eitaa logo
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
326 دنبال‌کننده
332 عکس
76 ویدیو
218 فایل
این کانال به منظور بارگذاری صوت تدریس، و مطالب مهم علم "فقه" و "اصول" است.
مشاهده در ایتا
دانلود
درس شیخ انصاری 🔸️ شرح و تبیین و تصحیح آخوند خراسانى 🔸️ جمع‌بندی، شرح و تبیین محقق خویی
📖 ١- بحثٌ في تصرّفات الصبي مستقلّاً: ✅ در (ج٢/ص۵۰۵) -در مورد اولین اشکالِ در کتاب (ج۳/ص۲۷۸) بر دلالت حدیث ، که رفع قلم را به معنای رفع مواخذه و عقاب برداشت می‌کند- می‌فرماید: 🔸️ استحقاق عقاب یا استحقاق ثواب از امور تشریعی و جعلی نیست که شارع بتواند با اراده‌ی تشریعیِ خود آن را برای مکلفی جعل و تشریع یا از او رفع کند، بلکه استحقاق ثواب و عقاب، اثر و نتیجه‌ی واقعی و قهریِ اطاعت یا عصیانِ حکم شرعی است؛ از این رو، خودِ حکم اگر چه تشریع یا عدم تشریعش تماماً به اراده‌ی شارع است، اما اطاعت یا عصیان و همچنین استحقاق عقاب یا ثوابِ مترتّبِ بر آن به هیچ عنوان منوط به اراده و اعتبار‌ شارع نیست. 🔷️🔸️ ایشان در ادامه در توضیح برداشت خودشان از حدیث می‌آورد: 🔸️ مهم‌ترین نکته آن است که حدیث -در حقیقت- امتنان و تخفیفی برای صِبیان (غیر بالغان) است؛ مفاد این حدیث برداشته‌شدنِ احکام الزامی از دوش صِبیان است. 🔹️ از این رو، هر آن حکم یا اثری که از احکام الزامی محسوب نشود با این حدیث رفع نمی‌شود، مانند اجرای صیغه‌ی عقود و ایقاعات. 🔷️🔸️ ایشان در ادامه مطلبِ -که در اشکالِ سوم خود در ص۲۷۸ تبیین کرده است- را پذیرفته و می‌نویسد: مانعی ندارد بر اساسِ فعلِ صبیّ در دوران صباوتش برای دیگران (بالغان) یا خودِ او حکمی تشریع و جعل شود؛ یعنی مثلاً عقدِ صبیّ، موضوع برای "وجوب وفای به عقد" قرار بگیرد نسبت به شخص بالغی که طرف دیگر عقد با صبیّ است و همچنین موضوع آن حکم باشد برای زمانی که همان صبیّ به بلوغ برسد. ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 ١- بحثٌ في تصرّفات الصبي مستقلّاً: ✅ در کتاب (ج۳/ص۲۷۸) در دوّمین اشکال خود بر استدلال به حدیث برای اثبات نظریه‌ی مشهور نکته‌ای دارد که حصیله‌اش این است که صبیّ در حالی که هیچ حکم تکلیفی‌ای ندارد، اما عقدش دارای حکم وضعی است؛ عقدش سبب وجوب وفای او (بعد بلوغش) یا ولیّش به عقد می‌شود. در (ج٢/ص۵۰۶) -بر اساس مبانی اصولی خودِ - نقد بسیار دقیقی به ایشان مطرح کرده، می‌فرماید: 🔸️ این سخن شیخ انصاری با مبنای اصولی ایشان در مورد احکام وضعی تطابق ندارد؛ مرحوم در اصول معتقد است همه‌ی احکام وضعی منتزع از احکام‌تکلیفی‌اند، به این معنا که در هر موردی که حکم وضعی‌ای وجود داشته باشد حتماً و بدون شبهه قبل از آن لزوماً حکم تکلیفی‌ای ثابت است که آن حکم وضعی از آن حکم‌ تکلیفی انتزاع شده است. به دیگر بیان، احکام وضعی هیچ کدام دارای جعل و تشریع استقلالی از ناحیه‌ی شارع نیستند؛ حال چگونه ایشان معتقد می‌شود صبیّ هیچ حکم تکلیفی‌ای ندارد، اما عقدش دارد، در حالی که حکم وضعی است؟! ✴️@fegh_osoul_rafiee
محمد علی رفیعی | فقه و اصول
#محقق_خویی #مصباح_الفقاهة #كتاب_البيع #چکیده‌ی_مباحث #اشتراط_بلوغ 📖 ١- بحثٌ في تصرّفات الصبي مستقل
انصافاً این اِشکال اشکال دقیقی است، و ظاهر کلام نیز این است که ایشان از جانبِ خود -و نه بر اساسِ مبانیِ دیگران- این نقد را مطرح می‌کند، و اگر نه، ایشان دأبشان بر این است که اگر مطلب ضعفی داشته باشد -که در این جا ضعف این کلام بر اساس مبنای اصولی‌ِ ایشان روشن است- دستِ کم با "فافهم!" یا "فتأمّل!" اشاره به ضعف مطلب می‌کنند که در این جا چنین چیزی در هیچ نسخه‌ای از کتاب وجود ندارد؛ در هر حال، الله العالم! ✴️@fegh_osoul_rafiee
✅ مرحوم در بحث (ج۳/ص۲۸۸) در ردّ نظریه‌ی -که به استدلال می‌کند- مانند همیشه را بر نتابیده و آن را به شدّت ردّ می‌کند. 🔷️🔶️🔸️ نکته‌ی بسیار اساسی -که باید به دقّت واکاوی و تحلیل شود- نوع رفتار فقهیِ با است، مخصوصاً در که جایگاه و موقف شارع در آن، جایگاه امضاء و نظارت است، نه تاسیس و اختراع. 🔸️ ایشان در همین بحث (ج۳/ص۲۸۸) می‌فرماید: "... و فیه إشكالٌ من جهة قوّة احتمال كون السيرة ناشئة من عدم المُبالاة في الدّين، كما في كثيرٍ من سِيَرهم الفاسدة". 🔸️ پیش از آن نیز در بحث (ج۳/ص۴۲) می‌نویسد: "و أما ثبوت السيرة و استمرارها على التوريث فهي كسائر سيراتهم الناشئة عن المسامحة و قلّة المُبالاة في الدّين ممّا لا يُحصى في عباداتهم و معاملاتهم و سياساتهم، كما لا يخفى". 🔸️ همچنین در ردّ کلام در بحث دَیْن‌بودنِ مالی که از ظَلَمه اخذ شده است (ج۲/ص۹۹) می‌آورد: "و ما ادَّعاه من السیرة، فهو ناشٍ من قلّة مُبالاة الناس، كما هو دَيْدَنهم في أكثر السِّيَر التي استمرّوا عليها... " 🔹️ اگر چه در مقابل نیز در برخی موارد در کتاب ، را مُویِّد نظریه‌ی خود دانسته، و از آن به بدی یاد نمی‌کند؛ ایشان در بحث اعتبار (ج۴/ص۲۱۶) می‌فرماید: "... و یؤيِّد ذلك جريان سيرة الناس على المعاملة بها من دون معرفة الأغلب بوزنها". 🔶️🔷️🔹️ از عبارات گوناگون ایشان در کتاب به نظر می‌رسد حتی در اعتبار چَندانی برای و بنائاتِ عقلاییِ حاکم بر نظامِ بازار و تجارت معتقد نبوده، و در جایی نیز اگر سخن از می‌آورد برای تایید و تقویت نظریه‌ای است که پیش از آن با خصوص ادلّه‌‌ای چون روایات، اجماع و شهرت اثبات شده باشد. 🔹️ این بدبینی و بی‌اعتناییِ بسیارِ ایشان به یکی از نشانه‌های روشنِ نگاهِ تعبّدگرایانه‌ی در است؛ . ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 هل یُعتبر تعیینُ المالک في صحّة البيع؟ در (ج۲/ص۵٣١) در مورد لزوم یا عدم لزوم معیَّن‌بودنِ ثبوتیِ مالک در بیع -که در (ج۳/ص۲۹۶) بر اساس کلام بیان می‌کند- در دو جهت مطرح می‌کند: 🔵🔷️🔸️ ۱- جهت اول: معامله بر (مانند یک خانه یا ماشین مشخّص که در خارج وجود دارد) 🔸️ بی‌شکّ در این صورت -چون هر دو عوض، شخصی و جزئی‌اند- تعیین مالک در متن عقد از مُقوِّمات بیع یا از شرایط آن نیست، زیرا حقیقتِ منوط به تعیینِ مالکِ مبیع و ثمن نیست. همچنین دلیل تعبّدی از جانبِ شارع برای آن وجود ندارد. 📌 در این جا تفاوتی ندارد که عقد مذکور مباشرتاً از جانبِ خودِ مالک صادر شود، یا از جانبِ وکیل یا ولیّ یا فضولیّ. 🔹️ در ادامه نکته‌ی بسیار مهمّی را در باب توضیح می‌دهد که نیز بارها (مانند ج۳/ص۸۷ و ص۲۹۹) بیان می‌فرماید. ایشان می‌آورد: مفهوم و حقیقت بیع -و به طور کلی هر حقیقتِ هر معاوضه‌ای- تنها زمانی تحقّق پیدا می‌کند که قصدِ بایع از معاوضه، داخل‌شدنِ مبیع در ملْکِ همان کسی باشد که ثمن از ملْکِ او خارج می‌شود؛ این یعنی براساسِ مبیع و ثمن لزوماً باید جای هم بنشینند تا مفهومِ تعویض در عوض و معوَّض معنا پیدا کند. 🔸️ از این رو، اگر مثلاً بایع مبیع را بفروشد به قصدِ آن که ثمن مستقیماً به ملْکِ شخص دیگری غیر از خودش برود این معامله قطعاً باطل است، زیرا ابداً تحقّق پیدا نکرده است. 📌 البته در مواردی که مثلاً شخصی به نانوا پول می‌دهد تا نانوا نان‌ها را به فقیر بدهد اینجا نان‌ها -در هر حال- ابتدا داخل در ملْکِ همان شخص شده، سپس به سبب چیزی مانند به ملْکِ آن فقیر در می‌آید. ادامه دارد... ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 هل یُعتبر تعیینُ المالک في صحّة البيع؟ در (ج۲/ص۵٣۲) در مورد لزوم یا عدم لزوم معیَّن‌بودنِ ثبوتیِ مالک در بیع -که در (ج۳/ص۲۹۶) بر اساس کلام بیان می‌کند- در دو جهت مطرح می‌کند: 🔵🔷️🔸️ ۲- جهت دوم: معامله بر اگر مبیع یا ثمن، باشد باید در دو مقام بحث کرد: 🔷️ در مقام ثبوت: حتماً باید مالکِ آن ثبوتاً معیَّن و مشخَّص باشد، یعنی صاحبِ آن ذمّه باید معیَّن باشد، زیرا بیع -همان طوری که تعریف کردیم- یعنی: "تبدیل شيء بشيء في جهة الإضافة"، در حالی که اگر کلّی -با وصفِ کلّیتش و بدون آن که اضافه‌ی به ذمّه‌ی شخصِ معیَّنی شود- هیچ جهت اضافه و اعتباری‌ ندارد که در قالبِ بیع تبدیل شود. همچنین کلّی اگر اضافه‌ به شخصی نشود و بی‌صاحب بماند روشن است که در ساحتِ اعتباراتِ عُقلایی ابداً ندارد و به سببِ بیع، قابلِ تملّک نیست، زیرا در این فرض، کلّی -در عالَم اعتبارات- چیزی نیست تا در معامله ردّ و بدل شود. 🔷️ در مقام اثبات: در مقام اثبات -و با توجّه به ساحت عقد و صیغه‌ای که توسّط عاقد جاری شده است و همچنین با نگاه به قرائن و شواهدِ ظاهری- بی‌شکّ کلّی به خودِ عاقد اضافه و نسبت داده می‌شود و بیع برای همو منعقد می‌شود، زیرا همین که عاقد می‌گوید: "بِعْتُ" انصراف به خودِ مجری عقد (عاقد) دارد، مگر آن که قرینه‌ای بر خلافِ آن باشد. ✴️@fegh_osoul_rafiee
مرحوم آیت الله کوچه‌باغی تبریزی در مورد درس و بحث استادش مُحشّی بزرگ ، مرحوم میرزا فتّاح شهیدی تبریزی (رضوان الله علیه) -صاحب حاشیه‌ی معروف - می‌گفتند: "شیوه‌ی وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود؛ درس او عمیق و فشرده بود، و نکات مهمّ را توضیح می‌داد. ... به طلبه‌هایی که درس‌خوان نبودند و به تحقیق و تفکّر اهمیّت نمی‌دادند توجّه نمی‌کرد." ✴️@fegh_osoul_rafiee
📖 ما استدلّ به علی بطلان بیع_المُکرَه (ادله‌ی بطلانِ ) در (ج۲/ص۵۴۲) را به عنوان یکی از ادله‌ی بیان می‌فرماید؛ "لَا تَأكُلُوا أمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إلَّا أنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ" ایشان در توضیح می‌آورد: -با نگاه به در آیه و دلالت باء سببيّت- به روشنی دلالت بر این دارد که خداوند سبحان در این آیه در مقامِ بیانِ اسبابِ صحیح و اسبابِ فاسدِ نقل و انتقالِ ملکیّت است؛ دلالت می‌کند تنها سببِ صحیحِ نقل و انتقال، است. 🔶️ از این رو، اگر چه از مصادیق محسوب می‌شود، اما نیست، پس باطل و فاسد است. 🔷️ تراضی و رضایت در آیه به معنای است. مقصود از ، -که در مساله‌ی قبل در (ج۳/ص۲۹۵) مطرح شد- نیست؛ زیرا -همان طور که فرموده است- نه این که شرط صحّت عقد است، بلکه شرطِ تحقّقِ عقد در عالَم اعتبار است؛ از این رو، اگر مراد از و رضایت در ، همان می‌بود دلیل نداشت که خداوند حکیم در ، را قبل از ذکر کند؛ زیرا بنا بر این فرض، لفظ بر (به معنای ) دلالت می‌کرد و ذکرِ لفظِ لغو و بیهوده محسوب می‌شد که از کلام خداوند حکیم به دور است. 🔸️ بنا بر این، در یعنی . ✴️@fegh_osoul_rafiee
✅✅✅ راه‌کارهای کاربردی برای کسبِ مهارتِ و : 🔴 کلمات را ابداً اِعراب‌گذاری نکنید. 🔵 ترجمه‌ها و شروح فارسی را سه‌طلاقه کنید؛ بدترین گزینه برای مطالعه، این نوع کتاب‌ها هستند. 📌 اگر مطلبی را نفهمید و ندانید بهتر از آن است که با شرح فارسی بفهمید. 🔴 برای فهم‌ِ معانیِ لغاتِ عربی و شناختِ اوزانِ اسماء و افعال به کتاب (عربی به عربی) مراجعه‌ کنید. 🔵 با متنِ کتاب‌ها کَلَنْجَار بروید تا خود بدانید و بفهمید؛ بايد به برسید. 🔴 در کنار کتابی که آن را درس می‌گیرید کتابِ دیگری را انتخاب کرده، خود مطالعه کنید و سعی کنید خود بفهمید؛ را تمرین کنید. مانند آیت الله سبحانی در کنارِ مرحوم مظفّر، و امام‌خمینی در کنارِ ، و یا برخی حواشیِ و . 🔵 مباحثه‌ی ترکیب و تجزیه‌ی قرآن کریم؛ بر محور یک تفسیر یک جلدیِ عربی مباحثه‌ای داشته باشید با مراجعه‌ی مُستمرّ و مُکرَّر به یک کتاب در و یک کتاب در . 📌 بهتر است کتابِ مُنتخَبتان کتابی باشد که قبلاً درس گرفته باشید تا مراجعه‌ آسان و سریع‌ انجام شود. 🔴 در مباحثه‌ی و یا حتی نیز تا می‌توانید بر سرِ خواندنِ متن و تطبیقِ دقیقِ مطلب بر متن دقّت کنید، و عَرقِ رفیقِ هم‌بحث را در بیاورید. 🔵 سعی کنید حدّاقلّ دو ترم کلاس شرکت کنید. 🔴 بر نفهمیدنِ متون داشته باشید؛ اگر امروز نفهمیدید فردا خواهید فهمید، اگر فردا نفهمید هفته‌ی دیگر خواهید فهمید... ؛ پس، کنید. 🔵 سعی کنید آهنگ و آکسانِ جملاتِ اسمی، فعلی، خبری، استفهامی، تعجّبی و... را در خواندن و تطبیقِ متون رعایت کنید. ⚠️⚠️ مهارت و مانند هر مهارتی -نه یک‌باره- بلکه با مُمارست و اِستمرار پدید می‌آید؛ دلسرد نشوید... . ✴️@fegh_osoul_rafiee
حضرت استاد آیت الله العظمى سبحانی (دام ظله) در درس خارج اصولشان نظر فقهیِ خود در مورد ضرورتِ تحصیل را این گونه بیان می‌کنند: "آقایانی که در حدّ و و یا کمی بالاتر رسیده‌اند علی الظاهر برای آنان واجب عینی است، نه واجب کفایی؛ مقام [و] موقعیتِ شیعه با بوده و نیازمند به است... . آقایانی که در این حدّ آمده‌اید! کوشش کنید که را به دست بیاورید. بنابراین تکلیفِ شما مشکل است." ✴️@fegh_osoul_rafiee