eitaa logo
سیدالعلماء
1.8هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
740 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سیدالعلماء
🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. (قسمت اول) 🔺 شرایط دریافت نصیح
🏴یا جوادالائمه ادرکنی (قسمت دوم) 🔺شرایط دریافت نصیحت 🔹و حال این‌که ما آن‌چه را که فهمیده ودانسته‌ایم، کمتر شده که ببینیم از آن کلاس‌هایی که ما گذرانده‌ایم از دانستن و به مرحله‌ی وارد کردن، واقعاً فراغت شده، و یکی از آثار این مسئله این است که اگر آدم آن‌چه را که فهمیده ودانسته، سعی کند که عمل کند، نتایجی در وجودش پیدا می‌شود که راه برایش باز می‌شود؛ دیگر محتاج به این‌که کسی دستش را به او بدهد نیست؛ که برود پیش این و آن بنشیند وبگوید که مرا کن، به من کن، چیزی، راهی به من نشان بده. راه به وسیله‌ی عمل به آن‌چه می‌داند، برای انسان باز وگشوده می‌شود وانسان ترقی می‌کند؛ به خود مشغول می‌شود، سرگرم خودش می‌شود، دیگر از این و آن فراغت پیدا می‌کند. در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت وپیشوایی ونفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند. وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت وتوصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقتها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. باز این را عرض کردم که یکی از ارباب نفوس ومکتب‌های تربیتی، از او نقل می‌کند که در جلد اول تفسیرش [ ج۱ ص۱۴۳]؛ می‌گوید: ایشان وقتی که به مریدهای خودش، شاگردان خودش، نشینی‌های عبادتی وفراغت از و این‌ها را برای این‌که و معنویت پیدا کنند، دستور می‌داد، وقتی‌که می‌خواست این‌ها را بکند، آنان را می‌نشاند و بعد را بر آن‌ها قرائت می‌کرد و می‌داد. -مثل دعای شریف که چقدر اسم‌های الهی در آن هست- و نگاه در چهره‌های این‌ها می‌کرد تا ببیند کدام‌شان حالت‌شان فرق می‌کند؛ حالت دیگر دستی نیست، یعنی کسی نمی‌تواند به این آسانی حال خودش را عوض بکند، پیدا کند که در چهره و چشم و پوست صورت و این‌ها نمایش پیدا کند، لرزه در استخوان و بند بند او پیدا شود. حال اگر می‌دید که یکی از این افراد با شنیدن این اسماء مقدسه توفیقی در او پیدا نشد، می‌گفت: آقا شما به درد این نمی‌خوری. برو مشغول کسب و کاسبی بشو!. پس بنابراین ما باید حالات‌مان فرق بکند نسبت به پذیرش نهج‌البلاغه، پذیرش آیات ، ببینیم واقعاً از وقتی که ما آشنا شدیم با اسلامی، آیا این را که می‌شنویم، همان وضع را در ما دارد که پارسال، پیرارسال، پنج سال، ده سال پیش بود؟ یا نه، و جان ما با مفاهیم الله‌تعالی‌اکبر، الله‌تعالی لااله‌الّاهو، واین‌طور مسائل آشناتر شده ومثل خبر می‌شنویم، خبر که می‌شنویم، در ما تأثیر می‌کند؛ اگر این‌طور شده، آثار این است که ما یک شایستگی‌ای از برای پرسش وپاسخ مسائل پیدا کرده‌ایم. اهل حوزه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) شدیم. و شاگرد مکتب ترقیِ روحی شده‌ایم. ادامه دارد... ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خواب غفلت! 🔹 دیشب تصاویری از مراکز پخش میوه نشان می‌دادند که مثلاً کامیون‌کامیون، سیب و پرتقال و… روی هم چیده بودند. صحبت‌هایی هم که می‌شد پیرامون این بود که این میوه مال کجاست. قیمت‌اش چقدر است و ... اما همه‌ی آن‌ها در #خواب بودند. چرا؟ برای این‌که یک نفر نمی‌گفت: ببین این پرتقال چه جمالی داره! این سیب چه رنگ و بویی داره! چه کسی این‌ها را آورده برای ما؟! یک کلمه از این حرف‌ها نبود!. این به خاطر این است‌که هنوز #بازار و مغازه و خرید و فروش ما در معنا، #سکولار است و هنوز #رنگ_خدا نگرفته است. مرحوم امام این مسئله را در #وصیت نامه‌اش ذکر کرد، اما حیف که این فرمایش ایشان را فراموش کردند. برای ما هم ممکن است درس، #حوزه و جلسه #دنیا باشد، در صورتی که ما هم مثل پرتغال فروش‌ها، همه داریم درس می‌خوانیم تا نمره بگیریم و بعداً کاری پیدا بکنیم!. اما در صورتی‌که به این شکل باشد که گوینده و شنونده و… همه به عنوان آثار الهی دیده شوند و این‌که ما در #محضر بزرگواری مشغول درس خواندن هستیم؛ خوشا به حال طلبه‌ای که این‌گونه باشد. افرادی همانند آیت الله #بهجت، #مرحوم_علامه، #مرحوم_امام (رحمهم‌الله) این‌گونه بودند و تا این‌طور #طلبه وجود نداشته باشد، #اسلام پشتیبان ندارد و #جمهوری_اسلامی بیمه نشده است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 صدق و دروغ بسم الله الرحمن الرحیم از ابتدای #تاریخ اول #اسلام که گروه #معاویه و وابستگانش #حکومت
⬆️ ص۲ این‌جا یک حدیثی نقل شده در رحمه‌الله که نشان می‌دهد که از معجزات اکرم صلی الله علیه وآله است یک وصیتی بوده که به جانشین خودش فرموده. حدیث بیست و نهم از از «معاویة بن عَمّار، قال: سَمعتُ اَباعبدِالله علیه‌السلام یقول» من شنیدم که حضرت علیه‌السلام فرمودند: «کانَ فی وصیَّةِ النّبیّ»؛ "کان" در جایی آوردن یعنی این برنامه بود. راه و رسم حضرت این بود که در وصیتش به حضرت علیه‌السلام می‌فرمود: «یا علیّ اُوصِیکَ فی نفسِک بِخصالٍ»؛ من چند و به تو توصیه و می‌کنم. «فَاحفَظها عَنّی»؛ این‌ها از من پیش تو و تو باید از آن‌ها نگه‌داری کنی. یعنی باید مُرّ آن را مو به مو عمل کنی. خوب این صفاتی که پیامبر اکرم به خودش می‌کند، چطوری است؟ و دستور می‌دهد که این‌ها را مواظب باش که هیچ موقع از آن‌ها خلاف نکنی. اگر تا این‌جایش را ما بشنویم، می‌گوییم: شاید وصیت حضرت شب نخوابی باشد، شاید همیشه نان جو خوردن باشد، یک کار مهمی باشد، یک بزرگی باشد که این‌طور حضرت فرمودند. بعد هم دعا کردند. «ثُمّ قال: اللّهمّ اَعِنهُ»؛ یعنی خدایا این چیزی که من دارم به این می‌گویم، چیز مهمی است تو هم کمکش کن و به او بده. خوب آدم می‌گوید این چه چیز مهمی است؟ «أمّا الاُولَی فَالصّدقُ»؛ اول وصیت من به تو سخن است. این از معجزات پیغمبر است که بعد از او این اسلام وارونه می‌شود و پایه‌ی آن هم دروغ‌گویان هستند!. خوب چهل نفر از بزرگان یک بیایند پیش یک شخصی، قسم یاد بکنند که روز قیامت است و کسی به او کاری ندارد و جلوی او را نمی‌گیرد که از او چیزی بخواهد یا چیزی بپرسد. پس معلوم می‌شود که پایه‌ی امت بر است و حضرت از دروغ می‌ترسد که این وارونه بشود، عکس و جابه‌جا بشود. پس این است که فرموده اولی آن‌ها است. الآن هم می‌شود همین حرف را زد: ای کسی که آمده‌ای و می‌خواهی در یا دیگری بشوی، راست بگو تو در چیست؟! می‌خواهی این مملکت به چه صورت در بیاید؟ طرح تو برای فردای مملکت چیست؟ می‌توانی این‌ها را جواب بگویی؟! خیلی مشکل است؛ چون آدم خودش را نشناخته، چطوری بگوید که دروغ نشود. معلوم می‌شود صدق و اول قدم امور مملکتی است، اول قدم مجالس شورا و این‌هاست، اولش این است: «فالصّدقُ»؛ بعد توضیح می‌دهند، می‌گویند این صدق یک‌وقت کسی نکند به معنی صدق در و در این چیزهاست؛ «و لایَخرُجَنَّ» نون تأکید، ادبیات خوانده‌اید همه‌ی شما ان‌شاءالله. «و لا یَخرُجنَّ مِن فیکَ کِذبَةٌ اَبداً»؛ هیچ‌وقت از دهان تو یک دروغ دیده و شنیده نشود. پس این یک است برای این‌که خیلی چیزها بود که در و در نزد و هست؛ مثلاً از همه چیز مهم‌تر است یا چیزهای دیگر. اما این مطلب را جلو کشیدن و بعد هم این‌طور تأکید کردن؛ این خبر از یک چیز مهمی در این مملکت اسلام می‌دهد که در اسلام، دین را به وسیله دروغ وارونه می‌کنند!. خب این دروغ را چطور اختراع کرده‌اند و در آورده‌اند که خلیفه‌ی مسلّّم آن‌ها هیچ‌گاه مورد سؤال و جواب در قیامت قرار نمی‌گیرد. هر چه کرد، کرد!. الآن ببینید خب همه‌ی دنیا دارند تماشا می‌کنند؛ این می‌گویند: ما مسئول خدا هستیم، یعنی و ، ما این‌هاییم، این‌ها دست ماست و اداره می‌شود، یعنی ما پیغمبریم. خب حالا هواپیماهای را خریده‌اند یا اجاره کرده‌اند یا هر چه؛ می‌فرستند ، ، ، ، هر جا شد، این‌ها را به خاک و خون می‌کشند. این غیر از به این مطلب است که روز قیامت هیچ حسابی نیست برای ما؟! چون ما جانشین پیغمبریم و ندارد کسی از ما سؤالی بکند!. «و لا یخرُجَنَّ من فیک»؛ از این دهانت یک دروغ در نیاید. ۹۴٫۱۱٫۱=۱۰ ۱۴۳۷ ✅ مرحوم آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 استقبال از ماه مبارک رمضان (۳) 🔹 می‌گویند: نمی‌شود. می‌گویم: پس چطور در #قم آقای #طباطبائی، پسرشا
🔺 استقبال از ماه مبارک رمضان (۴) 🔹 «یا ایّهاالّذینَ آمَنوا کُتِبَ علیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ علَی الّذینَ مِن قَبلِکُم لَعلَّکُم تَتَّقُونَ»؛ (:۱۸۳)؛ شاید با این برنامه که حتماً همراه ، ، همراه با و و کم کردن مشغولیت درباره‌ی ، کم و کم است، این مسائل، بعد از ۳۰ روز، یکی دو درجه شما را بالاتر بیاورد. پس این مثل یک دوره‌ی بیمارستانی می‌ماند که هستند که باید اقلاً ۳۰ روز در بیمارستان بخوابند. ما همین‌طوری هستیم. ما بی‌خودی و دستی‌دستی، اصلاح‌شدنی نیستیم!. ما وقتی به دنیا می‌آییم، یک ، به صورت یک هستیم؛ وقتی شیرینی به دست‌مان بدهند، خوشحال می‌شویم و وقتی شیرینی را از دست‌مان بگیرند، بدحال می‌شویم. به دایه و جسارت می‌کنیم، با این حالت و از این‌جا و ، رو به ازدیاد و تقویت می‌گذارد تا بزرگ می‌شویم؛ تا در موقع مانند یک درنده!. یک حیوان !؛ مانند همان الاغی که اگر حیوان جنس مخالف در خیابان‌ها ببیند، سر و صدا می‌کند؛ ما همان کار را در ، در و در خیابان می‌کنیم!؛ و تقصیر نداریم؛ خداوند ما را این‌طور آفریده که می‌خواهیم. می‌خواهیم. نسخه‌اش هم همین است: ، ، ، ، جلوی و و را گرفتن، که همه‌ی این‌ها باید از شروع شود. ولذا مشکل این‌جاست که اگر یک نفر بیاید، ما از او می‌پرسیم: که چرا کشور، مسئولینی که برای برنامه‌ی زحمت می‌کشند، به این برنامه نپرداخته‌اند. نفس از سلامت بدن واجب‌تر است!. این خواسته‌ای است که باید إن‌شاءالله در ماه مبارک از هر کسی‌که بر می‌آید در گفتگو، در سؤال، در پیام، در تلفن، به هر شکلی که می‌شود، این مطلب را به یکی دو نفر دیگر بگوید، آن دو نفر، به سه نفر دیگر بگویند. و بدانند عمل به این برنامه، هر چقدر طول بکشد، ضررش بیشتر است؛ چرا که در این صورت با لفظی رشد خواهد کرد نه با اسلام ریاضتی. اسلام، است؛ منتهی چون از کودکی شروع می‌شود، زحمتی ندارد. چون وقتی تحت قرار گرفت، می‌کند. وقتی که از و ندید، ندید، کارهای ناموسی ندید، کارهای ازدواجی ندید، حرف‌های آن‌ها را نشنید، خب این دیگر می‌شود. ما عمامه‌ای‌ها و مدرسه‌ای‌ها هم باید شرکت کنیم. باید در ها عباراتی‌که به در و دیوارها نوشته می‌شود، در عباراتی‌که نوشته شده، همه‌شان این موضوع باشد: "لعلَّکُم تَتَّقون"؛ یعنی شما که به این آمده‌اید، بهره‌ای که می‌توانید بگیرید این است که مثل درجه‌ی حرارت و برودت بدن شما، کمی حال شما فرق بکند؛ در خیابان بودید، هوا گرم بود. حالا به مسجد آمدید، خنک می‌شوید؛ در و بودید، وضع طور دیگری بود، اما به این‌جا که آمدید قدری فرق کردید. این‌گونه باید بشود. ما در خودمان هم متأسفانه این برنامه اجرا نشده است!. نه این‌که نخواستیم، نشد؛ به خاطر و پیش‌آمدهای دیگر و این‌گونه مشکلات، فرصتی به دست نیامده، ولی حالا موقع آن رسیده است که انسان متوجه شود. @seyedololama
سیدالعلماء
⬆️ ص۲ 🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ
⬆️ ص۳ 🔺 شرح حدیث قسمت سوم 🔹 عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این ، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی‌حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید خود را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه‌ی من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند، من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد، نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم، مان زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم، پاکت‌مان بیشتر می‌شود؛ این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند؛ ولذا یک‌وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هِیْ آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، شان‌ هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دل‌هره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ ولذا شما وقتی و شدید، می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم، بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده، اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر دارد، شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِیِ پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. عبارت «عَلِمتُ أنّ آخِرَ أمری المَوت فَاستَعدَدتُ» این مطلب برای من ثابت شده و ندارم که من راه هستم. مانند ماشین‌سواری که روی پل آمده و یا راننده‌ی قطاری که روی پل است، این شخص می‌داند که این‌جا، جای ماندن نیست، اگر یک ربع ساعت این‌جا بماند از پشت سر بوق می‌زنند که چرا ایستاده‌ای؟ ماشین هم که روی پل ایستاده همین‌طور، پلیس می‌گوید چرا پارک کردی و جریمه برایش می‌نویسد. من نمی‌توانم در مسیر مرگ ترافیک ایجاد کنم و عقب و جلو بیندازم. مُردنی هستم. حال که مردنی هستم چه کنم؟؛ «فَاستَعدَدتُ» آن‌وقت آذوقه‌ی آن‌جا افتادم. در کتاب آمده که: مرحوم یکی از کارهایش متبرک نمودن کفنش در اماکن متبرکه بوده. در آن را حاضر می‌کرد و هم‌چنین به ، ، مطهر حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مشاهد علیهم‌السلام در ، ، ، ، و مطهر و… متبرک می‌نمود¹. این معنی به مردن است. «در روایت وارد شده است که همیشه کفن را قبل از مرگ مهیا نمائید، و همیشه به آن نظر کنید»²؛ که شاید همین امروز مورد نیازتان قرار گیرد. مرحوم سید می‌فرموده: «من این کار را می‌نمایم، گوئیا خود را مشاهده می‌کنم که آن را پوشیده و در پیش‌گاه خداوند متعال ایستاده‌ام»³. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱ و ۲ و ۳) [ ترجمه‌ی کتاب صص۴-۵] @seyedololama
🔺 نکاتی پیرامون گناه‌شناسی 🔹 در مسئله‌ی شناخت آن‌هایی که مهم‌ترند را ابتدا باید بیان کرد و این زحمات را طوری انجام دهید که در بین دوستانی که در جلسات و مدرسه می‌آیند، تکثیر شود. ابتدا مهم‌ترین‌شان را بیان کنند، بعد آن‌هایی را که اهمیت‌شان کم‌تر است را هم ذکر کنند؛ خب وقتی بیان شد و انسان آن‌ها را ترک کرد، تقویت بیشتری پیدا می‌کند، روحیه‌اش بهتر می‌شود، راه استفاده از بیشتر می‌شود. اگر برگ‌هایی که به درخت وصل است، فاصله‌ی کمتری داشته باشند، بهتر آب می‌گیرند. هر چه دورتر باشند، کم‌تر آب می‌رسد و به خزان نزدیک‌تر می‌شود. بادی که می‌وزد، طوفانی که می‌آید، خیلی از برگ‌ها را می‌ریزاند ولی آن برگ‌هایی که به شاخه‌ها نزدیک‌تر هستند، چون رابطه‌شان محکم‌تر است، ممکن است آسیب نبینند. این‌ها را هم باید حساب کرد. از یک طرف نباید زیاد را با تعداد بسیار ذکر کرد که نتوانند همه را ترک کنند. از یک طرف باید آن‌ها را فراموش نکرد تا این‌که و زیادتر بشود و بیشتر بشود. معروف است که می‌گویند مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید هم می‌ترسد. این‌ها ریسمان‌های سیاه و سفید اگر هم باشند، باید این‌ها را حذف نکرد تا وقتی‌که آن افرادی‌که می‌خواهند کنند و بیشتر به تقوا می‌رسند، از آن‌ها بهره‌مند بشوند. آن مهم‌ترها هم برای کسانی که ابتدای کارشان است، شغل‌شان است، در خیابان است، ممکن است نتوانند همه آن‌ها را ترک کنند، آن‌ها آن مهم‌ترها را بتوانند ترک کنند، ولی آن‌ها را هم بدانند و به‌خاطر شان و میان آن‌ها، و گفتگوی آن‌ها، و زیان‌های آن‌ها را فراموش نکنند. ۹۴٫۵٫۲۲=۲۷ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
⬇️ ص۳ ما باید برای این‌که شرکت کنیم در #ثواب زیارت #ائمه معصومین (علیهم‌السلام)، قدری #رنج به خودم
⬇️ ص۴ رسیدن به و به یافتن است نه فقط رفتن و دور گردیدن. یکی به آن یکی می‌گوید تو حرم را بوسیدی؟ موفق شدی را ببوسی؟ می‌گوید: نه شلوغ بود. می‌گوید: نه من بوسیدم. آخر این که زیارت امام نیست!. آقایان محترم! نمی‌خواهید نور و امام را درک کنید؟ قدری زحمت بکشید، جلسه‌ی دینی بگذارید، کتاب‌ها را در کار بیاورید. در کتاب‌ها جنگ شروع شده بین و . کلمات حق از قرآن گرفته می‌شود، از گرفته می‌شود. ولی هر کسی کارش این نیست. تا انسان چهار تا یاد گرفت، می‌آید، می‌گوید: بیا یک بنویس، یک رساله بنویس. تا اسم تو را در هم ببرند. بگویند یک کتاب و رساله‌ای درباره‌ی ، درباره‌ی و فلان آقا نوشته. چهارصد صفحه هم هست. قیمتش هم این است. آخر این‌ها چه کاری است؟ نشناخته، ندیده، همین‌طور شده که شده !. مقاله‌نویسی، مجله‌نویسی شده اسباب خودمعروفی و خودآشناسازی با و . اما بعضی‌ها هستند نه کتاب نوشته‌اند، نه معروف‌اند و نه کسی آن‌ها را می‌شناسد. اما خدا به آن‌ها و شعور داده، نور داده. آن‌ها کسانی هستند که یک دوره آیت‌الله را زیرورو کرده‌اند. یک دوره کتاب‌های سید موسوی را زیرورو کرده‌اند، آشنایند، مشکلات را می‌توانند حل کنند. الآن مشکلات جامعه ما تنها در این جمله خلاصه می‌شود: باقی ماندن سلیقه‌ها و زمان !. چگونه در زمان شاه به‌وسیله‌ی برنامه‌های بود؛ فلان‌وقت اول ساعت اداره باز می‌شود، فلان‌وقت بسته می‌شود. فلان‌وقت باز می‌شود، فلان‌وقت بسته می‌شود. خب هیچ‌کسی حق نداشت که دیر کند؛ از ها و از همه‌جا محروم می‌ماند و باید وقت را ملاحظه کند؛ اما امام (علیه‌السلام) می‌فرماید: شما باید حاکم به وقتت باشی. جمعه را منها کنی. شب جمعه را منها کنی. این از کجا می‌آید؟؛ از این‌که آدم باید زیر این قانون‌ها نرود، ولی ما رفته‌ایم!. نتوانست، وقت نداشت. الآن هم جمهوری یا معظم بعد از امام این‌ها نمی‌توانند، ولی اشاره می‌کنند. می‌فرمایند: سبک زندگی باید عوض شود. باید انسان وقتش در اختیار خودش باشد. اگر کاسبی به اندازه‌ی هزینه‌ی یک سال خودش را دارد، است که به دنبال برود. دنبال کردن قوم و خویش‌ها و همسایه‌ها برود؛ چون به‌قدر یک سال خرجش را دارد، دیگر از خدا چه می‌خواهد؟ اما ببین چقدر فرق است؟ کی است که این کار را بکند؟ به دفتر نگاه بکند، ببیند خرج یک سالش در آمده است، این‌ها را به هم بگذارد، کارش را تعطیل کند، برود در کار ؛ اصلاح ، اصلاح ، اصلاح همسایه‌ها. جمع کردن و خرج کردن در این راه‌ها. این‌ها زحماتی است که برای امام رضا قبول می‌شود و امام رضا قبول می‌کند. پیامبر اکرم قبول می‌کند. آدم به آن‌ها نزدیک می‌شود. از آن‌ها در آدم می‌تابد. آدم می‌شود. می‌شود. می‌شود. خدایا ظهورش را نزدیک کن. خدایا چشم قاصر ما را به نور جمالش روشن کن. خدایا توفیق مجاهده به همه‌ی ما مرحمت کن. و صلی الله علی محمّد و آله الطاهرین ۹۳٫۱۰٫۲=۳۰ ۱۴۳۶ ✅ مرحوم آیت‌الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱،۲،۴) [ ؛ فضیلت زیارت امام رضا علیه‌السلام] ۳) [ ؛ اعمال روز جمعه] @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 یا جوادالائمه ادرکنی 🔘 در آستانه‌ی شهادت حضرت امام جواد (صلوات‌الله‌علیه) ارائه می‌گردد. 🔺 شرایط
⬇️ ص۲ 🔹 در هر حال حضرت به او فرمودند که: «او تقبل»؛ حالا من یک چیزی گفتم. تو قبولش می‌کنی؟ این خیلی حرف است. مانعی نداری تو در وجودت از پذیرش یک سخنی که یک ، یک آدم دل‌سوزی به تو بگوید؟ آیا چنین کاری با خودت کرده‌ای؟ و این مسئله نظیر مسئله‌ی و می‌ماند؛ مثلاً فرموده‌اند که یکی از شرایط امامت و پیشوایی و نفوذ حکومت اسلامی پذیرش است. خب این به چه معناست؟ آیا یعنی حکومت اسلامی اگر از طرف مردم پذیرش نداشته نباشد، این حکومت رسمیت و ندارد و نیست؟ این‌طور که نیست. بلکه شاید معنایش این باشد که یعنی این حکومت، إعمال و نفوذ و نتیجه‌گیری‌اش، وابسته به این هست که مردمی پیدا بشوند و کاری انجام بدهند، وإلّا اگر آن‌ها از پذیرش، امتناع داشته باشند، هر قدر ، هر قدر ، هر قدر از طرف خداوند دارای محکم هم که باشد، ولی کاری از او ساخته نیست. پس آن‌ها مأمورند که بیایند این را بکنند. بنابراین این فرمایش حضرت که آیا تو می‌پذیری؟، نشان می‌دهد که وصیت و توصیه خواستن، یک مقام مهمی هست. انسان خیلی وقت‌ها در حجره‌اش است، روی میزش است، خب پر از نصیحت و راهنمایی است. از طرف نهج‌البلاغه که کوتاهی نشده تا آمده در حضور ما. در این چند قرن پر از و و سوزاندن ها و کشتن واین‌ها، خداوند حفظ کرده و این مسائل به دست ما رسیده از طرف اسلام و مناصحین و خیرخواهان بشریت، تمام شده، فلذا ما باید خودمان را حاضر کنیم که اهل نهج‌البلاغه بشویم. بنده همیشه این فرمایش استاد علیه‌الرحمة مثل این‌که در گوش و در ذهنم است که در اول توضیح کتاب ، آن‌جا که سخن استادشان حاج میرزا علی آقای را بیان می‌کنند که چه فرد نافذ‌‌ الکلامی بود و چه شایستگی‌هایی داشت، می‌فرمایند: من شهادت می‌دهم که آن بود، اما در این‌که من علی سبیل نجاةِ او بودم، خودم قطع ندارم، شبهه دارم. پس بنابراین بودن و احراز طلبه شدن را کردن، یک کار مهمی است که انسان خودش را بشناسد که واقعاً این‌جایی است یا از جای دیگری این‌جا آمده. باز این را عرض کردم که در جلد اول تفسیرش از یکی از ارباب نفوس و مکتب‌های تربیتی، نقل می‌کند² و می‌گوید: ایشان وقتی که به مریدهای خودش، شاگردان خودش، نشینی‌های عبادتی و فراغت از و این‌ها را برای این‌که و عکس‌های جدید معنویت پیدا کنند، دستور می‌داد، وقتی‌که می‌خواست این‌ها را بکند، آنان را می‌نشاند و بعد را بر آن‌ها قرائت می‌کرد و می‌داد. -مثل دعای شریف که چقدر اسم‌های الهی در آن هست- و نگاه در چهره‌های این‌ها می‌کرد تا ببیند کدام‌شان حالت‌شان فرق می‌کند؛ حالت دیگر دستی نیست، یعنی کسی نمی‌تواند به این آسانی حال خودش را عوض بکند، پیدا کند که در چهره و چشم و پوست صورت و این‌ها نمایش پیدا کند، لرزه در استخوان و بند بند او پیدا شود. حال اگر می‌دید که یکی از این افراد با شنیدن این اسماء مقدسه توفیقی در او پیدا نشد، می‌گفت: آقا شما به درد این نمی‌خوری. برو مشغول کسب و کاسبی بشو!. پس بنابراین ما باید حالات‌مان فرق بکند نسبت به پذیرش نهج‌البلاغه، پذیرش آیات ، ببینیم واقعاً از وقتی که ما آشنا شدیم با اسلامی، آیا این را که می‌شنویم، همان وضع را در دارد که پارسال، پیرارسال، پنج سال، ده سال پیش بود؟ یا نه، و جان ما با مفاهیم الله‌تعالی‌اکبر، الله‌تعالی لااله‌الّاهو، واین‌طور مسائل آشناتر شده و مثل خبر می‌شنویم، خبر که می‌شنویم، در ما تأثیر می‌کند؛ اگر این‌طور شده، آثار این است که ما یک شایستگی‌ای از برای پرسش وپاسخ مسائل پیدا کرده‌ایم. اهل حوزه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) شدیم. و شاگرد مکتب ترقیِ روحی شده‌ایم. در هر حال، «قال له رجل: اوصنی. قال: او تقبل؟ قال: نعم»، خوش به حالش که حساب خودش را کرده بود، گفت: بله، من پذیرش دارم هرچه بفرمایی. @seyedololama ص۲ ⬇️
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز وفات مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد؛ (۲۱ الحرام ۱۳۲۷ ق) 🔹 آقا شیخ محمدحسین در بازار زندگی می‌کرد، و این‌ها تشکیل نداده بود. خیلی مرد پاکیزه‌ای بود، به دردخور بود. به او می‌گفتند آقا شیخ محمدحسین نفتی. چون اولش نفت‌فروش بود و بعد آمده بود درس. تا و آن‌جاها هم بیشتر نخوانده بود، ولی شاید هر متدینی در تهران که پیدا کنیم، یا خودش یا پدرش، او را دیده بودند. یک پول مختصری، -مثلاً ماهی پنج ریال- از شاگردها، از بازاری‌ها می‌گرفت که خرجش درست شود، چون درآمدی که نداشت، برای این‌ها می‌گفت، می‌گفت، این آقای که امروز این را دارد، شاگرد او بود. این‌ها را جمع و جور می‌کرد. برای این‌ها می‌گفت. مثلاً شاید آقای هم درک کرده باشد درس او را، مباحث مقدماتی مثل ، چیزی پیش ایشان خوانده باشد. یک آدمی بود که به گفته‌ی استاد ما [ مرحوم آشیخ ] درباره‌شان می‌گفت: ایشان کلاه سر دنیا گذاشته!. یعنی را فریفته. ۸۱٫۴٫۱۸ 🔹 دردِ ، دردِ ،دردِ بايد اين جامعه‌ای را كه سی سال است می‌گوید به خود بياورد. بنشينند ، ، ، ، جمع بشوند، بگويند بشری که در بی‌بصيرتی، اين‌جور می‌غلتد، اين‌جور افتضاح به بار می‌آورد، اين‌جور آبروی خودش را می‌برد، درد چیست؟ چه بايدش كرد؟ آقايان ها! سه روز تعطيل كردنِ بازار، خون‌بهای امام می‌شود؟! سينه زدن شما را نجات می‌دهد؟! افكار را به جا می‌آوره؟ را خشنود می‌كند؟ داغ‌های كبری را تخفيف می‌دهد؟ خدا به شما بيشتر بدهد. دست شما درد نكند، اما همه‌ی اين‌ها غير از آن مسئله‌ای است كه شيخ محمد حسین در شما می‌نشست و را می‌داد، ماهی پنج ريال والدین هر بچه‌ای به او می‌دادند، چون نمی‌خواست سهم و بخورد. اسلام‌پروری می‌كرد. چرا الآن ما نداريم؟ در بازار شماها، در شماها، كه بچه‌هاتون رو صبح‌ها قبل از ، يا بعد از مدرسه، در عصر و شب، پيشش بفرستيد كه اين‌ها رو كن. اين‌ها دارند می‌خوانند، می‌خوانند، می‌خوانند، اما مسلمانی كسی نيست يادشان بدهد، خدا بودن كسی نيست به اين‌ها ياد بدهد، به این‌صورت‌که به تو گفته شود: يک ساعت با اين‌ها کار بکن، اين‌ها را مسلمان کن، تا وقتی به می‌رسند، و علاقه‌ی دنيايی ها در اين‌ها نباشد! ظاهر مسلمان و باطن نباشند. وقتی در خارج برنامه‌های خارج به گوش‌شان می‌رسد كه: خوب شد به اختلاف افتاد، اين‌ها بی‌تفاوت نباشند. بگويند: نه! ما رگِ داريم. ما اختلاف اگر داريم خانوادگی است. ما همه در يک صفيم. ما همه حسينی هستيم. ، خانم‌ها تو خيابان‌ها بگويند: نه! ما همه زينبی هستيم. ديگری نداريم. اين فريادِ است!. ۸۸٫۱۰٫۶ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث قسمت سوم عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این اعتقاد، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکت‌مان بیشتر می‌شود، این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند. و لذا یک وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هی آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی و شدید می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر کرده شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama