eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
689 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
#صلوات_شعبانیه (۳) بسم الله الرحمن الرحیم «اللهمَّ صلِّ علی محمّد وآل محمّد شجرةِ النبوّة وموضعِ ال
(۴) 🔺 در همان آخرین نفَس‌های حیات اکرم (صلی الله علیه وآله) این مطلب تکرار شد و لازم بود که طبق دستور حضرت ثبت شود و به کاغذ بیاید. اما آن‌هایی که در انتظار چنین پیش‌آمدی نبودند، یک‌مرتبه مجهز شدند که با او مقابله کنند و نگذارند که این مطلب مانند خود به کاغذها ثبت شود و قابل انکار نباشد. این بود که در هنگام رحلت از این جهان به این وارد شد و چاره او هم نشد، بلکه روز به روز فشار به این دو یادگار پیامبر وارد شد و این‌ها از آن هدفی که آن حضرت داشت محروم شدند؛ اصلاح جهان. آن‌هایی که منتظر بودند که آن حضرت از دنیا رحلت کند و خلافت‌ها را به دست خودشان بگیرند، آن‌ها با پیامبر یک‌جور نبود؛ فلذا در هم تصرف کردند، اذان وقتی‌که گفته می‌شود، در آن آن‌جا که گفته می‌شود: «حیِّ علی خیرِ العمل»؛ بشتاب ای مسلمان به بهترین اعمال. آن‌ها گفتند اگر و بهترین اعمال باشد، ما چطور می‌توانیم مردم را به و ببریم و با دولت‌های و بجنگیم؟ پس صلاح این است که این را برداریم، فلذا الآن در غیر از کسی "حی علی خیر العمل" نمی‌گوید. این طرز فکری بود که غافل، برای استفاده دنیوی از ، برای خودشان نقشه کشیده بودند؛ که این دین طبق اطلاعاتی که به ما رسیده فراگیر می‌شود و باید ما بر سر کار باشیم تا وسعت این مملکتِ تأسیس شده در ، به همه‌جا برسد و ما مردم را برای مقابله با مجهّز کنیم، و این نمی‌شود جز این‌که کارهایی که صلاح دین می‌دانیم جزء قرار دهیم و مردم را به آن دعوت کنیم. این است تفاوت و . سنی می‌گوید ما باید دین را طوری تبلیغ کنیم که وسیله‌ای باشد برای و ما و به دست ما، مردم شوند. ما بر آن‌ها خلافت پیامبر داشته باشیم. این شرط اصلی‌اش چه بود؟ شرط اصلی‌اش این بود که این‌جا شاخه داشته باشد، برگ داشته باشد؛ فرمودند: ما شجره و ما برگ‌های آن شجره هستند. یعنی چه؟ یعنی درخت معنویِ سعادت بشر که خداوند همان‌طوری‌که بسیاری از نعمت‌هایش مثل میوه‌های گوناگون را در درخت قرار داده، یک درخت هم آفریده، که اکرم صلی الله علیه وآله، ریشه و ساقه اوست و خانواده‌ی او، شاخه‌های آن هستند و واقعی برگ‌های آن. این باید به طوری فراگیر شود که ممالک زیر این درخت بیایند و در ظلّ آن زندگی کنند. به این درخت به این شکل است. ولی آن‌ها گفتند که با این‌که ما مسائل قرآن را بلد نیستیم و نفهمیدیم، اما ما شایستگی داریم و باید بر این اوضاع و احوال مسلَّط بشویم. این نتایجی که کشیده شد به واقعه‌ی ، از این‌جا شد. ۲۱ شعبان المعظم ۱۴۳۵= ۹۳/۳/۲۹ ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 اهمیت اخلاص در دستگاه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام (قسمت اول) 🔺 تا وقتی که خود را نکند، نمی‌تواند صحیح انجام دهد و این با می‌خواهد. چرا؟ برای این‌که می‌خواهد یک بدهد، مخصوصاً هم هست، شب هم هست. این افطاری فرض کنید ۲ میلیون هم خرجش است و توی محله همه سر و صدا می‌کنند که فلان حاج آقا یک افطاری دادند و از همه دعوت کردند. زن و مرد بیایند. عده‌ای که جا می‌شوند توی محل تشریف بیاورند داخل و آن‌هایی هم که جا نمی‌شنود، غذاها را به آن‌ها بدهند تا ببرند و بر در خانه‌ها هم غذا بدهند. خب این سر و صدا و آبرو و اهمیت دارد و خیلی کار خوبی است اما به یک شرط!؛ آن این است که وقتی شنید که مردم قدردانی نکردند، برایش فرقی نکند و بگوید من این کار را برای نکردم. وقتی‌که همان موقع که دعوت کرد، دید یک بی‌چاره‌ای هست که باید هزینه‌ی این إطعام را به آن بی‌چاره‌ها برساند، از این‌ مهمانان عذر می‌خواهد و به آن بی‌چارگان می‌رساند. این‌ها شرایط یک کار خالص است. آدم هست که در می‌خواهد خرج بدهد، می‌خواهد در دینی فلان کار خداپسندانه را انجام بدهد، اما می‌فهمد که در یک جمعیت گرفتاری هستند و کسی هم به آن‌ها نمی‌رسد. همان‌وقت‌که می‌خواهد همه‌ی این کارها را بکند و همه‌ی این دعوت‌ها را کرده، جلویش را می‌گیرد و هزینه‌ی این مخارج را برای آن‌ها می‌فرستد؛ ای آقا! حاج آقا چرا گفت و چرا کرد؟!، چرا نداد؟ چرا را به هم زد؟ همه‌ی این‌ها را به خودش می‌خرد. چرا؟ برای این‌که او برای خاطر خودش این کارها را نکرده بوده که مردم او را بشناسند؛. حاج آقا و آقا و این‌ها برایش پیغام بیاید!. عکسش را بیندازند و اسمش را ببرد. هیچ‌کدام از این حرف‌ها برای او یک کاه هم فرقی نمی‌کند. خب این است. جهاد از بالاتر است. از رفتن و تیر خوردن اهمیتش بیشتر است. چون آن تیر خوردن هم به شرط جهاد قبول است وإلّا بعضی‌ها که به فشار یا رو در بایستی می‌روند تیر هم می‌خورند، ظاهرش هم مردم خیال می‌کنند که این‌ها شهیدند، ولی واقعاً نیستند؛ چون شهادت در درون است نه در برون. اگر انسانی به خود چنان پیروز شد که هیچ مسئله‌ای او را به خود مشغول نکرد، غیر از خواست پروردگار، این ارزش دارد و این به آسانی گیر کسی نمی‌آید. در هر دوره‌ای گاهی ۵ نفر ، ۱۰ نفر پیدا می‌شوند که چنین سعادتی را می‌برند. آن‌وقت به خاطر آن‌هاست که محفوظ می‌ماند و برپاست و برپاست، این‌ها خیال می‌کنند برای خاطر خودشان است. نه! اگر یک صالح خالص در یک جا زندگی کرد، آثار او، آن‌جا را خیلی وقت‌ها تأمین می‌کند و خیلی وقت‌ها عقب می‌رود. خیلی وقت‌ها جلو نمی‌آید، جلو نمی‌آید. این‌ها همه آثار است. پس بنابراین انسان باید رساله‌ی خلوص داشته باشد، غیر از رساله‌ی عملیات و . رساله‌ی این‌که خالص چگونه است؟ خالص چگونه است؟ کربلای خالص چگونه است؟ مرحوم شیخ ، شیخ مرتضی (رحمة الله علیه) جدّ این آقای ، ایشان تا پیر شده بود و از حرکت هم افتاده بود، جلسات شبانه را وِل نمی‌کرد!. مقداری از ، وجوهات بده‌ها، خیرخواهان، این‌ها تحت او بودند. شنیدم که به او گفته بودند که آقا شما چرا نمی‌روی؟ فرموده بود: هر شب که من جلسه می‌روم، یک کربلا حساب می‌کنم. پس او می‌فهمد که کربلای امام یعنی چه. می‌فهمد که اصلاً خود زیارت کربلا برای چه بنا شده؛ برای این بنا شده که افراد طبق خواست‌های امام حسین علیه‌السلام که در راه خدا از همه چیز گذشت؛ همان‌گونه هم ما هم توی این راه بیفتیم، ما هم پیرو او بشویم، ما هم او بشویم، یاد بگیریم این و این را. این و این را. ۸۵.۷.۱۶ ادامه دارد ... ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
#نفاق 🔺 خطر نفاق (۷) 🔺 تذکرات مولا امیرالمؤمنین علی صلوات‌الله‌علیه در هنگام نزول بلا 🔹 «راغِبینَ
🔺 خطر نفاق (۸) 🔺 تذکرات مولا امیرالمؤمنین علی صلوات‌الله‌علیه در هنگام نزول بلا 🔹 ... این مسئله را اقلاً باید در موقعی‌که را می‌شنود در خاطرش بیاورد، و اگر دید برایش این مسئله روشن است که چه بهتر؛ این هم با تکرار می‌کند، -ولذا است آدم وقتی عبارات را شنید تکرار بکند- وقتی مؤذن می‌گوید: "اشهد ان لا اله الا الله" بنده هم بگوئیم: "اشهد ان لا اله الا الله". اما اگر نه، یک مسئله‌ی تشریفاتی شده زود تکان بخوریم و کنیم خودمان را و از این‌جور مطالبی که حضرت علیه‌السلام درسش را چندین قرن قبل به در مواقع مخصوص داده‌اند استفاده و خود را اصلاح کنیم. مثلاً در ؛ در زمان جنگ که آدم می‌رود نیاز به وسیله دارد، اگر بی‌وسیله آدم برود چی کار می‌خواهد بکند؟ اما آیا این وسیله هم کاره‌ای هست؟ حرف سر این است. آیا اگر من به هر صورتی باشم و هر کاری کرده باشم، باز هم بخش من است؟ گاهی شده که خود وسیله را آدم عوضی استفاده کرده و مثلاً رفته کاری بکند، زده خودش را کشته! یا رفیقش را کشته! جنگ و نزاع وقتی مؤثر است که حق تعالی هم پشتش باشد. و وقتی‌که این ، شب خوانده باشد، و صبح به درگاه خدا کرده باشد، طلب و یاری کرده باشد و این‌ها را مجموعاً انجام داده باشد، این‌ها مؤثرند. اما اگر نه؛ همه‌اش منحصر شد به وسائل و دیگر انسان پشت گرم شد و گفت که مثلاً اگر من نو و خوب شد، دیگر غصه ندارم؛ به خاطر این‌که پشتیبان من دیگر در دستم است!؛ مشکل این است. یک قدری که پیشرفت کرد و قدرتی پیدا کردند، طغیان کردند؛ شروع کردند به گرفتن مملکت و جزائر اطراف و به حمله کردند و به این طرف و آن طرف. خب، این‌قدر مشغول شدند به این مسائل و دنبال کردند که یک‌مرتبه اتم آمد روی سرشان!. در تمام فقط آن‌ها هستند که طعم بمب اتم چشیده‌اند. در سوره مبارکه می‌خوانیم که می‌فرماید: «وثَمودَ الّذینَ جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ (۹) وفرعونَ ذِی الاَوتادِ (۱۰)»؛ اصلاً این‌ها یک دستگاهی داشتند که «لَم یُخلَق مِثلُها فی البلاد (۸)»؛ آخرین درجه از محکم‌کاری را در ساختمان‌هایشان داشتند. «جابُوا الصَّخرَ بِالوادِ(۹)»؛ محکم‌ترین وضع را برای خودشان ایجاد کرده بودند. لکن «وصَبَّ علیهم ربُّک َسوطَ عذاب (۱۳) إن ربَّک لَبِالمِرصاد»؛ ( :۱۴)؛ فرموده‌اند که این سوره مال امام (علیه‌السلام) است، در نماز و زیاد بخوانید؛ چون یکی از مسائل مهمش همین تکیه نکردن بر اوضاع و احوال و ابزار و و این‌هاست و امام حسین (علیه‌السلام) هم هیچ تکیه‌ای بر غیر خدا نداشت؛ این بود که توانست یک چنین فعالیتی به نفع و انجام بدهد. خب، هر کسی حضرت را می‌دید که دارد رو به می‌رود منعش می‌کرد، برای خاطر این‌که می‌دید که این‌جور رفتن رو به نتیجه‌اش چه جور است. وقتی می‌دیدند که اهل و هم همراه حضرت هستند که دیگر بیشتر اصرار می‌کردند؛ اما آن حضرت دلش به جای دیگه‌ای گرم بود، با خدا و پیمان بسته بود. در سینه‌زنان و کنندگان بر امام حسین علیه‌السلام هستند، باید از این آن حضرت و پدر بزرگوارش و تعلیمات آن‌ها تا می‌شود، در استفاده باشند. خدایا به آبرویشان ما را محروم از معارف اسلامی مفرما. و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
بسم الله الرحمن الرحیم مسئله‌ی اول در رساله‌ی [تألیف مرحوم آیت الله ، چاپ قدیم] این بود که فرمودند: «من از صمیم دل و یقین راسخ قلب با سراسر وجود و هستی‌ام معتقدم به وجود الله تعالی.» الله تعالی عربی است یعنی خداوند بالذات. خداوند معنایش معلوم نیست. واجب بالذات هم معنایش معلوم نیست؛ این‌ها توضیح می‌خواهد. توضیحش بعدش است. «مبدأ همه‌ی موجودات و سرچشمه‌ی همه‌ی هستی‌ها...»؛ هر جمله‌ای جمله‌ی قبلش را تفسیر می‌کند. وقتی می‌گوید: «من معتقدم با تمام وجودم» این یک مطلب، «یقینِ راسخِ قلب با سراسر وجود» این می‌خواهد بگوید که آن و آن و آن به درد می‌خورد که در وجود انسان یک سر مو باقی نماند مگر این‌که این علم بشود. این بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خیلی سخت به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی می‌گفت: توجه! توجه! دیگر همه‌ی کاری تعطیل می‌شد. تاکسی‌ران‌ها می‌ایستادند، اتوبوس‌ها می‌ایستادند، این‌طرف آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟! یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله!. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که ما می‌خواهیم باشیم، می‌خواهیم موجود باشیم، می‌خواهیم کشته نشویم، این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. می‌گوید این‌طور باید به خدا بود. اگر انسان در خود معتقد هست نه در و و خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده. آن علومی که در در و و به ما می‌دادند آن این‌طوری نبود، بود، بود، بود، بود، آن‌جا به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود. ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی و می‌کنیم هم یک چنین چیزی است. یک سطری بخوانیم، یک امتحانی بدهیم. نه!. این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد نه به درد می‌خورد. آن‌چه که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی - حالا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن‌چه که اصل که پذیرفته باشد و انسان خودش پیش خودش بفهمد که است، آن وقتی است که جان و تن و همه چیزش را مثل یک کف آب در خدا ببیند. وقتی که باران می‌آید این حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ چیزی از خودش ندارد غیر از باران و استخر و آب و این‌ها. فقط یک نمایشی بیشتر نیست. آن هم از بین می‌رود. همه‌ی ماها این‌طور هستیم؛ حتی این ما، این ما، این ما مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، پشه یک‌طور، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور. همه حبابند. حباب‌های مختلفند در قدرت الهی. این‌ها نابودند، موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و باور کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه، این چهار و...، این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم! نه، باید وارد بشویم در خداشناسی. یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع وکیل شدن به درد بخورد. یک محل چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به مردم بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. @seyedololama ص۱ ⬇️
🔺 مجاهده برای رفع موانع بینش و بصیرت 🔹 باید در جوانی پیدا کند، جوانی موقع باز شدن چشم است، در كودکی صلاح نبود چمشش باز شود چون اگر چشمش باز می‌شد، بازی نمی‌كرد و بدنش سالم نمی‌ماند و رشد نمی‌كرد. اما حالا كه به رسيده يا نزدیک تكليف است، بايد کم‌کم اين پرده‌ها را كنار بزند و چشم بصيرت را تقويت كند. ورود در علميه نیز باید این‌گونه باشد، نه این‌که فقط اسم‌نويسی و نمره گرفتن و قبول شدن باشد. چون ممكن است شخصی برای بصیرت پیدا کردن نيامده باشد، بلکه چون رشته‌ی ديگری پیدا نکرده، طلبه شده است!. چنین کسی هنوز طلبه نشده است. آن ساعتی كه انسان شروع كرد به رفع موانع از و و انسانی، آن‌وقت است که می‌شود. حالا لباس پوشيده باشد يا نپوشيده باشد، وارد حوزه شده باشد يا نشده باشد، قبول شده باشد يا نشده باشد؛ اين‌ها مسائل ظاهری است. كلاس ، يك كلاسی است كه مدرسه‌ی ظاهری و يا و… ندارد. بستگی به خود آدم دارد، چون می‌تواند داخل حوزه باشد و قبول شده باشد و نمره هم آورده باشد، ولی طلبه نشده باشد؛ چون حواسش متوجه طلب نيست. نمی‌خواهد راه و چاه را تشخيص بدهد. سود و زيان واقعی را نمی‌خواهد تشخيص بدهد. پس اين طالب نيست. يعنی جوينده نيست، نيست. بنابراين هر كدام از ما بايد در اين باشيم كه رفع موانع بينشی از خود بكنيم. و آن به اين است كه موانعی را كه تا به حال جمع شده، کم‌کم بساييم و از بين ببريم، سوهان بزنيم. تنها با حرف زدن و صحبت و كار درست نمی‌شود. تا جايی نياز به سوهان‌زن دارد كه اسمش را گذاشته‌اند. مجاهده مثل جانبازی است، منتها جانبازی ، نه جانبازی‌ای که از ناحیه‌ی دست و پا باشد. آن جانبازی كه در ، شده، وقتی بر می‌گردد، باید به او بگويند جانبازی روحی‌ات تازه شروع شده است، حواست جمع باشد!. چون ممكن است در همين حالی‌كه يک دست يا چشم يا پا از دست داده‌ای و به رسيده‌ای و آن را برده‌ای و پرونده خوب هم داری، خدایی نکرده همه‌ی اين‌ها را خراب كنی!. چون ممکن است به خاطر بی‌بصيرتی شوی و از نصايح (عليهم‌السلام) بی‌بهره شوی و تحت تسخير در بيایی و به سود او كار كنی. ۸۸٫۷٫۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خداشناسی 🔹 آن و و به درد انسان می‌خورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر این‌که این علم و بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی رادیو می‌گفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل می‌شد؛ تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها می‌ایستادند، مردم این‌طرف، آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟ یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما می‌خواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. این‌طور باید به خدا معتقد بود. اگر در خود فقط معتقد هست، نه در و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمی‌خورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در ، در و و به ما می‌دادند، آن علوم، علوم این‌طوری نبود. و و و بود. آن‌جا در کلاس به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، می‌کنیم هم یک‌چنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالی‌که نه؛ این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد، نه به درد می‌خورد. آن‌که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی -حالا تا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همه‌چیز خودش را مثل یک کف روی آب، در خدا ببیند. وقتی‌که باران می‌آید، حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ‌چیزی از خودش ندارد غیر از آن‌چه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین می‌رود؛ همه‌ی ماها این‌طور هستیم. حتی این کهکشان و و ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور؛ همه حباب‌اند. حباب‌های مختلف‌اند در قدرت الهی. این‌ها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک‌چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا می‌شود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در . یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض می‌کنم شما ان‌شاءالله گرفته باشید. تا دم در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که خواندیم و تمام شد. این‌ها حرف‌های دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یک‌چیز مهمی است که بعضی از پیغمبر از عهده‌اش برنیامدند و رفوزه شدند! با این‌که در بهترین کلاس‌های دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و و ناظمش، خدا بود. خطرناک است و چیز مهمی است!. یک‌وقتی یادم می‌آید که جناب معظم صحبت می‌کرد در . گویا شنیدم که می‌فرمود که «بعضی از روشن‌فکرها دارند رو به جای دیگر عقب‌گرد می‌کنند و به اسلام پشت می‌کنند»؛ واقعش این‌طوری است و مخصوص هم نیست، هم همین‌طور است، و هم همین‌طور است، و اساتید هم همین‌طورند. هر کسی در این دنیا یک‌طور دارد؛ یک‌طور امتحان، یک‌طور. یک‌طور. یک‌طور. پس این‌که کسی بخواهد از این امتحانات ان‌شاءالله به در برود، خیلی کار می‌خواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کره‌ی زمین هم نمی‌شود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است. ۷۷٫۳٫۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🏴 اهمیت اخلاص در دستگاه اباعبدالله الحسین علیه‌السلام (قسمت اول) 🔺 تا وقتی که خود را نکند، نمی‌تواند صحیح انجام دهد و این با می‌خواهد. چرا؟ برای این‌که می‌خواهد یک بدهد، مخصوصاً هم هست، شب هم هست. این افطاری فرض کنید ۲ میلیون هم خرجش است و توی محله همه سر و صدا می‌کنند که فلان حاج آقا یک افطاری دادند و از همه دعوت کردند. زن و مرد بیایند. عده‌ای که جا می‌شوند توی محل تشریف بیاورند داخل و آن‌هایی هم که جا نمی‌شنود، غذاها را به آن‌ها بدهند تا ببرند و بر در خانه‌ها هم غذا بدهند. خب این سر و صدا و آبرو و اهمیت دارد و خیلی کار خوبی است اما به یک شرط!؛ آن این است که وقتی شنید که مردم قدردانی نکردند، برایش فرقی نکند و بگوید من این کار را برای نکردم. وقتی‌که همان موقع که دعوت کرد، دید یک بی‌چاره‌ای هست که باید هزینه‌ی این إطعام را به آن بی‌چاره‌ها برساند، از این‌ مهمانان عذر می‌خواهد و به آن بی‌چارگان می‌رساند. این‌ها شرایط یک کار خالص است. آدم هست که در می‌خواهد خرج بدهد، می‌خواهد در دینی فلان کار خداپسندانه را انجام بدهد، اما می‌فهمد که در یک جمعیت گرفتاری هستند و کسی هم به آن‌ها نمی‌رسد. همان‌وقت‌که می‌خواهد همه‌ی این کارها را بکند و همه‌ی این دعوت‌ها را کرده، جلویش را می‌گیرد و هزینه‌ی این مخارج را برای آن‌ها می‌فرستد؛ ای آقا! حاج آقا چرا گفت و چرا کرد؟!، چرا نداد؟ چرا را به هم زد؟ همه‌ی این‌ها را به خودش می‌خرد. چرا؟ برای این‌که او برای خاطر خودش این کارها را نکرده بوده که مردم او را بشناسند؛. حاج آقا و آقا و این‌ها برایش پیغام بیاید!. عکسش را بیندازند و اسمش را ببرد. هیچ‌کدام از این حرف‌ها برای او یک کاه هم فرقی نمی‌کند. خب این است. جهاد از بالاتر است. از رفتن و تیر خوردن اهمیتش بیشتر است. چون آن تیر خوردن هم به شرط جهاد قبول است وإلّا بعضی‌ها که به فشار یا رو در بایستی می‌روند تیر هم می‌خورند، ظاهرش هم مردم خیال می‌کنند که این‌ها شهیدند، ولی واقعاً نیستند؛ چون شهادت در درون است نه در برون. اگر انسانی به خود چنان پیروز شد که هیچ مسئله‌ای او را به خود مشغول نکرد، غیر از خواست پروردگار، این ارزش دارد و این به آسانی گیر کسی نمی‌آید. در هر دوره‌ای گاهی ۵ نفر ، ۱۰ نفر پیدا می‌شوند که چنین سعادتی را می‌برند. آن‌وقت به خاطر آن‌هاست که محفوظ می‌ماند و برپاست و برپاست، این‌ها خیال می‌کنند برای خاطر خودشان است. نه! اگر یک صالح خالص در یک جا زندگی کرد، آثار او، آن‌جا را خیلی وقت‌ها تأمین می‌کند و خیلی وقت‌ها عقب می‌رود. خیلی وقت‌ها جلو نمی‌آید، جلو نمی‌آید. این‌ها همه آثار است. پس بنابراین انسان باید رساله‌ی خلوص داشته باشد، غیر از رساله‌ی عملیات و . رساله‌ی این‌که خالص چگونه است؟ خالص چگونه است؟ کربلای خالص چگونه است؟ مرحوم شیخ ، شیخ مرتضی (رحمة الله علیه) جدّ این آقای ، ایشان تا پیر شده بود و از حرکت هم افتاده بود، جلسات شبانه را وِل نمی‌کرد!. مقداری از ، وجوهات بده‌ها، خیرخواهان، این‌ها تحت او بودند. شنیدم که به او گفته بودند که آقا شما چرا نمی‌روی؟ فرموده بود: هر شب که من جلسه می‌روم، یک کربلا حساب می‌کنم. پس او می‌فهمد که کربلای امام یعنی چه. می‌فهمد که اصلاً خود زیارت کربلا برای چه بنا شده؛ برای این بنا شده که افراد طبق خواست‌های امام حسین علیه‌السلام که در راه خدا از همه چیز گذشت؛ همان‌گونه هم ما هم توی این راه بیفتیم، ما هم پیرو او بشویم، ما هم او بشویم، یاد بگیریم این و این را. این و این را. ۸۵.۷.۱۶ ادامه دارد ... ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama