُرده‌ای که با تو مدینه یتیمی نداشت بدون تو عباس ، حتیٰ حسین برادر فقط نه که نیمی نداشت شکوهَت ابد تا ازل را گرفت خروشَت سپاهِ جمل را گرفت نفَسهایِ گرمِ پیمبر شدی تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست که از هرچه دارد علی سر شدی به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل تو دَه‌ها تو صدها برابر شدی تو پاشیده‌ای فتنه‌ها را زِ هم تو سنگین ترین ضربِ حیدر شدی نوشتند بر تیغه‌ی ذوالفقار حسن حیدرِ دومِ روزگار کسی را که چشمت گرفتار کرد گرفتارِ رویی نبی وار کرد مسیحایی آموخت چشمی که مست تماشای این چشم بیمار کرد مسلمان شدیم از زمانی که دل به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد چه شیرین شده روزه‌های علی که باز از لبانِ تو افطار کرد زبان بند می‌آید از لطفتان بیان را خیالِ تو دشوار کرد جوابِ سلامِ مرا می‌دهی سحر لقمه‌ای دست ما می‌دهی منم نذرِ چشمانِ بارانی‌ات لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
چهره ی زهراییش تا نقاب از چهره ی زهراییش رد می شود لاجرم خورشید در کارش مردد می شود هر کجا تشریف دارد خشت خشتش قبله است گر حسن مقصود باشد خانه مقصد می شود در شجاعت،در نجابت،در کرامت ذات او اجتماع حیدر و زهرا و احمد می شود کوری چشمان کفار حسود یثربی بعد از او دنیا پر از نسل محمد می شود چون یداللهی که شد آیینه حق در زمین روی او ایزد نمای دست ایزد” می شود حُسن همراه حسن شد عزتش شدت گرفت ضرب شد حرفی اگر در خود مشدّد می شود هر که آمد دست پر برگشت بی چون و چرا شایدِ سائل درِ این خانه باید می شود گر گدا کاهل بود” آقا پی او می رود احتمال نا امیدی گدا رد می شود در توازن نیست باهم کوه و کاه، اینجا ولی بارها ثابت شده آقا بخواهد می شود می رسد روزی که پیمانکار صحن مجتبی آستان قدس شاهنشاه مشهد می شود علی اکبر نازک کار لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا کریم اهل بیت این خانواده آینه های خدائی اند در انتهای جاده ی بی انتهائی اند خیل ملک مقابلشان سجده می کنند اینها خدا نی اند ولیکن خدائی اند هر کس که می رسد سر اطعام می برند فرقی نمی کند که فقیران کجائی اند یک السلام” و یک و علیک السلام `سبز اینها همان مقدمه ی آشنائی اند صدها هزار مثل سلیمان در این حرم مشغول لحظه های شریف گدائی اند سوگند میخوریم که پروانه زاده ایم همسایه قدیمی این خانواده ایم دست مرا بگیر که عاشق ترم کنی سلمان خانواده ی پیغمبرم کنی من در قنوت نیمه شبت دور میزنم شاید مرا بگیری و انگشترم کنی آن شاخه ی گلم که به دست تو داده اند تا هرکجا که خواست دلت پرپرم کنی من آمدم که بین سحرهای اشتیاق بال مرا بگیری و خرج حرم کنی بال و پر شکسته به دردم نمیخورد انگار بهتر است که خاکسترم کنی روزی آب و سفره ی نان منی حسن ماهِ مبارکِ رمضان منی حسن آنکس که پیش پای شما خم نمیشود در خانه ی فرشته هم آدم نمیشود آقای من بدون توسل به نام تو حالی برای توبه فراهم نمیشود دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود آرامش تو باعث طوفان کربلاست بی صلح تو قیام مُحَرم نمیشود هرکس که بر نجابتِ صلح و سکوت تو مؤمن نمیشود ، به جهنّم نمیشود تا کربلا رسید صدای سکوت تو این قیل و قال ها به فدای سکوت تو ای یاکریم خسته چه کردند با پرت این زهر ِ پر شراره چه آورده بر سرت از لحظه ای که رنگ نگاهت کبود شد رنگی دگر نرفته مناجات خواهرت با اینکه ای غریب ، تو بودی امام شهر اما کسی نخواند نمازی به پیکرت تابوت را نشانه گرفتند به تیرها آن هم کجا به پیش دو چشم برادرت دلهای ما به یاد تو ای بی حرمترین پر میزند به سمت بقیع مطهرت تا کِی لبم به خاک بقیعت نمیرسد بر آستان پاکِ رفیعت نمیرسد  علی اکبر لطیفیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
منم غلام حسن گرفته دست مرا بارها مرام حسن رسیده است به من لطف مستدام حسن من احترام شدم محض احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن هزار بار بمیرم دوباره زنده شوم به بارگاه امام کریم بنده شوم مرا ز کوی کریمان جدا شدن هرگز و هر دری به جز این خانه را زدن هرگز و صبح و ظهر و شب اینجا نیامدن هرگز من و جدایی از دامن حسن هرگز خدا مرا به هوای دگر رها نکند من و جدا شدن از مجتبی خدا نکند شمایلی ز بهشت آمد و هویدا شد به نور چهره ی او ممکنات زیبا شد گره ز کار جهان و جهانیان وا شد ستاره ای بدرخشید و ماه زهرا شد به آفتاب جمالش ، به کعبه ی خالش به هوش بودم از اول... ربود تمثالش هماره روح دعا ، کعبه ی عبادات است شفیع روز جزا ، قبله گاه حاجات است حسن نمود حسن هاست ، جمع خیرات است امام زاده و سر سلسله ، به سادات است کریم چارم دنیای پنج تن آمد خبر دهید که آقایمان حسن آمد سر ارادتم از افتخار خم گردد گدا به حرمت ارباب محترم گردد خدا بخواهد اگر پرچمی علم گردد امام زاده ی ما صاحب حرم گردد مدینه الحسنی در بقیع میسازیم رواق و گنبد و صحنی وسیع میسازیم رواست محتشمی وصف مجتبا بکند و دست فرشچیان طرح نو به پا بکند زنی النگوی خود نذر آن بنا بکند که گنبد حرمش را چو کربلا بکند در ورودی باب الکریم در زدنی ست ورودی حرمش صحن جامع حسنی ست چراغ صحن ، برایش ز ماه میسازیم دخیل پنجره هایش ، نگاه میسازیم و باب ساعت مخصوص شاه میسازیم برای قاسم او حجله گاه میسازیم بزرگ کرده برای کریم ، نسلی را به نام نجمه نماییم صحن اصلی را قرار و وعده ی ما صحن مجتبی باشد شب زیارتی اش هم دوشنبه ها باشد همیشه دور ضریحش سر و صدا باشد و مثل کرببلا هم برو بیا باشد شبیه هر شب جمعه ، شبیه کرببلا دوشنبه های بقیع و زیارت زهرا علیرضا وفایی(خیال) (خیال) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
اولین گل پسر حضرت زهرا نیمه ی ماه خدا ماه تمامم آمد نام او مثل عسل بود ، به کامم آمد جان جانان من و خیرالانامم آمد ایهاالناس ببینید امامم آمد گل بریزید به روی سر زهرای بتول آمد از عرش خدا دلبر و دلدار رسول اولین گل پسر حضرت زهراست حسن همه ی دار و ندار دل دنیاست حسن بر کریمان جهان سرور و آقاست حسن به دل خسته ی ما ذکر معلاست حسن عشق او بر سر ما خیرالعمل میریزد نام او بر لب ما جام عسل میریزد او کریم است و همه دست گدایی داریم با حسن در سرمان حال و هوایی داریم بهتر از یوسف و صد حاتم طایی داریم از همه خلق جهان ، حس جدایی داریم شغل ما را همه جا سینه زنی میدانند ای خدا شکر که ما را حسنی میدانند مَلَکِ عرش برای قدمش جان داده حسن امروز به ما پرتو ایمان داده با قدومش به مدینه سر و سامان داده بارها زندگی اش را به فقیران داده می شناسند مرا نوکر نامیِ حسن کاش ما را بنویسند جزامیِ حسن کاش این شهر مرا با حسنم بگذارد کاش آقا قدمی روی تنم بگذارد مهر تایید به روی بدنم بگذارد کاش یک لقمه غذا در دهنم بگذارد ما فقیریم ، فقیریم ، فقیریم ، فقیر و حسن شاه و حسن حضرت سلطان و امیر در جمل ضربه شصتش همه را حیران کرد شتر فتنه گر طایفه را ویران کرد کفر را خوب جدا از تنه ی ایمان کرد ای بنازم که در آن روز چنان طوفان کرد زنَک از ناقه فتاد و همه جا رسوا شد چهره ی واقعی فتنه گرش پیدا شد از همان روز دگر بغض حسن در دل داشت حمله میکرد ولی سُم به میان گِل داشت چند صدتا پسر احمقِ نا عاقل داشت کینه اش عاقبتِ امر چه بد حاصل داشت هجمه ها بود که میبُرد به تابوت حسن تیرها بود که میخورد به تابوت حسن پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
بسم رب النور بسم رب النور ، من هستم مسلمان حسن بوده از روز ازل دستم به دامان حسن آمدم اصلا در این دنیا به فرمان حسن عالمی دارم در اینجا با گدایان حسن شکر حق که مثل اربابم دلم با مجتباست تا قیامت بر لبم ، یا مجتبی یا مجتباست ای خوشا آن دم که ذکر لب حسن جان می شود پیش چشمم جنت الاعلی نمایان می شود در دل ویرانه قلبم گلستان می شود درد های گفته و نا گفته درمان می شود هر که با این اسم زیبا عشق بازی می کند روز محشر پیش مردم ، سرفرازی می کند دل حسن ، دلبر حسن ، عالی حسن ، اعلا حسن قبله عباس و عشق زینب کبری حسن تا ابد بانی کل مهربانی ها حسن 《لافتی الا علی و لا کریم الا حسن》 هیچ هم گیرد ز سائل بی نهایت می دهد مهربانی را ببین ناگفته حاجت می دهد ای تمامی وجود حضرت خیرالنسا زینت دوش نبی و زینت عرش خدا چهره تو مصطفی در مصطفی در مصطفی بند می آیند هنگام عبورت کوچه ها در جمالت جمع گشته ، کل زیبایی حسن یوسفی ، ماهی ، نه بالاتر از اینهایی حسن و همان هستی که بی منت سخاوت می کنی آسمانی ، آسمانی هم عنایت می کنی دم به دم بر عالم و آدم محبت می کنی فاطمه هو می کشد وقتی کرامت می کنی دم به دم لطف فراوانت به خوب و بد رسید مهربانی تو را خوب و بد عالم چشید ای که آقازاده و آقا و آقا پروری مانده ام که مصطفی یا فاطمه یا حیدری تا قیامت از زمین و از زمان دل می بری با وفایی ، مهربانی ، بی نظیری ، محشری یا معز المومنین دست الهی یار توست نایب حیدر شدن تنها در عالم کار توست ای خدای هیبت و خشم و جلال و اقتدار حاصل عمرِ جنابِ حیدر ِدُلدُل سوار کینه توزان جمل را قدرت تو کرده خار یا علی گفتی و شد لشکر تماما تار و مار شیر حیدر ، ای حماسه آفرین عالمین کیستی تو که علمدار سپاهت شد حسین سیدی کن گوشه چشمی ، من گدای قاسمم هر چه هم بد باشم آقا ، خاک پای قاسمم نوکر حلقه به گوشم ، بی نوای قاسمم من به زیر منت ِ کوه وفای قاسمم آی ابر با کرامت ، رحم کن بر این کویر عشق آقازاده ات را از دلم هرگز نگیر ای که از مظلومیت ماهی دریا گریه کرد بر مزار مخفی تو چشم زهرا گریه کرد پیر شد از بس حسینت بر تو آقا گریه کرد یاد داغ کودکیَت عرش اعلا گریه کرد کوچه تنگ مدینه موسفیدت کرده است آه در خانه زنت ؛ آقا شهیدت کرده است محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
جان میدهم پای نگاری که گرفتم دارد نفس حسّ بهاری که گرفتم خوشحالم از اینکه قلم وقف حسن‌(ع)شد خوشحال تر از پشتکاری که گرفتم چشمم چه زیبا تر شده از شوق رویش ممنونم از این آبشاری که گرفتم صد دانه یاقوتم از او صدهاهزارو … … خوش رنگ‌تر ; دستم اناری که گرفتم مشغول شغل نوکری هستم هم‌اکنون یک پادشاهم مثل کاری که گرفتم آقا کریم و من کرامت‌خانه‌ هستم نذر خودش دارو نداری که گرفتم نذر نفس های شمابود امشب انگار نان ، ازخیابان کناری که گرفتم من بر گدایی خودم امیدوارم بر دست پر مهر حسن (ع) امید دارم آموزگارم را بگو امــلا بسازد در شعر باید از غزل انشا بسازد جمع حسن(ع)باهرگدا وقتی بیاید  دیگر نیازی نیست که منها بسازد میخانه آماده بگو حافظ برایش باید ادرکع سن ونا ولها بسازد جاداشت مثل نیمه‌ی شعبان دوباره حتی خدا هم یک شب احیا بسازد حتما خدا میخواسته از ” لاالهش “ باجمله‌ی تکمیله‌ی ” الا ” بسازد ” مرد کریم ” این را صفت دادن بر او کو آن کسی کز این لقب معنا بسازد وقتی که چوب خشک در دست علی(ع)بود گهواره راهم حضرت زهرا(س)بسازد در گفتن این سازه ها من بی زبانم اما پیامم را به گوشش می‌رسانم غوغا به پا کرده ، چه‌ها کرده سکوتش خون گلو می‌خورد از دردِ سکوتش وقتی همه تزویر ها تأثیر دارد دین را به روی دست آورده سکوتش فصل زمستانِ امامت را امام است گرماست وصلِ هاله‌ی سرد سکوتش متن ” معالی‌السبط ” میخواند برایت اسلام را جان داد عملکردِ سکوتش شمشیر برّانش ندارد باکِ دشمن لرزه به جان ظلم افکنده سکوتش زیرلبش دست دعا بالا گرفته‌است سجّاده هم با سجده پیگردِ سکوتش دارد زمان را لحظه لحظه می‌شمارد در انتظارش مانده شب ، گَردِ سکوتش آواره‌ی خود کرده تدبیرش جهان را بیچاره تر افلاک را ، کون و مکان را حُسنش همین بوده که او تودار باشد گاهی به وقتش هم یل و سردار باشد بامصلحت قفل سکوتش بسته مانده ازهیبت و مردانگی سرشار باشد در آخرین ابیاتِ بی پایان تر از قبل چشم غزل شاید کمی خونبار باشد از بی وفایی ها کدامش را بگویم؟ در خانه‌اش اهل جفا بسیار باشد قصدی ندارم روضه خوان باشم برایت صحبت از آن کوچه پر از آزار باشد آقای مارا کوچه ها از پا در آورد وقتی که مادر دست بر دیوار باشد … یا چند لحظه بعد میبیند که مادر پیراهنش از خونِ سر گل‌دار باشد از تو نوشتم این همه با دست خالی باشد برای بعد اگر سر زد مجالی ابراهیم روشن روش لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
از کران تا بی کران مولا امیرالمومنین هر مکان و هر زمان مولا امیرالمومنین در روایت سی هزار عالم خدا آورده است در روایت شد بر آن مولا امیرالمومنین چون خدای کعبه را جز کعبه بر او شان نیست شد امیر مومنان مولا امیرالمومنین درب علم است او و گشته در ورودیِ درش معتکف خرد و کلان مولا امیرالمومنین شد نماز ما قبول از برکت نام علی خورده مُهرش بر اذان مولا امیرالمومنین سجده بر صحن علی پای خدا بنوشته شد نور حق را شد عیان مولا امیرالمومنین صحبت ایوان اگر هر جا به هر مجلس شود گشته محور بر بیان مولا امیرالمومنین من گدایی را به عشق روی او بگزیده ام شد بهانه آب و نان مولا امیرالمومنین چون رود خاکسترم بر بادمی گوید به او تار و پودم با زبان مولا امیرالمومنین مهر او هم میکُشد هم زنده میگرداندم مهر او اکسیرِ جان مولا امیرالمومنین خوش به حال نسل من گر گوشه چشمی کند خط او خط امان مولا امیرالمومنین داده‌ زاهد وعدهٔ حورُ و پری اندر بهشت وعدهٔ ما در جنان مولا امیرالمومنین حامدآقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
یا مظلوم یک عمر از غم روزگاری نیلگون داشت بر مژه هایش رشته های اشک و خون داشت دیگر گلی روی لبش هر گز نرویید برگونه اما لاله های واژگون داشت دلتنگ زهرا بود و میزد دست بر هم روی لبش انا الیه راجعون داشت بر دوش او هفت آسمان آوار غم بود تا بود زهرا خانه حیدر ستون داشت پشت سرش زینب به گریه آب می ریخت پشت مسافرآب پاشیدن شگون داشت خاکی که می بوسید رد پای او را گریه ز نون والقلم ، مایسطرون داشت از فرق سر باید برون ریزد غمش را از غصه ها آتفشانی در درون داشت خود ره نشان تیغ قاتل داد انگار سر گشته ای را سوی مقصد رهنمون داشت رنگش عوض می شد ناگه صیحه میزد گویا فلک ازرفتن حیدر جنون داشت در راه مسجد تا به خانه گریه می کرد از خاطراتش چشمهایی لالگون داشت یاد زمانی که زنی پهلو شکسته در جای جای خاک کوچه رد خون داشت موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
فرقت را شکست ز ایوان نجف کردی هزاران جلوه در قلبم چنان که سالیانی می شود گردیده زر قلبم به نا آباد باغی با نگاهت حضرت باران چنان کردی محبت تا دهد روزی ثمر قلبم اگر از تو جدا باشم بدون شک که خواهد شد برای این منِ بیچاره آن دم درد سر قلبم نه آن روزی که از عقلم سراغت را گرفتم نه فقط روزی تو را دارم که باشد با خبر قلبم سراغت را گرفتم از پرستوها و می دانی؟ که می دارد به کوی تو فقط میل سفر قلبم؟ پیاده از نجف تا کربلا راهی کنی من را که این شوقی ست پایم را ولیکن بیشتر قلبم همه گفتند فرقت را شکست اما خودت گفتی جراحت دارد ای مردم فقط از میخ و در... قلبم  ایمان کریمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غم عظمی چه درهم کرده قاتل مصحف قرآن زینب را به خانه برده اند از سوی مسجد جان زینب را همه با چشم گریان می روند از خانه ی مولا چه می فهمد کسی حال دل ویران زینب را تمام دختران بابایی اند و خوب می فهمند چگونه این غم عظمی شکست ارکان زینب را دل بی رحمِ شهر کوفه بنگر خوب، شاهد باش که این داغ و بلا هم کم نکرد ایمان زینب را اگر خواهی ببینی روح زهرایی زینب را ببین پای ولی، قربانیِ طفلان زینب را الهی بگذرد این غصه و یک لحظه هم دیگر نبیند شهر کوفه دیده ی گریان زینب را الهی این برادرها همیشه محضرش باشند کسی خاکی نبیند لحظه ای دامان زینب را الهی تا نبیند آسمان کربلا بر نی سرِ از تن جدای دلبر عطشان زینب را  محمد جواد شیرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
سر زده مهمان من شدی بابا خوش آمدی چه عجب مال من شدی شبهای قبل وقف حسین و حسن شدی چیزی بمن نگفتی از این راز سر به مُهر اصلاً چه شد که سر زده مهمان من شدی از ابتدای ماه نگاهم به این در است لاغر شدی نهیف شدی دل شکن شدی با من سکوتِ محض نمی کردی ای دریغ ای ناطق خدا چقدر کم سخن شدی بابا بجان تو دل من شور می زند با بانوی بهشت مگر هم سخن شدی این حالَتَت شبیه به حالات مادر است حالا چه شد که این همه فکر کفن شدی اینقدر ذکر آیه ((انّا اِلَیه)) چیست؟ گویا که حاملِ خبرِ پَر زدن شدی افطار تا سحر سخن از وصل می کنی آماده اراده کشته شدن شدی مرغان خانه هم دم از این داغ می زنند انگار خویش باعث این خواستن شدی بابا نگفتم از حرمِ زینبت مرو؟ رفتی ز پیش زینب و خونین بدن شدی گفتی بمن که زینبِ ام المصائبم باید کنم نظاره که چه خونین دهن شدی ضربت به فرق شاه ولایت روا نبود آیا همین مقدمه کربلا نبود محمود ژولیده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
مردی میان نخلستان صدای هق هقِ مردی میان نخلستان حکایت جگری پاره پاره را دارد ز دست مردمی از جنس سنگ سی سال است میان حنجره‌اش بغض بی صدا دارد هرآنچه غصه و غم بود در دلش جا شد فقط خدا صحه‌ی صدر را به او داده کنار نخل سرافکنده‌ای شبی دیگر میان سجده به یاد مدینه افتاده نمی‌رود ز دلش خاطرات آن کوچه که پیش او همه‌ی هستی‌اش زمین افتاد اگرچه تیغ به دادِ دلش رسید اما درست لحظه‌ی تدفین فاطمه جان داد میان بسترش افتاده غرقِ در خون است شبیهِ فاطمه دردی به رویِ سر دارد برای اینکه به بالینِ او رسد زهرا هنوز منتظر است و به در نظر دارد به زحمتی تنِ خود را کمی تکان داد و نشست رو به روی زینب و تأمل کرد همی‌نکه خاطره‌ها بینشان تداعی شد دوباره روضه‌ی زهرا میانشان گل کرد یکی یکی همه را تا مرور می‌کردند حسن تمام تنش مثل بید می‌لرزید و نام قنفذ ملعون که در میان آمد شبیه طفل کتک خورده باز می‌ترسید چگونه می‌شود اینکه زنی زمین بخورد خدای صبر نشیند به او نظاره کند چگونه می‌شود اینکه میان کوچه، علی نظاره‌ای به دو گوشی که گشته پاره کند رضا باقریان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹