📙 #به_سوی_خرمشهر 📙
- هرچقدر نیروهای #تیپ۲۷ به #خرمشهر نزدیک تر می شوند، استحکامات و موانع جهت جلوگیری از بازپس گیری #خرمشهر بیشتر می شود . ( #دژ_مارد )
- #همّت : ... عراق به قدری از بابت #خرمشهر خیالش راحت بود که فکر می کرد تا ۲۰ سال بعد هم ما نمی توانیم به #خرمشهر نزدیک شویم.
- کار فوق العاده #سعید_قاسمی و #بهرام_میثمی دو نیروی شجاع و از جان گذشته در امر شناسایی منطقه برای مرحلۀ سوم.
🔴 بعداز ظهرِ شنبه ، #اول_خرداد_۶۱ ، همۀ نیروهای تیپ در پشت خاکریز های کانال #عرایض آماده اند تا به محض تاریک شدن هوا ، یورش نهایی خود را به سمت مواضع دشمن شروع کنند.
🕙 ساعت ۲۲:۱۵ ، گشودن #گذرگاه مناسبی توسط عوامل تخریب به مسئولیت #جعفر_جهروتی_زاده و حرکت به سمت مواضع دشمن از نقطۀ رهایی.
- پیشروی #گردان_بلال و #گردان_انصار به ترتیب به فرماندهی #بهمن_نجفی و #اسماعیل_قهرمانی بر روی #سیل_بند_سراسری_کاملاّ_مسلح و آتش شدید دشمن روی نیروها
📢 آغاز #مرحلۀ_پایانی عملیات #بیت_المقدس در ساعت ۲۲:۳۰ ، شنبه #اول_خرداد_۶۱ با رمز #یا_محمّد_ابن_عبدالله (ص) و با هدف #محاصره_و_آزادسازی_خرمشهر.
- عبور نیروهای تیپ از یک #گذرگاه_یک_و_نیم_متری کنار #میدان_مین و آتش بسیار سنگین #تیربار_دشمن
🌹 #ناصر_صالحی؛ معاون #گردان_بلال، شجاعانه و دلاورانه به #شهادت می رسد. با ۳ #نارنجک ، خود را به خاکریز دشمن می زند و انفجار نارنجک ها #تیربار دشمن را از کار می اندازد و خود مورد اصابت گلوله های #تیربار قرار می گیرد و با فروریختن دژ ، مانع عبور از سر راه رزمندگان برداشته می شود.
- خالی بودن جناح راست و چپ #حاج_احمد و فریادهای مکرر ایشان بر سر #صیاد_شیرازی مبنی بر اینکه هم از چپ می خورد هم از راست
🌞 هوا روشن شده است به دلیل خالی ماندن جناحین، عملیات تا صبح روز دوم طول می کشد...
📚 منبع : کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه
http://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
🔈🔉🔊🔈🔉🔊🔈🔉🔊🔈🔉🔊
🔶 سپاه محمّد (ص) می آید 🔶
⬜ شنبه ۵ تیر
رئیس جمهوری به منزل ما آمدند و باهم به زیارت #امام رفتیم. راجع به کمک به #سوریه در مقابل [حملات] اسرائیل مذاکره کردیم. امام با حضور ما در آن جبهه، با شرایط موجود، #مخالفت دارند و معتقدند :
« عرب ها [ با اسرائیل ] جنگ جدّی نخواهند کرد و درگیری بیشتر ما
[ در آن جبهه ] ، باعث می شود که در جبهۀ جنگ با عراق، دچار وقفه شویم و در آنجا هم به جایی نرسیم.
بالاخره قرار شد اگر به طور جدّی از طرف #سوریه جنگ شد، شرکت کنیم.
... افطار مهمان آقای #خامنه_ای بودم. سرهنگ #صیاد_شیرازی هم ماند و راجع به #لبنان ، براساس نظر جدید امام، تصمیم هایی اتّخاذ شد.
... خاطرات مرحوم هاشمی رفسنجانی ⬆⬆⬆⬆⬆⬆
🔵 در آن زمان هنوز تعدادی از نیروهای کادر #تیپ_27 در پادگان امام حسین (ع) سپاه تهران حضور داشتند و بی صبرانه منتظر بودند تا راهی #سوریه شوند. #متوسلیان به منظور سرکشی از این کادرها وارد پادگان امام حسین (ع) شد.
این📚 منبع : کتاب ارزشمند #همپای_صاعقه
Https://Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
😃 #وقتی_حاج_احمد_را_دیدم 😉
↘
↘
↘
🍁...چند روز بعد، سر و کلۀ یک جیپ که از جادۀ عقب به سمت #محور می آمد، پیدا شد. یک راست، پشت #سنگر دیدگاه ایستاد. چند نفر پیاده شدند. فرمانده محور به سمت آنها دوید و با ادب تمام به آنها خیر مقدم گفت. با خودم گفتم اینها حتماً از مقاماتند.
چهار نفرشان #سپاهی بودند. #ناهیدی هم بود و یک #سرهنگ تمام. تمامی شان داخل دیدگاه آمدند و با دوربین منطقه را دید زدند. از حرف هایشان پیدا بود که خبرهایی است؛ لابه لای صحبت، همدیگر را خیلی مؤدبانه "برادر #احمد " ، "برادر #صیاد " خطاب می کردند.
از میان این اسامی، نام #احمد کمی برایم آشنا بود. در سپاه #مریوان شنیده بودم فرمانده #سپاه_مریوان فردی است مقتدر و شجاع و باصلابت به نام #حاج_احمد_متوسلیان . اما هیچ کدام از این چهار نفر از نظر جثه و هیکل به آن #حاج_احمد خیالی من شبیه نبودند.
وقت نماز ظهر بود. وضو گرفتم و خودم را به صف آنها رساندم. قبل از نماز٬ آن جوان لاغر اندام که #احمد صدایش می کردند، کنارم نشست و با خوش رویی گفت: «خسته نباشی دلاور! اهل کجایی؟»
- همدان
- چند وقت است اینجایی؟
- نزدیک دو ماه.
نگذاشتم سؤال دیگری بپرسد. گفتم: «کارم دیده بانی است. کار با خمپاره ۱۲۰ را هم بلدم و البته هرکار دیگری که #جبهه لازم داشته باشد انجام می دهم. فقط یک سؤال دارم.»
- بپرس جانم.
- اینجا می خواهد #عملیات بشود؟
صدای مؤذن که بلند شد دستی روی سرم کشید و رو به قبله ایستاد و بین دو نماز بلند شد و مقابل هفت هشت نفری که نشسته بودیم شروع به صحبت کرد. اول به همان سرهنگ تا ارتشی که نامش #صیاد_شیرازی بود خیر مقدم گفت و سپس از پیروزی اسلام بر کفر گفت و...
خودش بود. #حاج_احمد_متوسلیان که ذهنیت موهوم من از او یک آدم گنده با لباس و هیبت خاص ساخته بود. #احمد_متوسلیان به گونه ای از درماندگی نیروهای #ضد_انقلاب حرف می زد که ترس را مثل باران از دل من شُست.
🍃
🍂
🍁
📚 با اندکی تخلیص و اختصار از کتاب ارزشمند و جالب #وقتی_مهتاب_گم_شد ، خاطرات #شهید_علی_خوش_لفظ
🌸
💕
📷 ظهر روز پنجشنبه دهم دی ۱۳۶۰ ، بیمارستان مریوان، ۴۸ ساعت پیش از آغاز عملیات برون مرزی محمد رسول الله(ص) - نفر سوم از چپ نشسته کنار پنجره ، #علی_خوش_لفظ ⬇⬇⬇
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💐 #پست_ویژه_شب_جمعه 🌸
✔
🖨
#معرفی_کتاب 📚
💠
✅
🔸️عنوان کتاب: #در_کمین_گل_سرخ (روایتی از زندگی #سپهبد_شهید_علی_صیاد_شیرازی )
🔸️نوشته: محسن مومنی
🔸️مشخصات نشر: تهران، انتشارات #سوره_مهر 🔸️نوبت چاپ: بیست و چهارم، ۱۳۹۸
🔸️تعداد صفحه: ۳۸۴
🔸️قیمت: ۲۸۵۰۰ تومان
🌸کتاب تجلیل شده رهبر فرزانه انقلاب ✅
.
.
↙️ برشی از کتاب:↘️
✔
«... صبح شنبه ۲۱ فروردین، وقتی که او فرازهای آخر دعای عهد را زمزمه می کرد، مقابل خانهاش منافقی در لباس خدمتگزار در کمین او نشسته بود. در سازمان آنها سرلشکر #علی_صیاد_شیرازی لابد به خاطر جانبازی هایش در راه دفاع از استقلال ایران به اعدام محکوم شده بود! اکنون رهبران سازمان مُصر بودند ماموریت ناتمام فروردین ۶۱ را تمام کنند.⚘ .
سرانجام لحظه موعود فرا رسید. ساعت ۶:۴۵ در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد. او منتظر ماند تا فرزندش #مهدی در پارکینگ را ببندد و به او برسد. معمولاً سر راهش او را هم به مدرسه می رساند...💠
.
ادامه ماجرا را پلیس چنین گزارش داد: "...مهاجم ناشناس در پوشش کارگر رفتگر به محض خروج امیر #صیاد_شیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد، منتظر ماند تا خواسته اش را بیان کند.
مرد مهاجم پاکت نامه ای را به دست تیمسار #صیاد_شیرازی داد تا آن را بخواند. تیمسار در حال باز کردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودکاری که پنهان کرده بود وی را هدف چند گلوله از ناحیه سر، سینه و شکم قرار داد و از محل حادثه گریخت.
بر اساس اظهارات شاهدان، مهاجم فراری پس از تیراندازی به طرف خودروی پیکان که در فاصله چند متری منزل تیمسار #صیاد_شیرازی توقف کرده بود، دوید و به کمک همدست خود از محل گریخت... پیکر غرق به خون تیمسار #صیاد_شیرازی ابتدا به بیمارستان فرهنگیان و سپس به بیمارستان ۵۰۵ ارتش منتقل شد اما سرانجام بر اثر شدت جراحت به #شهادت رسید..." و اما خبر شهادت #سرلشکر_علی_صیاد_شیرازی همه ایران را تکان داد. ملت، به سوگ نشست...»🚩
🌸
💕
📚 #در_کمین_گل_سرخ ، صفحه ۳۷۳ و ۳۷۴ 🔸️
.
.
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
#در_خانه_میمانیم
#کتابهای_شهدا
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#ظهور_بسیار_نزدیک_است_ان_شاء_الله
@yousof_e_moghavemat
💥 #عملیات_رمضان_ضربت_متقابل 💣
☆
♡
● تحلیل های ناشی از ناکامی ایران در #عملیات_رمضان از لسان مبارک سپهبد #شهید_علی_صیاد_شیرازی :
✔
▪️"...یک عدّه می گویند اگر مهندسی رزمی آن خاکریز تامینی را زده بود، ما به مشکل برنمی خوردیم.
▪️عدّه دیگری می گویند ما توکّل و توجّهمان به خدا کمتر و توجّه در جهت خودمان بیشتر بود.
▪️عدّه سومی هم هست که می گویند دشمن قوی تر شده بود.
👌
...من همه این تحلیل ها را قبول دارم؛ ولیکن من بُعد اصلی را در این می بینم و می گویم #اخلاص ، #توکل و #توجه_به_خدا از عملیات های قبلی کمتر بود و در اینجا کم آوردیم. حالت غرور هم به وجود آمده بود و سپاه و ارتش به سمت خودمحوری رفته بودند و حرف همدیگر را قبول نداشتند و مثل گذشته یک کاسه و یَدِ واحده نشدند..."
⁉️
💠 عدم موفقیت #عملیات_رمضان ، وضعیت جنگ را به سوی یک #جنگ_فرسایشی سوق داد و حامیان منطقهای و جهانیِ رژیم بعثی را در جلوگیری از تحقّق خواستههای ایران مصرتر کرد. #عملیات_رمضان نقطه عطفی در #دفاع_مقدس شد که جنگ به قسمت میانی جبهه کشیده شد و خط دفاعی گسترش پیدا کرد.
آمار کلّی تلفات و خسارات وارده به ارتش متجاوز رژیم بعث در این عملیات عبارتند از:
↘️
تانک و نفربر: ۱۰۹۷ دستگاه
کشته و زخمی: ۷۴۰۰ نفر
اسیر: ۱۳۵۱ نفر.
✔
زمان ۴ لشکر و ۳ تیپ زرهی سپاه سوم ارتش بعث به میزان ۲۰ تا ۶۰ درصد منهدم شدند و ۹ تیپ پیاده دشمن نیز بین ۲۰ تا ۱۰۰ درصد متحمّل خسارات و تلفات گردیدند.
🌸
🚩
💕
#صیاد_شیرازی
#شکارچی_منافقین
#فاتح_مرصاد 💥
@yousof_e_moghavemat
✅ پست ۵۲
#جلسه_پشت_جلسه 📜
🔶 در روز هفتم آبان ۱۳۶۲ جلسه مشترک فرماندهان تیپها و لشکرهای نیروی زمینی سپاه و مسئولین قرارگاه مقدّم نزاجا با حضور: محسن رضایی، علی شمعخانی، سید رحیم صفوی و سرهنگ علی صیاد شیرازی تشکیل شد. در جریان این نشست؛ فرماندهان یگانها گزارشی از عملکرد عملیاتی و وضعیت فعلی یگان خود ارائه دادند. در این جلسه، #همت گفت که ما ۹ گردان آماده عملیات داریم. همچنین در این جلسه، در باب اجرای تک برای تصرف کانی مانگا و رسیدن به دشت نالپاریز، دو دیدگاه وجود داشت:
۱- فرماندهان ارتش؛ به ویژه #صیاد_شیرازی بر اجرای عملیات از سمت راست کانی مانگا (غرب) و رسیدن به نالپاریز تاکید داشتند.
۲- در مقابل #همت و به میزان کمتری مهدی باکری، معتقد بودند که تصرف کانی مانگا باید از سمت چپ آن (شرق) صورت گیرد که مشاجره جدّی و سختی بیت همت و صیاد شیرازی درگرفت...!!!
#عملیات_والفجر4_کوهستان_آتش
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#تا_احمد_نباشه_هیچی_درست_نمیشه 😟
☆
♡
🔵 وقتی ما در پادگان مریوان بودیم، بنیصدر سفارش کرده بود که به ما مهمات ندهند! آن زمان فرمانده کل قوا بود و دستور داد که به بچههای پاسدار مهمات ندهند. اصلاً بچههای پاسدار را قبول نداشت. یادم هست یکدفعه به پادگان رفتیم و با سرهنگ نخعی درگیر شدیم. آقای #صیاد_شیرازی سرهنگ جمالی را به مریوان فرستاده بود که بین ارتش و سپاه هماهنگی ایجاد کند. آن موقع صادق نوبخت شهید شده بود و به بچهها گفته بودم کارها را به من بگویید. جمالی که رسید، گفت: «چه شده؟»
گفتم: «ما مهمات میخواهیم. به ما نمیدهد و دریوری هم میگوید.»
گفت: «تو این آکله [یعنی #حاج_احمد ] را ببر، هرچه میخواهید خودم به شما میدهم.»
البته دعوای زرگری بود و یک درگیری جدی نبود. رفتم درِ گوش #حاجاحمد گفتم: «مهمات درست شد.»
گفت: «درست شد؟ پس برویم.»
بعد رو به سرهنگ نخعی گفت: «حواست باشد که دیگر پررو نشوی و از این حرفها نزنی. ما برای حق آمدهایم که بجنگیم.»
ولی کار به جایی رسید که ارتشیها هم فرماندهی احمد را پذیرفتند. صلابت احمد این فرصت را به آنها داد که درکش کرده و او را قبول کنند. بارها اتفاق افتاده بود که جمالی در جلسهای گفت: «احمد را نه میشود دور انداخت و نه میشود تحملش کرد. این آکله اگر نباشد، هیچی درست نیست. وقتی که میآید، زندگی میآید.»
سرهنگ جمالی الآن در آمریکاست. تحصیلکردهی آنجا بود. من با گوشهای خودم این را شنیدم. پشت سرش به او «آکله» میگفت. میخندید و میگفت: «این آکله را از این محل ببر، من هرچه بخواهی به تو میدهم.»
#احمد را دوست داشت. میگفت: «بدون او منطقه روی آرامش نمیبیند. اگر او نباشد، انگار هیچکس نیست.»
☆
♡
- به روایت سردار حاجرضا غزلی؛ از نیروهای اطلاعات-عملیات سپاه مریوان، برگرفته کتاب بسیار جذاب و خواندنی #عروج_از_شاخه_زیتون ، صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴ کتاب.
✔
🌸
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
#تا_احمد_نباشه_هیچی_درست_نمیشه 😟
☆
♡
🔵 وقتی ما در پادگان مریوان بودیم، بنیصدر سفارش کرده بود که به ما مهمات ندهند! آن زمان فرمانده کل قوا بود و دستور داد که به بچههای پاسدار مهمات ندهند. اصلاً بچههای پاسدار را قبول نداشت. یادم هست یکدفعه به پادگان رفتیم و با سرهنگ نخعی درگیر شدیم. آقای #صیاد_شیرازی سرهنگ جمالی را به مریوان فرستاده بود که بین ارتش و سپاه هماهنگی ایجاد کند. آن موقع صادق نوبخت شهید شده بود و به بچهها گفته بودم کارها را به من بگویید. جمالی که رسید، گفت: «چه شده؟»
گفتم: «ما مهمات میخواهیم. به ما نمیدهد و دریوری هم میگوید.»
گفت: «تو این آکله [یعنی #حاج_احمد ] را ببر، هرچه میخواهید خودم به شما میدهم.»
البته دعوای زرگری بود و یک درگیری جدی نبود. رفتم درِ گوش #حاجاحمد گفتم: «مهمات درست شد.»
گفت: «درست شد؟ پس برویم.»
بعد رو به سرهنگ نخعی گفت: «حواست باشد که دیگر پررو نشوی و از این حرفها نزنی. ما برای حق آمدهایم که بجنگیم.»
ولی کار به جایی رسید که ارتشیها هم فرماندهی احمد را پذیرفتند. صلابت احمد این فرصت را به آنها داد که درکش کرده و او را قبول کنند. بارها اتفاق افتاده بود که جمالی در جلسهای گفت: «احمد را نه میشود دور انداخت و نه میشود تحملش کرد. این آکله اگر نباشد، هیچی درست نیست. وقتی که میآید، زندگی میآید.»
سرهنگ جمالی الآن در آمریکاست. تحصیلکردهی آنجا بود. من با گوشهای خودم این را شنیدم. پشت سرش به او «آکله» میگفت. میخندید و میگفت: «این آکله را از این محل ببر، من هرچه بخواهی به تو میدهم.»
#احمد را دوست داشت. میگفت: «بدون او منطقه روی آرامش نمیبیند. اگر او نباشد، انگار هیچکس نیست.»
☆
♡
- به روایت سردار حاجرضا غزلی؛ از نیروهای اطلاعات-عملیات سپاه مریوان، برگرفته کتاب بسیار جذاب و خواندنی #عروج_از_شاخه_زیتون ، صفحات ۱۳۳ و ۱۳۴ کتاب.
✔
🌸
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
#کتاب_خوب
#کتاب_خوب_معرفی_کنیم
#کتاب_خوب_بخوانیم
#باز_نشر
@yousof_e_moghavemat
📷 تصویر سمت چپ👆:
💠 رزمندگان، نماز جماعت را به شهید #صیاد_شیرازی اقتدا کردهاند
🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان
🌼🌸🍀در صف نماز، جاویدالاثر حاج احمد #متوسلیان ، شهید #ناصر_کاظمی و #شهید_همت نیز دیده میشوند
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
💠 خاطرهای از شهید #صیاد_شیرازی
🔸 در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلیکوپتر. ایشان مدام به ساعتشان نگاه میکرد. علت را پرسیدم، گفت: موقع اذان است. به خلبان اشاره کرد و گفت: همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم.
🔹 خلبان پاسخ داد: این منطقه امن نیست و اگر صلاح میدانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم.
🌿 شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز بخوانیم.
🌸🍀 خلبان اطاعت کرد و هلیکوپتر همانجا نشست. از آب قمقمهای که داشت وضو گرفتیم و نماز خواندیم.
(راوی: از همراهان شهید)
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
#سالروز_شهادت
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌓 شامگاه جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱ — جلسه حاج احمد متوسلیان، فرمانده تیپ ۲۷ با گردانهای تحت امر
🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴🌷🌴ا
🔵 اهمیت فوق العاده #خرمشهر
🔴 روزهای حساس عملیات بیت المقدس
✍️ با اتمام سه مرحله از عملیات سنگین بیت المقدس، دیگر نه توانی برای ادامه عملیات باقی ماند و نه نیروی کارآمدی برای بازسازی گردانها وجود داشا، به گونهای که فرماندهان در تصمیمگیری نهایی با مشکل و تردید مواجه شدند.
شهبد همت؛ جانشین تیپ ۲۷ در این خصوص میگوید:👇👇
«… برادران عزیز، بسیجیان با ایمان!
📑 به خدمت شما عرض کنم که در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن همه درگیری، دیگر مغزها خسته شده بود! یعنی برای مرحلهی نهایی عملیات الی بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمیدانستند چه تصمیمی بگیرند. با آن شرایطی که پیش آمده بود، تردید داشتند که آیا داخل خونین شهر بشوند یا نشوند؟ از طرف دیگر؛ چون تلفات داده بودیم، کیفیت نیروهایمان به شدّت افت کرده و همین امر باعث شده بود که همهی ما دودل شویم که آیا به داخل خونین شهر برویم یا نرویم؟ اگر برویم، آیا ضربه نخواهیم خورد دیگر هیچ کس قدرت تصمیمگیری نداشت. تا این که قرار شد برادران عزیزمان محسن رضایی و صیّاد شیرازی به محضر حضرت امام شرفیاب بشوند. این دو برادر خدمت امام رسیدند و به ایشان عرض کردند که ورود به خرّمشهر داری چنین سختیهاست. ما هرچه پیشبینی میکنیم، میبینیم نیروی ما برای اجرای مرحلهی نهایی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوقالعاده زیاد است و ما نمیتوانیم به او حمله کنیم؛ ولی باز در عین حال قادر به تصمیمگیری نهایی هم نیستیم. شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟
🔺تمام این صحبتها را که مطرح کردند، #امام در جواب آنها فرمودند: تا توکّلتان چقدر باشد❗️
💠 در این لحظه برادران ما – #رضایی و #صیاد_شیرازی – دیگر ننشستند و سریع حرکت کردند به سمت جنوب؛ کلّ فرماندهان لشکرها و تیپها را احضار کردند و به آنها گفتند ما مسایل و مشکلاتمان را با امام مطرح کردیم و ایشان در جواب ما فرمودند: تا توکّلتان چقدر باشد!
🍃 این موضوع در روحیهی برادرها خیلی تأثیر گذاشت، طوری که آنجا برادرها همه به گریه افتادند و میگفتند: لابد توکّلمان ضعیف است دیگر، لابد توکّل نداریم که امام چنین صحبتی فرموده! این شد که همه عزمشان را جزم کردند تا با توکّل به خدا، خودشان را برای اجرای مرحلهی پایانی عملیات آماده کنند.»
ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴
📄 بعد از ابلاغ پیام امام، #احمدمتوسلیان نیز با پای گچ گرفته و عصا به دست، وارد منطقه میشود و به کمک #همت و #شهبازی، با سرعت هر چه تمامتر سازمان رزم تیپ ۲۷ را تمام میکنند. او در جلسه توجیهی قبل عملیات، در ۲۴ اردیبهشت اهمیت حیاتی آزادسازی را یادآور شده و دستورات لازم را به معاونین و مسئولین تیپ می دهد.
⚪️ صحبت های حاج احمد متوسلیان در شامگاه جمعه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۶۱، در جلسه فرماندهان گردانهای تیپ ۲۷ 👇👇
🔸… برادرها، باید به خدمت شما عرض کنم که لازم است سریعاً کارها را شروع کنیم؛ و آماده عملیات بشویم؛ عملیات برای آزادسازی #خرمشهر
💢 باید بدانید که عملیات به هیچ وجه لغو شدنی نیست. ولو این که حتّی یک نفر هم زنده نماند، لغو عملیات نخواهیم داشت؛ مرگ با آزادی خرّمشهر.
من دیشب هم خدمت تعدادی از برادرها عرض کردم: #خرمشهر الآن دیگر به عنوان یک نمادِ مطرح شده و ما در حال حاضر به شدّت در یک تنگنای سیاسی هستیم و حیات سیاسی این مملکت بستگی دارد به آزاد شدن خرّمشهر. همینطور، حیات سیاسی رژیم عراق هم بستگی به حفظ خرّمشهر دارد. گردانهایی که من الآن اسامی آن را ذکر میکنم باید بازسازی شوند و نیروهای خودشان را از برادر دستواره – مسؤول پرسنلی تیپ – تحویل بگیرند . . .
🔸پس از خاتمهی جلسه، همه ردههای ستادی و فرماندهی تیپ ۲۷ متفقاً دست به کار شده تا کار آمادهسازی تیپ را انجام دهند.
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
#لشکر_27
@yousof_e_moghavemat
📷 تصویر سمت چپ👆:
🌴 اقامه نماز جماعت به امامت یک ارتشی
🔹️ نماز یک نجوای عاشقانه با محبوب /// #شهید_صیادشیرازی
🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان / تابستان ۱۳۶۰
🌼🌸🍀در صف نماز، جاویدالاثر حاج احمد #متوسلیان ، شهید #ناصر_کاظمی و #شهید_همت نیز دیده میشوند
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
💠 خاطرهای از شهید #صیاد_شیرازی
🔸 در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلیکوپتر. ایشان مدام به ساعتشان نگاه میکرد. علت را پرسیدم، گفت: موقع اذان است. به خلبان اشاره کرد و گفت: همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم.
🔹 خلبان پاسخ داد: این منطقه امن نیست و اگر صلاح میدانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم.
🌿 شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز بخوانیم.
🌸🍀 خلبان اطاعت کرد و هلیکوپتر همانجا نشست. از آب قمقمهای که داشت وضو گرفتیم و نماز خواندیم.
(راوی: از همراهان شهید)
@yousof_e_moghavemat
📷 تصویر سمت چپ👆:
🌴 اقامه نماز جماعت به امامت یک ارتشی
🔹️ نماز یک نجوای عاشقانه با محبوب /// #شهید_صیادشیرازی
🔹 مکان: ارتفاعات مرزی بین منطقه پاوه و مریوان / تابستان ۱۳۶۰
🌼🌸🍀در صف نماز، جاویدالاثر حاج احمد #متوسلیان ، شهید #ناصر_کاظمی و #شهید_همت نیز دیده میشوند
ا🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱
💠 خاطرهای از شهید #صیاد_شیرازی
🔸 در آسمان کردستان بودیم و سوار بر هلیکوپتر. ایشان مدام به ساعتشان نگاه میکرد. علت را پرسیدم، گفت: موقع اذان است. به خلبان اشاره کرد و گفت: همین جا فرود بیا تا نمازمان را اول وقت بخوانیم.
🔹 خلبان پاسخ داد: این منطقه امن نیست و اگر صلاح میدانید تا رسیدن به مقصد صبر کنیم.
🌿 شهید صیاد گفت: اشکالی ندارد، ما باید همین جا نماز بخوانیم.
🌸🍀 خلبان اطاعت کرد و هلیکوپتر همانجا نشست. از آب قمقمهای که داشت وضو گرفتیم و نماز خواندیم.
(راوی: از همراهان شهید)
@yousof_e_moghavemat