eitaa logo
روایتگری شهدا
23.4هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
5.7هزار ویدیو
84 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
base.apk
حجم: 4.38M
👆👆 ✅«فرار از گناه» ... ❤️خاطراتی کوتاه از سیره شهدا در ترک #گناه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 👌 گناه علاقه #انسان به #نماز و #عبادت را بسیار کاهش می دهد و حتی ممکن است سبب نفرت از یاد #خدا گردد. یادم نمی‌رود روزی را که وارد اتاق شدم و دیدم بابا عکس محمدرضا را دست گرفته و با او حرف می‌زند. 👌گفتم: «چی شده بابا؟» گفت: «دلم برای محمدرضا تنگ شده؛ کاش یه خبری ازش می‌آوردند.» سال 1358 بعد از مدت‌ها انتظار خبر شهادت محمدرضا را آوردند. 👌 خبری بدون هیچ اثر و نشانی. معلوم بود که یک خبرِ خشک و خالی نمی‌توانست #پدر و #مادر را از انتظار و نگرانی بیرون بیاورد. آن‌ها دنبال یک نشانه از محمدرضا بودند. حتی به یک قطعه #استخوان هم راضی می‌شدند. تا اینکه محمدرضا خودش به خوابشان آمد و گفت: «مگه من #امانت خدا نبودم؟ خدا امانتش رو گرفت. مگه مادر وهب در #کربلا یادتون رفته؟ مگه مادر وهب سرِ فرزندش رو به طرف #دشمن پرت نکرد و دیگه پس نگرفت؟» همین جمله کافی بود تا دیگر پدر و مادر به دنبال نشانی از محمدرضا نباشند. ------------ ❤️ #مال و فرزندان #آرايش زندگانى اين جهان است، و كارهاى نيك، پايدار به نزد پروردگار تو به پاداش، بهتر و اميدداشتن به آنها نيكوتر است. 📚(سوره کهف، آیه 46) #شهید محمدرضا حسنی‌پور 📚نشریه موعود، ویژه‌نامه چقدر زنده هستی، ص19 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
سنگ مرقد مطهر امام حسین(ع) بر مزار سنگ جدید مزار مطهر حاج قاسم سلیمانی، سنگ سابق مرقد مطهر (ع) است که از به کرمان منتقل و پس از صیقل دادن امروز آماده شد 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍃 (۲)✨ 💚هادی انسان دیگری شد❤️ 🌷 ادامه داد: ببين من برايم نيست. اينكه به من بگن يا اصلا برام نداره. من مي خوام علمي رو به دست بيارم كه لااقل براي اون دنياي من باشه. 🌷@shahidabad313 💢از طرفي ما داريم توي🕌 و فعاليت ميكنيم، هر چقدر ما كامل تر باشه بهتر مي تونيم بچه ها و جوان ها رو كنيم. ⚘@pmsh313 💢مي دانستم که بيشتر اين حرف ها را تحت 🌷 مي زد. زماني که 🌷 بود اين حرف ها را شنيده بودم. 🌷 هم بارها در حوزه ي علميه ي (عج) به ديدن🌷 مي رفت.از وقتي🌷 از رفت،🌷 انسان ديگري شد. به حوزه ي علميه از همان زمان در 🌷 ديده شد. 🌷@shahidabad313 💢حرفي نداشتم بزنم. گفتم:🌷، مي دوني درس هاي به مراتب از سخت تره؟ مي دوني بعدها گرفتاري برات ايجاد مي شه؟ اگه به فكر هستي، از فكر بيا بيرون. 🌷 لبخندي زد و گفت: من همه شغلي رو كردم. هستم و از#لذت مي برم. 💢اگر پيدا كردم، مي رم مي كنم. مي رم يه وا ميكنم! 🌷@shahidabad313 💢خلاصه اون شب احساس كردم كه🌷 تحقيقاتش رو انجام داده و عزمش رو براي ورود به جمع (علیه السلام) كرده. ⚘@pmsh313 💢فردا با هم به سراغ مسئول حوزه ي علميه ي رفتيم. مسئول پذيرش سؤالاتي را پرسيد. 🌷@shahidabad313 🌷 هم گفت: ۲۳ سال دارم. دارم و هم به زودي مي گيرم. 📍بعد از انجام به#🌷هادي گفتند: از در كلاس ها كنيد تا ببينيم$شرايط شما چطور است. 🌷@shahidabad313 🌷 با ناراحتي گفت: من فردا عازم هستم. خواهش مي كنم بدهيد كه... 📍 گفت: قرار نيست از روز اول كنيد.بعد از خواهش و تمناي🌷، با كربلاي او شد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚تحول عظیم شخصیتی هادی❤️ 🍃 (۱)✨ 👈از مدت ها قبل بودم كه 📗 را در دست دارد و مشغول💡 است. ⚘@pmsh313 🌷 مرتب مشغول💡 بود. و شوري كه از🔮 (علیه السلام) در ما پديد آمده بود، در او چند بود. 💎به ما مي گفت: (علیه السلام) فرموده اند: هر كس به🔮 (علیه السلام) نرود تا بميرد، درحالي كه خود را هم شيعه ي ما بداند، هرگز شيعه ي ما نيست. و اگر از اهل هم باشد، او بهشتيان است. ⚘@pmsh313 💎در جاي ديگري مي فرمايند:🔮(علیه السلام) بر هر كسي كه )ايشان) را از سوي خداوند، (امام) مي داند لازم و است. هر كه تا هنگام ، به🔮 (علیه اسلام) نرود، و ايمانش دارد. 💎از طرفي را نيز به ما مي شد كه مي فرمودند: براي اينكه شما شود و نقايص و مشكلات شما برطرف شود حتماً به🌼 برويد. ⚘@pmsh313 💥خلاصه آن چنان در ما شور🌼 ايجاد كرد كه براي لحظه شماري مي كرديم. 1390 بود. كار فراهم شد. با تعدادي از بچه هاي کانون🌷 از🕌 (علیه السلام) راهي🌼 شديم. 📍نه تنها من كه بيشتر دارند كه 🌷 هر چه مي خواست در اين به دست آورد. به نظر من آن اتفاقي که بايد براي🌷 مي افتاد، در همين رخ داد. ⚘@pmsh313 📍در حرم ها که مي يافتيم حال او با بقيه فرق مي کرد. اين موضوع در و و حاالت ايشان به مشخص بود. 📍در زيارت ها بسيار و بود. اتفاقي که در آن افتاد، در 🌷 بود که ايشان را زير و رو کرد. 🍂بالأخره همه ي ما که در آن حضور داشتيم اهل بوديم، اما همه مي كرديم كه اين🌷 با🌷 قبل از به🌼 خيلي دارد. ⚘@pmsh313 📍ديگر از آن و خبري نبود! او در🌼 كجا آمده و به خوبي از اين استفاده كرد. 📍پس از آن بود كه با يكي از دوستان شد. از او خواست تا در ياري اش کند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚کربلایی واقعی❤️ 🍃 (۲)✨ 👈بعد از سفر 💡 راهي حوزه ي علميه ي حاج ابوالفتح شد. ما ديگر كمتر او را مي ديديم. ⚘@pmsh313 🍎يك بار من به ديدن او در محل حوزه ي علميه رفتم. قرار شد با موتور🌷 برگرديم. 📍در مسير برگشت بوديم كه چند خانم بدحجاب را ديد. جلوتر كه رفت با صداي بلند گفت: خواهرم حجابت رو حفظ كن. بعد حركت كرد. 🌷@shahidabad313 📍توي راه با حالتي دگرگون گفت: ديگه از اينجا خسته شدم. اين حجاب ها بوي حضرت زهرا (علیها السلام) نمي ده. اينجا مثلاً محله هاي مذهبي تهران هست و اين وضعيت رو داره! بعد با صدايي گرفته تر گفت: خسته ام، بعد از سفر ديگه دوست ندارم توي خيابون برم. ⚘@pmsh313 📍من مطمئن هستم چشمي كه به نگاه حرام عادت كنه خيلي چيزها رو از دست ميده. چشم گنهکار لايق شهادت نمي شه.🌷 حرف مي زد و من دقت مي كردم كه بعد از گذشت چند ماه، دل و جان هادي هنوز در كربلا مانده. 🌷@shahidabad313 📍با خودم گفتم: خوش به حال🌷، چقدر خوب توانسته حال معنوي کربلا را حفظ كند. هادي بعد از سفر كربلا واقعاً كربلايي شد. خودش را در حرم جا گذاشته بود و هيچ گاه به دنياي مادي ما برنگشت. آنقدر ذكر و فكرش در كربلا بود كه آقا دعوتش كرد. 🌷@shahidabad313 📍پنج ماه پس از بازگشت از كربلا، توسط يكي از دوستان، مقدمات سفر و اقامت در حوزه ي علميه نجف را فراهم كرد. 📍بهمن ماه 1390 راهي شد. ديگر نتوانست اينجا بماند.براي تحصيل راهي نجف شد. يکي از دوستان، که برادر شهيد و ساكن نجف بود، شرايط حضور ايشان در نجف را فراهم کرد و🌷 راهي شهر 💥 شد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚محب و شیعه واقعی❤️ 🍃 (ع) ✨ 👈مي گويند اگر مي خواهي شيعه ي واقعي آقا🌷 (علیه السلام) را بشناسي سه بار در مقابل او نام 🌷 (علیه السلام) را بر زبان جاري كنيد.خواهيد ديد كه و شيعه ي واقعي حالتش تغيير كرده و💧 در چشمانش حلقه مي زند. 🌷@shahidabad313 🔹️شدت علاقه و محبت🌷 به🌷 (علیه السلام) وصف ناشدني بود. او از زماني كه خود را شناخت در راه سيد و سالار🌷 قدم بر مي داشت. ⚘@pmsh313 🌷 از بچگي در هيئت ها کمک مي کرد. او در کنار ذکرهايي که هميشه بر لب داشت، نام🌷 (علیه السلام) را ميکرد واقعاً نمي شود ميزان او را توصيف كرد. اين سال هاي آخر وقتي در برنامه هاي شركت مي كرد، حال و هواي همه مي كرد. ⚘@pmsh313 ♨️يادم هست چند نفر از كوچك ترهاي مي پرسيدند: چرا وقتي آقا🌷 در جلسات شركت مي كند، حال و هواي ما تغيير مي كند؟ 🍂ما هم مي گفتيم به خاطر اينكه او تازه از و برگشته. ⏺اما واقعيت چيز ديگري بود. آقا🌷 (علیه السلام) با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود. او تا حدودي🌷 (علیه السلام) را شناخته بود. براي همين وقتي نام مبارك را در مقابل او مي بردند اختيار از كف مي داد. ⚘@pmsh313 🍂وقتي صبح ها براي به🕌 مي آمد. بعد از در گوشه اي از🕌 به مي رفت و در كل را قرائت مي كرد. 🌷 هر جا مي رفت براي🌷 (علیه السلام) مي كرد. درباره ي كه نوجوانان🕌 بودند نيز هميشه جزء بانيان هزينه هاي بود. ⚘@pmsh313 🍂زماني که🌷 ساکن بود، هر به مي رفت. در مدت حضور در از دوستانش جدا مي شد و عجيبي با مولای خود داشت. 📍خوب به ياد دارم که🌷 از ميان همه ي شهداي به يك🌷 علاقه ي ويژه داشت. بعضي وقت ها خودش را مثل آن🌷 مي دانست و جمله ي آن🌷 را مي كرد. 🌷@shahidabad313 🌷 مي گفت: من، آقا🌷 (علیه السلام) ، هستم. جون در روز 🌷 به آقا حرف هايي زد كه حرف دل من به است. ⚘@pmsh313 📍او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه ندارد كه خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. من هم همين گونه ام. نه آدم درستي هستم. نه... 💥در اين آخرين سفر🌷 مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود!🌷 مي گفت: يك بار در تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر بخورم يا اصلاً نخورم تا ببينم مولاي ما🌷 (علیه السلام) در روز🌷 چه حالی داشت. ⚘@pmsh313 🍂اين كار را شروع كردم. حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي خواستم از بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي مي رود. 💎من همه جا را مثل مي ديدم. آنقدر حال من بد شد كه نمي توانستم روي پاي خودم بايستم. از آن روز بيشتر از قبل مفهوم🌷 و💧 و🌷 (علیه السلام) را مي فهمم. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️ ✨ 🍃 🍏راوی؛محمد حسین طاهری 👈مؤسسه اي در💥 بود به نام كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد💥 بودم اما💥 شده و در اين مؤسسه كار مي كردم. 🌷@shahidabad313 🌴اولين بار🌷 را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار و و بود. 🍂او در مؤسسه كار مي كرد و همان جا و مي كرد. بود و در#درس مي خواند. 🌷@shahidabad313 💎من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي💥 بودم كه🌷 گفت: داري مي ري🌷؟گفتم: آره، من هر با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي؟گفت: جدي ميگي؟ من داشتم بتونم هر برم💥. ⚘@pmsh313 💎ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با مي گفتيم و مي خنديديم، مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما🌷#ساكت بود.بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي💥 ميريم. بسه، اين قدر نكنيد. 🌷@shahidabad313 🌱او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.براي همين رويش را از ما برگرداند و بيرون جاده را مي كرد. به💥 كه رسيديم، ما با هم به رفتيم.اما 🌷 مي گفت: اينجا جاي دسته جمعي نيست. هركي بايد تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمي گذاشتيم و كار خودمان را مي كرديم! ⚘@pmsh313 🌴در مسير برگشت، باز همان روال را داشتيم. مي کرديم و مي خنديديم.🌷 مي گفت: من ديگر با شما نمي آيم، شما قدر 💥 (علیه اسلام) آن هم را نمي دانيد.اما دوباره هفته ي بعد كه به مي رسيد از من مي پرسيد؟ كي مي ري💥؟ 🌷@shahidabad313 🌷 گذرنامه ي معتبر نداشت، براي همين، تنها رفتن برايش بود. دوباره با ما مي آمد و برمي گشت.اما بعد از چند هفته ي ديگر به هاي ما توجهي نداشت. او براي خودش مشغول و بود. 🌲توي💥 هم از ما جدا مي شد. خودش بود و 💥 (علیه السلام). بعد هم سرساعتي كه معين مي كرديم مي آمد كنار ماشين. روزهاي خوبي بود.🌷#غير_مستقيم خيلي چيزها به ما داد. 🌷@shahidabad313 ⏺يادم هست🌷 خيلي آدم و بود. در آن ايام با دوچرخه از محل مؤسسه به ي علميه مي رفت. براي همين از او ايراد گرفته بودند. مي گفت: براي من مهم نيست كه چه مي گويند. مهم خواندن و حضور در كنار💥 (علیه السلام) است. 🍂مدتي كه گذشت از كار در مؤسسه بيرون آمد! حسابي مشغول شد. عصرها هم براي مردم مستحق به صورت#كار مي كرد.به من گفت: مي خوام#ياد بگيرم! خيلي از اين مردم به آب احتياج دارند و ندارند. 🌷@shahidabad313 🍂رفت پيش يكي از دوستان و كار هاي جديد با را ياد گرفت.آنچه را كه براي احتياج بود از تهيه كرد. حالا شده بود يك طلبه ي! ⚘@pmsh313 🐟يادم هست ديگر شهريه ي طلبگي نمي گرفت. او زاهدانه اي را آغاز كرده بود.يک بار از او پرسيدم: تو كه نمي گيري، براي كار هم نمي گيري، پس براي چه مي كني؟گفت: بيشتر روزهاي خودم را با و مي گذرانم! 💥با اين حال، روزبه روز او بهتر مي شد. از آن طلبه هايي بود كه به فكر و عمل به هستند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚مثل بسيجي هاي زمان جنگ❤️ ✨ 🍃 ✔️راوی:محمد حسین طاهری 👈با اينكه🌷 از مؤسسه ي بيرون آمده بود، اما براي💥 در شب هاي به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم.در آنجا درباره ي مسائل روز و ... داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت.با#داعش مؤسسه به پايگاه براي جذب نيرو تبديل شد. 🌷@shahidabad313 🌷 را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي به مناطق درگير شود. اما با او مخالفت شد.يك بار به او گفتم: بايد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و مي شوي. ⚘@pmsh313 🌲البته🌷 سال قبل هم سراغ رفته بود.آن موقع مي خواست به#اعزام شود اما نشد. به او گفته بود: تو مردم هستي و امكان به را نداري.اما اين بار خيلي به #اصرار كرد.او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي و، از خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه#اعزام شود. 🌷@shahidabad313 💎 با اين شرط كه🌷، فقط حماسه ي را ثبت كند موافقت كرد.قرار شد يك بار با به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت.🌷 سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي#حشد_الشعبي را دريافت كرد و با به منطقه شد. ⚘@pmsh313 💎همانطور كه حدس مي زدم🌷 با يك بار حضور در ميان، حسابي در دل همه كرد.از همه بيشتر او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه🌷 مثل بسيجي هاي زمان بسيار و بسيار است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر مي شد. 🌷@shahidabad313 ⏺بعد از آن براي به#انتخاب شد. 🌷 به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد.من هم مي خواستم با آنها بروم اما كردم و خوب نيامد!يادم هست يك بار به او زدم وگفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي است، تا حالا با كسي نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش. ⚘@pmsh313 🌷 هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او مي كني دارد. او است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي دارد.بعد از يك ماه🌷 و دوستان به💥 برگشتند 🌷@shahidabad313 🔰از دوستانم درباره ي🌷 سؤال كردم. پرسيدم:🌷 چطور بود؟همه ي دوستان من از او مي كردند؛ از، از، از ، از و و... ⚘@pmsh313 🌴همه از او مي كردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود. شب ها و هاي حال و هواي جبهه هاي نبرد با صداميان را براي بقيه ي $تداعي مي كرد. 🌷@shahidabad313 🌷 دوباره راهي شد. ديگر او را كمتر مي ديدم. چند بار هم گرفتم كه نداد.مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي💥 راهي و شهر💥 شديم. ♨️يادم هست توي💥 بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون🌷 كه با ما مي آمد💥🌷 شده؟گفتم: چي ميگي؟سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستجو متوجه شدم كه🌷 به آنچه لايقش بود رسيد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚وابستگی به نجف❤️ 👈ايام حضور🌷 در☀️ به چند دوره تقسيم مي شود. حالات و احوال او در اين سه سال حضور او بسيار متفاوت است. زماني تلاش داشت تا يك در كنار پيدا كند و درآمد داشته باشد.كار برايش مهيا شد، بعد از مدتي ثابت با حقوق مشخص را رها كرد و به دنبال انجام براي مردم و به رضاي پروردگار بود. 🌷@shahidabad313 🌷 كم كم به حضور در☀️ و در كنار☀️(علیه السلام) بسيار وابسته شد. وقتي به بر مي گشت، نمي توانست را كند. انگار گمگشته اي داشت كه مي خواست سريع به او برسد.ديگر در مثل يك بود. ⚘@pmsh313 ♨️حتي حضور در🕌 و بين بچه ها و رفقاي قديمي او را سير نمي كرد.اين را وقتي بيشتر حس كردم كه مي گفت: حتي وقتي به☀️ مي روم و از حضور در آنجا مي برم، دلم براي☀️ تنگ مي شود.مي خواهم زودتر به كنار(علیه السلام) برگردم. 🌷@shahidabad313 🔹️اين را از مطالعاتي كه داشت می توانستم بفهمم.🌷 در ابتدا براي خواندن كتاب هاي به سراغ آثار مقدماتي رفت. آداب الطلاب آقاي را مي خواند و... ⚘@pmsh313 🔹️رفته رفته به سراغ آثار بزرگان رفت. با مطالعه ي آثار و زندگي اين اشخاص، روزبه روز او تغيير مي كرد. 🔹️من ديده بودم كه رفاقت هاي🌷 كم شده بود! بر خلاف اوايل حضور در☀️، ديگر كم حرف شده بود. او با بسياري از دوستان در حد يك شده بود. 🌷@shahidabad313 💎به🕌مسجد هندي ها داشت. اين🕌 توسط☀️ و به حالتي برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين🕌#نماز مي خواند.خلوت هاي داشت.☀️ و برخي و را هيچ گاه نمي كرد. ⚘@pmsh313 💎اين اواخر به مرحوم(ره) خاصي پيدا كرده بود. ايشان را مي خواند و به اين#عمل مي كرد.يادم هست كه مي گفت:(ره) عجيب به☀️#وابسته بود.زماني كه ايشان در#بستري بود مي گفت مرا به☀️ ببريد من مي شود. 🌷@shahidabad313 🌷 اين جملات را مي خواند و مي گفت: من هم خيلي به اينجا شده ام،☀️ همه ي ما را گرفته است، هيچ مكاني جاي☀️ را براي من نمي گيرد. 💥اين سال آخر هر روز يك⏲ را به مي رفت.نمي دانم در اين يك⏲ چه مي كرد، اما هر چه بود براي او ايجاد مي كرد. اين را هم از خودش(ره)و(ره) فراگرفته بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚مسائل معنوی❤️ ✨ ۲🍃 ✔️راوی:از دوستان شهید 👈خانه اي وسيع و قديمي در☀️ به🌷 سپرده شده بود تا از آن نگهداري کند.او در يکي از اتاق هاي کوچک و محقر آن داشت.بيشتر وقتش را در🏠 به و📚 اختصاص داده بود.او از صاحب🏡 اجازه گرفته بود تا زائران تهي دستي که پولي ندارند را به آن🏕 بياورد و در آنجا به آن ها دهد. 🌷@shahidabad313 ♦️براي زائران غذا درست مي کرد. در بيشتر کارها کمک حالشان بود. اگر زائري هم نبود، به تهي دستان اطراف🏠#سکونت مي داد و در هيچ حالي از کمک دادن دريغ نمي کرد.آن🏚 حدود صد سال قدمت داشت و بسيار وسيع بود، شايد هر کسي جرئت نمي کرد در آن کند. ⚘@pmsh313 💥بعد از🌷 آن را به طلبه ي ديگري سپردند، اما آن نتوانست با و آن🏚 کنار بيايد! که نزديک مي شد🌷 اتاق ها را به و مي داد و خودش يک گوشه مي خوابيد.گاهي پتوي خودش را هم به آنها مي بخشيد. او کرده بود که بدون بالش و لوازم گرمايشي بخوابد. 🌷@shahidabad313 ☘يک بار شده بود خودش در در راهروي🏠 خوابيد اما اتاق را که گرم بود در اختيار زائران راهپيمايي قرار داد.او در اين مدت با نابينايي آشنا شده بود و کمک هاي زيادي به او کرده بود. حتي آن نابينا را براي به☀️ هم برده بود. ⚘@pmsh313 🌷 زماني كه مشغول كارهاي عرفاني و و شده بود، كمتر با ديگران مي زد.اين هم از توصيه هاي بزرگان است كه انسان در ابتداي راه را بر هر كاري مقدم بدارد. 🌷@shahidabad313 🌷 مي دانست بسياري از معاشرت ها تأثير منفي در#انسان دارد، لذا خود را با بيشتر در حد يك پايين آورده بود.اين اواخر بسيار شده بود. يعني خيلي از را مي كرد.از طرفي تا آنجا كه امكان داشت در راه خدا مي كشيد.هر زائري كه به☀️ مي آمد، به خانه ي خودش مي برد و از آنها پذيرايي مي كرد. 🌱هيچ وقت دوست نداشت كه ديگران كنند كه آدم خوبي است. اين سال آخر روزه داري و ديگر مراقبت هاي را بيشتر كرده بود.تا اينكه ماجراي پيش آمد،🌷 آنجا بود كه از خود بيرون آمد.او به قول خودش بود شجاعتش را هم قبلاً اثبات كرد. حالا هم ايجاد شده بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚طهارت درونی❤️ ✨ 🍃 ✔️راوی: سید روح الله میر صانع 👈از بالاترين ويژگي هاي🌷 كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طي كند او بود. ♦️بر خلاف بسياري از انسان ها كه و يكساني ندارند،🌷 بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود.حرفش را مي زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت. 🔹️يادم هست اواخر سال 1390 آمد و در حوزه ي☀️ مشغول شد.بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از استفاده نكرد. آن اوايل به🌷 گفتم: نمي خواي بگيري؟ مي خنديد و مي ً گفت: نه، فعلاً بايد به و برسم. 🔹️سال بعد وقتي درباره ي و با او مي كردم، كردم بدش نمي آيد كه بگيرد. چند نفر از طلبه هاي با🌷#متأهل شده بودند و ظاهراً در🌷 تأثير گذاشته بودند. 🍂يك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت: اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي ندارم.از اين چند روزي گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: مي خواهم براي پياده روي به بروم و مسير طولاني تا را با پاي طي كنم. 🍂با توجه به اينكه كارت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما🌷 تصميم خودش را گرفته بود.آن روز متوجه شدم كه💥🌷 به صورت خاصي شده، فكر مي كنم حالت داشت. او را ديدم اما چيزي نگفتم. 🌷 به رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: امروز رسيديم به☀️، هستي بيام؟گفتم: با كمال ميل، بفرماييد. 🌷 به ما آمد و كمي كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد،با هم شروع به كرديم.🌷 از به و پياده روي تا☀️ تعريف مي كرد،اما من به🌷 بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود! 🔮صحبت هاي🌷 را قطع كردم و گفتم: اين براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان مي كردم.بالاخره توانستم از زير او حرف بكشم! ⭐مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي شده بود.مي گفت كه با به سراغ من آمده بود.من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم! 🍁من به🌷#نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه🌷 از دور شود. را به جان خريد تا#آتش_جهنم نشود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚تصویر امام خامنه ای بر سینه❤️ ✨ 🍃 👈از شخصي پرسيدم: از حركت☀️ امسال كه بيش از بيست ميليون به سوي رفتند چه چيزي فهميدي؟ گفت: يعني اينكه در#خون بر پيروز شد.اگر آن روز كاروان☀️ همگي به🌷 رسيدند، اما در واقع شدند كه بعد از قرن ها اين گونه از آنها ياد مي شود و مردم در مسير آن ها اين گونه قدم بر مي دارند. 🌷@shahidabad313 💢يادم هست چند ماه قبل و زماني كه به دست نيروهاي مردمي آزاد شد، يكي از انديشمندان غربي گفته بود: آنچه امروز در اتفاق مي افتد يعني پيروزي و☀️(رحمت الله علیه). ⚘@pmsh313 💢اين شخص ادامه داد: تعجب مي كنم كه عراقي ها با (امام) جنگ كردند، اما حالا عراقي كه فرزندان همان پدران هستند، براي با دشمني به نام⚡ به الگوهايي متوسل مي شوند كه از آن استفاده مي كردند. 🌷@shahidabad313 💢اين شخص ادامه مي دهد: استفاده از نمادهايي مانند و و روحيات خاص، براي عراقي ها چنان انگيزه اي ايجاد كرد كه شهر، مهمترين پايگاه را به راحتي آزاد كردند. ⚘@pmsh313 📌اين شخص به نام گذاري يكي از خيابان هاي به نام👇(رحمت الله علیه) اشاره كرده و مي گويد: اين ها همه بيانگر اين مطلب است كه به دل همه ي مردم كشورهاي مردمي صادر شده. از و و تا و و... ايراني ها بر اساس خود يعني☀️(علیه السلام) وارد ميدان شدند و زير بار نرفتند. و حالا همين ميان ملت هاي و در حال است. 🌷@shahidabad313 📌مردم نيز همين را الگوي خود قرار داده اند و مشغول با نيروهاي هستند.🌷 زماني كه وارد نيروهاي مردمي شد، به عنوان يك مورد توجه قرار گرفت. ⚘@pmsh313 ♨️او هميشه تصوير☀️ را روي سينه داشت. همين كار باعث شد كه بسياري از دوستان او نيز كه بودند همين كار را انجام دهند. 🌷@shahidabad313. 💢او به بسيار توجه مي كرد.☀️ و او مورد توجه قرار گرفت. در راستاي همين تأثيرگذاري بود که بحث و$پيشاني_بند را مطرح کرد.فرماندهان که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صد ميليون تومان به فرستادند. ⚘@pmsh313 🌟او اجازه داشت هر طور که مي خواهد کند، اما🌷 رعايت مي کرد که از آن براي خودش خرج نکند. گاهي آنقدر رعايت مي کرد که را جايگزين وعده ي غذايي مي کرد! با اينکه زيادي براي خريد اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترين جنس ها را بخرد. مي کرد که براي به اين که توسط مردم تهيه شده بکشد تا هدر نرود. 💎براي مثال براي تهيه ي از به رفت تا از و ارزانتر تهيه کند. پيشاني بندها را در#چاپ کرده بود و به مي آورد تا خواهرانش آنها را بريده و آماده کنند.او مي کرد کاري که انجام مي دهد، به نحو باشد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊