eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
689 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📆 مروری بر مطالبی بسیار مهم به بهانه‌ی سال‌روز هلاکت "حجاج بن يوسف ثقفی" لعنه الله؛ (۱۳ رمضان ۹۵ ق) 🔹 ... اهالی چه جور شد؟ تربیت آن‌ها به دست شخصیت فرعونیِ امت یعنی بن ابی سفیان انجام شد، که از آن‌ها را تربیت کرد و نگذاشت در مکتب‌خانه‌ها کسی اسم بن ابی طالب را ببرد. به قدری قاچاق بود یاد آن حضرت که مثلاً در زمان لعنه الله یک شیعه‌ای، -شیعه نامی- که پدر و مادرش بودند و اسمش را علی گذاشته بودند، آمد پیش حجاج. می‌خواست از او پولی بگیرد زیرا بود!. گفت: ایها الأمیر! و به من ظلم کرده‌اند اسم من را علی گذاشته‌اند!. آخر من چه کارکنم؟! من نیاز دارم!. بیچاره‌ام!. آن هم خندید گفت: حالا که این جور است، به او کمک کنید!. ⚠️ این تربیت‌ها را ایجاد می‌کند. را تا حد مافوق بالا می‌برد. را تا صفر و زیر صفر می‌برد. پس بنابراین درد ما با این مطالب موقت در خیابان و این‌ها- با این که خیلی خوب است و خدا به همه اجر دهد- چاره نمی‌شود. ممکن است ۳ سال دیگر خدای نکرده باز یک پیش‌آمد کند و باز همین حرف‌ها راه بیفتد!. اما مرد می‌خواهد که از این مجالس با خودش یک طرح و نقشه‌ای ببرد به منزلش. آن‌جا با همسرش شروع کنند مشورت کردن که این بچه‌هایی که ما داریم باید با آن‌ها چه کنیم؟ و همچنین اهل بروند در و سران محله را جمع کنند. بگویند ما با این و این دوشیزه‌ها چه باید بکنیم؟ طوری شود که بعد از و یک نمونه‌ای از ایجاد شود. آن موقع است که واقعاً قبول شده این مجالس و این و این به جایی رسیده. وگرنه خدای نخواسته دنیا همین‌طور همانند دیگی است که می‌جوشد و قلقل می‌کند و زیر و رو می‌شود. آدم خبر ندارد نه از خودش نه از دیگران. من خودم یادم هست که در این‌جور مسائل صحبتی شد خدمت مرحوم حاج میرزا علی آقای استاد اخلاق نهج‌البلاغه‌ای مرحوم . ایشان گفت: فرهنگ. گفت: اگر درست شود، همه‌ی کارها درست می‌شود. فرهنگ هم وابسته به و و و است. چگونه این‌ها را باید تغییر داد؛ اسلامی باید این‌ها را تغییر دهد. و این‌ها را به خود بیاورد و از آن حال کودکی خارج کند. دارای مدرک از و حالت کودکی‌اش ترک شود.... ۸۸.۱۰.۱۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث قسمت سوم عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این اعتقاد، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکت‌مان بیشتر می‌شود، این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند. و لذا یک وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هی آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی و شدید می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر کرده شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 خطر و ﺗﻬﺪﻳﺪی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ برای جمهوری اسلامی! 🔹 وقتی کاری را شروع می‌کند، آیا واقعاً مقیّد به این است که با نام خدا این کار را شروع بکند یا این‌که فقط است؟! غیر مستقیم می‌کند. و که بچه را می‌آورند، سر سفره به او غذا می‌دهند، لباس می‌پوشانند، می‌فرستندش ، با بردن نام خدا واقعاً او را در و حراست الاهی قرار می‌دهند یا نام خدا را بردن تشریفات است؟ یا اصلاً نام خدا برده نمی‌شود؟! این‌ها را بچه با آن حس دقیق و باریکِ ناخودآگاهش حس می‌کند. ضمیر او در بچگی با همین حس ساخته می‌شود. وقتی این‌طور شد زمانی که به ۱۵-۱۶ سالگی رسید، هیچ دستگاهی نمی‌تواند در او کند و ضمیرش را شستشو بدهد تا او را از انحرافاتی که پیدا کرده بدهد. لذا وظیفه‌ی و و ، بسیار سنگین و مهم است. ولی فعلاً آن چیزی که اهمیت داده می‌شود این است که یا بالاتر گرفته بشود. بچه‌ها خوب درس بخوانند و این‌طور چیزها. در حالی‌که باید تمام این مسائل در پوشش قرار بگیرد؛ اگر بخواهیم این و این ان‌شاءالله در رسوخ پیدا کند. چون رسوخ پیدا کردن در خود انسان که این همه شرایط دارد، پس رسوخ کردن در مملکت هم به مراتب شرایط مضاعفی پیدا می‌کند. باید واقعاً دل‌سوز پیدا کرد، دل‌سوز پیدا کرد. دل‌سوز پیدا کرد؛ روحانیت دل‌سوز، معلم دل‌سوز بسازد. در خودش، در خودش، در ﺟﻤﻊ رفقای خودش بگذارد و آن‌ها را و هوشیار کند به این مسائل. 🇮🇷 الآن بالاترین نیازهای مملکت به این است که این اساتید آزاد و دولتی و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ زیر دست یک دل‌سوز قرار بگیرند، هرشب جلسه داشته باشند و اگر بدون بی‌پول نمی‌آیند، به آن‌ها بدهند، مثل پولی که در به آن‌ها می‌دهند و این‌ها را بسازند، چون هرچه الآن متوجه نسل هست از ناحیه‌ی بی‌تفاوتی معلمین دانشگاه و دبیران است. خطر مهم ، هجوم و هرچه که ما بگوییم، از این راه است و ما خوب ملتفتش نیستیم!. می‌کنیم این‌ها بدون تمام می‌شود. همین‌که بچه رفت و دیپلم گرفت؛ می‌شود آوردش در و قبولش کرد با یک و اﻭ شد!، ﺷﺪ! و حال این‌که این‌ها یک مشکلاتی در درونش هست که به این آسانی‌ها پیدا نمی‌شود. انسان وقتی وارد زندگی شد و زندگی شد و یا یک مهمی مثل ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ و و این‌ها به دستش افتاد؛ آن‌جا دیگر صددرصد یک آدم می‌شود!، فقط پول است! فقط فکر این است که ساعت تدریسش تنظیم شود حقوقش بالا برود، پستش بالا برود و این‌جور چیزها!. و با این‌جور افکار مادی، و را نمی‌شود پابرجا کرد و نگه‌داری ﻧﻤﻮﺩ. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی https://eitaa.com/seyedololama
سیدالعلماء
🔹 وقتی کاری را شروع می‌کند، آیا واقعاً مقید به این است که با نام خدا این کار را شروع بکند یا این‌که فقط است؟! بچه غیر مستقیم می‌کند. و که بچه را می‌آورند سر سفره به او غذا می‌دهند، لباس می‌پوشانند، می‌فرستندش ، با بردن نام خدا واقعاً او را در و حراست الاهی قرار می‌دهند یا نام خدا را بردن تشریفات است؟ یا اصلاً نام خدا برده نمی‌شود؟! این‌ها را بچه با آن حس دقیق و باریکِ ناخودآگاهش حس می‌کند. ضمیر او در بچگی با همین حس ساخته می‌شود. وقتی این‌طور شد زمانی که به ۱۵-۱۶ سالگی رسید هیچ دستگاهی نمی‌تواند در او تصرف کند و ضمیرش را شستشو بدهد تا او را از که پیدا کرده بدهد؛ لذا وظیفه‌ی و و بسیار سنگین و مهم است، ولی فعلاً آن چیزی‌که اهمیت داده می‌شود این است که یا بالاتر گرفته بشود. بچه‌ها خوب درس بخوانند و این‌طور چیزها؛ در حالی‌که باید تمام این مسائل در پوشش قرار بگیرد؛ اگر بخواهیم این و این ان‌شاءالله در رسوخ پیدا کند. چون رسوخ پیدا کردن در خود انسان که این همه شرایط دارد، پس رسوخ کردن در مملکت هم به مراتب شرایط مضاعفی پیدا می‌کند. باید واقعاً دل‌سوز پیدا کرد، دل‌سوز پیدا کرد. دل‌سوز پیدا کرد. روحانیت دل‌سوز، معلم دل‌سوز بسازد. در خودش، در خودش، در ﺟﻤﻊ خودش جلسه بگذارد و آن‌ها را و هشیار کند به این مسائل. الآن بالاترین نیازهای مملکت به این است که این اساتید آزاد و دولتی و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ زیر دست یک روحانی دل‌سوز قرار بگیرند، هر شب جلسه داشته باشند و اگر بی‌پول نمی‌آیند؛ پول به آن‌ها بدهند، مثل پولی که در کلاس به آن‌ها می‌دهند و این‌ها را بسازند. چون هرچه خطر الآن متوجه نسل هست از ناحیه‌ی بی‌تفاوتی معلمین دانشگاه و دبیران است. مهم انقلاب، هجوم و هرچه که ما بگوییم، از این راه است و ما خوب ملتفتش نیستیم!، می‌کنیم این‌ها بی‌ضرر تمام می‌شود. همین‌که بچه رفت و دیپلم گرفت؛ می‌شود آوردش در و قبولش کرد با یک امتحان و اﻭ شد!، ﺷﺪ! و حال این‌که این‌ها یک مشکلاتی در درونش هست که به این آسانی‌ها پیدا نمی‌شود. انسان وقتی وارد زندگی شد و تبلیغات شد و یا یک مهمی مثل ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ و و این‌ها به دستش افتاد؛ آن‌جا دیگر صد در صد یک آدم مادی می‌شود! فقط فکر است! فقط این است که ساعت تدریسش تنظیم شود، حقوقش بالا برود، پستش بالا برود و این‌جور چیزها. و با این‌جور افکار ، و را نمی‌شود پابرجا کرد و نگه‌داری ﻧﻤﻮﺩ. 🔺🔺🔺 🔹 ای آقايان آموزگار، آقايان دبير، آقايان چرا تا حال برای ما مشخص نکرده‌ايد که نسل جوان چه هست و که هست و چه خواهد شد؟!. ۸۷٫۸٫۱۶ 🔺🔺🔺 🔹 همان‌طوری‌که اگر لبنیات‌فروشی جنس مسموم را بفروشد و و و قانوناً؛ قابل تعقیب است، باید در اسلامی کنترل بسیار محکمی هم در پخش مطالب باشد. چون وقتی و چیزی را می‌خوانند، از و و ، دفاع کاملی در آن‌ها وجود ندارد؛ در نتیجه به حال بچه‌های ممالک غیر اسلامی در می‌آیند. متأسفانه مثل این‌که وزرا یا وکلا یا کمتر به این نکته متوجه هستند؛ این است که گویا می‌خواهند شانه‌های خود را از زیر بار این مسئولیت خالی کنند، در حالی‌که این واقعاً مثل این می‌ماند که یک یا یک اکثر مسئولیت خودش را از روی نادانی و ترک کند!. بنابر این انقلاب اسلامی ما نیاز به پرورش ارباب فرهنگ و مرزبانان فرهنگی دارد که آن‌ها به مسائل ریز و ظریف امور فرهنگی آشنایی پیدا کنند. ⏪ ... ما باید تلاش و مجاهده نماییم که در وجودمان حکومت و برقرار شود و سپس به برقراری این در وجود دوستان و اطرافیان کمک نماییم تا جامعه‌ای و داشته باشیم. این باید در درون هر فرد از یک اسلامی به وجود بیاید و در این رابطه نباید منتظر بمانیم، زیرا آن‌ها به قدری درگیر کارهای اداری خود هستند که به آسانی قادر به انجام فعالیتی نیستند؛ البته باید کنیم که خداوند آن‌ها را نیز موفق بدارد. ⏪ اصحاب انقلاب فرهنگی ما؛ چه در ، چه ، چه در اجتماعات و باید هم برای و مردمان دیگر و خانواده‌ها کاملاً جدی روشن کنند که ما وقتی می‌توانیم ادعا کنیم که از بهره بریده‌ایم و از اهداف مقدس بانیان آن و خون مقدس قدردانی کرده‌ایم که همه‌ی مسائل بر اساس "انا لله و انا الیه راجعون" شروع شود، ادامه یابد و ختم شود. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 تو بدن نیستی! 🔸 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی #شاه‌آبادی در کنگره‌ی
🔺 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی در کنگره‌ی نکوداشت مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی شاه‌آبادی 🔹 زمان برگزاری: ۳ آبان‌ماه ۸۶ 🔸محل برگزاری: تالار علامه امینی دانشگاه تهران بسم الله الرحمن الرحیم کسی‌که به مختصر مطالعه‌ای از آثار آن بزرگوار [مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی ] موفق شده باشد، علاوه‌بر مطالب علمی، فلسفی، تفسیری، فقهی این مطلب را هم ملتفت می‌شود که باید مجالس، مجالسی باشد که وقتی مستمع و حاضران از آن‌جا بیرون می‌آیند مانند این‌که از آن بلند آن بزرگوار به آن‌ها یک شده باشد، یک نتیجه‌ای را هم با خود بردارند. دوستان، آقایان، دانشمندان، مطالب بسیار مفیدی برای ما بیان کردند. یک مطلب را هم بنده اضافه می‌کنم که ایشان در [کتاب] انسان و فطرت* با استدلال مختصری، یک دنیا نتیجه گرفته و خطاب به ما کرده، الآن ما مخاطب او هستیم. آن استدلال این است که می‌فرمایند: بدن نیست [بلکه] است. چرا؟! برای این‌که ، ندارد؛ ، ، مالِ انسان است، انسان است. وقتی این‌طور شد، پس ای مخاطب من! بشناس خودت را که: «فلتحکم: بأنی لستُ بدنا و لا مادة»؛ من بدن نیستم!. خب این چه نتیجه‌ای می‌دهد؟ خیلی نتیجه می‌دهد. برای این‌که الآن اگر بنده می‌کردم که ماشین یا منزل یا فرش و ، یا باغ و عمارت در من است و من با او هستم و برای آن‌ها باید نتیجه بگیرم!؛ چقدر این خیال احمقانه بود؟! حالا می‌فهمم که بدن من هم برای من این‌طور است! و من بدن نیستم. خب وقتی بدن نیستم، من چه کاره‌ام؟ جایگاه من کجاست؟ سرانجام من کجاست؟ ابتدای من چه جور بوده است؟ این‌ها همه مطالبی است که پیش می‌آید. ما باید آن‌وقت این‌ها را پاسخ بدهد. نویسنده‌ی [ ] یک چندتا این‌جور سؤال می‌کند، بعد می‌گوید: این سوالات را اگر کسی به ما پاسخ بدهد، ارزشش از تمام ثروت‌های روی زمین برای ما بیشتر است. مربوط به چی؟ مربوط به همین "نفس" است که من چی هستم؟ خب الآن فرهنگ ما باید این دغدغه درونش پیدا بشود: که ما چه باید بکنیم؟! به عقیده‌ی این ناچیز، باید یک عجیبی در ، و در افراد فامیل، از درس‌نخوانده تا به بالا، تا ، تا اساتید محترم، شکل بگیرد. از فرمایش ایشان بگیرند و آن این است که: از تا دانشگاهی، سخن -آموزگار دل‌سوز اسلامی- محترم و عزیز، تعلیمات‌شان در هر و در هر بر اساس این‌که ما بدن نیستیم، باشد. خب وقتی ما بدن نیستیم، ما هم‌دیگر را هم نمی‌بینیم اصلاً! نه استاد، را می‌بیند. نه شاگرد، استاد را می‌بیند؛ ما اصلاً در چه جهانی هستیم؟ نمی‌دانیم!. ما همین‌طور سردرگمیم! اصلاً از خود خبر نداریم که داریم به چیزهایی که از آن‌ها مفارقت می‌کنیم، می‌پردازیم. خب حالا چی کار کنیم که به این دغدغه بیفتیم؟ چه کند؟ چه کند؟ جواب این را مرحوم در بیان کرده. و این یک مطلبی است‌که کم‌تر در ، و رساله‌ها و پیدا می‌شود. و آن این است که می‌فرماید: طبق آیه‌ی شریفه‌ی «قو انفسکم واهلیکم ناراً»؛ (تحریم:۶)، این خطاب یک مرتبه‌ی می‌آورد برای مسلمان‌ها!. ابتدا آدم خیال می‌کند که تنها خودش باید انسان باشد، باشد، سالم باشد، و چه باشد. ولی این آیه به هر شخصی می‌کند که: خودش و آن افرادی را که می‌تواند در آن‌ها موثر باشد از یا غیر، آن‌ها را از قبل از سن ، ملتفت به این‌که: "من بدن نیستم"، بکند؛ یعنی یک کند. برای این‌که مرحوم آیت الله شاه‌آبادی می‌فرماید: این‌که ما بدن نیستیم؛ «هذا الکشف اول مقاصد الانبیاء (علیهم‌السلام)» خب ما اول از را آوردیم توی کلاس‌ها؟ آوردیم تو دستورات فرهنگی‌مان؟ یا ازش بودیم؟! 🔺 ص۱ ⬇️
📆 مروری بر مطالبی بسیار مهم به بهانه‌ی سال‌روز هلاکت "حجاج بن يوسف ثقفی" لعنه الله؛ (۱۳ ۹۵ ق) 🔹 ... اهالی چه‌جور شد؟ تربیت آن‌ها به دست شخصیت فرعونیِ یعنی بن ابی سفیان انجام شد، که از آن‌ها را تربیت کرد و نگذاشت در مکتب‌خانه‌ها کسی اسم بن ابی طالب را ببرد. به قدری قاچاق بود یاد آن حضرت که مثلاً در زمان لعنه‌الله یک شیعه‌ای، -شیعه نامی- که پدر و مادرش بودند و اسمش را علی گذاشته بودند، آمد پیش حجاج. می‌خواست از او پولی بگیرد زیرا بود!. گفت: ایها الأمیر! و به من کرده‌اند اسم من را علی گذاشته‌اند!. آخر من چه کارکنم؟! من نیاز دارم!. بیچاره‌ام!. آن هم خندید گفت: حالا که این‌جور است، به او کمک کنید!. این تربیت‌ها را ایجاد می‌کند. را تا حد مافوق بالا می‌برد. را تا صفر و زیر صفر می‌برد. پس بنابراین ما با این مطالب موقت در خیابان و این‌ها- با این که خیلی خوب است و خدا به همه اجر دهد- چاره نمی‌شود. ممکن است ۳ سال دیگر خدای نکرده باز یک پیش‌آمد کند و باز همین حرف‌ها راه بیفتد!. اما مرد می‌خواهد که از این مجالس با خودش یک طرح و نقشه‌ای ببرد به منزلش. آن‌جا با خود شروع کنند کردن که این بچه‌هایی که ما داریم باید با آن‌ها چه کنیم؟ و همچنین اهل محل بروند در و سران را جمع کنند. بگویند: ما با این ها و این دوشیزه‌ها چه باید بکنیم؟ طوری شود که بعد از و یک نمونه‌ای از ایجاد شود. آن موقع است که واقعاً قبول شده این مجالس و این ها و این ها به جایی رسیده. وگرنه خدای نخواسته همین‌طور همانند دیگی است که می‌جوشد و قلقل می‌کند و زیر و رو می‌شود. آدم خبر ندارد نه از خودش نه از دیگران. من خودم یادم هست که در این‌جور مسائل صحبتی شد خدمت مرحوم حاج میرزا علی آقای استاد نهج‌البلاغه‌ای مرحوم . ایشان گفت: فرهنگ. گفت: اگر درست شود، همه‌ی کارها درست می‌شود. فرهنگ هم وابسته به و و و است. چگونه این‌ها را باید تغییر داد؛ اسلامی باید این‌ها را تغییر دهد. و این‌ها را به خود بیاورد و از آن حال کودکی خارج کند. دارای مدرک از و ، حالت کودکی‌اش ترک شود.... ۸۸٫۱۰٫۱۳ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
⬆️ ص۲ 🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ
⬆️ ص۳ 🔺 شرح حدیث قسمت سوم 🔹 عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این ، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی‌حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید خود را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه‌ی من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند، من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد، نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم، مان زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم، پاکت‌مان بیشتر می‌شود؛ این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند؛ ولذا یک‌وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هِیْ آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، شان‌ هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دل‌هره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ ولذا شما وقتی و شدید، می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم، بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده، اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر دارد، شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِیِ پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. عبارت «عَلِمتُ أنّ آخِرَ أمری المَوت فَاستَعدَدتُ» این مطلب برای من ثابت شده و ندارم که من راه هستم. مانند ماشین‌سواری که روی پل آمده و یا راننده‌ی قطاری که روی پل است، این شخص می‌داند که این‌جا، جای ماندن نیست، اگر یک ربع ساعت این‌جا بماند از پشت سر بوق می‌زنند که چرا ایستاده‌ای؟ ماشین هم که روی پل ایستاده همین‌طور، پلیس می‌گوید چرا پارک کردی و جریمه برایش می‌نویسد. من نمی‌توانم در مسیر مرگ ترافیک ایجاد کنم و عقب و جلو بیندازم. مُردنی هستم. حال که مردنی هستم چه کنم؟؛ «فَاستَعدَدتُ» آن‌وقت آذوقه‌ی آن‌جا افتادم. در کتاب آمده که: مرحوم یکی از کارهایش متبرک نمودن کفنش در اماکن متبرکه بوده. در آن را حاضر می‌کرد و هم‌چنین به ، ، مطهر حضرت (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مشاهد علیهم‌السلام در ، ، ، ، و مطهر و… متبرک می‌نمود¹. این معنی به مردن است. «در روایت وارد شده است که همیشه کفن را قبل از مرگ مهیا نمائید، و همیشه به آن نظر کنید»²؛ که شاید همین امروز مورد نیازتان قرار گیرد. مرحوم سید می‌فرموده: «من این کار را می‌نمایم، گوئیا خود را مشاهده می‌کنم که آن را پوشیده و در پیش‌گاه خداوند متعال ایستاده‌ام»³. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ____ ۱ و ۲ و ۳) [ ترجمه‌ی کتاب صص۴-۵] @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 ضرورت احیای مسئله‌ی تفقه در دین 🔹 #تفقه_در_دین یعنی آگاه بودن به دین #اسلام و خواست خداوند از #ب
🔺 ضرورت احیای مسئله‌ی تفقه در دین 🔹 یعنی آشنا بودن به مسائلی که فعلاً مثل موشک به شلیک می‌شود. اگر عقاید خدا نکرده سست شود دیگر چیزی ندارد!. چون بر اساس عقاید بنا شده. هم در اش هر جا سخن از آورده، مقصودش ملت فداکار است؛ زنانِ فرزند از دست داده که با در میدان مبارزه آمده‌اند. پس امام با مردمِ با عقیده کار دارد. با ملتی که آن ملت آگاه و متفقه در دین است. از این جهت می‌گوید: ملت ما از همه‌ی ملت‌ها بالاترند. مقصودش این نیست که ۷۰ ملیون جمعیت که ما داریم، همه‌ی این‌ها ملت واقعی هستند و ما به این‌ها افتخار می‌کنیم! کجا چنین چیزی است؟ بعضی از ها، ها، دانشگاه‌ها، وظیفه‌ی خود را نمی‌دانند و مثل کارهای اداری به کلاس می‌آیند، یک درسی می‌گویند و می‌روند. ولی مرحوم با تفقهی که دارد در می‌فرماید: حفظ افرادِ تحت پوشش و تحت نفوذ، به عهده‌ی شخص صاحب نفوذ است؛ و ، که شاگرد و ماشین‌نویس دارد، کلی که زیر دست دارد، آقای محترم در هر نقطه کارمندان خودش است، آقای محترم در هر کجا که هست، مسئول کارمندان است. یعنی برای این‌ها باید نقشه و طرح بریزد. خودش و اش را یک مسلمانِ اسلام‌شناس متعهد و آشنا به تربیت کند و تا به حال چنین چیزی شنیده نشده؛ ولی بنده از گفته‌ی شهید ثانی عرض می‌کنم که می‌فرماید: چون در قرآن وارد شده که: «يا أَيُّهَاالَّذين آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُم وَأَهْليكُم ْناراً»³؛ ای مسلمین! ای مؤمنین! دست خودتان و اهل خودتان را بگیرید و از آتش نجات دهید. می‌فرماید: اهل یعنی چه؟ یعنی و ، و زیر دست، فرمان‌بردار. منتهی باید هم داشته باشند. به بودجه‌ی اضافه بدهند تا این کارها را انجام دهند، پخش کنند به خانواده‌ها و به محله‌ها. بشود محل پخش این‌گونه کتاب‌های عقیدتی. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ ج۱ ص۳۲] ۲) [ :۱۸] ۳) [ :۶] @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 تو بدن نیستی! 🔹 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش¹ مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی #شاه‌آبادی در کنگره‌
🔺 سخنانی کوتاه پیرامون فرمایش مهم مرحوم آیت الله میرزا محمدعلی در کنگره‌ی نکوداشت مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی شاه‌آبادی؛ (پنج‌شنبه سوم  المظفر ۱۳۶۹ ه ق = سوم  ۱۳۲۸ ش) 🔹 زمان برگزاری: ۳ آبان‌ماه ۸۶ 🔸محل برگزاری: تالار علامه امینی دانشگاه تهران بسم الله الرحمن الرحیم کسی‌که به مختصر مطالعه‌ای از آثار آن بزرگوار [مرحوم آیت الله شیخ محمدعلی ] موفق شده باشد، علاوه‌بر مطالب علمی، فلسفی، تفسیری، فقهی این مطلب را هم ملتفت می‌شود که باید مجالس، مجالسی باشد که وقتی مستمع و حاضران از آن‌جا بیرون می‌آیند مانند این‌که از آن بلند آن بزرگوار به آن‌ها یک شده باشد، یک نتیجه‌ای را هم با خود بردارند. دوستان، آقایان، دانشمندان، مطالب بسیار مفیدی برای ما بیان کردند. یک مطلب را هم بنده اضافه می‌کنم که ایشان در [کتاب] انسان و فطرت¹ با استدلال مختصری، یک دنیا نتیجه گرفته و خطاب به ما کرده، الآن ما مخاطب او هستیم. آن استدلال این است که می‌فرمایند: بدن نیست [بلکه] است. چرا؟! برای این‌که ، حس ندارد؛ ، ، مالِ انسان است، انسان است. وقتی این‌طور شد، پس ای مخاطب من! بشناس خودت را که: «فلتحکم: بأنی لستُ بدنا و لا مادة»؛ من بدن نیستم!. خب این چه نتیجه‌ای می‌دهد؟ خیلی نتیجه می‌دهد. برای این‌که الآن اگر بنده می‌کردم که ماشین یا منزل یا فرش و ، یا باغ و عمارت در من است و من با او هستم و برای آن‌ها باید نتیجه بگیرم!؛ چقدر این خیال احمقانه بود؟! حالا می‌فهمم که بدن من هم برای من این‌طور است و من بدن نیستم. خب وقتی بدن نیستم، من چه کاره‌ام؟ جایگاه من کجاست؟ سرانجام من کجاست؟ ابتدای من چه جور بوده است؟ این‌ها همه مطالبی است که پیش می‌آید. ما باید آن‌وقت این‌ها را پاسخ بدهد. نویسنده‌ی [ ] یک چندتا این‌جور سؤال می‌کند، بعد می‌گوید: این سؤالات را اگر کسی به ما پاسخ بدهد، ارزشش از تمام ثروت‌های روی زمین برای ما بیشتر است. مربوط به چی؟ مربوط به همین "نفس" است که من چی هستم؟ خب الآن فرهنگ ما باید این دغدغه درونش پیدا بشود: که ما چه باید بکنیم؟! به عقیده‌ی این ناچیز، باید یک عجیبی در خانواده‌ها، و در افراد فامیل، از درس‌نخوانده تا به بالا، تا ، تا اساتید محترم، شکل بگیرد. از فرمایش ایشان بگیرند و آن این است که: از تا دانشگاهی، سخن -آموزگار دل‌سوز اسلامی- محترم و عزیز، تعلیمات‌شان در هر و در هر بر اساس این‌که ما بدن نیستیم، باشد. خب وقتی ما بدن نیستیم، ما هم‌دیگر را هم نمی‌بینیم اصلاً! نه استاد، را می‌بیند. نه شاگرد، استاد را می‌بیند؛ ما اصلاً در چه جهانی هستیم؟ نمی‌دانیم!. ما همین‌طور سردرگمیم! اصلاً از خود خبر نداریم که داریم به چیزهایی که از آن‌ها مفارقت می‌کنیم، می‌پردازیم. خب حالا چی کار کنیم که به این دغدغه بیفتیم؟ چه کند؟ چه کند؟ جواب این را مرحوم در بیان کرده. و این یک مطلبی است‌که کم‌تر در ها، و رساله‌ها و ها پیدا می‌شود. و آن این است که می‌فرماید: طبق آیه‌ی شریفه‌ی «قوا انفسکم واهلیکم ناراً»²؛ این خطاب یک مرتبه‌ی می‌آورد برای مسلمان‌ها!. ابتدا آدم خیال می‌کند که تنها خودش باید انسان باشد، باشد، سالم باشد، و چه باشد. ولی این آیه به هر شخصی می‌کند که: خودش و آن افرادی را که می‌تواند در آن‌ها مؤثر باشد از یا غیر، آن‌ها را از قبل از سن ، ملتفت به این‌که: "من بدن نیستم"، بکند؛ یعنی یک کند. برای این‌که مرحوم آیت الله شاه‌آبادی می‌فرماید: این‌که ما بدن نیستیم؛ «هذا الکشف اول مقاصد الانبیاء (علیهم‌السلام)» خب ما اول از را آوردیم توی کلاس‌ها؟ آوردیم تو دستورات فرهنگی‌مان؟ یا ازش بودیم؟! 🔺 ص۱ ⬇️
سیدالعلماء
سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تبریک عرض می نماییم. @seyedololama
🔺 خطر و ﺗﻬﺪﻳﺪی ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺑﺰﺭﮒ برای جمهوری اسلامی! 🔹 وقتی کاری را شروع می‌کند، آیا واقعاً مقیّد به این است که با نام خدا این کار را شروع بکند یا این‌که فقط است؟! غیر مستقیم می‌کند. و که بچه را می‌آورند، سر سفره به او غذا می‌دهند، لباس می‌پوشانند، می‌فرستندش ، با بردن نام خدا واقعاً او را در و حراست الاهی قرار می‌دهند یا نام خدا را بردن تشریفات است؟ یا اصلاً نام خدا برده نمی‌شود؟! این‌ها را بچه با آن حس دقیق و باریکِ ناخودآگاهش حس می‌کند. ضمیر او در بچگی با همین حس ساخته می‌شود. وقتی این‌طور شد زمانی که به ۱۵-۱۶ سالگی رسید، هیچ دستگاهی نمی‌تواند در او کند و ضمیرش را شستشو بدهد تا او را از انحرافاتی که پیدا کرده بدهد. لذا وظیفه‌ی و و ، بسیار سنگین و مهم است. ولی فعلاً آن چیزی که اهمیت داده می‌شود این است که یا بالاتر گرفته بشود. بچه‌ها خوب درس بخوانند و این‌طور چیزها. در حالی‌که باید تمام این مسائل در پوشش قرار بگیرد، اگر بخواهیم این و این ان‌شاءالله در رسوخ پیدا کند. چون رسوخ پیدا کردن در خود انسان که این همه شرایط دارد، پس رسوخ کردن در مملکت هم به مراتب شرایط مضاعفی پیدا می‌کند. باید واقعاً دل‌سوز پیدا کرد، دل‌سوز پیدا کرد. دل‌سوز پیدا کرد؛ روحانیت دل‌سوز، معلم دل‌سوز بسازد. در خودش، در خودش، در ﺟﻤﻊ رفقای خودش بگذارد و آن‌ها را و هوشیار کند به این مسائل. 🇮🇷 الآن بالاترین نیازهای مملکت به این است که این اساتید آزاد و دولتی و اﻣﺜﺎﻟﻬﻢ زیر دست یک دل‌سوز قرار بگیرند، هرشب جلسه داشته باشند و اگر بدون بی‌پول نمی‌آیند، به آن‌ها بدهند، مثل پولی که در به آن‌ها می‌دهند و این‌ها را بسازند، چون هرچه الآن متوجه نسل هست از ناحیه‌ی بی‌تفاوتی معلمین دانشگاه و دبیران است. خطر مهم ، هجوم و هرچه که ما بگوییم، از این راه است و ما خوب ملتفتش نیستیم!. می‌کنیم این‌ها بدون تمام می‌شود. همین‌که بچه رفت و دیپلم گرفت؛ می‌شود آوردش در و قبولش کرد با یک و اﻭ شد!، ﺷﺪ! و حال این‌که این‌ها یک مشکلاتی در درونش هست که به این آسانی‌ها پیدا نمی‌شود. انسان وقتی وارد زندگی شد و زندگی شد و یا یک مهمی مثل ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺩﺭ و و این‌ها به دستش افتاد؛ آن‌جا دیگر صددرصد یک آدم می‌شود!، فقط پول است! فقط فکر این است که ساعت تدریسش تنظیم شود حقوقش بالا برود، پستش بالا برود و این‌جور چیزها!. و با این‌جور افکار مادی، و را نمی‌شود پابرجا کرد و نگه‌داری ﻧﻤﻮﺩ. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی https://eitaa.com/seyedololama
سیدالعلماء
🔺 شرح حدیث قسمت دوم 🔹 عبارت « عَلِمتُ... » حضرت می‌فرمایند "عَلِمتُ". نمی‌فرمایند "ظَنَنتُ". #گمان
🔺 شرح حدیث قسمت سوم عبارت «عَلِمتُ أنّ رِزقی لایَأکُلُه غَیری فَاطمَأنَنتُ» فهمیدم که آن‌چه که روزی من باشد دیگر کسی آن را نمی‌خورد. در نتیجه‌ی این اعتقاد، از بین می‌رود. ولذا مسلمانِ بی حرص، آخرین کسی است که سر میزش می‌آید. اما تاجری که فقط امیدش به چک و سفته و داد و ستد است، اول کسی است که بر سر کار می‌رود؛ چرا که آن شخص، خاطرش جمع است و با خودش می‌گوید را می‌خوانم و زن و بچه‌ام را انجام می‌دهم و و را رسیدگی می‌کنم و ساعت ۸ یا هرموقع شد می‌روم سر کار. اما شخص حریص می‌گوید حتماً باید راننده قبل از طلوع در خانه من حاضر باشد که من را برساند به و تا کاسب‌های دیگر نیامده‌اند من زود مشتری‌ها را جلب کنم. وقتی این‌طور در کار افتاد، خسته می‌شود و آن‌وقت که به خانه برمی‌گردد نه حال دارد، نه حال تربیت فرزند دارد، نه حال دارد. حرص این‌جور می‌کند آدم را‌. واعظ هم همین‌طور است، اگر خدایی نکرده ، ، ، خدایی نکرده در این افتاد که ما هرچی درس برویم زیادتر می‌شود، مداح و بگویند هر چی مجلس بیشتر برویم پاکت‌مان بیشتر می‌شود، این‌ها دیگر به خودشان و خانواده‌شان نمی‌رسند. و لذا یک وقت می‌بینید اولادهای ما خدایی نکرده بی‌تربیت می‌شوند. برای این‌که تفکرمان درست نبوده، هِیْ این‌جا برو، هی آن‌جا برو. این‌ور منبر برو، آن‌ور درس بگو، در خانه‌ها درس بگو، به دخترها درس بگو، از این مدرسه به آن مدرسه... و وقتی که حریص شدند درس‌شان هم فایده ندارد، هم فایده ندارد. این «علمت أن رزقی لایأکله غیری فاطمأننتُ»، یعنی دیگر هیچ تشویش و دلهره ندارم که درآمدم کم می‌شود یا زیاد؛ و لذا شما وقتی و شدید می‌فرستند شما را که درس بدهید یا چیز دیگر. خاطرتان جمع باید باشد که مثلاً من این کلاس را باید خوب درس بدهم بعد بروم کلاس دیگر. پس اگر شاگردی سؤالی کرده اگر دیدم نفهمید، زنگ می‌زنم آن کلاس را تعطیل می‌کنم تا این مسئله را به این بچه بفهمانم، اگر کرده شبهه‌اش رفع شود. فکر نباید بود، پِی پول نباید بود، دنبال باید باشیم. معلمی که حقّش از بیشتر است یعنی این‌جور معلم. نه کسی که می‌آید روی تخته سیاه ریاضیات را حل می‌کند و می‌رود که خودش را برساند به آن یکی کلاس! این معلمی نیست، این حرفه است. مثل نجار و بنا، کاسب است. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama