#نوجوان زیباروی عکسهایم به #شهادت رسید
"#محمد_محمود_نذر" #خبرنگار شبکه تلویزیونی #المنار لبنان، درحالی که مشغول فیلمبرداری از پیشروی نیروهای #حزب_الله و ارتش سوریه برای آزادسازی کامل #شهر_حلب بود، به دست تکفیریها به #شهادت رسید.
عاشورای سال 1374 در شهر #نبطیه در #جنوب_لبنان، برای اولین بار #چهره_زیبا و جذاب محمد نظرم را جلب کرد و از او #عکس گرفتم.
سال 1377، هنگامی که به روستای عربصالیم در جنوب لبنان رفتم، محمد را دیدم و مجددا از او عکس گرفتم.
بعدها شنیدم محمد به صفوف #مقاومت_اسلامی پیوسته است. خیلی دنبالش بودم تا ببینمش.
سرانجام محمد که در #تبلیغات_نظامی #مقاومت اسلامی (اعلام الحربی) فعالیت داشت و با شبکه المنار کار می کرد، در تاریخ 24 آبان 1394 به دست تکفیریهای داعش در #سوریه به #شهادت رسید.
خدا #شرّ تکفیریها و صهیونیسم را از سر #جهان_اسلام کم کند.
👈ادامه مطلب و دیدن سایر عکسها در پست اینستا گرامی برادر#حمید_داود_آباد_ی👇
@hdavodabadi
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#زندگینامه_شهدا
✍در تاریخ 39/2/4 در سرآسیاب کرج ، به دنیا آمد ،
پدرش به عشق #امام_رضا نامش را غلام رضا نهاد ،
کشتی گیری ماهری بود و در جبهه ، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر بود ، ولی بخاطر تواضع و فروتنی خود را راننده #آمبولانس معرفی کرده بود !!
🌀در تحلیل اسناد جنگی مهارت بسزایی داشت و همیشه می گفت ،
دشمنان چون #ایمان محکمی ندارند بسیار ترسو هستند پس ، با یک حرکت رزمندگان ما از بین می روند .
🌐در طول مدت حضورش در لشکر 10 #سیدالشهدا سبب دلگرمی همه بود و آنها به انتخاب راهکارها و شناسایی او ایمان داشتند.
ایمان به خدا و اخلاص در عمل آمیخته با جانش بود و در دشوارترین شرایط جنگ احساس ضعف و یأس نمی کرد .
در عملیات مهران که فقط یک شب فرصت داشت ، با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها به قلب دشمن زد و با شناسایی دقیق خود ضامن پیروزی عملیات شد
♻️ و نام راهکار خود را راهکار #فاطمه_زهرا سلام الله علیها گذاشت .
همیشه می گفت ، در شناسایی باید کمتر به وسایل و ابزار آلات تکیه کرد و بیشتر باید به #خدا_توکل کرد و به توانمندی و قابلیت فردی تکیه نمود .
ایشان دارای روحیه خاص بودند و جذابیتی وصف ناپذیر داشتند .
🔷در برخورد با دوستان بسیار مهربان ، اما هنگامی که در کارها اشکال پیش می آمد خشم و غضب او نیز لذت بخش بود ، خشم او حب و بغض نبود ، بلکه عشق به کار و خدمت به مردم داشت .
خود را ملزم می داشت که تمامی موانع را از سر راه بردارد.
🔶در چندین عملیات شرکت داشت و در عملیات کربلای پنج به تاریخ
65/10/19 در شلمچه به شهادت رسید .
🔴تنها وصیتش به مادرش گرفتن سه ماه #روزه_قضا ، برای دو ماه در #جبهه و یک ماه در #سوریه بود .
در زمان تشییع جنازه ، مادرش با گریه می گفت ،
تا امروز نمی دانستیم او فرمانده لشکر است...
#شهیدغلامرضا_کیانپور
📚همشهری آنلاین
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۴۶
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#شغل #بیابان #رزمایش #نق_نزدن #تشکر_کردن #انجام_وظیفه #سوریه
✍بخاطر شغلمان زیاد برای #رزمایش به #بیابان می رویم. تویوتا پنجر می کند؛
💠بنزینش تمام می شود؛اصلا یادشان می رود گروهان رفته برای اجرای برنامه:زیر تیغ آفتاب،با لباس ضخیم،تا ظهر یک قطره آب نمی رسد. در این سه سال و نیم سراغ ندارم یک بار #نق_بزند.
💠حتی اگر برای کاری ازش #تشکر می کردیم. می گفت:من که کاری نکردم؛ #وظیفه_ام بود.کم حرف بود هر چه التماس می کردیم از خاطرات #سوریه بگوید،جیک نمی زد، مگر مُغُر می آمد که دو کلمه حرف بزند؟می گفتم: شنیدم داعشی ها رو ترکونده ی. سرش را می انداخت پایین حَجی من که کاری نکردم؛ همه زحمتش رو بچه ها کشیدن.
🍀راوی:سعید هاشمی،همکارشهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۴ ص ۲۱۸
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵۰
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#مقر_زرهی #انار #سوریه
✍باحججی و پویا ایزدی رفتیم روستای سابقیه ویک #مقر_زرهی راه انداختیم.
دیدم زمین های اطراف روستا، #انارهای رسیده و خوشمزه ای دارد.
♻️یک بغل چیدم و بردم برای بچه ها. همه خوردند الا حججی. هر چه تعارف زدیم گفت نمی خورد.
♨️ گفتم: این زمین ها چند سال دست مسلحین بوده: کسی آب نداده پاشون،خودشون رشد کردن،الانم اگه نخوریم می ریزه پای درخت و خراب می شه. نمی خوایم که ببریم نجف اباد!
🍀راوی:حمید رضا جهانبخش،همرزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۵ ص ۲۶۵
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهیدانہ 🥀🕊
✍از سردار #شهید_همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از #سوریه برنامتون چیه؟
♻️گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره،...
بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان کار فرهنگی انجام بدم، برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تاحدودی کوتاهی کردیم و آن دنیا باید جواب بدیم....!!
#کارفرهنگی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵۳
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#اعزام #سوریه #دمشق #حلب #هواپیما #تانک #صبح #مقر #کار_برای_خدا
✍برج هفت سال 94 اعزام شدیم سوریه. از #دمشق با یک #هواپیمای باری رفتیم #حلب. یکراست بردندمان روستای بحوث باید حدود 40 دستگاه #تانک را می بردیم جلو نزدیک خط. شش هفت نفری، از اذان مغرب تا نماز #صبح کارمان طول کشید.
💢صبح که به #مقر برگشتیم، گفتم نامردا یکی نیومد به ما بگه دستت درد نکنه. محسن گفت: این قدر غر نزن. ما اومدیم برای #خدا_کار کنیم!
🍀راوی:خداداد احمدی،همرزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۵ ص ۲۶۸
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵۵
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#سوریه #اعزام #شوخی #چک_برگشتی #چلوکباب #دعا #آرزو #شهید
✍دفعه دوم قسمت نبود با هم برویم #سوریه. چند دفعه #اعزامش جلو عقب شد.
♻️روزی به #شوخی گفتم: تو مثل #چک_برگشتی هستی، می ری و برمی گردی.
لااقل برو شهید شو یه #چلوکباب بخوریم. خندید و گفت #دعا کن #شهید شم تا زودتربه #آرزوت برسی!
🍀راوی:خداداد احمدی،همرزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۵ ص ۲۷۰
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵۸
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#سوریه #مدافعان_حرم #حیدریون #فاطمیون #نماز_شب #نماز #زیارت_عاشورا
✍رفتم شخصیتش را از زیر زبان بچه های #حیدریون و #فاطمیون بیرون بکشم
همه به اتفاق گفتند: #نماز_شبش ترک نمی شه!بعد از هر نمازش هم #زیارت_عاشورا می خونه
🍀راوی:سید مجید ایافت،همرزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۶ ص ۲۹۶
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۵۹
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#سوریه #حیدریون #فاطمیون #قاسم_آباد #فرمانده #جابر
✍می خواستم او را ببرم به محور دیگری. تا خبر به گوش #فرمانده قاسم آباد رسید، به دست و پایم افتاد که جابر را نبر. چرا؟ با همه کنار می آمد، ایرانی و #حیدریون و #فاطمیون هم نداشت.
💢می رفت در سنگرشان می نشست، با آن ها غذا می خورد، شب توی چادرشان می خوابید و حواسش به خورد و خوراکشان بود که کم و کسری نداشته باشند.
#جابر:نام جهادی شهید محسن حججی
#قاسم_آباد:نقطه صفرمرزی مرز عراق و سوریه
🍀راوی:سید رضا میر فندرسکی،هم رزم شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۶ ص ۲۹۸
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔴🔴آخرین روز قبل از واقعه ...
⏪اسرار ناگفته از آخرین روز زندگی سپهبد سلیمانی
پنجشنبه(98/10/12)
ساعت 7 صبح
#دمشق
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،
هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
.
ساعت 7:45 صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در #سوریه حاضرند.
.
ساعت 8 صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما #پنج_شنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
.
ساعت 11:40 ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
.
ساعت 3 عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم #بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
.
ساعت حدود 9 شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسین #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، #میوه_رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت 12 شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت 2 صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
(راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون)
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲۸ دیماه #سالروز_شهادت شهید جهاد مغنیه در سوریه می باشد .
💠 #دانشجوی رشته مدیریت دردانشگاه آمریکایےبیروت،
یکےاز بهترین دانشگاه های خاورمیانه بود وتنهایڪ درسش باقے مانده بودکہ در
#سوریہ،
عنوان چهارمین شهیدخانواده را از آن خود کرد.
#شهید_جهاد_مغنیه
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷#اصغر_آقایِ_حاج_قاسم_شهید_شد
#مدافع#حرم_حضرت_زینب(س)⚘#اصغر_پاشاپور یکی از مجاهدانی بود که به⚘#شهادت رسید.
🌺@pmsh313
🍀#شهید_پاشاپور از همان ایام ابتدایی آغاز جنگ سوریه همراه سردار بزرگ اسلام🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی به سرزمین شام هجرت کرد. این شهید عزیز از اقوام نزدیک شهید مدافع حرم 🌷#محمد_پورهنگ بود که او نیز جانش را در دفاع از حرم حضرت زینب(س) فدا کرد. شهید پاشاپور همان اصغرآقایی است که همهمان بعد از🌷#شهادت_حاج_قاسم در آن ویدئوی معروف دیدیم، که #شهید_سلیمانی به او گفته بود: «اصغر آقا خجالت بکش منو میترسونی به خاطر دوتا گلوله؟»
🌺@pmsh313
🌼هیچ گاه ندیدیم در مورد کارش#حرف بزند
🌺@pmsh313
🍀همسر#شهید پورهنگ که خواهر شهید اصغر پاشاپور است دقایقی از شهید پاشاپور گفت: برادرم متولد سال ۵۸ بود که با سه فرزندش به#سوریه رفت تا کنار دیگر مجاهدان با تروریست های تکفیری مبارزه کند. اصغر با اینکه از ابتدای جوانی با سن نسبتا کمی که داشت وارد سپاه شد و مسئولیت های حساسی بر عهده گرفت اما هیچ گاه ندیدیم در مورد کارش حرف بزند.
🌺@shahidabad313
🍀اتفاقی از روی عکس ها دیده بودیم که همراه🌷#حاج_قاسم است اما اصلا از خودش نمی شنیدیم. رسم امانت داری را در کارش به شدت رعایت می کرد. روحیه اش البته کلا هم اینطور بود که اهل خاطره گویی نبود. همسرم که به#شهادت رسید با اصرار از او خواستم چند خاطره برایم تعریف کند. مسئولیتش هم اجازه صحبت نمی داد. شاید چند سالی از یک اتفاق که میگذشت تازه از آن برایمان تعریف می کرد.
🌺@shahidabad313
💥لحظه آخر از🌷#حاج_قاسم جدا شد
🌺@shahidabad313
2⃣3⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰هر چند #گذشتن و راضی شدن سخت بود، ولی من راضی بودم و اجباری در کار نبود❌ شوق همسرم برای رفتن و مظلومیت شیعیان #سوریه را میدیدم.
🔰شبی که میخواست #اعزام شود با هم سمت مسجد🕌 رفتیم و بعد از نماز به رستورانی برای صرف شام🍲 رفتیم. لحظه رفتن وقتی از درب منزل کاسه آبی #پشت_سرش ریختم، قلب خودم انگار همان لحظه داشت بیرون میزد و بغض سنگینی مرا خفه میکرد😢 دلم آشوب بود💗
🔰از همان لحظه #دلتنگیام شروع شد، ولی سعی کردم طوری رفتار کنم که نگران😥 نباشد و حتی اشکی برای رفتنش نریزم🚫 که مبادا #دلش بلرزد.
🔰یدالله، در #فروردینماه سال 96 با اصابت گلوله تک تیرانداز داعشی به ناحیه سرش💥 به درجه رفیع #شهادت نائل آمد. روزهای اول هر روز چندبار تماس میگرفت و از حرم حضرت زینب (س) و #غربت آنجا برایم حرف میزود و میگفت کاش در کنارش بودم و غربت آنجا را میدیدم😔
🔰اما کم کم به دلیل اعزام به مناطق تماسها☎️ کاهش یافت و بهطبع #نگرانی و دلتنگی من بیشتر شد. تا اینکه #آخرین باری که تماس گرفت 8 فروردینماه 96 بود. ساعت حدود 3 بعدازظهر با من تماس گرفت📞 و گفت که برای برداشتن مهمات به منطقه برگشته است و باید دوباره به خط بروند
🔰و قرار شد "لحظه آخر" دوباره تماس بگیرد و حدود یک ربع بعد⏰ دوباره زنگ زد و #آخرین_جملاتی که بین ما رد و بدل شد این بود که گفتم «مراقب خودت باش، یه یدالله♥️ که بیشتر ندارم. همسرم هم در جواب من گفت: نگران نباش، من هر لحظه #بیادتم...»
🔰بعد از این تماس تا روز #شهادتش تماس نگرفت و من خیلی نگران بودم، ظهر روز 12 فروردینماه📆 این حالت به اوج خود رسید و من نتوانستم از شدت نگرانی لب به چیزی بزنم. بعد از ظهر با یکی از دوستانمان که همسرش دوست و #همکار شوهرم بود تماس گرفتم☎️ و به منزل وی رفتم تا کمی آرام شوم و از طریقی خبری از سلامت #یدالله بگیرم
🔰دوست همسرم خبر شهادت🌷 عزیزم را میدانست ولی برای #آرامش قلب من گفت که حالش خوب است و شب به منزل پدرم رفتم🏡 ولی نتوانستم بخوابم و #سردرد شدیدی داشتم تا اینکه نزدیک صبح خوابم برد ولی صبح زود با صدای تماسی که با پدرم گرفته شد از خواب پریدم و از لحن صدای پدر متوجه شدم که #یدالله_شهید_شده است.
راوی: همسرشهید
#شهید_یدالله_ترمیمی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_پنجم
💚اهل ذکر،دائم با وضو،❤️
🍃 #ویژگی_ها✨
👈اين سخنان را از خيلي ها شنيدم. اينکه🌷#هادي ويژگي هاي خاصي داشت. هميشه💧#دائم_الوضو بود. #مداحي مي کرد.اکثر اوقات ذکر#سينه_زني#هيئت را مي گفت.
🌷@shahidabad313
💢#اهل_ذکر بود. گاهي به#شوخي مي گفت: من دو هزار تا#يا_حسين(علیه السلام) حفظ هستم. يا مي گفت: امروز هزار بار ذکر#يا_حسين(علیه اسلام) گفتم، #عاشق امام حسين (علیه السلام) و گريه براي ايشان بود.
⚘@pmsh313
💢واقعاً براي ارباب با سوز 💧#اشک مي ریخت.
#اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسي از او تعريف مي کرد، خيلي بدش مي آمد. وقتي که شخصي از زحمات او #تشکر مي کرد، مي گفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد!
💢يعني ما کاري نکرده ايم. همه کاره خداست و همه ي کارها براي خداست. حال و هوا و خواسته هايش مثل #جوانان همسن و سالش نبود. دغدغه مندتر و جهادي تر از ديگر #جوانان بود.انرژي اش را وقف #بسيج و کار فرهنگي و #هيئت کرده بود. در آخر راهي جز #طلبگي در #نجف پاسخگوي غوغاي درونش نشد.
🌷@shahidabad313
📍من شنيدم که دوستانش مي گفتند:🌷#هادي اين سال هاي آخر وقتي#ايران مي آمد، بارها روي صورتش#چفيه مي انداخت و مي گفت: اگر به نامحرم #نگاه کنيم راه🌷#شهادت بسته مي شود.
⚘@pmsh313
📍خيلي دوست داشت به#سوريه برود و از#حرم #حضرت_زينب (علیها السلام) دفاع کند. يک طرف ديوار خانه را از بنري پوشانده بود که رويش اسم #حضرت_زينب (علیها السلام) نوشته شده بود. مي گفت نبايد بگذاريم #حرم عمه ي سادات، دست تروريستها بيفتد.
🌷@shahidabad313
💢وقتي مي خواست براي نبرد با #داعش برود، پرسيديم #درس و #بحث را مي خواهي چه کني؟ گفت: اگر🌷#شهيد نشدم، درسم را ادامه مي دهم. اگر🌷#شهيد شوم، که چه بهتر خدا مي خواهد اينگونه باشد.
🔰در ميان فيلم ها به#خدا_حافظ_رفيق خيلي علاقه داشت. سي دي#فيلم را تهيه کرد و براي #خانواده پخش نمود.خواهرش مي گفت: من مدت ها فکر مي کردم🌷#هادي هم مثل آدم هاي درون #فيلم، هر شب با #موتور و با دوستانش به🌷#بهشت_زهرا (علیها السلام) مي رود. صحنه هاي اين فيلم همه اش جلوي چشمهاي من است.
🌷@shahidabad313
💎همه اش نگران بودم مي گفتم نکند شباهت هاي🌷#هادي با محتواي#فيلم اتفاقي نباشد!
🌷#هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي مي افتد بيايد براي همه تعريف کند. هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد.#آرامش در کلامش جاري بود.
⏺برادرش مي گفت: «نمي گذاشت کسي از دستش ناراحت شود اگر دلخوري پيش ميآمد، سريعاً از#دل طرف درمي آورد.🌷#هادي به ما مي گفت يکي از خاله هايمان را در#کودکي ناراحت کرده، اما نه ما چيزي به خاطر داشتيم نه خاله مان.ولي همه اش مي گفت بايد بروم#حلاليت بطلبم. هيچ وقت#دوست نداشت کسي با دلخوري از او جدا شود.»
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_ششم
💚مثل بسيجي هاي زمان جنگ❤️
✨ #شروع_بحران🍃
✔️راوی:محمد حسین طاهری
👈با اينكه🌷#هادي از مؤسسه ي#اسلام_اصيل بيرون آمده بود، اما براي💥#زيارت_كربلا در شب هاي#جمعه به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم.در آنجا درباره ي مسائل روز و ...#صحبت داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت.با#شروع_بحران#داعش مؤسسه به پايگاه#حشد_الشعبي براي جذب نيرو تبديل شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي#نبرد به مناطق درگير#اعزام شود. اما با#اعزام او مخالفت شد.يك بار به او گفتم: بايد#سيد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و#اعزام مي شوي.
⚘@pmsh313
🌲البته🌷#هادي سال قبل هم سراغ#سيد رفته بود.آن موقع مي خواست به#سوريه#اعزام شود اما نشد.#سيد به او گفته بود: تو#مهمان مردم#عراق هستي و امكان#اعزام به#سوريه را نداري.اما اين بار خيلي به #سيد#اصرار كرد.او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي#عكس و#فيلم، از#سيد خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه#حشد_الشعبي#اعزام شود.
🌷@shahidabad313
💎#سيد با اين شرط كه🌷#هادي، فقط حماسه ي #رزمندگان را ثبت كند موافقت كرد.قرار شد يك بار با#سيد به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت.🌷#هادي سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي#رزمندگان#حشد_الشعبي را دريافت كرد و با#سيد به منطقه#اعزام شد.
⚘@pmsh313
💎همانطور كه حدس مي زدم🌷#هادي با يك بار حضور در ميان#رزمندگان، حسابي در دل همه#نفوذ كرد.از همه بيشتر#سيد او را شناخت. ايشان احساس كرده بود كه🌷#هادي مثل بسيجي هاي زمان#جنگ بسيار#شجاع و بسيار#معنوي است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر#رزمندگان_عراقي مي شد.
🌷@shahidabad313
⏺بعد از آن براي#اعزام به#سامرا#انتخاب شد. 🌷#هادي به همراه چند تن از دوستان ما راهي شد.من هم مي خواستم با آنها بروم اما#استخاره كردم و خوب نيامد!يادم هست يك بار به او#زنگ زدم وگفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي#ساده است، تا حالا با كسي#دعوا نكرده چه رسد به جنگيدن، مواظب او باش.
⚘@pmsh313
🌷#هادي هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او #صحبت مي كني#دل_شير دارد. او#راننده است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي#مهارت دارد.بعد از يك ماه🌷#هادي و دوستان#رزمنده به💥#نجف برگشتند
🌷@shahidabad313
🔰از دوستانم درباره ي🌷#هادي سؤال كردم. پرسيدم:🌷#هادي چطور بود؟همه ي دوستان من از او#تعريف مي كردند؛ از#شجاعت، از#افتادگي، از #زرنگي، از#ايمان و#تقوا و...
⚘@pmsh313
🌴همه از او#تعريف مي كردند. هر كس به نوعي او را الگوي خودش قرار داده بود.#نماز شب ها و#عبادت هاي#هادي حال و هواي جبهه هاي نبرد #رزمندگان_ايران با صداميان#بعثي را براي بقيه ي #رزمندگان$تداعي مي كرد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي دوباره راهي#مناطق_عملياتي شد. ديگر او را كمتر مي ديدم. چند بار هم#تماس گرفتم كه#جواب نداد.مدتي گذشت و من با چند تن از دوستان براي💥#زيارت راهي#ايران و شهر💥#قم شديم.
♨️يادم هست توي💥#قم بودم كه يكي از دوستانم گفت: خبر داري رفيقت، همون🌷#هادي كه با ما مي آمد💥#كربلا🌷#شهيد شده؟گفتم: چي ميگي؟سريع رفتم سراغ اينترنت. بعد از كمي جستجو متوجه شدم كه🌷#هادي به آنچه لايقش بود رسيد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_چهارم
💚از شهدا و فرهنگ شهادت میگفت❤️
🔥#فتنه_داعش👿
👈مي گويند#تاريخ مرتب#تكرار مي شود،فقط اسم ها عوض مي شود،وگرنه بسياري از اتفاقات سال ها و قرن هاي گذشته، با نام هايي جديد#تكرار ميگردد.از روزي كه⚡#بيداري_اسلامي منطقه ي ما را فراگرفت،🔥#آمريكا و🔥#اسرائيل با كمك#حاكمان_فاسد_منطقه،يك نوع#كودتا را در كشور#سوريه به راه انداختند.
🌷@shahidabad313
🌟آنان مي خواستند وانمود كنند كه#سوريه هم مانند#تونس و#ليبي و#مصر و#بحرين و ... درگير⚡#بيداری_اسلامي شده!اما#تفاوت آشكار#بحران_سوريه با ديگر كشورها، حضور تروريست هاي صدها كشور در قالب#قيام_مسلحانه ضد دولت#سوريه بود!
⚘@pmsh313
🌟شكي نبود كه دولت مردمي#سوريه تاوان#حمايت از#محور_مقاومت را پرداخت مي كرد.تروريست هاي سوري صدها انسان بي گناه را فقط به جرم#حمايت از#دولت_قانوني اين كشور به خاك و خون كشيدند.آنچه كه ما از#خوارج زمان☀️#امير_المؤمنين_علي(علیه السلام) شنيده بوديم در رفتار اين⚡#قوم_وحشي مشاهده كرديم.دولت هايي كه ادعا مي كردند نظام#سوريه ظرف شش ماه نابود خواهد شد، شاهد بودند كه گروه هاي مردمي به حمايت از دولت#سوريه برخواستند.
🌷@shahidabad313
🌟مدتي بعد خشن ترين گروه هاي مسلح در غالب دولت اسلامي#عراق و#شام (با نام#داعش) اعلام موجوديت كرده و حملات گسترده اي را آغاز كردند.
آنان روي فاسدترين ظالمان تاريخ را سفيد كردند.كارهايي از اين قوم سر زد كه تاريخ از نوشتن آن#شرم دارد!اما همه مي دانستند كه⚡#اسرائيل و حامي هميشگي آن يعني⚡#آمريكا عامل اصلي ايجاد و حمايت⚡#داعش هستند.
⚘@pmsh313
🌟اوايل سال 1393⚡#داعش توانست در#عراق براي خودش زمينه ي#نفوذ را فراهم كند.سپس شهر#موصل و چندين منطقه ي ديگر با#خيانت نيروهاي وابسته به⚡#صدام، به اشغال⚡#داعش درآمد. آنان هزاران#شيعه و#سني را تنها به جرم مخالفت با نظرات⚡#داعش اعدام كردند.
🌷@shahidabad313
🌟اوضاع#عراق عجيب و غريب شد.☀️#آيت_الله_سيستاني#حكم_جهاد صادر كرد. صدها زن و مرد#شيعه و#سني آماده ي مبارزه با⚡#داعش شدند.🌷#هادي در اين ايام در حوزه ی☀️#نجف مشغول#تحصيل بود.با اعلام#حكم_جهاد، از مسئولان نيروهاي مردمي (حشدالشعبي) تقاضا كرد كه با#اعزام او به جبهه ي نبرد با⚡#داعش موافقت كنند. اما مسئول نيروها كه از دوستان🌷#هادي بود با#اعزام او مخالفت كرد.
⚘@pmsh313
💢او سال قبل نيز از آنها خواسته بود كه براي دفاع از☀️#حرم به كشور#سوريه#اعزام شود اما مخالفت شده بود.اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد.🌷#هادي توانست خود را به جمع نيروهاي مردمي برساند.او از زماني كه در#ايران بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد#فيلم و#عكس از برنامه هاي🌷#شهدا و ... از كارهاي او بود.
🌷@shahidabad313
💢حالا همين برنامه ها را در قالب نيروهاي مردمي#عراق آغاز كرده بود.تهيه ي#فيلم،#خبر و#عكس از نبردهاي شجاعانه ي نيروهاي مردمي. 🌷#هادي هر جا قدم مي گذاشت از🌷#شهدا مي گفت؛ از🌷#ابراهيم_هادي، از🌷#شهيد_دين_شعاري و...
⚘@pmsh313
🍂او براي#رزمندگان و فرماندهان#حشد_الشعبي از خاطرات🌷#شهيدان#دفاع_مقدس مي گفت و آنها را با🌷#فرهنگ_شهادت آشنا مي كرد.آنها تشنه ي #فرهنگ_انقلابي بسيجيان ما شده بودند.اين#عطش باعث شد كه فرماندهان#حشد_الشعبي از🌷#هادي بخواهند براي تهيه ي#چفيه و#پيشاني_بند و#پرچم راهي#ايران شود.
🌷@shahidabad313
🍂آنها مبلغي حدود#صد_ميليون_تومان در اختيار🌷#هادي قرار دادند تا براي تهيه ي اين اقلام به#ايران برگردد.آنقدر در#عراق به او
#اعتماد پيدا کردند که اين مبلغ#پول را به او دادند و خواستند هر چه سريع تر، اين#اقلام_فرهنگي به کساني که در#خط_مقدم جنگ عليه#داعش هستند برسد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_پنجم
💚تصویر امام خامنه ای بر سینه❤️
✨ #حماسه_ی_جاودان🍃
👈از شخصي پرسيدم: از حركت☀️#اربعين امسال كه بيش از بيست ميليون#زائر به سوي#كربلا رفتند چه چيزي فهميدي؟ گفت: يعني اينكه در#كربلا#خون بر#شمشير پيروز شد.اگر آن روز كاروان☀️#عاشورا همگي به🌷#شهادت رسيدند، اما در واقع#پيروز شدند كه بعد از قرن ها اين گونه از آنها ياد مي شود و مردم در مسير آن ها اين گونه قدم بر مي دارند.
🌷@shahidabad313
💢يادم هست چند ماه قبل و زماني كه#تكريت به دست نيروهاي مردمي آزاد شد، يكي از انديشمندان غربي گفته بود: آنچه امروز در#عراق اتفاق مي افتد يعني پيروزي#عقيده و#آرمان☀️#امام_خميني(رحمت الله علیه).
⚘@pmsh313
💢اين شخص ادامه داد: تعجب مي كنم كه عراقي ها #هشت_سال با (امام)#خميني جنگ كردند، اما حالا #رزمندگان عراقي كه فرزندان همان پدران هستند، براي#نبرد با دشمني به نام⚡#داعش به الگوهايي متوسل مي شوند كه#رزمندگان_ايراني از آن استفاده مي كردند.
🌷@shahidabad313
💢اين شخص ادامه مي دهد: استفاده از نمادهايي مانند#چفيه و#پيشاني_بند و روحيات#معنوي خاص#رزمندگان_ايراني، براي عراقي ها چنان انگيزه اي ايجاد كرد كه شهر#تكريت، مهمترين پايگاه#حزب_بعث را به راحتي آزاد كردند.
⚘@pmsh313
📌اين شخص به نام گذاري يكي از خيابان هاي#بغداد به نام👇#امام_خميني(رحمت الله علیه) اشاره كرده و مي گويد: اين ها همه بيانگر اين مطلب است كه#تفكر_انقلاب_اسلامي_ايران به دل همه ي مردم كشورهاي مردمي#خاورميانه صادر شده. از#لبنان و#سوريه و#فلسطين تا#عراق و#يمن و...
ايراني ها بر اساس#تفكر_امام_معصوم خود يعني☀️#ابا_عبد_الله_الحسين(علیه السلام) وارد ميدان #مبارزه شدند و زير بار#ذلت نرفتند. و حالا همين #تفكر ميان ملت هاي#مسلمان و#آزاده در حال#رشد است.
🌷@shahidabad313
📌مردم#عراق نيز همين#شعار را الگوي خود قرار داده اند و مشغول#نبرد با نيروهاي#داعش هستند.🌷#هادي زماني كه وارد نيروهاي مردمي شد، به عنوان يك#الگو مورد توجه#رزمندگان_عراقي قرار گرفت.
⚘@pmsh313
♨️او هميشه تصوير☀️#مقام_معظم_رهبري را روي سينه داشت. همين كار باعث شد كه بسياري از دوستان او نيز كه#عراقي بودند همين كار را انجام دهند.
🌷@shahidabad313.
💢او به#مسائل_معنوي بسيار توجه مي كرد.☀️#نماز_شب و#اخلاص او مورد توجه#رزمندگان_عراقي قرار گرفت. در راستاي همين تأثيرگذاري بود که بحث#چفيه و$پيشاني_بند را مطرح کرد.فرماندهان#حشد_الشعبي که به او اعتماد کامل داشتند، او را با صد ميليون تومان#پول به#ايران فرستادند.
⚘@pmsh313
🌟او اجازه داشت هر طور که مي خواهد#خرج کند، اما🌷#هادي رعايت مي کرد که از آن#پول براي خودش خرج نکند. گاهي آنقدر رعايت مي کرد که#بيسکوييت را جايگزين وعده ي غذايي مي کرد!
با اينکه#پول زيادي براي خريد اقلام به همراه داشت اما حواسش بود که بهترين جنس ها را بخرد.#دقت مي کرد که براي#ريال به#ريال اين#پول که توسط مردم#عراق تهيه شده#زحمت بکشد تا#بيهوده هدر نرود.
💎براي مثال براي تهيه ي#چفيه از#تهران به#يزد رفت تا از#كارخانه و ارزانتر تهيه کند. پيشاني بندها را در#تهران#چاپ کرده بود و به#خانه مي آورد تا خواهرانش آنها را بريده و آماده کنند.او#سعي مي کرد کاري که انجام مي دهد، به نحو#احسن باشد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔰یادی کنیم از شهید حاج مجید سلمانیان که بعد از #چهار_سال همچنان جاویدالاثر مانده😔
💢وقتي مجيد از پشت تلفن📞 شنيده بود #مادرش خواب شهادت🌷 او را ديده است، از خوشحالي فرياد زده بود: «گويا #وقت_پروازم فرارسيده است».
💢شهيد حاج #مجيد_سلمانيان جوان دست و دلبازي بود كه در طول زندگياش دست ايتام و مستمندان بسياري را گرفت👌 و عاقبت نهايت بخشندگي را در هديه جان خود❣ به #حضرت_دوست معنا كرد.
💢او روحاني مبلغي بود كه خود به آنچه روي منبرهايش بيان ميكرد، جامه عمل پوشاند✅ و رهسپار ميدان جبهه مقاومت اسلامي در #سوريه شد.
💢آقا مجيد سال 67 در كرج به دنيا آمد و 95/02/17📆 در كربلاي #خانطومان به شهادت رسيد و هنوز پيكر مطهرش بازنگشته است و #مادر چشم انتظار است که او می آید یا نمی آید..😭
#شهید_مجید_سلمانیان
#ایام_شهادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⏺گفتوگوی#روزنامه_جوان با نفیسه پورجعفری دختر🌷#شهید بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_دوم
💧شهیدی که🌷#حاج_قاسم بدون او به☀️#بهشت نمیرفت! ۳۸ سال با هم بودند
👇
⬅از خلقیات#بابا بگویید و اینکه ایشان چه سبکی در#زندگی برای#تربیت فرزندانش در پیش گرفته بود؟
⭕هیچ#پست و مقامی پدرم را#مغرور نکرد. #تواضعی مثالزدنی داشت. علاقهای به پست و مقامهای دنیایی نداشت. هر از گاهی که به#بابا گلایه میکردیم و میگفتیم چرا اینقدر کم به خانه میآیید؟ پاسخ میداد: «به خاطر راحتی شما.» هرموقع#بابا برای☀️#نماز_صبح میایستاد بدون اینکه به ما بچهها بگوید ما بچهها از کوچک تا بزرگ با شنیدن صدای نمازش از#خواب بلند میشدیم و پشت سر ایشان میایستادیم و🍀#نماز میخواندیم. درخصوص #حجابِ من و خواهرم از همان کوچکی به ما #تأکید داشت ولی هیچوقت این حرف را #مستقیم به ما نمیگفتند و #مستقیم از ما نمیخواستند که باید حجابتان #چادر باشد. ولی به صورت غیرمستقیم با حرفزدنشان و انجام کارهایشان ما متوجه شدیم که باید💥#پوشش_چادر داشته باشیم. همچنین ایشان نوههایش را خیلی 💥#دوست داشت. وقتی که#بابا از بیرون به خانه میآمد، بچهها برای#بوسیدن ایشان از همدیگر#سبقت میگرفتند.
⬅ #بابا چند سال با🌷#حاج_قاسم همراه بود؟
⭕شهیدی که🌷#حاج_قاسم بدون او به☀️#بهشت نمیرفت!پدرم ۳۸ سال با🌷#حاج_قاسم، چه در زمان #جنگ_هشت_ساله #دفاع_مقدس و چه در جنگهای نامنظم #عراق و #سوریه، #رفاقت داشت. همیشه🌷#حاج_قاسم، بابا را با نام کوچک «🌷#حسین» صدا میزد.🌷#حاج_قاسم میگفت: «اگر دو نفر در این#دنیا من را#حلال کنند من میتوانم 🌷#شهید شوم و وارد ☀️#بهشت شوم. یکی خانمم و دیگری🌷#حسین است.» با آنکه پدرم این همه سال با🌷#حاج_قاسم بود، ولی هروقت تلفنی با حاجی #صحبت میکرد، یک #شرم خاصی روی صورت#بابا نمایان میشد. انگار در #صحبت خود با یکدیگر #خجالت میکشیدند. خیلی وقتها #بابا به خاطر مشغله کاریاش #صبح زود قبل از #اذان_صبح دم در خانه🌷#حاج_قاسم منتظر میایستاد. حتی یک کارتن در #ماشین داشت که☀️#نماز صبحش را روی آن میخواند و #منتظر حاجی میماند. با تردد پدرم تمام همسایهها هنگام رفتن به سر کار «پورجعفری» را میشناختند. حتی موقع برگشت هم وقتی پدرم مطمئن میشد🌷#حاج_قاسم داخل خانه شده است به #منزل خودمان برمیگشت. تا موقعی که چیدمان کار برنامهها، جلسه، هماهنگیها و مأموریتها را انجام نمیداد #بابا خیالش راحت نمیشد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⏺گفتوگوی#روزنامه_جوان با نفیسه پورجعفری دختر🌷#شهید بزرگوار حسین پورجعفری،دوست چندین ساله🌷#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📍#قسمت_هفتم(آخر)
💧بدون تو#بهشت نمی روم
👇
⬅🌷#مدفن_شهید در🌷#گلزار شهدای#کرمان به خواست و#وصیت خودشان بود؟
⭕بله؛ موقعی که پدرم با مادرم به🌷#گلزار شهدای#کرمان رفته بودند مادرم به#بابا میگوید بیا نزدیکی#قبر مادرم یک#قبر دوطبقه بگیر. پدرم در جواب مادرم میگوید: «#جسد_من مشخص نیست چگونه باشد؛ شاید به صورت#پودر باشم.» واقعاً پدرم حرفش درست بود، چون وقتی#تابوت پدرم را جلوی ما باز کردند ما هرچه دست زدیم به جز#پودر چیزی از پیکر#بابا باقی نمانده بود.
📍وقتی که#بابا با مامانم به🌷#گلزار شهدای#کرمان رفته بودند،#بابا میگوید: «نمیدانم چرا وقتی به این سمت میآیم گویا این🌷#شهیدان با من حرف میزنند.»
📍دوست#بابا میگفت: یک روز با🌷#پور_جعفری در🌷#گلزار شهدای#کرمان روی نیمکتی نشسته بودیم که ایشان به من گفت: «🌷#حاج_قاسم که جایش را مشخص کرده است؛ من را هم زیر پایش بگذارید.»
📍دوستش میگوید: «تو که اینجا جا نمیشوی؟» #بابا میگوید: «چرا من جا میشوم.»
الان#قبر پدرم به فاصله دو آجر زیر پای#قبر 🌷#حاج_قاسم قرار دارد. آنجا نمیشود یک پیکر کامل را #دفن کرد، ولی#پیکر_سوخته پدرم جا شد.
⬅و سخن پایانی...
⭕یک بار حاجقاسم به پدرم گفته بود: «اگر نزد خدا آبرو و🌷#توفیق_شهادت را داشته باشم در☀️#بهشت میایستم تا شما بیایید. من بدون تو (حسین) به ☀️#بهشت نمیروم. این بیمعرفتی است که من بدون تو به☀️#بهشت بروم.»
📍در آخر به کسانی که در شبکههای مجازی میگویند وقتی در کشور#ایران مشکلات زیاد است چرا به #عراق و #سوریه کمک میشود،
📍میگویم هر ارگانی یک مسئولیتی دارد.#سپاه نیز یک نیروی گسترده است که یک شاخه از آن به مردم #سوریه و #عراق مربوط میشود. اگر امثال#پدر من و🌷#حاج_قاسم نباشند ناامنیهای بسیاری در این کشورها و به تبع آن در#ایران به وجود میآید.
💥#پدر من،🌷#شهیدان🌷🌷#حاج_قاسم،🌷#مظفری_نیا،🌷#وحید_زمانی_نیا و... میروند تا برای ما#امنیت و#آرامش به#ارمغان بیاورند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_نوزدهم
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈#علیرضا_نوری از بچه های لشکر نجف اشرف بود. چند روزی بود که توی #سوریه شهید شده بود.
با محسن رفتیم تشییع جنازهاش. توی مراسم بدجور گرفته بودم و بغض کرده بودم. همش فکر می کردم محسن توی آن تابوت خوابیده است.😭
♦️وسط مراسم تشییع محسن پیام بهم پیامک داد:"زهرا دعا کن من هم مثل علیرضا شهید بشم."
جواب دادم: "محسن از این حرفها نزن قلبم داره آتیش میگیره." مقداری از مراسم که گذشت، برگشتم خانه. دیگر نمی توانستم آنجا بمانم.😖
همهاش تصویر شهادت محسن می آمد جلوی چشمانم.😭
♦️ آخر شب محسن برگشت وقتی آمد حال عجیبی داشت بهم گفت: " زهرا دیدی؟ دیدی چه جمعیتی اومده بود؟ اگه بخواهیم بمیریم به زور ده نفر میان زیر تابوتمون رو می گیرن. اما امروز دیدی مردم چه جوری خودشونو برای شهید نوری میکشتن؟"
🍂 آن شب تاصبح یک بند حرف #شهادت می زد و گریه میکرد. گفت: "زهرا، اگه شهید بشم برای همیشه هستم. اما اگه بمیرم دیگه نیستم!" بهش گفتم:" محسن شهید بشی و من تابوتت رو ببینم دق می کنم. من دوریت را برای یک لحظه هم نمیتونم تحمل کنم."
گفت: "میتونی خانومم." بعد نگاهی تو چشمانم کرد و گفت: "حالا ببین اصلا پیکری میاد یا نه!"😢
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_بیست_و_ششم
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈از وقتی از #سوریه برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود.
♦️بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و #شهید نشدم؟"😔
🔹️بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔
🔹️لحظه سکوت میکرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره میگفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭
💥دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه #آلرژی پیدا کرده بودم.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_بیست_و_هشتم
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈بارها بهم می گفت: "مامان من اگه تو سوریه شهید نشدم، به خاطر این بود که تو راضی نبودی."😢 میگفت: "مامان نارنجک میافتاد نزدیکم، منفجر نمیشد. گلوله از بیخ گوشم رد میشد، بهم نمیخورد. حتما تو راضی نیستی."😔
🔸️ماه #رمضان ۹۶، خانمش و پدرش و من را برداشت و ۱۰ روز برد مشهد.😌 میخواست آنجا ازم #رضایت بگیرد که دوباره برود سوریه یک روز وسط #صحن_آزادی کنار حوض ایستاده بودیم و داشتیم زیارت نامه میخونم یه دفعه #تابوت را آوردند توی حرم.😮 مردم زیرش را گرفته بودند و داشتن بلند #لا_اله_الا_الله می گفتند. جمعیت آمد و از کنار مان گذشت.🤔 از یکی از آنها پرسیدم: "این بنده خدا کی بوده؟"
♦️ گفتند: "جوان بوده یک بچه هم داشته."😔
محسن این حرف را شنید. سریع رو کرد بهم گفت: "می بینی مامان؟ دنیا همینه. اگه شهید نشیم باید بمیریم. تو کدومو دوست داری؟ اینکه بچه ات معمولی بمیره یا در راه حضرت زینب علیها السلام #شهید بشه؟"
🔹️ مدام بهم میگفت: "مامان اگه بدونی تو #سوریه چه خبره و تکفیری ها چه بلاهایی دارن سر مردم میارن، خودت از من می خواهی که برم."😯
توی آن سفر مدام به عروسم میگفت: "به مادرم بگو برا #روسفیدی و برای #شهادتم دعا کنه."
🍂شب #بیست_و_یکم یکدفعه وسط #مراسم برایم #پیامک داد: "مامان،تو رو خدا امشب دعا کن یه بار دیگه بی بی من رو بطلبه. دعا کن که رو سفید بشم. دعا کن که شهید بشم."😔👌🏻
آن شب دلم شکست. آخر، بی تابی هایش، به آب و آتش زدن هایش برای رفتن به سوریه را دیده بودم.
با همه وجود از خدا خواستم که حاجت روایش بکند.😔
از بی بی حضرت زینب علیها السلام خواستم دوباره او را بطلبد. 😭💙
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_سی
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
👈#فرمانده_گروهانش بودم. میدانستم دارد خودش را می کشد که دوباره اعزامش کنند به سوریه.😮
🔹️من نه کمکش می کردم که برود و نه اصلاً راضی بودم.😑 حتی اگر میشد سنگ هم جلوی پایش میانداختم.😬
مدام بهش میگفتم: "محسن، این دفعه دیگه خبری از #سوریه رفتن نیست. نمیذارم بری. بی خود جلزّ ولزّ نکن."😒
🔹️نیمه های شب بهم پیام میداد. چهار پنج بار.
هربار هم پیام های چهار پنج صفحهای.😐
باید #نیم_ساعت وقت می گذاشتم و میخواندم شان.
براش می نوشتم: " تو یه بار رفتی سوریه. الان نوبت بقیه ست. لطفاً دیگه تموم کن این مسئله رو!"‼️
🔹️وقتی می دید زورش به من نمی رسد😌 پیام میداد: "واگذارت می کنم به #حضرت_زینب علیها السلام. خودت باید جوابش را بدی."
میگفتم: "چرا اسم بی بی رو میاری وسط؟
💥چرا همه چیز را با هم قاطی می کنی؟"😥
می گفت: "برای اینکه داری #سنگ میندازی جلو پام."
آخر سر هم معطل من نماند. رفت و کار خودش را کرد.😔 همه زورش را زد تا بلاخره موافقت مسئولان را #لشکر را گرفت. 😔😌💙
💢یک روز کشاندمش کنار و با حالت #التماس گفتم: "محسن نرو. تو زن جوون داری، بچه ی کوچیک داری."😖 گفت: "نگران نباش حاجی. اونا هم خدا دارن. خدا خودش حواسش بهشون هست."😉
💥مرغش یک پا داشت. می دانستم اگر تا فردا هم باهاش حرف بزنم هیچ فایده ای نداره. می دانستم تصمیم خودش را گرفته که برود. هیچ چیز هم نمیتواند مانعش بشود. چشمام پر از #اشک شد. لبانم لرزید.
گفتم: "محسن. چون دوستت دارم دعا میکنم شهید نشی."
گفت: "چون دوستم داری دعا کن شهید بشم."
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۴۲)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_ششم:#حیرت ص ۶۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊آخرین عکس یادگاری ص ۶۷
🔸️من آخرین لحظه ای که#شهید_همدانی را دیدم، چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی در وی دیدم. او بسیار#صبور بود.
🔸️تا کسی به این شهید نزدیک نمی شد، پی به شخصیتش نمی برد. من در دوران#دفاع_مقدس زیاد نزدیکش نبودم؛ اما در#سوریه توفیق شد از نزدیک با ایشان آشنا شوم.
🔸️در لحظۀ آخر که شهید همدانی را دیدم، تکانی خوردم. احساس کردم او از#شهادت خود#مطلع است. بعدا وقتی با خانواده اش صحبت کـردم، یقین پیدا کردم که واقعااز شهادت خـود مطلع بـود.
🔸️با خنده به من گفت: ’بیا عکسی بگیریم، شاید#آخرین_عکس ما باشد.‘ وقتی ایـن حـرف را زد، تکان خوردم.«
🌼شهید سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛