eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«حجاب» هدیه خداست نه صرفا یک تکلیف 🔹خداوند در  آیه ۵۹ سوره احزاب می فرماید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَ‏ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللهُ غَفُوراً رَحيماً» (اى پيغمبر (گرامى) به و خود و بگو كه خويشتن را به فرو پوشند، كه اين كار براى اينكه آنها (به عفّت و حرّيت) شناخته شوند، تا از و (هوسرانان) آزار نكشند، بسيار نزديكتر است و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است). در ابتدای تمام سوره های قرآن خود را به دو صفت و وصف نموده است. 🔹این دو صفت گرچه هر دو رحمت خدا را نشان می دهند، اما یک تفاوت عمده با هم دارند: صفت رحمت عام خدا را که شامل حال همگان می گردد، بیان می کند و رحمت خاص خدا را که تنها شامل حال است بیان می دارد. حال اگر کمی در آیه فوق دقت کنید، متوجه خواهید شد که براساس این آیه، از خداست. این مطلب از دو جای آیه بر می آید: 🔹یکی اینکه خداوند را  به واسطه (صلی الله علیه و آله) در درجه اول به و آن حضرت، و سپس به پیشکش کرده است، و از کس دیگری هم جز آنان در این آیه نام نبرده است. گویی خداوند اراده کرده است که چتر را روی سر خودش پهن کند، و در این مورد هم خانواده پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مقدم داشته و بقیه را پس از آن، شامل این موهبت نموده است. دیگر اینکه در پایان آیه، خدا خود را به دو صفت و نام برده است، و چنین ترکیبی را خداوند تنها در جایی به کار می برد که سخن از شامل به حال مؤمنین، یعنی خواص خداست.   💠فواید چتر حجاب برای بانوان براساس «قرآن کریم« 🔹۱) در جامعه، لباس خاص پیدا می کنند و با پوشاندن همه بدن - که به تعبیر آیه به شناخته شدن به اينكه اهل و و و هستند، نزديك‏تر است - همه می شناسند که آنها اهل . (ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ). ۲) از در امان می مانند؛ وقتى به اين عنوان شناخته شدند، ديگر اذيت نمى‏ شوند، يعنى و فجور متعرض آنان نمى‏‌گردند. (فَلا يُؤْذَيْنَ). ۳) خداوند آنها را مورد قرار می‌دهد، چرا که در پایان آیه خدای تعالی خود را به صفت یعنی بسیار بخشنده نام برده است. 🔹۴) خداوند چیزهایی به آنان می دهد که به بقیه نداده است، چرا که خدا خود را به صفت نام برده است که در بین آنچه می دهد، برترین آنها سلام اوست که بر آنهاست: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»‏. [یس، ۵۸] در این آیه شامل حال نیز هست، چرا که «نساء المؤمنین» یک ترکیب اضافی است به معنای «زنانِ مردانِ مؤمن» و نام بردن به این صورت، با اینکه در آیه دیگر مربوط به حجاب، یعنی آیه ۳۱ سوره نور، آنها را به «المؤمنات» خطاب کرده است، لطافت بسیاری دارد. 🔹و اشاره به این مطلب دارد که خداوند به که وابستگی به دارند، جایگاهی در حد زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله) داده است و تأکید دارد جوری باشد که آنها را نشان دهد، همانگونه که پوشش همسران و دختران پیامبر باید به گونه ای باشد که در شأن وابستگی آنها به (صلی الله علیه و آله) است. پس در این آیه لطف الهی شامل حال هم شده است، که از این مطلب احترام بالای خداوند به نیز برداشت می شود؛ بنابراین، هدیه است نه صرفا تکلیف! نویسنده: سعید زمانی منبع: وبسایت اهل البیت (عليهم السلام) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️جايگاه ويژه پیامبر اکرم (ص) در قرآن 🔸جایگاه و مقام بلند ملکوتی و الهی حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) برای هیچ عالم و انسان منصف و حق مداری پوشیده و پنهان نیست، حقیقتاً تاریخ نگاران در کتب خود، به نکات و ظرایف ارزشمندی از سیره و منش (ص) اشاره کرده اند، ولی آنچه برای ما از همه این موارد باارزش‌تر و زیباتر می‌باشد، وصف این پیامبر الهی در کلام خداوند بلند مرتبه است. جایگاه رفیع این پیام آور صلح و دوستی تا به چه اندازه رفیع و بلند بوده که خدا هم به دنبال توصیف جاه و مقام ایشان برای بشریت است؛ در این مقاله سعی بر این است که به خاطر طولانی نشدن بحث تیتروار به این اشارات و توصیفات  زیبای الهی  بپردازیم؛ 💠«آخرین پیامبر»؛ «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَ لَٰكِنْ رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كَانَ اللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا؛ [احزاب، ۴۰] محمّد (ص) پدر هیچ یك از مردان شما نبوده و نیست، ولى رسول خدا و ختم کننده و آخرینِ پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است!». 💠«فروتنی در برابر خدا و بندگان خدا»؛ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ؛ [فتح، ۲۹] محمد (ص) فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند». 💠«دلسوز و غم‌خوار امّت»؛ «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما به سوی‌تان آمد، که رنج های شما بر او سخت است، و اصرار بر هدایت شما دارد، و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است». [توبه، ۱۲۸] 💠«بشارت دهنده و انذار کننده»؛ «یا اَیُّها النَّبی اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ داعِیاً اِلَی اللهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً‌؛ [احزاب ۴۵، ۴۶] ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذار کننده! و تو را دعوت کننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنی بخش». 💠«امان اهل زمین»؛ «وَ مَا كَانَ اللهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ [انفال، ۳۳] ولى (اى پیامبر!) تا تو در میان آنها هستى، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و (نیز) تا استغفار می‌كنند، خدا عذابشان نمی‌كند». 💠«بهترین الگوی زندگی»؛ «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فی‏ رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثیراً؛ [احزاب، ۲۱] یقیناً برای شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوی نیکویی است برای کسی که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد؛ و خدا را بسیار یاد می کند». 🔹از مهربانی و دلسوزی (ص) آنکه وقتی مشرکان مکه آن حضرت را سنگباران می‌کردند، به جای نفرین می‌فرمود: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ قَوْمی؛ فَاِنَّهُم لایَعْلَمُونَ؛ خدایا! قومم را ببخش، زیرا آنها [نسبت به مقام من نادانند»! [منتخب میزان الحکمه، ص ۴۹۹] امیر مؤمنان امام علی (ع) در جای دیگر فرمود: «پیامبر (ص) دنیا را کوچک می‌شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه می‌داد، آن را خوار می‌شمرد و در نزد دیگران خوار و بی‌مقدار معرّفی می‌فرمود. او می‌دانست که خداوند برای احترام به ارزش او، دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. (ص) از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. او دوست داشت زینت های دنیا از چشم او دور نگهداشته شود، تا از آن، لباس فاخری تهیّه نسازد، یا اقامت در آن را آرزو نکند». [نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۹، ص ۲۰۸] 🔹سخن پایانی اینکه به حق و انصاف برای هر یک از این آیات از کلام الهی مجید، در تفاسیر بزرگان دین، تفسیر های طولانی و ارزشمندی ارائه شده که حق مطلب هم این بود که برای هر آیه در توصیف حضرت، به تفاسیر ارزشمند علمای تفسیر اشاره می کردیم، ولی به خاطر پرهیز از طولانی شدن بحث و امکان آزرده شدن خوانندگان از آوردن مطالب شرح و توضیح خوداری می‌کنیم. منبع: وبسایت رهروان ولایت به نقل از گروه رهپویان قرآن @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«راستگویی» و «دروغگویی» چه تاثيراتی بر جامعه انسانی دارد؟ 🔹تأثير و در زندگى بشر، بر كسى پوشيده نيست، و بحث پيرامون آن، توضيح مطالب واضح است، لکن در تفاصيل آن، به آثار معجزه آسای و در تمام بخشهاى زندگى بشر برخورد ميكنيم، که توجه به آن میتواند، انگيزه نيرومندى براى گرايش به اين باشد. نخستين تأثيرى كه صدق و راستى از خود به يادگار ميگذارد، مسأله جلب و در همكاریهاى دسته جمعى است. زندگى انسان براساس كار گروهى شکل گرفته و بدون آن، كارهای مهم به سرانجام نمیرسد. 🔹و كار گروهى زمانی امكانپذير است كه افراد گروه، نسبت به يكديگر كامل داشته باشند. و اطمينان نیز در صورتى حاصل میشود كه و در ميان آنها حاكم باشد. در حقیقت و مؤثرترين ابزار جلب اعتماد است، و خطرناكترين دشمن آن میباشد، و در این میان تفاوتى بين فعاليتهاى علمى، فرهنگى، اقتصادى و سياسى نيست. يك سياستمدار پر نفوذ اگر يك يا چند بار به مردم دروغ بگويد به سرعت نفوذ خود را از دست میدهد. اگر تحقيقات يك دانشمند آلوده به دروغ شود، اعتماد تمام محافل علمى از ابتكارات و تحقيقات او سلب میشود، و ديگر به گفته هاى او اعتمادى نيست. 🔹يك مؤسسه اقتصادى اگر فقط در معرفى يك نوع از كالاهايش دروغ بگويد مردم نسبت به تمام فرآورده هاى او بدبين میشوند، و به سرعت مشتريان خود را از دست مى دهد. اگر مديری در مديريتها، در گفتار و رفتار خود صادق نباشد، نظام و انضباط مديريت او از هم متلاشى میشود. از آنچه گفته شد آشکار میشود كه پايه و اساس هرگونه پيشرفت معنوى و مادى در اجتماع، متقابلی است که برخاسته از و است. (عليه السلام) در روايتى میفرماید: « سبب اصلاح هر چيز و سبب فساد همه چيز می شود». 🔹آن حضرت در حديث ديگرى میفرماید: « و يكسان اند، زيرا برترى انسان زنده بر مرده همان اعتماد به او است، هنگامى كه به گفتار او اعتمادى نباشد زنده بودن او بى اثر است». [۲] ديگر اينكه و به انسان و میدهد، در حالى كه مايه و بى آبرويى است. هميشه سربلند و آبرومندند، در حالی که همواره سرافکنده و بى آبرو هستند. از این رو (عليه السلام) در حديثى میفرماید: «هميشه را پيشه كن، چرا كه آن كس كه در سخنان خود باشد، قدر و او در جامعه بالا مى رود». [۳] 🔹از سوى دیگر، ، و به انسان شجاعت و شهامت مى بخشد، در حالى كه و ، هميشه انسان را در هاله اى از خوف و ترس فرو مى برد، مبادا خلاف گويى و خيانت او آشکار شود، و تمام نقشه هاى او نقش بر آب شود. از سویی، انسان را از بسيارى از نجات میدهد، چرا كه میداند اگر خلافى كند و از او سؤال كنند، نمیتواند به گناه خويش اعتراف نمايد، پس بهتر است كه گرد گناه نگردد. 🔹در حديث معروفى، مردی خدمت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) آمده و عرض كرد: «من گرفتار چهار گناه پنهانى هستم: زنا، شرب خمر، سرقت و ؛ هر يك از اينها را بفرماييد به خاطر شما ترك مى كنم». پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: « را رها كن». آن مرد از خدمت پيامبر بازگشت. هنگامى كه تصميم به عمل منافى عفت گرفت با خود گفت فردا از من سؤال میكند، اگر بگويم پيمان خود را شكستم، و اگر راست بگويم حد شرعى بر من جارى میشود. هنگامى كه تصميم به سرقت و نوشيدن شراب گرفت، باز هم این فكر در ذهن او پيدا شد. به خدمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد عرض كرد: «يا رسول الله! تمام راه هاى گناه را بر من بستى، و من همه آنها را ترك نمودم». [۴] 🔹از سوى دیگر، و بسيارى از را حل ميكند، راه وصول به مقصد را آسان ساخته و از هزينه هاى كمرشكن بازرسى میکاهد، حجم پرونده هاى حقوقى را به حداقل میرساند و با بخشش، آرامش خاطر به مردم، و نگرانى هايى را كه به سبب احتمال دروغگويى براى افراد مختلف پيدا میشود از ميان برمیدارد، و رشته هاى محبت و دوستى را در ميان افراد محكم میكند و به انسان و ابهّت مى بخشد. (علیه السلام) در حدیثی میفرماید: «بهتر از گوينده آن است، و بهتر از نيكى ها انجام دهنده آن است». [۵] (اشاره به اين كه و والاى انسان سبب صدق و راستگويى و انگيزه كارهاى خير می شود). 📕اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، مدرسه الامام على بن ابیطالب(ع) قم‏ چ۱ ج۳ ص۲۱۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️توجه به ثبت و ضبط اعمال و گفتار چه تاثیری در درمان بیماری های زبان دارد؟ 🔹توجه به اينكه فضايى كه در آن زندگى مى كنيم، مثل ضبط صوتى براى و بالخصوص ما است، موجب میشود انسان سخن بگوید، اگرچه نوار ضبط شده را هم كسى گوش ندهد، صرف توجه به اين كه صدا ضبط میشود و احتمال اين هست كه كسى بشنود انگيزه اى در انسان ايجاد ميشود كه منطبق با معيارهاى صحيح صحبت كند و اين مسئله بالوجدان براى خود ما يا دوستان ما در موقع مصاحبه هاى راديويى قابل لمس است، چه رسد به مصاحبه هاى تلويزيونى كه علاوه بر صدا، سيما هم مورد نظاره است. 🔹پس بايد بدانيم كه فضاى اطراف ما است كه حتى كوچكترين حرف را هم ضبط كرده و اگر خداوند اراده كند در «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» [طارق، ۹]؛ (روزى كه سريره ها و آشكار میشود) اين نوار ضبط شده به سمع ما میرسد. همچنین توجه به اينكه افرادى موكّل هستند ما را عموماً و صحبت هاى ما را خصوصاً بنويسند و در رأس آنها خداوند عظيمى كه «لَا تَاخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ» [بقره، ۲۵۵]؛ (چرت و خواب او را نمى گيرد) است. 🔹اگر انسان به اين معنى توجه پيدا كند كه هيچوقت قولى و يا عملى برخلاف رضاى آن بزرگ كه ولى نعمت اوست انجام نمیدهد. اگر ما متوجه باشيم كه كودكى به تماشاى ما ايستاده هرگز در برابرش گناه و كاری خلاف ادب نمى كنيم؛ چه شده است ما را كه در برابر چنين بزرگى بيشرمانه دست به هر عمل ناروايى مى زنيم؟ امان از وقتى كه ، سايه ظلمانى خود را بر اين انسان عصيانگر بيفكند، كه چشم بسته دست به هر عمل خلافى مى زند. 🔹خداوندا! تو ما را از شرّ كه شيطان درونى است، و كه شيطان بیرونى است حفظ كن. من معترفم و هميشه زبان حالم چنين بوده - اگرچه غافل بوده ام - كه «اِلَهِى لَم يَكُن لِى حَولٌ فَاَنتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلَّا فِى وَقتٍ اَيْقَظْتَنِى لِمَحَبَّتِكَ» [۱] (خدايا حول و قوه اى براى من نيست تا بتوانم به وسيله آن از تو روى برگردانم، مگر در وقتى كه تو مرا به خاطر محبتت كنى) و هميشه طالب بوده و هستم، همچنان كه از پيامبر اكرم (ص) رسيده كه: «اَللّهُمَّ لَا تَكِلْنَا اِلَى اَنْفُسِنَا طَرْفَةَ عَينٍ اَبَداً»؛ (خدايا آنى و چشم برهم زدنى ما را به خودمان وامگذار). 🔹همچنین توجه به اين نكته كه ما جزو ماست نیز تاثیر زیادی در درمان بیماریهای زبان دارد. بعضى باور ندارند كه جزء عمل است و مى گويند حرف باد هوا است؛ عمل آن است كه مثلاً سيلى به صورت كسى بزنى، در حالى كه اينها از اينكه حرفى كه پشت سر فلان شخص میزند، از هزاران سيلى براى او ضررش بيشتر است. بايد باور كنيم كه هر حرفی در زمره مورد بررسى و مكافات قرار ميگيرد، حرف خوب در زمره اعمال خوب و حرف بد در زمره اعمال بد. وقتى (ص) به (ع) ميفرمايد: «اگر خدا كسى را به دست تو هدايت كند برای تو بهتر است از هر چه خورشيد بر آن طلوع و غروب میكند» مسلماً گناه منحرف كردن يك نفر هم ولو با حرف، عظيم است. 🔹شيعه و سنى نقل كرده اند كه «معاذ بن جبل» گفت: «با (ص) در سفر بودم، روزى صبح كردم در حالى كه نزديك آن حضرت بودم و با هم راه میرفتيم، از ايشان خواستم كه عملى را به من بياموزند كه مرا داخل بهشت كرده و از آتش جهنم دور گرداند. آن حضرت شروع به صحبت كرده كلماتى فرمودند تا رسيدند به اين جمله كه آيا مى خواهى تو را به ملاك و ريشه نصايحى كه كردم رهنمون سازم؟ گفتم: بله يا رسول الله؛ فرمودند: نگاه دار اين را، و اشاره به كردند؛ 🔹معاذ بن جبل - که در ذهنش شايد مثل امثال ما اين طور بود كه حرف باد هوا است ـ عرض كرد: «آيا ما به واسطه آنچه مى گویيم مورد محاسبه و مكافات قرار مى گيريم؟»، (ص) فرمودند: «ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ يَا مَعَاذُ»؛ (مادرت به عزايت بنشيند اى معاذ) [پيامبر در مقام يك معلّم بايد گاهى با تندى برخورد كند كه طرف مقابل بداند حرف نادرستى زده است، صريح و تند حرف زدن معلم و مورد عتاب قرار دادن شاگرد از نمونه شلاق هاى تربيت است] سپس فرمودند: «وَ هَل يُكِبُّ النّاسَ‏ فِي‏ النّارِ عَلَى‏ وُجُوهِهِم (اَو عَلَى مَنَاخِرِهِم) إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏» [۲] (آيا غير از اين است كه محصول ، مردم را به صورت به آتش مى اندازند؟)». پی نوشت‌ها؛ [۱] از مناجات شعبانيه. [۲] وسائل الشيعة، مؤسسة آل البيت(ع)، چ اول، ج ‏۱۲، ص ۲۸۱، باب ۱۵۲ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۱، ص۱۰۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (ع) در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه، پيامبر (ص) چه تأثيراتی بر جامعه جاهليّت آن زمان گذاشتند؟ 🔹 (ع) در خطبه ۱۵۱ «نهج البلاغه» پس از حمد و ثنای الهی به سراغ شهادت بر يكتايى خدا و رسالت (ص) مى رود و مى فرمايد: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ؛ گواهى مى دهم جز خداوندِ يكتا معبودى نيست و شهادت مى دهم كه (ص)، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست». بسيارى از شارحان «نهج البلاغه»، كلمات «نجيبه» و «صفوته» را به يك معنا تفسير كرده [به معناى منتخب و برگزيده] و تأكيدِ يكديگر دانسته اند؛ ولى با توجه به اين كه «نجيب» به معناى «نفيس» و پرارزش است. تفاوتى ميان اين دو واژه وجود دارد، كه اوّلى در واقع، زمينه ساز دوّمى است؛ زيرا هنگامى كه چيزى نفيس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر مى گزينند. 🔹در ادامه آن حضرت به دو وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: «لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ، وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ؛ در فضل و برترى همتا ندارد و فقدانِ او قابل جبران نيست». به يقين چيزى كه در فضيلت همتا ندارد، هنگامى كه از دست برود جانشينى نخواهد داشت. در هفتمين و آخرين وصف به آثار وجودى آن حضرت در شرايط عصر جاهليّت اشاره كرده، مى فرمايد: «أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ؛ به بركت وجود او شهرهايى كه غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افكارِ مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آنها چيره شده بود روشن گشت»، و در ادامه مى افزايد: «وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ!؛ در زمانى كه مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى كردند، در دوران غيبتِ اولياى الهى، قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در كفر و بى دينى جان مى سپردند». 🔹اين اوصاف هفتگانه كه در عبارات كوتاهى درباره عصر جاهليّت بيان شده، ترسيم گويايى از آن زمان است. گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بى ايمان از دنيا رفتن. گمراهى آنها چنان تاريك و ظلمانى بود كه به جنايات خود افتخار مى كردند، كشتن و زنده به گور كردن فرزندان، نشانه غيرت، و غارتگرى دليل شجاعت شمرده مى شد. جهل و خرافات، آنچنان بر جامعه آنها سايه افكنده بود كه خدايانشان را با دست خود مى ساختند؛ گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذايى و سپس در زمان قحطى همانها را مى خوردند. قساوت و سنگدلى آنچنان بود كه كينه ها را از نسلى به نسلى منتقل مى ساختند و خونريزى و آدمكشى براى آنها يك امر ساده بود، و همچنين مفاسد ديگر. در اين زمان مى توان به عظمت خدمات (ص) و اهميّت رسالتِ ایشان در آن محيط تاريك و ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) درباره شایستگی و نجابت پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله) در دوران کودکی و بزرگسالی چه بیانی دارند؟ 🔹امام علی (عليه السلام) در خطبه ۱۰۵ «نهج البلاغه»، اشاره به نعمت پرفيض ظهور (صلى الله عليه و آله) كرده و او را به اوصاف برجسته اش مى ستايد. مى فرمايد: (... در كودكى شايسته ترين مخلوق و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاكان، پاكتر و باران جود و سخايش از همه بادوام تر بود)؛ «.... خَيْرَ البَرِيَّةِ طِفْلاً، وَ أَنْجَبَهَا كَهْلاً [۱]، وَ أَطْهَرَ الْمُطَهَّرِينَ شِيمَةً [۲]، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً [۳]». 🔹در این فراز از خطبه، ابتدا سخن از دوران طفوليّت آن بزرگوار است، كه حتّى در آن زمان از نظر ظاهر و باطن ممتاز بود؛ به گونه اى كه طبق نقل كتاب «مناقب» ابن شهر آشوب، ابن عباس مى گويد: «پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) در آن زمان با كودكان [هم سنّ و سال خود] دوستى و رفاقت داشت. آنها از روى نادانى گاه آلوده به سرقت چيزى مى شدند، ولى آن حضرت هرگز دست به سوى اموال مردم دراز نمى كرد؛ آنها از نظر ظاهر گاه آلوده بودند، ولى آن حضرت همواره پاك و تميز بود». [۴] باز در همان كتاب آمده است كه: «گاهى براى «عبدالمطّلب» در سايه كعبه فرشى مى گستراندند و هيچكس به احترام او بر آن فرش نمى نشست؛ فرزندانش در اطراف فرش مى نشستند، تا او خارج شود؛ ولى (صلى الله عليه و آله) در همان زمان مى آمد و روى فرش عبدالمطّلب (عليه السلام) مى نشست! عموهايش مى خواستند او را دور كنند؛ عبدالمطلب (عليه السلام) مى گفت: فرزندم را رها كنيد! «فَوَ اللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِيماً»؛ (به خدا سوگند! او مقام والايى دارد)». [۵] 🔹و نيز از ابوطالب (علیه السلام) در مورد خُلق و خُوى (صلی الله علیه و آله) در زمان طفوليّت و نوجوانى اين دو بيت نقل شده است. مى گويد: وَ لَقَدْ عَهَدْتُكَ صَادِقاً - فِی القَولِ لاَ تَتَزَیَّدُ - مَازِلتَ تَنطِقُ بِالصَّواب - وَ أَنْتَ طِفْلٌ أَمْرَدُ (من همواره تو را راستگو ديدم كه سخنى به گزاف نمى گويى. تو همواره سخن به صواب مى گفتى؛ در حالى كه هنوز در سنّ نوجوانى بودى). [۶] و از عجايب اينكه در حالات شيرخوارگى (صلى الله عليه و آله) نوشته اند: «هنگامى كه او را به دايه اش «حليمه» سپردند، او تنها از پستان راست وى شير مى نوشيد و اصلاً تمايلى به پستان چپ نشان نمى داد! گويى مى خواست عدالت را رعايت كند و سهم فرزند «حليمه» را نيز در نظر بگيرد». [۷] 🔹و در ادامه، امام علی (علیه السلام) اشاره به نجابت و كرامت (صلى الله عليه و آله) در بزرگسالى مى كند، چيزى كه بر كسى پوشيده نيست و تاريخ شاهد صدق آن است. تواضع، محبّت، هوش و درايت آن حضرت، عفو و گذشت او زبانزد خاصّ و عامّ بود؛ هر چه داشت بى دريغ در اختيار نيازمندان قرار مى داد و باران جود و بخشش او، پردوام بود. او از همه سخاوتمندتر بود، به گونه اى كه هرگز درهم و دينارى نزد او باقى نمى ماند و اگر چيزى اضافه مى آورد و به نيازمندى برخورد نمى كرد كه به او ببخشد، آرام نمى گرفت و در منزل نمى آسود، تا آن را به نيازمندى برساند. او افراد با فضيلت را گرامى مى داشت و در صله رحم كوشا بود. عذر خطاكاران را مى پذيرفت و در لباس و غذا بر غلامان پيشى نمى گرفت. پی نوشت‌ها؛ [۱] «كهل» به معناى فرد ميانسال است و بعضى گفته اند اين واژه به كسى كه سى سال به بالا داشته باشد، اطلاق مى شود و به معناى پير نيست. [۲] «شيمه» به معناى اخلاق است و جمع آن «شِيَم» (بر وزن ستم) است. [۳] «ديمه» به معناى بارانى است كه به صورت طولانى و نرم نرم و بدون رعد و برق مى بارد. [۴] مناقب آل أبيطالب (ع)، ابن شهر آشوب مازندرانى، علامه‏، قم‏، ۱۳۷۹ق، چ اول‏، ج ۱، ص ۳۳ تا ۳۵؛ السيرة النبوية، الحميرى المعافرى، دار المعرفة، بى تا، ج ۱، ص ۱۶۸ [۵] مناقب آل أبيطالب (ع)، همان [۶] التوحيد، ابن بابويه، جامعه مدرسين‏، قم‏، ۱۳۹۸ق، چ اول‏، ص ۱۵۸ [۷] اين حديث را ابن شهر آشوب در مناقب آل أبيطالب (ع)، همان، ج ۱، ص ۳۲ آورده است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۴، ص ۴۴۶ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چگونه تبعیت از «پیامبر» (صلى الله علیه و آله)، موجب «قرب الهى» مى شود؟ 🔹پاسخ این سؤال را مى توان با توجه به «آیه ۳۱ سوره آل عمران» به دست آورد. خداى متعال در این آیه مفهوم را تبیین مى کند و فرق آن را با محبت کاذب و دروغین روشن مى سازد، مى فرماید: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» (بگو: اگر را دوست مى دارید از من پیروى کنید، تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد که خدا آمرزنده مهربان است). 🔹یعنى ، تنها یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هر گونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن در منعکس باشد. کسى که مدعى و علاقه به است، نخستین نشانه اش این است که از و فرستاده او پیروى کند. در حقیقت این، یک اثر طبیعى است که انسان را به سوى و خواسته هاى او مى کشاند، البته ممکن است محبت هاى ضعیفى یافت شود که شعاع آن از قلب به بیرون نیفتد، اما این گونه محبت ها به قدرى ناچیز است که نمى توان نام محبت بر آن گذاشت. 🔹یک ، حتماً آثار عملى دارد، حتماً دارنده آن را با پیوند مى دهد، و در مسیر خواسته هاى او به تلاش پرثمر وامى دارد. دلیل این موضوع روشن است، زیرا و انسان به چیزى حتماً به خاطر این است که در آن یافته است. هرگز انسان به موجودى که هیچ نقطه قوتى در آن نیست، عشق نمى ورزد؛ بنابراین، به به خاطر این است که او منبع و سرچشمه اصلى هر نوع است. مسلماً چنین وجودى، تمام برنامه ها و دستورهایش نیز کامل است. 🔹با این حال چگونه ممکن است انسانى که عاشق تکامل و پیشرفت است از آن برنامه ها سر باز زند، و اگر سر باز زد، آیا نشانه عدم واقعیت عشق و محبت او نیست؟ این آیه، نه تنها به مدعیان محبت پروردگار در عصر پیامبر (صلى الله علیه و آله) پاسخ مى گوید، بلکه یک در منطق اسلام براى و قرون است؛ آنها که شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان مى زنند اما در ، کمترین شباهتى به آنها ندارند، بیش نیستند. 🔹آنها که سر تا پا آلوده اند، با این حال قلب خود را مملو از ، (صلى الله علیه و آله)، امیر مؤمنان (علیه السلام) و پیشوایان بزرگ مى دانند، و یا عقیده دارند ایمان و عشق و محبت تنها به قلب است و ارتباطى با ندارد، از منطق اسلام به کلى بیگانه اند. در کتاب «معانى الاخبار» از (علیه السلام) نقل شده که: «ما أَحَبَّ الله مَنْ عَصاه» (کسى که مى کند، خدا را دوست نمى دارد). 🔹قرآن در جمله «یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» مى فرماید: اگر داشتید و اثرات آن در و شما آشکار شد، خداوند هم شما را دوست مى دارد و به دنبال این دوستى، اثراتش در مناسبات او با شما آشکار مى گردد، را مى بخشد و شما را مشمول مى کند. دلیل دوستى متقابل نیز روشن است، زیرا او وجودى است از هر نظر و ، و به هر موجودى که در مسیر تکامل گام بردارد بر اثر سنخیت، پیوند خواهد داشت. 🔹از این آیه، ضمناً روشن مى شود: یک طرفه، نمى تواند وجود داشته باشد؛ زیرا هر محبتى دارنده آن را دعوت مى کند که عملاً در راه خواسته هاى واقعى گام بردارد، و در چنین حالى به طور قطع، نیز به او علاقه پیدا مى کند. ممکن است در اینجا سؤال شود: اگر شخص ، همواره اطاعت فرمان محبوب کند، دیگر گناهى براى او باقى نمى ماند که بخشوده شود، پس جمله «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» موضوع نخواهد داشت. در پاسخ باید گفت: اولاً ـ ممکن است این جمله اشاره به بخشش گناهان سابق باشد؛ ثانیاً ـ شخص مُحِبّ استمرار بر معصیت محبوب نمى کند، ولى ممکن است بر اثر طغیان و غلبه شهوات، گاهى لغزشى از او سرزند که در پرتو اطاعت هاى مستمر او بخشوده خواهد شد. 📕تفسیر نمونه، آيت الله العظمى مکارم شيرازى، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و هفتم، ج ۲، ص ۵۹۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«مشورت» در اسلام از چه جايگاهی برخوردار است؟ 🔹مسأله به ويژه در امور اجتماعى و آنچه به سرنوشت جامعه مربوط است، از مهم ترين مسائلى است كه آن را با دقّت و اهميّت خاصّى مطرح كرده و در آيات و و تاريخ پيشوايان بزرگ اسلام جايگاه ويژه اى دارد. در چند آيه از «قرآن مجيد» دستور به داده شده است. در «آیه ۱۵۹ سوره آل عمران» خداوند به (صلى الله عليه و آله) دستور مى دهد كه با مسلمانان در امور مهم كند: «وَ شاوِرْهُمْ فى الاَمْرِ». 🔹و در «آیه ۳۸ سوره شورى»، هنگام بيان «اوصاف برجسته مؤمنان راستين» می‌فرمايد: «وَالَّذين اسْتَجابُوا لِرَبِّهِم وَ اَقامُوا الصَّلوةَ و اَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ» (و كسانى كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده و نماز را برپا مى‌ دارند و امورشان با در ميان آنها انجام می گیرد). همان گونه كه ملاحظه مى كنيد در اين آيه، مسأله در رديف ايمان‌ به‌ خدا و نماز قرار گرفته كه بيانگر آن است. 🔹گاه گفته مى شود مأمور شدن (صلى الله عليه و آله) براى با مردم تنها به خاطر احترام به شخصيّت مسلمانان و شركت دادن آنها در مسائل اجتماعى بوده است؛ زيرا تصميم گيرنده نهايى شخص (صلى الله عليه و آله) بوده است نه شورا؛ چنان كه در پايان آيه مشورت مى فرمايد: «فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ» [۱] (امّا هنگامى که گرفتى، [قاطع باش و] بر خدا توکّل کن). 🔹ولى مسلم است كه منظور از ذيل آيه اين نيست كه (صلى الله عليه و آله) با مردم مشورت كند و بعد نظرات آنها را ناديده گرفته، و راه ديگرى را پيش گيرد، چنين كارى نه با هدف آيه سازگار است - زيرا سبب بى احترامى به افكار عمومى و در نتيجه رنجش مسلمانان مى شود و نتيجه معكوس مى بخشد - و نه با تاريخ پيامبر (صلى الله عليه و آله) مى سازد؛ چرا كه در حوادث مهم هنگامى كه مى كرد، به نظريّه مردم مسلمان احترام مى گذاشت و حتّى گاه نظر مبارك خود را ناديده مى گرفت تا اصل در ميان آنها تقويت گردد. 🔹قابل توجّه اينكه «آيه مشورت» با توجّه به آيات قبل و بعد آن، ناظر به غزوه اُحُد است و مى دانيم در داستان احد، (صلى الله عليه و آله) موافق به خارج شدن لشگر از شهر نبود، ولى چون نظر اكثريّت مسلمانان بر اين امر قرار گرفت، موافقت فرمود. [۲] و به فرض كه اين آيه براى پيامبر (صلى الله عليه و آله) چنين ويژگى را قائل شود كه مشورتش با مردم جنبه تشريفاتى داشته باشد، ولى «آیه ۳۸ سوره شورى» كه دستور برای عموم مسلمين بيان مى كند، كاملا بيانگر اين مطلب است كه بايد كارهاى مهم در ميان مسلمين با نظر انجام پذيرد و شورا نقش تعيين كننده دارد. 🔹بديهى است در مسائلى است كه حكم خاصّى از سوى خداوند نازل نشده باشد، و اگر مى گوييم شورا در امر خلافت پيامبر (صلى الله عليه و آله) بى اعتبار است، به خاطر اين است كه در اين زمينه «دستور خاصّى» از سوى رسيده بود، و با تعيين و خليفه پيامبر (صلى الله عليه و آله) از طريق به وسيله (صلى الله عليه و آله) جايى براى شورا باقى نمى ماند؛ 🔹و به تعبير ديگر هميشه در موضوعات است نه در كه دستور آن از سوى صادر شده است. به هر حال در محدوده اى كه در بالا بيان شد يك اصل اساسى در است. تعبير به ، اشاره به كارهاى مهم، مخصوصاً مسائل مورد نياز است، و اين واژه چنان مفهوم گسترده اى دارد كه تمام امور مهم سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى را در بر مى گيرد. 🔹در حتّى در امور مهم مربوط به نظام (اجتماع كوچك) دستور به داده شده است؛ از جمله در باز گرفتن كودك از شير قبل از فرا رسيدن دو سال كامل اشاره به اصل مى كند و مى فرمايد: «فَاِنْ اَرادا فِصالا عَنْ تَراض مِنْهُما وَ تَشاوُر فَلا جُناحَ عَلَيْهما» [۳] (و اگر آن دو [پدر و مادر] با رضايت يكديگر و بخواهند [کودک را زودتر] از شير باز گيرند، گناهى بر آنها نيست) و اين، دليل بر اهميت فوق العاده «مشورت» در كارها است. پی نوشت‌ها؛ [۱] قرآن کریم، سوره آل عمران، آيه ۱۵۹ [۲] سيد المرسلين‏، الهادی، ‏جعفر، جامعه مدرسين‏، قم‏، ۱۴۲۷ق، چ سوم، ج ‏۲، ص ۱۴۰، منطقة «احد». [۳] قرآن کریم، سوره بقره، آيه ۲۳۳ 📕پيام قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ‏۱۳۸۶ش، چ نهم، ج ۱۰، ص ۸۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️احترام خانه «حضرت زهرا» (سلام الله علیها) در قرآن و سنت چگونه بیان شده است؟ 🔹محدّثان يادآور مى شوند، هنگامى كه آيه مباركه «فِى بُيُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» [۱] بر پيامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد، اين آيه را در مسجد تلاوت كرد: 🔹«قرأ رسول الله هذه الآية «فی بُيُوتِ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيها اِسْمُهُ» فقام إلَيْهِ رَجُلٌ: فَقالَ: أَيُّ بُيُوت هذِهِ يا رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه و آله)؟ قالَ: بُيُوتُ الأنْبِياءِ، فَقامَ إِلَيْهِ أَبُوبَكْرُ، فَقالَ يا رَسُولَ اللهِ (صلى الله عليه و آله) : أَهذَا الْبَيْتُ مِنْها، ـ مُشيراً إلى بَيْتِ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ (عليهما السلام) ـ قالَ: نَعَمْ، مِنْ أَفاضِلِها». [۲] ([پس از تلاوت آیه توسط (ص)] شخصى برخاست و گفت: اى رسول خدا! مقصود از اين [با اين اهميّت] كدام است؟ (صلی الله علیه و آله) فرمود: ! ابوبكر برخاست، در حالى كه به خانه و (عليهما السلام) اشاره مى كرد، گفت: آيا اين خانه از همان خانه ها است؟ (صلى الله عليه و آله) در پاسخ فرمود: بلى از آنهاست). 🔹 (صلى الله عليه و آله) مدت نه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزيزش سلام مى كرد [۳] و اين آيه را مى خواند: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً». [۴] آری كه است و به آن امر فرموده از احترام بسيار بالايى برخوردار است؛ و این کاملا واضح است خانه اى كه را در بر مى گيرد و خدا از آن با جلالت و عظمت ياد مى كند، بايد مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره نور، آيه ۳۶. «نور خدا» در خانه هايى است كه خدا رخصت داده كه قدر و منزلت آنان رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود. [۲] الدرالمنثور فى تفسير المأثور، سيوطى، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴ق، ج ‏۵، ص ۵۰؛ روح المعانى فى تفسير القرآن العظيم، آلوسى، دارالكتب العلميه، ۱۴۱۵ق، چ ۱ اول، ج ‏۹، ص ۳۶۷، سوره نور، آيات ۳۴ الى ۴۰ [۳] الدر المنثور فى تفسير المأثور، همان، ص ۱۹۹ [۴] سوره احزاب، آيه ۳۳ 📕پيام امام امير المومنين(ع)، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۸، ص ۴۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا می توان «عصمت» حضرت زهرا (علیها السلام) را با کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) اثبات کرد؟ 🔹 (علیها السلام) دخت گرامى پيامبر (صلى الله عليه و آله) از مقام والايى برخوردار بود. سخنان (صلى الله عليه وآله) در حقّ دخترش حاكى از و او از گناه است، آنجا كه درباره او مى فرمايد: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّي فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَني»؛ [۱] ( پاره تن من است، هر كس او را به آورد، مرا خشمگين كرده است). 🔹ناگفته پيداست كه خشم رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مايه و ناراحتى اوست، و سزاى چنان شخصى در چنين بيان شده است: «وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»؛ [۲] (آنان كه را آزار دهند، براى آنان است). 🔹چه دليلى استوارتر بر و او كه در حديث ديگرى رضای وى در گفتار پيامبر (صلى الله عليه وآله) مايه رضای خدا، و خشم او مايه خشم خدا معرّفى گرديده است، مى فرمايد: «يا فاطِمَةُ إِنَّ اللهَ يَغْضِبُ لِغَضَبَكِ وَ يَرْضى لِرِضاكِ»؛ [۳] (دخترم ! با خشم تو خشمگين، و با خشنودى تو، خشنود مى شود). 🔹به سبب داشتن چنين ، او است، و در حق او چنين فرموده: «يا فاطِمَةُ! أَلا تَرْضينَ أنْ تَكُونَ سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمينَ، وَ سَيِّدَةَ نِساءِ هذِهِ الاُمَّةِ وَ سَيِّدَةَ نِساءِ الْمُوْمِنينَ»؛ [۴] (دخترم ! آيا به اين كرامتى كه خدا به تو داده راضى نمى شوى كه تو، و سرور زنان اين امّت و سرور زنان با ايمان باشى). پی نوشت‌ها؛ [۱] فتح الباری شرح صحيح البخاری، العسقلانی الشافعی، دار المعرفة، ۱۳۷۹ق، ج ۷، ص ۷۹؛ نيز بخارى اين حديث را در صحيح البخاری، دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، ۱۴۰۷ق، چ۳، ج۳، ص۱۳۶۱، باب (مناقب قرابة رسول الله (ص) و منقبة فاطمة (س) بنت النبي (ص))؛ ج ۳، ص ۱۳۷۴، باب (مناقب فاطمه (س)) آورده است. [۲] سوره توبه، آيه ۶۱ [۳] المستدرك على الصحيحين، الحاكم النيشابوری، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۱ق، چ۱، ج۳، ص۱۶۷؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، الهيثمی، ۱۴۱۲ق، ج۹، ص۳۲۸؛ حاكم در كتاب مستدرك احاديثى مى آورد كه جامع شرايطى است كه بخارى و مسلم در صحت حديث، آنها را لازم دانسته اند. [۴] المستدرك على الصحيحين، همان، ص ۱۷۰ 📕پيام امام امير المومنين(ع)، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۸، ص ۴۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️در برخی از آیات قرآن، از استغفار و طلب آمرزش انبیاء خبر داده شده است؛ مثل استغفار حضرت نوح، حضرت داود و حضرت سلیمان (عليهم السلام). همچنین خداوند به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سوره نصر دستور استغفار می دهد: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا». آیا این موارد با عصمت انبیاء سازگار است؟! (بخش چهارم و پایانی) 💠سوره نصر و انتساب «استغفار» به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) 🔹آیه دیگری که در موضوع بحث ما محل مناقشه قرار گرفته، «آیه ۳ سوره نصر» است که در آن پس از فتح مکه (صلی الله علیه و آله) را مخاطب قرار داده می فرماید: «فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ»؛ (پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او بخواه). در توضیح فلسفه این می گوییم چنین دستوری است ، زيرا: 🔹اولا در طول طولانى بین (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان از یک طرف، و از طرف دیگر كه سال هاى زيادى به طول انجاميد (حدود بيست سال) و روزهاى بسيار سخت و دردناكى را طى كردند، گاهى آن چنان حوادث پيچيده مى شد كه جانها به لب می رسيد و در بعضى در مورد وعده هاى الهى پيدا مى شد. [۱] اما اكنون كه پيروزى فرا رسيده، مى فهمند كه همه آن و بوده و بايد در مقام برآيند. 🔹ثانيا هر قدر حمد و كند، باز او را ادا نخواهد كرد، و لذا در پايان اين حمد و ثنا بايد از روى به درگاه خدا آورد و كند. 🔹ثالثا معمولا بعد از پيروزی ها، وسوسه‌ های‌ شروع مى شود و حالت از يک سو، و و انتقام جويى از سوى ديگر نزد اشخاص به وجود مى آيد. در اينجا بايد به بود و پيوسته كرد تا هيچ يک از اين حالات پيدا نشود يا اگر پيدا شده بر طرف گردد. 🔹رابعا: اعلام بر در جریان تقريبا به معناى اعلام پايان مأموريت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و اتمام عمر آن حضرت و شتافتن به لقاى محبوب بود، و اين حالت مناسب و و است، و لذا در روايات وارد شده است كه بعد از نزول اين سوره پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) اين جمله را بسيار تكرار مى فرمود: «سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِكَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْ لِي إِنَّكَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»؛ [۲] (خداوندا! منزهى و تو را حمد و مى كنم. خداوندا! مرا ببخش كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى). [۳] 🔹با این توضیحات دقیق و صحیح راجع به مشخص می شود که اخبار آیات قرآن مجید درباره به هیچ وجه تناقضی با ندارد. پی نوشت‌ها؛ [۱] همان گونه كه قرآن در مورد جنگ احزاب و در آیه ۱۰ سوره احزاب مى فرمايد: «وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللهِ الظُّنُونَا»؛ (و دل ها به گلوگاه رسيده بود و گمان هاى [نامناسبى] در باره خدا داشتيد). [۲] تفسير القمی‏، قمى، على بن ابراهيم‏، دار الكتاب‏، قم، ۱۴۰۴ق، چ ۳، ج ۱، ص ۴۴ [۳] تفسير نمونه، همان، ج‏ ۲۷، ص ۴۰۱ منبع:وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️ثواب و فضيلت انتظار 🔹شخصی از (عليه السلام) پرسيد چه مي گوييد درباره‌ كسی كه دارای ولايت امامان است و حكومت‌ حق را می‌كشد و در اين حال از دنيا ميرود؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «او همانند كسی است كه با رهبر اين انقلاب در خيمه‌ او (ستاد سپاه او) بوده باشد - سپس كمی سكوت كرد - و فرمود مانند كسی است كه با رسول خدا (در مبارزاتش) همراه بوده است. اين مضمون در روايات زيادی با تعبيرات مختلفی نقل شده است: در بعضی «همانند در راه خدا»، و در بعضی ديگر «همانند كسی است كه در با شمشير بر مغز بكوبد»؛ 🔹در بعضی ديگر «همانند كسی است كه بوده باشد» و در بعضی ديگر «همانند كسی است كه با شهيد شود». اين تشبيهات كه در مورد انتظار (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در اين روايات وارد شده، بسيار پر معنی و روشنگر اين واقعيت است كه يك‌ نوع‌ رابطه‌ و تشابه در بین‌ و و مبارزه ‌با ، در آخرين شكل خود، وجود دارد. (دقت كنيد!) در روايات متعدّدی نيز چنين حكومتی ‌را داشتن، به عنوان ، معرفی شده است. 🔹اين مضمون در بعضی از احاديث، از (صلی الله علیه و آله) و در بعضی، از (علیه السلام) نقل شده است؛ از جمله در حديثی پيامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «بالاترين اعمال امت من از ناحيه‌ خدا كشيدن است». در حديث ديگری پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مي فرمایند: «افضل العبادة انتظار الفرج» اين حديث اعم از اين كه را به معنی وسيع كلمه بدانيم، و يا به مفهوم خاص، يعنی انتظار ظهور باشد، را در مورد بحث ما روشن مي سازد. 🔹اين تعبيرات همگی حاكی از اين است كه چنان‌ انقلابی هميشه توأم با يك جهاد وسيع دامنه‌دار است؛ و اگر اعتقاد و انتظار (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بصورت‌ ريشه‌دار حلول كند، سرچشمه‌ دو رشته اعمال دامنه‌دار خواهد شد، (زيرا ، ممكن است اثر آن از گفتار و سخن تجاوز نكند، اما هميشه گسترده‌ای به دنبال خواهد داشت). 🔹اين دو رشته اعمال عبارتند از: «ترك هرگونه همكاری و هماهنگی با و ، و حتی و درگيری با آنها از يك سو، و و خودياری و جلب های جسمی، روحی، مادی و معنوی برای شكل‌ گرفتن آن حكومت واحد جهانی و مردمی، از سوی ديگر»؛ و خوب كه دقت كنيم، می‌بينيم هر دو قسمت آن كاملاً سازنده و و آگاهی و بيداری است. با توجه به مفهوم اصلی ،‌ معنی روايات متعددی كه درباره‌ پاداش و نتيجه‌ كار نقل شده، به خوبی درك ميشود. اكنون می‌ فهميم چرا گاهی همانند كسی شمرده شده‌ است كه در خيمه‌ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) يا زير پرچم اوست، يا كسی كه در راه خدا شمشير می‌زند يا به خون آغشته شده يا شهيد گشته است. 🔹همانطور كه ميزان فداكاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است، و و آمادگی نيز درجات كاملاً مختلفی دارد، كه هر كدام از اينها با يكی از آنها، از نظر مقدمات و نتيجه شباهت دارد؛ هر دو جهادند و هر دو می‌ خواهند و خودسازی. كسی كه در خيمه‌ رهبر چنان حكومتی قرار گرفته، يعنی در مركز ستاد فرماندهی يك حكومت جهانی است، نمی‌تواند يك فرد ، بی‌خبر و بوده باشد؛ آنجا جای هركس نيست؛ جای افرادی است كه بحق، چنان موقعيت پراهميتی را دارند. چنين كسی كه در دست دارد و در كنار با مخالفان حكومت صلح و عدالتش می‌جنگد، باید روحی، فكری و رزمی داشته باشد. 📕حكومت‌جهانی‌مهدی‌عج (آيت الله العظمی مكارم شيرازی) ص۹۴ منبع: وبسایت مرکز مطالعات‌ و پاسخگویی ‌به‌ شبهات حوزه علمیه @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️این سخن به چه معناست که امام زمان (عج) بعد از ظهور مانند حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) «قضاوت» مى كند؟ 🔹درباره اين مسئله كه (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بعد از مانند (عليه السلام) و (عليه السلام) مى كند، حديثى را مرحوم كلينى به سندش از امام باقر (عليه السلام) نقل كرده كه خطاب به ابو عبيده فرمود: « ... يَا أَبَا عُبَيْدَةَ إِنَّهُ إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ (صلى الله عليه و آله) حَكَمَ بِحُكْمِ آلِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمَانَ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بَيِّنَةً»؛ [۱] ( ... اى اباعبيده هر گاه كه آل محمد (صلى الله عليه و آله) قيام كند، به حكم و (عليهم السلام) حكم خواهد كرد و لذا از دليل و شاهد سؤال نمى كند). 🔹نعمانى از ابان بن تغلب نقل كرده كه: «گفت: من با (عليه السلام) در مسجد كوفه بوديم كه او دست مرا گرفته بود و فرمود: اى ابان زود است كه خداوند سيصد و سيزده مرد را در اين مسجد شما حاضر كند ... آن گاه به منادى امر مى كند كه ندا دهد: اين (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است كه به حكم و (عليهم السلام) خواهد نمود كه در قضاوتش از بينه سؤال نمى كند ...». [۲] در پاسخ بايد گفت: 1⃣ظاهر روايات آن است كه حضرت (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بعد از به در هر واقعه اى مى كند نه به بينه، بر خلاف آنچه كه امامان سابق بر او انجام مى دادند. شيخ مفيد (ره) در كتاب «المسائل» مى گويد: « (عليه السلام) مى تواند به حكم كند، همان طورى كه به ظاهر شهادت ها نيز مى تواند چنين كند، و هر گاه شهادت را باطل ببيند بر خواهد كرد ...». [۳] 🔹علامه مجلسى (ره) در «مرآة العقول» مى گويد: «و اين اختلاف در (عليهم السلام) از قبيل نسخ نيست تا كسى اشكال كند كه بعد از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) نسخى نيست؛ بلكه یا به اعتبار در برخى موارد است، و يا به جهت و احوال در است...». [۴] 2⃣از آنجا كه وظيفه (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بعد از پر كردن زمين از و داد است، لذا طبيعى است كه به واقع حكم نمايد تا اينكه به باز گردد و مقتضاى آن اين است كه حضرت به كه از جانب خدا به او شده حكم نمايد و اين همان (عليه السلام) است. 3⃣ به علمش بدون اتكا بر بينه و قسم، نه تنها مورد اتفاق علماى شيعه است؛ بلكه برخى از علماى اهل سنت نيز آن را جايز شمرده اند. ابن قدامه مى گويد: «... از احمد بنابر نقلى شنيده شده كه حكم حاكم به علمش جايز است و اين قول ابويوسف و ابوثور و رأى دوم شافعى و اختيار مزنى است؛ زيرا (صلى الله عليه و آله) در موردى كه ذكر مى كند بدون بينه و اقرار و تنها با به گفتار مدعى حكم صادر كرد». آن گاه مى گويد: «حاكم كه به قول دو گواه حكم مى كند به جهت غلبه بر ظن اوست، پس در مورد علم و قطع، اولى جواز حكم است و ديگر اينكه حاكم مى تواند در تعديل و جرح شهود به علم خود عمل كند، پس در ثبوت حق به طريق اولى مى تواند به علم خود حكم نمايد». [۵] 🔹نتيجه اينكه: هيچ استبعادى ندارد كه (عجل الله تعالى فرجه) در قضايا به علمى كه از جانب به او شده حكم نمايد. پی نوشت‌ها؛ [۱] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية،‏ ‏۱۴۰۷ق، چ ۴، ج ‏۱، ص ۳۹۷ [۲] الغيبة (للنعمانی)، نشر صدوق‏،‏ ‏۱۳۹۷ق، چ ۱، ص ۳۱۳، باب ۲۰ [۳] بحارالأنوار، دار إحياء التراث العربي‏، ۱۴۰۳ق، چ ۲، ج ‏۲۶، ص ۱۷۷، باب ۱۲ [۴] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، مجلسى، دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۴ق، چ ۲، ج ‏۴، ص ۳۰۱، ح ۲ [۵] المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيبانی، ابن قدامة المقدسی، ۱۴۰۵ق، چ ۱، ج ۱۱، ص ۴۰۱ 📕موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۹۰ش، چاپ هفتم، ص ۶۳۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
⭕️قرآن برای همه زمان‌ها و همه مردم نازل شده است 🔹در حدیثی از (صلی الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: «مَثَل مَثَل خورشید و ماه است و مانند آن دو است»، یعنی ثابت و یکنواخت نیست و یک جا میخکوب نمی‌ شود. و یا فرمود: «ظاهِرُهُ انیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ؛ ظاهرش زیبا و باطنش ژرفاست‏». 🔹در عیون اخبار الرضا از قول (عليه السلام) نقل شده که از (عليه السلام) پرسیدند چه سرّی است که هرچه زمان بیشتر بر او می‌گذرد و هرچه بیشتر تلاوت می‌شود بر و ‏‌اش افزوده می‌گردد؟ امام (ع) فرمود: «لِانَّ الْقُرْآنَ لَمْ‏ ینْزَلْ لِزَمانٍ دونَ زَمانٍ وَ لِناسٍ دونَ ناسٍ‏»؛ (برای اینکه تنها برای یک زمان و نه زمان دیگر، و برای یک مردم و نه مردم دیگر، نازل نشده، بلکه برای و نازل شده است). 🔹فرودآورنده، آن را طوری ساخته است که در با وجود همه اختلاف هایی که در طرز فکر و در معلومات و وسعت اندیشه‌ها به چشم می‌خورد، باز هم بر زمانها و افکار پیشی می‌گیرد. در عین حال که در هر دوره مجهولاتی برای خوانندگان در بر دارد، اما آنقدر و و نیز عرضه می‌کند که را اشباع می‌سازد. 📕آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، ج ۱ ص ۲۸ و ۲۹ منبع: پورتال جامع استاد شهید مطهری @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فرشتگان الهی برای چه کسانی دعا و استغفار می کنند؟ 🔹دو آيه در است كه می فرماید برای چه كسانى و می كنند. در يكی از آن ها می فرمايد: « و برای طلب مغفرت مي كنند»؛ و در ديگری می فرمايد: «ملائكة الله برای استغفار می كنند». در آيه اول می فرمايد: «الَّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا» [۱] در آيه دوم می فرمايد: «وَ الْمَلائِکَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ». [۲] 🔹گفته ‏اند: جمع اين دو آيه چنين است كه هم آنجا كه خدا فرمود: فرشتگانِ حاملان عرش، برای مؤمنان طلب مغفرت می كنند، و هم آنجا كه مى فرمايد: برای اهل زمين استغفار می كنند مراد، هستند؛ زيرا ، را نمی ‏بينند، غير مؤمن است. هر خانه ‏ای را كه می بيند برای اهل آن خانه می كند. خانه‏ ای كه در آن حاكم است، روشن است؛ لذا فرشتگان آن را می ‏بينند و برای اهل آن، طلب مغفرت می كنند. چون تاريك است، فرشته او را نمی بيند. خدا هم روز قيامت آنان را نمى ‏نگرد. «وَ لا يُکَلِّمُهُمُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ» [۳] «وَ لا يُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ». [۴] 🔹اگر توانست خانه و مركز كار و محيط زيست خود را اين چنين روشن كند، كم كم نيل او به آسان می شود. گرچه در ابتدا سخت است، امّا بعدها متوجه می شود كه حرفهای باطل كم كم انسان را می ‏رنجاند. گاهی انسان و معارف را با گروهى در ميان می ‏گذارد، چهره آنان گرفته می شود؛ چون در ذائقه آنها تلخ است؛ امّا خود او از اين كلمات لذت می برد، آنگاه اگر در جمعی بنشيند كه همه ‏اش گفتن و شنيدن و خنديدن و خنداندن است، رنج می برد. 🔹حال كه انسان می ‏تواند به هر نحو خود را كند، پس چرا او را از پرورش ندهد؟ چرا را به كارهای خوب عادت ندهد؟ كسى كه به باطن رسيد و آن را خوب تلاوت كرد، فضای منزلش خواهد شد. (سلام‏ الله‌ عليه) شبانه ‏روز پنج بار به هر خانه نگاه می كند، خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: اين پنج بار در اوقات پنج گانه است تا ببيند آنها در موقع نماز چه می كنند؟ هر خانه كه در آن به ، در پنج وقت خود اهميت داده شود، حضرت عزرائيل (سلام الله علیه) را تلقين صاحب آن خانه می كند. [۵] 🔹باز در اين زمينه (صلی الله عليه و آله) فرمود: «نَوِّرُوا بُيُوتَكُمْ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ لَا تَتَّخِذُوهَا قُبُوراً كَمَا فَعَلَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى صَلَّوْا فِي الْكَنَائِسِ وَ الْبِيَعِ وَ عَطَّلُوا بُيُوتَهُم‏». خانه ‏هايتان را با خواندن روشن كنيد. اگر عده ‏ای با هم در محلی زندگی می كنند كه نه آثار علمی دارند و نه خدمتی به اسلام و مسلمين می كنند، آنجا ديگر خانه نيست، بلكه مقبره‏ ای خانوادگی است كه عده‏ ای مرده در آنجا هستند. اگر اثری از اين خانه برنخيزد، تبديل به مقبره خانوادگی می شود. بگذاريد از خانه شما به جامعه برسد؛ مانند يهودی ها و مسيحی ها نباشيد كه در خانه عبادت نمی كنند و فقط در كنيسه، آن هم در زمان مشخص؛ بلكه را در و عبادت های خصوصی را در انجام دهيد. پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره مؤمن، آيه ۷ [۲] سوره شوری، آيه ۵ [۳] سوره بقره، آيه ۱۷۴ [۴] سوره آل عمران، آيه ۷۷ [۵] الكافی، كلينى، دار الكتب الإسلامية، تهران، ‏۱۴۰۷ق، چ چهارم، ج ۳، ص ۱۳۶ [۶] همان، ج ۲، ص ۶۱۰ 📕حکمت عبادات، جوادی آملی، عبدالله، محقق: شفیعی، حسین، مركز نشر اسراء، قم، ۱۳۸۸ش، چ ۱۵، ص ۱۹۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش اول) 🔹 براى امورى را بيان كرده اند كه به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعد از ، اگر معلوم شد كه تقصير كرده و دست به ارتكاب زده، بايد به او نداد؛ كه مهلت دادن همان و و با آن همان، و اگر نفس با انس گیرد و مثل كودك که به شير مادر وابسته است و به آن خو کرده با معصيت خو گرفته باشد، همانند جدا کردن نوزاد از شیر مادر جدا کردن او از و معصیت دشوار و سخت است. 🔹اگر از روى شهوت نفسانى خورده، بايد با شكم را تنبيه كند، و اگر به نظر كرده، بايد چشم را از نظر كردن منع كند، و همين طور سائر اعضاء و جوارح! «طلحه» نقل كرده: روزى مردى لباسش را كند و شروع كرد در هواى گرم [كه زمين داغ بود] خود را در خاك ماليدن و به خود مى گفت: «بچش كه شديدتر و گرمتر از اين است! آيا مثل مرده اى در شب و فرد بيهوده اى در روز هستى؟!» او در ادامه مى گويد: (صلی الله علیه و آله) در زير درختى بودند، وقتى این مرد را ديدند، نزديك آمدند، آن مرد گفت: من بر من غلبه كرده است. 🔹 (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «آيا چاره اى جز اين نبود؟» [گويا مرد گفته باشد، نه، فقط به اين صورت نفس من تنبيه مى شود] پيامبر فرمودند: «درب هاى آسمان به روى تو گشوده، و خداوند عزوجل نزد ملائكه به تو مباهات و افتخار مى كند». سپس به اصحاب فرمودند: «تَزَوَّدُوا مِن اَخِيكُم»؛ [۱] (از برادرتان توشه برگيريد) و اين گونه در مقابل نفس كنيد، و از او كشيد و كنيد. 🔹تعجب است و و زيردستان خود را به خاطر كه كرده اند مورد قرار مى دهى، و از اين مى ترسى كه اگر عقاب نكنى از تحت قدرت و امر تو خارج شوند و بر تو طغيان كنند، ولى به خود كه تو است مهلت مى دهى به كسى كه و ضررش از طغيان و ضرر زيردستانت بيشتر است! نهايت ضررى كه اهل تو در اثر نافرمانى به تو مى رسانند اين است كه معيشت و زندگى تو را مشوش و دچار اختلال مى كنند و اگر تعقل مى كردى مى يافتى كه زندگى، است و ماندنى است، و تو چيزى است كه عيش ابدى تو را منغّض و ناگوار مى كند، پس او اولى به و است! 🔹بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان معاقبه ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز در دو قسمت بعدی شرح مى دهيم. ... پی نوشت؛ [۱] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، فيض كاشانى، مؤسسه انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، ۱۴۱۷ق، چ۴، ج۸، ص۱۶۸ 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی(ع) در خطبه ۱۷۶ نهج البلاغه، درباره «بدعت» چه هشداری داده است؟ 🔹(ع) در بخشی از خطبه ۱۷۶ يكى از آفات مهم دينى و اجتماعى را بيان ميفرمايد و آن، آفت و تغيير احكام خدا بر طبق خواسته هاى دل و و بدعت گزارى در دين خداست؛ ميفرمايد: «بدانيد اى بندگان خدا! ، آنچه را سال گذشته حلال میشمرد، امسال هم حلال میشمرد و آنچه را سال گذشته حرام میدانست امسال هم حرام میداند [و پيوسته بر احكام الهى و سنّت پيامبر ثابت میماند])». 🔹اشاره باينكه ، احكام الهى را بازيچه هوی و هوس خود نمیسازند و با افكار ناقص خويش آنرا تغيير نمیدهند؛ چه اينكه اگر باب در گشوده شود تمام و و آنچه را برخلاف منافع نامشروع خود می‌بينند تغيير میدهند و بعد از زمان كوتاهى چيزى از اصول و فروع دين باقى نمیماند. 🔹اين سخن اشاره به است كه بعد از پيامبر اكرم(ص) در گذارده شده؛ نه تنها را در موارد عدم دسترسى به نصوص كتاب و سنت به كار گرفتند، بلكه به با نصّ صريح يا (ص) برخاستند. روشى را كه پيامبر(ص) در تقسيم بيت المال گذارده بود و مساوات را در حدّ نيازها در نظر میگرفت، به كلّى دگرگون ساخت و و و از آن فراتر، اقوال و خويش را بر همه مقدّم شمرد و همه چيز رادر اختيار آنها گذاشت؛ 🔹و با صراحت گفت: دو چيز در زمان پيامبر(ص) حلال بوده و من آنها را حرام میكنم و هركس با من مخالفت كند او را مجازات خواهم كرد: «متعة النساء (عقد موقّت) و متعة الحج (حج به صورت حج تمتّع)» و ديگرى كه در عصر خلفا روى داد كه در بعضى كتابها جمع آورى شده و مقدار قابل توجّهى است.[۱] 🔹 (ع) با درايت فوق العاده اى كه داشت، میديد اگر جلوى اينكار گرفته نشود، همه به خطر مى افتد و چهره نورانى اين آيين پاك بكلّى دگرگون میشود؛ از اينرو پرهيز از بدعت را نشانه ايمان شمرد. و در ادامه سخن ميفرمايد: «[بدانيد] بدعتهايى را كه مردم گذارده اند آنچه را بر شما حرام شده، حلال نمى كند؛ همان است كه خدا حلال كرده و همان است كه خدا حرام نموده)». 🔹سپس در ادامه اين سخن به نكته اى اشاره ميفرمايد كه به منزله دليلى بر گفتار پيشين اوست؛ ميفرمايد: «شما امور مختلف را [در مورد بدعتها و كجروى ها] آزموده ايد و خوب و بد را در اين تجربه آموخته ايد و با وضع گذشتگان و اندرز داده شده ايد، گرفته ايد و مَثَلها براى شما زده شده و به امرى آشكار دعوت شده ايد)». 🔹به اين معنا كه شما در عمر خود مشاهده كرديد كه هاى پيشين چه مشكلات و نابسامانیها و بدبختیهايى براى مسلمين به ارمغان آورد. بدعتهاى زمان سبب شورش عظيمى شد كه خون او بر باد رفت و چنان شكافى ميان مسلمين پيدا شد كه آثارش همچنان باقیست و بدعتهاى عصر از جمله تبعيض در ميان موالى [غير عرب] و عرب سبب شكاف عظيمى در ميان مسلمانان گشت و حتى خون خليفه نيز در همين راه ريخته شد. [۳] 🔹بعلاوه خداوند در ، داستان يهود و بدعتها و تحريفات آنها را نقل كرده و عواقب سوء آنرا نشان داده است؛ شما خود نيز مفاسد بدعت را تجربه كرده ايد و هم تاريخ پيشينيان به شما اندرز داده است؛ لذا من شما را به مطلب واضحى دعوت كردم كه دلايل حسّى و تجربى و نقلى معتبر دارد. آنگاه دريك نتيجه گيرى آشكار ميفرمايد: [براساس اين سخن]، «تنها افراد ناشنوا از درك اين مطلب [كه صدايش در همه جا پيچيده است] عاجز و ناتوان میماند و تنها نابينايان آن را نمیبينند)». اشاره باينكه آثار سوء و نكبت بار آشكار است و پيام تاريخ نيز در اين زمينه روشن است. آنكس كه آن آثار را نبيند، نابيناست و آنكس كه اين پيام را نشنود، كر است. 🔹و در ادامه ميفرمايد: «آنكس كه از آزمونهاى الهى و تجربه ها، سودى نبرد، از هيچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و كوته فكرى و كوته نگرى، آشكارا دامان او را ميگيرد؛ تاآنجا كه بد را خوب و خوب را بد میبيند». تجربيات حسّى و مهم ترين وسيله انسانهاست. اگر واقعاً كسى ازاين طريق بيدار نشود بسيار بعيد است پند و اندرز و نصيحت خيرخواهان در وى اثر بگذارد و يكى از سرنوشتهاى حتمى او اينست كه به جايى میرسد كه خوبیها در نظرش بدى و بدیها به شكل خوبى جلوه میكند؛ آنگونه كه مى فرمايد. [۲] پی‌نوشت‌ها [۱] رجوع كنيد به كتاب النص و الاجتهاد، الموسوی، عبدالحسين شرف الدين، أبو مجتبى قم ۱۴۰۴ق، چ۱ [۲] رجوع کنید به آيات۱۰۳و۱۰۴ سوره کهف 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۶ش، چ۱ ج۶ ص۵۸۴ منبع: وبسایت آیت الله مکارم شیرازی @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️منظور از «معاقبه» كه در جهاد با نفس لازم است چيست؟ (بخش سوم و پایانی) 🔸 براى امورى را بيان كرده اند كه به آنها لازم است. يكی از اين امور، است كه بعد از «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد. بعضى همين چهار مرحله را برشمرده اند، ولى بعضى ديگر مثل مرحوم فيض كاشانى در «محجة البيضاء» دو تاى ديگر يعنى و [توبيخ] را هم اضافه كرده اند، كه شايد بتوان به گونه اى اين دو را در همان ادغام كرد؛ ولى ما به تبع مرحوم فيض اين دو را نيز شرح مى دهيم: 2⃣«معاتبه» (توبيخ نفس) 🔹دانستيم‌كه ، است و امر كننده به و ميل كننده به و فرار كننده از خير است؛ و از طرفى امر به و كشاندن آن به سوى و خالقش، و نهی از شهواتش شده ايم، و اينكه آن را از لذاتش جدا كنيم. 🔹اگر در اين كار اهمال كنيم كرده، به طورى كه ديگر نمى باشد، لذا بايد با تازيانه و و هر لحظه بر گرده آن زد، تا از مسير خود منحرف نشود. اگر به اين مقام ملامت رسيد مى شود، كه اگر رشد كند به مقام عالى مى رسد. پس تا به و وعظ خود مشغول نشده اى، به پند دادن ديگران مپرداز. 🔹خداوند تعالى به (عليه السلام) وحى فرستاد كه «يَابنَ مَريَمَ عِظْ نَفسَكَ فَاِنْ اِتَّعَظْتَ فَعِظ النَّاسَ وَ اِلَّا فَاستَحىِ مِنِّى»؛ [۱] (اى فرزند مريم، خود را ده، وقتى خود پند گرفتى آن وقت را پند ده، و گرنه از من حيا كن!). وقتى را ساختى، هم سريعاً از تو ساخته مى شوند: «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ». [۲] 🔹پس اى برادر! از متابعت مكن كه (صلى الله عليه و آله) فرمود: «الكَيِّسُ مَنْ دَانَ نَفْسُهُ وَ عَمِلَ لِما بَعدَ المَوتِ وَ الاَحمَقُ مَنْ اَتْبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَ تَمَنَّى عَلَى اللهِ الاَمَانِىّ»؛ [۳] ( كسى است كه ضعيف شده، و براى بعد از مرگش مى كند، و و نادان كسى است كه متابعت كرده و از خدا، آرزوها [ی غيرمعقول و دور و دراز] تمنّا مى نمايد). 🔹اگر اين مراحل به خوبى طى شد ديگر جاى تقلّب و دزدى و تكبر و نخوت نيست، و چنان مى شود كه در برابر حق، مثل على بن يقطين صورت بر خاك سياه مى گذارد و از ابراهيم جمال ساربان مى خواهد تا كف كفش خود را بر صورت آن وزير هارون گذارد. 🔹داستانش اين بود كه در اثر بى اعتنايى علی بن يقطين به ابراهيم جمّال - كه يكى از دوستان (عليه السلام) بود - حضرت به او بى اعتنايى كردند و گفتند: بايد رضايت او را حاصل كنى. ابن يقطين براى رضايت ابراهيم جمّال، صورت بر خاك درب خانه او گذارد، و از او خواست براى اين كه (عليه السلام) عذر او را بپذيرد و از او درگذرد، ته كفش خود را روى صورت وى گذارد، و آن ساربان با اصرار على بن يقطين چنين كرد و على بن يقطين گفت: «اللّهم اشْهَدْ»؛ (خدايا تو شاهد باش [كه بنده ات از من گذشت]). 🔹آرى اگر و گفتار عمل شود، پشت وزير را هم خم كرده و صورتش را به خاك تقرب الهى مى گذارد، آن هم وزير كسی مثل هارون كه به ابر مى گفت: «هر كجا مى خواهى ببار، كه از مُلك و سلطنت من خارج نيست!». 🔹آرى با به راهيان اين راه، على بن يقطين تربيت مى شود به طوری كه (عليه السلام) به اصحاب خود مى فرمودند: «اگر مى خواهيد يكى از صحابى رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ببينيد، در صورت او نظر كنيد» و نيز مى فرمودند: «من شهادت مى دهم كه او اهلِ بهشت است». 🔹خداوند ما را در مسير خود موفق و در عمل به مراحل فوق مؤيّد فرمايد! انشاء الله تعالى. مرحوم «الهى» آن مست باده معارف در ذيل اين فراز «اِنْ اِسْتَصْعَبَتْ عَلَيهِ نَفْسُهُ فِيمَا تَكرَهُ لَمْ يُعطِهَا سُؤلَهَا فِيمَا تُحِبُّ» چنين گويد: اگر نفسش به طاعت سختى افزود - ز نفس، او هم خوشيها دور بنمود ؛؛ دهد كيفر به كار نفس دونش - كند هنگام خواهشها زبونش. پی نوشت‌ها؛ [۱] المحجة البیضاء في تهذيب الاحیاء، فيض کاشانی، مؤسسه انتشارات اسلامی جامعه مدرسين، چ۴، ج۸، ص۱۸۰ [۲] سوره ذاريات، آيه ۵۵ [۳] المحجة البيضاء فی تهذيب الإحياء، همان، ص ۱۸۴ [۴] مرحوم حاج شيخ عباسى قمى در منتهى الآمال فى تواريخ النبى و الآل (ع)، جريان على بن يقطين را با رواياتى آورده است. 📕اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: اكبر خادم الذاكرين‏، نسل جوان‏، قم‏، ۱۳۸۵ش، چ۱، ج۲، ص۲۹۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«ابن ابی الحدید» در كتاب شرح نهج البلاغه خود به چه احادیثی در فضیلت «امام علی» (عليه السلام) از منابع اهل سنت اشاره كرده است؟ 🔹 (عليه السلام) در بخشی از خطبه ۱۵۴ به بيان بخشى از فضايل (عليهم السلام) پرداخته، چنين مى فرمايد: «نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ، وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ، وَ لَا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا، فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً»؛ (ما [پيامبر خدا] و او و و درهاى علوم وى هستيم؛ و به تنها بايد از آن وارد شد، و هركس كه از غير در وارد شود سارقش مى نامند!). 🔹اشاره به اين كه ما از همه به (صلی الله علیه و آله) نزديكتريم و و دانش آن حضرت به ما رسيده است و هركس ميخواهد به آن وجود مقدّس و او راه يابد بايد از ما وارد شود. اين تعبيرات در واقع برگرفته از روايات خود (صلی الله علیه و آله) درباره (عليهم السلام) عموماً و (عليه السلام) خصوصاً مى باشد. احاديثى مانند كه تمام مسلمين را تا روز قيامت به و (عليهم السلام) ارجاع می دهد و حديث «اَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بَابُهَا فَمَنْ اَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»؛ [۱] (من و درِ آن است، هر كس میخواهد بايد از در آن وارد شود». 🔹جالب اينكه ابن ابى الحديد هنگامى كه به تفسير اين بخش از خطبه مى پردازد، ميگويد: «آنچه (عليه السلام) در اين خطبه به آن اشاره كرده، تنها است كه (صلی الله علیه و آله) در روايات بسيار درباره آن حضرت بيان فرموده است». سپس مى افزايد: «منظور من در اينجا رواياتى كه اماميه در زمينه (عليه السلام) به آن استدلال كرده اند، نيست، بلكه منظور رواياتى است كه بزرگان حديث در كتابهاى خود از (عليه السلام) آورده اند و من مختصرى از آن را در اينجا مى آورم». و به دنبال آن ۲۴ روايت ناب در آن حضرت نقل ميكند. 🔹مناسب است در اينجا به بعضی از این روایات بسيار پرمحتوا اشاره کنیم. (صلی الله علیه و آله) به (عليه السلام) فرمود: «اى ! خداوند تو را به آراسته است كه بندگانش را به زينتى بهتر از آن نياراسته است و آن، در نزد خداست كه همان در دنياست. خداوند تو را چنان قرار داده كه چيزى از گردآورى نمیكنى و دنيا نيز چيزى از تو بر نمى گيرد و نمى كاهد. خداوند به تو را بخشيده و تو را آنگونه قرار داده كه از چنين پيروانى خشنود شوى؛ آنها نيز به همچون تو خشنود باشند». [۲] 🔹در روایت دیگری (صلی الله علیه و آله) فرمود:  «خداوند با من درباره عهدى فرمود [و اشاره به مقامات و فضايل علی كرد] عرض كردم: پروردگارا، آن را براى من بيان فرما؛ فرمود: بشنو! ، و دوستان من و كسانى است كه اطاعتم كنند، و او است كه را به آن ملزم ساختم، كسى كه او را دارد، مرا دوست داشته و كسى كه از وى كند، مرا اطاعت نموده است. او را به اين بشارت ده». 🔹در حدیثی دیگر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هر آن کس که دوست دارد همچون من كند، و همچون من از برود، و ساكن جاويدانى شود كه خداوند آن را غرس كرده، پس بايد را بعد از من دارد و دوست او را نيز دوست داشته باشد و به پس از من اقتدا كند كه آنها از من اند؛ از باقيمانده گِل من سرشته شدند و فهم و به آنان داده است. واى بر كسانى از امت من كه آنها را كنند و نسبت به من كنند! خداوند هرگز آنها را مشمول شفاعت من نكند!». پی نوشت‌ها؛ [۱] اين حديث مشهورى است كه در كتب معروف اهل سنت مانند المستدرك على الصحيحين، أبو عبدالله حاكم نیشابوری؛ المعجم الكبير، الطبرانی و غير آنها نقل شده است. [۲] ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود اين حديث را از ابونعيم اصفهانى در حلية الأولياء و طبقات الأصفياء، نقل كرده است ● در منبع موجود است. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۸۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️علماء و بزرگان اهل سنت درباره فضائل بى شمار «امام على» (ع) چه گفتارى دارند؟ (بخش اول) 🔸سخنان درباره (عليه السلام) بیش از آن است که در این مختصر ذکر شود، امّا براى نمونه به برخى از مهم ترین سخنان آنان اشاره مى شود: 1⃣حاکم نیشابورى و ابو یعلى و حموینى و ابن عساکر و ابن حجر و خوارزمى و دیگران نیز نقل کرده اند که: «براى هیچ کس به مقدار آنچه براى (عليه السلام) رسیده وجود ندارد». [۱] 2⃣و نیز از اسماعیل قاضى و نسائى و ابوعلى نیشابورى و محبّ الدین طبرى نقل شده که گفته اند: «در حقّ هیچ یک از صحابه به مقدار آنچه در شأن (عليه السلام) از احادیث حَسن وارد شده، نقل شده است». [۲] 3⃣ابن ابى الحدید مى گوید: «اما ، در و و و به حدّى است که نمى توان متعرض آن شده و آن را بیان داشت...». [۳] وى همچنین مى گوید: «چه بگویم درباره که و مخالفانش اقرار به او کرده، و نتوانسته اند را انکار نموده و را کتمان کنند... چه بگویم درباره کسى که هر به او نسبت داده مى شود، و هر فرقه اى به او منتهى مى گردد، و هر طایفه اى او را به خود جذب مى کند. پس او رئیس و است...». [۴] 4⃣فخر رازى مى نویسد: «من اقتدى فی دینه بعلى فقد اهتدى؛ لانّ النبىّ (ص) قال: اللهم ادر الحق معه حیثما دار؛ [۵] هر کس در دین خود، (عليه السلام) را خود قرار دهد، همانا شده است؛ زیرا (صلی الله علیه و آله) فرمود: خداوندا! هر کجا باشد، را بر محور وجودش بچرخان». 5⃣احمد بن حنبل مى گوید: «ما روى لأحد من اصحاب رسول الله (ص) من الفضائل الصحاح ما روى لعلى بن ابى طالب؛ [۶] براى هیچ یک از اصحاب رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) از صحیح السند به مقدار آنچه براى نقل شده، نرسیده است». 6⃣محمد فرید وجدى دانشمند مشهور مصرى مى گوید: «صفاتى در وجود (عليه السلام) گرد آمده که در دیگر خلفا نبود. (عليه السلام) را بود که از دوستى و به دنیا خود را تهى کرده بودند. یارانى که کمتر از انصار پیغمبران نبودند، و (عليه السلام) را از جان شیرینى که کالبدشان را زنده نگه مى داشت دوست تر مى داشتند». [۷] 7⃣عبدالفتاح عبد المقصود، استاد دانشگاه اسکندریه و نویسنده مشهور مصرى مى گوید: «از این رو، بعد از (صلی الله علیه و آله) کسى را ندیده ام که باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز و برگزیده پیامبر (صلی الله علیه و آله) یعنى (عليه السلام). و من در این سخن به طرفدارى تشیّع وارد نشدم، بلکه این نظرى است که به آن گویا است. ، برترین مردى است که مادر روزگار تا پایان عمر خود نزاید، و اوست که هر گاه به جست و جوى اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبرى براى آنان شعاعى مى درخشد. آرى، او مجسمه اى از است که در قالب بشریّت ریخته شده است...». [۸] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۰۷؛ طبقات الحنابله، ابویعلى، ج۱، ص۳۱۹؛ فرائد السمطین، ج۱، ص۳۷۹؛ ترجمه امام على (ع)، ابن عساکر، ج۳، ص۶۳؛ صواعق المحرقة، ص۱۱۸؛ [۲] الریاض النضرة، ج۲، ص۲۱۳؛ صواعق المحرقة، ص۱۱۸؛ فتح البارى، ج۷، ص۵۷؛ تهذیب التهذیب، ج۷، ص۳۳۹؛ [۳] شرح ابن ابى الحدید، ج۱، ص۵؛ [۴] همان، ص۶؛ [۵] تفسیر فخر رازى، ج۱، ص۱۱۱؛ [۶] شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹؛ [۷] دائرة المعارف فرید وجدى، ج۶؛ [۸] تقریظ الغدیر، ج۶ 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ هـ ش، ص ۱۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️علماء و بزرگان اهل سنت درباره فضائل بى شمار «امام على» (علیه السلام) چه گفتارى دارند؟ (بخش دوم و پایانی) 🔸سخنان درباره (عليه السلام) بیش از آن است که در این مختصر ذکر شود، امّا براى نمونه به برخى از مهم ترین سخنان آنان اشاره مى شود: 1⃣استاد خالد محمّد خالد مصرى مى گوید: «چه مى گویید در حق کسى که (صلی الله علیه و آله) او را از بین اصحابش انتخاب نمود، تا آنکه در برادرش باشد. چقدر ابعاد و اعماق آن حضرت گسترده بود که (صلی الله عليه و آله) او را بر سایر صحابه مقدم داشته و به عنوان برادر برگزیده است». [۱] 2⃣خانم دکتر سعاد ماهر محمّد مى نویسد: (عليه السلام) بى نیاز از ترجمه و است. و بس است ما را از تعریف او، این که آن در شد، و در تربیت یافت و تحت قرار گرفت». [۲] 3⃣استاد عباس محمود عقّاد نویسنده معروف مصرى مى گوید: « (عليه السلام) در خانه اى تربیت یافت که از آنجا به گسترش یافت...». [۳] 4⃣دکتر محمّد عبده یمانى درباره حضرت مى گوید: «او بود که از اش در دامان (صلی الله علیه و آله) پرورش یافت و تا آخر عمر، آن حضرت را رها نساخت». [۴] او همچنین مى گوید: « - ، صاحب مجد و یقین، دختر بهترین فرستادگان - «کرّم الله وجهه» کسى است که براى هیچ بتى تواضع و فروتنى نکرد». [۵] 5⃣استاد احمد حسن باقورى، وزیر اوقاف مصر مى گوید: «اختصاص (عليه السلام) از بین صحابه به جمله «کرّم الله وجهه» به این جهت است که او هرگز بر هیچ بتى سجده نکرده است...». [۶] او همچنین مى گوید: «اگر کسى از تو سؤال کند به چه جهت مردم (عليه السلام) را دوست مى دارند؟ بر تو است که در جواب او بگویى: بدان جهت که (عليه السلام) را دوست دارد». [۷] پی نوشت‌ها؛ [۱] فی رحاب على (ع)؛ [۲] مشهد الامام على (ع) فى النجف، ص ۶؛ [۳] عبقریّة الامام على (ع)، ص ۴۳؛ [۴] علّموا اولادکم محبّة آل بیت النبى(ص)، ص ۱۰۱؛ [۵] همان؛ [۶] على (ع) امام الائمة، ص ۹؛ [۷] همان ص ۱۰۷ 📕اهل بیت از دیدگاه اهل سنت، على اصغر رضوانى، مسجد مقدس جمکران، قم، ۱۳۸۵ هـ ش، ص ۱۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️بر اساس روایات اهل سنت منظور از «صراط المستقيم» در سوره فاتحه چيست؟ 🔹در «ششمين آيه » كه شبانه روز در نمازها قرائت می شود به خداوند عرضه مى داريم: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»؛ (ما را به هدايت كن)، راهى كه ما را به تو و به آنچه موجب تو است برساند، راهى جداى از راه كسانى كه تو آنها را فرو گرفته و همچنين جداى از راه . آری خدايا ما را هم به اين راه هدايت فرما و هم در اين راه ثابت و پايدار و برقرار دار. 🔹بى شك مفهوم بسيار وسيع و گسترده اى دارد و لذا بعضى آن را به معنى و بعضى و بعضى (ص) و (علیهم السلام) و بعضى به و بعضى به معنى «راه و روش انبياى الهى (علیهم السلام)» تفسير كرده اند كه هر كدام از اينها مى تواند بخشى از مفهوم وسيع آيه را تشكيل دهد. ولى در روايات متعّددى كه به طرق مختلف از (ص) نقل شده است، انگشت روى يكى از بارزترين مصاديق آن گذاشته شده؛ و آن راه و روش (ع) و يا و (ص) است. 🔹حاكم حسكانى در «شواهد التّنزيل» از جابر بن عبدالله انصارى از (ص) نقل مى كند كه فرمود: «اِنَّ اللهَ جَعَلَ عَلِيّاً وَ زَوْجَتَهُ وَ اَبْنائَهُ حُجَجُ اللهِ عَلى خَلْقِهِ وَ هُمْ اَبْوابُ الْعِلْمِ فى اُمَّتى، مَنْ اِهْتَدى بِهِم هُدِىَ اِلى صِراط مُسْتَقيم»؛ [۱] (خداوند (ع) و همسرش [فاطمه زهرا (س)] و فرزندان او را بر خلقش قرار داده و آنها در من هستند؛ هر كس به وسيله آنها شود، به هدايت شده است). 🔹و در حديث ديگرى از ابن عبّاس از (ص) چنين نقل مى كند كه به (ع) فرمود: «اَنْتَ الطَّريقُ الْواضِحُ وَ اَنْتَ الصِّراطُ الْمُسْتَقيمُ وَ اَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤمِنينَ!»؛ [۲] (تو راه روشن و و رهبر مؤمنان هستى). همچنین در حديث سوّمى از ابن عبّاس نقل مى كند كه در تفسير «اِهْدِنَا الصِّراطَ المُسْتَقيم» مى گفت:  «قُولُوا ـ مَعاشِرَ الْعِبادِ ـ اِهْدِنا اِلى حُبِّ النَّبِىِّ وَ اَهْلَ بَيْتِهِ!»؛ [۳] (اى بندگان خدا بگوئيد خدايا ما را به پيامبر و او هدايت كن). 🔹در حديث چهارمى از ابوبريده در ذيل اين آيه نقل مى كند كه گفت: «منظور، (ص) و او است». [۴] اين حديث را علامّه ثعلبى در تفسيرش نيز آورده است. [۵] شيخ عبيدالله حنفى در كتاب «ارجح المطالب» نيز آن را از ابوهريره نقل كرده است. [۶] در حديث پنجمى كه در «شواهد التّنزيل» آمده از عبدالرّحمن بن زيد از پدرش در تفسير آيه «صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» نقل مى كند كه گفت: «هَوَ النَّبِىُّ وَ مَنْ مَعَهُ وَ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِب وَ شيعَتُهُ». [۷] 🔹در منابع شيعه و پيروان مكتب اهل بيت نيز روايات متعدّدى در اين زمينه وارد شده، از جمله در روايتى از امام صادق (ع) در تفسير «صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِم» آمده است كه فرمود: «يَعْنى مُحَمَّداً وَ ذُرِّيَّتَهُ»؛ [۸] (مقصود (ص) و او (عليهم السلام) است). به اين ترتيب و روشن‌ ترين مصاديق ، (ص) و (ع) و فرزندان او از نسل (س) است كه هر كس دست به دامن ولاى آنها زند و در خطّ آنها حركت كند، قدم در گذارده است كه او را به خدا نزديك و از و انحراف دور مى سازد. ● 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، چ ششم، ج ۹، ص ۴۰۹ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (علیه السلام) در خطبه ۱۹۸ نهج البلاغه، درباره برتری «اسلام» بر سایر ادیان چه فرموده است؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه ۱۹۸ می فرماید: «أَذَلَّ الْأَدْيَانَ بِعِزَّتِهِ، وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ، وَ أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِكَرَامَتِهِ، وَ خَذَلَ مُحَادِّيهِ بِنَصْرِهِ، وَ هَدَمَ أَرْكَانَ الضَّلَالَةِ بِرُكْنِهِ، وَ سَقَى مَنْ عَطَشَ مِنْ حِيَاضِهِ، وَ أَتْأَقَ الْحِيَاضَ بِمَواتِحِهِ». 🔹(خداوند و ديگر را با عزّت و قدرت بخشيدن به ضعيف كرد و ملل ديگر را با اعتلاى اسلام فرود آورد، و با احترام و نفوذ آن، را خوار نمود، با يارى اسلام سرسختش را درمانده ساخت و با تقويت آن، را در هم كوبيد، را از سرچشمه زلال آن كرد، و آبگاهش را پر آب نمود). 🔹جمله هاى «أَذَلَّ الْأَدْيَانَ بِعِزَّتِهِ، وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ...»، با توجّه به اينكه ضمير در آنها به برمیگردد، اشاره به همان چيزى است كه در آمده است: «هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛ [۱] (او كسى است كه خود را با و فرستاد، تا او را بر غالب سازد، هر چند ناخشنود باشند). 🔹در آيه قبل از آن مى خوانيم: «يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ»؛ [۲] (آنان مى خواهند را با دهان خود خاموش سازند؛ ولى نور خود را كامل مى كند، هر چند خوش نداشته باشند). 🔹 بر اديان ديگر در دو جبهه بود؛ يكى از نظر سياسى و نظامى و ديگر از نظر منطق، استدلال و برهان؛ زيرا قوى ترين را براى اثبات معارف دينى اقامه كرده، كه هر فرد منصفى را وادار به پذيرش مى كند، و همان گونه كه اميرالمؤمنين (عليه السلام) در جمله هاى بالا فرمودند: «تشنگان را از چشمه هاى جوشان خود سيراب و آب‌گاه هاى و را با پر مى سازد». پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره صفّ، آيه ۹ [۲] همان سوره، آيه ۸ 📕پيام امام اميرالمؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ اول‏، ج ۷، ص ۶۸۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️امام علی (ع) برکات بعثت پیامبر (ص) را چگونه بیان میفرماید؟ 🔹 (ع) در بخشی از خطبه اول «نهج البلاغه»، اشاره به چهار نکته ميفرمايد: نخست، مسأله و بخشى از و آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او. دوّم، وضع دنیا در زمان آنحضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ، به وسیله نور محمّدى (ص). سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا. چهارم، که از آنحضرت باقى مانده، یعنى . 🔹در قسمت اوّل ميفرمايد: «اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ»؛ (قرنها گذشت و روزگاران سپری شد] تا اینکه خداوند سبحان، رسول الله صلی الله علیه و آله را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و کرد». سپس اشاره به بخشى از آنحضرت کرده، ميفرمايد: «مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ»؛ (این درحالى بود، که از همه پیمان درباره او گرفته شده بود [که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند]). 🔹«مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ»؛ (در حالیکه نشانه هایش مشهور و پسندیده بود). این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که او براى جهانیان فراهم گشت، چه اینکه مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آنحضرت در خانه کعبه فرو ریختند، خاموش شد، که مورد پرستش گروهى بود خشکید، و قسمتى از درهم شکست و فروریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصرجدیدى در مسیر و مبارزه با بود. 🔹سپس مى افزاید: «وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّت»؛ (در آنروز زمین، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راهها و عقاید پراکنده بودند). «بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ»؛ (گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و گروهى نام او را بر بتها مینهادند یا به غیر او اشاره و دعوت میکردند). از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است، و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد میگویند، 🔹سپس به هرکارى که از حدّ وسط منحرف بسوى افراط و تفریط شده، گفته میشود، و و را نیز به همین جهت میگویند، و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که دربالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها مى نهادند؛ مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات میگفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است، و یا اینکه منظور آنست که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قائل میشدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمیکردند. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است. سپس مى افزاید: «پس خداوند آنها را بوسیله آنحضرت از رهایى بخشید و با ، آنان را از نجات داد». 🔹بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، ميفرمايد: «سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى (ص) انتخاب کرد، و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید، و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید»؛ «آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد»؛ «او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد»، «زیرا آنها هرگز امّت خود را بى سرپرست و بى آنکه راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمیکردند!». 🔹بدیهى است منظور امام(ع) از تعبیر بالا همان چیزیست که در آمده است که طبق این روایت متواتر، (ص) فرمود: «من از میان شما میروم و دو چیز پرارزش در میان شما به یادگار میگذارم: و که اگر به این دو جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو ازیکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار نزد من آیند». به هرحال دلسوزى نسبت به منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند، بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمیتوان باور کرد که آنها را بدون و سرپرست و ، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد.  📕پيام امام اميرالمومنين(ع)، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۷ش‏ ج۱ ص۲۲۸ منبع:وبسایت آیت الله مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️اهداف رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کلام امام علی (علیه السلام) چگونه بیان شده است؟ 🔹 (علیه السلام) در بخشی از خطبه دوم بعد از تحکیم پایه هاى شهادت به توحید و یگانگى خدا، به سراغ دوّمین و مهمترین اصل بعد از توحید یعنى شهادت به مى رود و مى فرماید: «وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». (من گواهى مى دهم که و اوست). آرى پیش از آن که (صلی الله علیه و آله) باشد، او بود، و تا بنده خاص نباشد به نمى رسد؛ ضمناً به ، پاسخى است به آنها که رسولان خدا را تا سرحدّ الوهیت بالا مى بردند و بزرگترین افتخار آنان را که عبودیتشان بود از آنها مى گرفتند. 🔹سپس رسالت و (صلی الله علیه و آله) را این چنین توصیف مى کند، مى فرماید: «اَرْسَلَهُ بِالدّینِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأثُورِ وَ الْکِتابِ الْمَسطُورِ، وَالنُّورِ السّاطِعِ وَ الضِّیاءِ اللامِعِ، وَ الاَمْرِ الصّادِعِ». (او را با دین و و نشانه روشن و نوشته شده و و روشنایى تابنده و امر و و بى پرده فرستاد). در این که این تعبیرات ششگانه عمیق و پرمحتوا اشاره به چه امورى است تفسیر هاى گوناگونى وجود دارد. 🔹نخست این که «دین مشهور» اشاره به و «علم مأثور» اشاره به و «کتاب مسطور» اشاره به و «نور ساطع» اشاره به و «ضیاء لامع» اشاره به و «امر صادع» (به قرینه آیه فَاصْدَعْ بِما تُؤمَرُ) [۱] اشاره به و اظهار بدون پرده در برابر و است. این احتمال نیز وجود دارد که «نور ساطع» و «ضیاء لامع» توضیحات بیشترى درباره قرآن مجید باشد چرا که قرآن مایه روشنایى افکار و جوامع انسانى است. 🔹سپس به هدف نهایى (صلى الله علیه و آله) و آوردن و و قوانین و مى پردازد و مى فرماید: هدف از این بعثت و تجهیزات همراه پیامبر، چند چیز بود. هدف این بود که: «اِزاحَةً لِلشُّبُهاتِ، وَ احْتِجاجاً بِالْبَیِّناتِ، وَ تَحْذیراً بِالآیاتِ وَ تَخْویفاً بِالمَثُلاتِ». ( را از میان بردارد و با دلایل و استدلال کند و به وسیله مردم را از مخالفت خدا برحذر دارد و از که به دنبال مخالفت دامنگیرشان مى شود بترساند). 🔹در تفسیر این چهار تعبیر نیز مى توان گفت که «اِزاحةً لِلشُّبُهاتِ» اشاره به حقایقى است که در پرتو روشن مى شود و هرگونه شک و را مى زداید و «وَ احْتِجاجاً بِالْبَیِّناتِ» اشاره به است که براى گروهى که استدلالات عقلى، آنان را قانع نمى کند، موجب و ایمان است، 🔹و «تحذیر به آیات» تهدید به و «تخویف به مثلات» تهدید به است همان گونه که در به آن اشاره شده است، مى فرماید: «وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مَنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ»؛ [۲] (آنها پیش از حسنه و رحمت الهى از تو تقاضاى شتاب در سیئه و مى کنند با این که پیش از آنها ، بر گذشتگان نازل شده است). پی نوشت‌ها؛ [۱] سوره حجر، آیه ۹۴ [۲] سوره رعد، آیه ۶ 📕پيام امام امير المومنين (ع)، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى، دار الكتب الاسلاميه‏، تهران‏، ۱۳۸۷ش، ج ۱، ص ۲۷۵ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel