eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
326 دنبال‌کننده
332 عکس
76 ویدیو
218 فایل
این کانال به منظور بارگذاری صوت تدریس، و مطالب مهم علم "فقه" و "اصول" است.
مشاهده در ایتا
دانلود
در (ج۴/ص۴۳۰) در مورد و کلام -که در تنبیه اول مطرح می‌کند- می‌نویسد: مشهور در هنگام شکِّ در نجاستِ حیوانی که زنده نیست و حرمتِ اکل لحمِ آن به رجوع کرده‌اند؛ در اعتراض به این مبنای مشهور دو وجه را بیان می‌کنند: 🔶️🔷️🔹️ ۱- وجه اول (): 🔸️ موضوع و در آیات قرآن (مُردار) است؛ یعنی حیوانی که به مرگ طبیعی (موت حَتف اَنف) مُرده است. 🔹️ و موضوعِ و نیز است؛ حیوانی است که ذبح و تذکیه شده است. 🔶️ به دیگر بیان، موضوعِ هر چهار حکم، امر وجودی است؛ هم (مرگ طبیعی) یک امر وجودی است و باید در خارج اتفاق بیفتد و اثبات شود، و هم این گونه است. 🔷️ اما نکته این است که -که در حقیقت است- نمی‌تواند (مرگ طبیعی) را اثبات کند، زیرا اصل عملی است و نمی‌تواند مُثبَتات و لوازم عادی و عقلیِ مستصحب را اثبات کند؛ از این رو، نفیِ هر کدام از یا به واسطه‌ی نمی‌تواند تحقّقِ دیگری را اثبات کند، زیرا حجّت نیست. 🔸️ در این حال، که از سویی داریم و از سویی دیگر داریم هر دوی این دو استصحاب، تعارض و در نتیجه تساقط می‌کنند و بعد از ساقط‌شدنِ هر دو باید به و رجوع کرد. ادامه دارد... ✴️@fegh_osoul_rafiee
دوستان عزیز دانشگاه رضوی! ❌❌⛔⛔ همه‌ی دوستانی که -بنا بر قوانین دانشگاه رضوی- غیبت‌هایشان در آخر ترم بیش از حدّ مجاز باشد بدون مجامله و تعارف برگه‌ی امتحانشان تصحیح نخواهد شد. ⚠️⚠️ مراقب تعداد غیبت‌ها باشید! یاعلی
در (ج۴/ص۴۳۰) در مورد و کلام -که در تنبیه اول مطرح می‌کند- می‌نویسد: 🔶️🔷️🔹️ ۲- وجه دوم (): 🔸️اگر -بر خلاف وجه اول- موضوعِ و را نه (مُردار؛ که امر وجودی است)، بلکه خودِ (امر عَدَمی) بدانیم نیز تذکیه‌نبودنِ در حالِ خروج روح، مُراد است، نه تذکیه‌نبودنِ در حال حیات. 🔹️ ایشان در ادامه می‌فرماید: در حال حیاتِ حیوان موضوعِ و نیست، بلکه مُتیقَّنی است که با مشکوک (تذکیه‌نبودنِ در حال خروج روح) هیچ نسبتی ندارد؛ اولی مربوط به حال حیات حیوان، و دومی مربوط به حال مرده‌بودن حیوان است. 🔸️🔹️ به بیان دیگر، اعمّ از تذکیه‌نبودنِ حال حیات، و تذکیه‌نبودنِ حال خروج روح است؛ این، مانند آن است که بخواهیم به واسطه‌ی استصحابِ کلّیِ ضاحک () که در ضمن زید (عدم تذکیه‌ی در حال حیات) در خانه متحقّق بوده، و الان یقین داریم زید خانه را ترک کرده است (تذکیه‌نبودنِ در حال حیات، با مُردنِ حیوان از بین رفته است)، بخواهیم به واسطه‌ی چنین استصحابی وجودِ عمرو (تذکیه‌‌نبودنِ در حال خروج روح) در خانه را اثبات کنیم؛ پس بی‌شکّ چنین عدمِ تذکیه‌ای که مخصوص حال حیات بوده است مرتفع شده است و جایی برای این استصحاب وجود ندارد. 📌 بر اساس این دو وجه به فتوای مشهور اعتراض می‌کند که چنین استصحابی صحیح نیست. ادامه دارد... ✴️@fegh_osoul_rafiee
حضرت استاد بزرگوار و محقِّق، آیت الله شیخ جواد مروی (دام ظلّه) در درس خارج اصول می‌فرمودند: "یک وقتی در دیدار با [یوسف] قرضاوی که کتاب الاجتهاد و التجدید [را در علم اصول] نوشته بود، آن [کتاب] را نقد کردم؛ در جلسه‌ی دوم [بنده را] برای افطار دعوت کرد [به] منزلش؛ آنجا برخی ابداعاتِ مانند و را مطرح کردم؛ دو دلیل مطرح کردم گفتم: رابطه‌‌ی بین این دو چیست؟ گفت: است. گفتم: نه. گفت: است؟! گفتم: نخیر. بسیار تعجّب کرد. در سفرهای بعدی برخی کتب اصولی و برخی کتب را برایش بردم." ✴️@fegh_osoul_rafiee
✅ این که سائر علوم اسلامی -غیر از - مانند و نیز باید اصولِ خودشان را داشته باشند فی الجمله واقعیّتِ قابلِ انکاری نیست، اما علاجش به کنارگذاشتنِ اصول موجود -که اصولِ فقه است- نیست... ⚠️⚠️ برای رسیدن به اصولِ و اصولِ راهی جز اصولِ نیست.
مُخّ و مغزِ سوادِ حوزوی است... ❌❌ بی‌سواد در یعنی اصول‌نخوانده.
در (ج۴/ص۴۳۱) در ردِّ وجهِ اول که در کلامِ بیان شد می‌آورد: 🔶️🔷️🔹️ ۱- ردّ وجه اول: موضوعِ و 🔶️ موضوعِ و نیست، بلکه از مصادیقِ موضوع آن دو است، زیرا آن چه در آیات و روایات موضوعِ حرمت و نجاست قرار داده شده است (مُردار) است، که یکی از مصادیقش است. 🔹️ نشانه‌ی این سخن نیز آن است که اگر شرایطِ ذبحِ اسلامی رعایت نشود حیوان، و مُردار محسوب می‌شود، اگر چه که روحش به حَتفِ انف از بدنش خارج نشده است؛ بنا بر این، (مُردار) به معنای نیست، بلکه به معنای است. 🔸️ از این رو، موضوعِ حرمت و نجاستِ جلدِ مطروح را اثبات می‌کند، و چنین استصحابِ عدمی‌، مُعارضی هم ندارد، زیرا آن چه از آیات و روایات فهمیده می‌شود مجرَّدِ است. ادامه دارد... ✴️@fegh_osoul_rafiee
در (ج۴/ص۴۳۲) در ردِّ وجهِ اول که در کلامِ بیان شد می‌آورد: 🔶️🔷️🔹️ ۲- ردّ وجه دوم: استصحابِ 🔶️ اصلِ این سخن که بین در حال حیات و در حالِ خروجِ روح فرق می‌گذارد سخنِ نادرستی است، زیرا هیچ کدام قیدِ عدم نیستند. 🔹️ توضیح این است که از اموری است که مسبوق به است؛ یعنی عدمی که از اَزَل آغاز شده است و تا زمانِ تذکیه، عدم است و خواهد بود. 🔸️ قبل از به‌وجودآمدنِ حیوان، مفاد است و بعد از آن، مفاد است. 🔹️ البته آن چه می‌تواند موضوعِ حکم باشد مفاد است، زیرا حکم شرعی قبل از به‌وجودآمدنِ حیوان معنا ندارد؛ از این رو، باید گفت قبل از به‌وجود‌آمدنِ حیوان، موضوعِ حکم نیست و استصحابِ آن، اثری ندارد؛ تنها اثرِ استصحابِ از اَزَل تا وجودِ حیوان این است که عدمی که محمولِ حیوان و مفادِ بود تبدیل به نعتِ حیوان و مفادِ می‌شود. 📌 این سخن پایانیِ به این معناست که عدم است، و در هیچ حالی عدم تفاوتی نمی‌کند، اما موضوعِ عدم، گاه عدمِ وجودِ حیوان است و گاه حیوانِ موجود است. ✴️@fegh_osoul_rafiee
مرحوم آیت الله کوچه‌باغی تبریزی در مورد درس و بحث استادش مُحشّی بزرگ ، مرحوم میرزا فتّاح شهیدی تبریزی (رضوان الله علیه) -صاحب حاشیه‌ی معروف - می‌گفتند: "شیوه‌ی وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود؛ درس او عمیق و فشرده بود، و نکات مهمّ را توضیح می‌داد. ... به طلبه‌هایی که درس‌خوان نبودند و به تحقیق و تفکّر اهمیّت نمی‌دادند توجّه نمی‌کرد." ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 ما استدلّ به علی بطلان بیع_المُکرَه (ادله‌ی بطلانِ ) در (ج۲/ص۵۴۲) را به عنوان یکی از ادله‌ی بیان می‌فرماید؛ "لَا تَأكُلُوا أمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إلَّا أنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ" ایشان در توضیح می‌آورد: -با نگاه به در آیه و دلالت باء سببيّت- به روشنی دلالت بر این دارد که خداوند سبحان در این آیه در مقامِ بیانِ اسبابِ صحیح و اسبابِ فاسدِ نقل و انتقالِ ملکیّت است؛ دلالت می‌کند تنها سببِ صحیحِ نقل و انتقال، است. 🔶️ از این رو، اگر چه از مصادیق محسوب می‌شود، اما نیست، پس باطل و فاسد است. 🔷️ تراضی و رضایت در آیه به معنای است. مقصود از ، -که در مساله‌ی قبل در (ج۳/ص۲۹۵) مطرح شد- نیست؛ زیرا -همان طور که فرموده است- نه این که شرط صحّت عقد است، بلکه شرطِ تحقّقِ عقد در عالَم اعتبار است؛ از این رو، اگر مراد از و رضایت در ، همان می‌بود دلیل نداشت که خداوند حکیم در ، را قبل از ذکر کند؛ زیرا بنا بر این فرض، لفظ بر (به معنای ) دلالت می‌کرد و ذکرِ لفظِ لغو و بیهوده محسوب می‌شد که از کلام خداوند حکیم به دور است. 🔸️ بنا بر این، در یعنی . ✴️@fegh_osoul_rafiee