#امیرالمومنین_ع_مدح
رود است علی، پاک و زلال است و روان
کوه است علی، که استوار است و گران
من رود ندیدهام چنین پابرجا
من کوه ندیدهام چنین در جریان
#میلاد_عرفان_پور
#امیرالمومنین_ع_مدح
خود را قلم حافظ اگر فرض کنیم
صد واژهی ناب از این و آن قرض کنیم
هرگز نتوانیم که حتی یک بیت
از طول کرامات علی عرض کنیم
#موسی_علیمرادی
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_شهادت
علی را غُربتی سَیال سوزاند
حدیثِ آن در و خلخال سوزاند
عدالت فکر هر روز و شبش بود
علی را شَمع بیت المال سوزاند
#عباس_احمدی
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
بر قبلهی آفتاب میریخت تراب
با چشم پُر از گلاب میریخت تراب
امشب چه گذشت بر دل خون حسن
بر روی ابوتراب میریخت تراب
#محمدحسین_مهدی_پناه
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#حضرت_امیرالمومنین_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#نوحه
مرا تیغ جفا حاجت روا کرد
سرم را از سر زانو جدا کرد
بیا زهرا ز بویت مست مستم
خدا داند که دلتنگ تو هستم
ز یاد من نرفته ای امیدم
خمیدی پشت در من هم خمیدم
تماشا کن که از پا حیدر افتاد
شبیه تو علی در بستر افتاد
اگر سرتا به پا در شور و شینم
فقط دلواپس حال حسینم
از آن ترسم شود پاره گلویش
از آن ترسم بگیرد شمر مویش
#محمود_اسدی_شائق
با عطر بهار زنده شد پیکر خاک
از گرد و غبار، شد دل آینه پاک
مشغول به دید و بازدیدند همه
ای جان جهان! مَتیٰ تَرانا وَ نَراک
#سید_روح_الله_موید
ساده و صمیمی با مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها در شب قدر
واسه نداشته هام بازم
رو میزنم به مادرم
این شبِ قدری اومدم
بگم چقدر دوست دارم
سفارشم رو می کنی
ای مهربون به بچه هات؟
بگو که مهدی ت بنویسه
اسم منو تو نوکرات
برا همیشه یک دفعه
دلم رو از گناه بِکَن
بخواه که گریه کن باشم
برای شاه بی کفن
برا همون که تشنه بود
نیزه به نیزه کشتنش
هنوز نفس داشت که جدا
شد از قفا سر از تنش
ساده با امام حسین علیه السلام
دست منو رها نکن
تو کوچه های بی کسی
این شب قدری می دونم
که باز به دادم می رسی
کی غیر ارباب می دونه
که نوکرش چی کم داره
فقط حسین خبر داره
چقدر زمونه غم داره
امشب بیا ترحمأ
تحفه ای به گدا بده
تو سال تازه چند دفعه
روزیمو کربلا بده
نکنه امسال اربعین
با نگات همسایه نشم
دوستام همه برن و من
راهیه مشایه نشم
#حسن_کردی
#رباعی_علوی
فرش حرم تو عرشِ افلاک شده
آلوده ز کویت چو گذشت، پاک شده
در عمر خودم حسد نبردم به کسی
جز آنکه، نجف کنار تو خاک شده
#عبدالزهرا
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
علی رفت و ز دل شور و شعف رفت
عدالت رفت و ایمان و شرف رفت
نمی دانم تن او مخفیانه
چرا درشب به صحرای نجف رفت
پرستویم که پر از دست دادم
پرو بال سفراز دست دادم
بیائید ای همه غم های عالم
که من امشب پدر از دست دادم
#سید_هاشم_وفایی
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
بشنو از لاله پس از داغ علی
علی آن چشمه ی فیض ازلی
علی آن کشته ی محراب نماز
آن هُمای ابدیّت پرواز
دو جگرگوشه ی او با دل پاک
هستی خویش سپردند به خاک
در غمش آیه ی هجران خواندند
بر مزارش گل اشک افشاندند
به سوی خانه چو برمیگشتند
باز دنبال پدر میگشتند
بار این غم که به دوش آمدشان
ناله ای زار به گوش آمدشان
ناله ای زار ز ویرانه ی دور
دور از آبادی و بی رونق و نور
ناله اش زخمه به جانها میزد
شعله در خرمن آنها میزد
جست وجو کرده و دیدند کسی
که کند ناله و فریاد بسی
پیری افتاده ز نابینایی است
پایمال فلک مینایی است
گاهی این زمزمه نقش لب اوست
کی به بالین من آیی ای دوست؟
جز تو کس پرسش حالم نکند
چاره ی رنج و ملالم نکند
تو صفا بودی و نورم بودی
همه شب سنگ صبورم بودی
بی تو غمگین و فکارم چه کنم؟
گره افتاده به کارم چه کنم؟
آن دو آیینه ی احساس علی
وآن دو ریحان، دو گل یاس علی
به پرستاری او رو کردند
پرسش از گم شده ی او کردند
که ز خوبان جهان یار تو کیست
مگرای دلشده دلدار تو کیست؟
که ز هجرش جگرت سوخته است
هستی ات ، بال و پرت سوخته است
دیده ی اشک فشانی داری
با خود از او چه نشانی داری؟
گفت در کلبه ی ما گاهِ ورود
در و دیوار به او داشت درود
او به ویرانه صفا می آورد
درد میبُرد و دوا می آورد
نفسش پاک و مسیحا دم بود
با حضورش دل من بی غم بود
سه شب آن ماه به من سر نزده
بخت من حلقه بر این در نزده
گویی از او خبری نیست که نیست
شب ما را سحری نیست که نیست
دو دلْ آرام علی خواهْ نخواه
لب گشودند به «إنا لله»
که خدا صبر ببخشاید و اجر
به تو در غیبت آن مطلع فجر
گرچه سوزد دل و جان تو ولی
این که گفتی تو علی بود علی
آن علی جام شهادت نوشید
چشم از آیینه ی هستی پوشید
سینه از بار غمش سنگین شد
مسجد از خون سرش رنگین شد
کوهها از غم او آب شدند
موج و دریا همه بیتاب شدند
روح آزادی و ایمان او بود
پدر خوب یتیمان او بود
پیر آشفته دل از سوز جگر
گفت چون نیست مرا یارْ دگر
ببریدم به سر تربت او
تا شوم شمع شب غربت او
چون رسیدند بر آن تربت پاک
عاشق دلشده افتاد به خاک
بوسه بر خاک ره جانان داد
یا علی گفت و به جانان جان داد
روح آزاد و فلکْ سیر این است
معنی عاقبت خیر این است
#محمدجواد_غفورزاده
#مناجات #ابوحمزه
#رباعی
أَنَا الْوَضِیعُ الَّذِی رَفَعْتَهُ
خط از طومار مومنینم مزنی
ننگ ابدی را به جبینم مزنی
پیش همه آبرو به من بخشیدی
بالا بردی مرا، زمینم مزنی
#عاصی_خراسانی
#امیرالمومنین_مدح
تو را تا دیدهام محو جمال کبریا دیدم
تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم
تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا
به هنگام قنوت برگها، در «ربّنا» دیدم
تو در هفت آسمان سیر و سفر میکردی امّا من
تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم
کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم
صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم
«تو را دیدم که میچرخید گرد خانهات کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم»
تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر
تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم
تو را فرمان برِ «یا ایها المدثر» از اول
تو را «السابقونالسابقون» از ابتدا دیدم
تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی
تو را عاشقترین دلدادهٔ «قالو بلی» دیدم
تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنیآدم»
که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم
تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء»
تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم
اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا
سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم
نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل
تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم
سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگینبخشی
تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم
زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهانآرا
تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم
به جولانگاه احزاب و نبرد خندق و خیبر
به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم
به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت
جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم
تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی
تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم
تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر
تو را در بینهایت، در کجا در ناکجا دیدم
چه میدیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت
خلیل بتشکن را روی دوش مصطفی دیدم
«و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که میخواندم
تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم
سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم
تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم
شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی!
چه گویم من که روی دست پیغمبر چهها دیدم
تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک»
شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم
گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی»
تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم
تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن»
تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم
تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن»
تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم
تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون»
تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم
نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن»
تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم
تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش
کنار زاغههای شهر کوفه بارها دیدم
نوازش از تو میدیدند فرزندان شاهد هم
تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم
به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان
تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم
چه میدیدم خدا را در سکوت محض نخلستان
تو را هر نیمهشب، در گریههای بیصدا دیدم
شبی که شمع بیتالمال را خاموش میکردی
تو را با بیریایی، خفته روی بوریا دیدم
چو راز غربت خود را به گوش چاه میگفتی
چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم
تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا
صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم
اگر نامردمان دست تو را بستند، آنها را
اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم
در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم
شهادتنامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم
پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب
تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم
تو را یاریگر خون خدا، با عترت یاسین
تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم
تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا
تو را در سایهروشنهای شام و کربلا دیدم
شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان
تو را دلسوخته در شعلهزار خیمهها دیدم
اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد
تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم
تو را با کاروان اهلبیت وحی در غربت
تو را در حیرت از خورشید در طشت طلا دیدم
کسی از آستانت دست خالی برنمیگردد
که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم
#محمدجواد_غفورزاده
#امیرالمومنین_مدح
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، بهحق
آیینۀ خدای تعالی، علی علی
نامت دوای درد و کلامت شفای دل
استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی
شاهینِ تیز بینِ ترازوی خیر و شر
فرمانروای محشرِ کبری، علی علی
پیرِ خرد بدایه به نامِ تو کرد و گفت:
حقِّ مبرهن است همانا علی، علی
آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت:
دردا و حسرتا و دریغا علی، علی
شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان
حق حق علی علی، یا مولا علی علی
یک شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج
یک چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی
دنیا هنوز نام تو را میبَرد مدام
دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی
دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست
آن تلخترْ شرابِ گوارا، علی علی
دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر
پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی
یکچند بود حضرت زهرا انیس تو
یکعمر... آه، تنها تنها علی علی
دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان
«با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی
گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟
او هم نماز میخواند آیا؟ علی؟ علی؟»
یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین
ای زخمخورده از همۀ ما، علی علی
بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم
بانگی بزن به خیل رعایا، علی علی
ما ماندهایم و معرکه، ما ماندهایم و تیغ
ما ماندهایم و صف به صف اعدا، علی علی..
من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟
بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی
دنیای بیتو تودۀ خاکیست بیخدا
بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی
تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما
حتی در این مراسمِ احیا، علی علی...
#امید_مهدینژاد
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
مرحوم #قیصر_امینپور
#امام_زمان_مناجات
#شب_قدر
#دوبیتی
کجا ماتم واسه حیدر گرفتی؟
بساط غم با چشمِ تر گرفتی؟
به قربون دلِ پُر دردت آقا
کجا قرآن به رویِ سر گرفتی؟
#رضا_قاسمی
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
امشب که نمک به زخم دین بگذارند
آتش به پرِ روح الامین بگذارند
نان آور هرشبی، نیامد امشب
طفلان سرِ بی شام زمین بگذارند
#علی_انسانی
.......
اسماء خدا را به صفاتش دادند
از جلوه فاطمه به ذاتش دادند
دلتنگ رخ فاطمه اش بود علی
وقت سحر از غصه نجاتش دادند
#محمد_رسولی
.....
در کوفه نبود مرد الّا حیدر
یار همه بود و بود تنها حیدر
تا بود نشد ولی پس از کرببلا
از کوفه گرفت مزد خود را حیدر
#محسن_ناصحی
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند
کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند
تو رفتی آه غمت به آتشم کشیده است
در دل من روضه تو به جز شرر نمی زند
بعد تو گریه میشود روزی دخترت پدر
به شام گریه های من سپیده سر نمی زند
خفته یتیم کوفه در کوچۀ انتظار تو
نمی خورد نان و به جز حرف پدر نمی زند
ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز بود
بدون تو شکوفه ای به برگ بر نمی زند
تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آه کسی
شعله به چاه کوفه از آتش در نمی زند
تو رفتی و اهالی خرابه ها گریستند
که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمی زند
#موسی_علیمرادی
#امیرالمومنین_شهادت
#شام_غریبان_مولا
امشب ابوتراب نهان درتراب شد
گلهای اشک دیده ی زینب گلاب شد
مویی که شد سفید زهجران فاطمه
آخرزتیغ کینه به خونش خضاب شد
سی سال مرگ خود زخدا خواست بعداو
آخردعای هرشبه اش مستجاب شد
سی سال تا مغیره وقنفذ بکوچه دید
دیوار کوچه برسر حیدر خراب شد
سی سال طعنه از کس وناکس شنیدورفت
ماندم چرا سلام علی بی جواب شد
سی سال استخوان به گلو آب خوش نخورد
آتش گرفت چاه و دل سنگ آب شد
آتش گرفت ازشرر سینه ای که سوخت
سی سال شمع سوخته ای شد، مذاب شد
سی سال غم گذشت و بدست اجل ببین
باز از دو دست فاتح خیبر طناب شد
بعداز غریب کشتن تو وای کوفیان
بهر غریب کشتنشان فتح باب شد
رفت وخدا به داد دل زینبش رسد
سی سال بعد دخترش اینجا کباب شد
وقتی به کوفه دید سرنی سر حسین
آه ازدمی که وارد بزم شراب شد
این غم کجا بریم که درشهر تو علی
سی سال بعد خارجی زاده خطاب شد
خرما ونان تصدق طفلان تو دهند
آقا جواب خوبی ولطفت عتاب شد
کشتند هرچه داشت حسینت علی ببین
کل حساب بی کسی تو حساب شد
(ازآب هم مضایقه کردند کوفیان )
دریا به پیش دیده ی سقا سراب شد
ماندم دوباره آخراین شعرازچه رو
قافیه ختم ناله ی (بس کن رباب) شد
#علی_پاکدامن
#امیرالمومنین_شهادت
#دفن_مولا #شام_غریبان_مولا
#رباعی
از چشم ستاره خواب را مي بردند
یا نیمهشب آفتاب را می بردند؟
دور از چشم تمام مردم، حسنين
تابوت ابوتراب را می بردند
#خروش_اصفهانی
#امیرالمومنین_شهادت
#بعدازشهادت
خلاصه رفت علی و دوباره زینب ماند
به آسمان حسینش ستاره زینب ماند
گذشت آن شب تدفین گذشت آن جا که
به اشکهای حسن در نظاره زینب ماند
یتیم شد حسن و شد غریب تر ، اما
برای تشت و غم بی شماره زینب ماند
اگرچه فاطمه رفت و اگرچه حیدر رفت
برای بوسه به رگ های پاره زینب ماند
نشست شمر و میامد دوان دوان خواهر
همین که کرد برادر اشاره زینب ماند
گرفت شعله به دامان دختری تنها
بدون یافتن راه چاره زینب ماند
علی کجاست ببیند که یکه و تنها
میان حمله ی چندین سواره زینب ماند
تنی به زیر قدمهای این و آن چون رفت
کنار دختر بی گوشواره زینب ماند
تمام دلخوشی زینبش سر نیزه
خلاصه رفت حسین و دوباره زینب ماند
#سید_حجت_بحرالعلومی
#امیرالمؤمنین_علیهالسلام
#شب_قدر
آنکه صوت خویش را تا عرش اعلی میرسانَد
گاه با اشکش به گوش چاه، نجوا میرسانَد
بغض خود را نیمههای شب به سینه میفشارد
درد هایش را به دست صبح فردا میرساند
در زمین خشک هم از جای پایش نخل رویَد
چون بیابان را به پابوسی دریا میرساند
آن قَدَر در بین نخلستان علی زحمت کشیده
همچنان بر سفرههامان نان و خرما میرساند
عشق ثابت کرد رزق بچهی بی دست و پا را
دور از چشم همه، هربار بابا میرساند
پهلوان های قدیمی شاهد این اعتقادند
مرتضی رزق زمین افتاده هارا میرساند
تا زمین خوردیم، هر دفعه علی مارا بغل کرد
زودتر از هر کسی مولا خودش را میرساند
عشقِ مولا عاقبت او را به زهرا میرساند
عشقِ زهرا عاقبت او را به مولا میرساند
فاطمه تفسیری از "انا الیه راجعون" است
ابن ملجم! ضربه ات او را به زهرا میرساند
کوچه کوچه، کاسه کاسه، راه شیری یتیمان
عشق، بر حیدر سلام الله علیها میرساند
خواست دختر فرق غرق خون بابا را نبیند
خواست پیش زینبش خود را به آرامی رساند
.
.
مصرعی میگویم و رد میشوم از روضه هایش
دختر تو روضه را تا شام غمها میرساند
#احمد_ایرانی_نسب
#اميرالمومنين_عليهالسلام
#شهادت
مرتضی وقت سحر حالت دیگر دارد
میخ در دست به دامان قلندر دارد
کنج مسجد چهکسی خفته چه در سر دارد؟
باز هم کعبه بر آن شد که ترک بردارد
آن که دادهست به رویش دوسهصد دل کعبه
قبله یعنی که به حیدر شده مایل کعبه
میرود پیش خدا فزت و ربّ الکعبه
دخترش از غم بابا دل پرپر دارد
عرش بیتاب قدومش چه مزین شدهاست
دل هر طفل یتیمی پُرِ شیون شدهاست
او سراپا همه رفتن همه رفتن شدهاست
بعد سی سال که دلتنگی دلبر دارد
شور دارد چقدر اشک روان مسجد
آه با آه عجینست اذان مسجد
شیشهی عطر شکستهست میان مسجد
صبحدم کوفه اگر بوی معطّر دارد
خانه را تا به کجا یکسره بردهست علی
عوض شیر ، غم آینه خوردهست علی
زینبش را به ابوالفضل سپردهست علی
بنویسید که بابا غم دختر دارد
خواهری گریه به شاهش بکند بر روی تل
گریه بر روز سیاهش بکند بر روی تل
میشود خوب نگاهش بکند بر روی تل
شمر اگر پا ز روی سینهی او بردارد
سیب سرخی چو رسیده به کمال افتادهست
از سر مرکب خود بی پر و بال افتادهست
به روی پیکر او شکل هلال افتادهست
نعل تازه چقدر میل به پیکر دارد
#سید_امیرحسین_موسوی
#حضرت_علی
#شهادت
#رباعی
#محمدرضامسعودی
ای تیغ غمی به دل بود ، بردارش
آه از غم محسن و در و مسمارش
دنیا نگذاشت تا به دنیا آید
خوب است به عقبی بروم دیدارش
#حضرت_علی
#شهادت
#رباعی
#محمدرضامسعودی
دل تنگم و ای کاش سحر سر نزند
جز مرگ کسی بیت مرا در نزند
از من که گذشت کاش در کرببلا
اینگونه کسی به فرق اکبر نزند
#حضرت_علی
#شهادت
#مرثیه
#محمدرضامسعودی
عمر علی چون آفتاب روی بام است
ای استخوان در گلو کارم تمام است
زهرا ز عرش آمد که بارم را ببندد
الباقی عمرم سلام و والسلام است
دنیای بی زهرا به یک ارزن نیرزد
ارزانی کوفه اگر دنیا به کام است
در خانه ی من قاتلم زحمت نبیند
که از رحمت حیدر جهان دارالسلام است
پیر جذامی بی غذا امشب نخوابد
او ناتوان، بی خانمان و بی طعام است
مرهم نمی خواهد سرم دردم دوا شد
دیدار زهرا درد من را التیام است
از آن شبی که فاطمه بار سفر بست
نور دو عین من حسینم تشنه کام است
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
هرگز نمیرد آنکه حی لایموت است
حیدر وجودش علّتِ اصل ثبوت است
تابوت بر دوش جنابان جهان رفت
دفن نمادین علی در آن زمان رفت
فی الواقع آن واقع برای اهل دین بود
مقصود از آن آینده ی اهل یقین بود
تدفین او ایجاد کعبه در نجف بود
تعیین قبله سمت او از هر طرف بود
جبریل و میکاییل که ره را گشودند
تابوت نه ، در حال حملِ کعبه بودند
حیدر کلامش حرف نه ، اوج بیان بود
صدیق اکبر در زمین و در زمان بود
وقتی قسم خوردست هر کس که بمیرد
در هر مکان هر مذهبی ، من را ببیند
یعنی «الیه راجعون» دیدار با اوست
رفته علی سوی علی ، از دوست تا دوست
نقل است در بعضی کُتب حتی که دارند
تابوت حیدر را به حیدر می سپارند
صدها گواه دیگر از این دست داریم
بر صحت این مدعا صحه گذاریم
هرگز نمیرد آنکه حیّ لایموت است
حیدر وجودش علّت اصلِ ثبوت است
شاعر:
#سید_حسین_میرعمادی
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
علی جمال خدا و جلال زهرا بود
علی ولی خدا بود و وال زهرا بود
علی نفس نفس زندگی فاطمه بود
علی برای پریدن دو بال زهرا بود
تنور فاطمه را گرم کرد عشق علی
علی خمیرهی نان حلال زهرا بود
نبود خلقت کامل کسی به جز زهرا
دم از علی زدن اما کمال زهرا بود
قرار بود که دائم دم از علی بزند
علی رسالت زهرا و آل زهرا بود
علی به سجده اگر رفت و شکر لله گفت
تمام شکر علی در قبال زهرا بود
علی نبود برای کسی به جز زهرا
علی که مُلکْ و مَلِک بود مال زهرا بود
علی و فاطمه بهر هم آفریده شدند
و مادر و پدر عالم آفریده شدند
سلام عرش بر امّ الکرم ، ابالایتام
علی و فاطمه یا ذالجلال و الاکرام
علیست پیکر اسلام و فاطمه صدرش
صیام ، حیدر و زهراست لیلة القدرش
ابالحسن که فقط بود یار ام حسن
بدون فاطمه اش لم یکن له کفوا
علی نماز فرادا نخواند با زهرا
علی دمی تک و تنها نماند با زهرا
علی دلش شده تنگ ضریح فاطمه اش
علی نشسته به بستر شبیه فاطمه اش
چه بستری که هنوز عطر یار را دارد
به خون نشستن هجده بهار را دارد
آهای بستر دلخون بگو چه ها دیدی
رد غلاف و رد تازیانه را دیدی
نگفت خس خس سینهش اسیر دود شده
به تو نگفت چرا صورتش کبود شده
چطور موی حسن زودتر سفید شده
چطور محسن من پشت در شهید شده
بیا برات بگویم چقدر پر دردم
زمان غسل تنش به خدا که دق کردم
برای غسل تنش سخت بود کار علی
سیاه بود تنش مثل روزگار علی
که هرچه شستمش آن زخم میخ بند نشد
که بعد فاطمه کارم بگو بخند نشد
نگفت پشت همان در چطور سوخته است
چرا برای حسینش کفن ندوخته است
بگو وصیت زهرا چه بود با زینب
نگفت از سر و روی کبود با زینب
نگفت زینبم آخر اسیر خواهد شد
نگفت از غم گودال پیر خواهد شد
نگفت داغ عروسم رباب را چه کند
نگفت غصهی بزم شراب را چه کند
شاعر:
#وحید_عظیم_پور
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
این کوفه به ابلیس ارادت دارد
با مکر و فریب و حیله بیعت دارد
یک روز علی و روز دیگر زینب
این شهر به سر شکستن عادت دارد
شاعر:
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
شُد نغمه های اصلیِ دین ، بِالحُسَین ها
دین را خلاصه کرده همین ، بِالحُسَین ها
کم کرده اند فاصله های زیاد را
مابینِ آسمان و زمین ، بِالحُسَین ها
جا داده اند از صدقه سرِ حسین
ما را میانِ حِصنِ حَصین ، بِالحُسَین ها
بخشیده می شویم زمانی که از سکوت
تبدیل می شود به طنین ، بِالحُسَین ها
شب های قدر می شود از هجمه ی نیاز
دستانِ ما رکاب و ، نگین ، بِالحُسَین ها
ما عاشقان حضرت ارباب بی سَریم
ماییم و عاشقانه ترین ها بِالحُسَین ها
با اینکه غرقِ معصیت و غرقِ ظلمتیم
ما را بیا ببخش ، به این ، بِالحُسَین ها
شاعر:
#وحید_اشجع
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
تبی افتاده پی در پی به جانِ مسجد کوفه
امان از ناله هایِ بی امانِ مسجد کوفه
دلِ گلدسته دارد لحظه لحظه میشود آشوب
غم انگیز است از امشب اذانِ مسجد کوفه
أمیرالمؤمنین می ایستد جانانه در محراب
زمان می ایستد در آستانِ مسجد کوفه
نماز صبح، دارد در وجودش سخت دلشوره
کنارِ رکعت دوم میانِ مسجد کوفه
علی(ع) با جان و دل ذکرِ رکوع آخر خود را
قرائت کرد و بند آمد زبانِ مسجد کوفه
تنِ محراب لرزید و به خون آغشته شد قبله
مسافر شد امام ِ مهربانِ مسجد کوفه
نمازش را شکست آن تیغِ لاکردار در سجده
به شدّت داد ذاتش را نشانِ مسجد کوفه
امان از زانوانِ ناتوانِ حیدر کرار
امان از اشک هایِ آسمانِ مسجد کوفه
به جایِ نغمهٔ "مولایَ یامولایْ" می پیچد
نوایِ "وا علیا" در نهانِ مسجد کوفه
به ارکانِ هدایت خورد در ماهِ خدا ضربت
به این علت خدا شد روضه خوانِ مسجد کوفه!
شاعر:
#مرضیه_عاطفی