eitaa logo
سیدالعلماء
1.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
689 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی ایشان شاگرد بزرگانی مثل حضرات آیات شیخ عباس تهرانی، امام خمینی، علامه طباطبایی، بروجردی و... بودند. مرحوم امام در نامه‌های خود، از ایشان با عبارت "سیدالعلماء" یاد می‌کردند. ارتباط با ادمین @seydololama_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ ( ۵ اسفند) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوسی رحمه‌الله 🔹 درباره‌ی اگر در ببینید، در ذیل ماده‌ی "عَرَف" - که و معرفت باشد- درباره‌ی معرفت خدا از (رحمه‌الله) که شخص بسیار کم‌یابی در هست، مطلبی درباره‌ی نقل کرده: «قال سلطان المحققین»؛ خیلی حرف است این عنوانِ که برای مرحوم خواجه‌ی طوسی است. «قال سلطان المحققين: إن مراتب المعرفة مثل مراتب النار مثلاً»؛ چون برای غیر اگر بخواهند معرفت را بیان کنند، مثل این است که برای بخواهند مسائل بین مرد و زن و این چیزها را بیان کنند؛ فلذا نمی‌شود. باید طوری با مثال برایش حرف بزنند. برای ماها اگر بخواهند مراتب معرفة‌اللهی را بیان کنند، با مثالی مثل آتش می‌توانند بیان کنند. آتش دانستن به چند صورت است: «و إنَّ أدناها مَن سَمِعَ أنَّ فی الوجود شيئاً يَعدِمُ كُلَّ شیءٍ يُلاقِيهِ و يَظهَرُ أثَرَه فی كُلِّ شیءٍ يُحاذيهِ و يُسَمّى ذلك الموجودَ ناراً»؛ وقتی می‌خواهند به بچه نشان بدهند و بفهمانند که ما چیزی به نام آتش داریم، می‌گویند: اگر دیدی دست به آن نزن، چون هر چیزی را که با آن تماس پیدا کند از بین می‌برد و در برابر هر چیزی قرار بگیرد، ظاهرش می‌کند، پیدایش می‌کند، تاریکی باشد، نشانش می‌دهد. اسمش نار و آتش است. 🔺 مرتبه‌ی معرفت مقلدین 🔹 «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله تعالى مَعْرِفَةُ المقلّدين الّذين صدّقوا بالدين من غير وقوف على الحجة»؛ خیلی‌ها هستند در های مسلمین یا یا ، به دنیا که آمدند همین‌طور کم‌کم که بزرگ شدند، آداب و رسومِ و را که نگاه کردند، پیرو آن‌ها شدند و اگر از آن‌ها بپرسی چرا این‌طور می‌کنی و معنای این و کارهایت چیست؟، می‌گوید: من نمی‌دانم! این دینش مسیحیت است، من هم هستم!. آن دیگری می‌گوید: من هستم. هم می‌خوانم. هم می‌گیرم. امّا چرا و به چه علت و به چه معنا؟ این‌ها را دیگر نمی‌دانم! این درجه‌ی اولِ نشان دادن آتش به کسی که ندانسته و نمی‌داند به این‌که چیزی داریم که وقتی هر چه بیندازی در آن می‌سوزاند و از بین می‌برد و هر جا باشد روشنی می‌دهد. او هم آتش را ندیده ولی می‌شناسد و اگر به او بگویند: آتش را معنا کن، می‌گوید. مثل این‌که مسلمان شنیده که این خدا دارد، دارد و او هم این‌ها را قبول کرده. 🔹 مرتبه‌ی معرفت اهل «و أعلى منها: مرتبةُ مَن وَصلَ إليه دخانُ النّار و عَلِمَ أَنّهُ لابُدَّ له مِن مُؤثّرٍ فحَكمَ بذاتٍ لها أثرٌ هو الدّخانُ»؛ از این درجه‌ی یک درجه بالاتر این است که هر جا این سیاهی‌هایی که رو به آسمان می‌رود، پیدا شد، این‌ها اثر یک چیزی است که اسمش آتش است. او هم هر وقت دید که مثلاً صدای سوت قطار شنید و دید که در آسمان دودی دارد حرکت می‌کند، می‌گوید: آهان! آن‌جا ظرفی همراه این دستگاه قرار داده‌اند و درونش آتش روشن کرده‌اند. چون به من گفته‌اند: هر جا این دود پیدا شد، آتش هم آن‌جا هست. از می‌فهمد، اما خود آن را ندیده. از علامت آن را می‌شناسد. «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله مَعْرِفَةُ أهل النظر و الاستدلال الذين حكموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع»؛ آن‌قدر حالی‌اش شده که این جهانی که خودش هم یکی از آن است و پدر و مادر و زمین و آسمان و آتش و آب و کره‌ی زمین و کره‌ی ماه، این‌ها مثل دود می‌ماند. یک چیزی این‌ها را و درست می‌کند. اما آن چیز چیست، نمی‌داند. این‌جا از روی آمده و شده. مثل ماها که می‌گوییم: خوب چون من هستم؛ پس من را کسی درست کرده. پدر و مادر هم کاره‌ای نیستند. پدر و مادر هم خودشان مثل منند. پس این زمینی هم که زیر پای ماست و می‌چرخد و ماه و خورشیدی هم که به ما نور و حرارت می‌دهند، جاذبه به ما می‌دهند، زمین ما را می‌چرخاند، ماه ما را می‌چرخانند، این‌ها همه دست‌آورد قدرتی است. آن خداست. «حكَموا بالبراهين القاطعة على وجود الصانع.» @seyedololama ⬇️
🔺سالروز هلاکت معاویه؛ (۱۲ رجب المرجب ۶۰ ه ق) 🔹 آن کسانی‌که طعم معنویتِ در روح و قلب‌شان درک می‌شود، یاد از و مصائب اهل‌بیت (علیهم‌السلام) خوراکشان می‌شود و خودشان را از راه گریستن و شکسته شدن خاطر و ، به کشتی نجات متصل می‌کنند. در کمتر از صد سال پیش رسم بود که در شب زفاف زوجین یک نفر را دعوت می‌کردند که روضه‌ای بخواند تا بنای زندگی‌شان را بر اساس و بگذارند. (لعنه الله) از کودکی اطفال را با بغض خاندان رسالت بار می‌آورد به طوری‌که لشکر شام با نیروی بغض به خاندان رسالت شمشیر می‌زدنند. حالا ما هم براى برنامه‌ریزی در امور باید از آن ملعون یاد بگیریم. مرحوم سیّد شرف‌الدین (رضوان الله علیه) صاحب المراجعات، مدرسه‌ای در جنوب لبنان تأسیس کرده بود که گویا آن مدرسه بر این اساس بود که: «لا ینتشر الهدی إلّا من حیث انتشر الضلال»؛ ما درس را باید از درس دشمنان دین یاد بگیریم. از همان راهی‌که آن‌ها تخم ضلالت می‌کارند، ما باید یاد بگیریم که چگونه تخم هدایت در نفوس بكاريم. باید از کودکی در خانواده‌ها، این مسائل را شروع کرد. و باید در جلسه‌ای که به این برنامه‌های انسانیتی مساعدت نمی‌شود، شرکت نکند و عذرخواهی کند... @seyedololama 🔺... زمانی‌که دوران ضعفِ پس از اسلام به وسیله‌ی دولت بنی امیه پیدا شد؛ امر به منکر و نهی از معروف رواج گرفت!. و به خاطر جنگی که بین و علیه‌السلام رخ داد و خون‌های بسیاری که ریخته شد؛ یک کینه و یک دشمنی پایان‌ناپذیر در اسلام رخ داد و نهال آن به دست خبیث این نشانده شد و هنوز هم باقی است. همه‌ی این آثار شوم این طایفه‌ی ها و آن گروه ها و این آدم‌کشی‌ها که کار هم نیست و هنوز هم باقی است؛ بانی آن معاویه می‌باشد. ۹۴.۷.۱۶ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
💐 میلاد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، امام المتقین، یعسوب الدین بر همگان فرخنده و مبارک باد🌸 🌼 @seyedololama
سیدالعلماء
💐 میلاد امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب، امام المتقین، یعسوب الدین بر همگان فرخنده و مبارک باد🌸 🌼 @seye
🔺 محبت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سرمایه‌ی نجات 🔹 ... [در دم مرگ] آن چیزی که در دست آدم است مولا علی و آل اوست، که اقلاً با این ردّ شده باشد. و تهیه‌ی این هم و کوشش و این مسائل را دارد و می‌خواهد. آدم بخواهد حضرت (علیه‌السلام) را بشناسد و دوست داشته باشد؛ باید از شروع کند. چرا؟ برای این‌که تا خدا را نشناسد؛ علی شناخته نمی‌شود. علی بنده‌ی خداست. خدا آن قدر خداست که علی بنده اوست!. و علی واسطه‌ی بخشش اوست و می‌توان در خدمت او عمری را گذراند. در خدمت فرزند او خدمتی کرد و به جایی رسید. ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 به مناسبت بزرگداشت مرحوم ملا هادی سبزواری؛ 🔺داستانی عجیب از مبارزه با نفسِ حکیم الهی و عالم ربانی مرحوم ملا هادی سبزواری 🔹 بنده به خاطر دارم كه در مدرسه مَدرسی بود كه زيلو و حصير داشت و ايشان [ ] عصرهای جلسه‌ای داشتند كه ده، بيست نفر و چند ، مِن‌جمله شهيد و افرادی از اين قبيل می‌آمدند و ايشان بسيار مؤثری می‌فرمودند؛ مواعظ‌شان خيلی مؤثر بود، به‌طوری‌که در ما كه آن موقع بوديم خیلی اثر می‌گذاشت. مرحوم شهيد مطهری هم در آن هنگام يك جوانی با سن و سال ما بود که ايشان هم می‌آمدند و مجموعاً شايد سی نفر هم نمی‌شدند، ولی ايشان مطالب بسيار خوبی ذكر می‌فرمودند. مثلاً يكی از مسائلی كه می‌فرمودند اين بود: وقتی وارد در دينی می‌شود از خواست‌های او اين است كه: خب، حالا ديگر ما يک يا يك بنويسيم يا يک پخش كنيم يا از اين قبيل، در صورتی‌كه اگر خوب كند خواهد ديد كه اين خواست، خواستی نفسانی است، و می‌خواهد به اين وسيله خودش را مطرح کند!. اين حرف‌ها برای ما خيلی عميق بود و آن زمان مان خوب نمی‌رسید كه چگونه می‌شود انسان وارد يا طلبگی بشود يا مثل شما وارد و ها و از اين قبيل مراکز بشود و وقتی هوسش گرفت که چيزی بنويسيم و پخش کنيم؛ خواست نفسانی باشد!، دقت زيادی لازم دارد تا متوجه شويم که آيا اين خواست و موقعيت واقعاً به‌جا و به‌صلاح است يا این‌که هنوز زود است؟ آدمی كه ده پانزده سال در يا در فرهنگ بوده و کرده، نفسش همان نفسِ و بچگی اوست، خواست‌هایش هم همان خواست‌های کودکی است که به رنگ جديد در می‌آید؛ به رنگ و و شدن و كردن و از اين قبيل چيزها در می‌آید، اگر كسی خوب در اين مسائل دقت كند، می‌بیند كه نه؛ هنوز برای اين شخص وقت اين حرف‌ها نشده چون او اين را نكرده است. مرحوم علامه معنی اين ورزش را برای ما این‌گونه نقل می‌فرمودند: مرحوم ملا هادی اعلی‌الله‌مقامه در ، حوزه‌ی علميه داشت و روزها در يا در يک جايی درس می‌گفتند. يک روز چند طلبه‌ی كرمانی که می‌خواستند به مقدس مشرَّف شوند، می‌گویند برويم به سبزوار و با ملا هادی سبزواری ديداری داشته باشيم. وقتی آمدند و نشستند، دائم به هم نگاه می‌کردند و با تعجب اشاره می‌کردند و مثل این‌که يک چيز عجيبی دیده‌اند، برای سايرين سؤال پيش آمد که چرا این‌ها این‌گونه حرکات را انجام می‌دهند؟! بعد از درس که همه متفرق شدند، از آن جوان‌ها پرسيدند: چه مسئله‌ای بود كه شما در بين درس دائم با هم صحبت می‌کردید؟ گفتند: ما يک مطلب عجيب ديديم. پرسيدند آن مطلب عجيب چه بود؟ گفتند: ما طلاب مدرسه‌ای در هستيم، يک روز جوانی به مدرسه ما آمد و چون جايی نداشت، می‌خواست که در مدرسه بماند، ولی اجازه‌ی نبود كه او برود در حجره و مهمان طلاب شود، فلذا رفت داخل اتاق و خادم هم که ديد او تازه وارد و غريبه است، از او پذيرائی كرد، او هم فرصت نداد كه كسی به او حرفی بزند، خودش دست‌ها را بالا زد و به خادم گفت که اگر کاری داری به من بگو و خودش شروع به کار کرد و مثلاً جاروب را برداشت و حياط را جارو کرد و رفت برای طلاب ماست و نان خريد و خلاصه از اين کارها انجام داد. اين خادم هم که ديد جوانی آمده و کمک می‌کند، خيلی خوشش آمد و او را نگه داشت، او چند شب همان‌جا بود و واقعاً مثل بازويی برای آن خادم شد و او را خيلی کمک می‌کرد. بعد هم که خادم ديد او واقعاً جوان بسيار خوبی است، دختر خود را برای به او پيشنهاد کرد و او را خود نمود. حالا ما آمديم که حاجی سبزواری را ببينيم و به مشهد برويم؛ می‌بینیم که حاجی سبزواری همان جوان است که حدود يک سال به ما خدمت کرد و برای ما ماست و نان خريد و حياط را جارو كرد، ولی ما نفهميديم كه او طلبه است و درس خوانده! اما حالا كه نگاه كرديم، شناختيم که ايشان همان شخص هستند. اين جريان را مرحوم علامه نقل می‌کردند و می‌فرمودند: بعضی از دوستان ما گفتند که ما فرزندان آن دوشيزه‌ی كرمانی را كه دختر خادم و همسر ملا هادی سبزواری بود را هم ديديم. منظور اين است که اين‌جور ورزش‌ها و این‌گونه ها برای همه‌ی مخصوصاً در اين دوره لازم است. ۸۵٫۱۱٫۳۰ ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ذکر دعای سفارش شده از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه می‌فرمودند: عصر و غروب جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم ده مرتبه: اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ ادْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی التماس دعا @seyedololama
🏴 صلی الله علیک یا بنت امیرالمومنین ⚫️ وفات بانوی محنت کشیده کربلا عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها را به پیشگاه مقدس امام عصر علیه السلام و دوستان و شیعیان تسلیت عرض می نمائیم. @seyedololama
سیدالعلماء
🏴 صلی الله علیک یا بنت امیرالمومنین ⚫️ وفات بانوی محنت کشیده کربلا عقیله بنی هاشم زینب کبری سلام ال
نمونه‌ای از معرفت علیا مکرمه زینب کبری صلوات الله علیها 🔺 آیاتی که هر می‌خوانیم را باید ملتفتش بشویم و از بیدار شویم: «و ما تسقط من ورقة الّا یعلمها»؛ هیچ برگی نیست که بدون این که مسبوق به یک نقشه و حسابی باشد، جا به جا شود. دیگر از این روشن‌تر نمی‌شود بیان کرد. 🔹 بنابراین یک سر درد، یک دندان درد و یک دل درد، یک خوشی و یک ، یک و یک ، یک و یک داغ و یک تصادف، یک زیر قطار رفتن و یک زیر ماشین و موتور رفتن دیگه حساب نمی‌خواهد! فقط همین‌که بدانیم؛ «و ما تسقط من ورقة الّا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الّا فی کتاب مبین»؛ ( :۵۹) 🔻 هرج و مرج نیست!. ما کوچکیم، ما راه به جایی نبردیم، ما جاهلیم؛ فلذا هرچه می‌بینیم هرج و مرج می‌بینیم!. ولی هرج و مرجی در کار نیست! 🔻و لذا وقتی که ملعون و و این‌ها (لعنهم الله) می‌کنند، پاسخ بسیار قاطعانه می‌دهند که: «ما رأینا الّا جمیلا!». اصلاً ما کجاست و فکر شما کجاست؟! اصلاً ما با هم هیچ تناسبی نداریم. 🔸 مسئله این است که در خداست. خب! ما هر روز داریم می خوانیم: «الحمدلله ربّ العالمین»؛ ( :۲) دیگه کسی هست که این را نخواند؟ "ربّ العالمین" یعنی چه؟ و مدبّر و مدیر جهان یعنی خدا را ما می‌کنیم. این باقی نمی‌گذارد چیزی را، از یک سر موی گرفته تا یک کهکشان، فرقی نمی‌کند، همه‌اش در اختیار و الهی است. ۸۰/۱/۲۰ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
📆 سال‌روز درگذشت مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی؛ ( ۵ اسفند) 🔺 بیان مراتب معرفت و شناخت از کلام محقق طوس
⬇️ 🔹 مرتبه‌ی معرفت مخلص «و أعلى منها: مرتبةُ مَن أَحسَّ بحرارةِ النّار بسببِ مُجاورتِها، و شاهَدَ الموجوداتِ بنورها»؛ کسی‌که قبول دارد که آتش هست و دود هم اثر آن هست، ولی یک اثری هم در خود می‌بیند؛ من سردم بود، حالا گرم شدم. این چیزی است که مرا گرم کرده. و این اشیاء همه آثار او هستند مثل خود من و این‌ها.«و شاهد الموجودات بنورها و انتفع بذلك الأثرَ، و نظيرُ هذه المرتبةِ فی معرفة الله مَعْرِفَةُ المؤمنينَ المخلصينَ الّذينَ اطمَأَنَّت قلوبُهُم بالله و تَيقَّنُوا أنَّ اللهَ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كما وصفَ به نفسَه.» آن دیگر مقام خیلی خوبی است که آسمان و زمین و بنده و شما و این‌ها قدرت‌مندی خداست و خداست که الآن بنده را سخن‌گو می‌کند که بتوانم حرف بزنم و باشم و جان داشته باشم و شما جان داشته باشید و بشنوید و با هم حرف بزنیم. این‌ها همه خودسرانه که نیست. ما بی‌صاحب و بی‌منبع و بی‌کارخانه و موتور که نیستیم. ما هم مثل سایر چیزهای متحرک به موتورها و نیروها، آثار الهی هستیم. 🔹 مرتبه‌ی معرفت اهل «و أعلى منها: مرتبةُ مَن احتَرَقَ بالنّار»؛ اما کسی را در آتش انداختند آن دیگر نه از دود می‌کند نه از حرارت استدلال می‌کند. اصلاً آتش را می‌کند و خود آتش را می‌شناسد. «بِكُلّيَّتِه و تلاشا فيها بجُملَتِه»؛ و علاوه بر آن، خودش هم درب و داغان می‌شود!. «و نظير هذه المرتبة فی معرفة الله، مَعْرِفَةُ أهلِ الشهود و الفناء فی الله و هی الدرجة العليا و المرتبة القُصوى، رزقنا الله الوصول إليها و الوقوف عليها بمنّه و كرمه - انتهى كلامه.» تا همین‌جا عبارت ( رحمه الله) است. پس معلوم می‌شود که یک مقامی است در که متلاشی می‌شود!. یعنی دیگر از خودش چیزی باقی نمی‌ماند. هر چه هست معنای است و قائم به معنای . مثل ما نسبت به خودشان که از خودشان هیچ‌اند. هیچی‌اند. هر چه هست از ماست درباره‌ی آن‌ها [که آن‌ها را تصور می‌کنیم]. 🔺 ارزش معرفة الله 🔹 این‌جاست که حدیث دارد که « و فی الحدیث لؤ یعلموا الناس ما فی فضل معرفة الله تعالی»؛ اگر می‌دانستند که چه خبر می‌شود در این‌که انسان خدا را بشناسد به ؛ « ما مُدُّو اَعیُنَهُم اِلی ما مُتَّعَ بهِ الاَعداءُ مِن زَهرةِ الحیاةِ الدّنیا»؛ اصلاً نگاه نمی‌کردند به آن چیزهایی که خدانشناس‌ها به آن‌ها افتخار می‌کنند و به آن‌ها هستند از ساختمان‌ها و از باغ‌ها، از هواپیماها و از کشتی‌ها و از نیروها و هر چه بگویی از کسانی‌که در غیر از این معرفت قرار دارند، آن‌ها اصلاً به این‌ها نگاه نمی‌کنند. مثل کسی‌که چند پرِ کاه در دستش گرفته و دارد راه می‌رود؛ هیچ‌کس نگاه نمی‌کند که ببیند این چه چیزی دارد. اصلاً آن را چیز نمی‌داند. مثل مقداری گرد و غبار است که به سر و رویش نشسته، به لباسش نشسته، کسی اصلاً آن را نگاه نمی‌کند که مثلاً بگوید: آقا به چی داری نگاه می‌کنی؟ دارم به این گرد و غباری که به کت و شلوار این شخص نشسته نگاه می‌کنم!. خوب که چی مثلاً؟! هیچی!. اصلاً در نزد اهل معرفت این‌طوری می‌شود ؛ طلا و نقره‌اش، و آن، و آن، و حیثیت آن، و و شهنشاهی‌اش، همه‌شان از نظر می‌افتند و هیچ می‌شوند نزد کسی که خدا را بشناسد. «کأنّ المراد المعرفة الثقة به تعالی»؛ چون وقتی آدم به چنین مقامی دل‌گرم شد، «والانقطاع الیه» از همه چیز بُرید و به او پیدا کرد و به او پیدا کرد، دیگر این چیزی برایش باقی نمی‌ماند که اهمیتی برایش داشته باشد و در آن برود و فکری درباره‌اش داشته باشد. همه‌اش می‌شود یک‌پارچه؛ «الهی هب لی الکمال الانقطاع الیک»¹ این " انقطاع الیک" چنین چیزی است. « ما مُدُّو اَعیُنَهُم اِلی ما مُتَّعَ بهِ الاَعداءُ مِن زَهرةِ الحیاةِ الدّنیا»²؛ "زهرة" یعنی زیور. زیورهای دنیا پیش این‌ها لجن می‌شود و اصلاً قیمتی ندارد که نگاه بکند. وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین ( ۱۴ ۱۴۲۶ = ۸۴/۴/۳۰) ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی __ ۱) [ ، ] ۲) [ ج۵صص۹۶-۹۷] @seyedololama
مراسم مجازی اولین سالگرد رحلت حضرت آیت الله حبیبی (ره) _ پنجشنبه: 14 اسفندماه 1399 ، از ساعت 19:30 لینک ورود: تلگرام: t.me/alemeparhizgar بله: ble.ir/alemeparhizgar ایتا: eitaa.com/alemeparhizgar
سیدالعلماء
مراسم مجازی اولین سالگرد رحلت حضرت آیت الله حبیبی (ره) _ پنجشنبه: 14 اسفندماه 1399 ، از ساعت 19:30 ل
آیت الله حبیبی تولیت حوزه علمیه آیت الله مجتهدی رحمه‌الله و داماد مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی بودند. @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 اللّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ صَبْرَ الشَّاكِرِينَ لَكَ، وَ عَمَلَ‏ الْخائِفِينَ‏ مِنْكَ‏، وَ يَقِين
🔺 "اللهم انی اسئلک صبر الشاکرین لک" یکی از آقایان محترم- رحمة الله علیه- آقای نجومی اهل کرمانشاه بود، می‌گفت وقتی موشک می‌آمد در آن زمان جنگ، به در و پیکر ما می‌خورد و آن‌ها هم خراب می‌شد، ما دچار ناراحتی می‌شدیم. اما این ناراحتی در برابر ناراحتی این‌که می‌دیدیم همسایه‌ها چقدر بد می‌گویند، چقدر تندی و اوقات تلخی می‌کنند، چقدر شکوه و شکایت می‌کنند، این مصیبت خودمان فراموشمان می‌شد. از بس که آن‌ها سر ما که مثلاً آخوند بودیم و سید بودیم و مسجدی بودیم بدگویی می‌کردند. 🔸 خب این‌ها ناشی از این است که این‌طور صبر، صبر شکرانه و متشکرانه خودش یک معجزه است که خدا به خلقش داده. خب این‌ها از کجا پیدا می‌شود؟ از جوانی پیدا می‌شود، از قبل از جوانی پیدا می‌شود، از خود و خانواده پیدا می‌شود. این بیخودی نیست. 🔹 وقتی انسان از کودکی در گوشش بزرگی و عظمت حضرت منعم عالی جهان خلقت فرو رفت، و در خانه درباره معنای الله اکبر اقلاً دو سه سال صحبت شد، مادر و پدر با هم گفتند، اطفال هم شنیدند و در گوششان رفت؛ طوری که آن‌ها فهمیدند این چشمی که دارند، این گوشی که دارند، ریه‌ای که دارند، قلبی که دارند، این‌ها همه لطف الهی بوده که به آن‌ها رسیده. پس از اول از صفر و از نداری و فقر محض چیزی پیدا کرده‌اند و هنوز هم شکر آن را پیدا نکرده‌اند، آنگاه دیگر مصیبت از آن بزرگی و ضمختی و زنندگی و تحمل ناپذیری کم کم پایین می‌آید و به درجه پایین می‌آید که انسان عالی می‌شود که در دنیا به او خوب نگذرد. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
مراسم مجازی اولین سالگرد رحلت حضرت آیت الله حبیبی (ره) _ پنجشنبه: 14 اسفندماه 1399 ، از ساعت 19:30 لینک ورود: تلگرام: t.me/alemeparhizgar بله: ble.ir/alemeparhizgar ایتا: eitaa.com/alemeparhizgar
مهمان به تنور... 🔺 حضرت علیه‌السلام مطلبی را قبل از ﻭﺭود به فرمودند که با شنیدن آن توسط فهیم و با تعمق و ژرف‌نگر ولو نباشد، موی بر بدنش راست می‌شود؛ آن ﺣﺮﻑ ﭼﻪ است؟ آن این است که پیامبری را برای خاطر یک زناکار سر از بدنش جدا کردند!. یعنی نظیر یک چنین پیامبری، اﻳﻦ بر سر من خواهد آمد و سر مرا از حلقوم من در راه دین و جدا خواهند کرد ﻛﻪ دل و دوستانش و هر کسی‌که با خبر از آن گفته ﺷﺪ، شکست. تا آن‌جا رسید که خواهرش از دیدن آن وضع آتش گرفت که وقتی نگاه کرد دید بله، همین سر مبارک بر سر نیزه رفته! تا جهان باشد و بود است که داده‌ست نشان میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور ( تبریزی) این سر مبارک علاوه بر این‌که جدا شد، در جایگاهی رفت که سر هیچ و ، نرفته بود و آن در تنور ملعون در شهر بود. خدایا به آبروی آن سر مبارک، فرزندش را نزدیک بفرما. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 از آقای حاج آقا مرتضی تهرانی سلمه الله این‌طور نقل شده که پدر بزرگوارشان- که من به محضرشان رفته بودم- فرمود بعضی از روحانیون این‌ها عدالت دارند یعنی رفتارشان مطابق شرع است، عالم هم هستند یعنی درس‌خوانده هستند، اسلام شناسی دارند، مجتهد هم هستند و می‌توانند وظایف را تشخیص دهند. خب این دو سه تایی که گفته این‌ها خودش اگر همراه با خانواده باشد افتخاری است بیست سال سی سال کار کرده‌اند، درس خوانده‌اند، درس گفته‌اند، مدرسه داشته‌اند، منابر داشته‌اند، سخنرانی‌ها داشته‌اند، مقاله‌ها نوشته‌اند، شاید کتاب‌ها نوشته‌اند. پدرم می‌گفت بعضی از این‌ها هم عاملند، هم عالمند هم مجتهدند ولی دین ندارند. مسلمان نیستند، مسلمان واقعی نیستند. بعد توضیح می‌داد می‌فرمود این‌ها اهل گناه نیستند، اهل حرام نیستند، اهل جواب و مسائل هستند؛ اما باور قلبی در آن‌ها پیدا نشده. مثل این‌که آدم باور کرده باشد که زیر دست یک خدایی که علی‌پرور است، حسین بن علی‌پرور است، موسی بن جعفرپرور است دارد تربیت می‌شود. این را باور نکردند ولذا یک پیشامدی می‌شود، دچار یک جنگ می‌شود، یک مرضی می‌شود، یک گرفتاری می‌شوند برای خودشان، برای خانوادشان و برای دیگران، نمی‌توانند تحمل کنند. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 ... "و صبرالشاکرین لک و عمل الخائفین منک" مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شریف «آموزش دین» می‌فرماید باید هر انسانی قبل از آنی که هر شغلی می‌گیرد، حالا شغل روحانی، شغل طلبگی، شغل دانشجویی، یا معلمی، یا دبیری، یا کاسبی، یا اداری، قبل از این‌ها باید اول مسلمان بشود بعد قدم در کارش بگذارد. پی این باشد که آن اسلامی که مرا نجات می‌دهد و هر آنی هم ممکن است دست من از این عمر کوتاه شود، آن باید مرا نجات بدهد. من آن را دارم یا ندارم؟ غمش در آن‌جا باشد. 🔸 صبرَالشَّاكِرِينَ لَكَ، وَ عَمَلَ‏ الْخائِفِينَ‏ مِنْكَ‏، از این می‌ترسد و ترس وجودش را گرفته که من نتوانم با اسلام وارد قبر باشم. چون من در این دنیا برای این دنیا نیستم. این دنیا برای من نیست. من این‌جا موقت هستم، مسافرم. هر آنی ممکن است بگویند یالا حرکت کن. پس زاد من چیست؟ خداباوری، خداشناسی و علاقه به حضرت پروردگار. 🔹 خب چرا هر روز چند مرتبه الله اکبر به گوشمان می‌خورد؟ باید هر روز چند مرتبه مرتباً در این گوش‌های پر از خیالات و اوهام و بازی و خلاف‌های زیاد، جایش بنشیند و وارد قلب بشود. ما قلبمان را در تصرف خواسته‌های مادی داده‌ایم که من باید آن‌طور شوم، من باید این دیپلم را امسال بگیرم، من سال دیگر باید فلان کلاس قبول بشوم، من باید فلان اداره قبول بشوم، من باید با فلان خانواده ازدواج کنم، این‌ها آمده بایدهای ما شده. ⁉️ خب پس آن باید اصلی کجا رفت؟ این است که آدم بالا می‌آید، بالا می‌آید مجتهد هم می‌شود، سخنران هم می‌شود، نویسنده هم می‌شود، گاهی هم مرجع هم می‌شود، اما از آن خبری نیست. چون آن قرائتی که باید در خانواده در ما ایجاد شود و رشد کند و ما را بسازد و مدیر ما او باشد، آن عَمَلَ‏ الْخائِفِينَ‏ مِنْكَ‏ باشد، وَ يَقِينَ الْعابِدِينَ لَكَ باشد. به راستی بنده خدا شویم، در ما نیست. وقتی خدایی شدیم دیگر از هیچ چیز ناراحت نمی‌شویم، ناراحتی‌ها برای ما موجب تشکر خدا می‌شود که این دارویی بود برای ما رسید، این بچه فوت کرد خیر ما بود. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
🔺 ذکر دعای سفارش شده از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه می‌فرمودند: عصر و غروب جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم ده مرتبه: اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ ادْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی التماس دعا @seyedololama
سیدالعلماء
🔺 ... "و صبرالشاکرین لک و عمل الخائفین منک" مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شریف «آموزش دین» می‌فرماید
🔴 بنده خودم دیدم عالمی که در خدمتش بودم جوانی داشت. این مریض شد. او را به تهران آوردیم. در شاه عبدالعظیم، مدرسه‌ای در آن‌جا هست، وارد شدیم. شاید آن‌جا بود [آن عالم] به من آهسته گفت: اگر من جای خدا باشم این جوان را می‌برم! برای خاطر این‌که این چنین عُرضه‌ای که دین داشته باشد و زندگی کند، ندارد. پسر خوبی هم بود و طلبه‌ای بود و منبر هم می‌رفت. و همین‌طور هم شد. سرطان بود و فوت کرد. کسی که خدا را بشناسد، باید این‌طور بشناسد؛ خدایا من نه طول عمر می‌خواهم از تو برای خودم، نه برای خانواده‌ام، نه وسعت رزق می‌خواهم برای خودم، نه برای خانواده‌ام، نه برای مملکتم، همه‌ی این‌ها را خودت خواهی داد و می‌دهی و داده‌ای. آن‌چه را که من آمده‌ام به این دنیا تا با خود ببرم آن حالت بندگی من است که تو را بشناسم و با "الله اکبر" روح من به سوی دستگاه خلقتی که برای من قرار داده‌ای بیاید. «تزوّدوا فَاِنّ خیرَ الزّاد التّقوی»، «و لا تموتُنّ اِلا و انتُم مسلمونَ»؛ نکند بمیرید مگر با اسلام. این است که مرحوم حاج میرزاعبدالعلی طهرانی می‌گفته: بعضی از این آقایان آن اسلامی را که لازم است، ندارند. ولی در عین حال مدرس هم هستند، پیش‌نماز هم هستند، امام جمعه هم هستند؛ «پدرم می‌فرمود برخی از روحانیون عادل، عاقل، مجتهد و زندیقند.» 🔴 یعنی باورشان چیزی نیامده. چون باور، درجات دارد. باور کودکانه هست، باور شوخی و خنده هست، اما باور لرزاننده که شب را اقلاً مقداری‌اش را خواب از چشم آدم بگیرد، هست [و اینکه] روزهای تابستان را بعضی وقت‌ها آدم همراه روزه و گرسنگی باشد. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
سیدالعلماء
🔴 بنده خودم دیدم عالمی که در خدمتش بودم جوانی داشت. این مریض شد. او را به تهران آوردیم. در شاه عبدال
🔺 "و عمل الخائفین منک" پدرم فرمود من به شیخ مرتضی زاهد گفتم من از عاقبت خود می‌ترسم. پدر حاج آقا مرتضی ملای معروفی بود، از علمای بسیار سنگین وزن و خوب تهران بود. ایشان می‌گوید من به این آدمی که سواد چندانی نداشت (تا شرح لمعه درس خوانده بود) ولی معلم من در قسمت مخالفت با نفس بود، گفتم من از عاقبت خود می‌ترسم. 🔸 «صَبْرَالشَّاكِرِينَ لَكَ، وَ عَمَلَ‏ الْخائِفِينَ منک»؛ عمل انسان خوفی داشته باشد که نکند عاقبتش به خیر نشود. وقتی آن‌طور بود، کارهای خیری هم که می‌کند، متشکر می‌شود که انجام این کار خیر او را خدا قبول کرده، نه این‌که منت بگذارد و تا عمر دارد یادش باشد که من کسی هستم که فلان قرضش را دادم، فلان کارش را انجام دادم!. می‌گفت من از عاقبت خود می‌ترسم. 🔹 شیخ مرتضی زاهد به آمیرزاعبدالعلی طهرانی فرمودند: آمیرزا تو عاقبت بخیری! چون شب‌ها قبل از خواب به خداوند متعال می‌گویی: خدایا من بنده‌ی مطیع تو نیستم، من یک زندیقم. خودش هم اقرار می‌کرده که درون من آن ایمانی که لازم است که انسان را نجات بدهد از آن اثری نیست. به من رحم کن. شب‌ها قبل از خواب چنین صحبتی با خدا داری از این جهت تو عاقبتت بخیر است! و درست هم می‌گفت. همین پدر ما این حرف‌ها را قبل از خواب می‌زد. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
📆 سال‌روز فتح قلعه‌ی خیبر و خوار و ذلیل شدن یهود به دستان حضرت مولا امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام؛ ( ۲۴ ۷ ه‌ق) 🔹 در یکی از جنگ‌ها بعضی‌ها برای کسب افتخار، پرچم را برداشتند و حمله کردند، ولی با دفاعی که از طرف دشمنان شد، دست خالی برگشتند. نه شدند و نه کسی را به فرستادند. فقط تنها شخصی که اکرم (صلی الله علیه وآله) معرفی کرد ماجرایش از این قرار بود که فرمود: فردا پرچم را به کسی می‌دهم که خدا و را بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند. معلوم می‌شود در دل‌ها نیست!. یعنی به تعبیر ما پارسیان، به امور و دینی در ما شعله نزده و ما را روشن نکرده. از این جهت، حضرت مسئله را روی محبت برد؛ «فردا پرچم را به کسی خواهم داد که خدا و رسولش را دوست بدارد و خدا و رسول او را دوست بدارند.» این شرط، شرط مهمی است. شرط یک شرط مهمی است. باید افرادی باشند که به واسطه‌ی محبت به خدا و پیامبر، دین را خود به خود جلب کنند و یاد بگیرند؛ چون عشق به دین و عشق به خدا و رسول دارند و بعد عملاً به دیگران نشان بدهند. چون فرمود کسانی که خدا را دوست می‌دارند، فردا من پرچم را به او می‌دهم. بعضی‌ها کردند ما خواهیم بود! ولی حضرت اشتباه نکرد و تنها حضرت (علیه‌السلام) را به نام محبت انتخاب فرمود و کسی که به نام محبت، -محبت کامل- به می‌رود، یا جسدش را از راه نشان می‌دهد یا از بین بردن را. هیچ‌وقت خسته نمی‌شود، هیچ‌وقت از شهادت نمی‌ترسد؛ فلذا یک امر عجیبی است؛ در ظاهر صف اول، در باطن اصلاً از صف‌ها خارج!، ندارد؛ حضور و محبتی ندارد. این را باید خداوند روشن کند تا مردم محبت خدا و رسول را از جهت ولیِّ امر و از جهت دارا شدن خودشان به محبت دین و پیامبر و خدا پیگیری کنند. ۹۵.۹.۱۱ @seyedololama 🔹حضرت علی علیه‌السلام وقتی درب را می‌کند یا یک کار مهمی انجام می‌دهد، می‌فرماید نکنید من به‌خاطر این‌که علی پسر ابوطالب، زاییده شده‌ی فلان‌جا هستم از مادرم، من همه‌ی این کارها را می‌کنم، نه!. من به این کارها را کردم. یعنی من مظهر می‌شوم. مظهر الله می‌شوم و کار می‌کنم. آن موقع می‌گوید: دیگر من نیستم، خداست، دست خداست، فلذا به او می‌گویند: الباسطة و یا الناظرة. ۸۰٫۱۰٫۱۷ @seyedololama 🔹 در ریز و درشت باطل است، ولی اگر در کار بیاید و خداوند به معنای مغلولة از بین برود و او را صحیح ندانستیم و هر چیزی را نیاز به واجب الوجود در ذاتش و صفتش و فعلش قبول کردیم، در این‌جا می‌گویند: دیگر امور بسیار عظیم هم که مثلاً یک کهکشان هم بیافریند، مانعی ندارد، چون با الاهی است در این شخص فلذا حضرت علیه‌السلام فرمود: «ما قلعت باب خيبر بقوة جسمانية بل بقوة ربانية»؛ [ ج۵۸ص۴۷] ۸۱٫۴٫۳۰ @seyedololama 🔹 خیبر که یک قلعه‌ی محکمی بود از عهدشکنِ فریبکارِ که در محاصره‌ی سپاه قرار گرفته بود. یهودیان در خیبر را بسته بودند و از همان بالا نبرد و جنگ می‌کردند. بعضی از افراد در نزد حضرت که می‌خواستند بلکه یک کاری انجام بدهند که خوب باشد و مشهور بشوند فلذا برای گشودن درب این قلعه رفتند، ولی موفق نشده و بازگشتند. او را حضرت به خودشان نفرمود اما به این بیان فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و را دارد. این به طور کنایه در ماند که کسی‌که خدا و پیامبر را دوست داشته باشد وقتی که در جبهه‌ای وارد می‌شود یا می‌شود و یا می‌کند. چون می‌خواهد خدمت کند، کند، و محبت در این محل، اثرش همین است که یا انسان را به می‌رساند یا به . حضرت به طور کنایه و رمز این‌که چرا این‌ها برگشتند را بیان کرد که این‌ها ظاهرفریب و فریبنده هستند نه دوست‌دار و فداکار. قبل از روز خیبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر، او را دوست دارند. افسران و فرماندهان عالی‌قدر اسلام در آرزوی نیل به چنین مقامی بودند!. ولی فکر می‌کردند آیا به آن‌ها داده می‌شود یا نه؟ در فردای آن روز پیامبر، علی را خواست و پرچم را به او داد و خدا در پرتو جانبازی (علیه‌السلام) پیروزی بزرگی نصیب ما نمود. در همین‌جا یکی از پیامبر هم انجام گرفت که حضرت علی تشریف نداشت به خاطر چشم دردی بود که در آن موقع عارضش شده بود. حضرت دست مبارک یا آب دهان مبارک به چشمان او کشیدند و چشمانش سالم شد و پرچم را به دست او دادند. ۹۴٫۷٫۱۶ ✅ مرحوم آیت سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
یا صاحب الزمان احسن الله لک العزاء فی مصیبة جدک المسموم ⚫️ شهادت حضرت باب الحوائج مولی موسی بن جعفر علیهماالسلام را به محضر شما تسلیت و تعزیت عرض می نمائیم. @seyedololama
سیدالعلماء
یا صاحب الزمان احسن الله لک العزاء فی مصیبة جدک المسموم ⚫️ شهادت حضرت باب الحوائج مولی موسی بن جعفر
‍ ‌🏴 السلام علیک یا ابا ابراهیم یا موسی بن جعفر و رحمة الله و برکاته ♻️ نقل شده است كه حضرت موسی بن جعفر (علیه‌السلام) در ابتدای شب وارد پيامبر شدند و به افتادند. شنيده شد كه عرض می‌کنند: «عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِكَ»؛ من در درگاه تو خيلی بزرگ است!. «فَليَحسُن العَفوُ مِن عِندِكَ»؛ كاری كن كه تو آن را در بر بگيرد. «يا أهلَ التَّقوی وَ يا أهلَ الْمَغفِرةِ»؛ ای خدايی كه اهل و هستی. «فَجَعَلَ يُرَدِّدُها حتَّی أصبَحَ»؛ اين را آن‌قدر ‌گفتند تا این‌که صبح شد!. ✅ اگر اين ذكر يك سال هم طول می‌كشيد، ايشان اصلاً خسته نمی‌شدند؛ چون در يک و مقامی قرار گرفته‌اند كه حتی هم به آن‌جا راه ندارند!. این‌ها حالات انسانی است. برای چنين انسان‌هايی آفريده شده است. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama
‍ ‌🏴 السلام علیک یا ابا ابراهیم یا موسی بن جعفر و رحمة الله و برکاته 🔺 ما در کسی را پيدا نمی‌کنیم كه طرز حضرت علیه‌السلام را داشته باشد كه به زندان افتاده باشد، از خانواده‌اش دور شده باشد و حتی تحت شكنجه قرار گرفته باشد و خدا را به خاطر اين نعمت كرده باشد!. «كانَ يَشكُرُ اللهَ تَعالَی عَلَی مَا أعطَاه لَه مِن نِعمةِ التَّفَرُّغ لِلعبادَةِ!» اين عبادت‌هايی كه در ، و ... می‌کنیم به نظر اموری نسبتاً سطحی می‌آید. عارف از اين هم می‌خواهد دقيق‌تر باشد. آن چه وقتی است؟ آن وقتی است كه در سياه چال زندان هم به ياد خدا باشد!. آن‌جا است كه حتی فكر این‌که من خانه دارم، همسر دارم، بچه دارم و ... اصلاً نيست. خودش هست و مقام كه در دلش درخشندگی دارد و سرتاسر وجودش را گرفته است!. ابن صبّاغ مالكی از علمای اهل تسنن در كتاب «فصول المهمة» نقل می‌کند: يكی از جاسوسان دولتی و درباری كه مأمور بود وضع آن حضرت را اطلاع بدهد اين طور اطلاع داد و گفت: من شنيدم كه او با خدا می‌کند و می‌گوید: «اللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنِّی كُنتُ أسئَلُكَ أنْ تُفرغَنی لِعِبادَتِكَ»؛ خدايا تو می‌دانی كه يكی از خواسته‌های من اين بود كه تمام دل و وجودم در تو قرار بگيرد؛ «فَقَد فَعَلتَ»؛ الآن كه وارد سياه چال شده‌ام همان است كه می‌خواستم! «فَلَكَ الْحَمدُ»؛ پس من از تو تشكر می‌کنم كه دعای مرا مستجاب كردی!. نقل شده است كه حضرت (علیه‌السلام) در ابتدای شب وارد پيامبر شدند و به افتادند. شنيده شد كه عرض می‌کنند: «عَظُمَ الذَّنبُ مِن عَبدِكَ»؛ من در درگاه تو خيلی بزرگ است!. «فَليَحسُن العَفوُ مِن عِندِكَ»؛ كاری كن كه تو آن را در بر بگيرد. «يا أهلَ التَّقوی وَ يا أهلَ الْمَغفِرةِ»؛ ای خدايی كه اهل تقوی و مغفرت هستی. «فَجَعَلَ يُرَدِّدُها حتَّي أصبَحَ»؛ اين را آن‌قدر ‌گفتند تا این‌که صبح شد!. اگر اين ذكر يك سال هم طول می‌كشيد ايشان اصلاً خسته نمی‌شدند؛ چون در يك عرش و مقامی قرار گرفته‌اند كه حتی فرشتگان هم به آن‌جا راه ندارند!. این‌ها حالات انسانی است. برای چنين انسان‌هايی آفريده شده است. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama