eitaa logo
سیدالعلماء
1.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
689 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 نمونه‌ای از ثمرات شوم استعمار به دست رضاخان! 🔹 شما وقتی به نگاه بکنی، یقین می‌کنی که یک مرد با ذوقی بوده و ذوق شعری با درجه بالایی داشته، اما به شرط این‌که نگاه کنی، و گلستانش را ببینی. اما اگر کسی برایت سوء کند، بگوید: آدم مفت خور و مرد بی‌کار و گدایی بوده!، به در خانه این و آن به گدایی می‌رفته و ...؛ در این موقع شما اگر کتاب سعدی ده سال هم در اتاقت باشد؛ اصلاً به آن دست نمی‌زنی؛ ولذا معتقد به و دانش او هم نمی‌شوی! اما این مسئله از باب این نبود که او بوده، بوده، دانا بوده و شناختش کار مشکلی بوده و به این خاطر شما این مسئله را نتوانستی حل کنی، نه! بلکه فقط می‌خواست، که شما بر اثر تبلیغات سوء توجه ندادی! ⏪ پس یکی از مسائل مهم ما، این نیست که ما نسبت به خداوند علم نداریم فلذا باید کنیم، باید به کار بگیریم، باید بخوانیم و این‌ها! نه! بلکه همه‌اش مال این است که استعمار، این کشور را زمان ناپاک و اجنبی‌پرست و عاملِ ، به کار گرفت؛ به گونه‌ای که یک‌جوری را از همان دبستان کرد. بالای همه‌اش نوشتند: "ز گهواره تا گور دانش بجوی"؛ یعنی باید دنبال علم رفت، اما این فرمایش که مال بوده و پیامبر در چه موضوعی این حرف را زده‌اند؛ این‌ها را دیگر هیچ فکرش را نباید کرد! ! خب دانش چیه؟؛ ساعت اول ، ساعت دوم ، ساعت سوم ، ساعت چهارم فلان! اما یک ساعت از برای این‌که توجه بشود و بر طرف بشود تا موقعیت خودش را در روی این ، موقعیت این زمین را در این فضا پیدا کند و در این‌ها فکر کند، توجه کند؛ تا مسائل برایش حل بشود، باقی نگذاشتند!. هر موقع هم که بود آمدند از کلاس بیرون؛ یک وسایلی برایشان جور کردند که این‌ها سرگرم بشوند!. پس درد نسل ما سرگرم کردن آن‌هاست به چیزی که مانع بشود از این‌که چشم و گوش این جوان باز بشود به و به خودش؛ تا این‌که به دنیا بنگرد و در نتیجه چیزی بفهمد و حالی‌اش بشود. خداوند خودش را فقط به با سوادها معرفی نکرده، تا ما بگوییم باید که پیدا کرد! سواد و علم نجات بخش انسان است و فلان واین‌ها! کسانی که این کلمات را می‌گویند؛ مغرضانه می‌گویند! می‌خواهند کسانی را غافل کنند؛ تابلو علم را که چیز خوبیه، جلوی‌شان نگه می‌دارند، اما غافل‌شان می‌کنند! انسان را با علم از غافل می‌کنند! در صورتی‌که بیشتر باید توجه کرد تا رفع غفلت بشود و با توجه خیلی مسائل حل می‌شود. ۷۸.۷.۲۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 روز جهانی مبارزه با بی‌سوادی؛ ( ۷ ) 🔺 مبارزه با علم و سواد حقیقی به اسم ترویج سوادآموزی! 🔹 شما وقتی به نگاه بکنی، یقین می‌کنی که یک مرد با ذوقی بوده و ذوق شعری با درجه‌ی بالایی داشته، اما به شرط این‌که نگاه کنی، و گلستانش را ببینی. اما اگر کسی برایت سوء کند، بگوید: آدم مفت‌خور و مرد بی‌کار و گدایی بوده!، به در خانه‌ی این و آن، به گدایی می‌رفته و ...؛ در این موقع شما اگر کتاب سعدی ده سال هم در اتاقت باشد؛ اصلاً به آن دست نمی‌زنی؛ ولذا معتقد به و او هم نمی‌شوی! اما این مسئله از باب این نبود که او بوده، بوده، دانا بوده و شناختش کار مشکلی بوده و به این خاطر شما این مسئله را نتوانستی حل کنی، نه! بلکه فقط می‌خواست، که شما بر اثر تبلیغات سوء توجه ندادی! ⏪ پس یکی از مسائل مهم ما، این نیست که ما نسبت به خداوند علم نداریم فلذا باید کنیم، باید به کار بگیریم، باید بخوانیم و این‌ها! نه! بلکه همه‌اش مال این است که استعمار، این کشور را زمان ناپاک و اجنبی‌پرست و عاملِ ، به کار گرفت؛ به گونه‌ای که یک‌جوری را از همان غافل کرد؛ بالای دبستان‌ها همه‌اش نوشتند: "ز گهواره تا گور دانش بجوی"؛ یعنی باید دنبال علم رفت، اما این فرمایش که مال بوده و پیامبر در چه موضوعی این حرف را زده‌اند؛ این‌ها را دیگر هیچ فکرش را نباید کرد!. ! خب دانش چیه؟؛ ساعت اول ، ساعت دوم ، ساعت سوم ، ساعت چهارم فلان! اما یک ساعت از برای این‌که توجه بشود و بر طرف بشود تا موقعیت خودش را در روی این ، موقعیت این زمین را در این فضا پیدا کند و در این‌ها فکر کند، توجه کند؛ تا مسائل برایش حل بشود، باقی نگذاشتند!. هر موقع هم که بود آمدند از کلاس بیرون؛ یک وسایلی برای‌شان جور کردند که این‌ها سرگرم بشوند!. پس درد نسل ما سرگرم کردن آن‌هاست به چیزی که مانع بشود از این‌که چشم و گوش این جوان باز بشود به و به خودش؛ تا این‌که به دنیا بنگرد و در نتیجه چیزی بفهمد و حالی‌اش بشود. خداوند خودش را فقط به با سوادها معرفی نکرده، تا ما بگوییم باید که پیدا کرد! سواد و علم انسان است و فلان واین‌ها! کسانی که این کلمات را می‌گویند؛ مغرضانه می‌گویند! می‌خواهند کسانی را کنند؛ تابلو علم را که چیز خوبیه، جلوی‌شان نگه می‌دارند، اما غافل‌شان می‌کنند! انسان را با علم از غافل می‌کنند! در صورتی‌که بیشتر باید توجه کرد تا رفع غفلت بشود و با توجه خیلی مسائل حل می‌شود. ۷۸.۷.۲۴ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺اثرات بیداری از خواب طبیعت 🔹 انسان - حالا خواه باشد یا نباشد، باشد یا نباشد - در اگر بخواهد پا در دایره‌ی و و و هدایت‌گر خدا بگذارد، باید این حال را از خدا بخواهد. چه حالی؟ حال بیداری از خواب طبیعت، نه از خواب دیشب. همان خوابی است که از ولادتش در آن خواب وارد می‌شود، یعنی اشیاء را اشیاء می‌بیند؛ پدر، مادر، زمین، آسمان، خودش و دیگران. اما اگر از او بپرسند خدا کو؟ اگر به او داده باشد، یک چیزی می‌گوید که خدا دارد، دارد و این‌ها. اگر هم در یک محیط ناخدایی باشد که هیچ!. بنابراین ما از ولادت‌مان تا فوت‌مان با فیلم روبرو می‌شویم. چه‌وقت این فیلم‌ها را می‌شناسیم و ملتفت می‌شویم که جهان تشکیل یافته از من و شما نیست، بلکه همه، الهی و آثار الهی هستیم؟؛ «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»؛ ( :۵۰)؛ نه این‌که "فانظر الی خودتان و الی اشیاء و الی زمین و الی آسمان!" بلکه «فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ». "آثار رحمت الله" فیلم خداست. عکس‌های خداست. تصویرهای خداست. و انسان انتقالش از اشیاءبینی به اسماءبینی، یک جهان جدید در او ایجاد می‌کند، نه یک فکر جدید!. جدید این است که انسان نمی‌دانسته و حالا می‌داند، نمی‌دانسته و حالا می‌داند، نمی‌دانسته و حالا خوانده و می‌داند!. این‌ها فکری است، اما به انسان نمی‌دهد و انسان را عوض نمی‌کند و نمی‌سازد انسان را. اگر از خدا بخواهیم که خداوند برای ما یک گشایش بدهد -نه و ، بلکه قلبی- آن‌وقت خودمان در خودمان اگر نگاه کنیم، اثر الهی را می‌بینیم. در نگاه کنیم، در نگاه کنیم، در نگاه کنیم، در نگاه کنیم، در کلاس، مدرسه، زمین و آسمان نگاه کنیم، اثر لطف الهی را می‌بینیم. آن‌وقت خواه ناخواه می‌گوییم: «ما رأیتُ شیئاً الّا و قد رأیتُ الله قبلَه و بعدَه و معه»؛ جهان، جهان الله می‌شود، نه جهان ، نه جهان سنگ و کلوخ و هوا و اکسیژن و آب و ماشین و هواپیما. ۸۱٫۷٫۲۲ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
بسم الله الرحمن الرحیم مسئله‌ی اول در رساله‌ی [تألیف مرحوم آیت الله ، چاپ قدیم] این بود که فرمودند: «من از صمیم دل و یقین راسخ قلب با سراسر وجود و هستی‌ام معتقدم به وجود الله تعالی.» الله تعالی عربی است یعنی خداوند بالذات. خداوند معنایش معلوم نیست. واجب بالذات هم معنایش معلوم نیست؛ این‌ها توضیح می‌خواهد. توضیحش بعدش است. «مبدأ همه‌ی موجودات و سرچشمه‌ی همه‌ی هستی‌ها...»؛ هر جمله‌ای جمله‌ی قبلش را تفسیر می‌کند. وقتی می‌گوید: «من معتقدم با تمام وجودم» این یک مطلب، «یقینِ راسخِ قلب با سراسر وجود» این می‌خواهد بگوید که آن و آن و آن به درد می‌خورد که در وجود انسان یک سر مو باقی نماند مگر این‌که این علم بشود. این بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خیلی سخت به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی می‌گفت: توجه! توجه! دیگر همه‌ی کاری تعطیل می‌شد. تاکسی‌ران‌ها می‌ایستادند، اتوبوس‌ها می‌ایستادند، این‌طرف آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟! یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله!. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که ما می‌خواهیم باشیم، می‌خواهیم موجود باشیم، می‌خواهیم کشته نشویم، این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. می‌گوید این‌طور باید به خدا بود. اگر انسان در خود معتقد هست نه در و و خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده. آن علومی که در در و و به ما می‌دادند آن این‌طوری نبود، بود، بود، بود، بود، آن‌جا به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود. ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی و می‌کنیم هم یک چنین چیزی است. یک سطری بخوانیم، یک امتحانی بدهیم. نه!. این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد نه به درد می‌خورد. آن‌چه که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی - حالا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن‌چه که اصل که پذیرفته باشد و انسان خودش پیش خودش بفهمد که است، آن وقتی است که جان و تن و همه چیزش را مثل یک کف آب در خدا ببیند. وقتی که باران می‌آید این حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ چیزی از خودش ندارد غیر از باران و استخر و آب و این‌ها. فقط یک نمایشی بیشتر نیست. آن هم از بین می‌رود. همه‌ی ماها این‌طور هستیم؛ حتی این ما، این ما، این ما مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، پشه یک‌طور، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور. همه حبابند. حباب‌های مختلفند در قدرت الهی. این‌ها نابودند، موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و باور کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه، این چهار و...، این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم! نه، باید وارد بشویم در خداشناسی. یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع وکیل شدن به درد بخورد. یک محل چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به مردم بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. @seyedololama ص۱ ⬇️
🔺 خداشناسی 🔹 آن و و به درد انسان می‌خورد که در وجود انسان، یک سر مو باقی نماند، مگر این‌که این علم و بشود. ببینید ما الآن معتقدیم به این‌که باید جان‌مان را از خطرات خیلی سخت، به هر شکلی که شده بدهیم. این شده جزء خون و گوشت ما. حالا شما جوان‌ها شاید زمان موشک‌باران را یادتان نباشد که وقتی رادیو می‌گفت: توجه! توجه!، دیگر همه کاری تعطیل می‌شد؛ تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها می‌ایستادند، مردم این‌طرف، آن‌طرف می‌رفتند. چرا؟ یک توجه توجه این‌قدر اثر دارد؟ بله. چون این خبر می‌کند به یک چیزی که جزء خون و گوشت ماست. و آن این است که: ما می‌خواهیم سالم و موجود باشیم و کشته نشویم. این خواسته‌ها و این علم‌ها در هیچ جای این سر تا پای ما جای خالی ندارد و همه را گرفته است. این‌طور باید به خدا معتقد بود. اگر در خود فقط معتقد هست، نه در و جان و روح خود، این هنوز در این مسئله کاری نکرده و به درد هم نمی‌خورد؛ نه به درد خودش، نه به درد دیگری. آن علمی که در ، در و و به ما می‌دادند، آن علوم، علوم این‌طوری نبود. و و و بود. آن‌جا در کلاس به درد ما می‌خورد که بگوییم یا نمره بگیریم و بیاییم بیرون. یادمان هم رفت، برود؛ ضرری به ما وارد نمی‌کند. این است که ما کردیم به علوم دبستانی، دبیرستانی، می‌کنیم هم یک‌چنین چیزی است که یک سطری بخوانیم و یک امتحانی بدهیم. در حالی‌که نه؛ این نه خداشناسی است، نه است، نه به درد شخص خود ما می‌خورد، نه به درد می‌خورد. آن‌که اسمش را می‌شود گذاشت واقعی -حالا تا چه برسد به علوم دینی یا یا اسلامی، و این‌طور چیزها- آن است که اصل اسلام را پذیرفته باشد و انسان خودش، پیش خودش بفهمد که مسلمان است و این در وقتی است که جان و تن و همه‌چیز خودش را مثل یک کف روی آب، در خدا ببیند. وقتی‌که باران می‌آید، حباب و کفی که روی آب می‌بینیم پیدا می‌شود، این هیچ‌چیزی از خودش ندارد غیر از آن‌چه از باران و آب دارد. فقط یک نمایشی بیشتر نیست که آن هم از بین می‌رود؛ همه‌ی ماها این‌طور هستیم. حتی این کهکشان و و ما، مثل این حباب است. یک چیزی است که زود از بین می‌رود. منتهی هر چیزی زودش یک‌طور است. مگس یک زود و دیری دارد، مورچه یک‌طور، فیل یک‌طور، انسان یک‌طور، زمین یک‌طور، کهکشان یک‌طور؛ همه حباب‌اند. حباب‌های مختلف‌اند در قدرت الهی. این‌ها نابودند از خودشان و موجودند به قدرت خدا. خدا برپادارنده‌ی تمام اشیاء است. یک‌چنین نیرو و قدرتی را اگر انسان فهمید و و کرد، خداشناس شده؛ اگر نه هنوز اول کار است. مثل کسی‌که اول وارد کلاس شده، دارند روی تخته برایش می‌نویسند: این یک، این دو، این سه. دو، دو تا می‌شود چهار. این اول کار است. خیال نکن داداش که ما چیزی یاد گرفتیم، چیزی فهمیدیم. نه!. باید جدی وارد بشویم در . یک خداشناسی‌ای که موقع رفتن به درد بخورد، موقع شدن به درد بخورد، موقع مجلس شدن به درد بخورد. حتی موقع کاسب محل شدن به درد بخورد؛ یک چقدر می‌تواند بکند؟ چقدر می‌تواند جنس بد به بفروشد؟ چقدر می‌تواند به مردم بد نگاه کند؟ چقدر دزدی می‌تواند بکند؟! پس این خداشناسی که به درد یک مسلمان بخورد، باید یک چنین چیزی باشد. پس این یک موضوعی است که وجود ما را باید بگیرد و هنوز نگرفته است. بنده خودم را عرض می‌کنم شما ان‌شاءالله گرفته باشید. تا دم در این کلاس ما باید کار بکنیم. خیال نکن که حالا یک کاری است که خواندیم و تمام شد. این‌ها حرف‌های دبستان و دبیرستان است. خداشناسی یک‌چیز مهمی است که بعضی از پیغمبر از عهده‌اش برنیامدند و رفوزه شدند! با این‌که در بهترین کلاس‌های دنیا شرکت کرده بودند که مدیر و و ناظمش، خدا بود. خطرناک است و چیز مهمی است!. یک‌وقتی یادم می‌آید که جناب معظم صحبت می‌کرد در . گویا شنیدم که می‌فرمود که «بعضی از روشن‌فکرها دارند رو به جای دیگر عقب‌گرد می‌کنند و به اسلام پشت می‌کنند»؛ واقعش این‌طوری است و مخصوص هم نیست، هم همین‌طور است، و هم همین‌طور است، و اساتید هم همین‌طورند. هر کسی در این دنیا یک‌طور دارد؛ یک‌طور امتحان، یک‌طور. یک‌طور. یک‌طور. پس این‌که کسی بخواهد از این امتحانات ان‌شاءالله به در برود، خیلی کار می‌خواهد و خیلی هم نتیجه دارد. یک شاهی و صنار نیست. حتی به قدر ارزش تمام کره‌ی زمین هم نمی‌شود گفت هست. ارزش مسلمانی و اسلام خیلی از این چیزها بالاتر است. ۷۷٫۳٫۹ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama